عادتهائى كه معجزه میکند:
با ملايمت = سخن بگوئيد
عــمــيـــق = نفس بكشيد
شــــــيــك = لباس بپوشيد
صـبـورانه = كار كنيد
نـجـيـبـانه = رفتار كنيد
هــمـــواره = پس انداز كنيد
عــاقــلانـه = بخوريد
كــــافـــى = بخوابيد
بى باكانه = عمل كنيد
خـلاقـانـه = بينديشيد
صـادقانه = عشق بورزید
هوشمندانه = خرج كنيد
خوشبختی یک سفراست، نه یک مقصد!
هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد؛
#فرهنگ
@Roshanfkrane
با ملايمت = سخن بگوئيد
عــمــيـــق = نفس بكشيد
شــــــيــك = لباس بپوشيد
صـبـورانه = كار كنيد
نـجـيـبـانه = رفتار كنيد
هــمـــواره = پس انداز كنيد
عــاقــلانـه = بخوريد
كــــافـــى = بخوابيد
بى باكانه = عمل كنيد
خـلاقـانـه = بينديشيد
صـادقانه = عشق بورزید
هوشمندانه = خرج كنيد
خوشبختی یک سفراست، نه یک مقصد!
هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد؛
#فرهنگ
@Roshanfkrane
💥نگرانی #ناسا از رشد زبالههای فضایی با افزایش تعداد ماهوارهها
با پرتاب هزاران ماهوارهی بیشتر در سالهای آینده از سوی شرکتهایی نظیر وانوب و اسپیسایکس، ناسا نسبت به خطر رشد زبالههای فضایی نگران شده است.
در حال حاضر، نزدیک به چهار هزار فضاپیمای سالم و دستنخورده در مدار نزدیک زمین زندگی میکنند که از این بین تنها ۱۸۰۰ فروند در حال فعالیت هستند.
#نجوم
@Roshanfkrane
با پرتاب هزاران ماهوارهی بیشتر در سالهای آینده از سوی شرکتهایی نظیر وانوب و اسپیسایکس، ناسا نسبت به خطر رشد زبالههای فضایی نگران شده است.
در حال حاضر، نزدیک به چهار هزار فضاپیمای سالم و دستنخورده در مدار نزدیک زمین زندگی میکنند که از این بین تنها ۱۸۰۰ فروند در حال فعالیت هستند.
#نجوم
@Roshanfkrane
واکنش #ضرغامی به سخن دادستان کشور : حضور زنان در ورزشگاه حریم شکنی نیست / در فوتبال ورزشکاران نیمه لخت نیستند !
#اجتماعی
@Roshanfkrane
#اجتماعی
@Roshanfkrane
مقابله با فقر ربطی به خیریه ندارد این عملیست از سوی عدالت
فقر هم مثل بردهداری و آپارتاید طبیعی نیست دست ساخته بشر است و بدست انسان هم میتوان آن را ریشه کن کرد
👤نلسون ماندلا
۲۵ مهر روز جهانی ریشهکنی و مبارزه با فقر
#مناسبت
@Roshanfkrane
فقر هم مثل بردهداری و آپارتاید طبیعی نیست دست ساخته بشر است و بدست انسان هم میتوان آن را ریشه کن کرد
👤نلسون ماندلا
۲۵ مهر روز جهانی ریشهکنی و مبارزه با فقر
#مناسبت
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🐜 مورچههایی که با همدلی و مشارکت پل معلق ساختن و عسل این کندو رو به لونهشون منتقل میکنن
واقعا شگفت انگيزه
#جالب
@Roshanfkrane
واقعا شگفت انگيزه
#جالب
@Roshanfkrane
هرچه قدر هم که با نامهایی چون فرهنگ، شخصیت، روان یا چیزهای دیگر از زنها خواسته شود که اینطور یا آنطور لباس بپوشند و رفتار کنند،
هر چقدر هم که دیگران بخواهند به کمکِ چندین مراقب و نگهبانِ نادان تمامِ زنها را، فارغ از بُعدِ تمام انسانیِ آنها چون یک گَله نگه دارند، صرفِ نظر از این که برای سرکوبِ زندگیِ پر روحِ این جنسِ لطیف از چه فشارهایی استفاده میشود،
هیچ یک از اینها نمیتواند این حقیقت را تغییر دهد که زن همانی است که هست، لطیف، ولی در عین حال پرقدرت!
آنقدر پرقدرت که هیچ اجباری را نپذیرد..
👤 #کلاریسا_استس
📙 #زنانی_که_با_گرگها_میدوند
@Roshanfkrane
هر چقدر هم که دیگران بخواهند به کمکِ چندین مراقب و نگهبانِ نادان تمامِ زنها را، فارغ از بُعدِ تمام انسانیِ آنها چون یک گَله نگه دارند، صرفِ نظر از این که برای سرکوبِ زندگیِ پر روحِ این جنسِ لطیف از چه فشارهایی استفاده میشود،
هیچ یک از اینها نمیتواند این حقیقت را تغییر دهد که زن همانی است که هست، لطیف، ولی در عین حال پرقدرت!
