Don’t laugh ___ other people.

به دیگران نخند.

He is married ___ a doctor.

او با یک دکتر ازدواج کرده است.

She arrived ___ the party very late.

او خیلی دیر به مهمانی رسید.

He divided the money ___ his three sons.

او پول را میان سه پسرش تقسیم کرد.

She usually goes to school ___ foot.

او معمولاً پیاده به مدرسه می‌رود.

He is responsible ___ this project.

او مسئول این پروژه است.

She arrived ___ London last night.

او دیشب به لندن رسید.

The train is due ___ 8 o’clock.
قطار قرار است ساعت ۸ برسد.

He shouted ___ me angrily.

او با عصبانیت سر من فریاد زد.

The hotel is famous ___ its beautiful view

آن هتل به منظره‌ی زیبایش مشهور است.

He is capable ___ doing difficult tasks.

او قادر به انجام کارهای دشوار است.

She insisted ___ paying the bill.
او اصرار داشت که صورت‌حساب را خودش پرداخت کند

They are discussing a plan ___ detail.
آن‌ها در مورد طرح با جزئیات صحبت می‌کنند

She’s been absent ___ school for three days.

او سه روز است که از مدرسه غیبت کرده

The project depends ___ your decision

این پروژه به تصمیم تو بستگی دارد.

This song reminds me ___ my childhood

این آهنگ مرا به یاد دوران کودکی‌ام می‌اندازد.

He complained ___ the food at the restaurant.

او از غذای رستوران شکایت کرد.

My house is next ___ the bank

خانه‌ی من کنار بانک است.

The teacher divided the students ___ four groups.

معلم دانش‌آموزان را به چهار گروه تقسیم کرد

He succeeded ___ solving the problem.

او در حل مسئله موفق شد.

Don’t be rude ___ your teachers.

با معلم‌هایت بی‌ادب نباش.