مدرسه توسعه
4.5K subscribers
103 photos
158 videos
1 file
234 links
همه، «یک زندگی بهتر داشتن» را می‌خواهند. تعداد بسیار کمی از ما به دنبال «یک انسان بهتر بودن» هستیم.
(آلن دوباتن)

ادمین
@EMdevelopment
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خودتان زندگی کنید!

#مجتبی_شکوری

ساده‌ترین راه برای ارتباط برقرار کردن با بچه‌ها این است که پدر و مادر، خودشان با هم رابطه‌ی خوبی داشته و زندگی را دوست داشته باشند.

پدر و مادرهای غمگین، هرگز بچه‌های شاد نخواهند داشت!

#فرزند

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍463👏3
قلعه بالا-قلعه پایین و توسعه روانی!

#یاسر_عرب

من قلعه بالا را دیده‌ام. کوچه باغ‌هایی دارد به غایت زیبا، درختانی سخاوتمند، سنگ‌فرش‌هایی منظم، با چنارهایی بلند  لابه لای خانه ‌های کاهگلی جاندار. اینهمه زیبایی با هوای خوش و سرسبزی در میانه‌ی کویر کافیست که گردشگران را مشتاق دیدار و اقامت در آنجا کند چه رسد به طعم غذاهای محلی و عطر ادویه روستایی‌اش.

قلعه بالا کمی فراتر از قلعه پایین است. برای همین از قلعه پایین به خوبی دیده می‌شود. اگر از زیبایی و جاذبه قلعه پایین بپرسی باید بنویسم من که یکبار می‌خواستم در آن خطه کار رسانه‌ای کنم و باید بین زیبایی قلعه بالا و پایین یکی را انتخاب می‌کردم، در نهایت قلعه پایین را انتخاب کردم. به زبان ساده هر آنچه در مورد قلعه بالا نوشتم به توان دو زیبایی می‌شود قلعه پایین!

نوشتم که روستای قلعه بالا از روستای قلعه پایین (که حدود دو کیلومتر فاصله دارد) به خوبی دیده می‌شود. پس لابد حجمی از مسافر، اتوبوس و گردشگر که برای سفر و اقامت به آنجا می‌روند هم به وضوح در چشم مردم قلعه پایین نقش می‌بندد.

حال اگر بنویسم با اینهمه زیبایی قلعه پایین، حتی یک درصد از گردشگری که به روستای قلعه بالا میرود پا به قلعه پایین نمی‌گذارد، حتما شما هم می‌پرسید «خب چرا؟»

من هم یکبار این سوال را از منصور پرسیدم. منصور بچه قلعه پایین و مدیر تدارکات فیلم ما بود. غروبی پای آتش و چای دودی به او گفتم «منصور جان روستاهای این اطراف آب زیادی برای کشاورزی ندارند و با این وضعیت معیشت سخت خیلی عجیب است که شما برای جذب گردشگر و ارائه خدمات و درآمد زایی از طریق بوم گردی کاری نمی‌کنید! در صورتی که همین روستای کناری شما به اندازه یک شهر کوچک از گردشگر درآمد زایی دارد!»

منصور گفت «والا برادر قصه‌اش دراز است. اما بگذار یک خاطره برایت تعریف کنم. پارسال که ما دیدیم این‌همه استقبال از قلعه بالا می‌شود، من به عنوان عضو جوان ده و شورای روستا تصمیم گرفتم قلعه پایین را هم به گردشگران معرفی کنم. برای همین با چند مدیر سفر و تور لیدر صحبت کردم تا در اولین جمعه، در راه بردن مسافران به قلعه بالا سری هم (در حد صبحانه) به قلعه پایین بزنند و جاذبه‌های گردشگری اینجا را هم ببینند. میدانستم حتماً کیف می‌کنند و بعد می‌خواهند مدتی را هم اینجا بمانند و روستای ما هم در بوم گردی رونق می‌گیرد.

