#زندگینامه 📜
یدالله رؤیایی در سال ۱۷ اردیبهشت ۱۳۱۱ در دامغان به دنیا آمد. آموزشهای دبستانی و دبیرستانی خود را ابتدا در زادگاهش، و از آن پس در تهران در دانشسرای شبانهروزی تربیت معلم به پایان رساند. چندسالی به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت. نوجوانی و جوانی او به تمایلات مارکسیستی و مبارزه در حزب تودهٔ ایران گذشت. در سال ۱۳۳۲ به دنبال کودتای ۲۸ مرداد و فرار از دامغان، چندی به زندگی مخفی گذرانید و سرانجام در اسفند همان سال دستگیر شده و به زندان افتاد. زندانهای او: زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمین مخوف پلیس تهران)، زندان موقت، و یک بار دیگر در سال ۱۳۳۶، زندان لشکر ۲ زرهی سلطنتآباد.
رویائی پس از خروج از زندان اولین شعرهای خود را در ۲۲ سالگی نوشت و در مجلات آن زمان با نام مستعار «رؤیا» منتشر کرد، و همزمان به تحصیلات خود در رشتهٔ حقوق سیاسی در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران تا اخذ درجهٔ دکترای حقوق بینالملل عمومی ادامه داد. پس از فراغت از تحصیل، در وزارت دارایی به استخدام درآمد و به عنوان ذیحساب و سرپرست امور مالی در ادارات و دیگر مراکز دولتی، از جمله وزارت آب و برق، سازمان تلویزیون ملی ایران و... به کار پرداخت.
او از مؤسسان شرکت انتشاراتی روزن بود. رؤیایی با چند شاعر دیگر، مانیفست «اسپاسمانتالیسم» را منتشر کردند که بعدها به خلق نگرش تازهٔ شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد. رؤیایی هماکنون در پاریس زندگی میکند.
از خطوط مهم زندگی ادبی او میتوان به چند نمونه اشاره کرد:
تأسیس هفتهنامهٔ ادبی بارو به اتفاق احمد شاملو (ترکیبی از نامهای مستعار بامداد و رؤیا)، سال ۱۳۴۴
تأسیس شرکت انتشاراتی روزن به اتفاق محمود زند و ابراهیم گلستان، سال ۱۳۴۶
اداره و انتشار دفترهای روزن، فصلنامهای در شعر، نقاشی و قصه با همکاری گروه شاعران شعر حجم، ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷
انتشار بیانیهٔ حجمگرایی (اسپاسمانتالیسم) به همراه گروهی از شاعران آوانگارد و متمایل به حجمگرایی که به خلق نگرش تازهٔ شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد، سال ۱۳۴۸ (مجلهٔ بررسی کتاب، ویژهنامهٔ شعر حجم)
تأسیس جایزهٔ ادبی شعر سال به سرمایهگذاری تلویزیون ملی ایران و داورانی مرکب از مسعود فرزاد، محسن هشترودی، فریدون رهنما، بیژن جلالی، پژمان بختیاری و یدالله رویائی در سالهای ۱۳۴۸، ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰
تأسیس «مدرسهٔ زبان و ادبیات فارسی» در پاریس، سال ۱۳۵۸
شرکت در فستیوالهای بینالمللی شعر، حضور در دیدارهای جهانی شاعران، سفرهای ادبی، کنفرانسها و مصاحبهها همیشه از فعالیتهای دیگر او در کنار امر نویسندگی بودهاست. یدالله رویائی سالها در «آنوِرونویل»، ده کوچکی در مزارع نورماندی، به سر میبرد. او هماکنون در پاریس کار و زندگی میکند.
ویژگیهای شعر:
رؤیایی نخستین شاعری بود که به طور آگاهانه و پیگیر از فرم در شعر سخن گفت و با پشتکار فراوان توانست دومین مجموعهٔ شعرش را تا حد زیادی به زیباییشناسی مورد نظرش برساند و اثری ارائه دهد که بهکلی با کتاب نخستینش متفاوت باشد.
دریاییها اگرچه مخالفت و موافقت فراوانی در پی داشت، ولی این صفبندیها تغییری در این واقعیت نمیداد که دریاییها نوشتههایی آگاهانهاست.رؤیایی بعدها تحت تأثیر مکتب غیرمتعهد شعر موج نو مکتب ضدتعهد شعر حجم را بنیان نهاد که در واقع «موج نو بهسامانرسیده» در آن سالها بود.
کتابشناسی: ۱۳۴۰ بر جادههای تهی ,انتشارات کیهان
۱۳۴۴ شعرهای دریایی, انتشارات مروارید
۱۳۴۷ دلتنگیها ,انتشارات روزن
۱۳۴۷ از دوستت دارم انتشارات روزن
۱۳۷۱,۱۳۶۹ لبریختهها ,آساسیون پرسان (پاریس)انتشارات نوید شیراز
۱۳۷۷,۱۳۷۹,۱۳۸۴هفتاد سنگ قبر, نشر گردون,آژینه,انتشارات داستانسرا
۱۳۸۱ منِ گذشته: امضا, انتشارات کاروان
۱۳۸۷ در جستجوی آن لغتِ تنها ,انتشارات کاروان
نثر:
۱۳۵۷ هلاک عقل به وقتِ اندیشیدن ,مروارید
۱۳۵۷ از سکوی سرخ، یا «مسائل شعر» ,مروارید
۱۳۸۶ عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ ۲) ,آهنگ دیگر
@Roshanfkrane
یدالله رؤیایی در سال ۱۷ اردیبهشت ۱۳۱۱ در دامغان به دنیا آمد. آموزشهای دبستانی و دبیرستانی خود را ابتدا در زادگاهش، و از آن پس در تهران در دانشسرای شبانهروزی تربیت معلم به پایان رساند. چندسالی به کار تدریس و سرپرستی امور اوقاف دامغان اشتغال داشت. نوجوانی و جوانی او به تمایلات مارکسیستی و مبارزه در حزب تودهٔ ایران گذشت. در سال ۱۳۳۲ به دنبال کودتای ۲۸ مرداد و فرار از دامغان، چندی به زندگی مخفی گذرانید و سرانجام در اسفند همان سال دستگیر شده و به زندان افتاد. زندانهای او: زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمین مخوف پلیس تهران)، زندان موقت، و یک بار دیگر در سال ۱۳۳۶، زندان لشکر ۲ زرهی سلطنتآباد.
رویائی پس از خروج از زندان اولین شعرهای خود را در ۲۲ سالگی نوشت و در مجلات آن زمان با نام مستعار «رؤیا» منتشر کرد، و همزمان به تحصیلات خود در رشتهٔ حقوق سیاسی در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران تا اخذ درجهٔ دکترای حقوق بینالملل عمومی ادامه داد. پس از فراغت از تحصیل، در وزارت دارایی به استخدام درآمد و به عنوان ذیحساب و سرپرست امور مالی در ادارات و دیگر مراکز دولتی، از جمله وزارت آب و برق، سازمان تلویزیون ملی ایران و... به کار پرداخت.
او از مؤسسان شرکت انتشاراتی روزن بود. رؤیایی با چند شاعر دیگر، مانیفست «اسپاسمانتالیسم» را منتشر کردند که بعدها به خلق نگرش تازهٔ شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد. رؤیایی هماکنون در پاریس زندگی میکند.
از خطوط مهم زندگی ادبی او میتوان به چند نمونه اشاره کرد:
تأسیس هفتهنامهٔ ادبی بارو به اتفاق احمد شاملو (ترکیبی از نامهای مستعار بامداد و رؤیا)، سال ۱۳۴۴
تأسیس شرکت انتشاراتی روزن به اتفاق محمود زند و ابراهیم گلستان، سال ۱۳۴۶
اداره و انتشار دفترهای روزن، فصلنامهای در شعر، نقاشی و قصه با همکاری گروه شاعران شعر حجم، ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷
انتشار بیانیهٔ حجمگرایی (اسپاسمانتالیسم) به همراه گروهی از شاعران آوانگارد و متمایل به حجمگرایی که به خلق نگرش تازهٔ شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد، سال ۱۳۴۸ (مجلهٔ بررسی کتاب، ویژهنامهٔ شعر حجم)
تأسیس جایزهٔ ادبی شعر سال به سرمایهگذاری تلویزیون ملی ایران و داورانی مرکب از مسعود فرزاد، محسن هشترودی، فریدون رهنما، بیژن جلالی، پژمان بختیاری و یدالله رویائی در سالهای ۱۳۴۸، ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰
تأسیس «مدرسهٔ زبان و ادبیات فارسی» در پاریس، سال ۱۳۵۸
شرکت در فستیوالهای بینالمللی شعر، حضور در دیدارهای جهانی شاعران، سفرهای ادبی، کنفرانسها و مصاحبهها همیشه از فعالیتهای دیگر او در کنار امر نویسندگی بودهاست. یدالله رویائی سالها در «آنوِرونویل»، ده کوچکی در مزارع نورماندی، به سر میبرد. او هماکنون در پاریس کار و زندگی میکند.
ویژگیهای شعر:
رؤیایی نخستین شاعری بود که به طور آگاهانه و پیگیر از فرم در شعر سخن گفت و با پشتکار فراوان توانست دومین مجموعهٔ شعرش را تا حد زیادی به زیباییشناسی مورد نظرش برساند و اثری ارائه دهد که بهکلی با کتاب نخستینش متفاوت باشد.
دریاییها اگرچه مخالفت و موافقت فراوانی در پی داشت، ولی این صفبندیها تغییری در این واقعیت نمیداد که دریاییها نوشتههایی آگاهانهاست.رؤیایی بعدها تحت تأثیر مکتب غیرمتعهد شعر موج نو مکتب ضدتعهد شعر حجم را بنیان نهاد که در واقع «موج نو بهسامانرسیده» در آن سالها بود.
کتابشناسی: ۱۳۴۰ بر جادههای تهی ,انتشارات کیهان
۱۳۴۴ شعرهای دریایی, انتشارات مروارید
۱۳۴۷ دلتنگیها ,انتشارات روزن
۱۳۴۷ از دوستت دارم انتشارات روزن
۱۳۷۱,۱۳۶۹ لبریختهها ,آساسیون پرسان (پاریس)انتشارات نوید شیراز
۱۳۷۷,۱۳۷۹,۱۳۸۴هفتاد سنگ قبر, نشر گردون,آژینه,انتشارات داستانسرا
۱۳۸۱ منِ گذشته: امضا, انتشارات کاروان
۱۳۸۷ در جستجوی آن لغتِ تنها ,انتشارات کاروان
نثر:
۱۳۵۷ هلاک عقل به وقتِ اندیشیدن ,مروارید
۱۳۵۷ از سکوی سرخ، یا «مسائل شعر» ,مروارید
۱۳۸۶ عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ ۲) ,آهنگ دیگر
@Roshanfkrane
دکتر فیروز نادری، معاون پیشین مدیرکل تنظیم راهبردهای آزمایشگاه پیشرانش جت در ناسا و مدیرکل اکتشافات منظومهٔ خورشیدی با سمت فعلی مشاور مدیریت در ناسا:
🔹جستجو برای ماه، که نشان آغاز رمضان است؟ با تراز؟ امیدوارم این یک شوخی باشد.
@Roshanfkrane
🔹جستجو برای ماه، که نشان آغاز رمضان است؟ با تراز؟ امیدوارم این یک شوخی باشد.
@Roshanfkrane
🍀 درباره ربنا :
ربّنا یا ربّنای شجریان، یکی از آثار برجستهٔ محمدرضا شجریان و شامل ۴ دعا از آیات قرآن است که در دستگاه سهگاه خوانده شده و همه دعاهای آن با عبارت ربّنا آغاز میشوند. این اثر در تیرماه سال ۱۳۵۸ ضبط شده و برای مدت ۳۰ سال، جزء برنامههای اصلی رادیو و تلویزیون ایران در ماه رمضان بودهاست.
