📕 سگ کینه توز
✍ آلبرتو واسکز فیگهروا
سگ کینه توز داستانی از آلبرتو واسکز فیگه روا نویسنده اسپانیایی است که برای اولین بار در سال 1976 به فرانسوی و در پاریس نوشته شده و بعد از آن چندین بار تجدید چاپ شده است. این کتاب در ایران توسط محمد قاضی در سال 1356 ترجمه و منتشر شده و بعد از آن نیز چند بار تجدید چاپ شد.
🔹قسمتی از متن کتاب:
حیوان همچنان که گیج و منگ افتاده بود یک قطره خون توید هانش آمد. مدتی طول کشید تا به یاد آورد که چه اتفاقی افتاده است. هر عضله ای از عضلات بدنش درد می کرد و او ناچار تلاش فوق العاده ای کرد تا توانست بلند شود و روی پاهایش بیاستد و نگاهش را که هنوز مغشوش بود میزان کند. ناله خشکی از گلولش بیرون زد و تا انجا که برایش مقدور بود خود را تا پیش صاحبش کشید و آهسته نالید. مرد چشمان خود را که سایه مرگ بر آنها افتاده بود گشود و با صدایی که به زحمت شنیده می شد فرمان داد: بکش، او را بکش…
#کتاب
@Roshanfkrane
✍ آلبرتو واسکز فیگهروا
سگ کینه توز داستانی از آلبرتو واسکز فیگه روا نویسنده اسپانیایی است که برای اولین بار در سال 1976 به فرانسوی و در پاریس نوشته شده و بعد از آن چندین بار تجدید چاپ شده است. این کتاب در ایران توسط محمد قاضی در سال 1356 ترجمه و منتشر شده و بعد از آن نیز چند بار تجدید چاپ شد.
🔹قسمتی از متن کتاب:
حیوان همچنان که گیج و منگ افتاده بود یک قطره خون توید هانش آمد. مدتی طول کشید تا به یاد آورد که چه اتفاقی افتاده است. هر عضله ای از عضلات بدنش درد می کرد و او ناچار تلاش فوق العاده ای کرد تا توانست بلند شود و روی پاهایش بیاستد و نگاهش را که هنوز مغشوش بود میزان کند. ناله خشکی از گلولش بیرون زد و تا انجا که برایش مقدور بود خود را تا پیش صاحبش کشید و آهسته نالید. مرد چشمان خود را که سایه مرگ بر آنها افتاده بود گشود و با صدایی که به زحمت شنیده می شد فرمان داد: بکش، او را بکش…
#کتاب
@Roshanfkrane
Forwarded from ربات حذف ✂️
سگ کینه توز.pdf
2.6 MB
📕 سگ کینه توز
✍ آلبرتو واسکز فیگه روا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
✍ آلبرتو واسکز فیگه روا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📣 حسنروحانی امروز گفته بالا و پایین رفتن آمار کرونا در ایران به کارهای خود مردم مربوط است! 👆🎧
👈 دیروز، محبوبفر، عضو ستادملی کرونا گفته دولت آمارهای کرونا را در ایران مهندسیشده و امنیتی به مردم تزریق میکند- یعنی حتی مردم نمیدانند آمارهای دقیق کرونا در ایران چهقدر است ولی روحانی بالا و پایین شدن این آمار را گردن مردم میاندازد!
@Roshanfkrane
👈 دیروز، محبوبفر، عضو ستادملی کرونا گفته دولت آمارهای کرونا را در ایران مهندسیشده و امنیتی به مردم تزریق میکند- یعنی حتی مردم نمیدانند آمارهای دقیق کرونا در ایران چهقدر است ولی روحانی بالا و پایین شدن این آمار را گردن مردم میاندازد!
@Roshanfkrane
🔺 #تعصب چيست؟
تعصب شايع ترين بيمارى فكرى
در جـوامع «عـقب افتاده» است.
درمان آن هم بسيار دشوار است،
چون هــيچ كس خـود را متعصب
نمى داند !!
بـاورهاى متافـيزيكى يك انسان متعصب بسيار بيشتر
از دانـش هاى دنيوى اوسـت.!
او پيش از اينكه بداند و بشناسد و
بخواند #باورمند است.
باورهاى متافـيزيكى در غـيبتِ عـلم، از
سـنگ و چـوب بت مى سازند،
و از زمـين و زمان مقدسات!!
#احمد_شاملو
@Roshanfkrane
تعصب شايع ترين بيمارى فكرى
در جـوامع «عـقب افتاده» است.
درمان آن هم بسيار دشوار است،
چون هــيچ كس خـود را متعصب
نمى داند !!
بـاورهاى متافـيزيكى يك انسان متعصب بسيار بيشتر
از دانـش هاى دنيوى اوسـت.!
او پيش از اينكه بداند و بشناسد و
بخواند #باورمند است.
باورهاى متافـيزيكى در غـيبتِ عـلم، از
سـنگ و چـوب بت مى سازند،
و از زمـين و زمان مقدسات!!
#احمد_شاملو
@Roshanfkrane
#مطالعه
گاهی مشکلات تا پایان عمر آدمی حل نمی شوند، زمانی که به دنبال چیزی مانند عشق، معنا و انگیزه در زندگی می گردی، مشخص می شود که آنها در پشت درختی یا زیر یک سنگ بوده اند. موفقترین انسانها در زندگیشان، می فهمند که آنها خالق عشق خود، سازنده ی معنای زندگی خود و تولید کننده ی انگیزه های خود بوده اند.زندگی من بر پایه ی دو فلسفه جریان دارد، امروز درباره ی جهان بیشتر از دیروزم بدانم و از درد و رنج دیگران بکاهم. اگر بدانی آن دو چقدر تو را به پیش می راند، شگفت زده خواهی شد.
✍ نیل دگراس تایسون
@Roshanfkrane
گاهی مشکلات تا پایان عمر آدمی حل نمی شوند، زمانی که به دنبال چیزی مانند عشق، معنا و انگیزه در زندگی می گردی، مشخص می شود که آنها در پشت درختی یا زیر یک سنگ بوده اند. موفقترین انسانها در زندگیشان، می فهمند که آنها خالق عشق خود، سازنده ی معنای زندگی خود و تولید کننده ی انگیزه های خود بوده اند.زندگی من بر پایه ی دو فلسفه جریان دارد، امروز درباره ی جهان بیشتر از دیروزم بدانم و از درد و رنج دیگران بکاهم. اگر بدانی آن دو چقدر تو را به پیش می راند، شگفت زده خواهی شد.
