مدرسه توسعه
4.5K subscribers
103 photos
158 videos
1 file
234 links
همه، «یک زندگی بهتر داشتن» را می‌خواهند. تعداد بسیار کمی از ما به دنبال «یک انسان بهتر بودن» هستیم.
(آلن دوباتن)

ادمین
@EMdevelopment
Download Telegram
اجازه بدهید درختان پیر شوند!

تحقیقی که در مجله نیچر منتشر شده است نشان می‌دهد جنگل‌ها با پیر شدن، حجم عظیمی از کربن را ذخیره می‌کنند. از این نظر باید تلاش کنیم تا جنگل‌ها اجازه‌ی پیر شدن پیدا کنند.

بر اساس این مطالعه، با تحقق این موضوع به مقابله با پیامدهای تغییر اقلیم کمک بزرگی می‌کنیم.

با اجازه دادن به درختان موجود روی کره زمین برای پیرشدن، می‌توان ۲۲۶ گیگا تن کربن جذب کرد که معادل ۵۰ برابر مقدار گازهای گلخانه‌ای تولید شده در آمریکا در سال ۲۰۲۲ است.

نکته جالب توجه این است که کاشت درختان تازه برای بهبود این شرایط کمک چندانی نمی‌کند.

تنوع زیستی ایران

#محیط_زیست

@Iranbio_ir
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍3410🙏8😁1🤔1🕊1
صندلی‌های تایتانیک
ایمان فانی
صندلی‌های تایتانیک

#ایمان_فانی🎤

🎧 لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

چرا لازم است تا آخرین لحظه، صندلی‌ها را بر عرشه‌ی تایتانیک مرتب کنیم؟

امیدهای بلندپروازانه‌مان در زندگی بر باد رفته است. الان دیگر می‌دانیم که شغلمان چندان شکوفا نخواهد شد. روابطمان همواره با چالش روبرو خواهد بود. دوره زیبایی‌مان دیگر گذشته است. جسممان از این‌جا به بعد شکار امراض تحقیرآمیز است. جامعه خودش را درست نمی‌کند. پیشرفت‌های سیاسی جدی خیلی نامحتمل است. این کشتی غرق خواهد شد!

ما درگیر یک فاجعه‌ایم ولی بعضی راه‌های سپری کردن زمان، از بقیه بهترند. در این شرایط، فکر کردن و تلاش کردن برای نظم و ترتیب دادن به صندلی‌های کشتی در حال غرق شدن، احمقانه نیست. بلکه قدم منطقی ارزشمندی است و شاید فراخوانی برتر از این وجود ندارد.

|مدرسه زندگی فارسی|

#پذیرش

زمان= ۶:۰۵
حجم= ۶ مگابایت

#آوای_توسعه

@JameahiBehtarBesazim
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍28🤷‍♂21🤷‍♀1😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رابطه‌ی ما با اشیاء

#محمد_فاضلی

ماهیت ما بیشتر از آنچه فکر می‌کنیم با اشیاء اطراف خود و چیدمان آنها تعریف می‌شود. «من با اینترنت»، تعریفی متفاوت با «من بدون اینترنت» دارد. «من با گوشی»، ماهیت متفاوتی با «من بدون گوشی» دارد.

ما به لحاظ جامعه‌شناختی فقط شبکه‌ای از انسان‌ها نیستیم، بلکه شبکه‌ای ازانسان و اشیاء هستیم. ما به بازسازی نظم احتیاج‌ داریم تا دسترسی به شبکه اشیاء برایمان تسهیل شود. این نظم از عوامل مهم شادکامی انسان امروز است.

چراغ راهنمایی که روی ثانیه سه قفل می‌شود، زباله‌ای که از کف خیابان جمع نمی‌شود و جاده‌ای که تعمیر نمی‌شود، آشفتگی و بی‌نظمی اشیاء اطراف ماست که ما را ناشادکام می‌کنند.

#نظم

@joreah_journal
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍436🤔3🤷‍♂1
فضای مجازی، چقدر مجازی است؟

#محمدباقر_بهاردار

📷 لطفاً تصویر پیوست را ببینید!