آنقدر پرقدرت که هیچ اجباری را نپذیرد..
👤 #کلاریسا_استس
📙 #زنانی_که_با_گرگها_میدوند
@Roshanfkrane
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح ,
بویِ زلفِ تو همان مونسِ جان است که بود
زلفِ هندوی تو گفتم که دگر ره نزند
سالها رفت و بدان سیرت و سان است، که بود
#حافظ
#شعر
🌹🍂🌹🍂
@Roshanfkrane
بویِ زلفِ تو همان مونسِ جان است که بود
زلفِ هندوی تو گفتم که دگر ره نزند
سالها رفت و بدان سیرت و سان است، که بود
#حافظ
#شعر
🌹🍂🌹🍂
@Roshanfkrane
🔺سباستین کورتس 32 ساله #جوانترین صدراعظم تاریخ #اتریش!
🔹ما هم #مسئولانی داریم که 30 ساله فقط میزشون رو عوض کردن!
#سیاسی
@Roshanfkrane
🔹ما هم #مسئولانی داریم که 30 ساله فقط میزشون رو عوض کردن!
#سیاسی
@Roshanfkrane
دادگاه چین به سینماها دستور داد تا تصویر #بدهکاران بانکی را پیش از شروع فیلم نمایش دهند !
توی #ایران بخوان چنین کاری کنند دیگه زمانی برای پخش فیلم نمیمونه..😁
#اجتماعی
@Roshanfkrane
توی #ایران بخوان چنین کاری کنند دیگه زمانی برای پخش فیلم نمیمونه..😁
#اجتماعی
@Roshanfkrane
مدت هاست در هر جمع و گروهی این سوال طرح می شود که:
چرا در ایران اختلاس زیاد است؟
تهمت فراوان است ؟
دروغ بی شمار است؟
چرا زیرآب زنی در کار و خیانت در شغل و فساد در خانواده افزون شده است؟
چرا جوانان به مواد مخدر روی آورده اند؟
چرا رابطه های آنچنانی رواج یافته ؟
چرا میزان تصادفات رانندگی زیاد شده؟
چرا دعواهای خانگی و خیابانی و چاقو کشی و قتل و جنایت و تجاوز روز به روز بیشتر می شود؟
چرا تحمل ایرانی ها کم شده.؟
چرا فحش زیاد شده ..؟
چرا هر کس که سفری به اروپا می کند می گوید انجا احترام دیده و در ایران بی احترامی ....؟
چرا و چرا؟؟
مگر از صبح تاشب نوای دین از صدا و سیما به گوش نمی رسد؟
مگر هر هفته در کل کشور نماز جمعه برگزار نمی شود؟
مگر این همه مداح و سخنران که شب و روز از خدا و پیغمبر می گویند کم است ؟
پس چرا مشکلات اخلاقی جامعه روز به روز اسفناک تر و فجیع تر می شود؟؟
خلاصه : چرا جامعه ایران از اخلاق دور شده است؟
پاسخ این همه سوال فقط یک عبارت است:
«ابهام از آینده و اخلاقی زیستن»
در دهۀ ۱۹۶۰ تعدادی از روانشناسان اجتماعی فرانسوی با همكاری یك مؤسسۀ تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یك مركز شبانه روزی تأسیس كردند.
در این مركز، نوجوانان ۱۲تا ۱۹سال آموزش میدیدند و زندگی میكردند. مدّت یك سال همه چیز به صورت عادی جریان داشت
و آزمایشهای مختلف كمی و كیفی بر روی آنان انجام گرفت.
در طول این یك سال، هر نوجوان سه وعدۀ غذایی روزانه با احتساب میان وعدهها، ۸۰۰ گرم غذا میخورد.
پس از یك سال به تدریج و آگاهانه شایعه كردند به علت وضعیت اقتصادی نابسامان شبانهروزی، ممكن است غذا به لحاظ كمی و كیفی جیرهبندی شود.
شش ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰ گرم به ۱۲۰۰ گرم افزایش یافت.
هنگامی كه عملاً جیرهبندی را آغاز كردند، مصرف غذا از ۱۲۰۰ گرم به ۱۵۰۰ گرم رسید و حتی در اواخر این دورۀ چهارساله، نوجوانانی بودند كه در شبانه روز بیش از ۵كیلوگرم غذا میخوردند.
دلیل افزایش مصرف این بود كه نوجوانان آیندۀ خود را مبهم میدیدند.
هنگامی كه مركز شبانهروزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یكدیگر تعارف میكردند
و نسبت به یكدیگر رابطهای مبتنی بر نیكوكاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند. امّا هنگامی كه شایعۀ كمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه، نسبت به یكدیگر كمتر شد.
در واقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایۀ عدالت، احسان، رعایت ادب و.. به مرور زمان كمرنگ گشت.
