مدرسه توسعه
4.51K subscribers
103 photos
158 videos
1 file
234 links
همه، «یک زندگی بهتر داشتن» را می‌خواهند. تعداد بسیار کمی از ما به دنبال «یک انسان بهتر بودن» هستیم.
(آلن دوباتن)

ادمین
@EMdevelopment
Download Telegram
خداحافظ آفریقا

#حامد_وحدتی‌نسب🎤
#اسماعیل_میرفخرایی🎤

🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧

ما انسان‌ها چه بودیم و چه شدیم؟

روایت شیرین و داستانی از تاریخ پرماجرای انسان از شش میلیون سال پیش تا کنون در پادکست جذاب «خداحافظ آفریقا» شنیدنی است.

لینک تمام اپیزودها

#تاریخ_انسان

زمان= ۳۹:۵۰
حجم= ۳۸ مگابایت

#آوای_توسعه

@GooodByeAfrica
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
😍9👍5🙏31🙊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق و بلوغ

اگر آدم‌ها را به «خوب مطلق» و «بد مطلق» دسته‌بندی کنیم، روابط را با عشق آغاز می‌کنیم و در نهایت از همدیگر متنفر می‌شویم. همه‌ی آدم‌های جهان، مجموعه‌ای از خوبی‌ها و بدی‌ها هستند. هیچکس خوب مطلق و هیچکس بد مطلق نیست.

بلوغ، توانایی فهم این نکته است که هیچ قهرمان یا گناهکاری وجود ندارد. همه‌ی ما مجموعه‌ای پیچیده از خوبی‌ها و بدی‌ها هستیم.

عشق، تحسین نقاط قوت و تحمل نقاط ضعف کسی است که دوستش داریم.


#عشق
#بلوغ
#آلن_دوباتن

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍4311👏3
جملات کلیشه‌ای یا حیاتی؟

بعضی جملات و حرف‌ها را آنقدر تکرار کرده‌ایم و شنیده‌ایم که با شنیدنشان احساس کلافگی می‌کنیم. اما شاید این جمله‌ها آنقدر که مهم بوده‌اند تکرار شده‌اند و به مرور، حواسمان نیست که به مفهوم عمیقشان فکر کنیم.

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
28👍12👏4🤔2💔1
عوارض حداکثرگرایی!

#یاسر_عرب

کافی بود در کودکی لیوانی بشکند یا در نوجوانی خطایی سر زند. اولین جمله واکنشی این بود «الان میام می‌کشمت!» کشتنِ لفظی بالاترین واکنش بود برای پیش پا افتاده ترین اتفاقات. از سینمای فیلم فارسی که دعوا سر یک کفتر طوقی مساوی بود با کشیدن چاقو و گذاشتن‌اش توی قلب رفیق قدیمی! تا دهه شصت و بازنمایی رزمندگانی که تا آخرین قطره خون می‌جنگیدند همه چیز حداکثری بود. در چنین جامعه‌ای جای تعجب نداشت که موی دانش آموز باید در حداکثر کوتاهی خود اش می بود (2/4) و درس نخواندن حداکثر تنبیه (فلک کردن دانش آموز سر صف مقابل 400 کودک از همان محله ی زندگی) را به همراه داشته باشد! درس خوان کسی بود که "همه" ی نمرات اش بیست باشد و اینچنین ما به "وسواس 20" در کارنامه دچار می شدیم. حتی یک 19/5 هم می توانست بکارتِ کارنامه ی ما را لکه دار کند!

اسطوره‌هایمان فرقی نداشت وارداتی باشد (بروسلی) یا صادراتی (نرمیان) تاریخی باشد (رستم) یا معاصر (جمشید آریا) "تمام" دشمنان باید شکست می خوردند. پیروزی نسبی معنی نداشت و "نابودی کامل" سرنوشت محتوم حریفان بود. برای هر دستاوردی حداکثر ایستادگی لازم بود. ما باید "تا آخرین نفس" می‌جنگیدیم. دهه شصت حتی شهدا هم ناقص و کامل داشتند. شهیدِ واقعی کسی بود که با گلوله‌ای در قلب یا سر اش کشته شده، اما شهید واقعی تر! کسی که جنازه اش پودر و خاکستر شده باشد.

