امروز سالگرد شهادت دریاسالار شهید #نادر_مهدوی، کابوس آمریکایی ها، خالق حماسه نفتکش بریجتون در خلیج فارس و شهید آیه «و ما رَمَیتَ اذ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللهَ رَمی» هست. شهیدی که مثل حاج قاسم عزیز به دست خود آمریکاییها به شهادت رسید.
شادی روح ایشون و شهید بیژن گرد صلوات!
سیّدایمان بِیدُختی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
شادی روح ایشون و شهید بیژن گرد صلوات!
سیّدایمان بِیدُختی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
سلام بیمسئولیت!
#ظریف
Amin Mosavi 2
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
#ظریف
Amin Mosavi 2
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
منشی پزشک محترم (؟) فرمودند اگر پول نقد میدی x تومن. اگر میخوای کارت بکشی x و ۱۰۰ هزار تومن. عرض شد چرا؟ فرمودند مالیاتشه. :|
امیرعلی صفا
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
امیرعلی صفا
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
ولی معلومه #ظريف هم از اونایی بوده که درسو نمیخونده و میگفته "اینا که تو امتحان نمیاد"
سید حمید علیزاده
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
سید حمید علیزاده
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
میشه به این عکس ساعتها و روزها خندید!
عـــیّار ✍️
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
عـــیّار ✍️
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از جذابیتهای سوییس دیدن گاوها در دامنه های سرسبز آلپِ،
هر چند دیدن این گاوها در خیابانها هم خالی از لطف نیست!!
#نظم_نوین_جهانی
#پاسپورت_واکسن
Mizpodcast
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
هر چند دیدن این گاوها در خیابانها هم خالی از لطف نیست!!
#نظم_نوین_جهانی
#پاسپورت_واکسن
Mizpodcast
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
"سازمان جاسوسی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (#سیا/ #CIA) دفاتر مربوط به رسیدگی به امور ایران را تعطیل کرده است."
یعنی بمحض روی کار آمدن دولت مقاومت، #میز_ایران که متمرکز بر جاسوسی، خرابکاری و براندازی در ایران بود تعطیل شد!
حالا زبون دیپلماسی دنیا رو کی بهتر بلده؟ 😎
دکتر ویس(زاپاس)
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
یعنی بمحض روی کار آمدن دولت مقاومت، #میز_ایران که متمرکز بر جاسوسی، خرابکاری و براندازی در ایران بود تعطیل شد!
حالا زبون دیپلماسی دنیا رو کی بهتر بلده؟ 😎
دکتر ویس(زاپاس)
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
می کُشند، هرکجا می رسد صدای «یاعلی»
آسوشیتدپرس گزارش داده است که در انفجار در مراسم نماز جمعه در مسجد جامع شیعیان در ولایت قندوز، حداقل ۱۰۰ تن شهید و حدود ۱۵۰ تن دیگر زخمی شدهاند.
وعده تامین امنیت چیشد؟
MH Hojjat 🇦🇫
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
آسوشیتدپرس گزارش داده است که در انفجار در مراسم نماز جمعه در مسجد جامع شیعیان در ولایت قندوز، حداقل ۱۰۰ تن شهید و حدود ۱۵۰ تن دیگر زخمی شدهاند.
وعده تامین امنیت چیشد؟
MH Hojjat 🇦🇫
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرمرد ترکیه ای : مجبورم کار کنم تازه عمل کردم و انگشت پام رو بریدن و الان درد دارم ولی مجبورم کار کنم و ...
ترکیه با ۴۵٠میلیارد دلار یکی از بدهکارترین کشورهای جهان است و باید ٣٠ سال آینده کار کند تا فقط بهره وام خارجیاش را پرداخت کند
جناب آقای استیون
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
ترکیه با ۴۵٠میلیارد دلار یکی از بدهکارترین کشورهای جهان است و باید ٣٠ سال آینده کار کند تا فقط بهره وام خارجیاش را پرداخت کند
جناب آقای استیون
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
مربی مشهور تیم ملی #کشتی روسیه با خوشحالی و ذوق فراوان نزد یزدانی یکی از پهلوانان ایرانی میآید با افتخار از هویت ایرانی خودش اوستیا را میگوید. خاک بر سر نفوذی های دلار پرست فاسد ریاکار و خارج نشینان غرب زده ضد #ایران و #پانتورکیست ها و انواع پان های دیگر ساخته شده توسط #انگلیس
Dr.Shimoyama & Fereydoon
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
Dr.Shimoyama & Fereydoon
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
حسن نوروزی نایبرئیس کمیسیون قضایی مجلس در گفتوگو با «نود اقتصادی»: از کانون وکلا به مجلس آمده بودند و در حال لابی بودند که نگذارند ماده ۶ طرح تسهیل مجوزهای کسب و کار تصویب شود! این ماده به انحصار در بازار وکالت ایران پایان میدهد. میترسند این طرح تصویب شود.
