♦️گامی ورای اردوکشیهای دینی و روشنفکری: پاسخی به دکتر منصورنژاد
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔻من به رخداد نزاع بین کدیور و سروش خوشآمد میگویم و آن را محصول طبیعیی مشی فکری و عملیی این دو بزرگوار میدانم. از مسیر گذشتهی این دو بزرگوار میتوانستیم نتیجه بگیریم که مشی کدیور در برابر سروش و شبستری و دیگران به اینجا میانجامد.
🔻من توفیق مراودهی مستقیم با دکتر سروش را هرگز نیافته ام و فقط در دورهی کارشناسی دو بار به همراه دوستان همکلاسی در انجمن حکمت و فلسفه خدمتشان رسیدم و ایشان با بزرگواری پذیرفتند نقد بیش از یک صد صفحهایی دستنویس مرا به بحث خود در بارهی فربهتر از ایدهئولوژی بخوانند. رفتار ایشان کرامتی بود در حق یک دانشجوی نوآموز شریعتی خوانده که قدردانشان هستم. بعد از آن هم هر چه در بارهی ایشان نوشته ام عمدتا از جنس نقد فکری بوده است.
🔻اما من افتخار مراودهی الکترونیک با دکتر کدیور را داشتم و از این طریق گفتوگوهایی با ایشان داشته ام و ایشان نیز بسی کریمانه رفتار کردهاند و نیز گاه دانشجویانام را به سراغ ایشان فرستادهام و همه از دکتر کدیور پاسخ گرفتند و من باز هم سپاسگزار رفتار کریمانهی ایشان هستم!
🔻اما در همین مراودات با ایشان نگاه انتقادیام را به فقه برای ایشان نوشتم و بهعنوان محقّق در جامعهشناسیی دین از زوال اجتماعیی فقه با ایشان سخن گفتم و متأسفانه در یافتم که ایشان از مدافعان جدّیی فقه است؛ معرفتی که از نظر من عصر اش سپری شده است و بهنحو روزافزون چراغاش در حال خاموش شدن است و از بنیاد با خودسالاری و خودتعیینگریی انسان مدرن در تقابل است. من در همان گفتوگوها دریافتم که این مسیر به کجا ختم تواند شد. از فقه و فقاهت به گواهیی تاریخ فقه همینگونه رفتارها برمیخیزد که ایشان انجام داده است.
🔻اما برخلاف دکتر منصورنژاد عزیز، من این منازعه را پربرکت میدانم؛ بهشرطی که رفتاری شبیه رفتار ایشان در پیش نگیریم: شکل دادن یک اردوکشیی جدید اینبار حول نزاع کدیور-سروش. به نظر من درونمایههای این رفتار دقیقاً در نوشتههای اخیر منصورنژاد عزیز مندرج است. او مرا در درون این نوع اردوکشی قرار داده است و کوشیده است موقعیتی برای من در این اردوکشی دست و پا کند و از هر سو چیزی فراهم کند تا این موضعسازیی اردوکشانه را تثبیت و مدلّل نماید. من اما با اصل این اردوکشی مشکل دارم و شأن خود را فراتر از ورود به ایننوع اردوکشیی دینی یا بهاصطلاح روشنفکریی زمانه میدانم. برای نیل به مقام اندیشهورزیی مؤثر میبایست از الگوی رفتاریی اردوکشانه فراتر برویم.
🔻به گمان من مسیری که منصورنژاد طی کرده است، بحث پیشین را گلآلود و تیره و تار ساخته است. بهعنوان مثال، او همچنان فکر میکند که من با تعابیری که بهکار گرفته ام قصد تخفیف دکتر کدیور را داشته ام. او مقام فقیه را برای کدیور ترجیح میدهد و من مقام متفکر بودن را. من از قضا وقتی از شبهفقیهانه بودن رفتار کدیور سخن میگویم، میخواهم هم او را بری از رفتار فقیهانه بدانم و هم انذار بدهم که آقای کدیور این الگوی رفتاری در شأن شما نیست و در مقام یک متفکر ظاهر بشوید. ببینید اختلاف دید چهقدر زیاد است.
🔻منصورنژاد توجه ندارد که در برابر دو دیدگاه مخالف هم که یکی رفتار کدیور را در برابر روشنفکران دینی «تکفیر فقیهانه» در نظر گرفته است (نظیر واکنش خود دکتر سروش و برخی دیگر) و دیدگاهی که رفتار کدیور را «نقد» تلقی کرده است نه «تکفیر فقیهانه» (نظیر موضع هومان دوراندیش)، من موضع سومی را از منظری جامعهشناختی اتخاذ کرده ام. حالا من هر قدر بگویم که قصد تخفیفی در کار نبوده بلکه من از بیرون به این رفتار نگاه میکنم، افاقه نخواهد کرد، زیرا منصورنژاد میخواهد برای من جایی در این اردوکشی دست و پا کند!
🔻هومان دوراندیش در بارهی این نزاع مینویسد:
🔹«مشکل آقای کدیور لحن و ادبیات او در دفاع از اسلام است و این احتمالا به سابقۀ روحانی بودن ایشان بازمیگردد. کدیور از اسلام مقبول خودش با همان لحن و ادبیاتی دفاع میکند که احمد خاتمی و احمد علمالهدی از حکومت اسلامی مقبول خودشان دفاع میکنند. این لحن تند رماننده است و باب گفتوگو را میبندد. اما اگر از لحن و ادبیات محسن کدیور بگذریم و حتی با اکثر نقدهای او به آرای سروش موافق نباشیم، مسأله این است که کدیور در آرای سروش غور کرده و به این نتیجه رسیده که سروش در بنیادهای اسلام تجدید نظر کرده و این (از نظر کدیور) یعنی "ارائۀ دینی متفاوت با اسلام". حال آیا کدیور حق دارد این نظرش را بیان کند یا نه؟» (دوراندیش، ۱۴۰۱، https://www.asriran.com/fa/news/852002/).🔹
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔻من به رخداد نزاع بین کدیور و سروش خوشآمد میگویم و آن را محصول طبیعیی مشی فکری و عملیی این دو بزرگوار میدانم. از مسیر گذشتهی این دو بزرگوار میتوانستیم نتیجه بگیریم که مشی کدیور در برابر سروش و شبستری و دیگران به اینجا میانجامد.
🔻من توفیق مراودهی مستقیم با دکتر سروش را هرگز نیافته ام و فقط در دورهی کارشناسی دو بار به همراه دوستان همکلاسی در انجمن حکمت و فلسفه خدمتشان رسیدم و ایشان با بزرگواری پذیرفتند نقد بیش از یک صد صفحهایی دستنویس مرا به بحث خود در بارهی فربهتر از ایدهئولوژی بخوانند. رفتار ایشان کرامتی بود در حق یک دانشجوی نوآموز شریعتی خوانده که قدردانشان هستم. بعد از آن هم هر چه در بارهی ایشان نوشته ام عمدتا از جنس نقد فکری بوده است.
🔻اما من افتخار مراودهی الکترونیک با دکتر کدیور را داشتم و از این طریق گفتوگوهایی با ایشان داشته ام و ایشان نیز بسی کریمانه رفتار کردهاند و نیز گاه دانشجویانام را به سراغ ایشان فرستادهام و همه از دکتر کدیور پاسخ گرفتند و من باز هم سپاسگزار رفتار کریمانهی ایشان هستم!
🔻اما در همین مراودات با ایشان نگاه انتقادیام را به فقه برای ایشان نوشتم و بهعنوان محقّق در جامعهشناسیی دین از زوال اجتماعیی فقه با ایشان سخن گفتم و متأسفانه در یافتم که ایشان از مدافعان جدّیی فقه است؛ معرفتی که از نظر من عصر اش سپری شده است و بهنحو روزافزون چراغاش در حال خاموش شدن است و از بنیاد با خودسالاری و خودتعیینگریی انسان مدرن در تقابل است. من در همان گفتوگوها دریافتم که این مسیر به کجا ختم تواند شد. از فقه و فقاهت به گواهیی تاریخ فقه همینگونه رفتارها برمیخیزد که ایشان انجام داده است.
🔻اما برخلاف دکتر منصورنژاد عزیز، من این منازعه را پربرکت میدانم؛ بهشرطی که رفتاری شبیه رفتار ایشان در پیش نگیریم: شکل دادن یک اردوکشیی جدید اینبار حول نزاع کدیور-سروش. به نظر من درونمایههای این رفتار دقیقاً در نوشتههای اخیر منصورنژاد عزیز مندرج است. او مرا در درون این نوع اردوکشی قرار داده است و کوشیده است موقعیتی برای من در این اردوکشی دست و پا کند و از هر سو چیزی فراهم کند تا این موضعسازیی اردوکشانه را تثبیت و مدلّل نماید. من اما با اصل این اردوکشی مشکل دارم و شأن خود را فراتر از ورود به ایننوع اردوکشیی دینی یا بهاصطلاح روشنفکریی زمانه میدانم. برای نیل به مقام اندیشهورزیی مؤثر میبایست از الگوی رفتاریی اردوکشانه فراتر برویم.
🔻به گمان من مسیری که منصورنژاد طی کرده است، بحث پیشین را گلآلود و تیره و تار ساخته است. بهعنوان مثال، او همچنان فکر میکند که من با تعابیری که بهکار گرفته ام قصد تخفیف دکتر کدیور را داشته ام. او مقام فقیه را برای کدیور ترجیح میدهد و من مقام متفکر بودن را. من از قضا وقتی از شبهفقیهانه بودن رفتار کدیور سخن میگویم، میخواهم هم او را بری از رفتار فقیهانه بدانم و هم انذار بدهم که آقای کدیور این الگوی رفتاری در شأن شما نیست و در مقام یک متفکر ظاهر بشوید. ببینید اختلاف دید چهقدر زیاد است.
🔻منصورنژاد توجه ندارد که در برابر دو دیدگاه مخالف هم که یکی رفتار کدیور را در برابر روشنفکران دینی «تکفیر فقیهانه» در نظر گرفته است (نظیر واکنش خود دکتر سروش و برخی دیگر) و دیدگاهی که رفتار کدیور را «نقد» تلقی کرده است نه «تکفیر فقیهانه» (نظیر موضع هومان دوراندیش)، من موضع سومی را از منظری جامعهشناختی اتخاذ کرده ام. حالا من هر قدر بگویم که قصد تخفیفی در کار نبوده بلکه من از بیرون به این رفتار نگاه میکنم، افاقه نخواهد کرد، زیرا منصورنژاد میخواهد برای من جایی در این اردوکشی دست و پا کند!
🔻هومان دوراندیش در بارهی این نزاع مینویسد:
🔹«مشکل آقای کدیور لحن و ادبیات او در دفاع از اسلام است و این احتمالا به سابقۀ روحانی بودن ایشان بازمیگردد. کدیور از اسلام مقبول خودش با همان لحن و ادبیاتی دفاع میکند که احمد خاتمی و احمد علمالهدی از حکومت اسلامی مقبول خودشان دفاع میکنند. این لحن تند رماننده است و باب گفتوگو را میبندد. اما اگر از لحن و ادبیات محسن کدیور بگذریم و حتی با اکثر نقدهای او به آرای سروش موافق نباشیم، مسأله این است که کدیور در آرای سروش غور کرده و به این نتیجه رسیده که سروش در بنیادهای اسلام تجدید نظر کرده و این (از نظر کدیور) یعنی "ارائۀ دینی متفاوت با اسلام". حال آیا کدیور حق دارد این نظرش را بیان کند یا نه؟» (دوراندیش، ۱۴۰۱، https://www.asriran.com/fa/news/852002/).🔹
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
عصر ايران
کدیور، بادیگارد سروش نیست
مشاجرۀ عبدالکریم سروش و محسن کدیور که هر دو در خارج از کشور به طرح نظریات خود می پردازند و در چارچوب روشن فکری دینی شناخته می شوند موضوع این یادداشت است...
👆🔻همان رفتار رماننده را من «شبه تکفیر و شبهفقیهانه» نامیده ام. اما هومان دوراندیش بر اساس چنین موضعگیریای سروش را نقدناپذیر معرفی کرده است:
🔹«نقدناپذیری به این معنا که سروش نمیپذیرد دیگران حق دارند به او بگویند افکارت مصداق تجدید نظر در بنیادهای اسلام است (ولو که نظرشان نادرست باشد). نفی چنین حقی، نوعی تلاش برای زبانبستن و خاموشکردن منتقد است؛ تلاشی که البته در غرب به جایی نمیرسد» (همان).🔹
🔻اما در نظر من این کار کدیور نه نقد است و نه تکفیر. منصورنژاد بهدلیل تعلق خاطر ویژهای که به کدیور دارد، نمیتواند نوع موضعگیری و تفسیر مرا از این پدیده دریابد و مرا به امور مختلفی از جمله ضعف دانشی یا «تفرعن» و «خوش درخشیدن به نفع یکی از طرفین ماجرا» متصف کرده است!
🔻در برابر این دو دیدگاه ضدِّ هم که یکی رفتار کدیور را «تکفیر فقیهانه» و دیگری «نقد» تلقی کرده است، من از «شبهتکفیر»، «شبهفتوا»، و «شبهفقیه» سخن میگویم و اکنون مفهوم «شبهنقد» را هم اضافه میکنم؛ زیرا از نظر من این کاری که کدیور علیه روشنفکران دینی در این ایام کرده است، چیزی بیش از نقد صرف است.
🔻از نظر من ورود به بحثهای دیگر - از آن نوع که منصورنژاد در پی گرفته است- زائد و دور از اصل مسأله است و دامنزدن مخرّب به اردوکشی است. من به سهم خود ام میکوشم از این رویداد در صحنهی فکر دینی در ایران کنونی بهره ببرم و کمک بکنم به اعتلای رشد فکری و به همین خاطر به زودی در بارهی موضوع «ذاتمندی و ناذاتمندیی دین» سخن خواهم گفت؛ موضوعی که به نزاع کدیور-سروش ربط وثیقی دارد.
