☀️
غیر اخلاقی ترین عادت بشر اینست که مدام و بی وقفه، در باره هرکس و پیش از آنکه بفهمد ودرک کند قضاوت می کند. این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرت انگیزترین حماقت و مخرب ترین شرارتهاست...
#میلان_کوندرا
📚 #وصیت_خیانت_شده
@Roshanfkrane
غیر اخلاقی ترین عادت بشر اینست که مدام و بی وقفه، در باره هرکس و پیش از آنکه بفهمد ودرک کند قضاوت می کند. این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرت انگیزترین حماقت و مخرب ترین شرارتهاست...
#میلان_کوندرا
📚 #وصیت_خیانت_شده
@Roshanfkrane
⚫️ چنگیز جلیلوند دار فانی را وداع گفت
🔸 چنگیز جلیلوند، از حدود یک ماه پیش به کرونا مبتلا و از روز پنجشنبه -۲۹ آبان ماه- به دلیل وخامت حال به بیمارستان منتقل شده بود.
🔸 مشهورترین گویندگیهای این هنرمند در فیلمهای سینمایی خارجی بهجای مارلون براندو، پل نیومن، برت لنکستر، ماکسیمیلیان شل، ریچارد برتون، پیتر اوتول، یول براینر، کلینت ایستوود، دین مارتین و ... بوده است.
روحش شاد و یادش گرامی باد 🖤🥀
@Roshanfkrane
🔸 چنگیز جلیلوند، از حدود یک ماه پیش به کرونا مبتلا و از روز پنجشنبه -۲۹ آبان ماه- به دلیل وخامت حال به بیمارستان منتقل شده بود.
🔸 مشهورترین گویندگیهای این هنرمند در فیلمهای سینمایی خارجی بهجای مارلون براندو، پل نیومن، برت لنکستر، ماکسیمیلیان شل، ریچارد برتون، پیتر اوتول، یول براینر، کلینت ایستوود، دین مارتین و ... بوده است.
روحش شاد و یادش گرامی باد 🖤🥀
@Roshanfkrane
عکس جالبی از چنگیز جلیلوند و محمدعلی فردین
چنگیز جلیلوند، صداپیشه سینما و تلویزیون بود که از حدود یک ماه پیش به علت کرونا در بیمارستان بستری شده بود امروز درگذشت.
@Roshanfkrane
چنگیز جلیلوند، صداپیشه سینما و تلویزیون بود که از حدود یک ماه پیش به علت کرونا در بیمارستان بستری شده بود امروز درگذشت.
@Roshanfkrane
❌ شایعه بادمجانی
بستههای معیشتی بادمجانی
✅ واقیعت
🔻اینجا این روزها زمینهای بسیاری در دشتستان زیر کشت بادمجان است و این محصول وارد بازار شهر شده و قیمتش در شهر ما الان بین ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰تومان است.توی منطقه یک رسم قدیمی به نام هل کردن هم داریم که کشاورز بعد از برداشت اصلی محصول بقیه رو به مردم(دارا و ندار) می بخشه که بیان از سر زمین بچینن.
🔻در این وضعیت در روستای نظرآقا که روستایی کشاورزی است و شغل اکثر مردم کشاورزی و نخلداری است یک کشاورز خیر به نام یزدانی چند تن بادمجانش رو هل می کند ، نیروهای بسیج روستا هم میرن سر زمین بادمجون ها رو می چینن و بسته بندی می کنن و توی مسجد اعلام می کنن هرکی احتیاج داره بیاد ببره
🔻بعضی از مردم هم میان و سهمشون رو می گیرن ، این وسط امام جمعه ی بخش سعدآباد که به همراه رییس شورای روستا برای تقدیر از فعالیت های بسیج اومده بودن چندتا بسته رو هم دست مردم می دن(از این تعارفات برای تبرک و این حرفها) نه بسته ای دم در خونه ی کسی برده شده نه اسمش بسته ی معیشتی بوده نه توزیع بادمجان یا هر چیز دیگه
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
بستههای معیشتی بادمجانی
✅ واقیعت
🔻اینجا این روزها زمینهای بسیاری در دشتستان زیر کشت بادمجان است و این محصول وارد بازار شهر شده و قیمتش در شهر ما الان بین ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰تومان است.توی منطقه یک رسم قدیمی به نام هل کردن هم داریم که کشاورز بعد از برداشت اصلی محصول بقیه رو به مردم(دارا و ندار) می بخشه که بیان از سر زمین بچینن.
