کانال روشنفکران
دختر #نادر_طالب_زاده با همین پوشش در مراسم یادبود مرحوم ظاهر شدن و گفتن پدرم به من دیکته نکرد چه کاری انجام بدم یا ندم.
نقدی که وارد است اینکه
به دخترشون چیزی دیکته نکردند، در عوض در رسانه ملی برای ما خیلی تئوری میساختند و دیکته میکردند!
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
دختر #نادر_طالب_زاده با همین پوشش در مراسم یادبود مرحوم ظاهر شدن و گفتن پدرم به من دیکته نکرد چه کاری انجام بدم یا ندم.
نقدی که وارد است اینکه
به دخترشون چیزی دیکته نکردند، در عوض در رسانه ملی برای ما خیلی تئوری میساختند و دیکته میکردند!
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
قرنهاست که ما ملّتِ فردا هستیم.
در زندگیِ غمانگیزمان امروزْ نداریم،
و همه چیزمان شده: انشاءاللّه دُرُست خواهد شد، برادر!
#نادر_ابراهیمی
@Roshanfkrane
در زندگیِ غمانگیزمان امروزْ نداریم،
و همه چیزمان شده: انشاءاللّه دُرُست خواهد شد، برادر!
#نادر_ابراهیمی
@Roshanfkrane
#نادر_شاه در اولین اقدام پس از تاجگذاری دستور داد تا جیره هفتادهزار طلاب که از دولت مقرری میگرفتند قطع شود. بزرگان طلاب نزد نادر رفتند. نادر پرسید کار شما در این مملکت چیست؟ گفتند لشکر دعا هستیم. هنگامی که سپاه شما به جنگ میرود ما با دعا پیروزیشان را تضمین میکنیم. چرا باید سلطان نان ما را قطع نماید؟
نادر فریاد زد وقتی لشكر محمود افغان ایران را گرفت، یکصد هزار طلاب علوم چرا جواب آنها را ندادند؟ پاسخی از کسی شنیده نشد نادر دستور داد آنان را به زمینهای زراعتی فرستادند و به کشاورزی واداشتند
بن مایه:
از كتاب "تاريخ اجتماعى ايران"
جلد ٨
#اجتماعی #تاریخ #مذهبی
@Roshanfkrane
نادر فریاد زد وقتی لشكر محمود افغان ایران را گرفت، یکصد هزار طلاب علوم چرا جواب آنها را ندادند؟ پاسخی از کسی شنیده نشد نادر دستور داد آنان را به زمینهای زراعتی فرستادند و به کشاورزی واداشتند
بن مایه:
از كتاب "تاريخ اجتماعى ايران"
جلد ٨
#اجتماعی #تاریخ #مذهبی
@Roshanfkrane
بگذار خالصانه قبول کنیم کوچکیم، تا بتوانیم بزرگ شویم، عوض شویم، رشد کنیم و دیگری شویم.
بزرگ جایی برای تغییر کردن ندارد.
وقتی مظروف، درست به اندازه ی ظرف بشود، دیگر چگونه تغییری در مظروف ممکن میشود جز ریختن بر زمین و تلف شدن؟!
📓 #یک_عاشقانه_آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیم
@Roshanfkrane
بزرگ جایی برای تغییر کردن ندارد.
وقتی مظروف، درست به اندازه ی ظرف بشود، دیگر چگونه تغییری در مظروف ممکن میشود جز ریختن بر زمین و تلف شدن؟!
📓 #یک_عاشقانه_آرام
✍🏻 #نادر_ابراهیم
@Roshanfkrane
باورکُن!
زندگی را، پُر باید کرد...
#نادر_ابراهیمی
درود ... صبحتان بخیر 🙋♀
امروز آرزو میکنم
روزگارتون از رحمت لبریز
دستانتون از نعمت سرشار
چشمانتون از نور روشن
زندگیتون رضایت بخش
و عاقبتتون ختم بخیر باشد🙏☺️☘
@Roshanfkrane
زندگی را، پُر باید کرد...
