This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 موزیک ویدئوی بسیار زیبا و ماندگار #خلیج_فارس در کنسرت
🔹با صدای : #ابی
🔸ترانه : #عادل_حسینی
🔹آهنگ و تنظیم : #محمد_شمس
🔸آلبوم : خلیج 1368
@Roshanfkrane
🔹با صدای : #ابی
🔸ترانه : #عادل_حسینی
🔹آهنگ و تنظیم : #محمد_شمس
🔸آلبوم : خلیج 1368
@Roshanfkrane
🔺کرونا، سرباز اشکانی را در مازندران از گور درآورد
🔹علی رمضانی پاجی پژوهشگر مازندرانی:
هنگام دفن یکی از فوت شدگان ناشی از بیماری کرونا در روستای «پاجی» واقع در بخش دودانگه شهرستان ساری به گور باستانی رسیدیم
🔹بقایای یک اسکلت انسانی، بقایای یک ظرف سفالی شکسته، بقایای یک شمشیر آهنی و یک تیردان و یک قطعه شی آهنی مربوط به ابزار جنگی کشف شد
🔹۲ سال قبل هم در این قبرستان، گور خمره، گردنبند و النگوی مفرغ کشف شد که مربوط به حدود سه هزار و ۵۰۰ تا پنج هزار سال پیش است/ ایرنا
#جالب
@Roshanfkrane
🔹علی رمضانی پاجی پژوهشگر مازندرانی:
هنگام دفن یکی از فوت شدگان ناشی از بیماری کرونا در روستای «پاجی» واقع در بخش دودانگه شهرستان ساری به گور باستانی رسیدیم
🔹بقایای یک اسکلت انسانی، بقایای یک ظرف سفالی شکسته، بقایای یک شمشیر آهنی و یک تیردان و یک قطعه شی آهنی مربوط به ابزار جنگی کشف شد
🔹۲ سال قبل هم در این قبرستان، گور خمره، گردنبند و النگوی مفرغ کشف شد که مربوط به حدود سه هزار و ۵۰۰ تا پنج هزار سال پیش است/ ایرنا
#جالب
@Roshanfkrane
تأمل در گذشتۀ ایران
دکتر عبدالحسین زرینکوب
پاسخ به "نامههای ایرانی" منتسکیو
من وقتى در باب گذشتۀ ایران تامل میکنم، از اینکه ایرانیها دنیا را به نام دین یا به نام آزادى به آتش و خون نکشیدهاند، از اینکه مردم سرزمینهاى فتح شده را قتلعام نکردهاند و دشمنان خود را گروهگروه به اسارت نبردهاند، از اینکه در روزگار قدیم یونانیهاى مطرود را پناه دادهاند؛ ارامنه را در داخل خانۀ خویش پذیرفتهاند؛ جهودان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات دادهاند؛ از اینکه در قرنهاى گذشته جنگ صلیبى بر ضد دنیا راه نینداختهاند و محکمۀ تفتیش عقاید درست نکردهاند؛ از اینکه ماجراى سنبارتلمى نداشتهاند و با گیوتین سر مخالفان را درو نکردهاند؛ از اینکه جنگ گلادیاتورها و بازیهاى خونین با گاو خشمآگین را وسیلۀ تفریح نشمردهاند؛ از اینکه سرخپوستها را ریشهکن نکردهاند و بوئرها را به نابودى نکشانیدهاند؛ از اینکه براى آزار مخالفان ماشینهاى شیطانى شکنجه اختراع نکردهاند و اگر هم بعضى عقوبتهاى هولناک در بین مجازاتها ... بوده، آن را همواره به چشم یک پدیدۀ اهریمنى نگریستهاند، و از اینکه روىهمرفته ایرانیها به اندازۀ سایر اقوام کهنسال دنیا نقطه ضعف اخلاقى نشان ندادهاند، احساس آرامش و غرور میکنم.
@Roshanfkeane
دکتر عبدالحسین زرینکوب
پاسخ به "نامههای ایرانی" منتسکیو
من وقتى در باب گذشتۀ ایران تامل میکنم، از اینکه ایرانیها دنیا را به نام دین یا به نام آزادى به آتش و خون نکشیدهاند، از اینکه مردم سرزمینهاى فتح شده را قتلعام نکردهاند و دشمنان خود را گروهگروه به اسارت نبردهاند، از اینکه در روزگار قدیم یونانیهاى مطرود را پناه دادهاند؛ ارامنه را در داخل خانۀ خویش پذیرفتهاند؛ جهودان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات دادهاند؛ از اینکه در قرنهاى گذشته جنگ صلیبى بر ضد دنیا راه نینداختهاند و محکمۀ تفتیش عقاید درست نکردهاند؛ از اینکه ماجراى سنبارتلمى نداشتهاند و با گیوتین سر مخالفان را درو نکردهاند؛ از اینکه جنگ گلادیاتورها و بازیهاى خونین با گاو خشمآگین را وسیلۀ تفریح نشمردهاند؛ از اینکه سرخپوستها را ریشهکن نکردهاند و بوئرها را به نابودى نکشانیدهاند؛ از اینکه براى آزار مخالفان ماشینهاى شیطانى شکنجه اختراع نکردهاند و اگر هم بعضى عقوبتهاى هولناک در بین مجازاتها ... بوده، آن را همواره به چشم یک پدیدۀ اهریمنى نگریستهاند، و از اینکه روىهمرفته ایرانیها به اندازۀ سایر اقوام کهنسال دنیا نقطه ضعف اخلاقى نشان ندادهاند، احساس آرامش و غرور میکنم.
@Roshanfkeane
«به تالار شیشهای بورس خوشآمدید!»
هشدار: این متن را کسی نوشته که سواد اقتصادی ندارد!
این روزها کسانی که کار بورس میکننند زیاد با این پرسش روبرو میشوند که «داداش سهم چی بگیریم؟» خود من هم ــ گلاببهروتون ــ این پرسش را میشنوم، چون برخی آشنایان میدانند از قدیم انگشتی هم به بورس زدهام. سوادش را نداشتم و ندارم، اما پیه آن زیاد به تنم خورده است. دستکم حدس میزنم، بدانم چه خبر است. القصه...
روزی روزگاری آقایی که فکر کنم نامش خاتمی بود رئیسجمهور ایران بود. اواخر دوران ریاست او بود که داستان هزارویکشب پروندۀ هستهای ایران آغاز شد و بدبختی بورسیها هم شروع شد. هر تحولی در پروندۀ هستهای شوکی به سهامداران میداد. شب انتخابات سال ۸۴، وقتی هاشمی به دور دوم رسید، یک هفتۀ خوشوخرمی بود که مزۀ آن را بورسیها احتمالاً هنوز به یاد دارند. میگفتند «هاشمی اومد». آخر هفته نه تنها «هاشمی نیومد»، بلکه کسی آمد که از رفتن پروندۀ هستهای ایران به شورای امنیت و هر مرجع دیگری باکی نداشت. از آن پس بورسیها را باید با خاکانداز از کف کارگزاریها جمع میکردید. بعد هم که نوبت تحریمها رسید، «کاغذپارهها» یکی پس از دیگری از راه میرسید و قیافۀ بورسیها پس از هر تحریمی به کسی میمانست که با پراید از پشت با ساعت کوبیده بود به نیسان آبی. رانندۀ نیسان پیاده میشد و میگفت: «تحریم اصلاً نمنه دی؟» و رانندۀ بیچارۀ پراید هم مانند آدامس چسبیده به داشبورد! نفت هم که شده بود خداتومن کسی از ریختن بورس باکی نداشت!
