مهدیاران | mahdiaran
43.3K subscribers
8.57K photos
3.41K videos
1.09K files
8.11K links
رسانۀ تخصصی مهدویت و حوزه آخرالزمان

بزرگترین کانال تخصصی مهدویت کشور

باتولیدبیش از۶۰۰۰محتوای مهدوی

آدرس ما دراینستاگرام وسایرپیام‌رسان‌ها:↶
t.iss.one/Mahdiaran/19307

👤ادمین:↶
my.masaf.ir/r/Telegram

💳شماره‌کارت جهت کمک به امورات مهدوی:↶
5041721112169249
Download Telegram
📌 #طرح_مهدوی ؛ #عاشقانه_مهدوی

🔹 داوود من! دوباره بخوان تا که عالمی
‏ایمان بیاورد به طنینِ صدایتان...

🔅 اللهم عجل لولیک الفرج

🖼 #پروفایل

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📱 #کلیپ ؛ #استوری

▫️هر‌کسی خوشبختی را یک‌جور معنا می‌کند...
اما من می‌گویم: هرجا که شما باشی، خوشبختی هم آنجاست.

🔅 اللهم عجل لولیک الفرج

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
استوری سلام بر تو.zip
548.7 MB
🗂 #آرشیو فایل زیپ #استوری

📱 ۴۰ عدد کلیپ #بدون_لوگو با موضوع #سلام_بر_تو در سایز استوری

🗓 مناسب روزشمار #نیمه_شعبان و دهه مهدویت

📥 دانلود مستقیم از سایت

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
داستانک هدیه تولد.zip
105.9 MB
🗂 #آرشیو فایل زیپ #داستانک

🖼 ۲۷ عدد تصویر #بدون_لوگو با موضوع #هدیه_تولد در دو سایز استوری و پروفایل

🗓 مناسب روزشمار #نیمه_شعبان و دهه مهدویت

📥 دانلود مستقیم از سایت

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یک منتظر.zip
4.3 MB
🗂 #آرشیو فایل زیپ #تلنگر

🖼 ۲۲ عدد تصویر #بدون_لوگو با موضوع #یک_منتظر در دو سایز استوری و پروفایل

🗓 مناسب روزشمار #نیمه_شعبان و دهه مهدویت

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#کجای_قصۀ_ظهوری ؟! 

1⃣ قسمت اول

📆 سلام جان برادر! امیدوارم توی این روزهای پاییزی حال دلت خوب باشه. کلّی با خودم کلنجار رفتم بنویسم یا نه. دل به دریا می‌زنمو واسه خودم می‌نویسم. یه جور مشق‌کردن واسه کلاس انتظار...
همه‌چی از آخرین روز ماه صفر شروع شد. روز  آخری، حس عجیبی داشتم. یه جور دلتنگی واسه پیرهن مشکیم که بهش خو کردم و دلم نمیاد ازش دل بکنم و بازم چشم بدوزم به تقویم و محرم سال دیگه و مدام چرتکه بندازمو مدام با خودم بگم: سال بعد هستم یا نه…

🛵 با یکی از بچه‌های هیأت از مسجد بیرون اومدم. دمِ در نمی‌دونم چی شد. حرفامون تازه گل انداخت، از هر دری حرف زدیم که خواسته یا ناخواسته، بحث کشیده شد به اون سوال، سوالی که موقع خداحافظی، در حالی که سوئیچ موتور رو روشن کرده بودم، زمین‌گیرم کرد! 
نمی‌دونم چی شد، حرفمون به اینجا کشید که شهدا مگه زن و بچه نداشتن، مگه زندگی نداشتن، پس چی شد راحت از همه چی گذشتن و سبکبال رفتن؟!

🚘 هر کدوممون جواب‌هایی فراخور درک و احساسمون دادیم، اما من، توی خماری فهمیدنِ راز این شیدایی موندم، بعضی سوالا، جوابش گفتنی نیست، چشیدنیه، شایدم دیدنی...
خداحافظی کردم، سوار موتور شدم، به راه افتادم. یهویی لرز رفت توی بدنم، اما هنوز اون سوال باهام بود؛ توی ترافیک، لابه‌لای ماشینایی که توی هم وول می‌خوردن، توی مسیر و توی نسیمی که به صورتم می‌خورد و لرز بدنمو شدیدتر می‌کرد.

🏠 هرچی بود منو با خودش همراه کرد، دلم می‌خواست به قدر فهمش بفهمه، مگه می‌شه یه آدم دلش اونقدر بزرگ بشه که هیچ تلاطمی توی زندگی نتونه آرامشش رو بهم بزنه. جلوی در خونه رسیدم. کلید رو چرخوندم توی قفل، رفتم توی خونه، البته فکر و خیال زودتر از من دویدن توی خونه!

