میشه به خاطر من سیگار نکشی؟
#سروش_صحت🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چند روز پیش روایتی از ترک سیگار در کانال محمد درویش خواندم (لینک). ماجرا از آن قرار است که صحبتهای محمد درویش (فعال محیط زیست) و دوستانش، آنچنان کاک عارف ادوایی (راننده) را جذب کرده بود که برای اولین بار در عمرش به مدت دو ساعت فراموش کرده بود سیگار بکشد. پس از آن تصمیم میگیرد که سیگار را ترک کند.
برای ترک سیگار یا هر اتفاق مهم دیگری در زندگی، گاهی رویدادهای معمولی میتوانند کمکهای بزرگی باشند. من سیگار را با کمک همین رویدادهای معمولی ترک کردم. رویدادهای معمولی مثل ضربههای چاقویی کند، به یک غول بزرگ است. در ابتدا بیاثر به نظر میرسند. اما روزی که فکرش را نمیکنیم، ناگهان غول به زمین میافتد.
یکی از دوستانم چند سال پیش، داستانی از سروش صحت با عنوان:"میشه به خاطر من سیگار نکشی؟" برایم فرستاد که شاید اولین رویداد معمولی بود که مرا وارد فرآیند ترک سیگار کرد.
کاک عارف ممکن است همین الان در ترک سیگار موفق نشود، همانطور که من نیز پس از شنیدن قصهی سروش صحت، باز هم سیگار کشیدم و همانطور که خود او نیز بعد از درخواست مادرش و دیدن چشمان عاجز و ملتمس «یول براینر»، باز هم سیگار کشید. اما بالاخره ترک کردیم.
رویدادهای معمولی مانند "امید دادن"، "حرف زدن"، "دادن هدیه" یا گفتن عبارتِ "میشه به خاطر من سیگار نکشی؟" شاید تأثیری نداشته باشند، شاید هم آغازگر فرآیندی باشند که روزی بالاخره به ترک سیگار منجر خواهد شد و غول سیگار را زمین خواهند زد.
#ترک_سیگار
#محمد_درویش
زمان= ۱۵:۳۵
حجم= ۱۵ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#سروش_صحت🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چند روز پیش روایتی از ترک سیگار در کانال محمد درویش خواندم (لینک). ماجرا از آن قرار است که صحبتهای محمد درویش (فعال محیط زیست) و دوستانش، آنچنان کاک عارف ادوایی (راننده) را جذب کرده بود که برای اولین بار در عمرش به مدت دو ساعت فراموش کرده بود سیگار بکشد. پس از آن تصمیم میگیرد که سیگار را ترک کند.
برای ترک سیگار یا هر اتفاق مهم دیگری در زندگی، گاهی رویدادهای معمولی میتوانند کمکهای بزرگی باشند. من سیگار را با کمک همین رویدادهای معمولی ترک کردم. رویدادهای معمولی مثل ضربههای چاقویی کند، به یک غول بزرگ است. در ابتدا بیاثر به نظر میرسند. اما روزی که فکرش را نمیکنیم، ناگهان غول به زمین میافتد.
یکی از دوستانم چند سال پیش، داستانی از سروش صحت با عنوان:"میشه به خاطر من سیگار نکشی؟" برایم فرستاد که شاید اولین رویداد معمولی بود که مرا وارد فرآیند ترک سیگار کرد.
کاک عارف ممکن است همین الان در ترک سیگار موفق نشود، همانطور که من نیز پس از شنیدن قصهی سروش صحت، باز هم سیگار کشیدم و همانطور که خود او نیز بعد از درخواست مادرش و دیدن چشمان عاجز و ملتمس «یول براینر»، باز هم سیگار کشید. اما بالاخره ترک کردیم.
رویدادهای معمولی مانند "امید دادن"، "حرف زدن"، "دادن هدیه" یا گفتن عبارتِ "میشه به خاطر من سیگار نکشی؟" شاید تأثیری نداشته باشند، شاید هم آغازگر فرآیندی باشند که روزی بالاخره به ترک سیگار منجر خواهد شد و غول سیگار را زمین خواهند زد.
#ترک_سیگار
#محمد_درویش
زمان= ۱۵:۳۵
حجم= ۱۵ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
❤18👍8👏8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این جهان ماست؟
در مسیری که میرویم، همهچیز را گم کردهایم...
خودمان را...
همدیگر را...
عشق را...
دوست را...
کودک را...
زندگی را...
همهچیز را...
#فضای_مجازی
#معضل_اجتماعی
#انیمیشن
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
در مسیری که میرویم، همهچیز را گم کردهایم...
خودمان را...
همدیگر را...
عشق را...
دوست را...
کودک را...
زندگی را...
همهچیز را...
#فضای_مجازی
#معضل_اجتماعی
#انیمیشن
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍20💔13👏5😢2
فریادرسی را طلب است...
#محمدباقر_بهاردار
📷 لطفاً تصویر پیوست را ببینید.
آیا جادهکشی در کوهستان کار درستی است؟
این فریاد درختان در پارک کوهستانی جنوب و غرب زیباشهر (در شیراز) است. سالها پیش برای ایجاد پارک دوچرخه سواری، در کوهستان جادهکشی کردند.
علائم جادهای نصب کردند. گاهی با ماشینآلات جاده را تسطیح میکنند. ولی هدف اصلی (که وجود یک پارک در طبیعت با درختان بومی خودرو بود) از یاد رفته است.
در فصلهایی، گلههای بز و گوسفند، گیاهان را خورده و خاک کوه را آمادهی سیلاب میکنند و موجب از بین رفتن خاک کمیاب و با ارزش کوه میشوند. علائم جادهای که دور از دید مردم بود را با دستگاههای موتوری بریده و بردهاند.
حالا به جان درختان افتادهاند و هر روز چند درخت بادام وحشی (که رشد چندسالهی آنها تنههای با ارزش تولید کرده) را بریده و با خود میبرند. این کار در روز ممکن نیست. چون رفت و آمد و پیادهروی ساکنان زیاد است.
همهی مشکلات و هزینههای ایجادشده در این قسمت، با اتومبیل ایجاد میشود. واقعا اگر آمادگی ایجاد پارک کوهستانی و توان حفاظت حداقلی از طبیعت موجود را نداریم، جادهکشی هیچ ضرورتی ندارد.
در این چند سال، این جادهها باعث افزایش سرسامآور زباله شده است. گاهی کامیونهای زباله، به دلیل پرت بودن جادهها، بار زباله را در کوه تخلیه میکنند. خلوت بودن جادهها منجر به سوءاستفادههای دیگر از جمله قتل شده است. هدف این جادههای کوهستانی، ایجاد پارک دوچرخه سواری ذکر شد. ولی در عمل به تجاوز به طبیعت انجامید. اگر این تجاوزها به طبیعت قرار است به علت بیتوجهی ادامه یابد، بایستی عطایش را به لقایش بخشید.
بستن دسترسیهای جادهای برای اتومبیلها تا زمان توانایی در مدیریت آنها، حداقل کاری است که میتوان برای حفاظت از منابع پر ارزش طبیعت کوهسار انجام داد.
منبع: فارس امروز
#زیباشهر
#محیط_زیست
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#محمدباقر_بهاردار
📷 لطفاً تصویر پیوست را ببینید.
آیا جادهکشی در کوهستان کار درستی است؟
این فریاد درختان در پارک کوهستانی جنوب و غرب زیباشهر (در شیراز) است. سالها پیش برای ایجاد پارک دوچرخه سواری، در کوهستان جادهکشی کردند.
علائم جادهای نصب کردند. گاهی با ماشینآلات جاده را تسطیح میکنند. ولی هدف اصلی (که وجود یک پارک در طبیعت با درختان بومی خودرو بود) از یاد رفته است.
در فصلهایی، گلههای بز و گوسفند، گیاهان را خورده و خاک کوه را آمادهی سیلاب میکنند و موجب از بین رفتن خاک کمیاب و با ارزش کوه میشوند. علائم جادهای که دور از دید مردم بود را با دستگاههای موتوری بریده و بردهاند.
