موافقت مجلس با طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریمها
🔹نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز تقاضای بررسی طرح "اقدام راهبردی برای لغو تحریمها" به صورت یک فوریتی را بررسی کرده و در نهایت با 196 رأی موافق با این تقاضا موافقت کردند.
@Roshanfkrane
🔹نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز تقاضای بررسی طرح "اقدام راهبردی برای لغو تحریمها" به صورت یک فوریتی را بررسی کرده و در نهایت با 196 رأی موافق با این تقاضا موافقت کردند.
@Roshanfkrane
محمد امامی از متهمان بانک سرمایه:
جای فعال اقتصادی، فرهنگی و دور زنندگان تحریم در زندان نیست ما را به منطقه امنی که شایسته آنها هستیم برسانید.😐😐
@Roshanfkrane
جای فعال اقتصادی، فرهنگی و دور زنندگان تحریم در زندان نیست ما را به منطقه امنی که شایسته آنها هستیم برسانید.😐😐
@Roshanfkrane
ایرانیان ازچه میگریزند؟
✍ #فضلالله_یاری
چند سال پیش دراوج هجوم بیسابقه پناهجویان کشورهای جنگزده سوریه، عراق، افغانستان، اریتره و برخی کشورهای درگیر جنگ به اروپا در مرز مجارستان - که دروازه ورود به اروپا محسوب میشود- موضوعی که از دید عکاسان رسانههای خبری جهان دورنماند و بهسرعت به سراسر جهان مخابره شد و البته مفهوم تلخ«پناهجوی ایرانی» پررنگ تر از همیشه در میان رسانههای جهان قرار گرفت؛ ایرانی که نه درگیر حمله خارجی بود و نه جنگهای داخلی در آن جریان داشت، نه خشکسالیهای مرگبار کشورهای آفریقایی را داشت و نه فقر امکانات و منابع آنها را.
کمی بعد انتشار یک آمار از درخواستکنندگان پناهندگی از سراسر جهان، نشان میداد که ایران با حدود 60 هزار درخواست، رتبه دهم در میان این کشورهایی را دارد که مردمش آنجا را مناسب زندگی نمیدانند.
مقایسه وضعیت فرهنگی واقتصادی برخی کشورهای قبل از ایران در این فهرست، به قضیه وجه تراژیکی داده است.
سوریه، عراق، افغانستان، صربستان، اریتره، آلبانی و کنگو کشورهایی بودند که بسیاری ازعوامل لازم برای مهاجرت از آنجا را داشت؛ وضعیتی که ظاهرا ایران نداشت.نه مانند سوریه و عراق و افغانستان و صربستان درگیر جنگ داعش و طالبان و القاعده بود و نه چون کنگو و اریتره دچار فقر گسترده و خشکسالی و کمبود منابع.
اما ایرانیها از چه میگریزند؟
آنچه نتایج برخی پژوهشهای داخلی نشان میدهد در راس همه خواستهها یا درحقیقت انگیزههای این گروه از ایرانیان، مسئله«امید به آینده» خودنمایی میکند. امیدی که جستوجوی شغل، یافتن شغل بهتر، تحصیل، امکانات و فرصتهای برابر و البته برخی آزادیهای فردی و سیاسی را دربرمیگیرد.
تفاوت وضعیت منابع مالی و ظرفیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران با کشورهای فوق، سبب شده تا موضوع درخواست«پناهندگی» رنگی سیاسی به خود بگیرد و برچسب «پناهنده ایرانی» مفهومی سیاسی باشد که مخالفان نظام سیاسی را به ذهن متبادر کند و بلافاصله به این سوال ختم شود که به کدام گروه اپوزیسیون ایرانی تعلق دارند؟ این درحالی است که برخی از این پناهندگان نه نسبت به وضعیت سیاسی داخلی آگاهی دارند(و نه تفاوتی بین میرحسین موسوی و محسن رضایی قایلاند) و نه حتی اپوزیسیون حکومت در خارج را میشناسند (و نه بین رضا پهلوی و مریم رجوی فرقی میگذارند.)
از این جالبتر این که برخی از این افراد که از شرایط کشور گریخته و با عنوان «پناهنده» توانستهاند برای خود در یکی از کشورهای برخوردار، وضعیت زندگی قابل قبولی فراهم کنند.
در یک تحلیل داخلی بهتر است بپذیریم که همه کسانی که از شرایط کشور میگریزند، شاید همه آنها انگیزه سیاسی نداشته باشند، اما سیاست عامل اصلی آن است. سیاستی که نمیتواند #اقتصاد را سامان دهد و برخی را یک شبه به آسمان میبرد و برخی دیگر را - که بسیار بیشترند - به خاک مینشاند و آنها نیز ناچار به دنبال نان، به هر دیاری رو میکنند. سیاستی که در پرتو آن برخی از قرائتهای ویژه از مذهب رسمی، بسیاری از خواستههای اجتماعی مردم - حتی در چارچوب قانون و شرع – را به تحرکاتی ممنوعه بدل میکند که حتی آرزو کردن برای تحقق این خواستهها، نیز جرم محسوب میشود.
