This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 خانم معلم پاکستانی جلوی دختران مدرسه با شمشیر سرِ مجسمه ی ماکرون را قطع کرد!
(#طنز : تندروها با انتقاد شدید از چنین آموزشهایی اعلام کردند: "سربریدن عملی مردانه است و زنان نباید اجازه چنین کاری داشته باشند"
اما جریانهای میانهرو و مترقی معتقدند "زنان هم مثل مردان باید با رعایت شئونات اجازه بریدن سر داشته باشند!!")
#مذهبی
@Roshanfkrane
(#طنز : تندروها با انتقاد شدید از چنین آموزشهایی اعلام کردند: "سربریدن عملی مردانه است و زنان نباید اجازه چنین کاری داشته باشند"
اما جریانهای میانهرو و مترقی معتقدند "زنان هم مثل مردان باید با رعایت شئونات اجازه بریدن سر داشته باشند!!")
#مذهبی
@Roshanfkrane
دوستی با پروانه ها
حسام، پسر کوچولوی قصه ما توی این باغ، لابه لای گل ها می دوید و پروانه ها را دنبال می کرد. هر وقت پروانه زیبایی می دید و خوشش می آمد آرام به طرف او می رفت تا شکارش کند. بعضی از پروانه ها که سریعتر و زرنگتر بودند، از دستش فرار می کردند، اما بعضی از آنها که نمی توانستند فرار کنند، به چنگش می افتادند.
حسام، وقتی پروانه ها را می گرفت، آنها را در یک قوطی شیشه ای زندانی می کرد. یک روز چند پروانه زیبا گرفته بود و داخل قوطی انداخته بود، قصد داشت که پروانه ها را خشک کند و لای کتابش بگذارد و به همکلاسی هایش نشان بدهد.
پروانه ها ترسیده بودند، خود را به در و دیوار قوطی شیشه ای می زدند تا شاید راه فراری پیدا کنند. حسام همین طور که قوطی شیشه ای را در دست گرفته بود و به پروانه ها نگاه می کرد خوابش برد.
در خواب دید که خودش هم یک پروانه شده است و پسر بچه ای او را به دست گرفته و اذیت می کند. تمام بدنش درد می کرد و هر چه فریاد و التماس می کرد کسی صدایش را نمی شنید.
بعد پسر بچه، حسام را ما بین ورق های کتابش گذاشت و کتاب را محکم بست و فشار داد. دست و پای حسام که حالا تبدیل به یک پروانه نازک و ظریف شده بود، ترق ترق صدا می داد و می شکست و حسام هم همین طور پشت سر هم جیغ بلند می کشید.
ناگهان از صدای فریاد خودش از خواب پرید و تا متوجه شد که تمام این ها خواب بوده است دست به آسمان بلند کرد و از خدا تشکر کرد. ناگهان به یاد پروانه هایی افتاد که در داخل قوطی شیشه ای، زندانی شده بودند ... !
بعد، قوطی پروانه ها را به باغ برد، در قوطی را باز کرد و پروانه ها را آزاد کرد. پروانه ها خیلی خوشحال شدند و از قوطی بیرون پریدند و شروع به پرواز کردند. حسام فریاد زد؛ پروانه های قشنگ مرا ببخشید که شما را اذیت می کردم. قول می دهم این کار زشت را هرگز تکرار نکنم.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصّه
#کودک
@Roshanfkrane
حسام، پسر کوچولوی قصه ما توی این باغ، لابه لای گل ها می دوید و پروانه ها را دنبال می کرد. هر وقت پروانه زیبایی می دید و خوشش می آمد آرام به طرف او می رفت تا شکارش کند. بعضی از پروانه ها که سریعتر و زرنگتر بودند، از دستش فرار می کردند، اما بعضی از آنها که نمی توانستند فرار کنند، به چنگش می افتادند.