حالا به جان درختان افتادهاند و هر روز چند درخت بادام وحشی (که رشد چندسالهی آنها تنههای با ارزش تولید کرده) را بریده و با خود میبرند. این کار در روز ممکن نیست. چون رفت و آمد و پیادهروی ساکنان زیاد است.
همهی مشکلات و هزینههای ایجادشده در این قسمت، با اتومبیل ایجاد میشود. واقعا اگر آمادگی ایجاد پارک کوهستانی و توان حفاظت حداقلی از طبیعت موجود را نداریم، جادهکشی هیچ ضرورتی ندارد.
در این چند سال، این جادهها باعث افزایش سرسامآور زباله شده است. گاهی کامیونهای زباله، به دلیل پرت بودن جادهها، بار زباله را در کوه تخلیه میکنند. خلوت بودن جادهها منجر به سوءاستفادههای دیگر از جمله قتل شده است. هدف این جادههای کوهستانی، ایجاد پارک دوچرخه سواری ذکر شد. ولی در عمل به تجاوز به طبیعت انجامید. اگر این تجاوزها به طبیعت قرار است به علت بیتوجهی ادامه یابد، بایستی عطایش را به لقایش بخشید.
بستن دسترسیهای جادهای برای اتومبیلها تا زمان توانایی در مدیریت آنها، حداقل کاری است که میتوان برای حفاظت از منابع پر ارزش طبیعت کوهسار انجام داد.
منبع: فارس امروز
#زیباشهر
#محیط_زیست
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍16😐7😡5
تو به این چرخه پایان بده!
اگر تغییر را فقط به زمان بسپاریم، چندین نسل آسیب خواهند دید. بسیاری از رفتارها را میتوان از طریق آموزش، اصلاح کرد و هزینهی تغییر را کاهش داد.
#کودک
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
اگر تغییر را فقط به زمان بسپاریم، چندین نسل آسیب خواهند دید. بسیاری از رفتارها را میتوان از طریق آموزش، اصلاح کرد و هزینهی تغییر را کاهش داد.
#کودک
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍49❤8🤷♀1👏1🍓1
ریشهی تعارف
ناپلئون بناپارت امپراتور دو قرن پیش فرانسه، در فوریهی سال ۱۸۰۵ نامهای برای فتحعلیشاه به شرح زیر مینویسد:
«سلام بر تو! آوازهی شهرت من تو را معلوم داشته که من که هستم و چه کردهام و چگونه فرانسه را برتر از ملل غرب قرار دادم. میل دارم به من بگویی که چه کردهای و برای تأمین بقای سلطنت خود چه نظری داری؟»
فتحعلی شاه در آغاز نامهی خود، ناپلئون را با القاب زیر خطاب میکند:
«شهریارِ بختیارِ کامکارِ تاجدارِ خدیو ملکآرایِ کشورگشایِ فیلسوفعزمِ اسکندررزمِ تیقوقحقوقِ عیوقمنجوقِ دانیالدانشِ مسیحبینشِ ظفرمندعدوبندِ بختسمندِ جرهکمندِ موسسِ اساسِ دشمنشکنی و جهانستانی مهندسبنای مردانگی و مرزبانی شیرازهبندِ توراتالفتِ زینتبخشِ صلیب مواهدت، پادشاهِ سپهرگاهبلندِ جاهقویِ دستگاهِ برادرِ محبتپرورِ مودتشمع، امپراتورِ اعظمِ ملکِ ایطالیه و ممالک فرانسهی عالیه که پیوسته دوستانش را نصرت و فیروزی روزی باد!»
شدت تعارف و تملق در پاسخ فتحعلیشاه، موج میزند. برخی معتقدند ریشهی تعارف را باید در تاریخ ایران (به ویژه از دورهی صفویه به بعد) بررسی کرد. این فرهنگ، تحت تأثیر سلسلهمراتب قدرت ایجاد شده است. روند عمودی و از بالا به پایین قدرت، منجر به نوعی برخورد دوگانه و غیرواقعی در سطوح پایین شده است.
اما چنین روندهایی از قدرت در تاریخ کشورهای توسعهیافته نیز وجود داشته، اما چرا این فرهنگ در آنجا شکل نگرفته است؟
به هر حال، تعارف، ارتباط عمیقی با مفاهیمی همچون «بیاعتمادی»، «چانهزنی»، «تظاهر» و «دروغ» دارد و در سطوح اجتماعی و حتی سیاسی یک کشور میتواند آسیبهای بالقوهی فراوانی از جمله «عدم شفافیت» و «فساد» را به دنبال داشته باشد.
#تعارف
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
ناپلئون بناپارت امپراتور دو قرن پیش فرانسه، در فوریهی سال ۱۸۰۵ نامهای برای فتحعلیشاه به شرح زیر مینویسد:
«سلام بر تو! آوازهی شهرت من تو را معلوم داشته که من که هستم و چه کردهام و چگونه فرانسه را برتر از ملل غرب قرار دادم. میل دارم به من بگویی که چه کردهای و برای تأمین بقای سلطنت خود چه نظری داری؟»
فتحعلی شاه در آغاز نامهی خود، ناپلئون را با القاب زیر خطاب میکند:
«شهریارِ بختیارِ کامکارِ تاجدارِ خدیو ملکآرایِ کشورگشایِ فیلسوفعزمِ اسکندررزمِ تیقوقحقوقِ عیوقمنجوقِ دانیالدانشِ مسیحبینشِ ظفرمندعدوبندِ بختسمندِ جرهکمندِ موسسِ اساسِ دشمنشکنی و جهانستانی مهندسبنای مردانگی و مرزبانی شیرازهبندِ توراتالفتِ زینتبخشِ صلیب مواهدت، پادشاهِ سپهرگاهبلندِ جاهقویِ دستگاهِ برادرِ محبتپرورِ مودتشمع، امپراتورِ اعظمِ ملکِ ایطالیه و ممالک فرانسهی عالیه که پیوسته دوستانش را نصرت و فیروزی روزی باد!»
شدت تعارف و تملق در پاسخ فتحعلیشاه، موج میزند. برخی معتقدند ریشهی تعارف را باید در تاریخ ایران (به ویژه از دورهی صفویه به بعد) بررسی کرد. این فرهنگ، تحت تأثیر سلسلهمراتب قدرت ایجاد شده است. روند عمودی و از بالا به پایین قدرت، منجر به نوعی برخورد دوگانه و غیرواقعی در سطوح پایین شده است.
اما چنین روندهایی از قدرت در تاریخ کشورهای توسعهیافته نیز وجود داشته، اما چرا این فرهنگ در آنجا شکل نگرفته است؟
به هر حال، تعارف، ارتباط عمیقی با مفاهیمی همچون «بیاعتمادی»، «چانهزنی»، «تظاهر» و «دروغ» دارد و در سطوح اجتماعی و حتی سیاسی یک کشور میتواند آسیبهای بالقوهی فراوانی از جمله «عدم شفافیت» و «فساد» را به دنبال داشته باشد.
#تعارف
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍42❤2😁2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حماسههای امروز
حماسههای تاریخ با «شمشیر کشیدن»، «تاختن» و «فتح جهان» تعریف میشدند. امروز اما «سلام کردن»، «همصحبتی»، «آب دادن به گلها»، «کمک کردن»، «آشپزی» و «سر زدن به دوست» حماسه هستند.
دیروز، حماسه دشوار بود و امروز، درک حماسه دشوار است. نیک اگر بنگریم، خانههایمان پر از حماسه است.
نه اسبی مانده است
نه میدانی
و نه سوارکاری
دلبندم مرا ببخش که اینگونه به انگشتان تو خیره شده ام
که در حال دوختن دکمههای کت من هستند
#معمولی_بودن
#ریتسوس
#شعر_و_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
حماسههای تاریخ با «شمشیر کشیدن»، «تاختن» و «فتح جهان» تعریف میشدند. امروز اما «سلام کردن»، «همصحبتی»، «آب دادن به گلها»، «کمک کردن»، «آشپزی» و «سر زدن به دوست» حماسه هستند.