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
🔹«نقدناپذیری به این معنا که سروش نمیپذیرد دیگران حق دارند به او بگویند افکارت مصداق تجدید نظر در بنیادهای اسلام است (ولو که نظرشان نادرست باشد). نفی چنین حقی، نوعی تلاش برای زبانبستن و خاموشکردن منتقد است؛ تلاشی که البته در غرب به جایی نمیرسد» (همان).🔹
🔻اما در نظر من این کار کدیور نه نقد است و نه تکفیر. منصورنژاد بهدلیل تعلق خاطر ویژهای که به کدیور دارد، نمیتواند نوع موضعگیری و تفسیر مرا از این پدیده دریابد و مرا به امور مختلفی از جمله ضعف دانشی یا «تفرعن» و «خوش درخشیدن به نفع یکی از طرفین ماجرا» متصف کرده است!
🔻در برابر این دو دیدگاه ضدِّ هم که یکی رفتار کدیور را «تکفیر فقیهانه» و دیگری «نقد» تلقی کرده است، من از «شبهتکفیر»، «شبهفتوا»، و «شبهفقیه» سخن میگویم و اکنون مفهوم «شبهنقد» را هم اضافه میکنم؛ زیرا از نظر من این کاری که کدیور علیه روشنفکران دینی در این ایام کرده است، چیزی بیش از نقد صرف است.
🔻از نظر من ورود به بحثهای دیگر - از آن نوع که منصورنژاد در پی گرفته است- زائد و دور از اصل مسأله است و دامنزدن مخرّب به اردوکشی است. من به سهم خود ام میکوشم از این رویداد در صحنهی فکر دینی در ایران کنونی بهره ببرم و کمک بکنم به اعتلای رشد فکری و به همین خاطر به زودی در بارهی موضوع «ذاتمندی و ناذاتمندیی دین» سخن خواهم گفت؛ موضوعی که به نزاع کدیور-سروش ربط وثیقی دارد.
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️واکنش دکتر منصورنژاد به «گامی ورای اردوکشی ...»
🔹دکتر منصورنژاد: «با سلام خدمت دوستان گرانقدری که مناظره قلمی من و جناب دکتر محدثی را تعقیب نمودند. در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند. به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ دهم و به همین جهت این مناظره را همین جا ختم می کنم، مگر ضرورت دیگری اقتضا نماید.»
https://t.iss.one/mohammadmansoornejad/10739
🔸محدثی: من از دکتر منصورنژاد گرامی بهخاطر ورود به این گفتوگو سپاسگزار ام! داوری در باب این گفتوگو را بر عهدهی مخاطبان محترم مینهم و فقط در اینجا نظر مخاطبان را به نوشتهی نخستینام در بارهی نزاع موسوم به کدیور-سروش جلب میکنم، تا توجه نمایند که نحوهی ورود ام به این بحث چهگونه بوده و با چه جملاتی شروع شده است و چه پرسشهایی را طرح کرده ام:
از منظر جامعهشناسیی دین، آنچه در رفتار دکتر محسن کدیور در قبال برخی روشنفکران دینی سر زده است را چه میتوان خواند؟ آیا میتوان آن را نقد دانست؟ پاسخ من منفی است. نقد با مرزکشیی اعتقادی و بهرهگیری از ساز و کارهای طرد فرق دارد.
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/7523
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
🔹دکتر منصورنژاد: «با سلام خدمت دوستان گرانقدری که مناظره قلمی من و جناب دکتر محدثی را تعقیب نمودند. در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند. به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ دهم و به همین جهت این مناظره را همین جا ختم می کنم، مگر ضرورت دیگری اقتضا نماید.»
https://t.iss.one/mohammadmansoornejad/10739
🔸محدثی: من از دکتر منصورنژاد گرامی بهخاطر ورود به این گفتوگو سپاسگزار ام! داوری در باب این گفتوگو را بر عهدهی مخاطبان محترم مینهم و فقط در اینجا نظر مخاطبان را به نوشتهی نخستینام در بارهی نزاع موسوم به کدیور-سروش جلب میکنم، تا توجه نمایند که نحوهی ورود ام به این بحث چهگونه بوده و با چه جملاتی شروع شده است و چه پرسشهایی را طرح کرده ام:
از منظر جامعهشناسیی دین، آنچه در رفتار دکتر محسن کدیور در قبال برخی روشنفکران دینی سر زده است را چه میتوان خواند؟ آیا میتوان آن را نقد دانست؟ پاسخ من منفی است. نقد با مرزکشیی اعتقادی و بهرهگیری از ساز و کارهای طرد فرق دارد.
https://t.iss.one/NewHasanMohaddesi/7523
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
Telegram
محمد منصورنژاد
باسلام خدمت دوستان گرانقدری که مناظره قلمی من و جناب دکتر محدثی را تعقیب نمودند.
در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند.
به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ…
در نوشته بالا می بینید که حتی یک مورد جناب دکتر به نوشته های من ارجاع ندادند و در اصل در آخر اعلام نمودند که وارد بحث دیگری شدند.
به همین دلیل سخن تازه ای گفته نشده تا پاسخ…
Audio
#فایل_صوتی
طیفهای جدید اسلامی در ایران معاصر
نوسنتی ها، تندروها، و تجدیدنظرطلبان دینی
۸ اسفند ۱۴۰۰، ۲۷ فوریه ۲۰۲۲
🔻برخی نکات خطرناک یا مخرّب در سخنان آقای کدیور در نقد روشنفکریی دینی:
🔸دکتر کدیور در بارهی روشنفکران دینی میگوید: «خنجر از پشت میزند آنکه همراه من است!» / دقیقهی ۳۳: ۱
🔸تلقیخود و اندیشهی خویش بهعنوان معیار توسط آقای کدیور در دقیقهی ۴۶: ۱
🔸خودمداریی اسلامی در سخنان آقای کدیور در ۴۷: ۱ و ۴۹: ۱
@Mohsen_Kadivar_Official
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
طیفهای جدید اسلامی در ایران معاصر
نوسنتی ها، تندروها، و تجدیدنظرطلبان دینی
۸ اسفند ۱۴۰۰، ۲۷ فوریه ۲۰۲۲
🔻برخی نکات خطرناک یا مخرّب در سخنان آقای کدیور در نقد روشنفکریی دینی:
🔸دکتر کدیور در بارهی روشنفکران دینی میگوید: «خنجر از پشت میزند آنکه همراه من است!» / دقیقهی ۳۳: ۱
🔸تلقیخود و اندیشهی خویش بهعنوان معیار توسط آقای کدیور در دقیقهی ۴۶: ۱
🔸خودمداریی اسلامی در سخنان آقای کدیور در ۴۷: ۱ و ۴۹: ۱
@Mohsen_Kadivar_Official
#کدیور
#منصورنژاد
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️درشتگوییهای شیخ نواندیش عقبگرا
✍️ دکتر علیرضا معینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔸توضیح محدثی: متن زیر ارسالی از آقای دکتر علیرضا معینی است. اگر دوستان دیگری پاسخی ارائه کنند، منتشر خواهد شد.
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر علیرضا معینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔸توضیح محدثی: متن زیر ارسالی از آقای دکتر علیرضا معینی است. اگر دوستان دیگری پاسخی ارائه کنند، منتشر خواهد شد.
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️درشتگوییهای شیخ نواندیش عقبگرا /۱
✍️ دکتر علیرضا معینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
سلام و مهر آقای محدثی عزیز
در خصوص پاسخ دوم آقای منصور نژاد نکته این است که باید میان آقای کدیور قبل از انتخاب زبان و واژگان فوق العاده گزنده و آلوده در مباحث اینستاگرامی نقد نظرات دین و قدرت و بعد از آن تفکیک قائل شد . گیرم که مناظره طلبی کسی اجابت نشد آیا راهاش اینست که توهین و تمسخر و برچسب زدن و طعنه زدن و زبان آلوده و روانه کردن انواع القاب و عناوین زشت و ناپسند در دستور کار قرار دهد به این خیال باطل که صاحب نظری را که دارد نظریه اش را نقد می کند مجبور و ناگزیر به مباحثه و گفتگوی مستقیم بکشاند . اگر جمعیت انصار حزب الله با این روش و منش موفق شدند مناظره ی زوری برپا کنند وی هم موفق می شود . سروش در پایان جلسه ی اول نیم صفحه و در انتهای جلسات هم بخاطر پرسش دانش طلبی دردمند و زخمی که احتمال بدل شدن به جزام شدن داشت و به خاطر تناقض میان دفاع از کسروی و همزمان با آن حمله به سروش به خاطر شباهت با کسروی نیم صفحه نوشت . اولی برای صرفه جویی در انرژی وی در نقد مفید نظریه ی دین و قدرت و دومی بخاطر رایج نشدن توسل روشن اندیشان دینی به حربه ی زنگ زده ی تکفیر و بدعت و خروج از دایره ی مسلمانی ست . این نشان می دهد که وی در خلق و خو بهره ای از شاگردی فقیه مظلوم و آزاده آیت الله منتظری نبرده است . به مکاتبه ی سروش و منتظری و مقاله ی فقه در ترازو بنگرید . آخر همان سیستم فقهی دست کم عدالت و تقوی ورزی را جزو شرایط فرد مجتهد معرفی می کند و کاش عدم ارتزاق از دین هم که در این دو وصف مستتر است ذکر بشود .
اتفاقا خود سروش هم در پاسخ پرسشگری که پرسش فقهی پرسیده بود وی را به کدیور ارجاع داده بود . و پرسشگران حضوری ساکن ایران را به استاد مجتهد شبستری. اما عدول از الفبای روشن اندیشی دینی روشن تر از آنست که حاجت به توضیح داشته باشد. به این فراز از پیام سروش به سمینار آسیب شناسی روشنفکری دینی بنگرید:
«روشنفکری دینی یک هویت سیال است چرا که خردورزی و حقیقت جویی و خرافه سوزی جز با سیلان همراه نیست. روحانی ندارد چرا که هر کس در آن مدرسه،روحانی خویشتن است. خانقاهی است بی شیخ که شیخانی بی خانقاه در آن ساکن اند.»
لذا وقتی اجمالا موسس این مدرسه دست کم بعد از انقلاب که موجب تقویت دلیری فقیهان مجتهد در فروع و رویش و پرورش طلابی شد که صرفا به سرگردانی بر لب دریای روایات روایات مشغول نبودند و لذا بی اعتنایی به قرآن و تفسیر و کلام و فلسفه و حقوق بشر و فلسفه اخلاق و .....گرایش عام شان نبود و وابستگی اقتصادی به حکومت و مردم هم عار می دانند ٫ این دیگر نهایت ناسپاسی ست که شاگرد همین مدرسه به جای نقد نظریه به سوی بدعت یابی و فرقه سازی در کلمات مبتکر مدرسه بگردد و چون پیدا نکند به خشم و حسد و بدزبانی روی آورد !
اینجاست که ذهن به سمت این تحلیل می رود که مبادا بخاطر نقد عمومی یاران و همفکران سروش و تأخیر در تصدیق تصویر پیامبری که علاوه بر رحمت و مهربانی ٫سودای قدرت هم دارد کسی فرصت را مغتنم دانسته و بخواهد پدر معنوی روشن اندیشی دینی شود (عنوانی که سروش بارها فروتنانه خود را بدان موصوف ندانسته و اصلا در این پارادایم پدر خواندگی معنا ندارد).
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر علیرضا معینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
سلام و مهر آقای محدثی عزیز
در خصوص پاسخ دوم آقای منصور نژاد نکته این است که باید میان آقای کدیور قبل از انتخاب زبان و واژگان فوق العاده گزنده و آلوده در مباحث اینستاگرامی نقد نظرات دین و قدرت و بعد از آن تفکیک قائل شد . گیرم که مناظره طلبی کسی اجابت نشد آیا راهاش اینست که توهین و تمسخر و برچسب زدن و طعنه زدن و زبان آلوده و روانه کردن انواع القاب و عناوین زشت و ناپسند در دستور کار قرار دهد به این خیال باطل که صاحب نظری را که دارد نظریه اش را نقد می کند مجبور و ناگزیر به مباحثه و گفتگوی مستقیم بکشاند . اگر جمعیت انصار حزب الله با این روش و منش موفق شدند مناظره ی زوری برپا کنند وی هم موفق می شود . سروش در پایان جلسه ی اول نیم صفحه و در انتهای جلسات هم بخاطر پرسش دانش طلبی دردمند و زخمی که احتمال بدل شدن به جزام شدن داشت و به خاطر تناقض میان دفاع از کسروی و همزمان با آن حمله به سروش به خاطر شباهت با کسروی نیم صفحه نوشت . اولی برای صرفه جویی در انرژی وی در نقد مفید نظریه ی دین و قدرت و دومی بخاطر رایج نشدن توسل روشن اندیشان دینی به حربه ی زنگ زده ی تکفیر و بدعت و خروج از دایره ی مسلمانی ست . این نشان می دهد که وی در خلق و خو بهره ای از شاگردی فقیه مظلوم و آزاده آیت الله منتظری نبرده است . به مکاتبه ی سروش و منتظری و مقاله ی فقه در ترازو بنگرید . آخر همان سیستم فقهی دست کم عدالت و تقوی ورزی را جزو شرایط فرد مجتهد معرفی می کند و کاش عدم ارتزاق از دین هم که در این دو وصف مستتر است ذکر بشود .
اتفاقا خود سروش هم در پاسخ پرسشگری که پرسش فقهی پرسیده بود وی را به کدیور ارجاع داده بود . و پرسشگران حضوری ساکن ایران را به استاد مجتهد شبستری. اما عدول از الفبای روشن اندیشی دینی روشن تر از آنست که حاجت به توضیح داشته باشد. به این فراز از پیام سروش به سمینار آسیب شناسی روشنفکری دینی بنگرید:
«روشنفکری دینی یک هویت سیال است چرا که خردورزی و حقیقت جویی و خرافه سوزی جز با سیلان همراه نیست. روحانی ندارد چرا که هر کس در آن مدرسه،روحانی خویشتن است. خانقاهی است بی شیخ که شیخانی بی خانقاه در آن ساکن اند.»
لذا وقتی اجمالا موسس این مدرسه دست کم بعد از انقلاب که موجب تقویت دلیری فقیهان مجتهد در فروع و رویش و پرورش طلابی شد که صرفا به سرگردانی بر لب دریای روایات روایات مشغول نبودند و لذا بی اعتنایی به قرآن و تفسیر و کلام و فلسفه و حقوق بشر و فلسفه اخلاق و .....گرایش عام شان نبود و وابستگی اقتصادی به حکومت و مردم هم عار می دانند ٫ این دیگر نهایت ناسپاسی ست که شاگرد همین مدرسه به جای نقد نظریه به سوی بدعت یابی و فرقه سازی در کلمات مبتکر مدرسه بگردد و چون پیدا نکند به خشم و حسد و بدزبانی روی آورد !