خلاصه، داستان پروندۀ هستهای و چندِ بعلاوۀ چند و «اوباما یا با اونا یا با ما» و «چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم» و «تا ۱۴۰۰ با روحانی» و ترامپ موطلایی و هر بحران دیگری که در مخیلۀ خاورمیانهایتان بگنجد، رخ داد و آخر کار به جایی رسید که کلاً بورس نسبت به مسائل سیاسی و بحرانها ــ حتی نسبت به احتمال جنگ ــ سِر شد، یعنی بیحس و بیتفاوت شد. کار به جایی رسید که بورس حتی نسبت به خود اقتصاد هم بیتفاوت شد! این دیگر از عجایب روزگار بود. انگار بورس ایران ضدضربه شده بود. شبهنگام ترامپ از واشر سرسیلندر تا کلسیومِ لازم برای تولید عنبرنسارا را تحریم میکرد، فردا صبحِ آن کل بازار سبز، مثبت و صف خرید بود!
اما خلاصه بگویم داستان این صعود عجیب بورس در یکی دو سال اخیر چه بود. ابتدا یک دلیل اقتصادی روشن و کاملاً معقول وجود داشت: پس از ریزش ارزش ریال (یا به تعبیر غلط برخی «گرون شدن دلار») سونامی تورمی آن منزل به منزل به همه چیز میرسید. ارزش ریال در مدت کوتاهی به یکسوم کاهش یافت و معلوم بود هر چیزی که ارزش ذاتی دارد (از کالای مصرفی تا ادوات تولید و زمین و...) گران خواهد شد یا به عبارتی خود را از نو ارزشگذاری خواهد کرد. آخرین نقطهای که این سونامی به آن رسید بورس بود. یعنی چه؟ یعنی یک زمانی دلار ۳.۷۰۰ تومان بود و فلان سهم صد تومان بود، حالا دلار چندبرابر شده بود و آن سهم صد تومان مانده بود. این یعنی قیمت سهم که متکی به ارزش ذاتی است ثابت مانده بود و چنین چیزی نامعقول بود. آن کارخانهای که سهامش صد تومان بود، اکنون همهچیزش، از پیچومهرۀ دستگاههایش تا زمین و کالای تولیدیاش، چندبرابر شده بود. چطور میشد سهم آن ثابت بماند؟! بنابراین بازار بورس در روندی کاملاً معقول شروع کرد به اصلاح خود طبق ارزشگذاری جدید ریال.
پس بورس با تأخیری یک ساله شروع کرد به افزایش. در این اثنا همۀ بازارهای پولساز دیگر قفل شده بود: مسکن، طلا، دلار، سکه. افرادی که سرمایههای بزرگ داشتند، هر چه سماق مکیدند از افزایش دلار و طلا دیگر خبری نبود. از طرفی بورس رشد میکرد و این افراد که معمولاً قشر محافظهکاری هم هستند ــ اگر محافظهکار نبودند دلار و طلا نمیگرفتند ــ جسور شدند و سرمایهشان را به بورس بردند. خون تازهای (به قول بورسیها «هات مانی») به بورس تزریق شد و رشد بورس شتابانتر شد. در مرحلۀ بعد، خبر رشد بورس، این بار با کمک تبلیغ هدفمند دولتی، به گوش سایر اقشار هم رسید و در این مرحله سرمایههای کوچکی که با آنها عملاً دیگر هیچکاری نمیشد کرد، وارد بورس شد. این همان مرحلۀ «داداش سهم چی بگیریمِ» کنونی است.
حالا این بازار به کجا خواهد رفت؟ دولت/حکومت اکنون به بورس به دیدۀ یک فرصت برای چند هدف حیاتی مینگرد که توضیحش مفصل است و بماند. مردم هم گزینۀ قابلاعتنای دیگری برای سود بزرگ (یعنی سودی که با تورم برابری کند) ندارند. بنابراین تا زمانی که سایر بخشهای اقتصاد قفل است و پول تازه به شکل سیلآسا وارد بورس میشود، روند همچنان مثبت خواهد ماند. چه وقتی این روند تغییر میکند؟ وقتی یک جا یکی از قفلهای اقتصادی باز شود. بنابراین، تا آن زمان، اصل سادهای بر بورس حاکم است: دولت راضی، ملت راضی، نشیمنگاه لرزان هر فرد ناراضی!
مهدی تدینی
#بورس
#اقتصاد
@Roshanfkrane
هشدار: این متن را کسی نوشته که سواد اقتصادی ندارد!
این روزها کسانی که کار بورس میکننند زیاد با این پرسش روبرو میشوند که «داداش سهم چی بگیریم؟» خود من هم ــ گلاببهروتون ــ این پرسش را میشنوم، چون برخی آشنایان میدانند از قدیم انگشتی هم به بورس زدهام. سوادش را نداشتم و ندارم، اما پیه آن زیاد به تنم خورده است. دستکم حدس میزنم، بدانم چه خبر است. القصه...
روزی روزگاری آقایی که فکر کنم نامش خاتمی بود رئیسجمهور ایران بود. اواخر دوران ریاست او بود که داستان هزارویکشب پروندۀ هستهای ایران آغاز شد و بدبختی بورسیها هم شروع شد. هر تحولی در پروندۀ هستهای شوکی به سهامداران میداد. شب انتخابات سال ۸۴، وقتی هاشمی به دور دوم رسید، یک هفتۀ خوشوخرمی بود که مزۀ آن را بورسیها احتمالاً هنوز به یاد دارند. میگفتند «هاشمی اومد». آخر هفته نه تنها «هاشمی نیومد»، بلکه کسی آمد که از رفتن پروندۀ هستهای ایران به شورای امنیت و هر مرجع دیگری باکی نداشت. از آن پس بورسیها را باید با خاکانداز از کف کارگزاریها جمع میکردید. بعد هم که نوبت تحریمها رسید، «کاغذپارهها» یکی پس از دیگری از راه میرسید و قیافۀ بورسیها پس از هر تحریمی به کسی میمانست که با پراید از پشت با ساعت کوبیده بود به نیسان آبی. رانندۀ نیسان پیاده میشد و میگفت: «تحریم اصلاً نمنه دی؟» و رانندۀ بیچارۀ پراید هم مانند آدامس چسبیده به داشبورد! نفت هم که شده بود خداتومن کسی از ریختن بورس باکی نداشت!
خلاصه، داستان پروندۀ هستهای و چندِ بعلاوۀ چند و «اوباما یا با اونا یا با ما» و «چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم» و «تا ۱۴۰۰ با روحانی» و ترامپ موطلایی و هر بحران دیگری که در مخیلۀ خاورمیانهایتان بگنجد، رخ داد و آخر کار به جایی رسید که کلاً بورس نسبت به مسائل سیاسی و بحرانها ــ حتی نسبت به احتمال جنگ ــ سِر شد، یعنی بیحس و بیتفاوت شد. کار به جایی رسید که بورس حتی نسبت به خود اقتصاد هم بیتفاوت شد! این دیگر از عجایب روزگار بود. انگار بورس ایران ضدضربه شده بود. شبهنگام ترامپ از واشر سرسیلندر تا کلسیومِ لازم برای تولید عنبرنسارا را تحریم میکرد، فردا صبحِ آن کل بازار سبز، مثبت و صف خرید بود!
