🔷هنوز منتظرانيم تا زگرمابه برون خرامی...!
✍️علی مرادی مراغه ای
🔸کیمیاگری قدیم بدنبال یافتن اکسیری بود که ماهیت جسم را تغییر داده مس را طلا کند. چنین اکسیری وجود خارجی ندارد اما به نظر من، چیزی شبیه به آن وجود دارد و آن اکسیر همانا وجودِ دستهایِ نخبگان سیاسی هر جامعه است دستهایی که با نبوغ خود، بحرانها را به فرصتهای طلایی بدل میکنند برعکسِ کوتوله های سیاسی که فرصتها را نیز به بحران بدل میکنند!. هر دو کشور: ژاپنِ میجی و ایرانِ امیر، تقریبا همزمان و شبیه هم بودند و با هم آغاز کردند اما میجی چهل سال فرصت پیدا کرد و امیر کمتر از چهار سال...! پس نیشتری که در 1852م در حمام فین کاشان بر آن رگ نهاده شد نه رگِ امیر که در واقع، رگِ نوسازی ایران بود بطوریکه چهل پنج سال پس از کشتن امیر، میرزا رضا کرمانی قاتل شاه دراستنطاق خود، این تصویر مایوس کننده را از اوضاع و احوال ایران بدست میدهد: «قدرى پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشقآباد و خاك روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده كثيفترين كسب و شغلها را از ناچارى پيش گرفته اند هرچه حمال و كناس و الاغى و مزدور در آن نقاط می بينيد همه ايرانى هستند آخر اين گله هاى گوسفند شما مرتع لازم دارند كه چرا كنند تا شيرشان زياد شود كه هم به بچههاى خود بدهند هم شما بدوشيد نه اينكه تا شير دارند بدوشيد شير كه ندارد گوشت تنشان را بكلاشيد...» (تاریخ بیداری ایرانیان...ج1ص۸۲)
🔹شبی که فرمان قتل امیرکبیر گرفته شد سرسخت ترین دشمنانِ امیر و در واقع دشمنان ایران، شاه جوان را محاصر کرده حسابی مست اش ساختند و سپس، فرمان قتلش را گرفته بدست حاج علیخان دادند و او سحرگاه دهم ژانویه1852عازم کاشان شد (خاطرات و خطرات...ص57)«...به دلاک دستور داد رگهای هر دو بازویش را بزند و دو کف دستش را روی زمین نهاد در حالیکه خون از بازوانش فوران داشت در این وقت میرغضب به امر فراشباشی با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت، چون امیر درغلتید دستمالی را لوله کرد به حلق امیر فرو برد و گلویش را فشرد تا جان داد»(امیرکبیر و ایران،آدمیت...ص717)
🔸میرزا آقاخان نوری که دشمن امیر و سرسپردترین مزدبگیر انگلستان بود و بجای امیر، صدراعظم ایران شد در نامه ای خصوصی به شاه نوشت«بحمدالله که میرزاتقی خان غیرمرحوم به درک واصل شد خدا جان این چاکر را و جمیع اولاد آدم و عالم را فدای یک جمله دستخط شاه نماید...» اما همین شخصِ پلید در انظار عمومی به تحریف جنایت دست میزند و همه جا تبلیغ می کند که میرزاتقی خان از بیماری مرده است «میرزاتقی خان در فین کاشان به ناخوشی سینه پهلو وفات کرده و مرحوم شد خدا بیامرزد تف بر این دنیا...»(آدمیت...ص725)
🔹ناصرالدین شاه 45سال پس از امیر زنده ماند بارها با تحسر گریست و لحظه ای از بزرگترین اشتباه زندگیش غافل نشد یکسال قبل از کشته شدنش رفته بود به زادگاه امیرکبیر برای سواری. یک مرتبه چوپانی می بیند که چقدر شبیه امیر بوده از چوپان سبب را می پرسد و چوپان میگوید که پدر من با پدر امیرکبیر پسرعمو بودند و ناصرالدین شاه او را به تهران آورده شغل و منصب میدهد! اما بندی را که 45سال پیش، به آب داده بود دیگر هیچوقت قابل جبران نبود در حصار چاپلوسان و متملقان گرفتار شده بود و کشور غرق در فساد و تباهی گشته بود گاهگاهی که اوضاعِ آشفته کشور، آشفته ترش میکرد از سرِ پشيمانى از قتل امیرکبیر، در دستخطى به ولیهدش مظفرالدين شاه نوشت بود: «قدر نوكر خوب را بدان، من چهل سال است بعد از امير، خواستم از چوب آدم بتراشم اما نتوانستم»( آگهى شاهان از کار جهان، محمدحسین جابری انصاری... ص 58)
🔸پس از قتل امیر، در بین مردم ایران ضرب المثل شد که وقتی مي خواستند از كاری مُحال نام ببرند مي گفتند:«وقتي امير از گرمابه بيرون آید!» امروزه دیگر،کاری را که او همزمان با میجی،آغاز کرده بود و میخواست انجام دهد دیگر مانند بیرون آمدنش از گرمابه،به امری محال میماند...البته پس از مرگش،دوره های وجود داشته که افراد متعددی از دولتمردانِ ایرانی را به او تشبیه کرده اند اما در اینصورت،عجیب است که این همه امیرکبیر داشته ایم و وضعمان این است!...
