Forwarded from انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
💢نامه اعتراضی انجمنهای علوماجتماعی و تاریخی به اقدام وزارت آموزش و پرورش
به نام خداوند جان و خرد
جناب آقای محسن حاجیمیرزایی
وزیر محترم آموزش و پرورش
با سلام و احترام
همان طور که استحضار دارید ، در آستانۀ بازگشایی دانشگاه ها، دانش آموختگان رشتههای علوم اجتماعی و تاریخ با خبری دور از انتظار و نگران کننده روبرو شدند. بر اساس مندرجات دفترچه راهنمای آزمون استخدامی کشوری که توسط سازمان سنجش و آموزش کشور منتشر شده است، برای استخدام به عنوان دبیر تاریخ، و علوم اجتماعی، علاوه بر دانشآموختگان کارشناسی وکارشناسی ارشد این رشتهها، دانشآموختگان سطح ۲و ۳حوزه علمیه هم واجد شرایط اعلام شدهاند. اتخاذ این تصمیم غیرحرفهای که نشانۀ بهاندادن به دانشآموختگان مجموعۀ رشتههای علوم اجتماعی و تاریخ و بیتوجهی کامل به دانش و تخصص در تصدی نقش مهم معلمی در آموزش و پرورش است، نتایج بسیار زیانباری در آموزش و پرورش و جامعه خواهد داشت که به بخشی از آنها اشاره میشود:
🔻مقایسۀ واحدهای درسی دانشجویان رشتههای اعلام شده و دانشآموختگان حوزوی نشان از فقدان نخستین و مهمترین شایستگی علمی برای آموزش این دروس در دانشآموختگان حوزوی دارد. دانشآموختگان رشتههای علوماجتماعی و تاریخ بیش از صد واحد تخصصی و پایاننامه پژوهشی مرتبط با حوزه تخصصی خود میگذرانند. این در حالی است که چنین درسهایی در برنامه آموزشی حوزهها وجود ندارد. در نتیجه، گویی اینهمه سرمایه گذاری و صرف وقت در دانشگاهها برای آموزش تخصصی این درسها ضرورتی نداشته است.
🔻این تصمیم غیرکارشناسی، موجب میشود اهمیت رشتههای علوماجتماعی و تاریخی، که برای تربیت شهروند آگاه و مسئول و بهبود نظام حکمرانی بسیار با اهمیت هستند، نزد دانشآموزان کم شود؛ و در عین حال این پیام نادرست به آنان داده میشود که در نظام مدیریتی کشور، برای تصدی مسئولیتهای آموزشی و شاید سایر مسئولیتها، دانش تخصصی اهمیت چندانی ندارد.
🔻بر رغبت و انگیزه دانشجویان رشتههای علوماجتماعی اثر منفی داشته و باعث میشود وظایف تحصیلی خود را چندان جدی نگیرند.
🔻با این اقدام فرصتهای شغلی اندک دانشآموختگان این رشتهها که هم اکنون نیز بسیار محدود و بحرانی است، باز هم محدودترمیشود.
🔻علاوه بر موارد فوق، قرار گرفتن دانشآموختگان حوزوی در جایگاهی که دانش تخصصی آن را ندارند، از اعتبار اخلاقی و اجتماعی آنها میکاهد و به تعارضات غیر اصولی بین نظام حوزوی و دانشگاهی دامن میزند، که به هیچ عنوان به نفع این دو نهاد مهم علمی و آموزشی جامعه ایران نیست. به همین دلیل بسیار بعید است که حوزویان مسئول و متعهد هم خود راضی به پذیرش نقشی باشند که دانش تخصصی آن را ندارند.
بنا به دلایل ذکر شده، انجمنهای علوم اجتماعی و تاریخی امضاکننده این نامه، مخالفت شدید خود را با این تصمیم نسنجیده و غیرکارشناسی اعلام میکنند و از جنابعالی به عنوان وزیر آموزش و پرورش و همچنین سازمان اداري و استخدامي كشور انتظار دارند، برای احترام گذاشتن به دانش تخصصی دانشگاهی و جایگاه علوم اجتماعی و تاریخی، جلوگیری از تعارضات غیراصولی بین نظام حوزوی و دانشگاهی، و رفع نگرانی دانشآموختگان این رشتهها، دستور فرمایید هر چه زودتر نسبت به اصلاح آن اقدام نمایند و نتیجه را به اطلاع این انجمنها و آگاهی عمومی برسانند.
با تجدید احترام و آرزوی توفیق در خدمت به آموزش و پرورش کشور
29 شهریور 1399
▪️سیدحسین سراج زاده، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران
▪️هادی خانیکی، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
▪️مهرداد عربستانی، رئیس انجمن انسان شناسی ایران
▪️کیومرث اشتریان، رئیس انجمن علوم سیاسی ایران
▪️ذکرالله محمدی، رئیس انجمن ایرانی تاریخ
▪️سید احمدرضا خضری، رئیس انجمن ایرانی تاریخ اسلام
▪️سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
🔺رونوشت:
▫️جناب آقای جمشید انصاری، معاون محترم رئيس جمهور و رئيس سازمان اداري و استخدامي كشور، جهت استحضار
▫️جناب آقای دکتر منصور غلامی، وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری، جهت استحضار
https://iaocsc.ir/fa/news/2330
به نام خداوند جان و خرد
جناب آقای محسن حاجیمیرزایی
وزیر محترم آموزش و پرورش
با سلام و احترام
همان طور که استحضار دارید ، در آستانۀ بازگشایی دانشگاه ها، دانش آموختگان رشتههای علوم اجتماعی و تاریخ با خبری دور از انتظار و نگران کننده روبرو شدند. بر اساس مندرجات دفترچه راهنمای آزمون استخدامی کشوری که توسط سازمان سنجش و آموزش کشور منتشر شده است، برای استخدام به عنوان دبیر تاریخ، و علوم اجتماعی، علاوه بر دانشآموختگان کارشناسی وکارشناسی ارشد این رشتهها، دانشآموختگان سطح ۲و ۳حوزه علمیه هم واجد شرایط اعلام شدهاند. اتخاذ این تصمیم غیرحرفهای که نشانۀ بهاندادن به دانشآموختگان مجموعۀ رشتههای علوم اجتماعی و تاریخ و بیتوجهی کامل به دانش و تخصص در تصدی نقش مهم معلمی در آموزش و پرورش است، نتایج بسیار زیانباری در آموزش و پرورش و جامعه خواهد داشت که به بخشی از آنها اشاره میشود:
🔻مقایسۀ واحدهای درسی دانشجویان رشتههای اعلام شده و دانشآموختگان حوزوی نشان از فقدان نخستین و مهمترین شایستگی علمی برای آموزش این دروس در دانشآموختگان حوزوی دارد. دانشآموختگان رشتههای علوماجتماعی و تاریخ بیش از صد واحد تخصصی و پایاننامه پژوهشی مرتبط با حوزه تخصصی خود میگذرانند. این در حالی است که چنین درسهایی در برنامه آموزشی حوزهها وجود ندارد. در نتیجه، گویی اینهمه سرمایه گذاری و صرف وقت در دانشگاهها برای آموزش تخصصی این درسها ضرورتی نداشته است.
🔻این تصمیم غیرکارشناسی، موجب میشود اهمیت رشتههای علوماجتماعی و تاریخی، که برای تربیت شهروند آگاه و مسئول و بهبود نظام حکمرانی بسیار با اهمیت هستند، نزد دانشآموزان کم شود؛ و در عین حال این پیام نادرست به آنان داده میشود که در نظام مدیریتی کشور، برای تصدی مسئولیتهای آموزشی و شاید سایر مسئولیتها، دانش تخصصی اهمیت چندانی ندارد.
🔻بر رغبت و انگیزه دانشجویان رشتههای علوماجتماعی اثر منفی داشته و باعث میشود وظایف تحصیلی خود را چندان جدی نگیرند.
🔻با این اقدام فرصتهای شغلی اندک دانشآموختگان این رشتهها که هم اکنون نیز بسیار محدود و بحرانی است، باز هم محدودترمیشود.
🔻علاوه بر موارد فوق، قرار گرفتن دانشآموختگان حوزوی در جایگاهی که دانش تخصصی آن را ندارند، از اعتبار اخلاقی و اجتماعی آنها میکاهد و به تعارضات غیر اصولی بین نظام حوزوی و دانشگاهی دامن میزند، که به هیچ عنوان به نفع این دو نهاد مهم علمی و آموزشی جامعه ایران نیست. به همین دلیل بسیار بعید است که حوزویان مسئول و متعهد هم خود راضی به پذیرش نقشی باشند که دانش تخصصی آن را ندارند.
بنا به دلایل ذکر شده، انجمنهای علوم اجتماعی و تاریخی امضاکننده این نامه، مخالفت شدید خود را با این تصمیم نسنجیده و غیرکارشناسی اعلام میکنند و از جنابعالی به عنوان وزیر آموزش و پرورش و همچنین سازمان اداري و استخدامي كشور انتظار دارند، برای احترام گذاشتن به دانش تخصصی دانشگاهی و جایگاه علوم اجتماعی و تاریخی، جلوگیری از تعارضات غیراصولی بین نظام حوزوی و دانشگاهی، و رفع نگرانی دانشآموختگان این رشتهها، دستور فرمایید هر چه زودتر نسبت به اصلاح آن اقدام نمایند و نتیجه را به اطلاع این انجمنها و آگاهی عمومی برسانند.
