مدرسه توسعه
4.5K subscribers
103 photos
158 videos
1 file
234 links
همه، «یک زندگی بهتر داشتن» را می‌خواهند. تعداد بسیار کمی از ما به دنبال «یک انسان بهتر بودن» هستیم.
(آلن دوباتن)

ادمین
@EMdevelopment
Download Telegram
خودمحوری

#محمود_سریع‌القلم🎤

🎧‌ لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

تجربه‌ی دکتر سریع القلم، از خود حق‌پنداری و خود محوری جامعه‌ی ایرانی که امروز اکثرا گرفتار آن هستیم.

#فرهنگ

زمان= ۲:۲۴
حجم= ۱ مگابایت

#آوای_توسعه

@sokhanranihaa
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍20💔8😢1😐1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بزرگ شدن یا رشد کردن؟

همه‌ی ما بزرگ می‌شویم، اما آیا همه رشد می‌کنیم؟

#رشد

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
42👍14😍4👏1
شبی در دارفور

#گای_پرستن

سال‌ها از جنگ می‌گذشت، اما شهر هنوز تحت کنترل غیرنظامی‌ها بود. دزدکی درخرابه‌ها قدم می‌زدم؛ پنهان‌شده در باریکه‌های طویل نور ماهِ رنگ‌پریده.

صدای متناوب خرده سنگ‌ها را پشت سرم می‌شنیدم. دهانه‌ی هفت‌تیر بر پشتم قرار گرفت.

صدایی بچگانه: "بایست!"

گریان گفت: "یه داستان برام بگو"

عنوان: شبی در دارفور (منطقه‌ای در غرب سودان)
مترجم: مازیار ناصری

@makhfigah_channel
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
💔18👍4🤷‍♀3👏1😢1🙏1
کاسه‌ی داغ‌تر از آش...

این یک توصیه‌ی ساده است. اما عوامانه نیست و مبنای علمی قوی دارد.

لینک داستان مرتبط

#کمک

@miiimschool
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍516👏4👎2🤔1
تراپی، عشق است!

#آلن_دوباتن

ما مقصر نیستیم که در جهان، احساس تنهایی و سردرگم بودن می‌کنیم. این ویژگی جهانی است که در این دوره از تاریخ، ما اهالی آن هستیم. تراپی (سایکوتراپی یا روان‌درمانی) یکی از نزدیک‌ترین راه‌های ما برای سازگار شدن با جهان پرهیاهو است.

ما برای ایجاد یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی خوب باید تلاش کنیم، با افراد مختلف ارتباط داشته باشیم و با آن‌ها وقت بگذرانیم تا به مرور تشخیص دهیم با چه کسی می‌توانیم ارتباط عمیق‌تری داشته باشیم و برای ساختن یک رابطه‌ی بهتر، چه تغییراتی باید در خود ایجاد کنیم.

مسیر یافتن یک تراپیست خوب هم همین است. درست است که بسیاری از تراپیست‌ها استانداردهای لازم را ندارند، اما خبر خوش آن است که ما می‌توانیم خودمان کیفیت تراپیست‌ها را تشخیص دهیم. این به آن معنا نیست که باید مدام تراپیست خود را عوض کنیم، بلکه به آن معناست که نباید از مراجعه ناامید شویم. باید به تراپیست فرصت کافی بدهیم و اگر پس از مدتی بین ما و او ارتباط برقرار نشد و حس خوبی از این فرآیند نگرفتیم، تراپی را قطع نکنیم، بلکه به دنبال تراپیست دیگری برویم. اگر از مسیر دست بر نداریم، حتما کسی را خواهیم یافت که به بهترین شکل ممکن به سلامت روان ما کمک کند.

از تراپی نترسیم. آن را بی‌ارزش ندانیم. با یک یا چند تجربه‌ی کوتاه و ناقص، نگوییم تراپی به درد نمی‌خورد. منتظر نمانیم تا دچار مسائل پیچیده‌ی روانی شویم. سیاحت خود را برای یافتن یک تراپیست خوب آغاز کنیم تا در این جهان پیچیده و خارج از کنترل، احساس غربت کمتری داشته باشیم.

