اقتصاد رفتاری
9.14K subscribers
542 photos
140 videos
34 files
623 links
کانال تلگرامی دکتر مصطفی نصراصفهانی|موسسه بینش‌های رفتاری
Download Telegram
اقتصاد رفتاری pinned «⭕️◻️خدمات کارگزاری زیر نظر موسسه بینشهای رفتاری شعبه صادقیه کارگزاری دانایان(دانایان پارس سابق)، زیر نظر ما فعالیت میکند. ▫️انتخاب کارگزاری دانایان جهت مشارکت، بعد از تحقیقاتی مفصل و تجربه یکسال همکاری با کارگزاری بانک ملت(و راه اندازی شعبه) صورت گرفت. …»
⭕️◻️حکومت علی(ع) یا حکومت علوی؟

▫️اخیرا یکی از بانوان ارزشی فرمودند: آیت اله رئیسی به سبک امامان (ع) حکومت میکنند.

▫️یکی از شعارهای مردم در تظاهرات پیش از انقلاب هم این بود:
"سرنگون میکنیم نظام پهلوی را، برقرار میکنیم حکومت علی(ع) را..."

▫️▫️▫️اما سوال اساسی اینجاست:
اصلا شبیه امامان بودن ممکن است؟

▫️پاسخ را خود حضرت(ع) قاطع و شفاف داده اند:
"الا و انکم لاتقدرون علی ذلک، ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفت و سداد"
ترجمه:
"شما نمیتوانید مثل من باشید، ولکن میتوانید با ورع(دوری از موقعیتهای تعارض منافع) و اجتهاد و تلاش و پاکدامنی و راستی یاور من باشید"

▫️حضرت علی(ع) صراحتا میفرمایند که شما نمیتوانید مثل من حکومت کنید. راه حل پیشنهادی ایشان هم "ورع" داشتن است. واژه ورع به معنای فاصله انداختن بین دو چیز است.

▫️ورع یعنی اگر نمیتوانید مثل حضرت یوسف(ع) باشید، از حضور در موقعیت اجتناب کنید.

▫️در حکومتداری ولی ورع برطرف کردن موقعیت تعارض منافع است! در مورد اینکه واژه ورع در جمله مولا منظور همان برطرف کردن موقعیتهای تعارض منافع است بعدا باز هم خواهم نوشت.


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️اثر مخرب حبابیون!

به عنوان کسی که در زمینه حباب بازار سهام به طور تخصصی کار کرده ام همیشه بیش اطمینانی کسانی که در مورد حبابی بودن/نبودن بازار محکم حرف میزدند را محکوم میکرده ام.(اینجا و اینجا)

دوستان اقتصاد خوانده ایی که در تشخیص حبابی بودن یا نبودن بازار سطح استدلالشان با عامه مردم فرقی نداشت را هم تقبیح میکردم. یکی از آن موارد، استناد به نسبت p/e در یک زمان مشخص هست. در حالیکه صورت کسر اطلاعات "آینده" در یک بازه پیوسته را در خودش دارد، مخرج کسر فقط مربوط به یک سال "گذشته" است. (در این مورد اینجا نوشته بودم)

توئیترم را اینجا دنبال کنید.

✔️اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️داستان استااااد و شازده، قسمت پنجم
✍️محمد مشاری

(◀️لینک قسمت قبل: اینجا)

بنده خدا هنوز از موضوع بی خبر بود!

گمانه زنی ها توی فعالان بازار شروع شد. همون کسانی که تا دیروز به من میگفتن بفروش، در حال برنامه ریزی برای خرید بودند با این استدلال که شرکت حداقل 60% تعدیل داره!
یک هفته بعد نماد باز شد، بدون اینکه حجم قابل توجهی معامله بشه تو قیمت 550 تومن صف خرید سنگین شد.
همه جا حرف از سهام بود و تحلیل و گمانه های مختلف. طی 10 روز کاری سهم هر روز صف خرید بود و 40% دیگه بالا اومد. بالای 700تومن معامله میشد ولی هنوز عطش خریدارها سیراب نشده بود.

توی اتاقم نشسته بودم که منشی گفت: "یه آقایی تشریف آوردن شما رو ببینن." من معمولا توی شرکت مهمون نداشتم.
در باز شد. دیدم استاد با یه دسته گل و یه پاکت وارد شد. هاج و واج مونده بودم که چی بگم.

سلام کرد و بدون اینکه من چیزی بگم. صندلی رو کشید عقب و نشست و بی مقدمه شروع کرد به حرف زدن:
خدا رو شکر مشکل من و همسرم حل شد. خوب از سهامم چه خبر؟

سهام؟ کدوم سهامت؟

با زیرکی حرف رو عوض کرد و گفت:
خودش فهمید اشتباه کرده، با وساطت بزرگترها برگشت سر خونه و زندگیش.
یعنی قضیه دادن مهریه هوا شد؟
آره دیگه...
خوب خدا رو شکر
دیگه مزاحمت نمیشم، از این ورا رد میشدم گفتم یه سری بهت بزنم و بخاطر زحماتی که کشیدی تشکر کنم.

منتظر جواب من نموند و از جاش بلند شد.
استاد پاکت رو جا گذاشتید؟
نه! اون مال شماست! قابلی نداره!

وقتی رفت پاکت رو باز کردم. یه جعبه بود که داخلش یه ژیلت، یه افتر شیو و یه خمیر ریش بود، یه پاکت نامه هم روش بود. پاکت رو باز کردم دیدم یه چک بانکی 20 میلیونی توشه!

قیمت سهم به 800 تومن رسیده بود که استاد زنگ :
سلام. من 5 تومن پول دارم به نظرت از همین سهم بخرم؟
یعنی میخوای تک سهم شی؟!

