Forwarded from روشنفکران (@Kamranmehrban)
org.telegram.messenger.beta.apk
26.1 MB
نسخه جدید تلگرام که فیلترینگ شدید روسیه رو دور زد !
✅ این برنامه تلگرام غیر قابل فیلتره
✅ نصب کنید و منتشر کنید
بازار نسخه جدید تلگرام رو حذف کرده!
#برنامه_تلگرام
@Roshanfkrane
✅ این برنامه تلگرام غیر قابل فیلتره
✅ نصب کنید و منتشر کنید
بازار نسخه جدید تلگرام رو حذف کرده!
#برنامه_تلگرام
@Roshanfkrane
#فرهنگ همیشه وحشتناکترین چیز برای یک دیکتاتور است
زیرا مردمی که کتاب بخوانند هرگز برده نخواهند شد ...!!
#آنتونیو_لوبوآنتونس
@Roshanfkrane
زیرا مردمی که کتاب بخوانند هرگز برده نخواهند شد ...!!
#آنتونیو_لوبوآنتونس
@Roshanfkrane
کدام دشمن می توانست در عرض ۴۰ سال :
.
.
جنگلهایمان را نابود
رودخانه هایمان را بی آب
دریاچه هایمان را باتلاق
تالاب هایمان را خشک
مزارع مان را ویران
دشتهایمان را کویر
آثار باستانی مان را تخریب
صنایع مان را ورشکسته
فرهنگمان را نابود
هویتمان را تحقیر
کشاورزمان را دربدر
معلمانمان را بیچاره
کاسبانمان را دزد
پزشکانمان را بی و جدان
جوانانمان را معتاد
زنان مان را منزوی
نخبه هایمان را فراری
دانشگاه هایمان را بی خاصیت
دانشجویان مان را کم سواد
اساتیدمان را منفعل
بازنشستگانمان را محتاج
کارمندان مان را بیکار
کارگران مان را گرسنه
کارآفرینان مان را بدهکار
بانکهایمان را کم رمق
مسئولانمان را اختلاس گر
مدیرانمان را رانتی
پاسپورتمان را بی اعتبار
و پول ملی مان را چهار هزار برابر بی ارزش کند ؟؟؟!!!
#اجتماعی
@Roshanfkrane
.
.
جنگلهایمان را نابود
رودخانه هایمان را بی آب
دریاچه هایمان را باتلاق
تالاب هایمان را خشک
مزارع مان را ویران
دشتهایمان را کویر
آثار باستانی مان را تخریب
صنایع مان را ورشکسته
فرهنگمان را نابود
هویتمان را تحقیر
کشاورزمان را دربدر
معلمانمان را بیچاره
کاسبانمان را دزد
پزشکانمان را بی و جدان
جوانانمان را معتاد
زنان مان را منزوی
نخبه هایمان را فراری
دانشگاه هایمان را بی خاصیت
دانشجویان مان را کم سواد
اساتیدمان را منفعل
بازنشستگانمان را محتاج
کارمندان مان را بیکار
کارگران مان را گرسنه
کارآفرینان مان را بدهکار
بانکهایمان را کم رمق
مسئولانمان را اختلاس گر
مدیرانمان را رانتی
پاسپورتمان را بی اعتبار
و پول ملی مان را چهار هزار برابر بی ارزش کند ؟؟؟!!!
#اجتماعی
@Roshanfkrane
کارمندان زن استان هرمزگان میتوانند با لباس محلی به سرکار بروند!
لباس زنان هرمزگان از گرانترین و زیباترین لباس های محلی کشور است.
خیلی هم عالی 😍
#جالب
#فرهنگ
@Roshanfkrane
لباس زنان هرمزگان از گرانترین و زیباترین لباس های محلی کشور است.
خیلی هم عالی 😍
#جالب
#فرهنگ
@Roshanfkrane
🔺تجمع اعتراضی در مسکو علیه فیلتر شدن تلگرام
🔹این تجمع با مجوز دولت روسیه برگزار شده است. معترضان پلاکاردهایی علیه رازکومنادزور، نهاد دولتی ناظر بر ارتباطات در روسیه در دست داشتند.
🔹این نهاد حکم مسدود کردن تلگرام از دادگاه را گرفت، به این دلیل که تلگرام حاضر نشد کدهای رمزنگاری شده را در اختیار سازمان اطلاعات و امنیت روسیه قرار دهد. مقامهای امنیتی روسیه میگویند آنها برای ردگیری تروریستها و مجرمان به این کدها نیاز دارند.
#خبر
@Roshanfkrane
🔹این تجمع با مجوز دولت روسیه برگزار شده است. معترضان پلاکاردهایی علیه رازکومنادزور، نهاد دولتی ناظر بر ارتباطات در روسیه در دست داشتند.
🔹این نهاد حکم مسدود کردن تلگرام از دادگاه را گرفت، به این دلیل که تلگرام حاضر نشد کدهای رمزنگاری شده را در اختیار سازمان اطلاعات و امنیت روسیه قرار دهد. مقامهای امنیتی روسیه میگویند آنها برای ردگیری تروریستها و مجرمان به این کدها نیاز دارند.
#خبر
@Roshanfkrane
فیلترشکن برای دسترسی به برنامه ها و تلگرام
🔹سایفون (Psiphon)
سایفون اپلیکیشنی رایگان برای کامپیوترهای تحت ویندوز و دستگاههای اندروید است. سایفون را میتوان از فروشگاه گوگلپلی نصب کرد
⚡️برای دسترسی به سایفون کلیک کنید
Psiphon: https://psiphon3.com/en/index.html
🔹مرورگر تور (Tor Browser)
مرورگر تور مجموعهای است شامل یک مرورگر ویژه فایرفاکس که میتوان آن را دانلود کرد و بدون نیاز به نصب، مستقیما از آن استفاده کرد.
این مرورگر در کامپیوترهای تحت ویندوز، اپل و لینوکس/جیانیو قابل استفاده است.
اگر سایت "پروژه تور" مسدود است، میتوانید لینک دانلود آن را با فرستادن یک ایمیل خالی به [email protected] دریافت کنید.
مرورگر تور با استفاده از نقاط اتصال (رلهها - Relays) به شبکه تور وصل میشود. اگر رلهها مسدود شوند، مرورگر تور میتواند به نقاط اتصال پنهان (پلها -Bridges) وصل شود. شما میتوانید نوع اتصال مناسب خود را بسته به شرایط و موقعیت خودتان در آغاز استفاده از مرورگر تور انتخاب کنید.
⚡️برای دسترسی به مرورگر تور کلیک کنید
Tor Browser: https://www.torproject.org
🔹اوپرا مینی (Opera Mini)
"اوپرا مینی" در تلفنها و دستگاههای اندروید، آیفون و ویندوز قابل استفاده است.
