زندگی در لحظه
تنها یک نفر در تصویر، موبایل در دست ندارد و به جای ثبت و ذخیرهی یک لحظه، در آن لحظه زندگی میکند.
خوش باش دَمی که زندگانی اینست...
#زندگی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
تنها یک نفر در تصویر، موبایل در دست ندارد و به جای ثبت و ذخیرهی یک لحظه، در آن لحظه زندگی میکند.
خوش باش دَمی که زندگانی اینست...
#زندگی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
❤31👍8😍3👏2🍓1
به جای تخریب، ترمیم کنیم!
🎥 لطفاً ویدئوی پیوست را ببینید.
ویلیام گلاسر معتقد است که روابط انسانی ما به ارزش طلاست. باید مراقب باشیم به سادگی آنها را خراب نکنیم. نباید با هر مسئلهی سادهای روابط را قیچی کرد. بیشتر با هم کنار بیاییم.
اصل دوم تئوری انتخاب این است که مشکلات روانشناختی انسانها، عمدتاً از مشکلات ارتباطی سرچشمه میگیرد. شبکهی ارتباطی عاطفی (emotionship network) از مجموعهی روابط دوستانه، خانوادگی یا عاشقانهی یک فرد تشکیل میشود که به وسیلهی آن ارتباطات میتواند نیازهای عاطفی (دوست داشتن، دوست داشته شدن، احترام، کمک کردن، کمک گرفتن و ...) خود را تأمین کند.
یکی از آسیبهای مهمی که غرب در فرآیند توسعه، تجربه کرده است مسئلهی روابط میباشد؛ که امروز به دنبال ترمیم آن هستند. ما که در ابتدای این فرآیند هستیم، نباید چرخ را دوباره اختراع کنیم. لازم نیست که سالها بگذرد تا بفهمیم در فرآیند توسعه، نباید روابط خود را قربانی میکردیم.
هرچند به شکل سنتی نیز روابط ما به شدت در هم تنیده است و آسیبهایی در پی دارد، اما برای کاهش آسیبها، بهتر است تا حد ممکن روابط را از بین نبریم، بلکه مدیریت کنیم.
سالها پیش از گلاسر، بزرگان ما نیز اهمیت روابط را به زیبایی بیان کردهاند:
مقدار یار همنفس، چون من نداند هیچکس
ماهی چو بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را
(سعدی)
هرچه گفتیم جز حکایت دوست، در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی حضور صحبت یار، همه عالم به هیچ نستانیم
(سعدی)
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
(حافظ)
#علی_صاحبی
#تئوری_انتخاب
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
🎥 لطفاً ویدئوی پیوست را ببینید.
ویلیام گلاسر معتقد است که روابط انسانی ما به ارزش طلاست. باید مراقب باشیم به سادگی آنها را خراب نکنیم. نباید با هر مسئلهی سادهای روابط را قیچی کرد. بیشتر با هم کنار بیاییم.
اصل دوم تئوری انتخاب این است که مشکلات روانشناختی انسانها، عمدتاً از مشکلات ارتباطی سرچشمه میگیرد. شبکهی ارتباطی عاطفی (emotionship network) از مجموعهی روابط دوستانه، خانوادگی یا عاشقانهی یک فرد تشکیل میشود که به وسیلهی آن ارتباطات میتواند نیازهای عاطفی (دوست داشتن، دوست داشته شدن، احترام، کمک کردن، کمک گرفتن و ...) خود را تأمین کند.
یکی از آسیبهای مهمی که غرب در فرآیند توسعه، تجربه کرده است مسئلهی روابط میباشد؛ که امروز به دنبال ترمیم آن هستند. ما که در ابتدای این فرآیند هستیم، نباید چرخ را دوباره اختراع کنیم. لازم نیست که سالها بگذرد تا بفهمیم در فرآیند توسعه، نباید روابط خود را قربانی میکردیم.
هرچند به شکل سنتی نیز روابط ما به شدت در هم تنیده است و آسیبهایی در پی دارد، اما برای کاهش آسیبها، بهتر است تا حد ممکن روابط را از بین نبریم، بلکه مدیریت کنیم.
سالها پیش از گلاسر، بزرگان ما نیز اهمیت روابط را به زیبایی بیان کردهاند:
مقدار یار همنفس، چون من نداند هیچکس
ماهی چو بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را
(سعدی)
هرچه گفتیم جز حکایت دوست، در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی حضور صحبت یار، همه عالم به هیچ نستانیم
(سعدی)
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
(حافظ)
#علی_صاحبی
#تئوری_انتخاب
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍22❤6👏3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای جادوگر دوستداشتنی...
این شعر قبلاً در کانال «مدرسه توسعه» بارگزاری شده بوده، اما با روایت مفصلتر استاد رنانی از «صبر شادمانه»، شاید مرور دوبارهی آن خالی از لطف نباشد.
اجابت دعوت استاد به 👈صبر، گفتگو و رقص شادمانه
رقص شادمانه
#احسان_معصومی
با شور و شوق و شادباشِ حضرت استاد میرقصیم
با نام ایرانِ عزیز و روشن و آباد میرقصیم
ما را اگر زار و ضعیف و خسته و دربند میخواهند
امیدوار و باشکوه و عاشق و آزاد میرقصیم
با خونِ دل، با درد، آرام و صبور و ساکت و غمگین
با ناله و اندوه و اشک و حسرت و فریاد میرقصیم
غمگینترین حال جهان با دست خود در حال پایان است
شادیم و پیش پای آغازِ جهانِ شاد میرقصیم
حتی اگر نامردمان صد بیستون در راه بگذارند
شیرین و شورانگیز با انگیزهی فرهاد میرقصیم
مرد و زن و پیر و جوان و کودک و بیدین و با ایمان
با روسری و چادر و موی رها در باد میرقصیم
از شهر خون تا سیستان و تربت و تبریز و کرمانشاه
تا ساحل و تا بندر و تا هرکجاآباد میرقصیم
با آسمانیهای جاویدانِ ایران دست در دستیم
با دوستان عاشق و در بندمان، آزاد میرقصیم
#صبر_شادمانه
#شعر
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
این شعر قبلاً در کانال «مدرسه توسعه» بارگزاری شده بوده، اما با روایت مفصلتر استاد رنانی از «صبر شادمانه»، شاید مرور دوبارهی آن خالی از لطف نباشد.
اجابت دعوت استاد به 👈صبر، گفتگو و رقص شادمانه
رقص شادمانه
#احسان_معصومی
با شور و شوق و شادباشِ حضرت استاد میرقصیم
با نام ایرانِ عزیز و روشن و آباد میرقصیم
ما را اگر زار و ضعیف و خسته و دربند میخواهند
امیدوار و باشکوه و عاشق و آزاد میرقصیم
با خونِ دل، با درد، آرام و صبور و ساکت و غمگین
با ناله و اندوه و اشک و حسرت و فریاد میرقصیم
غمگینترین حال جهان با دست خود در حال پایان است
شادیم و پیش پای آغازِ جهانِ شاد میرقصیم
حتی اگر نامردمان صد بیستون در راه بگذارند
شیرین و شورانگیز با انگیزهی فرهاد میرقصیم
مرد و زن و پیر و جوان و کودک و بیدین و با ایمان
با روسری و چادر و موی رها در باد میرقصیم
از شهر خون تا سیستان و تربت و تبریز و کرمانشاه
تا ساحل و تا بندر و تا هرکجاآباد میرقصیم
با آسمانیهای جاویدانِ ایران دست در دستیم
با دوستان عاشق و در بندمان، آزاد میرقصیم
#صبر_شادمانه
#شعر
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
❤19👏11👍3🙏2
حق با شماست ولی...
روزی شخصی به من مراجعه کرد و معتقد بود که مرده است. مدت زیادی با هم بحث کردیم و متقاعد نشد. به او گفتم: "اگر به طور منطقی ثابت کنم که زنده هستی، میپذیری؟" گفت: "بله! من معلم بودهام و انسانی منطقی هستم."
دستش را روی میزم قرار دادم و گفتم: "اگر معلم هستی، باید بدانی که وقتی انسان زنده است، قلبش میتپد و خون در بدنش گردش میکند. پس وقتی جایی از بدنش زخم شود، باید خون از آن بیرون بیاید. درست است؟" گفت: "کاملاً موافقم". بلافاصله پس از تأییدش، سوزنی را در انگشتش فرو کردم. با تعجب به خونی که از انگشتش بیرون میزد نگاه کرد و گفت: "عجب! حق با شماست، ولی من تا الان فکر میکردم که خون در بدن مردهها گردش نمیکند!"
