اقتصاد رفتاری
9.15K subscribers
542 photos
140 videos
34 files
623 links
کانال تلگرامی دکتر مصطفی نصراصفهانی|موسسه بینش‌های رفتاری
Download Telegram
⭕️◻️این شیر مال نوزاد است!
مصطفی نصراصفهانی


یکی از سنتهای ناپسندی که در دوره روحانی ترویج شد دستور به نهادهای مالی بازار سرمایه به خرید اوراق دولتی برای جبران کسری بودجه هست.

این در حالی است که تامین کسری بودجه از طریق اوراق در سایر کشورها با دستور نیست و درصد بالایی از اوراق توسط مردم و بصورت خودجوش خریداری میشود.

زمانی بنابود از صندوق توسعه ملی هم به بازار کمک شود، اما الان در عمل منابع خود بازار را هم دولت صرف ولخرجی خودش میکند!

این سنت قبیحه ای که دولت روحانی پایه گذاری کرد در عمل فرقی با فروش سهام بنگاههای دولتی نمیکند و بخاطر ایجاد تعهدات مالی در سالهای آتی شاید بتوان ادعا کرد بدتر از آن هم هست.

از طرف دیگر، دستور به نهادهای مالی برای خرید اوراق برای جبران کسری بودجه شبیه دوشیدن و خوردن شیری است که مال نوزاد است! این پولها مال بازار سهام است!

پیشبینی: به امید خدا بعد از یکسال سختی و نزول از همین روزها رونق به بازار بازخواهد گشت.


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️◻️وقتی گفته میشه عملکرد یکسال گذشته بازار سهام رو تحلیل کن!

@BehavioralEconomicsAndFinance
اقتصاد رفتاری
⭕️◻️آیا قطع ارتباط کالاهای اساسی با دلار شدنی است؟ مصطفی نصراصفهانی، دکتری اقتصاد مالی از مواردی که توسط آیت اله رئیسی در مناظرات تلویزیونی مطرح شد این ادعا بود که "باید ارتباط کالاهای اساسی با دلار قطع شود". ▫️منظور گوینده در واقع این بود که نوسانات…
⭕️◻️قطع ارتباط قیمتها با دلار!
مصطفی نصراصفهانی

در زمان تبلیغات انتخاباتی به درستی یکی از سوء تفاهم های اقتصادی غلط رئیس جمهور دکتر رئیسی را در اینجا شناسایی کرده و تذکر دادم.

البته از ایشان که تحصیلات مرتبط با اقتصاد ندارند میتوان این اشتباه را پذیرفت، اما فقدان بینش اقتصادی توسط وزیر صنعت و معدن که جملات زیر را فرمودند خطرناک است.

"به طور کلی قیمت محصولات باید با واقعیت اقتصادی ایران تعیین شوند نه با نرخ دلار."
وزیر صمت، مهرماه ۱۴۰۰


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️داستان استااااد و شازده، قسمت چهارم
✍️محمد مشاری

(◀️لینک قسمت قبل: اینجا)

آبدارچی سینی بدست وارد شد.استاد پاکت نسکافه رو باز کرد اول برای خودش و بعد برای من.
استاد زحمت نکشید من خودم ...
انگار نه انگار که صدای منو شنیده باشه. قاشق چای خوری رو برداشت و افتاد به جون استکان. اونجا بود که فهمیدم چقدر عصبیه و چقدر تلاش کرده که خودش رو آروم نشون بده. اونقدر قاشق رو توی استکان چرخوند که کم مونده بود قاشق هم توی آب جوش حل بشه.
استکان رو داد دستم. یه لحظه یاد جام شوکران افتادم که به دست سقراط داده شد.

