♦️بازنشستگی اجباری
✍️نامه سرگشاده صادق زیباکلام به رئیس دانشگاه تهران
استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمود نیلی احمدآبادی
ریاست محترم دانشگاه تهران
🔹با سلام و تحیات و قبولی طاعات، پریشب آقای دکتر عسکرخانی تلفنی در مورد بازنشستگی اساتید سئوال کردند. گفتم در جریان نیستم. با تعجب گفتند چطور در جریان نیستید خود شما هم بازنشست شدهاید. امروز پیگیری کردم و دیدم که در اسفندماه سال گذشته بازنشست شدهام. جالب است که در دانشکده هم کسی نمیدانست. در اتوماسیون نامهای به تاریخ 20اسفند اشاره به بخشنامه یک روز قبلش از طرف وزارت علوم مینماید که چون سن من به هفتاد سال و سنوات خدمتم در دانشگاه به چهل سال رسیده، لذا میبایستی بازنشسته شوم. من اعتراضی به بازنشستگی اجباریام ندارم. یعنی فیالواقع اعتراضی هم میداشتم چیزی عوض نمیشد. پرسشم آن است که به نظر جنابعالی، آیا وقتی دانشگاه میخواهد یک همکارش را بعد از چهل سال بازنشسته نماید جای آن ندارد که با علم واطلاع و یک احترام صوری به وی و دانشکدهاش صورت بگیرد؟
🔹یک بخاری نفتی علاءالدین را بعد از گازکشی پرت نمیکنند در انبار، آن را دو دستی کنارانباری میگذارند. جوامع توسعهیافته که جای خود دارند، فکرنکنم در حبشه هم با اساتیدشان این گونه برخورد کنند که امثال دکتر فرهاد رهبر، وزارت علوم، دانشگاه تهران، شورایعالی انقلاب فرهنگی و سایر پیشقراولان فرهنگ و تمدن مشعشع ایرانی–اسلامی برخورد میکنند. البته حق دارید. دانشگاهی که بعد از چهل سال مجبورهستید تازه علوم انسانی آن را اسلامی نمایید، اساتیدش شایسته احترام بخاری کهنه علاءالدین را هم ندارند.
🔹میماند یک پرسش ساده: چه کسی از صلاحیت بیشتری در تشخیص فرارسیدن زمان بازنشستگی یک استاد برخوردار است؟ همکاران وی، گروه آموزشی، تحقیقات، تالیفات، مقالات و شاگردان وی و یا به جای همه این ها وزارت علوم و شورایعالی انقلاب فرهنگی میبایستی رای دهند؟ نهادهایی که نگاهشان به دانشگاه و آموزش عالی تحت تاثیر باورهای ایدئولوژیکشان است تا علم و دانش؟ آیا در تصمیم به بازنشستگی صادق زیباکلام و صادق زیباکلامها کوچکترین استعلام و نظرخواهی از دانشکدههایی که سالها با آنها همکاری داشتهاند گرفتید؟
🔹بنده به حول و قوهاللهی به کارهایم ادامه خواهم داد. اما فراموش نکنید که چهل سال تلاش در حاکمیت ایدئولوژی به جای علم و دانش بر دانشگاههای کشور بجز رکود و بیبرگوباری درعلوم انسانی دستاورد دیگری به همراه نداشته.