سیاستی که از شکم آن، #رانت هایی زاده میشود که مفهوم «فرصتهای برابر برای همگان» را به طنزی بدل میکند تا برخی از مردم رو به سرزمین فرصتهای برابر از خانه پدری دل بکنند و دل به دریاهای هولناکی بزنند که گاه مرگ را برایشان به مساوات قسمت میکند.
سیاستی که #فرهنگ را فقط در چارچوب مورد نظر خودش - و نه مردم – محدود کرده و همه تلاشش این است که همه منویات خودش را به مردم القا کند. در این میان به نمادهای فرهنگی مورد علاقه مردم که از این چارچوب خارجاند، نه تنها بیاعتنا، بلکه به شدت مخالف است و وقتی این مخالفت جنبه عملی پیدا کند، از دل آن تنبیه و جریمه و زندان نیز بیرون میآید. و در نهایت سیاستی که تقریبا هیچ عرصهای از زندگی مردم از زیرسیطره آن خارج نیست و مانند دوربینی دایمی - که به سامانههای صدور قبض جریمه نیز متصل است – زندگی فردی واجتماعی آنان را رصد میکند.
اگر فردی یا مرجعی در داخل نظام حکومتی میخواهد به پاسخ این پرسش برسد که چرا مردم ایران میگریزند، بهتر است که بدبینانهترین حالت را درنظر بگیرد و همه انگیزههای مردم از تلاش برای مهاجرت را سیاسی ببیند. اینگونه به واقعبینی لازم برای حکومتداری بیشتر نزدیک میشود. البته اگر ارادهای برای رسیدن به پاسخ این پرسش وجود داشته باشد./همدلی
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
✍ #فضلالله_یاری
چند سال پیش دراوج هجوم بیسابقه پناهجویان کشورهای جنگزده سوریه، عراق، افغانستان، اریتره و برخی کشورهای درگیر جنگ به اروپا در مرز مجارستان - که دروازه ورود به اروپا محسوب میشود- موضوعی که از دید عکاسان رسانههای خبری جهان دورنماند و بهسرعت به سراسر جهان مخابره شد و البته مفهوم تلخ«پناهجوی ایرانی» پررنگ تر از همیشه در میان رسانههای جهان قرار گرفت؛ ایرانی که نه درگیر حمله خارجی بود و نه جنگهای داخلی در آن جریان داشت، نه خشکسالیهای مرگبار کشورهای آفریقایی را داشت و نه فقر امکانات و منابع آنها را.
کمی بعد انتشار یک آمار از درخواستکنندگان پناهندگی از سراسر جهان، نشان میداد که ایران با حدود 60 هزار درخواست، رتبه دهم در میان این کشورهایی را دارد که مردمش آنجا را مناسب زندگی نمیدانند.
مقایسه وضعیت فرهنگی واقتصادی برخی کشورهای قبل از ایران در این فهرست، به قضیه وجه تراژیکی داده است.
سوریه، عراق، افغانستان، صربستان، اریتره، آلبانی و کنگو کشورهایی بودند که بسیاری ازعوامل لازم برای مهاجرت از آنجا را داشت؛ وضعیتی که ظاهرا ایران نداشت.نه مانند سوریه و عراق و افغانستان و صربستان درگیر جنگ داعش و طالبان و القاعده بود و نه چون کنگو و اریتره دچار فقر گسترده و خشکسالی و کمبود منابع.
اما ایرانیها از چه میگریزند؟
آنچه نتایج برخی پژوهشهای داخلی نشان میدهد در راس همه خواستهها یا درحقیقت انگیزههای این گروه از ایرانیان، مسئله«امید به آینده» خودنمایی میکند. امیدی که جستوجوی شغل، یافتن شغل بهتر، تحصیل، امکانات و فرصتهای برابر و البته برخی آزادیهای فردی و سیاسی را دربرمیگیرد.
تفاوت وضعیت منابع مالی و ظرفیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران با کشورهای فوق، سبب شده تا موضوع درخواست«پناهندگی» رنگی سیاسی به خود بگیرد و برچسب «پناهنده ایرانی» مفهومی سیاسی باشد که مخالفان نظام سیاسی را به ذهن متبادر کند و بلافاصله به این سوال ختم شود که به کدام گروه اپوزیسیون ایرانی تعلق دارند؟ این درحالی است که برخی از این پناهندگان نه نسبت به وضعیت سیاسی داخلی آگاهی دارند(و نه تفاوتی بین میرحسین موسوی و محسن رضایی قایلاند) و نه حتی اپوزیسیون حکومت در خارج را میشناسند (و نه بین رضا پهلوی و مریم رجوی فرقی میگذارند.)
از این جالبتر این که برخی از این افراد که از شرایط کشور گریخته و با عنوان «پناهنده» توانستهاند برای خود در یکی از کشورهای برخوردار، وضعیت زندگی قابل قبولی فراهم کنند.
در یک تحلیل داخلی بهتر است بپذیریم که همه کسانی که از شرایط کشور میگریزند، شاید همه آنها انگیزه سیاسی نداشته باشند، اما سیاست عامل اصلی آن است. سیاستی که نمیتواند #اقتصاد را سامان دهد و برخی را یک شبه به آسمان میبرد و برخی دیگر را - که بسیار بیشترند - به خاک مینشاند و آنها نیز ناچار به دنبال نان، به هر دیاری رو میکنند. سیاستی که در پرتو آن برخی از قرائتهای ویژه از مذهب رسمی، بسیاری از خواستههای اجتماعی مردم - حتی در چارچوب قانون و شرع – را به تحرکاتی ممنوعه بدل میکند که حتی آرزو کردن برای تحقق این خواستهها، نیز جرم محسوب میشود.