فارغ از اسطوره ها، اسوه های ما هم حداکثری بودند. حضرت علی (ع) برای ما شخصیتی بازنمایی می شد که هر شب هزار رکعت نماز می‌خواند. خانواده اش 3 روز افطار نمی‌کردند الا به آب و حضرت زهرا (س) مقابل کور هم حجاب داشت. یک جامعه ی حداکثری در تبادل فرهنگی با ائمه، دوازده امام اول اش امام حسین (ع) بود. امام حسینی که رفتار حداکثری‌اش در ده روز پایانی عمر مهم است (و از آن ده روز هم عاشورا) نه باقی.. خوب برای آن امامِ حداکثری هم خوانشی حداکثری و عزاداری حداکثری لازم بود. دو ماه تمام. با انواع و اقسام زنجیر و قمه و لطمه زنی، و رفتارهای حداکثری دیگر در عزاداری. ما دیسکورس علم را هم حداکثری می‌فهمیدیم فرزند فلان عالم گفته بود «پدر من می‌خواهم مثل شما بشوم» و پدر در جواب گفته بود «هیچی نخواهی شد! من می‌خواستم امام صادق (ع) بشوم و شدم این! تو می‌خواهی مثل من بشوی؟ پس هیچی نخواهی نشد!»

در زیست حداکثری کوه نورد واقعی کسی بود که اورست را فتح کند. اندیشمند کمتر از انیشتن/ پرفسور حسابی آنچنان دندانگیر نبود! عارف واقعی باید کرامتی می‌داشت که در توان بشر عادی نباشد. همه چیز در قله!

ما باید هنگام عشق ورزی چون مجنون هست و نیست را برای معشوق می باختیم! جامعه‌ای که من در آن بزرگ می‌شدم پر بود از بازنمایی قله های ادب، پیشانی‌های مبارزه با استکبار، ته قدرت بدنی، و عندِ عرفان، یا ته اعتیاد! و آخرِ رفیق بازی و ... گویا هر میانه‌ای، در راه مانده‌ای ناقص بود.

شما ردِ این فضا، تربیت، و جامعه، و روش حداکثری را اگر بگیرید می‌بینید که این یادداشت باید صد صفحه‌ای باشد. در مورد علل تولید این جامعه‌ی حداکثری سخن بسیار است اما اگر به سراغ ساده‌ترین عوارضِ آن برویم چه خواهیم دید؟ آدمهایی ناراضی! بعد یک عمر زندگی با تکالیفِ حداکثری که وقتی وارد جامعه شده و حقوق‌شان را مطالبه می کنند با پاسخ حداقلی مواجه می‌شوند! (مثلا حداکثر زحمت‌اش را کشیده و حداکثر تحصیلات را دارد ولی حداقل کار در خور شان گیرش نمیاید)

او در این زیست جهانِ صفر و صدی وقتی به صد نمی‌رسد، دائم خود را صفر می‌پندارد. چرا که باز چشم‌اش به حداکثر داشته‌های دیگران است! اینگونه آدمهایی تربیت شدند که نمی‌نویسند چون می‌دانند ویکتور هوگو نیستند. و خطر نمی کنند چون می‌پندارند حداکثر تلاش‌شان به حداقل مطالبات نخواهد انجامید. پر هم بیراه نیست! مگر نه اینکه در حافظه تاریخ معاصر پدران‌شان حداکثر هزینه را برای انقلاب 57 پرداخته اند و بسیاری شعارهای حداکثری دادند اما حالا حسرت حداقلِ روزهای قبل انقلاب را می‌خورند!؟ اینگونه است که این نسل دائم حداکثر توقع را از رخدادهای پیرامونی دارند و جهان اما،،، یک رئالیته‌ی محض و پر از ایراد تحویل آنها می‌دهد!

