روشنفکران
81.7K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
کانال روشنفکران
پیام تسلیت باشگاه ملوان برای درگذشت
#مهران_سماک که در انزلی جان خود را از دست داد.

#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
‏استوری اریک کانتونا، اسطوره منچستر یونایتد درباره ‎#مهران_سماک، طرفدار ۲۷ ساله منچستر یونایتد که ۲ روز پیش در بندر انزلی کشته شد.


#اجتماعی #اعتراضات

@Roshanfkrane
🔹 به سودای " تربیت گلخانه ای" پایان دهید!


💥اپیزود یکم: حمید نیکزاد مشاور وزیر آموزش و پرورش از طرحی خبر داده که بر اساس آن معلمان مدارس در حوزه های علمیه حاضر می شوند تا با " روش های تدریس و شیوه های تربیتی" حوزه آشنا شوند.

💥اپیزود دوم: داود الموسوی مدیر کل دبیرخانه گزینش وزارت اموزش و پرورش گفته که در راستای هدف " گزینش اصلح" نومعلمان، اسامی پذیرفته شدگان با تاخیری سه ماهه اعلام می شود تا بعد از بررسی های تفصیلی این دانشجویان از بهمن ماه وارد دانشگاه فرهنگیان شوند.

از فجر انقلاب اسلامی، پرورش انسان هایی در تراز انقلاب در دستور کار قرار گرفت و سعی شد مدارس و دانشگاه ها بر اساس چنین هدفی باز تعریف شوند. در پروژه‌ی انقلاب فرهنگی نیز سعی شد تا با پیراستن دانشگاه از مخالفین فکری نظام سیاسی نوپدید گام بلندی در این راستا برداشته شود ولی خالی بودن دست حوزه های علمیه از برنامه ای عملی برای تاسیس دانشگاه اسلامی در نهایت به تدریس درس "معارف اسلامی" توسط حوزویان در این محیط علمی فرو کاسته شد.

این ایده اما هرگز کنار گذاشته نشد و سودای" تربیت گلخانه ای" اکنون در حاکمیت یکدست کنونی می رود تا به مراحل عملی تری نزدیک شود. توهمی که به نظر می رسد قرار است با چشم پوشیدن از " تربیت واقعی" صرفا فهرست ناکامی های جمهوری اسلامی در حوزه تعلیم و تربیت را طولانی تر نماید. اما به راستی این دو رویکرد چه تفاوت هایی دارند؟

تربیت گلخانه ای درکی مکانیکی از انسان دارد حال آن که تربیت واقعی بر فهمی هرمنوتیکی از دانش آموز بنا می شود. اولی دانش آموز را خالی الذهن می داند و دومی وی را واجد باورهای پیشینی می انگارد.

تربیت گلخانه ای آموزش را در واژه ها خلاصه می کند و یادگیری را به محفوظات فرو می کاهد در حالی که تربیت واقعی چند ساحتی است و به دنبال خلق موقعیت های یادگیری در عرصه واقعیت است.

تربیت گلخانه ای درکی ابتدایی از جهان امروز دارد و می کوشد با ایجاد محدودیت های ارتباطی نسلی پاک و تابع تربیت کند حال آن که تربیت واقعی به دنبال آموزش انتقادی به نسل های آینده برای مواجهه با اقتضائات جهان امروز است.

تربیت گلخانه ای انسان را ابژه آموزه های ایدئولوژیک قلمداد کرده و از او اطاعت پذیری می خواهد در حالی که تربیت واقعی دانش آموز را سوژه ای آگاه، فعال و انتخاب گر در میدان مواجهه با پدیده های اجتماعی تلقی می کند.

تربیت گلخانه ای می کوشد تا با حصار سازی مانع ورود معلمان دگراندیش به عرصه تعلیم و تربیت و ارتباط با دانش آموزان شود حال آن که تربیت واقعی آشنایی دانش آموزان با اندیشه های متفاوت را لازمه تعلیم و تربیت موثر می داند.

تربیت گلخانه ای با نگاهی توطئه اندیش، عرصه تعلیم و تربیت را رسانه زده تلقی کرده و با گفتاردرمانی و شعارزدگی از ایجاد جامعه ای یکدست حمایت می کند در حالی که تربیت واقعی جامعه را پهنه ای برای پدیدار شدن تفاوت ها و تکثرهای ناگزیر و واجد امکانات نوین برای تعلیم و تربیت می داند.