حسام، وقتی پروانه ها را می گرفت، آنها را در یک قوطی شیشه ای زندانی می کرد. یک روز چند پروانه زیبا گرفته بود و داخل قوطی انداخته بود، قصد داشت که پروانه ها را خشک کند و لای کتابش بگذارد و به همکلاسی هایش نشان بدهد.
پروانه ها ترسیده بودند، خود را به در و دیوار قوطی شیشه ای می زدند تا شاید راه فراری پیدا کنند. حسام همین طور که قوطی شیشه ای را در دست گرفته بود و به پروانه ها نگاه می کرد خوابش برد.
در خواب دید که خودش هم یک پروانه شده است و پسر بچه ای او را به دست گرفته و اذیت می کند. تمام بدنش درد می کرد و هر چه فریاد و التماس می کرد کسی صدایش را نمی شنید.
بعد پسر بچه، حسام را ما بین ورق های کتابش گذاشت و کتاب را محکم بست و فشار داد. دست و پای حسام که حالا تبدیل به یک پروانه نازک و ظریف شده بود، ترق ترق صدا می داد و می شکست و حسام هم همین طور پشت سر هم جیغ بلند می کشید.
ناگهان از صدای فریاد خودش از خواب پرید و تا متوجه شد که تمام این ها خواب بوده است دست به آسمان بلند کرد و از خدا تشکر کرد. ناگهان به یاد پروانه هایی افتاد که در داخل قوطی شیشه ای، زندانی شده بودند ... !
بعد، قوطی پروانه ها را به باغ برد، در قوطی را باز کرد و پروانه ها را آزاد کرد. پروانه ها خیلی خوشحال شدند و از قوطی بیرون پریدند و شروع به پرواز کردند. حسام فریاد زد؛ پروانه های قشنگ مرا ببخشید که شما را اذیت می کردم. قول می دهم این کار زشت را هرگز تکرار نکنم.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصّه
#کودک
@Roshanfkrane
Dosti Ba Bahar
MaryamNashiba.Com
#قصه_شب_صوتی
#قصه_کودکانه
🙋♀🙋♂
#قصه_شب
📚قصه ی دوستی بابهار
🌸باصدای بانومریم نشیبا🌸
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
#قصه_کودکانه
🙋♀🙋♂
#قصه_شب
📚قصه ی دوستی بابهار
🌸باصدای بانومریم نشیبا🌸
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #فاخته راه راه
پرنده ای که زیباترین رقص پرندگان را برای پیداکردنِ جفت دارد...
#حیوانات #جالب
@Roshanfkrane
پرنده ای که زیباترین رقص پرندگان را برای پیداکردنِ جفت دارد...
#حیوانات #جالب
@Roshanfkrane
📣 جان پدر کجاستی؟
▪️پدر یکی از جانباختگان حمله دیروز داعش به دانشگاه كابل، ۱۴۲بار با فرزندش تماس گرفته و سر آخر به پیام داده: «جان پدر کجاستی؟»/ توییتر ناهید.آ فرید، روزنامهنگار افغانستانی
@Roshanfkrane
▪️پدر یکی از جانباختگان حمله دیروز داعش به دانشگاه كابل، ۱۴۲بار با فرزندش تماس گرفته و سر آخر به پیام داده: «جان پدر کجاستی؟»/ توییتر ناهید.آ فرید، روزنامهنگار افغانستانی
@Roshanfkrane
📣 دیشب که خواب بودید...
▪️رسانهها میگویند تا دوشنبه ۹۷میلیوننفر در آمریکا، زودتر از روز اصلی رایگیری ریاستجمهوری، رایشان را به صندوقها ریختهاند که در تاریخ انتخابات آمریکا یک رکورد قابل توجه است.
▫️هر دو نامزد اصلی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در واپسین ساعتهای تبلیغات به کارزار انتخاباتیشان در ایالتهای حساس پنسیلوانیا، ویسکانسین، میشیگان و کارولینای شمالی ادامه دادند.
▪️پلیس اتریش میگوید حملههای دیشب در مرکز شهر وین، پایتخت این کشور، تروریستی بوده و کار نیروهای طرفدار گروه داعش بوده و تاکنون سهکشته داشته.
