This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در چین یه نوکیسه که سوار ماشین گرانی بوده در هنگام بنزین زدن، بجای اینکه پول رو به کارگر جایگاه بده اون رو روی زمین میریزه.
کارگر پول رو از زمین جمع می کنه و گریه اش می گیره.
بعد از انتشار این کلیپ، جایگاه داران چین تصمیم گرفتن دیگه به این پلاک، سوخت نفروشن.
@Roshanfkrane
کارگر پول رو از زمین جمع می کنه و گریه اش می گیره.
بعد از انتشار این کلیپ، جایگاه داران چین تصمیم گرفتن دیگه به این پلاک، سوخت نفروشن.
@Roshanfkrane
🔻«علی»، دوست «حمیدرضا روحی»، یکی از جانباختگان خیزش سراسری با انتشار عکسی در اینستاگرام یاد او را گرامی داشت. «علی» در کنار چند نفر از کسانی که چشمشان مانند خود او در اعتراضات آسیب دیده در عکس دیده میشود. او نوشته است: «برای چشمهامون، برای رفیق با شرفم حمیدرضا»
▫️سرداری که میگفت اگر مدرک دارید بیارید
این همه مدرک زنده.
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
▫️سرداری که میگفت اگر مدرک دارید بیارید
این همه مدرک زنده.
#اعتراضات #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صداسیما آماده شده بود کشتی فینال رو گزارش کنه که نماینده آذربایجان حاضر به کشتی گرفتن با نماینده ایران نشد.
#ورزش
@Roshanfkrane
#ورزش
@Roshanfkrane
ستونی برای سقف فروریختهی میهن.....
برای #فرهاد_میثمی
کانال روشنفکران
✍ خورشید سلیمانی
نگفتن از تو دشوار است، گفتن از تو جانکاه. ندیدن تو ماتم است، دیدنت جانسوز. سخن گفتنِ تو چراغی در تاریکی است، خاموشیات فریاد.
برادر جان!نمیدانی چه غمگینم. نمی دانی که این تصویر، این تنِ تکیده، این استخوانهایی که سخت و استوار، ستون به سقف وطن زدهاند، چه آتشی بر جان ما زده است. و این روزها، اگر برای تو زجر اندر زجر اندر زجرند، برای ما استیصالند. انبوه اندوهند. حس بیکسی و رهاشدگیاند. تلخی انتظارند. خالی بودناند. بیبرادریاند.
برادر جان نمیدانی چه دلتنگم. برای تو که کوهکَنی را پیشهی خود ساختهای. که تیشه زدن بر کوه یخ را به جان خریده ای. که به امید آوایی در دوردستها بر جان خویش زخمه میزنی. که میدانی غیرممکنها ممکن خواهد شد . که بر سر میثاق خویش با یاران ماندهای. که میگویی همچنان خواهی ماند. همچنان خواهی راند.
اما من قلم بر کاغذ نمیرانم که از قهرمانیهایت بنویسم. نه. شرارهای که هرروز در چشمانت شعلهورتر میشود یا لبخند فاتحانهات هنگام انجام غیرممکنها یا امید به شکلگیری کوشش جمعی یا متانت و آزادگی در محبس هم، بهانهی این نوشتن نیست.
برادر جان نمیدانی که وقتی این تن تکیده ، این جان رنجور و این نگاه استوار را میبینم، نه به تو، که خودخواهانه به خویش میاندیشم. به شرمی که در جانم نشسته. به روحی که خسته و عاصی سر بر قفس میکوبد. به ناشکیبایی به وقتِ دلشکستگی. و آن زمان است که تصویر تو مرا و ما را به آرامش و ایستادگی دعوت میکند. با لبخند. با نگاهی آتشین. با تنی خسته. با آوایی که از دوردستها شنیدهای و اکنون میخواهی ما را هم به شنیدنش دعوت کنی: ما زنده از آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست...
اما برادر جان نمیدانی دیدن تصویر تو، شنیدن از زجرت و آگاهی از عزمت برای ادامه مسیر، چه آتشی به جان ما میزند و آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست...ببین برادر. انگار سقف آسمان هم چنان بلند و چندان دستنیافتنی شده که قرار نیست دستی از غیب برون آید و برسینهی نامحرمان بکوبد.
ما...در محاصره نامحرمان...در سراپردهی محنت نشستهایم و روزها را میشماریم. راستی امروز چندمین قرن از نبودنِ ماست؟ زیرا دانستهایم نبودن از آن ماست و تو همیشه بودهای. همین دوروبرها. خندان. مصمم. با بالهایی که جای چیدنشان بر روی کتفت بر آنها گواهی میدهد.با استخوانهایی که ستون به سقف وطن زدهاند. وبا اخگری در چشم که همچون آتش طور، وادی ایمن را نشانمان میدهند.
و ما...سرگردان...زخمی....گرفتار در محبس زجر و استیصال...در گذرگاهِ تنگِ عافیت...در مقابل دریچههای بستهی آسمان... به دنبال غزالان رعنایی میگردیم که با باد صبا رفتند و صدایی که گویی در گنبد دِماغ خویشتنمان پژواک مییابد و در جهانی که انگار با ما قهر است، گم میشود.
این ماییم برادر جان. با دلی که دو نیم شده است. چشم به محبسها و یاران دربند دوختهایم و هربار که عکسی از آنها میبینیم، ناتوان از سوزاندنِ تصویر، به سوختن تن میدهیم که اینبار به مدد بازیِ چرخ و نیرنگ گردون، عکسها ما را میسوزانند.
این ماییم برادر جان. از آنرو که فراوانیم، در یک قاب و یک فریم نمیگنجیم. اما هستیم. و خوب نگاه کن... جای تو آن بالا، بین ایستادهها، خالیست.
برادر جان،چمن لالههای ما پر است از شهیدان خونین کفن. و اگر در مذهبِ اربابِ قدرت و ثروت و جهالت، خون عاشق مباح است...اگر سجادههای صلاح و تقوا از خونِ سالکان حقیقت رنگین است... اگر آب حَیوان تیره گون شده و خضر فرخپی نمیآید....اگر زاهدانِ خلوتنشین، آفتِ نوگلانِ وطن شدهاند....اگر این شرح بینهایت، حرفیست از هزاران... بزرگا! مردا! جای تو آن بالا بین قدبلندها و ایستادهها خالیست. منتظرت میمانیم. تا برگردی. با همان لباس سبز. همان موهایی که به یک طرف شانه کردهای. و اینبار بدون عینک آفتابی. زیرا که ما... همهی ما، تشنهی نوریم. و به وقت طلوع خورشید، همه، در یک قاب، دست در دست هم، با مهر و دوستی، به روزگاران تلخ میخندیم و بر زخم تن یاران مرهم میگذاریم.
مخلص شما:خورشید ☀️
#ارسالی درد #اجتماعی
@Roshanfkrane
برای #فرهاد_میثمی
کانال روشنفکران
✍ خورشید سلیمانی
نگفتن از تو دشوار است، گفتن از تو جانکاه. ندیدن تو ماتم است، دیدنت جانسوز. سخن گفتنِ تو چراغی در تاریکی است، خاموشیات فریاد.