ایام به کام باد
#صادق_زیباکلام
@Roshanfkrane
✍️نامه سرگشاده صادق زیباکلام به رئیس دانشگاه تهران
استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمود نیلی احمدآبادی
ریاست محترم دانشگاه تهران
🔹با سلام و تحیات و قبولی طاعات، پریشب آقای دکتر عسکرخانی تلفنی در مورد بازنشستگی اساتید سئوال کردند. گفتم در جریان نیستم. با تعجب گفتند چطور در جریان نیستید خود شما هم بازنشست شدهاید. امروز پیگیری کردم و دیدم که در اسفندماه سال گذشته بازنشست شدهام. جالب است که در دانشکده هم کسی نمیدانست. در اتوماسیون نامهای به تاریخ 20اسفند اشاره به بخشنامه یک روز قبلش از طرف وزارت علوم مینماید که چون سن من به هفتاد سال و سنوات خدمتم در دانشگاه به چهل سال رسیده، لذا میبایستی بازنشسته شوم. من اعتراضی به بازنشستگی اجباریام ندارم. یعنی فیالواقع اعتراضی هم میداشتم چیزی عوض نمیشد. پرسشم آن است که به نظر جنابعالی، آیا وقتی دانشگاه میخواهد یک همکارش را بعد از چهل سال بازنشسته نماید جای آن ندارد که با علم واطلاع و یک احترام صوری به وی و دانشکدهاش صورت بگیرد؟
🔹یک بخاری نفتی علاءالدین را بعد از گازکشی پرت نمیکنند در انبار، آن را دو دستی کنارانباری میگذارند. جوامع توسعهیافته که جای خود دارند، فکرنکنم در حبشه هم با اساتیدشان این گونه برخورد کنند که امثال دکتر فرهاد رهبر، وزارت علوم، دانشگاه تهران، شورایعالی انقلاب فرهنگی و سایر پیشقراولان فرهنگ و تمدن مشعشع ایرانی–اسلامی برخورد میکنند. البته حق دارید. دانشگاهی که بعد از چهل سال مجبورهستید تازه علوم انسانی آن را اسلامی نمایید، اساتیدش شایسته احترام بخاری کهنه علاءالدین را هم ندارند.
🔹میماند یک پرسش ساده: چه کسی از صلاحیت بیشتری در تشخیص فرارسیدن زمان بازنشستگی یک استاد برخوردار است؟ همکاران وی، گروه آموزشی، تحقیقات، تالیفات، مقالات و شاگردان وی و یا به جای همه این ها وزارت علوم و شورایعالی انقلاب فرهنگی میبایستی رای دهند؟ نهادهایی که نگاهشان به دانشگاه و آموزش عالی تحت تاثیر باورهای ایدئولوژیکشان است تا علم و دانش؟ آیا در تصمیم به بازنشستگی صادق زیباکلام و صادق زیباکلامها کوچکترین استعلام و نظرخواهی از دانشکدههایی که سالها با آنها همکاری داشتهاند گرفتید؟
🔹بنده به حول و قوهاللهی به کارهایم ادامه خواهم داد. اما فراموش نکنید که چهل سال تلاش در حاکمیت ایدئولوژی به جای علم و دانش بر دانشگاههای کشور بجز رکود و بیبرگوباری درعلوم انسانی دستاورد دیگری به همراه نداشته.
ایام به کام باد
#صادق_زیباکلام
@Roshanfkrane
ایرادی که بهاره افشاری از چاپ شعر سعدی روی ۱۰هزار تومانی ها گرفته!
پ ن: در اینکه سوتی بزرگه شکی نیست ولی فاجعه اونجاس که چندین ساله کسی متوجه نشده!
#اجتماعی
#طنز تلخ
@Roshanfkrane
پ ن: در اینکه سوتی بزرگه شکی نیست ولی فاجعه اونجاس که چندین ساله کسی متوجه نشده!
#اجتماعی
#طنز تلخ
@Roshanfkrane
دیدار مقتدی صدر (رهبر لیست پیروز انتخابات عراق) با سفرای کشورهای همسایه عراق به جز ایران (شنبه، ۲۹ اردیبهشت)
#سیاسی
چقدر پول حرام در حرام شد!
@Roshanfkrane
#سیاسی
چقدر پول حرام در حرام شد!
@Roshanfkrane
💃🏻اینستاگرام مربیان رقص در ایران مسدود شد
🔹در اینستاگرام شاداب، الناز قاسمی، مائده هژبری و تعدادی دیگر نوشته شده که "این صفحه حسب دستور مقام محترم قضایی به علت انتشار محتوای مجرمانه مسدود گردید."