این داستان از آبراهام مزلو (از بزرگان روانشناسی) نقل شده است و برای مفهوم توسعه نیز کاربرد دارد. توسعه، یعنی تغییر! تغییر از طریق آزمون فرضیههای ما رخ میدهد. اگر در مقابل استدلال منطقی، مقاومت کنیم، یعنی نمیخواهیم فرضیههایمان را تغییر دهیم؛ چون آنها را پذیرفتهایم و به باورهایمان تبدیلشان کردهایم. بنابراین، بدون آزمون فرضیهها، تغییر رخ نخواهد داد؛ توسعه نیز!
#تغییر
#آبراهام_مازلو
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
روزی شخصی به من مراجعه کرد و معتقد بود که مرده است. مدت زیادی با هم بحث کردیم و متقاعد نشد. به او گفتم: "اگر به طور منطقی ثابت کنم که زنده هستی، میپذیری؟" گفت: "بله! من معلم بودهام و انسانی منطقی هستم."
دستش را روی میزم قرار دادم و گفتم: "اگر معلم هستی، باید بدانی که وقتی انسان زنده است، قلبش میتپد و خون در بدنش گردش میکند. پس وقتی جایی از بدنش زخم شود، باید خون از آن بیرون بیاید. درست است؟" گفت: "کاملاً موافقم". بلافاصله پس از تأییدش، سوزنی را در انگشتش فرو کردم. با تعجب به خونی که از انگشتش بیرون میزد نگاه کرد و گفت: "عجب! حق با شماست، ولی من تا الان فکر میکردم که خون در بدن مردهها گردش نمیکند!"
این داستان از آبراهام مزلو (از بزرگان روانشناسی) نقل شده است و برای مفهوم توسعه نیز کاربرد دارد. توسعه، یعنی تغییر! تغییر از طریق آزمون فرضیههای ما رخ میدهد. اگر در مقابل استدلال منطقی، مقاومت کنیم، یعنی نمیخواهیم فرضیههایمان را تغییر دهیم؛ چون آنها را پذیرفتهایم و به باورهایمان تبدیلشان کردهایم. بنابراین، بدون آزمون فرضیهها، تغییر رخ نخواهد داد؛ توسعه نیز!
#تغییر
#آبراهام_مازلو
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍33❤5
میشه به خاطر من سیگار نکشی؟
#سروش_صحت🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چند روز پیش روایتی از ترک سیگار در کانال محمد درویش خواندم (لینک). ماجرا از آن قرار است که صحبتهای محمد درویش (فعال محیط زیست) و دوستانش، آنچنان کاک عارف ادوایی (راننده) را جذب کرده بود که برای اولین بار در عمرش به مدت دو ساعت فراموش کرده بود سیگار بکشد. پس از آن تصمیم میگیرد که سیگار را ترک کند.
برای ترک سیگار یا هر اتفاق مهم دیگری در زندگی، گاهی رویدادهای معمولی میتوانند کمکهای بزرگی باشند. من سیگار را با کمک همین رویدادهای معمولی ترک کردم. رویدادهای معمولی مثل ضربههای چاقویی کند، به یک غول بزرگ است. در ابتدا بیاثر به نظر میرسند. اما روزی که فکرش را نمیکنیم، ناگهان غول به زمین میافتد.
یکی از دوستانم چند سال پیش، داستانی از سروش صحت با عنوان:"میشه به خاطر من سیگار نکشی؟" برایم فرستاد که شاید اولین رویداد معمولی بود که مرا وارد فرآیند ترک سیگار کرد.
کاک عارف ممکن است همین الان در ترک سیگار موفق نشود، همانطور که من نیز پس از شنیدن قصهی سروش صحت، باز هم سیگار کشیدم و همانطور که خود او نیز بعد از درخواست مادرش و دیدن چشمان عاجز و ملتمس «یول براینر»، باز هم سیگار کشید. اما بالاخره ترک کردیم.
رویدادهای معمولی مانند "امید دادن"، "حرف زدن"، "دادن هدیه" یا گفتن عبارتِ "میشه به خاطر من سیگار نکشی؟" شاید تأثیری نداشته باشند، شاید هم آغازگر فرآیندی باشند که روزی بالاخره به ترک سیگار منجر خواهد شد و غول سیگار را زمین خواهند زد.
#ترک_سیگار
#محمد_درویش
زمان= ۱۵:۳۵
حجم= ۱۵ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#سروش_صحت🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چند روز پیش روایتی از ترک سیگار در کانال محمد درویش خواندم (لینک). ماجرا از آن قرار است که صحبتهای محمد درویش (فعال محیط زیست) و دوستانش، آنچنان کاک عارف ادوایی (راننده) را جذب کرده بود که برای اولین بار در عمرش به مدت دو ساعت فراموش کرده بود سیگار بکشد. پس از آن تصمیم میگیرد که سیگار را ترک کند.
برای ترک سیگار یا هر اتفاق مهم دیگری در زندگی، گاهی رویدادهای معمولی میتوانند کمکهای بزرگی باشند. من سیگار را با کمک همین رویدادهای معمولی ترک کردم. رویدادهای معمولی مثل ضربههای چاقویی کند، به یک غول بزرگ است. در ابتدا بیاثر به نظر میرسند. اما روزی که فکرش را نمیکنیم، ناگهان غول به زمین میافتد.
یکی از دوستانم چند سال پیش، داستانی از سروش صحت با عنوان:"میشه به خاطر من سیگار نکشی؟" برایم فرستاد که شاید اولین رویداد معمولی بود که مرا وارد فرآیند ترک سیگار کرد.
کاک عارف ممکن است همین الان در ترک سیگار موفق نشود، همانطور که من نیز پس از شنیدن قصهی سروش صحت، باز هم سیگار کشیدم و همانطور که خود او نیز بعد از درخواست مادرش و دیدن چشمان عاجز و ملتمس «یول براینر»، باز هم سیگار کشید. اما بالاخره ترک کردیم.
رویدادهای معمولی مانند "امید دادن"، "حرف زدن"، "دادن هدیه" یا گفتن عبارتِ "میشه به خاطر من سیگار نکشی؟" شاید تأثیری نداشته باشند، شاید هم آغازگر فرآیندی باشند که روزی بالاخره به ترک سیگار منجر خواهد شد و غول سیگار را زمین خواهند زد.
#ترک_سیگار
#محمد_درویش
زمان= ۱۵:۳۵
حجم= ۱۵ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
❤18👍8👏8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این جهان ماست؟
در مسیری که میرویم، همهچیز را گم کردهایم...
خودمان را...
همدیگر را...
عشق را...
دوست را...
کودک را...
زندگی را...
همهچیز را...
#فضای_مجازی
#معضل_اجتماعی
#انیمیشن
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
در مسیری که میرویم، همهچیز را گم کردهایم...
خودمان را...
همدیگر را...
عشق را...
دوست را...
کودک را...
زندگی را...
همهچیز را...
#فضای_مجازی
#معضل_اجتماعی
#انیمیشن
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍20💔13👏5😢2
فریادرسی را طلب است...
#محمدباقر_بهاردار
📷 لطفاً تصویر پیوست را ببینید.
آیا جادهکشی در کوهستان کار درستی است؟
این فریاد درختان در پارک کوهستانی جنوب و غرب زیباشهر (در شیراز) است. سالها پیش برای ایجاد پارک دوچرخه سواری، در کوهستان جادهکشی کردند.
علائم جادهای نصب کردند. گاهی با ماشینآلات جاده را تسطیح میکنند. ولی هدف اصلی (که وجود یک پارک در طبیعت با درختان بومی خودرو بود) از یاد رفته است.
در فصلهایی، گلههای بز و گوسفند، گیاهان را خورده و خاک کوه را آمادهی سیلاب میکنند و موجب از بین رفتن خاک کمیاب و با ارزش کوه میشوند. علائم جادهای که دور از دید مردم بود را با دستگاههای موتوری بریده و بردهاند.
حالا به جان درختان افتادهاند و هر روز چند درخت بادام وحشی (که رشد چندسالهی آنها تنههای با ارزش تولید کرده) را بریده و با خود میبرند. این کار در روز ممکن نیست. چون رفت و آمد و پیادهروی ساکنان زیاد است.