اما خلاصه بگویم داستان این صعود عجیب بورس در یکی دو سال اخیر چه بود. ابتدا یک دلیل اقتصادی روشن و کاملاً معقول وجود داشت: پس از ریزش ارزش ریال (یا به تعبیر غلط برخی «گرون شدن دلار») سونامی تورمی آن منزل به منزل به همه چیز میرسید. ارزش ریال در مدت کوتاهی به یکسوم کاهش یافت و معلوم بود هر چیزی که ارزش ذاتی دارد (از کالای مصرفی تا ادوات تولید و زمین و...) گران خواهد شد یا به عبارتی خود را از نو ارزشگذاری خواهد کرد. آخرین نقطهای که این سونامی به آن رسید بورس بود. یعنی چه؟ یعنی یک زمانی دلار ۳.۷۰۰ تومان بود و فلان سهم صد تومان بود، حالا دلار چندبرابر شده بود و آن سهم صد تومان مانده بود. این یعنی قیمت سهم که متکی به ارزش ذاتی است ثابت مانده بود و چنین چیزی نامعقول بود. آن کارخانهای که سهامش صد تومان بود، اکنون همهچیزش، از پیچومهرۀ دستگاههایش تا زمین و کالای تولیدیاش، چندبرابر شده بود. چطور میشد سهم آن ثابت بماند؟! بنابراین بازار بورس در روندی کاملاً معقول شروع کرد به اصلاح خود طبق ارزشگذاری جدید ریال.
پس بورس با تأخیری یک ساله شروع کرد به افزایش. در این اثنا همۀ بازارهای پولساز دیگر قفل شده بود: مسکن، طلا، دلار، سکه. افرادی که سرمایههای بزرگ داشتند، هر چه سماق مکیدند از افزایش دلار و طلا دیگر خبری نبود. از طرفی بورس رشد میکرد و این افراد که معمولاً قشر محافظهکاری هم هستند ــ اگر محافظهکار نبودند دلار و طلا نمیگرفتند ــ جسور شدند و سرمایهشان را به بورس بردند. خون تازهای (به قول بورسیها «هات مانی») به بورس تزریق شد و رشد بورس شتابانتر شد. در مرحلۀ بعد، خبر رشد بورس، این بار با کمک تبلیغ هدفمند دولتی، به گوش سایر اقشار هم رسید و در این مرحله سرمایههای کوچکی که با آنها عملاً دیگر هیچکاری نمیشد کرد، وارد بورس شد. این همان مرحلۀ «داداش سهم چی بگیریمِ» کنونی است.
حالا این بازار به کجا خواهد رفت؟ دولت/حکومت اکنون به بورس به دیدۀ یک فرصت برای چند هدف حیاتی مینگرد که توضیحش مفصل است و بماند. مردم هم گزینۀ قابلاعتنای دیگری برای سود بزرگ (یعنی سودی که با تورم برابری کند) ندارند. بنابراین تا زمانی که سایر بخشهای اقتصاد قفل است و پول تازه به شکل سیلآسا وارد بورس میشود، روند همچنان مثبت خواهد ماند. چه وقتی این روند تغییر میکند؟ وقتی یک جا یکی از قفلهای اقتصادی باز شود. بنابراین، تا آن زمان، اصل سادهای بر بورس حاکم است: دولت راضی، ملت راضی، نشیمنگاه لرزان هر فرد ناراضی!
مهدی تدینی
#بورس
#اقتصاد
@Roshanfkrane
Rodrigo Concerto (Concerto De Aranjuez) [Rodrigo]
James Last
من، عزیزِ دلم، از تو جدا بشوم؟ من که اینجا پشتِ میزم در آرزوی روی تو مشرف به #مرگ هستم؟ امروز موقعی که بیرون، توی راهروی تاریک، دستم را میشستم چنان در فکرِ تو دستوپا میزدم که برای آرام کردنِ خودم نزدیک بود در اثرِ تاریکی هوا به بیرونِ پنجره قدم بگذارم.
این است حال و روزِ من.
✍فرانتس کافکا
#نامه به فلیسه
#موسیقی
@Roshanfkrane
این است حال و روزِ من.
✍فرانتس کافکا
#نامه به فلیسه
#موسیقی
@Roshanfkrane
#کودتای_آبجوفروشی
کودتای #مونیخ یا کودتای آبجوفروشی (Beer Hall Putsch) یک کودتای نافرجام بود که در تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۲۳ توسط #آدولف_هیتلر و اریش لودندورف طراحی شد. این کودتا شکست خورد و برخی از اعضای بلندپایه حزب #نازی در جریان آن دستگیر شدند.
کودتای مونیخ آغاز قدرتگیری آدولف هیتلر بود و این آغاز مسیر دستیابی آدولف هیتلر به قدرت و تشکیل آلمان نازی بود.
شکل گیری کودتا
سالنهای آبجوفروشی در قرن بیستم در آلمان محل تجمع بسیاری از مردم بود. این سالنها جزء معدود جاهایی بود که مردم آزادانه با هم بحث میکردند.
قدرت و اعتبار در آلمان پس از جنگ جهانی اول بسیار ضعیف بود. هیتلر در این دوره، به عضویت حزب کارگران آلمان درآمده بود. این حزب سپس به نام حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان تغییر نام داد.
هیتلر و دیگر اعضای بلندپایه حزب نازی تصمیم گرفتند که از شهر مونیخ برای تشکیل و راهاندازی یک راهپیمایی عظیم بر ضد جمهوری وایمار استفاده کنند هیتلر اعضای اس آ را نیز به راهپیمایی فراخواند و در مقابل بیش از ۳۰۰۰ نفر سخنرانی کرد.
پس از سخنرانی، نیروهای اس آ نیز در مقابل سالن آبجوفروشی قرار گرفتند و هیتلر در حضور اعضای حزب فریاد زد که جمهوری وایمار شکست خورده است و جنبش ناسیونال سوسیالیسم پیروز شده است.
در این هنگام، نیروهای ارتش و نیروهای امنیتی ایالت باواریا برای مقابله با افراد جمع شده در سالن آبجوفروشی وارد عمل شدند و به کسی اجازه خروج از سالن آبجوفروشی را ندادند، برخی اعضا از در آشپزخانه فرار کردند ولی عدهای همچنان در آبجوفروشی ماندند و دستگیر شدند.
در این میان، یک درگیری نیز بین نیروهای امنیتی و هوادارن حزب نازی رخ داد. این درگیری به کشته شدن ۱۹ نفر از هواداران حزب نازی و ۴ نفر از نیروهای امنیتی انجامید، همچنین بیش از ۳۱۰۰ نفر زخمی شدند.
دستگیری و محاکمه
دو روز پس از این کودتای نافرجام، هیتلر به جرم توطئه علیه حکومت، بازداشت و محکوم شد. هرمان گورینگ، ارنست روهم و رودلف هس نیز به اتریش فرار کردند. دفتر مرکزی حزب نازی و همچنین روزنامه این حزب توقیف شدند. هیتلر تعهد داد که دیگر عملی بر ضد حکومت انجام ندهد، اعمال نژادپراستانه خود را تکرار نکند و در چهارچوب قانون رفتار کند.
