لذت شعر
اردشیر رستمی
لذت شعر
#اردشیر_رستمی
#رشید_کاکاوند
برای انسان و زیست معاصر، باید پاسخ معاصر داشت. ما به کلمات جدید نیاز داریم؛ کلماتی که از عهدهی حالات جدید انسان معاصر بر بیایند.
جهان، بزرگتر و زیباتر از قراردادهایی است که ما برای شناخت آن وضع کردهایم. شعر به شناخت شکوه جهان، فراتر از تعاریف و قراردادهای ما کمک میکند.
جنید بغدادی میگوید: «انسان صادق، در یک روز به چهل حال درآید. منافق، چهل سال در یک حال بماند.»
تغییر، رشد و حرکت، شایستهی موجود زنده است و شعر، ما را متوجه خطای تغییرناپذیری میکند.
#شعر
زمان= ۲۰:۴۶
حجم= ۸ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#اردشیر_رستمی
#رشید_کاکاوند
برای انسان و زیست معاصر، باید پاسخ معاصر داشت. ما به کلمات جدید نیاز داریم؛ کلماتی که از عهدهی حالات جدید انسان معاصر بر بیایند.
جهان، بزرگتر و زیباتر از قراردادهایی است که ما برای شناخت آن وضع کردهایم. شعر به شناخت شکوه جهان، فراتر از تعاریف و قراردادهای ما کمک میکند.
جنید بغدادی میگوید: «انسان صادق، در یک روز به چهل حال درآید. منافق، چهل سال در یک حال بماند.»
تغییر، رشد و حرکت، شایستهی موجود زنده است و شعر، ما را متوجه خطای تغییرناپذیری میکند.
#شعر
زمان= ۲۰:۴۶
حجم= ۸ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏18❤3👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راهکار یا حمایت؟
وقتی یک نفر برای حرف زدن ما رانتخاب میکند، لزوماً به دنبال راهکار نیست.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
وقتی یک نفر برای حرف زدن ما رانتخاب میکند، لزوماً به دنبال راهکار نیست.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍16❤3👏1
سوگیری «توجه به نتیجه»
تصور کنید در فینال جام باشگاههای اروپا، داور در دقیقه ۹۰ اعلام پنالتی میکند. سرمربی تصمیم میگیرد بازیکنی که در زدن ضربات پنالتی مهارت بیشتری دارد را وارد بازی کند. پنالتی گل میشود و صبح روز بعد تیتر خبرگزاریها میشود "تعویض طلایی سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به پیروزی شد."
اما اگر آن پنالتی گل نمیشد چه اتفاقی میافتاد؟ اگر آن پنالتی گل نمیشد خبرگزاریها بازی را با تیترهای متفاوتی مثل "بزرگترین اشتباه سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به باخت شد." یا مثلاً "تصمیم غلطی که تاوان بزرگی داشت." گزارش میکردند. از طرفی هیئت مدیرهی باشگاه هم به احتمال زیاد بعد از شکست، سرمربی خود را اخراج و قرارداد او را فسخ میکردند.
اما یک سؤال مهم: واقعاً تصمیم سرمربی غلط بوده یا درست؟ نکتهی مهم داستان همینجاست. تصمیم درست، لزوماً منجر به نتیجهی درست نمیشود. تصمیم درست میتواند منجر به نتیجهی درست یا نتیجه غلط شود؛ همانطوری که تصمیم غلط در بسیاری از مواقع میتواند نتیجهی خوبی داشته باشد.
ما عموماً تصمیمی را تصمیم درست میدانیم که نتیجهی درست و قابل قبولی داشته باشد و اگر تصمیم ما تصمیمی درست باشد، ولی به نتیجهای غلط منجر شده باشد آن تصمیم را غلط میدانیم. به این مدل رفتار ما در اقتصاد رفتاری، «سوگیری توجه به نتیجه» میگویند.
در اکثر اوقات ما کار اشتباه و پرریسکی انجام میدهیم ولی چون منجر به موفقیت میشود (مثلاً چراغ قرمز را رد میکنیم بدون اینکه تصادف کنیم یا مثلاً کل داراییمان را بیتکوین میخریم و بیتکوین گران میشود)، حالا در این شرایط برای اطرافیان این مدل را تعریف میکنیم که "دیدی چه تصمیم درستی گرفتم؟"
اما آیا این نتیجهی خوب بهعلت یک تصمیم درست بوده؟ خیر! تصمیم، تصمیم غلطی بوده ولی با یک نتیجهی خوب همراه شده است. تصمیم غلط هم میتواند منجر به نتایج خوبی شود.
چرا سوگیری توجه به نتیجه مهم است؟
کیفیت زندگی ما را دو چیز تعیین میکند:
۱- کیفیت تصمیماتی که میگیریم.
۲- شانس
ما در بسیاری از اوقات، تصمیمات اشتباه میگیریم ولی شانس میآوریم و نتیجهی خوبی میگیریم. مثلاً اگر شما منزلتان را هشت سال قبل میفروختید و بیتکوین میخریدید الان میتوانستید با سود آن پول، بخشی از کل تهران را بخرید. بله، خروجی این تصمیم، نتیجهی خوبی داده ولی قطعاً تصمیم غلطی بوده است. بنابراین، نتایج خوب، لزوماً به علت تصمیمات خوب نیستند.
سوگیری توجه به نتیجه، موجب میشود علت نتایج خوب را توانایی و مهارتهای خود بدانیم و علت نتایج بد را بدشانسی تلقی کنیم.
اما چند راهکار برای اینکه کمتر در دام این سوگیری قرار بگیریم:
۱. نگاه کردن به مسیر
وقتی با موفقیت یا شکستی مواجه میشویم، میبایست به مسیری که در طول این شکست طی کردهایم نگاهی دوباره بیاندازیم و بررسی کنیم که این موفقیت یا شکست نتیجهی کیفیت تصمیم ما بوده یا عوامل خارجی و شانس باعث این تصمیم شدهاند.
۲. تصمیم غلطمان را قبول کنیم و گردن بقیه نیاندازیم
نتایج یک پژوهش نشان داد، اکثر افرادی که تصادف میکنند، معتقدند ما درست رانندگی میکردیم و طرف مقابل مقصر است. حتی افرادی که به تیر برق و گاردریل زده بودند هم معتقد بودند شهرداری مقصر است. این موضوع در ابعاد مختلف شخصیت ما رخنه کرده و موجب میشود خوبیها را به خود نسبت دهیم و کاستی و بدهیها را متعلق به دیگران میدانیم.
۳. از نفر سوم کمک بگیریم
هنگامی که به موفقیتی دست پیدا میکنیم، به میزانی درگیر خوشحالی و شادی میشویم که بههیچ عنوان به مسیر و عوامل دخیل در آن توجهی نخواهیم کرد. حتی زمانی که شکست میخوریم آنقدر افسرده و غمگین خواهیم شد، که به سراغ ریشهیابی علت اصلی شکستمان نمیرویم. بهتر است برای جلوگیری از این سوگیری، نتایج تصمیم گیریهای خود را با شخص ثالثی که در آن موضوع دخالت نداشته، مطرح کنیم تا با مشورت با او، نتیجه و دستاورد خود را به طور کامل بررسی کنیم.
|گاهنامه مدیر|
#خطای_شناختی
@JameahiBehtarBesazim
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
تصور کنید در فینال جام باشگاههای اروپا، داور در دقیقه ۹۰ اعلام پنالتی میکند. سرمربی تصمیم میگیرد بازیکنی که در زدن ضربات پنالتی مهارت بیشتری دارد را وارد بازی کند. پنالتی گل میشود و صبح روز بعد تیتر خبرگزاریها میشود "تعویض طلایی سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به پیروزی شد."