✍ نیل دگراس تایسون
@Roshanfkrane
📃 آدم حسابی های دیروز و آدم حسابی های امروز
✍️ محمد نجاتی
هنگامی که بخواهیم از کسی تعریف کنیم میگوییم: "فلانی آدم حسابی است". عبارت آدم حسابی در عرصههای مختلف جامعه و در کارکردهای مختلف یک جامعه میتواند ویژگیهایی را در بر گیرد. در این چندسال زندگی خودم نشست و برخاستهایی که در طی این چند سال داشتهام این عبارت را بسیار شنیدهام و اگر فرصتی بوده از گویندهاش پرسیدهام که بر چه اساس و معیاری این قضاوت را در خصوص فرد مورد نظرش داشته است. جوابهای که دریافت کردهام بسیار متنوع و مخلتلف و متفاوت و بیشتر به یک یا چند ویژگی محدود بوده است بعد از جمع آوری و کنار هم گذاشتن این ویژگیها و سادهسازی و پالایش آنها به موارد زیر رسیدهام. البته چون معاشرتهای من بیشتر در مجامع آموزشی و اجتماعی بوده است که در آن از مدیران دولتی گرفته تا همکاران و سایر دستگاهها و البته، به میزان بیشتری، مدیران بخش آموزشی رفت و آمد داشتهام شاید روایی این ویژگیها بیشتر دربارهی این گروهها باشد.
1-آدم حسابی دیروز حرف حسابی میزند. اهل مغلطه نیست، اهل حرافی و هرزهگویی نیست، اهل سخنان درهم ریخته و بیهدف هم نیست. برای همین شنوندگانش او را آسان میفهمند. سخنانش برخاسته از دانش است نه شهوت کلام یا خودنمایی. اما آدم حسابی امروز سر و ته حرف خود را نمیداند.برای خود نمایی دست به هر کاری میزند سخنان بیپشتوانه علمی به زبان میآورد و در سخنان سفسطه مغلطه میکنند تا خودنمایی بیشتری صورت گیرد.
2-آدم حسابی دیروز اهل تخریب دیگران و تهمت زدن به کسی نبود. او برای حذف رقیب توطئه چینی یا زیرآب زنی نمیکرد اما آدم حسابی امروز از هر توهین و تحقیر و تهمتی برای حذف دیگران حتی دوستان خود فرو گذار نمیکند و خود را با سیاست و زیرک میداند.
3-آدم حسابی دیروز قانونگرا بود اهل دور زدن قانون نبود. رشوه نمیداد و رشوه قبول نمیکرد. اهل پارتی بازی و رابطه سالاری نبود اما آدم حسابی امروز قانون گریزی و استفاده از تبصرهها برای رسیدن به منفعت شخصی با هر ابزاری دنبال میکند و در این راستا هم رشوه میگیرد و هم رشوه هم میدهد به دنبال آشنا یافتن برای به اهداف خود میباشد.
4.آدم حسابی دیروز حد و حدود خود را میدانست و در حد توان و تخصص خود در مورد مسائل اظهار نظر میکرد اما آدام حسابی امروز در همه زمینهها کارشناس و پای ثابت همه شبکههای تلویزیونی و رسانه گروهی و همیشه قیافیهی حق به جانب دارد.
5.آدم حسابی با بالادستیهایش تعارف نداشت اگر اشتباهی از ایشان میدید تذکر میداد و اگر اقناع نمیشد از همکاری و همراهی با ایشان کناره میگرفت اما آدام حسابی امروز شریک دزد و رفیق قافله است و با تکان دادن سر و دست بر سینه گذاشتن رفتارش را تایید میکند و همیشه همراه و همدم بالا دستیهای ناشایسته خود میباشند.
6-آدم حسابی دیروز برای اعتماد تار سبیل گرو میگذاشت و هنگامی میگفت یک تار سبیل گرو دیگر نیازی به محکمه و قانون نبود آدام حسابی امروز کلی چک بیمحل و سفتهبازی و غیره.. و سرانجام برداشتی زیرک مآبانه و با سیاست از خود در جامعه عرضه میکند.
7-آدم حسابی دیروز به کسانی که از او تعریف و تمجید میکرد با احتیاط نگاه می کرد و به کسانی که او را نقد می کرد خوب گوش می داد و در صدد تلافی برنمی آمد. آدم حسابی امروز لوح تقدیر و بنر را برای تشویق خود صحنهسازی میکند و حرف فقط حرف خودش تسویه حساب شخصی را حق مسلم خود میداند.
8-آدم حسابی دیروز وامدار فرد یا گروه خاصی نبود. او تلاش میکرد کاستیهایش را با عزت نفس پر کند اما آزادگیش را در گرو نیازهایش نمیگذاشت. اما آدم حسابی امروز برای رسیدن به جاه و مقام وعده وعید میدهد .صرفا در خدمت منافع گروه یا جناح خاصی است بخاطر حفظ کرسی ریاست به فرد و یا گروهی باج میدهد و در تصمیمات خود هیچ قدرت و اقتداری ندارد.
9-آدم حسابی دیروز بر اساس باورهای راستینش در گروه، حزب یا سازمانی وارد می شد. او اهل یافتن همفکرانش بود .اما آدام حسابی امروز نان به نرخ روز خور است وهر فکر ویا حزبی در اوج باشد یار وفادار آن خواهد شد و سوار موج برای رسیدن به امیالش با گروه و حزب هم فکر خواهد شد.
10-آدم حسابی دیروز اهل مدرک گرایی نبود. او نداشتن عنوان دکتر و مهندس را کسر شأن نمیدانست و به دنبال خرید مدرک یا عنوان تقلبی نبود او یادگیری را یاد گرفته بود. اما امروزیها برای پست و سمت و کسب مدرک از هیچ امری ابا ندارند. دانشگاه نرفته القاب دکتر و مهندس را پشت اسامی خود بکار میبرند. تاریخ نخواندهاند و نمیدانند که امیرکبیر برای حذف القاب زمان خود خون داد. باید اعتراف کرد در شرایط کنونی جامعه ما آدام حسابی بودن فرد به شرایط روز بستگی دارد.
#جامعه_شناسی
#Roshanfkrane
✍️ محمد نجاتی
هنگامی که بخواهیم از کسی تعریف کنیم میگوییم: "فلانی آدم حسابی است". عبارت آدم حسابی در عرصههای مختلف جامعه و در کارکردهای مختلف یک جامعه میتواند ویژگیهایی را در بر گیرد. در این چندسال زندگی خودم نشست و برخاستهایی که در طی این چند سال داشتهام این عبارت را بسیار شنیدهام و اگر فرصتی بوده از گویندهاش پرسیدهام که بر چه اساس و معیاری این قضاوت را در خصوص فرد مورد نظرش داشته است. جوابهای که دریافت کردهام بسیار متنوع و مخلتلف و متفاوت و بیشتر به یک یا چند ویژگی محدود بوده است بعد از جمع آوری و کنار هم گذاشتن این ویژگیها و سادهسازی و پالایش آنها به موارد زیر رسیدهام. البته چون معاشرتهای من بیشتر در مجامع آموزشی و اجتماعی بوده است که در آن از مدیران دولتی گرفته تا همکاران و سایر دستگاهها و البته، به میزان بیشتری، مدیران بخش آموزشی رفت و آمد داشتهام شاید روایی این ویژگیها بیشتر دربارهی این گروهها باشد.
