📝مرگ با الکل، چالش خنده، ملال و قرنطینه
✍️ #احسان_عزیزی
▪️خبر تلخی که این روزها به گوش میرسد افزایش تلفات هموطنانمان به دلیل مصرف الکلهای صنعتی و طبی است که متأسفانه آمارش تاکنون بالای 100 نفر است! اما چرا باید این میزان قابل توجه از افراد نه بخاطر کرونا، که به دلیل ترس از ابتلای به کرونا جان خود را از دست دهند؟!!
آدورنو میگوید «هرچه کمتر زندگی کنیم مرگ ترسناکتر مینماید»،آیا این ترس از مرگ نیست که جان آدمها را اینگونه میگیرد؟ ترس از مرگی که فینفسه به دلیل ناشناخته بودن و ماهیت مرگ نیست، بلکه پیشتر و بیشتر به دلیل زندگیهای نکرده است. آدمهایی با شرایط ناکافی برای زندگی، با محرومیتها و عدم برخورداری از امکانات و رفاه. زندگی برای بسیاری از ما فقط کار و کار و کار است؛ این زندگیهای ناکردهی مردمان است که آنها را پیش از ابتلا به بیماری از ترس مرگ به سوی مرگ سوق میدهد. یک هراس غیرقابل تحمل، یک اندوه، یک نومیدی، فکر میکنید برای چه چیزی؟ شاید برای عمر نزیسته، نه غم یا ترس از این که اگر بیمار شویم دیگر نمیتوانیم هیچ چیز را تجربه کنیم، بلکه این احساس آزار دهنده که هیچ چیزی را تجربه نکردهایم و اصلاً زندگی واقعی نداشتهایم... هراس جمعیِ ابتلا به کرونا نیز شاید از همین احساسِ ناکامی در زندگی نشأت میگیرد، خوردن الکل برای پیشگیری از آن نمونهی بارز اوج ناکامی در زندگیست. اقدامی برای گریز از مرگ بخاطر زندگیهای ناکرده... اقدامی که در نهایت بسیاری را به کام مرگ میکشد...
▪️چالش خنده و تعلیقِ «مرگ آگاهی»
به زعم هایدگر انسان تنها موجودِ «مرگ آگاه» است، به این معنا که هیچ حیوانی مانند انسان نمیداند که روزی قرار است بمیرد، و این مرگ آگاهی خود دردناک و هراسانگیز است. اخیراً چالش شادی و کلیپ رقصهای بیماران و کادرهای درمانی مبیِّن به تعلیق درآوردن «مرگ آگاه» بودنمان است، شاید در پس کمپین چالش شادی و کلیپهای رقص همان انگیزههایی قرار دارد که در شرایط عادی آدمها را به کافه و بار و شراب و افیون و موسیقی عامهپسند سوق میدهد: لذت طلبی و کامجوییهای اعتیادآور برای فراموشی. شاید این تصاویر و واکنشها در پی شیوع گستردهی ویروس کرونا محصول انگیزههایی ناشناخته است که در پی هراس و ناامیدی میآیند: «تفریح و لذتجوییهایی که تسلای شوربختیهای ماست. و با این همه بزرگترین شوربختی ما نیز هست. چون توجه به لذات است که نمیگذراد دربارهی خویشتن بیندیشیم و ما را بی اینکه بدانیم به ورطهی نابودی میکشاند. ولی ابتدا باید گرفتار ملال شویم و ملال بی اینکه بدانیم ما را به سوی مرگ هدایت میکند» (فلسفه ملال، لارس اسوِنسن). به زعم پاسکال به عنوان نخستین نظریهپرداز ملال، انسان بدون خدا محکوم به ملال است، در غیاب رابطه با خدا است که برای فراموشی ناتوانیها و بیچارگیهایمان به لذتها و شادیهای کاذب روی میآوریم، اما در حقیقت چنین کاری ما تأثیری ویرانگرتر دارد، چرا که به زعم پاسکال ما را از شناخت خود و خالق خود دورتر میکند. اما مسأله این است که گویی در دوران معاصر انسان بیش از هر زمان دیگری نسبت به خدا و امید به رهایی از طریق وعدههای آسمانی ناامید گشته است. خالی کردن مسجدالحرام و خانهی خدا از جمعیت احتمالاً بیسابقهترین مواجههی امر استعلایی با امر دنیوی برای بشر بوده است.