خودش فهمید دارم طعنه میزنم، با ناراحتی گفت:
بابا حالا ما یه چیزی گفتیم!
چرا فکر میکنی باید دوباره از همین سهم بخری؟
خوب خوب داره میره بالا.
گفتم شما هم دچار سندروم "ذهن روند اندیش" شدید.
اینی که گفتی یعنی چی؟
گفتم ذهن روند اندیش ،توانایی تفکر منطقی رو از دست میده و به صورت افراطی فکر میکنه روندها ادامه دارند، یعنی اگر قیمت ها رو به پایین باشه فکر میکنه که این روند حالا حالا ادامه داره و وقتی قیمتها رو به رشد باشه فکر میکنه تا همیشه همینطوره.ذهن روند اندیش در قیمتهای بالا میخره چون فکر میکنه این روند ادامه داره و میتونه بالاتر بفروشه و در قیمتهای پایین نمیخره چون فکر میکنه قیمتها پایین تر میاد! تا حالا ندیدی وقتی چیزی(کالایی) گرون میشه مردم برای خرید هجوم میارن؟

چند لحظه ای سکوت بین ما برقرار شد.
الو استاد ؟؟الو قطع شد؟؟
نه نه داشتم گوش میدادم.خوب با این 5 تومن چی بخرم؟
گفتم همون سهام
یه دفعه آمپرش رفت بالا. از پشت تلفن چهره برافروخته اشو تصور کردم.
منو مسخره کردی شازده؟ منو دست انداختی؟ تا الان بالا منبر داشتی چی میگفتی پس؟ همون سهم رو بخر اما نه با اون دلیل که خودت گفتی؟(قیمتش داره بالا میره)
پس با چه دلیلی؟
با این دلیل که این سهم یک سهام ارزشیه!!
این ارزشی ارزشی که هی میگی معیارش چیه؟چطوری شناسایی میشه؟
گفتم عوامل زیادی باید بررسی بشه اما در مورد این سهم ارزش بازار سهم با ارزش دفتری اختلاف زیادی نداره و این یعنی احتمال افزایش قیمت بیشتر از احتمال کاهش قیمته!
خوب پس 5 تومن بخر.

سهم یه چند روزی همون جاها درجا زد.
اخبار حکایت از اون داشت که آمریکا در پی تدارک یه حمله همه جانبه به افغانستانه، طالبان کل افغانستان رو گرفته بود. بوش پسر ماجراجو تر از اون چیزی بود که تحلیل گرای سیاسی فکر میکردند.
توی بازار اکثر افراد فکر میکردند که شرایط به شدت داره خراب میشه.

استاد زنگ زد!
بفروشیم دیگه؟
چرا؟
خوابی یا خودت رو زدی بخواب!
هچکدوم
خونتون تلویزیون نداری شازده؟؟
چطور مگه؟
شازده!! آمریکا داره میاد بغل گوشمون! صدای جنگ میاد! بوی باروت!ریسک سیستماتیک که میگن همینه دیگه!این جرج بوش دیوانه اس اگر هوس کرد یه موشک اینوری بفرسته چه خاکی تو سرمون بکنیم؟
تو دلم گفتم خاک کاهو!!
من هستم با سهم، شما اگر میخواهید، بفروشم براتون.

به شک افتاده بود!! تصمیم گیری براش سخت شده بود.
خوب حداقل نصفشو بفروشیم؟
اختیار با شماست.من فروشنده نیستم.
بفروش نصفه سهام منو ،بفروش.

نصف سهام استاد رو فروختم. جنگ شروع شد و کلیت بازار یه افت سنگینی کرد. استاد پیامک زد:
شازده
جواب دادم:
در خدمتم.

جواب نداد، اونجا بود که فهمیدم شازده علاوه بر معنای تحقیری یه کارکرد دشنامی هم داره.


◀️ادامه دارد...(لینک قسمت بعد: اینجا)

✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️داستان استااااد و شازده، قسمت ششم
✍️محمد مشاری

(◀️لینک قسمت قبل: اینجا)

جواب نداد، اونجا بود که فهمیدم شازده علاوه بر معنای تحقیری یه کارکرد دشنامی هم داره!

گزارش 12 ماهه شرکت اومد روی کدال، تو یادداشتهای توضیحی ریز فروش محصولات رو داشتم نگاه میکردم که با یه محصول جدید روبرو شدم که کلا هم صادر شده بود. از هر کی پرسیدم، هیچ کس اطلاعی نداشت. به شرکت هم زنگ زدم؛ یه جور عجیب و غریبی از دادن اطلاعات در مورد محصول جدید امتناع میکردن. محصول جدید انگار یه چیزی مثل مواد مخدر بود، وجود داشت ولی کسی در موردش صحبت نمیکرد، خودم اسمش رو گذاشته بودم "اسمشو نبر"!

آگهی دعوت به مجمع عمومی سالیانه شرکت منتشر شد. به قصد سر در آوردن از "اسمشو نبر"(محصول جدید شرکت) رفتم مجمع.

نوبت به سوالات سهامداران رسید. به عنوان اولین سوال کننده میکروفون رو گرفتم.

ریس هییت مدیره شرکت ریس مجمع بود. یه راست رفتم سر اصل مطلب:
این محصول جدید که توی گزارشات اومده چیه؟
یک محصول فرعی هستش که بصورت آزمایشی تولید کردیم.
این مبلغ درشت آزمایشی نمیتونه باشه!!
چرا هست، هنوز به فرمول اصلی نرسیدیم.
پس شما "محصول آزمایشی " رو صادر کردید؟ چه جالب!!!

پچ پچ توی حضار شروع شد!!