🗣 ادامه دارد...

📖 #داستان_کوتاه
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دعای عهد
سید حجت بحرالعلومی
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه

فایل متن دعای عهد
کلیپ دعای عهد
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر 

📌 مجلس...

🎤 مجلس حسابی گرفته بود. وقتی مداح، از ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین علیه‌السلام سخن گفت، صدای ضجّه از همه بلند شد.
اما هر لحظه که امام زمان، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر می‌دهد، ضجّه از کسی بلند نمی‌شود!

✍️ في مجلس لمّا صاح المحدّث: « قال الحسین هل من ناصر ينصرني»؛ فضجّ الحاضرين، لکن الآن کلّما ينادي إمام زماننا « هل مِن ناصر ينصرني»؛ ماحدا يلبّي أو يضج على غربته!

👤 او هم خودش را #یک_منتظر می‌دانست!
هم الذین کانوا یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مهدیاران | mahdiaran
#کجای_قصۀ_ظهوری ؟!  1⃣ قسمت اول 📆 سلام جان برادر! امیدوارم توی این روزهای پاییزی حال دلت خوب باشه. کلّی با خودم کلنجار رفتم بنویسم یا نه. دل به دریا می‌زنمو واسه خودم می‌نویسم. یه جور مشق‌کردن واسه کلاس انتظار... همه‌چی از آخرین روز ماه صفر شروع شد.…
#کجای_قصۀ_ظهوری ؟! 

2⃣ قسمت دوم

🍰 گیر کرده بودم توی اون خاطرهٔ آخری که انگار مثل تکهٔ آخر کیک، قسمتت بشه و تو با ولع بخوریش! اونجا که دستم توی دست دوستم بود که خاطره رو گفت: توی خاطرات یکی از شهدا خوندم که شب عمليات، گوشهٔ عکس دختر نوزادش از جیب لباس نظامیش بیرون بوده، دوستش عکس رو بیرون می‌کشه و نگاش می‌کنه، بعد با لبخند می‌گه: چه دختر نازی! خدا بهت ببخشه. نگفته بودی دختر داری!
دوستش می‌گه: عکس رو بگذار سرجاش، نمی‌خوام عکس دخترمو ببینم. دوسش تعجب می‌کنه و می‌گه: مگه تو عکس دخترتو تا حالا ندیدی؟!

🖼 اشک تو چشاش جمع می‌شه و می‌گه: نه، خدا اونو تازه بهم داده، هنوز یه ماهش نشده! خانمم عکسشو واسم فرستاده تا ببینمش! گفته موقع تولدش که نبودی، لااقل عکسشو ببین! اما بازم دلم نیومد نگاش کنم. چون ترسیدم شب عملیات، مهرش زمین‌گیرم کنه، نتونم واسه حرف امام، مردونه بجنگم! برای همین تا حالا عکس دخترمو ندیدم!

🥾 داشتم بند کفشامو باز می‌کردم که بوی غذا پیچیده توی مشامم و قیمهٔ خانم تا دم در به استقبالم اومد. عاشق دست‌پخت خانمم هستم، مخصوصاً وقتی غذا، قیمه باشه. اونقدر دیر رسیدم خونه که مستقیماً می‌رم سر سفره. صدای اعتراض همه دراومده. امیر غرولند می‌کنه که بابا فکر خودت نیستی، فکر شکم ما بدبختا باش! سر سفرهٔ غذا می‌شینم، غذا می‌خورم، اما اینجا نیستم. خانمم با اشاره بهم می‌گه: چته؟ کجایی؟

راستی کجام؟ کاش می‌دونستم چمه. کاش این حس غریب رو می‌فهمیدم. خورده‌نخورده می‌رم توی هال. دکمهٔ کنترل تلویزیون رو بالا و پایین می‌کنم، فوتبال یا سریال؟! فرقی برام نمی‌کنه، چشمام به تلویزیونه، اما دلمو نمی‌دونم کجاس. عادت ندارم زود بخوابم، اما تا به خودم میام، سرم نرسیده به بالش، می‌رم توی خواب و یکی انگار دکمه منو خاموش می‌کنه و دیگه هیچی نمی‌فهمم!

🗣 ادامه دارد...

📖 #داستان_کوتاه
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دعای عهد
سید حجت بحرالعلومی
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه

فایل متن دعای عهد
کلیپ دعای عهد
🖼 #عکس_نوشته

👤 استاد #عالی

▫️در روز، حضرت هزاران بار برای ما دعا می‌کنند تا از بلایا محفوظ بمانیم، پس کمترین کاری که می‌تونیم بکنیم، تقدیم کردن صلوات با "وعجل فرجهم" به محضر ایشان است.