بنا به گفتهٔ محمدرضا شجریان، انگیزهٔ اصلی وی از خواندن این دعا، تدریس آن به دو هنرجو بوده و این اثر در یکی از استودیوهای رادیو ایران ضبط شدهاست.
در سال ۱۳۸۷، زمزمههایی در مورد ثبت این اثر در فهرست آثار ملی ایران به گوش میرسید. و در ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۶ این اثر در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردید.
شجریان ربنا را در دستگاه سهگاه خوانده و با مرکبخوانی (مدولاسیون یا راه گردانی) سری به دستگاهها و آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز افشاری و گوشه عراق (صبا) میزند و سپس به سهگاه برمیگردد.
ربنا در نواری که محمدرضا شجریان با نام به یاد پدر ضبط کرده، منتشر شدهاست.
در این اثر به خوبی میتوان تأثیرات شیخ نصرالدین طوبارو شیخ طه الفشنی را مشاهده کرد. این اجرا تقریباً فاقد تحریر است و بجز چند نت، تماماً بوسیلهٔ غلت و ویبراسیون اجرا شدهاست. ربنای شجریان از ابتدا، روی نتهای سی بمل و سپس دو اوج میگیرد (روی خط حامل کلید سل) و در حوالی این نتها گردش دارد و تا نت می بمل به بالاترین نت خود میرسد.
@Roshanfkrane
ربّنا یا ربّنای شجریان، یکی از آثار برجستهٔ محمدرضا شجریان و شامل ۴ دعا از آیات قرآن است که در دستگاه سهگاه خوانده شده و همه دعاهای آن با عبارت ربّنا آغاز میشوند. این اثر در تیرماه سال ۱۳۵۸ ضبط شده و برای مدت ۳۰ سال، جزء برنامههای اصلی رادیو و تلویزیون ایران در ماه رمضان بودهاست.
بنا به گفتهٔ محمدرضا شجریان، انگیزهٔ اصلی وی از خواندن این دعا، تدریس آن به دو هنرجو بوده و این اثر در یکی از استودیوهای رادیو ایران ضبط شدهاست.
در سال ۱۳۸۷، زمزمههایی در مورد ثبت این اثر در فهرست آثار ملی ایران به گوش میرسید. و در ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۶ این اثر در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردید.
شجریان ربنا را در دستگاه سهگاه خوانده و با مرکبخوانی (مدولاسیون یا راه گردانی) سری به دستگاهها و آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز افشاری و گوشه عراق (صبا) میزند و سپس به سهگاه برمیگردد.
ربنا در نواری که محمدرضا شجریان با نام به یاد پدر ضبط کرده، منتشر شدهاست.
در این اثر به خوبی میتوان تأثیرات شیخ نصرالدین طوبارو شیخ طه الفشنی را مشاهده کرد. این اجرا تقریباً فاقد تحریر است و بجز چند نت، تماماً بوسیلهٔ غلت و ویبراسیون اجرا شدهاست. ربنای شجریان از ابتدا، روی نتهای سی بمل و سپس دو اوج میگیرد (روی خط حامل کلید سل) و در حوالی این نتها گردش دارد و تا نت می بمل به بالاترین نت خود میرسد.
@Roshanfkrane
چه میگويی درباره کسانی که هنگاميکه زمام امور دولت را به دست دارند،
رجز میخوانند و هر روز ادعا میکنند که جامعه و دولت را بهتر ساخته اند، ولی همين که از کار افتادند ناله و شکايت میآغازند و از وضع جامعه دولت چنان بدگويی میکنند که بدتر از آن در تصور نمیگنجد!!
"آيا اين سياستمداران در نظر تو بهتر از آن فرومايگاناند"؟
#رساله_گرگياس
#افلاطون
@Roshanfkrane
رجز میخوانند و هر روز ادعا میکنند که جامعه و دولت را بهتر ساخته اند، ولی همين که از کار افتادند ناله و شکايت میآغازند و از وضع جامعه دولت چنان بدگويی میکنند که بدتر از آن در تصور نمیگنجد!!
"آيا اين سياستمداران در نظر تو بهتر از آن فرومايگاناند"؟
#رساله_گرگياس
#افلاطون
@Roshanfkrane
_201
سرگرد کارت دیگری فرستاده، فرزندم؟» سوفی به آلبرتو نگریست و تازه دید این بار لباس دیگری پوشیده است. کلاه گیسی با موهای فرفري بلند بر سر و جامهای گشاد با انبوهی بند و براق بر تن داشت. شال گردن ابریشمی پر زرق و برقی زیر گلویش را پوشانده بود، و شنلی قرمز روی دوش انداخته بود. جوراب بلند سفید و کفش چرمی ورنی به پا داشت و پاپیون زده بود. سراپای او سوفی را یاد تصویرهایی می انداخت که از دربار لوئی چهاردهم دیده بود.
دختر گفت: «دلقک!» و کارت را دست او داد. «هوم... و تو واقعأ در همان نقطه ای که کارت افتاده بود، ده کرون پیدا کردی؟» دقیقأ» مدام پرروتر می شود. شاید هم چه بهتر»
«چرا؟»
« آسان تر می شود مچش را گرفت. اما این حقه او پرتفرعن و بی مزه است. مثل عطرهای کم بها بوی بد میدهد.»
عطر؟»
می خواهد خوش ذوق جلوه کند ولی در حقیقت شیاد است. مگر نمی بینی در حینی که وقیحانه ما را می پاید می خواهد این را بی شرمانه به حساب خواست خدا بگذارد؟»
کارت پستال را بالا گرفت. بعد آن را تکه تکه کرد. سوفی برای این که ناراحت تر نشود کارتی را که در مدرسه از لای دفترچه اش بیرون افتاد به روی خود نیاورد.
برویم تو بنشینیم. چه ساعتی است؟» «چهار.» امروز درباره قرن هفدهم صحبت می کنیم.» رفتند به اتاق نشیمن با دیوارهای اریب و روشنایی آسمان. سوفی دید آلبرتو پاره ای اشیاء تازه جای چیزهای دفعه پیش گذاشته است.
روی میز کوچک صندوقچه ای عتیقه پر از مشتی عدسی و ذره بین بود.
قسمت_201
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
سرگرد کارت دیگری فرستاده، فرزندم؟» سوفی به آلبرتو نگریست و تازه دید این بار لباس دیگری پوشیده است. کلاه گیسی با موهای فرفري بلند بر سر و جامهای گشاد با انبوهی بند و براق بر تن داشت. شال گردن ابریشمی پر زرق و برقی زیر گلویش را پوشانده بود، و شنلی قرمز روی دوش انداخته بود. جوراب بلند سفید و کفش چرمی ورنی به پا داشت و پاپیون زده بود. سراپای او سوفی را یاد تصویرهایی می انداخت که از دربار لوئی چهاردهم دیده بود.
دختر گفت: «دلقک!» و کارت را دست او داد. «هوم... و تو واقعأ در همان نقطه ای که کارت افتاده بود، ده کرون پیدا کردی؟» دقیقأ» مدام پرروتر می شود. شاید هم چه بهتر»
«چرا؟»
« آسان تر می شود مچش را گرفت. اما این حقه او پرتفرعن و بی مزه است. مثل عطرهای کم بها بوی بد میدهد.»
عطر؟»
می خواهد خوش ذوق جلوه کند ولی در حقیقت شیاد است. مگر نمی بینی در حینی که وقیحانه ما را می پاید می خواهد این را بی شرمانه به حساب خواست خدا بگذارد؟»
کارت پستال را بالا گرفت. بعد آن را تکه تکه کرد. سوفی برای این که ناراحت تر نشود کارتی را که در مدرسه از لای دفترچه اش بیرون افتاد به روی خود نیاورد.
برویم تو بنشینیم. چه ساعتی است؟» «چهار.» امروز درباره قرن هفدهم صحبت می کنیم.» رفتند به اتاق نشیمن با دیوارهای اریب و روشنایی آسمان. سوفی دید آلبرتو پاره ای اشیاء تازه جای چیزهای دفعه پیش گذاشته است.
روی میز کوچک صندوقچه ای عتیقه پر از مشتی عدسی و ذره بین بود.
قسمت_201
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
_202
کنار آنها کتابی برگشوده و به راستی سالخورده. سوفی پرسید: «این چیست؟»
چاپ اول مقالات فلسفی دکارت که در ۱۶۳۷ منتشر شد و گفتار در روش مشهور وی نخست در آن در آمد؛ این کتاب یکی از عزیزترین چیزهایی است که من دارم.»
و صندوقچه؟»
صندوقچه محتوی مجموعه منحصر به فرد ذره بین و عدسی است. اینها همه در اواسط قرن هفدهم توسط اسپینوزا فیلسوف هلندی تراشیده شدند. بی اندازه گرانبهای اند و باز از جمله اشیای بسیار عزیز من.»
شاید وقتی بفهمم اسپینوزا و دکارت کی اند قدر این اشیاء را بیشتر بدانم.»
البته، ولی ابتدا باید خود را با دورانی که اینها در آن می زیستند آشنا سازی. بشین.»
هر دو در جای دفعه پیش خود، سوفی در صندلی دسته دار بزرگ و آلبرتو کناکس روی کاناپه، نشستند. میز کوچک، رویش کتاب و صندوقچه، بین آنها بود. آلبرتو کلاه گیسش را از سر برداشت و روی میز تحریر گذاشت.
امروز درباره قرن هفدهم یا آنچه به طور کلی عصر باروک می نامیم، صحبت میکنیم.»
عصر باروک؟ چه اسم عجیبی.»
لفظ «باروک» از واژه ای است که برای توصیف کردن مرواریدهای نامنظم شکل به کار می رود. بی نظمی ویژگی هنر باروک بود، و در قیاس با سبک ساده و موزون هنر رنسانس، سرشار از شکلهای تقابلی بود. تضادهای آشتی ناپذیر به طور کلی خصلت بارز قرن هفدهم بود. از سویی خوشبینی بی وقفه رنسانس را داریم و از سوی دیگر نقطه مقابل آن یعنی کسانی را که در پی زندگی پر ریاضت و انزوای مذهبی بودند.
#قسمت_202
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
کنار آنها کتابی برگشوده و به راستی سالخورده. سوفی پرسید: «این چیست؟»
چاپ اول مقالات فلسفی دکارت که در ۱۶۳۷ منتشر شد و گفتار در روش مشهور وی نخست در آن در آمد؛ این کتاب یکی از عزیزترین چیزهایی است که من دارم.»
و صندوقچه؟»
صندوقچه محتوی مجموعه منحصر به فرد ذره بین و عدسی است. اینها همه در اواسط قرن هفدهم توسط اسپینوزا فیلسوف هلندی تراشیده شدند. بی اندازه گرانبهای اند و باز از جمله اشیای بسیار عزیز من.»
شاید وقتی بفهمم اسپینوزا و دکارت کی اند قدر این اشیاء را بیشتر بدانم.»
البته، ولی ابتدا باید خود را با دورانی که اینها در آن می زیستند آشنا سازی. بشین.»
هر دو در جای دفعه پیش خود، سوفی در صندلی دسته دار بزرگ و آلبرتو کناکس روی کاناپه، نشستند. میز کوچک، رویش کتاب و صندوقچه، بین آنها بود. آلبرتو کلاه گیسش را از سر برداشت و روی میز تحریر گذاشت.
امروز درباره قرن هفدهم یا آنچه به طور کلی عصر باروک می نامیم، صحبت میکنیم.»
عصر باروک؟ چه اسم عجیبی.»