@Roshanfkrane
✍️علی مرادی مراغه ای
🔸کیمیاگری قدیم بدنبال یافتن اکسیری بود که ماهیت جسم را تغییر داده مس را طلا کند. چنین اکسیری وجود خارجی ندارد اما به نظر من، چیزی شبیه به آن وجود دارد و آن اکسیر همانا وجودِ دستهایِ نخبگان سیاسی هر جامعه است دستهایی که با نبوغ خود، بحرانها را به فرصتهای طلایی بدل میکنند برعکسِ کوتوله های سیاسی که فرصتها را نیز به بحران بدل میکنند!. هر دو کشور: ژاپنِ میجی و ایرانِ امیر، تقریبا همزمان و شبیه هم بودند و با هم آغاز کردند اما میجی چهل سال فرصت پیدا کرد و امیر کمتر از چهار سال...! پس نیشتری که در 1852م در حمام فین کاشان بر آن رگ نهاده شد نه رگِ امیر که در واقع، رگِ نوسازی ایران بود بطوریکه چهل پنج سال پس از کشتن امیر، میرزا رضا کرمانی قاتل شاه دراستنطاق خود، این تصویر مایوس کننده را از اوضاع و احوال ایران بدست میدهد: «قدرى پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشقآباد و خاك روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده كثيفترين كسب و شغلها را از ناچارى پيش گرفته اند هرچه حمال و كناس و الاغى و مزدور در آن نقاط می بينيد همه ايرانى هستند آخر اين گله هاى گوسفند شما مرتع لازم دارند كه چرا كنند تا شيرشان زياد شود كه هم به بچههاى خود بدهند هم شما بدوشيد نه اينكه تا شير دارند بدوشيد شير كه ندارد گوشت تنشان را بكلاشيد...» (تاریخ بیداری ایرانیان...ج1ص۸۲)
🔹شبی که فرمان قتل امیرکبیر گرفته شد سرسخت ترین دشمنانِ امیر و در واقع دشمنان ایران، شاه جوان را محاصر کرده حسابی مست اش ساختند و سپس، فرمان قتلش را گرفته بدست حاج علیخان دادند و او سحرگاه دهم ژانویه1852عازم کاشان شد (خاطرات و خطرات...ص57)«...به دلاک دستور داد رگهای هر دو بازویش را بزند و دو کف دستش را روی زمین نهاد در حالیکه خون از بازوانش فوران داشت در این وقت میرغضب به امر فراشباشی با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت، چون امیر درغلتید دستمالی را لوله کرد به حلق امیر فرو برد و گلویش را فشرد تا جان داد»(امیرکبیر و ایران،آدمیت...ص717)
🔸میرزا آقاخان نوری که دشمن امیر و سرسپردترین مزدبگیر انگلستان بود و بجای امیر، صدراعظم ایران شد در نامه ای خصوصی به شاه نوشت«بحمدالله که میرزاتقی خان غیرمرحوم به درک واصل شد خدا جان این چاکر را و جمیع اولاد آدم و عالم را فدای یک جمله دستخط شاه نماید...» اما همین شخصِ پلید در انظار عمومی به تحریف جنایت دست میزند و همه جا تبلیغ می کند که میرزاتقی خان از بیماری مرده است «میرزاتقی خان در فین کاشان به ناخوشی سینه پهلو وفات کرده و مرحوم شد خدا بیامرزد تف بر این دنیا...»(آدمیت...ص725)
🔹ناصرالدین شاه 45سال پس از امیر زنده ماند بارها با تحسر گریست و لحظه ای از بزرگترین اشتباه زندگیش غافل نشد یکسال قبل از کشته شدنش رفته بود به زادگاه امیرکبیر برای سواری. یک مرتبه چوپانی می بیند که چقدر شبیه امیر بوده از چوپان سبب را می پرسد و چوپان میگوید که پدر من با پدر امیرکبیر پسرعمو بودند و ناصرالدین شاه او را به تهران آورده شغل و منصب میدهد! اما بندی را که 45سال پیش، به آب داده بود دیگر هیچوقت قابل جبران نبود در حصار چاپلوسان و متملقان گرفتار شده بود و کشور غرق در فساد و تباهی گشته بود گاهگاهی که اوضاعِ آشفته کشور، آشفته ترش میکرد از سرِ پشيمانى از قتل امیرکبیر، در دستخطى به ولیهدش مظفرالدين شاه نوشت بود: «قدر نوكر خوب را بدان، من چهل سال است بعد از امير، خواستم از چوب آدم بتراشم اما نتوانستم»( آگهى شاهان از کار جهان، محمدحسین جابری انصاری... ص 58)
🔸پس از قتل امیر، در بین مردم ایران ضرب المثل شد که وقتی مي خواستند از كاری مُحال نام ببرند مي گفتند:«وقتي امير از گرمابه بيرون آید!» امروزه دیگر،کاری را که او همزمان با میجی،آغاز کرده بود و میخواست انجام دهد دیگر مانند بیرون آمدنش از گرمابه،به امری محال میماند...البته پس از مرگش،دوره های وجود داشته که افراد متعددی از دولتمردانِ ایرانی را به او تشبیه کرده اند اما در اینصورت،عجیب است که این همه امیرکبیر داشته ایم و وضعمان این است!...
@Roshanfkrane
❇️فرزندان شما ناجی شما نیستند!
اغلب مي پنداريم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب والدی است که ذهن فرزندش از او آسوده باشد و به فرزند توانایی و قدرت آسوده فاصله گرفتنِ را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامه هایش را با شما تنظیم میکند نه نشانه وفاداری او بلکه نشانه آسیب خوردگی اوست. توجه کنید وقتی مرتب با فرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده اید چقدر رنج دیده اید و در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی. حالا او خودش را نجات دهنده شما تصور میکند و هیچ لحظه ای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از اینکه خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگی های مستقل و ذهن های آرام داشته باشند.
فرزندان ما ناجیان ما نیستند.
