This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این شعر از #مولانا نیست❌❌❌
باسپاس از جناب #دکتر_فرجی :
" درود بزرگوار یک اصلاحیه هست که به تازگی بدست بنده رسیده است
در مورد این شعر به سر آغاز من عاشق روی توام که اینگونه بر دف می زنم
قبلا گفته شد این شعر از #مولوی نیست و از جناب #رضا_دربندی هست
اما به تازگی تحقیق شد از طرف دوستان بزرگوار که این شعر از "جناب #اسحاق_انور می باشد که در سال ۹۸ فوت کرده اند ."
بد نیست عزیزان به این نکته توجه کنند
با تشکر از تمام دوستانی که در این زمینه تلاش می کنند .
من عاشق روی توام کاینگونه بر دف میزنم
می سوزم و بهر تسلای جگر دف میزنم
در بند گیسوی توام زنجیری موی توام
چون بر نمی آید کاری ز من دف میزنم
امشب منم مهمان تو دست من و دامان تو
یا قفل در وا می کنی یا تا سحر دف میزنم
من عاشق روی توام کاینگونه بر دف میزنم
میسوزم و بهر تسلای جگر دف میزم
من موج از خود رانده ام کز بحر بیرون مانده ام ...
#اسحاق_انور #شعر #شایعه #فرهنگ
@Roshanfkrane
باسپاس از جناب #دکتر_فرجی :
" درود بزرگوار یک اصلاحیه هست که به تازگی بدست بنده رسیده است
در مورد این شعر به سر آغاز من عاشق روی توام که اینگونه بر دف می زنم
قبلا گفته شد این شعر از #مولوی نیست و از جناب #رضا_دربندی هست
اما به تازگی تحقیق شد از طرف دوستان بزرگوار که این شعر از "جناب #اسحاق_انور می باشد که در سال ۹۸ فوت کرده اند ."
بد نیست عزیزان به این نکته توجه کنند
با تشکر از تمام دوستانی که در این زمینه تلاش می کنند .
من عاشق روی توام کاینگونه بر دف میزنم
می سوزم و بهر تسلای جگر دف میزنم
در بند گیسوی توام زنجیری موی توام
چون بر نمی آید کاری ز من دف میزنم
امشب منم مهمان تو دست من و دامان تو
یا قفل در وا می کنی یا تا سحر دف میزنم
من عاشق روی توام کاینگونه بر دف میزنم
میسوزم و بهر تسلای جگر دف میزم
من موج از خود رانده ام کز بحر بیرون مانده ام ...
#اسحاق_انور #شعر #شایعه #فرهنگ
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد "همایون خرم"
اجرای خانم "پروین" از قطعه ی "غوغای ستارگان" را بهترین اجرای این اثر میدانست.
امروز ویدیویی از پروین، خواننده ایرانی در حال خواندن همین ترانه در شبکههای اجتماعی منتشر شده است. ایشان اکنون ۸۴ ساله هستند.
( امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
راضی باشد با ستارگانم )
#موسیقی #هنرمندان #جالب #پروین
@Roshanfkrane
اجرای خانم "پروین" از قطعه ی "غوغای ستارگان" را بهترین اجرای این اثر میدانست.
امروز ویدیویی از پروین، خواننده ایرانی در حال خواندن همین ترانه در شبکههای اجتماعی منتشر شده است. ایشان اکنون ۸۴ ساله هستند.
( امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
راضی باشد با ستارگانم )
#موسیقی #هنرمندان #جالب #پروین
@Roshanfkrane
جنگ پايان خواهد يافت
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقى ميماند آن مادر پيرى
كه چشم به راه فرزند شهيدش است
و آن دختر جوانى
كه منتظر معشوق خويش است
و فرزندانى
كه به انتظار پدر قهرمانشان
نشستهاند
نمیدانم چه كسى وطن را فروخت
اما ديدم چه كسى
بهاى آن را پرداخت.