اما اگر آن پنالتی گل نمیشد چه اتفاقی میافتاد؟ اگر آن پنالتی گل نمیشد خبرگزاریها بازی را با تیترهای متفاوتی مثل "بزرگترین اشتباه سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به باخت شد." یا مثلاً "تصمیم غلطی که تاوان بزرگی داشت." گزارش میکردند. از طرفی هیئت مدیرهی باشگاه هم به احتمال زیاد بعد از شکست، سرمربی خود را اخراج و قرارداد او را فسخ میکردند.
اما یک سؤال مهم: واقعاً تصمیم سرمربی غلط بوده یا درست؟ نکتهی مهم داستان همینجاست. تصمیم درست، لزوماً منجر به نتیجهی درست نمیشود. تصمیم درست میتواند منجر به نتیجهی درست یا نتیجه غلط شود؛ همانطوری که تصمیم غلط در بسیاری از مواقع میتواند نتیجهی خوبی داشته باشد.
ما عموماً تصمیمی را تصمیم درست میدانیم که نتیجهی درست و قابل قبولی داشته باشد و اگر تصمیم ما تصمیمی درست باشد، ولی به نتیجهای غلط منجر شده باشد آن تصمیم را غلط میدانیم. به این مدل رفتار ما در اقتصاد رفتاری، «سوگیری توجه به نتیجه» میگویند.
در اکثر اوقات ما کار اشتباه و پرریسکی انجام میدهیم ولی چون منجر به موفقیت میشود (مثلاً چراغ قرمز را رد میکنیم بدون اینکه تصادف کنیم یا مثلاً کل داراییمان را بیتکوین میخریم و بیتکوین گران میشود)، حالا در این شرایط برای اطرافیان این مدل را تعریف میکنیم که "دیدی چه تصمیم درستی گرفتم؟"
اما آیا این نتیجهی خوب بهعلت یک تصمیم درست بوده؟ خیر! تصمیم، تصمیم غلطی بوده ولی با یک نتیجهی خوب همراه شده است. تصمیم غلط هم میتواند منجر به نتایج خوبی شود.
چرا سوگیری توجه به نتیجه مهم است؟
کیفیت زندگی ما را دو چیز تعیین میکند:
۱- کیفیت تصمیماتی که میگیریم.
۲- شانس
ما در بسیاری از اوقات، تصمیمات اشتباه میگیریم ولی شانس میآوریم و نتیجهی خوبی میگیریم. مثلاً اگر شما منزلتان را هشت سال قبل میفروختید و بیتکوین میخریدید الان میتوانستید با سود آن پول، بخشی از کل تهران را بخرید. بله، خروجی این تصمیم، نتیجهی خوبی داده ولی قطعاً تصمیم غلطی بوده است. بنابراین، نتایج خوب، لزوماً به علت تصمیمات خوب نیستند.
سوگیری توجه به نتیجه، موجب میشود علت نتایج خوب را توانایی و مهارتهای خود بدانیم و علت نتایج بد را بدشانسی تلقی کنیم.
اما چند راهکار برای اینکه کمتر در دام این سوگیری قرار بگیریم:
۱. نگاه کردن به مسیر
وقتی با موفقیت یا شکستی مواجه میشویم، میبایست به مسیری که در طول این شکست طی کردهایم نگاهی دوباره بیاندازیم و بررسی کنیم که این موفقیت یا شکست نتیجهی کیفیت تصمیم ما بوده یا عوامل خارجی و شانس باعث این تصمیم شدهاند.
۲. تصمیم غلطمان را قبول کنیم و گردن بقیه نیاندازیم
نتایج یک پژوهش نشان داد، اکثر افرادی که تصادف میکنند، معتقدند ما درست رانندگی میکردیم و طرف مقابل مقصر است. حتی افرادی که به تیر برق و گاردریل زده بودند هم معتقد بودند شهرداری مقصر است. این موضوع در ابعاد مختلف شخصیت ما رخنه کرده و موجب میشود خوبیها را به خود نسبت دهیم و کاستی و بدهیها را متعلق به دیگران میدانیم.
۳. از نفر سوم کمک بگیریم
هنگامی که به موفقیتی دست پیدا میکنیم، به میزانی درگیر خوشحالی و شادی میشویم که بههیچ عنوان به مسیر و عوامل دخیل در آن توجهی نخواهیم کرد. حتی زمانی که شکست میخوریم آنقدر افسرده و غمگین خواهیم شد، که به سراغ ریشهیابی علت اصلی شکستمان نمیرویم. بهتر است برای جلوگیری از این سوگیری، نتایج تصمیم گیریهای خود را با شخص ثالثی که در آن موضوع دخالت نداشته، مطرح کنیم تا با مشورت با او، نتیجه و دستاورد خود را به طور کامل بررسی کنیم.
|گاهنامه مدیر|
#خطای_شناختی
@JameahiBehtarBesazim
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍18❤2👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با هم، نه لزوماً شبیه به هم
برای با هم بودن، نیازی نیست شبیه به هم باشیم...
#پذیرش
#احترام_به_تفاوت
@zistboommedia
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
برای با هم بودن، نیازی نیست شبیه به هم باشیم...
#پذیرش
#احترام_به_تفاوت
@zistboommedia
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍9🍓6❤5😍1
حمله به عقایدمان را حمله به خود نپنداریم!
#مصطفی_ملکیان
️ اینکه برخی نمیخواهند عقایدشان را از دست دهند، به این خاطر است که فکر میکنند خودشان عقایدشان هستند و لذا هویتشان را عقاید خود میدانند، در حالی که آنها دارای عقایدند و این یکی از بزرگترین مشکلات ماست.
حملهی دیگران به عقاید خود را حمله به خود نپنداریم. ذهن، جزء داراییهای ماست و ممکن است با عقیدهی جدید، نو شود. مثل اینکه شخصی کت جدیدی به شما هدیه دهد. ️اگر خواستهها، عواطف و عقاید بهتری به من عرضه شود، نه تنها ناراحت نیستم بلکه خوشحال هم میشوم.
️فيلبانان، تنها با درک يک نكته و به شيوهای بسيار ساده، فيلهای عظيمالجثه را كنترل ميكنند. وقتی فيل هنوز بچه فيل است، يك پايش را با طناب محكمی به تنهی درختی میبندند. بچه فيل، هرچه تقلا میكند، نمیتواند خودش را آزاد كند. اندک اندک، بچه فيل با اين تصور عادت میكند كه تنهی درخت از او نيرومندتر است.
️هنگامی كه بچه فيل بزرگ میشود و قدرت شگرفی میيابد، تنها كافی است ريسمانی نازک به دور پای فيل گره زده شود و به يک نهال كوچک بسته شود. ️جالب است كه فيل هيچ تلاشی برای آزاد كردن خودش نمیكند.
همچون فيلها، پاهای ما نيز اغلب اسير باورهای شكنندهاند، اما از آنجا كه در گذشته به قدرت تنهی درخت عادت كردهايم، شهامت مبارزه را نداريم.
️بیآنكه بدانيم تنها يک عمل متهورانهی ساده برای دست يافتن ما به موفقيت (عبور از عقاید باطل) كافی است.
#تغییر
@virayeshe_zehn
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#مصطفی_ملکیان
️ اینکه برخی نمیخواهند عقایدشان را از دست دهند، به این خاطر است که فکر میکنند خودشان عقایدشان هستند و لذا هویتشان را عقاید خود میدانند، در حالی که آنها دارای عقایدند و این یکی از بزرگترین مشکلات ماست.
حملهی دیگران به عقاید خود را حمله به خود نپنداریم. ذهن، جزء داراییهای ماست و ممکن است با عقیدهی جدید، نو شود. مثل اینکه شخصی کت جدیدی به شما هدیه دهد. ️اگر خواستهها، عواطف و عقاید بهتری به من عرضه شود، نه تنها ناراحت نیستم بلکه خوشحال هم میشوم.