سیاستی که از شکم آن، #رانت هایی زاده میشود که مفهوم «فرصتهای برابر برای همگان» را به طنزی بدل میکند تا برخی از مردم رو به سرزمین فرصتهای برابر از خانه پدری دل بکنند و دل به دریاهای هولناکی بزنند که گاه مرگ را برایشان به مساوات قسمت میکند.
سیاستی که #فرهنگ را فقط در چارچوب مورد نظر خودش - و نه مردم – محدود کرده و همه تلاشش این است که همه منویات خودش را به مردم القا کند. در این میان به نمادهای فرهنگی مورد علاقه مردم که از این چارچوب خارجاند، نه تنها بیاعتنا، بلکه به شدت مخالف است و وقتی این مخالفت جنبه عملی پیدا کند، از دل آن تنبیه و جریمه و زندان نیز بیرون میآید. و در نهایت سیاستی که تقریبا هیچ عرصهای از زندگی مردم از زیرسیطره آن خارج نیست و مانند دوربینی دایمی - که به سامانههای صدور قبض جریمه نیز متصل است – زندگی فردی واجتماعی آنان را رصد میکند.
اگر فردی یا مرجعی در داخل نظام حکومتی میخواهد به پاسخ این پرسش برسد که چرا مردم ایران میگریزند، بهتر است که بدبینانهترین حالت را درنظر بگیرد و همه انگیزههای مردم از تلاش برای مهاجرت را سیاسی ببیند. اینگونه به واقعبینی لازم برای حکومتداری بیشتر نزدیک میشود. البته اگر ارادهای برای رسیدن به پاسخ این پرسش وجود داشته باشد./همدلی
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸بخشی از مناظره سید محمود نبویان و محمود صادقی در اینستاگرام و ارایه اسناد از سوی سید محمود نبویان و دغدغه های او در مورد روابط مجید و عباس با حاج خانم شرمن!
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
زخم آبان 98
یک سال از ناآرامیهای خونین آبان 98 گذشت. در این یک سال، کشور کم و بیش درگیر برخی پیامدهای آن رویداد تراژیک بخصوص رنج خانوادههای قربانیان و محاکمۀ بازداشتشدگان و صدور حکم علیه آنان بوده است.
گفته میشود هزاران نفر در جریان آن وقایع دستگیر شدهاند. این بدان معناس است که هزاران خانواده و فامیل یعنی دهها و بلکه صدها هزار نفر از جمعیت کشور در پشت درِ دادسراها و زندانهای مختلف، علاوه بر تحمل مشقات بیشمار اقتصادی، با دلهره و اضطراب هم درگیر بودهاند.
قرار بود دستگاههای رسمی گزارشی در بارۀ علت بروز ناآرامیها، خاستگاه اجتماعی و طبقاتی افراد دخیل در آن، میزان خودانگیختگی یا سازماندهی اعتراضها و بخصوص تلفات انسانی و مالی آن به جامعه گزارش دهند، اما جز سخنان پراکنده و بعضاً متناقض در این زمینه چیز دیگری شنیده نشد.
البته این نوع گزارشها حتی به فرض دقت و صراحت و صداقت، به دلیل بحران اعتماد به نهادهای رسمی، بخش مهمی از افکار عمومی را اقناع نمیکرد، اما حداقل به کار پژوهشگران امور اجتماعی و سیاسی در جهت فهم نوع نگاه نیروهای حاکم به انبوه مشکلات کشور میآمد.
مقامهای مسئول همگی مدعیاند که از سطح و عمق مشکلات مردم آگاهند، اما متأسفانه رویکرد آنان نشانی از این آگاهی ندارد. اگر آنها از عمق فشار به طبقات محروم و میانی جامعه آگاه بودند، نباید حتی یک شب با خیال آرام سر به بالین میگذاشتند، آن هم نه به علت انتظار حس انساندوستی از آنها بلکه از بیم و هراسِ توفانی از خشم و عصیانی که به محض یافتن فرصتی برای وزیدن ممکن است نه فقط شیرازۀ نظم و ثبات کشور را از هم بگسلد، بلکه خود آنان را هم در وضعیت مصیبتباری قرار دهد.
بر همین اساس است که من موافق حضور مقامهای مختلف در متن جامعه حتی با انگیزه های اصطلاحاً پوپولیستی و قدرتطلبانه هستم زیرا تجربۀ بیواسطهای که از طریق تماس مستقیم و رو در رو با مردم جان به لب آمده به دست میآید با مطالعۀ هیچ گزارشی به دست نمیآید.
در این یک سال گذشته حتی قرار بود مرهمی بر زخم آبان 98 گذاشته شود. اما نوع برخورد با برخی خانوادههای قربانیان و صدور احکام سنگین و چند مورد حکم اعدام علیه بازداشتشدگان، نشانی از مرهم که نداشته بلکه پنداری عزمی برای ناسور کردن این زخم در جریان بوده است.