این مرورگر به دلیل استفاده از تکنیکهای فشردگی اطلاعات - که در اصل برای صرفهجویی در دیتا طراحی شده بود - میتواند در مواردی دسترسی به سایتهای بیبیسی را فراهم کند.
اوپرا مینی ممکن است بر کیفیت استفاده از سایتهای بیبیسی به خصوص در صدا و تصویر تأثیر بگذارد.
⚡️برای دسترسی به اوپرا مینی کلیک کنید
Opera Mini: https://m.operamini.com
🔹اوپرا مکس (Opera Max)
اوپرا مکس یک اپلیکیشن مدیریت اطلاعات است که با فشرده کردن محتوا به کاربران به صرفهجویی در هزینههای دیتا کمک میکند. این اپلیکیشن میتواند در دستگاههای اندروید دسترسی به سایتهای مسدود شده بیبیسی را فراهم کند.
⚡️برای دسترسی به اوپرا مکس کلیک کنید.
Opera Max: https://www.opera.com/apps/max/android
🔹فریبراوزر (FreeBrowser)
فریبراوز مرورگری است که دسترسی به سایتهای بیبیسی را در کشورهایی که در آن مسدود هستند، فراهم کند. این اپلیکیشن فقط برای دستگاههای اندروید طراحی شده است.
برای دسترسی به فریبراوزر کلیک کنید.
⚡️ FreeBrowser: https://play.google.com/store/apps/details?id=org.greatfire.freebrowser&hl=en
🔹لنترن (Lantern)
لنترن اپلیکیشنی است که میتواند دسترسی به محتوای خبری بیبیسی را تسهیل کند. این نرمافزار روی دستگاههای اندروید و ویندوز قابل نصب است.
@Roshanfkrane
🔹سایفون (Psiphon)
سایفون اپلیکیشنی رایگان برای کامپیوترهای تحت ویندوز و دستگاههای اندروید است. سایفون را میتوان از فروشگاه گوگلپلی نصب کرد
⚡️برای دسترسی به سایفون کلیک کنید
Psiphon: https://psiphon3.com/en/index.html
🔹مرورگر تور (Tor Browser)
مرورگر تور مجموعهای است شامل یک مرورگر ویژه فایرفاکس که میتوان آن را دانلود کرد و بدون نیاز به نصب، مستقیما از آن استفاده کرد.
این مرورگر در کامپیوترهای تحت ویندوز، اپل و لینوکس/جیانیو قابل استفاده است.
اگر سایت "پروژه تور" مسدود است، میتوانید لینک دانلود آن را با فرستادن یک ایمیل خالی به [email protected] دریافت کنید.
مرورگر تور با استفاده از نقاط اتصال (رلهها - Relays) به شبکه تور وصل میشود. اگر رلهها مسدود شوند، مرورگر تور میتواند به نقاط اتصال پنهان (پلها -Bridges) وصل شود. شما میتوانید نوع اتصال مناسب خود را بسته به شرایط و موقعیت خودتان در آغاز استفاده از مرورگر تور انتخاب کنید.
⚡️برای دسترسی به مرورگر تور کلیک کنید
Tor Browser: https://www.torproject.org
🔹اوپرا مینی (Opera Mini)
"اوپرا مینی" در تلفنها و دستگاههای اندروید، آیفون و ویندوز قابل استفاده است.
این مرورگر به دلیل استفاده از تکنیکهای فشردگی اطلاعات - که در اصل برای صرفهجویی در دیتا طراحی شده بود - میتواند در مواردی دسترسی به سایتهای بیبیسی را فراهم کند.
اوپرا مینی ممکن است بر کیفیت استفاده از سایتهای بیبیسی به خصوص در صدا و تصویر تأثیر بگذارد.
⚡️برای دسترسی به اوپرا مینی کلیک کنید
Opera Mini: https://m.operamini.com
🔹اوپرا مکس (Opera Max)
اوپرا مکس یک اپلیکیشن مدیریت اطلاعات است که با فشرده کردن محتوا به کاربران به صرفهجویی در هزینههای دیتا کمک میکند. این اپلیکیشن میتواند در دستگاههای اندروید دسترسی به سایتهای مسدود شده بیبیسی را فراهم کند.
⚡️برای دسترسی به اوپرا مکس کلیک کنید.
Opera Max: https://www.opera.com/apps/max/android
🔹فریبراوزر (FreeBrowser)
فریبراوز مرورگری است که دسترسی به سایتهای بیبیسی را در کشورهایی که در آن مسدود هستند، فراهم کند. این اپلیکیشن فقط برای دستگاههای اندروید طراحی شده است.
برای دسترسی به فریبراوزر کلیک کنید.
⚡️ FreeBrowser: https://play.google.com/store/apps/details?id=org.greatfire.freebrowser&hl=en
🔹لنترن (Lantern)
لنترن اپلیکیشنی است که میتواند دسترسی به محتوای خبری بیبیسی را تسهیل کند. این نرمافزار روی دستگاههای اندروید و ویندوز قابل نصب است.
@Roshanfkrane
Psiphon3
Psiphon | Uncensored Internet access for Windows and Mobile
Psiphon is circumvention software for Windows and Mobile platforms that provides uncensored access to Internet content
حقیقت اینه که فرودگاه ها بیشتر ازسالن های عروسی #بوسه بخود دیدن ودیوارهای بیمارستانها بیشتر از عبادتگاهها #دعا شنیدن
همه کارها راموکول به زمانی میکنیم که چیزی در حال از دست رفتنِ !
#جالب
@Roshanfkrane
همه کارها راموکول به زمانی میکنیم که چیزی در حال از دست رفتنِ !
#جالب
@Roshanfkrane
📚نگران مسدود شدن تلگرام نباشید، مقام قضایی مورد نظر سواد ندارد!
✍کلمه-گروه خبر: رسانه ها به نقل از یک مقام قضایی(بدون اینکه جایگاه حقوقی و یا نام وی را ذکر کنند) خبر از دستور قضایی برای فیلترینگ تلگرام داده اند.
به گزارش کلمه نکته جالب اما در این دستور آن است که مقام قضایی مورد نظر دستور داده است که«اعمال مسدودسازی باید به نحوی اجرا شود که محتوای تلگرام با هیچ نرم افزاری (اعم از فیلترشکن و نظایر آن) در کشور قابل دسترس نباشد.
🔻این مقام قضایی برای محکم کاری مقامات مخابرات را تهدید کرده است که تخلف از اجرای این دستور مستوجب تعقیب کیفری خواهد بود!
🔻 فارغ از اینکه آیا قوه قضاییه از نظر حقوقی دارای صلاحیت برای چنین دستوری هست یا خیر اما نکته حایز اهمیت آن است که از نظر فنی امکان مسدود سازی تلگرام به گونه ای که حتی با فیلتر شکن هم قابل دسترس نباشد وجود ندارد.