️فيلبانان، تنها با درک يک نكته و به شيوهای بسيار ساده، فيلهای عظيمالجثه را كنترل ميكنند. وقتی فيل هنوز بچه فيل است، يك پايش را با طناب محكمی به تنهی درختی میبندند. بچه فيل، هرچه تقلا میكند، نمیتواند خودش را آزاد كند. اندک اندک، بچه فيل با اين تصور عادت میكند كه تنهی درخت از او نيرومندتر است.
️هنگامی كه بچه فيل بزرگ میشود و قدرت شگرفی میيابد، تنها كافی است ريسمانی نازک به دور پای فيل گره زده شود و به يک نهال كوچک بسته شود. ️جالب است كه فيل هيچ تلاشی برای آزاد كردن خودش نمیكند.
همچون فيلها، پاهای ما نيز اغلب اسير باورهای شكنندهاند، اما از آنجا كه در گذشته به قدرت تنهی درخت عادت كردهايم، شهامت مبارزه را نداريم.
️بیآنكه بدانيم تنها يک عمل متهورانهی ساده برای دست يافتن ما به موفقيت (عبور از عقاید باطل) كافی است.
#تغییر
@virayeshe_zehn
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍26👏6❤4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هیچکس نرمال نیست!
Nobody is Normal!
مهم نیست درونتان چه احساسی دارید، شما تنها نیستید.
#پذیرش
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Nobody is Normal!
مهم نیست درونتان چه احساسی دارید، شما تنها نیستید.
#پذیرش
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍18❤2🤔2🙏1
عشق وارونه
#شهرام_شایسته
در بچگی، اهل مهمانی رفتن نبودم. اما خانهی یکی از فامیلهایمان را خیلی دوست داشتم. زن و شوهری جوان بودند و بچه هم نداشتند. آقا ناصر، معلم و سهیلا خانم، خیاط بود. آن زمان نمیدانستم چرا آنها را دوست دارم ولی بزرگتر که شدم دلیلش را فهمیدم. آنها عاشق یکدیگر بودند و من هرگز این حس زیبای عشق را از هیچ زن و شوهر دیگری دریافت نکرده بودم.
وقتی که خودم حدود بیست سالم بود، از آقا ناصر پرسیدم: «راز عشق شما چیه عمو؟ حس میکنم یه حسی بین شما و همسرتون هست که با همه فرق داره؟» گفت: «آره عمو! عشق ما با عشق بقیه آدما فرق داره. عشق ما یه جورایی وارونه هست. آدما میگن عاشق هستن چون بدون هم میمیرن. ما ولی عشقمون اینجوریه که بدون همدیگه هم زنده میمونیم و اتفاقاً زندگی رو دوست داریم. ولی با هم، زندگی برامون خیلی قشنگتره.»
گفتم: «مثل اینکه واقعاً وارونهست. مگه میشه آدمایی که بدون هم میمیرن عاشق هم نباشن و اونایی که بدون همدیگه خوب زندگی میکنن عاشق همدیگه باشن؟ من حسابی گیج شدم!» گفت: «اون چیزی که آدما به اون عشق میگن، ما بهش میگیم احتیاج! عشق مثل بستنی وسط گرمای تابستونه. خیلی خوب و شیرین و لذتبخشه، اما بدون اونم میشه تابستون رو سر کرد. عشق، زینت زندگیه، نه خود زندگی! آدما به عشق مثل نفس کشیدن نگاه میکنن. بعد واسه اینکه نفسشون بند نیاد، مجبورن به هر قیمتی شده عشق رو نگه دارن. صاحب همدیگه میشن. آزادی رو از همدیگه میگیرن و بعد از مدتی میبینن دیگه عشق رو دوست ندارن، ولی بدون اونم نمیتونن زندگی کنن.»
گفتم: «عمو از کجا بفهمیم واقعاً عاشق شدیم؟» گفت: «اگه خواستی فرق عشق و احتیاج رو تشخیص بدی، چشماتو ببند و زندگی رو بدون عشقت تصور کن. اگه بدون اون، همچنان زندهای، ادامه میدی و زندگی رو دوست داری، اما زندگی با اون برات قشنگتره، عاشق شدی. اما اگه دیدی نمیخوای بدون اون زندگی کنی و فکر میکنی زندگی بدون اون هیچ ارزشی نداره، محتاج شدی.»
گفتم: «از کجا بفهمم که اون واقعاً عاشق منه؟» گفت: «بازم همون. اگه بدون تو زندهست، لبخند میزنه، سرحاله، زندگی میکنه، سفر میره، با دوستاش وقت میگذرونه و تو رو هم میخواد، بدون که عاشقت شده. اما اگه منتظر نشسته تا همهی اینا رو فقط با تو داشته باشه، محتاجه. یادت نره که عشق، زینت زندگیه، نه خود زندگی.»
آن وقتها حرفهایش را درست نفهمیدم. بعدها خودم هم در زندگی نتوانستم اینگونه عاشق باشم. اما هرچه بود، چهل سال است که دو آدم را این همه خوشبخت ندیدهام. الان من بیش از چهل سالم است و آنها ایام پیری را به زیبایی همان روزهای جوانی میگذرانند. نمیدانم فهم او از عشق، وارونه است یا فهم دیگران. شاید هم عشق، وارونهاش قشنگتر باشد.
#عشق
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#شهرام_شایسته
در بچگی، اهل مهمانی رفتن نبودم. اما خانهی یکی از فامیلهایمان را خیلی دوست داشتم. زن و شوهری جوان بودند و بچه هم نداشتند. آقا ناصر، معلم و سهیلا خانم، خیاط بود. آن زمان نمیدانستم چرا آنها را دوست دارم ولی بزرگتر که شدم دلیلش را فهمیدم. آنها عاشق یکدیگر بودند و من هرگز این حس زیبای عشق را از هیچ زن و شوهر دیگری دریافت نکرده بودم.
وقتی که خودم حدود بیست سالم بود، از آقا ناصر پرسیدم: «راز عشق شما چیه عمو؟ حس میکنم یه حسی بین شما و همسرتون هست که با همه فرق داره؟» گفت: «آره عمو! عشق ما با عشق بقیه آدما فرق داره. عشق ما یه جورایی وارونه هست. آدما میگن عاشق هستن چون بدون هم میمیرن. ما ولی عشقمون اینجوریه که بدون همدیگه هم زنده میمونیم و اتفاقاً زندگی رو دوست داریم. ولی با هم، زندگی برامون خیلی قشنگتره.»
گفتم: «مثل اینکه واقعاً وارونهست. مگه میشه آدمایی که بدون هم میمیرن عاشق هم نباشن و اونایی که بدون همدیگه خوب زندگی میکنن عاشق همدیگه باشن؟ من حسابی گیج شدم!» گفت: «اون چیزی که آدما به اون عشق میگن، ما بهش میگیم احتیاج! عشق مثل بستنی وسط گرمای تابستونه. خیلی خوب و شیرین و لذتبخشه، اما بدون اونم میشه تابستون رو سر کرد. عشق، زینت زندگیه، نه خود زندگی! آدما به عشق مثل نفس کشیدن نگاه میکنن. بعد واسه اینکه نفسشون بند نیاد، مجبورن به هر قیمتی شده عشق رو نگه دارن. صاحب همدیگه میشن. آزادی رو از همدیگه میگیرن و بعد از مدتی میبینن دیگه عشق رو دوست ندارن، ولی بدون اونم نمیتونن زندگی کنن.»