#نادر_ابراهیمی
درود ... صبحتان بخیر 🙋♀
امروز آرزو میکنم
روزگارتون از رحمت لبریز
دستانتون از نعمت سرشار
چشمانتون از نور روشن
زندگیتون رضایت بخش
و عاقبتتون ختم بخیر باشد🙏☺️☘
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
پروفسور #نادر_انقطاع،
دانشمند ایرانی دانشگاه پنسیلوانیا،
موفق به دریافت مدال بنجامین فرانکلین ۲۰۲۳ شد👏🍷
این مدال از قدیمیترین جوایز علمی است که از سال ۱۸۲۴ توسط موسسه فرانکلین اهدا میشود. پیشتر آلبرت اینشتین، نیکولا تسلا، الکساندر گراهام بل و ماکس پلانک آن را دریافت کردهاند.
#خبر #علمی
@Roshanfkrane
نادر انقطاع از پیشتازان نانوفناوری در جهان بهشمار میآید.
پژوهشهای او در زمینه فراماده و نقش نور در نانوفناوری، بر رشته های بسیاری از ستارهشناسی و علوم رایانه گرفته تا پزشکی و فنون ارتباطات تأثیر گذاشتهاست.
او در زمینههای متامواد، اپتیک تبدیل، اپتیک پلاسما، نانوفوتونیک، فوتونیک گرافین، نانومواد، اپتیک نانوسکیل، نانو آنتنها، و آنتنهای مینیاتوری پژوهشهایی انجام دادهاست.
این جایزه آخرین بار ۲۶ سال قبل به یک دانشمند انگلیسی اهدا شد.
@Roshanfkrane
پروفسور #نادر_انقطاع،
دانشمند ایرانی دانشگاه پنسیلوانیا،
موفق به دریافت مدال بنجامین فرانکلین ۲۰۲۳ شد👏🍷
این مدال از قدیمیترین جوایز علمی است که از سال ۱۸۲۴ توسط موسسه فرانکلین اهدا میشود. پیشتر آلبرت اینشتین، نیکولا تسلا، الکساندر گراهام بل و ماکس پلانک آن را دریافت کردهاند.
#خبر #علمی
@Roshanfkrane
نادر انقطاع از پیشتازان نانوفناوری در جهان بهشمار میآید.
پژوهشهای او در زمینه فراماده و نقش نور در نانوفناوری، بر رشته های بسیاری از ستارهشناسی و علوم رایانه گرفته تا پزشکی و فنون ارتباطات تأثیر گذاشتهاست.
او در زمینههای متامواد، اپتیک تبدیل، اپتیک پلاسما، نانوفوتونیک، فوتونیک گرافین، نانومواد، اپتیک نانوسکیل، نانو آنتنها، و آنتنهای مینیاتوری پژوهشهایی انجام دادهاست.
این جایزه آخرین بار ۲۶ سال قبل به یک دانشمند انگلیسی اهدا شد.
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
#سیاوش_کسرایی
( زاده 5اسفند 1305 هشتبهشت اصفهان_ درگذشت 19 بهمن 1374 وین)
#شاعر، #نقاش و از اعضای کانون #نویسندگان ایران و از #فعالان سیاسی #چپگرای تاریخ معاصر ایران بود
#کسرایی دانشآموخته دانشکده #حقوق_و_علوم_سیاسی دانشگاه تهران و از #بنیانگذاران انجمن ادبی #شمع_سوخته بود.
سیاوش کسرایی سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.
وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند.
از جمله مجموعه شعرهای بهجای مانده از سیاوش کسرائی، میتوان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشههای_تبر، #خانگی،
#با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.
#کسرایی از خردسالی در #تهران به سر میبرد؛ دوره ابتدایی را در مدرسه #ادب، و بعد در مدرسه #نظام و #دارالفنون مشغول به تحصیل شد.
در 1329 از دانشکده #حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل میشود و برای خدمت سربازی به دانشکده افسری میرود.
در 1331کسرایی در سازمان همکاری بهداشت، وابسته به برنامه اصل چهار ترومن، شروع به کار میکند، و در نشریههای بهداشت همگانی در ناحیه دریای خزر و زندگی و بهداشت نقش دارد. از اواسط دهه 1330 تا اواخر دهه 1350 کسرایی در سازمان های مربوط به #مسکن_عمومی (بانک ساختمانی، وزارت آبادانی و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی) تقریباً بی وقفه مشغول است.