#تراپی

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏29👍13🤷‍♂4🙏3
ترور یعنی پایان

#محسن_رنانی

هر فرد یا گروهی که به نقطه ترور و «خشونتِ کور» برسد دارد به پایان خویش اعتراف می‌کند. فرقی نمی‌کند که برحق باشی یا باطل،‌ مظلوم باشی یا ظالم و چه کسی را می‌کشی مقصر یا بی‌گناه؛ همین که تصمیم به خشونت کور گرفتی یعنی ذهن تو و روان تو به بن‌بست رسیده است: بن‌بست در اندیشیدن و راهی عقلانی یافتن، بن‌بست در اخلاقی زیستن و انسان ماندن، و بن‌بست در تاب‌آوری روانشناختی و از هم نگسیختن. درواقع جهان و زندگی و جامعه به بن‌بست نرسیده است تو به بن‌بست رسیده‌ای و آن هم دو بن‌بست: بن‌بستی در خویش و بن‌بستی با بیرون خویش.

کسی که با خویش در آشتی است و هنوز در درونش جوانه امید و عطر معنا برای زندگی هست، در بدترین فشارهای بیرون نیز از خویشتنِ خویش انرژی می‌گیرد و زیستِ درونی عقلانی و شادمانه‌ای دارد. و کسی که با بیرون خویش در آشتی است، در سخت‌ترین فرسودگی‌ها و تلاطمات درونی نیز این فرصت را دارد که از بیرون (جامعه و هستی) انرژی بگیرد و تنها نماند و به نقطه استیصال نرسد. تنها کسانی که هم در درون خویش و هم با بیرون خویش به بن‌بست رسیده‌اند، دست به خشونت کور می‌برند؛ فرقی نمی‌کند فرد باشد یا گروه یا فرقه یا حزب یا حتی یک حکومت. حتی وقتی یک ایدئولوژی فرمان به خشونت کور می‌دهد، درواقع دارد به غیرانسانی بودن خود و به بن‌بست رسیدن خود و به پایان یافتن خود اعتراف می‌کند.

پس آن‌که در خشونتِ کور می‌کُشد، خواه خود را خواه دیگری را، او در دو بن‌بست گیرافتاده است و با این کار پیام می‌دهد که به نقطه پایان خویش رسیده است، گرچه هنوز ظاهراً زنده باشد و در دستش بمب یا اسلحه باشد و ظاهراً هنوز قدرت کشتن داشته باشد.

خشونت کور البته پیام دیگری هم دارد: چیزهایی سرجای خودش نیست و احتمالا خیلی وقت است که سرجایش نبوده است و باید گشت و یافت و اصلاح کرد آن‌چه را که سرجای خودش نیست و باعث شده است که برخی به بن‌بست کشیده شوند و تصمیم بگیرند با خیال پایان دیگران، پایان خویش را رقم بزنند.

و اما این غصه‌هایی که این روزها از درون و بیرون، غزه یا کرمان یا هرجایی که بی‌گناهی کشته می‌شود، بر دلمان می‌بارد، و این مصیبت‌هایی که پی‌در‌پی برسرمان آوار می‌شود، اگر نکشدمان، قوی‌ترمان می‌کند.

به مردم کرمان، به مردم ایران و به همه انسان‌های صلح‌جوی جهان تسلیت می‌گویم که کشته شدن ظالمانه حتی یک انسان بی‌گناه خبر بدی است برای همه آنانی که امید دارند در جهانی انسانی‌تر زیست کنند.

#انسانیت

@Renani_Mohsen
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍36👏6💔6👎2
انتظار از زندگی

استیون هاوکینگ، دانشمند و نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروش علمی در زمینه‌ی نجوم است. او در سن حدود ۲۱ سالگی دچار بیماری ALS شد. این بیماری به مرور زمان، به ناتوانی حرکتی و نقص تنفسی او منجر شد و توانایی حرکتی او را به حداقل رساند.

از او پرسیدند: «چطور با چنین وضعیتی کنار میای؟»

او گفت: «وقتی ۲۱ سالم بود، انتظارم به صفر کاهش پیدا کرد. تاثیر تصادف در اتفاقات را دیدم و از آن به بعد هرچیزی برایم مثل یک پاداش بود.»