🔻 به نظر میرسد قوه قضاییه تصور کرده است که حیطه فنی و علمی نیز همانندحوزه حاکمیتی آنان است که با دستور وفرمان دادن هر امر غیر منطقی و غیرعقلانی نیز قابل تحقق باشد.
#خبر
#اجتماعی
@Roshanfkrane
✍کلمه-گروه خبر: رسانه ها به نقل از یک مقام قضایی(بدون اینکه جایگاه حقوقی و یا نام وی را ذکر کنند) خبر از دستور قضایی برای فیلترینگ تلگرام داده اند.
به گزارش کلمه نکته جالب اما در این دستور آن است که مقام قضایی مورد نظر دستور داده است که«اعمال مسدودسازی باید به نحوی اجرا شود که محتوای تلگرام با هیچ نرم افزاری (اعم از فیلترشکن و نظایر آن) در کشور قابل دسترس نباشد.
🔻این مقام قضایی برای محکم کاری مقامات مخابرات را تهدید کرده است که تخلف از اجرای این دستور مستوجب تعقیب کیفری خواهد بود!
🔻 فارغ از اینکه آیا قوه قضاییه از نظر حقوقی دارای صلاحیت برای چنین دستوری هست یا خیر اما نکته حایز اهمیت آن است که از نظر فنی امکان مسدود سازی تلگرام به گونه ای که حتی با فیلتر شکن هم قابل دسترس نباشد وجود ندارد.
🔻 به نظر میرسد قوه قضاییه تصور کرده است که حیطه فنی و علمی نیز همانندحوزه حاکمیتی آنان است که با دستور وفرمان دادن هر امر غیر منطقی و غیرعقلانی نیز قابل تحقق باشد.
#خبر
#اجتماعی
@Roshanfkrane
حتی در صورت فیلتر برنامه تلگرام شما با دو لینک زير میتوانید تلگرام خود را به روز کنید و بدون فیلتر به تلگرام دسترسی پیدا کنید
⬇️⬇️🔴🔴🔴🔴🔴⬇️⬇️
آخرین نسخه تلگرام در گوگل پلی:
https://play.google.com/store/apps/details?id=org.telegram.messenger
⬇️⬇️🔴🔴🔴🔴🔴⬇️⬇️
آخرین نسخه تلگرام x در گوگل پلی:
https://play.google.com/store/apps/details?id=org.thunderdog.challegram
لطفا برای دوستان خود ارسال کنید
#برنامه_تلگرام
@Roshanfkrane
⬇️⬇️🔴🔴🔴🔴🔴⬇️⬇️
آخرین نسخه تلگرام در گوگل پلی:
https://play.google.com/store/apps/details?id=org.telegram.messenger
⬇️⬇️🔴🔴🔴🔴🔴⬇️⬇️
آخرین نسخه تلگرام x در گوگل پلی:
https://play.google.com/store/apps/details?id=org.thunderdog.challegram
لطفا برای دوستان خود ارسال کنید
#برنامه_تلگرام
@Roshanfkrane
Google Play
Telegram - Apps on Google Play
Telegram is a messaging app with a focus on speed and security.
روشنفکران
رمان #حس_سیاه قسمت107 باصدایی که سعی در کنترل کردن لرزشش داشتم پرسیدم: -بب...ببینم...اون که داشتی باهاش حرف می...می زدی...کی بود؟! باز بوکشید ودست هایش را از پشت روی پوست گردنم گذاشت. -صادق بود! آهم را طوری کشیدم که نشنود! خیالم راحت شد! تنفس عمیقی…
رمان #حس_سیاه
قسمت108
درهارا باز گذاشته بود و کولر را تا آخرین درجه زیاد کرده بود تا حسابی ماشین را خنک کند!
لباس هایم را با یک پیراهن مردانه ی کیارش که تا زانویم می رسید تعویض کردم.
پاهایم برهنه بودند.
پیراهن مردانه اش را تنم کردم و عطر اورا بوییدم.
خدایا خدایا چرا آرام نمی شدم؟
آستین لباسش را بالا زدم.
موهایم را پشتم محکم کردم.
چمدان ها وساک هارا کشیدم و جلوی در چوبی گذاشتم.
وسایلم را جمع کردم و خوراکی هارا قالب قالب درون سبد چیدم.
آرام پیراهنم را درآوردم و مانتووشلوارم را پوشیدم.
باز استرس گرفته بودم!
ومجبور شدم طبق عادت مزخرف همیشگی،آرایش کنم!
دست هایم می لرزیدند و پاکش می کردم.
بعد شال سیاهم را روی موهایم انداختم و کیف دستی ام را برداشتم.
کیارش عرق ریزان آمد و ساک هاو چمدان هارا درون ماشین جا کرد ودرش بست.
صورتش را پاک کرد.
غرق استرس شربتی خنک برایش درست کردم.
-سریع بخور لیوانش رو بشورم بذارم سرجاش...دیگه کاری نداریم...
بریم کم کم!
ممنونی گفت وشربت را نوشید.
لیوان را شستم و توی آب چکان گذاشتم.
دست های خیسم را به مانتویم کشیدم.
-بریم؟
لبخندی زد. پیراهن جذب آستین کوتاه سرمه ای رنگی پوشید باشلوار جین!
لبخندی زدم.
-بریم!
از ساختمان ویلا خارج شدم و توی ماشین نشستم.
گره شالم را شل کردم تا باد خنک کولر به پوست خیس عرقم بخورد!
کیارش به طبقات سرزد و بعد سیم هارا قطع کرد و بیرون آمد.
در راقفل کرد و به طرفم دوید.
توی ماشین نشست و درش را بست.
-این رو جاگذاشته بودی!
تنم سرد شد و به انگشترم که روی زمین تراس افتاده بودم خیره شدم:
-وای ببخشید آره!
لبخندی زد و ساعتش را دست کرد.
کولر را زیاد کرد و شروع به حرکت کرد.
بی آن که بداند راه وحشتناکی که تا تهران طی می کردیم، همان راهی بود که باعث شد پلیس ها ردمان را بزنند و سر از خانه مشترک جدیدمان در بیاورند!
صدای سیستم را بالا بردم.
سرم را کج کردم و به صورتش خیره شدم.
موهای رقصانش در هوا ولو بودند و غرق فکر و خیال با چشم هایی گردشده و خسته به جاده خیره شده بود.
انگشت دستش را به دهان گرفته بود. به حالت پاهایش نگاه کردم.
هروقت با پای راستش روی زمین ضرب می گرفت، یعنی شدیدا مشغله فکری داشت!
دستی دور لبم کشیدم و به جاده خیره شدم.
دنده را جابه جا کردم.
صدای هوهوی باد و ترانه توی ماشین،سکوتی یک ساعت ونیمه به فضای ماشین داده بود و من از این سکوت بیزار بودم!
-باران؟
صدایم را نشنید. صدای سیستم را کاهش دادم.
-باران جانم؟
چشم هایش راروی هم فشرد و انگشتش را محکم گاز گرفت.