همهی مشکلات و هزینههای ایجادشده در این قسمت، با اتومبیل ایجاد میشود. واقعا اگر آمادگی ایجاد پارک کوهستانی و توان حفاظت حداقلی از طبیعت موجود را نداریم، جادهکشی هیچ ضرورتی ندارد.
در این چند سال، این جادهها باعث افزایش سرسامآور زباله شده است. گاهی کامیونهای زباله، به دلیل پرت بودن جادهها، بار زباله را در کوه تخلیه میکنند. خلوت بودن جادهها منجر به سوءاستفادههای دیگر از جمله قتل شده است. هدف این جادههای کوهستانی، ایجاد پارک دوچرخه سواری ذکر شد. ولی در عمل به تجاوز به طبیعت انجامید. اگر این تجاوزها به طبیعت قرار است به علت بیتوجهی ادامه یابد، بایستی عطایش را به لقایش بخشید.
بستن دسترسیهای جادهای برای اتومبیلها تا زمان توانایی در مدیریت آنها، حداقل کاری است که میتوان برای حفاظت از منابع پر ارزش طبیعت کوهسار انجام داد.
منبع: فارس امروز
#زیباشهر
#محیط_زیست
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#محمدباقر_بهاردار
📷 لطفاً تصویر پیوست را ببینید.
آیا جادهکشی در کوهستان کار درستی است؟
این فریاد درختان در پارک کوهستانی جنوب و غرب زیباشهر (در شیراز) است. سالها پیش برای ایجاد پارک دوچرخه سواری، در کوهستان جادهکشی کردند.
علائم جادهای نصب کردند. گاهی با ماشینآلات جاده را تسطیح میکنند. ولی هدف اصلی (که وجود یک پارک در طبیعت با درختان بومی خودرو بود) از یاد رفته است.
در فصلهایی، گلههای بز و گوسفند، گیاهان را خورده و خاک کوه را آمادهی سیلاب میکنند و موجب از بین رفتن خاک کمیاب و با ارزش کوه میشوند. علائم جادهای که دور از دید مردم بود را با دستگاههای موتوری بریده و بردهاند.
حالا به جان درختان افتادهاند و هر روز چند درخت بادام وحشی (که رشد چندسالهی آنها تنههای با ارزش تولید کرده) را بریده و با خود میبرند. این کار در روز ممکن نیست. چون رفت و آمد و پیادهروی ساکنان زیاد است.
همهی مشکلات و هزینههای ایجادشده در این قسمت، با اتومبیل ایجاد میشود. واقعا اگر آمادگی ایجاد پارک کوهستانی و توان حفاظت حداقلی از طبیعت موجود را نداریم، جادهکشی هیچ ضرورتی ندارد.
در این چند سال، این جادهها باعث افزایش سرسامآور زباله شده است. گاهی کامیونهای زباله، به دلیل پرت بودن جادهها، بار زباله را در کوه تخلیه میکنند. خلوت بودن جادهها منجر به سوءاستفادههای دیگر از جمله قتل شده است. هدف این جادههای کوهستانی، ایجاد پارک دوچرخه سواری ذکر شد. ولی در عمل به تجاوز به طبیعت انجامید. اگر این تجاوزها به طبیعت قرار است به علت بیتوجهی ادامه یابد، بایستی عطایش را به لقایش بخشید.
بستن دسترسیهای جادهای برای اتومبیلها تا زمان توانایی در مدیریت آنها، حداقل کاری است که میتوان برای حفاظت از منابع پر ارزش طبیعت کوهسار انجام داد.
منبع: فارس امروز
#زیباشهر
#محیط_زیست
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍16😐7😡5
تو به این چرخه پایان بده!
اگر تغییر را فقط به زمان بسپاریم، چندین نسل آسیب خواهند دید. بسیاری از رفتارها را میتوان از طریق آموزش، اصلاح کرد و هزینهی تغییر را کاهش داد.
#کودک
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
اگر تغییر را فقط به زمان بسپاریم، چندین نسل آسیب خواهند دید. بسیاری از رفتارها را میتوان از طریق آموزش، اصلاح کرد و هزینهی تغییر را کاهش داد.
#کودک
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍49❤8🤷♀1👏1🍓1
ریشهی تعارف
ناپلئون بناپارت امپراتور دو قرن پیش فرانسه، در فوریهی سال ۱۸۰۵ نامهای برای فتحعلیشاه به شرح زیر مینویسد:
«سلام بر تو! آوازهی شهرت من تو را معلوم داشته که من که هستم و چه کردهام و چگونه فرانسه را برتر از ملل غرب قرار دادم. میل دارم به من بگویی که چه کردهای و برای تأمین بقای سلطنت خود چه نظری داری؟»
فتحعلی شاه در آغاز نامهی خود، ناپلئون را با القاب زیر خطاب میکند:
«شهریارِ بختیارِ کامکارِ تاجدارِ خدیو ملکآرایِ کشورگشایِ فیلسوفعزمِ اسکندررزمِ تیقوقحقوقِ عیوقمنجوقِ دانیالدانشِ مسیحبینشِ ظفرمندعدوبندِ بختسمندِ جرهکمندِ موسسِ اساسِ دشمنشکنی و جهانستانی مهندسبنای مردانگی و مرزبانی شیرازهبندِ توراتالفتِ زینتبخشِ صلیب مواهدت، پادشاهِ سپهرگاهبلندِ جاهقویِ دستگاهِ برادرِ محبتپرورِ مودتشمع، امپراتورِ اعظمِ ملکِ ایطالیه و ممالک فرانسهی عالیه که پیوسته دوستانش را نصرت و فیروزی روزی باد!»
شدت تعارف و تملق در پاسخ فتحعلیشاه، موج میزند. برخی معتقدند ریشهی تعارف را باید در تاریخ ایران (به ویژه از دورهی صفویه به بعد) بررسی کرد. این فرهنگ، تحت تأثیر سلسلهمراتب قدرت ایجاد شده است. روند عمودی و از بالا به پایین قدرت، منجر به نوعی برخورد دوگانه و غیرواقعی در سطوح پایین شده است.
اما چنین روندهایی از قدرت در تاریخ کشورهای توسعهیافته نیز وجود داشته، اما چرا این فرهنگ در آنجا شکل نگرفته است؟
به هر حال، تعارف، ارتباط عمیقی با مفاهیمی همچون «بیاعتمادی»، «چانهزنی»، «تظاهر» و «دروغ» دارد و در سطوح اجتماعی و حتی سیاسی یک کشور میتواند آسیبهای بالقوهی فراوانی از جمله «عدم شفافیت» و «فساد» را به دنبال داشته باشد.
#تعارف
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
ناپلئون بناپارت امپراتور دو قرن پیش فرانسه، در فوریهی سال ۱۸۰۵ نامهای برای فتحعلیشاه به شرح زیر مینویسد:
«سلام بر تو! آوازهی شهرت من تو را معلوم داشته که من که هستم و چه کردهام و چگونه فرانسه را برتر از ملل غرب قرار دادم. میل دارم به من بگویی که چه کردهای و برای تأمین بقای سلطنت خود چه نظری داری؟»
فتحعلی شاه در آغاز نامهی خود، ناپلئون را با القاب زیر خطاب میکند:
«شهریارِ بختیارِ کامکارِ تاجدارِ خدیو ملکآرایِ کشورگشایِ فیلسوفعزمِ اسکندررزمِ تیقوقحقوقِ عیوقمنجوقِ دانیالدانشِ مسیحبینشِ ظفرمندعدوبندِ بختسمندِ جرهکمندِ موسسِ اساسِ دشمنشکنی و جهانستانی مهندسبنای مردانگی و مرزبانی شیرازهبندِ توراتالفتِ زینتبخشِ صلیب مواهدت، پادشاهِ سپهرگاهبلندِ جاهقویِ دستگاهِ برادرِ محبتپرورِ مودتشمع، امپراتورِ اعظمِ ملکِ ایطالیه و ممالک فرانسهی عالیه که پیوسته دوستانش را نصرت و فیروزی روزی باد!»
شدت تعارف و تملق در پاسخ فتحعلیشاه، موج میزند. برخی معتقدند ریشهی تعارف را باید در تاریخ ایران (به ویژه از دورهی صفویه به بعد) بررسی کرد. این فرهنگ، تحت تأثیر سلسلهمراتب قدرت ایجاد شده است. روند عمودی و از بالا به پایین قدرت، منجر به نوعی برخورد دوگانه و غیرواقعی در سطوح پایین شده است.