در یک سالگی آن رویداد مصیببار، توصیۀ من به مسئولان کشور این است که اگر به دلایلی نمیخواهند با فجایعی که در ژرفای این جامعه در حال گسترش است، رو در رو شوند، دستکم هشدارهای برخی از پژوهشگران دلسوز و بیطرفی که با آنها عنادی هم ندارند، اینطور یکسره نادیده نگیرند.
پس زخم آبان 98 را بیش از این ناسور نکنید! اعلام عفو عمومی برای تمامی بازداشتشدگان آن وقایع، در حقیقت، حرکتی در این جهت است و علاوه بر آن، خانوادههای بسیاری را که اغلب از اقشار محروم و به حاشیه رانده شدۀ این جامعۀ به شدت نامتوازن هستند، از رنج و درد گرفتاری در پشت درِ دادگاهها و زندانها و دلهرۀ دائمی نسبت به سرنوشت فرزندانشان، رهایی میدهد.
هزاران بار به توصیۀ تندخوهای کوتهفکر عمل کردید و نتیجهاش این شد! یک بار هم به توصیۀ امثال من عمل کنید!
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
#احمد_زیدآبادی
#آبان_98
#عفو_عمومی
@Roshanfkeane
یک سال از ناآرامیهای خونین آبان 98 گذشت. در این یک سال، کشور کم و بیش درگیر برخی پیامدهای آن رویداد تراژیک بخصوص رنج خانوادههای قربانیان و محاکمۀ بازداشتشدگان و صدور حکم علیه آنان بوده است.
گفته میشود هزاران نفر در جریان آن وقایع دستگیر شدهاند. این بدان معناس است که هزاران خانواده و فامیل یعنی دهها و بلکه صدها هزار نفر از جمعیت کشور در پشت درِ دادسراها و زندانهای مختلف، علاوه بر تحمل مشقات بیشمار اقتصادی، با دلهره و اضطراب هم درگیر بودهاند.
قرار بود دستگاههای رسمی گزارشی در بارۀ علت بروز ناآرامیها، خاستگاه اجتماعی و طبقاتی افراد دخیل در آن، میزان خودانگیختگی یا سازماندهی اعتراضها و بخصوص تلفات انسانی و مالی آن به جامعه گزارش دهند، اما جز سخنان پراکنده و بعضاً متناقض در این زمینه چیز دیگری شنیده نشد.
البته این نوع گزارشها حتی به فرض دقت و صراحت و صداقت، به دلیل بحران اعتماد به نهادهای رسمی، بخش مهمی از افکار عمومی را اقناع نمیکرد، اما حداقل به کار پژوهشگران امور اجتماعی و سیاسی در جهت فهم نوع نگاه نیروهای حاکم به انبوه مشکلات کشور میآمد.
مقامهای مسئول همگی مدعیاند که از سطح و عمق مشکلات مردم آگاهند، اما متأسفانه رویکرد آنان نشانی از این آگاهی ندارد. اگر آنها از عمق فشار به طبقات محروم و میانی جامعه آگاه بودند، نباید حتی یک شب با خیال آرام سر به بالین میگذاشتند، آن هم نه به علت انتظار حس انساندوستی از آنها بلکه از بیم و هراسِ توفانی از خشم و عصیانی که به محض یافتن فرصتی برای وزیدن ممکن است نه فقط شیرازۀ نظم و ثبات کشور را از هم بگسلد، بلکه خود آنان را هم در وضعیت مصیبتباری قرار دهد.
بر همین اساس است که من موافق حضور مقامهای مختلف در متن جامعه حتی با انگیزه های اصطلاحاً پوپولیستی و قدرتطلبانه هستم زیرا تجربۀ بیواسطهای که از طریق تماس مستقیم و رو در رو با مردم جان به لب آمده به دست میآید با مطالعۀ هیچ گزارشی به دست نمیآید.
در این یک سال گذشته حتی قرار بود مرهمی بر زخم آبان 98 گذاشته شود. اما نوع برخورد با برخی خانوادههای قربانیان و صدور احکام سنگین و چند مورد حکم اعدام علیه بازداشتشدگان، نشانی از مرهم که نداشته بلکه پنداری عزمی برای ناسور کردن این زخم در جریان بوده است.
در یک سالگی آن رویداد مصیببار، توصیۀ من به مسئولان کشور این است که اگر به دلایلی نمیخواهند با فجایعی که در ژرفای این جامعه در حال گسترش است، رو در رو شوند، دستکم هشدارهای برخی از پژوهشگران دلسوز و بیطرفی که با آنها عنادی هم ندارند، اینطور یکسره نادیده نگیرند.
پس زخم آبان 98 را بیش از این ناسور نکنید! اعلام عفو عمومی برای تمامی بازداشتشدگان آن وقایع، در حقیقت، حرکتی در این جهت است و علاوه بر آن، خانوادههای بسیاری را که اغلب از اقشار محروم و به حاشیه رانده شدۀ این جامعۀ به شدت نامتوازن هستند، از رنج و درد گرفتاری در پشت درِ دادگاهها و زندانها و دلهرۀ دائمی نسبت به سرنوشت فرزندانشان، رهایی میدهد.