-باران خانوم؟
یکه خورد. نگاهش را از جاده کند و با وحشت پرسید:
-چی؟
نفس عمیقی کشیدم.
به موهایم چنگ زدم و سعی کردم بر اعصابم تسلط کافی پیدا کنم!
-امروز تو چت شده؟ دروغ نگو که من می شناسمت ومی دونم دیروز پریروز اینجوری نبودی!
لبخندی تصنعی زد و دستان مشت اش را بین پاهایش برد و همان جا محکم فشرد!
-چیزیم نیست...استرس دارم!
لبخندی زدم. جدی پرسیدم:
-چیزی شده؟
-آ...آره شده!...من...من...از صفری خوشم نمیاد!
مات نگاهش کردم:
-خب همین؟
-آره دیگه! اخراجش کن!
خندیدم.
-نمی شه عزیزمن مسخره بازیه مگه؟!
لبخند زد:
-نمی دونم ازش متنفرم!
فرمان را چرخاندم.
-چرا؟
-خب...خب چون خیلی دندون گرده!
متحیر پرسیدم:
-چه ربطی داشت؟!
سرش را هیستیریک تکان داد:
-چه می دونم بابا!
بعضی وقت ها هم یواشکی میاد تواتاق کارم و هی نگاه می کنه!
ابروهایم رادرهم بردم.
صفری...آدم قابل اعتمادی بود؟!
-ببینم...نگاه می کنه؟ یعنی چی؟
استرسی خندید:
-ولش کن بابا...
-غلط کردی و ولش کن! مرتیکه غلط کرده به ناموس من چشم داره!
از فریادم لرزید و نگاهم کرد:
-غلط کردم...دقیق نمی دونم واقعا نگاهش هیزیش رونشون می ده یا قصد داره...
میان حرفش داد کشیدم:
-چه قصدی داره؟ صبرکن فردا من تکلیف این حرومزاده رو مشخص کنم!
نفس نفس می زدم.
صفری همیشه با منشی ها از این کثافتکاری ها داشت!
شواهد زیادی از این رابطه های کشکی اش داشتم اما واقعا نمی فهمیدم چرا می خواست با زن من ارتباط برقرار کند؟
وقتی صادق فهمید با باران ازدواج کردم،خب...خب...یعنی کل شرکت خبر داشتند!
باحرص لب هایم را گزیدم.
-یک بار دیگه...فقط یک بار دیگه هیزبازی درآورد من می دونم و اون بی ناموس!
باران زیرچشمی و با ترس نگاهم کرد:
-چه جور آدمیه؟!
#ادامه_دارد...👇👇👇
@Roshanfkrane
قسمت108
درهارا باز گذاشته بود و کولر را تا آخرین درجه زیاد کرده بود تا حسابی ماشین را خنک کند!
لباس هایم را با یک پیراهن مردانه ی کیارش که تا زانویم می رسید تعویض کردم.
پاهایم برهنه بودند.
پیراهن مردانه اش را تنم کردم و عطر اورا بوییدم.
خدایا خدایا چرا آرام نمی شدم؟
آستین لباسش را بالا زدم.
موهایم را پشتم محکم کردم.
چمدان ها وساک هارا کشیدم و جلوی در چوبی گذاشتم.
وسایلم را جمع کردم و خوراکی هارا قالب قالب درون سبد چیدم.
آرام پیراهنم را درآوردم و مانتووشلوارم را پوشیدم.
باز استرس گرفته بودم!
ومجبور شدم طبق عادت مزخرف همیشگی،آرایش کنم!
دست هایم می لرزیدند و پاکش می کردم.
بعد شال سیاهم را روی موهایم انداختم و کیف دستی ام را برداشتم.
کیارش عرق ریزان آمد و ساک هاو چمدان هارا درون ماشین جا کرد ودرش بست.
صورتش را پاک کرد.
غرق استرس شربتی خنک برایش درست کردم.
-سریع بخور لیوانش رو بشورم بذارم سرجاش...دیگه کاری نداریم...
بریم کم کم!
ممنونی گفت وشربت را نوشید.
لیوان را شستم و توی آب چکان گذاشتم.
دست های خیسم را به مانتویم کشیدم.
-بریم؟
لبخندی زد. پیراهن جذب آستین کوتاه سرمه ای رنگی پوشید باشلوار جین!
لبخندی زدم.
-بریم!
از ساختمان ویلا خارج شدم و توی ماشین نشستم.
گره شالم را شل کردم تا باد خنک کولر به پوست خیس عرقم بخورد!
کیارش به طبقات سرزد و بعد سیم هارا قطع کرد و بیرون آمد.
در راقفل کرد و به طرفم دوید.
توی ماشین نشست و درش را بست.
-این رو جاگذاشته بودی!
تنم سرد شد و به انگشترم که روی زمین تراس افتاده بودم خیره شدم:
-وای ببخشید آره!
لبخندی زد و ساعتش را دست کرد.
کولر را زیاد کرد و شروع به حرکت کرد.
بی آن که بداند راه وحشتناکی که تا تهران طی می کردیم، همان راهی بود که باعث شد پلیس ها ردمان را بزنند و سر از خانه مشترک جدیدمان در بیاورند!
صدای سیستم را بالا بردم.
سرم را کج کردم و به صورتش خیره شدم.
موهای رقصانش در هوا ولو بودند و غرق فکر و خیال با چشم هایی گردشده و خسته به جاده خیره شده بود.
انگشت دستش را به دهان گرفته بود. به حالت پاهایش نگاه کردم.
هروقت با پای راستش روی زمین ضرب می گرفت، یعنی شدیدا مشغله فکری داشت!
دستی دور لبم کشیدم و به جاده خیره شدم.
دنده را جابه جا کردم.
صدای هوهوی باد و ترانه توی ماشین،سکوتی یک ساعت ونیمه به فضای ماشین داده بود و من از این سکوت بیزار بودم!
-باران؟
صدایم را نشنید. صدای سیستم را کاهش دادم.
-باران جانم؟
چشم هایش راروی هم فشرد و انگشتش را محکم گاز گرفت.
-باران خانوم؟
یکه خورد. نگاهش را از جاده کند و با وحشت پرسید:
-چی؟
نفس عمیقی کشیدم.
به موهایم چنگ زدم و سعی کردم بر اعصابم تسلط کافی پیدا کنم!
-امروز تو چت شده؟ دروغ نگو که من می شناسمت ومی دونم دیروز پریروز اینجوری نبودی!
لبخندی تصنعی زد و دستان مشت اش را بین پاهایش برد و همان جا محکم فشرد!
-چیزیم نیست...استرس دارم!
لبخندی زدم. جدی پرسیدم:
-چیزی شده؟
-آ...آره شده!...من...من...از صفری خوشم نمیاد!
مات نگاهش کردم:
-خب همین؟
-آره دیگه! اخراجش کن!
خندیدم.