گفتم: «عمو از کجا بفهمیم واقعاً عاشق شدیم؟» گفت: «اگه خواستی فرق عشق و احتیاج رو تشخیص بدی، چشماتو ببند و زندگی رو بدون عشقت تصور کن. اگه بدون اون، همچنان زندهای، ادامه میدی و زندگی رو دوست داری، اما زندگی با اون برات قشنگتره، عاشق شدی. اما اگه دیدی نمیخوای بدون اون زندگی کنی و فکر میکنی زندگی بدون اون هیچ ارزشی نداره، محتاج شدی.»
گفتم: «از کجا بفهمم که اون واقعاً عاشق منه؟» گفت: «بازم همون. اگه بدون تو زندهست، لبخند میزنه، سرحاله، زندگی میکنه، سفر میره، با دوستاش وقت میگذرونه و تو رو هم میخواد، بدون که عاشقت شده. اما اگه منتظر نشسته تا همهی اینا رو فقط با تو داشته باشه، محتاجه. یادت نره که عشق، زینت زندگیه، نه خود زندگی.»
آن وقتها حرفهایش را درست نفهمیدم. بعدها خودم هم در زندگی نتوانستم اینگونه عاشق باشم. اما هرچه بود، چهل سال است که دو آدم را این همه خوشبخت ندیدهام. الان من بیش از چهل سالم است و آنها ایام پیری را به زیبایی همان روزهای جوانی میگذرانند. نمیدانم فهم او از عشق، وارونه است یا فهم دیگران. شاید هم عشق، وارونهاش قشنگتر باشد.
#عشق
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍16❤13👏5🤔1
ژنتیک توسعه
#محمد_فاضلی🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چرا با پدیدهی «زوال عقل» مواجهیم؟
بسیاری از رویدادها محصول «فرآیندهای کندرو» هستند. یعنی یک عقبهی بلندمدت داشتهاند. مثلاً «سکته»، یک رویداد لحظهای است اما میتواند محصول سالها زندگی بدون ورزش، با مصرف غذای چرب، نمک و سیگار باشد.
کیفیت حکمرانی را باید در مواجهه با فرآیندهای کندرو دید. مثلاً مواجههی ما با آب، اقتصاد، محیط زیست و سایر فرآیندهای کندرو چگونه بوده است؟
عقل، محصول «مهار متقابل» جامعه و حکومت است. جامعه باید بتواند از خود و منافعش در قبال تصمیمات حکومت، دفاع کند. اگر جامعه این توان را نداشته باشد، عقل کوتاهمدت حاکمان بر عقل بلندمدت تمدنی غلبه میکند. مدیریت فرآیندهای کندرو به شکل هوشمندانه، نیاز به «مهار متقابل» دارد و همین مهار نهایتاً به اعتماد متقابل منجر میشود.
در ژنتیک، نردبان DNA شامل دو میله و پلههای وسط است. در ژنتیک توسعه، نردبان از اجزای زیر تشکیل شده است:
✔️ میله اول: توافقات در درون یک کشور، بین مردم و حاکمان
✔️ میله دوم: توافات حکومت یک کشور با جهان
✔️ پلهها: سرمایهها (رشد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، رفاه، امید)
#آینده
#سیاست
زمان= ۳۶:۱۴
حجم= ۱۴ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#محمد_فاضلی🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چرا با پدیدهی «زوال عقل» مواجهیم؟
بسیاری از رویدادها محصول «فرآیندهای کندرو» هستند. یعنی یک عقبهی بلندمدت داشتهاند. مثلاً «سکته»، یک رویداد لحظهای است اما میتواند محصول سالها زندگی بدون ورزش، با مصرف غذای چرب، نمک و سیگار باشد.
کیفیت حکمرانی را باید در مواجهه با فرآیندهای کندرو دید. مثلاً مواجههی ما با آب، اقتصاد، محیط زیست و سایر فرآیندهای کندرو چگونه بوده است؟
عقل، محصول «مهار متقابل» جامعه و حکومت است. جامعه باید بتواند از خود و منافعش در قبال تصمیمات حکومت، دفاع کند. اگر جامعه این توان را نداشته باشد، عقل کوتاهمدت حاکمان بر عقل بلندمدت تمدنی غلبه میکند. مدیریت فرآیندهای کندرو به شکل هوشمندانه، نیاز به «مهار متقابل» دارد و همین مهار نهایتاً به اعتماد متقابل منجر میشود.
در ژنتیک، نردبان DNA شامل دو میله و پلههای وسط است. در ژنتیک توسعه، نردبان از اجزای زیر تشکیل شده است:
✔️ میله اول: توافقات در درون یک کشور، بین مردم و حاکمان
✔️ میله دوم: توافات حکومت یک کشور با جهان
✔️ پلهها: سرمایهها (رشد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، رفاه، امید)
#آینده
#سیاست
زمان= ۳۶:۱۴
حجم= ۱۴ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍13👏5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مزرعهی خورشیدی روی آب
مزایای نصب پنلهای خورشیدی روی آب:
✔️ جلوگیری از افزایش دمای رودخانه (ناشی از تغییرات اقلیمی) و کاهش تبخیر آب آن؛
✔️ افزایش بازدهی تولید برق (تا ۱۲/۵٪)؛
✔️ افزایش عمر پنل؛
✔️ استفاده از فضاهای غیرقابل کشت و نزدیکتر به شهر؛
#انرژی
#جهان_توسعه
@iran_weather
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
مزایای نصب پنلهای خورشیدی روی آب:
✔️ جلوگیری از افزایش دمای رودخانه (ناشی از تغییرات اقلیمی) و کاهش تبخیر آب آن؛
✔️ افزایش بازدهی تولید برق (تا ۱۲/۵٪)؛
✔️ افزایش عمر پنل؛
✔️ استفاده از فضاهای غیرقابل کشت و نزدیکتر به شهر؛
#انرژی
#جهان_توسعه
@iran_weather
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍13👏4😍1
نامه را از زیر در بِنداز تو!
#مجتبی_لشکربلوکی
جوان بودم و در رشته مدیریت صنعتی درس میخواندم، اما به مباحث ملی و توسعه کشور علاقهمند بودم. پرس و جو کردم، گفتند استادی تازه از آمریکا آمده، جوان است و با سواد و حرفهای نو دارد؛ برو پیش او. کلاسش را پیدا کردم، بعد از کلاس، پیش او رفتم. به او گفتم که من نیازمند راهنمایی هستم و به این موضوعات علاقهمند. به من گفت: «برای آنکه با تو ملاقات کنم برو برنامهات برای ۲۵ سال آینده خودت را بنویس و از زیر در نامه را بنداز داخل اتاق. من برنامه ۲۵ سالهات را میخوانم و سپس وقت ملاقات میدهم.»
برایم بسیار تکاندهنده بود! ۲۵ ساله آینده!؟ تا حالا اصلا به چنین چیزی فکر نکرده بودم، اما این شرط باعث شد که چنین کنم. نوشتم و زیر در انداختم. خواند و وقت ملاقات داد و راهنماییام کرد. مسیر تحصیلات من به گونهای پیش رفت که در دوره دکتری، مدیریت توسعه خواندم.
آنچه خواندیم، خاطرهای بود از دکتر ابراهیم شیخ، که بعدها شد معاون شهردار تهران و اما آن استاد که بود؟ دکتر محمود سریع القلم.
تحلیل و تجویز راهبردی:
این نحوه کُنش دکتر سریع القلم سه درس و پیام برای همه ما دارد:
۱) کسانی که به فکر توسعه ایران هستند، اول باید خودشان توسعه یافته باشند. به تعبیر خود او، برای توسعه ایران نیازمند یک مجموعه قابلقبول از الیت (elite: نخبگان فکری و ابزاری) هستیم. کسانی که قدرت محاسباتی و تعاملاتی بالایی دارند، میتوانند تصمیمسازی و تصمیمگیری درست انجام دهند، به مناسبات جهانی مسلط هستند و در کل توانمندیهای شخصی بالایی دارند. او یکی از دلایل توسعهنیافتگی ایران را عدم وجود الیتهای متشکل، منسجم و موثر میداند.