1-آدم حسابی دیروز حرف حسابی میزند. اهل مغلطه نیست، اهل حرافی و هرزهگویی نیست، اهل سخنان درهم ریخته و بیهدف هم نیست. برای همین شنوندگانش او را آسان میفهمند. سخنانش برخاسته از دانش است نه شهوت کلام یا خودنمایی. اما آدم حسابی امروز سر و ته حرف خود را نمیداند.برای خود نمایی دست به هر کاری میزند سخنان بیپشتوانه علمی به زبان میآورد و در سخنان سفسطه مغلطه میکنند تا خودنمایی بیشتری صورت گیرد.
2-آدم حسابی دیروز اهل تخریب دیگران و تهمت زدن به کسی نبود. او برای حذف رقیب توطئه چینی یا زیرآب زنی نمیکرد اما آدم حسابی امروز از هر توهین و تحقیر و تهمتی برای حذف دیگران حتی دوستان خود فرو گذار نمیکند و خود را با سیاست و زیرک میداند.
3-آدم حسابی دیروز قانونگرا بود اهل دور زدن قانون نبود. رشوه نمیداد و رشوه قبول نمیکرد. اهل پارتی بازی و رابطه سالاری نبود اما آدم حسابی امروز قانون گریزی و استفاده از تبصرهها برای رسیدن به منفعت شخصی با هر ابزاری دنبال میکند و در این راستا هم رشوه میگیرد و هم رشوه هم میدهد به دنبال آشنا یافتن برای به اهداف خود میباشد.
4.آدم حسابی دیروز حد و حدود خود را میدانست و در حد توان و تخصص خود در مورد مسائل اظهار نظر میکرد اما آدام حسابی امروز در همه زمینهها کارشناس و پای ثابت همه شبکههای تلویزیونی و رسانه گروهی و همیشه قیافیهی حق به جانب دارد.
5.آدم حسابی با بالادستیهایش تعارف نداشت اگر اشتباهی از ایشان میدید تذکر میداد و اگر اقناع نمیشد از همکاری و همراهی با ایشان کناره میگرفت اما آدام حسابی امروز شریک دزد و رفیق قافله است و با تکان دادن سر و دست بر سینه گذاشتن رفتارش را تایید میکند و همیشه همراه و همدم بالا دستیهای ناشایسته خود میباشند.
6-آدم حسابی دیروز برای اعتماد تار سبیل گرو میگذاشت و هنگامی میگفت یک تار سبیل گرو دیگر نیازی به محکمه و قانون نبود آدام حسابی امروز کلی چک بیمحل و سفتهبازی و غیره.. و سرانجام برداشتی زیرک مآبانه و با سیاست از خود در جامعه عرضه میکند.
7-آدم حسابی دیروز به کسانی که از او تعریف و تمجید میکرد با احتیاط نگاه می کرد و به کسانی که او را نقد می کرد خوب گوش می داد و در صدد تلافی برنمی آمد. آدم حسابی امروز لوح تقدیر و بنر را برای تشویق خود صحنهسازی میکند و حرف فقط حرف خودش تسویه حساب شخصی را حق مسلم خود میداند.
8-آدم حسابی دیروز وامدار فرد یا گروه خاصی نبود. او تلاش میکرد کاستیهایش را با عزت نفس پر کند اما آزادگیش را در گرو نیازهایش نمیگذاشت. اما آدم حسابی امروز برای رسیدن به جاه و مقام وعده وعید میدهد .صرفا در خدمت منافع گروه یا جناح خاصی است بخاطر حفظ کرسی ریاست به فرد و یا گروهی باج میدهد و در تصمیمات خود هیچ قدرت و اقتداری ندارد.
9-آدم حسابی دیروز بر اساس باورهای راستینش در گروه، حزب یا سازمانی وارد می شد. او اهل یافتن همفکرانش بود .اما آدام حسابی امروز نان به نرخ روز خور است وهر فکر ویا حزبی در اوج باشد یار وفادار آن خواهد شد و سوار موج برای رسیدن به امیالش با گروه و حزب هم فکر خواهد شد.
10-آدم حسابی دیروز اهل مدرک گرایی نبود. او نداشتن عنوان دکتر و مهندس را کسر شأن نمیدانست و به دنبال خرید مدرک یا عنوان تقلبی نبود او یادگیری را یاد گرفته بود. اما امروزیها برای پست و سمت و کسب مدرک از هیچ امری ابا ندارند. دانشگاه نرفته القاب دکتر و مهندس را پشت اسامی خود بکار میبرند. تاریخ نخواندهاند و نمیدانند که امیرکبیر برای حذف القاب زمان خود خون داد. باید اعتراف کرد در شرایط کنونی جامعه ما آدام حسابی بودن فرد به شرایط روز بستگی دارد.
#جامعه_شناسی
#Roshanfkrane
تقریبا تمام امپراتوری ها با توسل به زور به قدرت رسیدند، اما زور به تنها هرگز نتوانسته است از سقوط آنها جلوگیری کند.
روندها و قاعده های عالمگیر زمانی پایدار می مانند که بتوانند، در گذر زمان، زور را به تعهد و التزام تبدیل کنند. در غیر این صورت، انرژی و توجه حاکمان بجای آنکه در راه آینده سازی بکار گرفته شود، که تکلیف نهایی دولتمداران حقیقی است، صرف استمرار سلطه زورمندانه آنها می شود.
امپراتوری ها فقط زمانی دوام می یابند که شیوه حکومتشان، بجای سرکوب، مبتنی بر خواست و توافق عمومی باشد.
#هنری_کسینجر
@Roshanfkrane
روندها و قاعده های عالمگیر زمانی پایدار می مانند که بتوانند، در گذر زمان، زور را به تعهد و التزام تبدیل کنند. در غیر این صورت، انرژی و توجه حاکمان بجای آنکه در راه آینده سازی بکار گرفته شود، که تکلیف نهایی دولتمداران حقیقی است، صرف استمرار سلطه زورمندانه آنها می شود.
امپراتوری ها فقط زمانی دوام می یابند که شیوه حکومتشان، بجای سرکوب، مبتنی بر خواست و توافق عمومی باشد.
#هنری_کسینجر
@Roshanfkrane
ﺍﻋﻼﻣﯿﻪﻫﺎﯼ ﺷﯿﺦﻓﻀﻞﺍﻟﻠﻪنوری ﻋلیه قانون اساسی مشروطيت:
ﺑﻨﺪ۱- ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﮕﺬﺍﺭﯼ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺮﺗﺪ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥﺍﻟﻬﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻭﺿﻊ ﻗﺎﻧﻮﻥِ ﻧﻮ، ﺍﺑﺪﺍ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ . ﻭ ﻫﺮﮐﺲ ﻣﺮﺗﺪ ﺷﺪ ﻃﺒﻖ ﻗﺎﻧﻮﻥﺍﺳﻼﻡ ﺧﻮﻧﺶ ﺣﻼﻝ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺶ مصادره ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻟﺶ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ.
