روشنفکران
82K subscribers
50.1K photos
42.1K videos
2.39K files
6.99K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
در اندوهناک این شب
ساعت اکنون
منم و تو کم

#محمود_درويش


#شعر
@Roshanfkrane
ای سرزمین
کدام فرزندها، در کدام نسل
تو را آزاد، آباد و سربلند
با چشمان باور خود خواهند دید؟
ای مادر، ای ایران
جان زخمی تو در کدام روز هفته
التیام خواهد پذیرفت؟
چشمان ما به راه عافیت تو سپید شد.
ای ما نثار عافیت تو

#محمود_دولت_آبادی

#اندیشه
@Roshanfkrane
در غیاب آنکه دوستش داری یتیم‌ خواهی بود حتّی اگر تمام دنیا تو را در آغوش بگیرند‌.

#محمود_درویش


#عاشقانه

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاطره ای آموزنده و اندیشه برانگیز از جناب دکتر
#محمود_کویر
مطالب بیشتر از ایشان را در
اینجا
و
اینجا
ببینیم
#جالب #تربیتی #اندیشه #اجتماعی

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#محمود_سریع_القلم در مورد ارتباط اقتصاد، مردم و حکمران سخن می‌گوید:

وقتی تورم یک دهم درصد (۱/.٪) افزایش پیدا کند، مسؤلین و مدیران آلمانی، جلسه فوق‌العاده و اضطراری برگزار می‌کنند، برای همین مردم حاکمیت را دوست دارند.

#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اکنون چو بیدار می‌شوی، به‌یاد آر واپسین رقص قو را
آیا در خواب با فرشتگان کوچک رقصیده‌ای؟
آیا تو را برافروخت پروانه؛
آن هنگام که در پرتو ابدی گل می‌سوخت؟
آیا به روشنی، عیان شد ققنوس برای تو؟
آیا نام تو را خواند؟
آیا نظاره کرده‌ای سپیده‌ی سر برآورده
از انگشتان کسی که دوست‌اش داری؟
و آیا رؤیا را با دستان خویش لمس کرده‌ای؛
یا خواب را رها کرده‌ای تا به تنهایی رویا ببیند؛
هنگامی که به غیبت خویش پی بردی؟
این‌گونه ترک نمی‌گویند خواب‌بینندگان خواب خویش را
چراکه آنان می‌درخشند
و شکوفان می‌کنند زندگی خویش را در خواب...
به من بگو:
چگونه می‌زیستی رؤیای خویش را هر کجا
تا بگویم‌ات، کیستی...
اکنون، چون بیدار می‌شوی به‌یاد آر:
آیا به خواب خویش جفا کرده‌ای؟ 
اگر چنین است،
اینک
به‌یاد آر
واپسین رقص قو را!

#محمود_درویش

@Roshanfkrane
🔸تصویری تاریخی از وصیتنامه
#محمود_خیامی بنیانگذار ایران خودرو

🖌
#امید‌فراغت

در بخشی از وصیت نامه جناب آقای سید
محمود خیامی چنین می خوانیم:

موصی یک ثلث از کل دارایی خود را از تاریخ زیر (دوم مهرماه 1345) لغایت سی سال کامل خورشیدی برای خود حبس نمود که حق مصرف آنرا عینا ندارد و فقط حق دارد از درآمد حاصله ثلث به نسبت یک پنجم خاندان آل عبا و یک پنجم خرج آموزش و تعلیم و توسعه مذهب شیعه اثنی عشری و سه پنجم باقیمانده از درآمد ثلث را برای تعلیم و آموزش علمی و عملی و فنی و رسیدگی به کلیه امورات کارگران و فرزندان آنان که بی بضاعت باشند بنماید.

پس از انقضای مدت ، کلیه ثلث را به منظور تشکیل موسسه فنی با کلیه وسایل لازمه قرار دهند و اقدام به تعلیم فنی کارگران بی بضاعت نمایند ، کلیه امورات و مندرجات این وصیت تا زمان حیات وصی (آقای سید احمد خیامی) با معظم له و پس از فوت مشارالیه با فرزند ذکور و ارشد حی موصی خواهد بود که این وصیت به او نامه به آنها تفویض می شود و موظفند که عین ثلث را همیشه جاودان و برقرار نمایند.

تخلف از مفاد از این وصیت نامه موجب خشم خداوند کریم و عقوبت آخرت خواهد بود.

#مصادره‌اموال

@Roshanfkrane
روشنفکران
#بدون_شرح @Roshanfkrane
‌.


ای وطن
سالی می‌گذرد و سالی دیگر می‌آید
و همه چیز در تو تاریک‌تر می‌شود...