هزاران بار به توصیۀ تندخوهای کوتهفکر عمل کردید و نتیجهاش این شد! یک بار هم به توصیۀ امثال من عمل کنید!
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
#احمد_زیدآبادی
#آبان_98
#عفو_عمومی
@Roshanfkeane
بیداد
محمدرضا شجریان
ساز و آواز《بیداد》
خواننده : محمدرضا #شجریان
تار : #حسین_علیزاده
کمانچه : #کیهان_کلهر
تنبک : #همایون_شجریان
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
#اخوان_ثالث
#موسیقی
@Roshanfkrane
خواننده : محمدرضا #شجریان
تار : #حسین_علیزاده
کمانچه : #کیهان_کلهر
تنبک : #همایون_شجریان
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
#اخوان_ثالث
#موسیقی
@Roshanfkrane
✍ #بهار
گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک نفس ما را
عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه
به شب از دزد باشد وحشت و روز از عسس ما را
گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم
دریغا زندگانی طی شد و نشناخت کس ما را
ز بس ماندیم در کنج قفس، گر باغبان روزی
کند ما را رها، ره نیست جز کنج قفس ما را
نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن
به کوه و دشت کرد آواره آوای جرس ما را
ز دست دل گریبان پاره کردیم از غمت شاید
سوی دل باشد از چاک گریبان دسترس ما را
درین تاریکی حیرت، به دل از عشق برقی زد
مگر تا وادی ایمن کشاند این قبس ما را
بریدیم از شهنشاهان طمع در عین درویشی
که از خوبان نباشد جز نگاهی ملتمس ما را
اگر خواهی که با صاحبدلان طرح وفا ریزی
کنون درنه قدم، زیرا نبینی زین سپس ما را
خداوندی و سلطانی به یاران باد ارزانی
دراین بیداد ظلمانی فروغ عشق بس ما را
هوس بستیم تا ترک هوس گوییم در عالم
بهار آخر به جایی میرساند این هوس ما را
#شعر #ارسالی
@Roshanfkrane
گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را
نشد کاین آسمان راحت گذارد یک نفس ما را
عسس با دزد شد دمساز و ما با هر دو بیگانه
به شب از دزد باشد وحشت و روز از عسس ما را
گرفتار جفای ناکسان گشتیم در عالم
دریغا زندگانی طی شد و نشناخت کس ما را
ز بس ماندیم در کنج قفس، گر باغبان روزی
کند ما را رها، ره نیست جز کنج قفس ما را
نشان کاروان عافیت پیدا نشد لیکن
به کوه و دشت کرد آواره آوای جرس ما را
ز دست دل گریبان پاره کردیم از غمت شاید
سوی دل باشد از چاک گریبان دسترس ما را
درین تاریکی حیرت، به دل از عشق برقی زد
مگر تا وادی ایمن کشاند این قبس ما را
بریدیم از شهنشاهان طمع در عین درویشی
که از خوبان نباشد جز نگاهی ملتمس ما را
اگر خواهی که با صاحبدلان طرح وفا ریزی
کنون درنه قدم، زیرا نبینی زین سپس ما را
خداوندی و سلطانی به یاران باد ارزانی
دراین بیداد ظلمانی فروغ عشق بس ما را
هوس بستیم تا ترک هوس گوییم در عالم
بهار آخر به جایی میرساند این هوس ما را
#شعر #ارسالی
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 فیلم سینمایی #گاگومان
کارگردان : #محمد_رسول_اف
بازیگران : #علیرضا_شالیکاران ، #فاطمه_بیژن ، #علیرضا_مهدویان و ...
مدت زمان : حدود ۸۰ دقیقه
حجم ۲۹۴ مگابایت
نکته جالب این فیلم اینست که تمام شخصیتها و بازیگران و داستانِ فیلم واقعی است...
داستانی واقعی در خراسان شمالی
(گاگومان به معنای گرگ و میشِ هواست)
#فیلم_سینمایی #اجتماعی
@Roshanfkrane
کارگردان : #محمد_رسول_اف
بازیگران : #علیرضا_شالیکاران ، #فاطمه_بیژن ، #علیرضا_مهدویان و ...
مدت زمان : حدود ۸۰ دقیقه
حجم ۲۹۴ مگابایت
نکته جالب این فیلم اینست که تمام شخصیتها و بازیگران و داستانِ فیلم واقعی است...
داستانی واقعی در خراسان شمالی
(گاگومان به معنای گرگ و میشِ هواست)
#فیلم_سینمایی #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸جانشین سازمان بسیج دانشآموزی: دانشآموزان روز ۱۳ آبان ساعت ۹ صبح در حیاط منزل خود پرچم آمریکا، رژیم صهیونیستی و فرانسه را به آتش کشیده و فیلم آن را برای ما ارسال کنند
ایسنا
پانوشت: مشکل تهیه پرچم و سه و نیم میلیونی که به گوشی دسترسی ندارند هم از نکاتی بود که مجری با دقت نظر به آن اشاره کرد.
@Roshanfkrane
ایسنا
پانوشت: مشکل تهیه پرچم و سه و نیم میلیونی که به گوشی دسترسی ندارند هم از نکاتی بود که مجری با دقت نظر به آن اشاره کرد.