آینده ی مبهم و نامعلوم افراد از نظر مالی، شغلی و.. آستانۀ اخلاق و تحمل را در هر جامعه ای كاهش میدهد.
به طور مثال، در جامعهای كه همۀ افراد با هر تخصصی میتوانند شغلی داشته باشند، كارشكنی، حسادت، تهمت، سخنچینی، چاپلوسی و.. كمتر است.
به طور كلی در جامعهای كه نیازهای اساسی انسانها در آن تأمین میشود، افراد بر پایۀ موازین اخلاقی زندگی میكنند.
پس اخلاقی زیستن ارتباطی به نصیحت های اخلاقی و ازدیاد مجالس دینی ندارد.
اخلاقی زیستن نیاز به آرامش ذهنی و ثبات اقتصادی دارد.
به جای صرف هزینه های بسیار برای دعاهای مستحب کمیل و ندبه و سخنرانی های خسته کننده و مداحی های سوزناک و خرج برای برپایی مجالس و همایش های بی اثر ؛ بهتر است این ثروت عمومی را به واجبات مردم یعنی مخصوصا ازدواج و شغل منتقل کنید.
جوانی که شغل دارد و ازدواج کرده ، با خوش بینی به آینده می نگرد
و همین آرامش به او زندگی اخلاقی بهتری هدیه خواهد داد .
پس لطفا مستحبات را کم کنید و به واجبات برسید!
📚#اخلاق_و_آسیبهای_اجتماعی
#مصطفی_ملکیان
@Roshanfkrane
چرا در ایران اختلاس زیاد است؟
تهمت فراوان است ؟
دروغ بی شمار است؟
چرا زیرآب زنی در کار و خیانت در شغل و فساد در خانواده افزون شده است؟
چرا جوانان به مواد مخدر روی آورده اند؟
چرا رابطه های آنچنانی رواج یافته ؟
چرا میزان تصادفات رانندگی زیاد شده؟
چرا دعواهای خانگی و خیابانی و چاقو کشی و قتل و جنایت و تجاوز روز به روز بیشتر می شود؟
چرا تحمل ایرانی ها کم شده.؟
چرا فحش زیاد شده ..؟
چرا هر کس که سفری به اروپا می کند می گوید انجا احترام دیده و در ایران بی احترامی ....؟
چرا و چرا؟؟
مگر از صبح تاشب نوای دین از صدا و سیما به گوش نمی رسد؟
مگر هر هفته در کل کشور نماز جمعه برگزار نمی شود؟
مگر این همه مداح و سخنران که شب و روز از خدا و پیغمبر می گویند کم است ؟
پس چرا مشکلات اخلاقی جامعه روز به روز اسفناک تر و فجیع تر می شود؟؟
خلاصه : چرا جامعه ایران از اخلاق دور شده است؟
پاسخ این همه سوال فقط یک عبارت است:
«ابهام از آینده و اخلاقی زیستن»
در دهۀ ۱۹۶۰ تعدادی از روانشناسان اجتماعی فرانسوی با همكاری یك مؤسسۀ تحقیقاتی بزرگ، در اروپا یك مركز شبانه روزی تأسیس كردند.
در این مركز، نوجوانان ۱۲تا ۱۹سال آموزش میدیدند و زندگی میكردند. مدّت یك سال همه چیز به صورت عادی جریان داشت
و آزمایشهای مختلف كمی و كیفی بر روی آنان انجام گرفت.
در طول این یك سال، هر نوجوان سه وعدۀ غذایی روزانه با احتساب میان وعدهها، ۸۰۰ گرم غذا میخورد.
پس از یك سال به تدریج و آگاهانه شایعه كردند به علت وضعیت اقتصادی نابسامان شبانهروزی، ممكن است غذا به لحاظ كمی و كیفی جیرهبندی شود.
شش ماه بعد از این شایعه، میزان غذای مصرفی روزانه هر فرد از ۸۰۰ گرم به ۱۲۰۰ گرم افزایش یافت.
هنگامی كه عملاً جیرهبندی را آغاز كردند، مصرف غذا از ۱۲۰۰ گرم به ۱۵۰۰ گرم رسید و حتی در اواخر این دورۀ چهارساله، نوجوانانی بودند كه در شبانه روز بیش از ۵كیلوگرم غذا میخوردند.
دلیل افزایش مصرف این بود كه نوجوانان آیندۀ خود را مبهم میدیدند.
هنگامی كه مركز شبانهروزی در وضع عادی قرار داشت، افراد غذای خود را به یكدیگر تعارف میكردند
و نسبت به یكدیگر رابطهای مبتنی بر نیكوكاری، شفقت و نوعی از خودگذشتگی داشتند. امّا هنگامی كه شایعۀ كمبود غذا مطرح شد، تعارفات، رعایت ادب و رفتارهای مهربانانه، نسبت به یكدیگر كمتر شد.
در واقع به دلیل مبهم بودن آینده، اخلاقی زیستن بر پایۀ عدالت، احسان، رعایت ادب و.. به مرور زمان كمرنگ گشت.