دیروز، حماسه دشوار بود و امروز، درک حماسه دشوار است. نیک اگر بنگریم، خانههایمان پر از حماسه است.
نه اسبی مانده است
نه میدانی
و نه سوارکاری
دلبندم مرا ببخش که اینگونه به انگشتان تو خیره شده ام
که در حال دوختن دکمههای کت من هستند
#معمولی_بودن
#ریتسوس
#شعر_و_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍24❤9👏2😍1
نگرانیهای جنسیتزده
#مسعود_ناظمی
در فامیل ما همیشه دو نگرانی بزرگ وجود داشت؛ یکی شغل پسرها و دیگری ازدواج دخترها. من پسری دوازدهساله و دختری هشتساله با نامهای «آرش» و «آوا» دارم. دیروز با همسرم در مورد آیندهی شغلی بچهها حرف میزدیم و من گفتم: «باید از همین الان به فکر آیندهی بچهها باشیم. من نگرانم! آنها زیاد دل به درس نمیدهند.» همسرم گفت: « آرش عاشق ورزش و آوا شیفتهی موسیقی است. بهتر نیست برای درس خواندن آنها سخت نگیریم؟ شاید آیندهی شغلی آنها هم در همین زمینهها باشد.»
بعد از این جملهی همسرم، ما ساعتها در مورد این بحث کردیم که آیا ورزش میتواند آیندهی شغلی را تضمین کند یا نه؟ مهم نیست که ما به چه نتیجهای رسیدیم. مسئله آنجاست که همین نگرانی و بحث باید در مورد موسیقی نیز مطرح میشد. اما نشد!
اینگونه نبود که ما نسبت به آیندهی شغلی موسیقی مطمئن باشیم، بلکه ما ناخودآگاه در مورد آیندهی شغلی آوا نگران نبودیم. این یعنی، چیزی در ژنهای ما آیندهی او را در شغل نمیدید. بعد دوباره به آیندهی آنها فکر کردم و متوجه شدم که ازدواج نکردن آرش، مانند ازدواج نکردن آوا مرا نگران نمیکند.
شاید برابری جنسیتی، همان برابری نگرانیهاست. این یعنی همانقدر که نگران بیکاری مردها هستیم، برای بیکاری زنها نیز نگران باشیم و همانقدر که نگران ازدواج نکردن دخترها هستیم، نگران مجرد بودن پسرها نیز باشیم. تا زمانی که میگوییم «او دختر است و اگر شغل نداشته باشد هم اشکالی ندارد!» یا «او پسر است و اگر ازدواج نکند هم اشکالی ندارد!» باید با احتیاط در مورد «توسعه» حرف بزنیم.
تازه این قدم اول است. بعد از آن باید بپذیریم که ما (به عنوان پدر یا مادر یا هر نقش یا شغلی مانند معلم، نانوا، پزشک، خانهدار، مغازهدار و ...) فقط میتوانیم برای ساختن دنیایی بهتر تلاش کنیم و زمینهی زندگی بهتری را فراهم آوریم. اینکه بچهها در آینده چه تصمیمهایی بگیرند (چه شغلی داشته باشند، ازدواج کنند یا مجرد باشند یا به چه شیوهای زندگی کنند) اساساً انتخاب خودشان است و ما نباید مداخلهای داشته باشیم.
#جنسیت
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#مسعود_ناظمی
در فامیل ما همیشه دو نگرانی بزرگ وجود داشت؛ یکی شغل پسرها و دیگری ازدواج دخترها. من پسری دوازدهساله و دختری هشتساله با نامهای «آرش» و «آوا» دارم. دیروز با همسرم در مورد آیندهی شغلی بچهها حرف میزدیم و من گفتم: «باید از همین الان به فکر آیندهی بچهها باشیم. من نگرانم! آنها زیاد دل به درس نمیدهند.» همسرم گفت: « آرش عاشق ورزش و آوا شیفتهی موسیقی است. بهتر نیست برای درس خواندن آنها سخت نگیریم؟ شاید آیندهی شغلی آنها هم در همین زمینهها باشد.»
بعد از این جملهی همسرم، ما ساعتها در مورد این بحث کردیم که آیا ورزش میتواند آیندهی شغلی را تضمین کند یا نه؟ مهم نیست که ما به چه نتیجهای رسیدیم. مسئله آنجاست که همین نگرانی و بحث باید در مورد موسیقی نیز مطرح میشد. اما نشد!
اینگونه نبود که ما نسبت به آیندهی شغلی موسیقی مطمئن باشیم، بلکه ما ناخودآگاه در مورد آیندهی شغلی آوا نگران نبودیم. این یعنی، چیزی در ژنهای ما آیندهی او را در شغل نمیدید. بعد دوباره به آیندهی آنها فکر کردم و متوجه شدم که ازدواج نکردن آرش، مانند ازدواج نکردن آوا مرا نگران نمیکند.
شاید برابری جنسیتی، همان برابری نگرانیهاست. این یعنی همانقدر که نگران بیکاری مردها هستیم، برای بیکاری زنها نیز نگران باشیم و همانقدر که نگران ازدواج نکردن دخترها هستیم، نگران مجرد بودن پسرها نیز باشیم. تا زمانی که میگوییم «او دختر است و اگر شغل نداشته باشد هم اشکالی ندارد!» یا «او پسر است و اگر ازدواج نکند هم اشکالی ندارد!» باید با احتیاط در مورد «توسعه» حرف بزنیم.
تازه این قدم اول است. بعد از آن باید بپذیریم که ما (به عنوان پدر یا مادر یا هر نقش یا شغلی مانند معلم، نانوا، پزشک، خانهدار، مغازهدار و ...) فقط میتوانیم برای ساختن دنیایی بهتر تلاش کنیم و زمینهی زندگی بهتری را فراهم آوریم. اینکه بچهها در آینده چه تصمیمهایی بگیرند (چه شغلی داشته باشند، ازدواج کنند یا مجرد باشند یا به چه شیوهای زندگی کنند) اساساً انتخاب خودشان است و ما نباید مداخلهای داشته باشیم.
#جنسیت
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍48❤5👎2
خوشبختی
#علی_صاحبی🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چرا آدمهای موفق، لزوماً خوشحال نیستند؟ و چگونه برخی آدمها در شرایط بد و موقعیتهای ناپایدار، احساس خوشبختی میکنند؟
بسیاری از ما فکر میکنیم به واسطهی تغییر محیط، به خوشبختی خواهیم رسید. من و همسرم در سه کشور ایران، استرالیا و کانادا زندگی کردهایم. مشاهدات ما نشان میدهد که مهاجرت افراد، کمکی به احساس خوشبختی آنها نکرده است. در آمریکا که دارای یکی از مطلوبترین شرایط به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیطی است، روزانه ۲۰۰ میلیون قرص ضد افسردگی مصرف میشود. نسبت افسردگی در کشورهای توسعهیافتهی اسکاندیناوی نیز بالاست.
آدم هایی که احساس خوشبختی نمیکنند، محیط را مقصر میدانند، خود را قربانی میپندارند و منتظر منجی هستند. آنها که خود را خوشبخت میدانند معمولاً محیط را چالشگر (و نه مخرب) میبینند و به جای منجی به دنبال مربی (مثل کتاب، علم، الگو) میگردند.
آدمهای خوشبخت سه ویژگی دارند:
اول: نسبت به هستی، نگرش و طرز تفکر پویا دارند.
دوم: بیشتر از آنکه از جهان بخواهند، به آن میبخشند و فعالیتهای مهربانانه و بدون چشمداشت انجام میدهند.
سوم: قدردان داشتهها هستند و آنها را مدام به خود یادآوری میکنند.