@Roshanfkrane
روشنفکران
فیلم ساختن که توش میرن خاوری رو تو کانادا میکشن اینم صحنه کشته شدنشه! 😐 @Roshanfkrane
و هیچکس دست به ریموت نبرد، خاصه سیماییان و مشتی رند را زر و سیمدادند که در سریال آب بندند و خلق را تشفی قلوب کنند و این بود عاقبت خاورک و گفت که دعای اختلاسگران مرا بسازد که نساخت و آناناس روی میز خود ترکیده بود که اسنایپرش گلوله شلیک کرد و خبه کرد!
و مادر خاورک زنی بود سخت جگرآور که گفت بزرگا اختلاسگرا که اختلاس اینجهانش بخشید وصدا وسیما آن جهان!
✍️سهند ایرانمهر با اجازه ابوالفضل بیهقی
@Roshanfkrane
و مادر خاورک زنی بود سخت جگرآور که گفت بزرگا اختلاسگرا که اختلاس اینجهانش بخشید وصدا وسیما آن جهان!
✍️سهند ایرانمهر با اجازه ابوالفضل بیهقی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📣 کرونا برای مستضعفان؛ بچهای که موبایل ندارد باید حضورا به مدرسه برود!
▪️وزیر آموزشوپرورش مملکت میگوید: «دانش آموزانی که ابزار هوشمند برای استفاده از آموزش آنلاین ندارند، لزومی ندارد که از امکانات آموزش آنلاین استفاده کنند و باید به کلاس حضوری بروند.»/ فیلم از شبکه پنج صداوسیما👆🎧
#روزآروز
@Roshanfkrane
▪️وزیر آموزشوپرورش مملکت میگوید: «دانش آموزانی که ابزار هوشمند برای استفاده از آموزش آنلاین ندارند، لزومی ندارد که از امکانات آموزش آنلاین استفاده کنند و باید به کلاس حضوری بروند.»/ فیلم از شبکه پنج صداوسیما👆🎧
#روزآروز
@Roshanfkrane
زمانهی سیاه سپری میشود، روشنایی بر آستانه ایستاده است، باران مینشیند، آسمان صاف خواهد شد. آرامش فراخواهد رسید و شوربختیها پایان میگیرد.
اما تا این همه در رسد، چه رنجها که بر ما نخواهد رفت!
«استفان تسوایگ»
وجدان بیدار
@Roshanfkrane
اما تا این همه در رسد، چه رنجها که بر ما نخواهد رفت!
«استفان تسوایگ»
وجدان بیدار
@Roshanfkrane
Farda(Gole Minaye Javan)
Sorood'haye Khalgh
نیست تردید زمستان گذرد
وز پیاش پیک بهار
با هزاران گل سرخ
بی گمان می آید...
آهنگ گل مینای جوان متن ترانه راسعیدسلطانپورسروده وتوسط داوودشراره ها خوانده شده
#موسیقی
@Roshanfkrane
وز پیاش پیک بهار
با هزاران گل سرخ
بی گمان می آید...
آهنگ گل مینای جوان متن ترانه راسعیدسلطانپورسروده وتوسط داوودشراره ها خوانده شده
#موسیقی
@Roshanfkrane
«بچه قورباغه آوازه خوان»
روزی از روزها یک بچه قورباغه همراه مادرش در جنگل زندگی می کرد. این بچه قورباغه آواز می خواند و صدای آوازش که بلند می شد تمام حیوانات جنگل دورش جمع می شدند و به صدای آوازش گوش می دادند. حتی لک لک ها هم که غذایشان قورباغه است، وقتی بچه قورباغه شروع میکرد به آواز خواندن ساکت می شدند و به آواز بچه قورباغه گوش میدادند.
چند روزی باران سختی آمد و بچه قورباغه نتوانست از خانه خارج شود، آن روز صبح هوا آفتابی بود و بچه قورباغه بعد از خوردن صبحانه از خانه خارج شد. مادر بچه قورباغه داشت حیاط خانه را که بعد از طوفان حسابی کثیف شده بود را جارو می کرد. به بچه قورباغه گفت: پسرم حواست باشه، عمو لاک پشت گفت که آب برکه بالا آمده و یک ماهی گوشتخوار وارد برکه شده، امروز لطفاً سمت برکه نرو.
آفتاب صبحگاهی بدن بچه قورباغه را گرم کرد و نگاهی به مادرش کرد و گفت: مادرجان من با آواز خواندنم حتی لک لک ها را وادار به گوش دادن می کنم این که یک ماهی بیشتر نیست.
مادر گفت: عزیزم اینقدر مغرور نباش درسته تو خیلی قشنگ آواز می خوانی اما دلیل بر این نیست که همه جا این توانمندی تو کار بکنه.
بچه قورباغه زیر لب قور قوری کرد و از حیاط خانه خارج شد. هوا بسیار عالی بود، خورشید در آسمان می درخشید، آواز چکاوکها از لابلای درختها به گوش می رسید. بوی عطر گلهای جنگی نشاط خاصی را به جنگل بخشیده بود.
بچه قورباغه همینطور که توی راه می رفت، خرگوش کوچولو را دید، خرگوش کوچولو در حالی که گاز بزرگی به هویجش می زد گفت: کجا میری؟
- میرم لب برکه، هوا خیلی خوبه یک دوری بزنم.