آلن دوباتن می‌گوید: «بخشی از رنجی که بسیاری از ما انسان‌ها می‌بریم، ناشی از انتظارات عصر جدید است که در ساختار ژنی ما وجود ندارد. انتظارهایی مثل «میل به شاد بودن همیشگی»، «تفریحات خاص»، «شهرت»، «رابطه با نیمه‌ی گمشده»، «چهره و اندام بی‌نقص» و «ثروت بسیار زیاد»، انتظارهایی هستند که کمتر از دویست سال است که پدید آمده‌اند. در حالی که انسان‌، بیش از ۶ میلیون سال بدون این انتظارات زیسته است.

#انتظار_غیرضروری

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍4110👏9🤷‍♂1👎1
چای رو بذار اومدم!

وقتی دلم تنگ می‌شود، یاد سال ۲۰۱۷ می‌افتم که گَری اولدمَن، بابت فیلم «سیاه‌ترین ساعت» اُسکار گرفت. رفت بالا جایزه‌ی اسکارش را گرفت و یک نطق جذاب کرد.

ته حرف‌هاش از مادر ۸۹ ساله‌اش تشکر کرد که مشوقش بوده و آخرش گفت:
«مامان، کتری رو بذار که دارم اسکار رو میارم»

او این‌گونه ادامه داد:
هیچ جمله‌ای به اندازه‌ی این جمله، مرا به زندگی امیدوارم نمی‌کند. اینکه یکی زنگ بزند و بگوید که «کتری رو بذار ، دارم میام» یا من زنگ بزنم و بگویم «چای رو بذار، دارم میام».
او گفت:

چکیده‌ی زندگی برای من همین جمله است، بقیه چیزها همه حاشیه‌اند!

قدیم‌ها محل کارم تا خانه‌ی پدرم چهار قدم بیشتر راه نبود. بعضی غروب‌ها که مثل نمد مالانده می‌شدم، زنگ می‌زدم خانه‌شان، مادرم می‌گفت «چای رو می‌ذارم، یه سر بیا» .
کدام کلاغ خیسِ گرفتار در طوفان، پیشنهادِ کرسی گرم را رد می‌کند؟

هنوز هم مثال دارم:
همین ده سال پیش، پدرومادرم قصد کردند بیایند پیشم. رفتند سفارت چهار ساعت مثل قرص‌جوشانِ ته لیوانِ آب، حرص‌و‌جوش خوردم و بالا و پائین پریدم تا بالاخره پدرم زنگ زد و گفت: «ویزا رو گرفتیم، کتری رو بذار اومدیم»

انگار سِرُمِ امید به حیات را بزنند توی ساعدِ دست آدم! کلاً این جمله‌ی «چای رو بذار اومدم»، عاشقانه‌ترین جمله‌ای است که تا حالا بشر خلق کرده است. مثل این چاقو‌های همه‌کاره است که به هر کاری می‌آید؛ پرتقال پوست می‌کند، در نوشابه باز می‌کند، در کنسرو لوبیا باز می‌کند و...
این جمله همه‌فن‌حریف است!
"امید" دارد،
"دوستت دارم" دارد،
"گورِ بابای دنیا" دارد،
"دلم برایت تنگ شده‌" دارد،
"همه چیز" دارد!
"چای گذاشتم، همه بیایید".

مهم نیست آدم اسکار گرفته باشد یا ویزا، از سر عملیاتِ حفاریِ گودترین چاله‌یِ تهران آمده باشد یا بخواهد مزخرف‌ترین پایان‌نامه‌ی جهان را به سرانجام برساند...
این جمله جادو می‌کند.
بدجوری دلمون برای گفتن این جمله گرفته؛ تمام دید و بازدیدها، احوالپرسی‌ها،  جوک‌ گفتن‌ها و میهمانی‌های ما رفته تو قاب یک گوشی ...!

کاش بتونیم بدون ترس، بدون تعارف، بدون هیچ نگرانی، با دلی پر از مهربانی و آرامش، بی‌غل و غش به هم دیگه بگیم: «چای رو بذار اومدم...»

#رابطه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
73👍20👏7😢4🕊3
قصه‌های غلط زندگی

#مجتبی_شکوری🎤

🎧‌ لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

هر کدام از ما در زندگی هر لحظه ممکن است یکی از قصه‌های غلط زندگی را باور کنیم. این که:

✔️ اگه وقت بیشتری داشتم، فلان کار را می‌کردم.

✔️ من مرکز جهان هستم. اتفاقات خوب یا بد زندگی فقط برای من رخ میده.

✔️ اتفاقات بد قراره پشت سر هم تکرار بشن. قراره تمام زندگی من رنج‌آلود باشه.

