روشنفکران
81.4K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
نمیخوای وکیل شی؟
وکیل میتونه با کیف دستیش
بیشتر از هزار مرد با نقاب
و اسلحه، پول بدزده.

#ديالوگ
وکیل مدافع شیطان
@Roshanfkrane
عالَم از نالهِ عُشاق
مَبادا خالی

که خوش آهَنگ و
فَرح بخش هوایی دارد....

#حافظ

#فرهنگ

@Roshanfkrane
گنج‌های بزرگ، دادنی نیستند، برداشتنی‌اند.
گورجیف می‌گوید: «اگر شاگرد آماده‌ی دزدیدن از استاد نباشد، چیزی به دست نخواهد آورد.»
درِ صندوقخانه‌ی استادان بزرگ، همواره باز است. استاد، مشتاقِ بخشیدن است. استاد، به هزار و یک شیوه می‌خواهد به تو ببخشد، اما اگر تو آماده‌ی گرفتن نباشی، او چیزی برای بخشیدن ندارد. اگر تو چشمی برای دیدن داشته باشی، درِ صندوقخانه‌ی استاد همیشه باز است. گنج را ببین و بردار.
استاد می‌خواندت: «هر آنچه که می‌توانی، بردار.»
استاد، حتی خود را به خواب می‌زند، تا تو بی‌خجالت و بی‌ترس هرآنچه می‌خواهی، برداری.
گورجیف چیزی را می‌گوید که در تاریخ اندیشه‌ی بشری، هرگز گفته نشده است: «اگر شاگرد عُرضه‌ی دزدیدن از استاد را نداشته باشد، چیزی گیرش نمی‌آید.» زیرا استاد نمی‌تواند به زور چیزی را به شاگرد بفهماند. هرآنچه را به تو حُقنه می‌کنند، از جنسِ دروغ است. حقیقت را نمی‌توان به زور به مخاطب خوراند. حقیقتِ زورکی، اسارت است. حقیقت، چیزی‌ست که تو باید شجاعتِ برداشتنِ آن را داشته باشی

#اجتماعی
#اندیشه
#فرهنگ

@Roshanfkrane
اگر نتوانی به زن احترام بگذاری، نمیتوانی به کس دیگری احترام بگذاری. زیرا شما از طریق زنان آمده اید. زنی که نه ماه در بطنش بوده ای و سالها مراقب و عاشق تو بوده است. تو نمیتوانی بدون یک زن زندگی کنی. او مایه تسلی توست. گرمای توست. زندگی بسیار ریاضی وار است، زن برکت و شعر زندگی ات میشود. مردی که اینها را در یک زن نبیند، به جای قلب، سنگ در سینه دارد.

#اوشو
#فرهنگ
#بانوان
@Roshanfkrane
كارل گوستاو يونگ ميگويد اخلاق
دو نوع است؛«اخلاق بردگى» و
«اخلاق اربابى».اخلاق بردگى؛
يعنى همين چـيزى كه نود درصد
مـردم به آن معتقدند. اخلاقى كه
مـى گويد در مهمانى ها و جـمع
فاميل لبخند بزن. اگـر عـصبانى
مى شوى خـوددار بـاش و فرياد
نزن..

وقـتى دوسـتت ازدواج مى
كند بهش تبريك بگو، وقتى كه از
همكارت خوشـت نمى آيد اين را
مسـتقيم بهش حالى نكن. بـراى
اينكه دوستت، همسر يا برادرت
ناراحت نشوند خـودت را، عقايد
و احـساساتت را سانسـور كـن
بـراى بـه دسـت آوردن تحسين و
اطرافيان لباسى كه‌دوست دارى
نپوش، اگر لذتى بر خلاف عرف
و قوانين جامعه‌بشرى است آنرا
در وجــودت بكش و ... خـلاصـه
همرنگ و همراه‌جماعت باش.

امّا «اخلاق اربابى»؛كاملا متفاوت
است.افرادی‌كه‌به اخلاق اربابى
پايبند هستند، آدم هايى هستند
كه‌به بالاترين حد از بلوغ روانى
رسيده‌اند و قوانين اخلاقى را نه
از روى تـرس از خـدا و جـهنم و
قـانون و پليس و همسر و پـدر و
مادر، و نـه به «طمع پاداش» و
تشـويق، كه بر مبناى «وجدان»
خـودشان تعريف مى كنند.