برادر جان!نمیدانی چه غمگینم. نمی دانی که این تصویر، این تنِ تکیده، این استخوانهایی که سخت و استوار، ستون به سقف وطن زدهاند، چه آتشی بر جان ما زده است. و این روزها، اگر برای تو زجر اندر زجر اندر زجرند، برای ما استیصالند. انبوه اندوهند. حس بیکسی و رهاشدگیاند. تلخی انتظارند. خالی بودناند. بیبرادریاند.
برادر جان نمیدانی چه دلتنگم. برای تو که کوهکَنی را پیشهی خود ساختهای. که تیشه زدن بر کوه یخ را به جان خریده ای. که به امید آوایی در دوردستها بر جان خویش زخمه میزنی. که میدانی غیرممکنها ممکن خواهد شد . که بر سر میثاق خویش با یاران ماندهای. که میگویی همچنان خواهی ماند. همچنان خواهی راند.
اما من قلم بر کاغذ نمیرانم که از قهرمانیهایت بنویسم. نه. شرارهای که هرروز در چشمانت شعلهورتر میشود یا لبخند فاتحانهات هنگام انجام غیرممکنها یا امید به شکلگیری کوشش جمعی یا متانت و آزادگی در محبس هم، بهانهی این نوشتن نیست.
برادر جان نمیدانی که وقتی این تن تکیده ، این جان رنجور و این نگاه استوار را میبینم، نه به تو، که خودخواهانه به خویش میاندیشم. به شرمی که در جانم نشسته. به روحی که خسته و عاصی سر بر قفس میکوبد. به ناشکیبایی به وقتِ دلشکستگی. و آن زمان است که تصویر تو مرا و ما را به آرامش و ایستادگی دعوت میکند. با لبخند. با نگاهی آتشین. با تنی خسته. با آوایی که از دوردستها شنیدهای و اکنون میخواهی ما را هم به شنیدنش دعوت کنی: ما زنده از آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست...
اما برادر جان نمیدانی دیدن تصویر تو، شنیدن از زجرت و آگاهی از عزمت برای ادامه مسیر، چه آتشی به جان ما میزند و آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست...ببین برادر. انگار سقف آسمان هم چنان بلند و چندان دستنیافتنی شده که قرار نیست دستی از غیب برون آید و برسینهی نامحرمان بکوبد.
ما...در محاصره نامحرمان...در سراپردهی محنت نشستهایم و روزها را میشماریم. راستی امروز چندمین قرن از نبودنِ ماست؟ زیرا دانستهایم نبودن از آن ماست و تو همیشه بودهای. همین دوروبرها. خندان. مصمم. با بالهایی که جای چیدنشان بر روی کتفت بر آنها گواهی میدهد.با استخوانهایی که ستون به سقف وطن زدهاند. وبا اخگری در چشم که همچون آتش طور، وادی ایمن را نشانمان میدهند.
و ما...سرگردان...زخمی....گرفتار در محبس زجر و استیصال...در گذرگاهِ تنگِ عافیت...در مقابل دریچههای بستهی آسمان... به دنبال غزالان رعنایی میگردیم که با باد صبا رفتند و صدایی که گویی در گنبد دِماغ خویشتنمان پژواک مییابد و در جهانی که انگار با ما قهر است، گم میشود.
این ماییم برادر جان. با دلی که دو نیم شده است. چشم به محبسها و یاران دربند دوختهایم و هربار که عکسی از آنها میبینیم، ناتوان از سوزاندنِ تصویر، به سوختن تن میدهیم که اینبار به مدد بازیِ چرخ و نیرنگ گردون، عکسها ما را میسوزانند.
این ماییم برادر جان. از آنرو که فراوانیم، در یک قاب و یک فریم نمیگنجیم. اما هستیم. و خوب نگاه کن... جای تو آن بالا، بین ایستادهها، خالیست.
برادر جان،چمن لالههای ما پر است از شهیدان خونین کفن. و اگر در مذهبِ اربابِ قدرت و ثروت و جهالت، خون عاشق مباح است...اگر سجادههای صلاح و تقوا از خونِ سالکان حقیقت رنگین است... اگر آب حَیوان تیره گون شده و خضر فرخپی نمیآید....اگر زاهدانِ خلوتنشین، آفتِ نوگلانِ وطن شدهاند....اگر این شرح بینهایت، حرفیست از هزاران... بزرگا! مردا! جای تو آن بالا بین قدبلندها و ایستادهها خالیست. منتظرت میمانیم. تا برگردی. با همان لباس سبز. همان موهایی که به یک طرف شانه کردهای. و اینبار بدون عینک آفتابی. زیرا که ما... همهی ما، تشنهی نوریم. و به وقت طلوع خورشید، همه، در یک قاب، دست در دست هم، با مهر و دوستی، به روزگاران تلخ میخندیم و بر زخم تن یاران مرهم میگذاریم.
مخلص شما:خورشید ☀️
#ارسالی درد #اجتماعی
@Roshanfkrane
☘️ رفیقم میگفت: پارتنرم مدت ۵ سال حتی یک کلمه راجع به لکنت زبونم حرفی نزد،
فقط یکبار داشتیم شام میخوردیم یهو گفت: میدونستی خیلی از آدمای معروف مثل چرچیل لکنت داشتن؟
حتی معشوقه شهریار!
منم ذوق کردم و دیگه واسم مهم نبود...
میخوام بگم با شعورتون، زندگی آدما رو میتونید عوض کنید.
#اندیشه #مفهومی #تربیتی
#عاشقانه
@Roshanfkrane
فقط یکبار داشتیم شام میخوردیم یهو گفت: میدونستی خیلی از آدمای معروف مثل چرچیل لکنت داشتن؟
حتی معشوقه شهریار!
منم ذوق کردم و دیگه واسم مهم نبود...
میخوام بگم با شعورتون، زندگی آدما رو میتونید عوض کنید.
#اندیشه #مفهومی #تربیتی
#عاشقانه
@Roshanfkrane
🌺 هدیه ی زنان به دنیا، چیزی فراتر از آوردن فرزند است. چیزی فراتر از مشارکت در اقتصاد هدیه آنها نگرش و منش مادرانه است. شاید این روزها، جامعه ما بیش از عنوان مادر نیازمند منش و نگرش مادرانه باشد.
نگرشی که زایش را جزء جداییناپذیر طبیعت انسانی بداند و بکوشد با رفتار و تصمیمهایش یادگاری زنده و جاودان از خود باقی بگذارد.نگرشی که گریستن در حضور دیگران را ارزش نداند. محکم بایستد؛ لبخند بزند و شادیاش را با دیگران شریک شود.
نگرشی که نخستین لقمه را برندارد و آخرین لقمه را زمانی بردارد که از سیر شدن همه حاضران مطمئن شده باشد. نگرشی که دستاورد اطرافیان را نیز دستاورد خود بداند و از موفقیت فرزندش چنان شاد شود که گویی موفقیت خود اوست، هر چند که فرزند، حمایتهای او را به فراموشی بسپارد.