✔️ همه چیز عالیه.

✔️ همه چیز افتضاحه.

✔️ من نمی‌تونم بدون فلان چیز زندگی کنم.

✔️ من می‌دونم دارم چکار می‌کنم.

هیچ‌کدام از این‌ها قصه‌ی همیشگی زندگی هیچ انسانی نیست.

#واقع‌بینی

زمان= ۲:۲۸
حجم= ۳ مگابایت

#آوای_توسعه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍21👏75
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاه‌کلید زندگی

مهربانی، شاید تنها خصلتی باشد که در هیچ شرایطی کارایی خود را از دست نمی‌دهد.

#مهربانی

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍4515👏3😢2😍2😭1
چرا دوستی‌ها صمیمانه‌تر از ازدواج‌هاست؟

پاسخ در تمایل به کنترل کردن ماست. ما در روابط دوستانه نیازی به کنترل و تغییر دیگری نمی‌بینیم. او را می‌پذیریم و سعی می‌کنیم با عیب و حسن او کنار بیاییم و از بودن در کنارش لذت ببریم. ولی در زندگی مشترک، اغلب افراد به شدت تمایل به کنترل و تغییر دیگری دارند، تا به خواسته‌‌ها و ایده‌‌آل‌‌هایشان نزدیک‌تر شود. غافل از اینکه ما قادر به کنترل و تغییر دیگران نیستیم.

همین تلاش دائمی برای کنترل و تغییر دیگری باعث می‌شود ما نتوانیم حقیقتا از بودن در کنار یکدیگر لذت ببریم. روزی که متوجه بشویم این موضوع از توان ما خارج است و دست از کنترل دیگری برداریم، صمیمت به رابطه‌ی ما برمی‌گردد.

#رابطه

@metaphortherapy
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍50👏98😢1😍1
چاله و بيمارستان

#محمد_فاضلی

حکايت کرده‌اند که چاله‌ای در بزرگراهی ايجاد شده بود و هر شب و روز موتورسواران و خودروها در آن افتاده و کشته و زخمی می‌شدند.

سه مدير را برای حل مشکل فراخواندند:

اولی گفت: «بهتر است بيمارستاني در حاشيه بزرگراه بسازيم تا زخمی‌های حوادث، زودتر به بيمارستان برسند و قربانيان کمتر شوند.»

دومی دغدغه هزينه‌های ساخت بيمارستان داشت و پيشنهاد کرد: «دو تيم اورژانس در شيفت‌های شب و روز در محل مستقر شوند و حادثه‌ديدگان را به نزديک‌ترين بيمارستان منتقل کنند تا هزينه ساخت بيمارستان بر بيت‌المال بار نشود.»

سومی خواستار بهترين استفاده از امکانات موجود بود و از اين‌رو پيشنهاد داد: «اين چاله را پر کرده و چاله ديگری جلوی يکی از بيمارستان‌های موجود حفر کنند تا هزينه‌ی ساخت بيمارستان يا استقرار اورژانس در محل چاله‌ی موجود بر دوش خلق‌الله تحميل نشود.»

تفکرات قهرمانان اين داستان بسيار احمقانه به نظر مي‌رسند. اما واقعيت اين است که مديران سازمان‌ها، سياست‌گذاران و سياست‌مداران همواره در معرض اين سبک از تصميم‌سازی و تصميم‌گيری قرار دارند.

سبک چاله و بيمارستان، محصول چند چيز است:

خو گرفتن با چاله‌ها، تصور بزرگراه بدون چاله را برای بخشی از مديران ناممکن کرده است. چاله به بخشی از طبيعت سازمان، کشور و پيش از همه، ذهن مدير و تصميم‌گير بدل شده است. (مانع ذهنی)

وجود چاله برای افراد و گروه‌هايی منفعت دارد. چاله براي کسب و کار بيمارستان، آمبولانس‌های اورژانس، و حتی رسانه‌ها نفع دارد. پزشکی را تصور کنيد که در تلويزيون گزارش می‌دهد: در ماه گذشته به هزار مصدوم رسيدگی شده و بيمارستان در ارائه‌ی خدمات بسيار فعال بوده است. او هرگز نخواهد گفت اين‌ها مصدومان چاله‌ای بوده‌اند که از اساس می‌توانست وجود نداشته باشد. راننده‌ی آمبولانس راضی، بيمارستان راضی، پزشک راضی، رسانه و مجری پوشش خبری راضي، مقام سياسی راضی؛ و گور پدر ناراضی.

