This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 ایران بانو
نگاهی کوتاه به فعالیت های بانو #مهناز_افخمی
(نویسنده و وزیر زمان پهلوی دوم)
#بیوگرافی #حقوق_زنان
@Roshanfkrane
نگاهی کوتاه به فعالیت های بانو #مهناز_افخمی
(نویسنده و وزیر زمان پهلوی دوم)
#بیوگرافی #حقوق_زنان
@Roshanfkrane
📣 پیج اینستاگرامی حزب جمهوریخواه این تصویر را پست کرده و نوشته: برای آمریکا و ترامپ دعا کنید.
👈 جالباست که دور و بر دونالد ترامپ، آبراهام لینکلن، مارتین ون بیورن، جان آدامز، جان کندی، هربرت هوور و بنیامین هریسون، جرالد فورد از رئیسجمهورهای پیشین آمریکا دیده میشوند که همگی تنها یکدوره یا حتی کمتر از آن، رئیسجمهور آمریکا بودهاند.
@Roshanfkrane
👈 جالباست که دور و بر دونالد ترامپ، آبراهام لینکلن، مارتین ون بیورن، جان آدامز، جان کندی، هربرت هوور و بنیامین هریسون، جرالد فورد از رئیسجمهورهای پیشین آمریکا دیده میشوند که همگی تنها یکدوره یا حتی کمتر از آن، رئیسجمهور آمریکا بودهاند.
@Roshanfkrane
🔴 سبکسنگینکردن رایهای ایالتهای باقی مانده
1️⃣ پنسیلوانیا با شمارش ۸۹ درصد آراء - ترامپ: ۵۰.۸ و بایدن:۴۸.۱درصد؛
👈بایدن با شمارش آرای پستی، فاصله چندصدهزاری در این ایالت را به ۱۷۰ رای کاهش داده و بقیه آرای شمردهنشده بازهم پستی است و احتمالاش زیاد است که بایدن در این ایالت پیروز شود.
2️⃣ کارولینای شمالی با شمارش ۹۴ درصد آراء - ترامپ: ۵۰.۱ وبایدن: ۴۸.۷درصد؛
👈 تقریبا ۷۶هزار رای فاصله هست و در این ایالت اگر تا یکروز پیشاز انتخابات رایی پست شدهباشد، تا هفتروز آینده، هم میتوان و باید این آرا شمرده شود ولی رسانهها میگویند در آرای در راه و دریافت نشده، بایدن چندان امیدی به کاهش فاصله ندارد و ترامپ احتمالا پیروز میشود.
3️⃣ جورجیا با شمارش ۹۶درصد آراء - ترامپ: ۴۹.۸ وبایدن: ۴۸.۸درصد؛
تقریبا، کمی بیشاز ۳۱هزار رای در این ایالت اختلاف هست و بایدن بخت بلندی دارد که این اختلاف را از میان ببرد و اینجا هم پیروز شود؛ چرا؟ چون آرایی که الان شمرده میشود اغلب به شهر آتلانتا ربط دارد که رای سیاهپوستان در آن اکثریت دارد.
4️⃣ آلاسکا با شمارش ۵۰ درصد آراء - ترامپ: ۶۲.۱ و بایدن: ۳۳.۵درصد؛
👈بیشاز ۵۵هزار رای فاصله هست و بنابر سنت آلاسکا، بهاحتمال بسیارزیاد ترامپ انتخابات در آلاسکا را میبرد.
5️⃣ اما نوادا با شمارش ۷۵ درصد آراء - بایدن: ۴۹.۳ و ترامپ: ۴۸.۷درصد؛
👈 هشتهزار رای اختلاف هست؛ اختلافی کم اما احتمالا ترامپ نمیتواند این اختلاف را جبران کند چون آرایی که هنوز شمرده نشده، اغلب پستی هستند.
#روزآروز
@Roshanfkrane
1️⃣ پنسیلوانیا با شمارش ۸۹ درصد آراء - ترامپ: ۵۰.۸ و بایدن:۴۸.۱درصد؛
👈بایدن با شمارش آرای پستی، فاصله چندصدهزاری در این ایالت را به ۱۷۰ رای کاهش داده و بقیه آرای شمردهنشده بازهم پستی است و احتمالاش زیاد است که بایدن در این ایالت پیروز شود.
2️⃣ کارولینای شمالی با شمارش ۹۴ درصد آراء - ترامپ: ۵۰.۱ وبایدن: ۴۸.۷درصد؛
👈 تقریبا ۷۶هزار رای فاصله هست و در این ایالت اگر تا یکروز پیشاز انتخابات رایی پست شدهباشد، تا هفتروز آینده، هم میتوان و باید این آرا شمرده شود ولی رسانهها میگویند در آرای در راه و دریافت نشده، بایدن چندان امیدی به کاهش فاصله ندارد و ترامپ احتمالا پیروز میشود.
3️⃣ جورجیا با شمارش ۹۶درصد آراء - ترامپ: ۴۹.۸ وبایدن: ۴۸.۸درصد؛
تقریبا، کمی بیشاز ۳۱هزار رای در این ایالت اختلاف هست و بایدن بخت بلندی دارد که این اختلاف را از میان ببرد و اینجا هم پیروز شود؛ چرا؟ چون آرایی که الان شمرده میشود اغلب به شهر آتلانتا ربط دارد که رای سیاهپوستان در آن اکثریت دارد.