♦️جبران خليل جبران در كتاب پيامبر ميگويد: فرزندان شما به حقيقت فرزندان شما نيستند؛ آنها دختران و پسران زندگي اند در سوداي خويش آنها از كوچه وجود شما گذر مي كنند اما از شما نيستند، اگرچه با شمايند، به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار كنيد، اما انديشه هايتان را براي خود نگه داريد. زيرا آنها را نيز براي خود انديشه اي ديگر است. جسم آنها را در خانهٔ خود مسكن دهيد اما روح آنان را آزاد گذاريد زيرا روح آنان در خانهٔ فردا زيست خواهد كرد كه شما حتي در رويا نمي توانيد به ديدار آن فردا برويد، ممكن است تلاش كنيد كه شبيه آنها باشيد اما مكوشيد كه آنان را مانند خود بار بياوريد زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با ديروز درنگ نخواهد كرد♦️
#تربیتی
@Roshanfkrane
اغلب مي پنداريم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب والدی است که ذهن فرزندش از او آسوده باشد و به فرزند توانایی و قدرت آسوده فاصله گرفتنِ را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامه هایش را با شما تنظیم میکند نه نشانه وفاداری او بلکه نشانه آسیب خوردگی اوست. توجه کنید وقتی مرتب با فرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده اید چقدر رنج دیده اید و در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی. حالا او خودش را نجات دهنده شما تصور میکند و هیچ لحظه ای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از اینکه خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگی های مستقل و ذهن های آرام داشته باشند.
فرزندان ما ناجیان ما نیستند.
♦️جبران خليل جبران در كتاب پيامبر ميگويد: فرزندان شما به حقيقت فرزندان شما نيستند؛ آنها دختران و پسران زندگي اند در سوداي خويش آنها از كوچه وجود شما گذر مي كنند اما از شما نيستند، اگرچه با شمايند، به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار كنيد، اما انديشه هايتان را براي خود نگه داريد. زيرا آنها را نيز براي خود انديشه اي ديگر است. جسم آنها را در خانهٔ خود مسكن دهيد اما روح آنان را آزاد گذاريد زيرا روح آنان در خانهٔ فردا زيست خواهد كرد كه شما حتي در رويا نمي توانيد به ديدار آن فردا برويد، ممكن است تلاش كنيد كه شبيه آنها باشيد اما مكوشيد كه آنان را مانند خود بار بياوريد زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با ديروز درنگ نخواهد كرد♦️
#تربیتی
@Roshanfkrane
اخترشناسان موسسه "مکس پلانک" و رصدخانه دانشگاه مونیخ با استفاده از اندازهگیری مستقیم جرم، موفق به کشف یک سیاهچاله غول پیکر که ۴۰ میلیارد برابر خورشید است در همسایگی کهکشان راه شیری شدهاند.
#خبر #نجوم
@Roshanfkrane
#خبر #نجوم
@Roshanfkrane
براساس تحقیقاتِ موسسه مکس پلانک، وسط کهکشان ما بوی تمشک و نیشکر می دهد،آنها دریافتند که فرماتِ اتیل که جزء شیمیاییِ اصلی برای تمشک و نیشکر است به آسانی در مرکزِ کهکشانمان یافت می شود
#نجوم
@Roshanfkrane
#نجوم
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚨 احتمال وقوع سونامی در دریایخزر
🔹سازمان زمینشناسی: فعالیت گسلهای شناختهشده درشمال کشور میتواند منجر به وقوع سونامی شود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
🔹سازمان زمینشناسی: فعالیت گسلهای شناختهشده درشمال کشور میتواند منجر به وقوع سونامی شود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
⚽️ رئیس هیات مدیره استقلال، سرپرست باشگاه شد
🔸 رئیس هیات مدیره استقلال سرپرست هم شد. اسماعیل خلیلزاده به عنوان سرپرست (جایگزین موقت مدیرعامل) باشگاه انتخاب شد. او با حفظ سمت، رئیس هیات مدیره هم است. رسانههای ایران پیشتر از احتمال مدیرعامل شدن علی فتحاللهزاده خبر داده بودند.
#خبر
#ورزش
@Roshanfkrane
🔸 رئیس هیات مدیره استقلال سرپرست هم شد. اسماعیل خلیلزاده به عنوان سرپرست (جایگزین موقت مدیرعامل) باشگاه انتخاب شد. او با حفظ سمت، رئیس هیات مدیره هم است. رسانههای ایران پیشتر از احتمال مدیرعامل شدن علی فتحاللهزاده خبر داده بودند.
#خبر
#ورزش
@Roshanfkrane
'افزایش ۴ برابری #کودک_همسری بدنبال افزایش #وام_ازدواج
از وام ازدواج برای معامله کودکان زیر ۱۵ سال استفاده میشود'
#اجتماعی
@Roshanfkrane
از وام ازدواج برای معامله کودکان زیر ۱۵ سال استفاده میشود'
#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 مردمِ زلزلهزدهی با بچه شیرخواره در چادر زندگی میکنند. مدام برف میبارد. دما زیر صفر است. سردشان است.
#زلزله
#آذربایجان #اجتماعی
@Roshanfkrane
#زلزله
#آذربایجان #اجتماعی
@Roshanfkrane
Forwarded from اتچ بات
متالیکا: فریادی بر آشفتگی
موسیقی متال که گونه ای از موسیقی راک اندرول به شمار می رود با صداهای حجیم و خشن گیتار و گیتار الکتریک وضرب اهنگهای سنگینش شناخته می شود. یکی از گروههای معروف و نامدار در این عرصه، گروه راک متالیکا است.در واقع سبک موسیقی متال و گروههایی چون متالیکا را صرفا نمی توان به عنوان یک ژانر موسیقی به شمار اورد. موسیقی این گروهها را باید به نوعی چالش و اعتراض صریح به ساختارهایی دانست که فرد و فردیت را در هیاهوی زندگی مدرن به نابودی کشانده اند. زوزه گیتار و کوبش گوشخراش بر آن را باید فریادی به آشفتگی و ناهنجاری زندگی انسان مدرن برشمرد. انسانی که از طبیعت و جهانی که جزیی از آن بود به سوژه ای برتافته و جدامانده از آن تبدیل شده است. ازین رو موسیقی راک تلخ و سنگین متالیکا در اعتراض به چنین روندی، به جای نشان دادن انعطاف و لطافت صداهای درون طبیعت، از اصوات ناهماهنگ و کمابیش آشوبزده دنیای ماشینی نظیر جیغ ترمز ماشینها الهام می گیرد تا با این اغراق خشن،دریچه نگاه مخاطبش را به وضعیتی که در آن به سر می برد گشوده سازد. حس سنگین سرخوردگی و شکست در ترانه های متالیکا با تکیه بر صداهای مزاحم ولی آشنا در زندگی شهری القا می شود.