جامعه‌ی قدرتمند و مطالبه‌گری وجود ندارد يا رسانه‌های آزادی نيستند که بزرگراه‌هایی در دنيا را به تصوير بکشند که در آن‌ها چاله وجود ندارد؛ و آينده‌پژوهانی نيستند که آينده‌ی بزرگراه بدون چاله را تصوير کنند.

نظام درست و حسابی انتخاب مديران و کارگزاران بخش عمومی وجود ندارد تا جمعی را در سمت‌های مديريتی قرار دهد که شايستگی مديريت داشته باشند و بتوانند بزرگراه بدون چاله را تصور کنند.

ما در انبوهی از چاله‌ها افتاده‌ايم که به عوض پرکردن آن‌ها، بيمارستان می‌سازيم، اورژانس نزديک به چاله مستقر می‌کنيم يا چاله‌های جديد نزديک بيمارستان‌های موجود احداث می‌نماييم. بگذاريد نمونه‌هایی از آن‌ها را برای شما يادآوری کنم:

✔️ ايجاد دانشگاه‌های جديد و افزودن بر شمار پذيرش دانشجو در نظام دانشگاهی که از شدت گسترش کمی و تلنبار شدن دانشجو، کيفيتش از دست رفته؛ ساخت بيمارستان کنار چاله‌ای در بزرگراه است.

✔️ تأمين مالی بيشتر برای نظام بهداشت و درمانی که از فقدان نظام کنترل هزينه‌ها رنج مي‌برد، استقرار تيم اورژانس در کنار چاله موجود است.

✔️ انتقال آب بين‌حوضه‌ای از نقطه‌ی الف به ب، مثل درپوش گذاشتن موقت روی چاله‌ی کم‌آبی ناشی از بدمصرفی در ب و حفر چاله‌ی جديد در الف است.

✔️ ايجاد يک شبکه تلويزيونی يا خبرگزاری در بزرگراه اطلاع‌رسانی موجود که مردم به آن اعتماد ندارند، مثل حفر يک چاله جديد است، حتی بدون آن‌که چاله قبلی پر شود.

بدترين حالت، به‌کار گرفتن چندباره مديرانی است که وقتی دفتر خاطراتشان را بخوانيد، چند چاله در هر برگ از آن خودنمايی می‌کند و بيل و کلنگشان را برای حفر چاله‌های جديد آماده کرده‌اند.

کافی است به دنيای بدون چاله فکر کنید!

#مدیریت

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍63👏131😁1🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درک و پذیرش رنج

#جردن_پیترسون

موضوعی که از آن رنج می‌بریم را درک کنیم و آن را بپذیریم. اگر راهی برای تغییر هم باشد، گام اول آن پذیرش است.

#پذیرش

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍235🙏2🕊2😢1
شغل رویایی

#آلن_دوباتن🎤

🎧‌ لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

✔️ آیا مقصر من هستم که در شغل مورد علاقه‌ی خود شکست می خورم؟

✔️ چقدر احتمال دارد که به شغل رویایی خود دست یابم؟

✔️ آیا ارزیابی درستی از رویایی بودن شغل دیگران دارم؟

✔️ آیا تصور درستی از شغل و زندگی دیگران دارم؟

✔️ آیا ناامیدی و دلسردی فقط برای من رخ می‌دهد؟

از کتاب «شغل مورد علاقه»
اثر «آلن دوباتن»
فایل کامل در «فیدبو»

#شغل

زمان= ۱۳:۳۳
حجم= ۳ مگابایت

#آوای_توسعه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
11👍7🤷‍♂1👎1
راز زندگی خوب

روزی هزار بار، راز زندگی را با خودم تکرار می‌کنم:

دست از کنترل کردن دیگران بردار
دست از کنترل کردن دیگران بردار
دست از کنترل کردن دیگران بردار
دست از کنترل کردن دیگران بردار
دست از کنترل کردن دیگران بردار
دست از کنترل کردن دیگران بردار
دست از کنترل کردن دیگران بردار
دست از کنترل کردن دیگران بردار...