حدود سی سال پیش، زمانی که ارتباطات مجازی خیلی جدید و در عین حال مقدماتی بود، یک تصویر کارتونی توی یک روزنامه در خارج از کشور دیدم که گربه‌ای پشت کامپیوتر نشسته و سگی پشت سر او بود. گربه می‌گفت: «خوبیش به اینه که طرف مقابل نمیدونه ما سگ و گربه هستیم!» این گفته در ذهن من ماند و می‌بینم که تا به امروز هم در مورد فضای مجازی صادق است.

نام فضای مجازی را اولین بار ویلیام گیبسون (نویسنده‌ی علمی-تخیلی) نزدیک به چهل سال پیش با همان مفهوم «غیرواقعی» به کار برد. قبل از آن، این نام در تصاویر درس فیزیک مورد استفاده داشت.

اگرچه این فضا با نفوذ در زندگی مردم، کم و بیش واقعی‌تر می‌شود، ولی ویژگی مجازی خود را در بسیاری اوقات حفظ کرده و حتی واقعی جلوه دادن غیرواقعی‌ها بسیار تقویت شده است. کسی که در حال تحمل درد شدیدی است، با فرستادن صورتک خنده، می‌تواند شادی خود را القا کند و یا زمانی که مطلبی را در دل تمسخر می‌کند با صورتک چشمان گریان، حس همدردی را به خود جلب کند. بگذریم از پیشرفت‌های جدید فریب چشم و ذهن، چون هولوگرام.

امروزه با محدود شدن ارتباط‌های فیزیکی و حتی تلفنی، فهم حس واقعی طرف مقابل بسیار مشکل‌تر شده، و محدود شده‌ایم به نوشته‌ها، تصاویر ثابت، و کلیپ‌ها که برای یکدیگر می‌فرستیم. ظاهرا تفکر و حال خود را با دیگران در میان می‌گذاریم و چه بسا که همین پیام‌ها باعث سوء برداشت گیرنده، القاء شخصیت غیرواقعی فرستنده و ایجاد اختلاف در روابط می‌شود.

حتما همه‌ی ما این تجربه را داشته‌ایم که پیامی را به حالت طنز و با حال خوب نوشته‌ایم و طرف مقابل، پیام ما را به طعنه و با لحنی عصبانی دریافت کرده است (یا برعکس). ما مقصر این بدفهمی‌ها نیستیم. این‌ها محدودیت فضای مجازی است که از قضا به هدف بهبود روابط، ساخته شد!

چه باید کرد؟ به نظر من اگر شخص را از قبل می‌شناسیم، تا حد امکان شناخت قبلی خود را در هضم نوشته به کار ببریم و یادمان باشد که افراد در زمان‌های متفاوت، ممکن است با احساس متفاوت بنویسند و نوشته، نمایانگر همه‌ی شخصیت او نیست. و اگر نمی‌شناسیم او را، بیاد بیاوریم گفته‌ی آن گربه را که در آغاز نوشتم.

#فضای_مجازی

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍30👏42
زندگی یا انسان؟

#آلن_دوباتن

همه، «یک زندگی بهتر داشتن» را می‌خواهند. تعداد بسیار کمی از ما به دنبال «یک انسان بهتر بودن» هستیم.

#انسانیت
#نقل_قول

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍58👏127🕊1
هیچکس را نمی‌توانیم تغییر دهیم!

هرگاه به دنبال تغییر آدم‌های اطرافمان بودیم، نکات‌ زیر را مرور کنیم:

۱) به امید تغییر دادن افراد، با آنها وارد رابطه نشویم. اگر کسی را همان‌گونه که هست دوست نداریم، آغاز رابطه به امید تغییر، اشتباه است.

۲) هیچ مرجع کاملی وجود ندارد که به طور دقیق تشخیص دهیم که اصلا تغییری که انتظار داریم، درست است یا خیر. همیشه قبل از تلاش برای تغییر دادن آدم‌ها صادقانه از خود بپرسیم: آیا حق با من است؟

۳) تغییراتی که از دیگران انتظار داریم را در خودمان برجسته کنیم. اگر قرار باشد دیگران تغییر کنند، از رفتار ما می‌آموزند نه از حرف‌هایمان.

۴) از قرار گرفتن در موقعیت‌هایی که در آن، مجبور به ایجاد تغییر در سایرین هستیم، بپرهیزیم.

۵) بسیاری اوقات، تغییر افراد ضرورتی ندارد و اصرار بر تغییر، صرفا به دلیل وسواس ماست.

