سلام و عید میلاد «اسدالله» مبارک 🪷
این دعا، یا بهتر بگوییم این حرز 👆
ارزشمندترین هدیهای بود که امروز میشد بعنوان عیدیِ عزیزانمان، منتشر شود.
خداوند به آبروی امیرالمؤمنین علیهالسلام همهی ما را از نجات یافتگان و سعادتمندان آخرالزمان قرار دهد.
🎼 استودیو موسیقی انسان تمام.
این دعا، یا بهتر بگوییم این حرز 👆
ارزشمندترین هدیهای بود که امروز میشد بعنوان عیدیِ عزیزانمان، منتشر شود.
خداوند به آبروی امیرالمؤمنین علیهالسلام همهی ما را از نجات یافتگان و سعادتمندان آخرالزمان قرار دهد.
🎼 استودیو موسیقی انسان تمام.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ | #استاد_شجاعی
✘ فقط یه فرمول هست؛
که اگر خودتو ببری توی این فرمول،
می تونی بفهمی نمره محبتت به خدا چنده؟
منبع : لیلة الرغائب ۱۴۰۲
@ostad_shojae | montazer.ir
✘ فقط یه فرمول هست؛
که اگر خودتو ببری توی این فرمول،
می تونی بفهمی نمره محبتت به خدا چنده؟
منبع : لیلة الرغائب ۱۴۰۲
@ostad_shojae | montazer.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری_مولودی
• من حیدرم و
جنگاورم و
مریم نداره شأنیت مادرم و.
• شمس و قمرم
فوقِ بشرم
مؤمن شده از اول بعثت پدرم .
محمدرضا نوشه ور | فوق بشر
@ostad_shojae
• من حیدرم و
جنگاورم و
مریم نداره شأنیت مادرم و.
• شمس و قمرم
فوقِ بشرم
مؤمن شده از اول بعثت پدرم .
محمدرضا نوشه ور | فوق بشر
@ostad_shojae
موانع رفاقت با خدا
@ostad_shojae
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی | #آیتالله_مصباح
✘ دو تا مشکل اصلی
که مانع «رفیق شدن» ما با خدا شده!
همین دو تا رو رفع کنیم، راه باز میشه.
@ostad_shojae | montazer.ir
#استاد_شجاعی | #آیتالله_مصباح
✘ دو تا مشکل اصلی
که مانع «رفیق شدن» ما با خدا شده!
همین دو تا رو رفع کنیم، راه باز میشه.
@ostad_shojae | montazer.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری | #استاد_شجاعی
✘ اولین چیزی که چشم ما بعد از مرگ میبینه، عامل یه حسرت بزرگ میتونه باشه!
منبع : مهارت شاد زیستن
@ostad_shojae | montazer.ir
✘ اولین چیزی که چشم ما بعد از مرگ میبینه، عامل یه حسرت بزرگ میتونه باشه!
منبع : مهارت شاد زیستن
@ostad_shojae | montazer.ir
※ بسته محتوایی ویژه وفات #حضرت_زینب سلام الله علیها
• صفحه ویژه مناسبتی حضرت زینب سلام الله علیها در وب سایت مدیا منتظر، آماده است برای استفاده تمام عزیزانی که یا برای بهره گیری معنوی و یا برای تأمین محتوای صفحات اجتماعی خود بدنبال محتوای مناسب این مناسبت می گردند.
media.montazer.ir/tag/حضرت-زینب-سلام-الله-علیه/
• آدرس این صفحه در سایت منتظر / مدیا منتظر / مناسبت ها / مناسبتهای مذهبی / حضرت زینب سلام الله علیها می باشد.
@ostad_shojae | montazer.ir
• صفحه ویژه مناسبتی حضرت زینب سلام الله علیها در وب سایت مدیا منتظر، آماده است برای استفاده تمام عزیزانی که یا برای بهره گیری معنوی و یا برای تأمین محتوای صفحات اجتماعی خود بدنبال محتوای مناسب این مناسبت می گردند.
media.montazer.ir/tag/حضرت-زینب-سلام-الله-علیه/
• آدرس این صفحه در سایت منتظر / مدیا منتظر / مناسبت ها / مناسبتهای مذهبی / حضرت زینب سلام الله علیها می باشد.
@ostad_shojae | montazer.ir
✍ تیرها، به عاشقها اصابت نمیکنند!
جانِ عاشقها، در آغوش محبوبی به اَمن و اَمان رسیده است که دست کسی دیگر بدان نمیرسد.
عاشورا هم که برایش تدارک ببینند،
باز جز زیبایی چیزی نمیبیند!
عاشقها میآموزند جامی را سر بکشند،
که جانشان را بپیراید برای محبوبشان ...
این است که در لابلای تحیر تماشاگران، جام بلا از یکدگر میربایند.
@ostad_shojae
جانِ عاشقها، در آغوش محبوبی به اَمن و اَمان رسیده است که دست کسی دیگر بدان نمیرسد.