تلاش برای کنترل دیگران، به مرور ما را از پا در می‌آورد و دیگران را از ما دور می‌کند. و هرروز احساس تنهایی بیشتری می‌کنیم.

کنترل دیگران یعنی چه؟

یعنی مدام به همسرت، فرزندت، اعضای خانواده‌ات و دوست و همسایه‌ات بگویی:

✔️ این کار به نفع تو نیست.

✔️ اون کار رو بکن.

✔️ وقتی رفتیم پیش مامان، از جانب خودت بهش فلان چیز رو بگو.

✔️ زنگ بزن به دایی و تولدش رو بهش تبریک بگو.

✔️ باباجون تنهاست. بلند شو برو پیشش و باهاش وقت بگذرون.

✔️ برو یه کار پیدا کن.

✔️ پولت رو اینجوری خرج نکن.

✔️ یه مسافرت برو.

✔️ ماشین رو دست زنت نده.

✔️ وقتی عمه اومد خونتون، براش فلان غذا رو درست کن.

✔️ برای پسرخالت که معلمه، روز معلم فلان چیز رو بخر.

✔️ زنگ بزن به بابابزرگ و بابت فلان موضوع ازش عذرخواهی کن.

✔️ به شوهرت بگو من اینجوری نمیتونم ادامه بدم.

✔️ برای بچه‌ت تعریف کن که چقدر عموی خوبی داره‌.

✔️ به فلانی سر بزن. خیلی وقته که ندیدیش.

✔️ درس خوندن به درد تو نمیخوره.

✔️ به جای رهن خونه، پول‌هاتو جمع کن و خونه بخر.

✔️ امشب خونه‌ی دوستت نرو و بمون پیش ما که مامان‌جون ناراحت نشه.

✔️ به زنت بگو وقتی میاد فلان لباس رو بپوشه.

✔️ یه کاری کن فلانی باهاتون نیاد سفر.

✔️ شما که می‌خواید برید خرید، این بچه رو هم با خودتون ببرید.

✔️ این جمله رو بهش بگو که بفهمه فامیلای مامانتو بیشتر از فامیلای بابات دوس داری‌.

✔️ وقتی میری خونه‌ی داداش، شوهرت رو هم ببر که ناراحت نشه‌.

✔️ برای خواهرت غذا درست کن و براش ببر.

راز زندگی، دست برداشتن از کنترل کردن دیگران و تمرکز روی زندگی خود است. دیگران، برده‌ی ما نیستند. هیچکس تا ابد در کنترل کسی نمی‌ماند و اگر در حال کنترل کردن عزیزانمان هستیم، بدانیم که دیر یا زود آنها ما را برای همیشه ترک خواهند کرد. اگر هم دور نشوند، دیگر احساسی به ما نخواهند داشت.

آدم‌ها زمانی ما را دوست خواهند داشت که برای شخصیت، استقلال و انتخاب‌ها و تصمیم‌هایشان، احترام قائل باشیم و آنها را همانطور که هستند دوست داشته باشیم.

#رابطه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍559👏6👎2🙏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خودمان را هم ببینیم!

خوب است که تصویر بعضی از رفتارهای خودمان را از دور ببینیم. شاید متوجه شویم که بی‌قانونی، چه چهره‌ی منفور و ناپسندی از ما می‌سازد.

وقتی رفتار غیرقانونی انجام می‌دهیم، چنین وصله‌ی ناجوری در جامعه هستیم!

#رانندگی

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍34😡5🙊2🤷‍♀1
بدن ما به ۶ گروه غذایی نیاز دارد!

#منصور_رضایی

بدن انسان همانند یک ساختمان است؛ وقتی ساختمان می‌سازیم مصالح نیاز دارد که هیچکدام جای همدیگر را نمی‌گیرند؛ به ویژه وقتی پایه‌های خانه یعنی کودکی ما در حال ساخت است به یک سری مصالح نیاز دارد که بعد از کودکی دیر است. استخوان‌بندی و عضلات و مغز نیاز به یک سری اقلامی شامل گروه‌های غذایی دارد. این گروه‌های غذایی در تمام جهان یکسان است. شش گروه میوه، سبری، غلات، لبنیات گوشت و حبوبات نیاز‌های غذایی خود را شامل درشت‌مغذی و ریزمغذی تامین می‌کند. پروتیین و قند و چربی و ویتامین و املاح و آنتی‌اکسیدان، بخشی از این نیاز‌ها هستند. زمانی سفره خانواده سالم است که این ۶ گروه به تنوع در آن وجود داشته باشد. شعار تغذیه تنوع است.