این شد که از چهارشنبه شب توی بلندگوی مسجد این خبر را اعلام کردم که جمعه مهمان داریم و بالاخره به روستای ما هم مسافر خواهد آمد. پنجشنبه هم سر صبحی با چندتا از بچه‌های ده، کوچه ها را رفت و روب، و بهترین خانه گلی روستا را آب و جارو کرده و رفتیم دنبال سرشیر محلی و عسل کوهی و هیزم برای نان تنوری. خلاصه تا غروب هرکار از دستمان برمی‌آمد کردیم تا در رقابت با خودمان و دیگران سرمان جلوی مسافران قلعه بالا دیده، بلند باشد.

بعدِ مغرب شام خوردیم و اعشا کردیم و شب را به هزار امید به صبح رساندیم. طلوع آفتاب در منقل آتش کرده، اسپند برداشتیم که برویم پیشواز گردشگران، که چشمت روز بد نبیند، دیدیم کف تمام کوچه‌هایی که دیروز به هزار زحمت جارو کرده بودیم پر شده از پهن گاو و سرگین خر و پشگل گوسفند!

بلافاصله شستم خبر دار شد که کار، کار اهالی ده خودمان است و حالا که کار از کار گذشته مانده بودم در این فرصت کم چه کنم؟ دستپاچه به تور لیدرشان تماس گرفتم و دروغ مصلحتی گفتم که دیشب از بزرگان روستا فوتی داشتیم و با هزار شرمندگی باید عرض کنم شرایط برای حضور شما فراهم نیست!

بعد هم رد ماجرا را گرفتم و به اعتراض و شکایت رفتم در خانه چندتا از قدیمی‌های ده. آنها هم در جواب من نه گذاشتند و نه برداشتند و یک کلام گفتند «قلعه بالایی‌ها اگر دین و ناموس ندارند به ما چه ربطی دارد؟ ما اینجا توی این ده مسافر و گردشگر و توریست و این قرتی بازی‌ها نمی‌خواهیم!» بعد آهی کشید و گفت اینطور شد که پشت دستم را داغ کردم که دیگر از این غلط‌ها نکنم. به قول قدیمی‌ها آن مرغ‌هایی که انجیر میخورند پشت گردنشان خال دارد!

این روزها که به موضوع توسعه روانی می‌اندیشم بسیار یاد مردمان قلعه بالا و قلعه پایین می‌افتم. گاهی با خودم فکر میکنم آیا بهتر نبود منصور بجای پاک کردن کوچه و خانه، نوخواهی را از ذهنیت مردمان روستای خودش شروع می‌کرد؟ آیا کهنسالانی چنین ایستا امکان فهم و عبور از عادات زیسته خود را دارند؟ راستی آنها در رفتار گردشگران چه دیده بودند که چنین مقاومت میکردند؟ اصلا بزرگان قلعه بالا و قلعه پایین هر کدام چه رویا و افقی در سر داشتند؟ در سطح ملی، علی رغم فریادهای بلند ما مردم ایران در توسعه خواهی، روان جمعی جامعه ما آماده تحولی همگانی هست؟ ممکن است اقلیم بالادستِ قلعه بالا در بلند نظری مردمانش تاثیر گذاشته باشد؟ هر چه هست خاطره خوبی بود برای فهم تقدم توسعه روانی بر هر توسعه دیگر با دوکیلومتر اختلاف!

@yaser_arab57
👍32😢5👏4🙏1
«این بخشی از زندگیه»

#احسان_عبدی‌پور🎤

🎧‌ لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

"It's a part of life"

«این بخشی از زندگیه»


این عبارت را در کشورهای انگلیسی‌زبان بسیار می‌شنویم. کاربرد فراوان این عبارت در بخش‌های مختلف زندگی، نماد انفعال نیست. نماد واقع‌بینی است. جامعه‌ای توسعه‌یافته خواهد بود که اعضایش از یک سو، به دنبال اصلاح و تغییر همه‌چیز به طور کمال‌گرایانه نباشند و از سوی دیگر، خود را در حل تمام مشکلات ناتوان نبینند.