▫️پلیس میگوید مظنون اصلی حمله، مسلمان تندرویی بوده که با داعش رابطه داشته و هنوز همدستاش فراری است.
▫️در حملههای دیشب، از جمله به یک کنیسه یهودیان، سه نفر کشته و ۱۵نفر بدجوری زخمی شدهاند- یکیاز مظنونان حمله هم در صحنه، با گلوله پلیس کشته شد.
#روزآروز
@Roshanfkrane
▪️رسانهها میگویند تا دوشنبه ۹۷میلیوننفر در آمریکا، زودتر از روز اصلی رایگیری ریاستجمهوری، رایشان را به صندوقها ریختهاند که در تاریخ انتخابات آمریکا یک رکورد قابل توجه است.
▫️هر دو نامزد اصلی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در واپسین ساعتهای تبلیغات به کارزار انتخاباتیشان در ایالتهای حساس پنسیلوانیا، ویسکانسین، میشیگان و کارولینای شمالی ادامه دادند.
▪️پلیس اتریش میگوید حملههای دیشب در مرکز شهر وین، پایتخت این کشور، تروریستی بوده و کار نیروهای طرفدار گروه داعش بوده و تاکنون سهکشته داشته.
▫️پلیس میگوید مظنون اصلی حمله، مسلمان تندرویی بوده که با داعش رابطه داشته و هنوز همدستاش فراری است.
▫️در حملههای دیشب، از جمله به یک کنیسه یهودیان، سه نفر کشته و ۱۵نفر بدجوری زخمی شدهاند- یکیاز مظنونان حمله هم در صحنه، با گلوله پلیس کشته شد.
#روزآروز
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 اولین کنسرت #کیهان_کلهر بعد از #کرونا که به استاد محمدرضا #شجریان تقدیم شد.
#موسیقی_بیکلام
@Roshanfkrane
#موسیقی_بیکلام
@Roshanfkrane
روشنفکران
📢 قانون حمایت از معلولین اگر خودتان یاعزیزان تان دارای معلولیت هستید حتما این قانون درباره مناسب سازی اماکن عمومی اعم از دانشگاه ها و مدارس و .... را بدانید و برایشان بفرستید تا بدانند #حمایت_از_معلولین این پست را به اشتراک بگذارید @Roshanfkrane
بنده امسال کنکور دادم
برای دانشکده یزدانپناه سنندج قبول شدم
که مناسب سازی نشده!
کارگاهشون هم طبقه چهارم هست که مناسب سازی نشده
#ارسالی #اجتماعی
#حمایت_از_معلولین
@Roshanfkrane
برای دانشکده یزدانپناه سنندج قبول شدم
که مناسب سازی نشده!
کارگاهشون هم طبقه چهارم هست که مناسب سازی نشده
#ارسالی #اجتماعی
#حمایت_از_معلولین
@Roshanfkrane
روشنفکران
روز انتخابات در آمریکاست و یادی کنیم از جوانی ما که به بازیگری در انتخابات آن سرزمین رفت با نفهمیدن آگاهی حیرت انگیز مردم. آن مردم آگاه. (بخشی از مستند «روزگار ما» ساخته رخشان بنیاعتماد) @Roshanfkrane
این که بیست سال پیش، نظر مخالفا حرف الان ماست واقعا درد داره...
این تصاویر برای من که زمانی به اصلاحات امید داشتم خیلی آشناست، جوونی من پای بزک دوزک اصلاحطلب جماعت حروم شد. لعنت بهتون
الان میفهمم اون عدهای که رای نمیدادن و همهجوره سعی میکردیم مجابشون کنیم چقدر آگاهتر بودن.