عاشورا هم که برایش تدارک ببینند،
باز جز زیبایی چیزی نمیبیند!
عاشقها میآموزند جامی را سر بکشند،
که جانشان را بپیراید برای محبوبشان ...
این است که در لابلای تحیر تماشاگران، جام بلا از یکدگر میربایند.
@ostad_shojae
#گپ_روز
#موضوع_روز : « ریسمان شادی، به جای دیگری بند است.»
✍ اتاق عمل شاید، توحیدیترین نقطهی زندگی معمولِ ما باشد که ساده از کنارش میگذریم.
جایی که قرار است داروهایی تزریق شوند، که تنفسمان را از ما گرفته و به دستگاه بیهوشی بسپارند.
• سالها پیش بیماری داشتم حدود چهل و هفت هشت ساله!
مردی متین و وزین، که چند ماهی را در icu بستری بود. بیماریش اما، هم ما میدانستیم و هم خودش که در روند طبیعی، خوب بشو نیست مگر آنکه معجزه شود.
• هرچند شب یکبار منتقل میشد اتاق عمل، برای شستشوی حفرهی شکم. این جزو روند درمانش بود.
بیهوش میشد، و محل عمل باز میشد و با دهها لیتر سرم، شستشو و ساکشن انجام میشد و دوباره .... میرفت تا برگردد.
• همه عاشق شخصیت وزندارِ این مرد بودند،
هوشیار، آرام، سبک، و سرشار از نشاط !
• هر بار میآمد اتاق عمل، همهی کادر آن شیفت، میآمدند و قبل از بیهوش شدنش دورش جمع میشدند.
و من میدانستم که همه برای جذب این نور و نشاط است که دور «قاسم» جمع میشوند.
• شب آخری که قاسم آمد من شبکار بودم!
و اتفاقاً او مریضِ اتاق من بود.
نزدیکهای اذان صبح برانکاردش که از در اتاق آمد داخل، با اشتیاق رفتم به سمتش...
گفتم: خوش آمدی قاسم جان، خوبی آقا؟
گفت: الحمدالله عالی .... از این بهتر نمیشود!
با این جملهی قاسم قلبم تکان خورد!
چند دقیقه پیش، سرشیفتمان از من همین سؤال را پرسیده بود و من گفته بودم: «عصر و شب بودم آقاجان، تو خودت حساب کن الآن حالم چگونه است»
قاسم دید تغییر حالم را، لبخند زد و با صدای نحیفی گفت:
فردا از دردِ امروز دیگر خبری نیست!
دردها میروند و جایشان را به درد دیگری میدهند، مهم این است آنکه دارد نگاهت میکند و یک لحظه چشم از تو برنمیدارد، تو را نه فقط راضی، که شاد ببیند!
گفتم: قاسم جان، تو الآن شادی ؟
گفت: بله «الحمدالله»
و دکتر داروی بیهوشی را تزریق کرد و چشمان قاسم آرام روی هم افتاد.
• تمام مدت عمل، اشکهای من ریز ریز به لبهی ماسکم گیر میکرد و قلب به درد آمده از سبکوزنیام را خنک میکرد.
و من به خودم فکر میکردم و تفاوتم با قاسم! «قاسم» چقدر عاشق است که لحظهای نمیخواهد دلبرش حتی «چهرهاش را هم نِقآلود ببیند».
• صبح شد و بعد از تحویل شیفت رفتم icu ببینمش. قاسم خواب بود، جوری خواب بود که انگار در یک بغل بزرگ، عاشقانه به خواب رفته است. من تفاوت جنس خوابیدنش را میفهمیدم.
کمی که ایستادم کنارش، چشمانش را باز کرد و گفت: از شما برای همه زحماتتان ممنونم، اگر باز ندیدمتان مرا حلال کنید همهتان.
• شیفت بعد، جای قاسم بیمار دیگری در خواب بود !
خوش بحال بچههای icu که چند ماه پرستار آن بدن نورانی بودند.
و خوش بحال من، که پرستار آخرین عمل قاسم بودم... قاسم به دلبرش رسید و من از خاطرهی عشق او هنوز ارتزاق میکنم.
@ostad_shojae | montazer.ir
#موضوع_روز : « ریسمان شادی، به جای دیگری بند است.»
✍ اتاق عمل شاید، توحیدیترین نقطهی زندگی معمولِ ما باشد که ساده از کنارش میگذریم.
جایی که قرار است داروهایی تزریق شوند، که تنفسمان را از ما گرفته و به دستگاه بیهوشی بسپارند.
• سالها پیش بیماری داشتم حدود چهل و هفت هشت ساله!
مردی متین و وزین، که چند ماهی را در icu بستری بود. بیماریش اما، هم ما میدانستیم و هم خودش که در روند طبیعی، خوب بشو نیست مگر آنکه معجزه شود.