در اوایل تا اواسط دهه 1350 در حالت تعلیق خدمت اداری، کسرایی در بخش تبلیغات گروه صنعتی بهشهر کار میکند. در کنار مشاغل دائمی، در مقاطع مختلف، کسرایی به تدریس #ادبیات در دانشگاههای #تهران و #زاهدان میپردازد.
در دوران دبیرستان، کسرایی به همراه
#محسن_پزشک_پور و #داریوش_فروهردر فعالیت دانش آموزان ملیگرا شرکت دارد.
در 1327 عضو حزب #توده میشود، و از آن وقت تا 40 سال بعد از آن پشتیبانی میکند.
پس از کودتای 1332، مدت کوتاهی #زندانی میشود. در 1347کسرایی از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران است، و یکی از دبیران منتخب آن تا سال 1351 خورشیدی.
در سال 1356جزو سخنرانان شبهای شعر #گوته بود. در 1362، همزمان با سرکوبی حزب توده توسط مقامات جمهوری اسلامی، کسرایی ایران را ترک میکند؛ تا 1366 در #کابل،
از 1366 تا 1374 در #مسکو،
و بعد در #وین اقامت دارد.
از 1365تا استعفایش در 1367 کسرایی عضو هیئت سیاسی حزب #توده است، و در 1369 از کمیته مرکزی حزب هم کناره میگیرد.
آخرین مجموع شعر کسرایی، #مهره_سرخ، چاپ 1374، #اعتراضی علنی به سیاست حزب #توده و عواقب آن است.
روابط اجتماعی گسترده، مصاحبت و همیاری از خصوصیات زندگی کسرایی است. در بین چهرههای ادبی، #هوشنگ_ابتهاج، #احمدرضا_احمدی،
#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به آذین)،
#ایرج_افشار، #فروغ_فرخزاد، #مرتضی_کیوان، #شاهرخ_مسکوب، #فریدون_مشیری،
#نادر_نادرپور، #نیما_یوشیج،
و #ابراهیم_یونسی از نزدیکان کسرایی هستند.
از اوایل دهه 1340 تا اوایل دهه 1360، تقریباً هر روز، در دفتر و در منزل، کسرایی محیطی باز برای دورهم آیی فراهم میکند.
اخراج از کانون نویسندگان ایران
در سال 1358 خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از
#باقر_پرهام، #احمد_شاملو، #محسن_یلفانی،
#غلامحسین_ساعدی و #اسماعی_خویی تصمیم به اخراج #سیاوش_کسرایی، #بهآذین،
#هوشنگ_ابتهاج، #فریدون_تنکابنی
و #برومند گرفتند.
این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء تودهای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.
#سیاوش_کسرایی پس از هجوم نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به حزب توده ایران در زمستان سال 1361 به همراه خانوادهاش از طریق #زاهدان از ایران خارج شد.
ابتدا در #کابل و سپس در #مسکو و پس از فروپاشی شوروی به #وین مهاجرت کرد.
سیاوش کسرایی پس از خروج از ایران و در طول اقامتش در افغانستان، در رادیو #زحمتکشان که از شهر #کابل پخش میشد، مشغول به فعالیت شد.
#ابوالفضل_محققی از همکاران سابق سیاوش کسرایی در رادیو زحمتکشان، ادعا میکند که در زمان تصدی وی به عنوان «مسئول بخش ادبی رادیو»، هیچگاه شعری از #احمد_شاملو، #مهدی_اخوان_ثالث
یا #فروغ_فرخزاد خوانده و پخش نشد.
سیاوش کسرایی از «نسل چهارم» مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود.
او از سال 1987 تا 1995 در #شوروی زندگی کرد. #سیاوش_کسرایی از زندگی در شوروی رنج میکشید و تجربه درونی و رنج روحی خود را در سروده
#دلم_هوای_آفتاب_میکند وصف کرده است.
وی در سن 69 سالگی پس از عمل جراحی #قلب و ابتلاء به #ذاتالریه در #وین، درگذشت و در «بخش هنرمندان»گورستان شهر وین، اتریش، به خاک سپرده شد.
