یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ
ای خدایی که گره هر سختی
به دست تو باز شود ..
#صحیفه_سجادیه
@Heyate_Majazii
ای خدایی که گره هر سختی
به دست تو باز شود ..
#صحیفه_سجادیه
@Heyate_Majazii
نظام رشتی را خواب دیدند و از او پرسیدند:
چه چیز به درد عالم آخرت می خورد؟!
گفت دو چیز:
«یکی امام حسین(؏) و یکی هم تقوا»
پرسیدند: حالت چطور است؟!
یک بیت شعر خواند:
{شُکر خدا که در پناه حسینیم
گیتی از این خوبتر پناه ندارد}
• آیت اللّٰه مجتهدی تهرانی(ره) •
@Heyate_Majazii
چه چیز به درد عالم آخرت می خورد؟!
گفت دو چیز:
«یکی امام حسین(؏) و یکی هم تقوا»
پرسیدند: حالت چطور است؟!
یک بیت شعر خواند:
{شُکر خدا که در پناه حسینیم
گیتی از این خوبتر پناه ندارد}
• آیت اللّٰه مجتهدی تهرانی(ره) •
@Heyate_Majazii
قالَ الإمامُ سیدالشهداء أبُوعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن(؏)
[ اَللّهُمَّ لا تَسْتَدْرِجنى بِالاِْحسانِ
وَ لا تُؤَدِّبْنى بِالْبَلاء
خدايا! با غرق كردن من در ناز و نعمت
مرا به پرتگاه عذاب خويش مَكشان
و با بلايا (گرفتارى ها) ادبم مكن ]
عيون اخبار الرضا ، ج ۱، ص ۱٠۷
@Heyate_Majazii
[ اَللّهُمَّ لا تَسْتَدْرِجنى بِالاِْحسانِ
وَ لا تُؤَدِّبْنى بِالْبَلاء
خدايا! با غرق كردن من در ناز و نعمت
مرا به پرتگاه عذاب خويش مَكشان
و با بلايا (گرفتارى ها) ادبم مكن ]
عيون اخبار الرضا ، ج ۱، ص ۱٠۷
@Heyate_Majazii
یک بار توی حرم امام رضا(؏)
همراه ایشان بودم
به آخرین در که رسیدیم
که از آنجا ضریح پیدا بود
آقا خم شدند
و خودشان را روی زمین انداختند
و زمین را بوسیدند
من نگران شدم که نکند
آقا زیر دست و پا بماند ..
• براساس خاطره یکی از شاگردان
آیت اللّٰه بهجت(ره) •
@Heyate_Majazii
همراه ایشان بودم
به آخرین در که رسیدیم
که از آنجا ضریح پیدا بود
آقا خم شدند
و خودشان را روی زمین انداختند
و زمین را بوسیدند
من نگران شدم که نکند
آقا زیر دست و پا بماند ..
• براساس خاطره یکی از شاگردان
آیت اللّٰه بهجت(ره) •
@Heyate_Majazii
شیخ رجبعلی خیاط به همراه
شیخ حسن تزودی
در امامزاده صالح تهران نشسته بودند
که جناب شیخ می گوید:
{یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما"
حسین جان!
ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم
و در رکاب شما به شهادت میرسیدم}
وقتی اینگونه آرزو می کند
می بینند هوا ابری شد
و یک تکه ابر بالای سر آنها
قرار گرفت و شروع کرد
به باریدن تگرگ
شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند
و به امامزاده پناه می برد؛
وقتی بارش تگرگ تمام می شود
شیخ از امامزاده بیرون می آید
و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد
او امام حسین(؏) را زیارت می کند
و حضرت به او می فرمایند:
شیخ رجبعلی!
روز عاشورا مثل این تگرگ تیر
به جانب من و یارانم می بارید
ولی هیچ کدام جا خالی نکردند
و در برابر تیرها مقاوم و
راست قامت ایستادند
دیدی که چگونه از دست
این تگرگ ها فرار کردی
مگر می شود هر کس
ادعای عشقِ والا را داشته باشد؟!
@Heyate_Majazii
شیخ حسن تزودی
در امامزاده صالح تهران نشسته بودند
که جناب شیخ می گوید:
{یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما"
حسین جان!
ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم
و در رکاب شما به شهادت میرسیدم}
وقتی اینگونه آرزو می کند
می بینند هوا ابری شد
و یک تکه ابر بالای سر آنها
قرار گرفت و شروع کرد
به باریدن تگرگ
شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند
و به امامزاده پناه می برد؛
وقتی بارش تگرگ تمام می شود
شیخ از امامزاده بیرون می آید
و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد
او امام حسین(؏) را زیارت می کند
و حضرت به او می فرمایند:
شیخ رجبعلی!
روز عاشورا مثل این تگرگ تیر
به جانب من و یارانم می بارید
ولی هیچ کدام جا خالی نکردند
و در برابر تیرها مقاوم و
راست قامت ایستادند
دیدی که چگونه از دست
این تگرگ ها فرار کردی
مگر می شود هر کس
ادعای عشقِ والا را داشته باشد؟!
@Heyate_Majazii
چگونه امام زمان (عج) از احوال ما خبردار هستند
@drrafiei_ir
#منبر_صوتی
سخنران : حجتالاسلام #رفیعی
چگونه امام زمان علیه السلام از احوال ما خبردار هستند...
@Heyate_Majazii
سخنران : حجتالاسلام #رفیعی
چگونه امام زمان علیه السلام از احوال ما خبردار هستند...
@Heyate_Majazii
امشب شب دوم محرم است:وقتی کاروان وارد کربلا میشود، آنقدر این صحرا به خاطر بی آب و علفی مخوف بوده است که حضرت ام کلثوم سلام الله علیها و بچهها میترسند؛ ایشان به آقا میگوید که حسین جان اینجا بیابان مخوفی است؛اینجا کجاست؟ آقا میگویند حق داری؛《ههنا مسفک دمائنا》: خونهای ما را اینجا میریزند...💔
@Heyate_Majazii
@Heyate_Majazii