گزارش 3 ماهه ابتدایی شرکت نشون میده که این محصول آزمایشی 2 برابر گزارش 12 ماهه تولید شده و کلا هم فروش رفته یا بهتره بگم صادر شده!!

مدیر مجمع کلافه شده بود، اصلا دوست نداشت جواب سوالات رو بده. کنار مدیر مجمع مدیر عامل شرکت نشسته بود که داشت روی کاغذ تندتند چیزی می نوشت. مکالمه من با مدیر مجمع داشت مجمع رو متشنج میکرد که یکی از نیروی های خدماتی کاغذی رو که مدیرعامل روش یادداشت نوشته بود آورد داد دست من. خیلی بد خط نوشته بود:
خواهش میکنم، این مسئله مربوط به امنیت ملی کشوره، من به همه سوالات شما بعد از جلسه پاسخ میدم، دیگه ادامه ندید.

حس کردم که مدیر عامل میخواهد مدیر مجمع رو از گوشه رینگ خارج کنه. قصد نداشتم کوتاه بیام. یه لحظه با مدیرعامل چشم تو چشم شدم؛ دیدم مثل ژاپنی ها کف دو تا دستاشو چسبونده به هم و داره التماس میکنه که ساکت شم. ساکت شدم.

بعد از مجمع مدیرعامل دعوتم کرد به اتاقش. تا نشستیم گفت:
نسکافه که میخوری؟
یاد نسکافه استاد افتادم سه بار پشت سر هم گفتم:
نه نه نه....

با تعجب بهم نگاه کرد و دستور داد دو تا چای بیارن.
یه مقدار از خودش حرف زد و کارهایی که تو مدت تصدی پست مدیرعاملی تو شرکت انجام داده. بعدش رو به من کرد و گفت:
شما کجایی؟ وچکار میکنی؟!
با بی میلی و خیلی کوتاه جوابش رو دادم که یعنی برو سر اصل مطلب.
انگار مردد بود چیزی رو که مد نظرش بود بگه یا نه؟
خوب اگه تو کارگزاری هستی، برای من و خانواده ام هم سهم بخر؛ البته به شرطی اینکه اطلاعات معاملات من محرمانه بمونه.

باشه! چی بخرم؟
هه هه هه خوب معلومه دیگه!! از سهام همین شرکت رو دیگه.
باشه، کد بورسی خودتون و خانواده رو بهم بگین.
کد بورسی چیه؟
کدی که با اون میشه معامله کرد.
نداریم!!!
با تعجب نگاهش کردم؛ گفتم مدارک بدید براتون کد میگیرم.حالا میرید سر اصل مطلب؟؟؟

یه مقدار جا خورد و با دلخوری گفت:
همین که خودم دارم میخرم نشونه خوبی نیست؟؟
گفتم تو آمریکا یه شاخصی هست با نام " شاخص معاملات پرسنل"! اطلاعات خرید و فروش پرسنل شرکتها روی سهام شرکتی که خودشون توش کار میکنن بصورت روزانه افشا میشه.

چه جالب!! خوب به چه دردی میخوره؟!
مدیران و پرسنل شرکت "اطلاعات نهانی " دارند، یعنی همیشه یه "عدم تقارن اطلاعات" بین پرسنل و مدیران شرکت و سهامداران وجود داره؛ پرسنل زودتر از سهامداران از قراردادها، محصولات و سایر مسایل تاثیرگذار بر سود و زیان شرکت مطلع میشن. این شاخص تاثیر اطلاعات نهانی رو کم میکنه! چون تحلیل گران خرید و فروش های پرسنل رو به عنوان یه اطلاعات مفید تجزیه و تحلیل میکنند.

چه جالب! بعد این شاخصی رو که گفتی، چرا تو ایران نداریم؟

با بی حوصلگی گفتم:
تو ایران خیلی چیزها رو نداریم!!!

دیگه فهمید که نمیتونه حاشیه بره. چای رو تا ته سر کشید و گفت:
خبر داری که توی افغانستان جنگه؟
کی خبر نداره؟

◀️ادامه دارد...(لینک قسمت بعد: اینجا)

✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
👍1
72-73.pdf
208.4 KB
⭕️◻️گفتگوی بنده با هفته نامه وزین تجارت فردا با موضوع سرمایه گذاری و جنبه های رفتاری


✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️◻️دزدی به بهانه جنگ با خدا!

به صحبتهای سعید لیلاز در ویدئوی فوق نمیتوان هیچ اشکالی وارد کرد، چون واقعیت است!

▫️در قرآن کریم ربا، جنگ با خدا توصیف شده. و همین بهانه سرکوب نرخ بهره در ایران شده است.

▫️وقتی نرخ تورم بالاتر از نرخ بهره هست یعنی هر کس بتواند بیشتر وام بگیرد(و کالا یا دارایی بخرد) به مرور زمان ثروتمندتر خواهد شد.(یک فرمول ریاضی ساده!)

▫️حالا اگر همه عقلانیت اقتصادی داشته باشند چه اتفاقی می افتد؟ همه هجوم می آورند تا وام با نرخ بهره منفی بگیرند.

عده ای از نامزدهای دریافت وام را میتوان به بهانه نداشتن وثیقه حذف کرد.

عده ای دیگر را میشود با احادیث و آیات و روایات فریب داد و منصرفشان کرد.

▫️خلاصه اینکه انواع روشها به کار میرود تا این گوشت قربانی(رانت نرخ بهره منفی) نصیب عده ای خاص بشود.

▫️اگر کسی چشم بینا(همان بصیرت که آقای خامنه ای تاکید میکنند) داشته باشد میبیند که حکایت سیستم بانکداری ما دقیقا شبیه حکایت کامیون مرغی است که کنار جاده چپ کرده و همه در تلاش برای برداشتن مقدار بیشتری از آن هستند!

