آیا قرآن میگوید که خداوند اعمال انسان را آفریده و انسان مجبور است ?
🤔#پرسش :
❓برخی شبهه می کنند که در قرآن ، خداوند از زبان ابراهیم نبی نقل می کند که خدا هم شما را آفریده و هم اعمالتان را ? آیا این آیه ثابت کننده جبر و اختیار نداشتن انسانها نیست ?!!!!
💠#پاسخ:💠
▫️شیعه به پیروی از امامان اهلبیت علیهم السلام معتقد به اصل " امر بین الامرین " است و بر اساس اصل مذکور , اختیار و آزادی و اراده را به اذن خداوند برای انسان ثابت می داند که در ذیل در این رابطه توضیح داده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/4163
❕بر همین اساس برخی مینویسند :
" معتقديم كه خدا انسان را آزاد آفريده است. افعال انسان از روى اراده و اختيار او سرچشمه مىگيرد، چرا كه اگر غير اين باشد يعنى ما معتقد به اصل جبر در اعمال انسانها بوده باشيم، مجازات بدكاران ظلم و بىعدالتى واضح، و پاداش نيكوكاران، كارى بيهوده و بىدليل خواهد بود، و چنين امرى بر خداوند محال است. "
📚اعتقاد ما، ص: 93
❕حال آنچه محل اشکال قرار گرفته است , آیاتی از سوره مبارکه صافات است که سخنان ابراهیم علیه السلام به قوم خود را نقل کرده و بیان می دارد :
" او (ابراهيم) گفت: آيا چيزى را مىپرستيد كه با دست خود مىتراشيد؟ با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهايى را كه مىسازيد! آنها گفتند بناى مرتفعى براى او بسازيد، و او را در جهنمى از آتش بيفكنيد! آنها طرحى براى نابودى ابراهيم ريخته بودند ولى ما آنها را پست و مغلوب ساختيم. " "قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ _ وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ _ قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ _ فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ " ( سوره صافات آیات 95 تا 98 )
❕در تفسیر شریف نمونه می خوانیم :
" ابراهيم گفت آيا چيزى را پرستش مىكنيد كه با دست خود مىتراشيد ؟! هيچ آدم عاقلى مصنوع خود را پرستش مىكند؟ هيچ ذى شعورى در برابر مخلوق خود زانو به زمين مىزند؟ كدام عقل و منطق به شما چنين اجازهاى داده است؟! معبود بايد خالق انسان باشد نه مخلوق او، اكنون درست بنگريد و معبود حقيقى را پيدا كنيد: " خداوند هم شما را آفريده، و هم بتهايى را كه مىسازيد" (وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ).
آسمان و زمين همه مخلوق اويند و زمان و مكان همه از او است، بايد سر بر آستان چنين خالقى نهاد و او را پرستش و نيايش كرد. اين دليلى است بسيار قوى و دندانشكن كه هيچ پاسخى در مقابل آن نداشتند.
" ما " در جمله " ما تعملون" به اصطلاح " ما موصوله" است ( نه ما مصدريه) مىخواهد بگويد خدا هم شما را آفريده، و هم مصنوعاتتان را، اگر بر بتها كلمه "مصنوع" انسان يا " معمول" انسان اطلاق شود به خاطر شكلى است كه انسان به آن مىدهد، و گر نه ماده آن را هم خدا آفريده است، اين درست به اين مىماند كه مىگويند اين فرش، آن خانه، و آن اتومبيل ساخته انسان است. مسلما منظور اين نيست كه انسان مواد آنها را ساخته بلكه صورت آنها به دست انسان شكل مىگيرد.
اما اگر "ما" را مصدريه بگيريم مفهومش اين است كه خداوند هم شما را آفريده و هم اعمال شما را، البته اين معنى غلط نيست و بر خلاف پندار بعضى سر از جبر در نمىآورد، چرا كه اعمال ما هر چند به اراده ما انجام مىگيرد اما اراده و قدرت بر تصميمگيرى و نيروهاى ديگرى را كه افعال خود را با آن انجام مىدهيم همه از ناحيه خدا است، ولى با اينحال آيه ناظر به اين معنى نيست، بلكه ناظر به بتها است مىگويد " خدا هم خالق شما است و هم بتهايى كه ساخته و پرداختهايد" و لطف سخن نيز در همين است، چرا كه بحث از بتها بوده نه از اعمال آدمى.
در حقيقت اين آيه شبيه مطلبى است كه در داستان موسى و ساحران آمده كه مىگويد: " فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ " " موسى عصا را رها كرد مار عظيمى شد و آنچه را به دروغ ساخته بودند بلعيد (منظور مارهاى ساختگى ساحران است) (سوره اعراف آیه 117).
📚تفسير نمونه، ج19، ص: 100
❗️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓برخی شبهه می کنند که در قرآن ، خداوند از زبان ابراهیم نبی نقل می کند که خدا هم شما را آفریده و هم اعمالتان را ? آیا این آیه ثابت کننده جبر و اختیار نداشتن انسانها نیست ?!!!!
💠#پاسخ:💠
▫️شیعه به پیروی از امامان اهلبیت علیهم السلام معتقد به اصل " امر بین الامرین " است و بر اساس اصل مذکور , اختیار و آزادی و اراده را به اذن خداوند برای انسان ثابت می داند که در ذیل در این رابطه توضیح داده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/4163
❕بر همین اساس برخی مینویسند :
" معتقديم كه خدا انسان را آزاد آفريده است. افعال انسان از روى اراده و اختيار او سرچشمه مىگيرد، چرا كه اگر غير اين باشد يعنى ما معتقد به اصل جبر در اعمال انسانها بوده باشيم، مجازات بدكاران ظلم و بىعدالتى واضح، و پاداش نيكوكاران، كارى بيهوده و بىدليل خواهد بود، و چنين امرى بر خداوند محال است. "
📚اعتقاد ما، ص: 93
❕حال آنچه محل اشکال قرار گرفته است , آیاتی از سوره مبارکه صافات است که سخنان ابراهیم علیه السلام به قوم خود را نقل کرده و بیان می دارد :
" او (ابراهيم) گفت: آيا چيزى را مىپرستيد كه با دست خود مىتراشيد؟ با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهايى را كه مىسازيد! آنها گفتند بناى مرتفعى براى او بسازيد، و او را در جهنمى از آتش بيفكنيد! آنها طرحى براى نابودى ابراهيم ريخته بودند ولى ما آنها را پست و مغلوب ساختيم. " "قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ _ وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ _ قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ _ فَأَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِينَ " ( سوره صافات آیات 95 تا 98 )
❕در تفسیر شریف نمونه می خوانیم :
" ابراهيم گفت آيا چيزى را پرستش مىكنيد كه با دست خود مىتراشيد ؟! هيچ آدم عاقلى مصنوع خود را پرستش مىكند؟ هيچ ذى شعورى در برابر مخلوق خود زانو به زمين مىزند؟ كدام عقل و منطق به شما چنين اجازهاى داده است؟! معبود بايد خالق انسان باشد نه مخلوق او، اكنون درست بنگريد و معبود حقيقى را پيدا كنيد: " خداوند هم شما را آفريده، و هم بتهايى را كه مىسازيد" (وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ).
آسمان و زمين همه مخلوق اويند و زمان و مكان همه از او است، بايد سر بر آستان چنين خالقى نهاد و او را پرستش و نيايش كرد. اين دليلى است بسيار قوى و دندانشكن كه هيچ پاسخى در مقابل آن نداشتند.
" ما " در جمله " ما تعملون" به اصطلاح " ما موصوله" است ( نه ما مصدريه) مىخواهد بگويد خدا هم شما را آفريده، و هم مصنوعاتتان را، اگر بر بتها كلمه "مصنوع" انسان يا " معمول" انسان اطلاق شود به خاطر شكلى است كه انسان به آن مىدهد، و گر نه ماده آن را هم خدا آفريده است، اين درست به اين مىماند كه مىگويند اين فرش، آن خانه، و آن اتومبيل ساخته انسان است. مسلما منظور اين نيست كه انسان مواد آنها را ساخته بلكه صورت آنها به دست انسان شكل مىگيرد.
اما اگر "ما" را مصدريه بگيريم مفهومش اين است كه خداوند هم شما را آفريده و هم اعمال شما را، البته اين معنى غلط نيست و بر خلاف پندار بعضى سر از جبر در نمىآورد، چرا كه اعمال ما هر چند به اراده ما انجام مىگيرد اما اراده و قدرت بر تصميمگيرى و نيروهاى ديگرى را كه افعال خود را با آن انجام مىدهيم همه از ناحيه خدا است، ولى با اينحال آيه ناظر به اين معنى نيست، بلكه ناظر به بتها است مىگويد " خدا هم خالق شما است و هم بتهايى كه ساخته و پرداختهايد" و لطف سخن نيز در همين است، چرا كه بحث از بتها بوده نه از اعمال آدمى.
در حقيقت اين آيه شبيه مطلبى است كه در داستان موسى و ساحران آمده كه مىگويد: " فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ " " موسى عصا را رها كرد مار عظيمى شد و آنچه را به دروغ ساخته بودند بلعيد (منظور مارهاى ساختگى ساحران است) (سوره اعراف آیه 117).
📚تفسير نمونه، ج19، ص: 100
❗️ادامه 👇
👍3👎1
آیا پیامبر اسلام در کنار نبوت , دارای مقام امامت هم بوده اند ?
🤔#پرسش :
شیعیان مقام امامان را از پیامبر اسلام بالاتر میدانند و نزد شیعیان امامت به مراتب از نبوت افضل است. اما در این حدیث ( إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اِصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ وَ اِخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اِخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ ) " ( عیون الاخبار ج ١ ص ٢٩ )
تصریح شده که مقام نبوت به پیامبر داده شده و مقام امامت به حضرت علی، یعنی مقام امام علی از پیامبر هم بالاتر است !
در حدیث دیگر شیعیان آمده است :
" لما نزلت هذه الآية « يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ » قال المسلمون يا رسول الله ألست إمام الناس كلهم أجمعين؟ قال فقال رسول الله صلىاللهعليه و آله أنا رسول الله إلى الناس أجمعين ولكن سيكون من بعدي أئمة على الناس من الله من أهل بيتي "
یعنی: جابر جعفی از باقر رحمه الله روایت میکند که گفت: مسلمانان گفتند ای رسول خدا آیا تو امامِ همه ی مردم نیستی؟ فرمود: من رسول خدا برای همه ی مردم هستم ولی پس از من و از خاندان من از سوی خداوند امامانی بر مردم خواهند بود ..." ( مرآة العقول ج ٢ ص ٤٤ )
پیامبر در جواب اینکه آیا امام است یا خیر ، میگوید که من رسول الله هستم !!!