البته وجدان شخصی‌اين افراد
كاملا مستقل، «بالغ»،صادق و سالم
است. صريح و بى پرده است و
اهل«ماست مالى»و لاپوشانى
نيست، با هيچ كس تعارف ندارد
بـزرگترين معيار خالقان اخلاق
اربابى براى اعمال و رفتارشان
رسيدن به «آرامش» و رضايت
«درونى» اسـت.اخلاق اربابى
مرزهاى وسيع و قابل انعطافى
دارد و هـرگز خشـك و متعصب
نيست.

براى توده‌هايى كـه مقيد
و مأخوذ بـه «اخـلاق بـردگى»
هستند، اخلاق اربابى گاه زيبـا
و تحسين بر انگيز،گاه گناه ‌آلود
و فاسد و در اكثـر مواقع گنگ و
نامفهـوم اسـت. يونگ مى گويد:
افــرادى كـه بـه اخـلاق اربـابى
رسـيده اند تاوان اين بـلوغ را با
«تـنهايى» و طرد شـدگى پـس
می‌ دهند.آنها به رضايت درونى
مـى رسند .. امّا هميـشـه بـراى
اطرافيان شان دور از دسـترس
و غـير قابل درك باقى مى مانند.

#روانشناسی
#اجتماعی
#اندیشه

@Roshanfkrane
خواب زمستانی درخت و دارکوب

مناسب پنج تا شش سال

{اهداف قصه: تقویت حس همدلی، هم‌ذات‌پنداری و مسئولیت‌پذیری در کودکان}

روزگاری در یک جنگل بزرگ، درختان بزرگ و تنومندی زندگی می‌کردند. آنها کنار یکدیگر چسبیده بودند و لانه حیوانات مختلفی بودند. یک درخت جوان در این جنگل بود که برگ‌های سبز و زیبای آن از سرش بیرون زده بود. درختان دیگر او را دوست داشتند. روزی درخت جوان زیر آفتاب گرم تابستان چشم‌هایش را بسته بود و چرت می‌زد. ناگهان با صدای تق تق تق از جا پرید و خیلی ترسید. یک پرنده آمده بود و داشت با نوک محکم و ذخیم خود تنه درخت را سوراخت می‌کرد. درخت جوان که خیلی دردش گرفته بود روبه پرنده کرد و گفت: آهای تو دیگر که هستی؟ چرا به من نوک می‌زنی؟ پرنده گفت: اسم من دارکوب است. می‌خواهم روی شاخه‌های تو لانه بسازم. پاییز که شروع شود هوا سرد است و من باید لانه گرم و نرمی درست کنم.

درخت جوان نگاهی به دارکوب کرد و گفت: آهان شنیده بودم شما دارکوب‌ها در بدن درختان لانه می‌سازید. درخت جوان ناگهان شروع به خندیدن کرد و گفت: وااای خدایا یک نفر من را قلقک می‌دهد. وااای خدایا… کمک…قلقکم نده… خواهش می‌کنم.

دارکوب داشت با نوک محکم و ضخیم خود کرم‌های کوچک را از بدن درخت بیرون می‌کشید و می‌خورد. همین باعث خنده و قلقلک درخت جوان شده بود. درخت گفت: حالا که فکر می‌کنم می‌بینم خیلی هم بد نیست دارکوب‌ها روی تن ما درخت‌ها لانه بسازند و زندگی کنند. دارکوب با شنیدن این حرف خوشحال شد و شروع کرد لان خود را با ساقه‌های خشکیده درختان دیگر پر کرد.

روزها گذشت و پاییز از راه رسید. دارکوب با سرد شدن هوا به درون لانه‌ای که ساخته بود پناه برد. درخت هم تمام برگ‌های خود را از دست داده بود. هوا سردتر می‌شد و تمام برگ‌های درخت جوان زرد شدند و ریختند. هوا خیلی زود تاریک می‌شد و بسیاری از حیوانات در جنگل دیده نمی‌شدند.