🔻در این وضعیت در روستای نظرآقا که روستایی کشاورزی است و شغل اکثر مردم کشاورزی و نخلداری است یک کشاورز خیر به نام یزدانی چند تن بادمجانش رو هل می کند ، نیروهای بسیج روستا هم میرن سر زمین بادمجون ها رو می چینن و بسته بندی می کنن و توی مسجد اعلام می کنن هرکی احتیاج داره بیاد ببره
🔻بعضی از مردم هم میان و سهمشون رو می گیرن ، این وسط امام جمعه ی بخش سعدآباد که به همراه رییس شورای روستا برای تقدیر از فعالیت های بسیج اومده بودن چندتا بسته رو هم دست مردم می دن(از این تعارفات برای تبرک و این حرفها) نه بسته ای دم در خونه ی کسی برده شده نه اسمش بسته ی معیشتی بوده نه توزیع بادمجان یا هر چیز دیگه
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane
✍️ برای برخی از مدافعین طب سنتی، موضوع بیش از آنکه طبابت باشد، ایدئولوژی است. «طب سنتی» ابزاری شده در جهت «غربستیزی». رویارویی با طب پاستور، دانش داروسازی غرب و نهایتاً ادامه همان داستان بغض و کینههای کهنه تاریخی مرحوم استاد احمدفردید، جلال آلاحمد، دکتر علی شریعتی و... به فرهنگ و تمدن غرب. کینهورزی که در جمهوری اسلامی، در ابعادی وسیع گسترش یافته و بدل به یکی از ستونهای ایدئولوژیک نظام شده.
#صادق_زیباکلام 2 آبان
#اندیشه
@Roshanfkrane
#صادق_زیباکلام 2 آبان
#اندیشه
@Roshanfkrane
#قصه_شب
👋🏼🙋🏻♂️👋🏼من نبودم دستم بود
☂️راستش من عادت داشتم به وسایل های داداشم دست درازی کنم. یعنی چی می خواند و چی می خورد، و یا چی تو کیفش قایم می کند. یا حتی چی تو سرش می گذرد.👋🏼
🕶داداشم یه روز گفت: بالاخره یه روز دعوای حسابی با تو می کنم. تا دیگر هوس نکنی بفهمی چی توی سرم می گذرد. نمی دانم داداشم از کجا همه چیز را می فهمد.👋🏼
👑یک روز داشتم شکلاتم را از جیبم در می آوردم. یک هو نمی دانم چه جوری دستم خورد به میز و بعد پایم هم لیز خورد. همه چیز ریخت ریخت روی زمین و پخش و پلا شد.👋🏼
👛دست پاچه شدم خواستم جمع کنم که داداشم را بالای سرم دیدم . گفتم نمی خواستم به وسایلت دست بزنم.
داداشم گفت: دستا بالا، بر نگرد. تفنگ رو به روی من بود. هول شدم گفتم: به من نزن، من می ترسم. به جایش به من دست بند بزن.👋🏼
🎩دستام را بردم جلو. داداشم گفت: نه خیر، دستت را کوتاه می کنم تا دیگر دست درازی نکنی.
گفتم: نه هر کاری بگویی انجام می دهم.
داداشم خندید و کفت: هر کاری، گفتم: بله هر کاری.👋🏼
👒داداشم گفت: چند تا شیرین کاری کن تا بخندیم. اگر خندیدم می بخشمت.
من هم دو تا انگشت سبابه راست و چپی دستم را گذاشتم گوشه لبم. لبم را کش دادم و زبانم را از تو حلقم بیرون آوردم.
داداشم نخندید که هیچ، عصبانی هم شد و گفت: آهان، زبان درازی کردی! من پشت دستم را داغ می کنم تا تورا ببخشم. تومن را دست انداختی.👋🏼
👞گفتم: این شیرین کاری بود. اصلا به جای شیرین کاری اتاقت را مرتب می کنم.
داداشم داد زد: اِهکی! باز هم می خواهی من را دست به سر کنی؟
داداشم دوباره گفت: دستا بالا! راست راستکی فکر می کرد من دزد هستم و او پلیس.👋🏼
💍بعد دستم را از پشت با نخ کتانی اش بست و من را برد پیش مامان و بابا و همه ماجرا را برایشان تعریف کرد.