💠#پاسخ:💠
▫️در روایات ما تصریح شده است که امامت , مقام و منزلتی برای انبیاء الهی بوده است و پیامبران خداوند به مقام امامت هم رسیده بودند : " إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاء "
📚الكافي ج1، ص: 200
▫️قرآن نیز تصریح دارد که پیامبران متعددی به مقام امامت رسیده بودند و می فرماید : " و آنها را امامانی قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مىكردند، و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم، و آنها فقط مرا عبادت مىكردند. " " وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ " ( سوره انبیاء آیه 73 )
▫️و در مورد امامت ابراهیم نبی فرمود :
" (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او بخوبى از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمىرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند). " " وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين " ( بقره 124 )
❗️بی شک پیامبر گرامی اسلام نیز به مقام امامت رسیده بود و ادله متعددی بر این مطلب دلالت می کند , مانند :
▫️1. در روایات متعددی تصریح شده است که پیامبر گرامی اسلام , برتر و بالاتر از همه مخلوقات و برتر و بالاتر از تمام انبیاء الهی حتی پیامبران اولو العزم بوده است و وقتی پیامبران گذشته به مقام امامت رسیده بودند , طبیعتا پیامبر گرامی اسلام هم که از همه آنان برتر و بالاتر بوده هم حتما به مقام امامت رسیده اند : " أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَم " _ " مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً خَيْراً مِنْ مُحَمَّد " _ " أَنَا سَيِّدُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِيعِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِين " _ إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَصَابَ الْخَطِيئَةَ كَانَتْ تَوْبَتُهُ أَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد ..."
📚الخصال، ج2، ص: 561 _ الإختصاص، ص: 263 _ كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 261 _ الأمالي ( للصدوق)، ص: 218
✍ادامه 👇
🤔#پرسش :
شیعیان مقام امامان را از پیامبر اسلام بالاتر میدانند و نزد شیعیان امامت به مراتب از نبوت افضل است. اما در این حدیث ( إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِي وَ إِيَّاكَ وَ اِصْطَفَانِي وَ إِيَّاكَ وَ اِخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ وَ اِخْتَارَكَ لِلْإِمَامَةِ ) " ( عیون الاخبار ج ١ ص ٢٩ )
تصریح شده که مقام نبوت به پیامبر داده شده و مقام امامت به حضرت علی، یعنی مقام امام علی از پیامبر هم بالاتر است !
در حدیث دیگر شیعیان آمده است :
" لما نزلت هذه الآية « يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ » قال المسلمون يا رسول الله ألست إمام الناس كلهم أجمعين؟ قال فقال رسول الله صلىاللهعليه و آله أنا رسول الله إلى الناس أجمعين ولكن سيكون من بعدي أئمة على الناس من الله من أهل بيتي "
یعنی: جابر جعفی از باقر رحمه الله روایت میکند که گفت: مسلمانان گفتند ای رسول خدا آیا تو امامِ همه ی مردم نیستی؟ فرمود: من رسول خدا برای همه ی مردم هستم ولی پس از من و از خاندان من از سوی خداوند امامانی بر مردم خواهند بود ..." ( مرآة العقول ج ٢ ص ٤٤ )
پیامبر در جواب اینکه آیا امام است یا خیر ، میگوید که من رسول الله هستم !!!
💠#پاسخ:💠
▫️در روایات ما تصریح شده است که امامت , مقام و منزلتی برای انبیاء الهی بوده است و پیامبران خداوند به مقام امامت هم رسیده بودند : " إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاء "
📚الكافي ج1، ص: 200
▫️قرآن نیز تصریح دارد که پیامبران متعددی به مقام امامت رسیده بودند و می فرماید : " و آنها را امامانی قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مىكردند، و انجام كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم، و آنها فقط مرا عبادت مىكردند. " " وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ " ( سوره انبیاء آیه 73 )
▫️و در مورد امامت ابراهیم نبی فرمود :
" (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او بخوبى از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمىرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند). " " وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين " ( بقره 124 )
❗️بی شک پیامبر گرامی اسلام نیز به مقام امامت رسیده بود و ادله متعددی بر این مطلب دلالت می کند , مانند :
▫️1. در روایات متعددی تصریح شده است که پیامبر گرامی اسلام , برتر و بالاتر از همه مخلوقات و برتر و بالاتر از تمام انبیاء الهی حتی پیامبران اولو العزم بوده است و وقتی پیامبران گذشته به مقام امامت رسیده بودند , طبیعتا پیامبر گرامی اسلام هم که از همه آنان برتر و بالاتر بوده هم حتما به مقام امامت رسیده اند : " أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَم " _ " مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً خَيْراً مِنْ مُحَمَّد " _ " أَنَا سَيِّدُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِيعِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِين " _ إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَصَابَ الْخَطِيئَةَ كَانَتْ تَوْبَتُهُ أَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد ..."
📚الخصال، ج2، ص: 561 _ الإختصاص، ص: 263 _ كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 261 _ الأمالي ( للصدوق)، ص: 218
✍ادامه 👇
❤3👍1
آیا فقط زنان مومنه مامور به حجاب هستند نه زنان مسلمان ؟
🤔#پرسش :
❓یکی شبهه کرد که خداوند در سوره نور فرموده است که مومنات و مومنین باید حجاب داشته باشند نتیجه این سخن آن است که مسلمانان معاف از حجاب هستند!!!
💠#پاسخ:💠
👌خداوند در دو آیه قرآن با صراحت حکم حجاب را بیان کرده و می فرماید :
" اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است و (اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده) خداوند همواره غفور و رحيم است. " يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيما " ( سوره احزاب آیه 59 )
❕و در جای دیگر فرمود :
" به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گيرند، و دامان خويش را حفظ كنند، و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمايند، و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان ... " " وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِن " ( سوره نور آیه 31 )
❕اشکال کننده مدعی شده است که در آیات فوق , حجاب تنها بر زنان مومن واجب شده نه بر زنان مسلمان , بنابراین تمام زنان جامعه اسلامی لازم نیست حجاب بگیرند !!!
👌در پاسخ باید توجه داشت که درست است که بین اسلام و ایمان تفاوت است و مثلا یک تفاوت آن است که جایگاه ایمان قلب است و جایگاه اسلام زبان . یعنی همین که شخص به زبان اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام کند مسلمان است اگر چه در قلب و دل باور به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام نداشته باشد و در صورتی مومن محسوب می شود که با قلب و دل باور به خداوند و پیامبر داشته باشد .
▫️با توجه به توضیح فوق روشن می شود که اکثر افراد در جامعه اسلامی مصداق افراد با ایمان هستند ، زیرا با قلب و دل باور به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر اسلام دارند ، بنابراین احکام و دستوراتی مانند دستورات مربوط به حجاب شامل اکثریت غالب افراد جامعه میشود و تنها موارد اندکی شاید پیدا بشوند که برای دستیابی به برخی منافع مادی و دنیوی تنها اقرار زبانی به اسلام می کنند و در قلب و دل به آموزه های اسلامی باور ندارند . این افراد مصداق مسلمان هستند نه مومن .
▫️خداوند در مورد فرق بین ایمان و اسلام و این که جایگاه ایمان دل و قلب است بر خلاف اسلام که جایگاهش تنها زبان است , میفرماید :
" عربهاى باديهنشين گفتند: ايمان آوردهايم، بگو شما ايمان نياوردهايد ولى بگوئيد اسلام آوردهايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد پاداش اعمال شما را به طور كامل مىدهد، خداوند غفور و رحيم است. " " قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ " ( سوره حجرات آیه 14 )
❕برخی می نویسند :
"بسيارى از مفسران، شان نزولى براى آيه ذكر كردهاند كه خلاصهاش چنين است: جمعى از طايفه " بنى اسد" در يكى از سالهاى قحطى و خشكسالى وارد مدينه شدند، و به اميد گرفتن كمكى از پيامبر ص شهادتين بر زبان جارى كردند، و به پيامبر ص گفتند: طوائف عرب بر مركبها سوار شدند و با تو پيكار كردند، ولى ما با زن و فرزندان نزد تو آمديم، و دست به جنگ نزديم، و از اين طريق مىخواستند بر پيامبر ص منت بگذارند. آيات فوق، نازل شد (و به آنها خاطر نشان كرد كه اسلام آنها ظاهرى است، و ايمان در اعماق قلبشان نيست! بعلاوه اگر هم ايمان آوردهاند نبايد منتى بر پيامبر ص بگذارند، بلكه خدا بر آنها منت دارد كه هدايتشان كرده) " ( تفسير الميزان" و" روح البيان" و" فى ظلال" ذيل آيات مورد بحث. )
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓یکی شبهه کرد که خداوند در سوره نور فرموده است که مومنات و مومنین باید حجاب داشته باشند نتیجه این سخن آن است که مسلمانان معاف از حجاب هستند!!!
💠#پاسخ:💠
👌خداوند در دو آیه قرآن با صراحت حکم حجاب را بیان کرده و می فرماید :
" اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است و (اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده) خداوند همواره غفور و رحيم است. " يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيما " ( سوره احزاب آیه 59 )
❕و در جای دیگر فرمود :
" به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گيرند، و دامان خويش را حفظ كنند، و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمايند، و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان ... " " وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِن " ( سوره نور آیه 31 )
❕اشکال کننده مدعی شده است که در آیات فوق , حجاب تنها بر زنان مومن واجب شده نه بر زنان مسلمان , بنابراین تمام زنان جامعه اسلامی لازم نیست حجاب بگیرند !!!
👌در پاسخ باید توجه داشت که درست است که بین اسلام و ایمان تفاوت است و مثلا یک تفاوت آن است که جایگاه ایمان قلب است و جایگاه اسلام زبان . یعنی همین که شخص به زبان اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام کند مسلمان است اگر چه در قلب و دل باور به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اسلام نداشته باشد و در صورتی مومن محسوب می شود که با قلب و دل باور به خداوند و پیامبر داشته باشد .
▫️با توجه به توضیح فوق روشن می شود که اکثر افراد در جامعه اسلامی مصداق افراد با ایمان هستند ، زیرا با قلب و دل باور به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر اسلام دارند ، بنابراین احکام و دستوراتی مانند دستورات مربوط به حجاب شامل اکثریت غالب افراد جامعه میشود و تنها موارد اندکی شاید پیدا بشوند که برای دستیابی به برخی منافع مادی و دنیوی تنها اقرار زبانی به اسلام می کنند و در قلب و دل به آموزه های اسلامی باور ندارند . این افراد مصداق مسلمان هستند نه مومن .
▫️خداوند در مورد فرق بین ایمان و اسلام و این که جایگاه ایمان دل و قلب است بر خلاف اسلام که جایگاهش تنها زبان است , میفرماید :
" عربهاى باديهنشين گفتند: ايمان آوردهايم، بگو شما ايمان نياوردهايد ولى بگوئيد اسلام آوردهايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد پاداش اعمال شما را به طور كامل مىدهد، خداوند غفور و رحيم است. " " قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ " ( سوره حجرات آیه 14 )
❕برخی می نویسند :
"بسيارى از مفسران، شان نزولى براى آيه ذكر كردهاند كه خلاصهاش چنين است: جمعى از طايفه " بنى اسد" در يكى از سالهاى قحطى و خشكسالى وارد مدينه شدند، و به اميد گرفتن كمكى از پيامبر ص شهادتين بر زبان جارى كردند، و به پيامبر ص گفتند: طوائف عرب بر مركبها سوار شدند و با تو پيكار كردند، ولى ما با زن و فرزندان نزد تو آمديم، و دست به جنگ نزديم، و از اين طريق مىخواستند بر پيامبر ص منت بگذارند. آيات فوق، نازل شد (و به آنها خاطر نشان كرد كه اسلام آنها ظاهرى است، و ايمان در اعماق قلبشان نيست! بعلاوه اگر هم ايمان آوردهاند نبايد منتى بر پيامبر ص بگذارند، بلكه خدا بر آنها منت دارد كه هدايتشان كرده) " ( تفسير الميزان" و" روح البيان" و" فى ظلال" ذيل آيات مورد بحث. )
▫️ادامه 👇
👍3
مقصود از اینکه پیامبر گرامی اولین مسلمان هستند ، چیست ?!