4️⃣ آلاسکا با شمارش ۵۰ درصد آراء - ترامپ: ۶۲.۱ و بایدن: ۳۳.۵درصد؛
👈بیشاز ۵۵هزار رای فاصله هست و بنابر سنت آلاسکا، بهاحتمال بسیارزیاد ترامپ انتخابات در آلاسکا را میبرد.
5️⃣ اما نوادا با شمارش ۷۵ درصد آراء - بایدن: ۴۹.۳ و ترامپ: ۴۸.۷درصد؛
👈 هشتهزار رای اختلاف هست؛ اختلافی کم اما احتمالا ترامپ نمیتواند این اختلاف را جبران کند چون آرایی که هنوز شمرده نشده، اغلب پستی هستند.
#روزآروز
@Roshanfkrane
کشتزار_های_سپید_ساخته_محمد_رسول_اف.mkv
402.2 MB
🎬 فیلم "کشتزارهای سپید"
اثر برجسته ی #محمد_رسول_اف کارگردان خوب کشورمان که از سال ۱۳۸۷ توقیف است...
بازیگران : #حسن_پورشیرازی ، #یونس_غزالی ، #محمد_ربانی ، #محمد_شیروانی ، #امید_زارع ، #بهمن_ملکی ، #آوا_درویشی و....
تدوین از #جعفر_پناهی
⚠️ مدت زمان ۹۳ دقیقه و حجم فیلم ۴۰۲ مگابایت
#فیلم_سینمایی
@Roshanfkrane
اثر برجسته ی #محمد_رسول_اف کارگردان خوب کشورمان که از سال ۱۳۸۷ توقیف است...
بازیگران : #حسن_پورشیرازی ، #یونس_غزالی ، #محمد_ربانی ، #محمد_شیروانی ، #امید_زارع ، #بهمن_ملکی ، #آوا_درویشی و....
تدوین از #جعفر_پناهی
⚠️ مدت زمان ۹۳ دقیقه و حجم فیلم ۴۰۲ مگابایت
#فیلم_سینمایی
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
انیمیشن زیبا از تاثیر بافته های ذهن که انسان را تا مرز. نابودی می کشاند.
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
مشکل از نظامهای دموکراتیک نیست،
مشکل اجزای زنده آن هستند.
اولین نفری که در خیابان از کنارتان رد میشود را ببینید،
او را ضربدر سه یا چهار یا سی یا چهل میلیون کنید،
و فورا خواهید دانست که چرا اغلب امور برای ما غیرعملیست.
ای کاش علاجی برای مهرههای شطرنجی که به آن بشریت میگوییم داشتم.
ما راهحلهای سیاسی مختلفی را تجربه کردهایم،
و آنقدر احمق باقی ماندهایم،
که گمان میکنیم راه جدیدِ پیشِ رو،
همه مسایل را درمان میکند.
هموطنان عزیزم،
مشکل هیچگاه نظامهای دموکراتیک نبودهاند،
مشکل خود شما هستید.
#چارلز_بوکفسکی
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب لذتهای نفرین شده
@Roshanfkrane
مشکل اجزای زنده آن هستند.
اولین نفری که در خیابان از کنارتان رد میشود را ببینید،
او را ضربدر سه یا چهار یا سی یا چهل میلیون کنید،
و فورا خواهید دانست که چرا اغلب امور برای ما غیرعملیست.
ای کاش علاجی برای مهرههای شطرنجی که به آن بشریت میگوییم داشتم.
ما راهحلهای سیاسی مختلفی را تجربه کردهایم،
و آنقدر احمق باقی ماندهایم،
که گمان میکنیم راه جدیدِ پیشِ رو،
همه مسایل را درمان میکند.
هموطنان عزیزم،
مشکل هیچگاه نظامهای دموکراتیک نبودهاند،
مشکل خود شما هستید.
#چارلز_بوکفسکی
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب لذتهای نفرین شده
@Roshanfkrane
جنون قدرت و قدرت نامشروع (در باب فاشیسم،توتالیتاریسم و کاپیتالیسم)
مجموعهای که تقدیم شما میگردد شامل مقالات مستقلی است که وجه مشترک آنها شناخت و نقد قدرت نامشروع و فرایندهای شکلگیری و دوام آن است. این مقالات نگاهی میان رشتهای دارند و از اسطورهشناسی و فلسفه گرفته تا روانشناسی اجتماعی برای درک اینکه چگونه نهادهای قدرت نامشروع بر زندگی ما اعمال سلطه میکنند بهره بردهام. نگاه چندوجهی این مجموعه از یک سو نقطهٔ قوّت آن است و از سوی دیگر نقطهٔ ضعف آن...
#کتاب
@Roshanfkrane
مجموعهای که تقدیم شما میگردد شامل مقالات مستقلی است که وجه مشترک آنها شناخت و نقد قدرت نامشروع و فرایندهای شکلگیری و دوام آن است. این مقالات نگاهی میان رشتهای دارند و از اسطورهشناسی و فلسفه گرفته تا روانشناسی اجتماعی برای درک اینکه چگونه نهادهای قدرت نامشروع بر زندگی ما اعمال سلطه میکنند بهره بردهام. نگاه چندوجهی این مجموعه از یک سو نقطهٔ قوّت آن است و از سوی دیگر نقطهٔ ضعف آن...
#کتاب
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسان میل را میشناسد و هدف این میل یا در طبیعت قرار دارد یا در جامعه یا قدرت تخیل.