#ارسالی #تاریخ #اجتماعی
@Roshanfkrane
#سیاوش_کسرایی
( زاده 5اسفند 1305 هشتبهشت اصفهان_ درگذشت 19 بهمن 1374 وین)
#شاعر، #نقاش و از اعضای کانون #نویسندگان ایران و از #فعالان سیاسی #چپگرای تاریخ معاصر ایران بود
#کسرایی دانشآموخته دانشکده #حقوق_و_علوم_سیاسی دانشگاه تهران و از #بنیانگذاران انجمن ادبی #شمع_سوخته بود.
سیاوش کسرایی سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.
وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند.
از جمله مجموعه شعرهای بهجای مانده از سیاوش کسرائی، میتوان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشههای_تبر، #خانگی،
#با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.
#کسرایی از خردسالی در #تهران به سر میبرد؛ دوره ابتدایی را در مدرسه #ادب، و بعد در مدرسه #نظام و #دارالفنون مشغول به تحصیل شد.
در 1329 از دانشکده #حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل میشود و برای خدمت سربازی به دانشکده افسری میرود.
در 1331کسرایی در سازمان همکاری بهداشت، وابسته به برنامه اصل چهار ترومن، شروع به کار میکند، و در نشریههای بهداشت همگانی در ناحیه دریای خزر و زندگی و بهداشت نقش دارد. از اواسط دهه 1330 تا اواخر دهه 1350 کسرایی در سازمان های مربوط به #مسکن_عمومی (بانک ساختمانی، وزارت آبادانی و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی) تقریباً بی وقفه مشغول است.
در اوایل تا اواسط دهه 1350 در حالت تعلیق خدمت اداری، کسرایی در بخش تبلیغات گروه صنعتی بهشهر کار میکند. در کنار مشاغل دائمی، در مقاطع مختلف، کسرایی به تدریس #ادبیات در دانشگاههای #تهران و #زاهدان میپردازد.
در دوران دبیرستان، کسرایی به همراه
#محسن_پزشک_پور و #داریوش_فروهردر فعالیت دانش آموزان ملیگرا شرکت دارد.
در 1327 عضو حزب #توده میشود، و از آن وقت تا 40 سال بعد از آن پشتیبانی میکند.
پس از کودتای 1332، مدت کوتاهی #زندانی میشود. در 1347کسرایی از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران است، و یکی از دبیران منتخب آن تا سال 1351 خورشیدی.
در سال 1356جزو سخنرانان شبهای شعر #گوته بود. در 1362، همزمان با سرکوبی حزب توده توسط مقامات جمهوری اسلامی، کسرایی ایران را ترک میکند؛ تا 1366 در #کابل،
از 1366 تا 1374 در #مسکو،
و بعد در #وین اقامت دارد.
از 1365تا استعفایش در 1367 کسرایی عضو هیئت سیاسی حزب #توده است، و در 1369 از کمیته مرکزی حزب هم کناره میگیرد.
آخرین مجموع شعر کسرایی، #مهره_سرخ، چاپ 1374، #اعتراضی علنی به سیاست حزب #توده و عواقب آن است.
روابط اجتماعی گسترده، مصاحبت و همیاری از خصوصیات زندگی کسرایی است. در بین چهرههای ادبی، #هوشنگ_ابتهاج، #احمدرضا_احمدی،
#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به آذین)،
#ایرج_افشار، #فروغ_فرخزاد، #مرتضی_کیوان، #شاهرخ_مسکوب، #فریدون_مشیری،
#نادر_نادرپور، #نیما_یوشیج،
و #ابراهیم_یونسی از نزدیکان کسرایی هستند.
از اوایل دهه 1340 تا اوایل دهه 1360، تقریباً هر روز، در دفتر و در منزل، کسرایی محیطی باز برای دورهم آیی فراهم میکند.
اخراج از کانون نویسندگان ایران
در سال 1358 خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از
#باقر_پرهام، #احمد_شاملو، #محسن_یلفانی،
#غلامحسین_ساعدی و #اسماعی_خویی تصمیم به اخراج #سیاوش_کسرایی، #بهآذین،
#هوشنگ_ابتهاج، #فریدون_تنکابنی
و #برومند گرفتند.
این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء تودهای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.