لفظ «باروک» از واژه ای است که برای توصیف کردن مرواریدهای نامنظم شکل به کار می رود. بی نظمی ویژگی هنر باروک بود، و در قیاس با سبک ساده و موزون هنر رنسانس، سرشار از شکلهای تقابلی بود. تضادهای آشتی ناپذیر به طور کلی خصلت بارز قرن هفدهم بود. از سویی خوشبینی بی وقفه رنسانس را داریم و از سوی دیگر نقطه مقابل آن یعنی کسانی را که در پی زندگی پر ریاضت و انزوای مذهبی بودند.
#قسمت_202
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
_203
در هنر و در حیات روزمره نیز از طرفی به خودنماییهای متفرعن و پرزرق و برق بر می خوریم، و از طرف دیگر به نهضتی رهبانی که از دنیا کنار میکشید.»
به عبارت دیگر، هم به کاخهای سربرافراشته و هم به دیرهای دورافتاده.»
بله، بد نگفتی. یکی از گفته های معروف عصر باروک عبارتی لاتینی به معنای د دم را غنیمت شمارا بود. اصطلاح دیگری که زیاد بر زبان می آمد د یادت نرود که می میری بود. در هنر، مثلا، نقاش سبک زندگی بی اندازه پرتجملی را، میکشید، ولی جمجمه کوچکی نیز در گوشه آن ترسیم می کرد.
ویژگی دیگر عصر باروک، به مفاهیم گوناگون، نخوت یا تصنع بود. در عین حال افراد بسیاری هم در اندیشه روی دیگر سکه، یعنی ماهیت ناپایدار چیزها بودند، این واقعیت که تمام زیباییهایی که ما را در میان گرفته ناچار باید روزی از میان برود.»
این درست است. و چه غم انگیز است که هیچ چیزی دوام ندارد.»
حالا داری کاملا مانند بسیاری از مردم قرن هفدهم فکر میکنی. عصر باروک از دید سیاسی نیز دوران برخورد و ستیز بود. جنگ اروپا را ویران کرده بود. بدترین آنها جنگ سی ساله بود که از ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ بیشتر قاره اروپا را به هم ریخت. این جنگ، در حقیقت، مجموعه ای از چندین جنگ بود که به ویژه به آلمان لطمه زد. از پیامدهای مهم جنگ سی ساله یکی آن بود که فرانسه رفته رفته قدرت مسلط اروپا شد.»
جنگ بر سر چه بود؟ »
جنگ تا اندازه زیادی میان پروتستانها و کاتولیکها بود. ولی به سلطه جویی سیاسی هم بی ارتباط نبود.»
کم و بیش مثل لبنان.»
از جنگها که بگذریم، قرن هفدهم دوران اختلافهای بزرگ طبقاتی بود. داستان اشراف فرانسوی و دربار ورسای را که حتما شنیده ای. ولی نمی دانم درباره تنگدستی مردم فرانسه چیزی به گوش ات رسیده است. نمایش شکوه و حشمت پیش شرط قدرت نمایی است. اغلب گفته اند که وضع سیاسی در عصرباروک همسنگ هنر و معماری آن بود.
#قسمت_203
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
در هنر و در حیات روزمره نیز از طرفی به خودنماییهای متفرعن و پرزرق و برق بر می خوریم، و از طرف دیگر به نهضتی رهبانی که از دنیا کنار میکشید.»
به عبارت دیگر، هم به کاخهای سربرافراشته و هم به دیرهای دورافتاده.»
بله، بد نگفتی. یکی از گفته های معروف عصر باروک عبارتی لاتینی به معنای د دم را غنیمت شمارا بود. اصطلاح دیگری که زیاد بر زبان می آمد د یادت نرود که می میری بود. در هنر، مثلا، نقاش سبک زندگی بی اندازه پرتجملی را، میکشید، ولی جمجمه کوچکی نیز در گوشه آن ترسیم می کرد.
ویژگی دیگر عصر باروک، به مفاهیم گوناگون، نخوت یا تصنع بود. در عین حال افراد بسیاری هم در اندیشه روی دیگر سکه، یعنی ماهیت ناپایدار چیزها بودند، این واقعیت که تمام زیباییهایی که ما را در میان گرفته ناچار باید روزی از میان برود.»
این درست است. و چه غم انگیز است که هیچ چیزی دوام ندارد.»
حالا داری کاملا مانند بسیاری از مردم قرن هفدهم فکر میکنی. عصر باروک از دید سیاسی نیز دوران برخورد و ستیز بود. جنگ اروپا را ویران کرده بود. بدترین آنها جنگ سی ساله بود که از ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ بیشتر قاره اروپا را به هم ریخت. این جنگ، در حقیقت، مجموعه ای از چندین جنگ بود که به ویژه به آلمان لطمه زد. از پیامدهای مهم جنگ سی ساله یکی آن بود که فرانسه رفته رفته قدرت مسلط اروپا شد.»
جنگ بر سر چه بود؟ »
جنگ تا اندازه زیادی میان پروتستانها و کاتولیکها بود. ولی به سلطه جویی سیاسی هم بی ارتباط نبود.»
کم و بیش مثل لبنان.»
از جنگها که بگذریم، قرن هفدهم دوران اختلافهای بزرگ طبقاتی بود. داستان اشراف فرانسوی و دربار ورسای را که حتما شنیده ای. ولی نمی دانم درباره تنگدستی مردم فرانسه چیزی به گوش ات رسیده است. نمایش شکوه و حشمت پیش شرط قدرت نمایی است. اغلب گفته اند که وضع سیاسی در عصرباروک همسنگ هنر و معماری آن بود.
#قسمت_203
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
🔳⭕️چرا ایران عقب ماند و کره جنوبی پیش رفت؟
ما با هم شروع کردیم؛ حدود شصت سال پیش! اما کره جنوبی اکنون جزو قدرت های اقتصادی جهان و دارای کیفیت زندگی بالاتری است. این در حالی است که ایران با وجود داشتن منابع غنی تر و شرایط مناسب تر عقب ماند! شاید بلافاصله چالشهای خاص پیش روی ایران را برشمریم که از کنترل ما خارج بود. اما مشکلات پیش روی کره اگر از ما بیشتر نبود کمتر هم نبود.
کره جنوبی در عرض کمتر از بیست سال چهار بحران را تجربه کرد: استقلال از ژاپن، جنگ کره جنوبی و شمالی، انقلاب آوریل 1960 و کودتای نظامی. پس از جنگ دو کره و در نهایت جدایی این دو از یکدیگر، نود درصد برق شبه جزیره و هشتاد درصد تولیدات معدنی و شیمیایی و فلزی در بخش شمالی قرار گرفت و کره جنوبی از این امکانات محروم شد و خروج تکنسینهای ژاپنی نیز بر وخامت اوضاع افزود. حاصل این جنگ خانمانسوز چیزی جز کشته شدن پنج میلیون نفر کره نبود! اوضاع اقتصادی بسیار اسفبار بود. فقر کره جنوبی در زمینه منابع طبیعی باعث شد که تأمین غذای مردم نیز با دشواری همراه باشد. درآمد سرانه اهالی این کشور در دهه ١٩٦٠ حدود هفتاد دلار بود یعنی کمتر از درآمد سرانه کشورهایی مانند هاییتی و اتیوپی. یعنی فقر مطلق!
اما چگونه کشوری اینچنین به درآمد سرانه ملی سی هزار دلار رسید؟ برای پیشرفت کره ریشه های متعددی برشمرده اند. در این نوشته کوتاه فقط می خواهم روی دو نکته تاکید کنم و برای ایران آینده درس بیاموزيم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
1- جلب اعتماد عمیق ملی و همگام سازی ملت
هنر حاکمیت کره جنوبی آن بود که مردم را همراه خود کرد و مناسبات ملی را به گونه ای چید که مردم، حاکمیت را باور کردند و همراه او شدند و در زمان های حساس نه در برابر و نه در کنار که در پشت حاکمیت ایستادند. بگذارید چند مثال کوچک بزنم:
دولت کره برای گرفتن وام های بین المللی به شدت در مخمصه افتاده بود. آمریکا آنان را پس زده بود. دولت کره هزاران کارگر معدن و پرستار به سوی آلمان غربی اعزام کرد. مزیت کارگران کرهای این بود که آنها از همه ملیتها با سوادتر بودند. این کارگران درآمدهای خود را به کره میفرستادند و دولت کره با وجود کم بودن مقدار آن، با وثیقه گذاشتن این درآمدها به اخذ وام از بانکهای خارجی از جمله دویچه بانک آلمان موفق شد.
طی بحران مالی 1997 ارزش پول کره سقوط کرد و قیمت طلا سیر صعودی سرسامآوری را آغاز کرد. در پاسخ به این اوضاع، مردم کره در کمپین ملی طلا با بخشیدن داوطلبانه طلا به دولت جهت فائق آمدن بر بحران جهان را شگفتزده کردند!
با شیوع آنفلوآنزای خوکی از مکزیک در سال 2009، کارکنان شرکتهای کره ای در مکزیک با پوشیدن ماسک به کار خود ادامه دادند که نتیجه آن افزایش نفوذ شرکتهای کره ای در آن بازار بود. این در حالی بود که کارکنان سایر ملتها ترجیح دادند که برای حفظ سلامتی خود مکزیک را ترک کنند.
2- مهارت تبدیل کردن بحرانهای مالی به سکوهای پیشرفت
دومین متغیری که دوست دارم آن را برجسته کنم، مهارت تبدیل بحران به سکوی پرش است. چند مثال فشرده را با هم مرور کنیم:
سال 1973 میلادی جنگی بین اعراب و اسرائیل شروع شد و قیمت نفت بیش از سه برابر شد! این ضربه مهلکی بود به اقتصاد کره که یک قطره نفت نداشت و تازه شروع به سرمایهگذاری در صنایع مربوطه آن کرده بود. اما دولت کره یک تصمیم استراتژیک گرفت: تمرکز روی فرصت رشد بالای ساخت و ساز در خاورمیانه (به خاطر بالا رفتن قیمت نفت) و اعزام کارگران خود به منطقه و احداث پروژههایی به ارزش سالیانه 10 میلیارد دلار.
حدود سال 1997 بحران مالی آسیا از تایلند آغاز شد و کشورهای آسیای شرقی را فرا گرفت. شش شرکت از ده شرکت بزرگ کره ای تا مرز سقوط رفتند. دولت کره تا مرز ورشکستگی پیش رفت و زیر بار بزرگ ترین وام (قرض) تاریخ رفت. کره این وضعیت را به یک فرصت اصلاحات عمیق تبدیل کرد: شرکت های ورشکسته بسته و یا ادغام شدند و شرکت های بزرگ دست به تجدید ساختار زدند. دولت کره این تحولات را با قاطعیت عملیاتی کرد. نتیجه اصلاحات فوق العاده بود: ذخایر ارزی کره از چهار میلیارد دلار، به صد میلیارد رسید و کره سه سال زودتر وامش را پس داد! (برگرفته از نوشته آقای دکتر زینت بخش)
فقط این دو عامل باعث پیشرفت کره نیست! در تحلیل پیشرفت کره به عوامل مختلفی از جمله تعامل پذیری بین المللی (دوستی با جهان)، فرهنگ سخت کوشی و انضباط و نگرش استراتژیک (انتخاب بخش بسیار محدودی از صنایع به عنوان صنایع راهبردی و حمایت ويژه از آنان در هر مقطع زمانی) و اجماع ملی را بر شمرده اند. اگر چرخ را از نو اختراع نکنیم و عصاره موفقیت های جهانی را با تجربیات بومی ترکیب کنیم و واقعا به آن پایبند باشیم، آنگاه ایران نیز می تواند راه شادکامی و پیشرفت را سریع تر طی کند.