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
موسیقی.zip
377.8 MB
🗂 #آرشیو فایل زیپ #صوت_مهدوی

🎧 ۶۰ عدد #موسیقی مهدوی از خواننده‌های مطرح کشور

🗓 مناسب ایام دهه مهدویت و #نیمه_شعبان

📥 دانلود مستقیم از سایت

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نماهنگ مهدوی.zip
1.4 GB
🗂 #آرشیو فایل زیپ #نماهنگ

🎹 ۱۲ عدد کلیپ #بدون_لوگو با کیفیت بالا

🗓 مناسب ایام دهه مهدویت و #نیمه_شعبان

📥 دانلود مستقیم از سایت

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اثر محبت امام
استاد میرباقری
🔊 #صوت_مهدوی

🎵 #پادکست «اثر محبت و اشتیاق امام»

👤 استاد #میرباقری

🔅 قبل از اینکه فرصت تموم بشه محبت امام، همه وجود آدم رو برمی‌گردونه به سمت خدا...

واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مهدیاران | mahdiaran
#کجای_قصۀ_ظهوری ؟!  2⃣ قسمت دوم 🍰 گیر کرده بودم توی اون خاطرهٔ آخری که انگار مثل تکهٔ آخر کیک، قسمتت بشه و تو با ولع بخوریش! اونجا که دستم توی دست دوستم بود که خاطره رو گفت: توی خاطرات یکی از شهدا خوندم که شب عمليات، گوشهٔ عکس دختر نوزادش از جیب لباس…
#کجای_قصۀ_ظهوری ؟! 

3⃣ قسمت سوم

💤 هنوز چشام گرمِ خواب نشده بود که سلام کرد. اونم چه سلامی! گرم و صمیمی. پشت پلک‌های بستم انگار می‌دیدمش، حسش می‌کردم. سلامش، گرمم کرد. سلامش جوری بود که دوست داشتم سکوت کنم و چشامو باز نکنم، دوست داشتم فکر کنه نشنیدم، بازم سلام بده. اونم با تُنِ صدای مردونه و محکم، از جنس اون صداهایی که جون می‌ده واسه دوبلور شدن. آروم چشامو باز کردم.

🧡 روبه‌روم ایستاده بود. با لباس خاکی مخصوص بچه‌های جنگ، با چفیه و یک لبخند خوشگل تو‌‌دل‌برو که به اون صورت مهربون و محاسن خوشگل میومد.
نمی‌دونم چرا دست و پامو گم نکردم، چرا هول نشدم. اینجور موقع‌ها، اگه سر و کلهٔ یکی پیدا بشه، معمولاً سریع پا می‌شم و کلی رنگ‌به‌رنگ می‌شم و سریع عذرخواهی می‌کنم و می‌گم: ببخشین تو رو خدا، بی‌ادبیه جلو شما، دراز کشیدم.

🌙 اما این خودیه، ساده و بی‌تکلف، مثل رفقای هیأت که آدم شوخی و جدی‌شون رو هیچ‌وقت نمی‌فهمه، توی روضه داد می‌زنن و بعدش کلی بگو و بخند داریم.
آروم سرجام نشستم. با یه لبخند ملایم، سلام دادم. برعکس همیشه که اگه یهویی بلند بشم، سردرد و سرگیجه میاد سراغم، اما الان احساس کِرختی نمی‌کردم. نمی‌دونم چرا نپرسیدم: ببخشید شما؟!
اصلاً به ذهنم خطور نکرد این کیه، اینجا توی اتاق خوابم، چیکار می‌کنه، اونم نصف شب! البته نصف‌شبو مطمئن نیستم، چون همه‌جا روشنه، یه نور ملایم و یکدست…

📿 گرم و صمیمی می‌گه: هنوز که خوابی سیّد! نمی‌خوای پاشی؟! پاشو، کلّی کار داریم اخوی!
خمیازه ریزی کشیدمو گفتم: کجا به سلامتی؟ مگه قراره جایی بریم؟!
دونه‌های تسبیح از لای انگشتاش لیز می‌خورن و نگام رو انگشتر عقیقش می‌مونه که می‌گه: اگه زودتر پاشی، تو راه واست می‌گم…

🗣 ادامه دارد...

📖 #داستان_کوتاه
@Mahdiaran
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دعای عهد
سید حجت بحرالعلومی
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه

فایل متن دعای عهد
کلیپ دعای عهد