با تجدید احترام و آرزوی توفیق در خدمت به آموزش و پرورش کشور
29 شهریور 1399
▪️سیدحسین سراج زاده، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران
▪️هادی خانیکی، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
▪️مهرداد عربستانی، رئیس انجمن انسان شناسی ایران
▪️کیومرث اشتریان، رئیس انجمن علوم سیاسی ایران
▪️ذکرالله محمدی، رئیس انجمن ایرانی تاریخ
▪️سید احمدرضا خضری، رئیس انجمن ایرانی تاریخ اسلام
▪️سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
🔺رونوشت:
▫️جناب آقای جمشید انصاری، معاون محترم رئيس جمهور و رئيس سازمان اداري و استخدامي كشور، جهت استحضار
▫️جناب آقای دکتر منصور غلامی، وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری، جهت استحضار
https://iaocsc.ir/fa/news/2330
iaocsc.ir
نامه اعتراضی هفت انجمن علوم انسانی به وزارت آموزش و پرورش
<p>هفت انجمن علمی برجستهٔ علوم انسانی کشور در نامهای به وزیر آموزش و پرورش نسبت به تغییراتی که در دفترچهٔ آزمون استخدامی دربارهٔ به کارگیری معلمان علوم اجتماعی و تاریخ اعمال شده است، اعتراض کردند.</p>
▪️ گزارش وبینار آثار طرح گفتوگوی تمدنها، شهریور ۹۹
🔹 اگر بخواهیم در سطح آکادمیک به دو مقوله برخورد تمدنها و گفتوگوی تمدنها نگاه کنیم، رییس دولت اصلاحات نقش آکادمیک هانتینگتون را نداشت امادر میدان رقابت، ایده گفت و گوی تمدنها در برابر ایده برخورد تمدنها شناسایی شد و ایده گفت و گوی تمدنها توانست به یک قطعنامه بین المللی تبدیل شود اما نظریه هانتینگتون بیشتر در سطح آکادمیک ماند.⠀
⠀
🔸 ایده گفتوگوی تمدنها عامل ایجاد تحرک فرهنگی در داخل ایران و در سطح جهان است. این ایده کنشگران مرزی را هم به دنبال خود کشاند و به این ترتیب هم دولتها و هم نهادهای بین المللی و هم نهادهای مدنی داخلی به این موضوع توجه کردند.⠀
⠀
🔹 ایده گفت و گوی تمدن ها توانست تمدنهای همزمان- ناهممکان و تمدنهای ناهمزمان- ناهممکان را چون گفت و گوی سنت و مدرنیته شکل دهد.⠀
⠀
🔸 سطح موفقیت طرح گفتوگوی تمدنها از طرح برخورد تمدنها بیشتر بود؛ ایده گفت و گوی تمدنها به زبان اقتصاد و فرهنگ هم ترجمه شد و هم بر مراودات تجاری و هم بر روابط دیپلماتیک و سیاسی بین کشورها تاثیر گذاشت و از آن در حل و فصل منازعات استفاده شد.⠀
⠀
🔹 گفت و گوی تمدنها ایده ای نیست که فقط دولتها آنرا نمایندگی کنند و در حوزه جامعه مدنی هم باید تقویت شود ولی در این زمینه کارهای موثری انجام نگرفت.⠀
⠀
🔸 این طرح در تقویت گفتو گو در جامعه ایران موثر بود و اکنون امکان گفت و گو در جامعه ایرانی حتی در خانواده ایرانی بیشتر شده است.⠀
⠀
🔹 اصلاحات دنبال این بود که ضعفهای فرهنگی یا اجتماعی و سیاسی خودش را کم کند و به همین دلیل هم به سمت گفت و گو رفت. این میتوانست فتح بابی برای تقویت اندیشهها و ساختارهای گفت و گو در جامعه ما باشد اما متاسفانه در اینجا به دلیل نگاه سیاسی که شد با تنگناهای فراوانی روبه رو شد.⠀
⠀
🔸 کافی است به کارنامه مرکز گفت و گوی تمدنها توجه کنید ببینید چه کسانی در اصفهان، کیش و تهران در این گفتوگوها شرکت کردند و چه کسانی از خارج آمدند و چه بخشی از جامعه فکری بحث و گفت و گو شدند و بسیاری از شکافها و گسستها و قطب بندیهای نادرستی که وجود داشت، مرتفع شد.⠀
⠀
🔹 این ایده در عرصه بین المللی به ایران اعتبار و منزلت داد و به عنوان یک گزینه بسیار قدرتمند برابر تحجر و بنیادگرایی که القاعده و طالبان آنرا پایه گذاری کرده بودند و در عین حال ایدههایی که دنبال حذف دین از جامعه بودند، مطرح شد.⠀
⠀
https://bit.ly/2RMwFdR
🔻 متن کامل گزارش ایرنا از وبینار «آثار طرح گفتگوی تمدنها در سطح جهانی و ملی»⠀
www.irna.ir/news/84049373/⠀
⠀
🆔 @HadiKhaniki⠀
🔹 اگر بخواهیم در سطح آکادمیک به دو مقوله برخورد تمدنها و گفتوگوی تمدنها نگاه کنیم، رییس دولت اصلاحات نقش آکادمیک هانتینگتون را نداشت امادر میدان رقابت، ایده گفت و گوی تمدنها در برابر ایده برخورد تمدنها شناسایی شد و ایده گفت و گوی تمدنها توانست به یک قطعنامه بین المللی تبدیل شود اما نظریه هانتینگتون بیشتر در سطح آکادمیک ماند.⠀
⠀
🔸 ایده گفتوگوی تمدنها عامل ایجاد تحرک فرهنگی در داخل ایران و در سطح جهان است. این ایده کنشگران مرزی را هم به دنبال خود کشاند و به این ترتیب هم دولتها و هم نهادهای بین المللی و هم نهادهای مدنی داخلی به این موضوع توجه کردند.⠀
⠀
🔹 ایده گفت و گوی تمدن ها توانست تمدنهای همزمان- ناهممکان و تمدنهای ناهمزمان- ناهممکان را چون گفت و گوی سنت و مدرنیته شکل دهد.⠀
⠀
🔸 سطح موفقیت طرح گفتوگوی تمدنها از طرح برخورد تمدنها بیشتر بود؛ ایده گفت و گوی تمدنها به زبان اقتصاد و فرهنگ هم ترجمه شد و هم بر مراودات تجاری و هم بر روابط دیپلماتیک و سیاسی بین کشورها تاثیر گذاشت و از آن در حل و فصل منازعات استفاده شد.⠀
⠀
🔹 گفت و گوی تمدنها ایده ای نیست که فقط دولتها آنرا نمایندگی کنند و در حوزه جامعه مدنی هم باید تقویت شود ولی در این زمینه کارهای موثری انجام نگرفت.⠀
⠀
🔸 این طرح در تقویت گفتو گو در جامعه ایران موثر بود و اکنون امکان گفت و گو در جامعه ایرانی حتی در خانواده ایرانی بیشتر شده است.⠀
⠀
🔹 اصلاحات دنبال این بود که ضعفهای فرهنگی یا اجتماعی و سیاسی خودش را کم کند و به همین دلیل هم به سمت گفت و گو رفت. این میتوانست فتح بابی برای تقویت اندیشهها و ساختارهای گفت و گو در جامعه ما باشد اما متاسفانه در اینجا به دلیل نگاه سیاسی که شد با تنگناهای فراوانی روبه رو شد.⠀
⠀
🔸 کافی است به کارنامه مرکز گفت و گوی تمدنها توجه کنید ببینید چه کسانی در اصفهان، کیش و تهران در این گفتوگوها شرکت کردند و چه کسانی از خارج آمدند و چه بخشی از جامعه فکری بحث و گفت و گو شدند و بسیاری از شکافها و گسستها و قطب بندیهای نادرستی که وجود داشت، مرتفع شد.⠀
⠀
🔹 این ایده در عرصه بین المللی به ایران اعتبار و منزلت داد و به عنوان یک گزینه بسیار قدرتمند برابر تحجر و بنیادگرایی که القاعده و طالبان آنرا پایه گذاری کرده بودند و در عین حال ایدههایی که دنبال حذف دین از جامعه بودند، مطرح شد.⠀
⠀
https://bit.ly/2RMwFdR
🔻 متن کامل گزارش ایرنا از وبینار «آثار طرح گفتگوی تمدنها در سطح جهانی و ملی»⠀
www.irna.ir/news/84049373/⠀
⠀
🆔 @HadiKhaniki⠀
Instagram
دکتر هادی خانیکی
.⠀ 🔹 اگر بخواهیم در سطح آکادمیک به دو مقوله برخورد تمدنها و گفتوگوی تمدنها نگاه کنیم، رییس دولت اصلاحات نقش آکادمیک هانتینگتون را نداشت امادر میدان رقابت، ایده گفت و گوی تمدنها در برابر ایده برخورد تمدنها شناسایی شد و ایده گفت و گوی تمدنها توانست به…
🎶 شجریان زبان معیار تاریخ و هنر ایران
➖ مصاحبه «ایران جمعه» با هادی خانیکی درباره جایگاه اجتماعی محمدرضا شجریان در دوران ما
▪️ همخوانی شجریان با خواستههای مردم، که در عین حال منجمد و راکد هم باقی نمیماند، شجریان را با مردم و مردم را با شجریان در پیوندی ناگسستنی قرار میدهد.
▫️ بههمین دلیل است که کمتر اجرایی از شجریان میبینید که خواسته آخر کسانی که در آنجا جمع شدهاند خواندن «مرغ سحر» نباشد. «مرغ سحر» از ترانههای دوران مشروطه است که «ملکالشعرا بهار» سروده و «عارف قزوینی» برای نخستین بار آن را خوانده است اما «مرغ سحر ناله سرکن/ داغ مرا تازهتر کن» گویای یک درد ریشهدار جامعهای است که درپی رهایی خویش از خودکامگی و استبداد و بیعدالتی و ستم و در آرزوی رسیدن به پیشرفت و آزادی و دموکراسی بوده و بههمین دلیل هم در همه این سالها، مضمون مشترکی میشود که جامعه با شجریان و شجریان با جامعه تجربه، تکرار و زمزمه میکند.
▪️ علاوه بر اینها، شجریان در فرآیند رسیدن و فتح قلههای موسیقی، دائم در حال پیشرفت بوده و توقفی نداشته است؛ چه وقتی که شعر نو را وارد موسیقی سنتی میکند و «پر کن پیاله را» از فریدون مشیری میخواند، چه زمانی که بهخواندن شعر سایه و اخوان توجه نشان میدهد.
▫️ در همه اینها یک نوع گام برداشتن به جلو و چند جانبگی و چند ساحتی پدیدار میشود که در موسیقی او و نسبتش با فرهنگ و ادب قابل تأمل است. برای او مهم است که سراغ چه کسانی در ذخایر و مفاخر فرهنگی ایران برود یا زمانی که با پشتوانه حافظ و سعدی و مولوی و عطار به میدان میآید انگار چیزی هم با هنر خودش در خلاقیت، بر سرمایه آنها میافزاید.
🔻 متن کامل 🔻
https://bit.ly/304TJsN
🆔 @HadiKhaniki
➖ مصاحبه «ایران جمعه» با هادی خانیکی درباره جایگاه اجتماعی محمدرضا شجریان در دوران ما
▪️ همخوانی شجریان با خواستههای مردم، که در عین حال منجمد و راکد هم باقی نمیماند، شجریان را با مردم و مردم را با شجریان در پیوندی ناگسستنی قرار میدهد.
▫️ بههمین دلیل است که کمتر اجرایی از شجریان میبینید که خواسته آخر کسانی که در آنجا جمع شدهاند خواندن «مرغ سحر» نباشد. «مرغ سحر» از ترانههای دوران مشروطه است که «ملکالشعرا بهار» سروده و «عارف قزوینی» برای نخستین بار آن را خوانده است اما «مرغ سحر ناله سرکن/ داغ مرا تازهتر کن» گویای یک درد ریشهدار جامعهای است که درپی رهایی خویش از خودکامگی و استبداد و بیعدالتی و ستم و در آرزوی رسیدن به پیشرفت و آزادی و دموکراسی بوده و بههمین دلیل هم در همه این سالها، مضمون مشترکی میشود که جامعه با شجریان و شجریان با جامعه تجربه، تکرار و زمزمه میکند.
▪️ علاوه بر اینها، شجریان در فرآیند رسیدن و فتح قلههای موسیقی، دائم در حال پیشرفت بوده و توقفی نداشته است؛ چه وقتی که شعر نو را وارد موسیقی سنتی میکند و «پر کن پیاله را» از فریدون مشیری میخواند، چه زمانی که بهخواندن شعر سایه و اخوان توجه نشان میدهد.
