روشنفکران
85.5K subscribers
50K photos
42K videos
2.39K files
6.96K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرخط خبرهای سه‌شنبه ۱۸ اردیبهشت

#خبر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای شروع شادی یک لبخند کافیست!
لطفا بگو سیب! قاب لبخند شما زیباست!

#انگیزشی
@Roshanfkrane
دقیق‌ترین تصویر ﺍز زن ایرانی
همین‌قدر زیبا
همین‌قدﺭ قوﻯ
همین‌قدﺭ رنج کشیده
با همین‌قدر بار روﻯ دوشش ..

#بانوان
@Roshanfkrane
📣‏نیویورک تایمز: به گفته یک منبع آگاه، ساعتی پیش دونالد ترامپ در گفتگوی تلفنی با امانوئل مکرون گفته است کشورش از توافق برجام خارج خواهد شد. او همچنین گفته بنا دارد همه تحریم‌هایی که در چهارچوب برجام تعلیق شده بود را بازگرداند و علاوه بر آن، تحریم‌های تازه‌ای را علیه ایران وضع کند.

#خبر
#برجام
@Roshanfkrane
‏امروز سالگرد اعدام ‎فرخ روپارسا اولین وزیر زن ایران است

او حاضر نشد در دادگاه نزد محمدی گیلانی چادر سر کند.

یکی از جرائم او برگزاری اردوهای مختلط برای دانش‌آموزان عنوان شد!
#تاریخ
@Roshanfkrane
خم شدن اوباما جلو امپراطور هيراهيتو در سال ٢٠١٦
خم شدن همون امپراطور در سال ١٩٦٩ جلو‌ی شاه ایران
كجا بودم كجا رفتم؟ كجايم من نميدانم، به تاريكی در افتادم رَه روشن نميدانم...
#تاریخ
#تفکر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سورپرایز به خانه آمدن پدرهای #نظامی بعد از مدت طولانی و واکنش بچه ها
#جالب
#کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#رویا_شقایق یک #دختر_افغان متولدوبزرگ شدهِ ایران

در #ستاره_افغان شرکت کرده آهنگی از #داریوش میخواند وموردتشویق داوران قرارمیگیرد..
#هنر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایموجی ها در دنیای واقعی..!!!👌👌😂
بامزه‌س...ببینید..
#جالب
#کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تام و جری در دنیای واقعی‌..!!
خیلی باحاله....!👌😂

#حیوانات
@Roshanfkrane
#استعمار به آساني ريشه كن نخواهد شد؛ مگر ...

دكتر #مصدق نخست وزير وقت در مصاحبه اي كه هفتم ماه مي سال 1952 (هفدهم ارديبهشت 1331) در رسانه هاي آمريكا انتشار يافت گفته بود:

#استعمار اروپايي بر ساير ملل كه از قرن شانزدهم آغاز شده به اين آساني ريشه كن نخواهد شد. ما، ايرانيان، نخستين سنگ بناي اين مبارزه را قرار داده ايم. ما به درخت كهن استعمار، توفان وار، تكان شديد وارد ساخته ايم. هرچند سادگي است اگر تصور رود كه با اين يك تكان، اين درخت تنومند ريشه كن خواهد شد. به همانگونه كه استعمارگران هر وقت كه لازم باشد براي حفظ منافع خود با يكديگر متحد مي شوند، ما استعمار زدگان هم اگر بخواهيم موفق شويم بايد گرد هم آييم و يكپارچه عمل كنيم و بدانيم كه استعمارگران نمي خواهند مارا متحد ببينند و با تمام نيرو و توان و توسل به انواع نيرنگ مي كوشند مانع همصدايي و يكدلي ملل استعمار زده شوند و ما هنگامي موفق خواهيم شد، كه به اين حقيقت پي ببريم. ملل استعمارزده تا روشن و آگاه نشوند نخواهند توانست سرنوشت خود را به دست گيرند. در درجه اول، ما بايد مطبوعاتي داشته باشيم كه نيّت آنها خدمت به مردم و دفاع از حقوق آنان و روشن ساختن ايشان از حقايق باشد و ....".
اين مصاحبه كه طولاني بود به مناسبت پايان يكمين سال حكومت دكتر مصدق، در آخرين روز اپريل 1952 در تهران با خبرنگاران آمريكايي انجام شده بود.


