روشنفکران
69.1K subscribers
50.9K photos
43.2K videos
2.39K files
7.45K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
رمان
#حس_سیاه

قسمت74
کیارش گناه داشت...
کیارش مرد خوبی بود...
عشق رویاهایم بود...
چگونه می توانستم با زندان رفتنم،بدبختش کنم؟
چگونه می توانستم؟!
چگونه وجدانم اجازه می داد با بالای دار رفتنم و جلوی چشم هایش دست و پا زدنم، این مرد جدی و محکم را بشکنم و خرد کنم؟
به طناب قطور دار فکر کردم،
به آن رد کبودی که از فشارش به گلویم روی پوستم نمادین می شد!
به اشکی که برای آخرین بار صورتم را می شست و به آن نگاه های خیره و هیستیریک کیارشی که جان دادن عشقش را تماشا می کند!
شاید آن موقع عشقش نباشم!
شایداصلا اگر بفهمد،رهایم کند وبرود!
شاید تا بفهمد من قاتل کثافتی هستم مرا رها کندیا طلاق بدهد!
شاید برای اجرای قصاص هم نیاید ومن جلوی چشمان پدر ومادرم جان بدهم!
خدا کند اگر فهمید برایش آشغالی بی ارزش شوم تا حرص نخورد...
اذیت نشود و ضربه نخورد...
حیف بود عشق من، مرد کودکی ها ورویاهای من، بشکند و عذاب بکشد!
کاش تا فهمید من قاتلم از من رو بر گرداند و آب دهان به سمتم پرت کند!
اما...اما...پس قلب ودل من چه می شد؟
اگر رهایم می کرد!
من...من به پوچی می رسیدم!؟
فرقی نداشت...اگر رهایم می کرد
من بالاخره اعدام می شدم...
دیگر به خودکشی نمی رسیدم...
قلب می خواستم چه کار؟!
اگر طلاقم را می گرفت و از من جدا می شد...
موهایم را محکم کشیدم.
کلیپسم باز شد و افتاد.
با کلافگی صورتم را پوشاندم.
من چه کرده بودم؟
با زندگی ام؟
باکیارشم...عشقم!؟
با بهنام...با پدرومادرم!
وای عموها چه می گفتند؟
مهسا...نازنین...سارا ونیاز چه می گفتند؟!
اگر می دانستند دخترآقای اسدی قاتل است و توی زندان منتظر اجرای حکمش مانده است!
مادر بعد من چه می کرد؟
بعد بهنام، امیدش را به من داده بود و من چه کرده بودم؟!
عذاب وجدان با دو دست محکم و قدرتمندش گلویم را گرفته بود و می فشرد...
به کیارش می گفتم...من باید می گفتم...اما اگر خواستگاری را به هم می زد چه!؟
می خواستم آنقدر توی عشقش غرقم کند که فرصت فکرکردن به بهنام و حسناکوچولوی بیگناه را نداشته باشم!
خسته تر از قبل به در کمد تکیه زدم.
چه کنم؟!
روبه آسمان کردم...
خدایی نبود! اگر وجود داشت می توانست درکم کند و آن همه موقعیت برای کشتن آن پسره برایم به وجود نمی آورد!
من چه می دانستم خواهر کوچولویش توی خانه است!؟
من خیلی نشستم تا همه از خانه خارج شدند! دیگر تا چه حد می توانستم صبرکنم تا آن قاتل را به سزای برادر کشی اش برسانم؟!
چشم های ناز و پراز اشک دختر کوچولو جلوی چشمانم پدید آمدند.
چشمانم را بستم.
پلک هایم متورم شده بودند!
ذهنم خالی بود اما صدای گریه و التماس های خواهر خانواده مرندی آن حسنا کوچولوی نازنین و زیباروی،دیوار استخوانی مغزم را می کوبید.
گناهی نداشت...
داشت؟!
داشت التماسم می کرد!
داشت گریه می کرد!
هنوز کامل ودرست نمی توانست کلمات را تلفظ کند!
من که نمی خواستم...می خواستم؟
می خواستم آن دخترک را بکشم؟
نه به خدا...نمی خواستم!
به خدا نمی خواستم!
شاید می ترساندمش تا آرام بگیرد و فرار می کردم.
اما وقتی سینه ام سوخت و بی تاب التماس هایش شدم و پایم را تکان دادم تا رهایم کند،بی هوا پرت شد و گره حیاتش به آن تکه چوب لعنتی گرفت!
نبضش رفت! بدنش شل شد!
خودم خونی که از پشت سر و گوش هایش جاری می شد را با همین انگشت های لرزانم لمس کردم! نکردم؟!
از فکروخیال داشتم جان می دادم!
باز موهایم را بستم و از اتاق خارج شدم.
سه قرص دیگر از خشاب بیرون کشیدم و با یک فنجان قهوه ام قورت دادم.
به آیینه خیره شدم.
مژه های به هم چسبیده ام را ازهم باز کردم.
آبی به صورتم زدم و سعی کردم به نگاه های شماتت بار بهنام توجهی نشان ندهم!
مامان هنوز خواب بود وبابا طبق معمول به مغازه رفته بود تا برای ظهر به شرکت سری بزند!
پشت میز نشستم و به نان تست وشکلات صبحانه ای که رویش مالیده بودم خیره شدم.
آهسته توی دهانم گذاشتم و انگشت هایم را زبان زدم.