اگر اهداف برآورده نشوند دچار رنج میشویم و اگر تحقق یابند گرفتار ملال.
انسان، که از دنیای واقعی رضایت ندارد، دنیای خیالی را برای خود خلق میکند.
این مبنای همه فعالیتهای هنری نیز هست و تنها در هنر، بهویژه موسیقی، است که انسان میتواند به سعادت دست یابد.
فلسفه_ملال
لارس_اسونسن
_
همان طورکه #لکان می گوید : "امیال در پس فراز و فرود لذات نهان می شوند"، امیال از فقدان سرچشمه می گیرد. یعنی ما هرآن چیزی که نداریم را می خواهیم و به محض آنکه به آن دست پیدا می کنیم، دیگر آن را نمی خواهیم .
مقدمات بالینی در روانکاوی لکان
نوشته : بروس فینک
ژیژک برای تبیین و فهم مرادش، در این کلیپ، از تمثیل همسری که احساس سردی نسبت به او داریم و معشوقی که او را در ذهن خود تخیل می کنیم، سود جسته است .
#روانشناسی
@Roshanfkrane
اگر اهداف برآورده نشوند دچار رنج میشویم و اگر تحقق یابند گرفتار ملال.
انسان، که از دنیای واقعی رضایت ندارد، دنیای خیالی را برای خود خلق میکند.
این مبنای همه فعالیتهای هنری نیز هست و تنها در هنر، بهویژه موسیقی، است که انسان میتواند به سعادت دست یابد.
فلسفه_ملال
لارس_اسونسن
_
همان طورکه #لکان می گوید : "امیال در پس فراز و فرود لذات نهان می شوند"، امیال از فقدان سرچشمه می گیرد. یعنی ما هرآن چیزی که نداریم را می خواهیم و به محض آنکه به آن دست پیدا می کنیم، دیگر آن را نمی خواهیم .
مقدمات بالینی در روانکاوی لکان
نوشته : بروس فینک
ژیژک برای تبیین و فهم مرادش، در این کلیپ، از تمثیل همسری که احساس سردی نسبت به او داریم و معشوقی که او را در ذهن خود تخیل می کنیم، سود جسته است .
#روانشناسی
@Roshanfkrane
یه انگلیسی که احتیاج فوری به شلوارِ راه راه برای مهمونی های سال نو داره پیش خیاطش میره تا اندازش رو بگیره .
خیاط :"حله چهار روز دیگه بیاین آماده است."
خُب. چهار روز بعد.
خیاط:" خیلی شرمندهام هفته دیگه بیاین، خشتک را خراب کردم."
خب. کاملاً درسته دوختن یه خشتکِ تر و تمیز خیلی سخته .یه هفته بعد .
خیاط: "واقعا شرمنده م،ده روزِ دیگه بیاین.دوختِ لای پا رو خراب کردم ."
خب . چارهای نیست. دوختن یه لای پای جمع و جور و راحت همیشه مشکله. ده روز بعد .
خیاط: "بسیار شرمنده م .دو هفته ی دیگه بیاین. زیپ رو گند زده م ."
خب، لاجرم، دوختن دکمه های تروتمیز کار سختیه......
خب، خلاصه سنبل های وحشی می شکفه و جا دکمه ها هنوز رو هواست .
مشتری:" به درک واصل بشی آقا! نه ،این دیگه تَهِ وقاحته .هر چیزی حدی داره. خدا توی شش روز، می شنوی، توی شش روز دنیا را ساخت. بله آقا،نه کمتر آقا، دنیا رو! اون وقت تو طی سه ماه نتونستی شلوار برای من بدوزی !"
خیاط (مبهوت ):"و آقای محترم، آقای محترم یه نگاه، ( با حالتی تحقیرآمیز ،از روی نفرت )به دنیا بنداز یه نگاه هم( با حالتی محبت آمیز، از روی غرور) به شلوار من.
#نمایشنامه
#دست_آخر
#ساموئل_بکت
@Roshanfkrane
خیاط :"حله چهار روز دیگه بیاین آماده است."
خُب. چهار روز بعد.
خیاط:" خیلی شرمندهام هفته دیگه بیاین، خشتک را خراب کردم."
خب. کاملاً درسته دوختن یه خشتکِ تر و تمیز خیلی سخته .یه هفته بعد .
خیاط: "واقعا شرمنده م،ده روزِ دیگه بیاین.دوختِ لای پا رو خراب کردم ."
خب . چارهای نیست. دوختن یه لای پای جمع و جور و راحت همیشه مشکله. ده روز بعد .
خیاط: "بسیار شرمنده م .دو هفته ی دیگه بیاین. زیپ رو گند زده م ."
خب، لاجرم، دوختن دکمه های تروتمیز کار سختیه......
خب، خلاصه سنبل های وحشی می شکفه و جا دکمه ها هنوز رو هواست .
مشتری:" به درک واصل بشی آقا! نه ،این دیگه تَهِ وقاحته .هر چیزی حدی داره. خدا توی شش روز، می شنوی، توی شش روز دنیا را ساخت. بله آقا،نه کمتر آقا، دنیا رو! اون وقت تو طی سه ماه نتونستی شلوار برای من بدوزی !"
خیاط (مبهوت ):"و آقای محترم، آقای محترم یه نگاه، ( با حالتی تحقیرآمیز ،از روی نفرت )به دنیا بنداز یه نگاه هم( با حالتی محبت آمیز، از روی غرور) به شلوار من.