آینده ی مبهم و نامعلوم افراد از نظر مالی، شغلی و.. آستانۀ اخلاق و تحمل را در هر جامعه ای كاهش میدهد.
به طور مثال، در جامعهای كه همۀ افراد با هر تخصصی میتوانند شغلی داشته باشند، كارشكنی، حسادت، تهمت، سخنچینی، چاپلوسی و.. كمتر است.
به طور كلی در جامعهای كه نیازهای اساسی انسانها در آن تأمین میشود، افراد بر پایۀ موازین اخلاقی زندگی میكنند.
پس اخلاقی زیستن ارتباطی به نصیحت های اخلاقی و ازدیاد مجالس دینی ندارد.
اخلاقی زیستن نیاز به آرامش ذهنی و ثبات اقتصادی دارد.
به جای صرف هزینه های بسیار برای دعاهای مستحب کمیل و ندبه و سخنرانی های خسته کننده و مداحی های سوزناک و خرج برای برپایی مجالس و همایش های بی اثر ؛ بهتر است این ثروت عمومی را به واجبات مردم یعنی مخصوصا ازدواج و شغل منتقل کنید.
جوانی که شغل دارد و ازدواج کرده ، با خوش بینی به آینده می نگرد
و همین آرامش به او زندگی اخلاقی بهتری هدیه خواهد داد .
پس لطفا مستحبات را کم کنید و به واجبات برسید!
📚#اخلاق_و_آسیبهای_اجتماعی
#مصطفی_ملکیان
@Roshanfkrane
🍀تو آخرین سرزمینی
باقی مانده در جغرافیای آزادی
تو آخرین وطنی هستی که از ترس و گرسنگی ایمنم میکند.
تو واپسین خوشه
و واپسین ماه
واپسین کبوتر
واپسین ابر.
تو واپسین شکوفهای هستی که بوییده ام
و واپسین کتابی که خواندهام
آخرین واژهای که نوشتهام....
«نزار قبانی»
#شعر
@Roshanfkrane
باقی مانده در جغرافیای آزادی
تو آخرین وطنی هستی که از ترس و گرسنگی ایمنم میکند.
تو واپسین خوشه
و واپسین ماه
واپسین کبوتر
واپسین ابر.
تو واپسین شکوفهای هستی که بوییده ام
و واپسین کتابی که خواندهام
آخرین واژهای که نوشتهام....
«نزار قبانی»
#شعر
@Roshanfkrane
ترانه علیدوستی پس از حواشی حضور زنان در استادیوم آزادی برای تماشای مسابقه فوتبال، ایران بولیوی، در پاسخ به یکی از مخاطبان که نسبت به اصطلاح مردان نیمهلخت در مورد مردان فوتبالیست واکنش نشان داده بود، نوشت:
🔹در ورزشگاه احتمال داره ما این جوانان نیمه لخت رو از فاصله صدها متر دورتر ببینیم. اما در صدا و سیما بارها این سر و وضع گناهآلود رو در نماهای خیلی بسته تماشا کردیم؛ حالا چکار کنیم؟
@Roshanfkrane
🔹در ورزشگاه احتمال داره ما این جوانان نیمه لخت رو از فاصله صدها متر دورتر ببینیم. اما در صدا و سیما بارها این سر و وضع گناهآلود رو در نماهای خیلی بسته تماشا کردیم؛ حالا چکار کنیم؟
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جل الخالق! چنین چیزی توو عمرتون محال دیده باشید! مزرعه پرورش غورباقه در چین را ببینید! از بهترین غذاهای چینی است!😐
#جالب
@Roshanfkrane
#جالب
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منطقه ای #عجیب در #روسیه،
آیا این منطقه توسط ارواح و اجنه محافظت میشود؟چگونه قوانین جاذبه فیزیک نقض میشود؟آیا این منطقه محل فرود یوفوهاست وضدجاذبه درآن وجود دارد؟
#جالب
@Roshanfkrane
آیا این منطقه توسط ارواح و اجنه محافظت میشود؟چگونه قوانین جاذبه فیزیک نقض میشود؟آیا این منطقه محل فرود یوفوهاست وضدجاذبه درآن وجود دارد؟
#جالب
@Roshanfkrane
_10
درون پاکت سه صفحه ماشین شده با گیره کاغذ به هم وصل شده بود. سوفی شروع به خواندن کرد.
فلسفه چیست؟
سوفی عزیز،
بسیاری از مردم، هر کدام، یک سرگرمی دارند. بعضی سکه قدیمی با تمبر خارجی جمع می کنند، برخی به کاردستی مشغول می شوند، دیگران در اوقات فراغت به ورزش می پردازند.
گروهی از کتاب خواندن لذت می برند. ولی ذوق مطالعه آنها بسیار با هم متفاوت است. عده ای فقط روزنامه یا چیزهای فکاهی می خوانند، جمعی ژمان دوست دارند، مابقی هم چه بسا خواندن کتابهای ستاره شناسی، طبیعت وحشی یا کشفیات علمی را ترجیح می دهند.
