🔅#امام_سجاد علیه السلام:
✍️ إنَّ اللّه َ يُحِبُّ كُلَّ قَلبٍ حَزينٍ
💠 خداوند دلهاى حزين را دوست دارد.
📚 الكافي : ۲/۹۹/۳۰
#حدیث_روز
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_School
✍️ إنَّ اللّه َ يُحِبُّ كُلَّ قَلبٍ حَزينٍ
💠 خداوند دلهاى حزين را دوست دارد.
📚 الكافي : ۲/۹۹/۳۰
#حدیث_روز
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_School
📌 دیکته نانوشته غلط ندارد....
🔅 #امام_علی علیه السلام:
✍️ إذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّهَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.
💠 از هر کاری که ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا رنجی که در اثر نگاهداشتن خود از آن چیز به تو می رسد بزرگتر از چیزی است که تو از آن می ترسی.
📚 نهج البلاغه، حکمت 166
#حدیث_روز
🏫مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_school
🔅 #امام_علی علیه السلام:
✍️ إذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّهَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.
💠 از هر کاری که ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا رنجی که در اثر نگاهداشتن خود از آن چیز به تو می رسد بزرگتر از چیزی است که تو از آن می ترسی.
📚 نهج البلاغه، حکمت 166
#حدیث_روز
🏫مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_school
📝 و اینگونه است گرفتاری انسان در چنگال بدعاقبتی....
باید پناه برد به خالق قادر متعال از شر نفس...از شر شیطان... از شر هر آنچه عاقبت را به لجنزار می برد
آنگونه پناه می برم که رسول خدا (ص) پناه برد:
✍ اَسْألُ اللهَ الْاِیمَانَ وَ التَّقْوَی وَ اَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شَرِّ عَاقِبَةِ الْاُمُورِ.
💠 از خداوند ایمان و تقوا طلب میکنم و از بدی پایان کارها به خدا پناه میبرم.
📚 الامالی، ص 576
#عکس_نوشته
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_school
باید پناه برد به خالق قادر متعال از شر نفس...از شر شیطان... از شر هر آنچه عاقبت را به لجنزار می برد
آنگونه پناه می برم که رسول خدا (ص) پناه برد:
✍ اَسْألُ اللهَ الْاِیمَانَ وَ التَّقْوَی وَ اَعُوذُ بِاللهِ مِنْ شَرِّ عَاقِبَةِ الْاُمُورِ.
💠 از خداوند ایمان و تقوا طلب میکنم و از بدی پایان کارها به خدا پناه میبرم.
📚 الامالی، ص 576
#عکس_نوشته
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_school
📸 #گزارش_تصویری
▪️مراسم عزاداری دهه اول محرم ۱۴۰۲
▪️سومین روز مراسم
🗓 ۲ مرداد ۱۴۰۲
#مراسم
#واحد_فرهنگی
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @masaf_school
▪️مراسم عزاداری دهه اول محرم ۱۴۰۲
▪️سومین روز مراسم
🗓 ۲ مرداد ۱۴۰۲
#مراسم
#واحد_فرهنگی
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @masaf_school
Forwarded from آرشیو کلیپهای استاد رائفیپور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 کلیپ استاد رائفی پور
📝 « معجزه ی اشک »
سخنرانی کامل این کلیپ 👇
https://t.iss.one/Masafbox/2067
#فرهنگی #اجتماعی #اهل_بیت
✅ @Masafbox
✅ @Masafclips
📝 « معجزه ی اشک »
سخنرانی کامل این کلیپ 👇
https://t.iss.one/Masafbox/2067
#فرهنگی #اجتماعی #اهل_بیت
✅ @Masafbox
✅ @Masafclips
📚 #برشی_از_کتاب
📖 #سلام_بر_ابراهیم
📌 قهرمان|حسین الله کرم
🔸مسابقات قهرماني 74کيلو باشگاه ها بود. ابراهيم همه حريفان را يکي پس از ديگری شكست داد و به نيمه نهایی رسيد. آن سال ابراهيم خيلی خوب تمرين کرده بود. اکثر حريفها را با اقتدار شکست داد.
