انسانها شبیه هم عمر نمیکنند؛ یکی زندگی میکند، یکی تحمّل.
انسانها شبیه هم تحمّل نمیکنند، یکی تاب میآورد، یکی میشکند.
انسانها شبیه هم نمیشکنند، یکی از وسط دو نیم میشود، دیگری تکهتکه میشود.
تکهها شبیه هم نیستند؛ تکهای یکقرن عمر میکند، تکهای یکروز...
- رسول یونان -
@Roshanfkrane
انسانها شبیه هم تحمّل نمیکنند، یکی تاب میآورد، یکی میشکند.
انسانها شبیه هم نمیشکنند، یکی از وسط دو نیم میشود، دیگری تکهتکه میشود.
تکهها شبیه هم نیستند؛ تکهای یکقرن عمر میکند، تکهای یکروز...
- رسول یونان -
@Roshanfkrane
در ساخت #پل_خواجو از طلاکاری و کاشیهای هفت رنگ استفاده شده و دو شیر سنگی در گوشههای ضلع شرقی، به عنوان نماد #سپاهیان_بختیاری که محافظ #اصفهان در دوره #صفویه بودند قرار گرفته است.
#گردشگری
#تاریخ
@Roshanfkrane
#گردشگری
#تاریخ
@Roshanfkrane
مثل اینکه بعضی ها اسلام و #حجابشون فقط به داخل مرزهای ایران محدود میشه..!!
اون از :
#آزاده_نامداری که تبلیغ حجاب و چادر میکرد ورفت فرنگ #چادرشو باد برد..!!
اینم از :
#مرجان_شیخالاسلام_آلآقا که هم #چادرشو باد برد هم از اون ور ؛ باد ؛ یه حساب بانکی پُر از پول براش آورد.. !!
تظاهر تا چه اندازه..!!
@Roshanfkrane
اون از :
#آزاده_نامداری که تبلیغ حجاب و چادر میکرد ورفت فرنگ #چادرشو باد برد..!!
اینم از :
#مرجان_شیخالاسلام_آلآقا که هم #چادرشو باد برد هم از اون ور ؛ باد ؛ یه حساب بانکی پُر از پول براش آورد.. !!
تظاهر تا چه اندازه..!!
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حسن_روحانی بهمن ۹۷:
#فساد همه ش تو مرد بوده تو زن ها فساد مالی نداشتیم..!!
۴۰روز بعد افشای اختلاسِ :
#مرجان_شیخ_الاسلامی، نماینده سابق مجلس....!!
یعنی نشد بنده خدا یه حرفی بزنه درست از آب دربیاد...!😊
@Roshanfkrane
#فساد همه ش تو مرد بوده تو زن ها فساد مالی نداشتیم..!!
۴۰روز بعد افشای اختلاسِ :
#مرجان_شیخ_الاسلامی، نماینده سابق مجلس....!!
یعنی نشد بنده خدا یه حرفی بزنه درست از آب دربیاد...!😊
@Roshanfkrane
🔸 فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ ادغام میشوند.
خبری از سوی مارک زاکربرگ، مؤسس و مدیرعامل فیسبوک بهتازگی منتشر شده است که نشان میدهد در آیندهای نزدیک شبکههای اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام و اپلیکیشن پیامرسان واتس اپ ادغام و یکپارچه میشوند.
@Roshanfkrane
خبری از سوی مارک زاکربرگ، مؤسس و مدیرعامل فیسبوک بهتازگی منتشر شده است که نشان میدهد در آیندهای نزدیک شبکههای اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام و اپلیکیشن پیامرسان واتس اپ ادغام و یکپارچه میشوند.
@Roshanfkrane
پدیدهی روز:سرقت سریالی آجیل!