صداهایی که انسان غمگین و افسرده شهرهای بزرگ با آن خو کرده است. انسانی که دیگر صدای گل و بلبل و مزرعه و نسیم و رودخانه را نه می شناسد و نه حسی برایش ایجاد می کند.
@Roshanfkrane
موسیقی متال که گونه ای از موسیقی راک اندرول به شمار می رود با صداهای حجیم و خشن گیتار و گیتار الکتریک وضرب اهنگهای سنگینش شناخته می شود. یکی از گروههای معروف و نامدار در این عرصه، گروه راک متالیکا است.در واقع سبک موسیقی متال و گروههایی چون متالیکا را صرفا نمی توان به عنوان یک ژانر موسیقی به شمار اورد. موسیقی این گروهها را باید به نوعی چالش و اعتراض صریح به ساختارهایی دانست که فرد و فردیت را در هیاهوی زندگی مدرن به نابودی کشانده اند. زوزه گیتار و کوبش گوشخراش بر آن را باید فریادی به آشفتگی و ناهنجاری زندگی انسان مدرن برشمرد. انسانی که از طبیعت و جهانی که جزیی از آن بود به سوژه ای برتافته و جدامانده از آن تبدیل شده است. ازین رو موسیقی راک تلخ و سنگین متالیکا در اعتراض به چنین روندی، به جای نشان دادن انعطاف و لطافت صداهای درون طبیعت، از اصوات ناهماهنگ و کمابیش آشوبزده دنیای ماشینی نظیر جیغ ترمز ماشینها الهام می گیرد تا با این اغراق خشن،دریچه نگاه مخاطبش را به وضعیتی که در آن به سر می برد گشوده سازد. حس سنگین سرخوردگی و شکست در ترانه های متالیکا با تکیه بر صداهای مزاحم ولی آشنا در زندگی شهری القا می شود.
صداهایی که انسان غمگین و افسرده شهرهای بزرگ با آن خو کرده است. انسانی که دیگر صدای گل و بلبل و مزرعه و نسیم و رودخانه را نه می شناسد و نه حسی برایش ایجاد می کند.
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
#اجتماعی #اندیشه
جنگ هرگز زیبا نیست، مگر برای آزادی.. در این معنا "آزادی" زیباترین اصلیست که میتوان برایش تا پایِ جان هم جنگید.. ما آزادی را از کسی گدایی نمیکنیم و تنها او را به چنگ میآوریم.. آزادی عطیۀ گرانبهاییست که ما برای رهایی از بردگی به دامانش پناه میبریم.. آزادی چیزی درونِ ماست، تپشی که بواسطهاش خون در ما به جریان میافتد و ما برای صیانت از او به خیابانها میرویم و به احتراماش میایستیم.. انسانها ممکن است اسیر شوند، امّا محال است آزادی را فراموش کنند، چرا که رهایی هرگز قابلِ اسارت نخواهد بود و در دورانی که تبهکاران به آزادی شلیک میکنند، هیچ گلولهای توان از پای درآوردنِ اندیشۀ آزادی را در خود ندارد..
ممکن است آزادی را گم کنیم، به اسارت تن دهیم و در چنگالِ بیدادگران گرفتار شویم، اما هرگز به سلاخ ایمان نخواهیم داشت و به گریزناپذیریِ حقیقتِ رهایی امیدوار خواهیم بود... ما آزادیم و این چیزی نیست که ظالمان بتوانند آن را از ما سلب کنند، پرنده را میتوان در قفس حبس کرد، امّا تابُ و تبِ او به پرواز در آسمانی نیلگون را نمیتوان از میان برد... آزادی منظره نیست که نقاش تصویرش کند، کلمه نیست که شاعر شعرش کند، آزادی نغمه نیست که نغمهخوان سروداش کند.. آزادی عطشی فروکشناپذیر در پروازِ پرندهایست از این سوی قفس به آن سوی قفس، به امید فروریختنِ تمامِ آن میلههای آهنین...
#حسام_محمدی
@Roshanfkrane
جنگ هرگز زیبا نیست، مگر برای آزادی.. در این معنا "آزادی" زیباترین اصلیست که میتوان برایش تا پایِ جان هم جنگید.. ما آزادی را از کسی گدایی نمیکنیم و تنها او را به چنگ میآوریم.. آزادی عطیۀ گرانبهاییست که ما برای رهایی از بردگی به دامانش پناه میبریم.. آزادی چیزی درونِ ماست، تپشی که بواسطهاش خون در ما به جریان میافتد و ما برای صیانت از او به خیابانها میرویم و به احتراماش میایستیم.. انسانها ممکن است اسیر شوند، امّا محال است آزادی را فراموش کنند، چرا که رهایی هرگز قابلِ اسارت نخواهد بود و در دورانی که تبهکاران به آزادی شلیک میکنند، هیچ گلولهای توان از پای درآوردنِ اندیشۀ آزادی را در خود ندارد..
ممکن است آزادی را گم کنیم، به اسارت تن دهیم و در چنگالِ بیدادگران گرفتار شویم، اما هرگز به سلاخ ایمان نخواهیم داشت و به گریزناپذیریِ حقیقتِ رهایی امیدوار خواهیم بود... ما آزادیم و این چیزی نیست که ظالمان بتوانند آن را از ما سلب کنند، پرنده را میتوان در قفس حبس کرد، امّا تابُ و تبِ او به پرواز در آسمانی نیلگون را نمیتوان از میان برد... آزادی منظره نیست که نقاش تصویرش کند، کلمه نیست که شاعر شعرش کند، آزادی نغمه نیست که نغمهخوان سروداش کند.. آزادی عطشی فروکشناپذیر در پروازِ پرندهایست از این سوی قفس به آن سوی قفس، به امید فروریختنِ تمامِ آن میلههای آهنین...