یک انسان سلامت و یک جامعه‌ی سالم نگاهش به مسائل، مطلق نیست. پدیده‌ها را صفر یا صد نمی‌بیند. در زندگی شخصی و اجتماعی مسائلی وجود دارند که بنا به هر دلیلی، حل نمی‌شوند یا حل شدنشان بسیار زمان‌بر است. باید آنها را پذیرفت و گفت «این بخشی از زندگیه» و روی مسائلی تمرکز کرد که توانایی تلاش برای حل آن‌ها را داریم.

#واقع‌بینی

زمان= ۲:۰۵
حجم= ۲ مگابایت

#آوای_توسعه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏19👍76
گزارش دقیق تخلف چای

#محمد_فاضلی

کارزار درخواست #گزارش_دقیق_تخلف_چای به بیش از ۱۶۰۰۰ امضا رسید. شما را هم به مشارکت در این مطالبه دعوت می‌کنم.

https://www.karzar.net/95653

مطالبه مدنی، راهی برای بهبود.

@fazeli_mohammad
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍30👎3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جامعه‌ی رمزگشایی

#حمیدرضا_صدر

اتفاق عمیقی در قلب و روح و ذهن ما افتاده است. باید تلاش کنیم تا دروغگویی، ویژگی غالب و برجسته‌ی جامعه‌ی ما نباشد و برای هرچیز، به رمزگشایی احتیاج نداشته باشیم.

دروغ، میوه‌ی باغ دروغه.

#دروغ

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
15👍12
پسماند توجه!

#امید_امانی

‏چرا اینقدر سخته که کارم رو انجام بدم؟

تو یه پژوهش پراستناد، پژوهشگری به نام سوفی لیروی(Leroy) از دانشگاه مینه‌سوتا دنبال این بود ببینه چرا برای یه تعداد از آدم‌ها، ”شروع کردن آسونه، اما ادامه دادن و تمومش کردن اینقدر سخت!“. واسه رسیدن به جواب...

‏دکتر لیروی دو گروه از شرکت کننده‌ها رو انتخاب کرد و اونها رو تو دو مرحله مورد آزمایش قرار داد. روش انجام کار هم این مدلی بود که شرکت کننده‌ها باید دور هم می‌نشستن و شروع می‌کردن به حل یه مجموعه از جدول کلمات. منتهی در حین اجرا....

‏به گروه اول گفتن "لطفا تا همینجایی که انجام دادید کار رو نگه دارید، یه کار دیگه هم هست یه چند لحظه بیایید روی اون وایستیم!" و به گروه دوم اجازه دادن کارشون رو تموم کنن و بعد از اتمام کار گفتن بیایید بریم سراغ کار دوم...

‏تو مرحله دوم به هر دو گروه یه سری بازی‌های تصمیم‌گیری دادن و داده‌های به‌دست اومده از هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفت...

‏دیدن افراد گروه اول گرفتار اثر "پسماند توجه" (Attention residue) شده بودن و عملکردشون نسبت به گروهی که "کار اول رو تموم کردن و رفتن سراغ کار دوم" به مراتب ضعیف‌تر بود و مشخص شد که؛ هربار که ما وسط یه کاری یه سر به کار دیگه می‌زنیم، برگشتن به کار قبلی به سادگی اتفاق نمیفته...

‏"پسماند توجه" میگه؛ عادت معمول کار کردن تو حالت نیمه حواسپرتی، عملکرد مغز شما رو به طور بالقوه‌ای پایین میاره و این یعنی؛ ممکنه به ظاهر چک کردن گوشی حین کار، نیم نگاهی به اینستا انداختن، سرک کشیدن به تلگرام، ایمیل‌ها رو چک کردن و نگاه کردن به صفحه گوشی درست وسط کار...