#محمود_درویش
یادش گرامی
@Roshanfkrane
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقى ميماند آن مادر پيرى
كه چشم به راه فرزند شهيدش است
و آن دختر جوانى
كه منتظر معشوق خويش است
و فرزندانى
كه به انتظار پدر قهرمانشان
نشستهاند
نمیدانم چه كسى وطن را فروخت
اما ديدم چه كسى
بهاى آن را پرداخت.
#محمود_درویش
یادش گرامی
@Roshanfkrane
#تلنگر
ماشین جلویی خیلی آهسته پیش میرفت و
با اینکه من مدام بوق میزدم،
به من راه نمیداد...!!*
داشتم خونسردیم را از دست میدادم که
ناگهان چشمم به نوشته کوچکی روی شیشه
عقبش افتاد:
*"راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید..!"*
مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد...!!
بلافاصله آرام گرفتم،
و با چند دقیقه تأخیر به خانه رسیدم.
ناگهان با خودم زمزمه کردم:
آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود،
من صبوری به خرج میدادم؟
راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به
یک نوشته نیاز داریم!؟
اگر مردم، نوشتههایی به پیشانی خود
بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان
خواهیم بود؟
نوشتههایی همچون:
"کارم را از دست دادهام"
"در حال مبارزه با سرطان هستم"
"در مراحل طلاق، گیر افتادهام"
"عزیزی را از دست دادهام"
"احساس بی ارزشی و حقارت میکنم"
"در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم"
“بعد از سالها درس خواندن، هنوز بیکارم”
“مریضی در خانه دارم”
و صدها نوشته دیگر
کاش روی پیشونی آدمهایی که دارند زیر بار
غصههاشون له میشن یه چیزی نوشته بود
تا بقیه کمی مراعاتشون رو میکردن.
مثلا نوشته بود:
این آدم شکستنیست...
این روزها همه درگیر مشکلاتی هستند
که ما از آنها چیزی نمی دانیم!
پس؛
بیائیم نوشتههای نامرئی همدیگر را خوب
درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام
بگذاریم ..!
*چون همه چیز را نمیشود فریاد زد ... !*
#اندیشه #اجتماعی #تربیتی
@Roshanfkrane
ماشین جلویی خیلی آهسته پیش میرفت و
با اینکه من مدام بوق میزدم،
به من راه نمیداد...!!*
داشتم خونسردیم را از دست میدادم که
ناگهان چشمم به نوشته کوچکی روی شیشه
عقبش افتاد:
*"راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید..!"*
مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد...!!
بلافاصله آرام گرفتم،
و با چند دقیقه تأخیر به خانه رسیدم.
ناگهان با خودم زمزمه کردم:
آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود،
من صبوری به خرج میدادم؟
راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به
یک نوشته نیاز داریم!؟
اگر مردم، نوشتههایی به پیشانی خود
بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان
خواهیم بود؟
نوشتههایی همچون:
"کارم را از دست دادهام"
"در حال مبارزه با سرطان هستم"
"در مراحل طلاق، گیر افتادهام"
"عزیزی را از دست دادهام"
"احساس بی ارزشی و حقارت میکنم"
"در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم"
“بعد از سالها درس خواندن، هنوز بیکارم”
“مریضی در خانه دارم”
و صدها نوشته دیگر
کاش روی پیشونی آدمهایی که دارند زیر بار
غصههاشون له میشن یه چیزی نوشته بود
تا بقیه کمی مراعاتشون رو میکردن.
مثلا نوشته بود:
این آدم شکستنیست...
این روزها همه درگیر مشکلاتی هستند
که ما از آنها چیزی نمی دانیم!
پس؛
بیائیم نوشتههای نامرئی همدیگر را خوب
درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام
بگذاریم ..!