توسعه یعنی عبور از همین توحشها ...

✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️داستان استااااد و شازده، قسمت هفتم
✍️محمد مشاری

(◀️لینک قسمت قبل: اینجا)

کی خبر نداره؟
خوب این محصول جدید که ما صادر کردیم مربوط میشه به جنگ توی افغانستان.
شرکت تولید کننده ماده اولیه شوینده چه ربطی به جنگ افغانستان داره؟
قول میدی این حرفها پیش خودمون بمونه؟
بله حتما.
ما قبل از این نفت رو از پالایشگاه می‌خریدیم و بعد از به اصطلاح برشهایی که روی نفت می دادیم ماده اولیه شوینده رو ازش استخراج می‌کردیم و باقی مونده نفت رو به پالایشگاه برگشت می دادیم.جنگ افغانستان هنوز شروع نشده بود که یه تاجر افغان اومد اینجا، باور کردنی نبود؛ کل فرآیند تولید و فرمول‌ها رو می‌دونست، از ما خواست که ماده باقی مونده رو که به پالایشگاه برگشت می‌دیم با یه ماده دیگه ترکیب کنیم و همه رو به اون بفروشیم. قیمت پیشنهادیش هم خیلی بالا بود. ما اول فکر کردیم سر کاریم ولی اون برای محموله اول 4 میلیون دلار بصورت نقد با چمدون به ما تحویل داد. ما کار رو شروع کردیم برای محصول جدید از وزارت صنایع درخواست پروانه محصول کردیم. اونا هم نمی‌دونستند این محصول به چه دردی میخوره، نه ما می‌دونستیم نه وزارت صنایع باورت میشه؟؟ چشمام از تعجب گرد شده بود!! خلاصه پروانه محصول جدید صادر شد! محصول جدید هر روز با چند ده تانکر راهی افغانستان می‌شد. تاجر افغانی هم قبل از تکمیل محموله پول محموله قبلی رو می داد. جنگ که شروع شد، درخواستهای تاجر افغان دو برابر شد. یه شب تو خونه خواب بودم که مامورها دستگیرم کردن، بعدها فهمیدم غیر از من همه اعضای هییت مدیره و مدیران شرکت هم دقیقا راس همون ساعت دستگیر شدن.

مثل کسی که داره شعبده بازی می‌بینه، محو صحبتهای مدیرعامل شده بودم، دوست نداشتم حرفهاش تموم بشه.

خوب به چه جرمی دستگیرتون کردند؟؟
همکاری با دولت متخاصم؟؟
اه دولت متخاصم کیه؟
چیزی که تاجر افغان از ما می‌خرید "سوخت جت" بود، آمریکایی‌ها برای هواپیماهاشون نیاز داشتن. در واقع آدرس ما رو، فرمول رو و سایر اطلاعات رو خود آمریکایی‌ها در اختیار تاجر افغان قرار داده بودند!! تا قبل از این جنگنده‌های آمریکایی برای سوخت‌گیری باید می‌رفتن خلیج فارس و از روی ناوهای هواپیما بر سوخت‌گیری می‌کردند که به علت بعد مسافت این کار اصلا به صرفه نبود.

یاد ناظم دوران مدرسه افتادم که میگفت «یه جوری بگید: مرگ بر آمریکا که صداتون کاخ سفید رو بلرزونه»، بنده خدا حق داشت؛ عجب موجودات پیچیده‌ای هستند این آمریکایی ها.

خوب بعدش چی شد؟مهندس!
هیچی یه 24 ساعتی مهمون برادرها بودیم که متوجه شدن ما اصلا نمی‌دونستیم اینی که تولید می‌کنیم چی هست!!

دو نفری با هم زدیم زیر خنده.

بعدش هم شورای امنیت ملی فروش این محصول رو بلا مانع اعلام کرد. دیگه تاجر افغان نمیاد، مستقیم به خود آمریکایی‌ها می‌فروشیم. ولی خیلی تاکید دارن که این موضوع پنهان بمونه، البته فقط ما نیستم، آمریکایی‌ها تو چند زمینه دیگه جهت پشتیبانی نیروهاشون از کمک ایرانی‌ها استفاده می‌کنند.

یاد آقاجونم افتادم، خدا بیامرز دو تا تکه کلام معروف داشت:
1)سیاست پدر و مادر نداره
2)هر کی خر باشه ما پالونشیم.
اولی رو برای اینکه بچه هاش قاطی سیاست نشن میگفت، دومی رو برای اینکه اثبات کنه من کاسب هستم و کاری به این و اون ندارم .

مدیر عامل شرکت مهندس شیمی بود و خوشبختانه سواد مالی‌اش در حد اکابر، خیلی مرموزانه اطلاعاتی رو که نیاز داشتم ازش گرفتم.

بهش قول دادم که برای خودش و خانوادش کد بورسی بگیرم و یه اعتبار با نرخ بهره صفر.
نفهمیدم تا خونه چطوری برگشتم اینقدر که سناریوهای مختلف رو بررسی کردم سرم داشت می‌ترکید، حس کردم اعداد از چشمام دارن می‌زنن بیرون.

تا رسیدم خونه کامپیوترم رو روشن کردم؛ با محافظانه‌ترین حالت شرکت می‌تونست 600 تومن سود بسازه و با یه نسبت (P/E) 10 که مختص همون صنعت بود قیمت سهم می‌شد 6000 تومن! باور کردنی نبود سهمی که 500 تومن خریده بودم می‌خواست بشه 6000 تومن! 1100% سود باور کردنی نبود...