نودِ اقتصادی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
نودِ اقتصادی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
وقتی گند ظریف انقدر ناجور بوده که باید انتحاری بزنی تا صدای همه دربیاد، بلکم دو دقیقه به #ظریف چیزی نگن!
کور بودی یارو نشست تو bbc فارسی گفت من عضو ارتش سایبری خواهر مریم بودم؟ بیشرف مردم خودتو به چندتا جوجه تروریست میفروشی؟
Amin Mosavi 2
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
کور بودی یارو نشست تو bbc فارسی گفت من عضو ارتش سایبری خواهر مریم بودم؟ بیشرف مردم خودتو به چندتا جوجه تروریست میفروشی؟
Amin Mosavi 2
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
رصدهانشان میدهد تعداد فیلمهاوسریالهای غربی، ژاپنی،کرهای،ترکی وهندی بامضمون #همجنس_بازی_دختران و زنان، افزایش چشمگیری داشته وحتی تولید محصولات لز ایرانی هدفمندتر ازسایر کشورها، بر روی دختران و زن جوان مسلمان ایرانی،متمرکز شده است!
سازمان ملل هشتم اکتبر را روزجهانی لزبین نامیده
جنبش مردمی حلالزادهها
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
سازمان ملل هشتم اکتبر را روزجهانی لزبین نامیده
جنبش مردمی حلالزادهها
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
#رشتو - قسمت اول خاطره همسر شهید چمران
غاده همسر شهید چمران داشت سر مزارش گریه و بی تابی می کرد. بعد از گذشت ۴۰ سال از ازدواجی که دوسه سال بیشتر طول نکشیده...چه رازی در این عشق بوده؟!
خاطره اش از آخرین روز عمر شهید شاید بخشی از پاسخ باشد:
عصر بود و من در ستاد نشسته بودم، در اتاق عملیات. آنجا در واقع اتاق مصطفی بود
و وقتی خودش آنجا نبود کسی آنجا نمیآمد ولی ناگهان در اتاق باز شد، من ترسیدم، فکر کردم چه کسی است، که مصطفی وارد شد. تعجب کردم، قرار نبود برگردد. او مرا نگاه کرد، گفت: مثل اینکه خوشحال نشدی دیدی من برگشتم؟ من امشب برای شما برگشتم. گفتم: نه مصطفی! تو هیچ وقت برای من برنگشتی.
برای کارت آمدی. مصطفی با همان مهربانی گفت: امشب برگشتم بخاطر شما. از احمد سعیدی بپرس. من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم، هواپیما نبود. تو میدانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکردهام، ولی امشب اصرار داشتم برگردم، با هواپیمای خصوصی آمدم که اینجا باشم.
من خیلی حالم منقلب بود. گفتم: مصطفی من عصرکه داشتم کنار کارون قدم میزدم احساس کردم آنقدر دلم پر است که میخواهم فریاد بزنم. خیلی گرفته بودم. احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم، باز نمیتوانم خودم را خالی کنم. مصطفی گوش میداد. گفتم: آنقدر در وجودم عشق بود که حتی اگر
تو میآمدی نمیتوانستی مرا تسلی بدهی. او خندید، گفت: تو به عشق بزرگتر از من نیاز داری و آن عشق خدا است. باید به این مرحله از تکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا هیچ چیز راضی نکند.