اما چنین روندهایی از قدرت در تاریخ کشورهای توسعهیافته نیز وجود داشته، اما چرا این فرهنگ در آنجا شکل نگرفته است؟
به هر حال، تعارف، ارتباط عمیقی با مفاهیمی همچون «بیاعتمادی»، «چانهزنی»، «تظاهر» و «دروغ» دارد و در سطوح اجتماعی و حتی سیاسی یک کشور میتواند آسیبهای بالقوهی فراوانی از جمله «عدم شفافیت» و «فساد» را به دنبال داشته باشد.
#تعارف
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍42❤2😁2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حماسههای امروز
حماسههای تاریخ با «شمشیر کشیدن»، «تاختن» و «فتح جهان» تعریف میشدند. امروز اما «سلام کردن»، «همصحبتی»، «آب دادن به گلها»، «کمک کردن»، «آشپزی» و «سر زدن به دوست» حماسه هستند.
دیروز، حماسه دشوار بود و امروز، درک حماسه دشوار است. نیک اگر بنگریم، خانههایمان پر از حماسه است.
نه اسبی مانده است
نه میدانی
و نه سوارکاری
دلبندم مرا ببخش که اینگونه به انگشتان تو خیره شده ام
که در حال دوختن دکمههای کت من هستند
#معمولی_بودن
#ریتسوس
#شعر_و_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
حماسههای تاریخ با «شمشیر کشیدن»، «تاختن» و «فتح جهان» تعریف میشدند. امروز اما «سلام کردن»، «همصحبتی»، «آب دادن به گلها»، «کمک کردن»، «آشپزی» و «سر زدن به دوست» حماسه هستند.
دیروز، حماسه دشوار بود و امروز، درک حماسه دشوار است. نیک اگر بنگریم، خانههایمان پر از حماسه است.
نه اسبی مانده است
نه میدانی
و نه سوارکاری
دلبندم مرا ببخش که اینگونه به انگشتان تو خیره شده ام
که در حال دوختن دکمههای کت من هستند
#معمولی_بودن
#ریتسوس
#شعر_و_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍24❤9👏2😍1
نگرانیهای جنسیتزده
#مسعود_ناظمی
در فامیل ما همیشه دو نگرانی بزرگ وجود داشت؛ یکی شغل پسرها و دیگری ازدواج دخترها. من پسری دوازدهساله و دختری هشتساله با نامهای «آرش» و «آوا» دارم. دیروز با همسرم در مورد آیندهی شغلی بچهها حرف میزدیم و من گفتم: «باید از همین الان به فکر آیندهی بچهها باشیم. من نگرانم! آنها زیاد دل به درس نمیدهند.» همسرم گفت: « آرش عاشق ورزش و آوا شیفتهی موسیقی است. بهتر نیست برای درس خواندن آنها سخت نگیریم؟ شاید آیندهی شغلی آنها هم در همین زمینهها باشد.»
بعد از این جملهی همسرم، ما ساعتها در مورد این بحث کردیم که آیا ورزش میتواند آیندهی شغلی را تضمین کند یا نه؟ مهم نیست که ما به چه نتیجهای رسیدیم. مسئله آنجاست که همین نگرانی و بحث باید در مورد موسیقی نیز مطرح میشد. اما نشد!
اینگونه نبود که ما نسبت به آیندهی شغلی موسیقی مطمئن باشیم، بلکه ما ناخودآگاه در مورد آیندهی شغلی آوا نگران نبودیم. این یعنی، چیزی در ژنهای ما آیندهی او را در شغل نمیدید. بعد دوباره به آیندهی آنها فکر کردم و متوجه شدم که ازدواج نکردن آرش، مانند ازدواج نکردن آوا مرا نگران نمیکند.
شاید برابری جنسیتی، همان برابری نگرانیهاست. این یعنی همانقدر که نگران بیکاری مردها هستیم، برای بیکاری زنها نیز نگران باشیم و همانقدر که نگران ازدواج نکردن دخترها هستیم، نگران مجرد بودن پسرها نیز باشیم. تا زمانی که میگوییم «او دختر است و اگر شغل نداشته باشد هم اشکالی ندارد!» یا «او پسر است و اگر ازدواج نکند هم اشکالی ندارد!» باید با احتیاط در مورد «توسعه» حرف بزنیم.
تازه این قدم اول است. بعد از آن باید بپذیریم که ما (به عنوان پدر یا مادر یا هر نقش یا شغلی مانند معلم، نانوا، پزشک، خانهدار، مغازهدار و ...) فقط میتوانیم برای ساختن دنیایی بهتر تلاش کنیم و زمینهی زندگی بهتری را فراهم آوریم. اینکه بچهها در آینده چه تصمیمهایی بگیرند (چه شغلی داشته باشند، ازدواج کنند یا مجرد باشند یا به چه شیوهای زندگی کنند) اساساً انتخاب خودشان است و ما نباید مداخلهای داشته باشیم.
#جنسیت
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#مسعود_ناظمی
در فامیل ما همیشه دو نگرانی بزرگ وجود داشت؛ یکی شغل پسرها و دیگری ازدواج دخترها. من پسری دوازدهساله و دختری هشتساله با نامهای «آرش» و «آوا» دارم. دیروز با همسرم در مورد آیندهی شغلی بچهها حرف میزدیم و من گفتم: «باید از همین الان به فکر آیندهی بچهها باشیم. من نگرانم! آنها زیاد دل به درس نمیدهند.» همسرم گفت: « آرش عاشق ورزش و آوا شیفتهی موسیقی است. بهتر نیست برای درس خواندن آنها سخت نگیریم؟ شاید آیندهی شغلی آنها هم در همین زمینهها باشد.»
بعد از این جملهی همسرم، ما ساعتها در مورد این بحث کردیم که آیا ورزش میتواند آیندهی شغلی را تضمین کند یا نه؟ مهم نیست که ما به چه نتیجهای رسیدیم. مسئله آنجاست که همین نگرانی و بحث باید در مورد موسیقی نیز مطرح میشد. اما نشد!
اینگونه نبود که ما نسبت به آیندهی شغلی موسیقی مطمئن باشیم، بلکه ما ناخودآگاه در مورد آیندهی شغلی آوا نگران نبودیم. این یعنی، چیزی در ژنهای ما آیندهی او را در شغل نمیدید. بعد دوباره به آیندهی آنها فکر کردم و متوجه شدم که ازدواج نکردن آرش، مانند ازدواج نکردن آوا مرا نگران نمیکند.
شاید برابری جنسیتی، همان برابری نگرانیهاست. این یعنی همانقدر که نگران بیکاری مردها هستیم، برای بیکاری زنها نیز نگران باشیم و همانقدر که نگران ازدواج نکردن دخترها هستیم، نگران مجرد بودن پسرها نیز باشیم. تا زمانی که میگوییم «او دختر است و اگر شغل نداشته باشد هم اشکالی ندارد!» یا «او پسر است و اگر ازدواج نکند هم اشکالی ندارد!» باید با احتیاط در مورد «توسعه» حرف بزنیم.
تازه این قدم اول است. بعد از آن باید بپذیریم که ما (به عنوان پدر یا مادر یا هر نقش یا شغلی مانند معلم، نانوا، پزشک، خانهدار، مغازهدار و ...) فقط میتوانیم برای ساختن دنیایی بهتر تلاش کنیم و زمینهی زندگی بهتری را فراهم آوریم. اینکه بچهها در آینده چه تصمیمهایی بگیرند (چه شغلی داشته باشند، ازدواج کنند یا مجرد باشند یا به چه شیوهای زندگی کنند) اساساً انتخاب خودشان است و ما نباید مداخلهای داشته باشیم.
#جنسیت
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍48❤5👎2
خوشبختی
#علی_صاحبی🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چرا آدمهای موفق، لزوماً خوشحال نیستند؟ و چگونه برخی آدمها در شرایط بد و موقعیتهای ناپایدار، احساس خوشبختی میکنند؟
بسیاری از ما فکر میکنیم به واسطهی تغییر محیط، به خوشبختی خواهیم رسید. من و همسرم در سه کشور ایران، استرالیا و کانادا زندگی کردهایم. مشاهدات ما نشان میدهد که مهاجرت افراد، کمکی به احساس خوشبختی آنها نکرده است. در آمریکا که دارای یکی از مطلوبترین شرایط به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیطی است، روزانه ۲۰۰ میلیون قرص ضد افسردگی مصرف میشود. نسبت افسردگی در کشورهای توسعهیافتهی اسکاندیناوی نیز بالاست.