اگر من به اسب یا به سنگهای قیمتی علاقه مند باشم نباید انتظار داشته باشم که بقیه هم در سليقه من سهیم باشند. اگر من کلیه برنامه های ورزشی تلویزیون را با لذت تمام تماشا می کنم، باید این واقعیت را بپذیرم که افرادی هم حوصله شان از ورزش سر می رود.
آیا چیزی هست که همه به آن علاقه مند باشیم؟ آیا چیزی هست که مربوط به همه . صرف نظر که کی هستند و کجای جهان زندگی میکنند. باشد؟ آری، سوفی عزیز، مطالبی هست که قطعا مورد علاقه همگان است. و موضوع بحث دوره آموزشی ما دقیقا همینهاست.
مهمترین چیز در زندگی چیست؟ اگر این سؤال را از کسی بکنیم که سخت گرسنه است، خواهد گفت غذا. اگر از کسی بپرسیم که از سرما دارد می میرد، خواهد گفت گرما. و اگر از آدمی تک و تنها همین سؤال را بکنیم، لابد خواهد گفت مصاحبت آدمها.
ولی هنگامی که این نیازهای اولیه برآورده شد . آیا چیزی می ماند که انسان بدان نیازمند باشد؟ فیلسوفان می گویند بلی. به عقیده آنها آدم نمی تواند فقط دربند شکم باشد. البته همه خورد و خوراک لازم دارند. البته که همه محتاج محبت و مواظبت اند. ولی از اینها که بگذریم - یک چیز دیگر هم هست که همه لازم دارند، و آن این است که بدانیم ما کیستیم و در اینجا چه می کنیم.
علاقه به اینکه بدانیم ما کی هستیم امرى وتصادفی» چون جمع کردن تمبر نیست. جوینده این مطلب در بحثی شرکت می کند که با پیدایش بشر بر کره زمین آغاز شد و هنوز ادامه دارد. این که جهان، زمین، حیات چگونه وجود بافت، موضوعی است بس مهمتر و بزرگتر از این که چه کسی در بازیهای المپیک پیشین بیش از همه مدال برد.
بهترین راه نزدیک شدن به فلسفه پرسیدن یکی چند پرسش فلسفی است:
جهان چگونه به وجود آمد؟ آیا در پس آنچه روی می دهد اراده یا مقصودی نهان است؟ آیا پس از مرگ حیات هست؟ این مسائل را چگونه می توان پاسخ داد؟ و مهمتر از همه، چگونه باید زیست؟ آدمیان در طول سالها و سده ها این پرسشها را کرده اند. فرهنگی وجود ندارد که نخواسته باشد بداند بشر چیست و جهان از کجا آمد.
سئوالات فلسفی در اصل چندان زیاد نیست. شماری از مهمترین آنها را ما در همین گفتگو مطرح کرده ایم. ولی تاریخ برای هر کدام از این سؤالها جوابهای متعدد پیش نهاده است. از این رو پرسیدن مسائل فلسفی آسانتر از پاسخ دادن آنهاست.
امروزه نیز هر فرد باید برای اینگونه پرسشها پاسخ خود را بیابد. برای درک این که آیا خدایی وجود دارد یا پس از مرگ حیات هست، نمی توان به دایرة المعارف مراجعه کرد. هیچ دایرة المعارفی به ما نمی گوید که چگونه باید زندگی کرد. اما بررسی اعتقادات دیگران می تواند یاری رساند که دید خود را از زندگی سر و سامان بخشیم.
جستجوی فیلسوفان برای حقیقت بی شباهت به داستانهای جنائی نیست. بعضی فکر می کنند فلان کس قاتل است، دیگران این یا آن را مسئول می دانند.
قسمت_10
دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
درون پاکت سه صفحه ماشین شده با گیره کاغذ به هم وصل شده بود. سوفی شروع به خواندن کرد.
فلسفه چیست؟
سوفی عزیز،
بسیاری از مردم، هر کدام، یک سرگرمی دارند. بعضی سکه قدیمی با تمبر خارجی جمع می کنند، برخی به کاردستی مشغول می شوند، دیگران در اوقات فراغت به ورزش می پردازند.
گروهی از کتاب خواندن لذت می برند. ولی ذوق مطالعه آنها بسیار با هم متفاوت است. عده ای فقط روزنامه یا چیزهای فکاهی می خوانند، جمعی ژمان دوست دارند، مابقی هم چه بسا خواندن کتابهای ستاره شناسی، طبیعت وحشی یا کشفیات علمی را ترجیح می دهند.
اگر من به اسب یا به سنگهای قیمتی علاقه مند باشم نباید انتظار داشته باشم که بقیه هم در سليقه من سهیم باشند. اگر من کلیه برنامه های ورزشی تلویزیون را با لذت تمام تماشا می کنم، باید این واقعیت را بپذیرم که افرادی هم حوصله شان از ورزش سر می رود.