▪️قرنطینه و ملال
این روزها بسیاری از قرنطینه کردن خود سر باز میزنند، چرا که قرنطینه به معنای ماندن در خانه یا مکانی خاص اساساً چالش برانگیز است. قرنطینه بخصوص به صورت خودخواسته واجد بیتحرکی و سکونی است که گذر زمان در آن بیش از هر زمان دیگری قابل لمس است. زمانی که باید در آن به انتظار پایان وضعیت کسالتباری بنشینیم که پیش از این با امور روزمرهای مانند کار، ورزش، خرید، مصرف کردن و اموری اینچنین میگذشت. از این حیث است که قرنطینه بخصوص در شکل خودخواستهی آن چیزی شبیه روزهای جمعه است: روزها و ساعتهایی که بخصوص در غروب احساس عجیبی ما را فرا میگیرد، رخوت و کسالتی که از آن گریزانیم، زمانی که هم از گذشتن از آن در هراسیم و هم از ماندن در آن، نگرانی از فردایی که صبح شنبه است و حسرتی از گذشت یک روز تعطیل دیگر که شاید در آن هیچ کاری نکردهایم. به راستی قرنطینه دارای ویژگیهای اینچنینی نیست؟! زمانی که نمیگذرد، زمانی که بیهوده میگذرد، زمانی که اساساً نمیدانیم چرا و چگونه باید بگذرد؟!
▪️آیا خلاء و حفرهای خالی و تاریک در تک تک ما نیست که از ملالِ قرنطینه گریزانیم؟! به زعم کانت انسان در ملال از هستی خود بیزار و منزجر میشود، این ترس از تهیبودگی و خلاء است که مزهی «مرگ تدریجی» در کار و امور روزمره را به ما میچشاند.
@Roshanfkrane
✍️ #احسان_عزیزی
▪️خبر تلخی که این روزها به گوش میرسد افزایش تلفات هموطنانمان به دلیل مصرف الکلهای صنعتی و طبی است که متأسفانه آمارش تاکنون بالای 100 نفر است! اما چرا باید این میزان قابل توجه از افراد نه بخاطر کرونا، که به دلیل ترس از ابتلای به کرونا جان خود را از دست دهند؟!!
آدورنو میگوید «هرچه کمتر زندگی کنیم مرگ ترسناکتر مینماید»،آیا این ترس از مرگ نیست که جان آدمها را اینگونه میگیرد؟ ترس از مرگی که فینفسه به دلیل ناشناخته بودن و ماهیت مرگ نیست، بلکه پیشتر و بیشتر به دلیل زندگیهای نکرده است. آدمهایی با شرایط ناکافی برای زندگی، با محرومیتها و عدم برخورداری از امکانات و رفاه. زندگی برای بسیاری از ما فقط کار و کار و کار است؛ این زندگیهای ناکردهی مردمان است که آنها را پیش از ابتلا به بیماری از ترس مرگ به سوی مرگ سوق میدهد. یک هراس غیرقابل تحمل، یک اندوه، یک نومیدی، فکر میکنید برای چه چیزی؟ شاید برای عمر نزیسته، نه غم یا ترس از این که اگر بیمار شویم دیگر نمیتوانیم هیچ چیز را تجربه کنیم، بلکه این احساس آزار دهنده که هیچ چیزی را تجربه نکردهایم و اصلاً زندگی واقعی نداشتهایم... هراس جمعیِ ابتلا به کرونا نیز شاید از همین احساسِ ناکامی در زندگی نشأت میگیرد، خوردن الکل برای پیشگیری از آن نمونهی بارز اوج ناکامی در زندگیست. اقدامی برای گریز از مرگ بخاطر زندگیهای ناکرده... اقدامی که در نهایت بسیاری را به کام مرگ میکشد...