نگرشی که بین فرزند خود و دیگری فرق نگذارد و هر جا هر کسی و هر کاری را دید، مانند فرزند خود و کار خود، مراقب آن باشد. رویش چنین نگرشی بهشت را در زیر پای ما خواهد آفرید."
#محمدرضاشعبانعلی
#تربیتی #اندیشه #بانوان #اجتماعی
@Roshanfkrane
نگرشی که زایش را جزء جداییناپذیر طبیعت انسانی بداند و بکوشد با رفتار و تصمیمهایش یادگاری زنده و جاودان از خود باقی بگذارد.نگرشی که گریستن در حضور دیگران را ارزش نداند. محکم بایستد؛ لبخند بزند و شادیاش را با دیگران شریک شود.
نگرشی که نخستین لقمه را برندارد و آخرین لقمه را زمانی بردارد که از سیر شدن همه حاضران مطمئن شده باشد. نگرشی که دستاورد اطرافیان را نیز دستاورد خود بداند و از موفقیت فرزندش چنان شاد شود که گویی موفقیت خود اوست، هر چند که فرزند، حمایتهای او را به فراموشی بسپارد.
نگرشی که بین فرزند خود و دیگری فرق نگذارد و هر جا هر کسی و هر کاری را دید، مانند فرزند خود و کار خود، مراقب آن باشد. رویش چنین نگرشی بهشت را در زیر پای ما خواهد آفرید."
#محمدرضاشعبانعلی
#تربیتی #اندیشه #بانوان #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اختلاف بین دو دیدگاه و دو ایدولوژی
سخنان آیت الله #خمینی
و
سخنان #محمدرضا_شاه #پهلوی
#اندیشه #اجتماعی #مذهبی #تاریخ
@Roshanfkrane
سخنان آیت الله #خمینی
و
سخنان #محمدرضا_شاه #پهلوی
#اندیشه #اجتماعی #مذهبی #تاریخ
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه روز یه مردی دید که یه نفر توی یه باتلاق داره غرق میشه پس نجاتش داد و به همین خاطر جون خودش رو هم به خطر انداخت. وقتی از باتلاق در اومدن هردوشون از نفس افتاده بودن، اون مرده که داشت غرق میشد به کسی که نجاتش داد گفت: احمق دیوونه چرا منو از باتلاق دراوردی من اونجا زندگی میکنم"
#سکانس_فیلم #نوستالژیا
✍ #آندری_تارکوفسکی
کسی که تمام عمر در اتاق
تاریک زیر زمین یا غار زیسته باشد، احتمالا وسعت بینایی بیشتر از چند سانتیمتر نخواهد داشت. چنین انسانی با کوتولگی همزاد شده و انتخاب هایش نیز از همان جنس خواهد بود. چنین شخصی بر حسب طبیعتش بیشتر از نوک دماغش را نمی بیند و تاب تحمل کسی که بلندتر از معیارهایش باشد را نخواهد داشت.
و یکی از اساسی ترین مشکلات قرن ما همین است. انسانهایی که چنان با بوی سرگین و زندگی در باتلاق عجین شده اند که نه تنها هیچ کمکی برای رهایی از این وضعیت را نمی پذیرند بلکه به سوی هر کسی که بوی سرگین نمی دهد یا بیرون از باتلاق قرار دارد، لجن و گنداب پرتاب می کنند.
#اندیشه #اجتماعی
@Roshanfkrane
#سکانس_فیلم #نوستالژیا
✍ #آندری_تارکوفسکی
کسی که تمام عمر در اتاق
تاریک زیر زمین یا غار زیسته باشد، احتمالا وسعت بینایی بیشتر از چند سانتیمتر نخواهد داشت. چنین انسانی با کوتولگی همزاد شده و انتخاب هایش نیز از همان جنس خواهد بود. چنین شخصی بر حسب طبیعتش بیشتر از نوک دماغش را نمی بیند و تاب تحمل کسی که بلندتر از معیارهایش باشد را نخواهد داشت.
و یکی از اساسی ترین مشکلات قرن ما همین است. انسانهایی که چنان با بوی سرگین و زندگی در باتلاق عجین شده اند که نه تنها هیچ کمکی برای رهایی از این وضعیت را نمی پذیرند بلکه به سوی هر کسی که بوی سرگین نمی دهد یا بیرون از باتلاق قرار دارد، لجن و گنداب پرتاب می کنند.
#اندیشه #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زاکانی که در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری اعتقاد داشت که دولت روحانی با پولِ جیبِ مردم خودش را اداره می کرد،
حالا طرحِ گرفتن عوارض از قبرهایی که قبلا به مردم فروخته شده
به شورا ارائه داده،
ایشان قصد دارد آرمستان ها را با پول جیب بازماندگان اداره کند!
#اجتماعی
@Roshanfkrane
حالا طرحِ گرفتن عوارض از قبرهایی که قبلا به مردم فروخته شده
به شورا ارائه داده،
ایشان قصد دارد آرمستان ها را با پول جیب بازماندگان اداره کند!
#اجتماعی
@Roshanfkrane
✍️ «کمیتۀ مولد ثروت»: نهادی بالاتر از قانون، با اختیاراتی وسیع و نامحدود، و دستآخر هم «بدون پاسخگویی به هیچ نهاد و مرجعی» | ۱۵ بهمن ۱۴۰۱
کانال روشنفکران
🔹️صرفنظر از مباحث حقوقی که جایگاه و تصمیمات «کمیتۀ مشترک رؤسای سهقوه» بوجود میآورد (از جمله اینکه آیا اساساً یک چنین کمیتهای آن هم با اختیارات نامحدود در قانون اساسی پیشبینی شده؟)، اشکال مهم بعدی آن است که یک چنین مکانیزمی، با سه ستون بنیادین دمکراسی در تعارض قرار میگیرد. آن دو ستون عبارتند از: «اصل تفکیک قوا»، «حاکمیت قانون» و بالأخره «فلسفۀ پاسخگویی». بمنظور جلوگیری از تمرکز قوا در یک فرد یا یک نهاد، در نظامهای مبتنی بر دمکراسی، بخشی از قدرت به نهاد سیاستگذاری و تصمیمگیری، بخش دیگر به نهاد اجرایی که آن تصمیمات و سیاستها را باجرا در میآورد، و نهاد سوم که بعنوان حکم، مجری قانون است. در هیچ نظام مبتنی بر دمکراسی، قوۀ مجریه دخالتی در قانونگذاری ندارد و نظرات یا خواستههایش را به پارلمان ارائه میدهد. متقابلاً قوۀ مقننه یا مجلس، دخالتی در امور اجرایی ندارد. و بالأخره قوۀ قضاییه، که وظیفۀ انطباق امور بر اساس قوانین را برعهده دارد. «کمیتۀ مشترک مولد ثروت» بنیان تفکیک قوا را بر هم میریزد. هم تصمیمگیری میکند، هم قانونگذاری؛ هم خودش آن تصمیمات را اجرا میکند؛ هم بالاتر از قانون قرار دارد و اجباری به رعایت قانون ندارد.