من در چنین سنتی رشد کردم و با همین شیوه حداکثری، خود و بسیاری دیگر را به دردسر انداختم! اما این روزها تلاش می‌کنم در مقابل این ایده‌آل گرایی (که نام زیبای آرمانگرایی روی آن گذاشته‌ایم) تفکر انتقادی‌ام را رشد دهم. بنابراین کم و بیش مراقبم برای مقابله با این حداکثر گرایی حداکثر تلاشم را نکنم!

#در_ستایش_معمولی_بودن

@yaser_arab57
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏59👍164🙏1
در باب حکمت زندگی

هنگامی که‌ سقراط چشمش به اشیاء تجملی افتاد که‌‌ برای فروش چیده بودند، گفت:

«چه فراوان است آنچه بدان‌ نیازی ندارم»

#کتاب
#آرتور_شوپنهاور

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏40👍163👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قهرمان انسانیت

امیلیا، شمشیرباز ایتالیایی (سمت راست تصویر) سه امتیاز از حریف هموطن خود عقب هست که در همین لحظه پای حریف او می‌پیچد و به زمین می‌افتد!

امیلیا به دلیل مصدومیت حریف می‌توانست امتیازهای عقب‌افتاده را جبران کند و پیروز شود. اما تا پایان مسابقه، به سمت حریف خود حرکت نکرد.

امیلیا بازی شمشیربازی را باخت تا قهرمان انسانیت باشد.

#انسانیت

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
55👏13👍4😢1😭1
باید هدف ما، تنها، اصلاح خویشتن باشد!

#مصطفی_ملکیان

اگر خودم را اصلاح کردم، اطرافیان و جامعه‌ی من، به میزانی که تحت تأثیر من‌اند، وضع بهتری پیدا می‌کنند. نتیجه‌ی موفقیت در اصلاح خودم این است که درد و رنج کسانی که زندگی‌شان تحت تأثیر من است، کاهش می‌یابد. یگانه راه کاهش درد و رنج بشر، همین است. هدف من باید اصلاح خودم باشد. نتیجه‌ی توفیق در این کار، بهتر شدن وضع جامعه به همان نسبت است.

بهترین راه برای بهبود وضع جامعه، این است که هدفم بهبود بخشیدن به جامعه نباشد. هدفم باید این باشد که من زندگی خوش‌تر، خوب‌تر و ارزشمند‌تری داشته باشم. ترجمه‌ی این نگاه در عالَم اجتماع و سیاست این است: «بهترین راه مبارزه‌‌ی سیاسی-اجتماعی این است که هر کسی کاری را که به عهده گرفته است، خوب انجام دهد.»

اصلاحِ خود، هدف است و اصلاح جامعه، نتیجه. من به همان اندازه‌ای که اگر معلم‌ام معلم خوبی‌ام و اگر نجّارم، نجار خوبی‌‌ام و اگر مکانیکم، مکانیک خوبی‌ام، در اصلاح جامعه‌ام سهم دارم.

فساد در جامعه یا ناشی از این است که کسانی عهده‌دار کاری شده‌اند که آگاهی و اطلاع لازم را ندارند، یا مطابق آگاهی و علم‌شان، عمل نمی‌کنند. یا کاری را که بلد نیستند بر عهده می‌گیرند یا کاری را که بر عهده‌گرفتند چنان که بلدند انجام نمی‌دهند. همه‌ی فسادها از درون خودِ ماست و هر یک از ما فرعونی در درون داریم که برخی مجال پیدا کرده‌اند و برخی نه.

#تغییر

@mostafamalekian
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍554👏3
نظر مخالف را بشنوید!

#موسی‌_غنی‌نژاد🎤

🎧 لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

روشنفکران به عنوان رهبران فکری جامعه نسبت به دانسته‌های خود باید فروتن باشند و نظرهای مخالف خود را مطالعه کنند.