ﺑﻨﺪ۲- ﻋﺠﻢﻫﺎﯼﺑﺎﺳﺘﺎﻥ (یعنی ایرانیان پیش از اسلام) ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻣﺪﺣﺸﺎﻥ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ، ﺧﺒﯿﺚﺗﺮﯾﻦ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
«ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻗﻠﻢ ﻭ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﺕ ﮐﺜﯿﺮﻩ، ﻣﻨﺎﻓﯽ ﺑﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻧﻪ، ﺗﻮ ﺑﮕﻮ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻗﺒﯿﺤﻪ ﺭﺍ ﻧﺸﺮ ﻣﯽﺩﻫﯽ، ﻭ ﺑﻨﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺩﺍ ﯾﻬﻮﺩ ﻭ ﻧﺼﺎﺭﯼ ﻭ ﻣﺠﻮﺱ ﻭ ﺑﺎﺑﯿﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻭ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻣﺎ، ﺍﻟﻘﺎﯼ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻧﺸﺮ ﮐﻠﻤﻪ ﮐﻔﺮﯾﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺒﻬﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻗﻠﻮﺏ ﺻﺎﻓﯿﻪ ﻣﻮﻣﻨﯿﻦ ﺭﺍ ﺗﻀﻠﯿﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ؛ ﺗﻮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﯽ؟» . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩ ﺁﻥ ﺿﻼﻟﺖﻧﺎﻣﻪ ( ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ) ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻣﺘﺴﺎﻭﯼﺍﻟﺤﻘﻮﻗﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻃﺒﻊ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ : «ﺍﻫﺎﻟﯽ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻣﺘﺴﺎﻭﯼﺍﻟﺤﻘﻮﻕ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ» ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ، «ﺷﺎﻉ ﻭﺫﺍﻉ ﺣﺘﯽ ﺧﺮﻕ ﺍﻻﺳﻤﺎﻉ»، ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﮐﺎﻥ مشرﻭﻃﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺧﻼﻝ [ﺁﻥ]، ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﺪ.
ﻧﻈﺮﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺗﺼﺤﯿﺢ، ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ، ﯾﮑﯽ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﻫﯿﺎﺕ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻋﯽ ﮐﻪ: «اﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺍﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﺩﻭﻝ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻟﯿﮑﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﺍﺩ، ﺑﺎﻗﯿﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﮕﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﻨﺎﺧﺖ.» ﻓﺪﻭﯼ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ: «ﻓﻌﻠﯽ ﺍﻻﺳﻼﻡ ﺍﻟﺴﻼﻡ» ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺣﻀﺮﺍﺕ ﺟﺎﻟﺴﯿﻦ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ، ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﺳﻼﻣﯿﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﮑﻢ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ. ﺍﯼ ﻣُﻠﺤﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ، ﻣُﻨﺎﻓﯽ [ﺍﺳﺖ] ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺳﻄﺮ ﻗﺒﻞ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ﻗﺎﻧﻮﻧﯿﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ. ﺍﯼ ﺑﯽﺷﺮﻑ، ﺍﯼ ﺑﯽﻏﯿﺮﺕ، ﺑﺒﯿﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﺷﺮﻉ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﻣُﻨﺘﺤﻞ ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺷﺮﻑ ﻣﻘﺮﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﺩﺍﺩ[ﻩ] ﺗﻮ ﺭﺍ، ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺳﻠﺐ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻣﺠﻮﺱ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎﺷﻢ.»
📓 ﺭﺳﺎﻟﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﻓﻀﻞﺍﻟﻠﻪﻧﻮﺭﯼ، ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺳﺎﺋﻞ ﻣﺸﺮﻭﻃﯿﺖ، ﺻﻔﺤﻪﻫﺎﯼ ١٥١ تا ١٦٧
@Roshanfkrane
ﺑﻨﺪ۱- ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﮕﺬﺍﺭﯼ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺮﺗﺪ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥﺍﻟﻬﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻭﺿﻊ ﻗﺎﻧﻮﻥِ ﻧﻮ، ﺍﺑﺪﺍ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ . ﻭ ﻫﺮﮐﺲ ﻣﺮﺗﺪ ﺷﺪ ﻃﺒﻖ ﻗﺎﻧﻮﻥﺍﺳﻼﻡ ﺧﻮﻧﺶ ﺣﻼﻝ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺶ مصادره ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻟﺶ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦﻃﻮﺭ.
ﺑﻨﺪ۲- ﻋﺠﻢﻫﺎﯼﺑﺎﺳﺘﺎﻥ (یعنی ایرانیان پیش از اسلام) ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻣﺪﺣﺸﺎﻥ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ، ﺧﺒﯿﺚﺗﺮﯾﻦ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
«ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻗﻠﻢ ﻭ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﺕ ﮐﺜﯿﺮﻩ، ﻣﻨﺎﻓﯽ ﺑﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻧﻪ، ﺗﻮ ﺑﮕﻮ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻗﺒﯿﺤﻪ ﺭﺍ ﻧﺸﺮ ﻣﯽﺩﻫﯽ، ﻭ ﺑﻨﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺩﺍ ﯾﻬﻮﺩ ﻭ ﻧﺼﺎﺭﯼ ﻭ ﻣﺠﻮﺱ ﻭ ﺑﺎﺑﯿﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻭ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻣﺎ، ﺍﻟﻘﺎﯼ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻧﺸﺮ ﮐﻠﻤﻪ ﮐﻔﺮﯾﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺒﻬﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻗﻠﻮﺏ ﺻﺎﻓﯿﻪ ﻣﻮﻣﻨﯿﻦ ﺭﺍ ﺗﻀﻠﯿﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ؛ ﺗﻮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﯽ؟» . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩ ﺁﻥ ﺿﻼﻟﺖﻧﺎﻣﻪ ( ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ) ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻣﺘﺴﺎﻭﯼﺍﻟﺤﻘﻮﻗﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻃﺒﻊ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ : «ﺍﻫﺎﻟﯽ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻣﺘﺴﺎﻭﯼﺍﻟﺤﻘﻮﻕ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ» ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ، «ﺷﺎﻉ ﻭﺫﺍﻉ ﺣﺘﯽ ﺧﺮﻕ ﺍﻻﺳﻤﺎﻉ»، ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﮐﺎﻥ مشرﻭﻃﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺧﻼﻝ [ﺁﻥ]، ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﺪ.
ﻧﻈﺮﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺗﺼﺤﯿﺢ، ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ، ﯾﮑﯽ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﻫﯿﺎﺕ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻋﯽ ﮐﻪ: «اﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺍﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﺩﻭﻝ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻟﯿﮑﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﺍﺩ، ﺑﺎﻗﯿﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﮕﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﻨﺎﺧﺖ.» ﻓﺪﻭﯼ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ: «ﻓﻌﻠﯽ ﺍﻻﺳﻼﻡ ﺍﻟﺴﻼﻡ» ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: «ﺣﻀﺮﺍﺕ ﺟﺎﻟﺴﯿﻦ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ، ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﺳﻼﻣﯿﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﮑﻢ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ. ﺍﯼ ﻣُﻠﺤﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ، ﻣُﻨﺎﻓﯽ [ﺍﺳﺖ] ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺳﻄﺮ ﻗﺒﻞ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ﻗﺎﻧﻮﻧﯿﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ. ﺍﯼ ﺑﯽﺷﺮﻑ، ﺍﯼ ﺑﯽﻏﯿﺮﺕ، ﺑﺒﯿﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﺷﺮﻉ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﻣُﻨﺘﺤﻞ ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺷﺮﻑ ﻣﻘﺮﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﺩﺍﺩ[ﻩ] ﺗﻮ ﺭﺍ، ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺳﻠﺐ ﺍﻣﺘﯿﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻣﺠﻮﺱ ﻭ ﺍﺭﻣﻨﯽ ﻭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎﺷﻢ.»
📓 ﺭﺳﺎﻟﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﺦ ﻓﻀﻞﺍﻟﻠﻪﻧﻮﺭﯼ، ﮐﺘﺎﺏ ﺭﺳﺎﺋﻞ ﻣﺸﺮﻭﻃﯿﺖ، ﺻﻔﺤﻪﻫﺎﯼ ١٥١ تا ١٦٧
@Roshanfkrane
روشنفکران
📣 کرونا؛ بعد از ۲۲بهمن و انتخابات مجلس ▪️محبوبفر، عضو ستاد ملی مبارزه با کرونا، رسما گفته دولت یکماه ورود کرونا به ایران را بهدلیلهای سیاسی و امنیتی، پنهان کرد و پساز راهپیمایی ۲۲بهمن و انتخابات مجلس یازدهم آن را اعلام کرد! ▫️این مقام ارشد بهداشتی…
🔴 روزنامهای که نوشت کرونا را در ایران، تا انتخابات مجلس و ۲۲بهمن پنهان کردند، توقیف شد
▪️روزنامه #جهان_صنعت که دیروز گفتوگو با محمدرضا محبوبفر، عضو ستادملی کرونا، را درباره مهندسیشدن آمار کرونا در ایران، منتشر کردهبود با حكم هيات نظارت بر مطبوعات توقيف شد.
#خبر
@Roshanfkrane
▪️روزنامه #جهان_صنعت که دیروز گفتوگو با محمدرضا محبوبفر، عضو ستادملی کرونا، را درباره مهندسیشدن آمار کرونا در ایران، منتشر کردهبود با حكم هيات نظارت بر مطبوعات توقيف شد.
#خبر
@Roshanfkrane
🔴 پساز انفجار و اعتراض؛ نخستوزیر لبنان استعفا داد
▪️ خبرگزاریهای عربی، نوشتهاند حسان دیاب، نخستوزیر لبنان، متن استعفایاش را به میشل عون، رئیسجمهور لبنان داده و از سمتاش کنارهگیری کرده.
👈 پساز انفجار هفتهپیش در بیروت که ۱۵۸کشته و ویرانی گسترده برجا گذاشت، در شبهای گذشته، اعتراض به ناکارآمدی دولت، با شدت فراوان از سر گرفته شد.
👈 در همین دو روز دو وزیر کابینه دیاب، برای همدردی با مردم، کنارهگیری کردهبودند- دیاب، چهرهای نزدیکبه حزبالله لبنان، به شمار میرود.
#خبر
@Roshanfkrane
▪️ خبرگزاریهای عربی، نوشتهاند حسان دیاب، نخستوزیر لبنان، متن استعفایاش را به میشل عون، رئیسجمهور لبنان داده و از سمتاش کنارهگیری کرده.
👈 پساز انفجار هفتهپیش در بیروت که ۱۵۸کشته و ویرانی گسترده برجا گذاشت، در شبهای گذشته، اعتراض به ناکارآمدی دولت، با شدت فراوان از سر گرفته شد.
👈 در همین دو روز دو وزیر کابینه دیاب، برای همدردی با مردم، کنارهگیری کردهبودند- دیاب، چهرهای نزدیکبه حزبالله لبنان، به شمار میرود.
#خبر
@Roshanfkrane
قصه كودك ـ گربه ي تنها
در يك باغ زيبا و بزرگ ، گربه پشمالويي زندگي مي كرد .
او تنها بود . هميشه با حسرت به گنجشكها كه روي درخت با هم بازي مي كردند نگاه مي كرد .
يكبار سعي كرد به پرندگان نزديك شود و با آنها بازي كند ولي پرنده ها پرواز كردند و رفتند .
پيش خودش گفت : كاش من هم بال داشتم و مي توانستم پرواز كنم و در آسمان با آنها بازي كنم .
ديگر از آن روز به بعد ، تنها آرزوي گربه پشمالو پرواز كردن بود .
آرزوي گربه پشمالو را فرشته اي كوچك شنيد . شب به كنار گربه آمد و با عصاي جادوئي خود به شانه هاي گربه زد .
صبح كه گربه كوچولو از خواب بيدار شد احساس كرد چيزي روي شانه هايش سنگيني مي كند . وقتي دو بال قشنگ در دو طرف بدنش ديد خيلي تعجب كرد ولي خوشحال شد
خواست پرواز كند ولي بلد نبود .
از آن روز به بعد گربه پشمالو روزهاي زيادي تمرين كرد تا پرواز كردن را ياد گرفت البته خيلي هم زمين خورد .
روزي كه حسابي پرواز كردن را ياد گرفته بود ،در آسمان چرخي زد و روي درختي كنار پرنده ها نشست
وقتي پرنده ها متوجه اين تازه وارد شدند ، از وحشت جيغ كشيدند و بر سر گربه ريختند و تا آنجا كه مي توانستند به او نوك زدند . گربه كه جا خورده بود و فكر چنين روزي را نمي كرد از بالاي درخت محكم به زمين خورد .
يكي از بالهايش در اثر اين افتادن شكسته بود و خيلي درد مي كرد
شب شده بود ولي گربه پشمالو از درد خوابش نمي برد و مرتب ناله مي كرد .
فرشته كوچولو ديگر طاقت نياورد ، خودش را به گربه رساند .
فرشته به او گفت : آخه عزيز دلم هر كسي بايد همانطور كه خلق شده ، زندگي كند . معلوم است كه اين پرنده ها از ديدن تو وحشت مي كنند و به تو آزار مي رسانند . پرواز كردن كار گربه نيست . تو بايد بگردي و دوستاني روي زمين براي خودت پيدا كني .
بعد با عصاي خود به بال گربه پشمالو زد و رفت
صبح كه گربه پشمالو از خواب بيدار شد ديگر از بالها خبري نبود . اما ناراحت نشد .
ياد حرف فرشته كوچك افتاد . به راه افتاد تا دوستي مناسب براي خود پيدا كند .
به انتهاي باغ رسيد . خانه قشنگي در آن گوشه باغ قرار داشت . خودش را به خانه رساند و كنار پنجره نشست .