‏یه سر رفتن و در مورد فلان چیز جذابی که همین الان باهاش مواجه شدی با همکار صحبت کردن و یه سر قیمت دلار و طلا رو چک کردن، ظاهرا خیلی اثرگذار و خطرناک به نظر نمیرسه اما، باعث میشه بخشی از توجه‌تون روی اون کار بمونه و شما با پسماند توجه به کار جدید برمیگردید و این یعنی افت عملکرد…

اگه میخوای خروجی بهتر و بیشتری داشته باشی، باید جلوی "نشتی توجهت" رو بگیری. چیزی که بهش میگن کار عمیق. پس موقع کار، هر عامل حواسپرت کننده‌ی غیر ضروری رو یه کم از خودت دور کن و بچسب به کارت که اون قراره آینده رو برات بسازه.

#تمرکز

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍38👏15
بزرگسالی

#مارک_منسن

بزرگسالی زمانی اتفاق می‌افتد که فرد درمی‌یابد، بهتر است به خاطر «دلیلی درست» رنج کشید تا به خاطر «دلیلی اشتباه» لذت برد.

از کتاب «شاد بودن کافی نیست»

#کتاب

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍418👏3
جوانان قدیم و جوانان امروز

#مصطفی_ملکیان

وقتی خودم را به عنوان یک جوان ۲۲ ساله در سال ۱۳۵۷ با جوان ۲۲ ساله امروز مقایسه می‌کنم، دو تفاوت بارز در آنها می‌بینم.

جوان آن سال‌ها بیشتر خود را متعهد می‌دید که در راه «عدالت‌گستری» و «آزادی‌پروری» در جامعه و ریشه‌کن کردن فقر حرکت کند و در راه رشد فرهنگ عمومی تلاش کند. اما امروزه جوانان ما حساسیت بسیار کمتری دارند، اما به این معنا نیست که آرمان ندارند، امروز آرمان‌های جوانان ما اخلاقی شده‌ است. اما این آرمان‌های اخلاقی، بیشتر آرمان اخلاقِ فردی هستند و نه اخلاق اجتماعی.

جوان امروز در قیاس با جوان آن زمان، فردگراتر و خودگراتر است، اما در جهت دیگر که علم، فهم و قدرت تفکر باشد من هیچ شک ندارم که جوانان امروز ما بسیار جلوتر از جوانانی هستند که هم‌نسل من بودند یا دوران دانشجویی‌شان در سال‌های قبل از انقلاب سپری می‌شد. جوانان امروز ما بسیار متفکر و ژرف‌اندیش‌تر هستند و با فرهنگ جهان و فرهنگ غرب آشناتر و کارآزموده‌ترند.

اما در این مجال می‌خواهم مقایسه‌ای هم میان جوانان امروز ایران با جوانان امروز جهان اسلام اعم از حوزه ترک زبان یعنی ترکیه، حوزه عرب زبان یعنی کشورهای عربی و حوزه انگلیسی زبان مانند اندونزی، مالزی، هندوستان و پاکستان داشته‌باشم که مواجهه نزدیک با آنان داشته‌ام.

من امروز می‌بینم که قدرت تفکر و فریب نخوردن جوانان ما و همچنین استدلال‌ورزی و فلسفه‌گرایی جوان امروز ما بسی از سایر هم‌نسلانشان در سایر کشورهای جهان اسلام بیشتر است.

#نسل_پیشین
#نسل_پیشران

@Mostafamalekian
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍48👎8🤔74
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی کامل نیست!

این ویدئو، احساس واقعی زندگی را به تصویر می‌کشد، حسی که در فیلم‌ها، سریال‌ها و صفحه‌های موبایل‌هایمان اثری از آن نیست.

#پذیرش

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏27👍102🍓1
پاسخ متفاوت

معلم که به آرناو ۷ ساله ریاضیات تدریس می کرد از او پرسید،" اگه من یه سیب و یه سیب دیگه و یه سیب دیگه بهت بدم، چندتا سیب خواهی داشت؟" در چند ثانیه آرناو خیلی مطمئن جواب داد، "چهارتا!" معلم ناامید توقع یک جواب خیلی ساده رو داشت.