▪️چالش خنده و تعلیقِ «مرگ آگاهی»
به زعم هایدگر انسان تنها موجودِ «مرگ آگاه» است، به این معنا که هیچ حیوانی مانند انسان نمیداند که روزی قرار است بمیرد، و این مرگ آگاهی خود دردناک و هراسانگیز است. اخیراً چالش شادی و کلیپ رقصهای بیماران و کادرهای درمانی مبیِّن به تعلیق درآوردن «مرگ آگاه» بودنمان است، شاید در پس کمپین چالش شادی و کلیپهای رقص همان انگیزههایی قرار دارد که در شرایط عادی آدمها را به کافه و بار و شراب و افیون و موسیقی عامهپسند سوق میدهد: لذت طلبی و کامجوییهای اعتیادآور برای فراموشی. شاید این تصاویر و واکنشها در پی شیوع گستردهی ویروس کرونا محصول انگیزههایی ناشناخته است که در پی هراس و ناامیدی میآیند: «تفریح و لذتجوییهایی که تسلای شوربختیهای ماست. و با این همه بزرگترین شوربختی ما نیز هست. چون توجه به لذات است که نمیگذراد دربارهی خویشتن بیندیشیم و ما را بی اینکه بدانیم به ورطهی نابودی میکشاند. ولی ابتدا باید گرفتار ملال شویم و ملال بی اینکه بدانیم ما را به سوی مرگ هدایت میکند» (فلسفه ملال، لارس اسوِنسن). به زعم پاسکال به عنوان نخستین نظریهپرداز ملال، انسان بدون خدا محکوم به ملال است، در غیاب رابطه با خدا است که برای فراموشی ناتوانیها و بیچارگیهایمان به لذتها و شادیهای کاذب روی میآوریم، اما در حقیقت چنین کاری ما تأثیری ویرانگرتر دارد، چرا که به زعم پاسکال ما را از شناخت خود و خالق خود دورتر میکند. اما مسأله این است که گویی در دوران معاصر انسان بیش از هر زمان دیگری نسبت به خدا و امید به رهایی از طریق وعدههای آسمانی ناامید گشته است. خالی کردن مسجدالحرام و خانهی خدا از جمعیت احتمالاً بیسابقهترین مواجههی امر استعلایی با امر دنیوی برای بشر بوده است.
▪️قرنطینه و ملال
این روزها بسیاری از قرنطینه کردن خود سر باز میزنند، چرا که قرنطینه به معنای ماندن در خانه یا مکانی خاص اساساً چالش برانگیز است. قرنطینه بخصوص به صورت خودخواسته واجد بیتحرکی و سکونی است که گذر زمان در آن بیش از هر زمان دیگری قابل لمس است. زمانی که باید در آن به انتظار پایان وضعیت کسالتباری بنشینیم که پیش از این با امور روزمرهای مانند کار، ورزش، خرید، مصرف کردن و اموری اینچنین میگذشت. از این حیث است که قرنطینه بخصوص در شکل خودخواستهی آن چیزی شبیه روزهای جمعه است: روزها و ساعتهایی که بخصوص در غروب احساس عجیبی ما را فرا میگیرد، رخوت و کسالتی که از آن گریزانیم، زمانی که هم از گذشتن از آن در هراسیم و هم از ماندن در آن، نگرانی از فردایی که صبح شنبه است و حسرتی از گذشت یک روز تعطیل دیگر که شاید در آن هیچ کاری نکردهایم. به راستی قرنطینه دارای ویژگیهای اینچنینی نیست؟! زمانی که نمیگذرد، زمانی که بیهوده میگذرد، زمانی که اساساً نمیدانیم چرا و چگونه باید بگذرد؟!
▪️آیا خلاء و حفرهای خالی و تاریک در تک تک ما نیست که از ملالِ قرنطینه گریزانیم؟! به زعم کانت انسان در ملال از هستی خود بیزار و منزجر میشود، این ترس از تهیبودگی و خلاء است که مزهی «مرگ تدریجی» در کار و امور روزمره را به ما میچشاند.
