آمار چند #سانحهی مرگبار رانندگی که قربانیان آن #دانشجویان بودهاند؛
نزدیک به نیمی از این #حوادث در واحدهای مختلف دانشگاه #آزاد اتفاق افتاده است.
#حوادث
@Roshanfkrane
نزدیک به نیمی از این #حوادث در واحدهای مختلف دانشگاه #آزاد اتفاق افتاده است.
#حوادث
@Roshanfkrane
تمام سفرهای پختگی و بالغ شدن از یک جدا شدن شروع میشود
جداشدن از یک امنیت
جدا شدن از یک قدرت
جدا شدن از یک وابستگی
جدا شدن از هر چیزی که فکر میکنیم بدون آن هیچ خواهیم شد.
@Roshanfkrane
جداشدن از یک امنیت
جدا شدن از یک قدرت
جدا شدن از یک وابستگی
جدا شدن از هر چیزی که فکر میکنیم بدون آن هیچ خواهیم شد.
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴🔴🎥دزدی حرفه ای این خانم جلوی صاحب مغازه...😑
آخه خانمِ عزیز یکی بسه دیگه
دستت میکنی ولی فروشنده متوجه نمیشه چرا...؟؟؟
#اجتماعی
@Roshanfkrane
آخه خانمِ عزیز یکی بسه دیگه
دستت میکنی ولی فروشنده متوجه نمیشه چرا...؟؟؟
#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 زن #ترکیه_ای بعد از اینکه فهمید شوهرش زنِ دیگهای گرفته با ماشین چندین بار او را زیر گرفت..!!!😳
خانم های ایرانی خواهشا همون یک بار کافیست..!!
@Roshanfkrane
خانم های ایرانی خواهشا همون یک بار کافیست..!!
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥چهار قرن پیش گالیله گفت: اگر یک توپ و یک پر پرنده را در جایی که هوا نیست با هم پایین بیندازیم، هر دو در یک زمان به زمین برخورد میکنند.
این نظریه تا کنون آزمایش نشده بود، حال خودتان ببینید.
@Roshanfkrane
این نظریه تا کنون آزمایش نشده بود، حال خودتان ببینید.
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴🔴 #هشدار
وقتی ۱۱۸ با :
#امدادخودروی_تقلبی برای فریب و کلاهبرداری از مردم همکاری میکند...!
حتما منتشر کنید !
@Roshanfkrane
وقتی ۱۱۸ با :
#امدادخودروی_تقلبی برای فریب و کلاهبرداری از مردم همکاری میکند...!
حتما منتشر کنید !
@Roshanfkrane
🔴🔴 #گازگرفتگی ۱۲ #دانش_آموز مدرسهای در #تبریز در محلهِ ولیعصر
بخاری گازی در #کتابخانه مدرسهای در #تبریز حادثه ساز شد.
در این #حادثه ۱۰ نفر از دانش آموزان توسط اورژانس سرپایی درمان شده و دو نفر به بیمارستان انتقال یافتند....!!
هر روز در این سرزمین یک فاجعه ....!!!
#حوادث
@Roshanfkrane
بخاری گازی در #کتابخانه مدرسهای در #تبریز حادثه ساز شد.
در این #حادثه ۱۰ نفر از دانش آموزان توسط اورژانس سرپایی درمان شده و دو نفر به بیمارستان انتقال یافتند....!!
هر روز در این سرزمین یک فاجعه ....!!!
#حوادث
@Roshanfkrane
_83
کلبه سرگرد
... دختر درون آینه با هر دو چشم چشمک زد..
تازه ساعت هفت و ربع بامداد بود. عجله ای برای رفتن به خانه نبود. مادر سوفی روزهای تعطیل یکشنبه همیشه استراحت می کرد. پس بعید نیست تا دو ساعت دیگر هم خواب باشد.
چطور است سراغ آلبرتو کناکس کمی در جنگل پیشتر برود؟ و چرا سگ چنان وحشیانه به او پارس کرد؟
سوفی پا شد و از راهی که سگ رفته بود روانه شد. پاکت قهوه ای و اوراق افلاطون هنوز در دستش بود. سر هر دو راهی که می رسید از جاده پهن تر می رفت.