۶) تغییر، همیشه آنگونه که ما فکر می‌کنیم، نتایج خوبی ندارد. گاهی اوقات، حتی اگر موفق شویم کسی را تغییر دهیم، آن فرد ویژگی‌های منحصر به فرد خود را از دست می‌دهد و دیگر او را مثل سابق دوست نخواهیم داشت‌‌.

#تغییر

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍47👏51
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سنجاب خانگی به چه قیمتی؟

وقتی قصد دارید یک سنجاب را به عنوان حیوان خانگی بخرید، بهتر است قبلش بدانید که سارقان برای آن که آنها را در نوزادی از طبیعت‌ سرقت کرده و از مادرشان دور کنند، بلوط چند صد ساله را هم این گونه سوراخ می‌کنند.

#محیط_زیست

@Mohitbani
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
😢34💔22😡9👍2🙊21👀1
فروش همه چیز در یک دقیقه!

من مدیر بخش کوچکی از یک شرکت خصوصی هستم. سال گذشته باید یک کارشناس برای بخش فروش شرکت جذب می‌کردیم. آگهی زدیم و تعدادی برای مصاحبه آمدند. رئیس شرکت در روز مصاحبه، مهمان داشت. مهمان او یک ایرانی بسیار موفق در کسب و کار بود که به تازگی از آمریکا بازگشته بود. پس از ورود افراد دعوت‌شده به مصاحبه، مهمان رئیس نیز وارد شرکت شد. مهمان از رئیس تقاضا کرد که او با افراد مصاحبه کند و رئیس با کمال میل پذیرفت.

مصاحبه آغاز شد و قرار شد که مهمان، سؤالات را بپرسد. اولین فرد وارد اتاق مصاحبه شد. مهمان با اشاره به لیوانی که نزدیک مصاحبه‌شونده بود، گفت: «یک دقیقه فرصت داری این لیوان را به من بفروشی!» مصاحبه شونده، کل یک دقیقه را خیره به مهمان، فکر کرد و هیچ نگفت. بعد از یک دقیقه، مهمان با علامت دست، او را به بیرون راهنمایی کرد. مصاحبه‌شونده‌ها یکی پس از دیگری می‌آمدند و با سکوت یا با جملاتی نامفهوم و شتاب‌زده، آن یک دقیقه می‌گذشت و بیرون می‌رفتند.

حدود پانزده دقیقه گذشت. نفر سیزدهم وارد اتاق شد. بلافاصله پس از پرسش مهمان، یک ثانیه را هم از دست نداد و با اعتماد به نفس، مهارت عجیبی از خودش نشان داد و همه‌ی چیزهایی که مهمان،‌ مد نظر داشت را از خود نشان داد. مهمان با چهره‌ای بسیار راضی رو به رئیس کرد و گفت: «همین خوب است!» بعد هم بلند شد و رفت. ده نفر دیگر هنوز مصاحبه نشده بودند، اما رئیس به احترام مهمان، روند را تأیید کرد.

حدود سه ماه از استخدام نفر سیزدهم گذشت و انصافا بسیار ماهر بود. می‌توانستیم شرکت را به قبل و بعد از حضور او تقسیم کنیم. رئیس هم هر روز به همه‌ی ما می.گفت: «دیدید مهمان چه کرد؟ آمریکا یعنی این! در یک دقیقه انتخاب می‌کنند. ببینید چگونه شرکت را زیر و رو کرده است!» اعتمادمان جلب شده بود و هر روز اختیارات بیشتری به او می‌دادیم.

پس از گذشت حدود شش ماه، بر خلاف هر روز، سر وقت نیامد. تازه فهمیدیم که حساب‌های شرکت را به طور کامل خالی کرده است، یکی از کارمندان ما را به هوای ازدواج فریب داده و تمام اموالش را فروخته بود، از تعداد زیادی از کارمندان، پنهانی مقدار زیادی پول گرفته بود تا سود آن را برگرداند و با مشتری‌های شرکت، قردادهای زیادی برای آینده بسته بود و از آنها پول گرفته بود. او از کشور خارج شد و ما دیگر هرگز او را ندیدیم.