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به جاهايي برو كه بكر باشند
كنار آدم هايي بمان كه بكر باشند
آدم هايي كه چشمه ی دروني زلال و وحشي خروشانشان همواره در فوران است، بزرگترين منبع انرژي حيات هستند.
آنها در تب زندگي سوخته اند و بهبود يافته اند.
زندگي را چون نفس بوييده اند و نفسشان بوي زندگي مي دهد.
مرگ را مي شناسند و نگاهشان بزرگ ترين دريچه ی ممكن به سوي دانش زندگي است.
آدم هايي كه مفهوم زندگي را از لاي كتابها حفظ نكرده اند.
پاراماهانسا یوگاناندا
@Roshanfkrane
كنار آدم هايي بمان كه بكر باشند
آدم هايي كه چشمه ی دروني زلال و وحشي خروشانشان همواره در فوران است، بزرگترين منبع انرژي حيات هستند.
آنها در تب زندگي سوخته اند و بهبود يافته اند.
زندگي را چون نفس بوييده اند و نفسشان بوي زندگي مي دهد.
مرگ را مي شناسند و نگاهشان بزرگ ترين دريچه ی ممكن به سوي دانش زندگي است.
آدم هايي كه مفهوم زندگي را از لاي كتابها حفظ نكرده اند.
پاراماهانسا یوگاناندا
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مدافعان حرم حضرت زینب طی چه فرآیندی تبدیل شدند به مهاجمان حرم حضرت معصومه؟
🤔
HamedTabaar
قم - جوشکاری درهای حرم حضرت معصومه
imna_farsi
پیامی هم داشتم از فرستنده عکس آخر که نوشته بود:
درها را بستند ؛ نه اجازه ورود کسانی که خارج از صحن هستند را میدهند و نه اجازه خروج از صحن...
میگویند شما اغتشاشگران همینجا بمانید تا رسیدگی کنیم!
توضیحات بیشتر درباره اصل خبر:
t.iss.one/VahidOnline/37618
@Roshanfkrane
🤔
HamedTabaar
قم - جوشکاری درهای حرم حضرت معصومه
imna_farsi
پیامی هم داشتم از فرستنده عکس آخر که نوشته بود:
درها را بستند ؛ نه اجازه ورود کسانی که خارج از صحن هستند را میدهند و نه اجازه خروج از صحن...
میگویند شما اغتشاشگران همینجا بمانید تا رسیدگی کنیم!
توضیحات بیشتر درباره اصل خبر:
t.iss.one/VahidOnline/37618
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبت های انتقادی امیر حسین رستمی و درخواست برای رفع فیلتر تلگرام
که وسط حرفاش بی مقدمه تصویر رو قطع کردن رفتن رو تبلیغات
و اینجوری شد که آنتن گرفته شد
اینجا هیچکی تحمل شنیدن حرف حق رو نداره
@Roshanfkrane
که وسط حرفاش بی مقدمه تصویر رو قطع کردن رفتن رو تبلیغات
و اینجوری شد که آنتن گرفته شد
اینجا هیچکی تحمل شنیدن حرف حق رو نداره
@Roshanfkrane
روشنفکران
صحبت های انتقادی امیر حسین رستمی و درخواست برای رفع فیلتر تلگرام که وسط حرفاش بی مقدمه تصویر رو قطع کردن رفتن رو تبلیغات و اینجوری شد که آنتن گرفته شد اینجا هیچکی تحمل شنیدن حرف حق رو نداره @Roshanfkrane
امیرحسین رستمی اومده پخش زنده، با توپ پر و خیلی تند میگه آقا تلگرام رو رفع فیلتر کن دکترا و دانشآموزها برای شکست کرونا به تلگرام نیاز دارن
یجوری رو انتن زنده حرف دل یه ملت رو زدکه علی ضیا حتی فرصت نکرد با ماله کشی جمعش کنه، مجبور شدن قطعش کنن
آقای امیرحسین رستمی من بابت همین چارتا جملهی امشبت توی برنامهی زنده تا ابد طرفدارتم
@Roshanfkrane
یجوری رو انتن زنده حرف دل یه ملت رو زدکه علی ضیا حتی فرصت نکرد با ماله کشی جمعش کنه، مجبور شدن قطعش کنن
آقای امیرحسین رستمی من بابت همین چارتا جملهی امشبت توی برنامهی زنده تا ابد طرفدارتم
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امیرحسین رستمی در شبکه یک: چرا دروغ گفتید و بیماری رو انکار کردید؟ چرا یک شهر رو قرنطینه نکردید که یک کشور قرنطینه نشه؟ چرا پروازهای ماهان رو کنسل نکردید؟ توصیه میکنید خونه بمونید اما ادارات دولتی باز هستند!