هر کسی که مثل ما فکر نمی‌کند، الزاما گمراه نیست. در مواجهه با دیدگاه مخالف، باید ابتدا این پرسش را در ذهن خود مطرح کنیم که چرا طرف مقابل مثل ما فکر نمی‌کند؟

#انتقادپذیری

زمان= ۱:۳۰
حجم= ۳۰۰ کیلوبایت

#آوای_توسعه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍273👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درد را بپذیریم!

درد در حقیقت همان چیزی است که می‌توان به واسطه‌ی درک و پذیرش آن، لذت را تجربه کرد. مثلا وقتی ورزش می‌کنیم، دردناک است. با آغاز ورزش کردن و در میانه‌ی انجام ورزش، به شدت احساس خستگی و شاید کلافگی کنیم، اما وقتی تمام می‌شود، حس خوبی داریم و انرژی می‌گیریم.

هنگام یادگیری یک کار تخصصی ممکن است حس خسته کننده‌ای را تجربه کنیم. اما می‌توانیم در این فرآیند به آن فکر کنیم که نهایتا این یادگیری ما را قادر به انجام چه کارهایی خواهد کرد. حالا دیگر این خستگی و کلافگی، آنقدرها هم بد نیست.

اگر مقاومتی در زندگی نباشد، ما به هیچ هدفی نخواهیم رسید. چه کسانی در دنیا بیشترین مشکل عاطفی و روانی را دارند؟ بچه‌هایی که همیشه، همه‌چیز برایشان فراهم است و هرگز برای چیزی مجبور به تلاش کردن نبوده‌اند. آنها کسانی هستند که درد را تحمل نمی‌کنند.

ما انسان‌ها به صورت ژنتیکی در طول سالیان دراز اینگونه پرورش یافته‌ایم که برای آنکه چیزی را بسازیم یا کشف کنیم، باید مجبور باشیم. اجبار باعث می‌شد درد را تحمل کنیم. امروز اما مسیرها را انتخاب می‌کنیم و درد را باید آگاهانه بپذیریم.

#پذیرش

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍415👏1
آهای آیندگان!

#برتولت_برشت

آهای آیندگان!
شما که از دل توفانی بیرون می‌جهید
که ما را بلعیده است.
وقتی از ضعف‌های ما حرف می‌زنید
یادتان باشد
از زمانه سخت ما هم چیزی بگویید.
به یاد آورید که ما بیش از کفش‌هامان کشور عوض کردیم.
و نومیدانه میدان‌های جنگ را پشت سر گذاشتیم،
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود.
این را خوب می‌دانیم:
حتی نفرت از حقارت نیز
آدم را سنگدل می‌کند.
حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می‌کند.
آخ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم
خود نتوانستیم مهربان باشیم.
اما شما وقتی به روزی رسیدید
که انسان یاور انسان بود
درباره ما
با رأفت داوری کنید!

#شعر
#انسانیت

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
💔33🕊7👍6😢6👏2
زنده باد کاتالونیا

کوبیدن بر طبل جنگ، تمامِ نفرت‌پراکنی‌ها، جیغ‌ودادها و دروغ‌ها دربارۀ اهمیت جنگ، از طرف کسانی صادر می‌شوند که خودشان بیرون از میدانِ جنگ خواهند ماند. (صفحه ۴۱)

#کتاب
#جورج_ارول

@AmirTafreshi
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍43😢7👏6🙏1
چرا کارکنان خوب استعفا می‌دهند و کارکنان بد ترفیع می‌گیرند؟

#لیز_رایان

کسانی که دچار ترس هستند معمولا دور و بر خود را با آدم‌های مثل خودشان پر می‌کنند. البته منطق اقتصادی ایجاب می‌کند که نه‌تنها برای جایگاه‌های مدیریتی، بلکه برای همه جایگاه‌ها، شایسته‌ترین گزینه را انتخاب کنید. اما گاهی سازمان‌ها خلاف این منطق عمل می‌کنند.