از آن روز، بیشتر از آنکه به ضررها و آسیب‌هایی که از او دیدیم فکر کنم، پرسش‌هایی دست از سرم برنمی‌دارند. آیا هوش و مهارت، تنها معیار برای انتخاب فرد است؟ اگر هست، ما همان را هم رعایت نکردیم. آن یک دقیقه برای چه بود؟ چرا تا این حد عجله داشتیم؟ بهتر نبود فردی را انتخاب می کردیم که لیوان را در پنج دقیقه بفروشد، اما به جای آن انسان بهتری باشد، کمتر دروغ بگوید، خوش‌قلب‌ باشد، دزدی نکند و به حق خود قانع باشد؟

آیا رفتار ما با افراد مصاحبه‌شونده درست بود؟ آیا با آنها مثل کالا رفتار نکردیم؟ ما آنها را ماشین‌هایی دیدیم که باید بدون سلام و احوالپرسی و بدون در نظر گرفتن کوچکترین ملاحظات انسانی، برای ما لیوانی را در یک دقیقه می‌فروختند. رفتار ما با آنها که اصلا مصاحبه نشدند، انسانی بود؟

به آن یک دقیقه خیلی فکر می‌کنم. به نظرم، ما در آن یک دقیقه، نه تنها لیوان، که آبروی خودمان، آبروی شرکت، اعتماد، عدالت و انسانیت را نیز فروختیم. و البته پاسخ درخوری نیز دریافت کردیم.

#انسانیت
#داستان_توسعه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍579🤔7👏4😁2😡2💔1
توتوچان

#محسن_رنانی🎤

🎧 لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

کتاب «مدرسه رویایی» قصه واقعی توتوچان، دختر کوچولوی ژاپنی، در دوران دبستان است. دخترکی که بعدها به یک شخصیت جهانی تبدیل شد. چرا او شخصیتی جهانی شد؟ چون مادرش تا بیست سال بعد به او نگفت که در همان کلاس اول دبستان از مدرسه اخراج شده است، فقط گفت می‌خواهد او را به مدرسه دیگری ببرد که بیشتر دوستش داشته باشد؛ و این آن مهارت معجزه آفرینی است که خیلی از ما والدین نداریم. همین «نگفتن» یک جمله، آینده توتوچان را به کلی تغییر داد و به خاطر نگفتن همین یک جمله است که امروز کتاب توتوچان، عنوان پرفروش‌ترین کتاب در تاریخ ژاپن را از آن خود کرده است و به دهها زبان دنیا ترجمه شده است.

بیش از این برای شما نمی‌گویم، تا خودتان بخوانید و بشنوید. این کتاب را یک‌‌بار خوانده‌ام و نسخه صوتی آن را دوبار شنیده‌ام و در طول خواندن این کتاب، چندین‌ بار برای ستمی که به نام تربیت، در خانه و مدرسه بر کودکان میهنم می‌رود گریسته‌ام. پس حتما بخوانید یا بشنوید، حتی اگر کودک ندارید؛ و برای هر کس که کودک دارد یا با کودک سروکار دارد بفرستید: برای پدرومادرها برای مربی‌ها برای معلم‌ها و برای هر کس در حوزه کودکی و آموزش و تربیت فعالیت دارد.

امروز (دهم نوامبر) از سوی سازمان ملل به عنوان «روز جهانی علم برای صلح و توسعه» نامگذاری شده است. این کتاب را امروز معرفی می‌کنم تا یادآور شوم که علم به خودی‌خود منجر به صلح و توسعه نمی‌شود. علم فقط وقتی در دستان انسان‌های غنی‌شده در درون و سرشار شده از بیرون قرار می‌گیرد در خدمت صلح و توسعه خواهد بود. و این غنی‌شدگی و سرشاربودگی در خانه و مدرسه رخ می‌دهد. قصه توتوچان قصه چگونگی غنی‌سازی درونی یک کودک و سرشاری او از بیرون است. توتوچان، کودک قصه ما، اکنون نود ساله و سفیر حسن نیت یونیسف و مشاور صندوق جهانی طبیعت است.

مقدمه صوتی مرا بر نسخه صوتی این کتاب در فایل پیوست یا در این پیوند بشنوید:

مدرسه رویایی

متن آن را نیز می‌توانید در پیوند زیر بخوانید. همچنین برای تهیه نسخه چاپی کتاب یا فایل پی‌دی‌اف رایگان آن و یا شنیدن نسخه صوتی کتاب به پیوند زیر بروید:

پویش فکری توسعه

نسخه صوتی را همچنین می‌توانید از طریق لینک زیر در تلگرام بشنوید:

کتاب صوتی توتوچان با صدای ساغر عرب شریفی

از نشر قطره متشکرم که سخاوتمندانه فایل پی‌دی‌اف کتاب را برای انتشار رایگان در اختیار ما نهاد و اجازه داد تا «پویش فکری توسعه» نسخه صوتی این‌کتاب را تولید و به رایگان در اختیار همگان قرار دهد.