🔹️اشکال بنیادی بعدی «کمیتۀ مولد ثروت»، مغایرت آن با «اصل محدودیت قدرت و اختیارات» در دمکراسی است. در نظامهای مبتنی بر دمکراسی، قدرت و اختیارات تمامی نهادها و ارکان حاکمیت، محدود میشود به آنچه که قانون برایشان تعیین و تعریف کرده. هیچ نهاد حاکمیتی فراتر از آنچه که قانون برایش مقرر ساخته، اختیاراتی ندارد.
🔹️و بالأخره میرسیم به اشکال سوم «کمیتۀ مولد ثروت» با بنیان دمکراسی. در یک نظام مبتنی بر دمکراسی، نهادهای حاکمیتی، جدای از آنکه قدرت و اختیاراتشان محدود به قانون است، در عین حال میبایستی در قبال عملکردشان به مجلس پاسخگو باشند.
🔹️«کمیتۀ مولد ثروت»، نه مشخص است که بکدامیک از سه قوه وابسته است، چون رؤسای هر سهقوه (یا نمایندگانشان) در آن حضور داشته و تصمیمگیری مینمایند. نه حدود قدرت و اختیارات آن روشن است، و دست آخر هم به هیچکجا پاسخگو نیست. هر آنچه تصمیمگیری و اجرا نماید درست است؛ هرچه را و بهر قیمت بخرد یا بفروشد یا واگذار نماید، آنها هم درست هستند.
🔹️ما چگونه، ما شدیم؟
#صادق_زیباکلام
#انتقادات #اجتماعی #حقوقی
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
🔹️صرفنظر از مباحث حقوقی که جایگاه و تصمیمات «کمیتۀ مشترک رؤسای سهقوه» بوجود میآورد (از جمله اینکه آیا اساساً یک چنین کمیتهای آن هم با اختیارات نامحدود در قانون اساسی پیشبینی شده؟)، اشکال مهم بعدی آن است که یک چنین مکانیزمی، با سه ستون بنیادین دمکراسی در تعارض قرار میگیرد. آن دو ستون عبارتند از: «اصل تفکیک قوا»، «حاکمیت قانون» و بالأخره «فلسفۀ پاسخگویی». بمنظور جلوگیری از تمرکز قوا در یک فرد یا یک نهاد، در نظامهای مبتنی بر دمکراسی، بخشی از قدرت به نهاد سیاستگذاری و تصمیمگیری، بخش دیگر به نهاد اجرایی که آن تصمیمات و سیاستها را باجرا در میآورد، و نهاد سوم که بعنوان حکم، مجری قانون است. در هیچ نظام مبتنی بر دمکراسی، قوۀ مجریه دخالتی در قانونگذاری ندارد و نظرات یا خواستههایش را به پارلمان ارائه میدهد. متقابلاً قوۀ مقننه یا مجلس، دخالتی در امور اجرایی ندارد. و بالأخره قوۀ قضاییه، که وظیفۀ انطباق امور بر اساس قوانین را برعهده دارد. «کمیتۀ مشترک مولد ثروت» بنیان تفکیک قوا را بر هم میریزد. هم تصمیمگیری میکند، هم قانونگذاری؛ هم خودش آن تصمیمات را اجرا میکند؛ هم بالاتر از قانون قرار دارد و اجباری به رعایت قانون ندارد.
🔹️اشکال بنیادی بعدی «کمیتۀ مولد ثروت»، مغایرت آن با «اصل محدودیت قدرت و اختیارات» در دمکراسی است. در نظامهای مبتنی بر دمکراسی، قدرت و اختیارات تمامی نهادها و ارکان حاکمیت، محدود میشود به آنچه که قانون برایشان تعیین و تعریف کرده. هیچ نهاد حاکمیتی فراتر از آنچه که قانون برایش مقرر ساخته، اختیاراتی ندارد.
🔹️و بالأخره میرسیم به اشکال سوم «کمیتۀ مولد ثروت» با بنیان دمکراسی. در یک نظام مبتنی بر دمکراسی، نهادهای حاکمیتی، جدای از آنکه قدرت و اختیاراتشان محدود به قانون است، در عین حال میبایستی در قبال عملکردشان به مجلس پاسخگو باشند.
🔹️«کمیتۀ مولد ثروت»، نه مشخص است که بکدامیک از سه قوه وابسته است، چون رؤسای هر سهقوه (یا نمایندگانشان) در آن حضور داشته و تصمیمگیری مینمایند. نه حدود قدرت و اختیارات آن روشن است، و دست آخر هم به هیچکجا پاسخگو نیست. هر آنچه تصمیمگیری و اجرا نماید درست است؛ هرچه را و بهر قیمت بخرد یا بفروشد یا واگذار نماید، آنها هم درست هستند.
🔹️ما چگونه، ما شدیم؟
#صادق_زیباکلام
#انتقادات #اجتماعی #حقوقی
@Roshanfkrane
انسان کور را میتوان درمان کرد
ولی نادان متعصب را هرگز ...
کانال روشنفکران
تعصب کورکورانه انسان بینا را کودن میکند ... تعصب یک امر اشتباه است ، حال فرقی نمیکند که این تعصب نسبت به دین ، مذهب ، نژاد ، قوم ، رنگ ، و حتی فردی باشد ...
تعصب ، تعصب نام دارد ...
انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی ، تهمت ، افتراء ، دروغ پردازی ، جعل سازی و ... نسبت به منتقدان خویش است ...
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک
انسان بزرگ ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است ...
از تعصب بپرهیزیم ...
تعصب ، بیجا و بجا ندارد ...
تعصب ، تعصب است...
هرکس به وسعت تفکرش آزاد است...
#اندیشه #تعصب
@Roshanfkrane
ولی نادان متعصب را هرگز ...
کانال روشنفکران
تعصب کورکورانه انسان بینا را کودن میکند ... تعصب یک امر اشتباه است ، حال فرقی نمیکند که این تعصب نسبت به دین ، مذهب ، نژاد ، قوم ، رنگ ، و حتی فردی باشد ...
تعصب ، تعصب نام دارد ...
انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی ، تهمت ، افتراء ، دروغ پردازی ، جعل سازی و ... نسبت به منتقدان خویش است ...
غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک
انسان بزرگ ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است ...
از تعصب بپرهیزیم ...
تعصب ، بیجا و بجا ندارد ...
تعصب ، تعصب است...
هرکس به وسعت تفکرش آزاد است...
#اندیشه #تعصب
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صداهایی که توسط کاوشگرهای سری ونرا اتحاد جماهیر شوروی از سطح سیاره ناهید گرفته شده!!