آیا چیزی هست که همه به آن علاقه مند باشیم؟ آیا چیزی هست که مربوط به همه . صرف نظر که کی هستند و کجای جهان زندگی میکنند. باشد؟ آری، سوفی عزیز، مطالبی هست که قطعا مورد علاقه همگان است. و موضوع بحث دوره آموزشی ما دقیقا همینهاست.
مهمترین چیز در زندگی چیست؟ اگر این سؤال را از کسی بکنیم که سخت گرسنه است، خواهد گفت غذا. اگر از کسی بپرسیم که از سرما دارد می میرد، خواهد گفت گرما. و اگر از آدمی تک و تنها همین سؤال را بکنیم، لابد خواهد گفت مصاحبت آدمها.
ولی هنگامی که این نیازهای اولیه برآورده شد . آیا چیزی می ماند که انسان بدان نیازمند باشد؟ فیلسوفان می گویند بلی. به عقیده آنها آدم نمی تواند فقط دربند شکم باشد. البته همه خورد و خوراک لازم دارند. البته که همه محتاج محبت و مواظبت اند. ولی از اینها که بگذریم - یک چیز دیگر هم هست که همه لازم دارند، و آن این است که بدانیم ما کیستیم و در اینجا چه می کنیم.
علاقه به اینکه بدانیم ما کی هستیم امرى وتصادفی» چون جمع کردن تمبر نیست. جوینده این مطلب در بحثی شرکت می کند که با پیدایش بشر بر کره زمین آغاز شد و هنوز ادامه دارد. این که جهان، زمین، حیات چگونه وجود بافت، موضوعی است بس مهمتر و بزرگتر از این که چه کسی در بازیهای المپیک پیشین بیش از همه مدال برد.
بهترین راه نزدیک شدن به فلسفه پرسیدن یکی چند پرسش فلسفی است:
جهان چگونه به وجود آمد؟ آیا در پس آنچه روی می دهد اراده یا مقصودی نهان است؟ آیا پس از مرگ حیات هست؟ این مسائل را چگونه می توان پاسخ داد؟ و مهمتر از همه، چگونه باید زیست؟ آدمیان در طول سالها و سده ها این پرسشها را کرده اند. فرهنگی وجود ندارد که نخواسته باشد بداند بشر چیست و جهان از کجا آمد.
سئوالات فلسفی در اصل چندان زیاد نیست. شماری از مهمترین آنها را ما در همین گفتگو مطرح کرده ایم. ولی تاریخ برای هر کدام از این سؤالها جوابهای متعدد پیش نهاده است. از این رو پرسیدن مسائل فلسفی آسانتر از پاسخ دادن آنهاست.
امروزه نیز هر فرد باید برای اینگونه پرسشها پاسخ خود را بیابد. برای درک این که آیا خدایی وجود دارد یا پس از مرگ حیات هست، نمی توان به دایرة المعارف مراجعه کرد. هیچ دایرة المعارفی به ما نمی گوید که چگونه باید زندگی کرد. اما بررسی اعتقادات دیگران می تواند یاری رساند که دید خود را از زندگی سر و سامان بخشیم.
جستجوی فیلسوفان برای حقیقت بی شباهت به داستانهای جنائی نیست. بعضی فکر می کنند فلان کس قاتل است، دیگران این یا آن را مسئول می دانند.
قسمت_10
دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
_11
پلیس گاه موفق به کشف حقیقت می شود. ولی گاهی نیز، با وجود آن که جواب مسئله جایی نهان است، به اصل قضیه پی نمی برد. پس اگر هم پاسخ مطلب دشوار باشد، پاسخی احتمالا هست، و پاسخ درست فقط یکی است. با نوعی هستی پس از مرگ هست یا نیست.
بسیاری از معماهای کهن را علم تاکنون پاسخ گفته است. روزگاری هیچ کس نمی دانست پشت تاریک ماه چه شکلی است. این را با بحث و جدل نمی شد
حل کرد، و هر کسی تصوری از آن داشت. ولی امروزه دقيقا می دانیم سمت تاریک ماه چه شکل است، و احدی دیگر به آدمهای کره ماه، یا این که ماه از پنیر است و باور ندارد.
یک فیلسوف یونانی که بیش از دو هزار سال پیش می زیست معتقد بود فلسفه در نتیجه شگفتی و کنجکاوی انسان پدید آمد. حیات برای بشر چنان حیرت انگیز بود که پرسشهای فلسفی به خودی خود مطرح شد.
درست مانند هنگامی که تردستي شعبده بازی را می نگریم. نمی دانیم این کارها را چگونه می کند. پس می پرسیم: چطور توانست از دو دستمال ابریشمی سفید خرگوشی زنده در آورد؟ شعبده باز کلاه را نشان تماشاگران می دهد، کاملا تھی است، ولی ناگهان خرگوشی از آن بیرون می جهد. بسیاری از آدمها به جهان با دیده نعجب و ناباوری همسان می نگرند.