او ناامید شده بود. او فکر کرد "شاید بچه درست گوش نکرده". او تکرار کرد: "آرناو درست گوش کن. خیلی ساده است. تو می‌تونی جوابشو بگی اگه درست گوش کنی. اگه من یه سیب و یه سیب دیگه و یه سیب دیگه بهت بدم، چندتا سیب خواهی داشت؟" آرناو احساس ناامیدی رو توی صورت معلمش دید. او با انگشتانش دوباره محاسبه کرد. اما او به دنبال جوابی بود که معلم رو خوشحال کنه. جستجوی او برای جواب درست نبود. این بار با دودلی جواب داد"چهارتا..."

نا امیدی و یاس توی صورت معلم موج میزد. معلم به خاطر آورد که آرناو عاشق توت فرنگیه. فکر کرد شاید چون سیب دوست نداره کنترلش رو از دست میده. این بار با شوق زیاد و خیلی سریع پرسید، "اگه یه توت فرنگی و یه توت فرنگی دیگه و یه توت فرنگی دیگه بهت بدم، آرناو چندتا توت فرنگی خواهد داشت؟" با دیدن معلم خوشحال، آرناو دوباره با انگشتاش محاسبه کرد. هیچ فشاری روی او نبود، اما یه کمی فشار روی معلم بود. او می خواست با فکر جدیدش به موفقیت برسه. با یه خنده تردید آمیز آرناو  جواب داد" سه تا؟"

حالا معلم یه خنده پیروزی را داشت. فکرش جواب داد. او می‌خواست به خودش تبریک بگه. اما یه چیز باقی مونده بود. یه بار دیگه ازش پرسید، "حالا اگه یه سیب و یه سیب دیگه و یه سیب دیگه بهت بدم چندتا سیب داری؟" آرناو به سرعت جواب داد،" چهارتا!"

معلم مات و مبهوت ماند. او با لحن کمی خشمگین و عصبانی پرسید: "چطور آرناو، چطور؟" آرناو با لحن آرام و با تامل جواب داد: "چون من در کیفم یه سیب دارم".

زمانی جواب متفاوت از چیزی که ما توقع داریم، می‌شنویم، آن جواب لزوما اشتباه نیست. شاید جنبه‌ی دیگری وجود دارد که ما اصلاً متوجه نشده‌ایم. و‌ همچنین به یاد داشته باشیم که وقتی با دیگران صحبت می‌کنیم و برای آن‌ها استدلال می‌کنیم، آن‌ها با ذهن خالی به سراغ ما نیامده‌اند. به همین دلیل، با وجودی که ما اطلاعات و توضیحات خود را به آن‌ها ارائه می‌کنیم، تحلیل و پاسخ آن‌ها ممکن است با ما متفاوت باشد.

@metaphortherapy
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍67👏129😁1😍1
عمارت دل
همایون شجریان
یلدا مبارک❤️

به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت

حافظ

#یلدا

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍1615🍓4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ما و این هم زندگی

نقص‌ها و شکست‌های ما و آسیب‌هایی که دیده‌ایم، بخش‌های ارزشمند و مهم از داستان زندگی ما هستند.

#کینتسوگی

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
20👍7
ایده‌های متفاوت و خلاقانه دارید؟ آیا صبور هم هستید؟

#مجتبی_لشکربلوکی

چمدان‌های چرخ‌دار را که همه ما دیده‌ایم. فکر می‌کنید فاصله‌ی زمانی بین ارائه‌ی این محصول به بازار تا استقبال خریداران چه قدر بوده است؟ بله همین چمدان.های چرخداری که امروزه در تمام دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد.

