سرطان محرم
نه اشتباه نکنید، نمی خواهیم فلسفه عزاداری را به چالش بکشیم.
صحبت در خصوص استفاده از ظروف پلاستیکی و یکبار مصرف برای نذری هاست. جنایت چای داغ در لیوان پلاستیکی و غذای داغ در فوم یکبار مصرف.
بدن انسان مثل سایر گونه های حیات برای هضم و گوارش غذا مکانیسم مشخصی دارد. مواد معدنی و آلی توسط سیستم گوارشی به طرق مختلف جذب و دفع میشوند. سلولهای روده کوچک جذب منابع انرژی و پروتئینی و ویتامین و املاح را انجام میدهند.
اما فاجعه زمانی رخ میدهد که سلول به اشتباه مولکول پلاستیک را همراه عامل غذایی وارد جریان خون میکند. پلاستیک موجود در سیستم گردش خون توسط کلیه و کبد قابل دفع نیست و در یکی از سلولهای بدن ایزوله میشود. این فداکاری سلول در بسیاری موارد موجب تحریک سیستم بازتولید سلولی میشود که از کنترل بدن خارج است. و این یعنی سرطان!!!
هموطن عزیز
با هر نیتی که نذری میدهی، جان هرکس که دوستش داری در ظروف پلاستیکی و فومی، چای و غذا نده. مسئولیت تولید سرطان را به عهده پارازیت و آلودگی های محیط زیست بسپار.
نذرت قبول.
@Pazshahr
نه اشتباه نکنید، نمی خواهیم فلسفه عزاداری را به چالش بکشیم.
صحبت در خصوص استفاده از ظروف پلاستیکی و یکبار مصرف برای نذری هاست. جنایت چای داغ در لیوان پلاستیکی و غذای داغ در فوم یکبار مصرف.
بدن انسان مثل سایر گونه های حیات برای هضم و گوارش غذا مکانیسم مشخصی دارد. مواد معدنی و آلی توسط سیستم گوارشی به طرق مختلف جذب و دفع میشوند. سلولهای روده کوچک جذب منابع انرژی و پروتئینی و ویتامین و املاح را انجام میدهند.
اما فاجعه زمانی رخ میدهد که سلول به اشتباه مولکول پلاستیک را همراه عامل غذایی وارد جریان خون میکند. پلاستیک موجود در سیستم گردش خون توسط کلیه و کبد قابل دفع نیست و در یکی از سلولهای بدن ایزوله میشود. این فداکاری سلول در بسیاری موارد موجب تحریک سیستم بازتولید سلولی میشود که از کنترل بدن خارج است. و این یعنی سرطان!!!
هموطن عزیز
با هر نیتی که نذری میدهی، جان هرکس که دوستش داری در ظروف پلاستیکی و فومی، چای و غذا نده. مسئولیت تولید سرطان را به عهده پارازیت و آلودگی های محیط زیست بسپار.
نذرت قبول.
@Pazshahr
باغ بی برگی
آسمانش
را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد
گو بروید ، یا نروید ، هر چه در هر کجا که خواهد
یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک
خفته در تابوت
پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها ، "پاییز"
مهدي اخوان ثالث
@Pazshahr
آسمانش
را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد
گو بروید ، یا نروید ، هر چه در هر کجا که خواهد
یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک
خفته در تابوت
پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها ، "پاییز"
مهدي اخوان ثالث
@Pazshahr