*چون همه چیز را نمیشود فریاد زد ... !*
#اندیشه #اجتماعی #تربیتی
@Roshanfkrane
کنایه زیدآبادی به «ماتم کیهان» / از این بهبعد،سعودیها را با چه «القابی» تیتر میکنید؟
کانال روشنفکران
🔻احمد زیدآبادی، فعال سیاسی در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔻مدیر مسئول کیهان با اشاره به توافق ایران و عربستان برای عادی سازی روابط دوجانبه خطاب به اصلاح طلبان نوشته است: "چرا شما ماتم گرفته اید!"
🔻من که گمان نمی کنم ماجرای عادی سازی رابطه با سعودی ها برای جماعت اصلاح طلب جای هیچگونه ماتم داشته باشد.
🔻از قضا آنکه باید ماتم بگیرد خود کیهان است چون که از این به بعد به جای خطاب کردن سعودی ها با عناوین و القابی مثل: نوکران بی جیره و مواجب آمریکا، سگ های دست آموز صهیونیست ها، پدر تروریسم داعش، آدمکشان حرفه ای و.....باید آنها را خادمین حرمین شرفین بنامد!
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
🔻احمد زیدآبادی، فعال سیاسی در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔻مدیر مسئول کیهان با اشاره به توافق ایران و عربستان برای عادی سازی روابط دوجانبه خطاب به اصلاح طلبان نوشته است: "چرا شما ماتم گرفته اید!"
🔻من که گمان نمی کنم ماجرای عادی سازی رابطه با سعودی ها برای جماعت اصلاح طلب جای هیچگونه ماتم داشته باشد.
🔻از قضا آنکه باید ماتم بگیرد خود کیهان است چون که از این به بعد به جای خطاب کردن سعودی ها با عناوین و القابی مثل: نوکران بی جیره و مواجب آمریکا، سگ های دست آموز صهیونیست ها، پدر تروریسم داعش، آدمکشان حرفه ای و.....باید آنها را خادمین حرمین شرفین بنامد!
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کانال روشنفکران
بخشی از مصاحبه با آقای میرسلیم:
مگر ابن ملجم را ظرف ۵ روز اعدام نکردند؟
مجری: چرا معترضان را مانند پسر خودتان وقتی که بازداشت شد ندیدید و نگاه پدرانه نداشتید؟
#اجتماعی
@Roshanfkrane
بخشی از مصاحبه با آقای میرسلیم:
مگر ابن ملجم را ظرف ۵ روز اعدام نکردند؟
مجری: چرا معترضان را مانند پسر خودتان وقتی که بازداشت شد ندیدید و نگاه پدرانه نداشتید؟
#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازآفرینی ترانه ی "باران تویی"
از: #گروه_چارتار
خواننده: #سارا_نائینی
نوازنده: #رضا_روحانی
#موسیقی
@Roshanfkrane
از: #گروه_چارتار
خواننده: #سارا_نائینی
نوازنده: #رضا_روحانی
#موسیقی
@Roshanfkrane
🔴مادر #درنا های ایران را بشناسید
🔹الن ووسالو-توکلی جانور شناس و پژوهشگر فنلاندی بیش از ۵۰ سال ساکن مازندران است و عمرش را صرف حفظ حیات وحش کرده است.
🔹وی از قبل از انقلاب و به عنوان اولین محقق از ابتدا در پروژه درنای سیبری در ایران فعال بوده و به خاطر تلاشها و پژوهشهایش به مادر درناها معروف شده است.
🔹الن ووسالو-توکلی ، پس از جدایی از همسر ایرانی اش هم با دو فرزندش در ایران ماند. وی مدتی استاد زبان در مؤسسه آموزش عالی اقتصادی- اداری ( دانشگاه مارندران فعلی) بود و در ادامه حضور در ایران تاکنون عمرش را صرف پژوهش در مورد درناهای مهاجر سیبری کرده است.
#حیوانات
@Roshanfkrane
🔹الن ووسالو-توکلی جانور شناس و پژوهشگر فنلاندی بیش از ۵۰ سال ساکن مازندران است و عمرش را صرف حفظ حیات وحش کرده است.