#دكتر_كيهاني_زاده

#اجتماعی
#تاریخ
@Roshanfkrane
روشنفکران
رمان #حس_سیاه قسمت123 زیر لب غریدم: -می ری با پای خودت یا تحویل قانونت بدم خانم خیابونی؟ با حرص کیف قرمزش را به ماشین کوبید و رفت. نفس عمیقی کشیدم و کمربندم را باز کردم. چقدر دخترها گستاخ شده بودند! از این جور دخترهای توی دست وپا وسر راه متنفر بودم!…
رمان #حس_سیاه

قسمت124
خواهرمن پنج شش سالش بیشتر نبود! حسنامرندی دختربچه ی مظلوم وبی دفاعی بود که توسط جنون خانم شما کشته شد!
ما چطور می تونیم این مریض روانی رو ببخشیم که به بچه کوچیک هم رحم نکرد؟!
عصبی زیر لب غریدم:
-مواظب حرف زدنت باش خانم مرندی!
باران همه چیز روبرام تعریف کرد...ظاهرا خواهرتون برای اینکه برادرش رو نجات بده می ترسه وباگریه وزاری ازخانوم من می خواد از کشتنش دست برداره ولی اون کنار نرفته...
خانوم من هم با اون حال خراب و داغون،پاش رو تکون داده وفقط خواسته خواهرتون رو دور کنه که پرتاب شده وسرش به مبل خورده وهمون موقع جون داده!
من نمی فهمم...زمانی که تریلی یاهمون کامیونتون هرچی که هست...
توسط علیرضا به ماشین همسرمن وبرادرجوونش برخورد کرد و ازشدت ضربه،ماش
ین مچاله شد و برادر نوزده سالش کشته شد وما هیچ شکایتی از شما وخانواده اتون نداشتیم،چطور به اون زمان فکرنمی کنید؟
یامثلا خود زن من که به کما رفت وبرگشتش دست خدا بود؟!
ما رضایت دادیم...وگرنه راحت می تونستیم از اون وضعیت بیماری برادرتون همراه نیرو انتظامی استعلام بگیریم و باز داشتش کنیم.
شاید به خاطر بیماریش تبرئه از اعدام می شد اما ما پیگیری خاصی انجام ندادیم!
حالا از شما می خوایم ببخشید و بذارید همسرمن مراحل قانونی حبسش رو طی کنه وبعد آزاد بشه!
شما که در جریان هستید...
همسرمن دچار آنژین قفسه صدری هستن! یعنی اگر در معرض نگرانی وناراحتی شدید قراربگیرند به احتمال نود درصد ممکنه سکته کنن!
حالا شما به خاطر بیماری همسر من گذشت کنید! هوم؟
دخترک که تا اتمام صحبت هایم فقط نگاهم می کرد،دستش را زیر چانه زد و جدی پرسید:
-دوستش دارین؟
پوزخند زدم ودسته چرم کیفم را لای انگشتانم فشردم.
-فکرمی کنم زندگی منه...هوم؟