🔹تقریبا تمام ویدئوهای رقص هم از صفحات این اشخاص حذف شده است. در تلگرام شاداب هم نوشته شده که امروز، یکشنبه ۳۰ اردیبهشت، کلاسهای رقص برگزار نمیشود.
🔹با این حال وبسایتهای آموزش رقص مربوط به این اشخاص همچنان در دسترس است.
#اجتماعی
#فیلترینگ
@Roshanfkrane
🔹در اینستاگرام شاداب، الناز قاسمی، مائده هژبری و تعدادی دیگر نوشته شده که "این صفحه حسب دستور مقام محترم قضایی به علت انتشار محتوای مجرمانه مسدود گردید."
🔹تقریبا تمام ویدئوهای رقص هم از صفحات این اشخاص حذف شده است. در تلگرام شاداب هم نوشته شده که امروز، یکشنبه ۳۰ اردیبهشت، کلاسهای رقص برگزار نمیشود.
🔹با این حال وبسایتهای آموزش رقص مربوط به این اشخاص همچنان در دسترس است.
#اجتماعی
#فیلترینگ
@Roshanfkrane
پیراهن شماره ۱۲ تیم ملی فوتبال در جام جهانی به رئیس جمهور به عنوان یار دوازدهم تیم ملی تقدیم شد.
#خبر
#ورزش
@Roshanfkrane
#خبر
#ورزش
@Roshanfkrane
#جالب
بخونین 👇
۱۸ سالم بود که عمه ام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه داره آبروریزی به پا کرد بعد فهمید فقط رابطه نیست زنک را عقد هم کرده و حامله است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمه ام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان.
۲۲ سالم بود که عمه ام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد. نقاشی های که می کشید در حد بچه های دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکست خورده بود به قول فرنگی ها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش اومده بود با یک مشت بچه کم سن و سال همشاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره
پدرم در نظرم قهرمان بود. یکسال اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچه هاش درس خون بودند. کار و بارش منظم بود و کار و زندگی مرتبی داشت و کم کم آماده میشد برای بازنشستگی و استراحت.
در مقابل عمه ام همه چیز زندگیش روی هوا بود و حالا تازه رفته بود نقاشی یاد بگیره
ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار می کردم و داشتم زندگیم را کم کم می ساختم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف می زدم گفت الان گالری هستیم رفتیم خونه بهت زنگ می زنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت نقاشی های عمه دیگه!
عمه؟ نقاشی؟
گفت آره دیگه الان خیلی وقته اینکار رو می کنه. نقاشی هاش رو می فروشه یکی دو جا هم تدریس می کنه. خیلی معروف شده.
داشتم شاخ در می آوردم.
حالا بعد از چند سال که نگاه می کنم می بینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر می کردم از یه جای به بعد پیر هستی و نمیشه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد و گرنه دیگه خیلی دیره.
عمه ام را که مقایسه می کنم با پدرم می بینم عمه ام بعد از بازنشستگی زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد. پدرم یاد گرفت چطور با کامپیوتر ورق بازی کنه و سرخودش را با ورق بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه که چیز بدی هم نیست و قابل مقایسه با کار عمه ام نیست.
عمه ام تبدیل شده به الگوی خانواده. دو تا از خواهر هام بعد از لیسانس رشته هاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکی شون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان یاد گرفت که کتاب ترجمه کنه. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که ازبچگی بهش علاقه داشت.
می خوام بگم زندگی مثل بازی والیبال می مونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال می مونه. هر ست که تمام میشه شروع ست جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه. مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب. یه مسابقه جدیده
در کمین این غروب تنگ
که راه
بسته مینمایدت
زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی است این درنگ درد و رنج
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش
#انگیزشی
@Roshanfkrane
بخونین 👇
۱۸ سالم بود که عمه ام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه داره آبروریزی به پا کرد بعد فهمید فقط رابطه نیست زنک را عقد هم کرده و حامله است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمه ام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان.