🤔#پرسش :
❓قرآن از برخی از پیامبران یاد می کند که آنان مسلمان بودهاند آنگاه در کمال تعجب میگوید که پیامبر اسلام، اولین مسلمان است ! آیا این تناقض گویی نیست ?
💠#پاسخ:💠
❗️خداوند در برخی از آیات از پیامبر گرامی اسلام با تعبیر اول مسلمان یاد کرده و مثلا خطاب به پیامبر اسلام میفرماید :
" بگو: من مامورم كه خدا را پرستش كنم در حالى كه دينم را براى او خالص نمايم. و مامورم كه نخستين مسلمان باشم. " " قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ _ وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِين " ( سوره زمر آیات 11 و 12 )
❕و باز می خوانیم :
" شريكى براى او نيست، و به همين دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم! " " لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِين " ( انعام 163 )
❕در تفسیر شریف نمونه میخوانیم :
" در آيه فوق پيامبر (ص) به عنوان اولين مسلمان ذكر شده است، و در اين باره در ميان مفسران گفتگو است، زيرا مىدانيم اگر منظور از" اسلام" معنى وسيع اين كلمه بوده باشد تمام اديان آسمانى را شامل مىشود و به همين دليل اين كلمه (مسلم) بر پيامبران ديگر نيز اطلاق شده است، درباره نوح ع مىخوانيم: وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ" مامورم كه از مسلمانان باشم" (يونس- 72) و درباره ابراهيم خليل ع و فرزندش اسماعيل نيز مىخوانيم: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ" خداوندا ما را براى خودت مسلمان قرار ده" (بقره- 128) و درباره يوسف ع آمده است توفنى مسلما:" مرا مسلمان بميران" (يوسف- 101) و همچنين پيامبران ديگر.
البته " مسلم" به معنى كسى است كه در برابر فرمان خدا تسليم است و اين معنى درباره همه پيامبران الهى و امتهاى مؤمن آنها صدق مىكند، با اين حال، اولين مسلمان بودن پيامبر اسلام ص يا از نظر كيفيت و اهميت اسلام او است، زيرا درجه تسليم و اسلام او بالاتر از همگان بود و يا اولين فرد از اين امت بود كه آئين قرآن و اسلام را پذيرفت. در بعضى از روايات نيز وارد شده است: كه منظور نخستين كسى است كه در عالم ارواح به دعوت پروردگار و سؤال او در زمينه الوهيتش پاسخ مثبت داد "
📚تفسير نمونه، ج6، ص: 62
👌بنابراین سه وجه در مورد تعبیر " اولین مسلمان " بودن پیامبر گرامی اسلام مورد توجه است که هر سه می تواند با هم صحیح باشد :
▫️1. یکی اینکه پیامبر گرامی اولین مسلمان هستند یعنی ایشان اولین فردیاند که اسلامشان در درجات عالی و نهایی بوده است زیرا بر اساس روایات , مقام و منزلت و مراتب ایمانی پیامبر گرامی اسلام از همه انبیاء گذشته برتر و بالاتر بوده است : " فَقَدَّمَ رَسُولَ اللَّهِ ص لِأَنَّهُ أَفْضَلُهُمْ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ، فَهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةُ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَفْضَلُهُم " _ " أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَم " _ " مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً خَيْراً مِنْ مُحَمَّد " _ " أَنَا سَيِّدُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِيعِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِين " _ إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَصَابَ الْخَطِيئَةَ كَانَتْ تَوْبَتُهُ أَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد ..."
📚تفسير القمي، ج1، ص: 247 _ الخصال، ج2، ص: 561 _ الإختصاص، ص: 263 _ كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 261 _ الأمالي (للصدوق)، ص: 218
▫️2 _ وجه دیگر آن است که پیامبر گرامی اسلام در عالم ذر , نخستین فردی بودند که به اولوهیت و ربوبیت الهی اقرار کردند لذا اولین فردی که در عالم هستی تسلیم اولوهیت و ربوبیت الهی شدند , پیامبر گرامی اسلام هستند , چنانچه که این نکته نیز در روایات مورد اشاره قرار گرفته است : " عن أبي عبد الله ع قال إن بعض قريش قال لرسول الله ص: بأي شيء سبقت الأنبياء و أنت بعثت آخرهم و خاتمهم فقال: إني كنت أول من أقر بربي و أول من أجاب حيث أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا: بَلى، فكنت أول من قال: بلى، فسبقتهم إلى الإقرار بالله " _ " فَقَالَ لَهُمْ مَنْ رَبُّكُمْ فَأَوَّلُ مَنْ نَطَقَ رَسُولُ اللَّهِ ص "
📚تفسير العياشي، ج2، ص: 39 _ الكافي ج1، ص: 133
👇ادامه👇
🤔#پرسش :
❓قرآن از برخی از پیامبران یاد می کند که آنان مسلمان بودهاند آنگاه در کمال تعجب میگوید که پیامبر اسلام، اولین مسلمان است ! آیا این تناقض گویی نیست ?
💠#پاسخ:💠
❗️خداوند در برخی از آیات از پیامبر گرامی اسلام با تعبیر اول مسلمان یاد کرده و مثلا خطاب به پیامبر اسلام میفرماید :
" بگو: من مامورم كه خدا را پرستش كنم در حالى كه دينم را براى او خالص نمايم. و مامورم كه نخستين مسلمان باشم. " " قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ _ وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِين " ( سوره زمر آیات 11 و 12 )
❕و باز می خوانیم :
" شريكى براى او نيست، و به همين دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم! " " لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِين " ( انعام 163 )
❕در تفسیر شریف نمونه میخوانیم :
" در آيه فوق پيامبر (ص) به عنوان اولين مسلمان ذكر شده است، و در اين باره در ميان مفسران گفتگو است، زيرا مىدانيم اگر منظور از" اسلام" معنى وسيع اين كلمه بوده باشد تمام اديان آسمانى را شامل مىشود و به همين دليل اين كلمه (مسلم) بر پيامبران ديگر نيز اطلاق شده است، درباره نوح ع مىخوانيم: وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ" مامورم كه از مسلمانان باشم" (يونس- 72) و درباره ابراهيم خليل ع و فرزندش اسماعيل نيز مىخوانيم: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ" خداوندا ما را براى خودت مسلمان قرار ده" (بقره- 128) و درباره يوسف ع آمده است توفنى مسلما:" مرا مسلمان بميران" (يوسف- 101) و همچنين پيامبران ديگر.
البته " مسلم" به معنى كسى است كه در برابر فرمان خدا تسليم است و اين معنى درباره همه پيامبران الهى و امتهاى مؤمن آنها صدق مىكند، با اين حال، اولين مسلمان بودن پيامبر اسلام ص يا از نظر كيفيت و اهميت اسلام او است، زيرا درجه تسليم و اسلام او بالاتر از همگان بود و يا اولين فرد از اين امت بود كه آئين قرآن و اسلام را پذيرفت. در بعضى از روايات نيز وارد شده است: كه منظور نخستين كسى است كه در عالم ارواح به دعوت پروردگار و سؤال او در زمينه الوهيتش پاسخ مثبت داد "
📚تفسير نمونه، ج6، ص: 62
👌بنابراین سه وجه در مورد تعبیر " اولین مسلمان " بودن پیامبر گرامی اسلام مورد توجه است که هر سه می تواند با هم صحیح باشد :
▫️1. یکی اینکه پیامبر گرامی اولین مسلمان هستند یعنی ایشان اولین فردیاند که اسلامشان در درجات عالی و نهایی بوده است زیرا بر اساس روایات , مقام و منزلت و مراتب ایمانی پیامبر گرامی اسلام از همه انبیاء گذشته برتر و بالاتر بوده است : " فَقَدَّمَ رَسُولَ اللَّهِ ص لِأَنَّهُ أَفْضَلُهُمْ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ، فَهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةُ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَفْضَلُهُم " _ " أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَم " _ " مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً خَيْراً مِنْ مُحَمَّد " _ " أَنَا سَيِّدُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِيعِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِين " _ إِنَّ آدَمَ ع لَمَّا أَصَابَ الْخَطِيئَةَ كَانَتْ تَوْبَتُهُ أَنْ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد ..."
📚تفسير القمي، ج1، ص: 247 _ الخصال، ج2، ص: 561 _ الإختصاص، ص: 263 _ كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص: 261 _ الأمالي (للصدوق)، ص: 218
▫️2 _ وجه دیگر آن است که پیامبر گرامی اسلام در عالم ذر , نخستین فردی بودند که به اولوهیت و ربوبیت الهی اقرار کردند لذا اولین فردی که در عالم هستی تسلیم اولوهیت و ربوبیت الهی شدند , پیامبر گرامی اسلام هستند , چنانچه که این نکته نیز در روایات مورد اشاره قرار گرفته است : " عن أبي عبد الله ع قال إن بعض قريش قال لرسول الله ص: بأي شيء سبقت الأنبياء و أنت بعثت آخرهم و خاتمهم فقال: إني كنت أول من أقر بربي و أول من أجاب حيث أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا: بَلى، فكنت أول من قال: بلى، فسبقتهم إلى الإقرار بالله " _ " فَقَالَ لَهُمْ مَنْ رَبُّكُمْ فَأَوَّلُ مَنْ نَطَقَ رَسُولُ اللَّهِ ص "
📚تفسير العياشي، ج2، ص: 39 _ الكافي ج1، ص: 133
👇ادامه👇
👍3👎2
پاسخ به شبهه وهابی تحت عنوان : " مجامعت با زنان لذت بخش ترین چیز در دنیا و آخرت " !!!
🤔#پرسش :
مجامعت با زنان لذت بخش ترین چیز در دنیا و آخرت !!!
امام صادق: لذت بخش ترین چیز در دنیا و آخرت مجامعت با زن است ! " مَا تَلَذَّذَ اَلنَّاسُ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ بِلَذَّةٍ أَكْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّةِ اَلنِّسَاءِ " ( الکافی ج 5 ص 321 )
این در حالی است که شیعه و سنی نقل کرده اند دنیا و آنچه در آن است ملعون است الا ذکر الله ! پس چگونه ممکن است چیزی که ملعون است و ارزشی پایین دارد لذت بخش ترین چیزی باشد که مؤمن از آن لذت میبرد !!!