۲) کسانی که به صورت بلندمدت به فکر ایران هستند، اول باید خودشان نگاه و افق بلندمدت داشته باشند. نمیشود برای ۱۰ تا ۳۰ سال آینده ایران سخن بگویی اما افق فکری خودت از یک هفته تجاوز نکند. او از دیرباز، «شخصیت ایرانی» را یکی از دلایل توسعهنیافتگی میداند. او در یکی از مقالههایش نوشته است: «توسعه، انسان ویژه میخواهد. نمیتوان هم توسعه را خواست و هم نامنظم بود. توسعهیافتگی؛ ذهن علمی، شخصیت کاری و انسان مسئولیتپذیر و قاعدهمند میخواهد.»
ایشان نوشتهای دارد به نام سی ویژگی ایران مطلوب. او مینویسد: «انسان ایرانی مطلوب، کسی است که مسئولیت کوتاهیها و اشتباهات خود را با صراحت میپذیرد، آنقدر قابل پیشبینی است که دیگران به او اعتماد میکنند، آنقدر نیازهای خود را معقول کرده که از دروغ گفتن بینیاز شده است، اگر در قراری یک دقیقه دیر کند از میزبان عذرخواهی میکند و محال است آشغالی به زمین بریزد یا به بیرون پرت کند.» در همین چند ویژگی تاکید بر نظم، مسئولیتپذیری، قاعدهمندی و انتقادپذیری را میتوانید ببیند.
۳) و آموزه سوم و البته مهمترین آموزه: برای معلم بودن، نیازی نیست که شما کلاسِ درس داشته باشید. هر رفتار شما میتواند یک درس یا یک کلاسِ درس باشد. او با چنین رفتاری نشان داد که میتوان و باید «معلم بیکلاس» بود. معلمی که برای تربیت روح و اندیشه و شخصیت، دیگر معطل کلاس و تدریس رسمی نیست.
من از معلمان بی کلاس بسیار آموخته ام:
از راننده ای که به من انصاف را آموخت. همکاری که به من یاد داد دقیق باشم. مدیری که باعث شد منظم شوم. پاکبانی که وجدان کاری را به من آموزاند. تعمیرکاری که صداقت را برایم برجسته کرد. سیاستمداری که معذرت خواهی کرد و مدرسی که به نادانی اش اعتراف می کرد و یاد گرفتم که اشکال ندارد ندانم و خطا کنم، اشکال اینجاست که به خطا و نادانی خود اعتراف نکنم. معلمان بی کلاس تسهیل گر و کنشگر توسعه اند.
@Dr_Lashkarbolouki
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#مجتبی_لشکربلوکی
جوان بودم و در رشته مدیریت صنعتی درس میخواندم، اما به مباحث ملی و توسعه کشور علاقهمند بودم. پرس و جو کردم، گفتند استادی تازه از آمریکا آمده، جوان است و با سواد و حرفهای نو دارد؛ برو پیش او. کلاسش را پیدا کردم، بعد از کلاس، پیش او رفتم. به او گفتم که من نیازمند راهنمایی هستم و به این موضوعات علاقهمند. به من گفت: «برای آنکه با تو ملاقات کنم برو برنامهات برای ۲۵ سال آینده خودت را بنویس و از زیر در نامه را بنداز داخل اتاق. من برنامه ۲۵ سالهات را میخوانم و سپس وقت ملاقات میدهم.»
برایم بسیار تکاندهنده بود! ۲۵ ساله آینده!؟ تا حالا اصلا به چنین چیزی فکر نکرده بودم، اما این شرط باعث شد که چنین کنم. نوشتم و زیر در انداختم. خواند و وقت ملاقات داد و راهنماییام کرد. مسیر تحصیلات من به گونهای پیش رفت که در دوره دکتری، مدیریت توسعه خواندم.
آنچه خواندیم، خاطرهای بود از دکتر ابراهیم شیخ، که بعدها شد معاون شهردار تهران و اما آن استاد که بود؟ دکتر محمود سریع القلم.
تحلیل و تجویز راهبردی:
این نحوه کُنش دکتر سریع القلم سه درس و پیام برای همه ما دارد:
۱) کسانی که به فکر توسعه ایران هستند، اول باید خودشان توسعه یافته باشند. به تعبیر خود او، برای توسعه ایران نیازمند یک مجموعه قابلقبول از الیت (elite: نخبگان فکری و ابزاری) هستیم. کسانی که قدرت محاسباتی و تعاملاتی بالایی دارند، میتوانند تصمیمسازی و تصمیمگیری درست انجام دهند، به مناسبات جهانی مسلط هستند و در کل توانمندیهای شخصی بالایی دارند. او یکی از دلایل توسعهنیافتگی ایران را عدم وجود الیتهای متشکل، منسجم و موثر میداند.
۲) کسانی که به صورت بلندمدت به فکر ایران هستند، اول باید خودشان نگاه و افق بلندمدت داشته باشند. نمیشود برای ۱۰ تا ۳۰ سال آینده ایران سخن بگویی اما افق فکری خودت از یک هفته تجاوز نکند. او از دیرباز، «شخصیت ایرانی» را یکی از دلایل توسعهنیافتگی میداند. او در یکی از مقالههایش نوشته است: «توسعه، انسان ویژه میخواهد. نمیتوان هم توسعه را خواست و هم نامنظم بود. توسعهیافتگی؛ ذهن علمی، شخصیت کاری و انسان مسئولیتپذیر و قاعدهمند میخواهد.»
ایشان نوشتهای دارد به نام سی ویژگی ایران مطلوب. او مینویسد: «انسان ایرانی مطلوب، کسی است که مسئولیت کوتاهیها و اشتباهات خود را با صراحت میپذیرد، آنقدر قابل پیشبینی است که دیگران به او اعتماد میکنند، آنقدر نیازهای خود را معقول کرده که از دروغ گفتن بینیاز شده است، اگر در قراری یک دقیقه دیر کند از میزبان عذرخواهی میکند و محال است آشغالی به زمین بریزد یا به بیرون پرت کند.» در همین چند ویژگی تاکید بر نظم، مسئولیتپذیری، قاعدهمندی و انتقادپذیری را میتوانید ببیند.
۳) و آموزه سوم و البته مهمترین آموزه: برای معلم بودن، نیازی نیست که شما کلاسِ درس داشته باشید. هر رفتار شما میتواند یک درس یا یک کلاسِ درس باشد. او با چنین رفتاری نشان داد که میتوان و باید «معلم بیکلاس» بود. معلمی که برای تربیت روح و اندیشه و شخصیت، دیگر معطل کلاس و تدریس رسمی نیست.
من از معلمان بی کلاس بسیار آموخته ام:
از راننده ای که به من انصاف را آموخت. همکاری که به من یاد داد دقیق باشم. مدیری که باعث شد منظم شوم. پاکبانی که وجدان کاری را به من آموزاند. تعمیرکاری که صداقت را برایم برجسته کرد. سیاستمداری که معذرت خواهی کرد و مدرسی که به نادانی اش اعتراف می کرد و یاد گرفتم که اشکال ندارد ندانم و خطا کنم، اشکال اینجاست که به خطا و نادانی خود اعتراف نکنم. معلمان بی کلاس تسهیل گر و کنشگر توسعه اند.
@Dr_Lashkarbolouki
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍19👏6❤3
خارج از کنترل
طرح روزنامهی فرانسوی «لوموند» با موضوع غرق شدن والدین در فضای مجازی و بیتوجهی آنها به فرزندانشان!