اون چه که ما از سال ۹۶ به بعد بهش رسیدیم رو نفر آخر این فیلم (دقیقه ۱:۲۰ به بعد) سال ۸۰ فهمیده بود
@Roshanfkrane
این تصاویر برای من که زمانی به اصلاحات امید داشتم خیلی آشناست، جوونی من پای بزک دوزک اصلاحطلب جماعت حروم شد. لعنت بهتون
الان میفهمم اون عدهای که رای نمیدادن و همهجوره سعی میکردیم مجابشون کنیم چقدر آگاهتر بودن.
اون چه که ما از سال ۹۶ به بعد بهش رسیدیم رو نفر آخر این فیلم (دقیقه ۱:۲۰ به بعد) سال ۸۰ فهمیده بود
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 یک شهروند ایران: دولت برای کندن شر کرونا یا قرنطینه کامل اعلام کند یا حکومت نظامی
آمار روزانه مرگ و میر مبتلایان به ویروس کرونا کماکان در ایران بالاست. شهروندان ایران در گفتوگو با خبرگزاری آناتولی ترکیه هرکدام پیشنهادی به دولت ارائه میدهند.
پیرمردی از دولت میخواهد تا به مردم کمک مالی کند تا آنها بتوانند در خانه بمانند. جوانی وضعیت را با دوره جنگ مقایسه کرده و میگوید باید هرچه سریعتر یا وضعیت قرنطینه اعلام شود یا حکومت نظامی تا بتوانیم از این وضعیت کشتار کرونا خارج شویم.بیشتر بخوانید:
HTTPS://BIT.LY/324PH4H
#کرونا
@Roshanfkrane
آمار روزانه مرگ و میر مبتلایان به ویروس کرونا کماکان در ایران بالاست. شهروندان ایران در گفتوگو با خبرگزاری آناتولی ترکیه هرکدام پیشنهادی به دولت ارائه میدهند.
پیرمردی از دولت میخواهد تا به مردم کمک مالی کند تا آنها بتوانند در خانه بمانند. جوانی وضعیت را با دوره جنگ مقایسه کرده و میگوید باید هرچه سریعتر یا وضعیت قرنطینه اعلام شود یا حکومت نظامی تا بتوانیم از این وضعیت کشتار کرونا خارج شویم.بیشتر بخوانید:
HTTPS://BIT.LY/324PH4H
#کرونا
@Roshanfkrane
در ستايش جهل
گلبانگِ «نمیدانم»، به من آرامش میدهد؛ تکلیفم را با خودم و جهان، روشنتر میکند. اگر زبانم را میبندد، چشم و گوشم را باز میکند. فقط باید باورش کرد. باید مثل فارابی، دانست که نسبت معلومات ما به مجهولاتمان، همچون نسبت شعاع دایره به محیط آن است؛ یعنی ذرهای علم تازهوارد، هزاران مجهول جديد با خود میآورد. اگر قرار بود هر کس به اندازهای که میداند، حرف بزند و به مقداری که نمیداند خاموش بنشیند، جهان در سکوتی آرامبخش فرو میرفت و جز زوزههای پراكنده و ضعیف، از دوردستها به گوش نمیرسید. این سکوت، بهتر از سیرک صداها و هياهوی عربدهها نيست؟
از دوست نازنینی که هرازگاه بر جنازۀ من چوب ارشاد و غیرت دینی میزند، میپرسم: اگر التزام و تعصب به دانش اندک، روا است، چرا ذرهای از این تعصب و غیرت را به جهل عظیم خود نداشته باشیم؟ هيبت غولآسای اين سؤال، مرا مست میكند، ولی میدانم كه برای تو خندهدار است. برادر خوب و مهربانم، چرا از خود نمیپرسيم كه چند سیارۀ سرگردان علم، چه فروغی دارد که گمگشتگی ما را در کهکشان نادانی از یاد ببرد؟ چرا آنقدر که «دانش اندک» انگيزۀ پرگويی و برآمدگی رگهای گردن است، آن «جهل عظیم» منشأ سکوت و آرامش و مدارا نیست؟ اگر تو را دانشت چنین غیور و ستیزهجو کرده است، مرا جهلم به آرامش و مدارا میخواند. جهل من، بیشتر از دانش تو است. تو اگر علمت را میستایی، من جهلم را میپرستم. اگر تو درک و هوشیاریات را چون کوه پنداشتهای، من میدانم که هوشیاری انسان در برابر دشمنانش(جهالت، توجیه، خرافات، ظلم، ترس، غفلت، عشق، توهم، تبلیغات، تعصب، غرض، كژتابیهای زبان...) كاهی است در مصاف تندباد.
