روشنفکران
78K subscribers
50.2K photos
42.3K videos
2.39K files
7.04K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 تقدیر #بهرام_بیضایی از #شاهرخ_مسکوب برای بی طرفی در نوشته هایش درباره #شاهنامه_فردوسی

انتقاد از جریان های #چپ و #مذهبی در دشمنی با شاهنامه


....دشنام به شاهنامه مدتها به معنی دشنام به شاه بود و البته فریضه دینی مغلق گویانی که در خوابهای عربی خود،فرزند فاتحان بودند....

#فرهنگ

@Roshanfkrane
🎬 #رم_شهر_بی_دفاع

رم، شهر بی‌دفاع،فیلمی #ایتالیایی در سبک درام جنگی به کارگردانی #روبرتو_روسلینی است که بازیگرانی مانند #آلدو_فابریتزی، #آنا_مانیانی
و  #مارچلو_پالی_یرو در آن ایفای نقش کرده‌اند.
داستان فیلم در شهر رم، در طول اشغال نازی‌ها به سال ۱۹۴۴ اتفاق می‌افتد. فدریکو فلینی دستیار کارگردان این فیلم بود.
رم شهر بی دفاع چندین جایزه از جشنواره‌های مختلف برنده شده و همچنین نامزد دریافت جایزه اسکار بوده‌است.

خلاصه داستان:
سربازان آلمانی شهر را به دنبال جورجیو مانفردی جستجو می‌کنند، اما او با پریدن روی پشت بام، از دست آلمان‌ها می‌گریزد. کشیشی، به نام دن پیترو پلاگرینی به نهضت مقاومت ایتالیا، از طریق رد و بدل اطلاعات و پول کمک می‌کند. دن پیترو، طبق برنامه‌ریزی‌های قبلی قرار است کشیشی باشد که مراسم ازدواج پینا را برگزار می‌کند. نامزد پینا، فرانچسکو است، که چندان مذهبی نیست، اما با این وجود ترجیح می‌دهد که مراسم ازدواجش، به جای یک فرد فاشیست، توسط کشیشی از هموطنانش اجرا شود. پسر او، مارچلو، و دوستان او نقش‌های کوچکی در نهضت مقاومت دارند....

#معرفی_فیلم

@Roshanfkrane
@filmreview Rome, Open City (1945) .srt
89.2 KB
زیرنویس پارسی فیلم "رم شهر بی دفاع"

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلم کوتاه «محاکمه»
کارگردان : #اورسن_ولز
برداشتی از رمان "محاکمه" اثر #فرانتس_کافکا

"زیرنویس پارسی"

#فیلم_کوتاه #اجتماعی

@Roshanfkrane
زمین نامسکون بخش اول
ایمان فانی
🎤 #ایمان_فانی
بررسی کتاب جالب "زمین نامسکون" اثر #دیوید_والاس_ولز
بخش ۱

چرا تندروهای محافظه کار در آمریکا به قدرت رسیدند و آیا در صورت پیروزی دموکراتها خطر برطرف می شود؟

آینده میان مدت جهان، دموکراسی و صلح خواهد بود یا فاشیسم و جنگ؟

چرا پندمی‌ها با شدتی بی سابقه بازگشته‌اند؟

علت بالادستیِ بحران وجودی قرن حاضر چیست؟

آیا باید مهاجرت کنیم؟

آیا باید بچه‌دار شویم؟

"دیوید والاس ولز" در کتاب «زمین نامسکون»، با ترسیم شرایط اقلیمی جهان در ادامه قرن بیست و یکم، مسائلی را طرح می کند که بهتر و دقیق‌تر از دیگر شاخه های دانش به این سوالات پاسخ می دهد، وقایع ظاهرا نامرتبط را توضیح می دهد و دیدگاهی منطقی و کلان به ما می بخشد...

#صوتی #معرفی_کتاب

@Roshanfkrane
‏معلمی عشق است، به روایت تصویر

خانم مریم اربابی از خراسان شمالی در بستر بیماری کرونا در حالی که گوشی و کتاب در دست داشت، تدریس می‌کرد. او امروز از دنیا رفت.
#تکذیب #شایعه
این تصویر مربوط به بانو مریم اربابی نیست!

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"قصه‌ها"
گلاب آدینه، راوی رنج‌های زنان این سرزمین
امروز #زادروز اوست
@Roshanfkrane
متوجه شدیم تمام جزیره پر از موش شده
با یه قایق ماهیگیری اومده بودن و از نارگیل ها تغذیه کرده بودن
خوب چطور میشه موش ها رو از یه جزیره بیرون کرد؟! مم
مادربزرگم نشونم داد!