- مراقب باش می گویند یک ماهی گوشتخوار آمده در برکه
- نگران نباش، با آواز خواندن باهاش دوست می شوم.
بچه قورباغه رفت و رفت تا به لب برکه رسید. جستی زد و روی برگ نیلوفری نشست. برکه آرام بود، صدای دارکوبی که به درخت نوک می کوبید از دور می آمد. بوی گل نیلوفر به مشام می رسید. پرتو نور آفتاب روی شبنمهای گلهای کنار برکه منظره بسیار زیبایی را به وجود آورده بودند. بچه قورباغه از دیدن این همه زیبایی سر ذوق آمد و بادی بر گلو انداخت و آواز بسیار زیبایی را شروع کرد.
هنوز از قور قور دوم به قور قور سوم نرسیده بود که یک دفعه ماهی گوشتخوار بزرگی به زیر برگ زد و بچه قورباغه به هوا پرتاب شد و با سر داخل آب افتاد. بچه قورباغه درد شدیدی در ساق پای راستش احساس کرد ولی یک دفعه دید که ماهی گوشتخوار با دهان باز به سمتش می آید. سعی کرد شنا کند اما درد پایش اجازه نمی داد. چند سانتی متر بیشتر نمانده بود که ماهی گوشتخوار بچه قورباغه را بگیره که عمو لاک پشت آمد و با دست به صورت ماهی گوشتخوار کوبید و ماهی فرار را بر قرار ترجیح داد.
عمو لاک پشت بچه قورباغه را به ساحل آورد از سر و صداهای ایجاد شده تعدادی از پرنده ها و حیوانات به سمت برکه آمدند. بچه قورباغه درد شدیدی در پای راستش احساس کرد و نمی توانست راه برود. عمو لاک پشت به گنجشک گفت سریع برو و جغد حکیم را خبر کن و بگو پای راست بچه قورباغه آسیب دیده.
بچه قورباغه گریه می کرد و می گفت: چرا صدای آواز من روی ماهی تأثیری نداشت؟
لاک پشت گفت: پسرم هر ابزاری در هر جایی کار نمی کند. وقتی مادرت گفته که داخل برکه نرو تو باید گوش می کردی.
جغد حکیم با کیف مخصوصش سررسید و بعد از معاینه پای بچه قورباغه گفت: ساق پایش شکسته و باید گچ بگیرم چند هفته ای باید در منزل استراحت بکنه. بعد از گچ گرفتن حیوانات خداحافظی کردند و رفتند و عمو لاک پشت بچه قورباغه را روی لاکش سوار کرد و به سمت خانه آنها راه افتاد.
درد پای بچه قورباغه کمتر شده بود و آواز غم انگیزی را سر داد. از آنجا که لاک پشت خیلی آرام راه می رفت کم کم هوا داشت تاریک می شد و هنوز به خانه بچه قورباغه نرسیده بودند.
مادر بچه قورباغه دید که هوا تاریک شده و هنوز خبری از پسرش نشده، با نگرانی جلوی در خانه جست و خیز می کرد و نمی دانست کجا برود.
هوا کاملاً تاریک شده بود که صدای آواز غم انگیز بچه قورباغه را شنید و به سمت صدا جست زد. با دیدن پای گچ گرفته بچه قورباغه و شنیدن آواز، مادر زیر گریه زد اما عمو لاک پشت گفت، گریه نکن حالش خوبه بعد از رساندن بچه قورباغه، عمو لاک پشت خداحافظی کرد و رفت.
شب هنگام وقتی بچه قورباغه در تخت خوابیده بود از پنجره به بیرون نگاه کرد، قرص ماه کامل بود و به زیبایی در آسمان می درخشید. بچه قورباغه به مادرش گفت: مادر معذرت می خواهم که به حرفت گوش ندادم. مادرش بالای سرش آمد و بوسه ای بر گونه بچه قورباغه زد و در همان حال بچه قورباغه به خواب رفت.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
روزی از روزها یک بچه قورباغه همراه مادرش در جنگل زندگی می کرد. این بچه قورباغه آواز می خواند و صدای آوازش که بلند می شد تمام حیوانات جنگل دورش جمع می شدند و به صدای آوازش گوش می دادند. حتی لک لک ها هم که غذایشان قورباغه است، وقتی بچه قورباغه شروع میکرد به آواز خواندن ساکت می شدند و به آواز بچه قورباغه گوش میدادند.
چند روزی باران سختی آمد و بچه قورباغه نتوانست از خانه خارج شود، آن روز صبح هوا آفتابی بود و بچه قورباغه بعد از خوردن صبحانه از خانه خارج شد. مادر بچه قورباغه داشت حیاط خانه را که بعد از طوفان حسابی کثیف شده بود را جارو می کرد. به بچه قورباغه گفت: پسرم حواست باشه، عمو لاک پشت گفت که آب برکه بالا آمده و یک ماهی گوشتخوار وارد برکه شده، امروز لطفاً سمت برکه نرو.