برگ كاهم در مصاف تندباد
من چه دانم كه كجا خواهم فتاد
در سایۀ خوش «نمیدانم»، همهچیز مهیا است. در جهان بیمرز حيرت، نه خدا را از تو میگیرند و نه دین را و نه انسانیت را و نه عقلانیت را و نه خویشتنِ خویشت را و نه ضد آن را، و نه حتی جزم و یقین معقول را. جهانِ «نمیدانم»، بزرگ است و بزرگوار، و گنجایی هر آگاهی و دانش جدیدی را دارد؛ اما «میدانم» و اذنابش، بادبانهای کشتی روحت را در هم میپيچند و هر جا که باشند، همانجا لنگر میاندازند. برادر خوبم، «میدانم»، لنگرگاه خوبی نيست. من سرگردانی در اقيانوسها، در شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل را بر اقامت دائمی در لنجهای چسبيده به ساحل، ترجيح میدهم. كجا دانند حال خوش ما را سبکباران ساحلها؟
#رضا_بابایی
یادش گرامی...🥀
@Roshanfkrane
گلبانگِ «نمیدانم»، به من آرامش میدهد؛ تکلیفم را با خودم و جهان، روشنتر میکند. اگر زبانم را میبندد، چشم و گوشم را باز میکند. فقط باید باورش کرد. باید مثل فارابی، دانست که نسبت معلومات ما به مجهولاتمان، همچون نسبت شعاع دایره به محیط آن است؛ یعنی ذرهای علم تازهوارد، هزاران مجهول جديد با خود میآورد. اگر قرار بود هر کس به اندازهای که میداند، حرف بزند و به مقداری که نمیداند خاموش بنشیند، جهان در سکوتی آرامبخش فرو میرفت و جز زوزههای پراكنده و ضعیف، از دوردستها به گوش نمیرسید. این سکوت، بهتر از سیرک صداها و هياهوی عربدهها نيست؟
از دوست نازنینی که هرازگاه بر جنازۀ من چوب ارشاد و غیرت دینی میزند، میپرسم: اگر التزام و تعصب به دانش اندک، روا است، چرا ذرهای از این تعصب و غیرت را به جهل عظیم خود نداشته باشیم؟ هيبت غولآسای اين سؤال، مرا مست میكند، ولی میدانم كه برای تو خندهدار است. برادر خوب و مهربانم، چرا از خود نمیپرسيم كه چند سیارۀ سرگردان علم، چه فروغی دارد که گمگشتگی ما را در کهکشان نادانی از یاد ببرد؟ چرا آنقدر که «دانش اندک» انگيزۀ پرگويی و برآمدگی رگهای گردن است، آن «جهل عظیم» منشأ سکوت و آرامش و مدارا نیست؟ اگر تو را دانشت چنین غیور و ستیزهجو کرده است، مرا جهلم به آرامش و مدارا میخواند. جهل من، بیشتر از دانش تو است. تو اگر علمت را میستایی، من جهلم را میپرستم. اگر تو درک و هوشیاریات را چون کوه پنداشتهای، من میدانم که هوشیاری انسان در برابر دشمنانش(جهالت، توجیه، خرافات، ظلم، ترس، غفلت، عشق، توهم، تبلیغات، تعصب، غرض، كژتابیهای زبان...) كاهی است در مصاف تندباد.