#نمایشنامه
#دست_آخر
#ساموئل_بکت
@Roshanfkrane
karagünes - Pervane
araftakiminder
🎧 karagünes - Pervane
┌💽 Info Song
├🎤 By: araftakiminder
├🎵 Song: karagünes - Pervane
├🎺 Genre: Musical
#موسیقی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽#ویدئو
▪️The many faces and dresses of Scarlett O'Hara
▪️ اسکارلت اوهارا در بر باد رفته
@Roshanfkrane
▪️The many faces and dresses of Scarlett O'Hara
▪️ اسکارلت اوهارا در بر باد رفته
@Roshanfkrane
شاید دیگر بنی آدم اعضای یکدیگر نباشند
✍️مصطفی داننده
🔹ایرانیها از صبح که بیدار شدند پیگیر نتایج انتخابات آمریکا و هر کدام هم در حال ارائه تحلیلهای مختلف هستند و یک بار بایدن را پیروز انتخابات میکنند و دگر بار ترامپ را به کاخ سفید میفرستند.
🔹وسط این تحلیلها و گمانهزنیها میخواهم از صحنهای که دیشب در یکی از فروشگاههای پایتخت دیدم برایتان بگویم. روغنها روی قفسه چیده شده بود. مردم هر کدام چندتا چندتا روغن برمیداشتند.
🔹کمکم قفسه در حال خلوت شدن بود که یک مرد و زن به قسمت روغنها رسیدند. زن به مرد گفت که سه تا روغن برای چند ماهمان کافی است. مرد اما گفت: 10 تا روغن بردار، معلوم نیست دوباره بیارند یا نه. زن گفت: نه بابا، میخواهیم چی کار؟ بزار بقیه مردم بردارند، شاید احتیاج داشته باشند. مرد خندید و گفت: ول کن بابا. مردم، مردم، مردم به فکر خودت باش که دو ماه دیگه باید دربهدر روغن باشیم. زندگی مردم به من ربط نداره!
🔹جمله آخر مرد مثل پُتک روی سرم خورد. زندگی مردم به من ربط ندارد. این جمله یعنی شرایط اقتصادی کشور، جامعه را به جایی رسانده است که دیگر همسایه و همشهری برایشان مهم نیست.
🔹حتی وضع زندگی اقوامشان هم چندان برای آنها اهمیت ندارد. مردم میخواهند در این آشفته بازار فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
🔹وقتی وضع اقتصادی کشور به جایی میرسد که مردم برای درآوردن پول رسما جان میکنند و با چنگ و دندان زندگی خود را حفظ میکنند، دیگر برایشان این سروده معروف سعدی که «بنی آدم اعضای یکدیگرند یا یک پیکرند» معنایی ندارد.
🔹این روش زندگی اگر ادامه پیدا کند، متاسفانه ما شاهد رشد نسلی خواهیم بود که دیگر هم دردی و کمک به دیگران برایشان چندان مهم نخواهد بود. فرزندان ما رفتارمان را اسکن میکنند. دختر یا پسر در فروشگاه میبیند که پدر یا مادرش برای دیگران حقی قائل نیست و خود را مُحق میداند که همه روغنها و پوشکها و هر چیز دیگری که نیاز زندگیاش هست بر دارد.
🔹فرزندان میبینند و یاد میگیرند که زندگی مردم به آنها ربط ندارد. نسل ما وقتی بزرگ شد، شاهد قرض گرفتن همسایهها از یکدیگر بود. شاهد جشن عاطفهها بوده. الان عاطفهها قربانی گرانی شده است.
🔹شاید الان اگر دانش آموزی بخواهد کیف خود را هدیه بدهد با برخورد شدیدی روبرو شود که میدانی چقدر پول این کیف را دادم؟ میدانی که دیگه نمیتونیم مثل این را بخریم؟
🔹فعلا سکه انتخابات آمریکا رایج است اما مسؤولان کشور باید حواسشان به سبک زندگی مردم باشد. تورم و گرانی میتواند اخلاق و همدردی را قربانی کند و افراد تشکیل دهنده جامعه را تبدیل به مردمانی کند که تنها به خود فکر میکنند. مواظب باشید لطفا. بلبشوی اقتصادی میتواند فرهنگ و جامعه را به ته چاه بیندازد.
@Roshanfkrane
✍️مصطفی داننده
🔹ایرانیها از صبح که بیدار شدند پیگیر نتایج انتخابات آمریکا و هر کدام هم در حال ارائه تحلیلهای مختلف هستند و یک بار بایدن را پیروز انتخابات میکنند و دگر بار ترامپ را به کاخ سفید میفرستند.
🔹وسط این تحلیلها و گمانهزنیها میخواهم از صحنهای که دیشب در یکی از فروشگاههای پایتخت دیدم برایتان بگویم. روغنها روی قفسه چیده شده بود. مردم هر کدام چندتا چندتا روغن برمیداشتند.
🔹کمکم قفسه در حال خلوت شدن بود که یک مرد و زن به قسمت روغنها رسیدند. زن به مرد گفت که سه تا روغن برای چند ماهمان کافی است. مرد اما گفت: 10 تا روغن بردار، معلوم نیست دوباره بیارند یا نه. زن گفت: نه بابا، میخواهیم چی کار؟ بزار بقیه مردم بردارند، شاید احتیاج داشته باشند. مرد خندید و گفت: ول کن بابا. مردم، مردم، مردم به فکر خودت باش که دو ماه دیگه باید دربهدر روغن باشیم. زندگی مردم به من ربط نداره!