🔹اگر اين مســابقه را ميزد حتماً در فينال قهرمان می شــد. اما در نيمه نهایی خیلی بد کشتی گرفت.
بالاخره با يک امتياز بازی را واگذار كرد!
آن ســال ابراهيم مقام سوم را کســب کرد.
🔸اما سالها بعد، همان پسری که حريف نيمه نهایی ابراهيم بود را ديدم. آمده بود به ابراهيم سر بزند.آن آقــا از خاطرات خودش با ابراهيم تعريف می کــرد.
همه ما هم گوش می کرديم.
🔹تا اينکه رســيد به ماجرای آشــنای خودش با ابراهيم و گفت: آشنایی ما برمی گردد به نيمه نهایی کشتي باشگاه ها در وزن 74کيلو، قرار بود من با ابراهيم کشتي بگيرم.
🔸اما هر چه خواست آن ماجرا را تعريف کند ابراهيم بحث را عوض ميکرد!
آخر هم نگذاشــت كه ماجرا تعريف شود! روز بعد همان آقا را ديدم وگفتم:
اگه ميشه قضيه کشتی خودتان را تعريف کنيد.
او هم نگاهي به من کرد. نََفس عميقي کشــيد وگفت: آن سال من در نيمه نهایی حريف ابراهيم شدم.
اما يکی از پاهايم شديداً آسيب ديد. به ابراهيم که تا آن موقع نميشــناختمش گفتم: رفيق، اين پای
من آســيب ديده. هوای ما رو داشته باش.
َ ابراهيم هم گفت: باشه داداش، چشم.
🔹بازيهای او را ديده بودم. توي كشــتی اســتاد بود. با اينکه شــگرد ابراهيم فن هایی بود که روي پا ميزد. اما اصلا به پاي من نزديک نشد! ولی من، در کمال نامردی يه خاک ازش گرفتم و خوشحال از اين پيروزی
به فينال رفتم.
🔸ابراهيم با اينکه راحت می تونســت من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولی اين کار رو نکرد. بعد ادامه داد: البته فكر ميكنم او از قصد كاری كرد كه من برنده بشــم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرماني براي او تعريف ديگه ای داشت.
🔹ولی من خوشــحال بودم. خوشحالی من بيشتر از اين بود که حريف فينال،بچه محل خودمون بود. فکر ميکردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن.اما توي فينال با اينکه قبل از مســابقه به دوســتم گفته بودم که پايم آسيب ديده، اما دقيقاً با اولين حرکت همان پای آســيب ديــده من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روي زمين و بالاخره من ضربه شدم.
🔸آن سال من دوم شدم و ابراهيم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهيم قهرمانی بود. از آن روز تــا حالا با او رفيقم. چيزهاي عجيبی هم از او ديده ام. خدا را هم شکر ميکنم که چنين رفيقی نصيبم کرده.
🔹صحبتهايش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه فقط به صحبتهايش فکر ميکردم.
🔸يادم افتاد در مقر ســپاه گيان غرب روي يكي از ديوارها براي هر كدام از رزمنده ها جمله هایی نوشته شده بود.
در مورد ابراهيم نوشته بودند:
"ابراهيم هادی رزمنده ای با خصائص پوريای ولی"
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_school
📖 #سلام_بر_ابراهیم
📌 قهرمان|حسین الله کرم
🔸مسابقات قهرماني 74کيلو باشگاه ها بود. ابراهيم همه حريفان را يکي پس از ديگری شكست داد و به نيمه نهایی رسيد. آن سال ابراهيم خيلی خوب تمرين کرده بود. اکثر حريفها را با اقتدار شکست داد.
🔹اگر اين مســابقه را ميزد حتماً در فينال قهرمان می شــد. اما در نيمه نهایی خیلی بد کشتی گرفت.
بالاخره با يک امتياز بازی را واگذار كرد!
آن ســال ابراهيم مقام سوم را کســب کرد.
🔸اما سالها بعد، همان پسری که حريف نيمه نهایی ابراهيم بود را ديدم. آمده بود به ابراهيم سر بزند.آن آقــا از خاطرات خودش با ابراهيم تعريف می کــرد.
همه ما هم گوش می کرديم.
