تو از من میخواهی عاشق باشم, من ازتو میخواهم دوستم داشته باشی تو میخواهی مرا در قفس کنی من میخواهم با تو پرواز کنم،این تفاوت عشق و دوست داشتن است!
- ایوان تورگنیف
@Roshanfkrane
- ایوان تورگنیف
@Roshanfkrane
اَبله کیست؟
آنکس که میخواهد عمیق بنظر برسد
و به دیگران چنین القا کند که عمیق و اندیشمند است.
اما چگونه؟
با ظاهر سازی و نمایش مضحکِ عینک و قلم و کتاب و رنگ و لعابش و هر آنچه که نمودی از مطالعه دارد.
او کتابخوان و اهل مطالعه نیست
و البته تنها جلد و بیرون کتاب را
نمایش می دهد تا محتوای درون آن را.
باید گفت آری!
او هر چه پیش می رود
عمیق تر می شود.
اما عمیق در چه؟
در جهل خود!
- آرتورشوپنهاور
@Roshanfkrane
آنکس که میخواهد عمیق بنظر برسد
و به دیگران چنین القا کند که عمیق و اندیشمند است.
اما چگونه؟
با ظاهر سازی و نمایش مضحکِ عینک و قلم و کتاب و رنگ و لعابش و هر آنچه که نمودی از مطالعه دارد.
او کتابخوان و اهل مطالعه نیست
و البته تنها جلد و بیرون کتاب را
نمایش می دهد تا محتوای درون آن را.
باید گفت آری!
او هر چه پیش می رود
عمیق تر می شود.
اما عمیق در چه؟
در جهل خود!
- آرتورشوپنهاور
@Roshanfkrane
دنیا نشانههای ما را
در حول و حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.
نزدیک شو اگرچه حضورت ممنوع است ...
- محمد مختاری
@Roshanfkrane
در حول و حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.
نزدیک شو اگرچه حضورت ممنوع است ...
- محمد مختاری
@Roshanfkrane
#قصه_کودکانه
🌸کانی کانگورو🌸
یکی بود یکی نبود .یک کانگورو کوچولویی بود به اسم کانی. کانی کوچولو دیگه کم کم بزرگ می شد،ولی دوست نداشت از تو کیسه اش بیرون بیاد وراه رفتن را تجربه کند .مامان وبابای کانی کوچولو هر کاری کردند کانی کوچولو از توh کیسه بیرون نیومد که نیومد. دوستان هم سن کانی همه از کیسه مامان شون بیرون می آمدند ودر بیشه زار بپر بپر می کردن ولی کانی کوچولو انگار نه انگار که باید اونهم راه رفتن را یاد بگیرد .تااینکه...
تا اینکه یک روز که مامان کانی کوچولو تصمیم داشت به میهمانی برود ،خواست از یک رود کوچک بپرد ولی چون کانی بزرگ وسنگین شده بود پایش پیچ خورد ونتوانست بقیه راه را برود .خانم کانگورو به زحمت خودش را به گوشه ای کشید ومنتظر کمک شد ولی کسی از آنجا عبور نکرد .کانی کوچولو که درد کشیدن مادرش را دید دیگر تحمل نکرد واز کیسه اش بیرون آمد وآرام آرام روی پاهایش ایستاد کمی بپر بپر کرد ودید که راه رفتن اصلا ترس ندارد .مامان کانی کوچولو در حالیکه درد می کشید گفت:آفرین پسر شجاع وقوی من!حالا برو به خانه خاله که پشت همین تپه است وکمک بیاور.
کانی کوچولو به راه افتاد وسریع کمک آورد ومادرش را نجات داد.همه به شجاعت وتوانایی کانی تبریک گفتند.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
🌸کانی کانگورو🌸
یکی بود یکی نبود .یک کانگورو کوچولویی بود به اسم کانی. کانی کوچولو دیگه کم کم بزرگ می شد،ولی دوست نداشت از تو کیسه اش بیرون بیاد وراه رفتن را تجربه کند .مامان وبابای کانی کوچولو هر کاری کردند کانی کوچولو از توh کیسه بیرون نیومد که نیومد. دوستان هم سن کانی همه از کیسه مامان شون بیرون می آمدند ودر بیشه زار بپر بپر می کردن ولی کانی کوچولو انگار نه انگار که باید اونهم راه رفتن را یاد بگیرد .تااینکه...