🔹جمله آخر مرد مثل پُتک روی سرم خورد. زندگی مردم به من ربط ندارد. این جمله یعنی شرایط اقتصادی کشور، جامعه را به جایی رسانده است که دیگر همسایه و همشهری برایشان مهم نیست.
🔹حتی وضع زندگی اقوامشان هم چندان برای آنها اهمیت ندارد. مردم میخواهند در این آشفته بازار فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
🔹وقتی وضع اقتصادی کشور به جایی میرسد که مردم برای درآوردن پول رسما جان میکنند و با چنگ و دندان زندگی خود را حفظ میکنند، دیگر برایشان این سروده معروف سعدی که «بنی آدم اعضای یکدیگرند یا یک پیکرند» معنایی ندارد.
🔹این روش زندگی اگر ادامه پیدا کند، متاسفانه ما شاهد رشد نسلی خواهیم بود که دیگر هم دردی و کمک به دیگران برایشان چندان مهم نخواهد بود. فرزندان ما رفتارمان را اسکن میکنند. دختر یا پسر در فروشگاه میبیند که پدر یا مادرش برای دیگران حقی قائل نیست و خود را مُحق میداند که همه روغنها و پوشکها و هر چیز دیگری که نیاز زندگیاش هست بر دارد.
🔹فرزندان میبینند و یاد میگیرند که زندگی مردم به آنها ربط ندارد. نسل ما وقتی بزرگ شد، شاهد قرض گرفتن همسایهها از یکدیگر بود. شاهد جشن عاطفهها بوده. الان عاطفهها قربانی گرانی شده است.
🔹شاید الان اگر دانش آموزی بخواهد کیف خود را هدیه بدهد با برخورد شدیدی روبرو شود که میدانی چقدر پول این کیف را دادم؟ میدانی که دیگه نمیتونیم مثل این را بخریم؟
🔹فعلا سکه انتخابات آمریکا رایج است اما مسؤولان کشور باید حواسشان به سبک زندگی مردم باشد. تورم و گرانی میتواند اخلاق و همدردی را قربانی کند و افراد تشکیل دهنده جامعه را تبدیل به مردمانی کند که تنها به خود فکر میکنند. مواظب باشید لطفا. بلبشوی اقتصادی میتواند فرهنگ و جامعه را به ته چاه بیندازد.
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انقلاب گل سرخ؛ وقتی گرجستان گفت «دیگر بس است!»
فقر گسترده و فساد فراگیر در سال ۲۰۰۳ گریبان گرجستان را گرفته بود. سالها استبداد، مردم را از هر گونه مشارکت سیاسی و اجتماعی دلسرد کرده بود.
در همین شرایط شماری از جوانان و مخالفان، انتخابات نوامبر ۲۰۰۳ را برای ایجاد یک تغییر بزرگ غنیمت شمردند. یکی از رهبران اصلی کُمارا بود که روح مبارزه و مقاومت را به کالبد بیجان جامعه مدنی دمید.
روایت این ماجرا را در این ویدیو ببینید!
https://bit.ly/36xb9jg
نسخه نوشتاری:
https://bit.ly/2pAt209
#مطالعه
@Roshanfkrane
فقر گسترده و فساد فراگیر در سال ۲۰۰۳ گریبان گرجستان را گرفته بود. سالها استبداد، مردم را از هر گونه مشارکت سیاسی و اجتماعی دلسرد کرده بود.
در همین شرایط شماری از جوانان و مخالفان، انتخابات نوامبر ۲۰۰۳ را برای ایجاد یک تغییر بزرگ غنیمت شمردند. یکی از رهبران اصلی کُمارا بود که روح مبارزه و مقاومت را به کالبد بیجان جامعه مدنی دمید.
روایت این ماجرا را در این ویدیو ببینید!
https://bit.ly/36xb9jg
نسخه نوشتاری:
https://bit.ly/2pAt209
#مطالعه
@Roshanfkrane
.
❇️ "رگینه" مانع عشق "کی یر کگارد" به خداوند !
🔻کی یر کگارد [کی یرکگور] (۱۸۵۵-۱۸۱۳) متاله و شوریده دانمارکی، در طول حیات خود یک بار و برای مدت کوتاهی به دختری به نام "رگینه اولسن" دلباخت و پس از مدتی به دلیل اینکه مدعی بود عشق او باعث فراموشی عشق به خداوند می شود نامزدی خود را به هم زده و از او جدا می شود.
کی یرکگور که "اولسن" را در خانه دوست مشترکی دیده و عاشق او شده چند سال بعد بهانهای مییابد و به خانه خانواده اولسن میرود.
کیگارد دربارهٔ آن روز میگوید:
در خیابان بیرون خانهشان هم دیگر را دیدیم. گفت کسی خانه نیست. آنقدر بیمغز بودم که این را به حساب دعوت گذاشتم. با او داخل خانه شدم. در اتاق پذیرایی دوتایی تنها، در برابر هم ایستاده بودیم. اندکی معذب بود. از او خواستم، مثل همیشه قطعهای بزند. او هم زد. اما باز هم راحت نبودیم. آن وقت یک دفعه دفترچه نت را از جلویش برداشتم، آن را بستم؛ و با اندکی خشونت به روی پیانو پرت کردم وگفتم: «حالا اصلاً موسیقی به چه درد من میخورد! این تویی که من دنبالت هستم.» ساکت ماند. تلاش دیگری نکردم که دلش را به دست بیاورم. مستقیم پیش پدرش رفتم. یادم هست نگران بودم که مبادا فکر «رگینه» را زیادی به خودم مشغول کرده باشم.. پدرش راضی به این ازدواج بود. برای ۱۰ سپتامبر، وقت دادند.