-روزنامه شهروند:یه دونه پسته ۲۵۰تومان، فندق ۲۶۰تومان، بادام هندی ۳۷۰تومان، بادام شور ۲۳۵ تومان، بادام کاغذی ۲۳۵تومان، و یه دونه پوست بادام ۷۵تومان
-ایسنا:۳نفر به اتهام سرقت #آجیل از چند خشکبارفروشی در شهرهای کرج، تهران و شهرهای شمالی دستگیر شدند
@Roshanfkrane
-روزنامه شهروند:یه دونه پسته ۲۵۰تومان، فندق ۲۶۰تومان، بادام هندی ۳۷۰تومان، بادام شور ۲۳۵ تومان، بادام کاغذی ۲۳۵تومان، و یه دونه پوست بادام ۷۵تومان
-ایسنا:۳نفر به اتهام سرقت #آجیل از چند خشکبارفروشی در شهرهای کرج، تهران و شهرهای شمالی دستگیر شدند
@Roshanfkrane
Twitter
Shahram Rafizadeh
پدیدهی روز:سرقت سریالی آجیل! -روزنامه شهروند:یه دونه پسته ۲۵۰تومان، فندق ۲۶۰تومان، بادام هندی ۳۷۰تومان، بادام شور ۲۳۵ تومان، بادام کاغذی ۲۳۵تومان، و یه دونه پوست بادام ۷۵تومان -ایسنا:۳نفر به اتهام سرقت #آجیل از چند خشکبارفروشی در شهرهای کرج، تهران و شهرهای…
دراین تصویر میتوان تصویر پانورامای باشکوه کهکشان راه شیری را مشاهده کرد. به هر گونه دورنمای وسیع سراسری از یک فضا، سَراسَرنَما یا پانوراما گفته میشود. بسیاری از اجرام آسمانی مانند سیاره مریخ در این تصویر قابل مشاهده است. این سیاره همان جرم نارنجی رنگ روشن در گوشه سمت چپ بالای آسمان است.
#نجوم
@Roshanfkrane
#نجوم
@Roshanfkrane
#چهرههای_ماندگار
❇️زادروز بهروز وثوقی، ستاره همیشه درخشان سینما
بسیاری از هنرمندان و هنرپیشههای شناختهشدهی ایران او را بهترین هنرپیشهی تاریخ ایران میدانند. افرادی مانند عباس کیارستمی، بهمن قبادی، خسرو شکیبایی، پرویز پرستویی و دیگران بسیار بارها از او تجلیل کردهاند و نقشآفرینیهای او در سینمای ایران را دلیل اقبال بسیاری از افراد که بعدها هنرمندان شناختهشدهای شدند به سینما میدانند. با همهی این توصیفات باید گفت که نزدیک به چهار دهه که از عمر انقلاب اسلامی میگذرد، بهروز وثوقی اجازهی بازی در سینمای ایران نداشته است و به غربتی ناخواسته تن داده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از ستارههای سینما به دادگاه انقلاب فراخوانده شدند. بهروز وثوقی یکی از آنها بود. او به شعبهی هفت بازپرسی دادسرای انقلاب که قاضی آن آیتالله محمدی گیلانی بود احضار شد تا متعهد شوند که کارهای خلاف موازین اسلامی که از نظر قاضی شریعت هنرپیشگی بود انجام ندهند. غلام کویتیپور، مداح مذهبی که به حکومت ایران هم نزدیک است در برنامهای تلویزیونی از اینکه بهروز وثوقی نمیتواند به کشورش گله کند سخن گفت:
«ما ۳۷ سال است دافعهمان بسیار بیش از جاذبهمان است. چرا تا این حد راحت از قدرت استفاده و هنرمندانمان را دربهدر می کنیم؟! بهروز وثوقی چه گناهی در حق هنر ایران کرده است که باید بیاید پشت مرز ترکیه بایستد، پدر مریضاش را که در حال احتضار است ببیند و خداحافظی کند؟! این حرف بسیار بد است که شما به یک ریشسفید، به یک پیشکسوت هنر بگویید ببخشید ما برای راه دادنتان به کشورتان مشکل داریم. حقالناس این انسان هنرمند کجا میرود؟! یا ما به حقالناس اعتقاد داریم یا این فقط یک شعار است. رفتار مسئولان در ذوق هنری من حقیر هم تاثیر میگذارد. وقتی با احساس من بازی میشود، یعنی با احساس مخاطبانم بازی شده است.»