۲۲ سالم بود که عمه ام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد. نقاشی های که می کشید در حد بچه های دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکست خورده بود به قول فرنگی ها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش اومده بود با یک مشت بچه کم سن و سال همشاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره
پدرم در نظرم قهرمان بود. یکسال اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچه هاش درس خون بودند. کار و بارش منظم بود و کار و زندگی مرتبی داشت و کم کم آماده میشد برای بازنشستگی و استراحت.
در مقابل عمه ام همه چیز زندگیش روی هوا بود و حالا تازه رفته بود نقاشی یاد بگیره
ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار می کردم و داشتم زندگیم را کم کم می ساختم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف می زدم گفت الان گالری هستیم رفتیم خونه بهت زنگ می زنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت نقاشی های عمه دیگه!
عمه؟ نقاشی؟
گفت آره دیگه الان خیلی وقته اینکار رو می کنه. نقاشی هاش رو می فروشه یکی دو جا هم تدریس می کنه. خیلی معروف شده.
داشتم شاخ در می آوردم.
حالا بعد از چند سال که نگاه می کنم می بینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر می کردم از یه جای به بعد پیر هستی و نمیشه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد و گرنه دیگه خیلی دیره.
عمه ام را که مقایسه می کنم با پدرم می بینم عمه ام بعد از بازنشستگی زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد. پدرم یاد گرفت چطور با کامپیوتر ورق بازی کنه و سرخودش را با ورق بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه که چیز بدی هم نیست و قابل مقایسه با کار عمه ام نیست.
عمه ام تبدیل شده به الگوی خانواده. دو تا از خواهر هام بعد از لیسانس رشته هاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکی شون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان یاد گرفت که کتاب ترجمه کنه. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که ازبچگی بهش علاقه داشت.
می خوام بگم زندگی مثل بازی والیبال می مونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال می مونه. هر ست که تمام میشه شروع ست جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه. مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب. یه مسابقه جدیده
در کمین این غروب تنگ
که راه
بسته مینمایدت
زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی است این درنگ درد و رنج
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش
#انگیزشی
@Roshanfkrane
ورود سامانه بارشی جدید به کشور از دوشنبه
🔹از ظهر دوشنبه با نفوذ سامانه بارشی به کشور، به تدریج در کرمان، فارس، شمال غرب، غرب، استانهای واقع در زاگرس مرکزی و جنوبی، و دامنههای البرز غربی و مرکزی و سواحل غربی و مرکزی خزر، رگبار باران، گاهی رعد و برق و وزش باد شدید موقت پیشبینی میشود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
🔹از ظهر دوشنبه با نفوذ سامانه بارشی به کشور، به تدریج در کرمان، فارس، شمال غرب، غرب، استانهای واقع در زاگرس مرکزی و جنوبی، و دامنههای البرز غربی و مرکزی و سواحل غربی و مرکزی خزر، رگبار باران، گاهی رعد و برق و وزش باد شدید موقت پیشبینی میشود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
روزه می گیرم،ولی یادت خرابش می کند
سرکه می ریزم،ولی عشقت شرابش میکند
عقل میخواهد کمی بیدارگردد در سرم
عشق با لالایی آرام خوابش میکند
روزها گرمند،اماتشنگی رنج کمیست
من که هجران توهر شب عذابم میکند
آتشی در زیرخاکستر،تو رادرچشمم است
این دل کم تاب راکم کم کبابش میکند:
یک نظر در آن کتاب باز ابروهای تو
اهل دل رامنصرف ازهرکتابش میکند
بردلم نقاشی چشم سیاهت شب به شب
نقشه ی هر توبه رانقش برآبش میکند
#شعر
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@Roshanfkrane
سرکه می ریزم،ولی عشقت شرابش میکند
عقل میخواهد کمی بیدارگردد در سرم
عشق با لالایی آرام خوابش میکند
روزها گرمند،اماتشنگی رنج کمیست
من که هجران توهر شب عذابم میکند
آتشی در زیرخاکستر،تو رادرچشمم است
این دل کم تاب راکم کم کبابش میکند:
یک نظر در آن کتاب باز ابروهای تو
اهل دل رامنصرف ازهرکتابش میکند
بردلم نقاشی چشم سیاهت شب به شب
نقشه ی هر توبه رانقش برآبش میکند
#شعر
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@Roshanfkrane
❇️ تو انسان باش
نمیخواهد مسلمان باشی!