شب رفتم بالا. وارد اتاق که شدم دیدم که مصطفی روی تخت دراز کشیده، فکر کردم خواب است. آمدم جلو
و اورا بوسیدم. مصطفی روی بعضی چیزها حساسیت داشت. یک روز که اومدم دمپاییهایش را بگذارم جلوی پایش، خیلی ناراحت شد، دوید، دو زانو شد و دست مرا بوسید، گفت: تو برای من دمپایی میآوری؟ آن شب تعجب کردم که حتی وقتی پایش را بوسیدم تکان نخورد. احساس کردم او بیدار است،اما چیزی نمیگوید
وحید عزیزی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javaba
غاده همسر شهید چمران داشت سر مزارش گریه و بی تابی می کرد. بعد از گذشت ۴۰ سال از ازدواجی که دوسه سال بیشتر طول نکشیده...چه رازی در این عشق بوده؟!
خاطره اش از آخرین روز عمر شهید شاید بخشی از پاسخ باشد:
عصر بود و من در ستاد نشسته بودم، در اتاق عملیات. آنجا در واقع اتاق مصطفی بود
و وقتی خودش آنجا نبود کسی آنجا نمیآمد ولی ناگهان در اتاق باز شد، من ترسیدم، فکر کردم چه کسی است، که مصطفی وارد شد. تعجب کردم، قرار نبود برگردد. او مرا نگاه کرد، گفت: مثل اینکه خوشحال نشدی دیدی من برگشتم؟ من امشب برای شما برگشتم. گفتم: نه مصطفی! تو هیچ وقت برای من برنگشتی.
برای کارت آمدی. مصطفی با همان مهربانی گفت: امشب برگشتم بخاطر شما. از احمد سعیدی بپرس. من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم، هواپیما نبود. تو میدانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکردهام، ولی امشب اصرار داشتم برگردم، با هواپیمای خصوصی آمدم که اینجا باشم.
من خیلی حالم منقلب بود. گفتم: مصطفی من عصرکه داشتم کنار کارون قدم میزدم احساس کردم آنقدر دلم پر است که میخواهم فریاد بزنم. خیلی گرفته بودم. احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم، باز نمیتوانم خودم را خالی کنم. مصطفی گوش میداد. گفتم: آنقدر در وجودم عشق بود که حتی اگر
تو میآمدی نمیتوانستی مرا تسلی بدهی. او خندید، گفت: تو به عشق بزرگتر از من نیاز داری و آن عشق خدا است. باید به این مرحله از تکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا هیچ چیز راضی نکند.
شب رفتم بالا. وارد اتاق که شدم دیدم که مصطفی روی تخت دراز کشیده، فکر کردم خواب است. آمدم جلو
و اورا بوسیدم. مصطفی روی بعضی چیزها حساسیت داشت. یک روز که اومدم دمپاییهایش را بگذارم جلوی پایش، خیلی ناراحت شد، دوید، دو زانو شد و دست مرا بوسید، گفت: تو برای من دمپایی میآوری؟ آن شب تعجب کردم که حتی وقتی پایش را بوسیدم تکان نخورد. احساس کردم او بیدار است،اما چیزی نمیگوید
وحید عزیزی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javaba
#رشتو - قسمت دوم خاطره همسر شهید چمران
چشمهایش را بسته و همین طور بود. مصطفی گفت: من فردا شهید میشوم. خیال میکردم شوخی میکند.گفتم: مگر شهادت دست شماست؟ گفت: نه، من از خدا خواستم و میدانم خدا به خواست من جواب میدهد. ولی من میخواهم شما رضایت بدهید. اگر رضایت ندهید من شهید نمیشوم. خیلی این حرف برای من تعجب بود./۷
گفتم: مصطفی، من رضایت نمیدهم و این دست شما نیست. خوب هر وقت خداوند ارادهاش تعلق بگیرد من راضیم به رضای خدا و منتظر این روزم، ولی چرا فردا؟ و او اصرار میکرد که: من فردا از اینجا میروم. میخواهم با رضایت کامل تو باشد. و آخر رضایتم را گرفت. من خودم نمیدانستم چرا راضی شدم
نامهای داد که وصیتاش بود و گفت: تا فردا باز نکنید. بعد دو سفارش به من کرد، گفت: اول اینکه ایران بمانید. گفتم: ایران بمانم چکار؟ اینجا کسی را ندارم. مصطفی گفت: نه! تقرب بعد از هجرت نمیشود. ما اینجا دولت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید. نمیتوانید برگردید به کشوری که
حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور، کشور خودتان باشد. گفتم: پس این همه ایرانیان که در خارج هستند چکار میکنند؟ گفت: آنها اشتباه میکنند. شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید. هیچ وقت! دوم این بود که بعد از او ازدواج کنم. گفتم: نه مصطفی، زنهای حضرت رسول (ص) بعد از ایشان...