مجتبی لشکربلوکی
@Roshanfkrane
ما با هم شروع کردیم؛ حدود شصت سال پیش! اما کره جنوبی اکنون جزو قدرت های اقتصادی جهان و دارای کیفیت زندگی بالاتری است. این در حالی است که ایران با وجود داشتن منابع غنی تر و شرایط مناسب تر عقب ماند! شاید بلافاصله چالشهای خاص پیش روی ایران را برشمریم که از کنترل ما خارج بود. اما مشکلات پیش روی کره اگر از ما بیشتر نبود کمتر هم نبود.
کره جنوبی در عرض کمتر از بیست سال چهار بحران را تجربه کرد: استقلال از ژاپن، جنگ کره جنوبی و شمالی، انقلاب آوریل 1960 و کودتای نظامی. پس از جنگ دو کره و در نهایت جدایی این دو از یکدیگر، نود درصد برق شبه جزیره و هشتاد درصد تولیدات معدنی و شیمیایی و فلزی در بخش شمالی قرار گرفت و کره جنوبی از این امکانات محروم شد و خروج تکنسینهای ژاپنی نیز بر وخامت اوضاع افزود. حاصل این جنگ خانمانسوز چیزی جز کشته شدن پنج میلیون نفر کره نبود! اوضاع اقتصادی بسیار اسفبار بود. فقر کره جنوبی در زمینه منابع طبیعی باعث شد که تأمین غذای مردم نیز با دشواری همراه باشد. درآمد سرانه اهالی این کشور در دهه ١٩٦٠ حدود هفتاد دلار بود یعنی کمتر از درآمد سرانه کشورهایی مانند هاییتی و اتیوپی. یعنی فقر مطلق!
اما چگونه کشوری اینچنین به درآمد سرانه ملی سی هزار دلار رسید؟ برای پیشرفت کره ریشه های متعددی برشمرده اند. در این نوشته کوتاه فقط می خواهم روی دو نکته تاکید کنم و برای ایران آینده درس بیاموزيم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
1- جلب اعتماد عمیق ملی و همگام سازی ملت
هنر حاکمیت کره جنوبی آن بود که مردم را همراه خود کرد و مناسبات ملی را به گونه ای چید که مردم، حاکمیت را باور کردند و همراه او شدند و در زمان های حساس نه در برابر و نه در کنار که در پشت حاکمیت ایستادند. بگذارید چند مثال کوچک بزنم:
دولت کره برای گرفتن وام های بین المللی به شدت در مخمصه افتاده بود. آمریکا آنان را پس زده بود. دولت کره هزاران کارگر معدن و پرستار به سوی آلمان غربی اعزام کرد. مزیت کارگران کرهای این بود که آنها از همه ملیتها با سوادتر بودند. این کارگران درآمدهای خود را به کره میفرستادند و دولت کره با وجود کم بودن مقدار آن، با وثیقه گذاشتن این درآمدها به اخذ وام از بانکهای خارجی از جمله دویچه بانک آلمان موفق شد.
طی بحران مالی 1997 ارزش پول کره سقوط کرد و قیمت طلا سیر صعودی سرسامآوری را آغاز کرد. در پاسخ به این اوضاع، مردم کره در کمپین ملی طلا با بخشیدن داوطلبانه طلا به دولت جهت فائق آمدن بر بحران جهان را شگفتزده کردند!
با شیوع آنفلوآنزای خوکی از مکزیک در سال 2009، کارکنان شرکتهای کره ای در مکزیک با پوشیدن ماسک به کار خود ادامه دادند که نتیجه آن افزایش نفوذ شرکتهای کره ای در آن بازار بود. این در حالی بود که کارکنان سایر ملتها ترجیح دادند که برای حفظ سلامتی خود مکزیک را ترک کنند.
2- مهارت تبدیل کردن بحرانهای مالی به سکوهای پیشرفت
دومین متغیری که دوست دارم آن را برجسته کنم، مهارت تبدیل بحران به سکوی پرش است. چند مثال فشرده را با هم مرور کنیم:
سال 1973 میلادی جنگی بین اعراب و اسرائیل شروع شد و قیمت نفت بیش از سه برابر شد! این ضربه مهلکی بود به اقتصاد کره که یک قطره نفت نداشت و تازه شروع به سرمایهگذاری در صنایع مربوطه آن کرده بود. اما دولت کره یک تصمیم استراتژیک گرفت: تمرکز روی فرصت رشد بالای ساخت و ساز در خاورمیانه (به خاطر بالا رفتن قیمت نفت) و اعزام کارگران خود به منطقه و احداث پروژههایی به ارزش سالیانه 10 میلیارد دلار.
حدود سال 1997 بحران مالی آسیا از تایلند آغاز شد و کشورهای آسیای شرقی را فرا گرفت. شش شرکت از ده شرکت بزرگ کره ای تا مرز سقوط رفتند. دولت کره تا مرز ورشکستگی پیش رفت و زیر بار بزرگ ترین وام (قرض) تاریخ رفت. کره این وضعیت را به یک فرصت اصلاحات عمیق تبدیل کرد: شرکت های ورشکسته بسته و یا ادغام شدند و شرکت های بزرگ دست به تجدید ساختار زدند. دولت کره این تحولات را با قاطعیت عملیاتی کرد. نتیجه اصلاحات فوق العاده بود: ذخایر ارزی کره از چهار میلیارد دلار، به صد میلیارد رسید و کره سه سال زودتر وامش را پس داد! (برگرفته از نوشته آقای دکتر زینت بخش)
فقط این دو عامل باعث پیشرفت کره نیست! در تحلیل پیشرفت کره به عوامل مختلفی از جمله تعامل پذیری بین المللی (دوستی با جهان)، فرهنگ سخت کوشی و انضباط و نگرش استراتژیک (انتخاب بخش بسیار محدودی از صنایع به عنوان صنایع راهبردی و حمایت ويژه از آنان در هر مقطع زمانی) و اجماع ملی را بر شمرده اند. اگر چرخ را از نو اختراع نکنیم و عصاره موفقیت های جهانی را با تجربیات بومی ترکیب کنیم و واقعا به آن پایبند باشیم، آنگاه ایران نیز می تواند راه شادکامی و پیشرفت را سریع تر طی کند.
مجتبی لشکربلوکی
@Roshanfkrane
🔳⭕️فروپاشی چگونه رخ می دهد؟
احتمالا نام مجله معتبر و معروف فوربز را شنیده باشید. جزو معتبرترین نشریات کسب وکار، موفقیت، کارآفرینی و ثروت است. این نشریه روی جلد خود را در سال 2007 به نوکیا اختصاص داد و یک تیتر جنجالی زد: «آیا کسی می تواند نوکیا را با یک میلیارد مشتری از تخت پادشاهی به زیر کشد؟». نوکیا آن روزها سلطان بلامنازع موبایل و ارتباطات بود. اما نوکیا فروپاشید: طی سیزده سال سهم بازارش از رتبه اول به رتبه دهم و ارزش شرکت از 250 به کمتر از 4 میلیارد یورو سقوط کرد.
خیلی از ما وسیلهای به نام موبایل را با برند نوکیا شناختیم. به خاطر دارم که یکی از همکلاسیهایمان در دانشگاه، گوشی نوکیایی به نام 6600 را تازه خرید بود (جدیدترین مدل آن زمان) که از دوربینش برای تقلب سر جلسه امتحان استفاده کرد و همه دهانمان از تعجب باز مانده بود که دوربین این گوشی چنان کیفیتی دارد که میشود از برگه بغلدستی عکس گرفت و همان را خواند و نوشت!
یکی از جالبترین تحلیلهایی که در ارتباط با فروپاشی امپراطوری نوکیا منتشر شده است، نتایج مطالعات مشترکی میان یک دانشگاه فنلاندی و مدرسه کسبوکار معتبر اینسید فرانسه است. این نتایج حرفهای شنیدنی را در قالب سه نکته طرح میکند که خود حاصل 120 مصاحبه (شامل 9 مصاحبه با اعضای هیئتمدیره و 19 مصاحبه با مدیران ارشد نوکیا) بوده است. اما این سه راز سقوط چیست؟
راز اول: نبود فضای مناسب برای گفتگوهای صریح، آزاد و بنیادین: در آن بازه زمانی فضای مناسبی برای گفتوگوها و بحثهای جدی و راهبردی وجود نداشت. یکی از مدیران ارشد نوکیا نقل میکند که بین سالهای 2007 تا 2011، خیلی از اعضای هیئتمدیره احساس میکردند که دیگر نمیتوانند راحت و آزاد صحبت کنند و نتیجهاش این بود که تهدیدات اپل و گوگل به میزان کافی منتقل نمیشد و برنامه مناسبی برایش در نظر گرفته نشد!
راز دوم این بود که به صورت احساسی مدیران به سیستمعامل سیمبین وابسته شده بودند و همه گوشیهایش را با این سیستمعامل عرضه میکرد. کسی به خودش اجازه نمیداد به گزینه دیگری فکر کند. مدت ها روی سیستمعامل خودش پافشاری کرد وقتی هم در سال 2012 با تغییر مدیریت به فکر افتادند، دیگر خیلی دیر شده بود!
راز سوم: اینکه تحلیلها و تصمیمات براساس دادههای واقعی نبود و بیشتر احساسی، شهودی و شخصی بود. نقل میشود که وقتی نوکیا تصمیم گرفت بهجای سیمبین از سیستمعامل جدیدی استفاده کند، خیلی از مدیران سیستمعامل ویندوز را پیشنهاد میدادند. این در حالی بود که دادهها و شواهد واقعی افق روشنی برای سیستمعامل ویندوز نشان نمیداد و موفقیت این سیستمعامل بسیار بعید به نظر میرسید. اما نوکیا ویندوز را در گوشیهایش استفاده کرد و نتیجهاش هم شکست کاملش در سال 2013 بود.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
سه نکتهای که بهعنوان عوامل سقوط نوکیا بیان شد، میتواند عوامل شکست هر سیستم اقتصادی یا سیاسی باشد.
در هر سیستمی که نشود به راحتی نقد کرد، نظر داد، مفروضات را به چالش کشید و خطوط قرمز دایره گفتگوی شما را محدود کند، یک گام به سقوط نزدیک شده است.
در هر سیستمی که وابستگی بی دلیل به گذشته، به تصمیمات گذشته، به نمادهای گذشته زیاد شود به گونه ای که به جای آنکه تصمیم عقلایی بگیریم، بحث ها حیثیتی-ناموسی شود گام بلند دوم را به سمت سقوط برداشته ایم. هر جا احساس کردید داریم تصمیم می گیریم نه به خاطر ساختن آینده بلکه دقیقا به خاطر دفاع از عملکرد گذشته، این یک نشانه بی بدیل سقوط است.
اگر خواسته های شخصی و انتخاب های احساسی-هیجانی جای تصمیم گیری مبتنی بر داده ها، آمار، اطلاعات، مقایسه گزینه ها را گرفت، آنگاه جایگزین شدن احساسات و هیجانات به جای واقعیات و عقلانیت، میخ آخر سقوط را محکم خواهد کوبید. زمانی که چشم هایمان را به واقعیت بستیم و گوش هایمان سنگین شد، سقوط به ما نزدیک می شود
باور کنیم سقوط نزدیک است! خیلی نزدیک؛ لای این شب بوها! تاریخ را بنگریم بزرگ ترین امپراطوری ها به زیر کشیده شدند، شرکت های بزرگ در هم شکستند، مقتدرترین نظام ها به خاطره ها پیوستند و برندهای نام آور سرنوشتی شرم آور پیدا کردند. چرا که خطوط قرمز گلوی گفتگوی آزاد را فشرد، بحث ها حیثیتی-ناموسی شد و دفاع از گذشته به جای ساختن آینده نقش آفرین شد، چشم ها بسته و گوش ها سنگین شد. واقعیت ها و عقلانیت در برابر احساسات و هیجانات شکست خوردند.