#نجوم
@Roshanfkrane
#نجوم
@Roshanfkrane
مجمع مرغان
مرحبا ای هدهد هادی شده
در حقیقت پیک هر وادی شده
ای به سرحد سبا سیر تو خوش
با سلیمان منطق الطیر تو خوش
صاحب سر سلیمان آمدی
از تفاخر تاجور زان آمدی
دیو را در بند و زندان باز دار
تا سلیمان را تو باشی رازدار
دیو را وقتی که در زندان کنی
با سلیمان قصد شادروان کنی
خه خه ای موسیجهٔ موسی صفت
خیز موسیقار زن در معرفت
کرد از جان مرد موسیقی شناس
لحن موسیقی خلقت را سپاس
همچو موسی دیدهای آتش ز دور
لاجرم موسیجهای بر کوه طور
هم ز فرعون بهیمی دور شو
هم به میقات آی و مرغ طور شو
پس کلام بیزفان و بیخروش
فهم کن بی عقل بشنو نه به گوش
مرحبا ای طوطی طوبی نشین
حله درپوشیده طوقی آتشین
طوق آتش از برای دوزخیست
حله از بهر بهشتی و سخیست
چون خلیل آن کس که از نمرود رست
خوش تواند کرد بر آتش نشست
سر بزن نمرود را همچون قلم
چون خلیل اله در آتش نه قدم
چون شدی از وحشت نمرود پاک
حله پوش، از آتشین طوقت چه باک
خه خه ای کبک خرامان در خرام
خوش خوشی از کوه عرفان در خرام
قهقهه در شیوهٔ این راه زن
حلقه بر سندان دار الله زن
کوه خود در هم گداز از فاقهای
تا برون آید ز کوهت ناقهای
چون مسلم ناقهای یابی جوان
جوی شیر و انگبین بینی روان
ناقه میران گر مصالح آیدت
خود به استقبال صالح آیدت
مرحبا ای تنگ باز تنگ چشم
چند خواهی بود تند و تیز خشم
نامهٔ عشق ازل بر پای بند
تا ابد آن نامه را مگشای بند
عقل مادرزاد کن با دل بدل
تا یکی بینی ابد را تا ازل
چارچوب طبع بشکن مردوار
در درون غار وحدت کن قرار
چون به غار اندر قرار آید ترا
صدر عالم یار غار آید ترا
خه خه ای دراج معراج الست
دیده بر فرق بلی تاج الست
چون الست عشق بشنیدی به جان
از بلی نفس بیزاری ستان
چون بلی نفس گرداب بلاست
کی شود کار تو در گرداب راست
نفس را همچون خر عیسی بسوز
پس چو عیسی جان شو و جان برفروز
خر بسوز و مرغ جان را کار ساز
تا خوشت روح اله آید پیش باز
مرحبا ای عندلیب باغ عشق
ناله کن خوش خوش ز درد و داغ عشق
خوش بنال از درد دل داوودوار
تا کنندت هر نفس صد جان نثار
حلق داوودی به معنی برگشای
خلق را از لحن خلقت ره نمای
چند پیوندی زره بر نفس شوم
همچو داوود آهن خود کن چو موم
گر شود این آهنت چون موم نرم
تو شوی در عشق چون داوود گرم
خه خه ای طاووس باغ هشت در
سوختی از زخم مار هفت سر
صحبت این مار در خونت فکند
وز بهشت عدن بیرونت فکند
برگرفتت سدره و طوبی ز راه
کردت از سد طبیعت دل سیاه
تا نگردانی هلاک این مار را
کی شوی شایسته این اسرار را
گر خلاصی باشدت زین مار زشت
آدمت با خاص گیرد در بهشت
مرحبا ای خوش تذرو دوربین
چشمهٔ دل غرق بحر نور بین
ای میان چاه ظلمت مانده
مبتلای حبس محنت مانده
خویش را زین چاه ظلمانی برآر
سر ز اوج عرش رحمانی برآر
همچو یوسف بگذر از زندان و چاه
تا شوی در مصر عزت پادشاه
گر چنین ملکی مسلم آیدت
یوسف صدیق همدم آیدت
خه خه ای قمری دمساز آمده
شاد رفته تنگ دل باز آمده
تنگ دل زانی که در خون ماندهای
در مضیق حبس ذوالنون ماندهای
ای شده سرگشتهٔ ماهی نفس
چند خواهی دید بد خواهی نفس
سر بکن این ماهی بدخواه را
تا توانی سود فرق ماه را
گر بود از ماهی نفست خلاص
مونس یونس شوی در بحر خاص
مرحبا ای فاخته بگشای لحن
تا گهر بر تو فشاند هفت صحن
چون بود طوق وفا در گردنت
زشت باشد بیوفایی کردنت
از وجودت تا بود موئی بجای
بیوفایت خوان از سر تا به پای
گر درآیی و برون آیی ز خود
سوی معنی راه یابی از خرد
چون خرد سوی معانیت آورد
خضر آب زندگانیت آورد
خه خه ای باز به پرواز آمده
رفته سرکش سرنگون بازآمده
سر مکش چون سرنگونی ماندهای
تن بنه چون غرق خونی ماندهای
بستهٔ مردار دنیا آمدی
لاجرم مهجور معنی آمدی
هم ز دنیا هم ز عقبی درگذر
پس کلاه از سر بگیر و درنگر
چون بگردد از دو گیتی رای تو
دست ذوالقرنین آید جای تو
مرحبا ای مرغ زرین، خوش درآی
گرم شو در کار و چون آتش درآی
هر چه پیشت آید از گرمی بسوز
ز آفرینش چشم جان کل بدوز
چون بسوزی هر چه پیش آید ترا
نزل حق هر لحظه بیش آید ترا
چون دلت شد واقف اسرار حق
خویشتن را وقف کن بر کار حق
چون شوی در کار حق مرغ تمام
تو نمانی حق بماند والسلام
مجمعی کردند مرغان جهان
آنچ بودند آشکارا و نهان
جمله گفتند این زمان در دور کار
نیست خالی هیچ شهر از شهریار
چون بود کاقلیم ما را شاه نیست
بیش از این بی شاه بودن راه نیست
یک دگر را شاید ار یاری کنیم
پادشاهی را طلب کاری کنیم
زانک چون کشور بود بیپادشاه
نظم و ترتیبی نماند در سپاه
پس همه با جایگاهی آمدند
سر به سر جویای شاهی آمدند
هدهد آشفته دل پرانتظار
در میان جمع آمد بیقرار
حلهای بود از طریقت در برش
افسری بود از حقیقت بر سرش
تیزوهمی بود در راه آمده
از بد و از نیک آگاه آمده
#عطار
#منطق_الطیر_آغاز_کتاب
#شعر
@Roshanfkrane
مجمع مرغان
مرحبا ای هدهد هادی شده
در حقیقت پیک هر وادی شده
ای به سرحد سبا سیر تو خوش
با سلیمان منطق الطیر تو خوش
صاحب سر سلیمان آمدی
از تفاخر تاجور زان آمدی
دیو را در بند و زندان باز دار
تا سلیمان را تو باشی رازدار
دیو را وقتی که در زندان کنی
با سلیمان قصد شادروان کنی
خه خه ای موسیجهٔ موسی صفت
خیز موسیقار زن در معرفت
کرد از جان مرد موسیقی شناس
لحن موسیقی خلقت را سپاس
همچو موسی دیدهای آتش ز دور