• هرچند شب یکبار منتقل میشد اتاق عمل، برای شستشوی حفرهی شکم. این جزو روند درمانش بود.
بیهوش میشد، و محل عمل باز میشد و با دهها لیتر سرم، شستشو و ساکشن انجام میشد و دوباره .... میرفت تا برگردد.
• همه عاشق شخصیت وزندارِ این مرد بودند،
هوشیار، آرام، سبک، و سرشار از نشاط !
• هر بار میآمد اتاق عمل، همهی کادر آن شیفت، میآمدند و قبل از بیهوش شدنش دورش جمع میشدند.
و من میدانستم که همه برای جذب این نور و نشاط است که دور «قاسم» جمع میشوند.
• شب آخری که قاسم آمد من شبکار بودم!
و اتفاقاً او مریضِ اتاق من بود.
نزدیکهای اذان صبح برانکاردش که از در اتاق آمد داخل، با اشتیاق رفتم به سمتش...
گفتم: خوش آمدی قاسم جان، خوبی آقا؟
گفت: الحمدالله عالی .... از این بهتر نمیشود!
با این جملهی قاسم قلبم تکان خورد!
چند دقیقه پیش، سرشیفتمان از من همین سؤال را پرسیده بود و من گفته بودم: «عصر و شب بودم آقاجان، تو خودت حساب کن الآن حالم چگونه است»
قاسم دید تغییر حالم را، لبخند زد و با صدای نحیفی گفت:
فردا از دردِ امروز دیگر خبری نیست!
دردها میروند و جایشان را به درد دیگری میدهند، مهم این است آنکه دارد نگاهت میکند و یک لحظه چشم از تو برنمیدارد، تو را نه فقط راضی، که شاد ببیند!
گفتم: قاسم جان، تو الآن شادی ؟
گفت: بله «الحمدالله»
و دکتر داروی بیهوشی را تزریق کرد و چشمان قاسم آرام روی هم افتاد.
• تمام مدت عمل، اشکهای من ریز ریز به لبهی ماسکم گیر میکرد و قلب به درد آمده از سبکوزنیام را خنک میکرد.
و من به خودم فکر میکردم و تفاوتم با قاسم! «قاسم» چقدر عاشق است که لحظهای نمیخواهد دلبرش حتی «چهرهاش را هم نِقآلود ببیند».
• صبح شد و بعد از تحویل شیفت رفتم icu ببینمش. قاسم خواب بود، جوری خواب بود که انگار در یک بغل بزرگ، عاشقانه به خواب رفته است. من تفاوت جنس خوابیدنش را میفهمیدم.
کمی که ایستادم کنارش، چشمانش را باز کرد و گفت: از شما برای همه زحماتتان ممنونم، اگر باز ندیدمتان مرا حلال کنید همهتان.
• شیفت بعد، جای قاسم بیمار دیگری در خواب بود !
خوش بحال بچههای icu که چند ماه پرستار آن بدن نورانی بودند.
و خوش بحال من، که پرستار آخرین عمل قاسم بودم... قاسم به دلبرش رسید و من از خاطرهی عشق او هنوز ارتزاق میکنم.
@ostad_shojae | montazer.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ #استاد_شجاعی
√ مشکلات و بلاها امکان نداره راحت بگذرن برات، مگر در یک حالت!
(ویدئو رو ببین و تمرین کن)
منبع: جلسه چهارم از مبحث سبک زندگی شاد
@ostad_shojae | montazer.ir
√ مشکلات و بلاها امکان نداره راحت بگذرن برات، مگر در یک حالت!
(ویدئو رو ببین و تمرین کن)
منبع: جلسه چهارم از مبحث سبک زندگی شاد
@ostad_shojae | montazer.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری #استاد_شجاعی
√ ظاهر مشکلی که الآن باهاش درگیری،
یه باطن داره، که قابل دیدنه!
(باید یاد بگیری ببینیش)
منبع: جلسه چهلم از مبحث راه های مبارزه با غم
@ostad_shojae | montazer.ir
√ ظاهر مشکلی که الآن باهاش درگیری،
یه باطن داره، که قابل دیدنه!
(باید یاد بگیری ببینیش)
منبع: جلسه چهلم از مبحث راه های مبارزه با غم
@ostad_shojae | montazer.ir
مکتب زینبی
@Ostad_Shojae
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی | #سردار_سلیمانی
✘ اسم سه تا مسئله مهم یا مشکلی که الآن باهاش درگیرید رو بنویسید!
👈 حالا برای یه سنجش خودشناسی، این پادکست رو گوش کنید!
@ostad_shojae | montazer.ir
#استاد_شجاعی | #سردار_سلیمانی
✘ اسم سه تا مسئله مهم یا مشکلی که الآن باهاش درگیرید رو بنویسید!
👈 حالا برای یه سنجش خودشناسی، این پادکست رو گوش کنید!
@ostad_shojae | montazer.ir