این سه ویژگی را در هر نقطه از کرهی زمین داشته باشیم، خوشبخت خواهیم بود. باید توجه داشت این ویژگیها در مورد آدمهایی نیست که به نان شب محتاج هستند؛ آنها موضوع بحث جداگانهای دارند. بحث بر سر افرادی است که شرایط زیست معمولی دارند و قادر به رفع نیازهای اولیهی خود هستند، اما از زندگی رضایت ندارند.
متغیرهایی هستند که ما هیچ کنترلی روی آنها نداریم (مثل بخش قابلتوجهی از رفتار دیگران، ژنتیک، وضعیت بازار و دو سوم وضعیت سلامتمان). بعضی متغیرها هستند که ما روی آنها تا حدی نفوذ داریم (مثل یک سوم سلامت، بخشی جزئی از رفتار دیگران و مسائل مالی) و بعضی از متغیرها نیز هستند که ما تقریباً به طور کامل روی آنها نفوذ داریم (مثل اهداف و طرز فکر). افراد خوشبخت، عمدهی تمرکز خود را روی بخش سوم متغیرها میگذارند.
#خوشبختی
زمان= ۲۳:۴۷
حجم= ۷ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#علی_صاحبی🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چرا آدمهای موفق، لزوماً خوشحال نیستند؟ و چگونه برخی آدمها در شرایط بد و موقعیتهای ناپایدار، احساس خوشبختی میکنند؟
بسیاری از ما فکر میکنیم به واسطهی تغییر محیط، به خوشبختی خواهیم رسید. من و همسرم در سه کشور ایران، استرالیا و کانادا زندگی کردهایم. مشاهدات ما نشان میدهد که مهاجرت افراد، کمکی به احساس خوشبختی آنها نکرده است. در آمریکا که دارای یکی از مطلوبترین شرایط به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیطی است، روزانه ۲۰۰ میلیون قرص ضد افسردگی مصرف میشود. نسبت افسردگی در کشورهای توسعهیافتهی اسکاندیناوی نیز بالاست.
آدم هایی که احساس خوشبختی نمیکنند، محیط را مقصر میدانند، خود را قربانی میپندارند و منتظر منجی هستند. آنها که خود را خوشبخت میدانند معمولاً محیط را چالشگر (و نه مخرب) میبینند و به جای منجی به دنبال مربی (مثل کتاب، علم، الگو) میگردند.
آدمهای خوشبخت سه ویژگی دارند:
اول: نسبت به هستی، نگرش و طرز تفکر پویا دارند.
دوم: بیشتر از آنکه از جهان بخواهند، به آن میبخشند و فعالیتهای مهربانانه و بدون چشمداشت انجام میدهند.
سوم: قدردان داشتهها هستند و آنها را مدام به خود یادآوری میکنند.
این سه ویژگی را در هر نقطه از کرهی زمین داشته باشیم، خوشبخت خواهیم بود. باید توجه داشت این ویژگیها در مورد آدمهایی نیست که به نان شب محتاج هستند؛ آنها موضوع بحث جداگانهای دارند. بحث بر سر افرادی است که شرایط زیست معمولی دارند و قادر به رفع نیازهای اولیهی خود هستند، اما از زندگی رضایت ندارند.
متغیرهایی هستند که ما هیچ کنترلی روی آنها نداریم (مثل بخش قابلتوجهی از رفتار دیگران، ژنتیک، وضعیت بازار و دو سوم وضعیت سلامتمان). بعضی متغیرها هستند که ما روی آنها تا حدی نفوذ داریم (مثل یک سوم سلامت، بخشی جزئی از رفتار دیگران و مسائل مالی) و بعضی از متغیرها نیز هستند که ما تقریباً به طور کامل روی آنها نفوذ داریم (مثل اهداف و طرز فکر). افراد خوشبخت، عمدهی تمرکز خود را روی بخش سوم متغیرها میگذارند.
#خوشبختی
زمان= ۲۳:۴۷
حجم= ۷ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍21❤11👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اولینهای تکراری
امروز درون خودروی بدون راننده چه حسی داریم؟ پنجاه سال بعد چطور؟
تصور کنیم سالها بعد یک نفر این ویدئو را ببیند. در مؤدبانهترین حالت، احتمالا پوزخندی میزند و با ترحم میگوید: «طفلکیها!» و شاید هم برای دوستانش ارسال کند و یک دل سیر بخندند.
در حالی که وقتی ویدئو را رد میکند، ویدئوی بعدی پیشرفتی حیرتانگیز از عصر خودش هست و او نیز با دوستانش به اندازهی امروز ما از دیدن آن ویدئو شگفتزده خواهند شد.
گذشتگان ما نیز حتما با دیدن اولین خودرو، اولین کمباین، اولین هواپیما، اولین گوشی همراه و بسیاری «اولین»های دیگر، شگفتزده شدهاند. اگر از آن شگفتزدگی، تصویری بود احتمالا با حس اولین بار سفر کردن با تاکسی بدون راننده، تفاوتی نداشت.
#جهان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
امروز درون خودروی بدون راننده چه حسی داریم؟ پنجاه سال بعد چطور؟
تصور کنیم سالها بعد یک نفر این ویدئو را ببیند. در مؤدبانهترین حالت، احتمالا پوزخندی میزند و با ترحم میگوید: «طفلکیها!» و شاید هم برای دوستانش ارسال کند و یک دل سیر بخندند.
در حالی که وقتی ویدئو را رد میکند، ویدئوی بعدی پیشرفتی حیرتانگیز از عصر خودش هست و او نیز با دوستانش به اندازهی امروز ما از دیدن آن ویدئو شگفتزده خواهند شد.
گذشتگان ما نیز حتما با دیدن اولین خودرو، اولین کمباین، اولین هواپیما، اولین گوشی همراه و بسیاری «اولین»های دیگر، شگفتزده شدهاند. اگر از آن شگفتزدگی، تصویری بود احتمالا با حس اولین بار سفر کردن با تاکسی بدون راننده، تفاوتی نداشت.
#جهان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍26👎1
تنهایی، مطلق نیست...
ما به تنهایی محکومیم؟
از نظر برنه براون (نویسندهی آمریکایی)، تنهایی حاصل میل شدید انسانها به شباهتها است. بنا به اعتقاد او، به تناسبی که ما تفاوتهای دیگران با خودمان را تحمل نمیکنیم، آنها را از دایرهی دوستی خارج میکنیم و بالاخره روزی میرسد که فقط خودمان در آن دایره میمانیم؛ چون هر انسان فقط خودش میتواند کاملا شبیه به خودش باشد.
چارلز بوکوفسکی، تنهایی را ناشی از مطلق دانستن مفهوم آزادی میداند. او میگوید حالتی از زندگی خود را تصور کنید که در آن شما هر ساعتی که دلتان بخواهد بیدار میشوید، با هرکسی به هرجایی که دلتان میخواهد میروید، هر زمان که بخواهید برمیگردید و هر کاری که دوست دارید انجام میدهید و هیچ محدودیتی ندارید. نام این حالت را چه میگذارید؟ آزادی یا تنهایی؟
تنهایی، محصول نگاه مطلق به سایر پدیدههاست. برای تنها نبودن، باید مفاهیم را به طور نسبی تعریف کرد. درست است که ما شباهتها را دوست داریم، اما اگر تفاوتها را نپذیریم، در جهان تفاوتها باید تنها باشیم. کنار دیگران بودن، حتما برای ما محدودیتهایی ایجاد میکند. اگر محدودیتها را مدیریت کنیم به آزادی میرسیم و اگر آنها را حذف کنیم، به تنهایی!