اینجاست که ذهن به سمت این تحلیل می رود که مبادا بخاطر نقد عمومی یاران و همفکران سروش و تأخیر در تصدیق تصویر پیامبری که علاوه بر رحمت و مهربانی ٫سودای قدرت هم دارد کسی فرصت را مغتنم دانسته و بخواهد پدر معنوی روشن اندیشی دینی شود (عنوانی که سروش بارها فروتنانه خود را بدان موصوف ندانسته و اصلا در این پارادایم پدر خواندگی معنا ندارد).
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️درشتگوییهای شیخ نواندیش عقبگرا /۲
✍️ دکتر علیرضا معینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
اصلا کدیور محقق تاریخ فقه سیاسی شیعه است بیشتر . فیلسوف و فیلسوف با هر مضاف الیه و متکلم و الهیدان و مفسر و عرفان پژوه نیست. کمی هم در تشیع متعصب است . نقد من به وسمقی هم همین بود که وی هنوز و بلکه دیگر قادر به دادن تئوری های فلسفی و الهیاتی و تفسیری نیست و کتاب پدیده پیامبری کتابی ست محصول نوشتن تفکرات شخصی اش بر کاغذ . البته در عرضه و نشرش مجاز است طبعا . نمی توان کسی را که از مقدماتی به نتایجی رسیده است وادار کرد که به نتایج دیگری برس . راه نقد فقط نقد صحت مقدمات یا صحت و سقم استنتاج است. فکر پخته و پرورده را باید عرضه کرد . اتفاقا تقریبا کدیور یکی از اشکالاتش اینست که در واقع توقع نداشته است سروش نظری را که محصول تتبع بدون سوگیری و فاقد پاسخ پیشین در قرآن و سنت و سیره و روایات شیعه و سنی ست اعلام کند . چون صلاح نیست و ممکن است مثلا حاکمان ایران بگویند ما که قدرت طلبیم تاسی از پیامبر می کنیم . اتفاقا از فواید این نظریه همین بدست دادن سبب عقل پسندی برای رویش بنیادگرایی اسلامی ست . این مدعی تاسی شدن و سایر عواقب یک راه مواجهه دارد و ضرورت بیان حقیقت و نظریه ای که متکی به شواهد است و قادر به تبیین فکت های متن مقدس و تاریخ اسلام است یک مواجهه ی دیگر می طلبد ولو با نظرات پیشین خود شخص سازگار نباشد . خب نباشد . قبلی ها را با جدیدتر هماهنگ می کنیم . نه بعدی ها را با مصلحت قبلی ها . مقدمات حق با روش درست ما را به هر جا برسانند همان نتیجه است . یکبار صادق لاریجانی گفته بود چرا مقدماتی را می پذیرید که به نتایج ناارتدوکس برسد !!!
اگر سروش نقصانی در شواهد موید نظرش نداشت یا اعتماد به نفس رویارویی با ناقدان را نداشت پس اینهمه پاسخ به نقد و ابهام دوست و غیر دوست چیست ؟
کدیور در مباحث اینستاگرامی اش مثلا از ده ویژگی دانشوارانه ی سروش ٫ یکی دوتایش را با اکراه اذعان می کند و بقیه را انکار و یا در آن تشکیک می کند. این استراتژی خطا بود و هست و حتی علاقه مندان به کدیور هم این روش و منش را ناشایست می دانند .
وقت گرانمایه ٫ عزیز تر از آنست که بخواهد جملات و تعابیر عقده گشایانه و ملوث به خشم و حسد و کین و کذب و خبرچینی و بهتان های کدیور در این جلسات را پیدا کند و فهرست کند و پیش روی خود او و مصلحان و دوستی گستران بنهد . مگر اینکه باز همانند صادق لاریجانی دست کم آنها را مولود غیرت دینی و اسلامی بینگاریم.
از صد ٫ یکی بجای نیاورده شرط علم
وز حب جاه در طلب علم دیگری
ساعت ها صرف کرد تا چنین بنماید که در مارکسیسم شناسی از سروش اعلم است و تا آنجا پیش رفت که مناظره های ابتدای انقلاب وی را خدمت به پاگرفتن استبداد دینی توصیف کرد . و..... و......و.......
حتی ذهن به گمان می افتد که انگیزه ها و مشوقان دیگری هم بجز تعلیم معارف اسلامی و دانشجویان ! به سروش و مخاطبان در کار است که قلمی کردن آن عین افتادن در دامی ست که او افتاده است. بله .اقای کدیور در این دو سال با روش و منشی که در پیش گرفته است بهترست پاسخگوی مباحث فقهی جوانان هم نباشد . آخر مگر هدف فقه محافظت از اخلاق و سلوک معنوی و بهداشت شخصیت و زبان و رفتار نیست؟؟
نشان مرد خدا عاشقی ست . با خود دار .
به نحوه ی یادکرد استاد ملکیان در کلام وی در همین لایوها گوش دهید . انگار دارد به یک جاهل گمراه اشاره می کند . باری بیهوده نیست که محسن رنانی متخصص دلسوز اقتصاد سیاسی سخنرانی های خود را با این ابیات آغاز می کند:
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد .......
و دکتر مقصود فراستخواه در سخنرانی ناقدانه ی خود مدام از وصف دانشجو برای توصیف خود مدد می گیرد. همگان نقد کردند با حفظ ادب کلام ؛ و کدیور هم نقدها کرد با حذف ادب. اگر ناشری همت کند و آن نظریه و نیز نقد ناقدان را به طبع برساند کتاب پرمایه ای خواهد شد . کتابی که در قیاس با مکتوب جلسات کدیور میزان آموزندگی و آزمودگی نظریه و نقدها را در ترازوی خرد و اخلاق نشان می دهد.
برخی می گویند سروش با ناقدان تندی می کند . اما تندگویی ها و تند روی های ناقدان را نمی بینند . سروش در جایی در بارهی مواجهاتاش با منتقدان بدزبان و درشتگو توضیح داده است:
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر علیرضا معینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
اصلا کدیور محقق تاریخ فقه سیاسی شیعه است بیشتر . فیلسوف و فیلسوف با هر مضاف الیه و متکلم و الهیدان و مفسر و عرفان پژوه نیست. کمی هم در تشیع متعصب است . نقد من به وسمقی هم همین بود که وی هنوز و بلکه دیگر قادر به دادن تئوری های فلسفی و الهیاتی و تفسیری نیست و کتاب پدیده پیامبری کتابی ست محصول نوشتن تفکرات شخصی اش بر کاغذ . البته در عرضه و نشرش مجاز است طبعا . نمی توان کسی را که از مقدماتی به نتایجی رسیده است وادار کرد که به نتایج دیگری برس . راه نقد فقط نقد صحت مقدمات یا صحت و سقم استنتاج است. فکر پخته و پرورده را باید عرضه کرد . اتفاقا تقریبا کدیور یکی از اشکالاتش اینست که در واقع توقع نداشته است سروش نظری را که محصول تتبع بدون سوگیری و فاقد پاسخ پیشین در قرآن و سنت و سیره و روایات شیعه و سنی ست اعلام کند . چون صلاح نیست و ممکن است مثلا حاکمان ایران بگویند ما که قدرت طلبیم تاسی از پیامبر می کنیم . اتفاقا از فواید این نظریه همین بدست دادن سبب عقل پسندی برای رویش بنیادگرایی اسلامی ست . این مدعی تاسی شدن و سایر عواقب یک راه مواجهه دارد و ضرورت بیان حقیقت و نظریه ای که متکی به شواهد است و قادر به تبیین فکت های متن مقدس و تاریخ اسلام است یک مواجهه ی دیگر می طلبد ولو با نظرات پیشین خود شخص سازگار نباشد . خب نباشد . قبلی ها را با جدیدتر هماهنگ می کنیم . نه بعدی ها را با مصلحت قبلی ها . مقدمات حق با روش درست ما را به هر جا برسانند همان نتیجه است . یکبار صادق لاریجانی گفته بود چرا مقدماتی را می پذیرید که به نتایج ناارتدوکس برسد !!!
اگر سروش نقصانی در شواهد موید نظرش نداشت یا اعتماد به نفس رویارویی با ناقدان را نداشت پس اینهمه پاسخ به نقد و ابهام دوست و غیر دوست چیست ؟
کدیور در مباحث اینستاگرامی اش مثلا از ده ویژگی دانشوارانه ی سروش ٫ یکی دوتایش را با اکراه اذعان می کند و بقیه را انکار و یا در آن تشکیک می کند. این استراتژی خطا بود و هست و حتی علاقه مندان به کدیور هم این روش و منش را ناشایست می دانند .
وقت گرانمایه ٫ عزیز تر از آنست که بخواهد جملات و تعابیر عقده گشایانه و ملوث به خشم و حسد و کین و کذب و خبرچینی و بهتان های کدیور در این جلسات را پیدا کند و فهرست کند و پیش روی خود او و مصلحان و دوستی گستران بنهد . مگر اینکه باز همانند صادق لاریجانی دست کم آنها را مولود غیرت دینی و اسلامی بینگاریم.
از صد ٫ یکی بجای نیاورده شرط علم
وز حب جاه در طلب علم دیگری
ساعت ها صرف کرد تا چنین بنماید که در مارکسیسم شناسی از سروش اعلم است و تا آنجا پیش رفت که مناظره های ابتدای انقلاب وی را خدمت به پاگرفتن استبداد دینی توصیف کرد . و..... و......و.......
حتی ذهن به گمان می افتد که انگیزه ها و مشوقان دیگری هم بجز تعلیم معارف اسلامی و دانشجویان ! به سروش و مخاطبان در کار است که قلمی کردن آن عین افتادن در دامی ست که او افتاده است. بله .اقای کدیور در این دو سال با روش و منشی که در پیش گرفته است بهترست پاسخگوی مباحث فقهی جوانان هم نباشد . آخر مگر هدف فقه محافظت از اخلاق و سلوک معنوی و بهداشت شخصیت و زبان و رفتار نیست؟؟
نشان مرد خدا عاشقی ست . با خود دار .
به نحوه ی یادکرد استاد ملکیان در کلام وی در همین لایوها گوش دهید . انگار دارد به یک جاهل گمراه اشاره می کند . باری بیهوده نیست که محسن رنانی متخصص دلسوز اقتصاد سیاسی سخنرانی های خود را با این ابیات آغاز می کند:
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد .......
و دکتر مقصود فراستخواه در سخنرانی ناقدانه ی خود مدام از وصف دانشجو برای توصیف خود مدد می گیرد. همگان نقد کردند با حفظ ادب کلام ؛ و کدیور هم نقدها کرد با حذف ادب. اگر ناشری همت کند و آن نظریه و نیز نقد ناقدان را به طبع برساند کتاب پرمایه ای خواهد شد . کتابی که در قیاس با مکتوب جلسات کدیور میزان آموزندگی و آزمودگی نظریه و نقدها را در ترازوی خرد و اخلاق نشان می دهد.
برخی می گویند سروش با ناقدان تندی می کند . اما تندگویی ها و تند روی های ناقدان را نمی بینند . سروش در جایی در بارهی مواجهاتاش با منتقدان بدزبان و درشتگو توضیح داده است:
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️درشتگوییهای شیخ نواندیش عقبگرا /۳
✍️ دکتر علیرضا معینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔹«....من هيچگاه ابتدائاً با كسي عتاب عنيفي نكردهام و كلام درشتي نگفتهام بل همواره با شكران شكري و گاه با ترشان ترشي ميكنم، و وقتي از دست بدخويي خرمني حنظل ميخورم او را به جرعهاي سركه ميهمان ميكنم. (فان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به). نزديكبينان، اندک سرکه ترش را ميبيند اما انبوه حنظل تلخ را نميبينند و زبان به انتقاد ميگشايند. فيالمثل نويسنده تازه به دوران رسيدهاي كه سخنان كهنه بسيار ميگويد و عمري است كه با هگل پا به گل مانده است، و تنها هنرش سرقت علمي از اين و آن است ،كتابي نمينويسد كه در پيشگفتار يا پانويس آن، با چاقوي زبانش عقدهاي نگشايد يا با كژدم قلمش زهري نريزد. اكنون سالهاست كه چنين زهرفروشي ميكند و من خاموشي و خطاپوشي ميكنم. و در سايه عافين و كاظمين مينشينم. اما روزی که ديگ غيرت بجوشد و جامه صبر بدرد و خامه تأديب نامه آن ناشستهروي ناسزاگوي را سیاه کند، «بانگ و فرياد برآيد كه مسلماني نيست» (سروش، مقالهی «درستی و درشتی؛ اکنون در نصیحت الملوک . دربارهی شایعهی تندی سروش با ناقدان»)🔹
به رغم تذکر عاقبت نگرانهی ۲۹ اسفند و قبلی من که : .....«اخیرا حجت الاسلام دکتر محسن کدیور در یک گفتار اینستاگرامی در شب مبعث رسول اکرم ص ٫ بجای برجسته کردن درد و درک مشترک ناقدان «فهم دینی قدرت پرست» که طالب تجدید نظر در فهم دینی خسارتبار جاری در میان برخی عالمان و فقیهان دینی هستند؛ با تفریق و تقسیم این دلسوزان دین و ملت ٫ عملا و شاید ناخواسته در راستای تفرقه در میان ناقدان فهم استبدادی اسلام گام زده اند و آب به آسیاب ارتزاق کنندگان از شریعت معیشت محور و خرافه گستر ریخته اند و گروهی از دلسوزان دیانت و عقلانیت را غربزده و غیر مترقی خوانده اند .