فروپاشی از آن چه می بینید به شما نزدیک تر است.
نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی
@Roshanfkrane
احتمالا نام مجله معتبر و معروف فوربز را شنیده باشید. جزو معتبرترین نشریات کسب وکار، موفقیت، کارآفرینی و ثروت است. این نشریه روی جلد خود را در سال 2007 به نوکیا اختصاص داد و یک تیتر جنجالی زد: «آیا کسی می تواند نوکیا را با یک میلیارد مشتری از تخت پادشاهی به زیر کشد؟». نوکیا آن روزها سلطان بلامنازع موبایل و ارتباطات بود. اما نوکیا فروپاشید: طی سیزده سال سهم بازارش از رتبه اول به رتبه دهم و ارزش شرکت از 250 به کمتر از 4 میلیارد یورو سقوط کرد.
خیلی از ما وسیلهای به نام موبایل را با برند نوکیا شناختیم. به خاطر دارم که یکی از همکلاسیهایمان در دانشگاه، گوشی نوکیایی به نام 6600 را تازه خرید بود (جدیدترین مدل آن زمان) که از دوربینش برای تقلب سر جلسه امتحان استفاده کرد و همه دهانمان از تعجب باز مانده بود که دوربین این گوشی چنان کیفیتی دارد که میشود از برگه بغلدستی عکس گرفت و همان را خواند و نوشت!
یکی از جالبترین تحلیلهایی که در ارتباط با فروپاشی امپراطوری نوکیا منتشر شده است، نتایج مطالعات مشترکی میان یک دانشگاه فنلاندی و مدرسه کسبوکار معتبر اینسید فرانسه است. این نتایج حرفهای شنیدنی را در قالب سه نکته طرح میکند که خود حاصل 120 مصاحبه (شامل 9 مصاحبه با اعضای هیئتمدیره و 19 مصاحبه با مدیران ارشد نوکیا) بوده است. اما این سه راز سقوط چیست؟
راز اول: نبود فضای مناسب برای گفتگوهای صریح، آزاد و بنیادین: در آن بازه زمانی فضای مناسبی برای گفتوگوها و بحثهای جدی و راهبردی وجود نداشت. یکی از مدیران ارشد نوکیا نقل میکند که بین سالهای 2007 تا 2011، خیلی از اعضای هیئتمدیره احساس میکردند که دیگر نمیتوانند راحت و آزاد صحبت کنند و نتیجهاش این بود که تهدیدات اپل و گوگل به میزان کافی منتقل نمیشد و برنامه مناسبی برایش در نظر گرفته نشد!
راز دوم این بود که به صورت احساسی مدیران به سیستمعامل سیمبین وابسته شده بودند و همه گوشیهایش را با این سیستمعامل عرضه میکرد. کسی به خودش اجازه نمیداد به گزینه دیگری فکر کند. مدت ها روی سیستمعامل خودش پافشاری کرد وقتی هم در سال 2012 با تغییر مدیریت به فکر افتادند، دیگر خیلی دیر شده بود!
راز سوم: اینکه تحلیلها و تصمیمات براساس دادههای واقعی نبود و بیشتر احساسی، شهودی و شخصی بود. نقل میشود که وقتی نوکیا تصمیم گرفت بهجای سیمبین از سیستمعامل جدیدی استفاده کند، خیلی از مدیران سیستمعامل ویندوز را پیشنهاد میدادند. این در حالی بود که دادهها و شواهد واقعی افق روشنی برای سیستمعامل ویندوز نشان نمیداد و موفقیت این سیستمعامل بسیار بعید به نظر میرسید. اما نوکیا ویندوز را در گوشیهایش استفاده کرد و نتیجهاش هم شکست کاملش در سال 2013 بود.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
سه نکتهای که بهعنوان عوامل سقوط نوکیا بیان شد، میتواند عوامل شکست هر سیستم اقتصادی یا سیاسی باشد.
در هر سیستمی که نشود به راحتی نقد کرد، نظر داد، مفروضات را به چالش کشید و خطوط قرمز دایره گفتگوی شما را محدود کند، یک گام به سقوط نزدیک شده است.
در هر سیستمی که وابستگی بی دلیل به گذشته، به تصمیمات گذشته، به نمادهای گذشته زیاد شود به گونه ای که به جای آنکه تصمیم عقلایی بگیریم، بحث ها حیثیتی-ناموسی شود گام بلند دوم را به سمت سقوط برداشته ایم. هر جا احساس کردید داریم تصمیم می گیریم نه به خاطر ساختن آینده بلکه دقیقا به خاطر دفاع از عملکرد گذشته، این یک نشانه بی بدیل سقوط است.
اگر خواسته های شخصی و انتخاب های احساسی-هیجانی جای تصمیم گیری مبتنی بر داده ها، آمار، اطلاعات، مقایسه گزینه ها را گرفت، آنگاه جایگزین شدن احساسات و هیجانات به جای واقعیات و عقلانیت، میخ آخر سقوط را محکم خواهد کوبید. زمانی که چشم هایمان را به واقعیت بستیم و گوش هایمان سنگین شد، سقوط به ما نزدیک می شود
باور کنیم سقوط نزدیک است! خیلی نزدیک؛ لای این شب بوها! تاریخ را بنگریم بزرگ ترین امپراطوری ها به زیر کشیده شدند، شرکت های بزرگ در هم شکستند، مقتدرترین نظام ها به خاطره ها پیوستند و برندهای نام آور سرنوشتی شرم آور پیدا کردند. چرا که خطوط قرمز گلوی گفتگوی آزاد را فشرد، بحث ها حیثیتی-ناموسی شد و دفاع از گذشته به جای ساختن آینده نقش آفرین شد، چشم ها بسته و گوش ها سنگین شد. واقعیت ها و عقلانیت در برابر احساسات و هیجانات شکست خوردند.
فروپاشی از آن چه می بینید به شما نزدیک تر است.
نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی
@Roshanfkrane
🔳⭕️مواجهه با بدبختی از تحریم اقتصادی تا خیانت همسر؛
روانپزشکی آمریکایی–سوئیسی به نام الیزابت کوبلر راس تحقیقی بسیار عجیب انجام داد: آدم ها چگونه با مرگ روبرو می شوند؟ این تحقیق گسترده تر شد و از روانشناسی مرگ تا سوگواری عشق را در بر گرفت. آنقدر این تحقیق معروف شد که از آن به بعد او را با این عنوان صدا زدند: مرگشناس!
در گذشته برخی پژوهشگران از افراد میپرسیدند: «اگر به شما بگویند فقط یک روز دیگر زندهاید، چه میکنید؟» این سؤال را میشد با تخیل یا تظاهر جواب داد. اما او مستقیم زد به قلب واقعیت و با کسانی زندگی کرد که همسایه دیوار به دیوار مرگ بودند. او فهمید معمولا آدم ها در مواجهه با مرگ یا فقدان 5 مرحله را طی می کنند. بعدها نظریه او توسعه و کاربرد بسیار بیشتری پیدا کرد و ما متوجه شدیم که این مدل در موقعیت های متعددی کاربرد دارد. وقتی می فهمیم که سرمایه گذاری مان یک شبه نیست و نابود شده است. وقتی می فهمیم که شریک کاری یا زندگی مان خیانت کرده است. وقتی خبر می دهند که طلای المپیک را می خواهند از ما پس بگیرند به این خاطر که متهم به دوپینگ شده ایم. وقتی می فهمیم تحریم های آمریکا بازگشته است آن هم بسیار شدیدتر از دوره قبل. فازهای مواجهه با این بحران ها چیستند؟
فاز شوک و انکار: خبر را که می شنویم شوکه و مبهوت می شویم. سکوت همه جا را فرا می گیرد. سپس خودمان را جمع و جور می کنیم و سعی می کنیم خبر را نادیده بگیریم. سعی می کنیم صورت مساله اضطراب آور را پاک کنیم: حتما اشتباه می کنی! دروغ است! شوخی میکنی؟ دکترها اشتباه کرده اند. حتما داوران شوخی کرده اند. نه بابا! رسانه ها شلوغش کرده اند!
فاز خشم: در این مرحله معمولاً از انکار دست برمیداریم اما نمیخواهیم موضوع را به راحتی بپذیریم؛ عصبانی می شویم و مدام میپرسیم: چرا من؟ حتما این جمله کلیشه ای در فیلم ها را شنیده اید که آدم ها رو به آسمان فریاد می زنند خدا آخه من چه گناهی کرده بودم؟ این همان فاز خشم است. در همین فاز است که خواستگاران ناکام رو به اسیدپاشی می آورند و خیانت دیدگان، رفتارهای جنون آمیز می کنند.
فاز دست و پا زدن و جرو بحث: در این مرحله ما دیگر خشمگین نیستیم اما هنوز دلمان میخواهد به موقعیت قبل بازگردیم. سعی می کنیم سلامت، شریک زندگی یا کاری مان یا سرمایه از دست رفته مان را به نوعی بازگردانیم. از موضع انفعال تلاش می کنیم. چانه میزنیم. خواهش می کنیم. میخواهیم با همه چیز در ازای کمی بیشتر زنده ماندن معامله کنیم؛ با خداوند، با پزشک، با دوستان و...
فاز افسردگی: پیشاپیش شکست/مرگ/ورشکستگی را می پذیریم. برای خودمان عزا میگیریم. بعد از شنیدن خبر مرگ به خاطر برنامههایی که هرگز فرصت انجامش را پیدا نکردیم و به خاطر رؤیاهایی که هرگز به آنها دست پیدا نمیکنیم و... از دیگران کناره می گیریم؛ ریتم زندگی مان کُند می شود؛ خواب و اشتهایمان به هم می ریزد؛ و بدتر از همه فکر خودکشی می افتیم.
فاز تست و پذیرش: خود را برای موقعیت جدید آماده می کنیم و شروع می کنیم به پیدا کردن راه حل های عملی و تست کردن آن ها و فهمیدن اینکه کدام یک کار می کند و کدام یک کار نه. در این حالت ممکن است بهبودی نسبی شروع شود و احساس امیدواری مجدد شکل می گیرد کمااینکه بسیاری از کام مرگ دوباره به زندگی برگشتند یا شریک زندگی یا کاری جدید پیدا کردند یا سرمایه، اعتبار و کسب وکارشان را احیا کردند.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
این پنج فاز لزوما به ترتیب نیستند. الزاما همه از تمام این مراحل عبور نمیکنند. برخی ممکن است بین این مراحل رفت و برگشت کنند؛ بعضیها ممکن است اصلا به مراحل نهایی راه پیدا نکنند. حال با دانستن این مدل در قبال بحران های فردی یا جمعی مانند تحریم های آمریکا چه باید کرد؟
1-بدانیم تنها فازی که ارزش افزوده دارد همان فاز آخر است. با انکار، خشم، افسردگی، فحش دادن به استکبار جهانی و آتش زدن نمادها چیزی درست نمی شود.
2-مهم ترین گام برای آغاز فاز پنجم یعنی تست و پذیرش، آگاهی عمیق از بحران است. یعنی اینکه باید به خوبی ساختار تحریم ها را بفهمیم، تاثیرات آن را بر روی کسب وکار و صنعت و تجارت و حوزه کاری خودمان ارزیابی کنیم.
3-گذار از تحریم ها با گفتار درمانی و فیگور آمدن و سخنرانی و راه حل های فانتزی و تکرار انکار بی تاثیر بودن تحریم ها امکان پذیر نیست. مدیریت این بحران، راه حل هایِ عملیِ تکنیکالِ جزییِ مورد به مورد می خواهد.