جالب است که خود تنهایی نیز مفهومی نسبی است. اگر بخواهیم برای همیشه به طور مطلق تنها باشیم یا برای همیشه به طور مطلق از تنهایی فرار کنیم، باز هم مفهوم تنهایی را نفهمیدهایم. ما گاهی به تنهایی نیاز داریم و گاهی باید از آن دوری کنیم. مدیریت تنهایی نیز نسبی است. بخشی از تنهایی به ما تحمیل میشود و در کنترل ما نیست. اما بخشی از آن، در کنترل ماست و میتوانیم با نگاه درست و نسبی به ماهیت پدیدهها، آن را مدیریت کنیم.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
ما به تنهایی محکومیم؟
از نظر برنه براون (نویسندهی آمریکایی)، تنهایی حاصل میل شدید انسانها به شباهتها است. بنا به اعتقاد او، به تناسبی که ما تفاوتهای دیگران با خودمان را تحمل نمیکنیم، آنها را از دایرهی دوستی خارج میکنیم و بالاخره روزی میرسد که فقط خودمان در آن دایره میمانیم؛ چون هر انسان فقط خودش میتواند کاملا شبیه به خودش باشد.
چارلز بوکوفسکی، تنهایی را ناشی از مطلق دانستن مفهوم آزادی میداند. او میگوید حالتی از زندگی خود را تصور کنید که در آن شما هر ساعتی که دلتان بخواهد بیدار میشوید، با هرکسی به هرجایی که دلتان میخواهد میروید، هر زمان که بخواهید برمیگردید و هر کاری که دوست دارید انجام میدهید و هیچ محدودیتی ندارید. نام این حالت را چه میگذارید؟ آزادی یا تنهایی؟
تنهایی، محصول نگاه مطلق به سایر پدیدههاست. برای تنها نبودن، باید مفاهیم را به طور نسبی تعریف کرد. درست است که ما شباهتها را دوست داریم، اما اگر تفاوتها را نپذیریم، در جهان تفاوتها باید تنها باشیم. کنار دیگران بودن، حتما برای ما محدودیتهایی ایجاد میکند. اگر محدودیتها را مدیریت کنیم به آزادی میرسیم و اگر آنها را حذف کنیم، به تنهایی!
جالب است که خود تنهایی نیز مفهومی نسبی است. اگر بخواهیم برای همیشه به طور مطلق تنها باشیم یا برای همیشه به طور مطلق از تنهایی فرار کنیم، باز هم مفهوم تنهایی را نفهمیدهایم. ما گاهی به تنهایی نیاز داریم و گاهی باید از آن دوری کنیم. مدیریت تنهایی نیز نسبی است. بخشی از تنهایی به ما تحمیل میشود و در کنترل ما نیست. اما بخشی از آن، در کنترل ماست و میتوانیم با نگاه درست و نسبی به ماهیت پدیدهها، آن را مدیریت کنیم.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍32❤5👏2👎1
با مادر چه بد میکنی؟
#محمدباقر_بهاردار
سالها قبل در کتابهای ابتدایی، مادری به فرزندش که با او بد رفتاری میکرد میگفت:
مگر خردی فراموش کردی؟
و دیدم که افرادی با مادرشان، مادر همهی مادرها چقدر جفا میکنند! همهچیزمان از طبیعت است؛ هوای پاک، آب، غذا و سلامتمان.
به دامان طبیعت میروی و از همه چیزش لذت میبری. سپاسگزاریت این است؟ درختش را میبُری، ذغال میکنی و آنچه جا میگذاری محلی سوخته و مقداری زباله است.
هیچ فکر کردهای اگر فردایی، خواستی باز از طبیعت لذت ببری و یا همین لذت را فرزندانت تجربه کنند، چه برایشان گذاشتهای؟ زباله؟
طبیعت خشک منطقهی ما بسیار آسیبپذیر است و جبران اشتباهات، بسیار دشوار. قدرش را بدانیم. تخریبش نکنیم.
#محیط_زیست
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#محمدباقر_بهاردار
سالها قبل در کتابهای ابتدایی، مادری به فرزندش که با او بد رفتاری میکرد میگفت:
مگر خردی فراموش کردی؟
و دیدم که افرادی با مادرشان، مادر همهی مادرها چقدر جفا میکنند! همهچیزمان از طبیعت است؛ هوای پاک، آب، غذا و سلامتمان.
به دامان طبیعت میروی و از همه چیزش لذت میبری. سپاسگزاریت این است؟ درختش را میبُری، ذغال میکنی و آنچه جا میگذاری محلی سوخته و مقداری زباله است.
هیچ فکر کردهای اگر فردایی، خواستی باز از طبیعت لذت ببری و یا همین لذت را فرزندانت تجربه کنند، چه برایشان گذاشتهای؟ زباله؟
طبیعت خشک منطقهی ما بسیار آسیبپذیر است و جبران اشتباهات، بسیار دشوار. قدرش را بدانیم. تخریبش نکنیم.
#محیط_زیست
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
😢32👍17❤2
مغالطهی احترام به عقاید دیگران
آیا در هر شرایطی باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟
من نسبت به عقیدهی شما میتوانم بیتفاوت باشم، اگر عقیدهی شما هیچ تأثیری در زندگی من نگذارد و مرا از حقی محروم نکند. اگر همسایهی من به پانزده خدا باور داشته باشد، ولی این باور او باعث نمیشود زبالههایش را جلوی خانهی من بریزد و مزاحمت صوتی و روانی برای من ایجاد کند، من به عقیدهی او دربارهی خدایان احترام میگذارم؛ یعنی به آن اهمیتی نمیدهم.
ولی اگر عقاید دیگری بر زندگی من اثر بگذارد، دیگر احترام بیمعناست. من باید به آن عقیده اهمیت بدهم. باید با شما وارد گفتوگو شوم. اگر اهل گفتوگو نیستید باید برای کاهش تأثیر عقاید شما بر زندگی خودم، دست به اقدام عملی و عقلانی بزنم. باید بتوانم از تحمیل عقاید شما بر زندگی خودم پیشگیری کنم.
این سخن دربارهی جملهی «عقاید مردم محترم است» هم صادق است. عقاید مردم محترم نیست، اگر زندگی خصوصی و حقوق اساسی دیگران را نقض کند.
@zistboommedia
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
آیا در هر شرایطی باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟
من نسبت به عقیدهی شما میتوانم بیتفاوت باشم، اگر عقیدهی شما هیچ تأثیری در زندگی من نگذارد و مرا از حقی محروم نکند. اگر همسایهی من به پانزده خدا باور داشته باشد، ولی این باور او باعث نمیشود زبالههایش را جلوی خانهی من بریزد و مزاحمت صوتی و روانی برای من ایجاد کند، من به عقیدهی او دربارهی خدایان احترام میگذارم؛ یعنی به آن اهمیتی نمیدهم.
ولی اگر عقاید دیگری بر زندگی من اثر بگذارد، دیگر احترام بیمعناست. من باید به آن عقیده اهمیت بدهم. باید با شما وارد گفتوگو شوم. اگر اهل گفتوگو نیستید باید برای کاهش تأثیر عقاید شما بر زندگی خودم، دست به اقدام عملی و عقلانی بزنم. باید بتوانم از تحمیل عقاید شما بر زندگی خودم پیشگیری کنم.
این سخن دربارهی جملهی «عقاید مردم محترم است» هم صادق است. عقاید مردم محترم نیست، اگر زندگی خصوصی و حقوق اساسی دیگران را نقض کند.
@zistboommedia
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍57👏4❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسئول خوشبختی!
آسیبِ روابط از جایی آغاز میشود که ما شریک عاطفی یا دوست یا اعضای خانوادهی خود را مسئول خوشبختی خود بدانیم. در دنیای واقعی، کسی قادر نیست چنین مسئولیتی را به مدت طولانی بپذیرد.
بهترین و واقعیترین شکل یک رابطه آن است که به جای وابستگی، سرشار از رفاقت، صمیمیت و احترام باشد.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
آسیبِ روابط از جایی آغاز میشود که ما شریک عاطفی یا دوست یا اعضای خانوادهی خود را مسئول خوشبختی خود بدانیم. در دنیای واقعی، کسی قادر نیست چنین مسئولیتی را به مدت طولانی بپذیرد.