#محمود_درويش
#اندیشه
@Roshanfkrane
بیا وداع کنیم، خان برارم!
بیا وداع کنیم.
اگر بنا باشد کسی از ما بماند
همان به که تو بمانی.
کینه‌ی تو به کار این دنیا بیشتر می‌آید
تا عشق من

کلیدر
#محمود_دولت_آبادی

#تیکه_کتاب

@Roshanfkrane
روشنفکران
27 آبان، کشته شدن "حمیدرضا روحی" پسر بارون #اجتماعی @Roshanfkrane
نمی‌دانم چه كسى وطن را فروخت؟!
اما ديدم چه كسى
بهاى آن را پرداخت.

#محمود_درویش

#اندیشه

@Roshanfkrane
‏من تو را همانطور دوست داشتم،

که آرزو می‌کردم یکی مرا دوست داشته باشد


#محمود_درویش
#عاشقانه
@Roshanfkrane
سی ویژگی یک فردِ نُرمال


#محمود_سریع‌القلم

1- در رانندگی از فرعی به اصلی، کامل می‌ایستد بعد حرکت می‌کند چون شهرنشین است؛

2- حتی دشمنان خود را با "آقای یا خانم" خطاب می‌کند چون اعتماد به نفس دارد؛

3- ارتفاع ادب و حشمت او بالاتر از دانش، ثروت و قدرت او قرار دارد؛

4- با صنعت فریب آشناست ولی چون بنیان هستی را صدق می‌داند، از آن پرهیز می‌کند؛

5- چند مرحله جلوتر، به پی آمدهای سخن خود فکر می‌کند بعد حرف می‌زند چون زندگی امری دراز مدت است؛

6- نهایت تلاش خود را می‌کند تا شخصیتی با ثبات داشته باشد چون پایداری شخصیت، اعتماد ساز است؛

7- مادامی در قدرت می‌ماند که فکر جدیدی داشته باشد و گره‌ای را باز کند چون نگران قضاوت تاریخ است؛

8- که در جهان تخصصی امروز، فقط در یک رشته می‌نویسد و اظهار نظر می‌کند؛

9- که نیاز روانی به غیبت، بد گویی و نفرت ندارد چون سعی می‌کند از غوغای کثرت فاصله گیرد؛

10- که به واسطۀ مزایای سِمَت، در پی جبران محرومیت‌های دوران کودکی نیست؛

11- معتقد است اهانت به دیگران، در مقطعی به خود او باز می گردد؛

12- وقتی نمی‌تواند سر موقع به قراری برسد، زنگ می زند یا پیغام می‌فرستد؛

13- در پی این نیست دیگران را مثل خود کند چون هر فردی، عالم و گذشتۀ خاص خود را دارد؛

14- آنقدر آشغال را در دست خود نگه می‌دارد تا سطلِ زباله پیدا کند؛

15- اهتمام می‌ورزد تا بازارِ پررونق سایه روشن های جهل را با گسترشِ آگاهی خود بهتر بشناسد؛

16- در صندلی های پشت تاکسی، پاهای خود را جمع می‌کند تا دو نفر دیگر راحت باشند؛

17- با دو نفر دیگر در عرض پیاده رو، راه نمی‌رود و سدّ راه عبور دیگران نمی‌شود؛

18- تبلیغ عبادت خود را با باطنِ "بِشنو از نی" در تضاد می‌داند؛

19- تاریخ می‌خواند تا انتظارات خود را بر واقعیت‌ها منطبق کند؛

20- از راه رفتن روی برگ‌های پاییزی و صدای خش خش آنها لذت می‌برد؛

21- چراغ‌های روشن اضافی در محل سکونت و کار خود را خاموش می‌کند؛

22- در مورد دیگران، با Fact و نه شنیده‌ها و تخیلات، قضاوت می‌کند؛

23- در لحن، کلام، رفتار، چِشم، نحوۀ نشستن و واکنش‌های او، تکّبر حس نمی‌شود؛

24- با توجه به واقعیت‌های جهانِ امروز، به کثرت گرایی فکری اعتقاد دارد؛

25- که کتاب می‌خواند و کتاب خواندن در افکار و رفتار او تاثیر دارد؛

26- در کش و قوس‌های میان هیجان و فکر، بر خود مسلّط است؛

27- هم به توسعۀ فردی خود توجه می‌کند وهم به رفع مشکلات دیگران؛

28- درجهان فوق العاده زیبای امروز، برای موسیقی، هنر، سینما و تئاتر وقت می‌گذارد؛

29- به همۀ کشورها، ملت‌ها و نمادهای ملّی آنان مانند زبان، آیین و هویت احترام می‌گذارد؛

30- تا می‌تواند کار می‌کند، زحمت می‌کشد و انتظارات خود را از دیگران به حداقلِ ممکن می‌رساند.
#دانستنی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کنایه واعظی به حامیان فیلترینگ و قانون حجاب/ مردم را فقط برای پای صندوق رأی نخواهیم