ادامه دارد...

@Roshanfkrane
" آبروریزی در سطح جهانی"
سانسور بخشی اﺯ لوگوی باشگاه آ‌اس‌رم توسط صداﻭسیما
این لوگو برگرفته اﺯیک اسطورﻩقدیمیست که میگوید شهر رم توسط دو کوﺩک که یک گرگ آن‌ها ﺭا شیر می‌داده است تاسیس شده
#ورزشی
@Roshanfkrane
لوگوی جدید رم اختصاصی صدا و سیما

الحق و الانصاف رونای خوبی داره😂
#طنز

@Roshanfkrane
گاهی خراب کردن پل های پشت سر
چیز زیاد بدی هم نیست!
چون باعث می شود نتوانی به جایی
برگردی که از همان اول هم نباید
قدم می گذاشتی...!

👤 مارک تواین
#روانشناسی

@Roshanfkrane
اگر می خواهی
میوه درختی بهتر شود
باید آن درخت را
از ریشه تقویت کنی

اگر به دنبال
بهبود چیزهای مشهود
در زندگیت هستی
باید آنچه که به چشم
نمی آید را تغییر بدهی
و ان هم ذهن توست
#انگیزشی

@Roshanfkrane
‌این یارو امام جمعه برازجان گفته جنون، نابینایی و مرگ ناگهانی از عوارض گوش دادن به موسیقیه!😐
#موسیقی
#مذهبی
#تفکر!
@Roshanfkrane
💫
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند. تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی می‌رفتند، مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد.
غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد.
چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود. پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند.
غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت.
بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند.
در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هر چه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند، غلام سکه‌ای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند.
یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد.»
تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن که بهترین هدیه تو به من است.»
من کنون فهمیدم که سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد، مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد. آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی‌بودن می‌کنند می‌بخشند. من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمی‌کردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن می‌کنی.
#حکایت

@Roshanfkrane
روزی روزگاری اهواز
صرفا جهت اینکه بدونید اهواز همیشه گرد و خاک نبوده...
#نوستالژی
@Roshanfkrane
سال 2009 زنی در آمریکا بخاطر دانلود غیرقانونی 24 آهنگ 1.9 میلیون دلار جریمه شد! آهنگی 80000 دلار !
این یعنی زندگی تو ایران مزایای خاص خودش رو داره :)
#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
/❤️:❤️/00:00

جـــــــانم
بـــــــاش
تا به لبــــــم
برســـی
می خواهـم
هــــمه ببینند
با تــــو جان به لـب شدم

#عاشفانه


@Roshanfkrane
ما در این شهر غریبیم و
در این مُلک فقیر..

به کمند تو گرفتار و
به دام تو اسیر...!

#سعدی
@Roshanfkrane
شاعرم كردي نگفتي مادرم دق مي كند؟
لعن و نفرين خودش را سهم عاشق مي كند

او شديدا غصه دارد از مخاطب هاي من
گفته من را هم سريعا اهل منطق مي كند

دفتر شعرم شده قاتل به جانِ مادرم
هي ورق پشتِ ورق بازم كه هق هق مي كند

من كه ميگويم بيا صادق بشو با مادرم
او مدارا با همه افراد صادق مي كند

يا قبولت مي كند بانوي خانه ميشوي
يا كه نامت را فقط از شعر فارق مي كند

‎‌‌‌‌
#شعر


@Roshanfkrane
من با تو نگويم، كه تو پروانه من باش..!
چون شمع بيا, روشنی خانه من باش..!

در كلبه ما رونق اگر نيست صفا هست.
تو رونق اين كلبه و كاشانه من باش....!

#مهدی_اخوان_ثالث

@Roshanfkrane
#عزتِ_سینمای_ایران_در گذر زمان

یاد ایام بخیر....!

#هنر
@Roshanfkrane
معلم تاریخ: چرا اینقدر از اعراب نفرت دارید؟
شاگرد: چون به مادربزرگ‌های ما (طی حمله اعراب به ایران) تجاوز کردند
معلم: با این حساب مطمئنی عرب نیستی؟

انواع «پان‌های نژادپرستانه» را کنار بگذاریم. نه نژاد خالصی وجود دارد و نه هیچ چیز غیرانتخابی جای فخر دارد. ارزش ما به انتخابهای ماست.

#تفکر
@Roshanfkrane
اکانت رسمی باشگاه رم به سانسور لوگوی این باشگاه تو صدا و سیما واکنش نشون داد
«اگه این‌جوری از من خوشتون نمیاد، دیگه این‌طوری باید خوشتون بیاد»
#اجتماعی
#ورزشی

@Roshanfkrne