▫️ در همه اینها یک نوع گام برداشتن به جلو و چند جانبگی و چند ساحتی پدیدار میشود که در موسیقی او و نسبتش با فرهنگ و ادب قابل تأمل است. برای او مهم است که سراغ چه کسانی در ذخایر و مفاخر فرهنگی ایران برود یا زمانی که با پشتوانه حافظ و سعدی و مولوی و عطار به میدان میآید انگار چیزی هم با هنر خودش در خلاقیت، بر سرمایه آنها میافزاید.
🔻 متن کامل 🔻
https://bit.ly/304TJsN
🆔 @HadiKhaniki
Telegraph
شجریان زبان معیار تاریخ و هنر ایران
«خود من هم با یک میهمان ۱۵ سالهای سالهاست که آشنا هستم و دوست شدیم با همدیگر و الآن هم من به خاطر همان اینجا ایستادهام و طبق دستور ایشان موهای سرم را هم کوتاه کردم و بچهٔ حرفگوشکنی شدم و چند وقت دیگر هم در اینجا هستم، چون آرامش خوبی دارم و خیلی راحتم…
بیانیهٔ انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات بهمناسبت درگذشت استاد محمدرضا شجریان
به نام خدا
درگذشت استاد نامآور هنر و چهرهٔ شاخص و والای فرهنگِ امروز ایران محمدرضا شجریان ضایعهای اندوهبار و فراتر از زمان است. او اگر چه «جانِ آواز ایرانی» و مهمترین نمایندهٔ موسیقی متعالی بود اما نقشآفرینیهای هنری فرهنگی و اجتماعیاش فراتر از این عرصهها رفت. شجریان تنها میراثدار یک ساحت از هنر نبود. در میدانهای گوناگون میراثساز بود و افقهای مختلف فرهنگ و ادب را در هم میتنید و به هم پیوند میزد. صدای او بازتابندهٔ همهٔ جوانب فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی و زنده کنندهٔ ادبیات فاخر فارسی بود.
شجریان علاوه بر این، در لحظههای حساس و تاریخی، زبان رنجها و دردها، کششهای درونی و کنشهای جمعی ملت خویش نیز شد. مخاطبان او در همهٔ نسلها، گروهها و لایهها و طبقات اجتماعی جای داشته و دارند. از این رو هنر ممتاز و موقعیت برجستهٔ او هرگز مخاطبان هنریاش را منحصر به نخبگان نکرد و پیچیدهترین مضامین عرفانی و اخلاقی و ادبی را تا دور دست مردمان شهری و روستایی پیش برد. به حق نقش او در این کنش فرهنگی و اجتماعی و آموزشی ستودنی و ماندگار است.
آثار پردامنه و مؤثر شجریان از دایرهٔ موسیقی و هنر فراتر رفت و زمینههای اجتماعی و ساحتهای زیباییشناسی، اخلاق، عرفان و ارتباطات را فرا گرفت. او در مقام خوانندگی قدرت آن را داشت که شنوندهای فعال هم باشد و در باشکوهترین صحنههای هنری با شنوندگانش گفتوگو کند؛ با آنان مرغ سحر بخواند و رازهای تاریخی و نهفته را تازهتر کند.
شجریان همیشه دلبستهٔ ایران و سنت و میراث فرهنگی آن بود، اما در همه حال دغدغهٔ نوزایی و زبان آوری سنت را در جامعه و جهان دستخوش تغییر پیش برد. در این رویکرد او نسبت به نقش اجتماعی هنر و هنرمند و پالایش این میدان از استبداد و انحصار و تنگنظری حساس بود و تأکید داشت که فضاهای محدود و مسدود مخل نوآوریها و زایندگیهای هنری و سوق دهندهٔ مخاطبان ایرانی به مصرف محصولات نازل موسیقیایی است.
همچنان که پیشکسوتان و بزر گان فرهنگ امروز ایران به نکویی گفتهاند و جامعهٔ فرهنگی و هنری و مدنیِ ما این حس و دریافت خود را نیز بارها تکرار کردهاند، شجریان در حوزهٔ هنر ایرانی «زبان معیار» خلق کرده است و این آفرینش هنری او، در افقهای آینده درخشندهتر خواهد بود. پس چه بهتر که جامعهٔ علمی و مدنی و دانشگاهی نیز زمینهها، ابعاد و پیامدهای چنین تلاشها، رهیافتها و آفرینشهایی را واکاود و پاس بدارد.
انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات که همهٔ میدانها و ساحتهای فعالیت خویش را وامدار داشتهها و کنشهای آن هنرمند فقید میداند با تسلیت ضایعهٔ درگذشت او به خاندان هنرمندش و به جامعهٔ هنری و فرهنگی و عموم ملت ایران، وظیفه میداند در حد بضاعت و توان در این فرآیند همراه با نهادهای دیگر علمی، فرهنگی و مدنی ایفای نقش کند و به چیستی و چگونگی پیدایش این قبیل مفاخر بیبدیل ملی و فراهم شدن زمینههای شناخت و تداوم میراث آنان بپردازد.
انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
۱۷ مهر ۱۳۹۹
@hadikhaniki
https://iaocsc.ir/fa/news/2358
به نام خدا
درگذشت استاد نامآور هنر و چهرهٔ شاخص و والای فرهنگِ امروز ایران محمدرضا شجریان ضایعهای اندوهبار و فراتر از زمان است. او اگر چه «جانِ آواز ایرانی» و مهمترین نمایندهٔ موسیقی متعالی بود اما نقشآفرینیهای هنری فرهنگی و اجتماعیاش فراتر از این عرصهها رفت. شجریان تنها میراثدار یک ساحت از هنر نبود. در میدانهای گوناگون میراثساز بود و افقهای مختلف فرهنگ و ادب را در هم میتنید و به هم پیوند میزد. صدای او بازتابندهٔ همهٔ جوانب فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی و زنده کنندهٔ ادبیات فاخر فارسی بود.
شجریان علاوه بر این، در لحظههای حساس و تاریخی، زبان رنجها و دردها، کششهای درونی و کنشهای جمعی ملت خویش نیز شد. مخاطبان او در همهٔ نسلها، گروهها و لایهها و طبقات اجتماعی جای داشته و دارند. از این رو هنر ممتاز و موقعیت برجستهٔ او هرگز مخاطبان هنریاش را منحصر به نخبگان نکرد و پیچیدهترین مضامین عرفانی و اخلاقی و ادبی را تا دور دست مردمان شهری و روستایی پیش برد. به حق نقش او در این کنش فرهنگی و اجتماعی و آموزشی ستودنی و ماندگار است.
آثار پردامنه و مؤثر شجریان از دایرهٔ موسیقی و هنر فراتر رفت و زمینههای اجتماعی و ساحتهای زیباییشناسی، اخلاق، عرفان و ارتباطات را فرا گرفت. او در مقام خوانندگی قدرت آن را داشت که شنوندهای فعال هم باشد و در باشکوهترین صحنههای هنری با شنوندگانش گفتوگو کند؛ با آنان مرغ سحر بخواند و رازهای تاریخی و نهفته را تازهتر کند.
شجریان همیشه دلبستهٔ ایران و سنت و میراث فرهنگی آن بود، اما در همه حال دغدغهٔ نوزایی و زبان آوری سنت را در جامعه و جهان دستخوش تغییر پیش برد. در این رویکرد او نسبت به نقش اجتماعی هنر و هنرمند و پالایش این میدان از استبداد و انحصار و تنگنظری حساس بود و تأکید داشت که فضاهای محدود و مسدود مخل نوآوریها و زایندگیهای هنری و سوق دهندهٔ مخاطبان ایرانی به مصرف محصولات نازل موسیقیایی است.
همچنان که پیشکسوتان و بزر گان فرهنگ امروز ایران به نکویی گفتهاند و جامعهٔ فرهنگی و هنری و مدنیِ ما این حس و دریافت خود را نیز بارها تکرار کردهاند، شجریان در حوزهٔ هنر ایرانی «زبان معیار» خلق کرده است و این آفرینش هنری او، در افقهای آینده درخشندهتر خواهد بود. پس چه بهتر که جامعهٔ علمی و مدنی و دانشگاهی نیز زمینهها، ابعاد و پیامدهای چنین تلاشها، رهیافتها و آفرینشهایی را واکاود و پاس بدارد.
انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات که همهٔ میدانها و ساحتهای فعالیت خویش را وامدار داشتهها و کنشهای آن هنرمند فقید میداند با تسلیت ضایعهٔ درگذشت او به خاندان هنرمندش و به جامعهٔ هنری و فرهنگی و عموم ملت ایران، وظیفه میداند در حد بضاعت و توان در این فرآیند همراه با نهادهای دیگر علمی، فرهنگی و مدنی ایفای نقش کند و به چیستی و چگونگی پیدایش این قبیل مفاخر بیبدیل ملی و فراهم شدن زمینههای شناخت و تداوم میراث آنان بپردازد.
انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
۱۷ مهر ۱۳۹۹
@hadikhaniki
https://iaocsc.ir/fa/news/2358
iaocsc.ir
بیانیهٔ انجمن به مناسبت درگذشت استاد محمدرضا شجریان
<p>به نام خدا</p>
<p>درگذشت استاد نامآور هنر و چهرهٔ شاخص و والای فرهنگِ امروز ایران محمدرضا شجریان ضایعهای اندوهبار و فراتر از زمان است. او اگر چه «جانِ آواز ایرانی» و مهمترین نمایندهٔ موسیقی متعالی بود اما نقشآفرینیهای هنری فرهنگی و اجتماعیاش فراتر…
<p>درگذشت استاد نامآور هنر و چهرهٔ شاخص و والای فرهنگِ امروز ایران محمدرضا شجریان ضایعهای اندوهبار و فراتر از زمان است. او اگر چه «جانِ آواز ایرانی» و مهمترین نمایندهٔ موسیقی متعالی بود اما نقشآفرینیهای هنری فرهنگی و اجتماعیاش فراتر…
آن لحظهی تلخی که من هم مثل انبوه بیشماری از مردم نگران رسیدنش بودم، فرا رسید و هنرمند بیبدیل ایران، محمدرضا شجریان، در غروبی دلگیر سر بر آستان جانان نهاد.
لحظههای فراموشنشدنی عمر من و امثال من و حساسترین مقاطع حیات این مردم با گلبانگهای سربلندانهی او خاطرهانگیزتر و خواندنیتر است.
در این سالهای اخیر که شجریان در بستر بیماری غایبِ همیشه حاضر عرصهی هنر شده بود، دیدهها و دلها و ذهنهای مردمی که همیشه دوستشان داشت و دوستش داشتند، بیشتر در پی او دوید و در حسرت آواز کیمیاگرانهاش ماند. آوازی که اگرچه ریشه در زیبایی موسیقی ایرانی داشت، اما زبان فارسی را زنده میکرد و قلههای ادب این سرزمین را برای مردم دیدنیتر و شنیدنیتر میکرد. با همه اینها شجریان صدای هنرمندانه و مؤثر دردها و رنجها و خواستههای تاریخی مردم نیز بود و هرگز داغها و دردهای آنان را برای نیل به آزادی و عدالت و پیشرفت نادیده و ناگفته نگذاشت. شجریان مدام بر دامنهها و ابعاد هنر افزود و آن را در خدمت سربلندی ایران و مردمان صبورش قرار داد.