#حسام_محمدی
@Roshanfkrane
بیگناه ﭘﺎﯼ ﺩﺍﺭ ﺭﻓﺖ ...
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺍﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ !
ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ...
ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻞ ﻧﮑﺮﺩ ...
ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ...
ﺩﺭ ﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﻫﻢ " ﺍﺻﻼ " ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ...
ﺑﺎﺭ ﮐﺞ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﯿﺪ ...
ﺑﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻮﺭﻩ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺭاﻧﯽ آمد ...
ﺗﺎﺯﻩ : ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻋﯿﺐ ﮐﺮﺩ ...
ﻣﺎﻩ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ پشت ﺍﺑﺮ ﭘﻨﻬاﻥ ﻣاﻧﺪ ...
ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﭘﻮﻝ نیز ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻇﻠﻢ ﻣاﻧﺪﮔﺎﺭ ﺷﺪ !!!
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺠﺐ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ...!!
#اجتماعی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺍﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ !
ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ...
ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻞ ﻧﮑﺮﺩ ...
ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ...
ﺩﺭ ﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﻫﻢ " ﺍﺻﻼ " ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ...
ﺑﺎﺭ ﮐﺞ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﯿﺪ ...
ﺑﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻮﺭﻩ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺭاﻧﯽ آمد ...
ﺗﺎﺯﻩ : ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻋﯿﺐ ﮐﺮﺩ ...
ﻣﺎﻩ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ پشت ﺍﺑﺮ ﭘﻨﻬاﻥ ﻣاﻧﺪ ...
ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﭘﻮﻝ نیز ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻇﻠﻢ ﻣاﻧﺪﮔﺎﺭ ﺷﺪ !!!
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺠﺐ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ...!!
#اجتماعی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
#بریده_ای_ازکتاب
مونتنی در مورد دو نوع جهل صحبت میکند :
جهل عامیانه که پیش از تحصیل دانش وجود دارد و جهل عالمانه که بعد از کسب دانش گریبانگیر انسان میشود.
اولی مربوط به کسانی است که اصلا بیسوادند و کتاب نمیخوانند. دومی، جهل کسانی است که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند.
اینها به قول الکساندر پوپ "آدمهای بیهوش و فاقد بینشی هستند که مغزهای آنها از کتابهایی که بد خواندهاند انباشته شده است".
در دنیا همیشه از این نوع جاهلان باسواد که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند وجود داشته است.
یونانیها برای این آمیزهی علم و ابلهی، اصطلاحی داشتند که بتواند به تمام علمایی که کتاب زیاد میخوانند ولی بد میخوانند، در تمام دورهها اطلاق شود و آنها به اینگونه افراد "عالمان جاهل" نام داده بودند.
#چارلز_ون_دورن
چگونه کتاب بخوانیم
@Roshanfkrane
مونتنی در مورد دو نوع جهل صحبت میکند :
جهل عامیانه که پیش از تحصیل دانش وجود دارد و جهل عالمانه که بعد از کسب دانش گریبانگیر انسان میشود.
اولی مربوط به کسانی است که اصلا بیسوادند و کتاب نمیخوانند. دومی، جهل کسانی است که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند.
اینها به قول الکساندر پوپ "آدمهای بیهوش و فاقد بینشی هستند که مغزهای آنها از کتابهایی که بد خواندهاند انباشته شده است".
در دنیا همیشه از این نوع جاهلان باسواد که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند وجود داشته است.
یونانیها برای این آمیزهی علم و ابلهی، اصطلاحی داشتند که بتواند به تمام علمایی که کتاب زیاد میخوانند ولی بد میخوانند، در تمام دورهها اطلاق شود و آنها به اینگونه افراد "عالمان جاهل" نام داده بودند.
#چارلز_ون_دورن
چگونه کتاب بخوانیم
@Roshanfkrane
#بریده_ای_ازکتاب
از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم.
تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود!
فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد. من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی میکردم، انس نگرفته بودم،
دنیای دیگر به چه درد من میخورد؟
#صادق_هدایت
از کتاب " بوف کور"
@Roshanfkrane
#بریده_ای_ازکتاب
از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم.
تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود!
فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد. من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی میکردم، انس نگرفته بودم،
دنیای دیگر به چه درد من میخورد؟
#صادق_هدایت
از کتاب " بوف کور"
@Roshanfkrane
Forwarded from ✧✥IRAN✥✧
📚 #زندانیان_باور
✍ #ماتیو_مک_کی و #پاتریک_فانینک
"این كتاب با هدف آموزش مخاطب برای تغییر باورهای منفی و محدود كننده كه دربارهی خود و زندگی دارد تدوین شده است"
شما دوستان کانال روشنفکران می توانید هر شب به یک بخش از این کتاب ارزشمند صوتی گوش فرا دهید.
@Roshanfkrane
✍ #ماتیو_مک_کی و #پاتریک_فانینک
"این كتاب با هدف آموزش مخاطب برای تغییر باورهای منفی و محدود كننده كه دربارهی خود و زندگی دارد تدوین شده است"
شما دوستان کانال روشنفکران می توانید هر شب به یک بخش از این کتاب ارزشمند صوتی گوش فرا دهید.
@Roshanfkrane
#عبدالکریم_سروش
#خدا_گریست_ما_هم_گریستیم
امسال آذر زودتر از راه رسید. هنوز آبان نگذشته بود که آذر آمد. آذری را میگویم که تحریمها و حرامخواریها به جان بیطاقت مردم افکند و آنان را به خیابانها فرستاد تا گلوله آتشین بستانند و جان شیرین در بازند.
آذری را میگویم که گرانی بنزین بر افروخت و رخت و تخت محرومان را سوخت.
معرکهای که ملکالموت دران عجب چالاک بود، جان میستاند و خون میافشاند.
امّا خدا گریست. ما هم گریستیم.
آخر او این جانها را به عبث نیافریده بود.