💠#پاسخ:💠
👌در مورد بهره مندی از لذات دنیا , برخی از محققین مینویسند :
" در آيات بسيارى، مدح و تمجيد از دنيا يا امكانات مادى آن شده است:
در بعضى از آيات، مال به عنوان خير، معرفى شده (سوره بقره آيه 180). و در بسيارى از آيات، مواهب مادى تحت عنوان فضل خدا آمده است وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ (سوره جمعه آيه 10). در جاى ديگر مىفرمايد" همه نعمتهاى روى زمين را براى شما آفريده است" خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً (بقره- 29). و در بسيارى از آيات آنها را تحت عنوان سخر لكم (آنها را مسخر شما گردانيد) ذكر كرده كه اگر بخواهيم اين همه آياتى را كه در رابطه با محترم شمردن امكانات مادى اين جهان جمعآورى كنيم، مجموعه قابل ملاحظهاى خواهد شد.
ولى با اينهمه اهميتى كه به مواهب و نعمتهاى مادى داده شده، تعبيراتى كه قويا آن را تحقير مىكند در آيات قرآن به چشم مىخورد. در يك جا آن را عرض و متاع فانى مىشمرد تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا (نساء- 94).
و در جاى ديگر آن را مايه غرور و غفلت مىشمرد وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ (سوره حديد آيه 20). و در مورد ديگر آن را وسيله سرگرمى و بازيچه شمرده وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ (عنكبوت 64). و در جايى ديگر مايه غفلت از ياد خدا رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ (نور- 37). اين تعبيرات دوگانه عينا در روايات اسلامى نيز ديده مىشود:
از يك سو دنيا، مزرعه آخرت، تجارتخانه مردان خدا مسجد دوستان حق، محل هبوط وحى پروردگار، سراى موعظه و پند، شمرده شود : "مسجد احباء اللَّه و مصلى ملائكة اللَّه و مهبط وحى اللَّه و متجر اولياء اللَّه " ( نهج البلاغه , حکمت 131 ) و از سوى ديگر مايه غفلت و بيخبرى از ياد خدا و متاع غرور و مانند آن.
❓آيا اين دو گروه از آيات و روايات با هم تضاد دارند؟
👌پاسخ اين سؤال را در خود قرآن مىتوان يافت.
چرا كه آنجا كه از دنيا و مواهبش نكوهش مىكند، كسانى را مىگويد كه اين زندگى تنها هدفشان را تشكيل مىدهد، در سوره نجم آيه 29 مىخوانيم "وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا" "كسانى كه جز زندگى دنيا را نخواهند".
به تعبير ديگر سخن از كسانى است كه آخرت را به دنيا مىفروشند و براى رسيدن به ماديات از هيچ خلافكارى و جنايتى ابا ندارند.
در سوره توبه آيه 38 مىخوانيم " ارضيتم بالحياة الدنيا من الآخرة:" " آيا راضى شديد كه زندگى دنيا را به جاى آخرت بپذيريد"؟
آيات مورد بحث، خود شاهد اين مدعا است، آنجا كه مىگويد: مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ ... يعنى تنها هدفشان همين زندگى زودگذر مادى است. ( اسراء 18 )
اصولا تعبير به" مزرعه" و يا" متجر" (تجارتخانه) و مانند آن خود شاهد زندهاى براى اين موضوع است.
كوتاه سخن اينكه مواهب جهان مادى كه همه از نعمتهاى خدا است و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسيلهاى براى رسيدن به سعادت و تكامل معنوى انسان مورد بهرهبردارى قرار گيرد از هر نظر قابل تحسين است.
و اما اگر به عنوان يك هدف و نه وسيله مورد توجه قرار گيرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بريده شود كه در اين هنگام طبعا مايه غرور و غفلت و طغيان و سركشى و ظلم و بيدادگرى خواهد بود، درخور هر گونه نكوهش و مذمت است. "
📚تفسیر نمونه ج 12 ص 67
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
مجامعت با زنان لذت بخش ترین چیز در دنیا و آخرت !!!
امام صادق: لذت بخش ترین چیز در دنیا و آخرت مجامعت با زن است ! " مَا تَلَذَّذَ اَلنَّاسُ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ بِلَذَّةٍ أَكْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّةِ اَلنِّسَاءِ " ( الکافی ج 5 ص 321 )
این در حالی است که شیعه و سنی نقل کرده اند دنیا و آنچه در آن است ملعون است الا ذکر الله ! پس چگونه ممکن است چیزی که ملعون است و ارزشی پایین دارد لذت بخش ترین چیزی باشد که مؤمن از آن لذت میبرد !!!
💠#پاسخ:💠
👌در مورد بهره مندی از لذات دنیا , برخی از محققین مینویسند :
" در آيات بسيارى، مدح و تمجيد از دنيا يا امكانات مادى آن شده است:
در بعضى از آيات، مال به عنوان خير، معرفى شده (سوره بقره آيه 180). و در بسيارى از آيات، مواهب مادى تحت عنوان فضل خدا آمده است وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ (سوره جمعه آيه 10). در جاى ديگر مىفرمايد" همه نعمتهاى روى زمين را براى شما آفريده است" خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً (بقره- 29). و در بسيارى از آيات آنها را تحت عنوان سخر لكم (آنها را مسخر شما گردانيد) ذكر كرده كه اگر بخواهيم اين همه آياتى را كه در رابطه با محترم شمردن امكانات مادى اين جهان جمعآورى كنيم، مجموعه قابل ملاحظهاى خواهد شد.
ولى با اينهمه اهميتى كه به مواهب و نعمتهاى مادى داده شده، تعبيراتى كه قويا آن را تحقير مىكند در آيات قرآن به چشم مىخورد. در يك جا آن را عرض و متاع فانى مىشمرد تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا (نساء- 94).
و در جاى ديگر آن را مايه غرور و غفلت مىشمرد وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ (سوره حديد آيه 20). و در مورد ديگر آن را وسيله سرگرمى و بازيچه شمرده وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ (عنكبوت 64). و در جايى ديگر مايه غفلت از ياد خدا رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ (نور- 37). اين تعبيرات دوگانه عينا در روايات اسلامى نيز ديده مىشود:
از يك سو دنيا، مزرعه آخرت، تجارتخانه مردان خدا مسجد دوستان حق، محل هبوط وحى پروردگار، سراى موعظه و پند، شمرده شود : "مسجد احباء اللَّه و مصلى ملائكة اللَّه و مهبط وحى اللَّه و متجر اولياء اللَّه " ( نهج البلاغه , حکمت 131 ) و از سوى ديگر مايه غفلت و بيخبرى از ياد خدا و متاع غرور و مانند آن.
❓آيا اين دو گروه از آيات و روايات با هم تضاد دارند؟
👌پاسخ اين سؤال را در خود قرآن مىتوان يافت.
چرا كه آنجا كه از دنيا و مواهبش نكوهش مىكند، كسانى را مىگويد كه اين زندگى تنها هدفشان را تشكيل مىدهد، در سوره نجم آيه 29 مىخوانيم "وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا" "كسانى كه جز زندگى دنيا را نخواهند".
به تعبير ديگر سخن از كسانى است كه آخرت را به دنيا مىفروشند و براى رسيدن به ماديات از هيچ خلافكارى و جنايتى ابا ندارند.
در سوره توبه آيه 38 مىخوانيم " ارضيتم بالحياة الدنيا من الآخرة:" " آيا راضى شديد كه زندگى دنيا را به جاى آخرت بپذيريد"؟
آيات مورد بحث، خود شاهد اين مدعا است، آنجا كه مىگويد: مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ ... يعنى تنها هدفشان همين زندگى زودگذر مادى است. ( اسراء 18 )
اصولا تعبير به" مزرعه" و يا" متجر" (تجارتخانه) و مانند آن خود شاهد زندهاى براى اين موضوع است.
كوتاه سخن اينكه مواهب جهان مادى كه همه از نعمتهاى خدا است و حتما وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست اگر به عنوان وسيلهاى براى رسيدن به سعادت و تكامل معنوى انسان مورد بهرهبردارى قرار گيرد از هر نظر قابل تحسين است.
و اما اگر به عنوان يك هدف و نه وسيله مورد توجه قرار گيرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بريده شود كه در اين هنگام طبعا مايه غرور و غفلت و طغيان و سركشى و ظلم و بيدادگرى خواهد بود، درخور هر گونه نكوهش و مذمت است. "
📚تفسیر نمونه ج 12 ص 67
▫️ادامه 👇
👍2
پاسخ به شبهه وهابی در مورد سهو و نسیان امامان علیهم السلام !!!
🤔#پرسش :
❓نفی سهو از مخلوق مساوی است با خداوندگاری او !!!
شیعیان که در نسبت دادن صفات خدایی به ائمه هیچ ابایی نمیورزند، حتی سهو و نسیان را هم از اهل بیت نفی میکنند در حالی که در کتب شیعه از امام رضا رحمه الله تعالی نقل شده است که تنها "خداوند فراموشى ندارد و سهو نمىكند و تنها مخلوقی كه حادث شده است فراموشى دارد و سهو مىكند. " ( توحید شیخ صدوق ص 159 )
طبق این روایت، شیعه باید بپذیرد که اعتقادش درمورد عدم وقوع سهو و نسیان از ائمه باطل است یا بپذیرد که ائمهشان همانند خداوند غیر مخلوق و قدیم هستند و این همان شرک جلیّ و واضحی است که لازمه نفی سهو و نسیان از مخلوقات میباشد !!!
💠#پاسخ:💠
👌 " ما معتقديم: همه پيامبران ( و امامان ) الهى معصومند، يعنى در تمام عمر از «خطا و اشتباه» و «گناه» به تأييد الهى مصون و محفوظ مىباشند، زيرا اگر مرتكب خطا يا گناهى شوند اعتماد لازم براى مقام نبوّت از آنها سلب مىشود، و مردم نمىتوانند آنان را واسطه مطمئنّى ميان خود و خدا بشناسند، و آنان را در تمام اعمال زندگى پيشوا و مقتداى خويش قرار دهند. "
📚اعتقاد ما، ص: 32
" ما معتقديم: امام بايد معصوم از هر گناه و خطا باشد زيرا ... غير معصوم نمىتواند بطور كامل مورد اعتماد واقع شود، و اصول و فروع دين را از او اخذ نمايد، و به همين دليل معتقديم «گفتار امام» همچون «افعال» و «تقرير» او حجّت و دليل شرعى است (منظور از «تقرير» آن است كه در برابر او كارى انجام دهند و او با سكوت خود آن را امضا كند). "
📚اعتقاد ما، ص: 78
" روشن است كه هدف از بعثت پيامبران و امامان , هدايت نوع بشر در سايه دستورات الهى است؛ اين هدف در صورتى تأمين مىشود كه هيچگونه شك و ترديدى براى مردم نسبت به سخنان و تعليمات آنها نباشد، به گونهاى كه سخن آنها را سخن خدا بدانند، و تعليمات آنها را تعليمات الهى، تا از جان و دل آنها را بپذيرند، و صد درصد در برابر آن تسليم باشند، و به آن اعتماد كنند.
بديهى است اگر آنها از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحريف حقايق، و خطا و اشتباه، در كلمات آنها راه پيدا كند، سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود؛ حتى اگر آنها آدمهاى خوبى باشند؛ زيرا منهاى مقام عصمت، باز اين احتمال وجود دارد كه روزى پاى آنها در برابر مظاهر فريبنده مادى بلغزد، و يا بدون قصد و غرضى گرفتار خطا و اشتباه شوند.