4-از ترس مرگ، خودکشی نکنیم! این جمله نیچه را به خاطر بسپاریم که «آنچه مرا نکُشد، نیرومندترم میسازد؛ این را در مدرسه جَنگِ زندگی آموختهام.»
مجتبی لشکربلوکی
@Roshanfkrane
روانپزشکی آمریکایی–سوئیسی به نام الیزابت کوبلر راس تحقیقی بسیار عجیب انجام داد: آدم ها چگونه با مرگ روبرو می شوند؟ این تحقیق گسترده تر شد و از روانشناسی مرگ تا سوگواری عشق را در بر گرفت. آنقدر این تحقیق معروف شد که از آن به بعد او را با این عنوان صدا زدند: مرگشناس!
در گذشته برخی پژوهشگران از افراد میپرسیدند: «اگر به شما بگویند فقط یک روز دیگر زندهاید، چه میکنید؟» این سؤال را میشد با تخیل یا تظاهر جواب داد. اما او مستقیم زد به قلب واقعیت و با کسانی زندگی کرد که همسایه دیوار به دیوار مرگ بودند. او فهمید معمولا آدم ها در مواجهه با مرگ یا فقدان 5 مرحله را طی می کنند. بعدها نظریه او توسعه و کاربرد بسیار بیشتری پیدا کرد و ما متوجه شدیم که این مدل در موقعیت های متعددی کاربرد دارد. وقتی می فهمیم که سرمایه گذاری مان یک شبه نیست و نابود شده است. وقتی می فهمیم که شریک کاری یا زندگی مان خیانت کرده است. وقتی خبر می دهند که طلای المپیک را می خواهند از ما پس بگیرند به این خاطر که متهم به دوپینگ شده ایم. وقتی می فهمیم تحریم های آمریکا بازگشته است آن هم بسیار شدیدتر از دوره قبل. فازهای مواجهه با این بحران ها چیستند؟
فاز شوک و انکار: خبر را که می شنویم شوکه و مبهوت می شویم. سکوت همه جا را فرا می گیرد. سپس خودمان را جمع و جور می کنیم و سعی می کنیم خبر را نادیده بگیریم. سعی می کنیم صورت مساله اضطراب آور را پاک کنیم: حتما اشتباه می کنی! دروغ است! شوخی میکنی؟ دکترها اشتباه کرده اند. حتما داوران شوخی کرده اند. نه بابا! رسانه ها شلوغش کرده اند!
فاز خشم: در این مرحله معمولاً از انکار دست برمیداریم اما نمیخواهیم موضوع را به راحتی بپذیریم؛ عصبانی می شویم و مدام میپرسیم: چرا من؟ حتما این جمله کلیشه ای در فیلم ها را شنیده اید که آدم ها رو به آسمان فریاد می زنند خدا آخه من چه گناهی کرده بودم؟ این همان فاز خشم است. در همین فاز است که خواستگاران ناکام رو به اسیدپاشی می آورند و خیانت دیدگان، رفتارهای جنون آمیز می کنند.
فاز دست و پا زدن و جرو بحث: در این مرحله ما دیگر خشمگین نیستیم اما هنوز دلمان میخواهد به موقعیت قبل بازگردیم. سعی می کنیم سلامت، شریک زندگی یا کاری مان یا سرمایه از دست رفته مان را به نوعی بازگردانیم. از موضع انفعال تلاش می کنیم. چانه میزنیم. خواهش می کنیم. میخواهیم با همه چیز در ازای کمی بیشتر زنده ماندن معامله کنیم؛ با خداوند، با پزشک، با دوستان و...
فاز افسردگی: پیشاپیش شکست/مرگ/ورشکستگی را می پذیریم. برای خودمان عزا میگیریم. بعد از شنیدن خبر مرگ به خاطر برنامههایی که هرگز فرصت انجامش را پیدا نکردیم و به خاطر رؤیاهایی که هرگز به آنها دست پیدا نمیکنیم و... از دیگران کناره می گیریم؛ ریتم زندگی مان کُند می شود؛ خواب و اشتهایمان به هم می ریزد؛ و بدتر از همه فکر خودکشی می افتیم.
فاز تست و پذیرش: خود را برای موقعیت جدید آماده می کنیم و شروع می کنیم به پیدا کردن راه حل های عملی و تست کردن آن ها و فهمیدن اینکه کدام یک کار می کند و کدام یک کار نه. در این حالت ممکن است بهبودی نسبی شروع شود و احساس امیدواری مجدد شکل می گیرد کمااینکه بسیاری از کام مرگ دوباره به زندگی برگشتند یا شریک زندگی یا کاری جدید پیدا کردند یا سرمایه، اعتبار و کسب وکارشان را احیا کردند.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
این پنج فاز لزوما به ترتیب نیستند. الزاما همه از تمام این مراحل عبور نمیکنند. برخی ممکن است بین این مراحل رفت و برگشت کنند؛ بعضیها ممکن است اصلا به مراحل نهایی راه پیدا نکنند. حال با دانستن این مدل در قبال بحران های فردی یا جمعی مانند تحریم های آمریکا چه باید کرد؟
1-بدانیم تنها فازی که ارزش افزوده دارد همان فاز آخر است. با انکار، خشم، افسردگی، فحش دادن به استکبار جهانی و آتش زدن نمادها چیزی درست نمی شود.
2-مهم ترین گام برای آغاز فاز پنجم یعنی تست و پذیرش، آگاهی عمیق از بحران است. یعنی اینکه باید به خوبی ساختار تحریم ها را بفهمیم، تاثیرات آن را بر روی کسب وکار و صنعت و تجارت و حوزه کاری خودمان ارزیابی کنیم.
3-گذار از تحریم ها با گفتار درمانی و فیگور آمدن و سخنرانی و راه حل های فانتزی و تکرار انکار بی تاثیر بودن تحریم ها امکان پذیر نیست. مدیریت این بحران، راه حل هایِ عملیِ تکنیکالِ جزییِ مورد به مورد می خواهد.
4-از ترس مرگ، خودکشی نکنیم! این جمله نیچه را به خاطر بسپاریم که «آنچه مرا نکُشد، نیرومندترم میسازد؛ این را در مدرسه جَنگِ زندگی آموختهام.»
مجتبی لشکربلوکی
@Roshanfkrane
⭕️✍10 کلید برای بازکردن قفل های مغز
✅هیچ قرص جادویی برای تقویت حافظه و مغزی که به گفته متخصصان 100 میلیارد نورون دارد و هر نورون با 10 هزار نورون دیگر در ارتباط است و پیچیده ترین چیز در جهان هستی محسوب می شود وجود ندارد، بلکه برای این منظور یک پروسه و فرایند جادویی وجود دارد!☝️
🔵همه ما مواردی که در ذیل می آیند را تایید می کنیم اما بدون عمل کردن تاثیری نخواهیم پذیرفت چرا که به قول 👤استیون کاوی:
Common sense is not always common practice!
👤جیم کویک Jim Kwik؛ متخصص آموزش، سخنران، مربی و مشاور در مصاحبه اخیر خود به 10 مورد اشاره می کند که به لحاظ علمی اثبات شده اند و به ما کمک می کنند سریعتر، باهوش تر و بهتر شویم و عملکرد مغز و تناسب اندام خود را بهینه کنیم.
1⃣غذاهای خوب بخورید!
زیرا شما همان چیزی هستید که می خورید! آووکادو، زغال اخته، بروکلی، روغن نارگیل، تخم مرغ، سبزیجات با برگ های پهن، ماهی آزاد، زردچوبه، مغز گردو و شکلات تلخ؛ اینها مواد غذایی هستند که از سلسله اعصاب انسان محافظت می کنند!
2⃣مراقب مورچه های قاتل باشید!
سخنان منفی که درباره خود با خود می گوییم و یا از اوضاع روزگار شکوه و گلایه کردن.... همانگونه که نباید غذاهای مسموم بخوریم، افکار مسموم یعنی منفی بافی هم برای مغزمان مضر است. یادمان باشد مغز تفاوتی میان آنچه تخیل می کنیم و آنچه واقعیت دارد قائل نمی شود و آنچه می گوییم و می شنویم در مغز بازخوانی می شود. هرگز به چیزهایی که نمی خواهید در زندگیتان اتفاق بیفتد فکر نکنید بلکه به چیزهایی که می خواهید اتفاق بیفتد فکر کنید. فکرها، برای مغز همچون اشیاء هستند!
3⃣ورزش کنید!
پیاده روی، کوه نوردی، شنا، رقص،...
4⃣مواد مغذی برای مغز بفرستید!
مکمل هایی مانند امگا 3، DHA ها که در مکمل های روغن ماهی وجود دارد، جینکو بیلوبا، ویتامین B، B12 و ...
5⃣هم گروه های مثبت انتخاب کنید!
افکار، رفتار و عادات انسان شبیه همان هایی می شود که بیشترین تعامل را با آنها دارد. به همین دلیل است که می گویند شما متوسط 5 نفری هستید که بیشترین زمان را با آنها صرف می کنید. اگر میان 9 فرد ورشکسته باشید، شما دهمین آنها خواهید بود. این محدود به شبکه ارتباطی فامیلی نیست بلکه باید مراقب ارتباطات اجتماعی و مجازی خود هم باشید. اگر دوست دوستتان سیگار می کشد، احتمال تاثیر پذیری و سیگاری شدن شما هم هست!
📌❓5 سال دیگه اوضاع و احوال من چطور خواهد بود؟ بستگی داره چه کتابایی بخونی و با چه افرادی معاشرت و دوستی کنی!☝️
📌مثبت اندیشی و مثبت بودن به معنی ندیدن و نفی منفی ها و کاستی ها نیست، بلکه به معنی عادت به تمرکز داشتن روی مثبت ها و توجه به لبه پر لیوان است!
6⃣مراقب پاکی و تمیزی محیط اطراف خود باشید!
همانگونه که وقتی فایل های دسکتاپ لپ تاپ خودتان را پاک و مرتب می کنید و یا روی میز و اتاق خود را مرتب و خلوت می کنید، بهتر می توانید فکر کنید، محیط اطراف مثل آب و هوا اگر تمیز باشد، روی فکرتان اثر مثبت می گذارد. محیط مرتب موجب فکر مرتب می شود!
7⃣خواب خوب داشته باشید!
این یک موضوع بسیار مهم است به سه دلیل: یکی کردن حافظه کوتاه مدت و بلند مدت، جلوگیری از پیری مغز، و اینکه ما نیاز به دیدن رویا داریم. شما نمی دانید چقدر ایده ها، راه حل ها و اختراعات (مثل چرخ خیاطی) در عالم رویا به انسان الهام شده و می شود. وقتی در طول روز روی موضوعاتی کار می کنید، مغز هنگام خواب فعالیت بیشتری برای ارائه راه حل می کند!
8⃣از مغز خود محافظت کنید!
این محدود به مواظبت از مغز در برابر ضربه های فیزیکی نمی شود بلکه شامل حوزه الکترومغناطیس و ابزارهای هوشمند اطراف ما نظیر وایفای، موبایل و... هم می شود. آمار اخیر نشان می دهد 90% کودکان موبایل را زیر متکایشان می گذارند و می خوابند و معلوم نیست چه اثرات سوئی بر آنها می گذارد!
9⃣مغز خودتان را زنده نگه دارید!
چگونه؟ با آموختن چیزهای جدید! 👈 نوروژنز یا عصب زایی و نوروپلاستیسیتی یا انعطاف پذیری عصبی به معنی این است که تا روزی که انسان می میرد می تواند سلول مغزی خلق کند و ارتباطات عصبی ایجاد کند و همه اینها با دو چیز ایجاد می گردد: انجام کارهای جدید و تغذیه مناسب!