آدم هایی که احساس خوشبختی نمیکنند، محیط را مقصر میدانند، خود را قربانی میپندارند و منتظر منجی هستند. آنها که خود را خوشبخت میدانند معمولاً محیط را چالشگر (و نه مخرب) میبینند و به جای منجی به دنبال مربی (مثل کتاب، علم، الگو) میگردند.
آدمهای خوشبخت سه ویژگی دارند:
اول: نسبت به هستی، نگرش و طرز تفکر پویا دارند.
دوم: بیشتر از آنکه از جهان بخواهند، به آن میبخشند و فعالیتهای مهربانانه و بدون چشمداشت انجام میدهند.
سوم: قدردان داشتهها هستند و آنها را مدام به خود یادآوری میکنند.
این سه ویژگی را در هر نقطه از کرهی زمین داشته باشیم، خوشبخت خواهیم بود. باید توجه داشت این ویژگیها در مورد آدمهایی نیست که به نان شب محتاج هستند؛ آنها موضوع بحث جداگانهای دارند. بحث بر سر افرادی است که شرایط زیست معمولی دارند و قادر به رفع نیازهای اولیهی خود هستند، اما از زندگی رضایت ندارند.
متغیرهایی هستند که ما هیچ کنترلی روی آنها نداریم (مثل بخش قابلتوجهی از رفتار دیگران، ژنتیک، وضعیت بازار و دو سوم وضعیت سلامتمان). بعضی متغیرها هستند که ما روی آنها تا حدی نفوذ داریم (مثل یک سوم سلامت، بخشی جزئی از رفتار دیگران و مسائل مالی) و بعضی از متغیرها نیز هستند که ما تقریباً به طور کامل روی آنها نفوذ داریم (مثل اهداف و طرز فکر). افراد خوشبخت، عمدهی تمرکز خود را روی بخش سوم متغیرها میگذارند.
#خوشبختی
زمان= ۲۳:۴۷
حجم= ۷ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#علی_صاحبی🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
چرا آدمهای موفق، لزوماً خوشحال نیستند؟ و چگونه برخی آدمها در شرایط بد و موقعیتهای ناپایدار، احساس خوشبختی میکنند؟
بسیاری از ما فکر میکنیم به واسطهی تغییر محیط، به خوشبختی خواهیم رسید. من و همسرم در سه کشور ایران، استرالیا و کانادا زندگی کردهایم. مشاهدات ما نشان میدهد که مهاجرت افراد، کمکی به احساس خوشبختی آنها نکرده است. در آمریکا که دارای یکی از مطلوبترین شرایط به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیطی است، روزانه ۲۰۰ میلیون قرص ضد افسردگی مصرف میشود. نسبت افسردگی در کشورهای توسعهیافتهی اسکاندیناوی نیز بالاست.
آدم هایی که احساس خوشبختی نمیکنند، محیط را مقصر میدانند، خود را قربانی میپندارند و منتظر منجی هستند. آنها که خود را خوشبخت میدانند معمولاً محیط را چالشگر (و نه مخرب) میبینند و به جای منجی به دنبال مربی (مثل کتاب، علم، الگو) میگردند.
آدمهای خوشبخت سه ویژگی دارند:
اول: نسبت به هستی، نگرش و طرز تفکر پویا دارند.
دوم: بیشتر از آنکه از جهان بخواهند، به آن میبخشند و فعالیتهای مهربانانه و بدون چشمداشت انجام میدهند.
سوم: قدردان داشتهها هستند و آنها را مدام به خود یادآوری میکنند.
این سه ویژگی را در هر نقطه از کرهی زمین داشته باشیم، خوشبخت خواهیم بود. باید توجه داشت این ویژگیها در مورد آدمهایی نیست که به نان شب محتاج هستند؛ آنها موضوع بحث جداگانهای دارند. بحث بر سر افرادی است که شرایط زیست معمولی دارند و قادر به رفع نیازهای اولیهی خود هستند، اما از زندگی رضایت ندارند.
متغیرهایی هستند که ما هیچ کنترلی روی آنها نداریم (مثل بخش قابلتوجهی از رفتار دیگران، ژنتیک، وضعیت بازار و دو سوم وضعیت سلامتمان). بعضی متغیرها هستند که ما روی آنها تا حدی نفوذ داریم (مثل یک سوم سلامت، بخشی جزئی از رفتار دیگران و مسائل مالی) و بعضی از متغیرها نیز هستند که ما تقریباً به طور کامل روی آنها نفوذ داریم (مثل اهداف و طرز فکر). افراد خوشبخت، عمدهی تمرکز خود را روی بخش سوم متغیرها میگذارند.
#خوشبختی
زمان= ۲۳:۴۷
حجم= ۷ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍21❤11👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اولینهای تکراری
امروز درون خودروی بدون راننده چه حسی داریم؟ پنجاه سال بعد چطور؟
تصور کنیم سالها بعد یک نفر این ویدئو را ببیند. در مؤدبانهترین حالت، احتمالا پوزخندی میزند و با ترحم میگوید: «طفلکیها!» و شاید هم برای دوستانش ارسال کند و یک دل سیر بخندند.
در حالی که وقتی ویدئو را رد میکند، ویدئوی بعدی پیشرفتی حیرتانگیز از عصر خودش هست و او نیز با دوستانش به اندازهی امروز ما از دیدن آن ویدئو شگفتزده خواهند شد.
گذشتگان ما نیز حتما با دیدن اولین خودرو، اولین کمباین، اولین هواپیما، اولین گوشی همراه و بسیاری «اولین»های دیگر، شگفتزده شدهاند. اگر از آن شگفتزدگی، تصویری بود احتمالا با حس اولین بار سفر کردن با تاکسی بدون راننده، تفاوتی نداشت.
#جهان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
امروز درون خودروی بدون راننده چه حسی داریم؟ پنجاه سال بعد چطور؟
تصور کنیم سالها بعد یک نفر این ویدئو را ببیند. در مؤدبانهترین حالت، احتمالا پوزخندی میزند و با ترحم میگوید: «طفلکیها!» و شاید هم برای دوستانش ارسال کند و یک دل سیر بخندند.
در حالی که وقتی ویدئو را رد میکند، ویدئوی بعدی پیشرفتی حیرتانگیز از عصر خودش هست و او نیز با دوستانش به اندازهی امروز ما از دیدن آن ویدئو شگفتزده خواهند شد.
گذشتگان ما نیز حتما با دیدن اولین خودرو، اولین کمباین، اولین هواپیما، اولین گوشی همراه و بسیاری «اولین»های دیگر، شگفتزده شدهاند. اگر از آن شگفتزدگی، تصویری بود احتمالا با حس اولین بار سفر کردن با تاکسی بدون راننده، تفاوتی نداشت.
#جهان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍26👎1
تنهایی، مطلق نیست...
ما به تنهایی محکومیم؟
از نظر برنه براون (نویسندهی آمریکایی)، تنهایی حاصل میل شدید انسانها به شباهتها است. بنا به اعتقاد او، به تناسبی که ما تفاوتهای دیگران با خودمان را تحمل نمیکنیم، آنها را از دایرهی دوستی خارج میکنیم و بالاخره روزی میرسد که فقط خودمان در آن دایره میمانیم؛ چون هر انسان فقط خودش میتواند کاملا شبیه به خودش باشد.
چارلز بوکوفسکی، تنهایی را ناشی از مطلق دانستن مفهوم آزادی میداند. او میگوید حالتی از زندگی خود را تصور کنید که در آن شما هر ساعتی که دلتان بخواهد بیدار میشوید، با هرکسی به هرجایی که دلتان میخواهد میروید، هر زمان که بخواهید برمیگردید و هر کاری که دوست دارید انجام میدهید و هیچ محدودیتی ندارید. نام این حالت را چه میگذارید؟ آزادی یا تنهایی؟
تنهایی، محصول نگاه مطلق به سایر پدیدههاست. برای تنها نبودن، باید مفاهیم را به طور نسبی تعریف کرد. درست است که ما شباهتها را دوست داریم، اما اگر تفاوتها را نپذیریم، در جهان تفاوتها باید تنها باشیم. کنار دیگران بودن، حتما برای ما محدودیتهایی ایجاد میکند. اگر محدودیتها را مدیریت کنیم به آزادی میرسیم و اگر آنها را حذف کنیم، به تنهایی!