پرنده ها در درختها، در هوا، در میان شاخ و برگها در همه جا جیک جیک می کردند. سرگرم کار روزانه خود بودند. تعطیل و غیر تعطیل برایشان فرق نداشت. کی این چیزها را به آنها یاد داده بود؟ انگار کامپیوتر کوچکی درون هر کدام بود، و برای انجام هر کاری برنامه ریزی شده بود!
راه به تپه کوچکی رسید، سپس سراشیبی در میان درختان کاج. جنگل حالا چنان انبوه گردید که چندگامی بیشتر جلو خود را لای درختها نمی دید.
ناگاه چشمش به چیزی تابناک در بین تنه های درختان کاج افتاد. حتما دریاچه کوچکی است. جاده به سمتی دیگر می رفت، ولی سوفی از وسط درختها رفت. نمی دانست چرا، انگار پاهایش او را به آن طرف میکشید.
#قسمت_83
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
کلبه سرگرد
... دختر درون آینه با هر دو چشم چشمک زد..
تازه ساعت هفت و ربع بامداد بود. عجله ای برای رفتن به خانه نبود. مادر سوفی روزهای تعطیل یکشنبه همیشه استراحت می کرد. پس بعید نیست تا دو ساعت دیگر هم خواب باشد.
چطور است سراغ آلبرتو کناکس کمی در جنگل پیشتر برود؟ و چرا سگ چنان وحشیانه به او پارس کرد؟
سوفی پا شد و از راهی که سگ رفته بود روانه شد. پاکت قهوه ای و اوراق افلاطون هنوز در دستش بود. سر هر دو راهی که می رسید از جاده پهن تر می رفت.
پرنده ها در درختها، در هوا، در میان شاخ و برگها در همه جا جیک جیک می کردند. سرگرم کار روزانه خود بودند. تعطیل و غیر تعطیل برایشان فرق نداشت. کی این چیزها را به آنها یاد داده بود؟ انگار کامپیوتر کوچکی درون هر کدام بود، و برای انجام هر کاری برنامه ریزی شده بود!
راه به تپه کوچکی رسید، سپس سراشیبی در میان درختان کاج. جنگل حالا چنان انبوه گردید که چندگامی بیشتر جلو خود را لای درختها نمی دید.
ناگاه چشمش به چیزی تابناک در بین تنه های درختان کاج افتاد. حتما دریاچه کوچکی است. جاده به سمتی دیگر می رفت، ولی سوفی از وسط درختها رفت. نمی دانست چرا، انگار پاهایش او را به آن طرف میکشید.
#قسمت_83
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
_84
دریاچه به اندازه یک زمین فوتبال بود. در طرف دیگر آن، در محوطه مسطح کوچکی در میان درختان غان كلبهای سرخ رنگ به چشم می آمد. دود باریکی از دودکش به هوا برمی خاست.
سوفی لب آب ایستاد. بیشتر کناره خیس و گلی بود، در این موقع چشمش به یک قایق پارویی افتاد. قایق تا نیمه از آب بیرون بود. جفتی پارو هم در آن بود.
سوفی به پیرامون نگریست. اگر بخواهد دریاچه را دور بزند و سراغ کلبه سرخ برود، هر کار که بکند باز کفشهایش گلی می شود. پس مصمم به سوی قایق رفت و آن را درون آب هل داد. سوار شد، پاروها را در حلقه پارو گیر انداخت، و به آن جانب دریاچه راند. قایق زود به ساحل مقابل رسید. سوفی پا به خشکی نهاد و سعی کرد قایق را پشت سر خود از آب بیرون بکشد. زمین اینجا خیلی بیش از کرانه روبه رو شیب داشت.
به دور و بر خود نگاه کرد و رو به کلبه رفت.