یه بشکه نفتی رو زیر خاک کردیم و برای درش لولا گذاشتیم
بعد نارگیل رو به عنوان طعمه به در بشکه وصل کردیم
و موش ها برای خوردن نارگیل میومدن و ...
می افتادن تو تله
بعد از یه ماه همه موش ها رو گرفته بودیم
ولی بعدش باید چیکار کرد؟!
بشکه رو انداخت توی اقیانوس؟!
اونو سوزوند؟!
نه!

فقط باید به حال خودش رهاش کرد
و اون موش ها کم کم گرسنه میشن و یکی یکی
شروع میکنن به خوردن همدیگه
تا وقتی که فقط دوتا موش باقی بمونه
دو تا بازمانده
و بعدش چی باید اونا رو کشت؟!
نه!

باید اونا رو برداشت و بین درختا آزاد کرد
اما حالا دیگه اونا نارگیل نمی خورن
حالا اونا موش می خورن
تو ذات اونا رو تغییر دادی ...!"

📽 دیالوگی از فیلم skyfall

@Roshanfkrane
#خیام

گر یک نفست ز زندگانی گذرد،
مگذار که جز به شادمانی گذرد.


@Roshanfkrane
#حسابی

انسان چیست؟

شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.

فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم
که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...


@Roshanfkrane
.

برادران! شما را سوگند می دهم که به زمین وفادار بمانید و باور ندارید آنانی را که با شما از امیدهای ابر زمینی سخن می گویند؛ اینان زهر پالای اند که خود دانند یا ندانند. اینان خوار شمارندگان زندگی اند و خود زهر نوشیده و رو به زوال که زمین از ایشان به ستوه است.



🖋 #فردریش_نیچه
📗 #چنین_گفت_زرتشت
@Roshanfkrane
دوستم باش،
من از تو عشقی بزرگ نمی خواهم،
حتی نمی خواهم برایم یک «قایق» بخری
و به من «قصر» هدیه کنی،
نمی خواهم برایم عطر فرانسوی بخری
و «ماه» را به من هدیه دهی،
اینها مرا خوشبخت نمی کنند...
رویای من ساعت ها قدم زدن باتو
زیر موسیقی باران است ،
رویای من شنیدن صدای توست
هنگامی که غم زده ام...

#سعاد_الصباح

@Roshanfkrane
Baroon
Mohammadreza Shajarian
دلا خون شو، خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار

🎵بارون

آواز : محمدرضا #شجریان
آهنگ : #کیهان_کلهر
شعر : #محمدعلی_معلم
مایه : دشتی

#موسیقی

@Roshanfkrane
#قصه_کودکانه

🌺قصه زیبای گردنبند گل گلی

🌹یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود

💕خانم خرسه و آقاخرسه با دختر کوچولوی تپل مپلشان خرس گل گلی، توی یک خانه ی بزرگ زندگی می کردند.

💚 آنها خانواده ی شاد و مهربانی بودند. روزها همراه دخترشان یعنی خرس گل گلی به جنگل می رفتند و میوه های جنگلی جمع می کردند و به خانه می آوردند و برای زمستانشان انبار می کردند.

🌹دختر آنها همیشه یک پیراهن گلدار می پوشید، برای همین او را گل گلی صدا می زدند. یک روز خاله ی گل گلی به دیدنشان آمد. خانه ی خاله ی گل گلی نزدیک دریا بود.

🌸او هر روز کنار دریا می رفت و صدفهایی را که همراه موج ها به ساحل می ریخت، جمع می کرد و با آنها گردنبند و گوشواره و دستبندهای زیبایی درست می کرد.

💝 آن روز خاله خرسه یک گردنبند خیلی قشنگ به گل گلی هدیه کرد. گل گلی خیلی خوشحال شد. خاله اش را بوسید و از او تشکر کرد و گردنبند را به گردنش آویخت. او با پیراهن گلدار و گردنبند صدفی، از همیشه زیباتر شده بود.

🍭گل گلی هر روز جلوی آینه می ایستاد و گردنبندش را نگاه می کرد و از دیدنش لذت می برد.


❤️یک روز خانم و آقای خرس در خانه بودند و داشتند آش کدو می پختند. گل گلی اجازه گرفت تا از خانه بیرون برود و کمی بازی کند. بابا و مامانش هم اجازه دادند و گفتند تا آش آماده شود می تواند بیرون بماند و بازی کند.

🌼🌼گل گلی بیرون خانه مشغول لی لی کردن بود که چشمش به خرگوش سفید افتاد. خرگوش سفید به گل گلی سلام کرد و گفت: گل گلی جان، چه گردنبند قشنگی داری!خیلی بهت میاد!