جالب است که خود تنهایی نیز مفهومی نسبی است. اگر بخواهیم برای همیشه به طور مطلق تنها باشیم یا برای همیشه به طور مطلق از تنهایی فرار کنیم، باز هم مفهوم تنهایی را نفهمیدهایم. ما گاهی به تنهایی نیاز داریم و گاهی باید از آن دوری کنیم. مدیریت تنهایی نیز نسبی است. بخشی از تنهایی به ما تحمیل میشود و در کنترل ما نیست. اما بخشی از آن، در کنترل ماست و میتوانیم با نگاه درست و نسبی به ماهیت پدیدهها، آن را مدیریت کنیم.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
ما به تنهایی محکومیم؟
از نظر برنه براون (نویسندهی آمریکایی)، تنهایی حاصل میل شدید انسانها به شباهتها است. بنا به اعتقاد او، به تناسبی که ما تفاوتهای دیگران با خودمان را تحمل نمیکنیم، آنها را از دایرهی دوستی خارج میکنیم و بالاخره روزی میرسد که فقط خودمان در آن دایره میمانیم؛ چون هر انسان فقط خودش میتواند کاملا شبیه به خودش باشد.
چارلز بوکوفسکی، تنهایی را ناشی از مطلق دانستن مفهوم آزادی میداند. او میگوید حالتی از زندگی خود را تصور کنید که در آن شما هر ساعتی که دلتان بخواهد بیدار میشوید، با هرکسی به هرجایی که دلتان میخواهد میروید، هر زمان که بخواهید برمیگردید و هر کاری که دوست دارید انجام میدهید و هیچ محدودیتی ندارید. نام این حالت را چه میگذارید؟ آزادی یا تنهایی؟
تنهایی، محصول نگاه مطلق به سایر پدیدههاست. برای تنها نبودن، باید مفاهیم را به طور نسبی تعریف کرد. درست است که ما شباهتها را دوست داریم، اما اگر تفاوتها را نپذیریم، در جهان تفاوتها باید تنها باشیم. کنار دیگران بودن، حتما برای ما محدودیتهایی ایجاد میکند. اگر محدودیتها را مدیریت کنیم به آزادی میرسیم و اگر آنها را حذف کنیم، به تنهایی!
جالب است که خود تنهایی نیز مفهومی نسبی است. اگر بخواهیم برای همیشه به طور مطلق تنها باشیم یا برای همیشه به طور مطلق از تنهایی فرار کنیم، باز هم مفهوم تنهایی را نفهمیدهایم. ما گاهی به تنهایی نیاز داریم و گاهی باید از آن دوری کنیم. مدیریت تنهایی نیز نسبی است. بخشی از تنهایی به ما تحمیل میشود و در کنترل ما نیست. اما بخشی از آن، در کنترل ماست و میتوانیم با نگاه درست و نسبی به ماهیت پدیدهها، آن را مدیریت کنیم.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍32❤5👏2👎1
با مادر چه بد میکنی؟
#محمدباقر_بهاردار
سالها قبل در کتابهای ابتدایی، مادری به فرزندش که با او بد رفتاری میکرد میگفت:
مگر خردی فراموش کردی؟
و دیدم که افرادی با مادرشان، مادر همهی مادرها چقدر جفا میکنند! همهچیزمان از طبیعت است؛ هوای پاک، آب، غذا و سلامتمان.
به دامان طبیعت میروی و از همه چیزش لذت میبری. سپاسگزاریت این است؟ درختش را میبُری، ذغال میکنی و آنچه جا میگذاری محلی سوخته و مقداری زباله است.
هیچ فکر کردهای اگر فردایی، خواستی باز از طبیعت لذت ببری و یا همین لذت را فرزندانت تجربه کنند، چه برایشان گذاشتهای؟ زباله؟
طبیعت خشک منطقهی ما بسیار آسیبپذیر است و جبران اشتباهات، بسیار دشوار. قدرش را بدانیم. تخریبش نکنیم.
#محیط_زیست
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#محمدباقر_بهاردار
سالها قبل در کتابهای ابتدایی، مادری به فرزندش که با او بد رفتاری میکرد میگفت:
مگر خردی فراموش کردی؟
و دیدم که افرادی با مادرشان، مادر همهی مادرها چقدر جفا میکنند! همهچیزمان از طبیعت است؛ هوای پاک، آب، غذا و سلامتمان.
به دامان طبیعت میروی و از همه چیزش لذت میبری. سپاسگزاریت این است؟ درختش را میبُری، ذغال میکنی و آنچه جا میگذاری محلی سوخته و مقداری زباله است.
هیچ فکر کردهای اگر فردایی، خواستی باز از طبیعت لذت ببری و یا همین لذت را فرزندانت تجربه کنند، چه برایشان گذاشتهای؟ زباله؟
طبیعت خشک منطقهی ما بسیار آسیبپذیر است و جبران اشتباهات، بسیار دشوار. قدرش را بدانیم. تخریبش نکنیم.
#محیط_زیست
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
😢32👍17❤2
مغالطهی احترام به عقاید دیگران
آیا در هر شرایطی باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟
من نسبت به عقیدهی شما میتوانم بیتفاوت باشم، اگر عقیدهی شما هیچ تأثیری در زندگی من نگذارد و مرا از حقی محروم نکند. اگر همسایهی من به پانزده خدا باور داشته باشد، ولی این باور او باعث نمیشود زبالههایش را جلوی خانهی من بریزد و مزاحمت صوتی و روانی برای من ایجاد کند، من به عقیدهی او دربارهی خدایان احترام میگذارم؛ یعنی به آن اهمیتی نمیدهم.
ولی اگر عقاید دیگری بر زندگی من اثر بگذارد، دیگر احترام بیمعناست. من باید به آن عقیده اهمیت بدهم. باید با شما وارد گفتوگو شوم. اگر اهل گفتوگو نیستید باید برای کاهش تأثیر عقاید شما بر زندگی خودم، دست به اقدام عملی و عقلانی بزنم. باید بتوانم از تحمیل عقاید شما بر زندگی خودم پیشگیری کنم.
این سخن دربارهی جملهی «عقاید مردم محترم است» هم صادق است. عقاید مردم محترم نیست، اگر زندگی خصوصی و حقوق اساسی دیگران را نقض کند.
@zistboommedia
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
آیا در هر شرایطی باید به عقاید دیگران احترام گذاشت؟
من نسبت به عقیدهی شما میتوانم بیتفاوت باشم، اگر عقیدهی شما هیچ تأثیری در زندگی من نگذارد و مرا از حقی محروم نکند. اگر همسایهی من به پانزده خدا باور داشته باشد، ولی این باور او باعث نمیشود زبالههایش را جلوی خانهی من بریزد و مزاحمت صوتی و روانی برای من ایجاد کند، من به عقیدهی او دربارهی خدایان احترام میگذارم؛ یعنی به آن اهمیتی نمیدهم.
ولی اگر عقاید دیگری بر زندگی من اثر بگذارد، دیگر احترام بیمعناست. من باید به آن عقیده اهمیت بدهم. باید با شما وارد گفتوگو شوم. اگر اهل گفتوگو نیستید باید برای کاهش تأثیر عقاید شما بر زندگی خودم، دست به اقدام عملی و عقلانی بزنم. باید بتوانم از تحمیل عقاید شما بر زندگی خودم پیشگیری کنم.
این سخن دربارهی جملهی «عقاید مردم محترم است» هم صادق است. عقاید مردم محترم نیست، اگر زندگی خصوصی و حقوق اساسی دیگران را نقض کند.
@zistboommedia
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍57👏4❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسئول خوشبختی!
آسیبِ روابط از جایی آغاز میشود که ما شریک عاطفی یا دوست یا اعضای خانوادهی خود را مسئول خوشبختی خود بدانیم. در دنیای واقعی، کسی قادر نیست چنین مسئولیتی را به مدت طولانی بپذیرد.
بهترین و واقعیترین شکل یک رابطه آن است که به جای وابستگی، سرشار از رفاقت، صمیمیت و احترام باشد.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
آسیبِ روابط از جایی آغاز میشود که ما شریک عاطفی یا دوست یا اعضای خانوادهی خود را مسئول خوشبختی خود بدانیم. در دنیای واقعی، کسی قادر نیست چنین مسئولیتی را به مدت طولانی بپذیرد.