#تاریخ #سیاسی
@Roshanfkrane
کودتای #مونیخ یا کودتای آبجوفروشی (Beer Hall Putsch) یک کودتای نافرجام بود که در تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۲۳ توسط #آدولف_هیتلر و اریش لودندورف طراحی شد. این کودتا شکست خورد و برخی از اعضای بلندپایه حزب #نازی در جریان آن دستگیر شدند.
کودتای مونیخ آغاز قدرتگیری آدولف هیتلر بود و این آغاز مسیر دستیابی آدولف هیتلر به قدرت و تشکیل آلمان نازی بود.
شکل گیری کودتا
سالنهای آبجوفروشی در قرن بیستم در آلمان محل تجمع بسیاری از مردم بود. این سالنها جزء معدود جاهایی بود که مردم آزادانه با هم بحث میکردند.
قدرت و اعتبار در آلمان پس از جنگ جهانی اول بسیار ضعیف بود. هیتلر در این دوره، به عضویت حزب کارگران آلمان درآمده بود. این حزب سپس به نام حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان تغییر نام داد.
هیتلر و دیگر اعضای بلندپایه حزب نازی تصمیم گرفتند که از شهر مونیخ برای تشکیل و راهاندازی یک راهپیمایی عظیم بر ضد جمهوری وایمار استفاده کنند هیتلر اعضای اس آ را نیز به راهپیمایی فراخواند و در مقابل بیش از ۳۰۰۰ نفر سخنرانی کرد.
پس از سخنرانی، نیروهای اس آ نیز در مقابل سالن آبجوفروشی قرار گرفتند و هیتلر در حضور اعضای حزب فریاد زد که جمهوری وایمار شکست خورده است و جنبش ناسیونال سوسیالیسم پیروز شده است.
در این هنگام، نیروهای ارتش و نیروهای امنیتی ایالت باواریا برای مقابله با افراد جمع شده در سالن آبجوفروشی وارد عمل شدند و به کسی اجازه خروج از سالن آبجوفروشی را ندادند، برخی اعضا از در آشپزخانه فرار کردند ولی عدهای همچنان در آبجوفروشی ماندند و دستگیر شدند.
در این میان، یک درگیری نیز بین نیروهای امنیتی و هوادارن حزب نازی رخ داد. این درگیری به کشته شدن ۱۹ نفر از هواداران حزب نازی و ۴ نفر از نیروهای امنیتی انجامید، همچنین بیش از ۳۱۰۰ نفر زخمی شدند.
دستگیری و محاکمه
دو روز پس از این کودتای نافرجام، هیتلر به جرم توطئه علیه حکومت، بازداشت و محکوم شد. هرمان گورینگ، ارنست روهم و رودلف هس نیز به اتریش فرار کردند. دفتر مرکزی حزب نازی و همچنین روزنامه این حزب توقیف شدند. هیتلر تعهد داد که دیگر عملی بر ضد حکومت انجام ندهد، اعمال نژادپراستانه خود را تکرار نکند و در چهارچوب قانون رفتار کند.
#تاریخ #سیاسی
@Roshanfkrane
#فرهاد_قنبری
گونه شناسی مخالفین حکومت پهلوی
در گونه شناسی مخالفین حکومت محمدرضا شاه پهلوی و انقلابیون سال ۵۷ باید سه جریان بزرگ و کلی را از یکدیگر جدا کرد. (البته این تقسیم بندی به معنای آن نیست که عوامل دیگر هیچ نقشی در شکل گیری این گفتمان ها نداشتند بلکه منظور عامل و هدف اصلی است)
۱- نیروهای سیاسی که به دیکتاتوری سیاسی حکومت شاه معترض بوده و خواهان یک نظام سیاسی لیبرال-دموکرات، بازگشت به اصول مشروطه یا نظام سیاسی بودند. عمده فعالان این جریانات سیاسی که از تحصیل کردگان دبیرستان ها و دانشگاهها و فارغ التحصیل دانشگاههای خارجی بودند با برجسته کردن مسائلی مانند، عدم آزادی های سیاسی، بسته بودن مطبوعات و رسانه ها، نبود احزاب مستقل و آزاد، وابستگی رژیم به بیگانگان و مسائلی از این قبیل معترض بودند و خواهان گشایش سیاسی و سرکارآمدن دولتی ملی و مردمی بودند. جریانات مصدقی و ملی گرا، ملی مذهبی ها و نهضت آزادی را باید در این گروه از مخالفان رژیم پهلوی دسته بندی کرد. خواست اصلی این جریانات سیاسی برقراری نظام سیاسی شبیه نظامهای سیاسی اروپای غربی در کشور بود.
۲- نیروها و جریانات سیاسی که بیشتر به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و وضعیت بد معیشتی روستاییان و دهقانان و کارگران و حلبی آباد نشینان و امثالهم معترض بودند. این جریانات سیاسی که عمدتا به شوروی و چین و چریک های آمریکای لاتین و فلسطین وابسته بودند راه نجات کشور را در گذار از حکومت پهلوی و ایجاد نظام سیاسی شبیه کوبا و ویتنام و کره شمالی و چین و شوروی جستجو می کردند. جریاناتی مانند حزب توده و چریک های فدایی و مجاهد خلق و سایر نیروهای سوسیالیستی فعال در عرصه سیاسی کشور در آن سالهای منتهی به انقلاب را باید در این دسته و جریان مورد بررسی قرار داد.
۳- جریانات و نیروهایی سیاسی که عمده اعتراضات آنها به مسائل فرهنگی و برخی آزادی های اجتماعی در عرصه فرهنگ و هنر و سرگرمی در جامعه بود. این طیف که از فدائیان اسلام تا موتلفه اسلامی و اکثریت روحانیون و بازازیان را شامل می شد بیشتر دغدغه های دینی و اسلامی را عامل اعتراض به حکومت پهلوی قرار داده بودند و به وضعیت پوشش برخی زنان در جامعه و سینماها و کاباره ها و مشروب فروشی ها و روابط آزاد دختران و پسران در دانشگاهها و سواحل شمال و آواز خوانی زنان و رادیو و تلویزیون معترض بودند. حامیان این طیف از معترضان حکومت پهلوی که بخش عظیمی از توده های مردم را شامل می شد به شدت با روحانیون در تحریم رادیو و تلویزیون و فتوای شکستن رادیوها و حمله به مشروب فروشی ها و سینماها همراهی می کردند و هر چه به ماهها و روزهای پایانی حکومت پهلوی نزدیک می شد بر تعدادشان افزوده می شد به گونه ای که اکثریت راهپیمایی عید فطر در شهریور پنجاه و هفت و تاسوعا عاشورای آن سال در آذر ماه پنجاه و هفت را نمایندگی می کردند.
⏺ هر سه جریان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی معترض به حکومت محمدرضا شاه در ماههای پایانی حکومت در یک ائتلاف بزرگ و ناخواسته در کنار یکدیگر قرار گرفتند و باعث سقوط حکومت پهلوی شدند اما از همان فردای انقلاب اختلافاتشان عیان شده و کم کم در مقابل یکدیگر قرار گرفته و چند سال بعد به درگیری علنی و حذف یکدیگر روی آوردند. اما جریان و گفتمانی که در پایان توانست خود را هژمونیک کرده و سایر جریانات را حذف کرده و به حاشیه براند گفتمانی بود که اعتراض اصلیش به اوضاع و شرایط فرهنگی و اجتماعی کشور دوره پهلوی بود.