😍گل گلی خندید و گفت: آره خیلی قشنگه!خاله ام این گردنبند را به من هدیه داده، خیلی دوستش دارم.
خرگوش سفید گفت: مبارکت باشه و جست و خیزکنان به سوی تپه دوید و از گل گلی دور شد.


🌺گل گلی مدتی بازی کرد تا این که مادرش او را صدا زد و گفت: گل گلی جان، آش حاضره بیا تو آش بخور. گل گلی با خوشحالی به خانه رفت.

🐨دستهایش را شست و سر میز نشست تا آش بخورد. مادر به دستهای او نگاه کرد تا ببیند تمیز شسته است یانه. اما نگاهش به گردن گل گلی افتاد و با تعجب پرسید: گردنبندت کجاست؟گل گلی دستش را به طرف گردنش برد و با ناراحتی گفت: نیست، نمی دونم چطور شده!


🌺مادرش گفت: برو بیرون روی زمین را نگاه کن شاید اونجا افتاده. گل گلی با عجله بیرون رفت. روی زمین را نگاه کرد اما چیزی ندید. به خانه برگشت و با ناراحتی سر میز نشست.

🐨خانم خرسه و اقاخرسه فهمیدند که او گردنبندش را پیدا نکرده. اما چیزی نگفتند و صبرکردند تا غذاخوردنشان تمام شد. آن وقت هرسه با هم برای پیداکردن گردنبند بیرون رفتند. اما هرچه گشتند، آن را پیدا نکردند.

💚هیچ کس نزدیک خانه ی آنها دیده نمی شد. ناگهان خرگوش سفید از تپه پایین آمد و به آنها نزدیک شد. به خانم و آقاخرسه سلام کرد و پرسید: چی شده؟دنبال چی می گردید؟
گل گلی گفت: گردنبندم گم شده، تو آن را ندیدی؟
خرگوش سفید گفت: نه ندیدم.


🌷گل گلی با اوقات تلخی گفت: اما تو از اینجا ردشدی. مطمئنم که گردنبندم را تو پیدا کردی و برای خودت برداشتی. زود باش بهم پس بده!...

🐰خرگوش سفید با ناراحتی گفت: به من چه که گردنبندت گم شده؟مگه من برداشتم؟ من ندیدمش.
گل گلی گفت: دروغ میگی!تو برداشتی، تو گفتی گردنبندم قشنگه، تو برش داشتی.
خرگوش سفید داد می زد و می گفت: نه، من برنداشتم و گل گلی داد می زد: تو برداشتی.


🐻خانم خرسه و آقاخرسه هاج و واج به آنها نگاه می کردند. بالاخره آقاخرسه وسط دعوای آنها پرید و گفت: هردوتا تون ساکت باشید ببینم چی شده؟خرگوش سفید تو بگو ببینم گل گلی چی میگه؟


🐻خرگوش سفید گفت که یک ساعت پیش که از اینجا رد می شده گل گلی را دیده و از گردنبند او خوشش آمده و گفته که خیلی قشنگ است اما آن را برنداشته، اصلاً چطور می توانسته گردنبندی را که به گردن گل گلی آویزان بوده برای خودش بردارد؟


🐼خانم و آقاخرسه حرفهای خرگوش سفید را قبول کردند و به گل گلی گفتند که نباید بیخودی خرگوش سفید را متهم به برداشتن گردنبندش کند.

🐰آنها از خرگوش سفید خواهش کردند تا همراه آنها دنبال گردنبند بگردد.

🐰خرگوش سفید گفت...

ادامه دارد😍😍

🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصّه
#کودک


@Roshanfkrane
Audio
⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣#قصه_شب_صوتی
#قصه_شب
#شب_بخیر_كوچولو

خال خالی وتراکتور
قصه صوتی کودک
گوینده : لیلا طوفانی

🌙⭐️ #شب_بخیر 😴


تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤


🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصّه
#کودک

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"حکومت قانون"
بخشی از فیلم، مردی برای تمام فصول (A Man for All Seasons)

برنده جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم در سال ۱٩۶۷، زندگی سِر تامس مور، حقوق‌دان و سیاست‌مدار سده‌ی ۱۶ میلادی را به تصویر کشیده‌است.

@Roshanfkrane
«كشتار همشهريان و فريب دادن دوستان و بي‌وفايي و سنگدلي و بي‌ايماني را هنر نمي‌توان ناميد. با چنين شيوه‌ها به قدرت میتوان دست يافت اما به بزرگي نتوان رسيد.»

💭 #نیکولو_ماکیاولی

@Roshanfkrane