🔹وی از قبل از انقلاب و به عنوان اولین محقق از ابتدا در پروژه درنای سیبری در ایران فعال بوده و به خاطر تلاشها و پژوهشهایش به مادر درناها معروف شده است.
🔹الن ووسالو-توکلی ، پس از جدایی از همسر ایرانی اش هم با دو فرزندش در ایران ماند. وی مدتی استاد زبان در مؤسسه آموزش عالی اقتصادی- اداری ( دانشگاه مارندران فعلی) بود و در ادامه حضور در ایران تاکنون عمرش را صرف پژوهش در مورد درناهای مهاجر سیبری کرده است.
#حیوانات
@Roshanfkrane
✨معجزات وقتی اتفاق میافتد كه تو برای آرزوهايت بيشتر از ترسهايت انرژی بفرستی✨
#اندیشه #انگیزشی
@Roshanfkrane
#اندیشه #انگیزشی
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
چهل نامه ی کوتاه به همسرم/ نامه ی اول/صفحات 4-6
ای عزیز!
راست می گویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛ و کاغذ را.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
من اینجا «من» را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است،همیشه ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور کرده، اصل بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره اش که بسیار بالاست دل خوش کرده...
و آن پنجره تویی ای عزیز!
آن پنجره ، آن در، آن میله ها، و جمیع صداهایی که از دور دستها می آیند تا لحظه ای، پروانه وش، بر بوته ی ذهن من بنشینند، تویی...
این ، می دانم که مدح مطلوبی نیست اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی این زندانی، اسیر تو نیست که ای کاش بود
در خدمت تو، مرید تو، بنده ی تو...
و این همه در بند نوشتن نبود.
اما چه می توان کرد؟
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن،بیرون بیایدو این، برای خوب ترین و صبور ترین زن جهان نیز آسان نیست.می دانم.
اینک این نامه ها شاید باعث شود که در هوای تو قدمی بزنم
در حضور تو زانو بزنم
سر در برابرت فرود آورم
و بگویم: هر چه هستی همانی که می بایست باشی،و بیش از آنی،و بسیار بیش از آن.به لیاقت تقسیم نکردند؛ و الا سهم من،در این میان،با این قلم،و محو نوشتن بودن،سهم بسیار ناچیزی بود: شاید بهترین قلم دنیا،اما نه بهترین همسر دنیا...
با لمس هشتگ #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم به همه ی بخش های این اثر به قلم #نادر_ابراهیمی دسترسی داشته باشید.
@Roshanfkrane
چهل نامه ی کوتاه به همسرم/ نامه ی اول/صفحات 4-6
ای عزیز!
راست می گویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛ و کاغذ را.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
من اینجا «من» را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است،همیشه ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور کرده، اصل بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره اش که بسیار بالاست دل خوش کرده...
و آن پنجره تویی ای عزیز!
آن پنجره ، آن در، آن میله ها، و جمیع صداهایی که از دور دستها می آیند تا لحظه ای، پروانه وش، بر بوته ی ذهن من بنشینند، تویی...
این ، می دانم که مدح مطلوبی نیست اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی این زندانی، اسیر تو نیست که ای کاش بود
در خدمت تو، مرید تو، بنده ی تو...
و این همه در بند نوشتن نبود.
اما چه می توان کرد؟
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن،بیرون بیایدو این، برای خوب ترین و صبور ترین زن جهان نیز آسان نیست.می دانم.
اینک این نامه ها شاید باعث شود که در هوای تو قدمی بزنم
در حضور تو زانو بزنم
سر در برابرت فرود آورم
و بگویم: هر چه هستی همانی که می بایست باشی،و بیش از آنی،و بسیار بیش از آن.به لیاقت تقسیم نکردند؛ و الا سهم من،در این میان،با این قلم،و محو نوشتن بودن،سهم بسیار ناچیزی بود: شاید بهترین قلم دنیا،اما نه بهترین همسر دنیا...