از بی باکی خود حیران بود. چطور جرئت این کار را کرد؟ خود نمی دانست. مثل آن بود که «چیزی» او را بی اختیار پیش می کشاند.
سوفی رفت پشت در و در زد. منتظر ایستاد ولی کسی جواب نداد. دستگیره را با احتياط گرداند، و در باز شد.
صدا کرد: «او هوا کسی خانه هست؟» داخل رفت، دید در اتاق نشیمن است. جرئت نکرد در را پشت سرش ببندد.
معلوم بود کسی آنجا زندگی می کند. صدای ترق توروق هیزم از بخاری قدیمی می آمد. کسی اندکی قبل آنجا بوده است.
روی میز بزرگ ناهارخوری یک ماشین تحریر، مقداری کتاب، چند مداد، و خرواری کاغذ دیده می شد. میزی کوچک با دو صندلی در کنار پنجره رو به دریاچه بود. از اینها گذشته اثاثیه چندانی در خانه نبود، اما یکی از دیوارها سراسر قفسه بندی شده بود و قفسه ها پر از کتاب بود. آینه گردی با قاب سنگین برنزی در بالای گنجهای کشویی آویزان بود. آینه بسیار کهنه می نمود.
#قسمت_84
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
دریاچه به اندازه یک زمین فوتبال بود. در طرف دیگر آن، در محوطه مسطح کوچکی در میان درختان غان كلبهای سرخ رنگ به چشم می آمد. دود باریکی از دودکش به هوا برمی خاست.
سوفی لب آب ایستاد. بیشتر کناره خیس و گلی بود، در این موقع چشمش به یک قایق پارویی افتاد. قایق تا نیمه از آب بیرون بود. جفتی پارو هم در آن بود.
سوفی به پیرامون نگریست. اگر بخواهد دریاچه را دور بزند و سراغ کلبه سرخ برود، هر کار که بکند باز کفشهایش گلی می شود. پس مصمم به سوی قایق رفت و آن را درون آب هل داد. سوار شد، پاروها را در حلقه پارو گیر انداخت، و به آن جانب دریاچه راند. قایق زود به ساحل مقابل رسید. سوفی پا به خشکی نهاد و سعی کرد قایق را پشت سر خود از آب بیرون بکشد. زمین اینجا خیلی بیش از کرانه روبه رو شیب داشت.
به دور و بر خود نگاه کرد و رو به کلبه رفت.
از بی باکی خود حیران بود. چطور جرئت این کار را کرد؟ خود نمی دانست. مثل آن بود که «چیزی» او را بی اختیار پیش می کشاند.
سوفی رفت پشت در و در زد. منتظر ایستاد ولی کسی جواب نداد. دستگیره را با احتياط گرداند، و در باز شد.
صدا کرد: «او هوا کسی خانه هست؟» داخل رفت، دید در اتاق نشیمن است. جرئت نکرد در را پشت سرش ببندد.
معلوم بود کسی آنجا زندگی می کند. صدای ترق توروق هیزم از بخاری قدیمی می آمد. کسی اندکی قبل آنجا بوده است.
روی میز بزرگ ناهارخوری یک ماشین تحریر، مقداری کتاب، چند مداد، و خرواری کاغذ دیده می شد. میزی کوچک با دو صندلی در کنار پنجره رو به دریاچه بود. از اینها گذشته اثاثیه چندانی در خانه نبود، اما یکی از دیوارها سراسر قفسه بندی شده بود و قفسه ها پر از کتاب بود. آینه گردی با قاب سنگین برنزی در بالای گنجهای کشویی آویزان بود. آینه بسیار کهنه می نمود.
#قسمت_84
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
مادر و پدرانتان با دیدن شما عمرشان طولانیتر میشود!
دانشمندان اثبات کردهاند که پدر و مادران مسن که توسط فرزندانشان ملاقات میشوند بیشتر عمر کرده و زندگی شادتری دارند!
#خانواده
#جالب
@Rpshanfkrane
دانشمندان اثبات کردهاند که پدر و مادران مسن که توسط فرزندانشان ملاقات میشوند بیشتر عمر کرده و زندگی شادتری دارند!