بهترین و واقعیترین شکل یک رابطه آن است که به جای وابستگی، سرشار از رفاقت، صمیمیت و احترام باشد.
#رابطه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👏27👍9❤3
سفسطهی جهان عادل
در دبیرستان، معلمی داشتیم که به طور تصادفی نمره میداد. نمرهها بدون تصحیح برگههای امتحانی، وارد کارنامه شدند. به مدیر اعتراض کردیم و او هم به تصمیم معلم احترام گذاشت. سراغ معلم رفتیم و با عصبانیت گفتیم: «این نمرهها غیرمنصفانه است!» او با خونسردی پاسخ داد: «زندگی غیرمنصفانه است! به نفع شماست که هرچه سریعتر این اصل را بپذیرید.» آن روز میخواستیم گردن او را بشکنیم. اما الان که نگاه میکنم، این یکی از مهمترین درسهایی بود که در کل دوران دبیرستان آموختم.
میل ما به عدالت، بسیار شدید است و به سختی میتوانیم بیعدالتی را تحمل کنیم. همواره در گوشهی قلب هر انسانی این امید وجود دارد که بالاخره روزی عدالت در جهان برپا خواهد شد. انسانها به طور عمده باور دارند که دنیا ذاتا عادل است و اعمال نیک و بد، بالاخره روزی پاداش و سزای درخور خواهند یافت.
متأسفانه اینطور نیست. جهان هرگز عادل نیست. اگر با این حقیقت تلخ روبرو شویم و آن را بپذیریم، زندگی بهتری خواهیم داشت. این به آن معنا نیست که برای عدالت تلاش نکنیم؛ بلکه به آن معناست که نباید زندگی خود را معطل سفسطهی جهان عادل کنیم. بالغانه بپذیریم که جهان ما عادل نیست و زندگی خود را با پذیرش این واقعیت، پیش ببریم.
از کتاب «هنر خوب زندگی کردن»
اثر «رولف دوبلی»
#عدالت
#پذیرش
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
در دبیرستان، معلمی داشتیم که به طور تصادفی نمره میداد. نمرهها بدون تصحیح برگههای امتحانی، وارد کارنامه شدند. به مدیر اعتراض کردیم و او هم به تصمیم معلم احترام گذاشت. سراغ معلم رفتیم و با عصبانیت گفتیم: «این نمرهها غیرمنصفانه است!» او با خونسردی پاسخ داد: «زندگی غیرمنصفانه است! به نفع شماست که هرچه سریعتر این اصل را بپذیرید.» آن روز میخواستیم گردن او را بشکنیم. اما الان که نگاه میکنم، این یکی از مهمترین درسهایی بود که در کل دوران دبیرستان آموختم.
میل ما به عدالت، بسیار شدید است و به سختی میتوانیم بیعدالتی را تحمل کنیم. همواره در گوشهی قلب هر انسانی این امید وجود دارد که بالاخره روزی عدالت در جهان برپا خواهد شد. انسانها به طور عمده باور دارند که دنیا ذاتا عادل است و اعمال نیک و بد، بالاخره روزی پاداش و سزای درخور خواهند یافت.
متأسفانه اینطور نیست. جهان هرگز عادل نیست. اگر با این حقیقت تلخ روبرو شویم و آن را بپذیریم، زندگی بهتری خواهیم داشت. این به آن معنا نیست که برای عدالت تلاش نکنیم؛ بلکه به آن معناست که نباید زندگی خود را معطل سفسطهی جهان عادل کنیم. بالغانه بپذیریم که جهان ما عادل نیست و زندگی خود را با پذیرش این واقعیت، پیش ببریم.
از کتاب «هنر خوب زندگی کردن»
اثر «رولف دوبلی»
#عدالت
#پذیرش
#داستان_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍39👎3🤷♂2👏2💔1
معنی عزت نفس
#مصطفی_ملکیان🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
معنی سادهی عزت نفس آن است که انسان پیش خودش عزیز باشد.
اگر من حداقل یکی از سه ویژگی زیر را داشته باشم، عزت نفس خواهم داشت:
۱) به طور جدی خواستار آن باشم که دیگران حقوق مرا محترم بشمارند.
مگر کسی هم هست که این را نخواهد؟ بله! بسیاری از ما در عمل، دیگران را به رعایت نکردن حقوقمان دعوت میکنیم. مثلاً اگر من یک شوخی را دوست ندارم، به شخصی که با من آن شوخی را کرده است لبخند میزنم و حتی به او میگویم چقدر آدم بامزهای است. در واقع، با این کار به او میگویم که این پنجره برای ورود به حریم من باز است.
۲) معتقدم که میتوانم از آنچه که هستم بهتر بشوم.
اگر این مورد را بپذیرم، در واقع دو فرض را پذیرفتهام. اول اینکه پذیرفتهام که وضع من، بهترین نیست و نقصهایی در من وجود دارند و دوم اینکه آنقدر حقیر نیستم که نتوانم وضعم را بهبود دهم و به سمت وضعیت مطلوب حرکت کنم.
۳) معتقدم که «حق دارم» و «وظیفه دارم» که به خودم تکیه کنم.
به عبارت دیگر، «میتوانم» و «باید» به خودم تکیه کنم. من فقط وقتی میتوانم به خودم تکیه کنم که برای خود، عقلانیت و آزادی قائل باشم. به وسیلهی عقلانیت، درست و غلط و مصلحت خویش را تشخیص میدهم و همچنین، آزادی دارم که به تشخیص خود عمل کنم. برای تکیه بر خود، باید اهداف، ابزارهای رسیدن به اهداف، برنامهریزی و توان من عقلانی باشد.
واضح است که ما نیازهای فراوانی به انسانهای غیر از خودمان داریم، اما به آنها تکیه نمیکنیم، بلکه با آنها «داد و ستد» داریم. تکیه با داد و ستد دو تفاوت مهم دارد. اول اینکه، وقتی ما تکیه میکنیم، فقط گیرنده هستیم. اما در داد و ستد، ما هم گیرنده و هم دهنده هستیم. دوم اینکه، در داد و ستد، ابزار جابهجا میشوند (مثلاً در ازای گرفتن کالا، پول میدهیم). اما در تکیه، داد و ستد در ناحیهی هدف انجام میشود (مثلاً از کسی درس فیزیک یاد میگیریم و او در ازای آن از ما بخواهد نماز بخوانیم یا به پدر و مادرمان احترام بگذاریم).
#عزت_نفس
زمان= ۳۴:۵۳
حجم= ۲۶ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#مصطفی_ملکیان🎤
🎧فایل صوتی ضمیمه شده است🎧
معنی سادهی عزت نفس آن است که انسان پیش خودش عزیز باشد.
اگر من حداقل یکی از سه ویژگی زیر را داشته باشم، عزت نفس خواهم داشت:
۱) به طور جدی خواستار آن باشم که دیگران حقوق مرا محترم بشمارند.
مگر کسی هم هست که این را نخواهد؟ بله! بسیاری از ما در عمل، دیگران را به رعایت نکردن حقوقمان دعوت میکنیم. مثلاً اگر من یک شوخی را دوست ندارم، به شخصی که با من آن شوخی را کرده است لبخند میزنم و حتی به او میگویم چقدر آدم بامزهای است. در واقع، با این کار به او میگویم که این پنجره برای ورود به حریم من باز است.
۲) معتقدم که میتوانم از آنچه که هستم بهتر بشوم.
اگر این مورد را بپذیرم، در واقع دو فرض را پذیرفتهام. اول اینکه پذیرفتهام که وضع من، بهترین نیست و نقصهایی در من وجود دارند و دوم اینکه آنقدر حقیر نیستم که نتوانم وضعم را بهبود دهم و به سمت وضعیت مطلوب حرکت کنم.
۳) معتقدم که «حق دارم» و «وظیفه دارم» که به خودم تکیه کنم.
به عبارت دیگر، «میتوانم» و «باید» به خودم تکیه کنم. من فقط وقتی میتوانم به خودم تکیه کنم که برای خود، عقلانیت و آزادی قائل باشم. به وسیلهی عقلانیت، درست و غلط و مصلحت خویش را تشخیص میدهم و همچنین، آزادی دارم که به تشخیص خود عمل کنم. برای تکیه بر خود، باید اهداف، ابزارهای رسیدن به اهداف، برنامهریزی و توان من عقلانی باشد.