اين احتمال هميشه خاطر پيروان آنان را مشّوش مىسازد، و مايه نگرانى و ترديد خواهد بود. به علاوه مسأله اتمام حجت نيز حاصل نمىشود؛ زيرا هميشه بهانهاى در دست مخالفان خواهد بود كه عدم پيروزى از تعليمات پيامبر به خاطر احتمال دروغ و كذب و يا خطا و اشتباه بوده است.
كوتاه سخن اينكه سرمايه اصلى نبوت، جلب اعتماد تشنگان حقيقت است، و اين معنا بدون «مقام عصمت و مصونيت از گناه و خطا» امكانپذير نيست....
كسى كه در مسائل عادى زندگى خطا مىكند چگونه ممكن است در ابلاغ وحى الهى مورد اعتماد قرار گيرد، مردم مىگويند: «اين آدم خطاكارى است، شايد همان اشتباهاتى را كه در مسائل ديگر مرتكب مىشود در ابلاغ وحى نيز دامنگيرش گردد».
كوتاه سخن اينكه تفكيك خطاها و گناهان از يكديگر براى توده مردم قابل قبول نيست، و كسى كه گناه يا خطايى مرتكب شود نمىتواند در ابلاغ وحى مورد اعتماد قرار گيرد (بازهم دقت كنيد). "
📚پيام قرآن، ج7، ص: 181
👌ما در دو نمایه ذیل به صورت تفصیلی و با استناد به آیات و روایات شیعه و سنی ثابت کرده ایم که حجتهای الهی هیچگاه دچار سهو و خطا و نسیان و فراموشی نمیشوند که متاسفانه اهلسنت بدون توجه به ادله مذکور , معتقدند که پیامبر گرامی اسلام گرفتار سهو و نسیان و فراموشی میشد :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/6332
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/12074
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓نفی سهو از مخلوق مساوی است با خداوندگاری او !!!
شیعیان که در نسبت دادن صفات خدایی به ائمه هیچ ابایی نمیورزند، حتی سهو و نسیان را هم از اهل بیت نفی میکنند در حالی که در کتب شیعه از امام رضا رحمه الله تعالی نقل شده است که تنها "خداوند فراموشى ندارد و سهو نمىكند و تنها مخلوقی كه حادث شده است فراموشى دارد و سهو مىكند. " ( توحید شیخ صدوق ص 159 )
طبق این روایت، شیعه باید بپذیرد که اعتقادش درمورد عدم وقوع سهو و نسیان از ائمه باطل است یا بپذیرد که ائمهشان همانند خداوند غیر مخلوق و قدیم هستند و این همان شرک جلیّ و واضحی است که لازمه نفی سهو و نسیان از مخلوقات میباشد !!!
💠#پاسخ:💠
👌 " ما معتقديم: همه پيامبران ( و امامان ) الهى معصومند، يعنى در تمام عمر از «خطا و اشتباه» و «گناه» به تأييد الهى مصون و محفوظ مىباشند، زيرا اگر مرتكب خطا يا گناهى شوند اعتماد لازم براى مقام نبوّت از آنها سلب مىشود، و مردم نمىتوانند آنان را واسطه مطمئنّى ميان خود و خدا بشناسند، و آنان را در تمام اعمال زندگى پيشوا و مقتداى خويش قرار دهند. "
📚اعتقاد ما، ص: 32
" ما معتقديم: امام بايد معصوم از هر گناه و خطا باشد زيرا ... غير معصوم نمىتواند بطور كامل مورد اعتماد واقع شود، و اصول و فروع دين را از او اخذ نمايد، و به همين دليل معتقديم «گفتار امام» همچون «افعال» و «تقرير» او حجّت و دليل شرعى است (منظور از «تقرير» آن است كه در برابر او كارى انجام دهند و او با سكوت خود آن را امضا كند). "
📚اعتقاد ما، ص: 78
" روشن است كه هدف از بعثت پيامبران و امامان , هدايت نوع بشر در سايه دستورات الهى است؛ اين هدف در صورتى تأمين مىشود كه هيچگونه شك و ترديدى براى مردم نسبت به سخنان و تعليمات آنها نباشد، به گونهاى كه سخن آنها را سخن خدا بدانند، و تعليمات آنها را تعليمات الهى، تا از جان و دل آنها را بپذيرند، و صد درصد در برابر آن تسليم باشند، و به آن اعتماد كنند.
بديهى است اگر آنها از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحريف حقايق، و خطا و اشتباه، در كلمات آنها راه پيدا كند، سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود؛ حتى اگر آنها آدمهاى خوبى باشند؛ زيرا منهاى مقام عصمت، باز اين احتمال وجود دارد كه روزى پاى آنها در برابر مظاهر فريبنده مادى بلغزد، و يا بدون قصد و غرضى گرفتار خطا و اشتباه شوند.
اين احتمال هميشه خاطر پيروان آنان را مشّوش مىسازد، و مايه نگرانى و ترديد خواهد بود. به علاوه مسأله اتمام حجت نيز حاصل نمىشود؛ زيرا هميشه بهانهاى در دست مخالفان خواهد بود كه عدم پيروزى از تعليمات پيامبر به خاطر احتمال دروغ و كذب و يا خطا و اشتباه بوده است.
كوتاه سخن اينكه سرمايه اصلى نبوت، جلب اعتماد تشنگان حقيقت است، و اين معنا بدون «مقام عصمت و مصونيت از گناه و خطا» امكانپذير نيست....
كسى كه در مسائل عادى زندگى خطا مىكند چگونه ممكن است در ابلاغ وحى الهى مورد اعتماد قرار گيرد، مردم مىگويند: «اين آدم خطاكارى است، شايد همان اشتباهاتى را كه در مسائل ديگر مرتكب مىشود در ابلاغ وحى نيز دامنگيرش گردد».
كوتاه سخن اينكه تفكيك خطاها و گناهان از يكديگر براى توده مردم قابل قبول نيست، و كسى كه گناه يا خطايى مرتكب شود نمىتواند در ابلاغ وحى مورد اعتماد قرار گيرد (بازهم دقت كنيد). "
📚پيام قرآن، ج7، ص: 181
👌ما در دو نمایه ذیل به صورت تفصیلی و با استناد به آیات و روایات شیعه و سنی ثابت کرده ایم که حجتهای الهی هیچگاه دچار سهو و خطا و نسیان و فراموشی نمیشوند که متاسفانه اهلسنت بدون توجه به ادله مذکور , معتقدند که پیامبر گرامی اسلام گرفتار سهو و نسیان و فراموشی میشد :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/6332
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/12074
▫️ادامه 👇
👍2👎1
شیعه پاسخ
Video
توضیحاتی در مورد رابطه امام صادق ع با ابوحنیفه و مالک بن انس و این که آیا اهلسنت خانواده پیامبرند!!!
🤔#پرسش :
❓در برنامه منهاج با حضور مولوی اهلسنت و روحانی شیعه گفته شد که رابطه بین امام صادق علیه السلام و ابوحنیفه یا مالک بن انس رابطه محبت دو طرفه بوده است ? آیا چنین مساله ای واقعیت دارد ! یا گفته شد که توهین به ابوبکر مساوی با توهین به خانواده پیامبر است و همه اهلسنت خانواده پیامبرند ! در این رابطه نیز توضیح دهید !!!
💠پاسخ:💠
👌ابوحنیفه و مالک بن انس دو شاگرد امام صادق علیه السلام بودند که تصریح به فضل و بزرگی امام صادق ع می کردند اما متاسفانه با پیروی از هواهای نفسانی برای خودشان قائل به امامت و پیشوایی شدند و امام صادق ع را کنار زدند . در ذیل توضیح داده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9291
👌مرحوم نمازی , ابوحنیفه را یکی از منحرفین از امام صادق علیه السلام معرفی می کند :
" النعمان بن ثابت أبو حنيفة المشهور: هو أحد الأئمة الأربعة للعامّة. منحرف عن الصادق عليه السّلام "
📚مستدركات علم رجال الحديث، ج8، ص: 80
❕ابوحنیفه با این که شاگردی امام صادق علیه السلام را کرده بود اما به شدت کینه امام علیه السلام را به دل داشت و در صدد مخالفت با امام صادق ع بود تا جایی که می گفت : " در همه چیز با امام صادق مخالفت کردم و نمی دانم امام صادق ع در سجده نماز چشمانش را میبندد یا باز نگه میدارد تا من با او مخالفت کنم و احتیاطا یک چشم خود را بسته و دیگری را باز نگه می دارم تا یقین به مخالفت داشته باشم " :
" إنّي خالفت جعفرا في جميع ما قال، و لم أدر أنّه يغمض عينيه في السجود أو يفتحهما، ففتحت واحدة و غمضت اخرى. "
📚قاموس الرجال، ج10، ص: 376 _ فرائد الاصول ج 1 ص 615
▫️ابوحنیفه با صراحت می گفت که من از امام صادق ع عالمترم : " و ما يعلم جعفر بن محمد؟ أنا أعلم منه "
📚نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين (للفيض)، ص: 44
❕و در مواردی امام صادق ع را مورد سرزنش قرار میداد : " فَانْصَرَفَ أَبُو حَنِيفَةَ مُعَتِّباً "
📚بحار الأنوار ج10، ص: 214
❕و معاذ الله به امام صادق ع نسبت شرک داد و امام ع با او به شدت برخورد کرد :
" فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ جَعَلْتَ مَعَ اللَّهِ شَرِيكاً فَقَالَ لَهُ وَيْلَك "
📚كنز الفوائد، ج2، ص: 36
❕در مواردی به امام علیه السلام خنده کرده و ایشان را مورد مسخره قرار میداد :
" فَنَظَرَ أَبُو حَنِيفَةَ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ ضَحِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يُضْحِكُكَ قَالَ ظَفِرْتُ بِك "
📚بحار الأنوار ، ج14، ص: 116
▫️و از امام صادق ع با تعبیر تحقیر آمیز امام رافضیان یاد میکرد و در صدد بود که امام ع را به بازی بگیرد :
"انْطَلِقُوا بِنَا إِلَى إِمَامِ الرَّافِضَةِ نَسْأَلُهُ عَنْ أَشْيَاءَ نُحَيِّرُهُ فِيهَا "
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 226
❕یا به اصحابش میگفت برویم امام کاظم را به بازی بگیریم تا جلوی شیعیانش خوار و کوچک شود :
" وَ اللَّهِ لَأَجْبَهَنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ شِيعَتِه _ وَ اللَّهِ أُخْجِلُهُ بَيْنَ يَدَيْ شِيعَتِه "
📚بحار الأنوار ج5، ص: 27 _ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج2، ص: 388
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓در برنامه منهاج با حضور مولوی اهلسنت و روحانی شیعه گفته شد که رابطه بین امام صادق علیه السلام و ابوحنیفه یا مالک بن انس رابطه محبت دو طرفه بوده است ? آیا چنین مساله ای واقعیت دارد ! یا گفته شد که توهین به ابوبکر مساوی با توهین به خانواده پیامبر است و همه اهلسنت خانواده پیامبرند ! در این رابطه نیز توضیح دهید !!!