#پدر_مادر
#فضای_مجازی
@EtudesFrancaisesetEuropeennes
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
طرح روزنامهی فرانسوی «لوموند» با موضوع غرق شدن والدین در فضای مجازی و بیتوجهی آنها به فرزندانشان!
#پدر_مادر
#فضای_مجازی
@EtudesFrancaisesetEuropeennes
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
💔6👍4👎1👀1
تمام آن را با چرم بپوشانید!
#پما_چودرون
#Pema_Chödrön
این دنیای کثیف، این مردم کثیف، این دولت کثیف، همهی چیزهای کثیف... هوای کثیف... فلان فلان و فلان كثيف. ما اندوهگینیم. اینجا خیلی گرم است. خیلی سرد است. این بو را دوست ندارم. قد فردی که جلوی ماست خیلی بلند است و فرد کناریام خیلی چاق است. آن یکی عطر زده و مــن بــه آن آلرژی دارم... و فلان و فلان!
مثل این است که با پای برهنه از روی شن داغ یا شیشههای شکسته رد میشویم یا در دشتی پر از خار هستیم. پاهای شما عریان است و میگویید: «خیلی سخته. واقعاً دردناکه! وحشتناکه! خیلی تیزه! خیلی درد داره! خیلی داغه!» اما یک ایدهی عالی دارید. میخواهید هرجا میروید، آنجا را با چرم بپوشانید تا پاهای شما دیگر زخمی نشود.
اینکه هرجا میروید چرم پهن میکنید تا از درد در امان باشید، مثل این است که بگویید: «میخوام از دست اون زن و اون مرد خلاص شم. میخوام دمای درست رو تعیین کنم و استفاده از عطر رو تو دنیا ممنوع کنم. با این روش، دیگه هیچ چی تو هیچ جای دنیا نیست که آزارم بده. میخوام از شــر همــه چــی از جمله حشرات موذی تو همه جای دنیا خلاص شم. بعدش میشم یه فرد خیلی خوشحال و راضی.»
ما میخندیم! ولی این کاری است که همهمان انجام میدهیم. ما با این شیوه به مسائل نزدیک میشویم. فکر میکنیم اگر بتوانم از شر هر چیزی خلاص شویم یا آن را با چرم بپوشانیم، درد ما هم از بین خواهد رفت. خب مطمئناً همین طور میشود؛ چراکه دیگر چیزی پاهایمان را خراش نمیدهد. این منطقی است؛ مگر نه؟ در واقعیت اصلاً منطقی به نظر نمیآید.
اما چه میشود اگر چرم را دور پای خود بپیچید؟ به بیان دیگر، اگر کفش بپوشید پس میتوانید از روی شن داغ و شیشهی شکسته و تیغها رد شوید و اذیت هم نشوید. پس قیاس بـه ایــن صورت است که اگر به جای تلاش برای تغییر هر چیزی در دنیای خارج، روی ذهن خودتان کار کنید، غضب شما فروخواهد نشست.
از کتاب «شجاعت در برهوت» اثر «برنه براون»
#تفاوت
#پذیرش
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#پما_چودرون
#Pema_Chödrön
این دنیای کثیف، این مردم کثیف، این دولت کثیف، همهی چیزهای کثیف... هوای کثیف... فلان فلان و فلان كثيف. ما اندوهگینیم. اینجا خیلی گرم است. خیلی سرد است. این بو را دوست ندارم. قد فردی که جلوی ماست خیلی بلند است و فرد کناریام خیلی چاق است. آن یکی عطر زده و مــن بــه آن آلرژی دارم... و فلان و فلان!
مثل این است که با پای برهنه از روی شن داغ یا شیشههای شکسته رد میشویم یا در دشتی پر از خار هستیم. پاهای شما عریان است و میگویید: «خیلی سخته. واقعاً دردناکه! وحشتناکه! خیلی تیزه! خیلی درد داره! خیلی داغه!» اما یک ایدهی عالی دارید. میخواهید هرجا میروید، آنجا را با چرم بپوشانید تا پاهای شما دیگر زخمی نشود.
اینکه هرجا میروید چرم پهن میکنید تا از درد در امان باشید، مثل این است که بگویید: «میخوام از دست اون زن و اون مرد خلاص شم. میخوام دمای درست رو تعیین کنم و استفاده از عطر رو تو دنیا ممنوع کنم. با این روش، دیگه هیچ چی تو هیچ جای دنیا نیست که آزارم بده. میخوام از شــر همــه چــی از جمله حشرات موذی تو همه جای دنیا خلاص شم. بعدش میشم یه فرد خیلی خوشحال و راضی.»
ما میخندیم! ولی این کاری است که همهمان انجام میدهیم. ما با این شیوه به مسائل نزدیک میشویم. فکر میکنیم اگر بتوانم از شر هر چیزی خلاص شویم یا آن را با چرم بپوشانیم، درد ما هم از بین خواهد رفت. خب مطمئناً همین طور میشود؛ چراکه دیگر چیزی پاهایمان را خراش نمیدهد. این منطقی است؛ مگر نه؟ در واقعیت اصلاً منطقی به نظر نمیآید.
اما چه میشود اگر چرم را دور پای خود بپیچید؟ به بیان دیگر، اگر کفش بپوشید پس میتوانید از روی شن داغ و شیشهی شکسته و تیغها رد شوید و اذیت هم نشوید. پس قیاس بـه ایــن صورت است که اگر به جای تلاش برای تغییر هر چیزی در دنیای خارج، روی ذهن خودتان کار کنید، غضب شما فروخواهد نشست.
از کتاب «شجاعت در برهوت» اثر «برنه براون»
#تفاوت
#پذیرش
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍24👏2👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آیا پایان بشریت نزدیک است؟
در این ویدئو، با داستان زندگی «بِن» آشنا میشویم که در حال آمادهسازی مکانی برای نجات انسان در آخرالزمان است.
تغییر اقلیم، اساسیترین مسئلهی پیش روی کل جهان است. در برخی از نقاط جهان، شکلی از رویدادهای آخرالزمانی مانند ذوب شدن یخهای گرینلند، تغییر جریانهای اقیانوسی و ... در حال وقوع هستند.
نظرسنجی میان دهها هزار کودک در سال گذشته نشان داد نیمی معتقدند انسان محکوم به نابودی است.
نظر دانشمندان چیست؟
گزارشی از DW، ترجمه و زیرنویس شده در «انتخاب»
@EntekhabTV_channel
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
در این ویدئو، با داستان زندگی «بِن» آشنا میشویم که در حال آمادهسازی مکانی برای نجات انسان در آخرالزمان است.
تغییر اقلیم، اساسیترین مسئلهی پیش روی کل جهان است. در برخی از نقاط جهان، شکلی از رویدادهای آخرالزمانی مانند ذوب شدن یخهای گرینلند، تغییر جریانهای اقیانوسی و ... در حال وقوع هستند.
نظرسنجی میان دهها هزار کودک در سال گذشته نشان داد نیمی معتقدند انسان محکوم به نابودی است.
نظر دانشمندان چیست؟
گزارشی از DW، ترجمه و زیرنویس شده در «انتخاب»
@EntekhabTV_channel
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍8😢3❤1
نگرش متفاوت
استاد هاکوئین (فرزانهی بزرگ ژاپنی)، معبدی داشت که در آن صدها نفر مشغول تحصیل درس و حکمت بودند. یکی از شاگردان، دزد بود و از همه دزدی میکرد. دزدیهای او به حدی زیاد شده بود که بالاخره شاگردان به استاد هاکوئین شکایت کردند و از او خواستند که آن شاگردِ دزد را اخراج کند.
استاد هاکوئین نپذیرفت. شاگردان به استاد گفتند: «ما از دست شما دلخوریم. چگونه یک نفر را به صدها نفر ترجیح میدهید؟ اینجا دیگر جای ما نیست.»