زل زدن های دخترک همچنان ادامه داشت.
انگار با آن چشمان وحشی سبزش تا استخوانم نفوذ می کرد!
سراسر صورتم را با دقت بررسی کرد و لبخند زد:
-نه!
صدایش می لرزید. حس کردم بغضش را قورت داد.
یعنی یاد برادرش افتاده بود؟!
-من پرونده رو پیگیری می کنم و وارد دادگاه می شم. همه مدارک وشهود علیه جنون همسرتونه!
ایشون شاید برخی قرص هارومصرف می کردن ولی جنون ایشون رو نگرفته!
من به راحتی می تونم ثابت کنم که ایشون باقصد قتل عمدی هردوی اون ها وارد حریم خصوصی خونه ما شدن و اون هارو کشتن!
دندان به هم ساییدم و در خونسردی قهوه خوردنش را تماشا کردم.
با حرص ازروی صندلی بلند شدم.
کیفم را بین دستم گرفتم و گره کراواتم را محکم کردم.
با لبخندی مرموز و چندش آور، نگاهم می کرد.
جلوتر رفتم وروی تنش خم شدم.
بوی عطر تند و زننده ی زنانه اش،
بینی ام را کیپ کرد.
-شاید تو همه کاره باشی و بتونی زن من رو به حکم اعدام محکوم کنی...اما من عقب نمی کشم!
شده میلیارد ها خرج می کنم تا بهترین وسن بالاترین وکیل ایران رو برای عشق زندگیم بگیرم و کاری کنم که این وسط فقط تو وخانواده ات پشیمون شین!
صاف ایستادم.
دستی به لبه های براق کت چسبانم کشیدم و پوزخند زدم:
-می بینی که؟! پولش رو دارم!
این وسط شماها ضررمی کنین که یک مایه درست وحسابی رو رد می کنین و توی همون زندگی فلاکت بارتون دست وپا می زنین!
مغرورانه سرم را بالا گرفتم.
فنجانش را روی زیرفنجانی اش کوبید وبلند شد.
شالش را مرتب کرد و کیف دستی اش را به شانه اش آویخت.
با همان چشمان وحشی اش به موهای لختم زل زد و پوزخند عصبی ای زد:
-می بینیم کی ضرر می کنه!
من هم واسه اعدام زنتون میام...
دوست دارم اون لحظات رو توی پرونده توصیف کنم جناب فردین!
من از حق برادروخواهرم هیچوقت نمیگذرم!
این رو فراموش نکنین!
تک خنده ای کرد و از کنارم رد شد و باقدم های بلند و عصبی سالن کافه را طی کرد.
از کافه خارج شدم.
تاسرخیابان رفت وسوار دویست وشش سفیدش شد و گاز داد ودور شد.
نفس عمیقی کشیدم تا بر اعصابم مسلط شوم!
توی ماشین نشستم ومحکم در را کوبیدم.
گره کراواتم را شل کردم.
گوشی زنگ خورد.