داشتم نسکافه رو مزه مزه میکردم که شروع به صحبت کرد:
این حرفها پیش خودت بمونه من و همسرم در حال متارکه هستیم؛ دادگاه حکم داده که 20 تا سکه الان بدم و توی 80 ماه متوالی هم ماهی یه سکه. من پس انداز زیادی ندارم. اون 20 میلیون سهامی که پیشت دارم؛ پولشو بهم برگردون من بندازم جلوش گورشو گم کنه بره.
20 میلیون نقطه "لنگر" شده بود تو ذهنش مدام تکرار میکرد.

استکان رو گذاشتم زمین و گفتم:
اونی که تحویل من دادید 17.5 میلیون بود نه 20 میلیون که الان رسیده به 12 میلیون. اگر مشکلی رو حل میکنه فردا بفروشم؟؟؟

مثل دیونه ها دستاشو تو هوا تکون میداد و فریاد میزد.
من چه گناهی کردم که باید تاوان ندانم کاری های تو رو پس بدم؟ چقدر بهت گفتم «تک سهم» نشو!! مگه به خرجت رفت. این بود «سهام ارزشی»؟ گند زدی شازده!!!
تازه دو زاریم افتاد استاد هر وقت میخواد یه نفر رو تحقیر کنه بهش میگه: شازده!!

چند لحظه ای سکوت بین ما برقرار شد. مثل بچه‌ای که برای پول بستنی به باباش التماس می‌کنه در حالی که اشک توی چشماش حلقه زده بود، سرش رو آورد نزدیک و با صدای آهسته و ملتمسانه گفت:
دوست داری من برم زندان؟ آبرو و حیثیتم بره؟

دلم براش سوخت، از طرفی از اینکه تحقیرم کرده بود ناراحت بودم. باید خودمو بهش اثبات میکردم.
گفتم:
یه کاری میتونم بکنم؟

با خوشحالی گفت:
چکاری؟
من 20 میلیون به شما قرض می‌دم.
شازده من چطوری بگم؟ پول خودمو میخوام. قرض و صدقه نمی خوام.
دیدم اگر بیشتر پافشاری کنم این ترم هم سرمایه‌گذاری پیشرفته رو می‌افتم.
دستامو به عنوان تسلیم بالا بردم، گفتم باشه فردا می‌فروشم اختلاف تا 20 تومن رو هم از جیب خودم می‌زارم.

مثل سرداری که موفق به فتح قلعه ای حصین شده باشه لبخندی از غرور زد.

از جام بلند شدم و بدون اینکه توی صورت استاد نگاه کنم، از اتاق زدم بیرون.

تو چارچوب در بودم که با صدای بلند گفت:
راستی لازم نیست بیای سر کلاس؛ فقط روز امتحان بیا.

هر کاری کردم نتونستم خودم رو توی موقعیت دانشجوی دکتر تجسم کنم!!

فردا صبح اول وقت سهام استاد رو توی سقف قیمتی برای فروش گذاشتم. هنوز 10 دقیقه از بازار نگذشته بود که با پیغام ناظر نماد بسته شد. همینو کم داشتم. تعدیل با اهمیت دلیل بسته شدن نماد بود. از هر کس که پیگیری کردم کسی اطلاع نداشت. به مدیر معاملات شرکت زنگ زدم گفت:
منم بی خبرم ولی سبک معاملات یک ماه اخیر نشون می‌ده که تعدیل باید منفی باشه. سرم درد گرفت.

به قسمت مالی شرکت زنگ زدم، اونم بی خبر بود!!!! گفت به مالی کارخونه زنگ بزن. پیگیری‌ها بی نتیجه بود. بعد از ظهر از سازمان پیگیری کردم. باورم نمی‌شد، نماینده سازمان گفت تعدیل 35% مثبت داده، از شرکت کتبا دلایل رو سوال کردیم، منتظر جواب هستیم. به محض شفاف سازی شرکت اطلاع رسانی می‌کنیم.
نفهمیدم خداحافظی کردم یا نه! گوشی رو کوبوندم روی میز و مثل فوتبالیست‌هایی که گل می‌زنند دور اتاق چرخیدمو و مشتمو گره کردم و از ته دل فریاد کشیدم.
شب استاد پیامک زد :
تو سیستم من هنوز سهام دارم که. چرا نفروختی؟؟؟
نماد بسته شده امکان فروش نیست!!
یعنی چی؟؟؟ من پس فردا باید 20 تا سکه بدم.
مشکلی نیست. من پول شما رو می‌ریزم به حساب، سهام شما هم مال من، هر وقت نماد باز شد می‌فروشم.
دستت درد نکنه. منتظرم.
پس سهام شما شد مال من! قبول؟
قبول.