مگر او نبود که به پیامبرش داوود گفت دستان تو خون ریختهاند و شایسته ساختن معبد نیستند؟ ( تورات: کتاب ملوک.ابن عربی: فصوص الحکم.فصّ داودی)
میبینم که اینک آن جانهای از قفس رهیده در آغوش خداوندند. خدایا عزیزانشان هم محتاج نوازش تواند، مهربانیت را از آنان دریغ مدار.
خدایا قاتلان هم مستوجب عقوبت تو اند، غضبت را بر آنان فروبار.
آنچه بر ایران رفت شورشی کلان و گران بود اما انقلاب نبود، پیشانقلاب هم نبود،. ارتجاع سلطانی و تروریسم آلبانی، «آن زال سپید ابرو واین مام سیه پستان»، سرخاب رخ و عنّاب لب را از جای دیگر طلب کنند که اینجا جز خون جوانان چیزی بر سنگفرش نیست.
حکّام جائر و سنگدل ایران هم اشتباه شاه را تکرار نکنند و آزموده را دوباره نیازمایند و تا مجالی برای توبه باقیست توبه کنند و دست از خونریزی بردارند و با خلق ستمدیده و آزرده و تبعیضکشیده و اشتلمشنیده و جوانباخته از درِ آشتی در آیند و در مقابل خلق نرمشی قهرمانانه و مهربانانه کنند و نصرت را با ارعاب نخرند و امنیّت را به بهای استبداد نفروشند و آزادی و عدالت را که حق مردم است از آنان دریغ ندارند و نعمت ثروت و قدرت را عادلانه توزیع کنند، به رسانهها و انتخابات آزاد تمکین کنند، اسیران سیاسی و محصوران دلیر را رها کنند و ریههای جامعه را از هوای رهایی پرکنند و به صدای مردم که صدای خداست، گوش بسپارند.
مدّاحان را از خود برانند و حقگویان را قدر نهند و بر صدر بنشانند.
قبای خواجگی از تن بدر کنند و کفش و دستار خدمت بپوشند. دشمنهراسی را چندان فربه نکنند که جا را بر دوستان تنگ کند، مرهمی بر جراحات مردم نهند و حقوقشان را بپردازند تا دلها آرام گیرد و غبار از جانها بر خیزد، تا طعمه راهزنان نشوند و بیگانه بدخواه را به خانه و خرگاه خود راه ندهند.
آنچه رخ داد انقلاب نبود اما میتواند به انقلاب بدل شود.
به حکام مستبد و نامعتمد باید گفت شمارا به خدا راهها را چنان نبندید که راهی جز انقلاب باز نماند که در آن صورت هیچ طَرَفی از آن طُرفی نخواهد بست، نه غالبان و نه مغلوبان.
میدانم که دشمنان در کمیناند و اتاقهای فکر و ارتشهای نیرومند و اندیشههای اهریمنی و مزدوران خنجرگذار و رسانههای حقپوش و باطلفروش بسیار دارند و تا تئوکراسی و اتوکراسی برقرار ست آتش طمعشان فروزانست.
چرا دموکراسی را نمیآزمایید؟
چرا رهبران مستبدّ دیگر در آستین میپرورانید؟
چهل سال آزمودن کافی نیست؟
هرچه آدمیان خیرخواه و وطندوست و خدمتگزار و خردورز و شریف بود از گردونه مدیریت کشور بیرون افکندید و حالا که کارد به استخوان رسیده باز هم از کارد بهدستان در حل مشکلات یاری میجویید؟
حلقه کوران به چه کار اندرید؟
دیدهبان را در میانه آورید
از عاقلان دلیر و دردشناسان بصیر مدد بجویید نه فقط نظامیان و سپاهیان. این دوای تلخِ مالیخولیای ستبر شماست.
با روحانیان ارشد چه میتوانم گفت جز این که چون دیگر غیرتمندان خرقه ناموس و نام بدرند و احرام کعبه غیرت بر بندند و آب شفقتی بر آتش خشم و رنج مردم فروریزند و آتش نقدی به سوی مستبدان حاکم بگشایند. آخر پسندیده نیست که خلقی بیدارند و شما در خواب.
ماهی و مرغ دوش نخفت از فغان
من وان شوخ دیده بین که سر از خواب بر نکرد
با مدیریت کلان ایالات متحده امریکا هم سخنی و سفارشی دارم. وقتی من از زندگی در ایران محروم و ممنوع شدم این کشور را برای سکونت برگزیدم، اینک سالهاست در این جا ساکنم و از مزیّت شهروندی برخوردارم. در دانشگاههای مختلف تدریس کردهام و از مردمسالاری و حقمداری سخن بسیار گفتهام و خصوصا دستگاه قضای این کشور را بسیار ستودنی یافتهام.
همزمان حکومت ایران را به سبب ستمگری و استبداد روحانی و تبعیض و نقض حقوق بشر و سلب آزادی و شکنجه و فتل مخالفان نقدهای بُرنده و گزنده کردهام و خود به عقوبتهای بسیار دچار شدهام.
با اینهمه نمیتوانم دریابم که دولت ایالات متحده برای برانداختن حاکمان ظالم چرا به مردم ایران ظلم میکند؟
و برای کندن یک خاربُن چرا گلستانی را پرپر میکند؟
و اصلا چرا خار کنی و باغبانی؟
ایران را رها کنید تا رها شود.
پیمانشکنی نزد ما ایرانیان نکوهیدهترین رفتارست و به آن نامردی و نامردمی میگوییم.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
#خدا_گریست_ما_هم_گریستیم
امسال آذر زودتر از راه رسید. هنوز آبان نگذشته بود که آذر آمد. آذری را میگویم که تحریمها و حرامخواریها به جان بیطاقت مردم افکند و آنان را به خیابانها فرستاد تا گلوله آتشین بستانند و جان شیرین در بازند.
آذری را میگویم که گرانی بنزین بر افروخت و رخت و تخت محرومان را سوخت.
معرکهای که ملکالموت دران عجب چالاک بود، جان میستاند و خون میافشاند.
امّا خدا گریست. ما هم گریستیم.