در اتاق دختر كوچكي وقتي صداي ميو ميوي گربه را شنيد ، با خوشحالي كنار پنجره آمد . دختر كوچولو گربه را بغل كرد و گفت : گربه پشمالو دلت مي خواد پيش من بماني . من هم مثل تو تنها هستم و هم بازي ندارم . اگر پيشم بماني هر روز شير خوشمزه بهت مي دم .
گربه پشمالو كه از دوستي با اين دختر مهربان خوشحال بود ميو ميوي كرد و خودش را به دخترك چسباند
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
در يك باغ زيبا و بزرگ ، گربه پشمالويي زندگي مي كرد .
او تنها بود . هميشه با حسرت به گنجشكها كه روي درخت با هم بازي مي كردند نگاه مي كرد .
يكبار سعي كرد به پرندگان نزديك شود و با آنها بازي كند ولي پرنده ها پرواز كردند و رفتند .
پيش خودش گفت : كاش من هم بال داشتم و مي توانستم پرواز كنم و در آسمان با آنها بازي كنم .
ديگر از آن روز به بعد ، تنها آرزوي گربه پشمالو پرواز كردن بود .
آرزوي گربه پشمالو را فرشته اي كوچك شنيد . شب به كنار گربه آمد و با عصاي جادوئي خود به شانه هاي گربه زد .
صبح كه گربه كوچولو از خواب بيدار شد احساس كرد چيزي روي شانه هايش سنگيني مي كند . وقتي دو بال قشنگ در دو طرف بدنش ديد خيلي تعجب كرد ولي خوشحال شد
خواست پرواز كند ولي بلد نبود .
از آن روز به بعد گربه پشمالو روزهاي زيادي تمرين كرد تا پرواز كردن را ياد گرفت البته خيلي هم زمين خورد .
روزي كه حسابي پرواز كردن را ياد گرفته بود ،در آسمان چرخي زد و روي درختي كنار پرنده ها نشست
وقتي پرنده ها متوجه اين تازه وارد شدند ، از وحشت جيغ كشيدند و بر سر گربه ريختند و تا آنجا كه مي توانستند به او نوك زدند . گربه كه جا خورده بود و فكر چنين روزي را نمي كرد از بالاي درخت محكم به زمين خورد .
يكي از بالهايش در اثر اين افتادن شكسته بود و خيلي درد مي كرد
شب شده بود ولي گربه پشمالو از درد خوابش نمي برد و مرتب ناله مي كرد .
فرشته كوچولو ديگر طاقت نياورد ، خودش را به گربه رساند .
فرشته به او گفت : آخه عزيز دلم هر كسي بايد همانطور كه خلق شده ، زندگي كند . معلوم است كه اين پرنده ها از ديدن تو وحشت مي كنند و به تو آزار مي رسانند . پرواز كردن كار گربه نيست . تو بايد بگردي و دوستاني روي زمين براي خودت پيدا كني .
بعد با عصاي خود به بال گربه پشمالو زد و رفت
صبح كه گربه پشمالو از خواب بيدار شد ديگر از بالها خبري نبود . اما ناراحت نشد .
ياد حرف فرشته كوچك افتاد . به راه افتاد تا دوستي مناسب براي خود پيدا كند .
به انتهاي باغ رسيد . خانه قشنگي در آن گوشه باغ قرار داشت . خودش را به خانه رساند و كنار پنجره نشست .
در اتاق دختر كوچكي وقتي صداي ميو ميوي گربه را شنيد ، با خوشحالي كنار پنجره آمد . دختر كوچولو گربه را بغل كرد و گفت : گربه پشمالو دلت مي خواد پيش من بماني . من هم مثل تو تنها هستم و هم بازي ندارم . اگر پيشم بماني هر روز شير خوشمزه بهت مي دم .
گربه پشمالو كه از دوستي با اين دختر مهربان خوشحال بود ميو ميوي كرد و خودش را به دخترك چسباند
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
#کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Ara Gevorgyan - Yerevan
Արա Գևորգյան - Երևան
🎬 قانون نوازیِ ۲۰۰ نفر از دانش آموزان، دانشجویان و معلمین و اساتید #ارمنستان
آهنگساز : #آرا_گوورگیان
#موسیقی_بیکلام
@Roshanfkrane
Արա Գևորգյան - Երևան
🎬 قانون نوازیِ ۲۰۰ نفر از دانش آموزان، دانشجویان و معلمین و اساتید #ارمنستان
آهنگساز : #آرا_گوورگیان
#موسیقی_بیکلام
@Roshanfkrane
«شریعتی و حماسۀ عینالقضاة»
در نقد روشنفکران ایران سخن بسیار است و اگر گاهی به آلاحمد یا شریعتی میپردازم، از باب نقد همین روشنفکری است که نه تنها طبیبان خوبی نبودند که خود بیمارتر از جامعه بودند. در نابغه بودن اینان تردیدی نیست، اما نابغگی بیشتر برای زدودن ملال بورژوایی و به هیجان آوردن توده خوب است، اما نه برای پیریزی اندیشهای راهگشا. یکی از ریشههای مشکل این است که نزد این روشنفکران صنایع ادبی و شور ادیبانه، جایگزین مقولات و نظم اندیشمندانه شده است. ادیبان جای متفکران را گرفتند و سرایش جای اندیشهورزی را.
اینک نگاهی به فصلی از کتاب «بازشناسی هویت ایرانیـاسلامیِ» شریعتی میاندازم که عنوانش «تشیع: میعادگاه روح سامی و روح آریایی» است. شریعتی مبنا را بر تمایز نژاد «آریایی» و «سامی» مینهد و میگوید آریایی نژادی آرام و سنگین است و سامی نژادی تند و شتابزده. بعد میکوشد این تمایز را در موسیقی و زبان آریایی و سامی بیابد و شگفتآور است چطور یک نویسنده میتواند به این راحتی با تعابیر تعریفنشده و سرهمبندیشده نظریهپردازی کند.
او به شکلی شلخته و غیرعلمی که مصداق شعبدهبازی ادیبانه است نتیجه میگیرد که مظاهر آریایی ملایم و کشدار و مظاهر سامی تیز و تند است. او اروپا را هم در زمرۀ آریایی برمیشمرد و شگفتا که ناگهان میگوید: «از آمريکاييها صحبت نميکنم که آنها اصلاً گابند (گاوند)؛ حيف از لفظ آدم است». (مگر میان انسان اروپایی و آمریکایی اینقدر تمایز است؟!)
او از هر در مصداقی میآورد تا نشان دهد سامی نژادی تند و عجول و فوری است و آريايی نژادی صبور و آرام و پرسکون. شیوهاش «مثال زدن» است؛ یکی از زمین، یکی از آسمان، مصداقهایی بیحساب و پادرهوا! تا حدی که میتوان نشان عالی نارساترین شیوۀ اندیشیدن را به شریعتی داد. پیش از آنکه بگویید کینهتوزانه نظر میدهم، توصیه میکنم نوشتهاش را بخوانید و ببینید برای اثبات این نظریهاش چطور از چند شعر و ترانه، چند واژه و هجا، از ناصر و گاندی، پدری هندی و پدری عرب مثال میآورد و با مثالهای «جزئی» «کلیترین» نتیجۀ ممکن را میگیرد!
