مکالمۀ امام حسین علیه السلام و عمرسعد
🔹کارها در راه دین سخت میشود. آن صحبتی که بین اباعبدالله و عمرسعد رد و بدل میشود، نشان میدهد که حضرت برای نصیحت کردن و اتمام حجّت با عمرسعد میرود؛ اصلاً میفرماید: «وَيلَکَ! وای بر تو، چه کار داری میکنی؟»(مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۸) این طور صحبت میکند؛ حضرت به عمرسعد فرمودند: «از خدا بترس، تو که میدانی من فرزند چه کسی هستم؛ پس چرا مرا یاری نمیکنی؟!»
🔸پس اصلاً حضرت به آنجا رفته است که بگوید تو تازه باید به سپاه من ملحق شوی؛ بیطرفی هم نه! بیطرف نداریم عزیزم؛ در کربوبلا بیطرفان بیشرفانند! مثل حُر باید طرف انتخاب بکنی؛ از این طرف به آن طرف بیایی. باید تکلیف خودت را مشخص کنی.
🔹حضرت فرمود: «پس چرا مرا یاری نمیکنی؟» عمرسعد بهانه آورد که «میترسم خانهام را ویران کنند.» حضرت فرمود: «من آن را از نو برای تو میسازم.» باز به بهانهای دیگر متوّسل گردید که «میترسم باغ و زراعتم را بگیرند.» تجارتش بود، پولش را از این راه درمیآورد؛ امروزیاش میشود: «میترسم شغلم را از من بگیرند، اگر من پای حرف تو بایستم من را از کارم بیرون میاندازند!» حضرت فرمود: «من بهتر از آن را در حجاز به تو میدهم.» باز عمرسعد بهانهای دیگر متمسّک شد که «میترسم ابنزیاد زن و بچّهام را در کوفه بکشد.» صحبت زن و بچّه است، دیگر حضرت سکوت کرد و سپس فرمود: «ویرانی خانه و مزرعه موجب جواز قتل فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله نمیشود.»
🔸نفرینش کرد و فرمود: «خداوند تو را در رختخوابت ذبح کند و در روز قیامت تو را مورد بخشش قرار ندهد و امیدوارم که از گندم عراق جز اندکی نخوری!»(المقرم، مقتلالحسین، ص۲۱۱) امام زمانت چشم در چشمت بایستد و تو را نفرین و لَعن کند و برایت آرزوی عذاب بکند! این را به شما بگویم که اگر امام زمان را کنار بگذارید، در همین دنیا هم به هیچچیز نمیرسید؛ وحشتناک است، آدم تنش میلرزد!
برگرفته از سخنرانی استاد رائفیپور با موضوع:
✅ اخلاق عاشورایی - جلسه دوم
📅 ۲۱ مهر ۹۵
📍تهران
#امام_حسین
#عمر_سعد
#عاشورا
#محرم
#مذهبی
#متن_کوتاه
📥 لینک دانلود سخنرانی
📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا)
☑️ @Masaf_Nevis
🔹کارها در راه دین سخت میشود. آن صحبتی که بین اباعبدالله و عمرسعد رد و بدل میشود، نشان میدهد که حضرت برای نصیحت کردن و اتمام حجّت با عمرسعد میرود؛ اصلاً میفرماید: «وَيلَکَ! وای بر تو، چه کار داری میکنی؟»(مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۸) این طور صحبت میکند؛ حضرت به عمرسعد فرمودند: «از خدا بترس، تو که میدانی من فرزند چه کسی هستم؛ پس چرا مرا یاری نمیکنی؟!»
🔸پس اصلاً حضرت به آنجا رفته است که بگوید تو تازه باید به سپاه من ملحق شوی؛ بیطرفی هم نه! بیطرف نداریم عزیزم؛ در کربوبلا بیطرفان بیشرفانند! مثل حُر باید طرف انتخاب بکنی؛ از این طرف به آن طرف بیایی. باید تکلیف خودت را مشخص کنی.
🔹حضرت فرمود: «پس چرا مرا یاری نمیکنی؟» عمرسعد بهانه آورد که «میترسم خانهام را ویران کنند.» حضرت فرمود: «من آن را از نو برای تو میسازم.» باز به بهانهای دیگر متوّسل گردید که «میترسم باغ و زراعتم را بگیرند.» تجارتش بود، پولش را از این راه درمیآورد؛ امروزیاش میشود: «میترسم شغلم را از من بگیرند، اگر من پای حرف تو بایستم من را از کارم بیرون میاندازند!» حضرت فرمود: «من بهتر از آن را در حجاز به تو میدهم.» باز عمرسعد بهانهای دیگر متمسّک شد که «میترسم ابنزیاد زن و بچّهام را در کوفه بکشد.» صحبت زن و بچّه است، دیگر حضرت سکوت کرد و سپس فرمود: «ویرانی خانه و مزرعه موجب جواز قتل فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله نمیشود.»
🔸نفرینش کرد و فرمود: «خداوند تو را در رختخوابت ذبح کند و در روز قیامت تو را مورد بخشش قرار ندهد و امیدوارم که از گندم عراق جز اندکی نخوری!»(المقرم، مقتلالحسین، ص۲۱۱) امام زمانت چشم در چشمت بایستد و تو را نفرین و لَعن کند و برایت آرزوی عذاب بکند! این را به شما بگویم که اگر امام زمان را کنار بگذارید، در همین دنیا هم به هیچچیز نمیرسید؛ وحشتناک است، آدم تنش میلرزد!
برگرفته از سخنرانی استاد رائفیپور با موضوع:
✅ اخلاق عاشورایی - جلسه دوم
📅 ۲۱ مهر ۹۵
📍تهران
#امام_حسین
#عمر_سعد
#عاشورا
#محرم
#مذهبی
#متن_کوتاه
📥 لینک دانلود سخنرانی
📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا)
☑️ @Masaf_Nevis