روزنامه کیهان که ید طولایی در پرونده سازی برای افراد دارد پس از این گفت و گوی کویتیپور تلاش کرد که ممنوعیت ورود بهروز وثوقی به ایران را توجیه کند و توضیح بدهد که چرا وثوقی حق ورود به کشورش را ندارد و اگر بازگردد باید با او برخورد بشود.
بهروز وثوقی با نام اصلی خلیل وثوقی، بیستم اسفندماه سال ۱۳۱۵ خورشیدی در شهر خوی در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. او شش ماهه بود که همراه خانوادهاش از خوی به تهران رفت و در خیابان آپادانا ساکن شد. بهروز وثوقی فعالیت هنری خود را از سن هجده سالگی اغاز کرد که ثمرهی این فعالیت هنری بیش از ۹۰ فیلم سینمایی و سریال است
او درباره احساس علاقهمندیاش به سینما چنین میگوید:
«زمانی برای ديدن فيلمی به اسم «ولگرد» با شرکت اقای ملکمطيعی رفتم و از آنجا که آمدم بيرون احساسی در من بوجود آمده بود و با ديدن چندين بار اين فيلم، جرقهای از بازيگری در من زده شد.»
خانواده وثوقی مخصوصا پدر او با ورود بهروز به عالم هنر و هنرپیشگی مخالف بودند. بهروز وثوقی به مدت ۷ سال در کار دوبلگی که به آن صداپیشگی هم میگویند فعال بود. بهروز وثوقی در دوران فعالیت سینمایی خود در داخل ایران در آثار درخشان فراوانی ایفای نقش کرد که از جمله میتوان به سوتهدلان، کندو، داش آکل، تنگسیر، همسفر، نفس بریده، بت،بت شکن،غریبه، ممل آمریکایی، رضا موتوری، دشته، طوقی، گوزنها، ملکوت و فرار از تله اشاره کرد. وثوقی همچنین در دوران فعالیت خود در کارهای کارگردنهای موفق و معروفی مانند ساموئل جاچیکیان، ناصر تقوایی، امیر نادری، فریدون گله، خسرو هریتاش، علی حاتمی، بهمن قبادی و شاپور قریب ایفای نقش کرد.
@Roshanfkrane
❇️زادروز بهروز وثوقی، ستاره همیشه درخشان سینما
بسیاری از هنرمندان و هنرپیشههای شناختهشدهی ایران او را بهترین هنرپیشهی تاریخ ایران میدانند. افرادی مانند عباس کیارستمی، بهمن قبادی، خسرو شکیبایی، پرویز پرستویی و دیگران بسیار بارها از او تجلیل کردهاند و نقشآفرینیهای او در سینمای ایران را دلیل اقبال بسیاری از افراد که بعدها هنرمندان شناختهشدهای شدند به سینما میدانند. با همهی این توصیفات باید گفت که نزدیک به چهار دهه که از عمر انقلاب اسلامی میگذرد، بهروز وثوقی اجازهی بازی در سینمای ایران نداشته است و به غربتی ناخواسته تن داده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی از ستارههای سینما به دادگاه انقلاب فراخوانده شدند. بهروز وثوقی یکی از آنها بود. او به شعبهی هفت بازپرسی دادسرای انقلاب که قاضی آن آیتالله محمدی گیلانی بود احضار شد تا متعهد شوند که کارهای خلاف موازین اسلامی که از نظر قاضی شریعت هنرپیشگی بود انجام ندهند. غلام کویتیپور، مداح مذهبی که به حکومت ایران هم نزدیک است در برنامهای تلویزیونی از اینکه بهروز وثوقی نمیتواند به کشورش گله کند سخن گفت:
«ما ۳۷ سال است دافعهمان بسیار بیش از جاذبهمان است. چرا تا این حد راحت از قدرت استفاده و هنرمندانمان را دربهدر می کنیم؟! بهروز وثوقی چه گناهی در حق هنر ایران کرده است که باید بیاید پشت مرز ترکیه بایستد، پدر مریضاش را که در حال احتضار است ببیند و خداحافظی کند؟! این حرف بسیار بد است که شما به یک ریشسفید، به یک پیشکسوت هنر بگویید ببخشید ما برای راه دادنتان به کشورتان مشکل داریم. حقالناس این انسان هنرمند کجا میرود؟! یا ما به حقالناس اعتقاد داریم یا این فقط یک شعار است. رفتار مسئولان در ذوق هنری من حقیر هم تاثیر میگذارد. وقتی با احساس من بازی میشود، یعنی با احساس مخاطبانم بازی شده است.»