#محمود_واعظی:
🔹️به نظرم ما باید گوش شنوا داشته باشیم و ببینیم مردم چه می‌خواهند. فقط مردم را سر صندوق رای نمی‌توانیم بخواهیم. باید مردم را برای همه وقت بخواهیم. این که در این انتخابات اخیر خیلی تلاش شد و حداکثر نزدیک به ۵۰ درصد مردم رای دادند / هم میهن
#انتقادات #اجتماعی

@Roshanfkrane
#محمود_دولت‌آبادی :

اگر جوانی تاریخ بیهقی را بخواند که بی‌خود نمی‌رود در خیابان فریاد بکشد، او می‌فهمد که این نظام سه، چهارهزار ساله است که بر ما حاکم است و راه‌حل تاریخی طلب می‌کند که باید جست‌وجو و یافته شود در روزگار کنونی، اگر نمی‌خواهد بخواند، خب نخواند. وظیفه‌ی من چیست؛ این است که بگویم این آثار خواندنی است.

من نمی‌فهمم کجای ناصرخسرو را نمی‌شود فهمید. چطور می‌شود مدنیت باستانی و در عین حال توحش بادیه‌نشینی را در ناصرخسرو پیدا نکنید. می‌گوید ما رفتیم جایی ماندیم که هیچ‌چیز در آن‌جا نبود، اسمش فلج بود. این‌ها فقط خرما داشتند و شبی یک‌بار غذا می‌خوردند. ما هیچ نداشتیم، فکر کردیم چه کنیم. من کمی لاجورد داشتم، رفتم در مسجدی کوچک گل مرغی کشیدم. تمام این جماعت آمدند و به چشم معجزه به آن نگاه کردند. بابت این کار به ما ۱۰۰من خرما دادند. یک عده آمدند گفتند ۵۰۰ من خرما به ما بدهید، گفتند که ما نمی‌دهیم. بین این‌ها جنگ شد و ۱۰ نفر از این‌طرف و ۱۰ نفر از آن‌طرف کشته شدند.

اما به ما بابت کاری که کرده بودیم ۱۰۰من خرما دادند. و بعد جوانمردی‌هایی که در این مسیر مطرح می‌شوند. این جوانمردی‌ها و در عین توحش، چطور فهمیدنی نیست؛ اگر در این عالم اهل این باشید که چه گذشته‌ای داریم و ما چه و که هستیم. قصد من از انتخاب این قصه‌ها به‌گونه‌ای ادامه‌ی کار بزرگان ادب ماست در همین گذشته‌ی نزدیک مثل دکتر خانلری، دکتر روشن و... که با این کار باب آشنایی با گذشته‌ی خودمان، گذشته‌ی منطقه و نظام‌های حاکم را باز کنیم. یکی از مقتدرترین شخصیت‌های حکومتی که زیر سیطره‌ی بغداد بوده، مسعود غزنوی بود. او یکی از باهوش‌ترین آدم‌هایی است که در تاریخ با او آشنا می‌شویم. این فرد بسیار داناست.

اما به‌اندازه‌ی لازم جرّار هم هست ولی همین آدم را به تملق، تملق و تملق دچار می‌کنند تا نابودش می‌کنند. یعنی اثر تملق نسبت به مسعود غزنوی شدت می‌یابد که به ‌نظر من عقلش را گم می‌کند. چرا؟ چون سلجوقیان دارند حمله می‌کنند و کرنشگران او را وادار می‌کنند که بیا برویم در آمل مالیات بگیریم، این می‌شود که می‌روند آن‌جا مردم را لت و پار می‌کنند و طایفه‌ سلجوق هجوم را شدیدتر می‌کند. این‌طور حکومت غزنوی با سلطان مسعود ساقط می‌شود؛ آن هم به‌واسطه‌ تملق، کرنش کردن تا آن‌جا که مسعود انگار دچار جنون می‌شود و به همان‌ها که منع‌اش می‌کنند برای حرکت در بیابان‌های بی‌آب و علف، نعره می‌زند که می‌روم و همگی‌تان را به دوزخ می‌فرستم!

یک فیلسوف پیش‌تر گفته است، ملتی که تاریخ خود را نشناسد، مجبور است آن را تکرار کند. خب اگر نمی‌خواهند آن را بشناسند، خب نشناسند. من معلم اخلاق نیستم، نظرم را گفته‌ام. مردم هرچه بیشتر با خود آشنا شوند، اعتمادبه‌نفس بیشتری می‌یابند و آنچه ما کم داریم، اعتمادبه‌نفس است. متأسفانه یکی از تلاش‌های حکومت‌ها در ایران این بوده است که اعتمادبه‌نفس را از مردم بگیرند. چون از مردم بیم دارند. و این وحشتناک است که چرا حکومتی باید از مردم بیم داشته باشد که آگاه شود، بداند و سطحی بار نیاید!