نامه شفاف سازی شرکت نشست روی کدال:
«با توجه به عدم همکاری شرکت‌های کشتیرانی جهت حمل محموله‌های کوچک، شرکت مجبور به استفاده از کشتی‌های اقیانوس پیما با ظرفیت 10 برابری کشتی‌های قبلی شده، به همین منظور مخازن نگهداری محصولات در شرکت ساخته شده که دلیل اصلی عدم فروش محصولات صادراتی در ماه‌های اخیر همین موضوع بوده است. ضمنا به اطلاع می‌رساند با توجه به استانداردهای زیست محیطی جدید اتحادیه اروپا، از شرکت‌های پتروشیمی اروپایی امکان ساخت مواد اولیه شوینده‌ها سلب گردیده است که همین موضوع باعث افزایش درخواست برای محصولات این شرکت شده است.»

فردا صبح اول وقت پول استاد رو براش حواله کردم. و براش پیامک زدم: سهام شما مال من شد.

جواب داد:
مبارکه شازده!!!

بنده خدا هنوز از موضوع بی خبر بود!

◀️ادامه دارد...(لینک قسمت: اینجا)

✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
👍1
⭕️◻️وقتی فعالان فضای مجازی آموزش ندیده اند...

تفاوت انتصاب رضا حسین خانی و پسر مخبر در این است که تعارض منافع و فساد در مورد پسر مخبر کاملا مشهود است.
در مورد حسین خانی حداقل تا الان نقطه سیاهی نمیبینیم!

▫️ما نه با مخبر و نه با هیچکس دیگری دشمنی نداریم، دنبال سلامت امور و کارایی هستیم.

▫️حرکت هم گام به گام و نسبی هست، همان پسر مخبر هم بهتر از پدرش هست(حداقلش این است که جوان و پر انرژی تر هست).

▫️در آینده مفاهیم مربوط به تعارض منافع را در این کانال بیشتر آموزش خواهیم داد تا کمتر چنین اشتباهاتی را شاهد باشیم. (کانال اندیشکده شفافیت برای ایران در این زمینه کارهای خوبی انجام داده)

✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️امروز و فردای پر رویداد:

▫️امروز، چهارشنبه، ۲۸مهر۱۴۰۰
شفافیت و حکمرانی در شرکتهای بخش عمومی(میرزایی، پاداش، خطیبی،رمضانی)
ساعت ۱۳تا۱۵/ لینک

▫️فردا، پنجشنبه، ۲۹ مهرماه ۱۴۰۰
میزگرد دولت توسعه گرا و سیاستهای اقتصادی(رنانی، میدری،فاضلی،دینی)
ساعت: ۱۴تا۱۷ / لینک
کارگاه دیپلماسی اقتصادی(هنرور)
ساعت ۱۴تا۱۷ / (شماره ثبت نام در پوستر)
نشست بین رشته ای اقتصاد رفتاری(تهمتن، عبدالعظیمی)
ساعت ۱۷تا۱۹ / لینک


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
animation.gif
15.2 KB
⭕️◻️ماتریس آیزنهاور و اصلاح سیستم

1⃣در نظریه سیستمها دو مفهوم "مدیریت سیستم" و "طراحی/بازطراحی سیستم" مطرح هستند. در این مورد قبلا اینجا، اینجا، اینجا و اینجا نوشته ایم.

2⃣ماتریس آیزنهاور برای مدیریت زمان از طریق اولویتبندی کارها استفاده میشود.