تا اینکه یک روز که مامان کانی کوچولو تصمیم داشت به میهمانی برود ،خواست از یک رود کوچک بپرد ولی چون کانی بزرگ وسنگین شده بود پایش پیچ خورد ونتوانست بقیه راه را برود .خانم کانگورو به زحمت خودش را به گوشه ای کشید ومنتظر کمک شد ولی کسی از آنجا عبور نکرد .کانی کوچولو که درد کشیدن مادرش را دید دیگر تحمل نکرد واز کیسه اش بیرون آمد وآرام آرام روی پاهایش ایستاد کمی بپر بپر کرد ودید که راه رفتن اصلا ترس ندارد .مامان کانی کوچولو در حالیکه درد می کشید گفت:آفرین پسر شجاع وقوی من!حالا برو به خانه خاله که پشت همین تپه است وکمک بیاور.
کانی کوچولو به راه افتاد وسریع کمک آورد ومادرش را نجات داد.همه به شجاعت وتوانایی کانی تبریک گفتند.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
قمری و هیزم شکن فقیر.mp4
7.7 MB
قصه ی امشب🌠🌌🌃
قصه شب قمری و هیزم شکن فقیر😍😍😍
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
قصه شب قمری و هیزم شکن فقیر😍😍😍
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
🔴بعد از سقوط واحد پول به قعر جدول،
امروز پاسپورت ایرانی هم به همان سرنوشت دچار شد
#اجتماعی
@Roshanfkrane
امروز پاسپورت ایرانی هم به همان سرنوشت دچار شد
#اجتماعی
@Roshanfkrane
#بریده_ای_ازکتاب
دهان ما را بستهاند، اعمال ما را تحت نظر گرفتهاند، اوقات ما مطابق دستور است. اما قلبهای ما سکوت را نمیپذیرد. دلهای ما از جدول نامها و دفاتر رسمی، دیوارهای بیپایانی که اطراف ما کشیدهاند و تفنگهایی که به روی ما نشانه رفتهاند بیزار است.
📚 حکومت نظامی
✍ #آلبرکامو
@Roshanfkrane
دهان ما را بستهاند، اعمال ما را تحت نظر گرفتهاند، اوقات ما مطابق دستور است. اما قلبهای ما سکوت را نمیپذیرد. دلهای ما از جدول نامها و دفاتر رسمی، دیوارهای بیپایانی که اطراف ما کشیدهاند و تفنگهایی که به روی ما نشانه رفتهاند بیزار است.
📚 حکومت نظامی
✍ #آلبرکامو
@Roshanfkrane
Arghavani
Setar&Piano
نِیَم به هجر تو تنها، دو همنشین دارم
دلِ شكسته یكی... جانِ بیقرار یکی...
#حزین_لاهیجی
#موسیقی
@Roshanfkrane
دلِ شكسته یكی... جانِ بیقرار یکی...
#حزین_لاهیجی
#موسیقی
@Roshanfkrane
استاد رضا #براهنی
از دفتر #مصیبتی_زیر_آفتاب
در مدار شب
پرنده بدرقه شد
چه روز شوم فجیعی!
تمام جاده ی ظلمت نصیب #من گردید
به خانه باز نگشتم که خانه ویران بود
دو تا شقیقه، در آنجا
دو تا شقیقه، دو تا جلاد روح من بودند
دو تا شقیقه، چو طرارها و تردستان
دو جبهه، جبهه ی خونین، فراز پیشانی
گشاده بودند
دو جبهه، جبهه ی جلادهای تاریکی
دو تا شقیقه، دو فولاد سرخ تاریخی –
به خانه باز نگشتم که خانه ویران بود
و چشم را به تماشای گریه ها بردم...
#شعر
@Roshanfkrane
از دفتر #مصیبتی_زیر_آفتاب
در مدار شب
پرنده بدرقه شد
چه روز شوم فجیعی!
تمام جاده ی ظلمت نصیب #من گردید
به خانه باز نگشتم که خانه ویران بود
دو تا شقیقه، در آنجا
دو تا شقیقه، دو تا جلاد روح من بودند
دو تا شقیقه، چو طرارها و تردستان
دو جبهه، جبهه ی خونین، فراز پیشانی
گشاده بودند
دو جبهه، جبهه ی جلادهای تاریکی
دو تا شقیقه، دو فولاد سرخ تاریخی –
به خانه باز نگشتم که خانه ویران بود
و چشم را به تماشای گریه ها بردم...
#شعر
@Roshanfkrane
📖 #دسته_دلقکها
👤 لویی فردینان #سلین
دلم میخواست یک نفر، آرام و شمرده، توی گوشم زمزمه میکرد : "دنیا بیارزش نیست. سخت نیست، #پوچ هم نیست. داری خواب میبینی..."
#من خواستم و #او گفت.
او گفت : "دنیا بیارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست. داری خواب میبینی..."
من باورم شد. باورم شد که دارم خواب میبینم. این چشمهای خیس را. این شب سرد و اندوهناک را... همهاش یک کابوس است...