او زبان معیار هنر در زمانه ما و سرمایه نمادین این سرزمین شد. تأمل در داوریهای بزرگان ایران امروز درباره شجریان مؤید منزلت و جایگاه آینده او در منظومه فرهنگ ایرانی و اسلامی است. آنجا که شفیعی کدکنی در آستانه ۷۰سالگیاش سروده بود:
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، ز نو، جوان شود، دمی دگر برآورد
به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون ز ترس و لرزها، گذر کند ز مرزها،
بهارِ بیکرانهای به زیب و فر برآورد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان ز بیشه سر برآورد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغ ما گل ظفر برآورد
سیاهی از وطن رمد، سپیدهای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمهات ز شب شرر برآورد
شب ارچه های و هو کند، ز خویش شستشو کند
در آن زلال بیکران دمی اگر برآورد
صدای توست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق ما وزان سحر برآورد
بخوان که از صدای تو، در آسمان باغ ما
هزار قمریِ جوان دوباره پر برآورد
سفیرِ شادی وطن، صفیر نغمههای توست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
پس همراه سایه در سوگش امروز بخوانیم که:
قدسیان میدمند نای تو را
تا خدا بشنود نوای تو را
آسمان پهن کرده گوش که باز
بشنود بانگ ربنای تو را
هادی خانیکی ۱۳۹۹/۷/۱۷
@hadikhaniki
https://bit.ly/3lmj09S
لحظههای فراموشنشدنی عمر من و امثال من و حساسترین مقاطع حیات این مردم با گلبانگهای سربلندانهی او خاطرهانگیزتر و خواندنیتر است.
در این سالهای اخیر که شجریان در بستر بیماری غایبِ همیشه حاضر عرصهی هنر شده بود، دیدهها و دلها و ذهنهای مردمی که همیشه دوستشان داشت و دوستش داشتند، بیشتر در پی او دوید و در حسرت آواز کیمیاگرانهاش ماند. آوازی که اگرچه ریشه در زیبایی موسیقی ایرانی داشت، اما زبان فارسی را زنده میکرد و قلههای ادب این سرزمین را برای مردم دیدنیتر و شنیدنیتر میکرد. با همه اینها شجریان صدای هنرمندانه و مؤثر دردها و رنجها و خواستههای تاریخی مردم نیز بود و هرگز داغها و دردهای آنان را برای نیل به آزادی و عدالت و پیشرفت نادیده و ناگفته نگذاشت. شجریان مدام بر دامنهها و ابعاد هنر افزود و آن را در خدمت سربلندی ایران و مردمان صبورش قرار داد.
او زبان معیار هنر در زمانه ما و سرمایه نمادین این سرزمین شد. تأمل در داوریهای بزرگان ایران امروز درباره شجریان مؤید منزلت و جایگاه آینده او در منظومه فرهنگ ایرانی و اسلامی است. آنجا که شفیعی کدکنی در آستانه ۷۰سالگیاش سروده بود:
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، ز نو، جوان شود، دمی دگر برآورد
به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون ز ترس و لرزها، گذر کند ز مرزها،
بهارِ بیکرانهای به زیب و فر برآورد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان ز بیشه سر برآورد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغ ما گل ظفر برآورد
سیاهی از وطن رمد، سپیدهای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمهات ز شب شرر برآورد
شب ارچه های و هو کند، ز خویش شستشو کند
در آن زلال بیکران دمی اگر برآورد
صدای توست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق ما وزان سحر برآورد
بخوان که از صدای تو، در آسمان باغ ما
هزار قمریِ جوان دوباره پر برآورد
سفیرِ شادی وطن، صفیر نغمههای توست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
پس همراه سایه در سوگش امروز بخوانیم که:
قدسیان میدمند نای تو را
تا خدا بشنود نوای تو را
آسمان پهن کرده گوش که باز
بشنود بانگ ربنای تو را
هادی خانیکی ۱۳۹۹/۷/۱۷
@hadikhaniki
https://bit.ly/3lmj09S
Instagram
دکتر هادی خانیکی
. آن لحظهی تلخی که من هم مثل انبوه بیشماری از مردم نگران رسیدنش بودم، فرا رسید و هنرمند بیبدیل ایران، محمدرضا شجریان، در غروبی دلگیر سر بر آستان جانان نهاد. لحظههای فراموشنشدنی عمر من و امثال من و حساسترین مقاطع حیات این مردم با گلبانگهای سربلندانهی…
راز جاودانگی شجریان
✍🏻 یادداشت دکتر هادی خانیكی در روزنامهی اعتماد | ۱۹ مهر ۹۹
@HadiKhaniki
https://bit.ly/3nEYm7c
از عصر پنجشنبه كه غروب ستاره درخشان آسمان هنر ایران محمدرضا شجریان قطعی شد، جامعه ایرانی در همه سطوحش، هم به سوگ نشست و هم به سخن آمد. رسانهای شدن شجریان در این حد پدیدهای نوظهور است. هیچ قدرت تبلیغاتی و حتی سازماندهی سیاسی نمیتواند كسی را چنین به میانه افكار عمومی بیاورد. به راستی راز این برانگیختگی احساسات و ادراكات این طیف گسترده و متنوع و ناهمگن چیست؟ در وجود شجریان و داشتههای هنری و فرهنگی او رازی است كه هنوز سر به مهر است یا در جامعه دستخوش تغییر ما مختصاتی وجود دارد كه فراتر از مصائب و دشواریهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی میرود و به جای غم نان و نگرانی از سلامت و آینده خویش در پی وضعیت و جایگاه «خواننده ملی» میدود یا فراتر از این دو فرهنگ ما ایرانیان، از چنان عناصر زایایی هنوز برخوردار است كه یاد و خاطره تاریخی مواجهه با فردوسی، عطار، خیام، سعدی، مولانا و حافظ را دوباره زنده میكند؟ این روزها غلبه عواطف و احساسات برآمده از پیوند گسترده و درونی نخبگان و جامعه با شجریان، هنوز امكان تامل در این پرسشها را نمیدهد، اما سرانجام باید از این گستره نوشتهها و گفتهها فراتر رفت و به اعتبار تجربهها و زیستههای شخصی و دادهها و مستندات و مطالعات علمی راز مانایی هنر شجریان و قدرت بازآفرینی فرهنگی و ادبی آن را از ورای ادراكات گوناگون از شجریان پی گرفت. شجریان خود رسالت موفق خویش را در رهایی موسیقی ایرانی از دست و زبان مخالفان آن به موفقیت فردوسی در نجات زبان فارسی میدانست. بزرگانی چون شفیعیكدكنی و هوشنگ ابتهاج جایگاه او را در نقشآفرینی چند جانبه هنری به نقش حافظ در شعر فارسی نزدیك دانستهاند و دیگرانی هم داشتهها و آوردههای او را در ساحت هنر به آفرینش «زبان معیار» از آن نوع كه سعدی به آن در ادب فارسی دست یافت، برشمردهاند. در حوزه اجتماع و سیاست هم این جایگاه والای شجریان را از انتخاب آگاهانه و پرهزینه او در همصدایی با مردم در برابر قدرت سیاسی در رسانههای رسمی دیدهاند. شاید همه اینها در مقیاسهای علمی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی درست باشد، اما ناروا نیست اگر در این منظومه به پرسشی پردامنهتر نیز بیندیشیم و آن اینكه هر یك از ما در گذار ایام تحولاتی گسترده در بینش و كنش و منش داشتهایم. جامعه پیش روی ما هم در رویارویی با رخدادهای گوناگون سختافزارانه و نرمافزارانه دائما در معرض تغییر بوده است. شجریان نیز در مقام یك هنرمند دردآشنا و متعهد ایام پر فراز و نشیب را پشت سر نهاده است؛ در موقعیتی به دنبال «رهجویی متكی بر تفنگ» بوده و در موقعیت دیگر خواستار «بر زمین نهادن تفنگ» شده است. در این سه گونه دگرگونی درازدامن چه چیز سبب شده است كه نام و نقش شجریان همچنان پابرجا بماند و او را به مثابه سرمایه نمادین و فرهنگی در خدمت انسجام و تقویت «هویت ملی» قرار دهد؟ تجربه خود من از این پدیده كم نظیر آن است كه هیچگاه نتوانستهام در فرازها و فرودهای زمان از «آواز شجریان» كه تصویری این زمانی از «فرهنگ ایران» هست، جدا شوم چه آن روز كه در فرآیند مبارزه علیه نظام شاه، زندگی چریكی را برگزیده بودم و چه امروز كه راه نجات كشور را رو آوردن به گفتوگو و تفاهم و تن سپردن به خواست و رای مردم میدانم؛ در همه حال صدای شجریان به مثابه مرهم و امید برای رنجها و دردهایم بود و هست. نمیدانم دیگران با تجربههایی از این دست چگونه روبهرو شدهاند و میشوند؟
✍🏻 یادداشت دکتر هادی خانیكی در روزنامهی اعتماد | ۱۹ مهر ۹۹
@HadiKhaniki
https://bit.ly/3nEYm7c