#کودک
#آموزش

زمان= ۲۰:۴۰
حجم= ۱۹ مگابایت

#آوای_توسعه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
😍15👍1311👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تله‌ی «خواستن و داشتن همه‌چیز»

#مجتبی_تمسکی

بسیاری از ما آدم‌ها تمام عمر را با این حسرت، هدر می‌دهیم: «من سهم ناچیزی از زیبایی‌های دنیا دارم»

در دنیای ما انتخاب «یک چیز»، به معنای انتخاب نکردن «همه‌ی چیزهای دیگر به جز آن چیز» است.

جهان ما جهان تزاحم است. یعنی با داشتن یک چیز، باید چیزهای دیگر را از دست بدهیم. ما نمی‌توانیم همزمان در دو مکان باشیم. نمی‌شود که همزمان هم سرد باشد هم گرم.

این واقعیت تلخ را بپذیریم که ما و همه‌ی کسانی که به دنیا آمده و رفته‌اند، زندگی زیسته‌ی ناچیزی در برابر انبوه عظیم زندگی نزیسته‌‌مان داریم.

ما خواهیم مرد، بدون آنکه هزاران احساس، فکر یا رخداد ناب را تجربه کنیم.

مبادا سهم خود از زیبایی‌ها و لذت‌های دنیا را با افتادن در تله‌ی «خواستن و داشتن همه‌چیز» خراب کنیم.

مولانا می‌گوید:

چون به هر فکری که دل خواهی سپرد
از تو چیزی در نهان خواهند برد

پس بدان مشغول شو کان بهترست
تا ز تو چیزی برد کان کهترست

بار بازرگان چو در آب اوفتد
دست اندر کالهٔ بهتر زند

چونک چیزی فوت خواهد شد در آب
ترکِ کمتر گوی و بهتر را بیاب


#پذیرش

@mojtaba_tamassoki
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏35👍134👎1😁1
زمانی برای خود

#سمانه_سوادی

خیلی سال پیش را به خاطر می‌آورم که ممکن بود حوصله‌ام سر برود. بعد لیست دفتر تلفنم را جستجو کنم. ببینم با کدام دوست و آشنا می‌شود گپ زد، قرار گذاشت و بیرون رفت. اما هر قدر گذشت، با جدی‌تر شدنِ درس و کار، این تجربه کمتر و کمتر و بعد از بچه‌دار شدن ناپدید شد. حتی لحظه‌ای بعد از بچه‌دار شدن را به یاد ندارم که با خودم فکر کرده باشم «خب حالا که همه‌ی کارها تمام شده چه کنم؟»

چون والدگری، مخصوصا در سال‌های کودکی، مسئولیتی پایان‌ناپذیر است. برای همین مهم است که بتوانیم برنامه‌ریزی کنیم. خودمان را از آن خانه و نقش‌هایی که آنجا داریم بیرون بکشیم و برای ساعاتی فقط با خودمان باشیم. گاهی به صرف یک کتاب، گاهی یک قرار دوستانه و گاهی چیزی برای آموختن. مهم است، اما ساده نیست؛ به ویژه برای مادران!

مادران هنوز و در همه‌ی دنیا و در اغلب موارد، مراقبان اصلی کودکانند و بیشترین وظایف فرزندپروی و خانه‌داری به عهده‌ی آنهاست. در نتیجه، مادر حتی برای اشتغال، ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهد که «بچه‌ات رو چیکار می‌کنی؟» سوالی که هرگز از هیچ پدری پرسیده نمی‌شود.

حالا می‌توانید تصور کنید مادری که بخواهد به یک قرار دوستانه، سینما، کلاس و مسافرت برود، باید به چه سوالهایی پاسخ بدهد.

داشتن زمانی برای خود، برای مادران، نیازمند برنامه‌ریزی، دسترسی به منابع مالی، پارتنر یا حلقه‌ی حمایتی همدل و همراه است. کمتر مادری می‌تواند ساعت ۵ عصر زنگ بزند خانه و بگوید «سلام، من دارم با دوستام میرم فوتبال!».