بیدار میشوی و یادت میرود که تنهایی چقدر سخت بود. دروغ چقدر درد داشت. یادت میرود که حرفها فقط حرف هستند و نباید باورشان کرد. یادت میرود که هیچچیز ارزش ندارد. همه اینها یادت میرود.
داری خواب میبینی ...
#مطالعه
@Roshanfkrane
👤 لویی فردینان #سلین
دلم میخواست یک نفر، آرام و شمرده، توی گوشم زمزمه میکرد : "دنیا بیارزش نیست. سخت نیست، #پوچ هم نیست. داری خواب میبینی..."
#من خواستم و #او گفت.
او گفت : "دنیا بیارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست. داری خواب میبینی..."
من باورم شد. باورم شد که دارم خواب میبینم. این چشمهای خیس را. این شب سرد و اندوهناک را... همهاش یک کابوس است...
بیدار میشوی و یادت میرود که تنهایی چقدر سخت بود. دروغ چقدر درد داشت. یادت میرود که حرفها فقط حرف هستند و نباید باورشان کرد. یادت میرود که هیچچیز ارزش ندارد. همه اینها یادت میرود.
داری خواب میبینی ...
#مطالعه
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
بتی_عزیزم
#بتی
ترانه ای کمتر شنیده شده
اولین ترانه "بتی" به نام "عزیزم"
سروده: #سعید_دبیری
ترانه ای بینهایت زیبا با صدای خاطره انگیز "بتی" حسی عجیب به انسان دست میدهد وقتی این ترانه را می شنود...
#موسیقی
@Roshanfkrane
ترانه ای کمتر شنیده شده
اولین ترانه "بتی" به نام "عزیزم"
سروده: #سعید_دبیری
ترانه ای بینهایت زیبا با صدای خاطره انگیز "بتی" حسی عجیب به انسان دست میدهد وقتی این ترانه را می شنود...
#موسیقی
@Roshanfkrane
مدرسه كه ميرفتيم،
هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم معلممون ميگفت "مواظب باش خودتو جا نذارى"
و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه خودمونو جا بذاريم!
بزرگ كه شديم بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جاگذاشتيم؛
توى يه كافه،
توى يه خيابون،
توى يه خاطره...
محمد رها
@Roshanfkrane
هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم معلممون ميگفت "مواظب باش خودتو جا نذارى"
و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه خودمونو جا بذاريم!
بزرگ كه شديم بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جاگذاشتيم؛
توى يه كافه،
توى يه خيابون،
توى يه خاطره...
محمد رها
@Roshanfkrane
ذهن انسان متعصب مانند مردمک چشم میماند ، هر چقدر که نور بیشتری به آن بتابد تنگ تر میشود!
- اولیور وندل هولمز
@Roshanfkrane
- اولیور وندل هولمز
@Roshanfkrane
🔸هیچ زمامداری حق ندارد از تقصیرهایی که شهروندان مرتکب میشوند، شکایت کند چون تقصیرهای اینان یا از اهمال خود او نشات میگیرند یا از اینکه خودش سرمشق بدی برای شهروندان است.
🔸اگر در احوال مللی که امروز به دزدی و راهزنی و معایبی از این قبیل متهماند، نیک بنگریم خواهیم دید که چون زمامدارانشان دارای آن معایبند، آن گونه شدهاند.
🔸منطقة رومانيا پیش از آنکه پاپ آلکساندر ششم شهریاران کوچک را از آنجا بیرون کند، نمونه زندگی فسادآلود بود و هر بهانه کوچک در آنجا سبب دزدی و غارت و آدمکشی میگردید. مردمان آن منطقه از آن رو چنان بودند که زمامدارانشان فاسد بودند نه از آن رو که، طبیعت مردمانش فاسد باشد.
آن زمامداران میخواستند، توانگر باشند. از این رو چاره نداشتند جز اینکه راه دزدی و غارت در پیش گیرند؛ و این کار را به انحاء گوناگون انجام میدادند. یکی از وسایل زیانباری که از آن استفاده میکردند این بود که با وضع قانون، عملی را ممنوع می ساختند و آنگاه خودشان نخستین کسانی بودند که موجبات تجاوز از آن قانون را فراهم میکردند؛ ولی کسانی را که خلاف قانون عمل کرده بودند هنگامی مجازات میکردند که میدیدند مردمان بسیاری مرتکب آن تقصير شدهاند: پس مجازات برای نگاه داشتن حرمت قانون نبود بلکه مرادشان این بود که جریمههایی هر چه بیشتری وصول کنند. نتیجه این بود که مردم روز به روز فقیرتر میشدند ولی بهتر نمیشدند؛ و فقیرشدگان به اموال کسانی دست درازی میکردند که ضعیفتر از خود ایشان بودند. از اینجا همه معایبی ریشه گرفتند که پیشتر برشمردم و منشأ اصلی همه آنها خود زمامداران بودند.