از عصر پنجشنبه كه غروب ستاره درخشان آسمان هنر ایران محمدرضا شجریان قطعی شد، جامعه ایرانی در همه سطوحش، هم به سوگ نشست و هم به سخن آمد. رسانهای شدن شجریان در این حد پدیدهای نوظهور است. هیچ قدرت تبلیغاتی و حتی سازماندهی سیاسی نمیتواند كسی را چنین به میانه افكار عمومی بیاورد. به راستی راز این برانگیختگی احساسات و ادراكات این طیف گسترده و متنوع و ناهمگن چیست؟ در وجود شجریان و داشتههای هنری و فرهنگی او رازی است كه هنوز سر به مهر است یا در جامعه دستخوش تغییر ما مختصاتی وجود دارد كه فراتر از مصائب و دشواریهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی میرود و به جای غم نان و نگرانی از سلامت و آینده خویش در پی وضعیت و جایگاه «خواننده ملی» میدود یا فراتر از این دو فرهنگ ما ایرانیان، از چنان عناصر زایایی هنوز برخوردار است كه یاد و خاطره تاریخی مواجهه با فردوسی، عطار، خیام، سعدی، مولانا و حافظ را دوباره زنده میكند؟ این روزها غلبه عواطف و احساسات برآمده از پیوند گسترده و درونی نخبگان و جامعه با شجریان، هنوز امكان تامل در این پرسشها را نمیدهد، اما سرانجام باید از این گستره نوشتهها و گفتهها فراتر رفت و به اعتبار تجربهها و زیستههای شخصی و دادهها و مستندات و مطالعات علمی راز مانایی هنر شجریان و قدرت بازآفرینی فرهنگی و ادبی آن را از ورای ادراكات گوناگون از شجریان پی گرفت. شجریان خود رسالت موفق خویش را در رهایی موسیقی ایرانی از دست و زبان مخالفان آن به موفقیت فردوسی در نجات زبان فارسی میدانست. بزرگانی چون شفیعیكدكنی و هوشنگ ابتهاج جایگاه او را در نقشآفرینی چند جانبه هنری به نقش حافظ در شعر فارسی نزدیك دانستهاند و دیگرانی هم داشتهها و آوردههای او را در ساحت هنر به آفرینش «زبان معیار» از آن نوع كه سعدی به آن در ادب فارسی دست یافت، برشمردهاند. در حوزه اجتماع و سیاست هم این جایگاه والای شجریان را از انتخاب آگاهانه و پرهزینه او در همصدایی با مردم در برابر قدرت سیاسی در رسانههای رسمی دیدهاند. شاید همه اینها در مقیاسهای علمی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی درست باشد، اما ناروا نیست اگر در این منظومه به پرسشی پردامنهتر نیز بیندیشیم و آن اینكه هر یك از ما در گذار ایام تحولاتی گسترده در بینش و كنش و منش داشتهایم. جامعه پیش روی ما هم در رویارویی با رخدادهای گوناگون سختافزارانه و نرمافزارانه دائما در معرض تغییر بوده است. شجریان نیز در مقام یك هنرمند دردآشنا و متعهد ایام پر فراز و نشیب را پشت سر نهاده است؛ در موقعیتی به دنبال «رهجویی متكی بر تفنگ» بوده و در موقعیت دیگر خواستار «بر زمین نهادن تفنگ» شده است. در این سه گونه دگرگونی درازدامن چه چیز سبب شده است كه نام و نقش شجریان همچنان پابرجا بماند و او را به مثابه سرمایه نمادین و فرهنگی در خدمت انسجام و تقویت «هویت ملی» قرار دهد؟ تجربه خود من از این پدیده كم نظیر آن است كه هیچگاه نتوانستهام در فرازها و فرودهای زمان از «آواز شجریان» كه تصویری این زمانی از «فرهنگ ایران» هست، جدا شوم چه آن روز كه در فرآیند مبارزه علیه نظام شاه، زندگی چریكی را برگزیده بودم و چه امروز كه راه نجات كشور را رو آوردن به گفتوگو و تفاهم و تن سپردن به خواست و رای مردم میدانم؛ در همه حال صدای شجریان به مثابه مرهم و امید برای رنجها و دردهایم بود و هست. نمیدانم دیگران با تجربههایی از این دست چگونه روبهرو شدهاند و میشوند؟
Instagram
دکتر هادی خانیکی
✍🏻 راز جاودانگی شجریان یادداشت دکتر هادی خانیكی در روزنامهی اعتماد ۱۹ مهر ۹۹ . از عصر پنجشنبه كه غروب ستاره درخشان آسمان هنر ایران محمدرضا شجریان قطعی شد، جامعه ایرانی در همه سطوحش، هم به سوگ نشست و هم به سخن آمد. رسانهای شدن شجریان در این حد پدیدهای…
💢 روایت به مثابه زبان مکمل در پاندمی
✍️ بخشی از مقدمه هادی خانیکی بر کتاب «پاندمی، مردم و روایت»
این گزارش پژوهشی، روایت را بهعنوان محور بنیادین و مشترک همۀ ادراکها و اقدامها فرض میگیرد. از این منظر، روایت، از حرفزدن ساده فراتر میرود و به اقدامی مهم و بنیادین برای مواجهه با مسئله بدل میشود. گام نخست برای هر درک درست و اقدام سنجیده این است که همه باید دربارۀ تجربۀ مواجهه و نوع اقدام خود در برابر پاندمی صحبت کنند. سخنگفتن، روایت تجربه، و داستانگویی، یک سخنپراکنی ساده نیست، بلکه فضاهایی را روشن میکند که با ابزارهای اندازهگیری پزشکی قابلشناسایی نیست و براینمبنا جامعهای را با صورتبندی اجتماعی جدیدی دوباره شکل میدهد. براینمبنا، حتی جامعه نیز ساختاری ثابت ندارد و به فراخور مسائلی که با آنها روبهروست و مسیرهایی که در پیش دارد، روایتهایی جدید میسازد و خود را در پرتو آن، بازسازی و بازآرایی میکند. وقتی افراد و نهادها، مسئولانه و فاعلانه با مسئله برخورد میکنند، به تجربههایی معنادار میرسند که قابلانتقال به دیگر افراد و نهادها و ازجمله به نهاد پزشکی نیز است، نهادی که در این فرایند، نقشی پررنگتر بر عهده دارد. درواقع، فاعلیت همگانی در گفتن و «درمیانگذاشتن» تجربهها در قالب روایت، ساختاری جدید و امیدبخش به کل نظام سلامت عمومی میدهد.
📚 کتاب «پاندمی، مردم و روایت» به قلم مارک دیویس و دوینا لوهم و ترجمه اسماعیل یزدانپور توسط موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است. دریافت نسخه کامل کتاب از لینک زیر:
https://www.msrt.ir/file/download/news/1600786835-.pdf
👇 متن کامل مقدمه
https://bit.ly/2SO1bEE
🆔 @HadiKhaniki
✍️ بخشی از مقدمه هادی خانیکی بر کتاب «پاندمی، مردم و روایت»
این گزارش پژوهشی، روایت را بهعنوان محور بنیادین و مشترک همۀ ادراکها و اقدامها فرض میگیرد. از این منظر، روایت، از حرفزدن ساده فراتر میرود و به اقدامی مهم و بنیادین برای مواجهه با مسئله بدل میشود. گام نخست برای هر درک درست و اقدام سنجیده این است که همه باید دربارۀ تجربۀ مواجهه و نوع اقدام خود در برابر پاندمی صحبت کنند. سخنگفتن، روایت تجربه، و داستانگویی، یک سخنپراکنی ساده نیست، بلکه فضاهایی را روشن میکند که با ابزارهای اندازهگیری پزشکی قابلشناسایی نیست و براینمبنا جامعهای را با صورتبندی اجتماعی جدیدی دوباره شکل میدهد. براینمبنا، حتی جامعه نیز ساختاری ثابت ندارد و به فراخور مسائلی که با آنها روبهروست و مسیرهایی که در پیش دارد، روایتهایی جدید میسازد و خود را در پرتو آن، بازسازی و بازآرایی میکند. وقتی افراد و نهادها، مسئولانه و فاعلانه با مسئله برخورد میکنند، به تجربههایی معنادار میرسند که قابلانتقال به دیگر افراد و نهادها و ازجمله به نهاد پزشکی نیز است، نهادی که در این فرایند، نقشی پررنگتر بر عهده دارد. درواقع، فاعلیت همگانی در گفتن و «درمیانگذاشتن» تجربهها در قالب روایت، ساختاری جدید و امیدبخش به کل نظام سلامت عمومی میدهد.
📚 کتاب «پاندمی، مردم و روایت» به قلم مارک دیویس و دوینا لوهم و ترجمه اسماعیل یزدانپور توسط موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است. دریافت نسخه کامل کتاب از لینک زیر:
https://www.msrt.ir/file/download/news/1600786835-.pdf
👇 متن کامل مقدمه
https://bit.ly/2SO1bEE
🆔 @HadiKhaniki
Telegraph
روایت بهمثابه زبان مکمل در پاندمی
رویارویی ناگهانی جامعه و جهان با پدیدۀ نوظهور و عالمگیر کرونا و شتاب و وسعت دامنههای شیوع آن، انبوهی از پرسشهای جدید را در همۀ زمینههای ذهنی و عینی پیش آورد و حوزههای معرفت و دانش را به هم نزدیکتر و وابستهتر کرد. میل غالب آن بود که مرزهای دانایی پیشتر…
▪️ چرا باید به دکتر توسلی پرداخت؟
✍️ هادی خانیکی
سرانجام مرگ تن بیمار دکتر غلامعباس توسلی، جامعهشناس صاحبنام و دغدغهمند ایران را هم دربرگرفت و صبح جمعه 25 مهر قلبش از کار ایستاد.
در این روزها که شتاب آمار قربانیان کرونا افزون شده است، «بیحسیهای اجتماعی» هم عرصه را بر «مرگاندیشیهای معرفتی و فلسفی» تنگ کرده است؛ گویی عادت به شنیدن خبر مرگ بزرگان دیگر بخشی از زندگی عادی و روزمره ماست و در تعلیق ناگزیر بسیاری از آیینهای مرگآگاهی و سوگواری، تاسف و تامل در باب از دست رفتن سرمایهها و ذخائر علمی، اجتماعی، فرهنگی و هنری امری شخصی است.
در چنین حال و هوایی بیشتر باید به گفته حافظ از «حریفهای شبانه» یاد کرد و حقوق بندگیهای مخلصانه را به جا آورد. به این اعتبار اگر چه در زمان حیات آن بزرگ در حد توان از او و درباره او سخن گفته ام، امروز هم وظیفه میدانم که به حرمت شاگردی استاد در دانشگاه و به پاس تجربهها و آموزههایی که پیش و پس از آن دوران از او اندوخته ام، حرفی از منظر دریافتها و زیستههای فردی بگویم:
🔻 متن کامل
https://bit.ly/3j8dxlR
🆔 @HadiKhaniki
✍️ هادی خانیکی
سرانجام مرگ تن بیمار دکتر غلامعباس توسلی، جامعهشناس صاحبنام و دغدغهمند ایران را هم دربرگرفت و صبح جمعه 25 مهر قلبش از کار ایستاد.
در این روزها که شتاب آمار قربانیان کرونا افزون شده است، «بیحسیهای اجتماعی» هم عرصه را بر «مرگاندیشیهای معرفتی و فلسفی» تنگ کرده است؛ گویی عادت به شنیدن خبر مرگ بزرگان دیگر بخشی از زندگی عادی و روزمره ماست و در تعلیق ناگزیر بسیاری از آیینهای مرگآگاهی و سوگواری، تاسف و تامل در باب از دست رفتن سرمایهها و ذخائر علمی، اجتماعی، فرهنگی و هنری امری شخصی است.