اگر مادر، خانه‌دار باشد حتی ممکن است اطرافیان، احساس نیاز به داشتن زمانی برای خود را برایش نامعتبر بدانند. آنها می‌گویند: «شوهرت اگه میره تفریح، چون از صبح سر کار بوده.‌ خسته‌ست. تو که کاری نمیکنی!» واقعا فکر می‌کنند لباس‌ها پرواز می‌کنند و می‌روند در ماشین لباس‌شویی! جاروبرقی خودش، خودش را در خانه می‌چرخاند! بچه‌ها خودشان زندگی‌شان را مدیریت می‌کنند و مادر، نشسته برای خودش چای می‌نوشد.

این هفته‌هایی که کلاس سفال میروم، خودم را، نقش‌هایم را و همه‌چیز را پشت در می‌گذارم و برای چند ساعت در جهان خودم سیر می‌کنم. من که آنجا هستم در خانه‌مان دارند شام می‌خورند و بعد روتین خواب را برگزار می‌کنند و می‌خوابند‌. من خوب می‌فهمم که مادرانی برای همین نبودن چند ساعته ممکن است آنقدر سرزنش شوند که حتی خودشان عذاب وجدان بگیرند و خودشان را از این زمان‌ها محروم کنند.

یادتان هست که مادرانمان چه می‌گفتند؟ «سفر و رستوران، بدون بچه‌ها بهم نمی‌چسبه!»

#زن

@Zane_Ruz_Channel
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
36👍22👏3🤔3💔1
خستگی اسب‌ها

#نایر_هامبر_تومان

زمانِ خستگی اسب‌ها
سال‌هاست که سر آمده است
اکنون اندوه خمیده‌ی ما را
چرخ‌هایی حمل می‌کنند
که از بی‌دردی برق می‌زنند...

#شعر

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍243👏2💔2
تئولوژی

#بیژن_عبدالکریمی

"تئولوژی" عبارت است از فهمِ آرزومندانه‌ی جهان؛ "یعنی فهم جهان، آن‌گونه که آدمی خود می‌خواهد و نه آن‌گونه که جهان هست."

"تفکر تئولوژیک" برای جهان، طرحی را مفروض می‌گیرد و این طرح را به‌منزله‌ی "طرح پیشین الهی" تلقی می‌کند؛ آن‌چنان که گویی تمامی جهان و سراسر تاریخ، از صبح ازل تا شام ابد بر اساس این طرح مفروض الهی حرکت و سیر می‌کند.

نظام‌های تئولوژیک، علیرغم آسیب‌های نظری فراوان‌شان در کسب "شناخت و معرفت صحیح جهان"، حاصل یک "ضرورت انسانی"  هستند. این ضرورت از این حقیقت بر می‌خیزد که اکثر انسان‌ها، حتی بسیاری از متفکران، تحمل روریایی با جهان و "وجود فی‌‌نفسه" را ندارند. لذا جهان را نه آن‌گونه که هست، بلکه آن‌گونه که خواهانند، می‌فهمند. مواجهه با "وجود فی‌‌نفسه" و جهان همان‌گونه که هست، شجاعت و قدرت سرشاری را می‌طلبد که غالباً خارج از توانمندی‌های آدمی است.

از کتاب «پایان تئولوژی»

@bijanabdolkarimi
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍12👏32👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک اشتباه، فقط یه اشتباهه!

چقدر همه‌ی ما انسان‌ها در کودکی به شنیدن این جمله‌ی ساده نیاز داریم!

#اشتباه
#فرزند

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
😍2620👏15👍4😢4🍓1
هیچ جای زخمی نداری؟

#متیو_پری

پطرس مقدس، موقع وارد شدن به بهشت از همه می‌پرسد: «هیچ جای زخمی نداری؟»

اکثر آدم‌ها با افتخار جواب می‌دهند: «خب نه راستش ندارم!»

آنوقت پطرس می‌گوید: «چرا نداری؟ هیچ چیز در زندگی تو ارزش جنگیدن نداشت؟»

از کتاب «فرندز»

#کتاب

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
47👍11🤷‍♂4👏2🤔2
تابوی دارو درمانی

#مجتبی_شکوری🎤

🎧 لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

در روند درمان اختلال‌ها یا بیماری‌های روانی و عصبی، ممکن است از «دارو درمانی» نیز استفاده شود.