حتی یک کلمه برای ترغیب رگینه نگفتم. رگینه جواب مثبت داد.
"کی یر کگور" پس از مدتی آشکارا احساس می کند که باید رگینه را رها کند. چون در آن زمان معتقد بود این انتخابیست میان رگینه و خدا! «مسئله این است که به یک فکر بچسبی» و کییرکگارد خدا را انتخاب کرد. پایان دادن به این رابطه سخت بود. کییرکگور دربارهٔ آن روزها در یاداشتهای روزانهاش نوشتهاست: «دوران رنج وحشتناکی بود. مجبور بودم آن گونه شقاوت بورزم و در عین حال آن گونه هم عشق بورزم. رگینه مثل یک ماده ببر میجنگید.»
آنها از هم جدا شدند. کییرکگارد از آن روز میگوید:
در آگوست ۱۸۴۱ او حلقۀ نامزدیاش را به رگینه بازگرداند و به همراه آن نامهای ضمیمه کرد، نامهای که کییرکگارد آن را «واو به واو» در مراحلی از طریقۀ زندگی تکرار میکند. کییرکگارد در ماههای بعدی که خودش آنها را ایام وحشت مینامد جنگی را برای نابودکردن رابطهاش به راه میاندازد. ناگفته پیدا است که رگینه و نیز خانوادهاش سخت از این رفتار کییرکگارد آزرده شدند. عاقبت طاقتِ پدر رگینه که کییرکگارد او را بسیار محترم میشمرد طاق شد و اوایلِ اکتبر کییرکگارد را به خانهاش فراخواند. حال و روز دختر دلسوختهاش او را به وحشت انداخته بود. کییرکگارد به اکراه پذیرفت تا با رگینه سخن گوید؛ او سالها بعد گفتوگویش با رگینه را چنین به یاد میآورد:
به آنجا رفتم تا حرف آخرم را اول بزنم. گفت «اصلاً میخواهی ازدواج کنی؟» گفتم «بله! ده سال دیگر، زمانی که کام از زندگی ستاندم، لکاتهای میخواهم تا بر سر کِیفم آورد.» پاسخم بیرحمانه بود، اما چه چاره؟ گفت «به خاطر آنچه کردهام مرا ببخش.» گفتم «تو باید مرا ببخشی.» گفت «قول بده هرگز مرا فراموش نکنی» قول دادم. گفت «مرا ببوس» بوسیدمش، اما بی ذرهای احساس.. خدا مرا ببخشد. از هم جدا شدیم. رگینه پس از به هم خوردن این رابطه سخت بیمار شد. شبهای بسیاری تا صبح در تختم گریه میکردم اما روز که میشد دوباره بدل به همان مرد سبکسر و هزلهگو میشدم. روز را از شب و شب را از روز بازنمیشناختم.
رگینه دو سال بعد با «فرد ریک اشلگل» ازدواج کرد.
کی کگارد در سال ۱۸۵۵ از دنیا رفت. در وصیتنامۀ او فقط از رگینه نام برده شده بود؛ او چنان دربارۀ رگینه سخن گفته بود که گویی آنان ازدواج کردهاند: «وصیت میکنم که بضاعت مزجاتی که از من باقی مانده، یکسره و تماماً، به نامزد سابقم، بانو رگینه شلگل، تحویل شود. اگر ایشان از پذیرفتن باقیماندۀ داراییهای من سرباز زنند، فقط به این شرط میراثم را تحویل گیرند که آن را میان فقرا تقسیم کنند. از نظر من نامزدی به اندازۀ ازدواج الزامآور است و از همین رو ایشان وارث تمام داراییهای من هستند، چنان که اگر ازدواج هم میکردیم، چنین میبود». یادداشتی ممهور و سربسته نیز به همراه وصیتنامه ضمیمه شده بود که در آن نوشته شده بود: «من تمامی آثار و نوشتههایم را تقدیم کردهام به «شخص بینامی که نامش روزی نامیده خواهد شد» او کسی نیست جز نامزد سابقم، بانو رگینه شلگل.»
رگینه از پذیرفتن داراییهای سورن امتناع کرد و در مقابل نامهای برای هنریک لوند، برادرزادۀ سورن، فرستاد و در آن خواهان برخی وسایل شخصیاش و نامههایی شد که در دوران نامزدی میان او و کییرکگارد رد و بدل شده بود.
🔸بررسی کتاب «راز رگینه: داستان نامزد کییرکگور و همسر شلگل» نوشتۀ یوآکیم گاف.
#کتاب
@Roshanfkrane
❇️ "رگینه" مانع عشق "کی یر کگارد" به خداوند !
🔻کی یر کگارد [کی یرکگور] (۱۸۵۵-۱۸۱۳) متاله و شوریده دانمارکی، در طول حیات خود یک بار و برای مدت کوتاهی به دختری به نام "رگینه اولسن" دلباخت و پس از مدتی به دلیل اینکه مدعی بود عشق او باعث فراموشی عشق به خداوند می شود نامزدی خود را به هم زده و از او جدا می شود.
کی یرکگور که "اولسن" را در خانه دوست مشترکی دیده و عاشق او شده چند سال بعد بهانهای مییابد و به خانه خانواده اولسن میرود.