سخن این مسکین با آقای کدیور اینست که :« ز فکر تفرقه باز آی تا سوی مجموع » و « متحد جان های شیران خداست » و عالمان دین و روشن اندیشان و بازسازی خواهان معارف دینی به تناسب وقوف به تحقیقات جدید دین شناسان درعلوم دینی و ارزش های جهانشمول اخلاق و حقوق بشری و نیز پذیرش این تحقیقات و حقایق ٫ در طیفی از اصلاح گری قرار دارند و لذا تفرقه افکندن میان این دلسوزان و طرد عده ای در گمان خود و جذب و تایید عده ای دیگر و خویشتن را مرکز و ملتقای دوستداران اسلام و تشیع اصیل و واقعی پنداشتن و عده ای را متهم انگاشتن به عرضه ی اسلام غیر واقعی و تقلبی( !؟) و در حسن نیت آنان شک کردن ٫ هم مولود استعلا طلبی هم موجب خشنودی عمله و ظلمه ی مروجان دین سازگار با جهل و جور و جوع است. بله . ناقدان نظریات جدید دین شناسانه و وحی شناسانه و پیامبر شناسانه بسیارند اما آنان بواقع خادمان اهل بر و تقوا و فارغ از خصومت و عدوان هستند و بارها به زبان و قلم این مطلب را اظهار و ابرام کرده اند و پیش برندگان هم افق با نظریه پردازان دردمندان احیا و ابقای دین در جهان جدید هستند.
بقول احسان راستان : «از همان زمان که محسن کدیور نقدهای آتشینِ خود را بر مباحثِ «دین و قدرتِ» عبدالکریم سروش آغاز کرد، پیشبینی میکردم که کار به اینجاها بکشد! اگر شما را آنقدر حوصله نیست تا بنشینید و همهی پانزده جلسه سخنرانیِ کدیور را در نقدِ سروش گوش دهید (کاری که من کردم)، کافی است که به تعدادی از عناوینِ این جلسات نگاهی بیندازید:
— «شیپور را از سر گشادش زدن!» (عنوانِ جلسهی نهم بود. میگویند: «آدمِ ناشی سُرنا را از سرِ گشاد-اش میزند». یعنی او [سروش] ناشی و نابلد است.)
— «از قیاسش خنده آمد خلق را» (عنوانِ جلسهی دهم بود، برگرفته از این بیتِ مثنوی: «از قیاساش خنده آمد خلق را / کو چو خود پنداشت صاحبْ دلق را». یعنی سخنانِ او اسبابِ خندهی خلایق شده است.)
— «پست و کژ شد از تو معنی سنی» (عنوانِ جلسهی یازدهم بود، برگرفته از این بیتِ مثنوی: «بر هوا تأویلِ قرآن میکنی / پَست و کژ شد از تو معنیِ سَنی». یعنی تو [سروش] معانیِ بلند را پَست و حقیر کردهای. «سَنی» یعنی «بلند».)
— «سوی سراب با غرر» (عنوانِ جلسهی سیزدهم بود، برگرفته از این بیتِ مثنوی: «هر قدم زین آبْ تازی دورتر / دَوْ دَوان سوی سرابِ با غَرَر». یعنی تو، در هر گام که برداشتهای، به سوی سراب رفتهای و از حقیقت دورتر شدهای. «با غَرَر» یعنی «فریبنده».)
— «آب شوری نیست درمان عطش» (عنوانِ جلسهی چهاردهم بود، برگرفته از این بیتِ مثنوی: «آبِ شوری نیست درمانِ عطش / وقتِ خوردن گر نماید سرد و خَوش». یعنی سخنانِ تو بهظاهر گوارا ست، ولی بهواقع همچون آبِ شوری است که تشنگی را افزون میکند.)
باری ٫ این کشمکش هم در شرایط فعلی ایران پس از چندی در صندوق تاریخ تفکر بایگانی می شود اما :
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر علیرضا معینی
۲۸ مرداد ۱۴۰۱
🔹«....من هيچگاه ابتدائاً با كسي عتاب عنيفي نكردهام و كلام درشتي نگفتهام بل همواره با شكران شكري و گاه با ترشان ترشي ميكنم، و وقتي از دست بدخويي خرمني حنظل ميخورم او را به جرعهاي سركه ميهمان ميكنم. (فان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به). نزديكبينان، اندک سرکه ترش را ميبيند اما انبوه حنظل تلخ را نميبينند و زبان به انتقاد ميگشايند. فيالمثل نويسنده تازه به دوران رسيدهاي كه سخنان كهنه بسيار ميگويد و عمري است كه با هگل پا به گل مانده است، و تنها هنرش سرقت علمي از اين و آن است ،كتابي نمينويسد كه در پيشگفتار يا پانويس آن، با چاقوي زبانش عقدهاي نگشايد يا با كژدم قلمش زهري نريزد. اكنون سالهاست كه چنين زهرفروشي ميكند و من خاموشي و خطاپوشي ميكنم. و در سايه عافين و كاظمين مينشينم. اما روزی که ديگ غيرت بجوشد و جامه صبر بدرد و خامه تأديب نامه آن ناشستهروي ناسزاگوي را سیاه کند، «بانگ و فرياد برآيد كه مسلماني نيست» (سروش، مقالهی «درستی و درشتی؛ اکنون در نصیحت الملوک . دربارهی شایعهی تندی سروش با ناقدان»)🔹
به رغم تذکر عاقبت نگرانهی ۲۹ اسفند و قبلی من که : .....«اخیرا حجت الاسلام دکتر محسن کدیور در یک گفتار اینستاگرامی در شب مبعث رسول اکرم ص ٫ بجای برجسته کردن درد و درک مشترک ناقدان «فهم دینی قدرت پرست» که طالب تجدید نظر در فهم دینی خسارتبار جاری در میان برخی عالمان و فقیهان دینی هستند؛ با تفریق و تقسیم این دلسوزان دین و ملت ٫ عملا و شاید ناخواسته در راستای تفرقه در میان ناقدان فهم استبدادی اسلام گام زده اند و آب به آسیاب ارتزاق کنندگان از شریعت معیشت محور و خرافه گستر ریخته اند و گروهی از دلسوزان دیانت و عقلانیت را غربزده و غیر مترقی خوانده اند .
سخن این مسکین با آقای کدیور اینست که :« ز فکر تفرقه باز آی تا سوی مجموع » و « متحد جان های شیران خداست » و عالمان دین و روشن اندیشان و بازسازی خواهان معارف دینی به تناسب وقوف به تحقیقات جدید دین شناسان درعلوم دینی و ارزش های جهانشمول اخلاق و حقوق بشری و نیز پذیرش این تحقیقات و حقایق ٫ در طیفی از اصلاح گری قرار دارند و لذا تفرقه افکندن میان این دلسوزان و طرد عده ای در گمان خود و جذب و تایید عده ای دیگر و خویشتن را مرکز و ملتقای دوستداران اسلام و تشیع اصیل و واقعی پنداشتن و عده ای را متهم انگاشتن به عرضه ی اسلام غیر واقعی و تقلبی( !؟) و در حسن نیت آنان شک کردن ٫ هم مولود استعلا طلبی هم موجب خشنودی عمله و ظلمه ی مروجان دین سازگار با جهل و جور و جوع است. بله . ناقدان نظریات جدید دین شناسانه و وحی شناسانه و پیامبر شناسانه بسیارند اما آنان بواقع خادمان اهل بر و تقوا و فارغ از خصومت و عدوان هستند و بارها به زبان و قلم این مطلب را اظهار و ابرام کرده اند و پیش برندگان هم افق با نظریه پردازان دردمندان احیا و ابقای دین در جهان جدید هستند.
بقول احسان راستان : «از همان زمان که محسن کدیور نقدهای آتشینِ خود را بر مباحثِ «دین و قدرتِ» عبدالکریم سروش آغاز کرد، پیشبینی میکردم که کار به اینجاها بکشد! اگر شما را آنقدر حوصله نیست تا بنشینید و همهی پانزده جلسه سخنرانیِ کدیور را در نقدِ سروش گوش دهید (کاری که من کردم)، کافی است که به تعدادی از عناوینِ این جلسات نگاهی بیندازید:
— «شیپور را از سر گشادش زدن!» (عنوانِ جلسهی نهم بود. میگویند: «آدمِ ناشی سُرنا را از سرِ گشاد-اش میزند». یعنی او [سروش] ناشی و نابلد است.)
— «از قیاسش خنده آمد خلق را» (عنوانِ جلسهی دهم بود، برگرفته از این بیتِ مثنوی: «از قیاساش خنده آمد خلق را / کو چو خود پنداشت صاحبْ دلق را». یعنی سخنانِ او اسبابِ خندهی خلایق شده است.)
— «پست و کژ شد از تو معنی سنی» (عنوانِ جلسهی یازدهم بود، برگرفته از این بیتِ مثنوی: «بر هوا تأویلِ قرآن میکنی / پَست و کژ شد از تو معنیِ سَنی». یعنی تو [سروش] معانیِ بلند را پَست و حقیر کردهای. «سَنی» یعنی «بلند».)
— «سوی سراب با غرر» (عنوانِ جلسهی سیزدهم بود، برگرفته از این بیتِ مثنوی: «هر قدم زین آبْ تازی دورتر / دَوْ دَوان سوی سرابِ با غَرَر». یعنی تو، در هر گام که برداشتهای، به سوی سراب رفتهای و از حقیقت دورتر شدهای. «با غَرَر» یعنی «فریبنده».)
— «آب شوری نیست درمان عطش» (عنوانِ جلسهی چهاردهم بود، برگرفته از این بیتِ مثنوی: «آبِ شوری نیست درمانِ عطش / وقتِ خوردن گر نماید سرد و خَوش». یعنی سخنانِ تو بهظاهر گوارا ست، ولی بهواقع همچون آبِ شوری است که تشنگی را افزون میکند.)
باری ٫ این کشمکش هم در شرایط فعلی ایران پس از چندی در صندوق تاریخ تفکر بایگانی می شود اما :
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️[نقد گفتار محدثی در بارهی نزاع کدیور-سروش] / ۱
✍️ غلامعلی امامی مقدم
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
الف :
نقطه نظر استاد ارجمند جناب آقای دکتر محدثی را پیرامون نقد آقای دکتر کدیور برمطالب دکتر سروش خواندم و حقیقتا قانع نشدم بنابراین برآن شدم که جسورانه در مخالفت با جناب محدثی چند کلمه نگارش کنم و پیشاپیش از ایشان پوزش میخواهم .قبل از همه مطالب صادقانه و خالصانه میگویم که برای جناب دکتر محدثی احترام فراوان قائلم چون اولا ایشان از مفاخر علمی زمان ما هستند و ثانيا سراسر وجود علمی ایشان را آزادگی فرا گرفته است و در هیچ شرایطی حاضر نیست از مرز حریت علمی فراتر رود و از این دو ویژگی مهمتر ایمان سترگ و بی ادعایی است که درایشان موج میزند لذا همواره دربرابر ایمان و آزادگی ایشان سر تعظیم فرود می آورم اما چون عرصه دانش و رأی ،شیفتگی و ارادت بر نمی تابد لازم میدانم آنچه را در گفته های ایشان ضعیف می پندارم در میان بگذارم.
ب : اینکه ايشان در ابتدای مطلب از منظر جامعه شناسی دین رفتار آقای کدیور را نقد نمی داند برایم شگفت انگیز است .البته من جامعه شناسی و گرایشهای آنرا از جمله جامعه شناسی دین را نمی فهمم و صدالبته این موضوع در تخصص جناب دکتر محدثی است اما بعنوان یک پرسشگر نمی دانم نقد دانستن یا ندانستن یک گفتار که بیشتر جنبه عقلانی دارد چه ارتباطی با جامعه شناسی دین دارد؟وبرایم عجیب است که چگونه می توان بیش از ۱۶ساعت گفتار مستدل و همه جانبه آقای کدیور که از منظر های گوناگون قرآنی، تاریخی، کلامی فلسفی و حتی با تکیه بر نقطه قوت طرف مقابل یعنی مثنوی مولانا درمورد نقطه نظر آقای سروش پیرامون پیامبر اقتدار گرا و ساعتهایی بسیار بیشتر ،در خصوص رویاهای رسولانه سخن گفته است را نقد ندانست ؟!!! و چگونه میشود اینهمه زحمت علمی را که قبل از ارائه بصورت گفتار ،به دقت مکتوب شده است را مرزکشی اعتقادی و بهره گیری از سازوکارهای طرد نامید؟!! حقیقتا اگر این مطلب از سوی آقای دکتر محدثی عنوان نشده بود شاید اینگونه داوری میکردم که نویسنده گفتار های آقای کدیور را نشنیده است و نخوانده و نشنیده این مطالب را مرقوم کرده است اما اینگونه داوری را دون شأن و منزلت دکتر محدثی میدانم.
پ: دکتر محدثی میگوید "کدیور بین خویش بعنوان مسلمان و دیگرانی بعنوان آورنده دین جدید مرزی پررنگ قائل شد. او آنان را چنین نامید. تلقی دیگران بعنوان آورنده دین جدید را نمیتوان توصیف ماوقع و توضیح و تبیین یک پدیده در عالم اندیشه دانست " می خواهم بعنوان کسی که گفتار های ۱۶ گانه کدیور را کموبیش گوش داده است بگویم اتفاقا کدیور دقیقا درمقام توصیف و تبیین یک پدیده در عالم اندیشه نسبت به آوردن دین جدید اظهار نظر کرده است .مثل اینکه کسی میوه پلاستیکی را بجای میوه اصلی به مردم معرفی کند و دیگری با استدلالهای گوناگون اثبات کند که این شئ، میوه نیست بلکه پلاستیک است طبیعی است که شخص دوم درمقام تبیین از میوه نبودن آن شئ سخن گفته است، نه آنچنان که دکتر محدثی درادامه میگوید که در مقام طرد اشخاص چنین سخنی را ابراز کرده است. واقعیت اینست که اگر کسی سخنی را در چارچوب متن مقدس ( قرآن ) و گفتار و کردار و تقریر آورنده آن متن نمیبیند حق دارد با صدای بلند بگوید که این سخن ،اسلام نیست. بیان این مطلب دقیقا درمقام تبیین است نه درمقام طرد گوینده آن سخن.
دکتر محدثی میگوید "دست کم کدیور به ما گفته است :این افراد را مسلمان محسوب نکنید و در دایره مسلمانی قرارشان ندهید " در حالی که کدیور، واقعا چنین نگفته است. او در همان گفتار ها در پاسخ پرسشگری که از مسلمان نبودن آنها پرسیده بود صریحا گفت که هرگز چنین نیست ،آنها تا زمانی که خود را مسلمان میدانند، مسلمانند، بنابراین بیان کدیور ناظر به اظهار نظر آنان است نه خود آنها.
ت : استاد محدثی میگوید " کدیور یک کارگزار دینی است که فقهی میاندیشد و همچنان مدافع فقه اسلامی است، برگزیدن عنوان نواندیشی دینی، بنیانهای فکری ایشان را دگرگون نمی کند ".
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ غلامعلی امامی مقدم
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
الف :
نقطه نظر استاد ارجمند جناب آقای دکتر محدثی را پیرامون نقد آقای دکتر کدیور برمطالب دکتر سروش خواندم و حقیقتا قانع نشدم بنابراین برآن شدم که جسورانه در مخالفت با جناب محدثی چند کلمه نگارش کنم و پیشاپیش از ایشان پوزش میخواهم .قبل از همه مطالب صادقانه و خالصانه میگویم که برای جناب دکتر محدثی احترام فراوان قائلم چون اولا ایشان از مفاخر علمی زمان ما هستند و ثانيا سراسر وجود علمی ایشان را آزادگی فرا گرفته است و در هیچ شرایطی حاضر نیست از مرز حریت علمی فراتر رود و از این دو ویژگی مهمتر ایمان سترگ و بی ادعایی است که درایشان موج میزند لذا همواره دربرابر ایمان و آزادگی ایشان سر تعظیم فرود می آورم اما چون عرصه دانش و رأی ،شیفتگی و ارادت بر نمی تابد لازم میدانم آنچه را در گفته های ایشان ضعیف می پندارم در میان بگذارم.
ب : اینکه ايشان در ابتدای مطلب از منظر جامعه شناسی دین رفتار آقای کدیور را نقد نمی داند برایم شگفت انگیز است .البته من جامعه شناسی و گرایشهای آنرا از جمله جامعه شناسی دین را نمی فهمم و صدالبته این موضوع در تخصص جناب دکتر محدثی است اما بعنوان یک پرسشگر نمی دانم نقد دانستن یا ندانستن یک گفتار که بیشتر جنبه عقلانی دارد چه ارتباطی با جامعه شناسی دین دارد؟وبرایم عجیب است که چگونه می توان بیش از ۱۶ساعت گفتار مستدل و همه جانبه آقای کدیور که از منظر های گوناگون قرآنی، تاریخی، کلامی فلسفی و حتی با تکیه بر نقطه قوت طرف مقابل یعنی مثنوی مولانا درمورد نقطه نظر آقای سروش پیرامون پیامبر اقتدار گرا و ساعتهایی بسیار بیشتر ،در خصوص رویاهای رسولانه سخن گفته است را نقد ندانست ؟!!! و چگونه میشود اینهمه زحمت علمی را که قبل از ارائه بصورت گفتار ،به دقت مکتوب شده است را مرزکشی اعتقادی و بهره گیری از سازوکارهای طرد نامید؟!! حقیقتا اگر این مطلب از سوی آقای دکتر محدثی عنوان نشده بود شاید اینگونه داوری میکردم که نویسنده گفتار های آقای کدیور را نشنیده است و نخوانده و نشنیده این مطالب را مرقوم کرده است اما اینگونه داوری را دون شأن و منزلت دکتر محدثی میدانم.
پ: دکتر محدثی میگوید "کدیور بین خویش بعنوان مسلمان و دیگرانی بعنوان آورنده دین جدید مرزی پررنگ قائل شد. او آنان را چنین نامید. تلقی دیگران بعنوان آورنده دین جدید را نمیتوان توصیف ماوقع و توضیح و تبیین یک پدیده در عالم اندیشه دانست " می خواهم بعنوان کسی که گفتار های ۱۶ گانه کدیور را کموبیش گوش داده است بگویم اتفاقا کدیور دقیقا درمقام توصیف و تبیین یک پدیده در عالم اندیشه نسبت به آوردن دین جدید اظهار نظر کرده است .مثل اینکه کسی میوه پلاستیکی را بجای میوه اصلی به مردم معرفی کند و دیگری با استدلالهای گوناگون اثبات کند که این شئ، میوه نیست بلکه پلاستیک است طبیعی است که شخص دوم درمقام تبیین از میوه نبودن آن شئ سخن گفته است، نه آنچنان که دکتر محدثی درادامه میگوید که در مقام طرد اشخاص چنین سخنی را ابراز کرده است. واقعیت اینست که اگر کسی سخنی را در چارچوب متن مقدس ( قرآن ) و گفتار و کردار و تقریر آورنده آن متن نمیبیند حق دارد با صدای بلند بگوید که این سخن ،اسلام نیست. بیان این مطلب دقیقا درمقام تبیین است نه درمقام طرد گوینده آن سخن.
دکتر محدثی میگوید "دست کم کدیور به ما گفته است :این افراد را مسلمان محسوب نکنید و در دایره مسلمانی قرارشان ندهید " در حالی که کدیور، واقعا چنین نگفته است. او در همان گفتار ها در پاسخ پرسشگری که از مسلمان نبودن آنها پرسیده بود صریحا گفت که هرگز چنین نیست ،آنها تا زمانی که خود را مسلمان میدانند، مسلمانند، بنابراین بیان کدیور ناظر به اظهار نظر آنان است نه خود آنها.
ت : استاد محدثی میگوید " کدیور یک کارگزار دینی است که فقهی میاندیشد و همچنان مدافع فقه اسلامی است، برگزیدن عنوان نواندیشی دینی، بنیانهای فکری ایشان را دگرگون نمی کند ".
ادامه دارد. 👇👇👇
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️[نقد گفتار محدثی در بارهی نزاع کدیور-سروش] / ۲
✍️ غلامعلی امامی مقدم
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
در اینکه کدیور، مرد دین است، شکی نیست اما اولا نمیدانم چرا بجای عبارت "کارشناس دینی " در بیان آقای محدثی از عبارت "کارگزار دینی " استفاده شده است؟ آیا تعریضی در این عبارت نهفته است؟ و ثانيا اظهار اینکه (فقهی میاندیشد و همچنان مدافع فقه اسلامی است و برگزیدن عنوان نواندیشی دینی بنیانهای فکری ایشان را دگرگون نمیکند ) بار منفی قابل توجهی از آن استشمام میشود درحالی که دفاع از فقه اسلامی نه تنها جرم نیست بلکه وظیفه است و حتی برای شخص آقای دکتر محدثی هم بعنوان یک مسلمان مطلوب میباشد ، همه سخن در مورد فقه دراینست که اولا آیا حوزه فقه صرفا درخصوص عبادات و شبه عبادات مثل ماکولات و مشروبات و البسه است یا اینکه معاملات و قضاوت راهم شامل میشود؟ و ثانيا اگر شامل معاملات هم بشود ایا می تواند جایگزین قانون شود یا صرفا در مورد امور فردی است؟ یعنی درحقیقت بحث فقه حداقلی یا حداکثری؟
و ثالثا اینکه برای به روز کردن فقه و تطبیق آن با زمان و مکان آیا همین اصول فقه فعلی کفایت میکند یا اینکه باید دراصول هم اجتهاد صورت پذیرد و از قواعد زبانشناسی مدرن و هرمنوتیک جدید هم بهره برد؟ میبینیم که در حواشی فقه بحثهای فراوانی هست اما در اصل فقه که بعنوان بخشی از معارف اسلامی، درکنار اعتقادات و اخلاق قاعدتا همه ما باید مدافع باشیم ،بنابراین مدافع فقه بودن آقای کدیور، بار منفی برای ایشان ندارد هرچند که مواجهه ایشان با دکتر سروش، بیشتر کلامی است تا فقهی.
اما شگفت آورتر اینکه جناب محدثی، آقای کدیور را بدلیل عدم انتشار رساله عملیه و نداشتن مقلد، مادون فقیه و شبه فقیه معرفی می کند در حالی که اولا این دو خصوصیت از صفات مرجعیت است نه فقاهت و ما فقهای بسیار زیادی داشته و داریم که به هردلیلی وارد عرصه مرجعیت نشدهاند و این موضوع هیچگونه خدشهای به فقاهت آنها وارد نمی سازد و مثلا فقیه عالی رتبه ای مثل آیت الله اراکی که استاد برخی از مراجع هم بودهاند تا سن کهولت وارد عرصه مرجعیت نشده بود تا سالهای آخر عمر به انتشار رساله عملیه دست زد بنابراین دراینکه آقای کدیور فقیه بسیار برجسته ای است که از برخی از مراجعی که از بردن نام آنها معذورم اعلم و افقه هستند تردیدی نیست و کلماتی مثل مادون فقه یا شبه فقیه بنظر مناسب نمیآید هرچند که در مباحث علمی آنچه مطرح است استدلال و"ماقال" است نه "من قال"
در آخر لازم میدانم دو مطلب دیگر را مطرح کنم که شاید مفید باشد. اول اینکه روشنفکری دینی بنظر پارادوکسیکال میآید چون پایه اساسي روشنفکری برعقل است و مقید کردن به دین نوعی تعارض درونی ایجاد میکند یعنی روشنفکری قاعدتا مقید به هیچ امردیگری از جمله دین نمیشود و همان عنوان نواندیشی دینی مناسبتر میباشد.
دوم اینکه دکتر محدثی آقای کدیور را ترمیم گرای دینی(بخوانید اصلاحگر دینی که میتواند ترجمه ای برای نواندیشی دینی باشد ) دانست و کارآقای دکتر سروش را بازسازی دینی(بخوانید تجدد نظر طلبی دینی ) خواند که به نظرمن این موضوع همان چیزی است که کدیور در مورد سروش گفته است با یک تغییر عبارتی کوتاه چراکه ما در امر دین بازفهمی که نتیجه آن تفسیر و قرائت جدید(البته مبتنی بر مبانی قرآن و سنت ) است داریم اما بازسازی نداریم، بازسازی یعنی همان تجدید نظر طلبی یا آوردن دین جدید با نام قبلی.
🔸محدثی: از آقای امامی مقدم عزیز بسیار سپاسگزار ام! محتوای مطلب ایشان بهگونهای است که نیازی به ارائهی پاسخ تفصیلی نمیبینم.
در اینجا فقط عرض میکنم دکتر کدیور در مقام «یک شبهفقیه متولیی دین» ظاهر شده است و من چنین مقامی را شایستهی یک متفکر دینی نمیدانم. ایفا کردن همزمان دو نقش «فقیه متولیی دین» و «متفکر دینی» ناهمساز است: میشود «شبه فقیه». بنابراین، آقای دکتر کدیور میبایست تکلیف خود را بین این دو روشن کند: آیا میخواهد در نقش «فقیه متولیی دین» ظاهر شود و عیار دینداریی این و آن را بسنجد یا میخواهد در مقام یک «متفکر دینی» نقش ایفا کند.
کافی است به خشم و خروش و هیجانات آقای کدیور در نقدهایشان توجه کنید تا دریابید چه میگویم. هم مبانیی نظریی آقای کدیور در این بحث سست است و هم سنخشناسیی وی از جریانات اسلامی مسألهدار است و هم رفتار ایشان به هیچوجه شایسته نیست. جامعهشناس دین به همهی این موارد میپردازد و من فعلاً فقط به رفتار «متولّیانه و شبهفقیهانهی کدیور» پرداخته ام.
#کدیور
#شبهفقیه
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ غلامعلی امامی مقدم
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
در اینکه کدیور، مرد دین است، شکی نیست اما اولا نمیدانم چرا بجای عبارت "کارشناس دینی " در بیان آقای محدثی از عبارت "کارگزار دینی " استفاده شده است؟ آیا تعریضی در این عبارت نهفته است؟ و ثانيا اظهار اینکه (فقهی میاندیشد و همچنان مدافع فقه اسلامی است و برگزیدن عنوان نواندیشی دینی بنیانهای فکری ایشان را دگرگون نمیکند ) بار منفی قابل توجهی از آن استشمام میشود درحالی که دفاع از فقه اسلامی نه تنها جرم نیست بلکه وظیفه است و حتی برای شخص آقای دکتر محدثی هم بعنوان یک مسلمان مطلوب میباشد ، همه سخن در مورد فقه دراینست که اولا آیا حوزه فقه صرفا درخصوص عبادات و شبه عبادات مثل ماکولات و مشروبات و البسه است یا اینکه معاملات و قضاوت راهم شامل میشود؟ و ثانيا اگر شامل معاملات هم بشود ایا می تواند جایگزین قانون شود یا صرفا در مورد امور فردی است؟ یعنی درحقیقت بحث فقه حداقلی یا حداکثری؟
و ثالثا اینکه برای به روز کردن فقه و تطبیق آن با زمان و مکان آیا همین اصول فقه فعلی کفایت میکند یا اینکه باید دراصول هم اجتهاد صورت پذیرد و از قواعد زبانشناسی مدرن و هرمنوتیک جدید هم بهره برد؟ میبینیم که در حواشی فقه بحثهای فراوانی هست اما در اصل فقه که بعنوان بخشی از معارف اسلامی، درکنار اعتقادات و اخلاق قاعدتا همه ما باید مدافع باشیم ،بنابراین مدافع فقه بودن آقای کدیور، بار منفی برای ایشان ندارد هرچند که مواجهه ایشان با دکتر سروش، بیشتر کلامی است تا فقهی.
اما شگفت آورتر اینکه جناب محدثی، آقای کدیور را بدلیل عدم انتشار رساله عملیه و نداشتن مقلد، مادون فقیه و شبه فقیه معرفی می کند در حالی که اولا این دو خصوصیت از صفات مرجعیت است نه فقاهت و ما فقهای بسیار زیادی داشته و داریم که به هردلیلی وارد عرصه مرجعیت نشدهاند و این موضوع هیچگونه خدشهای به فقاهت آنها وارد نمی سازد و مثلا فقیه عالی رتبه ای مثل آیت الله اراکی که استاد برخی از مراجع هم بودهاند تا سن کهولت وارد عرصه مرجعیت نشده بود تا سالهای آخر عمر به انتشار رساله عملیه دست زد بنابراین دراینکه آقای کدیور فقیه بسیار برجسته ای است که از برخی از مراجعی که از بردن نام آنها معذورم اعلم و افقه هستند تردیدی نیست و کلماتی مثل مادون فقه یا شبه فقیه بنظر مناسب نمیآید هرچند که در مباحث علمی آنچه مطرح است استدلال و"ماقال" است نه "من قال"
در آخر لازم میدانم دو مطلب دیگر را مطرح کنم که شاید مفید باشد. اول اینکه روشنفکری دینی بنظر پارادوکسیکال میآید چون پایه اساسي روشنفکری برعقل است و مقید کردن به دین نوعی تعارض درونی ایجاد میکند یعنی روشنفکری قاعدتا مقید به هیچ امردیگری از جمله دین نمیشود و همان عنوان نواندیشی دینی مناسبتر میباشد.
دوم اینکه دکتر محدثی آقای کدیور را ترمیم گرای دینی(بخوانید اصلاحگر دینی که میتواند ترجمه ای برای نواندیشی دینی باشد ) دانست و کارآقای دکتر سروش را بازسازی دینی(بخوانید تجدد نظر طلبی دینی ) خواند که به نظرمن این موضوع همان چیزی است که کدیور در مورد سروش گفته است با یک تغییر عبارتی کوتاه چراکه ما در امر دین بازفهمی که نتیجه آن تفسیر و قرائت جدید(البته مبتنی بر مبانی قرآن و سنت ) است داریم اما بازسازی نداریم، بازسازی یعنی همان تجدید نظر طلبی یا آوردن دین جدید با نام قبلی.
🔸محدثی: از آقای امامی مقدم عزیز بسیار سپاسگزار ام! محتوای مطلب ایشان بهگونهای است که نیازی به ارائهی پاسخ تفصیلی نمیبینم.
در اینجا فقط عرض میکنم دکتر کدیور در مقام «یک شبهفقیه متولیی دین» ظاهر شده است و من چنین مقامی را شایستهی یک متفکر دینی نمیدانم. ایفا کردن همزمان دو نقش «فقیه متولیی دین» و «متفکر دینی» ناهمساز است: میشود «شبه فقیه». بنابراین، آقای دکتر کدیور میبایست تکلیف خود را بین این دو روشن کند: آیا میخواهد در نقش «فقیه متولیی دین» ظاهر شود و عیار دینداریی این و آن را بسنجد یا میخواهد در مقام یک «متفکر دینی» نقش ایفا کند.
کافی است به خشم و خروش و هیجانات آقای کدیور در نقدهایشان توجه کنید تا دریابید چه میگویم. هم مبانیی نظریی آقای کدیور در این بحث سست است و هم سنخشناسیی وی از جریانات اسلامی مسألهدار است و هم رفتار ایشان به هیچوجه شایسته نیست. جامعهشناس دین به همهی این موارد میپردازد و من فعلاً فقط به رفتار «متولّیانه و شبهفقیهانهی کدیور» پرداخته ام.
#کدیور
#شبهفقیه
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️پاسخ به محدثی
✍️ غلامعلی امامی مقدم
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
بنظر من، داوری جناب دکتر محدثی فاصله زیادی با یک داوری منطقی و محققانه دارد، ایشان هم دراستعمال کلمه شبه فقیه و هم در قرین سازی دو مفهوم فقیه با متولی دینی و عدم تفکیک بین تعریف علمی فقیه از تعریف تاریخی فقیه و هم در موضوع جدا نبودن کار متفکر دینی از بیان توصیفی خروج گفتارهای دیگران از حوزه نواندیشی دینی بگونهای سخن گفته اند که چندان منطقی نیست و به اضافه اینکه وقتی می گویند مبانی نظری آقای کدیور سست است، باید اثبات شود و تکتک استدلالهای آقای کدیور توسط جناب محدثی محک علمی بخورد ولی به هر حال اگر ایشان تشخیص میدهند که نیازی به توضیح ندارد مختارند مجددا از توجهی که به نوشته حقیر کرده اند.
سپاسگزارم
🔸محدثی: من هم از لطف شما تشکر میکنم! شاید مجالی دست بدهد و بعد من نشان بدهم چرا مبانیی بحث آقای کدیور سست است و سنخشناسیاش از گرایشهای اسلامی در ایران معاصر مسألهدار است و چرا ایفای همزمان دو نقش فقیه و متفکر دینی وضعی متعارض به بار میآورد و از فرد «شبهفقیه» میسازد و نه فقیه و نه متفکر دینی.
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
✍️ غلامعلی امامی مقدم
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
بنظر من، داوری جناب دکتر محدثی فاصله زیادی با یک داوری منطقی و محققانه دارد، ایشان هم دراستعمال کلمه شبه فقیه و هم در قرین سازی دو مفهوم فقیه با متولی دینی و عدم تفکیک بین تعریف علمی فقیه از تعریف تاریخی فقیه و هم در موضوع جدا نبودن کار متفکر دینی از بیان توصیفی خروج گفتارهای دیگران از حوزه نواندیشی دینی بگونهای سخن گفته اند که چندان منطقی نیست و به اضافه اینکه وقتی می گویند مبانی نظری آقای کدیور سست است، باید اثبات شود و تکتک استدلالهای آقای کدیور توسط جناب محدثی محک علمی بخورد ولی به هر حال اگر ایشان تشخیص میدهند که نیازی به توضیح ندارد مختارند مجددا از توجهی که به نوشته حقیر کرده اند.
سپاسگزارم
🔸محدثی: من هم از لطف شما تشکر میکنم! شاید مجالی دست بدهد و بعد من نشان بدهم چرا مبانیی بحث آقای کدیور سست است و سنخشناسیاش از گرایشهای اسلامی در ایران معاصر مسألهدار است و چرا ایفای همزمان دو نقش فقیه و متفکر دینی وضعی متعارض به بار میآورد و از فرد «شبهفقیه» میسازد و نه فقیه و نه متفکر دینی.
#کدیور
#روشنفکری_دینی
@NewHasanMohaddesi
♦️نگاه ذاتگرایانهی دکتر کدیور به دین
بازنشر: ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
👇👇👇
#دین
#کدیور
#ذاتانگاری
@NewHasanMohaddesi
بازنشر: ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
👇👇👇
#دین
#کدیور
#ذاتانگاری
@NewHasanMohaddesi
♦️پاسخ دکتر محسن کدیور به توصیف رفتار او به عنوان «شبهتکفیر»
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
🔻استاد ارجمند آقای دکتر کدیور در سخنان فوق به توصیف رفتار خویش بهعنوان «شبهتکفیر» پاسخ داده است👆 و کار خود را مصداق نقد رادیکال دانسته است.
🔻به امید حق در آیندهی نزدیک طیی یادداشتی توضیح خواهم داد که کار ایشان مصداق «نقد» نیست زیرا ایشان با بهکارگیریی مفاهیم هنجارینی نظیر «تجدیدنظرطلبی در اسلام» و مطرح کردن خروج از هستهی سخت اسلام اقدام به نوعی غیریتسازیی هنجارین کرده است و غیریتسازیی هنجارین آن هم با آن ادبیات پر خشم و خروش «نقد» نیست بلکه «شبهتکفیر» است.
🔻مفهوم «شبهتکفیر» نه مفهومی «فقهی» است و نه مفهومی «حقوقی». برخلاف نظر ایشان بازی با الفاظ هم نیست بلکه اصطلاحی است که برای وصف رفتار ایشان یا رفتارهای از این دستِ کارگزاران دینی ساخته شده است. سنخشناسیی ایشان از گرایشهای اسلامی در ایران معاصر سنخشناسیای هنجارین برای غیریتسازی است نه سنخشناسیای دانشپژوهانه در شناسایی و نقد دیگران.
🔻اینگونه «شبهتکفیر» نیز محصول دوران جدید است زیرا در دوران ما «تکفیر» صریح دیگران پرهزینه است.
#کدیور
#ذاتانگاری
#شبهتکفیر
#غیریتسازی_هنجارین
#سنخشناسی_هنجارین
#سنخشناسی_دانشپژوهانه
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
🔻استاد ارجمند آقای دکتر کدیور در سخنان فوق به توصیف رفتار خویش بهعنوان «شبهتکفیر» پاسخ داده است👆 و کار خود را مصداق نقد رادیکال دانسته است.
🔻به امید حق در آیندهی نزدیک طیی یادداشتی توضیح خواهم داد که کار ایشان مصداق «نقد» نیست زیرا ایشان با بهکارگیریی مفاهیم هنجارینی نظیر «تجدیدنظرطلبی در اسلام» و مطرح کردن خروج از هستهی سخت اسلام اقدام به نوعی غیریتسازیی هنجارین کرده است و غیریتسازیی هنجارین آن هم با آن ادبیات پر خشم و خروش «نقد» نیست بلکه «شبهتکفیر» است.
🔻مفهوم «شبهتکفیر» نه مفهومی «فقهی» است و نه مفهومی «حقوقی». برخلاف نظر ایشان بازی با الفاظ هم نیست بلکه اصطلاحی است که برای وصف رفتار ایشان یا رفتارهای از این دستِ کارگزاران دینی ساخته شده است. سنخشناسیی ایشان از گرایشهای اسلامی در ایران معاصر سنخشناسیای هنجارین برای غیریتسازی است نه سنخشناسیای دانشپژوهانه در شناسایی و نقد دیگران.
🔻اینگونه «شبهتکفیر» نیز محصول دوران جدید است زیرا در دوران ما «تکفیر» صریح دیگران پرهزینه است.
#کدیور
#ذاتانگاری
#شبهتکفیر
#غیریتسازی_هنجارین
#سنخشناسی_هنجارین
#سنخشناسی_دانشپژوهانه
@NewHasanMohaddesi
طرفه آنکه کدیور حق خود میداند که، مطابق آزادی بیان، آرای اشخاص را منحلکننده اساس اسلام بخواند اما به دیگران حق نمیدهد که او را ،در نقدی ساختاری،" تکفیرگر " بگویند !
فهم تفاوت "اسلام" و "تفسیر اسلام" و احکام مترتب بر آنها فارق اصلی جزماندیشی و نواندیشی و شاخص گذر از رئالیسم خام به عقل مدرن نقاد است.
https://t.iss.one/amirmaziar1/225
#کدیور
#ذاتانگاری
#شبهتکفیر
#غیریتسازی_هنجارین
#سنخشناسی_هنجارین
#سنخشناسی_دانشپژوهانه
@NewHasanMohaddesi
فهم تفاوت "اسلام" و "تفسیر اسلام" و احکام مترتب بر آنها فارق اصلی جزماندیشی و نواندیشی و شاخص گذر از رئالیسم خام به عقل مدرن نقاد است.
https://t.iss.one/amirmaziar1/225
#کدیور
#ذاتانگاری
#شبهتکفیر
#غیریتسازی_هنجارین
#سنخشناسی_هنجارین
#سنخشناسی_دانشپژوهانه
@NewHasanMohaddesi
Telegram
امیر مازیار
کدیور ، زبان خصوصی و مساله تفسیر
امیر مازیار
بحث تکفیر در فضای فکری ما مهم است چرا که بهنظر میرسد اسلامشناسی در کشور ما در آستانه تحولاتی مهم است و حوصله " نواندیشان" تنگ ! به این دلیل این بحث را ادامه میدهم.
خلاصه مدعای کدیور در نوشتهاخیرش درباره…
امیر مازیار
بحث تکفیر در فضای فکری ما مهم است چرا که بهنظر میرسد اسلامشناسی در کشور ما در آستانه تحولاتی مهم است و حوصله " نواندیشان" تنگ ! به این دلیل این بحث را ادامه میدهم.
خلاصه مدعای کدیور در نوشتهاخیرش درباره…
Audio
نقدی بر تعریف ایدئولوژیک از ذات اسلام-جعفر نکونام - 3 شهریور 1401 فایل صوتی
https://t.iss.one/dineaqlani
#کدیور
#نکونام
@NewHasanMohaddesi
https://t.iss.one/dineaqlani
#کدیور
#نکونام
@NewHasanMohaddesi
♦️لاکاتوش و "هسته سخت" اسلام !
✍️ دکتر امیر مازیار
در بحثهایی که درباره اسلام و ذات اسلام درگرفته است بعضی از واژه " هسته سخت" اسلام استفاده میکنند و ظاهرا آن را معادل ذات اسلام یا ضروریات دین به کار میبرند .احتمالا تشابه معنایی الفاظ افراد را به این گمان انداخته که " هسته سخت " اسلام همان " بیضه " اسلام است .
ایمره لاکاتوش ،فیلسوف نامدار علم ۱۹۲۲-۱۹۷۴، در بحثهای " علمشناسی" خود مفهوم "هسته سخت" را طرح کرد .مفهوم " هسته سخت" نزد لاکاتوش نه برای اشاره به اجزاء و مولفههای "موضوع" پژوهش بلکه به عنوان مولفهای اساسی از آنچه او "برنامههای پژوهشی علمی" میخواند به کار میرود. او با نظر به تاریخ علم میگفت ما "یک" نوع نگرش علمی به جهان نداریم بلکه علم در هر حوزهای مانند فیزیک در ذیل برنامههای پژوهشی علمی کلان انجام میگیرد. هر برنامه پژوهشی هستهای سخت دارد که ابطالناپذیر است و تغییر هسته سخت به تغییر برنامه پژوهشی میانجامد.
اگر بخواهیم الگوی لاکاتوش را برای اسلام در مقام واقعیت و شناخت اسلام یا اسلامشناسی در مقام شناخت آن واقعیت به کار ببریم کاملا مشخص است که " هسته سخت" مرتبط به کلان برنامههای پژوهشی اسلامشناسی است و نه خود اسلام. رویکردهای کلان در شناخت اسلام "هر کدام "هسته سخت خود را دارند و افراد با نفی هسته سخت یا تغییر آن از اسلام یا اسلامشناسی خارج نمیشوند بلکه از یک برنامه پژوهشی خارج و در برنامه پژوهشی دیگری قرار میگیرند . یعنی از نوعی اسلامشناسی مثلا اسلامشناسی سنتی یا بنیادگرا خارج و وارد قلمرو اسلامشناسی فرضا نوگرا میشوند. خود اسلام و اسلامشناسی هیچکدام هسته سخت ندارند. واقعا مغالطات برخی اصحاب نظر در اینجا شگفتانگیز است. به این عبارات علویتبار در گفتوگو با سایت زیتون بنگرید:
🔹"گستردهترین سطح (در این برنامههای پژوهشی) دینشناسی بهطور عام است. این سطح دارای «هسته سخت» اندکی است که سه دین اصلی را در محدوده مطالعه خود قرار میدهد. پذیرش وجود خدای ادیان ابراهیمی، پذیرش پیامبری و ارتباط خدا و انسان و واقعیت داشتن پیام و دعوت خدا خطاب به انسان ،هسته سخت این سطح از دینشناسی است (علویتبار، ۱۴۰۱، https://www.zeitoons.com/104436)."🔹
به راستی چه معنایی دارد که کسی برای کل "دینشناسی" یک هسته سخت مشترک معرفی کند و آن هسته سخت را هم شامل برخی باورهای دینی خاص قرار دهد و از این هم عجیبتر بگوید دینشناسی مثلا نسبت به اسلامشناسی هسته سخت "کمتری" دارد!؟
🔹" هسته سخت لازم برای قرار داشتن در برنامه پژوهشی «اسلامشناسی»، رکن دیگری نیز دارد و آن این است که بپذیریم، پیام و دعوت خدا خطاب به انسان از طریق متن وحیانی و الگوی گفتاری و رفتاری پیامبر اسلام به اندازه کافی به ما انتقال یافته است...انکار هر یک از این سه رکن بهمنزله خروج از دایره دینداری است (علویتبار، همان)." 🔹
خروج از یک برنامه پژوهشی به معنای ترک اسلام نیست بلکه ورود به برنامه پژوهشی دیگری است و چگونه از اسلامشناسی به دینداری عبور کردیم؟
🔹"افرادی که مبانی تشیع را بهعنوان هسته سخت اسلامشناسی معرفی میکنند، اکثریت مسلمانان (اهل تسنن) را از این برنامه پژوهشی خارج میکنند" (علویتبار، همان).🔹
مومنان و دینداران در کجای برنامههای پژوهشی قرار دارند؟ اگر امامت فرضا جزو هسته سخت یک اسلامشناسی قرار داشته باشد این اسلامشناسی متفاوت از اسلامشناسی مثلا اهل سنت خواهد بود نه اینکه اسلامشناسی اهل سنت خارج از اسلامشناسی به شکل مطلق قرار بگیرد. اگر از مفاهیم لاکاتوشی برای شرح ایمانورزی هم استفاده کنیم باید بگوییم ایمانورزی شیعیان از ایمانورزی اهل سنت متفاوت خواهد شد. هیچکس از ایمانورزی خارج نمیشود.
ادامه دارد.👇
https://www.zeitoons.com/104436
#کدیور
#علویتبار
#لاکاتوش
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر امیر مازیار
در بحثهایی که درباره اسلام و ذات اسلام درگرفته است بعضی از واژه " هسته سخت" اسلام استفاده میکنند و ظاهرا آن را معادل ذات اسلام یا ضروریات دین به کار میبرند .احتمالا تشابه معنایی الفاظ افراد را به این گمان انداخته که " هسته سخت " اسلام همان " بیضه " اسلام است .
ایمره لاکاتوش ،فیلسوف نامدار علم ۱۹۲۲-۱۹۷۴، در بحثهای " علمشناسی" خود مفهوم "هسته سخت" را طرح کرد .مفهوم " هسته سخت" نزد لاکاتوش نه برای اشاره به اجزاء و مولفههای "موضوع" پژوهش بلکه به عنوان مولفهای اساسی از آنچه او "برنامههای پژوهشی علمی" میخواند به کار میرود. او با نظر به تاریخ علم میگفت ما "یک" نوع نگرش علمی به جهان نداریم بلکه علم در هر حوزهای مانند فیزیک در ذیل برنامههای پژوهشی علمی کلان انجام میگیرد. هر برنامه پژوهشی هستهای سخت دارد که ابطالناپذیر است و تغییر هسته سخت به تغییر برنامه پژوهشی میانجامد.
اگر بخواهیم الگوی لاکاتوش را برای اسلام در مقام واقعیت و شناخت اسلام یا اسلامشناسی در مقام شناخت آن واقعیت به کار ببریم کاملا مشخص است که " هسته سخت" مرتبط به کلان برنامههای پژوهشی اسلامشناسی است و نه خود اسلام. رویکردهای کلان در شناخت اسلام "هر کدام "هسته سخت خود را دارند و افراد با نفی هسته سخت یا تغییر آن از اسلام یا اسلامشناسی خارج نمیشوند بلکه از یک برنامه پژوهشی خارج و در برنامه پژوهشی دیگری قرار میگیرند . یعنی از نوعی اسلامشناسی مثلا اسلامشناسی سنتی یا بنیادگرا خارج و وارد قلمرو اسلامشناسی فرضا نوگرا میشوند. خود اسلام و اسلامشناسی هیچکدام هسته سخت ندارند. واقعا مغالطات برخی اصحاب نظر در اینجا شگفتانگیز است. به این عبارات علویتبار در گفتوگو با سایت زیتون بنگرید:
🔹"گستردهترین سطح (در این برنامههای پژوهشی) دینشناسی بهطور عام است. این سطح دارای «هسته سخت» اندکی است که سه دین اصلی را در محدوده مطالعه خود قرار میدهد. پذیرش وجود خدای ادیان ابراهیمی، پذیرش پیامبری و ارتباط خدا و انسان و واقعیت داشتن پیام و دعوت خدا خطاب به انسان ،هسته سخت این سطح از دینشناسی است (علویتبار، ۱۴۰۱، https://www.zeitoons.com/104436)."🔹
به راستی چه معنایی دارد که کسی برای کل "دینشناسی" یک هسته سخت مشترک معرفی کند و آن هسته سخت را هم شامل برخی باورهای دینی خاص قرار دهد و از این هم عجیبتر بگوید دینشناسی مثلا نسبت به اسلامشناسی هسته سخت "کمتری" دارد!؟
🔹" هسته سخت لازم برای قرار داشتن در برنامه پژوهشی «اسلامشناسی»، رکن دیگری نیز دارد و آن این است که بپذیریم، پیام و دعوت خدا خطاب به انسان از طریق متن وحیانی و الگوی گفتاری و رفتاری پیامبر اسلام به اندازه کافی به ما انتقال یافته است...انکار هر یک از این سه رکن بهمنزله خروج از دایره دینداری است (علویتبار، همان)." 🔹
خروج از یک برنامه پژوهشی به معنای ترک اسلام نیست بلکه ورود به برنامه پژوهشی دیگری است و چگونه از اسلامشناسی به دینداری عبور کردیم؟
🔹"افرادی که مبانی تشیع را بهعنوان هسته سخت اسلامشناسی معرفی میکنند، اکثریت مسلمانان (اهل تسنن) را از این برنامه پژوهشی خارج میکنند" (علویتبار، همان).🔹
مومنان و دینداران در کجای برنامههای پژوهشی قرار دارند؟ اگر امامت فرضا جزو هسته سخت یک اسلامشناسی قرار داشته باشد این اسلامشناسی متفاوت از اسلامشناسی مثلا اهل سنت خواهد بود نه اینکه اسلامشناسی اهل سنت خارج از اسلامشناسی به شکل مطلق قرار بگیرد. اگر از مفاهیم لاکاتوشی برای شرح ایمانورزی هم استفاده کنیم باید بگوییم ایمانورزی شیعیان از ایمانورزی اهل سنت متفاوت خواهد شد. هیچکس از ایمانورزی خارج نمیشود.
ادامه دارد.👇
https://www.zeitoons.com/104436
#کدیور
#علویتبار
#لاکاتوش
@NewHasanMohaddesi
👆این همه کژفهمی اصطلاح "هسته سخت" به راستی شگفتانگیز است. حاشا و کلا که "هسته سخت" لاکاتوش ربطی به ذات و واقعیت داشته باشد. هسته سخت مولفهای است مربوط به ساختار نظریههای علمی و کاملا کثرتپذیر است. دوستان تفاوت علم و واقعیت، ذات و هسته سخت، علمشناسی و علم را فراموش کردهاند و با وارد کردن ایمان در این میانه به راستی شگفتی آفریدند!
نظریه لاکاتوش در تقابل با تصور سنتی از علم قرار دارد که اصولی واحد و خدشهناپذیر برای علم قایل بود و از کثرتپذیری برنامههای پژوهشی و هسته سخت آنها دفاع میکند. یعنی در اینجا نظریه لاکاتوش در همه اجزایش وارونه شدهاست.
اگر میخواهیم در عالم اسلامشناسی به همان الگوهای سنتی برگردیم و اسلامشناس رقیب را تکفیر علمی(!) کنیم و به صراحت "خارج از دایره اسلام و دینداری " بدانیم چرا سراغ عقل نقاد و نظرگاه ذات گریز و کثرتگرای فیلسوف مدرنی چون لاکاتوش میرویم و دوغ و دوشاب را به هم میآمیزیم؟! جالب است که دوستان با این نوع فهم و تطبیق نظریههای فلسفی گلهمند اند که چرا نقدشان (که مزین به حکم خروج از اسلام و دینداری است) جدی گرفته نمیشود.
https://t.iss.one/amirmaziar1/229
#کدیور
#علویتبار
#لاکاتوش
@NewHasanMohaddesi
نظریه لاکاتوش در تقابل با تصور سنتی از علم قرار دارد که اصولی واحد و خدشهناپذیر برای علم قایل بود و از کثرتپذیری برنامههای پژوهشی و هسته سخت آنها دفاع میکند. یعنی در اینجا نظریه لاکاتوش در همه اجزایش وارونه شدهاست.
اگر میخواهیم در عالم اسلامشناسی به همان الگوهای سنتی برگردیم و اسلامشناس رقیب را تکفیر علمی(!) کنیم و به صراحت "خارج از دایره اسلام و دینداری " بدانیم چرا سراغ عقل نقاد و نظرگاه ذات گریز و کثرتگرای فیلسوف مدرنی چون لاکاتوش میرویم و دوغ و دوشاب را به هم میآمیزیم؟! جالب است که دوستان با این نوع فهم و تطبیق نظریههای فلسفی گلهمند اند که چرا نقدشان (که مزین به حکم خروج از اسلام و دینداری است) جدی گرفته نمیشود.
https://t.iss.one/amirmaziar1/229
#کدیور
#علویتبار
#لاکاتوش
@NewHasanMohaddesi
♦️شبهْتکفیر، مرتبهای از مراتبِ طردِ دینی:
پاسخی به استاد یوسفی اشکوری
✍️حسن محدثی گیلوایی
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
🔻مقدّمه
استاد عزیز و ارجمند آقای حسن یوسفی اشکوری دو جا در نوشتهی اخیرشان به سخنان یا نوشتههای من نقد وارد کرده اند. نخست در بارهی شبهتکفیر گفته اند: «برخی ضمن اذعان به عدم وقوع تکفیر، از عبارات میان تهی و مهملی چون «شبه تکفیر» استفاده میکنند. میتوان از تعابیر نادرست و مبهم و شبههآفرین به حق انتقاد کرد و خواست که هر گوینده از چنان تعابیری پرهیز کند اما اصرار بر تکفیرگری هیچ وجهی ندارد» (یوسفی اشکوری، ۱۴۰۱).
در جای دیگری از مقالهشان نیز تعریضهایی به بحث من در بارهی واسازی دین داشته اند و فرموده اند: «اخیرا ذیل عنوان بازسازی و واسازی اسلام و یا اسلامی (حتی متأسفانه گاه ذیل نام های بزرگانی چون اقبال و شریعتی انجام می شود)، نگرانکننده است» (همان) و نیز افزوده اند: «چنین مینماید که ذیل ادعای واسازی دین و یا معرفتشناسی جدید، دارد یک هرج و مرج معرفتی و یک سیالیتی پدید میآید که گویا همه چیز مهمل و بی معنا و بی خاصیت است. غالبا دین به مثابه هوایی تفسیر و تصویر میشود که در آغاز هیچ تعینی نداشته و ندارد و تاریخ اسلام همان اسلام است و چیزی جز جنگ تفسیرها وجود ندارد» (همان).
در باب واسازی دین مقالهای مستقل خواهم نگاشت و آن را شرح خواهم داد و از اهمیت آن به تفصیل سخن خواهم گفت و ضرورت واسازی دین و ابعاد آن را در جهان جدید توضیح خواهم داد. در باب اینکه دین همان سنّت دینی است و سنّت دینی تاریخی دارد نیز به تفصیل در مصاحبهام سخن گفته ام و نیازی به تکرار آن بحثها نیست زیرا ایشان یا دیگران، نظریهی بدیل معتبری ارائه نکرده اند. اینک ضمن ابراز ارادت قلبی به این استاد عزیز، فقط در بارهی مفهوم شبه تکفیر بحث خواهم کرد و امیدوار ام این بحث مفید باشد.
🔻موضع مدافعهگرانه علیه آزاداندیشی دینی
نخستین نکتهای که میبایست بدان اشاره کنم، اتخاذ موضع مدافعهگرانهی استاد یوسفی اشکوری علیه آزاداندیشی دینی است. من در آزاداندیشی و حقطلبی ایشان تردیدی ندارم، اما پیآمد سخن ایشان نوعی مدافعهگری ناموجه است. ایشان نوشته اند:
«هر کسی که در باب نواندیشی و بداههپردازی در قلمرو دین سخن میگوید و به ویژه آغازگر سخنان نامتعارف است، منطقا بیشتر باید احساس مسئولیت کند و برای دفاع منطقی و معقول و در عین حال دینی از آرای شاذ خود و اقناع فکری منتقدان تلاش کند؛ تلاشی که عملا به هر دلیل اندک است. سخنان شاعرانه و مبهم و چند پهلو و حداقل غیر منقح، بر ابهامات میافزاید» (همان).
این سخنان محافظهکارانه است زیرا دربردارندهی واژههای هنجارین منفی علیه نظریههای جدید دینی است و نیز این سخنان غیرموجّه است زیرا تعهد غیرقابل قبولی را برعهدهی نظریهپردازان حوزهی اندیشهی دینی میگذارد، مبنی بر اینکه آنان وظیفه دارند حتماً به «اقناع فکری منتقدان» بپردازند. از واژهگان هنجارین آقای یوسفی اشکوری نظیر «نامتعارف» و «شاذ» که بگذریم (زیرا آنچه در نزد کسی «نامتعارف» و «شاذ» است، ممکن است در زبان فرد دیگری پیشروانه و مترقیانه و تحولآفرین توصیف گردد)، نهادن وظیفهی سنگین و گاه غیرقابل تحقّق «اقناع فکری منتقدان» بر دوش متفکّران دینی است. اگرچه تلاش برای اقناع منتقدان و گفتوگو با آنان امر مثبتی است، اما هرگز نمیتوان آن را وظیفه یا تکلیف متفکران دینی دانست. ثانیاً حدّ تلاش برای «اقناع فکری منتقدان» را چه کسی تعیین میکند؟ ضمناً مگر عرصهی اندیشهی دینی، جای هل من مبارز طلبیدن است که کسی بخواهد در نقش قاضی دینی ظاهر شود و مدعی گردد:
«به نظر میرسد گوش مسلمانان تجدیدنظرطلب بدهکار ادله و برهان منتقدان نیست. پاسخ مستدلی از ایشان نسبت به این انتقادات به گوش نمیرسد، پاسخهای موجود تنها توجیهی غیرقابل پذیرش است. حداقل میتوان گفت که از منظر سه دسته دیگر مسلمانان (سنتی، نوسنتی و نواندیش) پاسخهای ایشان به هیچ وجه قانع کننده نیست» (کدیور، ۱۴۰۰).
وانگهی، اگر این بهاصطلاح «منتقدانی» که در نقش فقیه و قاضی شهر ظاهر شده اند، هرگز قانع نشوند چهکار باید کرد؟ این ادبیات، ادبیات قاضی دینی است و من به متفکران دینی (دکتر سروش یا هر کس دیگری) کاملاً حق میدهم که سخنان درشتگویانه را مسکوت بگذارند. تقاضای گفتوگو و پاسخ طلبیدن در جهت روشنگری و حقجویی، کنشی فروتنانه است و با طلبکار شدن و درشتگویی و اتّهام زدن (اتهام «خروج از دین» و «آوردن دین تازه» و نظایر آن) و پروندهسازی عقیدتی فرق دارد.
ادامه در زیر
#کدیور
#شبهتکفیر
#یوسفیاشکوری
@NewHasanMohaddesi
پاسخی به استاد یوسفی اشکوری
✍️حسن محدثی گیلوایی
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
🔻مقدّمه
استاد عزیز و ارجمند آقای حسن یوسفی اشکوری دو جا در نوشتهی اخیرشان به سخنان یا نوشتههای من نقد وارد کرده اند. نخست در بارهی شبهتکفیر گفته اند: «برخی ضمن اذعان به عدم وقوع تکفیر، از عبارات میان تهی و مهملی چون «شبه تکفیر» استفاده میکنند. میتوان از تعابیر نادرست و مبهم و شبههآفرین به حق انتقاد کرد و خواست که هر گوینده از چنان تعابیری پرهیز کند اما اصرار بر تکفیرگری هیچ وجهی ندارد» (یوسفی اشکوری، ۱۴۰۱).
در جای دیگری از مقالهشان نیز تعریضهایی به بحث من در بارهی واسازی دین داشته اند و فرموده اند: «اخیرا ذیل عنوان بازسازی و واسازی اسلام و یا اسلامی (حتی متأسفانه گاه ذیل نام های بزرگانی چون اقبال و شریعتی انجام می شود)، نگرانکننده است» (همان) و نیز افزوده اند: «چنین مینماید که ذیل ادعای واسازی دین و یا معرفتشناسی جدید، دارد یک هرج و مرج معرفتی و یک سیالیتی پدید میآید که گویا همه چیز مهمل و بی معنا و بی خاصیت است. غالبا دین به مثابه هوایی تفسیر و تصویر میشود که در آغاز هیچ تعینی نداشته و ندارد و تاریخ اسلام همان اسلام است و چیزی جز جنگ تفسیرها وجود ندارد» (همان).
در باب واسازی دین مقالهای مستقل خواهم نگاشت و آن را شرح خواهم داد و از اهمیت آن به تفصیل سخن خواهم گفت و ضرورت واسازی دین و ابعاد آن را در جهان جدید توضیح خواهم داد. در باب اینکه دین همان سنّت دینی است و سنّت دینی تاریخی دارد نیز به تفصیل در مصاحبهام سخن گفته ام و نیازی به تکرار آن بحثها نیست زیرا ایشان یا دیگران، نظریهی بدیل معتبری ارائه نکرده اند. اینک ضمن ابراز ارادت قلبی به این استاد عزیز، فقط در بارهی مفهوم شبه تکفیر بحث خواهم کرد و امیدوار ام این بحث مفید باشد.
🔻موضع مدافعهگرانه علیه آزاداندیشی دینی
نخستین نکتهای که میبایست بدان اشاره کنم، اتخاذ موضع مدافعهگرانهی استاد یوسفی اشکوری علیه آزاداندیشی دینی است. من در آزاداندیشی و حقطلبی ایشان تردیدی ندارم، اما پیآمد سخن ایشان نوعی مدافعهگری ناموجه است. ایشان نوشته اند:
«هر کسی که در باب نواندیشی و بداههپردازی در قلمرو دین سخن میگوید و به ویژه آغازگر سخنان نامتعارف است، منطقا بیشتر باید احساس مسئولیت کند و برای دفاع منطقی و معقول و در عین حال دینی از آرای شاذ خود و اقناع فکری منتقدان تلاش کند؛ تلاشی که عملا به هر دلیل اندک است. سخنان شاعرانه و مبهم و چند پهلو و حداقل غیر منقح، بر ابهامات میافزاید» (همان).
این سخنان محافظهکارانه است زیرا دربردارندهی واژههای هنجارین منفی علیه نظریههای جدید دینی است و نیز این سخنان غیرموجّه است زیرا تعهد غیرقابل قبولی را برعهدهی نظریهپردازان حوزهی اندیشهی دینی میگذارد، مبنی بر اینکه آنان وظیفه دارند حتماً به «اقناع فکری منتقدان» بپردازند. از واژهگان هنجارین آقای یوسفی اشکوری نظیر «نامتعارف» و «شاذ» که بگذریم (زیرا آنچه در نزد کسی «نامتعارف» و «شاذ» است، ممکن است در زبان فرد دیگری پیشروانه و مترقیانه و تحولآفرین توصیف گردد)، نهادن وظیفهی سنگین و گاه غیرقابل تحقّق «اقناع فکری منتقدان» بر دوش متفکّران دینی است. اگرچه تلاش برای اقناع منتقدان و گفتوگو با آنان امر مثبتی است، اما هرگز نمیتوان آن را وظیفه یا تکلیف متفکران دینی دانست. ثانیاً حدّ تلاش برای «اقناع فکری منتقدان» را چه کسی تعیین میکند؟ ضمناً مگر عرصهی اندیشهی دینی، جای هل من مبارز طلبیدن است که کسی بخواهد در نقش قاضی دینی ظاهر شود و مدعی گردد:
«به نظر میرسد گوش مسلمانان تجدیدنظرطلب بدهکار ادله و برهان منتقدان نیست. پاسخ مستدلی از ایشان نسبت به این انتقادات به گوش نمیرسد، پاسخهای موجود تنها توجیهی غیرقابل پذیرش است. حداقل میتوان گفت که از منظر سه دسته دیگر مسلمانان (سنتی، نوسنتی و نواندیش) پاسخهای ایشان به هیچ وجه قانع کننده نیست» (کدیور، ۱۴۰۰).
وانگهی، اگر این بهاصطلاح «منتقدانی» که در نقش فقیه و قاضی شهر ظاهر شده اند، هرگز قانع نشوند چهکار باید کرد؟ این ادبیات، ادبیات قاضی دینی است و من به متفکران دینی (دکتر سروش یا هر کس دیگری) کاملاً حق میدهم که سخنان درشتگویانه را مسکوت بگذارند. تقاضای گفتوگو و پاسخ طلبیدن در جهت روشنگری و حقجویی، کنشی فروتنانه است و با طلبکار شدن و درشتگویی و اتّهام زدن (اتهام «خروج از دین» و «آوردن دین تازه» و نظایر آن) و پروندهسازی عقیدتی فرق دارد.
ادامه در زیر
#کدیور
#شبهتکفیر
#یوسفیاشکوری
@NewHasanMohaddesi
👆🔻«شبهتکفیر»، «تکفیر تلویحی»، و «تکفیر نرم»: سه تعبیر برای یک پدیده
ابتدا باید عرض بکنم که ایشان هیچ دلیلی برای «مهمل و میانتهی» خواندن این مفهوم ذکر نکرده اند و مرجعوار چنین حکمی صادر نموده اند. علاوه بر این، هیچیک از دلایل چندگانهی مرا در باب این موضوع وارسی نکرده و رد ننموده اند. این شیوهی سخن گفتن با منتقدان از ایشان بعید است و بیشتر به فرهنگ برخی مراجع حوزوی شبیه است که از بالا عتاب و خطاب میکنند و حکم صادر مینمایند و به اطاعت فرامیخوانند.
اما علاوه بر سخنان پیشینام در این باره، دو دلیل دیگر را برای دفاع از کاربرد مفهوم «شبهتکفیر» بیان میکنم. نخستین آن، کاربرد واژههای مشابه از سوی دیگران است. معنای بهکارگیری این واژهها که بهنحوی معادل مفهوم «شبهتکفیر» اند، این است که پدیدهای وجود دارد که افراد مختلفی بهدور از هم و بیارتباط با هم تلاش کرده اند آن را نامگذاری کنند. نخست اشاره میکنم به تعبیر دکتر سروش دباغ که در توصیف نوع مواجههی دکتر کدیور با دکتر سروش، آن را «تکفیر تلویحی» خوانده است و این تعبیر را در برابر «تکفیر تصریحی» بهکار برده است:
«در همان نوشته، صفت تلویحی را نیز پشت تکفیر آورده بودم. ... وقتی به کسی بگویند دینِ متفاوت آوردهای، مفروض ناگفتهاش این است که از دین سابق خارج شدهای. «دین متفاوت» و «انحلال اسلام» عینِ عباراتی است که کدیور به سه تن از نواندیشان دینی ایران، نسبت داده است. اساسا دینِ متفاوت نیازی به بازسازی ندارد. ... باید نسبت به تکفیرِ «دیگری»، اعمّ از تفکیر تلویحی و تصریحی بر حذر بود و آنرا به فقیهانی سپرد که دل در گروی این امر دارند» (دباغ، ۱۴۰۱).
البته، تعبیر «تکفیر تلویحی» قبل از بهکارگیری ایشان نیز مورد استفاده قرار گرفته است [۱]. تعبیر مشابه دیگری که بهکار گرفته شده، تعبیر «تکفیر نرم» است.
🔸ادامه در لینک زیر:
https://www.zeitoons.com/105065
#کدیور
#شبهتکفیر
#یوسفیاشکوری
@NewHasanMohaddesi
ابتدا باید عرض بکنم که ایشان هیچ دلیلی برای «مهمل و میانتهی» خواندن این مفهوم ذکر نکرده اند و مرجعوار چنین حکمی صادر نموده اند. علاوه بر این، هیچیک از دلایل چندگانهی مرا در باب این موضوع وارسی نکرده و رد ننموده اند. این شیوهی سخن گفتن با منتقدان از ایشان بعید است و بیشتر به فرهنگ برخی مراجع حوزوی شبیه است که از بالا عتاب و خطاب میکنند و حکم صادر مینمایند و به اطاعت فرامیخوانند.
اما علاوه بر سخنان پیشینام در این باره، دو دلیل دیگر را برای دفاع از کاربرد مفهوم «شبهتکفیر» بیان میکنم. نخستین آن، کاربرد واژههای مشابه از سوی دیگران است. معنای بهکارگیری این واژهها که بهنحوی معادل مفهوم «شبهتکفیر» اند، این است که پدیدهای وجود دارد که افراد مختلفی بهدور از هم و بیارتباط با هم تلاش کرده اند آن را نامگذاری کنند. نخست اشاره میکنم به تعبیر دکتر سروش دباغ که در توصیف نوع مواجههی دکتر کدیور با دکتر سروش، آن را «تکفیر تلویحی» خوانده است و این تعبیر را در برابر «تکفیر تصریحی» بهکار برده است:
«در همان نوشته، صفت تلویحی را نیز پشت تکفیر آورده بودم. ... وقتی به کسی بگویند دینِ متفاوت آوردهای، مفروض ناگفتهاش این است که از دین سابق خارج شدهای. «دین متفاوت» و «انحلال اسلام» عینِ عباراتی است که کدیور به سه تن از نواندیشان دینی ایران، نسبت داده است. اساسا دینِ متفاوت نیازی به بازسازی ندارد. ... باید نسبت به تکفیرِ «دیگری»، اعمّ از تفکیر تلویحی و تصریحی بر حذر بود و آنرا به فقیهانی سپرد که دل در گروی این امر دارند» (دباغ، ۱۴۰۱).
البته، تعبیر «تکفیر تلویحی» قبل از بهکارگیری ایشان نیز مورد استفاده قرار گرفته است [۱]. تعبیر مشابه دیگری که بهکار گرفته شده، تعبیر «تکفیر نرم» است.
🔸ادامه در لینک زیر:
https://www.zeitoons.com/105065
#کدیور
#شبهتکفیر
#یوسفیاشکوری
@NewHasanMohaddesi
اعتقاد بدون تعصب
@goftar_andisheh
نشستهای گفتار و اندیشه | جلسه ۶۷
♦️معرفی و بررسی کتاب «اعتقاد بدون تعصب»
اثر پیتر برگر و آنتون زایدرولد
✍ با حضور:
دکتر حسن محدثی و دکتر محمود مقدسی
@goftar_andisheh
#دین
#برگر
#کدیور
#مقدسی
#مدرنیته
@NewHasanMohaddesi
♦️معرفی و بررسی کتاب «اعتقاد بدون تعصب»
اثر پیتر برگر و آنتون زایدرولد
✍ با حضور:
دکتر حسن محدثی و دکتر محمود مقدسی
@goftar_andisheh
#دین
#برگر
#کدیور
#مقدسی
#مدرنیته
@NewHasanMohaddesi
👍4❤2