دو برداشت رایج، ولی اشتباه در مورد «دارو درمانی» وجود دارد:

۱) دارو یعنی «قرص اعصاب» و کسی که دارو مصرف می‌کند دیگر نمی‌توان امیدی به بهبودی او داشت. این برداشت، حاصل نگاه افرادی است که دارو درمانی را زشت می‌دانند.

۲) دارو، تنها راه مقابله با بیماری‌های روانی و عصبی است و با مصرف آن، نیازی به هیچ فعالیت دیگری نیست.

تابوی دارو درمانی می‌تواند هم به خود ما برای درمان آسیب بزند و هم منجر به نگاه اشتباه ما به افرادی شود که دارو مصرف می‌کنند.

باید بدانیم که استفاده از دارو درمانی هرگز غیرعادی نیست و همچنین باید بدانیم که دارو فقط زمینه را برای بهتر نتیجه دادن تلاش‌های ما فراهم می‌کند و بنا نیست تمام مسائل ما با استفاده از دارو حل شود.

#روان_درمانی

زمان= ۲:۳۹
حجم= ۱ مگابایت

#آوای_توسعه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏21👍53🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رابطه فرهنگ و ژن

#داریوش_فرهود

اثر تغییرات محیطی به تدریج وارد اطلاعات ژنتیکی ما شده و ما در واکنش به آنها، به مرور عادت‌هایی پیدا می‌کنیم که در ساختار ژنتیک ما تعریف می‌شوند. به این ترتیب، رفتارهای ما به تدریج، تبدیل به غریزه‌های ما می‌شوند و در سطح جمعی، فرهنگ ما را شکل می‌دهند.

تصادف گربه‌ها نسبت به گذشته، بسیار کمتر شده است. چون گربه‌ها به مرور خطر خودروها را درک کرده‌اند و احتیاط در هنگام عبور از خیابان، جزئی از رفتار ژنتیک آنها (و در نتیجه غریزه‌ی آنها) شده است. موجودات، رفتار را از یکدیگر می‌آموزند. مثلاً انسان سال‌ها پیش، دفن کردن مرده را از سایر جانوران آموخته است.

تغییرات ژنتیکی را باید در رفتار (و نه گفتار) جستجو کرد. در صحبت کردن، همه اهل تعارف هستیم و با هم مهربان حرف می‌زنیم. اما برای اینکه بفهمیم آیا جامعه‌ای واقعا مهربان است یا نه، باید به رفتارهای اجتماعی مثل رانندگی توجه کنیم. چون رانندگی حوزه‌ی رفتار است و ممکن نیست بتوان رفتار را در سطح اجتماعی پنهان کرد.

فایل کامل ویدئو

#فرهنگ

@joreah_journal
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍395👏3
جَلّاسانِ گِردگو

#محمد_فاضلی

واژه‌های طبّاخ، قصّاب و خبّاز را شنیده‌اید. نام مشاغل‌اند. کسانی هم هستند که بر وزن همین مشاغل، می‌توان آن‌ها را «جَلّاس» نامید؛ اگرچه چنین واژه‌ای وجود نداشته باشد. این‌ آدم‌ها را حتماً می‌شناسید. این دسته – که هر یک از ما هم می‌توانیم یکی از آن‌ها باشیم – کارشان این است که از این جلسه به آن جلسه در حرکت هستند. اگر طبّاخ یعنی «بسیار طبخ‌کننده»، «جَلّاس» نیز «بسیار نشیننده در جلسه است، بسیار جلوس‌کننده!»

خصیصه‌ی بارز دستگاه اداری این مملکت، انبوه جلسات است و «جَلّاسان»، بوروکرات‌هایی هستند که هر روز در چندین جلسه شرکت می‌کنند. تقصیر خودشان نیست. ساختار است که آن‌ها را صبح تا شب دور میزهایی می‌نشاند تا فرسوده‌شان کند، تا فرصت نکنند چیزی بخوانند، فکر کنند و به کار و بارشان برسند. همه در جلسه‌اند.