تنها چند ثانیه بعد، پخش زنده ناگهان قطع شد و او را از استودیو بیرون کردند.
AmirpoorMehdi
"علی ضیا:
به دلیل اینکه صحبت های امیر حسینی رستمی مغایر با فضای ما بود ازش خواستیم در زمان دیگری مهمان ما باشد"
@Roshanfkrane
تنها چند ثانیه بعد، پخش زنده ناگهان قطع شد و او را از استودیو بیرون کردند.
AmirpoorMehdi
"علی ضیا:
به دلیل اینکه صحبت های امیر حسینی رستمی مغایر با فضای ما بود ازش خواستیم در زمان دیگری مهمان ما باشد"
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امیرحسین رستمی چشمها رو بست حرفها رو زد تا جایی که برنامه قطع شد و در برگشت علنا اعلام کردنداین حرفها نباید زده میشد و بهتره مهمان برنامه برگرده خونهاش
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
واقعا صورت و سیرت زشتی دارد این کرونا.داس برنده ای دارد و دل بی رحمی.ما را در همین مدت کوتاه، کم رنج نداده.کم از ما نگرفته... اما من می خواهم کمی هم از فایده ها و زیبایی های این هیولای زشت بگویم
دانستیم که آنچه که ترسناک است نگاه قالبی است.چه نگاهی که زیارت را واجب می داند و درب حرم تعطیل شده را می شکند و چه آن نگاهی که پی ِسیاحت همواره است و بخاطر جوجه کباب و ساحل و ویلا با پلیس درگیر می شود....
بهداشت را از یاد برده بودیم.شستن دست و گرفتن ناخن و مراقبت و فاصله... آن روزهای اول در این فکر بودم که چطور می شود از دیگران درخواست کرد که دست ندهند و آن ماچ های مرطوب را حواله نکنند... سه هفته گذشته و انگار قرن هاست که کسی با کسی دست نمی دهد و بینی ات حین ماچ ِمرطوب ِ مجبور، عطر دهان و مو و بناگوش دیگری را فرو نمی دهد...
از حجم بو کاسته شده.هم بدلیل حمام بیشتر و هم به سبب ماسک هایی که حتی عبور سیر را تا حدی ممانعت می کنند...
الاهی شکر که مدتی است ملت دست از سر پزشکان برداشته اند و هی دنبال ثبت و نصب کارتخوان و مالیات و خطا و قصور و این حرف ها نیستند.این اواخر، هر مرگ و زخم چانه و بوی بدی را گردن ما می انداختند... حالا اما به آدم حس قهرمانی دست می دهد.حس خلبانی که پس از بمباران مواضع دشمن با غرور به آشیانه باز می گردد.دشمنی که لامصب سیستم موشکی قوی ای هم دارد و یکی یکی خلبان ها را ناکار می کند...
پهلوان اصلی البته بدون تردید جامعه ی پرستاری است.چه با تلاشش.چه با آن رقص روحیه بخش ِ معصومانه...به گمانم بزودی ارج و قرب و قیمتی که کسب کرد فروکش نمی کند...