#خانواده
#جالب
@Rpshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنوز از شب دمی باقیست
می خواند در او شبگیر
و شب تاب
از نهانجایش
به ساحل می زند سوسو.
به مانندِ #چراغ_من
که سوسو می زند
در پنجرهِ من..
به مانند دل من که هنوز
از حوصله
وز صبر من
باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من
که می خواند
و مانند #چراغ_من که سوسو می زند
در پنجرهِ من
نگاه چشم سوزانش
ــ امیدانگیزــ
با من
در این تاریکمنزل می زند سوسو !
#نیمایوشیج
شب خوش 🌺
🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️
@Roshanfkrane
می خواند در او شبگیر
و شب تاب
از نهانجایش
به ساحل می زند سوسو.
به مانندِ #چراغ_من
که سوسو می زند
در پنجرهِ من..
به مانند دل من که هنوز
از حوصله
وز صبر من
باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من
که می خواند
و مانند #چراغ_من که سوسو می زند
در پنجرهِ من
نگاه چشم سوزانش
ــ امیدانگیزــ
با من
در این تاریکمنزل می زند سوسو !
#نیمایوشیج
شب خوش 🌺
🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️
@Roshanfkrane
زادروز #سیمابینا موسیقیدان و خوانندهی ایرانی
سیما بینا، واحه به واحه دنبال ترانه
«شیرازیها میگن سیما بینا شیرازیه، مازندرانیها میگن سیما بینا مازندرونیه. کردهای کرمانچ شمال خراسان میگن کُرده. من نمیگم نیستم. من میگم آره. جواب من اینه که بله من هستم. من متعلق به همه این فرهنگهاییام که رو موسیقیشون کار کردم و حتی فرصت نشده و کار نکردم... متعلق به همه اونها هستم».
بیش از نیم قرن است که سیما بینا در عرصهی موسیقی نواحی مختلف ایران فعالیت میکند. شاید گمان کنیم که او فقط خوانندهی موسیقی محلی است اما چنین نیست. او یک پژوهشگر تراز اول در عرصهی موسیقی نواحی مختلف ایران است.
سیما بینا نوازنده، نقاش، آهنگساز و خوانندهی آوازها و ترانههای محلی ایران از کودکی و در کنار پدرش احمد بینا که استاد موسیقی سنتی بود و ارتشی رشد کرد و بالید. پدرش شاعر و آهنگساز ترانههای اولیهی دخترش نیز بود.
سیما بینا نه سال سن داشت که به عنوان خواننده کودکان کار خود را در رادیو آغاز کرد. او گاهی در کنار این برنامه ترانههای محلیای را که از پدرش آموخته بود اجرا میکرد که با استقبال بسیاری مواجه شد.
زمان زیادی نگذشت که سیما بینا دیگر نخواست که خوانندهی کودکان بماند چرا که عزم دنیای بزرگسالان داشت. او با خواندن ترانههای محلی خراسانی معروف شد.
داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامهی رادیویی گلها که ید طولایی در شناسایی و جذب استعدادهای بزرگ موسیقی داشت تصمیم گرفت برنامهای به نام «گلهای صحرایی» به راه بیاندازد تا سیما بینا مسئول این برنامه باشد. سیما بینا در این مورد در گفتوگویی با مجلهی «زنان امروز» میگوید:
«در واقع به خاطر آهنگهای محلی من بود که برنامه «گلهای صحرایی» به مجموعه برنامههای «گل ها» اضافه شد.»