تعبیه کردن چند چرخ کوچک زیر یک چمدان سنگین، ایده‌ی پیش پا افتاده‌ایست و به نظر باید با استقبال فوری رو‌برو شود. اما ماجرا اینطور پیش نرفته.اولین چمدان چرخ‌دار در ۱۹۷۲ ثبت اختراع و روانه بازار شد که البته هیچکس آن را نخرید! ۱۵ سال طول کشید تا سرانجام در ۱۹۸۷ این نوآوری ساده، آن هم ابتدا توسط خدمه پرواز شرکت‌های هواپیمایی، خریداری و بعد از آن تازه کم‌کم با استقبال روبرو شد.اما چرا ایده به این خوبی اینقدر دیر رایج شد؟ خوب! در سال‌های ۱۹۷۰ یک «مرد واقعی» اینقدر عرضه داشت که خودش چمدانش را بلند کند و یک «بانوی واقعی» اینقدر پرستیژ داشت که برای حمل چمدانش از کارگران کمک بگیرد. این ذهنیت ممکن است اکنون مسخره به نظر برسد، اما همین مسئله ساده مانع فراگیر شدن این نوآوری می‌شود. گاهی اوقات یک نیاز وجود دارد، اما سبک زندگی و بینش‌ها مانع پذیرش یک محصول می‌شود.

نگاه راهبردی:

نوآوری فقط ارائه‌ی یک محصول نیست. بلکه ترویج آن نیز هست. این فرمول کلیدی را به خاطر بسپارید: نوآوری= اختراع + بازارسازی و بازارداری. بخشی از راز نوآوری‌های موفق در درک همین جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی نهفته است پس: موفقیت در یک بازار= قابلیت مهندسی و ساخت + قابلیت عرضه + قابلیت برقراری ارتباط و متقاعدسازی

#نوآوری

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍41👏83😍1
ما ماشین نیستیم!

انتظار عالی و کامل بودن از خود و دیگران است که طعم زندگی را از بین می‌برد.

#زندگی_کامل_نیست

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍357👏4🕊1
توهم بدن شناگر

«نسیم نیکلاس طالب» نویسنده‌ی کتاب «قوی سیاه»، روزی از چربی‌های اضافه شکم خود شاکی شد و تصمیم گرفت از شر آن‌ها خلاص شود. برای همین نگاهی به اطراف انداخت و به‌ذهنش رسید که شناگران، خوش‌تیپ و خوش‌هیکل‌ترین افراد هستند. سراغ شنا رفت تا خوش‌هیکل شود اما چند وقت بعد یک کشف مهم کرد؛ کشفی که یکی از مهم‌ترین خطاهای شناختی را به ما معرفی می‌کند.

«نسیم طالب» فهمید شناگران به‌خاطر شنا و تمریناتش دارای هیکل‌های ورزیده و عضلانی نیستند، بلکه چون هیکل‌های مناسبی برای شنا دارند شناگر شده‌اند. وقتی ما عوامل یک پدیده را با نتیجه اشتباه بگیریم، دچار خطای شناختی «توهم بدن شناگر» شده‌ایم. خطایی که علتش، جابه‌جایی عوامل با نتایج است.

در حقیقت هیچ شناگری به‌خاطر شنا بدن ورزیده‌ای ندارد، بلکه چون بدنش متناسب با این ورزش بوده، شناگر شده است. حالا ممکن است بعد با تداوم تمرین و ورزش بتواند فرم ایده‌آل را حفظ کند. اما واقعیت این است که دلیل اولیه، بدن خود شناگر بوده نه تمریناتش.

تصور بسیاری از ما این است که آدم‌های خندان و جذابی که لوازم آرایشی و بهداشتی را تبلیغ می‌کنند چون از این لوازم استفاده می‌کنند خندان و جذاب هستند؛ در حالی‌که در بیشتر موارد چون جذاب و شاد هستند مناسب تبلیغ تشخیص داده شده‌اند.

برای درک زمینه‌ی یک اتفاق، باید زنجیره‌ی علت و معلولی را دقیق بررسی کنیم تا در تحلیل و تصمیم‌گیری دچار خطای شناختی نشویم.

#خطای_شناختی

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍598🤔3🤷‍♂2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همدیگر را بشنویم!

این سکانس از انیمیشن مهم «Inside Out» بحث احساسات را خیلی خوب به تصویر کشیده است.