برگ كاهم در مصاف تندباد
من چه دانم كه كجا خواهم فتاد
در سایۀ خوش «نمیدانم»، همهچیز مهیا است. در جهان بیمرز حيرت، نه خدا را از تو میگیرند و نه دین را و نه انسانیت را و نه عقلانیت را و نه خویشتنِ خویشت را و نه ضد آن را، و نه حتی جزم و یقین معقول را. جهانِ «نمیدانم»، بزرگ است و بزرگوار، و گنجایی هر آگاهی و دانش جدیدی را دارد؛ اما «میدانم» و اذنابش، بادبانهای کشتی روحت را در هم میپيچند و هر جا که باشند، همانجا لنگر میاندازند. برادر خوبم، «میدانم»، لنگرگاه خوبی نيست. من سرگردانی در اقيانوسها، در شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل را بر اقامت دائمی در لنجهای چسبيده به ساحل، ترجيح میدهم. كجا دانند حال خوش ما را سبکباران ساحلها؟
#رضا_بابایی
یادش گرامی...🥀
@Roshanfkrane
✅آنتونیوی قصه دسیکا
✍🏼ویتوریو دسیکا در فیلم دزد دوچرخه قصه جالبی را روایت می کند. آنتونیو پس از اخراج از کارخانه و تجربه تلخ بیکاری، برای چسباندن آگهی روی دیوارهای شهر رم استخدام می شود. البته شرط استخدام، داشتن دوچرخه است ولی دوچرخه او در گرو بانک است. او ملحفه های خانه اش را می فروشد تا دوچرخه اش را آزاد کند. در روز اول استخدام، دوچرخه آنتونیو به سرقت می رود. بیشتر فیلم روایت یأس، حقارت، سرگشتگی و ناامیدی آنتونیو و پسر نوجوانش برونو است که در کوچه های رم و زیر آفتاب به دنبال دوچرخه می گردند. در اواخر فیلم آنتونیو در کمال ناامیدی و یأس، تصمیم می گیرد تا دوچرخه ای را بدزدد ولی در همان ابتدای کار مردم پی می برند و داد و هوار راه می اندازند و او را می گیرند. عابران در مقابل چشمان پسر، پدر را کتک می زنند و بابت این کار شدیدا ملامتش می کنند.
✔️هدفم از نوشتن متن بالا چیز دیگری است:
هموطن عزیز. کاسب محترم. خیلی خوب است که محل کسب شما به دوربین مدار بسته مجهز است. ولی خواهش می کنم فیلم پدران، مادران یا جوانانی را که به شکل پنهانی از مغازه یا فروشگاهت چیزی برمی دارند و در جیب یا کیف یا زیر چادرشان می گذارند را در شبکه های اجتماعی منتشر نکن. اگر نمی توانی در مقابل وسوسه انتشار آن مقاومت کنی خواهش می کنم چهره آنها را کاملا محو کن. انتشار چهره آنان نه تنها منصفانه نیست بلکه ظالمانه است. تو با انتشار این فیلم که شاید اولین سرقت آنان از سر ناچاری باشد آنان را به سنگین ترین مجازات محکوم کرده ای قبل از آنکه با دادگاه و قاضی مواجه شوند. لحظه ای تصور کن که فرزندان آن مادر یا پدر در شبکه های اجتماعی فیلم والدین خود را به هنگام دزدی در فروشگاه ببینند! تو از این موضوع خوشحال می شوی؟
به راستی از کجا می دانی که آنها همان آنتونیوی قصه دسیکا مردمانی مأیوس، ناامید و سرخورده نیستند که زندگی شان چپاول شده است؟
▪️فردین علیخواه / جامعه شناس
........................................