بابام گفت: چرا به وسایل دست زدی؟
گفتم: من نبودم. بابام گفت: پس کی بود؟👋🏼
👚گفتم: دست بود، دستم توی جیبم بود. جیبم رو شلوارم بود. شلوارم توی پام بود. توی جیب شلوارم بود. خواستم شکلات ها را در بیاورم که خوردم به میز. و بعد همه چیز ریخت روی زمین. حالا نمی دونم تقصیر من بود یا پام.
که یک مرتبه صدای خنده بابام و مامانم و داداشم بلند شد. می خندیدند و دست می زدند.👋🏼
👠بابام گفت: خواب این قصه قشنگی بود حالا داداشت این قصه را می نویسد و به معلمش می دهد.
من هم خنده ام گرفت و گفتم: پس قصه تمام شد، دستم را باز کنید تا من هم برای قصه ای که ساختم دست بزنم، دست بسته که می شود.
داداشم گفت: فعلا با من بیا، و دست بسته من را بردش به اتاقش.👋🏼
🎬بعد هم گفت: تو اتاق را تمیز کن من هم پیه میز را سفت می کنم.
تازه فهمیدم نه تقصیر دستم بود نه تقصیر پام. تقصیر پایه میز بود. آخر پایه میز لق بود/ طاهره خردور، تبیان
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
👋🏼🙋🏻♂️👋🏼من نبودم دستم بود
☂️راستش من عادت داشتم به وسایل های داداشم دست درازی کنم. یعنی چی می خواند و چی می خورد، و یا چی تو کیفش قایم می کند. یا حتی چی تو سرش می گذرد.👋🏼
🕶داداشم یه روز گفت: بالاخره یه روز دعوای حسابی با تو می کنم. تا دیگر هوس نکنی بفهمی چی توی سرم می گذرد. نمی دانم داداشم از کجا همه چیز را می فهمد.👋🏼
👑یک روز داشتم شکلاتم را از جیبم در می آوردم. یک هو نمی دانم چه جوری دستم خورد به میز و بعد پایم هم لیز خورد. همه چیز ریخت ریخت روی زمین و پخش و پلا شد.👋🏼
👛دست پاچه شدم خواستم جمع کنم که داداشم را بالای سرم دیدم . گفتم نمی خواستم به وسایلت دست بزنم.
داداشم گفت: دستا بالا، بر نگرد. تفنگ رو به روی من بود. هول شدم گفتم: به من نزن، من می ترسم. به جایش به من دست بند بزن.👋🏼
🎩دستام را بردم جلو. داداشم گفت: نه خیر، دستت را کوتاه می کنم تا دیگر دست درازی نکنی.
گفتم: نه هر کاری بگویی انجام می دهم.
داداشم خندید و کفت: هر کاری، گفتم: بله هر کاری.👋🏼
👒داداشم گفت: چند تا شیرین کاری کن تا بخندیم. اگر خندیدم می بخشمت.
من هم دو تا انگشت سبابه راست و چپی دستم را گذاشتم گوشه لبم. لبم را کش دادم و زبانم را از تو حلقم بیرون آوردم.
داداشم نخندید که هیچ، عصبانی هم شد و گفت: آهان، زبان درازی کردی! من پشت دستم را داغ می کنم تا تورا ببخشم. تومن را دست انداختی.👋🏼
👞گفتم: این شیرین کاری بود. اصلا به جای شیرین کاری اتاقت را مرتب می کنم.
داداشم داد زد: اِهکی! باز هم می خواهی من را دست به سر کنی؟
داداشم دوباره گفت: دستا بالا! راست راستکی فکر می کرد من دزد هستم و او پلیس.👋🏼
💍بعد دستم را از پشت با نخ کتانی اش بست و من را برد پیش مامان و بابا و همه ماجرا را برایشان تعریف کرد.
بابام گفت: چرا به وسایل دست زدی؟
گفتم: من نبودم. بابام گفت: پس کی بود؟👋🏼
👚گفتم: دست بود، دستم توی جیبم بود. جیبم رو شلوارم بود. شلوارم توی پام بود. توی جیب شلوارم بود. خواستم شکلات ها را در بیاورم که خوردم به میز. و بعد همه چیز ریخت روی زمین. حالا نمی دونم تقصیر من بود یا پام.
که یک مرتبه صدای خنده بابام و مامانم و داداشم بلند شد. می خندیدند و دست می زدند.👋🏼
👠بابام گفت: خواب این قصه قشنگی بود حالا داداشت این قصه را می نویسد و به معلمش می دهد.