بهترین و واقعیترین شکل یک رابطه آن است که به جای وابستگی، سرشار از رفاقت، صمیمیت و احترام باشد.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏27👍9❤3
سفسطهی جهان عادل
در دبیرستان، معلمی داشتیم که به طور تصادفی نمره میداد. نمرهها بدون تصحیح برگههای امتحانی، وارد کارنامه شدند. به مدیر اعتراض کردیم و او هم به تصمیم معلم احترام گذاشت. سراغ معلم رفتیم و با عصبانیت گفتیم: «این نمرهها غیرمنصفانه است!» او با خونسردی پاسخ داد: «زندگی غیرمنصفانه است! به نفع شماست که هرچه سریعتر این اصل را بپذیرید.» آن روز میخواستیم گردن او را بشکنیم. اما الان که نگاه میکنم، این یکی از مهمترین درسهایی بود که در کل دوران دبیرستان آموختم.
میل ما به عدالت، بسیار شدید است و به سختی میتوانیم بیعدالتی را تحمل کنیم. همواره در گوشهی قلب هر انسانی این امید وجود دارد که بالاخره روزی عدالت در جهان برپا خواهد شد. انسانها به طور عمده باور دارند که دنیا ذاتا عادل است و اعمال نیک و بد، بالاخره روزی پاداش و سزای درخور خواهند یافت.
متأسفانه اینطور نیست. جهان هرگز عادل نیست. اگر با این حقیقت تلخ روبرو شویم و آن را بپذیریم، زندگی بهتری خواهیم داشت. این به آن معنا نیست که برای عدالت تلاش نکنیم؛ بلکه به آن معناست که نباید زندگی خود را معطل سفسطهی جهان عادل کنیم. بالغانه بپذیریم که جهان ما عادل نیست و زندگی خود را با پذیرش این واقعیت، پیش ببریم.
از کتاب «هنر خوب زندگی کردن»
اثر «رولف دوبلی»
#عدالت
#پذیرش
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
در دبیرستان، معلمی داشتیم که به طور تصادفی نمره میداد. نمرهها بدون تصحیح برگههای امتحانی، وارد کارنامه شدند. به مدیر اعتراض کردیم و او هم به تصمیم معلم احترام گذاشت. سراغ معلم رفتیم و با عصبانیت گفتیم: «این نمرهها غیرمنصفانه است!» او با خونسردی پاسخ داد: «زندگی غیرمنصفانه است! به نفع شماست که هرچه سریعتر این اصل را بپذیرید.» آن روز میخواستیم گردن او را بشکنیم. اما الان که نگاه میکنم، این یکی از مهمترین درسهایی بود که در کل دوران دبیرستان آموختم.
میل ما به عدالت، بسیار شدید است و به سختی میتوانیم بیعدالتی را تحمل کنیم. همواره در گوشهی قلب هر انسانی این امید وجود دارد که بالاخره روزی عدالت در جهان برپا خواهد شد. انسانها به طور عمده باور دارند که دنیا ذاتا عادل است و اعمال نیک و بد، بالاخره روزی پاداش و سزای درخور خواهند یافت.
متأسفانه اینطور نیست. جهان هرگز عادل نیست. اگر با این حقیقت تلخ روبرو شویم و آن را بپذیریم، زندگی بهتری خواهیم داشت. این به آن معنا نیست که برای عدالت تلاش نکنیم؛ بلکه به آن معناست که نباید زندگی خود را معطل سفسطهی جهان عادل کنیم. بالغانه بپذیریم که جهان ما عادل نیست و زندگی خود را با پذیرش این واقعیت، پیش ببریم.
از کتاب «هنر خوب زندگی کردن»
اثر «رولف دوبلی»
#عدالت
#پذیرش
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍39👎3🤷♂2👏2💔1
معنی عزت نفس
#مصطفی_ملکیان🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
معنی سادهی عزت نفس آن است که انسان پیش خودش عزیز باشد.
اگر من حداقل یکی از سه ویژگی زیر را داشته باشم، عزت نفس خواهم داشت:
۱) به طور جدی خواستار آن باشم که دیگران حقوق مرا محترم بشمارند.
مگر کسی هم هست که این را نخواهد؟ بله! بسیاری از ما در عمل، دیگران را به رعایت نکردن حقوقمان دعوت میکنیم. مثلاً اگر من یک شوخی را دوست ندارم، به شخصی که با من آن شوخی را کرده است لبخند میزنم و حتی به او میگویم چقدر آدم بامزهای است. در واقع، با این کار به او میگویم که این پنجره برای ورود به حریم من باز است.
۲) معتقدم که میتوانم از آنچه که هستم بهتر بشوم.
اگر این مورد را بپذیرم، در واقع دو فرض را پذیرفتهام. اول اینکه پذیرفتهام که وضع من، بهترین نیست و نقصهایی در من وجود دارند و دوم اینکه آنقدر حقیر نیستم که نتوانم وضعم را بهبود دهم و به سمت وضعیت مطلوب حرکت کنم.
۳) معتقدم که «حق دارم» و «وظیفه دارم» که به خودم تکیه کنم.
به عبارت دیگر، «میتوانم» و «باید» به خودم تکیه کنم. من فقط وقتی میتوانم به خودم تکیه کنم که برای خود، عقلانیت و آزادی قائل باشم. به وسیلهی عقلانیت، درست و غلط و مصلحت خویش را تشخیص میدهم و همچنین، آزادی دارم که به تشخیص خود عمل کنم. برای تکیه بر خود، باید اهداف، ابزارهای رسیدن به اهداف، برنامهریزی و توان من عقلانی باشد.
واضح است که ما نیازهای فراوانی به انسانهای غیر از خودمان داریم، اما به آنها تکیه نمیکنیم، بلکه با آنها «داد و ستد» داریم. تکیه با داد و ستد دو تفاوت مهم دارد. اول اینکه، وقتی ما تکیه میکنیم، فقط گیرنده هستیم. اما در داد و ستد، ما هم گیرنده و هم دهنده هستیم. دوم اینکه، در داد و ستد، ابزار جابهجا میشوند (مثلاً در ازای گرفتن کالا، پول میدهیم). اما در تکیه، داد و ستد در ناحیهی هدف انجام میشود (مثلاً از کسی درس فیزیک یاد میگیریم و او در ازای آن از ما بخواهد نماز بخوانیم یا به پدر و مادرمان احترام بگذاریم).
#عزت_نفس
زمان= ۳۴:۵۳
حجم= ۲۶ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#مصطفی_ملکیان🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
معنی سادهی عزت نفس آن است که انسان پیش خودش عزیز باشد.
اگر من حداقل یکی از سه ویژگی زیر را داشته باشم، عزت نفس خواهم داشت:
۱) به طور جدی خواستار آن باشم که دیگران حقوق مرا محترم بشمارند.
مگر کسی هم هست که این را نخواهد؟ بله! بسیاری از ما در عمل، دیگران را به رعایت نکردن حقوقمان دعوت میکنیم. مثلاً اگر من یک شوخی را دوست ندارم، به شخصی که با من آن شوخی را کرده است لبخند میزنم و حتی به او میگویم چقدر آدم بامزهای است. در واقع، با این کار به او میگویم که این پنجره برای ورود به حریم من باز است.
۲) معتقدم که میتوانم از آنچه که هستم بهتر بشوم.
اگر این مورد را بپذیرم، در واقع دو فرض را پذیرفتهام. اول اینکه پذیرفتهام که وضع من، بهترین نیست و نقصهایی در من وجود دارند و دوم اینکه آنقدر حقیر نیستم که نتوانم وضعم را بهبود دهم و به سمت وضعیت مطلوب حرکت کنم.
۳) معتقدم که «حق دارم» و «وظیفه دارم» که به خودم تکیه کنم.
به عبارت دیگر، «میتوانم» و «باید» به خودم تکیه کنم. من فقط وقتی میتوانم به خودم تکیه کنم که برای خود، عقلانیت و آزادی قائل باشم. به وسیلهی عقلانیت، درست و غلط و مصلحت خویش را تشخیص میدهم و همچنین، آزادی دارم که به تشخیص خود عمل کنم. برای تکیه بر خود، باید اهداف، ابزارهای رسیدن به اهداف، برنامهریزی و توان من عقلانی باشد.