لاجرم موسیجهای بر کوه طور
هم ز فرعون بهیمی دور شو
هم به میقات آی و مرغ طور شو
پس کلام بیزفان و بیخروش
فهم کن بی عقل بشنو نه به گوش
مرحبا ای طوطی طوبی نشین
حله درپوشیده طوقی آتشین
طوق آتش از برای دوزخیست
حله از بهر بهشتی و سخیست
چون خلیل آن کس که از نمرود رست
خوش تواند کرد بر آتش نشست
سر بزن نمرود را همچون قلم
چون خلیل اله در آتش نه قدم
چون شدی از وحشت نمرود پاک
حله پوش، از آتشین طوقت چه باک
خه خه ای کبک خرامان در خرام
خوش خوشی از کوه عرفان در خرام
قهقهه در شیوهٔ این راه زن
حلقه بر سندان دار الله زن
کوه خود در هم گداز از فاقهای
تا برون آید ز کوهت ناقهای
چون مسلم ناقهای یابی جوان
جوی شیر و انگبین بینی روان
ناقه میران گر مصالح آیدت
خود به استقبال صالح آیدت
مرحبا ای تنگ باز تنگ چشم
چند خواهی بود تند و تیز خشم
نامهٔ عشق ازل بر پای بند
تا ابد آن نامه را مگشای بند
عقل مادرزاد کن با دل بدل
تا یکی بینی ابد را تا ازل
چارچوب طبع بشکن مردوار
در درون غار وحدت کن قرار
چون به غار اندر قرار آید ترا
صدر عالم یار غار آید ترا
خه خه ای دراج معراج الست
دیده بر فرق بلی تاج الست
چون الست عشق بشنیدی به جان
از بلی نفس بیزاری ستان
چون بلی نفس گرداب بلاست
کی شود کار تو در گرداب راست
نفس را همچون خر عیسی بسوز
پس چو عیسی جان شو و جان برفروز
خر بسوز و مرغ جان را کار ساز
تا خوشت روح اله آید پیش باز
مرحبا ای عندلیب باغ عشق
ناله کن خوش خوش ز درد و داغ عشق
خوش بنال از درد دل داوودوار
تا کنندت هر نفس صد جان نثار
حلق داوودی به معنی برگشای
خلق را از لحن خلقت ره نمای
چند پیوندی زره بر نفس شوم
همچو داوود آهن خود کن چو موم
گر شود این آهنت چون موم نرم
تو شوی در عشق چون داوود گرم
خه خه ای طاووس باغ هشت در
سوختی از زخم مار هفت سر
صحبت این مار در خونت فکند
وز بهشت عدن بیرونت فکند
برگرفتت سدره و طوبی ز راه
کردت از سد طبیعت دل سیاه
تا نگردانی هلاک این مار را
کی شوی شایسته این اسرار را
گر خلاصی باشدت زین مار زشت
آدمت با خاص گیرد در بهشت
مرحبا ای خوش تذرو دوربین
چشمهٔ دل غرق بحر نور بین
ای میان چاه ظلمت مانده
مبتلای حبس محنت مانده
خویش را زین چاه ظلمانی برآر
سر ز اوج عرش رحمانی برآر
همچو یوسف بگذر از زندان و چاه
تا شوی در مصر عزت پادشاه
گر چنین ملکی مسلم آیدت
یوسف صدیق همدم آیدت
خه خه ای قمری دمساز آمده
شاد رفته تنگ دل باز آمده
تنگ دل زانی که در خون ماندهای
در مضیق حبس ذوالنون ماندهای
ای شده سرگشتهٔ ماهی نفس
چند خواهی دید بد خواهی نفس
سر بکن این ماهی بدخواه را
تا توانی سود فرق ماه را
گر بود از ماهی نفست خلاص
مونس یونس شوی در بحر خاص
مرحبا ای فاخته بگشای لحن
تا گهر بر تو فشاند هفت صحن
چون بود طوق وفا در گردنت
زشت باشد بیوفایی کردنت
از وجودت تا بود موئی بجای
بیوفایت خوان از سر تا به پای
گر درآیی و برون آیی ز خود
سوی معنی راه یابی از خرد
چون خرد سوی معانیت آورد
خضر آب زندگانیت آورد
خه خه ای باز به پرواز آمده
رفته سرکش سرنگون بازآمده
سر مکش چون سرنگونی ماندهای
تن بنه چون غرق خونی ماندهای
بستهٔ مردار دنیا آمدی
لاجرم مهجور معنی آمدی
هم ز دنیا هم ز عقبی درگذر
پس کلاه از سر بگیر و درنگر
چون بگردد از دو گیتی رای تو
دست ذوالقرنین آید جای تو
مرحبا ای مرغ زرین، خوش درآی
گرم شو در کار و چون آتش درآی
هر چه پیشت آید از گرمی بسوز
ز آفرینش چشم جان کل بدوز
چون بسوزی هر چه پیش آید ترا
نزل حق هر لحظه بیش آید ترا
چون دلت شد واقف اسرار حق
خویشتن را وقف کن بر کار حق
چون شوی در کار حق مرغ تمام
تو نمانی حق بماند والسلام
مجمعی کردند مرغان جهان
آنچ بودند آشکارا و نهان
جمله گفتند این زمان در دور کار
نیست خالی هیچ شهر از شهریار
چون بود کاقلیم ما را شاه نیست
بیش از این بی شاه بودن راه نیست
یک دگر را شاید ار یاری کنیم
پادشاهی را طلب کاری کنیم
زانک چون کشور بود بیپادشاه
نظم و ترتیبی نماند در سپاه
پس همه با جایگاهی آمدند
سر به سر جویای شاهی آمدند
هدهد آشفته دل پرانتظار
در میان جمع آمد بیقرار
حلهای بود از طریقت در برش
افسری بود از حقیقت بر سرش
تیزوهمی بود در راه آمده
از بد و از نیک آگاه آمده
#عطار
#منطق_الطیر_آغاز_کتاب
#شعر
@Roshanfkrane
راستی;
"دوستی" چقدر می ارزد؟
قدر یک کوه طلا؟
یا که سنگی سرِ راه؟
چه تفاوت دارد!
کاش هر قدر که هست،
از تهِ دل باشد...
درود ... صبحتان بخیر 🙋♀
دلتون روشن
روزتون پر امید
روزگارتون سرشار از مهربانی 🙏🍀☺️
@Roshanfkrane
"دوستی" چقدر می ارزد؟
قدر یک کوه طلا؟
یا که سنگی سرِ راه؟
چه تفاوت دارد!
کاش هر قدر که هست،
از تهِ دل باشد...
درود ... صبحتان بخیر 🙋♀
دلتون روشن
روزتون پر امید
روزگارتون سرشار از مهربانی 🙏🍀☺️
@Roshanfkrane
💥💥 امروز ، " یکشنبه "
📕۱۶ بهمن ۱۴۰۱ هجری خورشیدی
📗باد وهومن ۳۷۶۰ زرتشتی
📘5 فوریه 2023 میلادی
📙۱۴ رجب ۱۴۴۴ هجری قمری
📕قتل "سعدالدوله" وزير "ارغون خان". (۶۶۹ ه.ش)
📖۱۶ و به روايتی ۲۰ بهمن ،اميران لشكر و اطرافيان "ارغون خان" ( ايلخان مغول ايران) از فرصت افتادن وی در بستر بيماری استفاده كردند و "سعدالدوله" بزرگ وزير او را كه مانع سوء استفادههای مالی و اسراف آنان از خزانه كشور بودبه مهمانی دعوت كرده وكشتند.