کیگارد دربارهٔ آن روز میگوید:
در خیابان بیرون خانهشان هم دیگر را دیدیم. گفت کسی خانه نیست. آنقدر بیمغز بودم که این را به حساب دعوت گذاشتم. با او داخل خانه شدم. در اتاق پذیرایی دوتایی تنها، در برابر هم ایستاده بودیم. اندکی معذب بود. از او خواستم، مثل همیشه قطعهای بزند. او هم زد. اما باز هم راحت نبودیم. آن وقت یک دفعه دفترچه نت را از جلویش برداشتم، آن را بستم؛ و با اندکی خشونت به روی پیانو پرت کردم وگفتم: «حالا اصلاً موسیقی به چه درد من میخورد! این تویی که من دنبالت هستم.» ساکت ماند. تلاش دیگری نکردم که دلش را به دست بیاورم. مستقیم پیش پدرش رفتم. یادم هست نگران بودم که مبادا فکر «رگینه» را زیادی به خودم مشغول کرده باشم.. پدرش راضی به این ازدواج بود. برای ۱۰ سپتامبر، وقت دادند.
حتی یک کلمه برای ترغیب رگینه نگفتم. رگینه جواب مثبت داد.
"کی یر کگور" پس از مدتی آشکارا احساس می کند که باید رگینه را رها کند. چون در آن زمان معتقد بود این انتخابیست میان رگینه و خدا! «مسئله این است که به یک فکر بچسبی» و کییرکگارد خدا را انتخاب کرد. پایان دادن به این رابطه سخت بود. کییرکگور دربارهٔ آن روزها در یاداشتهای روزانهاش نوشتهاست: «دوران رنج وحشتناکی بود. مجبور بودم آن گونه شقاوت بورزم و در عین حال آن گونه هم عشق بورزم. رگینه مثل یک ماده ببر میجنگید.»
آنها از هم جدا شدند. کییرکگارد از آن روز میگوید:
در آگوست ۱۸۴۱ او حلقۀ نامزدیاش را به رگینه بازگرداند و به همراه آن نامهای ضمیمه کرد، نامهای که کییرکگارد آن را «واو به واو» در مراحلی از طریقۀ زندگی تکرار میکند. کییرکگارد در ماههای بعدی که خودش آنها را ایام وحشت مینامد جنگی را برای نابودکردن رابطهاش به راه میاندازد. ناگفته پیدا است که رگینه و نیز خانوادهاش سخت از این رفتار کییرکگارد آزرده شدند. عاقبت طاقتِ پدر رگینه که کییرکگارد او را بسیار محترم میشمرد طاق شد و اوایلِ اکتبر کییرکگارد را به خانهاش فراخواند. حال و روز دختر دلسوختهاش او را به وحشت انداخته بود. کییرکگارد به اکراه پذیرفت تا با رگینه سخن گوید؛ او سالها بعد گفتوگویش با رگینه را چنین به یاد میآورد:
به آنجا رفتم تا حرف آخرم را اول بزنم. گفت «اصلاً میخواهی ازدواج کنی؟» گفتم «بله! ده سال دیگر، زمانی که کام از زندگی ستاندم، لکاتهای میخواهم تا بر سر کِیفم آورد.» پاسخم بیرحمانه بود، اما چه چاره؟ گفت «به خاطر آنچه کردهام مرا ببخش.» گفتم «تو باید مرا ببخشی.» گفت «قول بده هرگز مرا فراموش نکنی» قول دادم. گفت «مرا ببوس» بوسیدمش، اما بی ذرهای احساس.. خدا مرا ببخشد. از هم جدا شدیم. رگینه پس از به هم خوردن این رابطه سخت بیمار شد. شبهای بسیاری تا صبح در تختم گریه میکردم اما روز که میشد دوباره بدل به همان مرد سبکسر و هزلهگو میشدم. روز را از شب و شب را از روز بازنمیشناختم.
رگینه دو سال بعد با «فرد ریک اشلگل» ازدواج کرد.
کی کگارد در سال ۱۸۵۵ از دنیا رفت. در وصیتنامۀ او فقط از رگینه نام برده شده بود؛ او چنان دربارۀ رگینه سخن گفته بود که گویی آنان ازدواج کردهاند: «وصیت میکنم که بضاعت مزجاتی که از من باقی مانده، یکسره و تماماً، به نامزد سابقم، بانو رگینه شلگل، تحویل شود. اگر ایشان از پذیرفتن باقیماندۀ داراییهای من سرباز زنند، فقط به این شرط میراثم را تحویل گیرند که آن را میان فقرا تقسیم کنند. از نظر من نامزدی به اندازۀ ازدواج الزامآور است و از همین رو ایشان وارث تمام داراییهای من هستند، چنان که اگر ازدواج هم میکردیم، چنین میبود». یادداشتی ممهور و سربسته نیز به همراه وصیتنامه ضمیمه شده بود که در آن نوشته شده بود: «من تمامی آثار و نوشتههایم را تقدیم کردهام به «شخص بینامی که نامش روزی نامیده خواهد شد» او کسی نیست جز نامزد سابقم، بانو رگینه شلگل.»
رگینه از پذیرفتن داراییهای سورن امتناع کرد و در مقابل نامهای برای هنریک لوند، برادرزادۀ سورن، فرستاد و در آن خواهان برخی وسایل شخصیاش و نامههایی شد که در دوران نامزدی میان او و کییرکگارد رد و بدل شده بود.