واضح است که ما نیازهای فراوانی به انسانهای غیر از خودمان داریم، اما به آنها تکیه نمیکنیم، بلکه با آنها «داد و ستد» داریم. تکیه با داد و ستد دو تفاوت مهم دارد. اول اینکه، وقتی ما تکیه میکنیم، فقط گیرنده هستیم. اما در داد و ستد، ما هم گیرنده و هم دهنده هستیم. دوم اینکه، در داد و ستد، ابزار جابهجا میشوند (مثلاً در ازای گرفتن کالا، پول میدهیم). اما در تکیه، داد و ستد در ناحیهی هدف انجام میشود (مثلاً از کسی درس فیزیک یاد میگیریم و او در ازای آن از ما بخواهد نماز بخوانیم یا به پدر و مادرمان احترام بگذاریم).
#عزت_نفس
زمان= ۳۴:۵۳
حجم= ۲۶ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍27❤3👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسان هستم، یک معتاد!
اعتیاد یک بیماری است و ما بدون هیچ مقاومتی باید بپذیریم که معتاد شدهایم. زن و مرد و کودک و پیر و جوان، همه دچاریم. ما یک جهانِ معتادیم. انسان، معتاد شده است. بیایید مقایسه کنیم:
✔️ به تعداد دفعاتی که ما گوشیهایمان را از جیبمان در میآوریم، کدام فرد سیگاری پاکت سیگارش را از جیبش بیرون میآورد؟
✔️ کدام مادهی مخدر به اندازهی موبایل ما را به دنیای دیگر میبرد؟
✔️ کدام معتاد با نداشتن مواد مخدر، بیشتر از هنگامی که گوشیمان کنارمان نیست، خشمگین و پرخاشگر میشود؟
بر هرکه بنگری به همین درد مبتلاست!
قبول کنیم که معتاد شدهایم. باید فکری کنیم. پیش از آنکه لبخندها، کودکیها، اشکها، آغوشها، کنار هم بودنها، دوستیها، خاطرهها و زیباییهای بیشتری را از دست بدهیم، باید فکری کنیم.
#فضای_مجازی
#معضل_اجتماعی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
اعتیاد یک بیماری است و ما بدون هیچ مقاومتی باید بپذیریم که معتاد شدهایم. زن و مرد و کودک و پیر و جوان، همه دچاریم. ما یک جهانِ معتادیم. انسان، معتاد شده است. بیایید مقایسه کنیم:
✔️ به تعداد دفعاتی که ما گوشیهایمان را از جیبمان در میآوریم، کدام فرد سیگاری پاکت سیگارش را از جیبش بیرون میآورد؟
✔️ کدام مادهی مخدر به اندازهی موبایل ما را به دنیای دیگر میبرد؟
✔️ کدام معتاد با نداشتن مواد مخدر، بیشتر از هنگامی که گوشیمان کنارمان نیست، خشمگین و پرخاشگر میشود؟
بر هرکه بنگری به همین درد مبتلاست!
قبول کنیم که معتاد شدهایم. باید فکری کنیم. پیش از آنکه لبخندها، کودکیها، اشکها، آغوشها، کنار هم بودنها، دوستیها، خاطرهها و زیباییهای بیشتری را از دست بدهیم، باید فکری کنیم.
#فضای_مجازی
#معضل_اجتماعی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍27❤7😢4👏2🕊2
دروغ «خشکسالی سی ساله»
#کاوه_مدنی
«ایران وارد یک دوره خشکسالی ۳۰ ساله شده»!
همانطور که سالها تکرار کردهام، موضوع خشکسالی سی ساله از لحاظ علمی و تخصصی مردود است. یک زمانی کسانی این دروغ عجیب را به ناسا نسبت میدادند!
حتی اگر بپذیریم که در بیست سال گذشته دچار خشکسالی بودهایم (که در این نقطه از تاریخ ادعایی غیر علمیست)، هیچ عالم و متخصصی نمیتواند به شما بگوید که این دوره فقط سی سال طول میکشد و ده سال دیگر پایان مییابد.
کشور ما دچار ورشکستگی آبیست. چه ببارد، چه نبارد، ما آب کم میآوریم. چرا؟ چون خرجمان (مصرف آب) بیشتر از دخلمان (میزان آب تجدید پذیر) است. وقتی کم میآوریم از پساتدازمان (آب زیرزمینی) میخوریم.
چگونه میتوان آثار گسترده ورشکستگی آبی (سدهای خالی، تالابهای خشک، رودهای بیرمق، افت شدید آبهای زیرزمینی، فرونشست، گرد و غبار، بیابانزایی، آتش سوزی و مرگ جانداران) را ندید؟
اما با کمال تعجب برخی هنوز این مشکلات را موقت دانسته و منتظر معجزه و سخاوت ابرهای آسمانند. تا زمانی که همهی مشکلات بخش آب را بر گردن خشکسالی و تغییر اقلیم و دشمن و نفوذی و جاسوس و ابردزد بیفتد، فقط و فقط فرصتسوزی میشود و هزینهی تغییر بالا میرود. متاسفانه طبیعت برای انسان صبر نخواهد کرد تا عقلش سر جایش بیاید. هر چه جلوتر برویم، خساراتی که به محیط زیست میزنیم، جبرانناپذیرتر خواهند شد!
کشور ما به طور ذاتی کم آب است اما فقر آبی ندارد. همین حالا هم میتوان این وضعیت را پایان بخشید. با آب کمتر، محصول بیشتر و بهتر تولید کرد و وضعیت محیط زیست را بهبود بخشید. اما تاجر ورشکسته، قبل از دادن وعدهی دیگری به طلبکاران باید بپذیرد که شکست خورده است، روش تجارتش جوابگو نیست و هرچه بیشتر دست و پا برند، بیشتر در باتلاقی که خود ساخته، فرو میرود.
#ورشکستگی_آبی
@KavehMadani
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#کاوه_مدنی
«ایران وارد یک دوره خشکسالی ۳۰ ساله شده»!
همانطور که سالها تکرار کردهام، موضوع خشکسالی سی ساله از لحاظ علمی و تخصصی مردود است. یک زمانی کسانی این دروغ عجیب را به ناسا نسبت میدادند!
حتی اگر بپذیریم که در بیست سال گذشته دچار خشکسالی بودهایم (که در این نقطه از تاریخ ادعایی غیر علمیست)، هیچ عالم و متخصصی نمیتواند به شما بگوید که این دوره فقط سی سال طول میکشد و ده سال دیگر پایان مییابد.
کشور ما دچار ورشکستگی آبیست. چه ببارد، چه نبارد، ما آب کم میآوریم. چرا؟ چون خرجمان (مصرف آب) بیشتر از دخلمان (میزان آب تجدید پذیر) است. وقتی کم میآوریم از پساتدازمان (آب زیرزمینی) میخوریم.
چگونه میتوان آثار گسترده ورشکستگی آبی (سدهای خالی، تالابهای خشک، رودهای بیرمق، افت شدید آبهای زیرزمینی، فرونشست، گرد و غبار، بیابانزایی، آتش سوزی و مرگ جانداران) را ندید؟
اما با کمال تعجب برخی هنوز این مشکلات را موقت دانسته و منتظر معجزه و سخاوت ابرهای آسمانند. تا زمانی که همهی مشکلات بخش آب را بر گردن خشکسالی و تغییر اقلیم و دشمن و نفوذی و جاسوس و ابردزد بیفتد، فقط و فقط فرصتسوزی میشود و هزینهی تغییر بالا میرود. متاسفانه طبیعت برای انسان صبر نخواهد کرد تا عقلش سر جایش بیاید. هر چه جلوتر برویم، خساراتی که به محیط زیست میزنیم، جبرانناپذیرتر خواهند شد!
کشور ما به طور ذاتی کم آب است اما فقر آبی ندارد. همین حالا هم میتوان این وضعیت را پایان بخشید. با آب کمتر، محصول بیشتر و بهتر تولید کرد و وضعیت محیط زیست را بهبود بخشید. اما تاجر ورشکسته، قبل از دادن وعدهی دیگری به طلبکاران باید بپذیرد که شکست خورده است، روش تجارتش جوابگو نیست و هرچه بیشتر دست و پا برند، بیشتر در باتلاقی که خود ساخته، فرو میرود.
#ورشکستگی_آبی
@KavehMadani
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍50👏8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهارت پذیرش غم
غم و پذیرش، کنار هم دوام نمیآورند. جنگیدن، همیشه تنها راهکار نیست. پذیرش یکی از مهارتهای بسیار مهم زندگی است. همانگونه که مولانا میگوید:
جملهی بیقراریت از طلب قرار توست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت...
#پذیرش
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
غم و پذیرش، کنار هم دوام نمیآورند. جنگیدن، همیشه تنها راهکار نیست. پذیرش یکی از مهارتهای بسیار مهم زندگی است. همانگونه که مولانا میگوید:
جملهی بیقراریت از طلب قرار توست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت...
#پذیرش
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍21❤6👏2
داستان علم
#یوال_نوح_هراری
مبنای علم چیست؟
علم بر اساس جهل ایجاد شده است. مبنای علم را نباید در جغرافی، نجوم، کوپرنیک و داروین جستجو کرد.
انقلاب بزرگ علمی که سبب ایجاد علم مدرن شد، کشف جهل بود. به مدت هزاران سال، مردم فکر میکردند همه چیز را میدانند. آنها فکر میکردند که با یک کتاب مقدس یا به کمک یک انسان خاص، موفق شدهاند جهان را بشناسند. آنها فکر میکردند دیگر نیازی به کشف جدیدی نیست و همه چیز را میدانند.
علم، آنجا آغاز شد که برخی انسانها اعتراف کردند که همه چیز را نمیدانند. آنها پی بردند که هیچ کتاب یا انسانی تمام پاسخهای جهان را در خود ندارد.
حالا انسان جرأت و صداقت آن را یافت که به جهل خود اعتراف کند و حالا میتوانست تحقیقات خود را آغاز کند. این، داستان علم است.
#علم
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#یوال_نوح_هراری
مبنای علم چیست؟
علم بر اساس جهل ایجاد شده است. مبنای علم را نباید در جغرافی، نجوم، کوپرنیک و داروین جستجو کرد.
انقلاب بزرگ علمی که سبب ایجاد علم مدرن شد، کشف جهل بود. به مدت هزاران سال، مردم فکر میکردند همه چیز را میدانند. آنها فکر میکردند که با یک کتاب مقدس یا به کمک یک انسان خاص، موفق شدهاند جهان را بشناسند. آنها فکر میکردند دیگر نیازی به کشف جدیدی نیست و همه چیز را میدانند.
علم، آنجا آغاز شد که برخی انسانها اعتراف کردند که همه چیز را نمیدانند. آنها پی بردند که هیچ کتاب یا انسانی تمام پاسخهای جهان را در خود ندارد.
حالا انسان جرأت و صداقت آن را یافت که به جهل خود اعتراف کند و حالا میتوانست تحقیقات خود را آغاز کند. این، داستان علم است.
#علم
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍46❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آب یا اقیانوس؟
بسیاری از ما انسانها، ماهیهای اقیانوس هستیم و تمام عمر در رویای دیدن اقیانوس به سر میبریم. زندگی را معطل زندگی کردهایم. ماهیانی خوشبختند که میدانند اقیانوس همین است و هر لحظه زندگی را میبوسند.
صخرهها منتظر فانوسند
دشتها تشنهی اقیانوسند
ماهیان از همه خوشبختترند
هرچه نزدیک شود میبوسند...
#معنی_زندگی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
بسیاری از ما انسانها، ماهیهای اقیانوس هستیم و تمام عمر در رویای دیدن اقیانوس به سر میبریم. زندگی را معطل زندگی کردهایم. ماهیانی خوشبختند که میدانند اقیانوس همین است و هر لحظه زندگی را میبوسند.
صخرهها منتظر فانوسند
دشتها تشنهی اقیانوسند
ماهیان از همه خوشبختترند
هرچه نزدیک شود میبوسند...
#معنی_زندگی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
❤28👍7👏3
حماقت بشر انتها ندارد!
"سینوهه" شبی را به مستی کنار نیل به خواب میرود و صبح روز بعد یکی از بردههای مصر که گوشها و بینیاش به نشانهی بردگی بریده بودند را بالای سر خودش میبیند. در ابتدا میترسد. اما وقتی به بیآزار بودن آن برده پی میبرد، با او همکلام میشود.
برده از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه باسواد بود، جملاتی که خدایان روی قبر آن شخص ظالم نوشتهاند را برای او بخواند. سینوهه از برده سوال میکند که چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟
برده میگوید: سالها قبل، من انسان خوشبخت و آزادی بودم. همسر زیبا و دختر جوانی داشتم. مزرعهی پر برکت اما کوچک من در کنار زمینهای بیکران یکی از اشراف بود. روزی صاحب این قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون، زمینهای مرا به نام خودش ثبت کرد، مقابل چشمانم به همسر و دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشها و بینی مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد، همسر و دخترم را به عنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم. اکنون از کار معدن رها شدهام و شنیدهام آن شخص مرده است. برای همین آمدهام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند.
سینوهه با برده به شهر مردگان (قبرستان) میرود و قبرنوشتهی آن مرد را اینگونه میخواند:
"او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت. او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود مینمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد. او اکنون نزد خدای بزرگ مصر (آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است..."
در این هنگام، برده شروع به گریه میکند و میگوید: "آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد... ای خدای بزرگ! ای آمون! مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش..."
سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
برده می گوید: "وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم؟"
سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند، مینویسد:
"آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره میتوان از نادانی و خرافهپرستی مردم استفاده کرد"
از کتاب «سینوهه پزشک مخصوص فرعون»
اثر «میکا والتاری»
#جهل
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
"سینوهه" شبی را به مستی کنار نیل به خواب میرود و صبح روز بعد یکی از بردههای مصر که گوشها و بینیاش به نشانهی بردگی بریده بودند را بالای سر خودش میبیند. در ابتدا میترسد. اما وقتی به بیآزار بودن آن برده پی میبرد، با او همکلام میشود.
برده از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه باسواد بود، جملاتی که خدایان روی قبر آن شخص ظالم نوشتهاند را برای او بخواند. سینوهه از برده سوال میکند که چرا میخواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟
برده میگوید: سالها قبل، من انسان خوشبخت و آزادی بودم. همسر زیبا و دختر جوانی داشتم. مزرعهی پر برکت اما کوچک من در کنار زمینهای بیکران یکی از اشراف بود. روزی صاحب این قبر با پرداخت رشوه به ماموران فرعون، زمینهای مرا به نام خودش ثبت کرد، مقابل چشمانم به همسر و دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشها و بینی مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد، همسر و دخترم را به عنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم. اکنون از کار معدن رها شدهام و شنیدهام آن شخص مرده است. برای همین آمدهام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند.
سینوهه با برده به شهر مردگان (قبرستان) میرود و قبرنوشتهی آن مرد را اینگونه میخواند:
"او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت. او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود مینمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد. او اکنون نزد خدای بزرگ مصر (آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است..."
در این هنگام، برده شروع به گریه میکند و میگوید: "آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد... ای خدای بزرگ! ای آمون! مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش..."
سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
برده می گوید: "وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم؟"
سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند، مینویسد:
"آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد و در هر دوره میتوان از نادانی و خرافهپرستی مردم استفاده کرد"
از کتاب «سینوهه پزشک مخصوص فرعون»
اثر «میکا والتاری»
#جهل
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍58❤6😢4👏2