شخصیت «شادی» هرکاری می‌کند، نمی‌تواند شخصیت «فیل» را آرام کند. از نظر او فیل نیاز به خوشحالی و سرگرم شدن دارد. او می‌خواهد با انجام این رفتار، سریع به نتیجه برسد. از نظر شخصیت «غم» فیل در آن شرایط، فقط نیاز دارد کسی به حرف‌هایش گوش کند. شخصیت «شادی» میخواهد «غم» را سرکوب کند و به او اجازه ندهد خود را ابراز کند. «شادی» حس می‌کند وجود «غم» در این لحظه، وضعیت را بدتر خواهد کرد. اما نتیجه برعکس این است.

@GifGlass
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏258👍6💔2
جامعه‌شناسی طبقاتی ظلم

#محسن_رنانی

سوم دی ماه برابر با نود و هشتمین زادروز استاد فقید محمدابراهیم باستانی پاریزی است. بدون شرح، گفتاری کوتاه از ایشان را بخوانیم:

«بنده گمان کنم بهترین مثلی که ریشه بی‌امان ظلم را در بطون فرهنگ ما ثابت می‌کند، همین مسأله رانندگی امروز باشد. یک اسب‌سوار، می‌خواهد آن که خر دارد از راه عبور نکند؛ و یک دوچرخه‌سوار، یابوسوار را رم می‌دهد؛ و موتورسوار تند به دوچرخه‌سوار می‌زند؛ و تاکسی‌دار، موتورسوار را توی جوی آب می‌اندازد؛ و صاحب اتومبیل شخصی به تاکسی امان نمی‌دهد؛ و اتومبیل دولتی مزاحم اتومبیل‌های شخصی است؛ واتومبیل نمره زرد رنگ افسران، به شخصی‌ها زور می‌گوید و دژبان پشتیبان آن است؛ و نمره سرویس سیاسی تابع هیچ قانون رانندگی نیست؛ و هواپیما بر کل این قوم حاکم است، و می‌خواهد سر به تن هیچ‌کس نباشد؛ و البته، همه این‌ها، که بر خر مراد سوارند، همه به پیاده زور می‌گویند. این جامعه‌شناسی طبقاتی ظلم ایرانی است!»

منبع: باستانی پاریزی، محمدابراهیم، سنگ هفت قلم، نشر علم، چاپ پنجم، ۱۳۹۰، صفحه ۲۹۶.

و سالها پیش، من جایی خواندم که یک جامعه‌شناس غربی گفته است: هر ملتی آن‌گونه زندگی می‌کند که رانندگی می‌کند!

#رانندگی

@Renani_Mohsen
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍285👏5💔4
خودمحوری

#محمود_سریع‌القلم🎤

🎧‌ لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

تجربه‌ی دکتر سریع القلم، از خود حق‌پنداری و خود محوری جامعه‌ی ایرانی که امروز اکثرا گرفتار آن هستیم.

#فرهنگ

زمان= ۲:۲۴
حجم= ۱ مگابایت

#آوای_توسعه

@sokhanranihaa
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍20💔8😢1😐1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بزرگ شدن یا رشد کردن؟

همه‌ی ما بزرگ می‌شویم، اما آیا همه رشد می‌کنیم؟

#رشد

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
42👍14😍4👏1
شبی در دارفور

#گای_پرستن

سال‌ها از جنگ می‌گذشت، اما شهر هنوز تحت کنترل غیرنظامی‌ها بود. دزدکی درخرابه‌ها قدم می‌زدم؛ پنهان‌شده در باریکه‌های طویل نور ماهِ رنگ‌پریده.

صدای متناوب خرده سنگ‌ها را پشت سرم می‌شنیدم. دهانه‌ی هفت‌تیر بر پشتم قرار گرفت.

صدایی بچگانه: "بایست!"

گریان گفت: "یه داستان برام بگو"

عنوان: شبی در دارفور (منطقه‌ای در غرب سودان)
مترجم: مازیار ناصری

@makhfigah_channel
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
💔18👍4🤷‍♀3👏1😢1🙏1