#تربیتی #اجتماعی

@Roshanfkrane
#محمود_دولت‌آبادی :

اگر جوانی تاریخ بیهقی را بخواند که بی‌خود نمی‌رود در خیابان فریاد بکشد، او می‌فهمد که این نظام سه، چهارهزار ساله است که بر ما حاکم است و راه‌حل تاریخی طلب می‌کند که باید جست‌وجو و یافته شود در روزگار کنونی، اگر نمی‌خواهد بخواند، خب نخواند. وظیفه‌ی من چیست؛ این است که بگویم این آثار خواندنی است.

من نمی‌فهمم کجای ناصرخسرو را نمی‌شود فهمید. چطور می‌شود مدنیت باستانی و در عین حال  توحش بادیه‌نشینی را در ناصرخسرو پیدا نکنید. می‌گوید ما رفتیم جایی ماندیم که هیچ‌چیز در آن‌جا نبود، اسمش فلج بود. این‌ها فقط خرما داشتند و شبی یک‌بار غذا می‌خوردند. ما هیچ نداشتیم، فکر کردیم چه کنیم. من کمی لاجورد داشتم، رفتم در مسجدی کوچک گل مرغی کشیدم. تمام این جماعت آمدند و به چشم معجزه به آن نگاه کردند. بابت این کار به ما ۱۰۰من خرما دادند. یک عده آمدند گفتند ۵۰۰ من خرما به ما بدهید، گفتند که ما نمی‌دهیم. بین این‌ها جنگ شد و ۱۰ نفر از این‌طرف و ۱۰ نفر از آن‌طرف کشته شدند.

اما به ما بابت کاری که کرده بودیم ۱۰۰من خرما دادند. و بعد جوانمردی‌هایی که در این مسیر مطرح می‌شوند. این جوانمردی‌ها و در عین توحش، چطور فهمیدنی نیست؛ اگر در این عالم اهل این باشید که چه گذشته‌ای داریم و ما چه و که هستیم. قصد من از انتخاب این قصه‌ها به‌گونه‌ای ادامه‌ی کار بزرگان ادب ماست در همین گذشته‌ی نزدیک مثل دکتر خانلری، دکتر روشن و... که با این کار باب آشنایی با گذشته‌ی خودمان، گذشته‌ی منطقه و نظام‌های حاکم را باز کنیم. یکی از مقتدرترین شخصیت‌های حکومتی که زیر سیطره‌ی بغداد بوده، مسعود غزنوی بود. او یکی از باهوش‌ترین آدم‌هایی است که در تاریخ با او آشنا می‌شویم. این فرد بسیار داناست.

اما به‌اندازه‌ی لازم جرّار هم هست ولی همین آدم را به تملق، تملق و تملق دچار می‌کنند تا نابودش می‌کنند. یعنی اثر تملق نسبت به مسعود غزنوی شدت می‌یابد که به ‌نظر من عقلش را گم می‌کند. چرا؟ چون سلجوقیان دارند حمله می‌کنند و کرنشگران او را وادار می‌کنند که بیا برویم در آمل مالیات بگیریم، این می‌شود که می‌روند آن‌جا مردم را لت و پار می‌کنند و طایفه‌ سلجوق هجوم را شدیدتر می‌کند. این‌طور حکومت غزنوی با سلطان مسعود ساقط می‌شود؛ آن هم به‌واسطه‌ تملق، کرنش کردن تا آن‌جا که مسعود انگار دچار جنون می‌شود و به همان‌ها که منع‌اش می‌کنند برای حرکت در بیابان‌های بی‌آب و علف، نعره می‌زند که می‌روم و همگی‌تان را به دوزخ می‌فرستم!

یک فیلسوف پیش‌تر گفته است، ملتی که تاریخ خود را نشناسد، مجبور است آن را تکرار کند. خب اگر نمی‌خواهند آن را بشناسند، خب نشناسند. من معلم اخلاق نیستم، نظرم را گفته‌ام. مردم هرچه بیشتر با خود آشنا شوند، اعتمادبه‌نفس بیشتری می‌یابند و آنچه ما کم داریم، اعتمادبه‌نفس است. متأسفانه یکی از تلاش‌های حکومت‌ها در ایران این بوده است که اعتمادبه‌نفس را از مردم بگیرند. چون از مردم بیم دارند. و این وحشتناک است که چرا حکومتی باید از مردم بیم داشته باشد که آگاه شود، بداند و سطحی بار نیاید!
#اجتماعی #اندیشه #انتقادات
@Roshanfkrane