"هيچ من نمي توانم و هيچ عاقلي نمي تواند تصور كند كه بگويند خون هايمان را داديم كه خربزه ارزان بشود. ما جوان هايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلي جوانش را نمي دهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براي جوان هايشان مي خواهند براي خانمانشان مي خواهند. اين منطق، يك منطق باطلي است كه شايد كساني انداخته باشند؛ مغرض ها انداخته باشند توي دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود. آدم خودش را به كشتن نمي دهد كه كشاورزي اش چه بشود. چرا همان منطقي كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطق شان بود آن را ذكر نمي كنند؟ همه ديديد كه از تمام قشرها، خانم ها ريختند توي خيابان ها جوان ها ريختند توي خيابان ها، در پشت بام ها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مي خواهيم و جمهوري اسلامي مي خواهيم. براي اسلام است كه انسان مي تواند جانش را بدهد. اولياي ما هم براي اسلام جان دادند نه براي اقتصاد. انسان عاقل اين نيست كه؛ انسان اقتصاد را براي خودش مي خواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود اين معقول نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد، اين است كه همان طوري كه در صدر اسلام پيغمبر اسلام (ص)و اولياي اسلام همه چيزشان را فداي اسلام مي كردند، براي اينكه در اين فداكاري باخت نيست"(صحیفه نور. سخنرانی شهریور ۵۸)
@Rshanfkrane
گونه شناسی مخالفین حکومت پهلوی
در گونه شناسی مخالفین حکومت محمدرضا شاه پهلوی و انقلابیون سال ۵۷ باید سه جریان بزرگ و کلی را از یکدیگر جدا کرد. (البته این تقسیم بندی به معنای آن نیست که عوامل دیگر هیچ نقشی در شکل گیری این گفتمان ها نداشتند بلکه منظور عامل و هدف اصلی است)
۱- نیروهای سیاسی که به دیکتاتوری سیاسی حکومت شاه معترض بوده و خواهان یک نظام سیاسی لیبرال-دموکرات، بازگشت به اصول مشروطه یا نظام سیاسی بودند. عمده فعالان این جریانات سیاسی که از تحصیل کردگان دبیرستان ها و دانشگاهها و فارغ التحصیل دانشگاههای خارجی بودند با برجسته کردن مسائلی مانند، عدم آزادی های سیاسی، بسته بودن مطبوعات و رسانه ها، نبود احزاب مستقل و آزاد، وابستگی رژیم به بیگانگان و مسائلی از این قبیل معترض بودند و خواهان گشایش سیاسی و سرکارآمدن دولتی ملی و مردمی بودند. جریانات مصدقی و ملی گرا، ملی مذهبی ها و نهضت آزادی را باید در این گروه از مخالفان رژیم پهلوی دسته بندی کرد. خواست اصلی این جریانات سیاسی برقراری نظام سیاسی شبیه نظامهای سیاسی اروپای غربی در کشور بود.
۲- نیروها و جریانات سیاسی که بیشتر به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و وضعیت بد معیشتی روستاییان و دهقانان و کارگران و حلبی آباد نشینان و امثالهم معترض بودند. این جریانات سیاسی که عمدتا به شوروی و چین و چریک های آمریکای لاتین و فلسطین وابسته بودند راه نجات کشور را در گذار از حکومت پهلوی و ایجاد نظام سیاسی شبیه کوبا و ویتنام و کره شمالی و چین و شوروی جستجو می کردند. جریاناتی مانند حزب توده و چریک های فدایی و مجاهد خلق و سایر نیروهای سوسیالیستی فعال در عرصه سیاسی کشور در آن سالهای منتهی به انقلاب را باید در این دسته و جریان مورد بررسی قرار داد.
۳- جریانات و نیروهایی سیاسی که عمده اعتراضات آنها به مسائل فرهنگی و برخی آزادی های اجتماعی در عرصه فرهنگ و هنر و سرگرمی در جامعه بود. این طیف که از فدائیان اسلام تا موتلفه اسلامی و اکثریت روحانیون و بازازیان را شامل می شد بیشتر دغدغه های دینی و اسلامی را عامل اعتراض به حکومت پهلوی قرار داده بودند و به وضعیت پوشش برخی زنان در جامعه و سینماها و کاباره ها و مشروب فروشی ها و روابط آزاد دختران و پسران در دانشگاهها و سواحل شمال و آواز خوانی زنان و رادیو و تلویزیون معترض بودند. حامیان این طیف از معترضان حکومت پهلوی که بخش عظیمی از توده های مردم را شامل می شد به شدت با روحانیون در تحریم رادیو و تلویزیون و فتوای شکستن رادیوها و حمله به مشروب فروشی ها و سینماها همراهی می کردند و هر چه به ماهها و روزهای پایانی حکومت پهلوی نزدیک می شد بر تعدادشان افزوده می شد به گونه ای که اکثریت راهپیمایی عید فطر در شهریور پنجاه و هفت و تاسوعا عاشورای آن سال در آذر ماه پنجاه و هفت را نمایندگی می کردند.
⏺ هر سه جریان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی معترض به حکومت محمدرضا شاه در ماههای پایانی حکومت در یک ائتلاف بزرگ و ناخواسته در کنار یکدیگر قرار گرفتند و باعث سقوط حکومت پهلوی شدند اما از همان فردای انقلاب اختلافاتشان عیان شده و کم کم در مقابل یکدیگر قرار گرفته و چند سال بعد به درگیری علنی و حذف یکدیگر روی آوردند. اما جریان و گفتمانی که در پایان توانست خود را هژمونیک کرده و سایر جریانات را حذف کرده و به حاشیه براند گفتمانی بود که اعتراض اصلیش به اوضاع و شرایط فرهنگی و اجتماعی کشور دوره پهلوی بود.
"هيچ من نمي توانم و هيچ عاقلي نمي تواند تصور كند كه بگويند خون هايمان را داديم كه خربزه ارزان بشود. ما جوان هايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلي جوانش را نمي دهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براي جوان هايشان مي خواهند براي خانمانشان مي خواهند. اين منطق، يك منطق باطلي است كه شايد كساني انداخته باشند؛ مغرض ها انداخته باشند توي دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود. آدم خودش را به كشتن نمي دهد كه كشاورزي اش چه بشود. چرا همان منطقي كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطق شان بود آن را ذكر نمي كنند؟ همه ديديد كه از تمام قشرها، خانم ها ريختند توي خيابان ها جوان ها ريختند توي خيابان ها، در پشت بام ها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مي خواهيم و جمهوري اسلامي مي خواهيم. براي اسلام است كه انسان مي تواند جانش را بدهد. اولياي ما هم براي اسلام جان دادند نه براي اقتصاد. انسان عاقل اين نيست كه؛ انسان اقتصاد را براي خودش مي خواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود اين معقول نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد، اين است كه همان طوري كه در صدر اسلام پيغمبر اسلام (ص)و اولياي اسلام همه چيزشان را فداي اسلام مي كردند، براي اينكه در اين فداكاري باخت نيست"(صحیفه نور. سخنرانی شهریور ۵۸)
@Rshanfkrane
🎬 فیلم "۱۳ ساعت در جهنم بنغازی"
13 Hours The Secret Soldiers of Benghazi
▪️ژانر: #اکشن، هیجان انگیز
محصول کشور: #آمریکا
مدت زمان: 2:24:29
▪️بازیگران: #پیمان_معادی، پابلو شرایبر ، جان کرازینسکی و...