💠پاسخ:💠
👌ابوحنیفه و مالک بن انس دو شاگرد امام صادق علیه السلام بودند که تصریح به فضل و بزرگی امام صادق ع می کردند اما متاسفانه با پیروی از هواهای نفسانی برای خودشان قائل به امامت و پیشوایی شدند و امام صادق ع را کنار زدند . در ذیل توضیح داده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9291
👌مرحوم نمازی , ابوحنیفه را یکی از منحرفین از امام صادق علیه السلام معرفی می کند :
" النعمان بن ثابت أبو حنيفة المشهور: هو أحد الأئمة الأربعة للعامّة. منحرف عن الصادق عليه السّلام "
📚مستدركات علم رجال الحديث، ج8، ص: 80
❕ابوحنیفه با این که شاگردی امام صادق علیه السلام را کرده بود اما به شدت کینه امام علیه السلام را به دل داشت و در صدد مخالفت با امام صادق ع بود تا جایی که می گفت : " در همه چیز با امام صادق مخالفت کردم و نمی دانم امام صادق ع در سجده نماز چشمانش را میبندد یا باز نگه میدارد تا من با او مخالفت کنم و احتیاطا یک چشم خود را بسته و دیگری را باز نگه می دارم تا یقین به مخالفت داشته باشم " :
" إنّي خالفت جعفرا في جميع ما قال، و لم أدر أنّه يغمض عينيه في السجود أو يفتحهما، ففتحت واحدة و غمضت اخرى. "
📚قاموس الرجال، ج10، ص: 376 _ فرائد الاصول ج 1 ص 615
▫️ابوحنیفه با صراحت می گفت که من از امام صادق ع عالمترم : " و ما يعلم جعفر بن محمد؟ أنا أعلم منه "
📚نوادر الأخبار فيما يتعلق بأصول الدين (للفيض)، ص: 44
❕و در مواردی امام صادق ع را مورد سرزنش قرار میداد : " فَانْصَرَفَ أَبُو حَنِيفَةَ مُعَتِّباً "
📚بحار الأنوار ج10، ص: 214
❕و معاذ الله به امام صادق ع نسبت شرک داد و امام ع با او به شدت برخورد کرد :
" فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ جَعَلْتَ مَعَ اللَّهِ شَرِيكاً فَقَالَ لَهُ وَيْلَك "
📚كنز الفوائد، ج2، ص: 36
❕در مواردی به امام علیه السلام خنده کرده و ایشان را مورد مسخره قرار میداد :
" فَنَظَرَ أَبُو حَنِيفَةَ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ ضَحِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يُضْحِكُكَ قَالَ ظَفِرْتُ بِك "
📚بحار الأنوار ، ج14، ص: 116
▫️و از امام صادق ع با تعبیر تحقیر آمیز امام رافضیان یاد میکرد و در صدد بود که امام ع را به بازی بگیرد :
"انْطَلِقُوا بِنَا إِلَى إِمَامِ الرَّافِضَةِ نَسْأَلُهُ عَنْ أَشْيَاءَ نُحَيِّرُهُ فِيهَا "
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 226
❕یا به اصحابش میگفت برویم امام کاظم را به بازی بگیریم تا جلوی شیعیانش خوار و کوچک شود :
" وَ اللَّهِ لَأَجْبَهَنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ شِيعَتِه _ وَ اللَّهِ أُخْجِلُهُ بَيْنَ يَدَيْ شِيعَتِه "
📚بحار الأنوار ج5، ص: 27 _ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج2، ص: 388
▫️ادامه 👇
👍3❤2
توضیحاتی در مورد شکل و شمائل و گندمگون بودن امام جواد علیه السلام !!!
🤔#پرسش :
❓آیا این درست است که حضرت جوادالائمه یک مرد سیاهپوست و موفرفری و بشدت لاغر بودن که بینی شون بسیار بزرگ بود و بیشتر به آفریقایی ها شباهت داشتن تا مردم خاورمیانه ؟
💠#پاسخ :💠
❗️ما به حسب روایت امام صادق علیه السلام و تحلیل عقلی , معتقدیم که حجت الهی هیچ گونه نقص و آفتی در بدنش نیست چرا که اگر حجت خداوند دارای نقص و آفت باشد نمی تواند اعتماد مردم را جلب کند و هادی آنان باشد زیرا مردم همان آفت و نقص در بدن حجت الهی را بهانه ای برای تمسخر و عدم رفتن به سراغ او قرار می دهند :
" مَا لَمْ تَكُنْ فِيهِ عَاهَةٌ. " _ " قوله علیه السلام (ما لم تكن فيه عاهة) أى آفة بدنية أو عقلية، فان منصب الامامة يتنزه عن النقص فى الاعضاء و العقول "
📚الكافي ج1، ص: 285 _ شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج6، ص: 94
❕بر همین اساس برخی از محققین می نویسند :
" ويژگى ديگر ( حجت و راهنمای الهی ) آنست كه از هر چيزى كه انسانها را از وى متنفر و از اطراف وى پراكنده مىسازند منزه و بدور باشد ...
توضيح مطلب: ترديدى نيست در اينكه دلهاى انسانها پيوسته به سمت انسان كامل گرايش دارد، انسانى كه از هر لحاظ كاملتر باشد و از افرادى كه از جهتى از جهات نقص دارند گريزان است حال غرض از بعثت انبياء ( و امامان ) عليهم السلام اينست كه مردم بسوى آنان جذب شده و سخنان آنان را با جان و دل قبول كنند و دور آنها را بگيرند و اگر انبياء ( و امامان ) از يكى از جهات مذكور مبتلا به عيب و نقصى باشند مردم از آنان متنفر و فرارى بوده و به سخنان آنان گوش نمىدهند و در نتيجه نقض غرض حاصل مىشود ... "
📚شرح كشف المراد، علی محمدی , ص: 359
👌بنابراین امام علیه السلام باید دارای چهره نیکو باشد تا سبب دوری دیگران از خود نشود و آنچه که از شکل و شمائل نامناسب امام جواد علیه السلام در پرسش مطرح شد , چون با قاعده ذکر شده فوق در تضاد است , لذا مورد قبول نمیباشد .
❕بر همین اساس در روایات آمده است که امام جواد علیه السلام دارای شکل و شمائل و صورتی زیبا و نیکو بود که چون ستاره ای درخشان و نوری خیره کننده , توجه همگان را به خود جلب می کرد : "يَا وَيْحَكُمْ أَ مِثْلَ هَذَا الْكَوْكَبِ الدُّرِّيِّ وَ النُّورِ الزَّاهِر "
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 387 _ دلائل الإمامة ص: 384
❕در مورد رنگ پوست ایشان نیز , شیخ عباس قمی می نویسد :
" مشهور آن است كه رنگ مبارك آن حضرت گندمگون بود و بعضى سفيد گفتهاند "
📚منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج3، ص: 1756
👌گندمگون بودن رنگ پوست امام جواد علیه السلام مورد نقل علمایی چون ابن شهر آشوب و علامه مجلسی و مولی صالح مازندرانی قرار گرفته است :
" كَانَ ع شَدِيدَ الْأُدْمَة " _ " الحائل: المتغير إشارة إلى سمرته عليه السلام " _ " لان لونه «ع» كان أسمر "
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 387 _ مرآة العقول ج 3 ص 379 _ شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج6، ص: 194
❕و سفید بودن پوست امام جواد علیه السلام هم مورد نقل برخی از علمای اهلسنت به مانند ابن صباغ مالکی و شبلنجی شافعی قرار گرفته است : " صفته ابیض معتدل "
📚الفصول المهمه ج 2 ص 1039 _ نور الابصار ص 160 ( به نقل از احقاق الحق ج 19 ص 593 )
👌البته روشن است که مقصود تعبیر فوق در سفیدی رنگ پوست حضرت , سفیدی متمایل به گندمگونی است .
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓آیا این درست است که حضرت جوادالائمه یک مرد سیاهپوست و موفرفری و بشدت لاغر بودن که بینی شون بسیار بزرگ بود و بیشتر به آفریقایی ها شباهت داشتن تا مردم خاورمیانه ؟
💠#پاسخ :💠
❗️ما به حسب روایت امام صادق علیه السلام و تحلیل عقلی , معتقدیم که حجت الهی هیچ گونه نقص و آفتی در بدنش نیست چرا که اگر حجت خداوند دارای نقص و آفت باشد نمی تواند اعتماد مردم را جلب کند و هادی آنان باشد زیرا مردم همان آفت و نقص در بدن حجت الهی را بهانه ای برای تمسخر و عدم رفتن به سراغ او قرار می دهند :
" مَا لَمْ تَكُنْ فِيهِ عَاهَةٌ. " _ " قوله علیه السلام (ما لم تكن فيه عاهة) أى آفة بدنية أو عقلية، فان منصب الامامة يتنزه عن النقص فى الاعضاء و العقول "
📚الكافي ج1، ص: 285 _ شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج6، ص: 94
❕بر همین اساس برخی از محققین می نویسند :
" ويژگى ديگر ( حجت و راهنمای الهی ) آنست كه از هر چيزى كه انسانها را از وى متنفر و از اطراف وى پراكنده مىسازند منزه و بدور باشد ...
توضيح مطلب: ترديدى نيست در اينكه دلهاى انسانها پيوسته به سمت انسان كامل گرايش دارد، انسانى كه از هر لحاظ كاملتر باشد و از افرادى كه از جهتى از جهات نقص دارند گريزان است حال غرض از بعثت انبياء ( و امامان ) عليهم السلام اينست كه مردم بسوى آنان جذب شده و سخنان آنان را با جان و دل قبول كنند و دور آنها را بگيرند و اگر انبياء ( و امامان ) از يكى از جهات مذكور مبتلا به عيب و نقصى باشند مردم از آنان متنفر و فرارى بوده و به سخنان آنان گوش نمىدهند و در نتيجه نقض غرض حاصل مىشود ... "
📚شرح كشف المراد، علی محمدی , ص: 359
👌بنابراین امام علیه السلام باید دارای چهره نیکو باشد تا سبب دوری دیگران از خود نشود و آنچه که از شکل و شمائل نامناسب امام جواد علیه السلام در پرسش مطرح شد , چون با قاعده ذکر شده فوق در تضاد است , لذا مورد قبول نمیباشد .
❕بر همین اساس در روایات آمده است که امام جواد علیه السلام دارای شکل و شمائل و صورتی زیبا و نیکو بود که چون ستاره ای درخشان و نوری خیره کننده , توجه همگان را به خود جلب می کرد : "يَا وَيْحَكُمْ أَ مِثْلَ هَذَا الْكَوْكَبِ الدُّرِّيِّ وَ النُّورِ الزَّاهِر "
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 387 _ دلائل الإمامة ص: 384
❕در مورد رنگ پوست ایشان نیز , شیخ عباس قمی می نویسد :
" مشهور آن است كه رنگ مبارك آن حضرت گندمگون بود و بعضى سفيد گفتهاند "
📚منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج3، ص: 1756
👌گندمگون بودن رنگ پوست امام جواد علیه السلام مورد نقل علمایی چون ابن شهر آشوب و علامه مجلسی و مولی صالح مازندرانی قرار گرفته است :
" كَانَ ع شَدِيدَ الْأُدْمَة " _ " الحائل: المتغير إشارة إلى سمرته عليه السلام " _ " لان لونه «ع» كان أسمر "
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص: 387 _ مرآة العقول ج 3 ص 379 _ شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج6، ص: 194
❕و سفید بودن پوست امام جواد علیه السلام هم مورد نقل برخی از علمای اهلسنت به مانند ابن صباغ مالکی و شبلنجی شافعی قرار گرفته است : " صفته ابیض معتدل "
📚الفصول المهمه ج 2 ص 1039 _ نور الابصار ص 160 ( به نقل از احقاق الحق ج 19 ص 593 )
👌البته روشن است که مقصود تعبیر فوق در سفیدی رنگ پوست حضرت , سفیدی متمایل به گندمگونی است .