آخر او این جانها را به عبث نیافریده بود.
مگر او نبود که به پیامبرش داوود گفت دستان تو خون ریختهاند و شایسته ساختن معبد نیستند؟ ( تورات: کتاب ملوک.ابن عربی: فصوص الحکم.فصّ داودی)
میبینم که اینک آن جانهای از قفس رهیده در آغوش خداوندند. خدایا عزیزانشان هم محتاج نوازش تواند، مهربانیت را از آنان دریغ مدار.
خدایا قاتلان هم مستوجب عقوبت تو اند، غضبت را بر آنان فروبار.
آنچه بر ایران رفت شورشی کلان و گران بود اما انقلاب نبود، پیشانقلاب هم نبود،. ارتجاع سلطانی و تروریسم آلبانی، «آن زال سپید ابرو واین مام سیه پستان»، سرخاب رخ و عنّاب لب را از جای دیگر طلب کنند که اینجا جز خون جوانان چیزی بر سنگفرش نیست.
حکّام جائر و سنگدل ایران هم اشتباه شاه را تکرار نکنند و آزموده را دوباره نیازمایند و تا مجالی برای توبه باقیست توبه کنند و دست از خونریزی بردارند و با خلق ستمدیده و آزرده و تبعیضکشیده و اشتلمشنیده و جوانباخته از درِ آشتی در آیند و در مقابل خلق نرمشی قهرمانانه و مهربانانه کنند و نصرت را با ارعاب نخرند و امنیّت را به بهای استبداد نفروشند و آزادی و عدالت را که حق مردم است از آنان دریغ ندارند و نعمت ثروت و قدرت را عادلانه توزیع کنند، به رسانهها و انتخابات آزاد تمکین کنند، اسیران سیاسی و محصوران دلیر را رها کنند و ریههای جامعه را از هوای رهایی پرکنند و به صدای مردم که صدای خداست، گوش بسپارند.
مدّاحان را از خود برانند و حقگویان را قدر نهند و بر صدر بنشانند.
قبای خواجگی از تن بدر کنند و کفش و دستار خدمت بپوشند. دشمنهراسی را چندان فربه نکنند که جا را بر دوستان تنگ کند، مرهمی بر جراحات مردم نهند و حقوقشان را بپردازند تا دلها آرام گیرد و غبار از جانها بر خیزد، تا طعمه راهزنان نشوند و بیگانه بدخواه را به خانه و خرگاه خود راه ندهند.
آنچه رخ داد انقلاب نبود اما میتواند به انقلاب بدل شود.
به حکام مستبد و نامعتمد باید گفت شمارا به خدا راهها را چنان نبندید که راهی جز انقلاب باز نماند که در آن صورت هیچ طَرَفی از آن طُرفی نخواهد بست، نه غالبان و نه مغلوبان.
میدانم که دشمنان در کمیناند و اتاقهای فکر و ارتشهای نیرومند و اندیشههای اهریمنی و مزدوران خنجرگذار و رسانههای حقپوش و باطلفروش بسیار دارند و تا تئوکراسی و اتوکراسی برقرار ست آتش طمعشان فروزانست.
چرا دموکراسی را نمیآزمایید؟
چرا رهبران مستبدّ دیگر در آستین میپرورانید؟
چهل سال آزمودن کافی نیست؟
هرچه آدمیان خیرخواه و وطندوست و خدمتگزار و خردورز و شریف بود از گردونه مدیریت کشور بیرون افکندید و حالا که کارد به استخوان رسیده باز هم از کارد بهدستان در حل مشکلات یاری میجویید؟
حلقه کوران به چه کار اندرید؟
دیدهبان را در میانه آورید
از عاقلان دلیر و دردشناسان بصیر مدد بجویید نه فقط نظامیان و سپاهیان. این دوای تلخِ مالیخولیای ستبر شماست.
با روحانیان ارشد چه میتوانم گفت جز این که چون دیگر غیرتمندان خرقه ناموس و نام بدرند و احرام کعبه غیرت بر بندند و آب شفقتی بر آتش خشم و رنج مردم فروریزند و آتش نقدی به سوی مستبدان حاکم بگشایند. آخر پسندیده نیست که خلقی بیدارند و شما در خواب.
ماهی و مرغ دوش نخفت از فغان
من وان شوخ دیده بین که سر از خواب بر نکرد
با مدیریت کلان ایالات متحده امریکا هم سخنی و سفارشی دارم. وقتی من از زندگی در ایران محروم و ممنوع شدم این کشور را برای سکونت برگزیدم، اینک سالهاست در این جا ساکنم و از مزیّت شهروندی برخوردارم. در دانشگاههای مختلف تدریس کردهام و از مردمسالاری و حقمداری سخن بسیار گفتهام و خصوصا دستگاه قضای این کشور را بسیار ستودنی یافتهام.
همزمان حکومت ایران را به سبب ستمگری و استبداد روحانی و تبعیض و نقض حقوق بشر و سلب آزادی و شکنجه و فتل مخالفان نقدهای بُرنده و گزنده کردهام و خود به عقوبتهای بسیار دچار شدهام.
با اینهمه نمیتوانم دریابم که دولت ایالات متحده برای برانداختن حاکمان ظالم چرا به مردم ایران ظلم میکند؟
و برای کندن یک خاربُن چرا گلستانی را پرپر میکند؟
و اصلا چرا خار کنی و باغبانی؟
ایران را رها کنید تا رها شود.
پیمانشکنی نزد ما ایرانیان نکوهیدهترین رفتارست و به آن نامردی و نامردمی میگوییم.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 ترانه فرانسوی «آزادی من»
اجرایی از #جورج_موستاکی
از متن ترانه :
آزادی من !
دیر زمانی از تو مراقبت کردهام
همچون یک گوهر کمیاب
آزادی من !
این تویی که مرا یاری کردهای
برای رفتن به هر کجا
برای رفتن تا
راههای خوشبختی
آزادی من !
مقابل اراده تو
همیشه بذل جان کردهام
آزادی من !