#ادامه_دارد...👇👇👇
@Roshanfkrane
روشنفکران
رمان #حس_سیاه قسمت124 خواهرمن پنج شش سالش بیشتر نبود! حسنامرندی دختربچه ی مظلوم وبی دفاعی بود که توسط جنون خانم شما کشته شد! ما چطور می تونیم این مریض روانی رو ببخشیم که به بچه کوچیک هم رحم نکرد؟! عصبی زیر لب غریدم: -مواظب حرف زدنت باش خانم مرندی!…
رمان #حس_سیاه

قسمت125
دستم را ازروی پیشانی ام سر دادم و گوشی را روی اسپیکر گذاشتم.
-الو دادا؟
عصبی لب زدم:
-چی شده صادق؟!
گلویم را با تک سرفه ای صاف کردم.
-چرا نفس نفس می زنی چی شده؟
محکم پیشانی ام را پاک کردم.
-اه پیش این دختره ی لعنتی بودم!
عوضی من رو تهدید می کنه به این که پرونده رو پیگیری می کنه و باران رو می کشونه بالای دار!
صادق بازدمش را محکم بیرون فرستاد و عصبی گفت:
-خاک برسرت احمق!
باوکیله دعوا کردی؟!
عصبی خندیدم:
-فکرکرده کیه! می گه من هیچوقت زنت رو نمی بخشم!
این عوضی چی کارست؟
من رضایت رو از پدرومادرش می گیرم! این که خواهر واقعیشون هم نیست!
صادق عصبی صدایش را بالا برد:
-خیلی احمقی کیا!
به خدا خیلی احمقی!
تو باید خرشون کنی با پول وکار وچمیدونم...نظرشون رو جلب کنی!
زنت اون توعه احمق بفهم!
تااین ها نخوان نمی تونی بیرون بیاریش لعنتی! می فهمی؟
سرم را به پشتی صندلی تکیه دادم و چشم فرو بستم.
-من یک عمر مغرور بودم و دوراز دختر جماعت!
نتونستم...یعنی بلد نیستم با این موجودات آویزون و کسل کننده سر وکله بزنم!
-باید بتونی الاغ!
اگه می خوای عشقت رو نجات بدی باید بتونی! می فهمی؟!
پوزخندی زدم و پرسیدم:
-حالا تو چی کار داشتی؟
-راستی آدرس شکوهی رو گرفتم.
همچنین شماره ی جناب وکیل رو!
چشم هایم را فوری باز کردم:
-وای مرسی...جدی می گی؟
خندید:
-نه می خوام جک بگم بخندیم!
از سفر که برگشتی زنگ بهش بزن...
با خجالت چانه ام را خاراندم:
-کارش درسته دیگه...آره؟
-آره اما خوب پول می گیره!
خندیدم:
-اشکال نداره...دستت درد نکنه داداش...دارم شرمندت می شم کم کم!
لبخندش را از پشت گوشی حس کردم:
-ما حالا حالا ها به جناب عالی بدهکاریم...به هرحال نرگس خانوم رو شما عاشق ما کردی!
لبخندی تلخ به گوشی زدم.
-حالا نوبت توعه دعا کنی عشقم نره
بالای دار!
-کیارش!
تو با این که جدی ومغروری رفتارت با خیلی ها برام الگو بوده...قطعا خوشبخت می شی!
باقطع کردن گوشی وخداحافظی،
سرم را به فرمان تکیه دادم و از اعماق قلب تلخند زدم.
من می توانستم این وکیل افسار گسیخته ی لجباز را رام کنم و خوشبخت شوم؟!
با کلید در را باز کرد.
داخل شد. کفش های مارک وگرانش را روی جاکفشی پرت کرد و در رابست.
مانتوی تنگش را درآورد وروی کمد انداخت.
شالش را با حرص از دور سرش باز کرد و روی کاناپه انداخت.
روی مبل نشست.
یک نخ سیگار برداشت و آتش زد.
لای انگشتانش گرفت و آهسته با لب های سرخش بدنه سفید سیگار را بوسید.
دود غلیظی برفضای سالن حکم فرما شد.
تنه ی لاغرش را به دسته مبل تکیه داد و با انگشتش،دکمه ی اسپیکر تلفن را فشرد.
-الو سلام سیماجون؟ کجایی؟
صدای بوق ممتد!
پوزخندی بر لب های درشت رژ زده اش نشست.
پیغام دوم!
-سلام خانم مرندی...امروز تحویل پرونده داشتین...کجایین؟
بوق های بلند پرده گوشش را خراش دادند.
-سلام خانم مرندی کارتون عالی بود...امروز شوهرم آزاد شد...تاعمر دارم دعاتون می کنم...برای آخرین قسط حق الوکاله تون تشریف میارم.بازهم ممنون!
-سلام.سیما...خونه ای؟!
-سلام دخترم...امروز باید برم سرصحنه قتل بچه هام...الهی ذلیل شه قاتلشون...الهی به زمین گرم بخوره...الهی گردنش رو بشکنن!
چشمان آرایش شده اش را محکم به هم فشرد.دود سیگارش را بیرون فرستاد.
از آخرین کسی که نفرینش کرد،خاطره خوشی نداشت!
-میگن...می گن...اسمش باران اسدیه...توروخدا سیما...وکالتش رو قبول کردی مادر...خدا خیرت بده...خواهش می کنم نذار خون بچه هام پایمال بشه!
می دونم ما از اول باهم مشکل داشتیم...تو از دوازده سالگی نخواستی یک بچه روستایی باشی وبا عموت اومدی تهران...
می دونم خیلی مارو دوست داشتی اما ما به راه رفتنت،لباس پوشیدنت،سیگارکشیدنت و آرایش کردن های فجیعت گیر می دادیم وتو از خونه فراری شدی...
اما باورکن امانت خواهرمنی!