▫️ادامه 👇
👍5
مقصود از برترین یا بدترین اعمال که در روایات بیان شده چیست?!
🤔#پرسش :
❓در روایات داریم که مثلا بدترین عمل نزد خدا شرک است و در روایات دیگر بدترین عمل مثلا دروغ است ! چرا روایات مختلف، گزینه های زیادی از بدترین یا بهترین عمل داریم ! مگر نباید بدترین یا بهترین چیز یکی باشد ?
💠#پاسخ:💠
👌در این رابطه توجه به سه نکته لازم است :
▫️1. در این گونه موارد که برترین یا بدترین اعمال در مصادیقی مشخص بیان شده است , مقصود برترین یا بدترین نسبی است نه مطلق . یعنی به صورت مطلق یک عمل برتر یا بدتر نیست بلکه عمل خوبتر و بدتر ، متعدد است به صورت نسبی و در مقایسه با دیگر اعمال .
❕ مثلا صد عمل خوب و نیک وجود دارد و از بین این صد عمل , بیست عمل از بقیه برتر و بالاتر است یا صد عمل بد وجود دارد که بیست عمل آن از بقیه بدتر و زشتتر است .
در روایات مختلف مصادیق آن بیست عمل به عنوان برترین اعمال یا بدترین اعمال معرفی شده تا این نکته روشن شود که از میان صد عمل خوب و بد , بیست عمل از هشتاد عمل دیگر , رتبه بالاتر یا پستتری دارند .
👌لذا در روایات متعددی از برخی از اعمال نیک با تعابیر : " من افضل الاعمال " ( از برترین اعمال ) یا " من احب الاعمال " ( از محبوبترین اعمال ) یاد شده است تا بیان کند که اعمالی که از دیگر اعمال برتر و محبوبتر نزد خدا هستند , منحصر به یک مورد خاص نیست و مصادق متعددی وجود دارد که در روایت مربوطه تنها از یک مورد خاص آن سخن گفته شده است : "أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِي هُوَ سُنَّةٌ فَكُلُّ سُنَّةٍ أَقَامَهَا الرَّجُلُ وَ جَاهَدَ فِي إِقَامَتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِحْيَائِهَا فَالْعَمَلُ وَ السَّعْيُ فِيهَا مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ لِأَنَّهَا إِحْيَاءُ سُنَّة " _ " عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِبْرَادُ الْأَكْبَادِ الْحَارَّةِ، وَ إِشْبَاعُ الْأَكْبَادِ الْجَائِعَة " _ " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ إِشْبَاعُ جَوْعَةِ الْمُؤْمِنِ أَوْ تَنْفِيسُ كُرْبَتِهِ أَوْ قَضَاءُ دَيْنِه " _ " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع "
📚الكافي ج5، ص: 9 _ الأمالي (للطوسي)، ص: 598 _ المحاسن، ج2، ص: 388 _ كامل الزيارات،ص: 146
▫️2. از جهت دیگر اینکه اگر در روایات متعدد , اعمال متنوعی به عنوان برترین یا بدترین اعمال معرفی شده , این معرفی از این نظر است که از جهات و حوزههای مختلف , تقسیم بندی صورت گرفته است .
❕مثلا در حوزه باور و اعتقاد به خداوند , ایمان برترین عمل و شرک بدترین عمل است و در حوزه رفتار و عمل نیز مثلا، نماز برترین عمل و ظلم کردن به بندگان خداوند , بدترین عمل است .
🔸این که در حوزه باور و اعتقاد , برترین عمل توحید و ایمان به خداوند است , در روایتی در این رابطه میخوانیم که راوی میگوید :
" به امام صادق عليه السلام عرض كردم: اى عالم [بزرگوار]! برترين اعمال نزد خداوند كدام است؟ حضرت فرمود: همان عملى كه خداوند هيچ چيزى را جز با آن نمىپذيرد. عرض كردم: آن چيست؟ فرمود: ايمان به خداى يكتا، بلند پايهترين و ارجمندترين و والاترين اعمال است. " "عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَيُّهَا الْعَالِمُ أَخْبِرْنِي أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا لَا يَقْبَلُ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا بِهِ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ أَعْلَى الْأَعْمَالِ دَرَجَةً وَ أَشْرَفُهَا مَنْزِلَةً وَ أَسْنَاهَا حَظّا "
📚الکافی ج 2 ص 33
🔸و در مورد برترین عمل در حوزه رفتار و عملکرد هم پیامبر گرامی فرمود :
"بهترين عمل خواندن نماز در وقت آن است. سپس نيكى كردن و اطاعت از پدر و مادر و آن گاه در امان بودن مردم از زبان تو. " " أفضَلُ العَمَلِ الصَّلاةُ عَلى ميقاتِها، ثُمَّ بِرُّ الوالِدَينِ، ثُمَّ أن يَسلَم النّاسُ مِن لِسانِكَ."
📚میزان الحکمه ج 8 ص 157
❕یا در مورد بدترین عمل در حوزه باور و رفتار نیز فرمود :
" بزرگترين گناه نزد خدا اين است كه براى خدايى كه تو را آفريده است شريك قرار دهى، سپس اين كه فرزندت را از ترس مخارجش بكُشى، و بعد اين كه با زن همسايهات زنا كنى. " أعظَمُ الذنبِ عند اللَّهِ أن تَجعَلَ للَّهِ نِدّاً وهو خَلَقَكَ، ثمّ أن تَقتُلَ وَلَدَكَ مَخافَةَ أن يَطعَمَ مَعكَ، ثُمّ أن تُزانِيَ حليلَةَ جارِكَ. "
📚میزان الحکمه ج 4 ص 268
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓در روایات داریم که مثلا بدترین عمل نزد خدا شرک است و در روایات دیگر بدترین عمل مثلا دروغ است ! چرا روایات مختلف، گزینه های زیادی از بدترین یا بهترین عمل داریم ! مگر نباید بدترین یا بهترین چیز یکی باشد ?
💠#پاسخ:💠
👌در این رابطه توجه به سه نکته لازم است :
▫️1. در این گونه موارد که برترین یا بدترین اعمال در مصادیقی مشخص بیان شده است , مقصود برترین یا بدترین نسبی است نه مطلق . یعنی به صورت مطلق یک عمل برتر یا بدتر نیست بلکه عمل خوبتر و بدتر ، متعدد است به صورت نسبی و در مقایسه با دیگر اعمال .
❕ مثلا صد عمل خوب و نیک وجود دارد و از بین این صد عمل , بیست عمل از بقیه برتر و بالاتر است یا صد عمل بد وجود دارد که بیست عمل آن از بقیه بدتر و زشتتر است .
در روایات مختلف مصادیق آن بیست عمل به عنوان برترین اعمال یا بدترین اعمال معرفی شده تا این نکته روشن شود که از میان صد عمل خوب و بد , بیست عمل از هشتاد عمل دیگر , رتبه بالاتر یا پستتری دارند .
👌لذا در روایات متعددی از برخی از اعمال نیک با تعابیر : " من افضل الاعمال " ( از برترین اعمال ) یا " من احب الاعمال " ( از محبوبترین اعمال ) یاد شده است تا بیان کند که اعمالی که از دیگر اعمال برتر و محبوبتر نزد خدا هستند , منحصر به یک مورد خاص نیست و مصادق متعددی وجود دارد که در روایت مربوطه تنها از یک مورد خاص آن سخن گفته شده است : "أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِي هُوَ سُنَّةٌ فَكُلُّ سُنَّةٍ أَقَامَهَا الرَّجُلُ وَ جَاهَدَ فِي إِقَامَتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِحْيَائِهَا فَالْعَمَلُ وَ السَّعْيُ فِيهَا مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ لِأَنَّهَا إِحْيَاءُ سُنَّة " _ " عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِبْرَادُ الْأَكْبَادِ الْحَارَّةِ، وَ إِشْبَاعُ الْأَكْبَادِ الْجَائِعَة " _ " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ إِشْبَاعُ جَوْعَةِ الْمُؤْمِنِ أَوْ تَنْفِيسُ كُرْبَتِهِ أَوْ قَضَاءُ دَيْنِه " _ " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى زِيَارَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع "
📚الكافي ج5، ص: 9 _ الأمالي (للطوسي)، ص: 598 _ المحاسن، ج2، ص: 388 _ كامل الزيارات،ص: 146
▫️2. از جهت دیگر اینکه اگر در روایات متعدد , اعمال متنوعی به عنوان برترین یا بدترین اعمال معرفی شده , این معرفی از این نظر است که از جهات و حوزههای مختلف , تقسیم بندی صورت گرفته است .
❕مثلا در حوزه باور و اعتقاد به خداوند , ایمان برترین عمل و شرک بدترین عمل است و در حوزه رفتار و عمل نیز مثلا، نماز برترین عمل و ظلم کردن به بندگان خداوند , بدترین عمل است .
🔸این که در حوزه باور و اعتقاد , برترین عمل توحید و ایمان به خداوند است , در روایتی در این رابطه میخوانیم که راوی میگوید :
" به امام صادق عليه السلام عرض كردم: اى عالم [بزرگوار]! برترين اعمال نزد خداوند كدام است؟ حضرت فرمود: همان عملى كه خداوند هيچ چيزى را جز با آن نمىپذيرد. عرض كردم: آن چيست؟ فرمود: ايمان به خداى يكتا، بلند پايهترين و ارجمندترين و والاترين اعمال است. " "عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَيُّهَا الْعَالِمُ أَخْبِرْنِي أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا لَا يَقْبَلُ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا بِهِ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ أَعْلَى الْأَعْمَالِ دَرَجَةً وَ أَشْرَفُهَا مَنْزِلَةً وَ أَسْنَاهَا حَظّا "
📚الکافی ج 2 ص 33
🔸و در مورد برترین عمل در حوزه رفتار و عملکرد هم پیامبر گرامی فرمود :
"بهترين عمل خواندن نماز در وقت آن است. سپس نيكى كردن و اطاعت از پدر و مادر و آن گاه در امان بودن مردم از زبان تو. " " أفضَلُ العَمَلِ الصَّلاةُ عَلى ميقاتِها، ثُمَّ بِرُّ الوالِدَينِ، ثُمَّ أن يَسلَم النّاسُ مِن لِسانِكَ."