-نمی شه عزیزمن مسخره بازیه مگه؟!
لبخند زد:
-نمی دونم ازش متنفرم!
فرمان را چرخاندم.
-چرا؟
-خب...خب چون خیلی دندون گرده!
متحیر پرسیدم:
-چه ربطی داشت؟!
سرش را هیستیریک تکان داد:
-چه می دونم بابا!
بعضی وقت ها هم یواشکی میاد تواتاق کارم و هی نگاه می کنه!
ابروهایم رادرهم بردم.
صفری...آدم قابل اعتمادی بود؟!
-ببینم...نگاه می کنه؟ یعنی چی؟
استرسی خندید:
-ولش کن بابا...
-غلط کردی و ولش کن! مرتیکه غلط کرده به ناموس من چشم داره!
از فریادم لرزید و نگاهم کرد:
-غلط کردم...دقیق نمی دونم واقعا نگاهش هیزیش رونشون می ده یا قصد داره...
میان حرفش داد کشیدم:
-چه قصدی داره؟ صبرکن فردا من تکلیف این حرومزاده رو مشخص کنم!
نفس نفس می زدم.
صفری همیشه با منشی ها از این کثافتکاری ها داشت!
شواهد زیادی از این رابطه های کشکی اش داشتم اما واقعا نمی فهمیدم چرا می خواست با زن من ارتباط برقرار کند؟
وقتی صادق فهمید با باران ازدواج کردم،خب...خب...یعنی کل شرکت خبر داشتند!
باحرص لب هایم را گزیدم.
-یک بار دیگه...فقط یک بار دیگه هیزبازی درآورد من می دونم و اون بی ناموس!
باران زیرچشمی و با ترس نگاهم کرد:
-چه جور آدمیه؟!
#ادامه_دارد...👇👇👇
@Roshanfkrane
روشنفکران
رمان #حس_سیاه قسمت108 درهارا باز گذاشته بود و کولر را تا آخرین درجه زیاد کرده بود تا حسابی ماشین را خنک کند! لباس هایم را با یک پیراهن مردانه ی کیارش که تا زانویم می رسید تعویض کردم. پاهایم برهنه بودند. پیراهن مردانه اش را تنم کردم و عطر اورا بوییدم.…
رمان #حس_سیاه
قسمت109
پوزخند صداداری زدم و لب هایم را با نوک زبانم تر کردم:
-کارش درسته! خیلی هم درسته!
اما هرزه است...همش دنبال کثافتکاریه! تازگی ها آدم شده بود و از آخرین رابطش با یکی از موکل های ایلخانی،دیگه چیزی نمی گفت!
کسی رو هم تور نکرده بود! نمی دونم...شاید داشت واسه از راه به در کردن تو نقشه می کشید!
خوب شد گفتی! دندون هاش رو می ریزم تو حلقش اگه بخواد...
صدای لرزان ودخترانه اش گفت:
-دروغ گفتم!
مبهوت شدم ونگاهش کردم.
سرش را به زیر انداخته بود و خجالت زده رژ لبش را می خورد!
لب های حجیم و زیبایش را گاز می زد و من هم حرارت تنم بیشتر شده بود!
-باران...اون واقعا مردک هیز وهرزه ایه! شرمنده نباش!
لبخندی زد و سرش را بالا آورد.
چشم های نازش غرق در اشک بودند!
-می خواستم بدونم چقدر دوستم داری!
آهی کشیدم و مهربان نگاهش کردم.
آن صورت گرد و چشمان غرق اشک معصوم،وادارم کردند گوشه جاده متوقف شوم!
دست هایش را روی صورت نحیفش گذاشت و عمیقا گریه کرد.
لبخندی خسته زدم وخیلی جدی نگاهش کردم.
-بیا بغلم ببینم چته!
لبخندی زد و به بازوهایم چنگ انداخت. آرام بغلش کردم.
سرش را بالا گرفت و من لب های داغم را روی پوست نرم وسرد پیشانی اش گذاشتم و آهسته بوسیدم!
نگاه خیسش را تاب نیاوردم.
محکمتر دستان نحیفش را دور کمرم حلقه کرد.
سرش را بالا گرفتم وخیره به چشمان ناز مخمورش،بوسه ای هدیه اش کردم تا دلش از بودنم قرص شود!
می ترسیدم از این حجم بی سابقه ی سرما!
تنش بدجوری سردبود!
آن بوسه را چنان محکم زدم که گرمایش تنش را بلرزاند!
دستانش را بالا آورد و لای موهایم برد وچنگ زد.
محکمتر بوسیدمش!
لب هایم را جدا کردم و صورتش را کمی عقب تر دادم.
دست هایم را از پشت کمرش بالا آوردم و موهای پریشانش را داخل شال فرو دادم.
سعی کردم دچار چنان آرامشی شود که خدارا شکر انگار موفق شدم!
عسلی های سرد و غمزده اش،غرق در عشق و روشنایی بی سابقه ای شدند!
سرش را عقب داد و خجل لبخند زد.
آرام توی آیینه بغل،به چهره ام نگاهی انداختم.
موهای بهم ریخته ام را صاف کردم و مرتب بالا دادم.
با انگشتم رد رژ لب خوشرنگش را از روی گونه و لب هایم پاک کردم و لبخندی زدم.
نگاهش کردم. کمربند ایمنی ام را بستم.
خودش را جمع وجور کرد و شالش را تاروی صورتش کشید.
دستان سردش را درهم قفل کردوبین پاهایش به هم فشرد.
نمی توانستم این گونه غم خوردنش را تاب بیاورم!
بازدمم را آرام انجام دادم و فرمان را چرخاندم.
از جاده خاکی خارج شدیم و وارد جاده مه آلود اص
لی شدیم.
-گرسنه نیستی خانمم؟
-نه...الآن تا مرز انفجار خوردیم!
صدایش بی حال و از گریه بم شده بود...خیلی نگرانش بودم!
هرازگاهی نگاهش می کردم و عصبی موهایم را چنگ می زدم.
از اینکه غصه می خورد ومن عرضه نداشتم از زیر زبانش بیرون بکشم که چه اتفاقی درحال افتادن بود!
وتنها سئوالی که مبهم وبزرگ و مجهول مانده بود و تنم را می لرزاند و ضربانم را کند می کرد این بود!
باران چه کار کرده بود؟!
***********
چشمانم را ازهم باز کردم.
سمت کیارش روی تخت چرخیدم.
با بالا تنه ی برهنه سمت سقف دراز کشیده بود و دست هایش زیر سرش بود.
صحبتی نداشتم!
آرام لب هایم را تکان دادم.
خجالت می کشیدم حرف بزنم!
-کیارش؟ ممنون...چمدون هارو جابه جا کردی! ببخشید!
لبخندی زد و نگاهش را از سقف برداشت و به صورت من زیر نور کم شبخواب دوخت.
موهای بلند و پریشانم را روی شانه های برهنه ام ریختم و تاپ صورتی ام را آرام درآوردم.