کارگردان: Michael Bay
ستارگان: John Krasinski, James Badge Dale, Pablo Schreiber
✍خلاصه داستان:
داستان فیلم در سال 2012 و سالگرد حملات یازدهم سپتامبر در کشور #لیبی رخ می دهد. در این روزها سفارت آمریکا لحظات پرتنشی را سپری می کند و هر لحظه امکان وقوع فاجعه ای دیپلماتیک می رود. در این وضعیت، گروهی متشکل از نیروهای ویژه آمریکایی مامور میشوند تا از دیپلمات های آمریکایی گرفتار شده در خشونت معترضان، دفاع نمایند…
معرفی #فیلم_سینمایی
@Roshanfkrane
13 Hours The Secret Soldiers of Benghazi
▪️ژانر: #اکشن، هیجان انگیز
محصول کشور: #آمریکا
مدت زمان: 2:24:29
▪️بازیگران: #پیمان_معادی، پابلو شرایبر ، جان کرازینسکی و...
کارگردان: Michael Bay
ستارگان: John Krasinski, James Badge Dale, Pablo Schreiber
✍خلاصه داستان:
داستان فیلم در سال 2012 و سالگرد حملات یازدهم سپتامبر در کشور #لیبی رخ می دهد. در این روزها سفارت آمریکا لحظات پرتنشی را سپری می کند و هر لحظه امکان وقوع فاجعه ای دیپلماتیک می رود. در این وضعیت، گروهی متشکل از نیروهای ویژه آمریکایی مامور میشوند تا از دیپلمات های آمریکایی گرفتار شده در خشونت معترضان، دفاع نمایند…
معرفی #فیلم_سینمایی
@Roshanfkrane
13_Hours_The_Secret_Soldiers_of.mkv
1.2 GB
🎬 فیلم "13 ساعت در جهنم بنغازی"
13 Hours: The Secret Soldiers of Benghazi
کیفیت 720p دوبله فارسی
فیلمی با بازی #پیمان_معادی هنرمند معروف کشورمان
⚠️ حجم ۱.۲ گیگابایت و مدت زمان ۱۴۵ دقیقه
#فیلم_سینمایی
@Roshanfkrane
13 Hours: The Secret Soldiers of Benghazi
کیفیت 720p دوبله فارسی
فیلمی با بازی #پیمان_معادی هنرمند معروف کشورمان
⚠️ حجم ۱.۲ گیگابایت و مدت زمان ۱۴۵ دقیقه
#فیلم_سینمایی
@Roshanfkrane
فلسفه سیاسی متعارف مسئله اصلی و اساسی [سیاست] را در قالب این پرسش بیان می کرد که «چه کسی باید حکومت کند؟» من پرسش دیگری به جای آن قرار دادم اما هیچ کس متوجه آن نشد). پرسش جدید این است: چگونه می توان حکومت را، تاحدودی، آن چنان تحت فشار قرار داد که کارهای خیلی زشت و وخیم انجام ندهد ؟ و پاسخ این است: از این راه که دولت (ياحکومت) را بتوان برکنار کرد.
اساس دموکراسی این است که بتوان دولت را بدون خونریزی برکنار کرد. به نظر من، این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟» کاملا نادرست است. زیرا نمی توان ابتدا کلیه و قلب افراد را بررسی و آزمایش کرد و سپس به آنها اجازه حکومت کردن داد. اما اساس کار و مهم این است که بتوان آنها را برکنار کرد. از این راه می توان آنها را تا حدودی مجبور کرد که به افکار عمومی گوش دهند و به آن احترام بگذارند.
این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟»، (فرزانگان اندک یا احمقان بسیار؟)، همواره مسئله سیاست بوده است. از افلاطون گرفته تا تقریبا تمام فیلسوفان حکومت، از جمله کارل مارکس، مسئله را همین گونه طرح کرده اند: «چه کسی باید حکومت کند؟» ( سرمایه داران یا کارگران؟) و پاسخ کنونی ما نیز، که «دموکراسی» نامیده می شود، پاسخ به همين پرسش اصولا نادرست است، زیرا «دموکراسی» را «حاکمیت ملت» تعریف می کنند و، در نتیجه، به این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟»، این گونه پاسخ می دهند که «ملت» باید حکومت کند. اما ملت در هیچ جا حکومت نکرده است و نمی کند.
ما باید قانون های اساسی دموکراتیکمان را بر اساس سؤال دیگری که عاقلانه است، یعنی بر اساس مسئله ای دیگر، تفسیر کنیم، و آن این که چگونه میتوانیم به گونه ای بسیار مؤثر از فاجعه پیشگیری کنیم (حتی اگر نه با اطمینان). این تغییر در اساس طرح پرسش موجب کشفی فلسفی شد که بیش از همه مخالف فلسفه آلمانی است. منظورم کشف این موضوع است که نباید در خصوص «ذات» طرح پرسش کرد. نمایش ذات و فلسفه ذات در نظر من خطایی بنیادی است و پیامدهای وخیمی دارد. اگر پرسیده شود: «ذات دموکراسی چیست ؟»، طبیعتا پاسخ این خواهد بود: «حکومت ملت.» اما چنین چیزی ابدا وجود ندارد و این پاسخ فقط لفظ است.
در کجا تاکنون دیده شده است که ملتی حکومت کند؟ حتی در انقلاب فرانسه نیز چنین نبود: ملت نبود که گیوتین را به کار انداخت، بلکه فقط شماری از رهبران دیوانه ملت بودند. بنابراین، طرح پرسش در خصوص ذات دموکراسی منتهی به نظریه ای نادرست خواهد شد، و آن این که ملت باید حکومت کند. اما ملت حکومت نمی کند، بلکه دولت حکومت می کند، بنابراین، موضوع این است که بر این حکومت یا دولت به گونه ای اعمال نفوذ شود، و این امر تنها زمانی ممکن است که بتوان آن را خلع کرد. خلع ید از دولتی بد یا خطرناک نیز فقط با نظام انتخاباتی نسبی یا مبتنی بر نسبت آرا ساده تر نمی شود. در نقد نظام انتخاباتی نسبی می توانید یکی از پیامدهای اجرایی این طرح پرسش نادرست را ببینید.
سیستم انتخاباتی نسبی بر این نظریه بنا شده است که پارلمان باید آیینه افکار عمومی ملت باشد: پارلمان باید «نماد» ملت باشد، به گونه ای که ملت بتواند توسط نمایندگانش حکومت کند. این امر باز [طرح] نادرست یک مشکل، شروع غلط و طرح پرسشی اشتباه است، یعنی این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟» من معمولا مطالبی را که در باردام می نویسند نمی خوانم، اما آنها را نگاه می کنم تا ببینم آیا این نکته، یعنی تغییر اساسی طرح پرسش مربوط به دموکراسی، مورد توجه قرار گرفته یا نه. به نظرم می آید که هنوز هیچ کس حقیقتا به آن توجه نکرده است.