📕مجلس شورای ملی در جلسه علنی خود لوایح انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور و محاکمه نخست وزیر و وزیران و مقامات عالی رتبه را به تصویب رساند(۱۳۵۷ ه.ش)
📕انتخاب مهندس "مهدی بازرگان" به عنوان رئیس دولت موقت انقلاب اسلامی(۱۳۵۷ ه.ش)
📕اعتراف سازمان سيا بر ناكامی در پيشبينی مسائل انقلاب اسلامی ايران. (۱۳۵۷ ه.ش)
📕اعلان رسانههای گروهی آمريكا بر قطع حمايت از دولت "بختيار"(۱۳۵۷ ه.ش)
📕عزيمت هشت هزار يهودی از ايران به اسراييل در پی فراگيری انقلاب ايران(۱۳۵۷ ه.ش)
📕زادروز "آیدین نیکخواه بهرامی"، از اعضای پیشین تیم ملی بسکتبال ایران(۱۳۶۰ ه.ش)
📕درگذشت استاد "علی اكبر كسمايی" مترجم و نويسنده بنام معاصر ايران(۱۳۷۲ ه.ش)
📘"ماركوس پورکيوس" فيلسوف، نويسنده، خطيب و سياستمدار نامدار روم خودكشی كرد تا شاهد ديكتاتوری سزار و مرگ جمهوری و حكومت انتخابی نباشد(45 پ.م)
📘"سیرالئون" در آفریقای غربی توسط "داسنتیرا" جهانگرد پرتغالی کشف شد(1460 م)
📘زادروز "اجيديوس تشودی" تاريخنگار و فيلسوف سويسی(1505 م)
📖"آژيديوس"،كوروش کبیر را شايسته ترين رهبر، فرضیه پرداز و انساندوست و فرهنگ خواه در طول تاريخ معرفی كرده و نوشته است: از ديد کوروش، انسان بدون داشتن جهانی کنفدراتیو زندگان خوش و ارزشمند نخواهد داشت.وی در نوشتههای خود وارد ریشه و نژاد کوروش شده و نوشته است: ایرانیانِ آرین که کوروش یکی از آنان بود هيچگاه بُت پرست نبودند،زرتشت را يك آموزگار كامل و راهنما میدانستند نه فرستاده از سوی خدا.در ميان آنان روسپيگری وجود نداشت، مهربان و باگذشت بودند، به مال و دسترنج ديگران طمع نمیكردند، دروغ نمیگفتند، ریا و تزویر را نمی شناختند و بنابراين شايسته صفت "نجيب" هستند كه مورخانِ همراه اسکندر مقدونی در جریان تعرّض او به ایران این صفات را در میان ایرانیان کشف کرده و برنگاشتهاند. کوروش از میان این مردمِ دارای این صفات پا به عرصه وجود گذارد.
📘مرگ "جوست وَندل" شاعر و درام نويس بزرگ هلندی(1679 م)
📘مهاجرنشين انگليسی ماساچوست پول كاغذی به جريان گذارد و آن را برات دولتی اعلام كرد كه دارندهاش هر آن كه بخواهد میتواند آن را به خزانه دار بدهدو طلا دريافت دارد. اين نخستين بار بود که در آمريکای شمالی پول کاغذی به جريان گذارده شد. در كتابهای علم اقتصاد از اين پول به عنوان مادر دلار امروز نام می برند(1690 م)
📘كشف گازكربنيك توسط "جوزف بلاك" شيميدان انگليسی(1757 م)
📘نيروهای اتريش شهر بوداپست پايتخت مجارستان را گرفتند و اين سرزمين تا پايان جنگ جهانی اول (سال ۱۹۱۸) كه امپراتوری اتريش مضمحل شد، بخشی از اين امپراتوری بود که "اتريش - هنگری" خوانده میشد (1849 م)
📘تولد "هنری هرتز"فيزيكدان و رياضيدان آلمانی(1857 م)
📘درگذشت "توماس كارلايِل" نويسنده و متفكر انگليسی(1881 م)
📘زادروز "رابرت هافستاتر"،فیزیکدان یهودی آمریکای، برنده جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۶۱ میلادی(1915 م)
📘فیلم سینمایی "عصر جدید"، یکی از معروفترین ساختههای چارلی چاپلین به اکران عمومی درآمد(1936 م)
📘هیتلر آینده جهان پس از خروج آلمان از صحنه را پیشبینی کرد(1945 م)
📖 هيتلر در پناهگاه زير زمينی خود پس از اين كه شنيد واحدهای ارتش سرخ به حومه برلین رسيدهاند همكاران نزديكش را فراخواند و خطاب به آنان گفت: "نتیجه جنگ تقریبا معلوم است؛ ما نظم جهانی پیشین را تغییر دادیم، انگلستان و فرانسه از صورت دو قدرت دیکتهگر خارج شدهاند و راه بازگشت به آن مقام را نخواهند داشت و با خروج آنها از صحنه چینیان و هندیان دارای حاکمیت ملی خواهند شد و سرنوشت خود را به دست خواهند گرفت.جهان با رفتن آلمان از صحنه دارای دو قدرت خواهد شد؛ روسيه و آمريكا كه از ظرفيت معارضه با يكديگر برخوردار هستند. معارضه اين دو نيرو به علت متضاد بودن هدفهايشان اجتناب ناپذير خواهد بود. تا هنگامی كه اين معارضه ادامه داشته باشد و يكی از دو طرف از صحنه خارج نشود ساير ملل از یک آرامش نسبی برخوردار خواهند بود. منطق قدرت حکم می کند که دیر و یا زود یکی از دو قدرت از میان برود. روزی كه يكی از اين دو قدرت در صحنه نباشد، جهان دچار نااطمینانی و یک وضعيت بحرانی و نامطلوب خواهد شد و اين شرايط به پیدایش قدرتهای تازه کمک خواهد کرد و نظمی نوين در جهان برقرار خواهد شد.
📕۱۶ بهمن ۱۴۰۱ هجری خورشیدی
📗باد وهومن ۳۷۶۰ زرتشتی
📘5 فوریه 2023 میلادی
📙۱۴ رجب ۱۴۴۴ هجری قمری
📕قتل "سعدالدوله" وزير "ارغون خان". (۶۶۹ ه.ش)
📖۱۶ و به روايتی ۲۰ بهمن ،اميران لشكر و اطرافيان "ارغون خان" ( ايلخان مغول ايران) از فرصت افتادن وی در بستر بيماری استفاده كردند و "سعدالدوله" بزرگ وزير او را كه مانع سوء استفادههای مالی و اسراف آنان از خزانه كشور بودبه مهمانی دعوت كرده وكشتند.