🔸بررسی کتاب «راز رگینه: داستان نامزد کییرکگور و همسر شلگل» نوشتۀ یوآکیم گاف.
#کتاب
@Roshanfkrane
مصاحبه با جوان 15 سالۀ ایرانی در بارۀ انتخابات آمریکا!!
س: به نظر شما کی برندۀ انتخابات میشه؟
ج: اگه بایدن بتونه با همین فاصله نوادا را ببره آرای الکترالش به 270 تا میرسه و دیگه کار تمومه!
س: چطور مگه؟
ج: چون میشیگان و وینکانسین رو الان دیگه میشه به حساب او گذاشت و حتی نیازی هم به رأی پنسیلوانیا نداره!
س: رأی پنسیلوانیا فکر میکنی به ترامپ برسه؟
ج: نه لزوماً! چون کانتیهایی که هنوز رأیشون به طور کامل شمرده نشده و همینطور رأیهای پستی، نزدیک شصت درصدش به بایدن میرسه و این اگه نتیجۀ نهایی را هم تغییر نده خیلی به هم نزدیک میکنه!
س: به نظرت ترامپ دیگه شانسی نداره؟
ج: میشه گفت نه! مگه معجزه بهش کمک کنه! او اگه کارولینای شمالی و جرجیا و حتی پنسیلوانیا را هم به راحتی ببره، باز به رأی نوادا نیاز داره و رأی آلاسکا هم کمکی بهش نمیکنه!
س: چی تو این انتخابات موجب تعجب تو شد؟
ج: راستش رأی فلوریدا برای من خیلی تعجبانگیزشد چون طبق نظرسنجیها، بایدن اونجا حدود 12 درصد از ترامپ جلو بود اما با اختلاف 4 درصد به او باخت! عجیب بود که اسپانیاییتبارها به ترامپ رأ ی دادن البته شاید به دلیل سیاست او نسبت به کوبا و ونزوئلا و نیکاراگوئه خیلی هم عجیب نبود!
س: دیگه چی؟
ج: آریزونا هم به نظرم به ترامپ خیانت کرد! اگه اونجا به بایدن رأی نداده بودند ترامپ به دردسر نمیافتاد!
س: راستی تو تا حالا بیرجند رفتی؟
ج: نه! خیلی اهل مسافرت نیستم!
س: میدونی کجاست؟
ج: اسمش را که حتماً شنیدم! به گوشم آشناست! ببینم! تو لرستان نیست؟
س: نه اون بروجرده!
ج: خب راستش من هیچوقت جغرافیم خوب نبوده! تو راه مشهد به شمال نیست؟
س: نه اون بجنورده!
ج: چه اسمایی گذاشتن رو شهرا! همه شبیه همن! کی میتونه این همه اسم را حفظ کنه و از هم تشخیص بده؟
#انتخابات_آمریکا
@Roshanfkrane
س: به نظر شما کی برندۀ انتخابات میشه؟
ج: اگه بایدن بتونه با همین فاصله نوادا را ببره آرای الکترالش به 270 تا میرسه و دیگه کار تمومه!
س: چطور مگه؟
ج: چون میشیگان و وینکانسین رو الان دیگه میشه به حساب او گذاشت و حتی نیازی هم به رأی پنسیلوانیا نداره!
س: رأی پنسیلوانیا فکر میکنی به ترامپ برسه؟
ج: نه لزوماً! چون کانتیهایی که هنوز رأیشون به طور کامل شمرده نشده و همینطور رأیهای پستی، نزدیک شصت درصدش به بایدن میرسه و این اگه نتیجۀ نهایی را هم تغییر نده خیلی به هم نزدیک میکنه!
س: به نظرت ترامپ دیگه شانسی نداره؟
ج: میشه گفت نه! مگه معجزه بهش کمک کنه! او اگه کارولینای شمالی و جرجیا و حتی پنسیلوانیا را هم به راحتی ببره، باز به رأی نوادا نیاز داره و رأی آلاسکا هم کمکی بهش نمیکنه!
س: چی تو این انتخابات موجب تعجب تو شد؟
ج: راستش رأی فلوریدا برای من خیلی تعجبانگیزشد چون طبق نظرسنجیها، بایدن اونجا حدود 12 درصد از ترامپ جلو بود اما با اختلاف 4 درصد به او باخت! عجیب بود که اسپانیاییتبارها به ترامپ رأ ی دادن البته شاید به دلیل سیاست او نسبت به کوبا و ونزوئلا و نیکاراگوئه خیلی هم عجیب نبود!
س: دیگه چی؟
ج: آریزونا هم به نظرم به ترامپ خیانت کرد! اگه اونجا به بایدن رأی نداده بودند ترامپ به دردسر نمیافتاد!
س: راستی تو تا حالا بیرجند رفتی؟
ج: نه! خیلی اهل مسافرت نیستم!
س: میدونی کجاست؟
ج: اسمش را که حتماً شنیدم! به گوشم آشناست! ببینم! تو لرستان نیست؟
س: نه اون بروجرده!
ج: خب راستش من هیچوقت جغرافیم خوب نبوده! تو راه مشهد به شمال نیست؟
س: نه اون بجنورده!
ج: چه اسمایی گذاشتن رو شهرا! همه شبیه همن! کی میتونه این همه اسم را حفظ کنه و از هم تشخیص بده؟
#انتخابات_آمریکا
@Roshanfkrane