حسابی گرمم شده بود!
تمام تن داغ و عرق کرده ام را زیر ملحفه سفید بردم و به طوسی های معصوم و دوست داشتنی اش زیر نور قرمز شبخواب خیره شدم.
لبخندی زد و ملحفه را تا روی شکمش کشید و سمتم چرخید.
یک دستش را زیر سرم دراز کرد و من هم به او نزدیک تر سرم را روی دستش گذاشتم.
باانگشتان کشیده اش،با موهای نرمم بازی می کرد.
موهایش آشفته شده بود.
چشمانش از رانندگی طاقت فرسای چهار ساعت ونیمه،خسته وقرمز شده بود.
لب های کشیده و نازش جنبیدند:
-باران؟ فردا کار زیاد داریم ها! زودتر بخواب...ساعت نزدیک دو شد! باید هفت ونیم هشت شرکت باشیم!
لبخند آرامی بر لبم نشاندم.
این بار نوبت لوندی وعشوه ریزی من بود!
#ادامه_دارد...👇👇👇
@Roshanfkrane
قسمت109
پوزخند صداداری زدم و لب هایم را با نوک زبانم تر کردم:
-کارش درسته! خیلی هم درسته!
اما هرزه است...همش دنبال کثافتکاریه! تازگی ها آدم شده بود و از آخرین رابطش با یکی از موکل های ایلخانی،دیگه چیزی نمی گفت!
کسی رو هم تور نکرده بود! نمی دونم...شاید داشت واسه از راه به در کردن تو نقشه می کشید!
خوب شد گفتی! دندون هاش رو می ریزم تو حلقش اگه بخواد...
صدای لرزان ودخترانه اش گفت:
-دروغ گفتم!
مبهوت شدم ونگاهش کردم.
سرش را به زیر انداخته بود و خجالت زده رژ لبش را می خورد!
لب های حجیم و زیبایش را گاز می زد و من هم حرارت تنم بیشتر شده بود!
-باران...اون واقعا مردک هیز وهرزه ایه! شرمنده نباش!
لبخندی زد و سرش را بالا آورد.
چشم های نازش غرق در اشک بودند!
-می خواستم بدونم چقدر دوستم داری!
آهی کشیدم و مهربان نگاهش کردم.
آن صورت گرد و چشمان غرق اشک معصوم،وادارم کردند گوشه جاده متوقف شوم!
دست هایش را روی صورت نحیفش گذاشت و عمیقا گریه کرد.
لبخندی خسته زدم وخیلی جدی نگاهش کردم.
-بیا بغلم ببینم چته!
لبخندی زد و به بازوهایم چنگ انداخت. آرام بغلش کردم.
سرش را بالا گرفت و من لب های داغم را روی پوست نرم وسرد پیشانی اش گذاشتم و آهسته بوسیدم!
نگاه خیسش را تاب نیاوردم.
محکمتر دستان نحیفش را دور کمرم حلقه کرد.
سرش را بالا گرفتم وخیره به چشمان ناز مخمورش،بوسه ای هدیه اش کردم تا دلش از بودنم قرص شود!
می ترسیدم از این حجم بی سابقه ی سرما!
تنش بدجوری سردبود!
آن بوسه را چنان محکم زدم که گرمایش تنش را بلرزاند!
دستانش را بالا آورد و لای موهایم برد وچنگ زد.
محکمتر بوسیدمش!
لب هایم را جدا کردم و صورتش را کمی عقب تر دادم.
دست هایم را از پشت کمرش بالا آوردم و موهای پریشانش را داخل شال فرو دادم.
سعی کردم دچار چنان آرامشی شود که خدارا شکر انگار موفق شدم!
عسلی های سرد و غمزده اش،غرق در عشق و روشنایی بی سابقه ای شدند!
سرش را عقب داد و خجل لبخند زد.
آرام توی آیینه بغل،به چهره ام نگاهی انداختم.
موهای بهم ریخته ام را صاف کردم و مرتب بالا دادم.
با انگشتم رد رژ لب خوشرنگش را از روی گونه و لب هایم پاک کردم و لبخندی زدم.
نگاهش کردم. کمربند ایمنی ام را بستم.
خودش را جمع وجور کرد و شالش را تاروی صورتش کشید.
دستان سردش را درهم قفل کردوبین پاهایش به هم فشرد.
نمی توانستم این گونه غم خوردنش را تاب بیاورم!
بازدمم را آرام انجام دادم و فرمان را چرخاندم.
از جاده خاکی خارج شدیم و وارد جاده مه آلود اص
لی شدیم.
-گرسنه نیستی خانمم؟
-نه...الآن تا مرز انفجار خوردیم!
صدایش بی حال و از گریه بم شده بود...خیلی نگرانش بودم!
هرازگاهی نگاهش می کردم و عصبی موهایم را چنگ می زدم.
از اینکه غصه می خورد ومن عرضه نداشتم از زیر زبانش بیرون بکشم که چه اتفاقی درحال افتادن بود!
وتنها سئوالی که مبهم وبزرگ و مجهول مانده بود و تنم را می لرزاند و ضربانم را کند می کرد این بود!
باران چه کار کرده بود؟!
***********
چشمانم را ازهم باز کردم.
سمت کیارش روی تخت چرخیدم.
با بالا تنه ی برهنه سمت سقف دراز کشیده بود و دست هایش زیر سرش بود.
صحبتی نداشتم!
آرام لب هایم را تکان دادم.
خجالت می کشیدم حرف بزنم!
-کیارش؟ ممنون...چمدون هارو جابه جا کردی! ببخشید!
لبخندی زد و نگاهش را از سقف برداشت و به صورت من زیر نور کم شبخواب دوخت.
موهای بلند و پریشانم را روی شانه های برهنه ام ریختم و تاپ صورتی ام را آرام درآوردم.
حسابی گرمم شده بود!
تمام تن داغ و عرق کرده ام را زیر ملحفه سفید بردم و به طوسی های معصوم و دوست داشتنی اش زیر نور قرمز شبخواب خیره شدم.
لبخندی زد و ملحفه را تا روی شکمش کشید و سمتم چرخید.
یک دستش را زیر سرم دراز کرد و من هم به او نزدیک تر سرم را روی دستش گذاشتم.
باانگشتان کشیده اش،با موهای نرمم بازی می کرد.
موهایش آشفته شده بود.
چشمانش از رانندگی طاقت فرسای چهار ساعت ونیمه،خسته وقرمز شده بود.
لب های کشیده و نازش جنبیدند:
-باران؟ فردا کار زیاد داریم ها! زودتر بخواب...ساعت نزدیک دو شد! باید هفت ونیم هشت شرکت باشیم!
لبخند آرامی بر لبم نشاندم.
این بار نوبت لوندی وعشوه ریزی من بود!