بزرگ‌ترین ترس مدیران ترسو چیست؟ آنها از اینکه کسب‌وکارشان شکست بخورد نمی‌ترسند چون به راحتی می‌توانند شکست را توجیه کنند یا بهانه‌تراشی کنند. می‌توانند بگویند: «تقصیر هیات مدیره بود یا سقوط ارزش سهام باعث شکستمان شد.» هر بهانه‌ای می‌توانند بیاورند. اما آنها یک ترس بزرگ‌تر دارند. بزرگ‌ترین ترس آنها این است که از طرف یکی از کارکنانشان به چالش کشیده شوند یا دستشان جلوی کارکنان رو شود. حس خودخواهی در آنها غالب است.

در سازمان‌های مبتنی بر ترس، کارکنان بی‌کفایت به جایگاه‌های مهم راه پیدا می‌کنند چون این افراد نمی‌توانند مدیر را به چالش بکشند، پس تهدید محسوب نمی‌شوند. در یک محیط کاری مسموم، بهترین کاری که می‌توانی انجام دهی این است که تهدید به حساب نیایی. انگار این یکی از مهم‌ترین شرایط استخدام است.

اگر به محیط‌های مبتنی بر ترس دقت کنی، می‌بینی که اعضای ارشد، ظاهرا به موفقیت کسب‌وکار اهمیت می‌دهند چون دائما درباره‌اش حرف می‌زنند اما در عمل، تنها چیزی که برایشان مهم است، حفظ جایگاه قدرتشان است. آنها ترجیح می‌دهند کسب‌وکارشان به خاک سیاه بنشیند، اما هرگز به اشتباهات یا نارسایی‌های خود اعتراف نکنند.

در شرکت‌هایی که دارای فرهنگ سالم هستند، افراد درباره مشکلات مذاکره می‌کنند. مدیران می‌دانند که کارکنان هوشمند، قرار نیست همیشه با آنها موافقت کنند. اختلاف نظر یک امر طبیعی است و ممکن است هنگام تصمیم‌گیری‌های مهم مدیریتی، بعضی از کارکنان با آنها مخالفت کنند اما این مدیران، هرگز راه مذاکره را نمی‌بندند. آنها کسی را به خاطر اظهار نظر مخالف، سرزنش نمی‌کنند چون می‌دانند یک مذاکره سالم و سازنده، به نفع سازمان و به ضرر رقیبانشان است.

اما در سازمان‌های ناسالم، هیچ مذاکره‌ای صورت نمی‌گیرد. هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. اگر اطاعت نکنید، اخراج می‌شوید و وقتی احساس می‌کنید طاقتتان تمام شده و دیگر نمی‌توانید شرایط نابسامان را تحمل کنید، به ناچار سازمان را ترک می‌کنید.

#گفتگو
#خلاقیت
#مدیریت

@gahname_modir
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍484👏3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا سوئیس است!

اینجا سوئیس است. کشوری که به روستاهایش می‌نازد. همه‌‌ی زیرساخت‌ها و امکانات رفاهی را با حفظ هویت روستایی فراهم کرده تا با افتخار بگویند: «سوئیس کشوری روستایی است»

ما با روستاهایمان چه کرده‌ایم؟

✔️ سدسازی و غرق کردن طبیعت و هویت روستاها؛

✔️ ایجاد اختلاف بسیار زیاد بین شهر و روستا از لحاظ توسعه؛

✔️ رأی دادن به نماینده‌هایی که در مجلس، روستایمان را به شهر تبدیل می‌کنند؛

@ruralwomenissues
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍547👏3🤔3
من انسانم، اختیارم آرزوست!

#عرفان_نظرآهاری

ماندن پشت هزار و یک در بسته اندوه می‌آورد، بیچارگی می‌آورد، خشم می‌آورد؛ و خشم و اندوه و بیچارگی که به هم بیامیزد جنون می‌آورد.