تربیت گلخانه ای به دنبال پرورش انسان تراز، استاندارد، تابع و مرید با نگاهی بدبینانه به جهان، انسان و تکنولوژی های ارتباطی است. حال آن که تربیت واقعی در پی تربیت چند ساحتی جهت پرورش شهروندانی قانونمند، مسئول، مطالبه گر با توانایی رویارویی منتقدانه با پیچیدگی های جهان امروز می باشد.

تربیت گلخانه ای حافظه محور است و دانش آموز را مخزنی برای انباشت تعالیم غیر مستدل تلقی می کند در حالی که تربیت واقعی مسئله محور است و به دنبال ایجاد توانایی در کنش گران جهت برخورد شجاعانه و راه گشا با مسائل در هم تنیده با زندگی روزمره و اجتماعی می باشد.

✍🏻 #مهران_صولتی

#اجتماعی

@Roshanfkrane
به نام « خداوندِ » اُردیبهشت ؛
که سعدی به نامش گلستان نوشت

به اعجازِ طبعش هزاران درود ؛
که اینگونه « نَثرِ مُسَجَّع » سرود

چه دیباچه ای نغز و شیرین و ناب ؛
پس از آن سخن گفته در هشت باب

کتابی گران سنگ و بی قیمت است ؛
زلال است و سرچشمه ی حکمت است

بخوان و از آن خط به خط پند گیر ؛
سپس نَفسِ سرکش تو در بند گیر

به فرهنگِ « ایرانیِ » خود ببال ؛
که این گنجِ دیرین نیابد زَوال

شَوَد شوره زاران به دریا بَدَل ؛
از این چند بیتی که « شیخِ اجلّ »…

در اوصافِ انسانیت گفته است ؛
و حَقّا در این باب دُرّ سُفته است…

« بنی آدم اعضایِ یکدیگرند » ؛
« که در آفرینش ز یک گوهرند »

« چو عضوی به درد آورد روزگار » ؛
« دگر عضوها را نماند قرار »،

در این لحظه با بیتِ پایانی اش ؛
بگوید به آن خَصمِ پنهانی اش…

« تو کز محنتِ دیگران بی غمی » ؛
« نشاید که نامت نهند آدمی » !

روانش به « اَنوارِ حق » شاد باد ؛
از او تا ابد در جهان یاد باد

#مهران_اسدپور #شعر #مناسبت

@Roshanfkrane
روشنفکران
شهادت شهروند سبزواری ( #حمیدرضا_البداغی ) در دفاع از دختران جوان‌ ‌ کانال روشنفکران 🔹 درشامگاه ۸ اردیبهشت یکی از شهروندان سبزواری که در انتظار بازگشت دختر خود بود متوجه ایجاد مزاحمت دوتن از اراذل و اوباش برای چند دختر جوان و کشاندن یکی از ایشان در خیابان…
.
👆
جامعه شناسی یک قتل!

کانال روشنفکران

#اپیزود_اول: هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ در سبزوار حمیدرضا الداغی بعد از مشاهده مزاحمت ایجاد شده برای دو دختر نوجوان وارد درگیری با مزاحمین می شود و متاسفانه به دلیل اصابت ضربات چاقو به قتل می رسد.

#اپیزود_دوم: قاتلان نوجوان به سرعت دستگیر می شوند و به جرم شان اعتراف می کنند. به نظر می رسد بر اساس رویه رایج و در پاسخ به جریحه دار شدن احساسات عمومی شهروندان به زودی شاهد مجازات قاتلین خواهیم بود.

ظاهر و پاسخ های ضاربین نشان می دهد که تحصیلات پایینی دارند و احتمالا مدرسه را خیلی زود رها کرده اند. در سال های اخیر نمونه هایی از این دست رشدی فزاینده داشته است. دانش آموزانی که به دلیل گران شدن تحصیل، فقدان انگیزه برای درس خواندن، ناسازگاری با محیط مدرسه و احساس بی آیندگی خیلی زود ترک تحصیل می کنند.

این قبیل نوجوانان معمولا پایگاه اقتصادی ضعیفی داشته و عمدتا حاشیه نشین هستند. فقر اقتصادی، فقر فرهنگی می آورد و دانش آموزانی از این دست معمولا از تاب آوری کافی در کلاس برخوردار نیستند. علاوه بر افت تحصیلی معمولا در تعامل با همکلاسی ها و کادر مدرسه ناکام مانده و به زودی به عنوان فردی ناسازگار از مدرسه اخراج می شوند. محسن خشخاشی نیز یک دهه پیش با ضربه چاقوی دانش آموز نوجوان اش به قتل رسید.