#ادامه_دارد...👇👇👇
@Roshanfkrane
امروز 30 آوريل سالمرگ #هيتلر است
میگویند هیتلر 10میلیون نفر از مردم اروپا را قتل عام کرد
اما نامی از لئوپاد دوم پادشاه بلژیک که 15 میلیون آفریقایی را قتل عام کرد را كسى نشنيده
#مناسبت
@Roshanfkrane
میگویند هیتلر 10میلیون نفر از مردم اروپا را قتل عام کرد
اما نامی از لئوپاد دوم پادشاه بلژیک که 15 میلیون آفریقایی را قتل عام کرد را كسى نشنيده
#مناسبت
@Roshanfkrane
تلگرام از نظر عملياتي قابل فيلتر نيست
مسئولان دولتي پس از حكم مسدودسازي تلگرام اعلام كردند:
از نظر عملياتي فيلتر تلگرام ممكن نيست و فيلتر كردن اين پيام رسان اثري نخواهد داشت_قانون
توجيه مسئولان ماجراي فيلتر شدن تلگرام در روسيه و مبتلا نشدن به سرنوشت مسئولان اين كشور پس از فيلتر تلگرام است.
تلگرام رو نمیشه فیلتر کرد.
در صورتی میشه فیلتر کرد که کل شبکه بانکی و سایتهای خریدو فروش و درنهایت کل مملکت از کار بیفته. یعنی اقتصاد فلج شه.
این رو یکی بشینه درست توضیح بده به یه عده. انقد با روان مردم بازی نکنید. اعصابا دیگه نمیکشه
هزاران بدبختی داره این مملکت گیر دادین به یه نرم افزار. عجب داستانی داریم ما
#اجتماعی
#تلگرام
@Roshanfkrane
مسئولان دولتي پس از حكم مسدودسازي تلگرام اعلام كردند:
از نظر عملياتي فيلتر تلگرام ممكن نيست و فيلتر كردن اين پيام رسان اثري نخواهد داشت_قانون
توجيه مسئولان ماجراي فيلتر شدن تلگرام در روسيه و مبتلا نشدن به سرنوشت مسئولان اين كشور پس از فيلتر تلگرام است.
تلگرام رو نمیشه فیلتر کرد.
در صورتی میشه فیلتر کرد که کل شبکه بانکی و سایتهای خریدو فروش و درنهایت کل مملکت از کار بیفته. یعنی اقتصاد فلج شه.
این رو یکی بشینه درست توضیح بده به یه عده. انقد با روان مردم بازی نکنید. اعصابا دیگه نمیکشه
هزاران بدبختی داره این مملکت گیر دادین به یه نرم افزار. عجب داستانی داریم ما
#اجتماعی
#تلگرام
@Roshanfkrane
شما يادتون نمياد يه زماني وقتي يكي از ماشينش پياده ميشد ضبطِ ماشینش دستش بود نه آيفونش 😁😂
#نوستالژی
@Roshanfkrane
#نوستالژی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدئوی #سوغاتی
ورژنی متفاوت و زیبا
این ترانه با اثر استادانهٔ
زنـده یاد #محمد_حیدری ،
شعرِ #اردلان_سرفراز و
صدای بی تکرار #هایده ؛
در تاریخ موسیقی ایران
جاودانه است.
#هنر
@Roshanfkrane
ورژنی متفاوت و زیبا
این ترانه با اثر استادانهٔ
زنـده یاد #محمد_حیدری ،
شعرِ #اردلان_سرفراز و
صدای بی تکرار #هایده ؛
در تاریخ موسیقی ایران
جاودانه است.
#هنر
@Roshanfkrane
یادداشتی قابل تامل از دکترمحسن رنانی
مسئولین باید براذی حل مشکلات کشور فکری برای کاهش دوپامین و سروتونین بکنند.
نود درصد مقامات اصلی کشورمان تکراری اند.
فروردین ۸۹ بود که ترجمه فارسی کتاب «جباریت» نوشته «مانس اشپربر» روانشناس شهیر آلمانی را خواندم.
این کتاب تحلیل روانشناختی تحولاتی است که ماندن طولانی در قدرت، در شخصیت و ساختار روانی صاحبان قدرت پدید میآورد و حتی آنان را به برخی بیماریهای نهفته روانی گرفتار میکند.
بهگونهای که از نقطه ای به بعد، دیگر نه خودشان میتوانند تغییری در خود ایجاد کنند و نه دیگران جرأت میکنند بیماری را به آنان گوشزد کنند .
از سوی دیگر لذت ناشی از قدرت، موجب افزایش ترشح هورمونّهای دوپامین و سروتونین در مغز میشود که به تدریج تمایل به تکرار این لذت موجب تلاش فرد برای دستیابی به قدرت بیشتر میشود.
از سوی دیگر نیز افزایش مداوم ترشح این هورمونها منجر به اعتیاد مغز به آنها میشود و آنگاه همین اعتیاد فرد را وا میدارد که با شدت بیشتری بکوشد تا روزبهروز قدرت خود را بسط دهد تا لذت حاصل از قدرتش کاهش نیابد (دقیقاً مانند وقتی معتادان مجبورند دوز مصرفی خود را بالا ببرند تا میزان رضایتشان کاهش نیابد)
و چنین میشود که کمکم یک انسان سالم معمولی، وقتی در بلندمدت در قدرت میماند به یک دیکتاتور بیمار بدل میشود.
فرقی نمیکند، این روحیه دیکتاتوری میتواند در خانه باشد، در اداره باشد، در وزارتخانه باشد یا حتی در نانوایی باشد.
هر موضعی که به ما احساس قدرت بدهد، میتواند ما را معتاد کند و به همین علت در برابر تغییر آن وضعیت مقاومت میکنیم.
همین اشپربر به خوبی توضیح میدهد که چرا امکان ندارد در جامعه ای که مردمان عادیاش در خانه و کارخانه، دیکتاتور نیستند، حاکمان دیکتاتور به وجود آید
تقریباً بیست سال گذشته و بیشتر نوشته ها و سخنرانی ها و تلاشهای اجتماعی و علمی من معطوف به تغییر ذهنیت سیاستمداران یا کنشگران سیاسی و مدنی بوده است؛
اما امروز احساس میکنم، این همه تلاش، اثری که انتظار داشتم را نداشته است.
من اکنون پس از بیست سال تلاش در حوزه اقتصاد سیاسی، تقریباً از این که «از بالا» بشود کاری برای این کشور کرد ناامید شده ام.
در واقع مشکلاتی که اشاره کردم نمیگذارد گوش شنوایی در آن بالاها پیدا شود.
در آن بالاها، این «سروتونین» و «دوپامین» هستند که مقامات را هدایت میکنند؛ نه نخبگان دلسوز و مشاوران عاقل و متخصصان توسعه خواه.
... چپ یا راست، فرقی نمیکند، تقریباً ۹۰ درصد مقامات اصلی در کشور ما تکراری اند؛ یعنی پستها و موقعیتها بین تعداد مشخصی آدم میچرخد.