«جَلّاسی» بیماری نظام اداری‌ است. نظام اداری به دلیل ابهام در وظایف، کمبود دانشی که به مدیران جرأت تصمیم‌گیری بدهد، فقدان شفافیتی که اطلاعات را با سرعت و دقت به گردش درآورد و لازم نباشد در جلسه اطلاعات را رد و بدل کرد، و ساختار مستعد تخلف که مدیران را در معرض رسیدگی سازمان‌های نظارتی قرار می‌دهد، به تدریج هر تصمیمی را موکول به جلسه می‌کند. اکثریت مدیران قادر به تصمیم‌گیری نیستند و بنابراین وقت گرانبها صرف جلوس در جلسات می‌شود و به تدریج «جَلّاسان» ظهور می‌کنند.

نظام اداری «جَلّاس‌پرور» به این حد نیز قناعت نمی‌کند. کثیری از «جَلّاسان» به تدریج خود را به خُلقی دیگر نیز می‌آرایند و آن «گِردگویی» است. «گِردگو» کسی است که ماهرانه درباره هر مسئله‌ی مهمی چنان سخن می‌گوید که نه سیخ بسوزد نه کباب! «گِردگو» می‌تواند چنان سخن بگوید که دل همه را به دست آورد. سخنش هیچ گوشه‌ای ندارد و رئیس فعلی و رؤسای محتمل آتی را خرسند می‌سازد. گِردگو می‌تواند چنان سخن بگوید که هیچ مسئولیتی را متوجه اظهارنظرش نسازد.

«گِردگویان» طائفه‌ای هستند که جز در مواردی که ناچار شوند، پای هیچ اظهارنظری را امضا نمی‌کنند تا مبادا امروز و فردایی گریبانش را بگیرند. این جماعت از مکتوب کردن بیزارند و ترجیح می‌دهند صدای‌شان در کنار صداهای همگان قرار گیرد و همواره مسئولیت تصمیم‌ها میان همگان تقسیم شود. دیوار حاشا برای «جَلّاسان گِردگو» بلند است.

«گِردگویی» مهارتی است برای گفتن سخنانی که آن‌قدر گرد هستند که در هر زمینی می‌توان آن‌ها را غلطاند و به هر زمان و مکانی می‌توان آن‌ها را قِل داد. گویِ گِرد را از هر زاویه که نگاه کنید فرقی نمی‌کند و جهت خاصی ندارد.

«جَلّاسانِ گِردگو» محصول نظام اداری‌ای هستند که بر سنت شفاهی بنا شده و گزارش کارشناسی مکتوب و امضاشده در آن جایگاهی ندارد. نظامی که در غوغای آمارهای متناقض آن، همواره می‌توان هر اظهارنظری را توجیه کرد. اکثریت آدم‌ها در چنین سیستمی آخر و عاقبت حرفه‌ای‌شان «جَلّاسی» و «گِردگویی» است؛ حرفه‌ای که در آن می‌آموزند چگونه سی سال بمانند و کسی را نرنجانند، روی حرفی نایستند، و مسئولیت هیچ مخاطره‌ی حرفه‌ای را نپذیرند.

«جَلّاسی» و «گِردگویی» بسیار به هم مرتبط هستند، زیرا گردگویان بسیاری را دیده‌اید که چون جلسه تمام می‌شود و بیرون از اتاق جلسه، ایستاده در کنار شما سخن می‌گویند، حرف‌هایی می‌گویند که از خود می‌پرسید چرا این‌ها را همان‌جا داخل جلسه نگفت؟ گویی وقتی می‌نشینند و آن‌گاه که ایستاده‌اند، متفاوت‌اند. گِردگویی در این نظام اداری، راهی برای ماندن است.

«جَلّاسان گِردگو» خود می‌مانند؛ بی هیچ صراحتی! سی سال یا بیشتر، اما سرمایه‌های بسیاری را به فنا می‌برند.

#مدیریت

@fazeli_mohammad
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍33👏73😭2💔1
بچه‌ها می‌بینند و یاد می‌گیرند!

گاهی اوقات در کتاب‌ها و فیلم‌های آموزشی دنبال راه‌هایی برای تربیت فرزندانمان هستیم. غافل از اینکه آنها دارند با دیدن رفتارهای ما یاد می‌گیرند.

#فرزند

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍424👏4
معنای زندگیِ من

آنقدر زمان نداریم که به پرسش «معنای زندگی چیست؟» فکر کنیم، اما زمان هر کدام از ما برای پاسخ دادن به پرسش «معنای زندگیِ من چیست؟» کافیست!

#معنا
#نقل_قول

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍30👏32