🔟استرس خود را مدیریت کنید!
آدمها نمی دانند تا چه حد تحت استرس هستند تا وقتی که به تعطیلات می روند یا یک ماساژ خوب می بینند یا یک مدیتیشن انجام می دهند...
⭕️✍امیرعباس زینت بخش
@Roshanfkrane
✅هیچ قرص جادویی برای تقویت حافظه و مغزی که به گفته متخصصان 100 میلیارد نورون دارد و هر نورون با 10 هزار نورون دیگر در ارتباط است و پیچیده ترین چیز در جهان هستی محسوب می شود وجود ندارد، بلکه برای این منظور یک پروسه و فرایند جادویی وجود دارد!☝️
🔵همه ما مواردی که در ذیل می آیند را تایید می کنیم اما بدون عمل کردن تاثیری نخواهیم پذیرفت چرا که به قول 👤استیون کاوی:
Common sense is not always common practice!
👤جیم کویک Jim Kwik؛ متخصص آموزش، سخنران، مربی و مشاور در مصاحبه اخیر خود به 10 مورد اشاره می کند که به لحاظ علمی اثبات شده اند و به ما کمک می کنند سریعتر، باهوش تر و بهتر شویم و عملکرد مغز و تناسب اندام خود را بهینه کنیم.
1⃣غذاهای خوب بخورید!
زیرا شما همان چیزی هستید که می خورید! آووکادو، زغال اخته، بروکلی، روغن نارگیل، تخم مرغ، سبزیجات با برگ های پهن، ماهی آزاد، زردچوبه، مغز گردو و شکلات تلخ؛ اینها مواد غذایی هستند که از سلسله اعصاب انسان محافظت می کنند!
2⃣مراقب مورچه های قاتل باشید!
سخنان منفی که درباره خود با خود می گوییم و یا از اوضاع روزگار شکوه و گلایه کردن.... همانگونه که نباید غذاهای مسموم بخوریم، افکار مسموم یعنی منفی بافی هم برای مغزمان مضر است. یادمان باشد مغز تفاوتی میان آنچه تخیل می کنیم و آنچه واقعیت دارد قائل نمی شود و آنچه می گوییم و می شنویم در مغز بازخوانی می شود. هرگز به چیزهایی که نمی خواهید در زندگیتان اتفاق بیفتد فکر نکنید بلکه به چیزهایی که می خواهید اتفاق بیفتد فکر کنید. فکرها، برای مغز همچون اشیاء هستند!
3⃣ورزش کنید!
پیاده روی، کوه نوردی، شنا، رقص،...
4⃣مواد مغذی برای مغز بفرستید!
مکمل هایی مانند امگا 3، DHA ها که در مکمل های روغن ماهی وجود دارد، جینکو بیلوبا، ویتامین B، B12 و ...
5⃣هم گروه های مثبت انتخاب کنید!
افکار، رفتار و عادات انسان شبیه همان هایی می شود که بیشترین تعامل را با آنها دارد. به همین دلیل است که می گویند شما متوسط 5 نفری هستید که بیشترین زمان را با آنها صرف می کنید. اگر میان 9 فرد ورشکسته باشید، شما دهمین آنها خواهید بود. این محدود به شبکه ارتباطی فامیلی نیست بلکه باید مراقب ارتباطات اجتماعی و مجازی خود هم باشید. اگر دوست دوستتان سیگار می کشد، احتمال تاثیر پذیری و سیگاری شدن شما هم هست!
📌❓5 سال دیگه اوضاع و احوال من چطور خواهد بود؟ بستگی داره چه کتابایی بخونی و با چه افرادی معاشرت و دوستی کنی!☝️
📌مثبت اندیشی و مثبت بودن به معنی ندیدن و نفی منفی ها و کاستی ها نیست، بلکه به معنی عادت به تمرکز داشتن روی مثبت ها و توجه به لبه پر لیوان است!
6⃣مراقب پاکی و تمیزی محیط اطراف خود باشید!
همانگونه که وقتی فایل های دسکتاپ لپ تاپ خودتان را پاک و مرتب می کنید و یا روی میز و اتاق خود را مرتب و خلوت می کنید، بهتر می توانید فکر کنید، محیط اطراف مثل آب و هوا اگر تمیز باشد، روی فکرتان اثر مثبت می گذارد. محیط مرتب موجب فکر مرتب می شود!
7⃣خواب خوب داشته باشید!
این یک موضوع بسیار مهم است به سه دلیل: یکی کردن حافظه کوتاه مدت و بلند مدت، جلوگیری از پیری مغز، و اینکه ما نیاز به دیدن رویا داریم. شما نمی دانید چقدر ایده ها، راه حل ها و اختراعات (مثل چرخ خیاطی) در عالم رویا به انسان الهام شده و می شود. وقتی در طول روز روی موضوعاتی کار می کنید، مغز هنگام خواب فعالیت بیشتری برای ارائه راه حل می کند!
8⃣از مغز خود محافظت کنید!
این محدود به مواظبت از مغز در برابر ضربه های فیزیکی نمی شود بلکه شامل حوزه الکترومغناطیس و ابزارهای هوشمند اطراف ما نظیر وایفای، موبایل و... هم می شود. آمار اخیر نشان می دهد 90% کودکان موبایل را زیر متکایشان می گذارند و می خوابند و معلوم نیست چه اثرات سوئی بر آنها می گذارد!
9⃣مغز خودتان را زنده نگه دارید!
چگونه؟ با آموختن چیزهای جدید! 👈 نوروژنز یا عصب زایی و نوروپلاستیسیتی یا انعطاف پذیری عصبی به معنی این است که تا روزی که انسان می میرد می تواند سلول مغزی خلق کند و ارتباطات عصبی ایجاد کند و همه اینها با دو چیز ایجاد می گردد: انجام کارهای جدید و تغذیه مناسب!
🔟استرس خود را مدیریت کنید!
آدمها نمی دانند تا چه حد تحت استرس هستند تا وقتی که به تعطیلات می روند یا یک ماساژ خوب می بینند یا یک مدیتیشن انجام می دهند...
⭕️✍امیرعباس زینت بخش
@Roshanfkrane
⭕️✍سه داستان و سه درس!☝️
1⃣در قرن 18 میلادی یک بیماری در اروپا شیوع پیدا کرد که حتی به آمریکا هم رسید. نام آن تب زایمان؛ Peurperal Fever یا Black Death Childbirth بود به این صورت که زنها ظرف 48 ساعت بعد از زایمان میمردند. این تبدیل به یک بیماری ویرانگر در قاره اروپا شد و هر روز اوضاع بدتر و بدتر میشد تا جایی که در برخی بیمارستان ها تا 80 درصد زنان به علت زایمان فوت می کردند! اما این اتفاق مصادف بود با رونسانس و انقلاب علمی و فرهنگی و اصلاحات مذهبی که دیگر نمیشد آنرا با مذهب و عرفان و ماوراء طبیعه حل کرد و دکترها باید با عقل و دانش و داده های تجربی خود علت موضوع را کشف می کردند.
روال کار پزشکان این بود که صبح ها در آزمایشگاه ها مشغول نمونه گیری و... بودند و بعد از ظهرها به کار زایمان زنان مشغول می شدند. تا اینکه در اواسط قرن 18 دکتر اولیور وِندل هولمز؛ قاضی القضات آمریکا به این نکته پی برد که دکترها بعد از آزمایشگاه دست های خود را نمی شویند و در واقع متوجه علت اصلی ماجرا شد و به آنها گفت: مشکل خود شما هستید! آنها او را نادیده گرفته و تا 30 سال دیوانه اش خواندند. تا اینکه نهایتا یکی از خودشان؛ بنام دکتر ایگناتس زملوایس به این حقیقت پی برد که اگر قبل از عمل زایمان دست پزشکان شسته و وسایلشان استریلیزه شود، مرگ و میر زنها هم متوقف می شود! که دقیقا همین شد و مشکل حل شد!
✅👈بعضی وقت ها مشکل خود شما هستید. این درس را در بحرانهای مالی تجربه می کنیم؛ اساتید اقتصاد و مالی که خود را باهوش تر از ما میدانند، همه چیز را ویران کرده و همه چیز و همه کس به جز خودشان را سرزنش می کنند در حالی که مشکل؛ خودشان هستند! در صورتی می توانید همه کارهایی که درست انجام شده را به اسم خودتان تمام کنید که برای همه اشتباهات خود هم مسئولیت پذیر باشید!☝️
2⃣یکی از مسئولان سابق وزارت دفاع (آمریکا) برای سخنرانی در یک کنفرانس که در آن بیش از هزار نفر حضور داشتند دعوت به سخنرانی شد. هنگام ارائه پاورپوینت، یک لیوان یکبار مصرف حاوی قهوه در دست داشت و گاهی به آن نگاه می کرد.
ناگهان گفت پارسال که به عنوان یک مقام رسمی وزارتخانه به همین کنفرانس دعوت شده بودم، من را با تشریفات و کلاس بیزینس آوردند. به فرودگاه که رسیدم، یکی منتظرم بود تا مرا به هتل ببرد...اتاقم را به من تحویل دادند و فردا صبح، فرد دیگری در لابی منتظرم بود و مرا به پشت همین سالن آورد و وارد اتاقی سبز شدیم و به من یک قهوه در یک فنجان لوکس سرامیکی داد. الان که دیگر در وزارتخانه نیستم، خودم به فرودگاه آمدم، با اتوبوس به هتل آمدم و خودم اتاقم را تحویل گرفتم و فرداش با تاکسی به محل اجلاس آمدم...هنگام ورود درخواست قهوه کردم و دستگاه قهوه ساز را نشانم دادند که در همین لیوان یکبار مصرف، قهوه را ریختم و وارد سالن شدم! فنجان سرامیکی هرگز برای خود من نبود بلکه برای مقامی بود که داشتم! من استحقاق همین لیوان یکبارمصرف را داشتم!
✅👈یادتان باشد، هرچه شهرت، مقام و ثروت بیشتری بدست می آورید، احترامتان بیشتر می شود و وقتی آدمها درها را برایتان باز می کنند، برایتان قهوه سرو می کنند و...هیچکدام از اینها برای خود شما نیست بلکه برای آن دستاوردهاست! "خود شما" همیشه استحقاق همان لیوان یکبار مصرف را دارید!☝️
📌ملا نصرالدین با لباسهای ژنده وارد یک ضیافت شد و او را درجا بیرون انداختند. رفت یک دست کت و شلوار شیک پوشید. وقتی برگشت او را به صدر مجلس بردند...غذا را که آوردند قاشق قاشق توی جیبهای داخل کتش میریخت و می گفت بخورید، بخورید غذا را برای شما آورده اند!
3⃣در حوزه رهبری، نلسون ماندلا یک مورد خاص است چرا که او را در سراسر جهان بلااستثناء به عنوان یک رهبر عالی می شناسند. او در واقع پسر رئیس یک قبیله بود!
یک روز از او پرسیدند مهارت این سبک رهبری را از کجا آموختی؟ در پاسخ گفت وقتی با پدرش به جلسات قبیله ای می رفته و در این جلسات که پدرش با افراد مسن تر از خود می نشسته دو چیز را به یاد می آورد: اول اینکه آنها همیشه دایره وار می نشستند، دوم اینکه پدرش همیشه آخرین نفری بود که صحبت می کرد!