اختیار را که از آدم  بگیرند یعنی  انسانیتش را از او‌ گرفته‌اند، قیمتی‌ترین دارایی‌اش را و انسانی که انسانیتش از او ستانده شود، دیگر چه فرق می‌کند با خشت و‌ خاک و‌ خاکستر؟

عشق را باید تعارف کرد. معرفت را باید تعارف کرد. دین را هم باید تعارف کرد. یکی بر می‌دارد، یکی هم بر نمی‌دارد.

هر چیز قشنگی که اجباری بشود، زشت می‌شود. بهشتی که کشان‌کشان آدم را به آن ببرند، دیگر جهنم است.

آدم‌ها انسانیت را باید انتخاب کنند. عشق را باید انتخاب کنند. خدا و دین و پیغمبر را باید انتخاب کنند.

هیزم اجبارها روی هم که تلنبار بشود، انبار باروت حسرت  و حرمان است. کبریتِ غضبِ «زندگی‌ام کو»، یک روز این هیزم‌ها را شعله‌ور می‌کند.

ما الان آنجاییم؛ کنار تل هیزم اجبارها، کنار زندگی‌های نزیسته‌ای که دارند دود می‌شوند،
کنار فریاد من انسانم، اختیارم آرزوست.

#حق_انتخاب

@hooreechannel
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍54💔53🤔1
ما کودکان را آزرم نوشیم.aac
10.2 MB
ما کودکان را آزرم‌ نوشیم

#محسن_رنانی🎤

🎧 لطفا فایل صوتی پیوست را بشنوید!

«انجمن مکران برای کودکان» توسط جوانان امیدوار و علاقه‌مند و مسئولیت‌پذیر شهر کوچک سیریک در استان هرمزگان راه‌اندازی شده است.

کسانی که در زمینه‌ی آموزش کودک کار می‌کنند، هرگز کار خود را دست کم نگیرند. آزرم، به معنای لطف، مهربانی و نرمی در گفتار است. ما به کودکان، لطف و مهربانی و نرمی گفتار را نمی‌آموزیم، بلکه با رفتار خود به آنها این توانایی‌ها را می‌نوشانیم. ما کودکان را آزرم نوشیم (مکران).

به جای آنکه اصرار داشته باشیم که کودکان، «انسان‌ کامل» باشند، تلاش کنیم تا آنها «کاملا انسان» باشند.

#کودک
#آموزش

زمان= ۱۴:۲۹
حجم= ۱۱ مگابایت

#آوای_توسعه
@Renani_Mohsen
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍216👏1🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستان دنیا از نگاه مولانا

باز گردد عاقبت آن در؟ بلی
رخ نماید یار سیمین‌بر؟ بلی...

داستان دنیا کمدی است؛ تراژدی نیست!

#شعر
#مولانا

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
22👏3🍓3👍1😢1
تنها دویدن

#نادر_خلیلی

سرانجام، این رویاها را در عالم حقیقت لمس کردم؛ بی‌آنکه با کسی به جز با خودم مسابقه دهم.

اسب‌ها هرگز با هم مسابقه نمی‌دهند. ما انسان‌ها هستیم که آن‌ها را به مسابقه می‌کشیم. اسب‌ها هنگامی که آزاد و سرمست‌اند به سرعت بادها می‌دوند.

زنبورهای عسل نیز از هم پیشی نمی‌گیرند. همگی از گل‌ها کام دل برمی‌گیرند و در پایان نیز کمتر از شهد گل نمی‌آفرینند.

بال‌های یک پرنده با هم رقابت نمی‌کنند که به پروازش درآورند، و پرندگان نیز در یک دسته و در زمان پرواز از هم جلو نمی‌زنند، ولی همه‌ی آن‌ها به اوج می‌رسند.

ما انسان‌ها نیز گله‌وار آفریده نشده‌ایم که با هم مسابقه‌ی زندگی دهیم. ما تک تک به وجود آمده‌ایم تا زیست کنیم و به اوج لایتناهی برسیم.

@yaser_arab57
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍3319🕊2👎1