@Roshanfkrane
✍🏼ویتوریو دسیکا در فیلم دزد دوچرخه قصه جالبی را روایت می کند. آنتونیو پس از اخراج از کارخانه و تجربه تلخ بیکاری، برای چسباندن آگهی روی دیوارهای شهر رم استخدام می شود. البته شرط استخدام، داشتن دوچرخه است ولی دوچرخه او در گرو بانک است. او ملحفه های خانه اش را می فروشد تا دوچرخه اش را آزاد کند. در روز اول استخدام، دوچرخه آنتونیو به سرقت می رود. بیشتر فیلم روایت یأس، حقارت، سرگشتگی و ناامیدی آنتونیو و پسر نوجوانش برونو است که در کوچه های رم و زیر آفتاب به دنبال دوچرخه می گردند. در اواخر فیلم آنتونیو در کمال ناامیدی و یأس، تصمیم می گیرد تا دوچرخه ای را بدزدد ولی در همان ابتدای کار مردم پی می برند و داد و هوار راه می اندازند و او را می گیرند. عابران در مقابل چشمان پسر، پدر را کتک می زنند و بابت این کار شدیدا ملامتش می کنند.
✔️هدفم از نوشتن متن بالا چیز دیگری است:
هموطن عزیز. کاسب محترم. خیلی خوب است که محل کسب شما به دوربین مدار بسته مجهز است. ولی خواهش می کنم فیلم پدران، مادران یا جوانانی را که به شکل پنهانی از مغازه یا فروشگاهت چیزی برمی دارند و در جیب یا کیف یا زیر چادرشان می گذارند را در شبکه های اجتماعی منتشر نکن. اگر نمی توانی در مقابل وسوسه انتشار آن مقاومت کنی خواهش می کنم چهره آنها را کاملا محو کن. انتشار چهره آنان نه تنها منصفانه نیست بلکه ظالمانه است. تو با انتشار این فیلم که شاید اولین سرقت آنان از سر ناچاری باشد آنان را به سنگین ترین مجازات محکوم کرده ای قبل از آنکه با دادگاه و قاضی مواجه شوند. لحظه ای تصور کن که فرزندان آن مادر یا پدر در شبکه های اجتماعی فیلم والدین خود را به هنگام دزدی در فروشگاه ببینند! تو از این موضوع خوشحال می شوی؟
به راستی از کجا می دانی که آنها همان آنتونیوی قصه دسیکا مردمانی مأیوس، ناامید و سرخورده نیستند که زندگی شان چپاول شده است؟
▪️فردین علیخواه / جامعه شناس
........................................
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
🎥 چارلی چاپلین در فیلم دیکتاتور بزرگ خطاب به همه ی مکاتب دنیا، وجدان های بیدار ؛ 《نکبت و بدبختی که مارا فرا گرفته، گذراست》
«به کسانی که صدای من را میشنوند، میگویم:
«ناامید نباشید.»
نکبت و بدبختی که ما را فرا گرفته
حاصل حرص و طمع کسانی است
که از پیشرفت انسان و جریان یافتن انسانیت وحشت دارند؛
اما بدانید که این وضعیت گذراست
و این نفرت بزودی به تاریخ خواهد پیوست.
دیکتاتورها خواهند مرد و قدرتی که از مردم گرفته بودند به مردم باز خواهد گشت.
آنها میمیرند، اما آزادی هرگز نخواهد مرد»
با #زیرنویس_فارسی(در چند پست بعدتر فیلم کامل دوبله، درج شده)
#سکانس_فیلم
@Roshanfkrane
🎥 چارلی چاپلین در فیلم دیکتاتور بزرگ خطاب به همه ی مکاتب دنیا، وجدان های بیدار ؛ 《نکبت و بدبختی که مارا فرا گرفته، گذراست》
«به کسانی که صدای من را میشنوند، میگویم:
«ناامید نباشید.»
نکبت و بدبختی که ما را فرا گرفته
حاصل حرص و طمع کسانی است
که از پیشرفت انسان و جریان یافتن انسانیت وحشت دارند؛
اما بدانید که این وضعیت گذراست
و این نفرت بزودی به تاریخ خواهد پیوست.
دیکتاتورها خواهند مرد و قدرتی که از مردم گرفته بودند به مردم باز خواهد گشت.
آنها میمیرند، اما آزادی هرگز نخواهد مرد»
با #زیرنویس_فارسی(در چند پست بعدتر فیلم کامل دوبله، درج شده)
#سکانس_فیلم
@Roshanfkrane