#سیاوش_کسرایی پس از هجوم نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به حزب توده ایران در زمستان سال 1361 به همراه خانوادهاش از طریق #زاهدان از ایران خارج شد.
ابتدا در #کابل و سپس در #مسکو و پس از فروپاشی شوروی به #وین مهاجرت کرد.
سیاوش کسرایی پس از خروج از ایران و در طول اقامتش در افغانستان، در رادیو #زحمتکشان که از شهر #کابل پخش میشد، مشغول به فعالیت شد.
#ابوالفضل_محققی از همکاران سابق سیاوش کسرایی در رادیو زحمتکشان، ادعا میکند که در زمان تصدی وی به عنوان «مسئول بخش ادبی رادیو»، هیچگاه شعری از #احمد_شاملو، #مهدی_اخوان_ثالث
یا #فروغ_فرخزاد خوانده و پخش نشد.
سیاوش کسرایی از «نسل چهارم» مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود.
او از سال 1987 تا 1995 در #شوروی زندگی کرد. #سیاوش_کسرایی از زندگی در شوروی رنج میکشید و تجربه درونی و رنج روحی خود را در سروده
#دلم_هوای_آفتاب_میکند وصف کرده است.
وی در سن 69 سالگی پس از عمل جراحی #قلب و ابتلاء به #ذاتالریه در #وین، درگذشت و در «بخش هنرمندان»گورستان شهر وین، اتریش، به خاک سپرده شد.
#ارسالی #تاریخ #اجتماعی
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
«تیمسار سپهبد نادر جهانبانی»
معروف به «ژنرالِ چشم آبی» ؛ پدر آکروجت ایران و شهیرترین خلبان تاریخ نیروی هوایی ایران و جهان.
دشمن قسم خوردهٔ عراقیها ؛ بر خلاف دستور شاه ، با جنگنده خود بر فراز کاخ ریاست جمهوری عراق پرواز کرد و دیوار صوتی را شکست و با این کار ، صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق را به استهزاء گرفت.
او یک سرباز شایسته و یک مرد تمام عیار بود ، بعد از انقلاب ، با یقین بر اینکه جرمی ندارد ، خاک ایران را ترک نکرد!
اما او را دستگیر و بدنبال یک محاکمه کوتاه ، (توسط صادق خلخالی) در سحرگاه ۲۲ اسفند ۵۷ تیرباران شد.
سپهبد جهانبانی در آخرین لحظه و در پای جوخه آتش بعنوان آخرین تقاضا اعلام کرد :
"هنگام تیرباران چشمهایم را نبندید ، میخواهم شاهد پرواز گلوله ها باشم"
شاید هیچکس به اندازه صدام حسین ، رئیس جمهور وقت عراق از اعدام تیمسار جهانبانی خشنود نشد.
هنگام تير باران ؛ خود ، فرمان آتش را صادر كرد!
در جلسه محاکمه سپهبد جهانبانی ،
بر روی کاغذی سفید که بر گردنش انداخته بودند نوشتند ( جرم) :
«سپهبد #نادر_جهانبانی ، عامل فساد»
#تاریخ #اجتماعی #ارتش
@Roshanfkrane
«تیمسار سپهبد نادر جهانبانی»
معروف به «ژنرالِ چشم آبی» ؛ پدر آکروجت ایران و شهیرترین خلبان تاریخ نیروی هوایی ایران و جهان.
دشمن قسم خوردهٔ عراقیها ؛ بر خلاف دستور شاه ، با جنگنده خود بر فراز کاخ ریاست جمهوری عراق پرواز کرد و دیوار صوتی را شکست و با این کار ، صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق را به استهزاء گرفت.
او یک سرباز شایسته و یک مرد تمام عیار بود ، بعد از انقلاب ، با یقین بر اینکه جرمی ندارد ، خاک ایران را ترک نکرد!
اما او را دستگیر و بدنبال یک محاکمه کوتاه ، (توسط صادق خلخالی) در سحرگاه ۲۲ اسفند ۵۷ تیرباران شد.
سپهبد جهانبانی در آخرین لحظه و در پای جوخه آتش بعنوان آخرین تقاضا اعلام کرد :
"هنگام تیرباران چشمهایم را نبندید ، میخواهم شاهد پرواز گلوله ها باشم"
شاید هیچکس به اندازه صدام حسین ، رئیس جمهور وقت عراق از اعدام تیمسار جهانبانی خشنود نشد.