◀️ادامه دارد...(لینک قسمت بعد: اینجا)

✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
👍1
⭕️◻️داستان استااااد و شازده، قسمت هشتم
✍️محمد مشاری

(◀️لینک قسمت قبل: اینجا)

1100% سود باور کردنی نبود... این سود باور کردنی نبود. هنوز هم باور کردنی نیست. دلم برای استاد سوخت!!!
موجودی حساب بانکی‌ام رو چک کردم و یه پیامک به مدیر مالی شرکت زدم و در مورد حد اعتباری استفاده نشده شرکت پرسیدم.
مثل روانی‌ها دور اتاق می‌چرخیدم و با خودم حرف می‌زدم. خسته که شدم تلویزیون رو روشن کردم اخبار داشت جنگ افغانستان رو نشون می‌داد. جنگنده‌های آمریکایی اشتباهی به یه مراسم عروسی حمله کرده بودند. کلی آدم کشته شده بود. تلویزیون با بی‌رحمی تصاویر کشته شده‌ها رو نشون می‌داد. اعصابم ریخت بهم. یاد زمانی افتادم که تهران موشک بارون بود، موشک‌های عراقی مدرسه ما رو زده بودند، مدرسه ما سه شیفته بود من شیفت دوم می‌رفتم، ساعت 11 تا 3 بعدازظهر، موشک ساعت 9 خورده بود ....بی اختیار رفتم به اون دوران، بابا جبهه بود و ما شب‌ها به خاطر بمباران، زیر پله؛ توی راهرو می‌خوابیدیم. برادر کوچکم از ترس لکنت زبون گرفته بود و اکثر شب‌ها وقتی ما خواب بودیم، با صدای گریه مادرم از خواب بیدار می‌شدیم، ما تنها بودیم و مادرم تنهاتر. ما ترسیده بودیم و مادرم ترسیده‌تر...
من همیشه از جنگ متنفر بودم، هنوز هم هستم، از خودم خجالت کشیدم چرا بدی‌های جنگ رو فراموش کردم و می‌خواهم از پول جنگ به منفعت برسم.

مثل وحشی‌ها کامپیوترم رو روشن کردم، هر چی فایل مربوط به شرکت بود پاک کردم. اونجا بود که فهمیدم حرف آقاجون (هر کی خر باشه ما پالونشیم) چقدر بی منطقه! با خودم گفتم: «آقاجون خدا رحمتت کنه ولی این حرفت چرت بود.»

شب خوابم نبرد! سوالات مثل زامبی‌ها از سر و کولم بالا می‌رفتن!

مگه تو گفتی جنگ کنن؟
بدبخت میخوای نون تو خون مردم افغانستان بزنی.
آمریکا داره با طالبان میجنگه، نه با مردم!!
این همه سهم برو یه چیز دیگه بخر!
بخت یه بار در خونه آدم رو می‌زنه، خر نشو!!

تا صبح خوابم نبرد و همش از این شونه به اون شونه می‌شدم.

دو راهی بدی بود!! نفرت از جنگ، عشق به پول!!

یادمه یکبار یکی بهم گفت: «چرا سهام شرکت‌های خودروسازی رو نمی‌خری؟»، گفتم «من پول تو خون نمیزنم! این ماشین ایمنی نداره، مردم جونشون رو گذاشتن کف دستشون....»

حالا کائنات داشت امتحانم می‌کرد! حس یه قاضی رو داشتم که می‌خواد رشوه کلان بگیره و به ناحق حکم صادر کنه.

صبح اول طلوع کفش‌های کوهنوردی رو پام کردم و زدم بیرون. همون مسیر همیشگی، تجریش، دربند، یک نفس تا جان پناه «شیر پلا»، بعد از ایستگاه شیر پلا کنار رودخونه رو که مستقیم می‌رفتی بالا یه تخت سنگ صاف بود که می‌شد روش نشست و حتی روزهایی که آفتاب تند نبود، می‌شد دراز کشید و خیره شد به آبی آسمون.

کفشهامو درآوردم و پاهای خسته و دم کردمو کردم تو آب رودخانه‌ای که از ذوب شدن برف‌ها درست شده بود. چند دقیقه بیشتر دوام نیاوردم از بس که آب سرد بود.
رفتم روی تخته سنگ دراز کشیدم و مثل همیشه که گیر می‌کردم سر دوراهی با خودم خلوت کردم.

در اقتصاد کلاسیک فرض «انسان منطقی» و «تصمیمات عقلانی» سال‌ها بود که از سوی دانشمندان «اقتصاد رفتاری» مورد حمله قرار گرفته بود، آن‌ها انسان‌ها را افرادی «عادی» و نه لزوما منطقی فرض می‌کردند، حالا روی این تخته سنگ انگار انسان منطقی با انسان اخلاقی در نبرد بود! انسانِ منطقیِ درونِ من به «حداکثرسازی ثروت» مرا رهنمون می‌ساخت و انسانِ اخلاقیِ درونِ من به «حداکثر سازی رضایت خاطر» مرا راهنمایی می‌کرد.
بیشتر از دو ساعت روی تخته سنگ دراز کشیدم، نشستم، چمباتمه زدم... فایده‌ای نداشت با خودم صفر-صفر مساوی شدم! نتونستم به جمع‌بندی برسم. نگاهم فرستادم تو آسمون و از کائنات کمک خواستم! از کائنات خواستم یه نشونه برام بفرسته، شرط کردم اگر نشونه‌ای نفرسته، همه سهامم رو بفروشم! این اولین و آخرین باری بود که با این روش تصمیم اقتصادی گرفتم!! می‌شد بهش بگی «تصمیم گیری شهودی». تو راه برگشت تلفنم زنگ زد؛ مدیر مالی شرکت بود.