هوا هروز سردتر می‌شد. دارکوب در دل خانه‌اش یعنی درخت جوان آرام گرفته بود. او و درخت هردو به یک خواب عمیق فرورفته بودند. این خواب، خواب زمستانی بود و هر سال با آمدن بهار همه درختان و حیوانات از خواب زمستانی بیدار می‌شدند.

 
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه

@Roshanfkrane
Jabe Medad Rangiha
MaryamNashiba.Com
⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣#قصه_شب_صوتی
#قصه_کودکانه
#قصه_شب

📚قصه #جعبه_مداد_رنگی_ها

🌸باصدای بانومریم نشیبا🌸

🌙⭐️ #شب_بخیر 😴


تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤


🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه

@Roshanfkrane
♦️هرگز این مواد را باهم قاطی نکنید.

#دانستنی

@Roshanfkrane
نامه‌‌ی تاریخی جوردانو برونو به پاپ كِلِمِنت هشتم

✍️عالیجناب پاپ كِلِمِنت؛ جانشینِ "خودخوانده‌ی" مسیح!

1_ از اینكه به شما نامه می‌نویسم خوشحالم، اما می‌دانم که این شادی پایدار نیست؛ زیرا به‌زودی عقوبتِ آن‌را كه حداقل حبس است، خواهم دید.

2_ شگفتا كه به خدا می‌توان نامه نوشت اما به شما نمی‌توان! پس من با نگارش این نامه به خودكشى دست زده‌ام.

3_ متأسفم از اینكه باید شما را "جانشین مسیح" خطاب كنم؛ هرچند با قیدِ "خودخوانده!"
به‌راستی شما كجا و خدا و مسیح و دین كجا؟

4_ من مردِ مناظره‌ام و به مناظره دعوت‌تان می‌كنم تا انحراف و ستیزتان با مسیح را اثبات كنم. اما می‌دانم كه به این مناظره تن نمی‌دهید؛ به این بهانه كه شأنی برای خود قائل‌ هستید فراتر از شأنِ مسیح! و آن شأنِ كذایی، از مناظره با چون منی بازتان می‌دارد. آن شأن بقدری مغرورتان ساخته كه می‌ترسم حتی این نامه را هم نخوانید.
به اصل مطلب می‌پردازم:

5_ شایع كرده‌اید كه من به جرم ترویج اندیشه‌های "كالون" و "لوتر" و انكار تثلیث و تحسین و تأیید "هیئت كوپرنیكی" از دین مسیح خارج و مرتد شده‌ام. هراسی نیست. "ارتداد" روی‌گرداندن از بندگی خداست نه انكار آنچه در انجیل و موعظه‌ها و خطابه‌های شما و گماشتگان‌تان در كلیساها روز و شب برای عوام‌الناس خوانده و گفته می‌شود.

6_ بدبختانه گویا شما و گماشتگان‌تان باورتان شده كه آنچه به‌نام دین به مردم القا می‌كنید، دین است. مَثَلی هست كه دروغگو در اثر كثرت دروغگویی، خودش هم سرانجام دروغ خود را باور می‌كند. وقتی خودِ شما دروغ‌هایتان را باور كرده‌اید، دیگر چه امیدی به مردم ساده‌دل و عوام است كه حقیقتِ دین را دریابند؟

7_ سال‌هایی كه ساكن صومعه بودم، می‌شنیدم كه روحانیون در خلوتِ خویش وقتی سرخوش بودند، می‌گفتند:
"یك مریدِ خَر بِه از یك دهِ ششدانگ!"
می‌پنداشتم این‌را به شوخی می‌گویند؛ اما بعدها دریافتم كه برای ادامه‌ی حیات در كسوتِ روحانیت، باید به‌دنبال جذب این مریدها باشم تا بتوانم به حیاتِ كلیسا و دین كمك كرده باشم!

8_ چیزی نگذشت كه از صومعه گریختم. در حقیقت از خدایی كه پایداریِ دین خود را بر حماقت، جهل و نیرنگ عوام‌الناس قرار داده بود، بیزار و گریزان شدم. در حقیقت، از خدای شما عالیجناب پاپ و گماشته‌های كلیسایتان گریختم.