✅👈در تمام عمر به ما می گویند باید یاد بگیریم خوب گوش بدهیم اما مهمتر از آن این است که باید یاد بگیریم همیشه آخرین نفر صحبت کنیم. خیلی وقتها در جلسات می بینیم افرادی که در رهبری نسبتا خوب هستند وارد یک جلسه می شوند و بدون مقدمه شروع به حرف زدن می کنند که مشکل آن است و راه حل این است! مهارت نگه داشتن نظر خود تا تمام شدن سخن همه؛ دو کار می کند! اول اینکه همه حس می کنند که شنیده می شوند و در جلسه نقشی ایفا کرده اند، دوم اینکه قبل از ابراز نظر خود از شنیدن نقطه نظرات دیگران بهره مند شده و نظرتان قبل از بیان، پخته تر می شود! تمرین کنید آخرین نفری باشید که سخن می گوید!☝️
🗣سایمون سینک
⭕️✍امیرعباس زینت بخش
@Roshanfkrane
1⃣در قرن 18 میلادی یک بیماری در اروپا شیوع پیدا کرد که حتی به آمریکا هم رسید. نام آن تب زایمان؛ Peurperal Fever یا Black Death Childbirth بود به این صورت که زنها ظرف 48 ساعت بعد از زایمان میمردند. این تبدیل به یک بیماری ویرانگر در قاره اروپا شد و هر روز اوضاع بدتر و بدتر میشد تا جایی که در برخی بیمارستان ها تا 80 درصد زنان به علت زایمان فوت می کردند! اما این اتفاق مصادف بود با رونسانس و انقلاب علمی و فرهنگی و اصلاحات مذهبی که دیگر نمیشد آنرا با مذهب و عرفان و ماوراء طبیعه حل کرد و دکترها باید با عقل و دانش و داده های تجربی خود علت موضوع را کشف می کردند.
روال کار پزشکان این بود که صبح ها در آزمایشگاه ها مشغول نمونه گیری و... بودند و بعد از ظهرها به کار زایمان زنان مشغول می شدند. تا اینکه در اواسط قرن 18 دکتر اولیور وِندل هولمز؛ قاضی القضات آمریکا به این نکته پی برد که دکترها بعد از آزمایشگاه دست های خود را نمی شویند و در واقع متوجه علت اصلی ماجرا شد و به آنها گفت: مشکل خود شما هستید! آنها او را نادیده گرفته و تا 30 سال دیوانه اش خواندند. تا اینکه نهایتا یکی از خودشان؛ بنام دکتر ایگناتس زملوایس به این حقیقت پی برد که اگر قبل از عمل زایمان دست پزشکان شسته و وسایلشان استریلیزه شود، مرگ و میر زنها هم متوقف می شود! که دقیقا همین شد و مشکل حل شد!
✅👈بعضی وقت ها مشکل خود شما هستید. این درس را در بحرانهای مالی تجربه می کنیم؛ اساتید اقتصاد و مالی که خود را باهوش تر از ما میدانند، همه چیز را ویران کرده و همه چیز و همه کس به جز خودشان را سرزنش می کنند در حالی که مشکل؛ خودشان هستند! در صورتی می توانید همه کارهایی که درست انجام شده را به اسم خودتان تمام کنید که برای همه اشتباهات خود هم مسئولیت پذیر باشید!☝️
2⃣یکی از مسئولان سابق وزارت دفاع (آمریکا) برای سخنرانی در یک کنفرانس که در آن بیش از هزار نفر حضور داشتند دعوت به سخنرانی شد. هنگام ارائه پاورپوینت، یک لیوان یکبار مصرف حاوی قهوه در دست داشت و گاهی به آن نگاه می کرد.
ناگهان گفت پارسال که به عنوان یک مقام رسمی وزارتخانه به همین کنفرانس دعوت شده بودم، من را با تشریفات و کلاس بیزینس آوردند. به فرودگاه که رسیدم، یکی منتظرم بود تا مرا به هتل ببرد...اتاقم را به من تحویل دادند و فردا صبح، فرد دیگری در لابی منتظرم بود و مرا به پشت همین سالن آورد و وارد اتاقی سبز شدیم و به من یک قهوه در یک فنجان لوکس سرامیکی داد. الان که دیگر در وزارتخانه نیستم، خودم به فرودگاه آمدم، با اتوبوس به هتل آمدم و خودم اتاقم را تحویل گرفتم و فرداش با تاکسی به محل اجلاس آمدم...هنگام ورود درخواست قهوه کردم و دستگاه قهوه ساز را نشانم دادند که در همین لیوان یکبار مصرف، قهوه را ریختم و وارد سالن شدم! فنجان سرامیکی هرگز برای خود من نبود بلکه برای مقامی بود که داشتم! من استحقاق همین لیوان یکبارمصرف را داشتم!
✅👈یادتان باشد، هرچه شهرت، مقام و ثروت بیشتری بدست می آورید، احترامتان بیشتر می شود و وقتی آدمها درها را برایتان باز می کنند، برایتان قهوه سرو می کنند و...هیچکدام از اینها برای خود شما نیست بلکه برای آن دستاوردهاست! "خود شما" همیشه استحقاق همان لیوان یکبار مصرف را دارید!☝️
📌ملا نصرالدین با لباسهای ژنده وارد یک ضیافت شد و او را درجا بیرون انداختند. رفت یک دست کت و شلوار شیک پوشید. وقتی برگشت او را به صدر مجلس بردند...غذا را که آوردند قاشق قاشق توی جیبهای داخل کتش میریخت و می گفت بخورید، بخورید غذا را برای شما آورده اند!
3⃣در حوزه رهبری، نلسون ماندلا یک مورد خاص است چرا که او را در سراسر جهان بلااستثناء به عنوان یک رهبر عالی می شناسند. او در واقع پسر رئیس یک قبیله بود!
یک روز از او پرسیدند مهارت این سبک رهبری را از کجا آموختی؟ در پاسخ گفت وقتی با پدرش به جلسات قبیله ای می رفته و در این جلسات که پدرش با افراد مسن تر از خود می نشسته دو چیز را به یاد می آورد: اول اینکه آنها همیشه دایره وار می نشستند، دوم اینکه پدرش همیشه آخرین نفری بود که صحبت می کرد!
✅👈در تمام عمر به ما می گویند باید یاد بگیریم خوب گوش بدهیم اما مهمتر از آن این است که باید یاد بگیریم همیشه آخرین نفر صحبت کنیم. خیلی وقتها در جلسات می بینیم افرادی که در رهبری نسبتا خوب هستند وارد یک جلسه می شوند و بدون مقدمه شروع به حرف زدن می کنند که مشکل آن است و راه حل این است! مهارت نگه داشتن نظر خود تا تمام شدن سخن همه؛ دو کار می کند! اول اینکه همه حس می کنند که شنیده می شوند و در جلسه نقشی ایفا کرده اند، دوم اینکه قبل از ابراز نظر خود از شنیدن نقطه نظرات دیگران بهره مند شده و نظرتان قبل از بیان، پخته تر می شود! تمرین کنید آخرین نفری باشید که سخن می گوید!☝️
🗣سایمون سینک
⭕️✍امیرعباس زینت بخش
@Roshanfkrane
📚 بسیاری از افراد معتقدند هنگام مواجهه با مرگ، تغییرات ماندنی و چشمگیر در آنان بیشتر میشود. وقتی حدود ده سال روی بیمارانی که به علت سرطان رودرروی مرگ قرار گرفته بودند، کار کردم، متوجه شدم بسیاری از آنها به جای اینکه تسلیم یاس و ناامیدی شوند، به نحو شگفتانگیز و مفیدی متحول میشوند. زندگی خود را با رعایت حقتقدمها دوباره برنامهریزی میکنند و دیگر به چیزهای بیاهمیت بها نمیدهند. قدرت نه گفتن پیدا میکنند و کارهایی را که واقعا دوست ندارند انجام نمیدهند. با افرادی که دوستشان دارند صمیمانهتر ارتباط برقرار میکنند. آنها از حقایق اساسی زندگی، تغییر فصول، زیبایی طبیعت و آخرین کریسمس یا سال جدیدی که پشت سر گذاردهاند، از صمیم قلب قدردانی میکنند.
حتی بعضی از افراد با نگاه جدیدی که به زندگی پیدا کرده بودند، میگفتند ترس آنها از مردم کمتر شده است، قدرت ریسک بیشتری پیدا کردهاند و از بابت طردشدگی، کمتر نگرانند. یکی از بیمارانم اظهارنظر خندهداری میکرد: “سرطان، روانرنجوری را درمان میکند.”
بیمار دیگری میگفت: “حیف که تا حالا منتظر ماندم. حالا که سراسر بدنم را سلولهای سرطانی فرا گرفته، تازه یاد گرفتم چطور زندگی کنم!”
🔰 #برشی_از_کتاب
– خیره به خورشید نگریستن اثر اروین د یالوم
@Roshanfkrane
حتی بعضی از افراد با نگاه جدیدی که به زندگی پیدا کرده بودند، میگفتند ترس آنها از مردم کمتر شده است، قدرت ریسک بیشتری پیدا کردهاند و از بابت طردشدگی، کمتر نگرانند. یکی از بیمارانم اظهارنظر خندهداری میکرد: “سرطان، روانرنجوری را درمان میکند.”
بیمار دیگری میگفت: “حیف که تا حالا منتظر ماندم. حالا که سراسر بدنم را سلولهای سرطانی فرا گرفته، تازه یاد گرفتم چطور زندگی کنم!”
🔰 #برشی_از_کتاب
– خیره به خورشید نگریستن اثر اروین د یالوم
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌 هنگامی که با دیگران بحث میکنید بسیاری از مردم از حقههایی استفاده میکنند که در واقع استدلال نیستند و از اصول منطقی پیروی نمیکنند.
اما چگونه این حقههای کثیف را بفهمیم و با آن مقابله کنیم؟ آرتور شوپنهاور به سوال ما پاسخ میدهد. تماشا کنید!
@Roshanfkrane
اما چگونه این حقههای کثیف را بفهمیم و با آن مقابله کنیم؟ آرتور شوپنهاور به سوال ما پاسخ میدهد. تماشا کنید!
@Roshanfkrane
📍از انتخابات اگرچه امروزه بهعنوان یکی از حقوق اساسی یاد میشود اما این پدیده در مفهوم اولیه خود مجموعه عملیاتی بود که در جهت گزینش فرمانروایان یا تعیین ناظرانی برای مهار کردن قدرت، تدبیر شده بود. انتخابات به معنای فنون گزینش و شیوههای مختلف تعیین نمایندگان بود. ابزاری که بهوسیلهی آن میتوان ارادهی شهروندان را در شکلگیری نهادهای سیاسی و تعیین متصدیان اعمال اقتدار سیاسی مداخله داد.
بنابراین انتخابات تنها یک وسیله بود برای تحقق هدفی والاتر و آن عبارت بود از «تعیین نمایندگان برای اعمال قدرت و ناظران برای مهار آن». پس واضح است که نهتنها انتخابات، دموکراسی نیست بلکه در نظامهای سیاسیای که مفهوم نمایندگی در آنها معنا ندارد (مثل نظامهایی با دموکراسی مستقیم در ایالتهای آنتروالد، گلاریس و آپانزل سوئیس) این ابزار حتی معیاری برای تشخیص دموکراتیک بودن یا نبودن یک نظام سیاسی نیز نمیباشد.
@Roshanfkrane
بنابراین انتخابات تنها یک وسیله بود برای تحقق هدفی والاتر و آن عبارت بود از «تعیین نمایندگان برای اعمال قدرت و ناظران برای مهار آن». پس واضح است که نهتنها انتخابات، دموکراسی نیست بلکه در نظامهای سیاسیای که مفهوم نمایندگی در آنها معنا ندارد (مثل نظامهایی با دموکراسی مستقیم در ایالتهای آنتروالد، گلاریس و آپانزل سوئیس) این ابزار حتی معیاری برای تشخیص دموکراتیک بودن یا نبودن یک نظام سیاسی نیز نمیباشد.
@Roshanfkrane