روزنامه کیهان که ید طولایی در پرونده سازی برای افراد دارد پس از این گفت و گوی کویتیپور تلاش کرد که ممنوعیت ورود بهروز وثوقی به ایران را توجیه کند و توضیح بدهد که چرا وثوقی حق ورود به کشورش را ندارد و اگر بازگردد باید با او برخورد بشود.
بهروز وثوقی با نام اصلی خلیل وثوقی، بیستم اسفندماه سال ۱۳۱۵ خورشیدی در شهر خوی در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. او شش ماهه بود که همراه خانوادهاش از خوی به تهران رفت و در خیابان آپادانا ساکن شد. بهروز وثوقی فعالیت هنری خود را از سن هجده سالگی اغاز کرد که ثمرهی این فعالیت هنری بیش از ۹۰ فیلم سینمایی و سریال است
او درباره احساس علاقهمندیاش به سینما چنین میگوید:
«زمانی برای ديدن فيلمی به اسم «ولگرد» با شرکت اقای ملکمطيعی رفتم و از آنجا که آمدم بيرون احساسی در من بوجود آمده بود و با ديدن چندين بار اين فيلم، جرقهای از بازيگری در من زده شد.»
خانواده وثوقی مخصوصا پدر او با ورود بهروز به عالم هنر و هنرپیشگی مخالف بودند. بهروز وثوقی به مدت ۷ سال در کار دوبلگی که به آن صداپیشگی هم میگویند فعال بود. بهروز وثوقی در دوران فعالیت سینمایی خود در داخل ایران در آثار درخشان فراوانی ایفای نقش کرد که از جمله میتوان به سوتهدلان، کندو، داش آکل، تنگسیر، همسفر، نفس بریده، بت،بت شکن،غریبه، ممل آمریکایی، رضا موتوری، دشته، طوقی، گوزنها، ملکوت و فرار از تله اشاره کرد. وثوقی همچنین در دوران فعالیت خود در کارهای کارگردنهای موفق و معروفی مانند ساموئل جاچیکیان، ناصر تقوایی، امیر نادری، فریدون گله، خسرو هریتاش، علی حاتمی، بهمن قبادی و شاپور قریب ایفای نقش کرد.
@Roshanfkrane
حمله تند #بهروز_وثوقی به برادرانش!👆
بهروز وثوقی با انتشار پستی اینستاگرامی به تندی به برادرهای خود تاخت و مدعی شد که آنها با سندسازی اموالش را صاحب شدهاند.
#هنر
@Roshanfkrane
بهروز وثوقی با انتشار پستی اینستاگرامی به تندی به برادرهای خود تاخت و مدعی شد که آنها با سندسازی اموالش را صاحب شدهاند.
#هنر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺 #وکیلی نماینده مجلس از حقوق ٨ #میلیون و ٣٠٠ هزار تومانی #نمایندگان وشرایط زندگی راضی نیست و میگه به سختی زندگی رو می گذرونیم.!!!
خدا به فریادِتون برسه چه جوری. زندگی میکنیدبا8 میلیون و300 هزار تومان..!!
خب پس دیگه کسانی که1میلیون و500 هزار تومان حقوق دارند چه بگویند؟؟ چه جور زندگی رو بگذرونن!؟
#اندیشه
#اجتماعی
@Roshanfkrane
خدا به فریادِتون برسه چه جوری. زندگی میکنیدبا8 میلیون و300 هزار تومان..!!