در مورد خرگوش، خوب می دانیم که شعبده باز به ما حقه زده است. و دلمان می خواهد بفهمیم این کار را چگونه می کند. ولی در مورد جهان موضوع کمی متفاوت است. می دانیم که جهان چشم بندی و نیرنگ نیست، چون خودمان در آنیم، بخشی از آنیم. در واقع ما خوذ خرگوش سفیدی هستیم که از کلاه درمی آید. تفاوت ما و خرگوش سفید تنها این است که خرگوش نمی داند در ترفند شعبده باز شرکت دارد. ولی ما میدانیم در چیزی مرموز شرکت داریم و می خواهیم از ساز و کار آن سر درآوریم.
پی نوشت: شاید هم بهتر باشد کل جهان کائنات را به آن خرگوش سفید تشبیه کرد. ما که در اینجا به سر می بریم شپشکهای ریزی در لا به لای موهای آن خرگوش به حساب می آییم. منتها فيلسوفها سعی دارند از این موهای نازک بالا بروند و مستقیم در چشم شعبده باز بنگرند.
سوفی، هنوز اینجایی؟ بقیه دارد...
سوفی کاملا از توان افتاده بود. می پرسد هنوز اینجایی؟ یادش نمی آمد در حين خواندن حتی نفس کشیده باشد؟ این نامه راکی آورده بود؟ نمی توانست همان کسی باشد که کارت تبریک تولد برای هیلده مولرکناگ فرستاده بود، زیرا آن تمبر و مهر پست داشت. ولی پاکت قهوه ای، درست مانند دو پاکت کوچک سفید، دستی در صندوق پست آنها انداخته شده بود.
سوفی به ساعتش نگاه کرد. یک ربع به سه مانده بود. مادرش تا دو ساعت دیگر نمی آمد. از مخفیگاه بیرون خزید. دوباره سوی صندوق پست دوید. شاید نامه دیگری آنجا باشد. پاکت قهوه ای دیگری به نام خودش آنجا بود. این بار اطراف را نگریست ولی کسی در آن حوالی دیده نمی شد. دوید تا دم جنگل و به پایین جاده نظر کرد، هیچ کس نبود. ناگاه به نظرش رسید انگار از درون جنگل صدای شکستن شاخه ها را شنید. اما کاملا یقین نداشت، و به هر حال تعقیب کسی که خیال فرار دارد بی فایده است.
سوفی برگشت توی خانه. دوید طبقه بالا به اتاق خود، جعبه بزرگ نان شیرینی را که پر از سنگهای قشنگ بود برداشت. سنگها را کف اتاق خالی کرد و آن دو پاکت بزرگ را داخل جعبه گذاشت، باز دوان دوان به باغ برگشت، جعبه را محکم به دو دست گرفته بود. پیش از آن که وارد مخفیگاه شود مقداری غذا برای شرکان در ظرفش ریخت.
«پیشی، پیشی، پیشی!»
درون مخفیگاه، پاکت قهوه ای دوم را گشود و برگهای ماشین شده را بیرون آورد. شروع به خواندن کرد.
#قسمت_11
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
پلیس گاه موفق به کشف حقیقت می شود. ولی گاهی نیز، با وجود آن که جواب مسئله جایی نهان است، به اصل قضیه پی نمی برد. پس اگر هم پاسخ مطلب دشوار باشد، پاسخی احتمالا هست، و پاسخ درست فقط یکی است. با نوعی هستی پس از مرگ هست یا نیست.
بسیاری از معماهای کهن را علم تاکنون پاسخ گفته است. روزگاری هیچ کس نمی دانست پشت تاریک ماه چه شکلی است. این را با بحث و جدل نمی شد
حل کرد، و هر کسی تصوری از آن داشت. ولی امروزه دقيقا می دانیم سمت تاریک ماه چه شکل است، و احدی دیگر به آدمهای کره ماه، یا این که ماه از پنیر است و باور ندارد.
یک فیلسوف یونانی که بیش از دو هزار سال پیش می زیست معتقد بود فلسفه در نتیجه شگفتی و کنجکاوی انسان پدید آمد. حیات برای بشر چنان حیرت انگیز بود که پرسشهای فلسفی به خودی خود مطرح شد.
درست مانند هنگامی که تردستي شعبده بازی را می نگریم. نمی دانیم این کارها را چگونه می کند. پس می پرسیم: چطور توانست از دو دستمال ابریشمی سفید خرگوشی زنده در آورد؟ شعبده باز کلاه را نشان تماشاگران می دهد، کاملا تھی است، ولی ناگهان خرگوشی از آن بیرون می جهد. بسیاری از آدمها به جهان با دیده نعجب و ناباوری همسان می نگرند.