استاد، درِ معبد را باز کرد و گفت: «بفرمایید بروید! شما را همه خواهند پذیرفت. همهجا برای شما جا هست. اینجا برای او ساخته شده است!»
#هاکوئین
#نگرش
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
استاد هاکوئین (فرزانهی بزرگ ژاپنی)، معبدی داشت که در آن صدها نفر مشغول تحصیل درس و حکمت بودند. یکی از شاگردان، دزد بود و از همه دزدی میکرد. دزدیهای او به حدی زیاد شده بود که بالاخره شاگردان به استاد هاکوئین شکایت کردند و از او خواستند که آن شاگردِ دزد را اخراج کند.
استاد هاکوئین نپذیرفت. شاگردان به استاد گفتند: «ما از دست شما دلخوریم. چگونه یک نفر را به صدها نفر ترجیح میدهید؟ اینجا دیگر جای ما نیست.»
استاد، درِ معبد را باز کرد و گفت: «بفرمایید بروید! شما را همه خواهند پذیرفت. همهجا برای شما جا هست. اینجا برای او ساخته شده است!»
#هاکوئین
#نگرش
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍12❤5👎4🤔3🙏3
نظام تصمیمگیری و توسعهی ایران
#محمود_سریعالقلم🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
توسعه، اصول مشخصی دارد و بدون شناخت و رعایت این اصول، نمیتوان به آن دست یافت.
ژاپنیها فرآیند توسعه را با سیستمسازی آغاز کردند و ایرانیها به سراغ دموکراسی و آزادی سیاسی رفتند. زیربنای ساختمان توسعه، نهادسازی، سیستمسازی و تولید ثروت است. دموکراسی در طبقهی چهارم قرار میگیرد. سلسله مراتب توسعه بر مبنای تجربهی بشری به دست آمده و تمام کشورهای توسعهیافته آن را طی کردهاند اما ما به آن اهمیتی ندادیم.
بهترین نظریه در مورد اقتصاد سیاسی در زمینه توسعه به «تصمیمگیری» مربوط میشود که نویسندهی آن برندهی جایزهی نوبل شد.
اصول تصمیمگیری که ما در هر کدام از این اصول بحران داریم:
۱) آماده بودن برای پذیرش اطلاعات جدید
۲) در نظر گرفتن و استفاده از تمام دیدگاههای متنوع
۳) در نظر گرفتن همهی گزینهها و مسیرهای قابل تصور و موجود
۴) اهمیت برابر قائل شدن برای بررسی همهی گزینهها و مسیرها و نه فقط مسیر و گزینهی دلخواهمان
۵) بررسی پیامدها و نقاط مثبت و منفی هر کدام از گزینهها و مسیرها از منظر دیدگاههای متنوع
۶) باز گذاشتن فضا برای مفهوم مقدس «نقد»
۷) لحاظ کردن استدلال به جای اقتدار
۸) تصمیمگیری «گروهی» به جای تصمیمگیری «فردی» و «کاریزماتیک»
تشکل اقتصادی بر نظام حزبی مقدم است و آزادی «اقتصادی» و آزادی «فکری» از آزادی «سیاسی» اهمیت بیشتری دارند:
حق رأی زنان در سوئیس: حدود ۵۰ سال سابقه
تجربهی دموکراتیک بشری: کمتر از ۱۰۰ سال سابقه
دانشگاههای انگلستان: حدود ۴۰۰ سال سابقه
سندیکاهای کارگری: حدود ۲۰۰ سال سابقه
روزنامهها: حدود ۱۸۰ سال سابقه
موانع فرهنگی تصمیمگیری در سطوح خرد و کلان:
۱) خیلی زیاد اهل قضاوت (بر مبنای اطلاعات محدود) هستیم.
۲) تمایل بسیار زیاد به یکسانسازی داریم و تفاوت و تنوع را برنمیتابیم.
۳) تمایل به انطباق با شرایط، همرنگ شدن و تغییر لحظهای تفکرمان داریم.
۴) به جای تصمیمگیری با «سیستمها» به دنبال تصمیمگیری با «افراد» هستیم.
۵) قدرت را متمرکز میکنیم و به گردش قدرت، تن نمیدهیم.
۶) به جای «توانایی» و «کارآیی»، بر مبنای «ارادت» کارها را پیش میبریم.
۷) شخصیتهایی دارای نظام فکری چندوجهی، مبهم و غیرشفاف هستیم.
۸) انتقادپذیر نیستیم و نقد «فکر» را با نقد «شخص» اشتباه میگیریم.
#تصمیمگیری
زمان= ۴۱:۱۵
حجم= ۴۰ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#محمود_سریعالقلم🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
توسعه، اصول مشخصی دارد و بدون شناخت و رعایت این اصول، نمیتوان به آن دست یافت.
ژاپنیها فرآیند توسعه را با سیستمسازی آغاز کردند و ایرانیها به سراغ دموکراسی و آزادی سیاسی رفتند. زیربنای ساختمان توسعه، نهادسازی، سیستمسازی و تولید ثروت است. دموکراسی در طبقهی چهارم قرار میگیرد. سلسله مراتب توسعه بر مبنای تجربهی بشری به دست آمده و تمام کشورهای توسعهیافته آن را طی کردهاند اما ما به آن اهمیتی ندادیم.
بهترین نظریه در مورد اقتصاد سیاسی در زمینه توسعه به «تصمیمگیری» مربوط میشود که نویسندهی آن برندهی جایزهی نوبل شد.
اصول تصمیمگیری که ما در هر کدام از این اصول بحران داریم:
۱) آماده بودن برای پذیرش اطلاعات جدید
۲) در نظر گرفتن و استفاده از تمام دیدگاههای متنوع
۳) در نظر گرفتن همهی گزینهها و مسیرهای قابل تصور و موجود
۴) اهمیت برابر قائل شدن برای بررسی همهی گزینهها و مسیرها و نه فقط مسیر و گزینهی دلخواهمان
۵) بررسی پیامدها و نقاط مثبت و منفی هر کدام از گزینهها و مسیرها از منظر دیدگاههای متنوع
۶) باز گذاشتن فضا برای مفهوم مقدس «نقد»
۷) لحاظ کردن استدلال به جای اقتدار
۸) تصمیمگیری «گروهی» به جای تصمیمگیری «فردی» و «کاریزماتیک»
تشکل اقتصادی بر نظام حزبی مقدم است و آزادی «اقتصادی» و آزادی «فکری» از آزادی «سیاسی» اهمیت بیشتری دارند:
حق رأی زنان در سوئیس: حدود ۵۰ سال سابقه
تجربهی دموکراتیک بشری: کمتر از ۱۰۰ سال سابقه
دانشگاههای انگلستان: حدود ۴۰۰ سال سابقه
سندیکاهای کارگری: حدود ۲۰۰ سال سابقه
روزنامهها: حدود ۱۸۰ سال سابقه
موانع فرهنگی تصمیمگیری در سطوح خرد و کلان:
۱) خیلی زیاد اهل قضاوت (بر مبنای اطلاعات محدود) هستیم.
۲) تمایل بسیار زیاد به یکسانسازی داریم و تفاوت و تنوع را برنمیتابیم.
۳) تمایل به انطباق با شرایط، همرنگ شدن و تغییر لحظهای تفکرمان داریم.
۴) به جای تصمیمگیری با «سیستمها» به دنبال تصمیمگیری با «افراد» هستیم.
۵) قدرت را متمرکز میکنیم و به گردش قدرت، تن نمیدهیم.
۶) به جای «توانایی» و «کارآیی»، بر مبنای «ارادت» کارها را پیش میبریم.