سیما بینا برای پژوهش در حوزهی موسیقی محلی به نقاط مختلف ایران خصوصا روستاهای ایران سفر میکرد. سیما بینا میگوید که اگر پدر یا عمویم در این سفر همراهم بودند مجبور بودند که بیرون اتقاق بمانند تا یک خانم آواز بخواند و حاضر باشد در مورد موسیقی محلی حرف بزند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که زنان برای آوازخوانی با موانع قانونی و شرعی مواجه هستند سیما بینا نتوانسته است آوازهای محلیای را که از سراسر ایران جمعآوری کرده است اجرا کند. سیما بینا میگوید که این یک افسوس و حسرت است:
«این یک افسوس و حسرت است. برای این که این موسیقی را که من جمع آوری کرده ام متعلق به مردم است. مثل امانتی است که در اختیار من قرار گرفته است. دلم می خواهد که اینها را به مردم ارائه بدهم. شهر به شهر بروم و این موسیقی را که از خودشان یاد گرفته ام، یک بار هم برایشان بخوانم. چون می دانم که آن را دوست دارند. ولی می دانم که نمی شود و این حسرت گاهی اوقات در آوازم و کلامم آمده است.در جریان شنیدن نغمه های موسیقی و بررسی آرشیو خودم، همزمان با دلتنگی و حبس صدا، ناگهان به موسیقی برخوردم که فریاد کوهستانی و اعتراض آمیز بودم. اما می دیدم که همان فریادهایی بود که در گلوی من حبس بوده است. به همین دلیل، به این موسیقی روی آوردم.»
سیما بینا، چهاردهم دیماه ۱۳۲۳ در خوسف بیرجند به دنیا آمد. پدرش احمد بینا یکی از اهالی هنردوست خراسان (بیرجند) و مادرش پوراندخت ایراننژاد زنی فرهیخته از اهالی کرمان بود.
سیما بینا یکی از نخستین زنان ایران است که با تلاش فراوان و خستگیناپذیر در احیای موسیقی نواحی کوشیده است.
#مناسبت
#هنر
@Roshanfkrane
سیما بینا، واحه به واحه دنبال ترانه
«شیرازیها میگن سیما بینا شیرازیه، مازندرانیها میگن سیما بینا مازندرونیه. کردهای کرمانچ شمال خراسان میگن کُرده. من نمیگم نیستم. من میگم آره. جواب من اینه که بله من هستم. من متعلق به همه این فرهنگهاییام که رو موسیقیشون کار کردم و حتی فرصت نشده و کار نکردم... متعلق به همه اونها هستم».
بیش از نیم قرن است که سیما بینا در عرصهی موسیقی نواحی مختلف ایران فعالیت میکند. شاید گمان کنیم که او فقط خوانندهی موسیقی محلی است اما چنین نیست. او یک پژوهشگر تراز اول در عرصهی موسیقی نواحی مختلف ایران است.
سیما بینا نوازنده، نقاش، آهنگساز و خوانندهی آوازها و ترانههای محلی ایران از کودکی و در کنار پدرش احمد بینا که استاد موسیقی سنتی بود و ارتشی رشد کرد و بالید. پدرش شاعر و آهنگساز ترانههای اولیهی دخترش نیز بود.
سیما بینا نه سال سن داشت که به عنوان خواننده کودکان کار خود را در رادیو آغاز کرد. او گاهی در کنار این برنامه ترانههای محلیای را که از پدرش آموخته بود اجرا میکرد که با استقبال بسیاری مواجه شد.
زمان زیادی نگذشت که سیما بینا دیگر نخواست که خوانندهی کودکان بماند چرا که عزم دنیای بزرگسالان داشت. او با خواندن ترانههای محلی خراسانی معروف شد.
داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامهی رادیویی گلها که ید طولایی در شناسایی و جذب استعدادهای بزرگ موسیقی داشت تصمیم گرفت برنامهای به نام «گلهای صحرایی» به راه بیاندازد تا سیما بینا مسئول این برنامه باشد. سیما بینا در این مورد در گفتوگویی با مجلهی «زنان امروز» میگوید:
«در واقع به خاطر آهنگهای محلی من بود که برنامه «گلهای صحرایی» به مجموعه برنامههای «گل ها» اضافه شد.»