باخدایت هر روز حرف بزن
شکرگزارش باش با زبان خودت
خدا میفهمد حرفهایت را
نترس خدا بد نیست!"
حق کسی را نخور
دلی را نشکن
غمگینی را شاد کن
مریض را مداوا کن
تو به اندازه ی توانت خوب باش
وخوبی کن!
بخدا خدا همینجاست
در دل تو در افکارت!
نه در دینت
نه در مذهبت
#انگیزشی
@Roshanfkrane
نمیخواهد مسلمان باشی!
باخدایت هر روز حرف بزن
شکرگزارش باش با زبان خودت
خدا میفهمد حرفهایت را
نترس خدا بد نیست!"
حق کسی را نخور
دلی را نشکن
غمگینی را شاد کن
مریض را مداوا کن
تو به اندازه ی توانت خوب باش
وخوبی کن!
بخدا خدا همینجاست
در دل تو در افکارت!
نه در دینت
نه در مذهبت
#انگیزشی
@Roshanfkrane
ﺍﮔﺮ ﺷﺒﺎ ﺧﻮﺍﺑﺘﻮﻥ ﻧﻤﯿﺒﺮﻩ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ !!
مدیونی اگر فکر کنی ﺍﺯ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﻭ ﮔﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﻗﺴﻂ ﻭ
ﻗﺮﺽ ﻭ ﻭﺍﻡ ﻭ ﺗﻮﺭﻡ و فیلتر هست ..
.
ﺷﻤﺎ.....ﺩﭼﺎﺭ * ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ * ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺪ...!😁😁
🌹🌸🌹
#طنز
@Roshanfkrane
مدیونی اگر فکر کنی ﺍﺯ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﻭ ﮔﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﻗﺴﻂ ﻭ
ﻗﺮﺽ ﻭ ﻭﺍﻡ ﻭ ﺗﻮﺭﻡ و فیلتر هست ..
.
ﺷﻤﺎ.....ﺩﭼﺎﺭ * ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ * ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺪ...!😁😁
🌹🌸🌹
#طنز
@Roshanfkrane
#آرزوی_مورچه :
یه مورچه ای بودکه تو یه باغ بزرگ یه گوشه که سمت راست باغ بود با مامانش زندگی میکرد👇
@Roshanfkrane
یه مورچه ای بودکه تو یه باغ بزرگ یه گوشه که سمت راست باغ بود با مامانش زندگی میکرد👇
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
قصه
صوتی
صوتی
#قصه صوتی امشب #کودک
آرزوی مورچه
هرشب یک قصه صوتی برای کوچولو های نازمون😴درکانال روشنفکران👇
@Roshanfkrane
آرزوی مورچه
هرشب یک قصه صوتی برای کوچولو های نازمون😴درکانال روشنفکران👇
@Roshanfkrane
هر کس که دو سوم از اوقات شبانه روز به خودش #تعلق نداشته باشد، برده است.
تفاوتی نمیکند که دولت مرد،
بازرگان و یا دانشمند باشد..!
#نیچه
@Roshanfkrane
تفاوتی نمیکند که دولت مرد،
بازرگان و یا دانشمند باشد..!
#نیچه
@Roshanfkrane