در چنین حال و هوایی بیشتر باید به گفته حافظ از «حریفهای شبانه» یاد کرد و حقوق بندگیهای مخلصانه را به جا آورد. به این اعتبار اگر چه در زمان حیات آن بزرگ در حد توان از او و درباره او سخن گفته ام، امروز هم وظیفه میدانم که به حرمت شاگردی استاد در دانشگاه و به پاس تجربهها و آموزههایی که پیش و پس از آن دوران از او اندوخته ام، حرفی از منظر دریافتها و زیستههای فردی بگویم:
🔻 متن کامل
https://bit.ly/3j8dxlR
🆔 @HadiKhaniki
Telegraph
چرا باید به دکتر توسلی پرداخت؟
سرانجام مرگ تن بیمار دکتر غلامعباس توسلی، جامعهشناس صاحبنام و دغدغهمند ایران را هم دربرگرفت و صبح جمعه 25 مهر قلبش از کار ایستاد. در این روزها که شتاب آمار قربانیان کرونا افزون شده است، «بیحسیهای اجتماعی» هم عرصه را بر «مرگاندیشیهای معرفتی و فلسفی»…
Forwarded from مجله میدان فرهنگ
منتشر شد
◻️ مجله رسانه فرهنگ
👤مدیر مسئول: هادی خانیکی
👤سردبیر: یوسف پاکدامن
📰 پرونده این شماره: مطالعات کودکی(1)
👤 دبیر ویژه: وحیده شاه حسینی
✍️با آرا و دیدگاه هایی از:
هادی خانیکی، سعید ذکایی، وحیده شاه حسینی، احسان آقابابایی، نژلا نجفی، زهرا شاهرضایی، فاطمه حسین زاده، نرگس کریمی واقف، فاطمه نوری راد، مریم حسینی نیا، مانیا عاله پور، فاطمه گلرخی، سعیده اکبری، مرجان فولادوند، عاطفه اسلام زاده
✴️ کانال مجله رسانه فرهنگ:
📝 @ResaneFarhang
◻️ مجله رسانه فرهنگ
👤مدیر مسئول: هادی خانیکی
👤سردبیر: یوسف پاکدامن
📰 پرونده این شماره: مطالعات کودکی(1)
👤 دبیر ویژه: وحیده شاه حسینی
✍️با آرا و دیدگاه هایی از:
هادی خانیکی، سعید ذکایی، وحیده شاه حسینی، احسان آقابابایی، نژلا نجفی، زهرا شاهرضایی، فاطمه حسین زاده، نرگس کریمی واقف، فاطمه نوری راد، مریم حسینی نیا، مانیا عاله پور، فاطمه گلرخی، سعیده اکبری، مرجان فولادوند، عاطفه اسلام زاده
✴️ کانال مجله رسانه فرهنگ:
📝 @ResaneFarhang
Forwarded from مجله میدان فرهنگ
شماره 11 و 12 مجله رسانه فرهنگ.pdf
15.2 MB
🔸 انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات منتشر کرد
🔹شماره 11 و 12 مجله رسانه فرهنگ
🔹ویژهنامه مطالعات کودکی(1)
.
🔹شماره 11 و 12 مجله رسانه فرهنگ
🔹ویژهنامه مطالعات کودکی(1)
.
☕️ یک فنجان اسپرسو با هادی خانیکی در عمارت گود
✍️ مریم شبانی، شماره ۶۸ ماهنامه اندیشه پویا
«ما از الزامات عالم سیاستورزی دوریم. سیاستورزی یعنی سازماندهی و تشکیلات و نهایتاً ائتلاف. ما در فعالیت حزبیمان ضعف داریم. اگر مسئلۀ تحزب را جدی بگیریم، در داخل آن اختلافها و اشتراکات را هم میتوانیم در قالب ائتلافها تعریف کنیم.» هادی خانیکی توی جواب دادن موضعگیری نمیکرد و وقتی رضا پرسید اگر ائتلافی از نیروهای اصلاحطلب را تصور کنیم شما کجا ایستادهاید، گفت: «من دانشگاهی هستم و کار فکری میکنم. عضو شورای مرکزی یک حزب سیاسی هم هستم. کسانی که اسم بردید از دوستان من هستند و من برای همۀ خدماتی که در عمرشان داشتهاند ارزش و اعتبار قایل هستم. نمیخواهم در دوگانۀ بین آنها قرار بگیرم و بگویم که آقای نبوی درست میگوید یا آقای حجاریان.» دیگر کمکم دستمان آمده بود که هادی خانیکی قرار نیست جانب هیچطرفی را بگیرد. نگاهش کردم که حالا داشت تندوتند کاپوچینو را هم میزد.
فنجان قهوه را که روی میز برگرداند، ماسکش را از چانه روی صورتش کشید و حاضر و آمادۀ حرف زدن ما را نگاه کرد. رضا با خنده گفت این هم ویژگی همیشگی شماست که ترجیح میدهید دیدگاه آشکاری در رد و دفاع نگیرید، حالا هم نمیخواهید روشن بگویید که آیا بیانیه دادن به صورت انفرادی، وقتی شما دبیرکل یک حزب هستی، کار درستی است یا نه. نه اینکه بخواهد به حرف رضا اعتراض کند اما ابروهایش را توی هم کرد و گفت: «من یک سطح عقبتر میروم و برایم علت این وضعیت مهم است. وقتی سیاستورزی حزبی دچار ضعف باشد ناخودآگاه فرار از فعالیت حزبی برجسته میشود. اولین اثرش هم این است که به جای احزاب، افراد و شخصیتها برجسته میشوند و صدایی که شنیده میشود صدای افراد است. شما در فرایند کار حزبی باید یاد بگیرید که یک جاهایی حرف خودت را بزنی و یک جاهایی هم حرفی نزنی و به رغم میل و نگاهت تابع باشی. اما چون ما در ایران سازوکارهای حزبی قوی نداریم، افراد بیرون از حزب به سمت سیاستورزی مجازی میروند که یک دنیای دیگر است و بد هم نیست اما کار حزبی نیست.»
👇🏻 متن کامل
https://bit.ly/2TvWY93
🆔 @HadiKhaniki
✍️ مریم شبانی، شماره ۶۸ ماهنامه اندیشه پویا
«ما از الزامات عالم سیاستورزی دوریم. سیاستورزی یعنی سازماندهی و تشکیلات و نهایتاً ائتلاف. ما در فعالیت حزبیمان ضعف داریم. اگر مسئلۀ تحزب را جدی بگیریم، در داخل آن اختلافها و اشتراکات را هم میتوانیم در قالب ائتلافها تعریف کنیم.» هادی خانیکی توی جواب دادن موضعگیری نمیکرد و وقتی رضا پرسید اگر ائتلافی از نیروهای اصلاحطلب را تصور کنیم شما کجا ایستادهاید، گفت: «من دانشگاهی هستم و کار فکری میکنم. عضو شورای مرکزی یک حزب سیاسی هم هستم. کسانی که اسم بردید از دوستان من هستند و من برای همۀ خدماتی که در عمرشان داشتهاند ارزش و اعتبار قایل هستم. نمیخواهم در دوگانۀ بین آنها قرار بگیرم و بگویم که آقای نبوی درست میگوید یا آقای حجاریان.» دیگر کمکم دستمان آمده بود که هادی خانیکی قرار نیست جانب هیچطرفی را بگیرد. نگاهش کردم که حالا داشت تندوتند کاپوچینو را هم میزد.
فنجان قهوه را که روی میز برگرداند، ماسکش را از چانه روی صورتش کشید و حاضر و آمادۀ حرف زدن ما را نگاه کرد. رضا با خنده گفت این هم ویژگی همیشگی شماست که ترجیح میدهید دیدگاه آشکاری در رد و دفاع نگیرید، حالا هم نمیخواهید روشن بگویید که آیا بیانیه دادن به صورت انفرادی، وقتی شما دبیرکل یک حزب هستی، کار درستی است یا نه. نه اینکه بخواهد به حرف رضا اعتراض کند اما ابروهایش را توی هم کرد و گفت: «من یک سطح عقبتر میروم و برایم علت این وضعیت مهم است. وقتی سیاستورزی حزبی دچار ضعف باشد ناخودآگاه فرار از فعالیت حزبی برجسته میشود. اولین اثرش هم این است که به جای احزاب، افراد و شخصیتها برجسته میشوند و صدایی که شنیده میشود صدای افراد است. شما در فرایند کار حزبی باید یاد بگیرید که یک جاهایی حرف خودت را بزنی و یک جاهایی هم حرفی نزنی و به رغم میل و نگاهت تابع باشی. اما چون ما در ایران سازوکارهای حزبی قوی نداریم، افراد بیرون از حزب به سمت سیاستورزی مجازی میروند که یک دنیای دیگر است و بد هم نیست اما کار حزبی نیست.»
👇🏻 متن کامل
https://bit.ly/2TvWY93
🆔 @HadiKhaniki
Telegraph
یک فنجان اسپرسو با هادی خانیکی در عمارت گود
تمام وزنش را روی یکطرف بدنش انداخته بود و پلههای عمارت گود را یکییکی و سلانهسلانه بالا میآمد. کیف پارچهای بندبلندی آویزان شانهاش بود و وزن کیف، کتش را سمت خودش کشیده بود. وقتی از پلهها بالا آمد و روبهروی من ایستاد چند ثانیه طول کشید تا نفسش جا بیاید.…
Forwarded from انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
🔷 گروه ارتباطات صلح انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات با همکاری موسسه پژوهشی منشور فرهنگ صلح و بنیاد صلح جهانی هوشمند، بیست و دومین سلسله نشست های مرتبط با ترویج فرهنگ صلح را به مناسبت روز فرهنگ عمومی برگزار می نمایند
اسکایپ وبینار
🔹ساز وکارهای رشد ابزار گفت و گو در فرهنگ عمومی
دکتر هادی خانیکی( عضو هیات علمی رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و رییس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات )
◻️دبیر برگزاری: دکتر افسر افشاری نادری(دکترای مدیریت فرهنگی)
📻زمان: پنج شنبه، 15 آبان 1399، ساعت 17 تا 18.30
📝گواهی نامه دو زبانه به حاضرین اعطا می گردد
🔖ثبت نام از طریق : ارسال پیام به اسکایپ
mahan 7000
اسکایپ وبینار
🔹ساز وکارهای رشد ابزار گفت و گو در فرهنگ عمومی
دکتر هادی خانیکی( عضو هیات علمی رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و رییس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات )
◻️دبیر برگزاری: دکتر افسر افشاری نادری(دکترای مدیریت فرهنگی)
📻زمان: پنج شنبه، 15 آبان 1399، ساعت 17 تا 18.30
📝گواهی نامه دو زبانه به حاضرین اعطا می گردد
🔖ثبت نام از طریق : ارسال پیام به اسکایپ
mahan 7000
Forwarded from مجله میدان فرهنگ
◻️ مجله رسانه فرهنگ
👤مدیر مسئول: هادی خانیکی
👤سردبیر: یوسف پاکدامن
📰 پرونده این شماره: معلم مدرسه غیردولتی
👤 دبیر ویژه: محمد قربانیان
✍️با آرا و دیدگاه هایی از:
نعمت الله فاضلی، شروین وکیلی، رشیداحمدرش، محمد قربانیان،محمد زینالی اناری، آرش کتابفروش بدری، محمود بهتاش، فواد حبیبی و محمدرضا نیک نژاد
✴️ کانال مجله رسانه فرهنگ:
📝 @ResaneFarhang
👤مدیر مسئول: هادی خانیکی
👤سردبیر: یوسف پاکدامن
📰 پرونده این شماره: معلم مدرسه غیردولتی
👤 دبیر ویژه: محمد قربانیان
✍️با آرا و دیدگاه هایی از:
نعمت الله فاضلی، شروین وکیلی، رشیداحمدرش، محمد قربانیان،محمد زینالی اناری، آرش کتابفروش بدری، محمود بهتاش، فواد حبیبی و محمدرضا نیک نژاد
✴️ کانال مجله رسانه فرهنگ:
📝 @ResaneFarhang
Forwarded from مجله میدان فرهنگ
z98.pdf
9.6 MB
🔸 انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات منتشر کرد
🔹مجله رسانه فرهنگ
🔹مدیر مسئول: دکتر هادی خانیکی
🔹دبیر ویژه: محمد قربانيان
🔹ویژهنامه معلم مدرسه غيردولتي
.
🔹مجله رسانه فرهنگ
🔹مدیر مسئول: دکتر هادی خانیکی
🔹دبیر ویژه: محمد قربانيان
🔹ویژهنامه معلم مدرسه غيردولتي
.