سپس به حلول اسلام در جان آریایی میپردازد. میگوید: «اسلام، انقلابي در فرهنگ و تمدن و روح و اخلاق و انديشه ايران پديد آورد. بزرگترين اثری که اسلام بر روح آريايي ايران گذاشت فرود آوردن او از آسمان بود. اسلام انسان آریایی را از خلوتنشینی درآورد، او را از رهبانیت جدا کرد.» آنگاه میگوید این تصور که دوران پیش از اسلام دوران حماسی بوده و دوران پس از اسلام دوران ظرافت و تغزل، تصور غلطی است و به کسانی که چنین تصوری دارند، تند و گستاخانه میتازد (بدون اینکه لزومی به این تندخویی باشد). میگوید:
«شگفتا که چقدر اين ادبياتچيهای ما ناشياند! و شگفتا که حتي همين حرفهای غيرسياسيام را هم نميتوانم بزنم و نميتوانم اين هيکلهای پرباد پوک بيفهم و بيذوق و بيهمهچيز را که همه عمر را در توضيح متون ادبيات کهن و شرح لغات و اصطلاحات و زندگي احمقانۀ شاعران و دربارهای شاعرپرور گذرانده و همان را هم خوب و زيبا نميفهمند، به اين نسل بشناسانم تا بروند دنبال کار ديگری، دکاني باز کنند، تاکسي بخرند، شرکتي تأسيس کنند، مقاطعهکاری، بنگاه معاملاتي... از اين کارها. اينها حماسه را فقط در گرز و شمشير و سپر و هارتوپورتهای داشغلمي ميدانند و احساس حماسي را همان احساس نظامي!»
اما خود او میخواهد ادبیات صوفیانه و عرفانی را حماسی تفسیر کند! او شعر حماسی را «هارت و پورت» میداند و تغزل صوفیانه را «حماسۀ عظیم انسانی»! و کسانی که این نگرش نامعقول را نمیفهمند بیعقلند، زیرا میگوید: «اين بيعقلها شاهنامه فردوسي را حماسه ميدانند و ديوان شمس را حماسه نميدانند.» میگوید:
«نميدانم اين اديبان و مورخان ما پس چه چيز را میفهمند؟ اينها گيو و گودرز و رستم دروغي را (بر فرض راست) قهرمان میدانند و عينالقضاة را که در 33 سالگي سوختند، قهرمان نميدانند! ميگويند او يک صوفي رقيقالقلب بوده! مگر حتماً قهرمان بايد کلهخر و کلهشق و بيشعور باشد؛ اگر حساس و زيباشناس و بلندانديش بود قهرمان حماسه نيست؟ واقعاً خندهآور است و اسفناک!»
شریعتی میگوید حماسه ايرانی پيش از اسلام جايش را به حماسه ايران پس از اسلام داد، زیرا اسلام میفهمد جنگ در میدان «جهاد اصغر» و جنگ روح (خودسازی) «جهاد اکبر» است و در نهایت از همۀ این جدلها میرسد به این نتیجهگیری: «تشيع ايران! آخ که اين تاريخدانان و آخوندان و استادان چقدر نميفهمند! دلم پر از نفرت میشود! تشيع يعنی ميعادگاه روح سامی و آريايی!»
به سادگی میتوان فهمید که تشیع آمیزشی در ذات خود دارد، اما برای تبیین این امر هویتشناختی مهم به اندیشهورزی نیاز است، نه سرایش. اندیشهورزی شریعتی شبیه حماسهسازی عینالقضاة است.
#مهدی_تدینی
@Roshanfkrane
در نقد روشنفکران ایران سخن بسیار است و اگر گاهی به آلاحمد یا شریعتی میپردازم، از باب نقد همین روشنفکری است که نه تنها طبیبان خوبی نبودند که خود بیمارتر از جامعه بودند. در نابغه بودن اینان تردیدی نیست، اما نابغگی بیشتر برای زدودن ملال بورژوایی و به هیجان آوردن توده خوب است، اما نه برای پیریزی اندیشهای راهگشا. یکی از ریشههای مشکل این است که نزد این روشنفکران صنایع ادبی و شور ادیبانه، جایگزین مقولات و نظم اندیشمندانه شده است. ادیبان جای متفکران را گرفتند و سرایش جای اندیشهورزی را.
اینک نگاهی به فصلی از کتاب «بازشناسی هویت ایرانیـاسلامیِ» شریعتی میاندازم که عنوانش «تشیع: میعادگاه روح سامی و روح آریایی» است. شریعتی مبنا را بر تمایز نژاد «آریایی» و «سامی» مینهد و میگوید آریایی نژادی آرام و سنگین است و سامی نژادی تند و شتابزده. بعد میکوشد این تمایز را در موسیقی و زبان آریایی و سامی بیابد و شگفتآور است چطور یک نویسنده میتواند به این راحتی با تعابیر تعریفنشده و سرهمبندیشده نظریهپردازی کند.
او به شکلی شلخته و غیرعلمی که مصداق شعبدهبازی ادیبانه است نتیجه میگیرد که مظاهر آریایی ملایم و کشدار و مظاهر سامی تیز و تند است. او اروپا را هم در زمرۀ آریایی برمیشمرد و شگفتا که ناگهان میگوید: «از آمريکاييها صحبت نميکنم که آنها اصلاً گابند (گاوند)؛ حيف از لفظ آدم است». (مگر میان انسان اروپایی و آمریکایی اینقدر تمایز است؟!)
او از هر در مصداقی میآورد تا نشان دهد سامی نژادی تند و عجول و فوری است و آريايی نژادی صبور و آرام و پرسکون. شیوهاش «مثال زدن» است؛ یکی از زمین، یکی از آسمان، مصداقهایی بیحساب و پادرهوا! تا حدی که میتوان نشان عالی نارساترین شیوۀ اندیشیدن را به شریعتی داد. پیش از آنکه بگویید کینهتوزانه نظر میدهم، توصیه میکنم نوشتهاش را بخوانید و ببینید برای اثبات این نظریهاش چطور از چند شعر و ترانه، چند واژه و هجا، از ناصر و گاندی، پدری هندی و پدری عرب مثال میآورد و با مثالهای «جزئی» «کلیترین» نتیجۀ ممکن را میگیرد!