◀️ادامه دارد...(لینک قسمت بعد: اینجا)

✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️جلگه اصفهان، بحران آب و فروپاشی تمدنی
✍🏼مصطفی نصراصفهانی

تصور کنید در ویلا (یا باغ-خانه) شما، یک شاخه از رودخانه وارد می‌شود و شما می‌توانید از آن انشعابی که در خانه‌تان وارد می‌شود خم شده و با سبد آشپزخانه ماهی بگیرید! این تصویری است که مادر من از دوران بچگی‌اش در اصفهان ترسیم می‌کند. مادر متولد ۱۳۲۸ است و احتمالا این صحنه ها در دهه ۱۳۳۰ بوده است. بی‌ربط نیست که اصفهان در شعر ملک‌الشعرای بهار با عنوان «به اصفهان رو»، «بهشت ثانی» لقب گرفته است!

▫️به اصفهان در هیچ بازه ای از تاریخ به این اندازه تشنگی تحمیل نشده است. شاهد این مدعا اینکه هیچ قناتی در شهر اصفهان و بسیاری از شهرهای نزدیک آن وجود ندارد. اهالی اصفهان هیچگاه در تاریخ به قنات احساس نیاز نکرده اند!

▫️گویا اصفهان در ایران باستان شهرکی نظامی، و محل اجتماع سربازان از سایر شهرهای ایران، بوده است و نام‌های «اسپاهان» و «سپاهان» هم ریشه در همان داشته است. بنا به قول حمزه اصفهانی در کتابی که هزار سال پیش نوشته است، اصفهانی‌ها خود را حاملان درفش کاویانی (پرچم کاوه آهنگر، که با آن ضحاک را شکست داد) می‌دانسته‌اند. اساسا خود کاوه هم یک آهنگر اصفهانی بوده است.

▫️رودخانه زاینده رود، که به واسطه چشمه‌های در مسیر، «زاینده»رود نام گرفته، اصفهان را تبدیل به یک جلگه کرده بوده است. جریان آب از کوه‌های زاگرس به سمت این جلگه باعث سرسبزی این منطقه شده بوده است و همیشه تاریخ، اصفهان سرسبز بوده است. حتی در خشکسالی‌های کوتاه و مقطعی که رودخانه خشک می‌شده است، آب‌های زیرزمینی انقدر زیاد بوده‌اند که درختان خشک نمی‌شده‌اند.(درخت چنار مسجد لنبان که مربوط به قرن 11 بود اخیرا و بعد از انتقال آب به یزد خشک شد)

▫️از همان دوران باستان، و بخصوص در زمان صفویه که اصفهان پایتخت رسمی کشور می‌شود، جهت استفاده بهتر از آب زاینده رود و توزیع آن در کل سطح شهر، برنامه‌ریزی و طراحی صورت گرفته بوده است. دقیق‌ترین مهندسی موجود مشهور به طومار شیخ بهایی است. شاید بتوان مهندسی توزیع آب در سطح شهر اصفهان که از طریق کانال‌هایی با نام محلی «مادی» انجام می‌شد را یک شاهکار مهندسی هم وزن حمام شیخ‌بهایی، که فقط با یک شمع گرم می‌شده است، دانست. این شبکه توزیع هوشمند آب، شبیه مویرگ‌های یک برگ، باعث شده بوده است که نه تنها فقط اطراف رودخانه، بلکه سطح بسیار وسیعی از شهر بسیار سرسبز باشد. سرسبزی زیبایی که امروزه در خیابان چهارباغ عباسی و خیابان عباس‌آباد اصفهان می‌بینیم در همه جای شهر و حتی چگال تر وجود داشته است. قدیمی‌ترها از شنا کردن کودکان در جوی‌های فرعی که از کانال‌های فرعی منشعب می‌شدند هم خاطره دارند.

▫️از قدیم الایام، ساحل زاینده‌رود محل تمرین موسیقی و آواز بوده است و به طور مشخص زیر پل خواجو، محل رشد و نمو خوانندگان و موسیقی‌دانان بزرگ ایرانی بوده است؛ تار شهناز، نی کسایی و صدای تاج و ... همه از این جریان آب انرژی می‌گرفته‌اند!

▫️اما حالا این رود خشک شده است، باغ‌ها در حال خشک شدن هستند و دیوارهای آثار باستانی به واسطه فرونشست زمین در حال ترک خوردن هستند. دیگر کمتر مثل سابق گروه‌های موسیقی را می‌بینید که کنار رودخانه به تمرین مشغول باشند و سختی داستان اینجاست که آثار خشکسالی دیگر از بین نخواهد رفت. یعنی فرونشست زمین باعث می‌شود حتی اگر زمانی مجددا آب جریان پیدا کند، اکوسیستم به حالت قبلی خود بازنگردد! ایران اسلامی که زمانی شیخ بهایی را از لبنان به اصفهان می‌کشاند و آن شاهکارهای بیشمار را به وجود می‌آورد، الان توانایی مدیریت بحران را ندارد و ذینفعان مختلف، بجای بحث منطقی و مبتنی بر «دانش حقوق» و «دانش محیط زیست»، سوگیرانه موضعگیری می‌کنند. وسط این بحران، اصفهان نقش تمدنی بزرگی دارد و می‌توان فروپاشی اصفهان را فروپاشی تمدنی ایران دانست!

▫️در راستای وظیفه همفکری برای حل بحران، سعی می‌کنم بیشتر مطلب بنویسم. قبلا در مورد ساختار قدرت ملوک‌الطوایفی و بحران آب در اینجا نوشته بودم. در آینده مطالبی با عنوان «بحران آب و شفافیت»، «بحران آب و حقوق مالکیت» و «بحران آب از توزیع تا تخصیص» خواهم نوشت. با ما همراه باشید....