💭 #کارل_پوپر ، از مجموعه مصاحبه ها
#سیاسی
@Roshanfkrane
اساس دموکراسی این است که بتوان دولت را بدون خونریزی برکنار کرد. به نظر من، این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟» کاملا نادرست است. زیرا نمی توان ابتدا کلیه و قلب افراد را بررسی و آزمایش کرد و سپس به آنها اجازه حکومت کردن داد. اما اساس کار و مهم این است که بتوان آنها را برکنار کرد. از این راه می توان آنها را تا حدودی مجبور کرد که به افکار عمومی گوش دهند و به آن احترام بگذارند.
این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟»، (فرزانگان اندک یا احمقان بسیار؟)، همواره مسئله سیاست بوده است. از افلاطون گرفته تا تقریبا تمام فیلسوفان حکومت، از جمله کارل مارکس، مسئله را همین گونه طرح کرده اند: «چه کسی باید حکومت کند؟» ( سرمایه داران یا کارگران؟) و پاسخ کنونی ما نیز، که «دموکراسی» نامیده می شود، پاسخ به همين پرسش اصولا نادرست است، زیرا «دموکراسی» را «حاکمیت ملت» تعریف می کنند و، در نتیجه، به این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟»، این گونه پاسخ می دهند که «ملت» باید حکومت کند. اما ملت در هیچ جا حکومت نکرده است و نمی کند.
ما باید قانون های اساسی دموکراتیکمان را بر اساس سؤال دیگری که عاقلانه است، یعنی بر اساس مسئله ای دیگر، تفسیر کنیم، و آن این که چگونه میتوانیم به گونه ای بسیار مؤثر از فاجعه پیشگیری کنیم (حتی اگر نه با اطمینان). این تغییر در اساس طرح پرسش موجب کشفی فلسفی شد که بیش از همه مخالف فلسفه آلمانی است. منظورم کشف این موضوع است که نباید در خصوص «ذات» طرح پرسش کرد. نمایش ذات و فلسفه ذات در نظر من خطایی بنیادی است و پیامدهای وخیمی دارد. اگر پرسیده شود: «ذات دموکراسی چیست ؟»، طبیعتا پاسخ این خواهد بود: «حکومت ملت.» اما چنین چیزی ابدا وجود ندارد و این پاسخ فقط لفظ است.
در کجا تاکنون دیده شده است که ملتی حکومت کند؟ حتی در انقلاب فرانسه نیز چنین نبود: ملت نبود که گیوتین را به کار انداخت، بلکه فقط شماری از رهبران دیوانه ملت بودند. بنابراین، طرح پرسش در خصوص ذات دموکراسی منتهی به نظریه ای نادرست خواهد شد، و آن این که ملت باید حکومت کند. اما ملت حکومت نمی کند، بلکه دولت حکومت می کند، بنابراین، موضوع این است که بر این حکومت یا دولت به گونه ای اعمال نفوذ شود، و این امر تنها زمانی ممکن است که بتوان آن را خلع کرد. خلع ید از دولتی بد یا خطرناک نیز فقط با نظام انتخاباتی نسبی یا مبتنی بر نسبت آرا ساده تر نمی شود. در نقد نظام انتخاباتی نسبی می توانید یکی از پیامدهای اجرایی این طرح پرسش نادرست را ببینید.
سیستم انتخاباتی نسبی بر این نظریه بنا شده است که پارلمان باید آیینه افکار عمومی ملت باشد: پارلمان باید «نماد» ملت باشد، به گونه ای که ملت بتواند توسط نمایندگانش حکومت کند. این امر باز [طرح] نادرست یک مشکل، شروع غلط و طرح پرسشی اشتباه است، یعنی این پرسش که «چه کسی باید حکومت کند؟» من معمولا مطالبی را که در باردام می نویسند نمی خوانم، اما آنها را نگاه می کنم تا ببینم آیا این نکته، یعنی تغییر اساسی طرح پرسش مربوط به دموکراسی، مورد توجه قرار گرفته یا نه. به نظرم می آید که هنوز هیچ کس حقیقتا به آن توجه نکرده است.
💭 #کارل_پوپر ، از مجموعه مصاحبه ها
#سیاسی
@Roshanfkrane
سپاس از تمامی دوستان که در این شرایط ما رو تنها نگذاشتند و همراه ما در این غم بزرگ شریک هستند.
نمی دانم چه بنویسم و چه بگویم زبانم خاموش، اما دلم فریادها دارد.
خیلی از دوستان در مورد مرگ پدرم (#بابک_داد)، سئوالاتی رو داشتند، باید اعلام کنم:
همانطوری که مطلع هستید پدر ناراحتی قلبی و دیابت داشتند و سالیان سال با این مریضی دست و پنجه نرم میکردند و در تمامی این دوران دست از مبارزه بر نداشتند و در نهایت ما را با غم بزرگی تنها گذاشتند.
طنین صدای دلنشینش همچنان در گوش و مهربانیش در قلب ما و زیبایی چهره اش همیشه در یاد ماست🖤💐
روحش قرین رحمت 🖤
کانال تلگرامی شادروان #بابک_داد
نوشته شده توسط فرزند ایشان
@Roshanfkrane
نمی دانم چه بنویسم و چه بگویم زبانم خاموش، اما دلم فریادها دارد.
خیلی از دوستان در مورد مرگ پدرم (#بابک_داد)، سئوالاتی رو داشتند، باید اعلام کنم:
همانطوری که مطلع هستید پدر ناراحتی قلبی و دیابت داشتند و سالیان سال با این مریضی دست و پنجه نرم میکردند و در تمامی این دوران دست از مبارزه بر نداشتند و در نهایت ما را با غم بزرگی تنها گذاشتند.
طنین صدای دلنشینش همچنان در گوش و مهربانیش در قلب ما و زیبایی چهره اش همیشه در یاد ماست🖤💐
روحش قرین رحمت 🖤
کانال تلگرامی شادروان #بابک_داد
نوشته شده توسط فرزند ایشان
@Roshanfkrane
Audio
از #کرونا تا سخنان #اردشیر_زاهدی
تفسیر خبر
اجرا #جمشید_چالنگی
میهمانان : #امیرحسین_اعتمادی و #اردوان_روزبه
#صوتی #سیاسی
@Roshanfkrane
تفسیر خبر
اجرا #جمشید_چالنگی
میهمانان : #امیرحسین_اعتمادی و #اردوان_روزبه
#صوتی #سیاسی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در هر خیابانی از شهر که بروید
تنها صدایی که میشنوید،
صدای اعتصاب است.
دختران و پسران، خانواده ها و دوستان،
همه از دستمزد بالاتر حرف میزنند
و به اعتصاب فرامیخوانند:
پشت شما از رنج کار خم شده است
و همیشه بدهکار هستید،
دیگر بس است!
برادران، بیایید خودمان را آزاد کنیم
برادران و خواهران، بیایید نیرومندتر شویم؛
سدها را بشکنیم
و قانون نیکلای کوچولو را له کنیم.
هی، هی، هی مرگ بر پلیس،
سرنگون باد استبداد روسیه!
برادران و خواهران، بیایید باهم دست به کار شویم؛
و گور نیکلای کوچولو و مادرش را بکنیم.