با لمس هشتگ #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم به همه ی بخش های این اثر به قلم #نادر_ابراهیمی دسترسی داشته باشید.
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
بخش یازدهم شاهنامه/ ستایش سلطان محمود
جهان آفرین تا جهان آفرید
چنو مرزبانی نیامد پدید
چو خورشید بر چرخ بنمود تاج
زمین شد به کردار تابنده عاج
چه گویم که خورشید تابان که بود
کزو در جهان روشنایی فزود
ابوالقاسم آن شاه پیروزبخت
نهاد از بر تاج خورشید تخت
زخاور بیاراست تا باختر
پدید آمد از فر او کان زر
مرا اختر خفته بیدار گشت
به مغز اندر اندیشه بسیار گشت
بدانستم آمد زمان سخن
کنون نو شود روزگار کهن
بر اندیشهٔ شهریار زمین
بخفتم شبی لب پر از آفرین
دل من چو نور اندر آن تیره شب
نخفته گشاده دل و بسته لب
چنان دید روشن روانم به خواب
که رخشنده شمعی برآمد ز آب
همه روی گیتی شب لاژورد
از آن شمع گشتی چو یاقوت زرد
در و دشت برسان دیبا شدی
یکی تخت پیروزه پیدا شدی
نشسته برو شهریاری چو ماه
یکی تاج بر سر به جای کلاه
رده بر کشیده سپاهش دو میل
به دست چپش هفتصد ژنده پیل
یکی پاک دستور پیشش به پای
بداد و بدین شاه را رهنمای
مرا خیره گشتی سر از فر شاه
وزان ژنده پیلان و چندان سپاه
چو آن چهرهٔ خسروی دیدمی
ازان نامداران بپرسیدمی
که این چرخ و ماهست یا تاج و گاه
ستارست پیش اندرش یا سپاه
یکی گفت کاین شاه روم است و هند
ز قنوج تا پیش دریای سند
به ایران و توران ورا بندهاند
به رای و به فرمان او زندهاند
بیاراست روی زمین را به داد
بپردخت ازان تاج بر سر نهاد
جهاندار محمود شاه بزرگ
به آبشخور آرد همی میش و گرگ
ز کشمیر تا پیش دریای چین
برو شهریاران کنند آفرین
چو کودک لب از شیر مادر بشست
ز گهواره محمود گوید نخست
نپیچد کسی سر ز فرمان اوی
نیارد گذشتن ز پیمان اوی
تو نیز آفرین کن که گویندهای
بدو نام جاوید جویندهای
چو بیدار گشتم بجستم ز جای
چه مایه شب تیره بودم به پای
بر آن شهریار آفرین خواندم
نبودم درم جان برافشاندم
به دل گفتم این خواب را پاسخ است
که آواز او بر جهان فرخ است
برآن آفرین کو کند آفرین
بر آن بخت بیدار و فرخ زمین
ز فرش جهان شد چو باغ بهار
هوا پر ز ابر و زمین پرنگار
از ابر اندرآمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارم
به ایران همه خوبی از داد اوست
کجا هست مردم همه یاد اوست
به بزم اندرون آسمان سخاست
به رزم اندرون تیز چنگ اژدهاست
به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل
به کف ابر بهمن به دل رود نیل
سر بخت بدخواه با خشم اوی
چو دینار خوارست بر چشم اوی
نه کند آوری گیرد از باج و گنج
نه دل تیره دارد ز رزم و ز رنج
هر آنکس که دارد ز پروردگان
از آزاد و از نیکدل بردگان
شهنشاه را سربهسر دوستوار
به فرمان ببسته کمر استوار
نخستین برادرش کهتر به سال
که در مردمی کس ندارد همال
ز گیتی پرستندهٔ فر و نصر
زید شاد در سایهٔ شاه عصر
کسی کش پدر ناصرالدین بود
سر تخت او تاج پروین بود
و دیگر دلاور سپهدار طوس
که در جنگ بر شیر دارد فسوس
ببخشد درم هر چه یابد ز دهر
همی آفرین یابد از دهر بهر
به یزدان بود خلق را رهنمای
سر شاه خواهد که باشد به جای
جهان بیسر و تاج خسرو مباد
همیشه بماناد جاوید و شاد
همیشه تن آباد با تاج و تخت
ز درد و غم آزاد و پیروز بخت
کنون بازگردم به آغاز کار
سوی نامهٔ نامور شهریار
با لمس هشتگ #ابوالقاسم_فردوسی در کانال روشنفکران به همه ی بخش های این اثر زیبا دسترسی داشته باشید.