واضح است که ما نیازهای فراوانی به انسانهای غیر از خودمان داریم، اما به آنها تکیه نمیکنیم، بلکه با آنها «داد و ستد» داریم. تکیه با داد و ستد دو تفاوت مهم دارد. اول اینکه، وقتی ما تکیه میکنیم، فقط گیرنده هستیم. اما در داد و ستد، ما هم گیرنده و هم دهنده هستیم. دوم اینکه، در داد و ستد، ابزار جابهجا میشوند (مثلاً در ازای گرفتن کالا، پول میدهیم). اما در تکیه، داد و ستد در ناحیهی هدف انجام میشود (مثلاً از کسی درس فیزیک یاد میگیریم و او در ازای آن از ما بخواهد نماز بخوانیم یا به پدر و مادرمان احترام بگذاریم).
#عزت_نفس
زمان= ۳۴:۵۳
حجم= ۲۶ مگابایت
#آوای_توسعه
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
Telegram
attach 📎
👍27❤3👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انسان هستم، یک معتاد!
اعتیاد یک بیماری است و ما بدون هیچ مقاومتی باید بپذیریم که معتاد شدهایم. زن و مرد و کودک و پیر و جوان، همه دچاریم. ما یک جهانِ معتادیم. انسان، معتاد شده است. بیایید مقایسه کنیم:
✔️ به تعداد دفعاتی که ما گوشیهایمان را از جیبمان در میآوریم، کدام فرد سیگاری پاکت سیگارش را از جیبش بیرون میآورد؟
✔️ کدام مادهی مخدر به اندازهی موبایل ما را به دنیای دیگر میبرد؟
✔️ کدام معتاد با نداشتن مواد مخدر، بیشتر از هنگامی که گوشیمان کنارمان نیست، خشمگین و پرخاشگر میشود؟
بر هرکه بنگری به همین درد مبتلاست!
قبول کنیم که معتاد شدهایم. باید فکری کنیم. پیش از آنکه لبخندها، کودکیها، اشکها، آغوشها، کنار هم بودنها، دوستیها، خاطرهها و زیباییهای بیشتری را از دست بدهیم، باید فکری کنیم.
#فضای_مجازی
#معضل_اجتماعی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
اعتیاد یک بیماری است و ما بدون هیچ مقاومتی باید بپذیریم که معتاد شدهایم. زن و مرد و کودک و پیر و جوان، همه دچاریم. ما یک جهانِ معتادیم. انسان، معتاد شده است. بیایید مقایسه کنیم:
✔️ به تعداد دفعاتی که ما گوشیهایمان را از جیبمان در میآوریم، کدام فرد سیگاری پاکت سیگارش را از جیبش بیرون میآورد؟
✔️ کدام مادهی مخدر به اندازهی موبایل ما را به دنیای دیگر میبرد؟
✔️ کدام معتاد با نداشتن مواد مخدر، بیشتر از هنگامی که گوشیمان کنارمان نیست، خشمگین و پرخاشگر میشود؟
بر هرکه بنگری به همین درد مبتلاست!
قبول کنیم که معتاد شدهایم. باید فکری کنیم. پیش از آنکه لبخندها، کودکیها، اشکها، آغوشها، کنار هم بودنها، دوستیها، خاطرهها و زیباییهای بیشتری را از دست بدهیم، باید فکری کنیم.
#فضای_مجازی
#معضل_اجتماعی
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍27❤7😢4👏2🕊2
دروغ «خشکسالی سی ساله»
#کاوه_مدنی
«ایران وارد یک دوره خشکسالی ۳۰ ساله شده»!
همانطور که سالها تکرار کردهام، موضوع خشکسالی سی ساله از لحاظ علمی و تخصصی مردود است. یک زمانی کسانی این دروغ عجیب را به ناسا نسبت میدادند!
حتی اگر بپذیریم که در بیست سال گذشته دچار خشکسالی بودهایم (که در این نقطه از تاریخ ادعایی غیر علمیست)، هیچ عالم و متخصصی نمیتواند به شما بگوید که این دوره فقط سی سال طول میکشد و ده سال دیگر پایان مییابد.
کشور ما دچار ورشکستگی آبیست. چه ببارد، چه نبارد، ما آب کم میآوریم. چرا؟ چون خرجمان (مصرف آب) بیشتر از دخلمان (میزان آب تجدید پذیر) است. وقتی کم میآوریم از پساتدازمان (آب زیرزمینی) میخوریم.
چگونه میتوان آثار گسترده ورشکستگی آبی (سدهای خالی، تالابهای خشک، رودهای بیرمق، افت شدید آبهای زیرزمینی، فرونشست، گرد و غبار، بیابانزایی، آتش سوزی و مرگ جانداران) را ندید؟
اما با کمال تعجب برخی هنوز این مشکلات را موقت دانسته و منتظر معجزه و سخاوت ابرهای آسمانند. تا زمانی که همهی مشکلات بخش آب را بر گردن خشکسالی و تغییر اقلیم و دشمن و نفوذی و جاسوس و ابردزد بیفتد، فقط و فقط فرصتسوزی میشود و هزینهی تغییر بالا میرود. متاسفانه طبیعت برای انسان صبر نخواهد کرد تا عقلش سر جایش بیاید. هر چه جلوتر برویم، خساراتی که به محیط زیست میزنیم، جبرانناپذیرتر خواهند شد!
کشور ما به طور ذاتی کم آب است اما فقر آبی ندارد. همین حالا هم میتوان این وضعیت را پایان بخشید. با آب کمتر، محصول بیشتر و بهتر تولید کرد و وضعیت محیط زیست را بهبود بخشید. اما تاجر ورشکسته، قبل از دادن وعدهی دیگری به طلبکاران باید بپذیرد که شکست خورده است، روش تجارتش جوابگو نیست و هرچه بیشتر دست و پا برند، بیشتر در باتلاقی که خود ساخته، فرو میرود.
#ورشکستگی_آبی
@KavehMadani
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
#کاوه_مدنی
«ایران وارد یک دوره خشکسالی ۳۰ ساله شده»!
همانطور که سالها تکرار کردهام، موضوع خشکسالی سی ساله از لحاظ علمی و تخصصی مردود است. یک زمانی کسانی این دروغ عجیب را به ناسا نسبت میدادند!
حتی اگر بپذیریم که در بیست سال گذشته دچار خشکسالی بودهایم (که در این نقطه از تاریخ ادعایی غیر علمیست)، هیچ عالم و متخصصی نمیتواند به شما بگوید که این دوره فقط سی سال طول میکشد و ده سال دیگر پایان مییابد.
کشور ما دچار ورشکستگی آبیست. چه ببارد، چه نبارد، ما آب کم میآوریم. چرا؟ چون خرجمان (مصرف آب) بیشتر از دخلمان (میزان آب تجدید پذیر) است. وقتی کم میآوریم از پساتدازمان (آب زیرزمینی) میخوریم.
چگونه میتوان آثار گسترده ورشکستگی آبی (سدهای خالی، تالابهای خشک، رودهای بیرمق، افت شدید آبهای زیرزمینی، فرونشست، گرد و غبار، بیابانزایی، آتش سوزی و مرگ جانداران) را ندید؟
اما با کمال تعجب برخی هنوز این مشکلات را موقت دانسته و منتظر معجزه و سخاوت ابرهای آسمانند. تا زمانی که همهی مشکلات بخش آب را بر گردن خشکسالی و تغییر اقلیم و دشمن و نفوذی و جاسوس و ابردزد بیفتد، فقط و فقط فرصتسوزی میشود و هزینهی تغییر بالا میرود. متاسفانه طبیعت برای انسان صبر نخواهد کرد تا عقلش سر جایش بیاید. هر چه جلوتر برویم، خساراتی که به محیط زیست میزنیم، جبرانناپذیرتر خواهند شد!
کشور ما به طور ذاتی کم آب است اما فقر آبی ندارد. همین حالا هم میتوان این وضعیت را پایان بخشید. با آب کمتر، محصول بیشتر و بهتر تولید کرد و وضعیت محیط زیست را بهبود بخشید. اما تاجر ورشکسته، قبل از دادن وعدهی دیگری به طلبکاران باید بپذیرد که شکست خورده است، روش تجارتش جوابگو نیست و هرچه بیشتر دست و پا برند، بیشتر در باتلاقی که خود ساخته، فرو میرود.
#ورشکستگی_آبی
@KavehMadani
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍50👏8