من هم خنده ام گرفت و گفتم: پس قصه تمام شد، دستم را باز کنید تا من هم برای قصه ای که ساختم دست بزنم، دست بسته که می شود.
داداشم گفت: فعلا با من بیا، و دست بسته من را بردش به اتاقش.👋🏼
🎬بعد هم گفت: تو اتاق را تمیز کن من هم پیه میز را سفت می کنم.
تازه فهمیدم نه تقصیر دستم بود نه تقصیر پام. تقصیر پایه میز بود. آخر پایه میز لق بود/ طاهره خردور، تبیان
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
Audio
#قصه_شب_صوتی
#قصه_شب
#شب_بخیر_كوچولو
#قصه_صوتی
🌲🌳 بازی با جنگل 🌳🌲
با صدای خاله پگاه مهربون
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
#قصه_شب
#شب_بخیر_كوچولو
#قصه_صوتی
🌲🌳 بازی با جنگل 🌳🌲
با صدای خاله پگاه مهربون
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
VID-20201115-WA0014.mp4
12.2 MB
زندگی لحظه هایی است بین میل وملال،،،،پیشنهاد میکنم حتما ببینید😊🌹
#مشتبی_شکوری
#اندیشه #جالب #روانشناسی
@Roshanfkrane
#مشتبی_شکوری
#اندیشه #جالب #روانشناسی
@Roshanfkrane
Fasle Paeezi
Siavash Ghomayshi
«فصل پاییزی»
خواننده و آهنگساز: #سیاوش_قمیشی
عاقبت
هجومِ ناگهانِ عشق
فتح میکند
پایتختِ درد را...
✍ قيصر_امین_پور
@Roshanfkrane
خواننده و آهنگساز: #سیاوش_قمیشی
عاقبت
هجومِ ناگهانِ عشق
فتح میکند
پایتختِ درد را...
✍ قيصر_امین_پور
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📣 احمد رهدار: چرا ما روحانیون باید با فقر زندگی کنیم؟ ما باید پولدار باشیم که خرج کنیم
▪️احمد رهدار، از منبریها و شاگردان مشهور مصباحیزدی و رییس مؤسسه مطالعاتی تحقیقاتی فتوح اندیشه، در یک میزگرد میگوید: «ائمه میلیاردر بودند پس روحانیون هم باید میلیاردر باشند؛
▫️قرار نیست ما روحانیون تنها وارث علم پیامبر باشیم، پس ثروت پیامبر چی؟ من قرار است امام باشم؛ تو دهن آمریکا بزنم و پول لازم دارم... بازار صفاییه و هتل عباسی اصفهان وقف حوزه است و باید خرج ما را بده...
▫️کسانی که الان این ثروتها را دارند میگویند طلبهها باید سادهزیست باشند...»
👈 این میزگرد را وبسایت #حوزهنیوز تابستان پارسال برگزار کرده و حالا دوباره فیلم آن در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود.
#خبر
@Roshanfkrane
▪️احمد رهدار، از منبریها و شاگردان مشهور مصباحیزدی و رییس مؤسسه مطالعاتی تحقیقاتی فتوح اندیشه، در یک میزگرد میگوید: «ائمه میلیاردر بودند پس روحانیون هم باید میلیاردر باشند؛
▫️قرار نیست ما روحانیون تنها وارث علم پیامبر باشیم، پس ثروت پیامبر چی؟ من قرار است امام باشم؛ تو دهن آمریکا بزنم و پول لازم دارم... بازار صفاییه و هتل عباسی اصفهان وقف حوزه است و باید خرج ما را بده...
▫️کسانی که الان این ثروتها را دارند میگویند طلبهها باید سادهزیست باشند...»
👈 این میزگرد را وبسایت #حوزهنیوز تابستان پارسال برگزار کرده و حالا دوباره فیلم آن در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود.
#خبر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ
صبر ڪم و بی تابی بسیار و دگر هیچ...
#شبتان_آرام
@Roshanfkrane
صبر ڪم و بی تابی بسیار و دگر هیچ...
#شبتان_آرام
@Roshanfkrane
امروز هرگز
دوباره تکرار نمیشه
خوشبختی منتظرته
پس با یک حال خوب
و یک لبخند ناب برخیز
و از هر ثانیه اش لذت ببر
@Roshanfkrane
دوباره تکرار نمیشه
خوشبختی منتظرته
پس با یک حال خوب
و یک لبخند ناب برخیز
و از هر ثانیه اش لذت ببر
@Roshanfkrane