9_ اما خدایی كه در بیرونِ صومعه به او دست یافتم و او را شناختم، خدایی است كه در همه‌ی ذراتِ این عالم، وجود و حضور دارد و ازجمله در صورتِ ناسوتیِ هستی كه مشهودِ ماست، تجلّی كرده است.

10_ خدایی كه در بیرونِ كلیسا حضور دارد، خدایی متنفر از دروغ است. خدایی است كه روحانیان را به رسمیت نمی‌شناسد و آنان‌را بخاطر دریافت پول از مردم در آخرت مجازات خواهد كرد. و چه زیبا و باشكوه است روزی كه مردمِ پاكدل و درستكار روانه‌ی بهشت شوند و شما روحانیان در آتش قهر خدا بسوزید!

11_ این خدا بسیار بزرگتر، مهربانتر و بخشنده‌تر از خدای شما روحانیان است. خدای شما روحانیان كه او را در كلیسا می‌پرستید كسی نیست جز شیطان.

12_ شما هیچ شاخصی را برای سنجشِ اعمالِ خود به رسمیت نمی‌شناسید. خود را "عینِ عدل" می‌دانید. آیا مسیح هم اینچنین بود؟ یقین دارم مسیح هم اگر امروز در كنار من بود، مرتد می‌شد؛ زیرا از دیدن شما كه به جای او نشسته‌اید مطلقاً به انكارِ مسیحیت می‌پرداخت و شاید هم از نبوتِ خویش شرمسار و پشیمان می‌شد!

13_ روزی كه شیطان در كاخ شما به هیجان آمد و آتش جنگ علیه آن خلیفه‌ی نادانِ مسلمان را برافروخت، آیا "پاپ اوربانوس" نمی‌توانست به‌جای گسیل‌داشتنِ سربازان، از درِ گفتگو با آن خلیفه‌‌ی دیوانه درآید؟
قطعاً می‌توانست؛ اما در طول تاریخ همواره جاه‌طلبیِ حاكمانِ دینی، با فرامین و تكالیف الهی در ستیز بوده و هست.
شورای اسقف‌های كِلِرمون هم فتوا داده بود كه كشتارِ مسلمانان، گناهان را پاك می‌كند و دیگر نیازی به پرداخت كفاره‌ی گناهان نیست!
آیا مسیح و محمد گفته بودند برای نجات بیت‌المقدس دو قرن جهان را به خاك و خون بكشانید؟

14_ می‌دانم كه این نامه سندی خواهد بود برای آوارگی و شاید مرگ من، و دیر یا زود شومیِ آن گریبانگیرم خواهدشد. اما خوشحالم كه آنقدر احمق نیستم تا عالیجناب پاپ را به‌جای خدا و به‌جای مسیحِ پیامبر و در مقامِ عصمت بنشانم!

#جوردانو_برونو

#اندیشه #مذهبی

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکنولوژی انقدر پیشرفت کرده که دیگه مهمونی‌ها صدا نداره

#جالب #فناوری

@Roshanfkrane
انسان ها سراسر نابرابرند

اما هیچ‌چیز سست بنیادتر از ادعایی نیست که می‌گوید آدمیان همه باهم برابرند. انسان ها سراسر نابرابرند. حتی میان خواهر و برادر بزرگترین تفاوت‌ها در ویژگی‌های جسمی و روحی وجود دارد. طبیعت در آفریده‌هایش دوباره کاری نمی‌کند؛ کالای جینی تولید نمی‌کند؛ سری‌دوزی نمی‌کند. بر پیشانی انسانی که از کارگاه طبیعت بیرون می‌آید، مهر منحصر به فرد بودن، فردیت و تکرارناپذیری حک شده است. انسان‌ها برابر نیستند و مطالبه برخورد یکسان از سوی قوانین را هرگز نمی‌توان با این دلیل مستدل کرد که برابران شایسته برخوردی یکسانند.

📚 لیبرالیسم

لودویگ فون میزس

#اندیشه

@Roshanfkrane