دیگر آنکه بی تعارف، علم را از یاد برده بودیم. پزشکی داشت به درمایشگری فروکاسته می شد.بخش بزرگی از بدنه ی درمان مشغول عمل های زیبایی و ژل و بوتاکس شده بود.حالا در گروه های ما بحث های علمی داغ شده.
چهارشنبه سوری در راه است اما نه از پست های هووخشتره ای، که هی قربان آتش می روند و به عرب ها فحش می دهند در تلگرام خبری است، نه از صدای ترقه هایی که خاطره ی هیروشیما را زنده می کنند.انشاالله امسال میزان مرگ و میر چهارشنبه سوری و تصادف های نوروزی کمتر خواهد بود.قبلا کرونا و الکل صنعتی سهمیه را مصرف کرده اند...
این روزگار می گذرد.اما به حجم تجربه های جمعی این روح کهنه ی بی قرار چیزها اضافه می کند.روح کهنه ای که پادشاهان و امیران و حکام بسیاری به خود دیده... هر بار اوست که مانده... هر بار اوست که خود را حفظ کرده...هر بار این طفیلی های بی مصرف دل به هم زن بوده اند که رفته اند...
✍امید مرجمکی
@Roshanfkrane
دانستیم که آنچه که ترسناک است نگاه قالبی است.چه نگاهی که زیارت را واجب می داند و درب حرم تعطیل شده را می شکند و چه آن نگاهی که پی ِسیاحت همواره است و بخاطر جوجه کباب و ساحل و ویلا با پلیس درگیر می شود....
بهداشت را از یاد برده بودیم.شستن دست و گرفتن ناخن و مراقبت و فاصله... آن روزهای اول در این فکر بودم که چطور می شود از دیگران درخواست کرد که دست ندهند و آن ماچ های مرطوب را حواله نکنند... سه هفته گذشته و انگار قرن هاست که کسی با کسی دست نمی دهد و بینی ات حین ماچ ِمرطوب ِ مجبور، عطر دهان و مو و بناگوش دیگری را فرو نمی دهد...
از حجم بو کاسته شده.هم بدلیل حمام بیشتر و هم به سبب ماسک هایی که حتی عبور سیر را تا حدی ممانعت می کنند...
الاهی شکر که مدتی است ملت دست از سر پزشکان برداشته اند و هی دنبال ثبت و نصب کارتخوان و مالیات و خطا و قصور و این حرف ها نیستند.این اواخر، هر مرگ و زخم چانه و بوی بدی را گردن ما می انداختند... حالا اما به آدم حس قهرمانی دست می دهد.حس خلبانی که پس از بمباران مواضع دشمن با غرور به آشیانه باز می گردد.دشمنی که لامصب سیستم موشکی قوی ای هم دارد و یکی یکی خلبان ها را ناکار می کند...
پهلوان اصلی البته بدون تردید جامعه ی پرستاری است.چه با تلاشش.چه با آن رقص روحیه بخش ِ معصومانه...به گمانم بزودی ارج و قرب و قیمتی که کسب کرد فروکش نمی کند...
دیگر آنکه بی تعارف، علم را از یاد برده بودیم. پزشکی داشت به درمایشگری فروکاسته می شد.بخش بزرگی از بدنه ی درمان مشغول عمل های زیبایی و ژل و بوتاکس شده بود.حالا در گروه های ما بحث های علمی داغ شده.
چهارشنبه سوری در راه است اما نه از پست های هووخشتره ای، که هی قربان آتش می روند و به عرب ها فحش می دهند در تلگرام خبری است، نه از صدای ترقه هایی که خاطره ی هیروشیما را زنده می کنند.انشاالله امسال میزان مرگ و میر چهارشنبه سوری و تصادف های نوروزی کمتر خواهد بود.قبلا کرونا و الکل صنعتی سهمیه را مصرف کرده اند...