مدیرانی که هر چهار سال را یک جا سر میکنند و سپس به جای دیگری منتقل میشوند؛ نه حکومت میتواند اینان را تغییر دهد و نه خودشان اجازه میدهند چنین شود.
چندی پیش دوستی که به معاونت وزیری رسیده بود میگفت کسی که قبلا جایی مدیرکل بوده آمده بود و تقریبا التماس میکرد که مرا جایی به مدیریت بگمار.
حقوقش مهم نیست، محلش مهم نیست، نوع کارش مهم نیست، فقط مدیریت باشد.
این همان اعتیادی است که نمیگذارد چیزی تغییر کند.
چقدر این جمله منتسب به مارک تواین، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی، دقیق است که گفته است:
سیاستمداران و پوشک بچه ها باید زود به زود عوض شوند؛ هر دو به یک دلیل!
مطالعات زیادی در اقتصاد نهادی و اقتصاد رفتاری نشان میدهد که ناتوانی بزرگسالان و سیاستمداران در همکاری برای توسعه کشورشان، به عدم شکل گیری ویژگیها و توانمندیهایی در کودکی آنان باز میگردد.
#اجتماعی
#جالب
#تفکر
@Roshanfkrane
مسئولین باید براذی حل مشکلات کشور فکری برای کاهش دوپامین و سروتونین بکنند.
نود درصد مقامات اصلی کشورمان تکراری اند.
فروردین ۸۹ بود که ترجمه فارسی کتاب «جباریت» نوشته «مانس اشپربر» روانشناس شهیر آلمانی را خواندم.
این کتاب تحلیل روانشناختی تحولاتی است که ماندن طولانی در قدرت، در شخصیت و ساختار روانی صاحبان قدرت پدید میآورد و حتی آنان را به برخی بیماریهای نهفته روانی گرفتار میکند.
بهگونهای که از نقطه ای به بعد، دیگر نه خودشان میتوانند تغییری در خود ایجاد کنند و نه دیگران جرأت میکنند بیماری را به آنان گوشزد کنند .
از سوی دیگر لذت ناشی از قدرت، موجب افزایش ترشح هورمونّهای دوپامین و سروتونین در مغز میشود که به تدریج تمایل به تکرار این لذت موجب تلاش فرد برای دستیابی به قدرت بیشتر میشود.
از سوی دیگر نیز افزایش مداوم ترشح این هورمونها منجر به اعتیاد مغز به آنها میشود و آنگاه همین اعتیاد فرد را وا میدارد که با شدت بیشتری بکوشد تا روزبهروز قدرت خود را بسط دهد تا لذت حاصل از قدرتش کاهش نیابد (دقیقاً مانند وقتی معتادان مجبورند دوز مصرفی خود را بالا ببرند تا میزان رضایتشان کاهش نیابد)
و چنین میشود که کمکم یک انسان سالم معمولی، وقتی در بلندمدت در قدرت میماند به یک دیکتاتور بیمار بدل میشود.
فرقی نمیکند، این روحیه دیکتاتوری میتواند در خانه باشد، در اداره باشد، در وزارتخانه باشد یا حتی در نانوایی باشد.
هر موضعی که به ما احساس قدرت بدهد، میتواند ما را معتاد کند و به همین علت در برابر تغییر آن وضعیت مقاومت میکنیم.
همین اشپربر به خوبی توضیح میدهد که چرا امکان ندارد در جامعه ای که مردمان عادیاش در خانه و کارخانه، دیکتاتور نیستند، حاکمان دیکتاتور به وجود آید
تقریباً بیست سال گذشته و بیشتر نوشته ها و سخنرانی ها و تلاشهای اجتماعی و علمی من معطوف به تغییر ذهنیت سیاستمداران یا کنشگران سیاسی و مدنی بوده است؛
اما امروز احساس میکنم، این همه تلاش، اثری که انتظار داشتم را نداشته است.
من اکنون پس از بیست سال تلاش در حوزه اقتصاد سیاسی، تقریباً از این که «از بالا» بشود کاری برای این کشور کرد ناامید شده ام.
در واقع مشکلاتی که اشاره کردم نمیگذارد گوش شنوایی در آن بالاها پیدا شود.
در آن بالاها، این «سروتونین» و «دوپامین» هستند که مقامات را هدایت میکنند؛ نه نخبگان دلسوز و مشاوران عاقل و متخصصان توسعه خواه.
... چپ یا راست، فرقی نمیکند، تقریباً ۹۰ درصد مقامات اصلی در کشور ما تکراری اند؛ یعنی پستها و موقعیتها بین تعداد مشخصی آدم میچرخد.
مدیرانی که هر چهار سال را یک جا سر میکنند و سپس به جای دیگری منتقل میشوند؛ نه حکومت میتواند اینان را تغییر دهد و نه خودشان اجازه میدهند چنین شود.
چندی پیش دوستی که به معاونت وزیری رسیده بود میگفت کسی که قبلا جایی مدیرکل بوده آمده بود و تقریبا التماس میکرد که مرا جایی به مدیریت بگمار.
حقوقش مهم نیست، محلش مهم نیست، نوع کارش مهم نیست، فقط مدیریت باشد.
این همان اعتیادی است که نمیگذارد چیزی تغییر کند.
چقدر این جمله منتسب به مارک تواین، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی، دقیق است که گفته است:
سیاستمداران و پوشک بچه ها باید زود به زود عوض شوند؛ هر دو به یک دلیل!
مطالعات زیادی در اقتصاد نهادی و اقتصاد رفتاری نشان میدهد که ناتوانی بزرگسالان و سیاستمداران در همکاری برای توسعه کشورشان، به عدم شکل گیری ویژگیها و توانمندیهایی در کودکی آنان باز میگردد.
#اجتماعی
#جالب
#تفکر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توضیحات از رئیس حوزه کربلا در رابطه با برده داری پس از ظهور امام زمان😳
سخنان این #روحانی
@Roshanfkrane
سخنان این #روحانی
@Roshanfkrane
چقدر متن این عکس نوشته دردناک و معنا داره...بخونید حتماً...!!👌
التماس تفکر..🙏
#اجتماعی
#تفکر
@Roshanfkrane
التماس تفکر..🙏
#اجتماعی
#تفکر
@Roshanfkrane
🛑 گل، بعد از تریاک بیشترین شیوع را در کشور دارد
🔹شیوع محرکها در استان تهران بیش از سایراستانها است.
🔹بین ۲۳ تا ۲۷ درصد از جامعه کارگری مصرف کننده مواد مخدر در کشور هستند.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
🔹شیوع محرکها در استان تهران بیش از سایراستانها است.
🔹بین ۲۳ تا ۲۷ درصد از جامعه کارگری مصرف کننده مواد مخدر در کشور هستند.
#اجتماعی
@Roshanfkrane