در مورد خرگوش، خوب می دانیم که شعبده باز به ما حقه زده است. و دلمان می خواهد بفهمیم این کار را چگونه می کند. ولی در مورد جهان موضوع کمی متفاوت است. می دانیم که جهان چشم بندی و نیرنگ نیست، چون خودمان در آنیم، بخشی از آنیم. در واقع ما خوذ خرگوش سفیدی هستیم که از کلاه درمی آید. تفاوت ما و خرگوش سفید تنها این است که خرگوش نمی داند در ترفند شعبده باز شرکت دارد. ولی ما میدانیم در چیزی مرموز شرکت داریم و می خواهیم از ساز و کار آن سر درآوریم.
پی نوشت: شاید هم بهتر باشد کل جهان کائنات را به آن خرگوش سفید تشبیه کرد. ما که در اینجا به سر می بریم شپشکهای ریزی در لا به لای موهای آن خرگوش به حساب می آییم. منتها فيلسوفها سعی دارند از این موهای نازک بالا بروند و مستقیم در چشم شعبده باز بنگرند.
سوفی، هنوز اینجایی؟ بقیه دارد...
سوفی کاملا از توان افتاده بود. می پرسد هنوز اینجایی؟ یادش نمی آمد در حين خواندن حتی نفس کشیده باشد؟ این نامه راکی آورده بود؟ نمی توانست همان کسی باشد که کارت تبریک تولد برای هیلده مولرکناگ فرستاده بود، زیرا آن تمبر و مهر پست داشت. ولی پاکت قهوه ای، درست مانند دو پاکت کوچک سفید، دستی در صندوق پست آنها انداخته شده بود.
سوفی به ساعتش نگاه کرد. یک ربع به سه مانده بود. مادرش تا دو ساعت دیگر نمی آمد. از مخفیگاه بیرون خزید. دوباره سوی صندوق پست دوید. شاید نامه دیگری آنجا باشد. پاکت قهوه ای دیگری به نام خودش آنجا بود. این بار اطراف را نگریست ولی کسی در آن حوالی دیده نمی شد. دوید تا دم جنگل و به پایین جاده نظر کرد، هیچ کس نبود. ناگاه به نظرش رسید انگار از درون جنگل صدای شکستن شاخه ها را شنید. اما کاملا یقین نداشت، و به هر حال تعقیب کسی که خیال فرار دارد بی فایده است.
سوفی برگشت توی خانه. دوید طبقه بالا به اتاق خود، جعبه بزرگ نان شیرینی را که پر از سنگهای قشنگ بود برداشت. سنگها را کف اتاق خالی کرد و آن دو پاکت بزرگ را داخل جعبه گذاشت، باز دوان دوان به باغ برگشت، جعبه را محکم به دو دست گرفته بود. پیش از آن که وارد مخفیگاه شود مقداری غذا برای شرکان در ظرفش ریخت.
«پیشی، پیشی، پیشی!»
درون مخفیگاه، پاکت قهوه ای دوم را گشود و برگهای ماشین شده را بیرون آورد. شروع به خواندن کرد.
#قسمت_11
#دنیای_سوفی
@Roshanfkrane
🔻 انتقاد رئیس سازمان پدافندغیرعامل ایران از وضعیت عسلویه
🔸 سرتیپ پاسدار غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل در ایران از وضعیت عسلویه که محل منطقه ویژه اقتصادی پارس و منابع عظیم انرژی پارس جنوبی است، انتقاد کرده است.
🔸 آقای جلالی به خبرگزاری فارس گفته "در عسلویه، مراکز پرخطر و پرتراکم با ارزش بالا را کنار هم و کنار مرز ایجاد کردهاند که با هیچ معیار و مقیاس پدافندی قابل توجیه نیست".
🔸 این مقام ایرانی گفته "در خصوص وضع فعلی و جایی مثل عسلویه هم راهکار هست مثلاً در یک جایی که کل گاز از یک لوله عبور میکند و بعد از یک پمپ گذر میکند، بیاییم یک لوله را به چهار لوله تقسیم و فاصلهها را زیاد کنیم که اگر یکی از آنها آتش گرفت دیگری مشکل نداشته باشد. به اینها کاهش ریسک و خطرات میگویند که در حال انجام است".
#خبر
@Roshanfkrane
🔸 سرتیپ پاسدار غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل در ایران از وضعیت عسلویه که محل منطقه ویژه اقتصادی پارس و منابع عظیم انرژی پارس جنوبی است، انتقاد کرده است.
🔸 آقای جلالی به خبرگزاری فارس گفته "در عسلویه، مراکز پرخطر و پرتراکم با ارزش بالا را کنار هم و کنار مرز ایجاد کردهاند که با هیچ معیار و مقیاس پدافندی قابل توجیه نیست".
🔸 این مقام ایرانی گفته "در خصوص وضع فعلی و جایی مثل عسلویه هم راهکار هست مثلاً در یک جایی که کل گاز از یک لوله عبور میکند و بعد از یک پمپ گذر میکند، بیاییم یک لوله را به چهار لوله تقسیم و فاصلهها را زیاد کنیم که اگر یکی از آنها آتش گرفت دیگری مشکل نداشته باشد. به اینها کاهش ریسک و خطرات میگویند که در حال انجام است".
#خبر
@Roshanfkrane