🔸گزارش "تیتوس لی ویوس"سخن مرا تأیید می کند: وقتی که فرستادگان روم مقداری از
غنیمت شهر "ویی" را که وقف پرستشگاه آپولون بود به پرستشگاه میبردند، راهزنان دریایی شهر لیپاریس در سیسیل آنان را دستگیر کردند و به شهر بردند. چون تیماسی تئوس شهریار لیپاریس شنید که آن اموال را چه کسان و به چه منظور روانه کردهاند، با اینکه در شهر لیپاریس به دنیا آمده بود مانند شهروندی رومی رفتار کرد، و به مردم شهر گفت غارت کردن چنین مالی دور از انصاف است، و فرستادگان روم را با اموال وقفی شان آزاد کرد.
🔸لیویوس در اینباره میگوید: «مردمان همیشه مشابه زمامدار خویشند و تیماسی تئوس با رفتار خود، دلهای آنان را اینگونه با احساس خدا پرستی آشنا کرده بود».
🔸لورنتسو دِ مدیچی نیز در تایید این سخن میگوید: "مردمان از زمامدار الگو میگیرند چون همیشه چشمشان به او دوخته است".
نیکولو ماکیاولی
ترجمه: محمدحسن لطفی
نشر خوارزمی
@Roshanfkrane
🔸اگر در احوال مللی که امروز به دزدی و راهزنی و معایبی از این قبیل متهماند، نیک بنگریم خواهیم دید که چون زمامدارانشان دارای آن معایبند، آن گونه شدهاند.
🔸منطقة رومانيا پیش از آنکه پاپ آلکساندر ششم شهریاران کوچک را از آنجا بیرون کند، نمونه زندگی فسادآلود بود و هر بهانه کوچک در آنجا سبب دزدی و غارت و آدمکشی میگردید. مردمان آن منطقه از آن رو چنان بودند که زمامدارانشان فاسد بودند نه از آن رو که، طبیعت مردمانش فاسد باشد.
آن زمامداران میخواستند، توانگر باشند. از این رو چاره نداشتند جز اینکه راه دزدی و غارت در پیش گیرند؛ و این کار را به انحاء گوناگون انجام میدادند. یکی از وسایل زیانباری که از آن استفاده میکردند این بود که با وضع قانون، عملی را ممنوع می ساختند و آنگاه خودشان نخستین کسانی بودند که موجبات تجاوز از آن قانون را فراهم میکردند؛ ولی کسانی را که خلاف قانون عمل کرده بودند هنگامی مجازات میکردند که میدیدند مردمان بسیاری مرتکب آن تقصير شدهاند: پس مجازات برای نگاه داشتن حرمت قانون نبود بلکه مرادشان این بود که جریمههایی هر چه بیشتری وصول کنند. نتیجه این بود که مردم روز به روز فقیرتر میشدند ولی بهتر نمیشدند؛ و فقیرشدگان به اموال کسانی دست درازی میکردند که ضعیفتر از خود ایشان بودند. از اینجا همه معایبی ریشه گرفتند که پیشتر برشمردم و منشأ اصلی همه آنها خود زمامداران بودند.
🔸گزارش "تیتوس لی ویوس"سخن مرا تأیید می کند: وقتی که فرستادگان روم مقداری از
غنیمت شهر "ویی" را که وقف پرستشگاه آپولون بود به پرستشگاه میبردند، راهزنان دریایی شهر لیپاریس در سیسیل آنان را دستگیر کردند و به شهر بردند. چون تیماسی تئوس شهریار لیپاریس شنید که آن اموال را چه کسان و به چه منظور روانه کردهاند، با اینکه در شهر لیپاریس به دنیا آمده بود مانند شهروندی رومی رفتار کرد، و به مردم شهر گفت غارت کردن چنین مالی دور از انصاف است، و فرستادگان روم را با اموال وقفی شان آزاد کرد.
🔸لیویوس در اینباره میگوید: «مردمان همیشه مشابه زمامدار خویشند و تیماسی تئوس با رفتار خود، دلهای آنان را اینگونه با احساس خدا پرستی آشنا کرده بود».
🔸لورنتسو دِ مدیچی نیز در تایید این سخن میگوید: "مردمان از زمامدار الگو میگیرند چون همیشه چشمشان به او دوخته است".
نیکولو ماکیاولی
ترجمه: محمدحسن لطفی
نشر خوارزمی
@Roshanfkrane