@Roshanfkrane
بخش یازدهم شاهنامه/ ستایش سلطان محمود
جهان آفرین تا جهان آفرید
چنو مرزبانی نیامد پدید
چو خورشید بر چرخ بنمود تاج
زمین شد به کردار تابنده عاج
چه گویم که خورشید تابان که بود
کزو در جهان روشنایی فزود
ابوالقاسم آن شاه پیروزبخت
نهاد از بر تاج خورشید تخت
زخاور بیاراست تا باختر
پدید آمد از فر او کان زر
مرا اختر خفته بیدار گشت
به مغز اندر اندیشه بسیار گشت
بدانستم آمد زمان سخن
کنون نو شود روزگار کهن
بر اندیشهٔ شهریار زمین
بخفتم شبی لب پر از آفرین
دل من چو نور اندر آن تیره شب
نخفته گشاده دل و بسته لب
چنان دید روشن روانم به خواب
که رخشنده شمعی برآمد ز آب
همه روی گیتی شب لاژورد
از آن شمع گشتی چو یاقوت زرد
در و دشت برسان دیبا شدی
یکی تخت پیروزه پیدا شدی
نشسته برو شهریاری چو ماه
یکی تاج بر سر به جای کلاه
رده بر کشیده سپاهش دو میل
به دست چپش هفتصد ژنده پیل
یکی پاک دستور پیشش به پای
بداد و بدین شاه را رهنمای
مرا خیره گشتی سر از فر شاه
وزان ژنده پیلان و چندان سپاه
چو آن چهرهٔ خسروی دیدمی
ازان نامداران بپرسیدمی
که این چرخ و ماهست یا تاج و گاه
ستارست پیش اندرش یا سپاه
یکی گفت کاین شاه روم است و هند
ز قنوج تا پیش دریای سند
به ایران و توران ورا بندهاند
به رای و به فرمان او زندهاند
بیاراست روی زمین را به داد
بپردخت ازان تاج بر سر نهاد
جهاندار محمود شاه بزرگ
به آبشخور آرد همی میش و گرگ
ز کشمیر تا پیش دریای چین
برو شهریاران کنند آفرین
چو کودک لب از شیر مادر بشست
ز گهواره محمود گوید نخست
نپیچد کسی سر ز فرمان اوی
نیارد گذشتن ز پیمان اوی
تو نیز آفرین کن که گویندهای
بدو نام جاوید جویندهای
چو بیدار گشتم بجستم ز جای
چه مایه شب تیره بودم به پای
بر آن شهریار آفرین خواندم
نبودم درم جان برافشاندم
به دل گفتم این خواب را پاسخ است
که آواز او بر جهان فرخ است
برآن آفرین کو کند آفرین
بر آن بخت بیدار و فرخ زمین
ز فرش جهان شد چو باغ بهار
هوا پر ز ابر و زمین پرنگار
از ابر اندرآمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارم
به ایران همه خوبی از داد اوست
کجا هست مردم همه یاد اوست
به بزم اندرون آسمان سخاست
به رزم اندرون تیز چنگ اژدهاست
به تن ژنده پیل و به جان جبرئیل
به کف ابر بهمن به دل رود نیل
سر بخت بدخواه با خشم اوی
چو دینار خوارست بر چشم اوی
نه کند آوری گیرد از باج و گنج
نه دل تیره دارد ز رزم و ز رنج
هر آنکس که دارد ز پروردگان
از آزاد و از نیکدل بردگان
شهنشاه را سربهسر دوستوار
به فرمان ببسته کمر استوار
نخستین برادرش کهتر به سال
که در مردمی کس ندارد همال
ز گیتی پرستندهٔ فر و نصر
زید شاد در سایهٔ شاه عصر
کسی کش پدر ناصرالدین بود
سر تخت او تاج پروین بود
و دیگر دلاور سپهدار طوس
که در جنگ بر شیر دارد فسوس
ببخشد درم هر چه یابد ز دهر
همی آفرین یابد از دهر بهر
به یزدان بود خلق را رهنمای
سر شاه خواهد که باشد به جای
جهان بیسر و تاج خسرو مباد
همیشه بماناد جاوید و شاد
همیشه تن آباد با تاج و تخت
ز درد و غم آزاد و پیروز بخت
کنون بازگردم به آغاز کار
سوی نامهٔ نامور شهریار
با لمس هشتگ #ابوالقاسم_فردوسی در کانال روشنفکران به همه ی بخش های این اثر زیبا دسترسی داشته باشید.