Forwarded from گروه رسانه ای اعتماد
روشنفکران و عرصه عمومی در میزگرد «اعتماد» با حضور کاشی، فیرحی و خانیکی
سرگیجههای روشنفکری
عرصه عمومی هست اما روشنفکران
در آن نیستند
خانیکی: صحنه دانشگاه با میدان سیاستورزی فرق میکند
کاشی: روشنفکری بعد از انقلاب نتوانست عرصه عمومی را باز آفرینی کند
🌐 https://etemadnewspaper.ir/?News_Id=34370
🆔 @etemadnewspaper1
سرگیجههای روشنفکری
عرصه عمومی هست اما روشنفکران
در آن نیستند
خانیکی: صحنه دانشگاه با میدان سیاستورزی فرق میکند
کاشی: روشنفکری بعد از انقلاب نتوانست عرصه عمومی را باز آفرینی کند
🌐 https://etemadnewspaper.ir/?News_Id=34370
🆔 @etemadnewspaper1
اندوهیادی برای دكتر داود فیرحی
یگانه بود و هیچ كم نداشت
✍🏻 یادداشت دکتر هادی خانیكی در روزنامه اعتماد | پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۹ | شماره ۴۷۸۸
@hadikhaniki
خبر پر كشیدن دكتر داود فیرحی كه آمد و در شبكهها پیچید، دلهای بسیاری به اندوه نشست و زبانهای فراوانی از سخن ایستاد. نزدیك ظهر چهارشنبه بود كه در تدارك سخن گفتن در یك نشست علمی بودم كه شنیدن این خبر تلخ امان و امكان صحبت را از من گرفت. كرونا این روزها در همهجا بیداد میكند و هرروز خانوادههای بسیاری را به سوگ مینشاند،؛ اما در آنجا كه به سراغ سرمایههای كمیاب علمی و اجتماعی میرود و اندیشهورزانی را در مقیاس ملی و در افق امیدهای آینده به كام مرگ فرو میبرد، بیدادش جانگدازتر میشود؛ فیرحی از این شمار بود: ژرفاندیش، سختكوش، گشودهفكر، فروتن، خوشنفس، دینباور و مسئولیتشناس. رفتارش عین گفتارش و گفتارش برآمده از دل دردمند و ذهن خلاقش بود. سخنش و تلاشش در همهجا از دانشگاه و حوزه تا میدانهای سیاست و جامعه بذر امید میکاشت. بهتماممعنا دوست و به لوازم دوستی همواره ملتزم بود. بهحق ازجمله پارسایانی بود كه خود بارها و بارها از زبان علی (ع) وصفشان كرده بود: نوشتن از او بیش از این برایم آسان نیست. پس برای وصفش به شعر پناه میبرم؛ گویی آنچه شاملو سروده است درباره اوست:
انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود:
توانِ دوست داشتن و دوست داشتهشدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توانِ اندُهگین و شادمانشدن
توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی
توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان.
انسان
دشواری وظیفه است
فرصت كوتاه بود و سفر جانكاه
اما یگانه بود و هیچ كم نداشت
@hadikhaniki
یگانه بود و هیچ كم نداشت
✍🏻 یادداشت دکتر هادی خانیكی در روزنامه اعتماد | پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۹ | شماره ۴۷۸۸
@hadikhaniki
خبر پر كشیدن دكتر داود فیرحی كه آمد و در شبكهها پیچید، دلهای بسیاری به اندوه نشست و زبانهای فراوانی از سخن ایستاد. نزدیك ظهر چهارشنبه بود كه در تدارك سخن گفتن در یك نشست علمی بودم كه شنیدن این خبر تلخ امان و امكان صحبت را از من گرفت. كرونا این روزها در همهجا بیداد میكند و هرروز خانوادههای بسیاری را به سوگ مینشاند،؛ اما در آنجا كه به سراغ سرمایههای كمیاب علمی و اجتماعی میرود و اندیشهورزانی را در مقیاس ملی و در افق امیدهای آینده به كام مرگ فرو میبرد، بیدادش جانگدازتر میشود؛ فیرحی از این شمار بود: ژرفاندیش، سختكوش، گشودهفكر، فروتن، خوشنفس، دینباور و مسئولیتشناس. رفتارش عین گفتارش و گفتارش برآمده از دل دردمند و ذهن خلاقش بود. سخنش و تلاشش در همهجا از دانشگاه و حوزه تا میدانهای سیاست و جامعه بذر امید میکاشت. بهتماممعنا دوست و به لوازم دوستی همواره ملتزم بود. بهحق ازجمله پارسایانی بود كه خود بارها و بارها از زبان علی (ع) وصفشان كرده بود: نوشتن از او بیش از این برایم آسان نیست. پس برای وصفش به شعر پناه میبرم؛ گویی آنچه شاملو سروده است درباره اوست:
انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود:
توانِ دوست داشتن و دوست داشتهشدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توانِ اندُهگین و شادمانشدن
توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی
توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان.
انسان
دشواری وظیفه است
فرصت كوتاه بود و سفر جانكاه
اما یگانه بود و هیچ كم نداشت
@hadikhaniki
Telegram
attach 📎
در سوگ روشنفکری که همیشه در میدان بود
✍🏻 یادداشت دکتر هادی خانیکی در روزنامه شرق | پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۹ | شماره ۳۸۶۲
@HadiKhaniki
مرگ ناگهانی دکتر داود فیرحی آنقدر جانگداز بود که انبوه روشنفکران، دانشگاهیان و حوزویان و خیل پرشماری از شهروندان را به سوگ بنشاند و به سخن وادارد. خصائل نیکو، خلاقیتهای فکری و رفتارهای دلنشینش به آن حد است که روزها را به گفتن، صفحهها را به نوشتن و چشمها را با خیرهشدن پر کند؛ پس بهتر میدانم که سوگیادهای او را در حد آنچه دوستان و همکاران و دانشجویان و خویشانش نوشتهاند واگذارم و در ضرورت آموختن از آموزههای فیرحی و در باب گشودهگذاشتن افقی که او به آن پرداخت، چند سخن کوتاه بگویم.
۱. فیرحی در دنیاهایی متفاوت زیست اما به مثابه پلی پایدار میان آنها ماند و خود نیز از حرکت میان این جهانها باز نایستاد. از دانشگاه چنان آموخت که از حوزه و در میدان سیاست همانگونه گام زد که در میدان دانش و معرفت. با دانشجو همان بود که با استاد و در حوزه عمومی چنان بود که در حوزه خصوصی. در همهجا و از همهکس میآموخت و به همه در هر جا میآموزاند؛ درسهایی از اخلاق، انصاف، تتبع، نوآوری و نواندیشی.
۲. تناقضها و تفاوتها در گفتار و رفتارش رو به همنوایی و همزیستی مینهاد؛ فهم عمیق و نقد آرام و کلام مؤثر او به اندیشهاش اثربخشی، به سخنش استحکام و به مخاطبش توان اندیشیدن میداد.
۳. روشنفکری بود دینباور و دینداری بود اهل مدارا و نهایتاً کنشگری در میانه میدان که به یک نسبت در پی حقیقت و به دنبال کاستن از رنجهای مردم میدوید.
۴. در نهایت اشتیاق و تأمل و تفکر از استادان بزرگ خویش در حوزه و دانشگاه آموخت و هیچگاه زبان و قلم را به اسائه ادب در برابر آنان نیالود. نهاد ناآرام او در آموختن، نواندیشیدن و نوآوردن هرگز آرامی را از گفتارها و نوشتارهای او در باب اندیشهها و اندیشمندان دیگر نگرفت.
۵. در تحقیق و تدریس بر دستیابی به متون و منابع دستِاول متکی بود و یافتهها و دادههای بدیع خود را از همنشینی میان جدید و قدیم و سنت و مدرنیته - در عین نقد آنها - درمیآورد. از داشتههای کهن با صورت و زبانی نو سخن میگفت و تبار دریافتهای جدید را به درستی و با وسواس پیدا میکرد. آثار برجسته او از «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» و «دین و دولت در عصر مدرن» تا «فقه و سیاست در ایران معاصر» و «فقه و حکمرانی حزبی» همگی ماندگار و خواندنی است.
۶. زیست اخلاقی او مثالزدنی و ازیادنرفتنی است؛ چراکه در همه جا فروتن و خویشتندار بود و اخلاق گفتوگویی او استادان، دانشجویان و مخاطبان را همیشه به تحسین وامیداشت. برای همراهی با همکاران و دانشجویان از قدم و قلم دریغ نداشت؛ چنانکه جان را نیز در این راه بر کف نهاد و از جلسه دفاع در دانشگاه به چنگال عفریت کرونا گرفتار شد و حسرت به دلها گذاشت. او چنانکه باور داشت آرام گرفت اما همه دوستان و دوستدارانش را ناآرام کرد.
✍🏻 یادداشت دکتر هادی خانیکی در روزنامه شرق | پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۹ | شماره ۳۸۶۲
@HadiKhaniki
مرگ ناگهانی دکتر داود فیرحی آنقدر جانگداز بود که انبوه روشنفکران، دانشگاهیان و حوزویان و خیل پرشماری از شهروندان را به سوگ بنشاند و به سخن وادارد. خصائل نیکو، خلاقیتهای فکری و رفتارهای دلنشینش به آن حد است که روزها را به گفتن، صفحهها را به نوشتن و چشمها را با خیرهشدن پر کند؛ پس بهتر میدانم که سوگیادهای او را در حد آنچه دوستان و همکاران و دانشجویان و خویشانش نوشتهاند واگذارم و در ضرورت آموختن از آموزههای فیرحی و در باب گشودهگذاشتن افقی که او به آن پرداخت، چند سخن کوتاه بگویم.
۱. فیرحی در دنیاهایی متفاوت زیست اما به مثابه پلی پایدار میان آنها ماند و خود نیز از حرکت میان این جهانها باز نایستاد. از دانشگاه چنان آموخت که از حوزه و در میدان سیاست همانگونه گام زد که در میدان دانش و معرفت. با دانشجو همان بود که با استاد و در حوزه عمومی چنان بود که در حوزه خصوصی. در همهجا و از همهکس میآموخت و به همه در هر جا میآموزاند؛ درسهایی از اخلاق، انصاف، تتبع، نوآوری و نواندیشی.
۲. تناقضها و تفاوتها در گفتار و رفتارش رو به همنوایی و همزیستی مینهاد؛ فهم عمیق و نقد آرام و کلام مؤثر او به اندیشهاش اثربخشی، به سخنش استحکام و به مخاطبش توان اندیشیدن میداد.
۳. روشنفکری بود دینباور و دینداری بود اهل مدارا و نهایتاً کنشگری در میانه میدان که به یک نسبت در پی حقیقت و به دنبال کاستن از رنجهای مردم میدوید.
۴. در نهایت اشتیاق و تأمل و تفکر از استادان بزرگ خویش در حوزه و دانشگاه آموخت و هیچگاه زبان و قلم را به اسائه ادب در برابر آنان نیالود. نهاد ناآرام او در آموختن، نواندیشیدن و نوآوردن هرگز آرامی را از گفتارها و نوشتارهای او در باب اندیشهها و اندیشمندان دیگر نگرفت.