خب پس دیگه کسانی که1میلیون و500 هزار تومان حقوق دارند چه بگویند؟؟ چه جور زندگی رو بگذرونن!؟
#اندیشه
#اجتماعی
@Roshanfkrane
🔸ده ها دیپلمات و ژنرال سابق آمریکا خواستار بازگشت به برجام شدند
🔺بیش از ۵۰ ژنرال و دیپلمات بازنشسته آمریکایی از دولت این کشور خواسته اند بار دیگر به توافق اتمی ایران و قدرت ها، موسوم به برجام، بپیوندد چون "منافع ملی آمریکا" را تامین می کند.
🔺آنها نوشتند که توافق سال ۲۰۱۵ میان آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین با ایران که دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، بهار گذشته از آن خارج شد برنامه هسته ای ایران را مهار می کند و اطمینان می دهد که این کشور قادر به توسعه سلاح های اتمی نخواهد بود.
🔺به گفته آنها این توافق آمریکا را از نظر اطلاعاتی در وضعیت بهتری برای تشخیص اقدام بالقوه و احتمالی ایران در آینده برای توسعه این سلاح ها قرار می دهد و امنیت ایالات متحده و متحدانش را به طور قابل توجهی افزایش می دهد.
🔺آنها نوشتند: "با خروج ایالات متحده از این توافق، ادامه تعهد ایران قابل تضمین نیست و احتمال دارد فواید توافق از بین برود."
@Roshanfkrane
🔺بیش از ۵۰ ژنرال و دیپلمات بازنشسته آمریکایی از دولت این کشور خواسته اند بار دیگر به توافق اتمی ایران و قدرت ها، موسوم به برجام، بپیوندد چون "منافع ملی آمریکا" را تامین می کند.
🔺آنها نوشتند که توافق سال ۲۰۱۵ میان آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین با ایران که دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، بهار گذشته از آن خارج شد برنامه هسته ای ایران را مهار می کند و اطمینان می دهد که این کشور قادر به توسعه سلاح های اتمی نخواهد بود.
🔺به گفته آنها این توافق آمریکا را از نظر اطلاعاتی در وضعیت بهتری برای تشخیص اقدام بالقوه و احتمالی ایران در آینده برای توسعه این سلاح ها قرار می دهد و امنیت ایالات متحده و متحدانش را به طور قابل توجهی افزایش می دهد.
🔺آنها نوشتند: "با خروج ایالات متحده از این توافق، ادامه تعهد ایران قابل تضمین نیست و احتمال دارد فواید توافق از بین برود."
@Roshanfkrane
_150
برگردم باید هوایم را داشته باشی.»
و کجا می روی؟ چه در سر داری؟» متأسفم. نمی توانم بگویم.»
ماندن پیش یووانا هیچوقت مسئله ای نبود. ای بسا، برعکس. گاهی سوفی احساس می کرد مادرش انگار بدش نمی آید خانه را دربست در اختیار داشته باشد.
از خانه که بیرون می آمد، مادرش فقط گفت: «برای صبحانه که می آیی خانه، هان؟»
اگر نیامدم، می دانی که کجایم.» این را برای چه گفت. تنها نقطه ضعف همین بود.
بیتوته سوفی، مانند دفعه های پیش، تا دیروقت شب به وراجی گذشت. این بار تفاوت تنها آن بود که وقتی حدود دو بعد از نیمه شب بالاخره توانستند بخوابند، سوفی ساعت شماطه دار را روی یک ربع به هفت میزان کرد.
پنج ساعت بعد، سو فی صدای زنگ ساعت را خاموش کرد، و یووانا دمی لای چشمش را گشود.
به زمزمه گفت: «مواظب باش.»
لحظه ای بعد سوفی در راه بود. کلیسای سن ماری در حاشیه قسمت قدیمی شهر بود. ده کیلومتری با آنجا فاصله داشت، ولی سوفی با اینکه چند ساعت بیش نخوابیده بود، کاملا سرحال بود.