📕مجلس شورای ملی در جلسه علنی خود لوایح انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور و محاکمه نخست وزیر و وزیران و مقامات عالی رتبه را به تصویب رساند(۱۳۵۷ ه.ش)
📕انتخاب مهندس "مهدی بازرگان" به عنوان رئیس دولت موقت انقلاب اسلامی(۱۳۵۷ ه.ش)
📕اعتراف سازمان سيا بر ناكامی در پيشبينی مسائل انقلاب اسلامی ايران. (۱۳۵۷ ه.ش)
📕اعلان رسانههای گروهی آمريكا بر قطع حمايت از دولت "بختيار"(۱۳۵۷ ه.ش)
📕عزيمت هشت هزار يهودی از ايران به اسراييل در پی فراگيری انقلاب ايران(۱۳۵۷ ه.ش)
📕زادروز "آیدین نیکخواه بهرامی"، از اعضای پیشین تیم ملی بسکتبال ایران(۱۳۶۰ ه.ش)
📕درگذشت استاد "علی اكبر كسمايی" مترجم و نويسنده بنام معاصر ايران(۱۳۷۲ ه.ش)
📘"ماركوس پورکيوس" فيلسوف، نويسنده، خطيب و سياستمدار نامدار روم خودكشی كرد تا شاهد ديكتاتوری سزار و مرگ جمهوری و حكومت انتخابی نباشد(45 پ.م)
📘"سیرالئون" در آفریقای غربی توسط "داسنتیرا" جهانگرد پرتغالی کشف شد(1460 م)
📘زادروز "اجيديوس تشودی" تاريخنگار و فيلسوف سويسی(1505 م)
📖"آژيديوس"،كوروش کبیر را شايسته ترين رهبر، فرضیه پرداز و انساندوست و فرهنگ خواه در طول تاريخ معرفی كرده و نوشته است: از ديد کوروش، انسان بدون داشتن جهانی کنفدراتیو زندگان خوش و ارزشمند نخواهد داشت.وی در نوشتههای خود وارد ریشه و نژاد کوروش شده و نوشته است: ایرانیانِ آرین که کوروش یکی از آنان بود هيچگاه بُت پرست نبودند،زرتشت را يك آموزگار كامل و راهنما میدانستند نه فرستاده از سوی خدا.در ميان آنان روسپيگری وجود نداشت، مهربان و باگذشت بودند، به مال و دسترنج ديگران طمع نمیكردند، دروغ نمیگفتند، ریا و تزویر را نمی شناختند و بنابراين شايسته صفت "نجيب" هستند كه مورخانِ همراه اسکندر مقدونی در جریان تعرّض او به ایران این صفات را در میان ایرانیان کشف کرده و برنگاشتهاند. کوروش از میان این مردمِ دارای این صفات پا به عرصه وجود گذارد.
📘مرگ "جوست وَندل" شاعر و درام نويس بزرگ هلندی(1679 م)
📘مهاجرنشين انگليسی ماساچوست پول كاغذی به جريان گذارد و آن را برات دولتی اعلام كرد كه دارندهاش هر آن كه بخواهد میتواند آن را به خزانه دار بدهدو طلا دريافت دارد. اين نخستين بار بود که در آمريکای شمالی پول کاغذی به جريان گذارده شد. در كتابهای علم اقتصاد از اين پول به عنوان مادر دلار امروز نام می برند(1690 م)
📘كشف گازكربنيك توسط "جوزف بلاك" شيميدان انگليسی(1757 م)
📘نيروهای اتريش شهر بوداپست پايتخت مجارستان را گرفتند و اين سرزمين تا پايان جنگ جهانی اول (سال ۱۹۱۸) كه امپراتوری اتريش مضمحل شد، بخشی از اين امپراتوری بود که "اتريش - هنگری" خوانده میشد (1849 م)
📘تولد "هنری هرتز"فيزيكدان و رياضيدان آلمانی(1857 م)
📘درگذشت "توماس كارلايِل" نويسنده و متفكر انگليسی(1881 م)
📘زادروز "رابرت هافستاتر"،فیزیکدان یهودی آمریکای، برنده جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۶۱ میلادی(1915 م)
📘فیلم سینمایی "عصر جدید"، یکی از معروفترین ساختههای چارلی چاپلین به اکران عمومی درآمد(1936 م)
📘هیتلر آینده جهان پس از خروج آلمان از صحنه را پیشبینی کرد(1945 م)
📖 هيتلر در پناهگاه زير زمينی خود پس از اين كه شنيد واحدهای ارتش سرخ به حومه برلین رسيدهاند همكاران نزديكش را فراخواند و خطاب به آنان گفت: "نتیجه جنگ تقریبا معلوم است؛ ما نظم جهانی پیشین را تغییر دادیم، انگلستان و فرانسه از صورت دو قدرت دیکتهگر خارج شدهاند و راه بازگشت به آن مقام را نخواهند داشت و با خروج آنها از صحنه چینیان و هندیان دارای حاکمیت ملی خواهند شد و سرنوشت خود را به دست خواهند گرفت.جهان با رفتن آلمان از صحنه دارای دو قدرت خواهد شد؛ روسيه و آمريكا كه از ظرفيت معارضه با يكديگر برخوردار هستند. معارضه اين دو نيرو به علت متضاد بودن هدفهايشان اجتناب ناپذير خواهد بود. تا هنگامی كه اين معارضه ادامه داشته باشد و يكی از دو طرف از صحنه خارج نشود ساير ملل از یک آرامش نسبی برخوردار خواهند بود. منطق قدرت حکم می کند که دیر و یا زود یکی از دو قدرت از میان برود. روزی كه يكی از اين دو قدرت در صحنه نباشد، جهان دچار نااطمینانی و یک وضعيت بحرانی و نامطلوب خواهد شد و اين شرايط به پیدایش قدرتهای تازه کمک خواهد کرد و نظمی نوين در جهان برقرار خواهد شد.
جنگ افزارهای نوین که ما طراح آنها بودهایم تکمیل خواهند شد و چون دارای توان ویرانگری و کشتار فراوان خواهند بود، جنگ دیگری مشابه جنگ جهانی رخ نخواهد داد، جنگهای آینده محدود و منطقهای خواهند بود."
📘ياسر عرفات دبيركل سازمان آزادی فلسطين شد(1969 م)
📘خانم "مارگارت تاچر" در انتخابات پیروز شدو به رهبری حزب محافظه کار رسید (1975 م)
📘زادروز "کریستیانو رونالدو"، فوتبالیست مشهور پرتغالی(1985 م)
📘درگذشت "واسیلی لئونتیف"، اقتصاددان آمریکایی، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۱۹۷۳ میلادی(1999 م)
@Roshanfkrane
📘ياسر عرفات دبيركل سازمان آزادی فلسطين شد(1969 م)
📘خانم "مارگارت تاچر" در انتخابات پیروز شدو به رهبری حزب محافظه کار رسید (1975 م)
📘زادروز "کریستیانو رونالدو"، فوتبالیست مشهور پرتغالی(1985 م)
📘درگذشت "واسیلی لئونتیف"، اقتصاددان آمریکایی، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۱۹۷۳ میلادی(1999 م)
@Roshanfkrane