#ادامه_دارد...👇👇👇
@Roshanfkrane
🔹ﺍﮔﺮ ﺟرات خداحافظي
ﺑﺎ ﮔذشته ﺭا ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺯﻧدگي، ﺳﻼمی ﺟﺪﯾﺪ
ﺑﻪ تو ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ...!

"ﭘﺎﺋﻮﻟﻮ ﮐﻮئلیو"

@Roshanfkrane
#انگیزشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدیو بسیار زیبای

🔸" نفسم گرفت از این شهر "

🔹از زنده یاد " حبیب "
#موسیقی

@Roshanfkrane
#جمهوری_اسلامی و #سندرم_صرع_دائم_لُب_های_گیجگاهی.
#دکتر_داریوش_محسنی

⬛️🖌توضیح: صرع لُب های گیجگاهی (temporal lobe epilepsy) طوفانهای الکتریکی است که در دو غده گیجگاهی که در پشت دو چشم قرار دارند در بیمارانی که به این نوع صرع مبتلا می‌شوند ایجاد می‌شود و چند دقیقه معمولا طول میکشد. بر خلاف صرع های معمولی که بیمار دچار تشنج می‌شود و کف به دهان میاورد و به زمین میافتد، صرع لُب گیجگاهی نشانه های بارز ظاهری زیادی ندارد و در واقع صرعی است که در ذهن بیمار اتفاق میافتد و بیمار دچار آشفتگی احساسی شدیدی میگردد.

نکته حیرت انگیز در این بیماران این است که نه تنها در طول یک صرع چند دقیقه ای بلکه مابین فاصله دو صرع نوعی تجربه عرفانی و دینی را حس می‌کنند. به عنوان مثال آنها جملاتی مانند «من در حال تجربه خداوند هستم» و یا «من معنای حقیقی جهان هستی را در یافته ام» . «برای اولین بار در عمرم دریافته ام که تمام اجزاء این جهان هستی مهم و معنی دار هستند و من نقش خود را در تمامی این جهان هستی درک کرده ام».

البته شدت این تجربه در طول این صرع چند دقیقه ای شدید تر از زمان مابین صرع ها است. بعضی از اوقات آنها میگویند که من در حال صحبت با خداوند هستم و یا خداوند در حال صحبت با من است.

چندین فرضیه در مورد این بیماری وجود دارد:

۱- شاید که خداوند با آنها ملاقات میکند. از نظر علمی چنین چیزی قابل اثبات نیست ولی هم هنگام قابل نفی نیز نیست. ولی اگر چنین است چرا خداوند فقط بر چنین بیمارانی ظاهر می‌شود؟

۲- آنها دیوانه ای بیش نیستند. این فرضیه اعتبار چندانی ندارد زیرا بیماران شیزوفرنی هستند که اغلبشان لزوما به خداوند اعتقادی ندارند و مثلا ادعا می‌کنند که ناپلئون و یا فرعون هستند و با خود صحبت می‌کنند.

۳- دستگاه کناری ((Limbic system که در مرکز مغز قرار دارد و مسئول درک و نشان دادن احساسات است در این حالت مواجه با بحران شدید احساسی می‌شود باعث می‌شود که نیمکره چپ مغز وارد عمل شود و چون این نیمکره بخشی است که با علت سر و کار دارد و نیز از درک چنین احساسی عاجز است برای توجیه این احساسات خیال پردازی میکند و چنین نتیجه گیری میکند که تنها راه درک این موضوع این است که نتیجه بگیرد که شخص در ملاقات با خداوند است.

۴- آمیگدلا amygdala)) که درگاه ورودی لیمبیک سیستم است اولین نقطه درک جهان اطراف و وظیفه آش بقاء جاندار است و هنگام خطر فرار یا نبرد و یا بی حرکت ماندن را بر تمامی بدن اعمال میکند. حال به علت تکرار این نوع صرع شاید ارتباط مابین آمیگدلا و سایر نقاط مغز از حالت عادی قوی تر شده است و هر مورد کوچکی که ربطی به بقاء ندارد بسیار مهم جلوه میکند. آنها بینهایت را در یک دانه شن مشاهده می‌کنند.