✔️موسسه بینش‌های رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
2
⭕️◻️نظرسنجی

بنظر شما این دو حرکت تا چه اندازه میتواند به بالا رفتن قیمت سهام شرکتها کمک کند؟ 1- وابسته کردن پاداش مدیران شرکتهای بورسی به ارزش بازار شرکت. 2- حذف مالیات بر خرید و فروش و وضع مالیات بر عایدی سرمایه ۱۰درصدی.
Anonymous Poll
50%
تاثیر چندانی ندارد
50%
بشدت اثرگذار است
⭕️◻️ابلاغیه به موقع؟!

قبلا در مورد اینکه نرخ ارز موثر برای شرکتهای صادراتی به نرخ نیما نزدیک است در اینجا نوشتم.

توضیح دادم که نوسان بالا و پایین نرخ بازار آزاد از کانال نرخ موثر بر سودسازی شرکتهای بورسی اثرگذار است.

ابلاغیه چند روز پیش بانک مرکزی مبنی بر عدم الزام شرکتهای صادراتی به فروش ارز به قیمت تثبیتی نیما در واقع دست این شرکتها را باز میگذارد.

اثر این ابلاغیه دوگانه است:
1- کاهش نرخ بازار آزاد ارز
2- و همزمان افزایش نرخ موثر بنگاهها.


قبلا بازار سهام در واکنش به افزایش چند صدتومانی نرخ موثر ارز سبزپوش میشد، در حالیکه افزایش حاصل از این ابلاغیه چندهزار تومان است!

آیا بازار واکنش متناسب و سازگار با واکنشهای قبلی خواهد داشت؟!


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
سیاست خارجی - تصمیم شاخص دوم
پویا ناظران
⭕️◻️لزوم توجه مذاکره کنندگان به نظریه بازیها

در فایل صوتی پیوست، پویا ناظران به خوبی توضیح میدهد که چرا خروج آمریکا از برجام برای آنها هزینه ای نداشت(حداقل اینطور فکر میکردند).

راه حلی شهودی(به عنوان کف انتظار از مذاکره کنندگان و طراحان سیاست خارجی را) هم ارائه میکند.

با اینحال، راه حل سرپایی فوق، باید شروعی برای اصلاحاتی اساسی در سیستم دیپلماسی کشور باشد.

آنچه ایشان در این فایل صوتی میگوید مورد تایید بنده است و حداقل کاری که انتظار دارم دوستان پشت صحنه مذاکرات انجام دهند این است که حتما آن را بارها شنیده و در جلسات همفکری، به روش طوفان فکری روی جزئیات اجرایی آن بحث کنند.(قطعا ایده ها باید غربالگری و چکش کاری شوند)

پ.ن.: مطالعه نوشته چندسال پیش بنده که در آن به نظریه بازیها در سیاست خارجی هم اشاره کرده بودم( در اینجا) بشدت توصیه میشود.

✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
اقتصاد رفتاری
ثپردیس سومین روز متوالی صف خرید👌 دوستان خوبم! توجه کنید که ثبت نام در "شعبه" کارگزاری ما فقط و فقط باید از طریق لینک زیر باشد و در غیر اینصورت مشتری ما حساب نشده و به باشگاه اضافه نخواهید شد: https://register.danayan.broker?BK=Sadeghiyeh
⭕️◻️اگرچه از منفی های سال گذشته تا دو ماه پیش توانسته بودیم جان سالم به در ببریم و در اوج بازار خراب پارسال هم سود خوبی ساختیم، ولی تا الان ۴۳درصد ضرر در ثپردیس ساخته ایم!

با اینحال زیر ۱۰۰۰تومان فروشنده این سهم نیستیم و باور داریم این سهم پتانسیل ساخت سودهای هنگفت را دارد.

اگر پتانسیل فوق را لحاظ کنیم، آنوقت میتوان ادعا کرد سهم حداقل ۳۰۰۰تومان می ارزد.(یعنی نزدیک ده برابر قیمت فعلی!)

نکته اینجاست:
بنانیست همیشه سود کنیم، بلکه کافی است از متوسط بازار، بطور متوسط، بهتر عمل کنیم تا بتوانیم بگوئیم خوب عمل کرده ایم!

✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
👍1
⭕️◻️یارانه به صنعت ربا در جمهوری اسلامی!
مصطفی نصراصفهانی

در همه کشورهای دنیا فعالیتهای غیرمجاز(مثل تجارت مواد مخدر و قاچاق انسان و...) به رسمیت شناخته نمیشوند. حتی در محاسبه GDP هم رقم این فعالیتها وارد نمیشود.

حتی سیستم قضایی هم برخورد متفاوتی نسبت به فعالیتهای مجرمانه دارد و حمایت کننده قراردادهای مربوطه نیست.

اما در جمهوری اسلامی، به فعالیتهای رسما ربوی بانکها، که در سالمترین حالت آن توزیع رانت از جیب فقرا به ثروتمندان است، باز از جیب فقرا یارانه داده میشود!


به طور سنتی از پایه پولی به بانکها پول تزریق میشود، اما وقتی بناست جهت مدیریت "شکست بازار" در بازار سهام، کسری از همان پول تزریق شود فریاد اقتصاددانان در می آید! همانها که در قبال صنعت ربا سکوت بشدت عجیبی کرده و میکنند!(ویدئوی برنامه ثریا را در اینجا ببینید که با عدد و رقم توضیح میدهد که چه بلایی این یارانه صنعت ربا بر سر مردم آورده است)

حالا اصلا حمایت هم نخواستیم! مشکل اینجاست که بازار سهام تعمدا خراب میشود تا خدای نکرده پول از بانکها خارج نشود! این ایده در صحبتهای دکتر یزدان پناه که میگفت: "رشد بازار سهام نرخ بازده بدون ریسک را افزایش داد" به خوبی قابل لمس بود.

✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️گاهی ممکن است رفتارهای خاص منجر به تغییراتی در یک سیستم پیچیده بشود. (اساسا شما آزادید هر کار میخواهید بکنید!)

با اینحال، کسی که چنین کاری را میکند باید هزینه اش را بپذیرد. (از منظر فردی)

و هزینه آن هم نباید صفر باشد!(از منظر طراحی سازمانی/سیستمی)

و هزینه مذکور هم باید شفاف و صریح و قاطعانه به افراد تفهیم شود.(از منظر طراحی رفتاری)


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️اثر برداشته شدن دامنه نوسان چیست؟
مصطفی نصراصفهانی

یکی از مواردی که بنده در رساله دکترایم با استفاده از مدلسازی مبتنی بر عوامل(Agent-based Modeling) بررسی کرده بودم بحث اثر دامنه نوسان بر دوره های رونق و رکود بازار سهام بود.

از نتایج شبیه سازی بنده، قاطعانه این بود که با افزایش دامنه نوسان، دوره های رونق و رکود کوتاه تر میشوند.


⭕️⭕️حالا این خوب است یا بد؟

اینکه کوتاه شدن دوره های رونق و رکود خوب است یا بد یک قضاوت ارزشی است که باید با در نظر گرفتن سایر جنبه ها پاسخ داد.
اما نقدا و شخصا ترجیح میدهم آنتروپی بازار بالا نماند(مثلا گیر کردن افراد پشت صف خرید یا فروش بالا ماندن آنتروپی است) و همچنین پایان سریع دوره های رکودی هم برای من جذاب تر است.

در واقع اثرگذاری بازار سهام بر بخش واقعی اقتصاد در صورتی که بازار داغ باشد بیشتر و سریعتر است، و از این جهت هم کوتاه شدن دوره های رکودی به نفع اقتصاد ملی است.

همچنین از منظر رفتاری، احتمالا کوتاه شدن دوره های رکودی باعث تضعیف کوته-نگری در افراد میشود و نگاه بلندمدت را تقویت میکند.

بنابرین اگر من در موضع سیاستگذار باشم افزایش دامنه نوسان را انتخاب میکنم.

اگر شما هم مثل بنده با حذف(افزایش) دامنه نوسان موافق هستید نامه درخواست پویاسازی دامنه نوسان را در اینجا امضا کنید.

اگر هم کلا دامنه نوسان و حجم مبنا را بدعتهای نابجا در بورس ایران میدانید به کارزار حذف دامنه نوسان در اینجا بپیوندید.

✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
علی رغم همه تلاطمها، در ۵ سال گذشته، دنبال کنندگان ما جزء ۱۰درصد فرهیخته ترین افراد فارسی زبان از سراسر دنیا بوده اند.

الحمدلله این افتخار را داشته ایم که از شخصیتهای سیاسی سطح بالا تا اساتید مطرح دانشگاه و نخبگان علمی و اجتماعی پیگیر مطالب ما بوده اند.

همراه ما بمانید و ما را به دیگران هم معرفی کنید🙏🥀🍁
اقتصاد رفتاری
⭕️◻️همه نظرها را ریخته اند در "وان"! مصطفی نصراصفهانی بعد از قطعیهای برق و ماجرای قبض برق علی کریمی گفتگوهای خوبی حول یارانه های پنهان شکل گرفت و دوباره همان بحثهایی که در مناظره مرحوم دکتر پژویان و دکتر رنانی در سال ۸۸ در دانشگاه اصفهان مطرح بود مورد توجه…
⭕️◻️حمایت قاطع دکتر صالحی اصفهانی از طرح وان دکتر جلیلی


دکتر جواد صالحی اصفهانی، استاد تمام دانشگاه ویرجینیا تک آمریکا، از کلیات طرح وان در مصاحبه ای با مجله فاخر تجارت فردا قاطعانه حمایت کردند. (قبلا در مورد روشهای جایگزین ساماندهی یارانه انرژی در ایران، اینجا نوشته بودیم)

در طرح وان نوعی آزادسازی(و نه صرفا افزایش) قیمت صورت میگیرد که عوارض سایر روشهای آزادسازی (یا افزایش) جایگزین را ندارد.

با اینحال، ایشان هم شبیه ما دغدغه عدم شفافیت و یا ضعف در اجرای طرح مذکور را دارند.

متن کامل مصاحبه را اینجا بخوانید.


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️علت تورم در این عکس پیداست!

دولت کسری بودجه دارد. علت کسری بودجه، حقوق و دستمزد به همین کارمندانی است که در محیط کار درس میخوانند، نماز میخوانند، ملاقات دوستانه میگذارند و... .


اگر اسم این نوع کارمند بودن "دزدی از بیت المال" نیست، پس چه اسمی دارد؟


دولت(حکومت) دارد هر ساله به انبوهی از این آدمها باج میدهد، آنهم از جیب فقیرترین مردمان کشور تا بعضی کارکردهای حداقلی را داشته باشد! که آن کارکردها را هم ندارد!

الان همین آقای آذری جهرمی هم دارد عمرش را تلف میکند در حالیکه میتوان از ظرفیت ایشان(با همین حقوق فعلی) برای پیشرفت کشور و آرمانهای انقلاب استفاده کرد!

پ.ن.: به اعداد پوستر هم دقت کنید.
تعداد زیادی در جمهوری اسلامی حقوق بالای ۱۰۰ میلیون تومانی میگیرند. من هرگز مخالف حقوق نجومی نبوده ام، اما اگر میخواهید نجومی بگیرید، حداقل مانع اصلاح سیستم و شفافیت نشوید!!


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
👎1