انسانها معمولا کارهای مرتبط با اصلاح ساختار(بازطراحی سیستم) را در گوشه شمال غربی قرار میدهند و بعد درگیر کارهای فوری و روزمره میشوند؛ کارهایی که در حوزه مدیریت سیستم هستند.

هم در زندگی شخصی و هم در حکمرانی، هم در سطح خرد و هم در سطح کلان باید برای اصلاح ساختار وقت و منابعی "جداگانه" تخصیص داد. منابع تخصیصی به این بخش هیچوقت نباید صفر باشند.


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
اقتصاد رفتاری
Photo
ایده "قواعد رفتاری توسعه آفرین" را هم اکنون در میزگرد دولت توسعه گرا مطرح کردم.

در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد.

https://www.skyroom.online/ch/pajoohesh-99/developmental-state2
⭕️◻️دزدهای کت و شلواری(۱)
مصطفی نصراصفهانی


▫️در مرحله اول با ۵۰درصد پول خود سهام یک شرکت را به قیمتهای پائین خریداری میکنیم.

▫️در مرحله دوم، با ۵۰درصد باقیمانده قیمت را دستکاری میکنیم. این مرحله نیاز به کمی تجربه دارد، ولی به برکت دامنه نوسان محدود، ایجاد صف خرید کار راحتی هست. حتی میشود با ۵۰درصد دوم، از سهم نوسان روزانه هم گرفت. یعنی در منفی بخرید و در صف خرید بفروشید. به این طریق قیمت سهم را ظرف مدت کوتاهی چندبرابر میکنیم.

▫️مرحله سوم، خرید سهم با کدهای حقوقی هست(اصطلاحا گفته میشود حقیقی خالی کرده). سهمی که رشد شارپ داشته را نمیشود راحت فروخت، برای همین همزمان با کد حقوقی در سمت تقاضا و با کد حقیقی در سمت عرضه سفارش مشخصی را ثبت میکنند و اصطلاحا "کد به کد" حقیقی به حقوقی انجام میدهند.


▫️مرحله چهارم، شستن سهام(گونه ای از پولشویی) است! در این مرحله، سهامی که به حقوقی بی در و پیکر فروخته اند(بخوانید انداخته اند) را به یک حقوقی دیگر بصورت بلوکی میفروشند. بعد از مدتی سهم کلا رها میشود و قیمت ریزش میکند.


🟥حالا میفهمید چرا مجله فوربس از رشد انفجاری تعداد میلیاردرها در ایران گزارش داده است...

▫️گزارشی که دکتر امیرحیدریان در مورد تاپیکو نوشته اند را در اینجا مطالعه کنید و فکر کنید آیا میتواند مصداق چنین فرآیندی باشد؟



✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️میلاد با سعادت حضرت محمد(ص) و امام صادق (ع) را خدمت شما مخاطب عزیز کانال اقتصاد رفتاری تبریک میگوییم.

✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
4_5983245423102397231(1).pdf
167.3 KB
⭕️◻️راه سنگلاخ شفافیت

ویژگی شفافیت، بخصوص برای نهادهای بخش عمومی، این است که مسائلی که هزاران کارشناس و بودجه های هنگفت باید برایشان صرف شود را از اساس بی معنا میکند! یعنی اصلا صورت مسئله بلاوجه میشود!

▫️با اینحال، مقاومت در برابر شفاف سازی هم از روی پیگیری منافع، هم از بی اطلاعی و هم از خطاهای شناختی بسیار شدید است و این باعث شده است که مسیر سختی پیش رو داشته باشیم؛ راهی که سنگلاخ است...

▫️مقاله ای که در مورد شفافیت در هفته نامه وزین تجارت فردا نوشته ام را بصورت pdf در فوق میتوانید مشاهده کنید.

▫️همچنین میتوانید مطلب را از طریق این لینک در وبسایت تجارت فردا مطالعه کنید.

✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
اقتصاد رفتاری pinned «⭕️◻️خدمات کارگزاری زیر نظر موسسه بینشهای رفتاری شعبه صادقیه کارگزاری دانایان(دانایان پارس سابق)، زیر نظر ما فعالیت میکند. ▫️انتخاب کارگزاری دانایان جهت مشارکت، بعد از تحقیقاتی مفصل و تجربه یکسال همکاری با کارگزاری بانک ملت(و راه اندازی شعبه) صورت گرفت. …»
⭕️◻️حکومت علی(ع) یا حکومت علوی؟

▫️اخیرا یکی از بانوان ارزشی فرمودند: آیت اله رئیسی به سبک امامان (ع) حکومت میکنند.

▫️یکی از شعارهای مردم در تظاهرات پیش از انقلاب هم این بود:
"سرنگون میکنیم نظام پهلوی را، برقرار میکنیم حکومت علی(ع) را..."

▫️▫️▫️اما سوال اساسی اینجاست:
اصلا شبیه امامان بودن ممکن است؟

▫️پاسخ را خود حضرت(ع) قاطع و شفاف داده اند:
"الا و انکم لاتقدرون علی ذلک، ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفت و سداد"
ترجمه:
"شما نمیتوانید مثل من باشید، ولکن میتوانید با ورع(دوری از موقعیتهای تعارض منافع) و اجتهاد و تلاش و پاکدامنی و راستی یاور من باشید"

▫️حضرت علی(ع) صراحتا میفرمایند که شما نمیتوانید مثل من حکومت کنید. راه حل پیشنهادی ایشان هم "ورع" داشتن است. واژه ورع به معنای فاصله انداختن بین دو چیز است.

▫️ورع یعنی اگر نمیتوانید مثل حضرت یوسف(ع) باشید، از حضور در موقعیت اجتناب کنید.

▫️در حکومتداری ولی ورع برطرف کردن موقعیت تعارض منافع است! در مورد اینکه واژه ورع در جمله مولا منظور همان برطرف کردن موقعیتهای تعارض منافع است بعدا باز هم خواهم نوشت.


✔️موسسه بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️اثر مخرب حبابیون!

به عنوان کسی که در زمینه حباب بازار سهام به طور تخصصی کار کرده ام همیشه بیش اطمینانی کسانی که در مورد حبابی بودن/نبودن بازار محکم حرف میزدند را محکوم میکرده ام.(اینجا و اینجا)

دوستان اقتصاد خوانده ایی که در تشخیص حبابی بودن یا نبودن بازار سطح استدلالشان با عامه مردم فرقی نداشت را هم تقبیح میکردم. یکی از آن موارد، استناد به نسبت p/e در یک زمان مشخص هست. در حالیکه صورت کسر اطلاعات "آینده" در یک بازه پیوسته را در خودش دارد، مخرج کسر فقط مربوط به یک سال "گذشته" است. (در این مورد اینجا نوشته بودم)

توئیترم را اینجا دنبال کنید.

✔️اقتصاد رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️داستان استااااد و شازده، قسمت پنجم
✍️محمد مشاری

(◀️لینک قسمت قبل: اینجا)

بنده خدا هنوز از موضوع بی خبر بود!

گمانه زنی ها توی فعالان بازار شروع شد. همون کسانی که تا دیروز به من میگفتن بفروش، در حال برنامه ریزی برای خرید بودند با این استدلال که شرکت حداقل 60% تعدیل داره!
یک هفته بعد نماد باز شد، بدون اینکه حجم قابل توجهی معامله بشه تو قیمت 550 تومن صف خرید سنگین شد.
همه جا حرف از سهام بود و تحلیل و گمانه های مختلف. طی 10 روز کاری سهم هر روز صف خرید بود و 40% دیگه بالا اومد. بالای 700تومن معامله میشد ولی هنوز عطش خریدارها سیراب نشده بود.