🔹تا اينکه رســيد به ماجرای آشــنای خودش با ابراهيم و گفت: آشنایی ما برمی گردد به نيمه نهایی کشتي باشگاه ها در وزن 74کيلو، قرار بود من با ابراهيم کشتي بگيرم.
🔸اما هر چه خواست آن ماجرا را تعريف کند ابراهيم بحث را عوض ميکرد!
آخر هم نگذاشــت كه ماجرا تعريف شود! روز بعد همان آقا را ديدم وگفتم:
اگه ميشه قضيه کشتی خودتان را تعريف کنيد.
او هم نگاهي به من کرد. نََفس عميقي کشــيد وگفت: آن سال من در نيمه نهایی حريف ابراهيم شدم.
اما يکی از پاهايم شديداً آسيب ديد. به ابراهيم که تا آن موقع نميشــناختمش گفتم: رفيق، اين پای
من آســيب ديده. هوای ما رو داشته باش.
َ ابراهيم هم گفت: باشه داداش، چشم.
🔹بازيهای او را ديده بودم. توي كشــتی اســتاد بود. با اينکه شــگرد ابراهيم فن هایی بود که روي پا ميزد. اما اصلا به پاي من نزديک نشد! ولی من، در کمال نامردی يه خاک ازش گرفتم و خوشحال از اين پيروزی
به فينال رفتم.
🔸ابراهيم با اينکه راحت می تونســت من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولی اين کار رو نکرد. بعد ادامه داد: البته فكر ميكنم او از قصد كاری كرد كه من برنده بشــم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرماني براي او تعريف ديگه ای داشت.
🔹ولی من خوشــحال بودم. خوشحالی من بيشتر از اين بود که حريف فينال،بچه محل خودمون بود. فکر ميکردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن.اما توي فينال با اينکه قبل از مســابقه به دوســتم گفته بودم که پايم آسيب ديده، اما دقيقاً با اولين حرکت همان پای آســيب ديــده من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روي زمين و بالاخره من ضربه شدم.
🔸آن سال من دوم شدم و ابراهيم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهيم قهرمانی بود. از آن روز تــا حالا با او رفيقم. چيزهاي عجيبی هم از او ديده ام. خدا را هم شکر ميکنم که چنين رفيقی نصيبم کرده.
🔹صحبتهايش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه فقط به صحبتهايش فکر ميکردم.
🔸يادم افتاد در مقر ســپاه گيان غرب روي يكي از ديوارها براي هر كدام از رزمنده ها جمله هایی نوشته شده بود.
در مورد ابراهيم نوشته بودند:
"ابراهيم هادی رزمنده ای با خصائص پوريای ولی"
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_school
🔅امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
✍️ العِلمُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ
💠 علم، ريشه هر خوبى است.
📚شرح غررالحکم، ج ۱، ص ۲۰۵
#حدیث_روز
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_school
✍️ العِلمُ أصلُ كُلِّ خَيرٍ
💠 علم، ريشه هر خوبى است.
📚شرح غررالحکم، ج ۱، ص ۲۰۵
#حدیث_روز
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @Masaf_school
📸 #گزارش_تصویری
▪️مراسم عزاداری دهه اول محرم ۱۴۰۲
▪️چهارمین روز مراسم
🗓 ۳ مرداد ۱۴۰۲
#مراسم
#واحد_فرهنگی
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @masaf_school
▪️مراسم عزاداری دهه اول محرم ۱۴۰۲
▪️چهارمین روز مراسم
🗓 ۳ مرداد ۱۴۰۲
#مراسم
#واحد_فرهنگی
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @masaf_school
📸 #گزارش_تصویری
▪️مراسم عزاداری دهه اول محرم ۱۴۰۲
▪️پنجمین روز مراسم
🗓 ۴ مرداد ۱۴۰۲
#مراسم
#واحد_فرهنگی
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @masaf_school
▪️مراسم عزاداری دهه اول محرم ۱۴۰۲
▪️پنجمین روز مراسم
🗓 ۴ مرداد ۱۴۰۲
#مراسم
#واحد_فرهنگی
🏫 مدرسه تمدنی مصاف
☑️ @masaf_school