همیشه به پایت
همه چیزم را تا آخرین پیراهن دادهام
و چه مرارتها کشیدهام
برای برآورده کردن نیازهایت
من کشور را تغییر داده ام
و همه دوستانم را از دست دادهام
برای جلب اعتماد تو...
#موسیقی
@Roshanfkrane
اجرایی از #جورج_موستاکی
از متن ترانه :
آزادی من !
دیر زمانی از تو مراقبت کردهام
همچون یک گوهر کمیاب
آزادی من !
این تویی که مرا یاری کردهای
برای رفتن به هر کجا
برای رفتن تا
راههای خوشبختی
آزادی من !
مقابل اراده تو
همیشه بذل جان کردهام
آزادی من !
همیشه به پایت
همه چیزم را تا آخرین پیراهن دادهام
و چه مرارتها کشیدهام
برای برآورده کردن نیازهایت
من کشور را تغییر داده ام
و همه دوستانم را از دست دادهام
برای جلب اعتماد تو...
#موسیقی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 این هموطن مازندرانی یک پا کمدینه ببینین فقط با لهجه قشنگ مازنی چی میگه😄
شبيه طنزه ولى دقيقا وصف حال مملكت ماست...
#طنز تلخ #اجتماعی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
شبيه طنزه ولى دقيقا وصف حال مملكت ماست...
#طنز تلخ #اجتماعی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
تفاوت #زیبایی و #شکوه
آنچه زیباست ممکن است شکوه مند نباشد و آنچه شکوهمند است ممکن است زیبایی نداشته باشد.زیبایی جلوه گری حسن و جمال ظاهری است که در بیننده شوق و کشش و جاذبه ایجاد میکند.ولی شکوه، عظمتی است که در بیننده حالت دفع و رمانندگی از سر کوچکی پدید می آورد.
به عنوان مثال آثار معماری اسپانیا در دوران اسلامی مثل مسجد ایاصوفیه که فقط از سنگ تشکیل شده است شکوهی دارد که در آثار معماری ایرانی مثل مسجد شاه با وجود زیبایی و ظرافت نیست. در سنگ شکوهی میبینیم که در کاشی نیست.در مرغزار و چمنزار زیبایی هست ولی در کوه شکوه و جلال است.
رودلف اتو دین شناس آلمانی برای نشان دادن مفاهیم زیبایی و شکوه همزمان در یک چیز در ادبیات عرفانی از واژه مینو استفاده می کند. از نظر او موجودی که همزمان کشش و دفع ایجاد می کند موجودی مینوی است.خدا موجودی مینوی است. موجود مینوی زیباست به حدی که ما را به طرف خود جلب می کند و شکوهمند است بطوریکه ما را از خود دفع می کند و می گوید از من بهراس:
عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد آنکه بیرونی بود
چنین دفعی در ادبیات عرفانی معیاری برای شناسایی عاشق واقعی است.
این ویژگی ها در روانشناسی و ویژگی های روانی و منشی انسانها نیز قابل ردیابی است.برخی از افراد زیبایی دارند اما شکوهی ندارند ولی برخی ممکن است زیبا باشند یا نباشند ولی خصیصه ای دارند که علیرغم میل و کششی که ایجاد می کنند رمانندگی است.یکی از ویژگیهای شخصیتهای کاریزماتیک اینست که جلال دارند.ممکن است تواضع این افراد جذب کننده باشد ولی شکوه این افراد مانع نزدیکی بیش از حد است هیچگاه نمی توان به این افراد زیاد نزدیک شد و همواره حریمی بین آنها و اطرافیانشان حائل است که علیرغم صمیمیت مانع از نزدیکی بیش از حد می شود.
#اندیشه #جالب
@Roshanfkrane
آنچه زیباست ممکن است شکوه مند نباشد و آنچه شکوهمند است ممکن است زیبایی نداشته باشد.زیبایی جلوه گری حسن و جمال ظاهری است که در بیننده شوق و کشش و جاذبه ایجاد میکند.ولی شکوه، عظمتی است که در بیننده حالت دفع و رمانندگی از سر کوچکی پدید می آورد.
به عنوان مثال آثار معماری اسپانیا در دوران اسلامی مثل مسجد ایاصوفیه که فقط از سنگ تشکیل شده است شکوهی دارد که در آثار معماری ایرانی مثل مسجد شاه با وجود زیبایی و ظرافت نیست. در سنگ شکوهی میبینیم که در کاشی نیست.در مرغزار و چمنزار زیبایی هست ولی در کوه شکوه و جلال است.
رودلف اتو دین شناس آلمانی برای نشان دادن مفاهیم زیبایی و شکوه همزمان در یک چیز در ادبیات عرفانی از واژه مینو استفاده می کند. از نظر او موجودی که همزمان کشش و دفع ایجاد می کند موجودی مینوی است.خدا موجودی مینوی است. موجود مینوی زیباست به حدی که ما را به طرف خود جلب می کند و شکوهمند است بطوریکه ما را از خود دفع می کند و می گوید از من بهراس:
عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد آنکه بیرونی بود
چنین دفعی در ادبیات عرفانی معیاری برای شناسایی عاشق واقعی است.
این ویژگی ها در روانشناسی و ویژگی های روانی و منشی انسانها نیز قابل ردیابی است.برخی از افراد زیبایی دارند اما شکوهی ندارند ولی برخی ممکن است زیبا باشند یا نباشند ولی خصیصه ای دارند که علیرغم میل و کششی که ایجاد می کنند رمانندگی است.یکی از ویژگیهای شخصیتهای کاریزماتیک اینست که جلال دارند.ممکن است تواضع این افراد جذب کننده باشد ولی شکوه این افراد مانع نزدیکی بیش از حد است هیچگاه نمی توان به این افراد زیاد نزدیک شد و همواره حریمی بین آنها و اطرافیانشان حائل است که علیرغم صمیمیت مانع از نزدیکی بیش از حد می شود.
#اندیشه #جالب
@Roshanfkrane