سپس به حلول اسلام در جان آریایی میپردازد. میگوید: «اسلام، انقلابي در فرهنگ و تمدن و روح و اخلاق و انديشه ايران پديد آورد. بزرگترين اثری که اسلام بر روح آريايي ايران گذاشت فرود آوردن او از آسمان بود. اسلام انسان آریایی را از خلوتنشینی درآورد، او را از رهبانیت جدا کرد.» آنگاه میگوید این تصور که دوران پیش از اسلام دوران حماسی بوده و دوران پس از اسلام دوران ظرافت و تغزل، تصور غلطی است و به کسانی که چنین تصوری دارند، تند و گستاخانه میتازد (بدون اینکه لزومی به این تندخویی باشد). میگوید:
«شگفتا که چقدر اين ادبياتچيهای ما ناشياند! و شگفتا که حتي همين حرفهای غيرسياسيام را هم نميتوانم بزنم و نميتوانم اين هيکلهای پرباد پوک بيفهم و بيذوق و بيهمهچيز را که همه عمر را در توضيح متون ادبيات کهن و شرح لغات و اصطلاحات و زندگي احمقانۀ شاعران و دربارهای شاعرپرور گذرانده و همان را هم خوب و زيبا نميفهمند، به اين نسل بشناسانم تا بروند دنبال کار ديگری، دکاني باز کنند، تاکسي بخرند، شرکتي تأسيس کنند، مقاطعهکاری، بنگاه معاملاتي... از اين کارها. اينها حماسه را فقط در گرز و شمشير و سپر و هارتوپورتهای داشغلمي ميدانند و احساس حماسي را همان احساس نظامي!»
اما خود او میخواهد ادبیات صوفیانه و عرفانی را حماسی تفسیر کند! او شعر حماسی را «هارت و پورت» میداند و تغزل صوفیانه را «حماسۀ عظیم انسانی»! و کسانی که این نگرش نامعقول را نمیفهمند بیعقلند، زیرا میگوید: «اين بيعقلها شاهنامه فردوسي را حماسه ميدانند و ديوان شمس را حماسه نميدانند.» میگوید:
«نميدانم اين اديبان و مورخان ما پس چه چيز را میفهمند؟ اينها گيو و گودرز و رستم دروغي را (بر فرض راست) قهرمان میدانند و عينالقضاة را که در 33 سالگي سوختند، قهرمان نميدانند! ميگويند او يک صوفي رقيقالقلب بوده! مگر حتماً قهرمان بايد کلهخر و کلهشق و بيشعور باشد؛ اگر حساس و زيباشناس و بلندانديش بود قهرمان حماسه نيست؟ واقعاً خندهآور است و اسفناک!»
شریعتی میگوید حماسه ايرانی پيش از اسلام جايش را به حماسه ايران پس از اسلام داد، زیرا اسلام میفهمد جنگ در میدان «جهاد اصغر» و جنگ روح (خودسازی) «جهاد اکبر» است و در نهایت از همۀ این جدلها میرسد به این نتیجهگیری: «تشيع ايران! آخ که اين تاريخدانان و آخوندان و استادان چقدر نميفهمند! دلم پر از نفرت میشود! تشيع يعنی ميعادگاه روح سامی و آريايی!»
به سادگی میتوان فهمید که تشیع آمیزشی در ذات خود دارد، اما برای تبیین این امر هویتشناختی مهم به اندیشهورزی نیاز است، نه سرایش. اندیشهورزی شریعتی شبیه حماسهسازی عینالقضاة است.
#مهدی_تدینی
@Roshanfkrane
Amor Dulce Muerte
Vicente Amigo
چیزهایی هست که نمیتوان به زبان آورد
چرا که واژهای برای بیان آنها وجود ندارد
اگر هم وجود داشته باشد
کسی معنای آن را درک نمیکند
اگر من از تو نان و آب بخواهم
تو درخواست مرا درک میکنی
اما هرگز این دستهای تیرهای را که
قلب مرا در تنهایی
گاه میسوزاند و گاه منجمد میکند
درک نخواهی کرد...
#فدریکو_گارسیا_لورکا / #احمد_شاملو
- وقتی قطعهی
"Amor Dulce Muerte"
یا "مرگِ شیرینِ عشق" را میشنوی با خود فکر میکنی باید چه بر "ویسنته آمیگو" گذشته باشد که چنین اثری خلق کرده باشد... این حال و هوا برزبان نیاوردنی و فقط حس کردنی است؛ درست مثل همین سرودهی "لورکا. گویا این قطعه ورای تمام احساسات به نوا تبدیل شده...
📎 Track: Amor Dulce Muerte
▪ Artist: #Vicente_Amigo
▪ Album: Poeta
▪Genre: #World_music (#Spanish), #Flamenco
▪Date: 1997-04-14
#موسیقی
@Roshanfkrane
چرا که واژهای برای بیان آنها وجود ندارد
اگر هم وجود داشته باشد
کسی معنای آن را درک نمیکند
اگر من از تو نان و آب بخواهم
تو درخواست مرا درک میکنی
اما هرگز این دستهای تیرهای را که
قلب مرا در تنهایی
گاه میسوزاند و گاه منجمد میکند
درک نخواهی کرد...
#فدریکو_گارسیا_لورکا / #احمد_شاملو
- وقتی قطعهی
"Amor Dulce Muerte"
یا "مرگِ شیرینِ عشق" را میشنوی با خود فکر میکنی باید چه بر "ویسنته آمیگو" گذشته باشد که چنین اثری خلق کرده باشد... این حال و هوا برزبان نیاوردنی و فقط حس کردنی است؛ درست مثل همین سرودهی "لورکا. گویا این قطعه ورای تمام احساسات به نوا تبدیل شده...
📎 Track: Amor Dulce Muerte
▪ Artist: #Vicente_Amigo
▪ Album: Poeta
▪Genre: #World_music (#Spanish), #Flamenco
▪Date: 1997-04-14
#موسیقی
@Roshanfkrane
☀️🕊
#کتاب_نوشته
از سویی ویژگی #عشق چنان است که نمیتواند در یک نفر بماند و باید به دیگری راه یابد، بدون معشوق کسی عاشق نیست، ولی از سویی دیگر، سرشت عشق انفرادی است هر کس باید خود آن را دریابد. عشق امری اجتماعی-ضداجتماعی، چیزی است با گوهری دوگانه و با سامانی بیسامان؛ تا آنجا که اجتماعی است و به نهاد و روان و فرهنگ انسانِ اجتماعی پیوسته، قابل انتقال به دیگری است و تا آنجا که امری فردی و درونی است انتقال دادنی نیست، تنها بازنمودنی است.
#شاهرخ_مسکوب / در کوی دوست / انتشارات #خوارزمی
@Roshanfkrane
#کتاب_نوشته
از سویی ویژگی #عشق چنان است که نمیتواند در یک نفر بماند و باید به دیگری راه یابد، بدون معشوق کسی عاشق نیست، ولی از سویی دیگر، سرشت عشق انفرادی است هر کس باید خود آن را دریابد. عشق امری اجتماعی-ضداجتماعی، چیزی است با گوهری دوگانه و با سامانی بیسامان؛ تا آنجا که اجتماعی است و به نهاد و روان و فرهنگ انسانِ اجتماعی پیوسته، قابل انتقال به دیگری است و تا آنجا که امری فردی و درونی است انتقال دادنی نیست، تنها بازنمودنی است.
#شاهرخ_مسکوب / در کوی دوست / انتشارات #خوارزمی
@Roshanfkrane