نزدیک ساعت هشت دم در کلیسای سنگی کهن ایستاده بود. در سنگین را هل داد. قفل نبود! درون کلیسا ساکت و آرام و بسیار کهنه بود. از خلال شیشه های رنگین پنجره ها پرتو آبی رنگی به داخل میتراوید و به ذرات ریز غبار شناور در هوانور میپاشید. ستونهای تنومند غبار اینجا و آنجا در کلیسا به چشم می خورد. سوفی در وسط شبستان روی نیمکتی نشست، و به صلیب تیره رنگ کهنسالی در محراب دیده دوخت.
چند دقیقه ای گذشت. ناگهان ارگ بزرگ کلیسا به صدا در آمد. سوفی جرئت نکرد سربگرداند. آهنگ قدیمی، احتمالا، از قرون وسطا بود.
دوباره سکوت شد. صدای پایی از پشت سر شنید. نگاه کند؟ تصمیم گرفت چشم از صلیب برندارد.
صدای پا از کنار او گذشت، از راهرو بالا رفت و هیکلی پوشیده در ردای قهوه اي راهبان به چشم آمد: راهبی تازه درآمده از قرون وسطا، سوفی می توانست قسم بخورد.
دستپاچه بود، ولی نه آنقدر که عقلش کار نکند. راهب به محراب که رسید نیم چرخی زد و از منبر بالا رفت. بر دسته منبر تکیه داد، پایین به سوفی نگریست، و خطاب به او به لاتین گفت:
(Gloria Patri, et Filio, et Spiritui Sancto. Sicut erat in principio, et nunc, et semper et in soecula sæculorum. Amen.'»
سوفی بی اختیار داد زد: «درست حرف بزن، بابا!» صدایش در فضای کلیسای سنگی پیچید.
با این که یقین داشت راهب کسی جز آلبرتو کناکس نیست، از فریاد خود در این عبادتگاه مقدس پشیمان شد. ولی عصبی بود، و آدم عصبی از منهیات آرام می یابد.
«ششش!» آلبرتو، مثل موقعی که کشیشها می خواهند مردم را در کلیسا بنشانند، دست بالا برد.
گفت: «قرون وسطا در ساعت چهار شروع شد.»
سوفی دیگر عصبی نبود، ولی احساس حماقت می کرد، پرسید: «قرون وسطا در ساعت چهار شروع شد؟»
بله، حدود ساعت چهار. و بعد ساعت پنج و شش و هفت شد. اما زمان گویی بی حرکت ایستاده بود. و هشت و نه و ده شد. ولی هنوز قرون وسطا بود، متوجه ای؟ شاید فکر کنی، دیگر هنگام آن بود که روز تازه ای سر رسد.
#قسمت_150
#دنیای_سوفی
@Roahanfkrane
برگردم باید هوایم را داشته باشی.»
و کجا می روی؟ چه در سر داری؟» متأسفم. نمی توانم بگویم.»
ماندن پیش یووانا هیچوقت مسئله ای نبود. ای بسا، برعکس. گاهی سوفی احساس می کرد مادرش انگار بدش نمی آید خانه را دربست در اختیار داشته باشد.
از خانه که بیرون می آمد، مادرش فقط گفت: «برای صبحانه که می آیی خانه، هان؟»
اگر نیامدم، می دانی که کجایم.» این را برای چه گفت. تنها نقطه ضعف همین بود.
بیتوته سوفی، مانند دفعه های پیش، تا دیروقت شب به وراجی گذشت. این بار تفاوت تنها آن بود که وقتی حدود دو بعد از نیمه شب بالاخره توانستند بخوابند، سوفی ساعت شماطه دار را روی یک ربع به هفت میزان کرد.
پنج ساعت بعد، سو فی صدای زنگ ساعت را خاموش کرد، و یووانا دمی لای چشمش را گشود.
به زمزمه گفت: «مواظب باش.»
لحظه ای بعد سوفی در راه بود. کلیسای سن ماری در حاشیه قسمت قدیمی شهر بود. ده کیلومتری با آنجا فاصله داشت، ولی سوفی با اینکه چند ساعت بیش نخوابیده بود، کاملا سرحال بود.