۷) شخصیتهایی دارای نظام فکری چندوجهی، مبهم و غیرشفاف هستیم.
۸) انتقادپذیر نیستیم و نقد «فکر» را با نقد «شخص» اشتباه میگیریم.
#تصمیمگیری
زمان= ۴۱:۱۵
حجم= ۴۰ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍17👏3❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شادی زیبای بعد از پیروزی
فرزاد صفوی، عضو تیم ملی پاراکاراتهی ایران، در چارچوب مسابقات پاراکاراته قهرمانی آسیا در مالزی، بعد از پیروزی مقابل رقیب عربستانی به سوی او رفت و دست او را بالا گرفت.
فرزاد صفوی در رشته پاراکاراته در دسته سندروم داون در این رقابتها حضور داشت. حرکت زیبای این ورزشکار ایرانی مورد توجه بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته است.
#انسانیت
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
فرزاد صفوی، عضو تیم ملی پاراکاراتهی ایران، در چارچوب مسابقات پاراکاراته قهرمانی آسیا در مالزی، بعد از پیروزی مقابل رقیب عربستانی به سوی او رفت و دست او را بالا گرفت.
فرزاد صفوی در رشته پاراکاراته در دسته سندروم داون در این رقابتها حضور داشت. حرکت زیبای این ورزشکار ایرانی مورد توجه بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته است.
#انسانیت
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
❤21😍5👏4🍓3👍1
کوتاه کردن پاچهی شلوار، وقت دارد!
#محمد_فاضلی
مردی شلواری خریده بود که پاچههای آن برایش بلند بود. به خانه که رسید به همسرش گفت شلوار را ده سانت کوتاه کند. همسرش مشغول کاری بود و گفت بگذار انجام میدهم. مرد دید امیدی به زن نیست، سراغ دخترش رفت و گفت دخترم این شلوار را ده سانت کوتاه کن. دختر نیز گفت حالا درس دارم، بگذار انجام میدهم.
مرد دید از تنور این دو آبی گرم نمیشود، خودش دست به کار شد و ده سانت از طول شلوار برید. نیمهشب همسرش هم به یاد افتاد و بلند شد ده سانت دیگر کوتاه کرد. دختر بیچاره هم بیخبر از همه جا صبح زود، قبل از سر کار رفتن پدر بلند شد و ده سانت هم او کوتاه کرد. مرد که موقع رفتن شلوار را پوشید، شلواری شده بود!
سیاست و سیاستگذاری هم عین شلواری میماند که باید به موقع، ده سانت از طولش کم کرد. این که هر کسی هر وقت یادش افتاد، بیخبر از سابقه، ده سانت کوتاه کند، نه سیاست است نه سیاستگذاری.
نتیجه
اول: در سیاست، شلوار بلندتر از قد خودتان نخرید.
دوم: اگر به هر دلیل خریدید، به موقع کوتاهش کنید.
سوم: سیاست و سیاستگذاری ماهی نیست که هر وقت از آب بگیرید تازه باشد، وقت دارد.
چهارم: کوتاه و بلند کردنش را فقط به یک عامل مشخص مسئول بسپارید.
پنجم: اهمیت زمان در سیاست را جدی بگیرید؛ فرقی نمیکند سیاست اجتماعی، خارجی، داخلی، پولی، ارزی، بورسی، آبی، خاکی، بادی، سازی، شادی، هادی و... باشد. سیاست در بستر زمان معنا دارد.
#سیاست
@fazeli_mohammad
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#محمد_فاضلی
مردی شلواری خریده بود که پاچههای آن برایش بلند بود. به خانه که رسید به همسرش گفت شلوار را ده سانت کوتاه کند. همسرش مشغول کاری بود و گفت بگذار انجام میدهم. مرد دید امیدی به زن نیست، سراغ دخترش رفت و گفت دخترم این شلوار را ده سانت کوتاه کن. دختر نیز گفت حالا درس دارم، بگذار انجام میدهم.
مرد دید از تنور این دو آبی گرم نمیشود، خودش دست به کار شد و ده سانت از طول شلوار برید. نیمهشب همسرش هم به یاد افتاد و بلند شد ده سانت دیگر کوتاه کرد. دختر بیچاره هم بیخبر از همه جا صبح زود، قبل از سر کار رفتن پدر بلند شد و ده سانت هم او کوتاه کرد. مرد که موقع رفتن شلوار را پوشید، شلواری شده بود!
سیاست و سیاستگذاری هم عین شلواری میماند که باید به موقع، ده سانت از طولش کم کرد. این که هر کسی هر وقت یادش افتاد، بیخبر از سابقه، ده سانت کوتاه کند، نه سیاست است نه سیاستگذاری.
نتیجه
اول: در سیاست، شلوار بلندتر از قد خودتان نخرید.
دوم: اگر به هر دلیل خریدید، به موقع کوتاهش کنید.
سوم: سیاست و سیاستگذاری ماهی نیست که هر وقت از آب بگیرید تازه باشد، وقت دارد.
چهارم: کوتاه و بلند کردنش را فقط به یک عامل مشخص مسئول بسپارید.
پنجم: اهمیت زمان در سیاست را جدی بگیرید؛ فرقی نمیکند سیاست اجتماعی، خارجی، داخلی، پولی، ارزی، بورسی، آبی، خاکی، بادی، سازی، شادی، هادی و... باشد. سیاست در بستر زمان معنا دارد.
#سیاست
@fazeli_mohammad
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍38👏8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیماری «کی بهترینه!»
با مبتلا شدن به این بیماری، مدام در هر زمینهای سؤالهای زیر را از خود و دیگران میپرسیم:
کی باخت؟ کی برد؟ کی خوبه؟ کی بده؟ کی بهتره؟ کی بدتره؟ کی بهترینه؟ کی بدترینه؟
وقتی بهبود یافتیم، این سؤالات از ذهنمان حذف میشوند و متوجه میشویم هر انسان، وجودی منحصر به فرد بوده و برای خودش ارزشمند است.
#تفاوت
#پذیرش
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
با مبتلا شدن به این بیماری، مدام در هر زمینهای سؤالهای زیر را از خود و دیگران میپرسیم:
کی باخت؟ کی برد؟ کی خوبه؟ کی بده؟ کی بهتره؟ کی بدتره؟ کی بهترینه؟ کی بدترینه؟
وقتی بهبود یافتیم، این سؤالات از ذهنمان حذف میشوند و متوجه میشویم هر انسان، وجودی منحصر به فرد بوده و برای خودش ارزشمند است.
#تفاوت
#پذیرش
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍19❤5👏4🍓2👎1
بسازید!
گر شد از جور شما خانهی موری ویران
خانهی خویش محال است که آباد کنید...
#اینترنت
#کسبوکار
#محمد_فاضلی
@fazeli_mohammad
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
گر شد از جور شما خانهی موری ویران
خانهی خویش محال است که آباد کنید...
#اینترنت
#کسبوکار
#محمد_فاضلی
@fazeli_mohammad
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍30❤3
چهار توصیهی گوته
گوته برای توسعهی فردی، توصیه میکند که هر فرد چهار کار را هر روز انجام دهد:
✔️ شنیدن یک موسیقی خوب!
✔️ تماشای یک معماری زیبا!
✔️ خواندن یک شعر خوب!
✔️ انجام یک کار خوب، بیتوجه به پاداش آن!
#گوته
#توسعه_فردی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
گوته برای توسعهی فردی، توصیه میکند که هر فرد چهار کار را هر روز انجام دهد:
✔️ شنیدن یک موسیقی خوب!
✔️ تماشای یک معماری زیبا!
✔️ خواندن یک شعر خوب!
✔️ انجام یک کار خوب، بیتوجه به پاداش آن!
#گوته
#توسعه_فردی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍28❤7👏2