من منکر مسائل اقتصادی نیستم و فقدان‌های غذایی مالی وجود دارد، اما رفتار غذایی ما هم اشتباه است. مشکل فعلی ما از نظر تغذیه فقط هم بحث کمیت نیست. برخی از افراد هم کالری مازاد مصرف می‌کنند. قند و شکر و مربا و شربت و دنبه و چربی، خیلی کاربرد ندارند. ایرانیان برنج می‌خورند، اما جو نمی‌خورند، ممکن است هر روز مرغ بخوریم، اما سال به سال ماهی نخوریم. در واقع، بزرگترین ایراد ما فقط فقدان گوشت نیست، مشکل عدم سواد تغذیه است. ما غذا‌های تکراری می‌خوریم و سیری شکمی داریم. در نتیجه سلول‌های ما گرسنه‌اند. در جهان، سلامت اولویت نیست. پول برای همه چیز می‌دهند، اما برای غذا نمی‌دهند. جامعه‌ی ما دو مشکل دارد، اول اقتصاد و دوم غذا!

 فقدان این ۶ گروه، اختلال خلق و خو، ضعف حافظه و ضعف مغز و کارکرد ایمنی را به دنبال دارد. این فقدان در چهل سالگی خود را در بیماری‌های قلبی و گوارشی نشان می‌دهد. به جای اینکه یک فرد در نود سالگی دچار فشار خون و دیابت و سرطان شود، سن بروز آن خیلی پایین می‌آید. الان علت اختلال‌ها در سنین پایین همین است که مرگ‌های ناگهانی هم زیاد شده است. مثلا یک فرد در اوج موفقیت خودکشی می‌کند، چون از لحاظ روحی و روانی افسرده است. آدم سالم باید زندگی متنوع داشته باشد و مواد غذایی لازم و متنوع را در سن درست مصرف کند.

پروتیین فقط در گوشت نیست و در مرغ و لوبیا و نخود هم هست؛ ماهی می‌تواند سفید باشد می‌تواند ازون برون باشد، اما خاصیتشان ده برابر همدیگر نیست. زندگی سه کلمه است تولد، مرگ و انتخاب؛ رسانه‌ها باید به مردم آموزش دهند که برنج با وجود رنج بسیار و خرج گران الزاما ماده غذایی ارزشمندی نیست. رسانه در ایران باید منصفانه مردم را در حوزه‌ی غذا آموزش دهد. القا احساس نیاز باید در جامعه صورت بگیرد. وظیفه رسانه در جامعه این است که به مردم نیاز‌های واقعی را نشان دهد. مثلا درباره بارداری باید زنان بدانند چه چیزی مصرف کنند تا بچه‌های بیش فعال و تندخو و بی‌حوصله نداشته باشند.

#سلامت

@Entekhab_ir
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍51🍓41👎1
آموزش: آینه یا پنجره؟

اگر هدف «آموزش» را به درستی درک نکنیم، از آن فقط برای تأیید خود یا تقویت باورهای موجود استفاده خواهیم کرد. در حالی که آموزش باید ابزار و دانشی برای نگاه کردن به بیرون، به دست آوردن درک وسیع‌تری از جهان و همچنین درک و پذیرش دیدگاه‌های متفاوت فراهم کند.

سیدنی هریس (روزنامه‌نگار آمریکایی) به زیبایی بیان می‌کند:

تمام هدف آموزش، تبدیل کردن آینه‌ها به پنجره‌هاست.

#آموزش

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍36👏5
تضادهای زندگی

🎥 لطفا ویدئوی پیوست را ببینید!

زندگی پر از مفاهیم متضاد است. این تضاد از ابتدای تولد با دوگانه‌ی "مرگ و زندگی" آغاز شده و با دوگانه‌های ساده‌ی دیگر مثل "گرسنگی و سیری" و "خواب و بیداری" ادامه می‌یابد و به دوگانه‌های پیچیده‌تری مثل "معنا و پوچی"، "غم و شادی" و "امنیت و آزادی" می‌رسد.

