💥انسانهای موفق شب های خود را چگونه میگذرانند؟
1)زود به تختخواب بروید و زود بیدار شوید (هر روز و شب در یک زمان)
2)وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از خواب کنار بگذارید و به جای آن کتاب بخوانید و یا با خانواده وقت بگذرانید.
3)هر شب به کارهایی که انجام دادید و یا ندادید فکر کنید.
4)برنامهی روز بعد خود را بچینید.
📚 #موفق
1)زود به تختخواب بروید و زود بیدار شوید (هر روز و شب در یک زمان)
2)وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از خواب کنار بگذارید و به جای آن کتاب بخوانید و یا با خانواده وقت بگذرانید.
3)هر شب به کارهایی که انجام دادید و یا ندادید فکر کنید.
4)برنامهی روز بعد خود را بچینید.
📚 #موفق
👍11🥰9👏1
داستان آموزنده: حتما بخوانید
مردی چهار پسر داشت.
آنها را به ترتیب به سراغ درخت ناکی فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود؛ پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در خزان به کنار درخت رفتند.
سپس پدرشان هر چهار فرزند را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.»
پسر دوم گفت: «نخیر، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»
پسر سوم گفت: «نخیر، درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام.»
پسر چهارم گفت: نخیر، درخت بالغی بود پربار از میوه ها و پر از زندگی و زایش.»
پدر لبخندی زد و گفت: هر چهار شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید.
شما نمیتوانید در باره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید. لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان بر می آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند.»
اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و زیبایی خزان را از دست داده اید.
مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند.
زندگی را فقط با فصلهای دشوار نبین. در راههای سخت پایداری کن. لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند.
#داکتر_جمشید_رسا
مردی چهار پسر داشت.
آنها را به ترتیب به سراغ درخت ناکی فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود؛ پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در خزان به کنار درخت رفتند.
سپس پدرشان هر چهار فرزند را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.»
پسر دوم گفت: «نخیر، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»
پسر سوم گفت: «نخیر، درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام.»
پسر چهارم گفت: نخیر، درخت بالغی بود پربار از میوه ها و پر از زندگی و زایش.»
پدر لبخندی زد و گفت: هر چهار شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید.
شما نمیتوانید در باره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید. لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان بر می آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند.»
اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و زیبایی خزان را از دست داده اید.
مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند.
زندگی را فقط با فصلهای دشوار نبین. در راههای سخت پایداری کن. لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند.
#داکتر_جمشید_رسا
👍9