پروفسور راماچاندرا محقق ارشد انستیتوی سالک در دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو و برنده تعداد زیادی مدال های علمی تحقیقات زیادی راجع به این بیماری انجام داده است.

روزی پدر جان شارون با راماچاندرا تماس گرفت و از او کمک خواست تا به کمک پسرش بشتابد. آزمایش‌های مفصل بعدی نشان داد که جان مبتلا به بیماری صرع لُب های گیجگاهی است.

در یکی از جلسات با حضور هر سه نفر، پدر جان تعریف می‌کرد که روزی که صرع جان عود کرده بود، جان در خیابان شروع به دویدن کرد و هم هنگام با صدای بلند به موعظه پرداخت. مردم را دعوت به نیکوکاری و خدمت به یک دیگر می‌کرد. پدرش بالاخره به او رسید و از او خواست که آرام باشد و داد نزند چون مردم پلیس را خبر خواهند کرد. در جواب جان گفت که پلیس قادر به دستگیری “خداوند” نیست!

پروفسور راماچاندرا دوره ای دارو را تجویز کرد و گفت مصرف مرتب این داروها شدت و همچنین تعداد دفعات این نوع صرع را بسیار کاهش می‌دهد.

جان مخالفت شدیدی کرد و گفت من در هنگام صرع در چنان خلسه و پرواز روحی قرار می‌گیرم که حاضر نیستم این حالت را با هیچ چیز دیگری در جهان عوض کنم. این بزرگ‌ترین لذات در زندگی من است.

پروفسور راماچاندرا گفت که من حق ندارم اورا از چنین لذتی به وسیله دارو محروم کنم. دارو وجود دارد ولی بیمار راضی به مصرف آن نیست چون از آن حالت لذت بسیاری میبرد.

حال حکایت جمهوری اسلامی است که دچار صرع دائمی لُب های گیجگاهی شده است، دارو برای تغییر رفتار که همانا باز کردن فضای سیاسی و درست کردن اقتصاد است وجود دارد منتها بیمار از این صرع دائم در خلسه دائم است و پیشنهاد هر نوع داروئی را رد میکند.
#تحلیلی
#علمی
#اجتماعی

@Roshanfkrane
آغاز بکار جشنواره فیلم کن
هفتادو یکمین دوره جشنواره فیلم کن از امروز سه‌شنبه (۸ مه/ ۱۸ اردیبهشت) با نمایش فیلم اصغر فرهادی "همه می‌دانند" آغاز می‌شود و تا۱۹ مه ادامه می‌یابد.
#هنر
#سینما
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #ناصر_چشم_‌آذر را یک‌هفته قبل از فوت تحت عنوان «ممنوع الورود» حتی به صداوسیما راه ندادند 🤔

#صدا_سیما
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینم سوسمار خواری عربستانی ها
درحضور توریست خارجی !
در تبوک عربستان نوعی مارمولک بومی به نام اوروماستیکس را خام یا پخته میل می کنند 😖

#اجتماعی
#فرهنگ
@Roshanfkrane
‏وقتی به بچه می‌گید «همه سختی‌ها رو به خاطر تو تحمل می‌کنم»، دارید این پیام رو بهش می‌دین که تو عامل رنج منی و اگر تو نبودی، من زندگی آسوده‌تری داشتم؛ پیامِ کاش وجود نداشتی. اثرش بر بچه احساس بی‌ارزش بودن و نخواستنی بودنه و تا همیشه باهاش می‌مونه. احساس گناه ندین به بچه‌هاتون.

#تفکر
#کودک
@Roshanfkrane
ترامپ فرمان خروج از برجام و بازگشتن تحریم‌ها را امضا کرد

دونالد ترامپ بلافاصله بعد از سخنان خود فرمانی اجرایی را برای خروج از برجام و برگرداندن تحریم‌های هسته‌ای ایران امضا کرد.
#خبر
#برجام
@Roshanfkrane