هنگام تير باران ؛ خود ، فرمان آتش را صادر كرد!
در جلسه محاکمه سپهبد جهانبانی ،
بر روی کاغذی سفید که بر گردنش انداخته بودند نوشتند ( جرم) :
«سپهبد #نادر_جهانبانی ، عامل فساد»
#تاریخ #اجتماعی #ارتش
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی چراغ به دست از سپیده دم آمد
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی ِسرخ شامگاهان داشت،
بر آستانه نشست:
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید،
نگاه روشن زن
خراش پنجه ی خورشید را نشانم داد...
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
#زن #بانوان
#مناسبت
@Roshanfkrane
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی ِسرخ شامگاهان داشت،
بر آستانه نشست:
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید،
نگاه روشن زن
خراش پنجه ی خورشید را نشانم داد...
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
#زن #بانوان
#مناسبت
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
چهل نامه ی کوتاه به همسرم/ نامه ی اول/صفحات 4-6
ای عزیز!
راست می گویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛ و کاغذ را.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
من اینجا «من» را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است،همیشه ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور کرده، اصل بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره اش که بسیار بالاست دل خوش کرده...
و آن پنجره تویی ای عزیز!
آن پنجره ، آن در، آن میله ها، و جمیع صداهایی که از دور دستها می آیند تا لحظه ای، پروانه وش، بر بوته ی ذهن من بنشینند، تویی...
این ، می دانم که مدح مطلوبی نیست اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی این زندانی، اسیر تو نیست که ای کاش بود
در خدمت تو، مرید تو، بنده ی تو...
و این همه در بند نوشتن نبود.
اما چه می توان کرد؟
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن،بیرون بیایدو این، برای خوب ترین و صبور ترین زن جهان نیز آسان نیست.می دانم.
اینک این نامه ها شاید باعث شود که در هوای تو قدمی بزنم
در حضور تو زانو بزنم
سر در برابرت فرود آورم
و بگویم: هر چه هستی همانی که می بایست باشی،و بیش از آنی،و بسیار بیش از آن.به لیاقت تقسیم نکردند؛ و الا سهم من،در این میان،با این قلم،و محو نوشتن بودن،سهم بسیار ناچیزی بود: شاید بهترین قلم دنیا،اما نه بهترین همسر دنیا...
با لمس هشتگ #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم به همه ی بخش های این اثر به قلم #نادر_ابراهیمی دسترسی داشته باشید.
@Roshanfkrane
چهل نامه ی کوتاه به همسرم/ نامه ی اول/صفحات 4-6
ای عزیز!
راست می گویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛ و کاغذ را.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
من اینجا «من» را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است،همیشه ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور کرده، اصل بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره اش که بسیار بالاست دل خوش کرده...
و آن پنجره تویی ای عزیز!
آن پنجره ، آن در، آن میله ها، و جمیع صداهایی که از دور دستها می آیند تا لحظه ای، پروانه وش، بر بوته ی ذهن من بنشینند، تویی...
این ، می دانم که مدح مطلوبی نیست اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی این زندانی، اسیر تو نیست که ای کاش بود
در خدمت تو، مرید تو، بنده ی تو...
و این همه در بند نوشتن نبود.
اما چه می توان کرد؟
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن،بیرون بیایدو این، برای خوب ترین و صبور ترین زن جهان نیز آسان نیست.می دانم.
اینک این نامه ها شاید باعث شود که در هوای تو قدمی بزنم
در حضور تو زانو بزنم
سر در برابرت فرود آورم
و بگویم: هر چه هستی همانی که می بایست باشی،و بیش از آنی،و بسیار بیش از آن.به لیاقت تقسیم نکردند؛ و الا سهم من،در این میان،با این قلم،و محو نوشتن بودن،سهم بسیار ناچیزی بود: شاید بهترین قلم دنیا،اما نه بهترین همسر دنیا...
با لمس هشتگ #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم به همه ی بخش های این اثر به قلم #نادر_ابراهیمی دسترسی داشته باشید.
@Roshanfkrane