این روزگار می گذرد.اما به حجم تجربه های جمعی این روح کهنه ی بی قرار چیزها اضافه می کند.روح کهنه ای که پادشاهان و امیران و حکام بسیاری به خود دیده... هر بار اوست که مانده... هر بار اوست که خود را حفظ کرده...هر بار این طفیلی های بی مصرف دل به هم زن بوده اند که رفته اند...
✍امید مرجمکی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 اولین واکسن کرونا در آمریکا تست شد
دانشمندان انستیتیو پژوهشی کایزر پرمننته در شهر سیاتل ایالت واشنگتن با احتیاط فراوان این واکسن را به بازوی یک زن داوطلب سالم به نام جنیفر هالر تزریق کردند.
@Roshanfkrane
دانشمندان انستیتیو پژوهشی کایزر پرمننته در شهر سیاتل ایالت واشنگتن با احتیاط فراوان این واکسن را به بازوی یک زن داوطلب سالم به نام جنیفر هالر تزریق کردند.
@Roshanfkrane
shabi dar shor shor e baran
reza pirbadian
شبی در شرشر باران تو را بیدار خواهم کرد
و با زیباترین رویای خود دیدار خواهم کرد
چه دنیایی برایم ساختی با خود، که بعد از این
جهانی را بدون دیدنت انکار خواهم کرد
شبیه خون در رگ های من حکم نفس داری
تو را هر لحظه در قلب خودم تکرار خواهم کرد
برایت هدیه آوردم ، دلی با عطر تنهایی
اگر حتی نخواهی باز هم اصرار خواهم کرد
پس از این من به جز مضمون تو چیزی نخواهم داشت
برای عاشقی چشم تورا معیار خواهم کرد
چرا راحت نگویم ماه من، (من عاشقت هستم)
بگویی هر کجا هر لحظه ای اقرار خواهم کرد
شبی در شرشر باران تو را بیدار خواهم کرد -معین صباغ مقدم-دکلمه رضا پیربادیان
@Roshanfkrane
و با زیباترین رویای خود دیدار خواهم کرد
چه دنیایی برایم ساختی با خود، که بعد از این
جهانی را بدون دیدنت انکار خواهم کرد
شبیه خون در رگ های من حکم نفس داری
تو را هر لحظه در قلب خودم تکرار خواهم کرد
برایت هدیه آوردم ، دلی با عطر تنهایی
اگر حتی نخواهی باز هم اصرار خواهم کرد
پس از این من به جز مضمون تو چیزی نخواهم داشت
برای عاشقی چشم تورا معیار خواهم کرد
چرا راحت نگویم ماه من، (من عاشقت هستم)
بگویی هر کجا هر لحظه ای اقرار خواهم کرد
شبی در شرشر باران تو را بیدار خواهم کرد -معین صباغ مقدم-دکلمه رضا پیربادیان
@Roshanfkrane
Hüzün
Tual
دوباره تو را خواهم دید
در فصلی دیگر
پس از سرما
پس از این زمستان استخوان سوز
رویای خوب من
رویای خوب حزن الود من
شاید بهار
شاید بهار
دوباره ببینمت...
#موسیقی
💟@Roshanfkrane
در فصلی دیگر
پس از سرما
پس از این زمستان استخوان سوز
رویای خوب من
رویای خوب حزن الود من
شاید بهار
شاید بهار
دوباره ببینمت...
#موسیقی
💟@Roshanfkrane
یک ریز به خودم میگویم،
تو را خواب دیدهام
و تو هنگام خواب، هی دور من میچرخی
دلتنگ نگاهت میکنم
نگاه بر لبهام میگذاری و میگویی:
دوست داشتنی من!
صدای تو میپرد توی چشمهام
و حلقه حلقه اشک درونش میگردد ...
#عباس_معروفی
💟@Roshanfkrane
تو را خواب دیدهام
و تو هنگام خواب، هی دور من میچرخی
دلتنگ نگاهت میکنم
نگاه بر لبهام میگذاری و میگویی:
دوست داشتنی من!
صدای تو میپرد توی چشمهام
و حلقه حلقه اشک درونش میگردد ...
#عباس_معروفی
💟@Roshanfkrane