نزدیک ساعت هشت دم در کلیسای سنگی کهن ایستاده بود. در سنگین را هل داد. قفل نبود! درون کلیسا ساکت و آرام و بسیار کهنه بود. از خلال شیشه های رنگین پنجره ها پرتو آبی رنگی به داخل میتراوید و به ذرات ریز غبار شناور در هوانور میپاشید. ستونهای تنومند غبار اینجا و آنجا در کلیسا به چشم می خورد. سوفی در وسط شبستان روی نیمکتی نشست، و به صلیب تیره رنگ کهنسالی در محراب دیده دوخت.
چند دقیقه ای گذشت. ناگهان ارگ بزرگ کلیسا به صدا در آمد. سوفی جرئت نکرد سربگرداند. آهنگ قدیمی، احتمالا، از قرون وسطا بود.
دوباره سکوت شد. صدای پایی از پشت سر شنید. نگاه کند؟ تصمیم گرفت چشم از صلیب برندارد.
صدای پا از کنار او گذشت، از راهرو بالا رفت و هیکلی پوشیده در ردای قهوه اي راهبان به چشم آمد: راهبی تازه درآمده از قرون وسطا، سوفی می توانست قسم بخورد.
دستپاچه بود، ولی نه آنقدر که عقلش کار نکند. راهب به محراب که رسید نیم چرخی زد و از منبر بالا رفت. بر دسته منبر تکیه داد، پایین به سوفی نگریست، و خطاب به او به لاتین گفت:
(Gloria Patri, et Filio, et Spiritui Sancto. Sicut erat in principio, et nunc, et semper et in soecula sæculorum. Amen.'»
سوفی بی اختیار داد زد: «درست حرف بزن، بابا!» صدایش در فضای کلیسای سنگی پیچید.
با این که یقین داشت راهب کسی جز آلبرتو کناکس نیست، از فریاد خود در این عبادتگاه مقدس پشیمان شد. ولی عصبی بود، و آدم عصبی از منهیات آرام می یابد.
«ششش!» آلبرتو، مثل موقعی که کشیشها می خواهند مردم را در کلیسا بنشانند، دست بالا برد.
گفت: «قرون وسطا در ساعت چهار شروع شد.»
سوفی دیگر عصبی نبود، ولی احساس حماقت می کرد، پرسید: «قرون وسطا در ساعت چهار شروع شد؟»
بله، حدود ساعت چهار. و بعد ساعت پنج و شش و هفت شد. اما زمان گویی بی حرکت ایستاده بود. و هشت و نه و ده شد. ولی هنوز قرون وسطا بود، متوجه ای؟ شاید فکر کنی، دیگر هنگام آن بود که روز تازه ای سر رسد.
#قسمت_150
#دنیای_سوفی
@Roahanfkrane
_151
آری می فهمم مقصودت چیست. ولی هنوز یکشنبه است، رشته ای بی پایان از یکشنبه های آزگار. و ناچار نوبت یازده و دوازده و سیزده می رسد. این دورانی است که ما آن را گوتیک عليا" می نامیم، و کلیساهای جامع بزرگ اروپا در این زمان ساخته شدند. آنگاه، حوالی ساعت چهارده، یعنی دو بعداز ظهر، بانگ خروس بلند می شود دو قرون وسطای انتهاناپذیر رو به پایان می رود.»
سوفی گفت: «پس قرون وسطا ده ساعتی طول کشید.» آلبرتو سر خود را از میان کلاه نیم تنه جامه رهبانی اش بیرون آورد و حاضران را، که فقط یک دختر چهارده ساله بود، برانداز کرد.
اگر هر ساعت را یک قرن حساب کنیم، بلی. و می توان پنداشت که عیسی در نیمه شب به دنیا آمد. و پولس سفرهای رسالت آمیز خود را درست پیش از ساعت یک و نیم بامداد آغاز کرد و یک ربع بعد در رم درگذشت. حدود سه بامداد کلیسای مسیحی کمابیش تحریم شد، ولی در ۳۱۳ بعد از میلاد یکی از ادیان پذیرفته امپراتوری روم گردید. این در زمان فرمانروایی امپراتور قسطنطين بود. امپراتور مقدس خود سالها بعد در بستر مرگ تعمید یافت. از سال ۳۸۰ مسیحیت دین رسمی سراسر امپراتوری روم شد.»