مدارس ایران به ویژه در دوره متوسطه به یک زندان بزرگ شباهت دارد. کلاس های شلوغ، درس های حافظه محور، امکانات اندک تفریحی، تلاش برای برقراری نظم پادگانی و روش های تدریس یک سویه نه تنها نمی تواند نیازهای واقعی دانش آموزان را برآورده سازد بلکه از تخلیه انرژی آن ها نیز ناتوان است. در چنین سیستم معیوبی از تعلیم و تربیت است که معلمان نیز بیشتر به عنوان بخشی از نیروی انتظامی ایفای نقش می کنند.

مدارسی که به جای آموزش مهارت های زندگی مانند؛ شیوه گفت و گو، اظهار وجود، تعامل سازنده، حل مسئله، ابراز احساسات، کنترل هیجانات، و فرو خوردن خشم صرفا به پایگاهی برای پمپاژ تبلیغات ایدئولوژیک تبدیل شده و می کوشند تا با زدودن اندک تفاوت های ناگزیر دوران نوجوانی نوعی یکسان سازی ظاهری و عقیدتی را اجرایی نمایند. روشن است که چنین مدارسی بیش از فایده بخشی آسیب زا خواهند بود.

به عنوان یک معلم آشکارا می بینم که در سال های اخیر گسترش فقر و افزایش نابرابری چگونه بر کیفیت آموزش و پرورش در مدارس تاثیر گذاشته و بر حجم نارضایتی ها نزد دانش آموزان و والدین افزوده است. بی اعتنایی به مطالبات معلمان نیز آن ها را بی انگیزه تر از پیش ساخته است. در چنین فضایی روشن است که خروجی مدارس نمی تواند تامین کننده حداقل های یک زندگی رضایت مندانه‌ی فردی و زیست مهربانانه‌ی جمعی باشد.

🔹نکته پایانی: اگر چه مرحوم الداغی از این نظر بختیار بود که جان اش را برای تامین آرامش دیگران فدا کرد ولی پرواضح است که با تداوم فقر، بیکاری و ناکارآمدی نهادهایی مانند آموزش و پرورش، نزاع هایی از این دست همچنان ادامه خواهد یافت. به عبارت دیگر در چنین شرایطی همه حتی نوجوانان قاتل نیز قربانی محسوب می شوند.

دکتر #مهران_صولتی (دانش آموخته دکترای جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی )

#ارسالی #انتقادات #اجتماعی

#آموزش_و_پرورش #حمیدرضا_البداغی

@Roshanfkrane
🔹 پیام های مناظره‌؛ غنی نژاد - علیزاده!

کانال روشنفکران

#مهران_صولتی


مناظره از هر دو سو عالمانه آغاز شد. از غنی نژاد پیشاپیش انتظار می رفت ولی علیزاده هم کوشید تا کارشناسانه سخن بگوید. اما هر چه جلوتر رفتیم مشخص شد که علیزاده بی تاب بازگشت به تنظیمات کارخانه‌ی " اتهام زنی" است و بالاخره در نیمه دوم مناظره همان علیزی شد که بدان اشتهار داشت؛ حراف، هیجانی، شعار زده و ایدئولوژیک! این نشان می دهد که زندگی در غرب به دلیل تنگناهای هویتی می تواند به جزمیت گرایی دامن زده و افراد را در مواضع ایدئولوژیک شان متصلب تر سازد.

دیدن مناظره های علیزاده از این نظر آموزنده است که او یک "جوان انقلابی تراز " محسوب می شود. همان ها که در کمند باورهای غرب ستیزانه خود اسیر، و به شدت در توهم دانایی غوطه ورند. برای حل و فصل مشکلات پیچیده نسخه های ساده و آماده در دست دارند و همچنان با ادبیات جنگ سرد سخن می گویند. سودای رهبری جهان داشته و نابرده رنج، به دنبال گنج پیشرفت در رقابت های جهانی هستند. چهره هایی که مشاوران یا مجریان دولت سیزدهم نیز هستند.

مناظره همچنین نشان داد که رادیکال های انقلابی تنها در یک فضای گلخانه ای همراه با خطابه های یک طرفه و گریز از مناظره می توانند نقشی قهرمانانه را برای هواداران خود ایفا نمایند. دلیل اصلی مخالفت این مجموعه با آزادی رسانه ها در کشور هم به دلیل عوارض ناشی از شکست در عرصه گفت و گوهای استدلالی و ریزش ناگزیر نیروهای جوان این جریان است. به عبارت دیگر آزادی رسانه ها موثرترین پادزهر برای خنثی کردن ماجراجویی های رادیکال های حکومتی تلقی می شود.

این مناظره پاشنه آشیل سیاست گذاری های چهل و پنج سال گذشته را نیز به خوبی آشکار کرد. سیاست هایی که به دلیل علمداری رادیکال ها در عمل به عقب ماندن ایران از فرآیند توسعه، محروم ماندن از کریدورهای ترانزیتی منطقه، گسترش تحریم ها، فرسایش طبقه متوسط، گسترش فقر مطلق، سقوط سرمایه اجتماعی و بی اعتمادی عمومی انجامیده است. شاید اگر رسانه ملی برگزاری این دست از مناظره ها را از دو دهه پیش در دستور کار قرار داده بود حجم خسارت ها تا این حد وسیع و عمیق نبود.

آیا پخش این نوع مناظره ها از رسانه ملی ادامه خواهد یافت؟ به نظرم آری و خیر! مناظره ها ادامه می یابند چون در سال انتخابات قرار است بر مشارکت رای دهندگان بیفزایند، و خیر به این دلیل که احتمالا برگزاری مناظره هایی از جنس؛ غنی نژاد- درخشان یا علیزاده چون تهی بودن انبان تئوریک رادیکال های انقلابی را در گستره وسیعی به نمایش می گذارد و موجب ریزش هواداران جوان این جریان می شود تداوم نخواهد یافت و مناظره های کنترل شده و خنثی تری جایگزین آن ها خواهد شد /
@solati_mehran

#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
.

زیر آوار رفتنت
جا مانده‌ام!

سگی پارس می‌کند.
سنگینی گام‌های عابری را
روی تنم احساس می‌کنم!
و نفسی که خاک گرفته است...

صدایی فریاد میزند، یافتمش.
اینجاست...!

کجا بوده‌ام مگر
که هنوز پیدا شدن را
انتظار می‌کشم...




#مهران_رمضانیان
#عاشقانه
@Roshanfkrane
🔹 چرا هماهنگی بی سابقه قوا نتوانست مشکلات مردم را حل کند؟!

#مهران_صولتی


غلامعلی حداد عادل، رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در همایش شانا گفته است؛ هماهنگی امروز بین روسای قوا برای حل مشکلات مردم و همراهی آنان با رهبر انقلاب در ۴۵ سال گذشته بی سابقه بوده است و این هماهنگی به حل مشکلات کشور بیشتر کمک می کند. اما این در حالی است که عدم تحقق وعده های اقتصادی ابراهیم رئیسی به عنوان محور این هماهنگی چشم انداز متفاوتی از نتایج یکدستی قوا را به نمایش می گذارد. اما چرا تحقق این آرزوی دیرینه اصول گرایان در جمهوری اسلامی موجب افزایش رضایت مندی ایرانیان نشده است؟

حکمرانی در غیاب مردم: جمهوری اسلامی به رغم اتکای تمام عیار بر مشارکت مردم در ابتدای تاسیس به تدریج به سوی نوعی سیاست بوروکراتیک پیش رفته است که شمایل آن را می توان در  تاسیس زنجیره ای از شوراهای عالی در عرصه های مختلف مشاهده کرد. امری که موجب کاهش تاثیرگذاری نهادهای انتخابی و در عوض افزایش نقش آفرینی نهادهای انتصابی شده است. از سال ۹۸ بدین سو هم استراتژی چهل ساله مشارکت بالا / نتیجه نامطمئن جای خود را به مشارکت پایین/ نتیجه مطمئن بخشیده است. 

بیگانگی جامعه با حکومت: با کاهش تدریجی اثرگذاری مردم در تعیین سیاست های کشور لاجرم احساس بیگانگی میان مردم با حکومت رو به افزایش نهاده است. انحصار خیابان برای خودی ها، سیاست زدایی از دانشگاه، تبدیل احزاب به گعده های ایام انتخابات، افزایش محدودیت برای فعالیت های سیاسی و ناامیدی از تغییر معنادار سیاست های جاری به زنجیره ای از عوامل موثر بر انفعال و خانه نشینی کنش گران تبدیل شده است.

روایت زدگی و واقعیت گریزی: جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته سازنده روایتی چند بعدی شامل توطئه خارجی ها، فتنه داخلی ها، بی بصیرتی خودی ها و نفوذ غیر خودی ها بوده است. روایتی که آن را واقعی انگاشته و در کمندش گرفتار آمده است. در مقابل اما نظام سیاسی چشمان خود را به روی واقعیت های عیانی مانند تغییرات اجتماعی، تحولات بین المللی، ناکارآمدی نظام حکمرانی، فساد سیستمی، و بی اعتنایی در قبال مطالبات جوانان و زنان بسته و صرفا از روایت ایدئولوژیک خود از جامعه و جهان پشتیبانی می کند.  

افول سرمایه اجتماعی: عمده پژوهش های جامعه شناختی از افول سرمایه اجتماعی طی چهاردهه گذشته حکایت می کنند. در این میان تفسیر امنیتی از حیات انجمنی از مهمترین موانع بر سر راه افزایش ارتباط و اعتماد میان کنش گران مدنی بوده است. با افول سرمایه اجتماعی به دنبال عزم حکومت برای تشکل زدایی و اتمیزه کردن جامعه نه تنها سایر سرمایه های مالی و انسانی نیز تحلیل رفته اند بلکه برحجم مشکلات و‌مصائب مردم افزوده شده است.
#هماهنگی_قوا
#حداد_عادل

#انتقادات #اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
🔹 چرا حکومت در ایران از حل مسائل ناتوان است؟
#مهران_صولتی


شاید بهترین توصیف برای ایران امروز این باشد؛ کشوری با مسائل حل نشده! تعریفی که از وجود زخمی التیام نیافته بعد از گذشت بیش از چهل سال حکایت می کند. مسائل حل نشده ای از جنس نوع مسیر توسعه، رابطه با غرب، رفتار با مردم، روابط میان اجزای حکومت، نقش دولت پنهان، و موازی سازی نهادی که فقط بخشی از معضلات منجر به بحران در جامعه امروز  محسوب می شوند. حال پرسش این است که چرا ما با چنین وضعیتی روبرو شده ایم؟

دو پایه بودن قانون اساسی موجب مناقشه ای بلند مدت میان ابعاد جمهوریت و اسلامیت در نظام سیاسی شده است. در حقیقت منازعه میان نهادهای انتخابی و انتصابی در چهاردهه گذشته به شدت فرساینده و موجد ناکارآمدی گسترده در نظم سیاسی موجود بوده است.

عدم تناسب میان اختیارات و مسئولیت ها (هر که قدرت بیشتری دارد، باید مسئولیت بیشتری هم بپذیرد)، از همان ابتدا موجبات اتلاف انواع سرمایه ها را فراهم آورده است. برخی از سیاسیون از مفهوم دولت پنهان به عنوان خروجی این عدم تناسب بهره گرفته اند.

اگر چه اکنون روشن شده است که اصول توسعه در جهان یکسان و مدل های آن متفاوت است ولی تلاش کشور در طراحی الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت بدون توجه به واقعیت های کارشناسی و صرفا با تکیه بر شعارها، اقدامی تبلیغی همراه با اتلاف هزینه فراوان محسوب می شود.

موازی سازی نهادی و شکل گیری مجموعه ای از شوراهای عالی، کشور را در مسیر توسعه به غایت زمین گیر ساخته است. همچنین تمهید اقداماتی برای شکست دادن رقبای سیاسی در سال های گذشته به تدریج منجر به شکل گیری بحران کارآمدی در کلیت نظام سیاسی موجود شده است.

فرآیند حل مساله نیازمند شکل گیری نوعی تمایز ساختاری است به طوری که استقلال نسبی عرصه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خانواده از یکدیگر فرصتی برای نگاه تخصصی و کارشناسی به مسائل هر حوزه را فراهم آورد. اما در ایران سیاست زده کنونی، چیرگی سیاست بر همه عرصه ها موجب ناکامی در حل مسائل شده است.

حل مسائل اجتماعی نیازمند پذیرش برخی نارسایی ها و وجود اراده ای برای حل آنها از سوی حکومت است. در ایران اما دیری است که مسئولان با اتکا به نظریه توطئه می کوشند تا بیگانگان را عامل بسیاری از معضلات معرفی کرده و نقش خود را در پیدایش بحران ها انکار کنند. روشن است که با غلبه چنین نگاهی نمی توان به حل مسائل امیدوار بود.

#اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
🔹 چرا از قانون به حاکمیت قانون نرسیدیم؟


@Roshanfkrane

#مهران_صولتی


با گذشت بیش از یک‌صد سال از وقوع انقلاب مشروطه و به رغم برخورداری کشور از دو قانون اساسی ایرانیان هنوز راه بلندی تا دستیابی به حاکمیت قانون در پیش دارند. در چنین شرایطی روشن است که قانون بدون تضمینی برای اجرای آن صرفا زینتی برای خود‌کامه‌گی ها محسوب می‌شود. اکنون کشور با وضعیتی مواجه شده که برخی معتقدند دولت (نهاد تامین کننده رفاه و امنیت) رفته و حاکمیت (نهاد وضع سلطه و محدودیت) مانده است.

دو اظهار نظر (عدم نیاز امر به معروف به مجوز/ برداشت از حساب بانکی به دلیل بی‌حجابی) و یک رویداد تلخ (فیلم برداری یک روحانی از یک زن در درمانگاهی در قم) بار دیگر این خطر را به ما گوشزد کردند که فقدان حاکمیت قانون می تواند چه پیامدهای ناگواری برای آینده ایران به دنبال داشته باشد؟ اما خوب است پیش از پاسخ به این پرسش بدانیم چرا به این وضعیت دچار شده‌ایم؟

فقدان توازن قوای سیاسی: قانون محصول توازن قوا میان انسان‌هایی است که قادر به حذف یکدیگر نیستند بنابراین می‌کوشند تا قرار دادی وضع کرده و روابط میان خود را تنظیم نمایند. هابز معتقد بود که لویاتان با اختیارات مطلقه زاده چنین شرایطی است‌. متاسفانه از آن جا که در دوران بعد از مشروطیت کفه قدرت بیش‌تر به نفع حکومت سنگین بوده و جامعه در موضع ضعیف تری قرار داشته حتی قانون اساسی هم امکانی برای اجرایی شدن و محدود کردن رفتار حاکمیت نیافته است.

پدیده آتش به اختیاری: عدم نیاز امر به معروف به مجوز در حقیقت ترجمان دیگر پدیده ای است که در چهاردهه گذشته حاکمیت قانون را با چالش‌های جدی مواجه ساخته است. حمله به دفاتر تشکل های سیاسی در دهه شصت، تهاجم به سینماها و دانشگاه ها در دهه هفتاد، حمله به سفارت‌خانه ها در دهه هشتاد و نود، پدیده اسیدپاشی، و در نهایت دعوت به ناامن کردن خیابان برای زنان بی‌حجاب از سوی برخی تریبون‌های رسمی از جمله اقدامات ویران‌گر آتش‌ به اختیاران محسوب می شود.

بی اعتنایی به حقوق شهروندان: در میان روشنفکران مشروطه خواه شاید این فقط عبدالرحیم طالبوف بود که حقوق را مقدمه قانون می دانست حال آن‌که بقیه به خطا تصور می کردند قانون را می‌توان به راحتی از روی دست کشورهای دیگر نوشت و اجرایی کرد. متاسفانه در این میان تبلیغ روشنفکران عمدتا چپ‌گرا علیه مظاهر لیبرالیسم در پیش و پس از انقلاب هم از اهمیت توجه به حقوق بشر در ایران کاست و قانون را از مهم‌ترین پشتوانه خود تهی ساخت.

تداوم نزاع شرع و عرف: مدرنیته با فرآیند عرفی شدن شرع ادامه یافت و به تولد دولت مدرن انجامید. البته این نزاع در ایران پسا مشروطه نه تنها فیصله نیافت بلکه در شکلی حادتر در جمهوری اسلامی بازتولید شد. تاکید بر خاستگاه الهی نظام سیاسی هم قضیه را پیچیده تر کرد و قانون شرعی را مقابل قانون عرفی قرار داد. نزاعی که حدود نیم قرن است ادامه یافته و خود را در دوگانه های دیگری هم‌چون؛ امت/ ملت، نهادهای انتصابی/ انتخابی و مشروعیت/ مقبولیت جلوه‌گر ساخته است.

🔹 نکته پایانی: با این که پرسش بنیادی این نوشتار چرایی عدم نیل از قانون به حاکمیت قانون بود ولی برخی معتقدند که ما هنوز در مرحله پیشاقانون هستیم و در حقیقت این فرمان است که بر ما حکومت می کند. به گفته ایشان فرآیند شکل گیری قانون شرایطی مانند وجود پارلمان حقیقی، تفکیک قوای واقعی، قوه قضائیه مستقل، نهاد قانون‌گذاری یگانه و امکان نصب، نقد و عزل حاکمان است که ما هنوز با آن فاصله زیادی داریم.

#اجتماعی #اندیشه #انتقادات #سیاسی

@Roshanfkrane