که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم. گفت: این را نگویید. این، بدعت است. من رسول نیستم. گفتم: میدانم. میخواهم بگویم مثل رسول کسی نبود و من هم دیگر مثل شما پیدا نمیکنم.
شب آخر با مصطفی واقعاً عجیب بود. نمیدانم آن شب واقعا چی بود. صبح که مصطفی خواست برود من مثل همیشه لباس و
اسلحهاش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای توی راه. مصطفی اینها را گرفت و به من گفت: تو خیلی دختر خوبی هستی. و بعد یکدفعه یک عده آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقه بالا. صبح زود بود هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یکدفعه خاموش شد انگار سوخت
فکر کردم: یعنی امروز دیگر مصطفی خاموش میشود، این شمع دیگر روشن نمیشود. نور نمیدهد، تازه داشتم متوجه میشدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکید میکرد امروز ظهر شهید میشود. مصطفی هرگز شوخی نمیکرد. ین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود، دیگر برنمیگردد.دویدم و کلت کوچکم را برداشتم
آمدم پایین. نیتم این بود که مصطفی را بزنم، بزنم به پایش تا نرود. مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوار ماشین شد. من هرچه فریاد میکردم: میخواهم بروم دنبال مصطفی، نمیگذاشتند.
فکر میکردند دیوانه شدهام، کلت دستم بود!
به هرحال، مصطفی رفته بود و من نمیدانستم
چکار کنم. در ستاد قدم میزدم، میرفتم بالا، میرفتم پایین و فکر میکردم چرا مصطفی این حرفها را به من میزد. آیا میتوانم تحمل کنم که او شهید شود و برنگردد. خیلی گریه میکردم، گریه سخت. تنها زن ستاد من بودم. خانمی در اهواز بود به نام «خراسانی» که دوستم بود. باهم کار میکردیم.
یکدفعه خدا آرامشی به من داد. فکر کردم، خُب، ظهر قرار است جسد مصطفی بیاید، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه. مانتو وشلوار قهوهای سیری داشتم. آن هارا پوشیدم و رفتم پیش خانم خراسانی. حالم خیلی منقلب بود. برایش تعریف کردم که دیشب چه شده و از اینکه مصطفی امروز دیگر شهید میشود.
عصبانی شد گفت: چرا این حرفها را میزنی؟ مصطفی هر روز در جبهه است. چرا اینطور میگویی؟ چرا مدام میگویی مصطفی بود، بود؟ مصطفی هست! میگفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام میشود. هنوز خانهاش بودم که تلفن زنگ زد، گفتم: برو بردار که میخواهند بگویند مصطفی تمام شد. او گفت: حالا میبینی
اینطور نیست، تو داری تخیل میکنی. گوشی را برداشت و من نزدیکش بودم، با همه وجودم گوش میدادم که چه میگوید و او فقط میگفت: نه!نه!