آفتاب صبحگاهی بدن بچه قورباغه را گرم کرد و نگاهی به مادرش کرد و گفت: مادرجان من با آواز خواندنم حتی لک لک ها را وادار به گوش دادن می کنم این که یک ماهی بیشتر نیست.
مادر گفت: عزیزم اینقدر مغرور نباش درسته تو خیلی قشنگ آواز می خوانی اما دلیل بر این نیست که همه جا این توانمندی تو کار بکنه.
بچه قورباغه زیر لب قور قوری کرد و از حیاط خانه خارج شد. هوا بسیار عالی بود، خورشید در آسمان می درخشید، آواز چکاوکها از لابلای درختها به گوش می رسید. بوی عطر گلهای جنگی نشاط خاصی را به جنگل بخشیده بود.
بچه قورباغه همینطور که توی راه می رفت، خرگوش کوچولو را دید، خرگوش کوچولو در حالی که گاز بزرگی به هویجش می زد گفت: کجا میری؟
- میرم لب برکه، هوا خیلی خوبه یک دوری بزنم.
- مراقب باش می گویند یک ماهی گوشتخوار آمده در برکه
- نگران نباش، با آواز خواندن باهاش دوست می شوم.
بچه قورباغه رفت و رفت تا به لب برکه رسید. جستی زد و روی برگ نیلوفری نشست. برکه آرام بود، صدای دارکوبی که به درخت نوک می کوبید از دور می آمد. بوی گل نیلوفر به مشام می رسید. پرتو نور آفتاب روی شبنمهای گلهای کنار برکه منظره بسیار زیبایی را به وجود آورده بودند. بچه قورباغه از دیدن این همه زیبایی سر ذوق آمد و بادی بر گلو انداخت و آواز بسیار زیبایی را شروع کرد.
هنوز از قور قور دوم به قور قور سوم نرسیده بود که یک دفعه ماهی گوشتخوار بزرگی به زیر برگ زد و بچه قورباغه به هوا پرتاب شد و با سر داخل آب افتاد. بچه قورباغه درد شدیدی در ساق پای راستش احساس کرد ولی یک دفعه دید که ماهی گوشتخوار با دهان باز به سمتش می آید. سعی کرد شنا کند اما درد پایش اجازه نمی داد. چند سانتی متر بیشتر نمانده بود که ماهی گوشتخوار بچه قورباغه را بگیره که عمو لاک پشت آمد و با دست به صورت ماهی گوشتخوار کوبید و ماهی فرار را بر قرار ترجیح داد.
عمو لاک پشت بچه قورباغه را به ساحل آورد از سر و صداهای ایجاد شده تعدادی از پرنده ها و حیوانات به سمت برکه آمدند. بچه قورباغه درد شدیدی در پای راستش احساس کرد و نمی توانست راه برود. عمو لاک پشت به گنجشک گفت سریع برو و جغد حکیم را خبر کن و بگو پای راست بچه قورباغه آسیب دیده.
بچه قورباغه گریه می کرد و می گفت: چرا صدای آواز من روی ماهی تأثیری نداشت؟
لاک پشت گفت: پسرم هر ابزاری در هر جایی کار نمی کند. وقتی مادرت گفته که داخل برکه نرو تو باید گوش می کردی.
جغد حکیم با کیف مخصوصش سررسید و بعد از معاینه پای بچه قورباغه گفت: ساق پایش شکسته و باید گچ بگیرم چند هفته ای باید در منزل استراحت بکنه. بعد از گچ گرفتن حیوانات خداحافظی کردند و رفتند و عمو لاک پشت بچه قورباغه را روی لاکش سوار کرد و به سمت خانه آنها راه افتاد.
درد پای بچه قورباغه کمتر شده بود و آواز غم انگیزی را سر داد. از آنجا که لاک پشت خیلی آرام راه می رفت کم کم هوا داشت تاریک می شد و هنوز به خانه بچه قورباغه نرسیده بودند.
مادر بچه قورباغه دید که هوا تاریک شده و هنوز خبری از پسرش نشده، با نگرانی جلوی در خانه جست و خیز می کرد و نمی دانست کجا برود.
هوا کاملاً تاریک شده بود که صدای آواز غم انگیز بچه قورباغه را شنید و به سمت صدا جست زد. با دیدن پای گچ گرفته بچه قورباغه و شنیدن آواز، مادر زیر گریه زد اما عمو لاک پشت گفت، گریه نکن حالش خوبه بعد از رساندن بچه قورباغه، عمو لاک پشت خداحافظی کرد و رفت.
شب هنگام وقتی بچه قورباغه در تخت خوابیده بود از پنجره به بیرون نگاه کرد، قرص ماه کامل بود و به زیبایی در آسمان می درخشید. بچه قورباغه به مادرش گفت: مادر معذرت می خواهم که به حرفت گوش ندادم. مادرش بالای سرش آمد و بوسه ای بر گونه بچه قورباغه زد و در همان حال بچه قورباغه به خواب رفت.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
Audio
#قصه_شب_صوتی
#قصه_کودکانه
آقای چوپان
قصه صوتی کودک
گوینده : لیلا طوفانی
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصّه
#کودک
@Roshanfkrane
#قصه_کودکانه
آقای چوپان
قصه صوتی کودک
گوینده : لیلا طوفانی
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصّه
#کودک
@Roshanfkrane