📚میزان الحکمه ج 8 ص 157
❕یا در مورد بدترین عمل در حوزه باور و رفتار نیز فرمود :
" بزرگترين گناه نزد خدا اين است كه براى خدايى كه تو را آفريده است شريك قرار دهى، سپس اين كه فرزندت را از ترس مخارجش بكُشى، و بعد اين كه با زن همسايهات زنا كنى. " أعظَمُ الذنبِ عند اللَّهِ أن تَجعَلَ للَّهِ نِدّاً وهو خَلَقَكَ، ثمّ أن تَقتُلَ وَلَدَكَ مَخافَةَ أن يَطعَمَ مَعكَ، ثُمّ أن تُزانِيَ حليلَةَ جارِكَ. "
📚میزان الحکمه ج 4 ص 268
▫️ادامه 👇
👍2
آیا ویژگیهای اخلاقی که از طریق وراثت به انسان میرسد ، قابل تغییر است؟
🤔#پرسش :
❓در روایتی در کتاب بحار الانوار ج 42 آمده است که امام علی علیه السلام از ضعف و ترس فرزندش یعنی محمد حنفیه در جنگ جمل سخت آزرده شد و نزدیک آمد و با قبضه شمشیر به دوشش کوبید و فرمود این ضعف و ترس را از مادرت به ارث بردی !!!
اگر نقش وراثت این مقدار پررنگ هست چرا امام علی ع از فرزندشون آزرده خاطر شدند? دست خود محمد حنفیه نبوده که شجاع نبودند بلکه وراثتی بوده است ! اصلا چرا امام علی ع محمد حنفیه را که میدانستند به خاطر وراثت انسان ترسویی هستند را به حمله فرمان میدهند با این که محمد حنفیه هم مقصر نبوده است ?
💠#پاسخ:💠
👌برخی از محققان در مورد محمد حنفیه و شجاعت او مینویسند :
" يكى از فرزندان رشيد امير مؤمنان على (ع) است و «حنفيّه» لقب مادر اوست و اسمش «خوله» دختر يكى از مردان با شخصيّت طايفه «بنى حنيفه» است كه در يكى از جنگهاى اسلامى اسير شد و مىخواستند او را بفروشند، على (ع) او را آزاد كرد و به همسرى خود در آورد. او شجاعت را از على (ع) به ارث برده بود و مىگويند گاهى زرههاى محكم را با دست پاره مىكرد و به همين دليل امام (ع) در جنگ «جمل» پرچم را به دست او سپرد و در جنگ «صفّين» جناح چپ سپاه على (ع) به دست او و «محمّد بن ابى بكر» و «هاشم مرقال» بود. او نسبت به امام حسن و امام حسين- عليهما السلام- بسيار متواضع بود و فرزندان على (ع) از حضرت فاطمه را بسيار احترام مىگذارد. روزى به او گفتند على تو را به ميدانهاى خطرناك مىفرستد ولى از فرستادن حسن و حسين خوددارى مىكند، در حالى كه آنها هم برادر تواند! او در جواب مىگويد: «حسن و حسين همچون چشمان او هستند و من همچون بازوان او و انسان به وسيله بازوهايش از چشمش دفاع مىكند»."
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج1، ص: 493
❕شیخ عباس قمی نیز در مورد محمد حنفیه و شجاعت او مینویسد:
" محمّد مكنّى به ابى القاسم، و مادر او خوله حنفيّه دختر جعفر بن قيس است و در بعضى روايات است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم امير المؤمنين عليه السّلام را به ميلاد محمّد بشارت داد و نام و كنيت خود را عطاى او گذاشت. ( انساب الاشراف، ج 2، ص 200؛ فضائل الصحابة احمد بن حنبل، ج 2، ص 672؛ دلائل النبوه بيهقى، ج 6، ص 380 )
محمّد مردى عالم و شجاع و نيرومند و قوى بوده. نقل شده كه " وقتى زرهى چند به خدمت امير المؤمنين عليه السّلام آوردند يكى از آن درعها از اندازه قامت بلندتر بود. حضرت فرمود تا مقدارى از دامان آن زره را قطع كنند محمّد دامان زره را جمع كرد و از آنجا كه امير المؤمنين عليه السّلام علامت نهاده بود به يك قبضه بگرفت و مثل آن كه بافته حرير را قطع كند دامنهاى درع آهنين را از هم دريد. " ( المستطرف ج 1 ص 478 ) ...
❕كثرت شجاعت و دليرى او از ملاحظه جنگ جمل و صفّين معلوم شود. " ( مناقب، ج 3، ص 153. طبقات، ج 5، ص 68 )
📚منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 449
❕آنچه مورد اشکال و بحث قرار گرفته است , نقلی است که علامه مجلسی در بحار الانوار آورده و چنین بیان میدارد :
" می گویم: ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ جمل پرچمش را به محمد پسرش داد و صفوف منظم و یکدست شد و به او فرمود: آن را بگیر، او کمی درنگ کرد و گفت: ای امیرالمؤمنین آیا آسمان را نمی بینی گویی قطرههای باران است. پس امام علیه السلام به سینه اش زد و فرمود: یک رگ از مادرت را گرفته ای. آنگاه با دستش پرچم را گرفت و آن را به اهتزاز درآورد و (به حالت رجز) فرمود:با نیزه مانند ضربه پدرت به آن ضربه بزن تا ستایش شوی، اگر آتش آن با شمشیر و نیزههای راست و محکم شعله ور نشود هیچ خیری در جنگ نیست " " أقول قال ابن أبي الحديد في شرح نهج البلاغة دفع أمير المؤمنين ع يوم الجمل رايته إلى محمد ابنه و قد استوت الصفوف و قال له احمل فتوقف قليلا فقال يا أمير المؤمنين أ ما ترى السماء كأنها شآبيب المطر فدفع في صدره و قال أدركك عرق من أمك ... "
📚بحار الأنوار ج42، ص: 98
❗️نقل فوق بر خلاف نصوص تاریخی است که از شجاعت چشمگیر محمد حنفیه در جنگها سخن میگوید و مستند اصلی آن هم , کتاب ابن ابی الحدید معتزلی از علمای اهلسنت است که ابن ابی الحدید نیز نقل مذکور را بدون سند آورده لذا از حیث سندی , نقل مورد بحث قابل استناد نیست :
📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج1، ص: 243
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓در روایتی در کتاب بحار الانوار ج 42 آمده است که امام علی علیه السلام از ضعف و ترس فرزندش یعنی محمد حنفیه در جنگ جمل سخت آزرده شد و نزدیک آمد و با قبضه شمشیر به دوشش کوبید و فرمود این ضعف و ترس را از مادرت به ارث بردی !!!
اگر نقش وراثت این مقدار پررنگ هست چرا امام علی ع از فرزندشون آزرده خاطر شدند? دست خود محمد حنفیه نبوده که شجاع نبودند بلکه وراثتی بوده است ! اصلا چرا امام علی ع محمد حنفیه را که میدانستند به خاطر وراثت انسان ترسویی هستند را به حمله فرمان میدهند با این که محمد حنفیه هم مقصر نبوده است ?
💠#پاسخ:💠
👌برخی از محققان در مورد محمد حنفیه و شجاعت او مینویسند :
" يكى از فرزندان رشيد امير مؤمنان على (ع) است و «حنفيّه» لقب مادر اوست و اسمش «خوله» دختر يكى از مردان با شخصيّت طايفه «بنى حنيفه» است كه در يكى از جنگهاى اسلامى اسير شد و مىخواستند او را بفروشند، على (ع) او را آزاد كرد و به همسرى خود در آورد. او شجاعت را از على (ع) به ارث برده بود و مىگويند گاهى زرههاى محكم را با دست پاره مىكرد و به همين دليل امام (ع) در جنگ «جمل» پرچم را به دست او سپرد و در جنگ «صفّين» جناح چپ سپاه على (ع) به دست او و «محمّد بن ابى بكر» و «هاشم مرقال» بود. او نسبت به امام حسن و امام حسين- عليهما السلام- بسيار متواضع بود و فرزندان على (ع) از حضرت فاطمه را بسيار احترام مىگذارد. روزى به او گفتند على تو را به ميدانهاى خطرناك مىفرستد ولى از فرستادن حسن و حسين خوددارى مىكند، در حالى كه آنها هم برادر تواند! او در جواب مىگويد: «حسن و حسين همچون چشمان او هستند و من همچون بازوان او و انسان به وسيله بازوهايش از چشمش دفاع مىكند»."
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج1، ص: 493
❕شیخ عباس قمی نیز در مورد محمد حنفیه و شجاعت او مینویسد:
" محمّد مكنّى به ابى القاسم، و مادر او خوله حنفيّه دختر جعفر بن قيس است و در بعضى روايات است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم امير المؤمنين عليه السّلام را به ميلاد محمّد بشارت داد و نام و كنيت خود را عطاى او گذاشت. ( انساب الاشراف، ج 2، ص 200؛ فضائل الصحابة احمد بن حنبل، ج 2، ص 672؛ دلائل النبوه بيهقى، ج 6، ص 380 )
محمّد مردى عالم و شجاع و نيرومند و قوى بوده. نقل شده كه " وقتى زرهى چند به خدمت امير المؤمنين عليه السّلام آوردند يكى از آن درعها از اندازه قامت بلندتر بود. حضرت فرمود تا مقدارى از دامان آن زره را قطع كنند محمّد دامان زره را جمع كرد و از آنجا كه امير المؤمنين عليه السّلام علامت نهاده بود به يك قبضه بگرفت و مثل آن كه بافته حرير را قطع كند دامنهاى درع آهنين را از هم دريد. " ( المستطرف ج 1 ص 478 ) ...
❕كثرت شجاعت و دليرى او از ملاحظه جنگ جمل و صفّين معلوم شود. " ( مناقب، ج 3، ص 153. طبقات، ج 5، ص 68 )
📚منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام(فارسى)، ج1، ص: 449
❕آنچه مورد اشکال و بحث قرار گرفته است , نقلی است که علامه مجلسی در بحار الانوار آورده و چنین بیان میدارد :
" می گویم: ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ جمل پرچمش را به محمد پسرش داد و صفوف منظم و یکدست شد و به او فرمود: آن را بگیر، او کمی درنگ کرد و گفت: ای امیرالمؤمنین آیا آسمان را نمی بینی گویی قطرههای باران است. پس امام علیه السلام به سینه اش زد و فرمود: یک رگ از مادرت را گرفته ای. آنگاه با دستش پرچم را گرفت و آن را به اهتزاز درآورد و (به حالت رجز) فرمود:با نیزه مانند ضربه پدرت به آن ضربه بزن تا ستایش شوی، اگر آتش آن با شمشیر و نیزههای راست و محکم شعله ور نشود هیچ خیری در جنگ نیست " " أقول قال ابن أبي الحديد في شرح نهج البلاغة دفع أمير المؤمنين ع يوم الجمل رايته إلى محمد ابنه و قد استوت الصفوف و قال له احمل فتوقف قليلا فقال يا أمير المؤمنين أ ما ترى السماء كأنها شآبيب المطر فدفع في صدره و قال أدركك عرق من أمك ... "
📚بحار الأنوار ج42، ص: 98
❗️نقل فوق بر خلاف نصوص تاریخی است که از شجاعت چشمگیر محمد حنفیه در جنگها سخن میگوید و مستند اصلی آن هم , کتاب ابن ابی الحدید معتزلی از علمای اهلسنت است که ابن ابی الحدید نیز نقل مذکور را بدون سند آورده لذا از حیث سندی , نقل مورد بحث قابل استناد نیست :
📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج1، ص: 243
▫️ادامه 👇
👍3❤1