انسان نمی‌تواند با انتخاب یکی از گزینه‌های این تضادها، خود را از این درگیری همیشگی رها کند. مثلا هرگز نمی‌توان بین گزینه‌های "خواب و بیداری"، برای همیشه بیداری را انتخاب کرد. در تضاد "امنیت و آزادی"، امکان ندارد بتوانیم برای رسیدن به امنیت، آزادی خود را از دست بدهیم. تمرکز کامل بر یک بخش و نادیده گرفتن کامل بخش دیگر، تلاش ساده‌انگارانه و شکست‌خورده‌ای است که بسیاری از ما انسان‌ها از آن دست بر نمی‌داریم.

راهکار چیست؟ برای مواجهه‌ی درست با این تضادها ابتدا باید یک اصل را بپذیریم که "هرگز قادر نخواهیم بود که این تضادها را به طور مطلق، مدیریت کنیم و تلاش برای مواجهه‌ی درست‌تر با این تضادها، یک امر کاملا نسبی است." اگر به دنبال حل مطلق تضادها رفتیم، پایان راه به یکی از اجزای دوگانه‌ی آنها خواهیم رسید. اصلا همین تلاش برای یافتن راهکار مطلق بوده است که انسان را از مدیریت تضادها ناتوان کرده و او را ناگزیر به افتادن در یکی از دو طیف کرده است.

بسیاری از تضادها در زندگی، ساده هستند و می‌توان با ایجاد تعادل، آنها را حل کرد (مثل "خواب و بیداری"، "گرسنگی و سیری" و "کار و استراحت"). اینها تضادهایی هستند که می‌توان با کمک گرفتن از معیارهایی مثل "زمان" و "احساسات مشخص"، نقطه‌ی تعادل بین آنها را پیدا کرد. مثلا احساساتی مثل احساس ضعف یا خستگی، نقطه‌ی تعادل بین تضادهای "کار و استراحت" و "گرسنگی و سیری" را تعیین می‌کنند. همینطور برای تعادل بین "خواب و بیداری" و "کار و استراحت" می‌توان از معیار زمان استفاده کرد. بنابراین، با تنظیم یک روتین و برنامه‌ی مشخص، می‌توان بین بسیاری از تضادهای زندگی، تعادل ایجاد کرد.

اما تضادهای پیچیده‌ای هم در زندگی وجود دارند که به سادگی نمی‌توان بین آنها تعادل ایجاد کرد (تضادهایی مثل "امنیت و آزادی"؛ "معنای زندگی و پوچی"). ممکن نیست بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم که یک ساعت احساس معنادار بودن داشته باشیم و یک ساعت دیگر فکر کنیم زندگی پوچ است. ما نمی‌توانیم در روابط خود، یک روز در میان به همدیگر امنیت و آزادی بدهیم. مواجهه‌ی با اینگونه تضادها، هنری ظریف می‌خواهد. این تضادها را نمی‌توان با معیارهایی مثل "زمان" و "احساسات"، مدیریت کرد. آنها را نمی‌توان از هم تفکیک کرد. بلکه باید وجود و حضور همزمان آنها را پذیرفت و نسبت بین آنها را درک کرد. زندگی، هنر درک تناسب بین تضادهای پیچیده است.

تنها راهکار، درک و پذیرش این موضوع است که گزینه‌های تضادهای پیچیده، همزمان حضور دارند. مثلا در تضاد "معنا و پوچی"، ما می‌توانیم فرض را بر آن بگذاریم که جهان پوچ است (یا دست کم فعلا درک معنای آن، خارج از توان ماست)، اما همزمان بدانیم که بدون معنا هم نمی‌توانیم زندگی کنیم. این درک همزمان، ما را به این نقطه می‌رساند که به جای «کشف» معنی زندگی، باید آن را «خلق» کنیم. در تضاد امنیت و آزادی، به جای آنکه آزادی را سلب کنیم تا امنیت ایجاد شود، می‌فهمیم که گاهی آزادی بیشتر، منجر به امنیت بیشتر می‌شود. در تضاد "مرگ و زندگی"، باید درک کنیم که مرگ، قطعا رخ می‌دهد. اما با وجود این درک، ما در حال زندگی کردن هستیم؛ یعنی هنر درک این نسبت پیچیده که "زندگی بسیار باارزش است، اما جدی نیست."

مثال بسیار خوب برای رویارویی با تضادهای پیچیده را می‌توان در ویدئوی زیر مشاهده کرد.

#معنای_زندگی

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍317👏3🙏1