او فقط بلد بود گاری آشغال هل بدهد،
و حالا شده است کاپیتالیست!
هی، هی، هی مرگ بر پلیس،
سرنگون باد استبداد روسیه!
این آهنگ با نام "in ale gasn" به معنی "در هر خیابان" از آنارشیست های ییدیش اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ روسیه و لهستان(شرق آلمان) است که فریاد بلند سرنگونی استبداد تزاری را به عنوان دژ ارتجاع اروپایی سر میدهد و توسط گروه کُر Workmen's Circle اجرا شدهاست.
برگردان: شهره حسینی
#سیاسی
@Roshanfkrane
تنها صدایی که میشنوید،
صدای اعتصاب است.
دختران و پسران، خانواده ها و دوستان،
همه از دستمزد بالاتر حرف میزنند
و به اعتصاب فرامیخوانند:
پشت شما از رنج کار خم شده است
و همیشه بدهکار هستید،
دیگر بس است!
برادران، بیایید خودمان را آزاد کنیم
برادران و خواهران، بیایید نیرومندتر شویم؛
سدها را بشکنیم
و قانون نیکلای کوچولو را له کنیم.
هی، هی، هی مرگ بر پلیس،
سرنگون باد استبداد روسیه!
برادران و خواهران، بیایید باهم دست به کار شویم؛
و گور نیکلای کوچولو و مادرش را بکنیم.
او فقط بلد بود گاری آشغال هل بدهد،
و حالا شده است کاپیتالیست!
هی، هی، هی مرگ بر پلیس،
سرنگون باد استبداد روسیه!
این آهنگ با نام "in ale gasn" به معنی "در هر خیابان" از آنارشیست های ییدیش اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ روسیه و لهستان(شرق آلمان) است که فریاد بلند سرنگونی استبداد تزاری را به عنوان دژ ارتجاع اروپایی سر میدهد و توسط گروه کُر Workmen's Circle اجرا شدهاست.
برگردان: شهره حسینی
#سیاسی
@Roshanfkrane
تو بي گمان چند وقت است كه رفتهاي...
كه هر آدمي ابتدا در سرش ميرود و بعد قصد ميكند تنش را بشوراند و راهي شود .
من از سرت مي ترسم
از پلكهاي نيمه و خيرگي هاي تمام
از فكري كه در تو راه افتاده است
مثل كولي كه مقصدش را شبيه نام كودكش به هيچ غريبهاي نميگويد
اما تنش زار ميزند كه شب را در اين حوالي نيست.
من نيز رفتهام بارها و خوب از دين يك كولي به جادهها خبر دارم
من نيز آدم فاصلههاي دورم
آدم آغوش نگرفتن ها و خداحافظي نكردن ها...
اما باور كن صداي خفيف بستن چمدان را در ميان هزار هياهو، درست مي شنوم...
مي شنوي؟
#هومن_شريفى
#شعر
@Roshanfkrane
كه هر آدمي ابتدا در سرش ميرود و بعد قصد ميكند تنش را بشوراند و راهي شود .
من از سرت مي ترسم
از پلكهاي نيمه و خيرگي هاي تمام
از فكري كه در تو راه افتاده است
مثل كولي كه مقصدش را شبيه نام كودكش به هيچ غريبهاي نميگويد
اما تنش زار ميزند كه شب را در اين حوالي نيست.
من نيز رفتهام بارها و خوب از دين يك كولي به جادهها خبر دارم
من نيز آدم فاصلههاي دورم
آدم آغوش نگرفتن ها و خداحافظي نكردن ها...
اما باور كن صداي خفيف بستن چمدان را در ميان هزار هياهو، درست مي شنوم...
مي شنوي؟
#هومن_شريفى
#شعر
@Roshanfkrane
نغمه ی خاطر نواز مرغ شب،
کاروان ماه را همراه بود.
نیمه شب ها، آسمان را عالمی است.
آه اگر این آسمان بی ماه بود!
از جهان آرزوها، بوی جان
بر فراز باغ دامن می کشید
از بهشت نسترن ها می گذشت
بال خود بر گونة من می کشید
اختران قندیل ها آویخته
زیر سقف معبد نیلوفری
کهکشان لرزنده همچون دود عود
می کند در بزم ماه افسونگری
رازهای خفته در آفاق دور
در سکوت نیمه شب جان می گرفت
پر به سوی آسمان ها می گشود
دامن ماه درخشان می گرفت.
خوش تر از شب های مهتاب بهار
عالمی دیگر کجا دارد خدا؟
عالم عشق و امید و آرزوست
عالم تنهایی و اندیشه ها.
در فضایی روشن و بی انتها
راه، سوی آسمان ها باز بود
چشمة نور و صفای ماهتاب
روح من دیوانة پرواز بود!
نیمه شب بر عالم افلاکیان
با دلی افسرده می کردم نگاه
همچنان در پهن دشت اشتیاق
کاروان ماه می پیمود راه...
اشک حسرت چهره ام را می گداخت
دیگر از غم طاقت و تابم نبود
زانکه در این کوره راه زندگی
آسمانم بود و مهتابم نبود!
پردة جانکاه ظلمت را بسوز!
ای دل من، شعله ی آهت کجاست؟
جانم از این تیرگی بر لب رسید
آسمان عمر من! ماهت کجاست؟
#فریدون_مشیری
🦋🦋
@Roshanfkrane
کاروان ماه را همراه بود.
نیمه شب ها، آسمان را عالمی است.
آه اگر این آسمان بی ماه بود!
از جهان آرزوها، بوی جان
بر فراز باغ دامن می کشید
از بهشت نسترن ها می گذشت
بال خود بر گونة من می کشید
اختران قندیل ها آویخته
زیر سقف معبد نیلوفری
کهکشان لرزنده همچون دود عود
می کند در بزم ماه افسونگری
رازهای خفته در آفاق دور
در سکوت نیمه شب جان می گرفت
پر به سوی آسمان ها می گشود
دامن ماه درخشان می گرفت.
خوش تر از شب های مهتاب بهار
عالمی دیگر کجا دارد خدا؟
عالم عشق و امید و آرزوست
عالم تنهایی و اندیشه ها.
در فضایی روشن و بی انتها
راه، سوی آسمان ها باز بود
چشمة نور و صفای ماهتاب
روح من دیوانة پرواز بود!
نیمه شب بر عالم افلاکیان
با دلی افسرده می کردم نگاه
همچنان در پهن دشت اشتیاق
کاروان ماه می پیمود راه...
اشک حسرت چهره ام را می گداخت
دیگر از غم طاقت و تابم نبود
زانکه در این کوره راه زندگی
آسمانم بود و مهتابم نبود!
پردة جانکاه ظلمت را بسوز!
ای دل من، شعله ی آهت کجاست؟
جانم از این تیرگی بر لب رسید
آسمان عمر من! ماهت کجاست؟
#فریدون_مشیری
🦋🦋
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
شبانگاهان_مختاباد
شبانگاهان تا حريم سحر چون زبانه كشد سوز آوازم
شرر ريزد بيامان بدل ساكنان فلك ناله سازم
🎼 " شبانگاهان "
🎙 #عبدالحسین_مختاباد
@Roshanfkrane
شرر ريزد بيامان بدل ساكنان فلك ناله سازم
🎼 " شبانگاهان "
🎙 #عبدالحسین_مختاباد
@Roshanfkrane