بچهها آمدند که ما را ببرند بیمارستان.گفتند: دکتر زخمی شده. بیمارستان را میشناختم، آنجا کار میکردم. وارد حیاط که شدیم من دور زدم طرف سردخانه...پایان
وحید عزیزی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javaba
چشمهایش را بسته و همین طور بود. مصطفی گفت: من فردا شهید میشوم. خیال میکردم شوخی میکند.گفتم: مگر شهادت دست شماست؟ گفت: نه، من از خدا خواستم و میدانم خدا به خواست من جواب میدهد. ولی من میخواهم شما رضایت بدهید. اگر رضایت ندهید من شهید نمیشوم. خیلی این حرف برای من تعجب بود./۷
گفتم: مصطفی، من رضایت نمیدهم و این دست شما نیست. خوب هر وقت خداوند ارادهاش تعلق بگیرد من راضیم به رضای خدا و منتظر این روزم، ولی چرا فردا؟ و او اصرار میکرد که: من فردا از اینجا میروم. میخواهم با رضایت کامل تو باشد. و آخر رضایتم را گرفت. من خودم نمیدانستم چرا راضی شدم
نامهای داد که وصیتاش بود و گفت: تا فردا باز نکنید. بعد دو سفارش به من کرد، گفت: اول اینکه ایران بمانید. گفتم: ایران بمانم چکار؟ اینجا کسی را ندارم. مصطفی گفت: نه! تقرب بعد از هجرت نمیشود. ما اینجا دولت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید. نمیتوانید برگردید به کشوری که
حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور، کشور خودتان باشد. گفتم: پس این همه ایرانیان که در خارج هستند چکار میکنند؟ گفت: آنها اشتباه میکنند. شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید. هیچ وقت! دوم این بود که بعد از او ازدواج کنم. گفتم: نه مصطفی، زنهای حضرت رسول (ص) بعد از ایشان...
که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم. گفت: این را نگویید. این، بدعت است. من رسول نیستم. گفتم: میدانم. میخواهم بگویم مثل رسول کسی نبود و من هم دیگر مثل شما پیدا نمیکنم.
شب آخر با مصطفی واقعاً عجیب بود. نمیدانم آن شب واقعا چی بود. صبح که مصطفی خواست برود من مثل همیشه لباس و
اسلحهاش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای توی راه. مصطفی اینها را گرفت و به من گفت: تو خیلی دختر خوبی هستی. و بعد یکدفعه یک عده آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقه بالا. صبح زود بود هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یکدفعه خاموش شد انگار سوخت
فکر کردم: یعنی امروز دیگر مصطفی خاموش میشود، این شمع دیگر روشن نمیشود. نور نمیدهد، تازه داشتم متوجه میشدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکید میکرد امروز ظهر شهید میشود. مصطفی هرگز شوخی نمیکرد. ین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود، دیگر برنمیگردد.دویدم و کلت کوچکم را برداشتم
آمدم پایین. نیتم این بود که مصطفی را بزنم، بزنم به پایش تا نرود. مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوار ماشین شد. من هرچه فریاد میکردم: میخواهم بروم دنبال مصطفی، نمیگذاشتند.
فکر میکردند دیوانه شدهام، کلت دستم بود!
به هرحال، مصطفی رفته بود و من نمیدانستم
چکار کنم. در ستاد قدم میزدم، میرفتم بالا، میرفتم پایین و فکر میکردم چرا مصطفی این حرفها را به من میزد. آیا میتوانم تحمل کنم که او شهید شود و برنگردد. خیلی گریه میکردم، گریه سخت. تنها زن ستاد من بودم. خانمی در اهواز بود به نام «خراسانی» که دوستم بود. باهم کار میکردیم.
یکدفعه خدا آرامشی به من داد. فکر کردم، خُب، ظهر قرار است جسد مصطفی بیاید، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه. مانتو وشلوار قهوهای سیری داشتم. آن هارا پوشیدم و رفتم پیش خانم خراسانی. حالم خیلی منقلب بود. برایش تعریف کردم که دیشب چه شده و از اینکه مصطفی امروز دیگر شهید میشود.
عصبانی شد گفت: چرا این حرفها را میزنی؟ مصطفی هر روز در جبهه است. چرا اینطور میگویی؟ چرا مدام میگویی مصطفی بود، بود؟ مصطفی هست! میگفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام میشود. هنوز خانهاش بودم که تلفن زنگ زد، گفتم: برو بردار که میخواهند بگویند مصطفی تمام شد. او گفت: حالا میبینی
اینطور نیست، تو داری تخیل میکنی. گوشی را برداشت و من نزدیکش بودم، با همه وجودم گوش میدادم که چه میگوید و او فقط میگفت: نه!نه!