@Roshanfkrane
حال و احوال جامعه خوش نیست!
خیلیها تصور دارند سیاستهای داخلی و خارجی موجود بیش از آنکه در راستای تامین منافع و آرامش و آسایش مردم معطوف باشد در فضای تامین امنیت و موجودیت ساختار است!
آیا منافع ملی را میتوان به منافع محفلی و منافع خودمانی تعبیر، تبدیل و تفسیر کرد؟
امید فراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
خیلیها تصور دارند سیاستهای داخلی و خارجی موجود بیش از آنکه در راستای تامین منافع و آرامش و آسایش مردم معطوف باشد در فضای تامین امنیت و موجودیت ساختار است!
آیا منافع ملی را میتوان به منافع محفلی و منافع خودمانی تعبیر، تبدیل و تفسیر کرد؟
امید فراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
کار قابل تحسین امام جمعه #بوشهر
کانال روشنفکران
خطبههای خطیب جمعه رسید به صحبت از ایام عید و ماه رمضان و تذکر احوال فقرا و نیازمندان،
که ناگهان فریاد اعتراضی از میان جمع بلند شد.
امام جمعه بوشهر، او را دعوت به آرامش میکند و میگوید اجازه دهید بعد از نماز در خدمتتان هستیم.
خطبهها که تمام میشود، امام جمعه خودش از فرد معترض میخواهد بلند شود و مطلبش را بگوید
این شخص معترض ظاهراً رفته برنج تنظیم بازار بخرد، ولی فروشنده به او گفته باید در کنار برنج اجناس دیگری هم بخری!
امیدواریم این کار در حد تبلیغات نماند و مقامات یک اقدام عملی کنند...
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
خطبههای خطیب جمعه رسید به صحبت از ایام عید و ماه رمضان و تذکر احوال فقرا و نیازمندان،
که ناگهان فریاد اعتراضی از میان جمع بلند شد.
امام جمعه بوشهر، او را دعوت به آرامش میکند و میگوید اجازه دهید بعد از نماز در خدمتتان هستیم.
خطبهها که تمام میشود، امام جمعه خودش از فرد معترض میخواهد بلند شود و مطلبش را بگوید
این شخص معترض ظاهراً رفته برنج تنظیم بازار بخرد، ولی فروشنده به او گفته باید در کنار برنج اجناس دیگری هم بخری!
امیدواریم این کار در حد تبلیغات نماند و مقامات یک اقدام عملی کنند...
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
چند بار بهتان گفتم که اشتباه اساسی شما کم بهادادن به اهمیتِ چشم است. زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند؛ ولی چشمها، هرگز !
مرشد و مارگریتا
#میخائیل_بولگاکف
@Roshanfkrane
مرشد و مارگریتا
#میخائیل_بولگاکف
@Roshanfkrane