مگر امپراتوری روم سقوط نکرد؟»
تازه داشت فرو می ریخت. ما در برابر یکی از بزرگترین تحولات تاریخ فرهنگی قرار داریم. در قرن چهارم روم از دو سو به مخاطره افتاد، از سویی توسط بربرهای مهاجم از شمال و از سوی دیگر فروپاشی از درون خود. در ۳۳۰ میلادی قسطنطین کبیر پایتخت امپراتوری را از رم به قسطنطنیه، شهری که خود در دهانه دریای سیاه بنا نهاده بود، منتقل کرد. بسیاری شهر تازه را «رم ثانی» خواندند. در ۳۹۵ امپراتوری روم دو بخش شد - امپراتوری غربی که مرکزش رم بود، و امپراتوری شرقی که پایتخت آن شهر جدید قسطنطنیه بود. رم را بربرها در ۴۱۰ تاراج کردند، و در ۴۷۶ امپراتوری غربی یکسره از بین رفت. امپراتوری شرقی تا سال ۱۴۵۳، که ترکها قسطنطنیه را گرفتند، کشوری مستقل باقی ماند.»
#قسمت_151
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
آری می فهمم مقصودت چیست. ولی هنوز یکشنبه است، رشته ای بی پایان از یکشنبه های آزگار. و ناچار نوبت یازده و دوازده و سیزده می رسد. این دورانی است که ما آن را گوتیک عليا" می نامیم، و کلیساهای جامع بزرگ اروپا در این زمان ساخته شدند. آنگاه، حوالی ساعت چهارده، یعنی دو بعداز ظهر، بانگ خروس بلند می شود دو قرون وسطای انتهاناپذیر رو به پایان می رود.»
سوفی گفت: «پس قرون وسطا ده ساعتی طول کشید.» آلبرتو سر خود را از میان کلاه نیم تنه جامه رهبانی اش بیرون آورد و حاضران را، که فقط یک دختر چهارده ساله بود، برانداز کرد.
اگر هر ساعت را یک قرن حساب کنیم، بلی. و می توان پنداشت که عیسی در نیمه شب به دنیا آمد. و پولس سفرهای رسالت آمیز خود را درست پیش از ساعت یک و نیم بامداد آغاز کرد و یک ربع بعد در رم درگذشت. حدود سه بامداد کلیسای مسیحی کمابیش تحریم شد، ولی در ۳۱۳ بعد از میلاد یکی از ادیان پذیرفته امپراتوری روم گردید. این در زمان فرمانروایی امپراتور قسطنطين بود. امپراتور مقدس خود سالها بعد در بستر مرگ تعمید یافت. از سال ۳۸۰ مسیحیت دین رسمی سراسر امپراتوری روم شد.»
مگر امپراتوری روم سقوط نکرد؟»
تازه داشت فرو می ریخت. ما در برابر یکی از بزرگترین تحولات تاریخ فرهنگی قرار داریم. در قرن چهارم روم از دو سو به مخاطره افتاد، از سویی توسط بربرهای مهاجم از شمال و از سوی دیگر فروپاشی از درون خود. در ۳۳۰ میلادی قسطنطین کبیر پایتخت امپراتوری را از رم به قسطنطنیه، شهری که خود در دهانه دریای سیاه بنا نهاده بود، منتقل کرد. بسیاری شهر تازه را «رم ثانی» خواندند. در ۳۹۵ امپراتوری روم دو بخش شد - امپراتوری غربی که مرکزش رم بود، و امپراتوری شرقی که پایتخت آن شهر جدید قسطنطنیه بود. رم را بربرها در ۴۱۰ تاراج کردند، و در ۴۷۶ امپراتوری غربی یکسره از بین رفت. امپراتوری شرقی تا سال ۱۴۵۳، که ترکها قسطنطنیه را گرفتند، کشوری مستقل باقی ماند.»
#قسمت_151
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane