.
صورتت به نوارهای پرچم می‌ماند.
چشم‌هایت، دهانت، موهایت...
این تنها پرچمی‌ست که می‌توانم بپذیرم.

از کتابِ #زندگی_جای_دیگری_است
#میلان_کوندرا
ترجمه: #پانته‌_آ_مهاجر_کنگرلو
.
@MinimalForLife

.
تقریباً صبح است.
توکاها روی کابل تلفن منتظرند
و من راس ساعت ۶ صبح
ساندویچ فراموش‌شده‌ی دیروز را
می‌خورم.
صبح آرام روز یکشنبه.
یک لنگه کفشم
یک گوشه‌ی اتاق راست ایستاده
و لنگه‌ی دیگر به پهلو افتاده است.
بله، بعضی زندگی‌ها برای هدر دادن آفریده شده‌اند.

#چارلز_بوکوفسکی
ترجمه: #سینا_کمال_آبادی
.
@MinimalForLife

.
‏برای ثروتمند شدن دو دوران وجود دارد: دوران سازندگی يك كشور و دوران تخريب آن.

از کتابِ #بر_باد_رفته
#مارگارت_ميچل
.
@MinimalForLife

.
از لطف‌کردن متنفرم. از مردمی هم که به لطف‌کردن افتخار می‌کنند متنفرم. آدم‌های ازخودمتشکری که با بخشیدنِ چند سِنت، ادعای مهربانی می‌کنند. آنها نفرت‌انگیزند.

از کتابِ #آدمکش_کور
#مارگارت_اتوود
ترجمه: #شهین_آسایش
#نشر_ققنوس
.
@MinimalForLife

.
نفس بگشا
تا نشانم دهی
راه من
از آه توست

#یدالله_رویایی
.
@MinimalForLife

.
عاشقی بداقبالم
نه می‌توانم به سویت بیایم
و نه می‌توانم به خودم برگردم
دلم بر من شوریده است.

#محمود_درويش
ترجمه‌: #محمدرضا_تركى
.
@MinimalForLife

.
تنها مکانِ امنم همین نوشتن است.

از کتابِ #نوشتن_همین_و_تمام
#مارگریت_دوراس
ترجمه‌: #قاسم_روبین
#نشر_اختران
.
@MinimalForLife

.
من فکر می‌کنم که مدت درازی است که مُرده‌ایم؛ دقیقاً در لحظه‌ای که دیگر مفید نبوده‌ایم.

از کتابِ #مرده_های_بی_کفن_و_دفن
#ژان_پل_سارتر
.
@MinimalForLife

.
جانم فدای زلف تو، آن‌دم که پُرسمت
کاین چیست؟ موی بافته؟ گویی که دامِ تست

#امير_خسرو_دهلوی
.
@MinimalForLife

.
یک دریچه آزادی
باز کن به زندانم
یک سبد پر از شادی
خرج کن که مهمانم
...
لحظه‌های امروزم
شاد باد و رنگین باد
وعده‌های فردا را
اعتماد نتوانم

#سیمین_بهبهانی
.
@MinimalForLife

.
‏خواستن، ما را می‌سوزاند و توانستن فنا می‌كند ولی دانستن، سبب آرامش مداوم در سازمان ضعيفِ وجود است.

از كتابِ #چرم_ساغری
#انوره_دو_بالزاک
.
@MinimalForLife

.
این همه رنج، این همه زخم و این همه غصه کافی نبود که این همه دار و تیر و تفنگ می‌ساختند؟

از کتابِ #سال_بلوا
#عباس_معروفی
.
@MinimalForLife

.
چانه‌ها
دمی از جنبش باز نمی‌ماند؛
بی‌آنکه از تمامی صداها
یک صدا آشنای تو باشد.

#احمد_شاملو
.
@MinimalForLife

.
آیا دوباره گیسوانم را
در باد شانه خواهم زد؟
آیا دوباره باغچه‌ها را
بنفشه خواهم کاشت؟
و شمعدانی‌ها را
در آسمان پشت پنجره
خواهم گذاشت؟
آیا دوباره روی لیوان‌ها
خواهم رقصید؟
آیا دوباره زنگ در
مرا به سوی انتظار صدا خواهد برد؟

#فروغ_فرخزاد
.
@MinimalForLife

.
آدم‌های نادرست از حقیقت روی گردانند. آب زلال چشمه‌ی واقعیت‌ها، اهل تملق را دچار بیماری می‌کند.

از کتابِ #مردی_که_میخندد
#ویکتور_هوگو‏
.
@MinimalForLife

.
از روی سؤال‌های شخص، بهتر از جواب‌های او می‌توانید درباره‌اش قضاوت کنید.

#فرانسوا_ولتر
.
@MinimalForLife

.
از كجا آمده بودم
كه اشک‌های تو
در چشم‌های من بود
و واژه‌های دريا را
بر برج‌های باد
می‌نوشتم
و در چشم‌های تو
گم‌راه می‌رفتم؟

#شاپور_بنیاد
.
@MinimalForLife

.
در زندگی هر کس یک جا هست که از آن بازگشتی در کار نیست. و در موارد نادری نقطه‌‌ای است که نمی‌شود از آن پیش‌تر رفت. وقتی به این نقطه برسیم، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم این است که این نکته را در آرامش بپذیریم. دلیل بقای ما همین است.

از کتابِ #کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
ترجمه: #مهدی_غبرائی
#انتشارات_نیلوفر
.
@MinimalForLife

.
نامه‌های تو را دارم می‌سوزانم چون همیشه از این که چیزی برای پنهان کردن داشته باشم نفرت داشته‌ام. فاش بودن را با همه‌ی ضررهایش غالباً پذیرفته‌ام. بیا گذشته‌ها را اگر دوست داریم در آینده‌ها تکرار کنیم. در آینده‌ها زنده کنیم.

از کتابِ #شب_یک_شب_دو
#بهمن_فرسی
.
@MinimalForLife

.
خیلی طبیعی است دردمندان همیشه یاری‌گر هم باشند، اما معمولاً مقهور درد می‌شوند؛ آن‌قدری که می‌خواهند هر چه زودتر آن را بیندازند روی شانه‌های یکی دیگر. این است که هر دردمندی اگر مراقب نباشد، خودش می‌شود ویروس حامل درد برای دیگری.

از کتابِ #مرداد_دیوانه
#محمد_حسن_شهسواری
#نشر_هیلا
.
@MinimalForLife