سیما بینا برای پژوهش در حوزهی موسیقی محلی به نقاط مختلف ایران خصوصا روستاهای ایران سفر میکرد. سیما بینا میگوید که اگر پدر یا عمویم در این سفر همراهم بودند مجبور بودند که بیرون اتقاق بمانند تا یک خانم آواز بخواند و حاضر باشد در مورد موسیقی محلی حرف بزند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که زنان برای آوازخوانی با موانع قانونی و شرعی مواجه هستند سیما بینا نتوانسته است آوازهای محلیای را که از سراسر ایران جمعآوری کرده است اجرا کند. سیما بینا میگوید که این یک افسوس و حسرت است:
«این یک افسوس و حسرت است. برای این که این موسیقی را که من جمع آوری کرده ام متعلق به مردم است. مثل امانتی است که در اختیار من قرار گرفته است. دلم می خواهد که اینها را به مردم ارائه بدهم. شهر به شهر بروم و این موسیقی را که از خودشان یاد گرفته ام، یک بار هم برایشان بخوانم. چون می دانم که آن را دوست دارند. ولی می دانم که نمی شود و این حسرت گاهی اوقات در آوازم و کلامم آمده است.در جریان شنیدن نغمه های موسیقی و بررسی آرشیو خودم، همزمان با دلتنگی و حبس صدا، ناگهان به موسیقی برخوردم که فریاد کوهستانی و اعتراض آمیز بودم. اما می دیدم که همان فریادهایی بود که در گلوی من حبس بوده است. به همین دلیل، به این موسیقی روی آوردم.»
سیما بینا، چهاردهم دیماه ۱۳۲۳ در خوسف بیرجند به دنیا آمد. پدرش احمد بینا یکی از اهالی هنردوست خراسان (بیرجند) و مادرش پوراندخت ایراننژاد زنی فرهیخته از اهالی کرمان بود.
سیما بینا یکی از نخستین زنان ایران است که با تلاش فراوان و خستگیناپذیر در احیای موسیقی نواحی کوشیده است.
#مناسبت
#هنر
@Roshanfkrane
توانا-خودداری شطرنج باز ایرانی از رقابت با یک اسراییلی
#آرین_غلامی شطرنجباز ایرانی که تا دور هفتم مسابقات برقآسای جام ریلتون سوئد در تمام دورها به پیروزی رسیده بود، در دور هفتم از رویارویی با نماینده اسرائیل سرباز زد و یک امتیاز از دست داد و در نهایت نایب قهرمان شد.
آرین هم به جوانان با استعداد ایرانیای پیوست، که به علت ایدئولوژی حاکم بر رژیم ایران بازنده شدند و مقام قهرمانی را از دست داد!
مطلب مرتبط:
ورزشکارانی که باید بازنده باشند
https://bit.ly/2DjFwym
#باید_ببازی
#ورزش
@Roshanfkrane
#آرین_غلامی شطرنجباز ایرانی که تا دور هفتم مسابقات برقآسای جام ریلتون سوئد در تمام دورها به پیروزی رسیده بود، در دور هفتم از رویارویی با نماینده اسرائیل سرباز زد و یک امتیاز از دست داد و در نهایت نایب قهرمان شد.
آرین هم به جوانان با استعداد ایرانیای پیوست، که به علت ایدئولوژی حاکم بر رژیم ایران بازنده شدند و مقام قهرمانی را از دست داد!
مطلب مرتبط:
ورزشکارانی که باید بازنده باشند
https://bit.ly/2DjFwym
#باید_ببازی
#ورزش
@Roshanfkrane
Someone, Somewhere, Sometimes
@music_lights -Zhu Lin & Friends
اثری آرامش بخش و زیبا با سازهای محلی چینی و آسیایی.. تقدیم به علاقمندان این سبک از موسیقی ، در آلبومی بنام "کسی ، جایی ، زمانی"
لذت ببرید .
#موسیقی
@Roshanfkrane
لذت ببرید .
#موسیقی
@Roshanfkrane
یکی از مهمترین علائم عصبی بودن فرد اینست که وی با آداب و رسوم جامعه ی خویش سازگار نباشد.
(عدم تطبیق)
مانند عدم رغبت برای کسب درآمد و پول بیشتر، در جامعه ای که فرهنگ اجتماعی آن به دست آوردن درآمد بیشتر را یک امتیاز محسوب می کند، صرفنظر از استثنائات که هرجا ممکن است پیدا شود.
واژه ی عصبیت که اصولا اصطلاحی طبی می باشد، امروزه نمی تواند بدون درنظر گرفتن تاثیرات محیط و نفوذ فرهنگ یک جامعه به کار برده شود...
مثلا شما در هرکجای دنیا،یک پای شکسته را،
-بدون توجه به سوابق اجتماعی و فرهنگی صاحب آن پا-
پایی شکسته می نامید...؛
اما نمی توانید یک پسربچه ی هندی را، که ادعا می کند دارای قدرت پیشگویی است، عصبی و بیمار بنامید.
(زیرا در آن محیط خاص، ادعای غیبگویی و پیشگویی امری عادی است که موجب مباهات افرادی است که چنان ادعایی دارند)
پس مفهوم لغت های "عادی" و یا "عصبی" نه تنها در جوامع و فرهنگ های مختلف،فرق می کند، بلکه در داخل یک اجتماع معین نیز در زمان های مختلف، متفاوت است.
📚 #عصبانیهای_عصر_ما
✍ #کارن_هورنای
#یک_دقیقه_مطالعه
@Roshanfkrane
(عدم تطبیق)
مانند عدم رغبت برای کسب درآمد و پول بیشتر، در جامعه ای که فرهنگ اجتماعی آن به دست آوردن درآمد بیشتر را یک امتیاز محسوب می کند، صرفنظر از استثنائات که هرجا ممکن است پیدا شود.
واژه ی عصبیت که اصولا اصطلاحی طبی می باشد، امروزه نمی تواند بدون درنظر گرفتن تاثیرات محیط و نفوذ فرهنگ یک جامعه به کار برده شود...
مثلا شما در هرکجای دنیا،یک پای شکسته را،
-بدون توجه به سوابق اجتماعی و فرهنگی صاحب آن پا-
پایی شکسته می نامید...؛
اما نمی توانید یک پسربچه ی هندی را، که ادعا می کند دارای قدرت پیشگویی است، عصبی و بیمار بنامید.
(زیرا در آن محیط خاص، ادعای غیبگویی و پیشگویی امری عادی است که موجب مباهات افرادی است که چنان ادعایی دارند)
پس مفهوم لغت های "عادی" و یا "عصبی" نه تنها در جوامع و فرهنگ های مختلف،فرق می کند، بلکه در داخل یک اجتماع معین نیز در زمان های مختلف، متفاوت است.
📚 #عصبانیهای_عصر_ما
✍ #کارن_هورنای
#یک_دقیقه_مطالعه
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹 سلام
صبح دگر باز شد💖🌿
ساز دلم ساز شد
ظلمت شب رخت بست
زندگی آغاز شد🌴
دوستان مهربانم
صبح شنبتون بخیر
تنتون سلامت
روز و روزگارتون خوش💖
@Roshanfkrane
صبح دگر باز شد💖🌿
ساز دلم ساز شد
ظلمت شب رخت بست
زندگی آغاز شد🌴
دوستان مهربانم
صبح شنبتون بخیر
تنتون سلامت
روز و روزگارتون خوش💖
@Roshanfkrane
☀️اغلب مناطق کشور آسمانی صاف و جوی آرام دارد.
🌧فردا با ورود سامانه بارشی جدید به تدریج بارشها در جنوبغرب و غرب آغاز میشود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
🌧فردا با ورود سامانه بارشی جدید به تدریج بارشها در جنوبغرب و غرب آغاز میشود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح شنبه شما عزیزان همراه کانال روشنفکران
بخیر وخوشی امیدوارم هفته خوبی را شروع کرده باشید🙏🙏🌺🌺🌺
@Roshanfkrane
بخیر وخوشی امیدوارم هفته خوبی را شروع کرده باشید🙏🙏🌺🌺🌺
@Roshanfkrane