بچهها آمدند که ما را ببرند بیمارستان.گفتند: دکتر زخمی شده. بیمارستان را میشناختم، آنجا کار میکردم. وارد حیاط که شدیم من دور زدم طرف سردخانه...پایان
وحید عزیزی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javaba
Forwarded from استاد حسن عباسی
📣📣 #هم_اکنون
▫️سخنرانی استاد حسن عباسی
🔺 موضوع: معراج نادر از انوشیروان عادل یا آدمیرال چندلر؟
🔸 به مناسبت سالگرد شهادت شهید نادر مهدوی
#پخش_زنده از:
🔹 اینستاگرام:
▫️ Instagram.com/hasanabbasi.live
🔹 آپارات:
▫️ aparat.com/hasanabbasi_ir/live
🔹 یوتیوب:
▫️ youtube.com/hasanabbasi/live
🔹 روبیکا:
▫️ rubika.ir/Habbasi_ir
🔹 سروش:
▫️ splus.ir/sapp_events/hasanabbasi_ir
🔹 گپ:
▫️ gap.im/hasanabbasi_ir
🔹 پخش مستقیم صوتی:
▫️ ydac.ir/alive
🔹 پخش مستقیم ویدیویی:
▫️ ydac.ir/vlive
استاد حسن عباسی
💠 @Hasanabbasi_ir
▫️سخنرانی استاد حسن عباسی
🔺 موضوع: معراج نادر از انوشیروان عادل یا آدمیرال چندلر؟
🔸 به مناسبت سالگرد شهادت شهید نادر مهدوی
#پخش_زنده از:
🔹 اینستاگرام:
▫️ Instagram.com/hasanabbasi.live
🔹 آپارات:
▫️ aparat.com/hasanabbasi_ir/live
🔹 یوتیوب:
▫️ youtube.com/hasanabbasi/live
🔹 روبیکا:
▫️ rubika.ir/Habbasi_ir
🔹 سروش:
▫️ splus.ir/sapp_events/hasanabbasi_ir
🔹 گپ:
▫️ gap.im/hasanabbasi_ir
🔹 پخش مستقیم صوتی:
▫️ ydac.ir/alive
🔹 پخش مستقیم ویدیویی:
▫️ ydac.ir/vlive
استاد حسن عباسی
💠 @Hasanabbasi_ir
آقای @araghchi شما به دکتر ظریف اطلاع ندادید که در برجام، کلمهی تعلیق وجود داره؟ چرا؟ دیگه چه چیزهایی رو به ایشون اطلاع ندادید؟
مهدی خانعلیزاده
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
مهدی خانعلیزاده
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
امشب مربی تیم ملی ایران تو برنامه بیتعارف گفت که نه قرارداد داره و نه حقوقی گرفته و حقوقش هم ۶-۷ میلیون بیشتر نیست!
وقتی ادامه داد که هیچ توقعی از کسی نداره و پیشنهادات خارجی رو هم قبول نمیکنه، من به جای مسئولین ورزش، از آقای #پژمان_درستکار خجالت کشیدم
حاج حیدر
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
وقتی ادامه داد که هیچ توقعی از کسی نداره و پیشنهادات خارجی رو هم قبول نمیکنه، من به جای مسئولین ورزش، از آقای #پژمان_درستکار خجالت کشیدم
حاج حیدر
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
خط فعال جریان #تحریف گره زدن مسأله توسعه اقتصادی با احیای توافق برجام است.
آنهایی که این خط را آگاهانه یا جاهلانه دنبال میکنند به این سوال پاسخ بدهند که برجام چقدر توانست به توسعه اقتصادی منجر بشود که حالا برجام بند زده بتواند؟
مسعود براتی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
آنهایی که این خط را آگاهانه یا جاهلانه دنبال میکنند به این سوال پاسخ بدهند که برجام چقدر توانست به توسعه اقتصادی منجر بشود که حالا برجام بند زده بتواند؟
مسعود براتی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
شنیده بودم روستایی در منطقه محروم اندیکا صددرصد تخریب شده، هر جوری بود که مفصل است داستاناش رسیدم به آنجا، قبل از ظهر، خانوادهای را دیدم از شیراز، ترک قشقایی، با کلی پتو و کنسرو. گفتند این روستا مال ما. برو جای دیگر.
مردم! شما واقعاً فوقالعادهاید.
محمد مالی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1
مردم! شما واقعاً فوقالعادهاید.
محمد مالی
🔻کانال توییتری حاضرجواب🔻
@Haazer_javab1
instagram.com/Haazer_javab1