۵. در تحقیق و تدریس بر دستیابی به متون و منابع دستِاول متکی بود و یافتهها و دادههای بدیع خود را از همنشینی میان جدید و قدیم و سنت و مدرنیته - در عین نقد آنها - درمیآورد. از داشتههای کهن با صورت و زبانی نو سخن میگفت و تبار دریافتهای جدید را به درستی و با وسواس پیدا میکرد. آثار برجسته او از «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» و «دین و دولت در عصر مدرن» تا «فقه و سیاست در ایران معاصر» و «فقه و حکمرانی حزبی» همگی ماندگار و خواندنی است.
۶. زیست اخلاقی او مثالزدنی و ازیادنرفتنی است؛ چراکه در همه جا فروتن و خویشتندار بود و اخلاق گفتوگویی او استادان، دانشجویان و مخاطبان را همیشه به تحسین وامیداشت. برای همراهی با همکاران و دانشجویان از قدم و قلم دریغ نداشت؛ چنانکه جان را نیز در این راه بر کف نهاد و از جلسه دفاع در دانشگاه به چنگال عفریت کرونا گرفتار شد و حسرت به دلها گذاشت. او چنانکه باور داشت آرام گرفت اما همه دوستان و دوستدارانش را ناآرام کرد.
Telegram
attach 📎
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
یادداشت دکتر هادی خانیکی در روزنامه همشهری | پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۹ | شماره ۸۰۸۳
@HadiKhaniki
باور مرگ دکتر داوود فیرحی آسان نبود، اگرچه بیش از ۱۰ روز است که پزشکان بیمارستان لاله بهرغم تلاشهای بسیار، امید کم به ماندنش داشتند. قرار بود که همان روزهای نخست ابتلا به کرونا، سخنران نشست بررسی و نقد آرای نائینی در کتابخانه ملی باشد که نتوانست و کارش به بیمارستان کشید. آنقدر صبور، باامید و خندان میزیست که تصور از پای افتادنش حتی با گرفتاری در کرونا را هم نداشتم. خبر رفتنش به بیمارستان را که شنیدم، زنگ زدم، پاسخ نداد، اما پیامک داد که در بیمارستان لاله بستری شدهام. پس از آن دیگر نتوانست به پیامی پاسخ دهد، و نه حتی پیامکی بفرستد. در میانه مرگ و زندگی قرار گرفت و همه دوستانش را هم به میانه بیم و امید کشاند. خبر اندوهبار چهارشنبه کار را تمام کرد. به گفته حافظ «بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد، باد غیرت به صدش خار پریشان کرد.» اگر با غم و به زبان احساس از مرگ فیرحی مینویسم، برای آن است که باز هم بهگفته لسانالغیب «مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود». او در طلیعه درخشیدن بود و میتوانست برای جامعهای که هنوز در کانون همه مصایب و مسائلش نیاز به تفکر و متفکرانی از این دست دارد، مثمر ثمر واقع شود. تحمل بار چنین ضایعهای سخت و سنگین است. فیرحی خوب میخواند و زیبا مینوشت و شیرین سخن میگفت. جرأت دانستن داشت و پروای پریشان گفتن. در یادگیری به سرچشمهها میرفت و در یاد دادن درپی به زبان آوردن بود. در فراز و فرود کنشهای سیاسی، آرمانها و ایمانش کمرنگ و بیرمق نمیشد و در همان حال در همه میدانهای گفتوگو با مدارا، انصاف و حقپذیری حاضر بود. امید بزرگی برای نواندیشی دینی و شکوفایی اندیشه سیاسی در ایران بود. اگرچه کارنامه علمی او تا به امروز هم درخشان، خواندنی و ماندنی است و دانشگاه و حوزه میتوانند به داشتههای این اندیشمند اصلاحگر و محقق سختکوش و نوآور ببالند، اما باید با دریغ و درد گفت که دنیای پیش روی او افقهای روشن در بینش، روش و کنش سازگار با این زمان داشت. ایران امروز برای گشودگی بیشتر میدان اندیشه، افقگشایی در عرصه سیاست و آفرینش سرمشقهای علمی و اخلاقی به فیرحی و فیرحیها سخت نیاز دارد. و آرزو اینکه عالم دانش، اندیشه و سیاست، سترونِ زایش امثال او نباشد.
امید هست که روشن بود بر او شب گور
که شمعدان مکارم ز پیش بفرستاد.
یادداشت دکتر هادی خانیکی در روزنامه همشهری | پنجشنبه ۲۲ آبان ۹۹ | شماره ۸۰۸۳
@HadiKhaniki
باور مرگ دکتر داوود فیرحی آسان نبود، اگرچه بیش از ۱۰ روز است که پزشکان بیمارستان لاله بهرغم تلاشهای بسیار، امید کم به ماندنش داشتند. قرار بود که همان روزهای نخست ابتلا به کرونا، سخنران نشست بررسی و نقد آرای نائینی در کتابخانه ملی باشد که نتوانست و کارش به بیمارستان کشید. آنقدر صبور، باامید و خندان میزیست که تصور از پای افتادنش حتی با گرفتاری در کرونا را هم نداشتم. خبر رفتنش به بیمارستان را که شنیدم، زنگ زدم، پاسخ نداد، اما پیامک داد که در بیمارستان لاله بستری شدهام. پس از آن دیگر نتوانست به پیامی پاسخ دهد، و نه حتی پیامکی بفرستد. در میانه مرگ و زندگی قرار گرفت و همه دوستانش را هم به میانه بیم و امید کشاند. خبر اندوهبار چهارشنبه کار را تمام کرد. به گفته حافظ «بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد، باد غیرت به صدش خار پریشان کرد.» اگر با غم و به زبان احساس از مرگ فیرحی مینویسم، برای آن است که باز هم بهگفته لسانالغیب «مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود». او در طلیعه درخشیدن بود و میتوانست برای جامعهای که هنوز در کانون همه مصایب و مسائلش نیاز به تفکر و متفکرانی از این دست دارد، مثمر ثمر واقع شود. تحمل بار چنین ضایعهای سخت و سنگین است. فیرحی خوب میخواند و زیبا مینوشت و شیرین سخن میگفت. جرأت دانستن داشت و پروای پریشان گفتن. در یادگیری به سرچشمهها میرفت و در یاد دادن درپی به زبان آوردن بود. در فراز و فرود کنشهای سیاسی، آرمانها و ایمانش کمرنگ و بیرمق نمیشد و در همان حال در همه میدانهای گفتوگو با مدارا، انصاف و حقپذیری حاضر بود. امید بزرگی برای نواندیشی دینی و شکوفایی اندیشه سیاسی در ایران بود. اگرچه کارنامه علمی او تا به امروز هم درخشان، خواندنی و ماندنی است و دانشگاه و حوزه میتوانند به داشتههای این اندیشمند اصلاحگر و محقق سختکوش و نوآور ببالند، اما باید با دریغ و درد گفت که دنیای پیش روی او افقهای روشن در بینش، روش و کنش سازگار با این زمان داشت. ایران امروز برای گشودگی بیشتر میدان اندیشه، افقگشایی در عرصه سیاست و آفرینش سرمشقهای علمی و اخلاقی به فیرحی و فیرحیها سخت نیاز دارد. و آرزو اینکه عالم دانش، اندیشه و سیاست، سترونِ زایش امثال او نباشد.
امید هست که روشن بود بر او شب گور
که شمعدان مکارم ز پیش بفرستاد.
Telegram
attach 📎
شجریان همنوا با ایران باقی ماند
مصاحبه با دکتر هادی خانیکی در ویژهنامه خبرگزاری ایلنا برای یادبود چهلمین روز درگذشت استاد محمدرضا شجریان
@hadikhaniki
بنده طلعت آن باش که «آنی» دارد این مصرع شاید همه کلیدواژه رمزگشایی از شجریان باشد چگونه یک هنرمند به مرتبه ای از توانش ارتباطی می رسد که خود رسانه ای میشود معتبر که شبکه ها و رسانه های دیگر وام دار اشاره کردن به نام وی میشوند، چگونه برهم کنش دنیاهای گاه متضاد از فرهنگ و همر، مذهب در ایرانیتی پیوند خورده با فردوسی و اسلامیتی پیوند خورده یا جلسات قرآن ، یک گوش شنوای بی بدیل خلق میکند که خط ارتباط عمودی را به گفتمان و به زبان آوردن تبدیل میکند، در گفتگو با دکتر هادی خانیکی ضرورت یک تحلیل ارتباطی مشخص میشود که بتواند خط باریک شجریان ارتباطی و شجریان رسانه ای شده را بازیابی کند و نشان دهد این حلقه مفقوده همنوایی با مردم چگونه یک هنرمند بی بدیل همردیف با حافظ می آفریند و چگونه شجریان به قدرت ادراک معنا در مخاطب کمک میکند شاید نزدیکترین حالت معاصر با «آن» داشتن را با همزمانی با شجریان تجربه کرده ایم.
@hadikhaniki
https://bit.ly/3lFRRPU
ادامه در ⚡️Instant view
⬇️
مصاحبه با دکتر هادی خانیکی در ویژهنامه خبرگزاری ایلنا برای یادبود چهلمین روز درگذشت استاد محمدرضا شجریان
@hadikhaniki
بنده طلعت آن باش که «آنی» دارد این مصرع شاید همه کلیدواژه رمزگشایی از شجریان باشد چگونه یک هنرمند به مرتبه ای از توانش ارتباطی می رسد که خود رسانه ای میشود معتبر که شبکه ها و رسانه های دیگر وام دار اشاره کردن به نام وی میشوند، چگونه برهم کنش دنیاهای گاه متضاد از فرهنگ و همر، مذهب در ایرانیتی پیوند خورده با فردوسی و اسلامیتی پیوند خورده یا جلسات قرآن ، یک گوش شنوای بی بدیل خلق میکند که خط ارتباط عمودی را به گفتمان و به زبان آوردن تبدیل میکند، در گفتگو با دکتر هادی خانیکی ضرورت یک تحلیل ارتباطی مشخص میشود که بتواند خط باریک شجریان ارتباطی و شجریان رسانه ای شده را بازیابی کند و نشان دهد این حلقه مفقوده همنوایی با مردم چگونه یک هنرمند بی بدیل همردیف با حافظ می آفریند و چگونه شجریان به قدرت ادراک معنا در مخاطب کمک میکند شاید نزدیکترین حالت معاصر با «آن» داشتن را با همزمانی با شجریان تجربه کرده ایم.
@hadikhaniki
https://bit.ly/3lFRRPU
ادامه در ⚡️Instant view
⬇️
Telegraph
شجریان همنوا با ایران باقی ماند
بنده طلعت آن باش که «آنی» دارد این مصرع شاید همه کلیدواژه رمزگشایی از شجریان باشد چگونه یک هنرمند به مرتبه ای از توانش ارتباطی می رسد که خود رسانه ای میشود معتبر که شبکه ها و رسانه های دیگر وام دار اشاره کردن به نام وی میشوند، چگونه برهم کنش دنیاهای گاه…