توی اتاقم نشسته بودم که منشی گفت: "یه آقایی تشریف آوردن شما رو ببینن." من معمولا توی شرکت مهمون نداشتم.
در باز شد. دیدم استاد با یه دسته گل و یه پاکت وارد شد. هاج و واج مونده بودم که چی بگم.

سلام کرد و بدون اینکه من چیزی بگم. صندلی رو کشید عقب و نشست و بی مقدمه شروع کرد به حرف زدن:
خدا رو شکر مشکل من و همسرم حل شد. خوب از سهامم چه خبر؟

سهام؟ کدوم سهامت؟

با زیرکی حرف رو عوض کرد و گفت:
خودش فهمید اشتباه کرده، با وساطت بزرگترها برگشت سر خونه و زندگیش.
یعنی قضیه دادن مهریه هوا شد؟
آره دیگه...
خوب خدا رو شکر
دیگه مزاحمت نمیشم، از این ورا رد میشدم گفتم یه سری بهت بزنم و بخاطر زحماتی که کشیدی تشکر کنم.

منتظر جواب من نموند و از جاش بلند شد.
استاد پاکت رو جا گذاشتید؟
نه! اون مال شماست! قابلی نداره!

وقتی رفت پاکت رو باز کردم. یه جعبه بود که داخلش یه ژیلت، یه افتر شیو و یه خمیر ریش بود، یه پاکت نامه هم روش بود. پاکت رو باز کردم دیدم یه چک بانکی 20 میلیونی توشه!

قیمت سهم به 800 تومن رسیده بود که استاد زنگ :
سلام. من 5 تومن پول دارم به نظرت از همین سهم بخرم؟
یعنی میخوای تک سهم شی؟!

خودش فهمید دارم طعنه میزنم، با ناراحتی گفت:
بابا حالا ما یه چیزی گفتیم!
چرا فکر میکنی باید دوباره از همین سهم بخری؟
خوب خوب داره میره بالا.
گفتم شما هم دچار سندروم "ذهن روند اندیش" شدید.
اینی که گفتی یعنی چی؟
گفتم ذهن روند اندیش ،توانایی تفکر منطقی رو از دست میده و به صورت افراطی فکر میکنه روندها ادامه دارند، یعنی اگر قیمت ها رو به پایین باشه فکر میکنه که این روند حالا حالا ادامه داره و وقتی قیمتها رو به رشد باشه فکر میکنه تا همیشه همینطوره.ذهن روند اندیش در قیمتهای بالا میخره چون فکر میکنه این روند ادامه داره و میتونه بالاتر بفروشه و در قیمتهای پایین نمیخره چون فکر میکنه قیمتها پایین تر میاد! تا حالا ندیدی وقتی چیزی(کالایی) گرون میشه مردم برای خرید هجوم میارن؟

چند لحظه ای سکوت بین ما برقرار شد.
الو استاد ؟؟الو قطع شد؟؟
نه نه داشتم گوش میدادم.خوب با این 5 تومن چی بخرم؟
گفتم همون سهام
یه دفعه آمپرش رفت بالا. از پشت تلفن چهره برافروخته اشو تصور کردم.
منو مسخره کردی شازده؟ منو دست انداختی؟ تا الان بالا منبر داشتی چی میگفتی پس؟ همون سهم رو بخر اما نه با اون دلیل که خودت گفتی؟(قیمتش داره بالا میره)
پس با چه دلیلی؟
با این دلیل که این سهم یک سهام ارزشیه!!
این ارزشی ارزشی که هی میگی معیارش چیه؟چطوری شناسایی میشه؟
گفتم عوامل زیادی باید بررسی بشه اما در مورد این سهم ارزش بازار سهم با ارزش دفتری اختلاف زیادی نداره و این یعنی احتمال افزایش قیمت بیشتر از احتمال کاهش قیمته!
خوب پس 5 تومن بخر.

سهم یه چند روزی همون جاها درجا زد.
اخبار حکایت از اون داشت که آمریکا در پی تدارک یه حمله همه جانبه به افغانستانه، طالبان کل افغانستان رو گرفته بود. بوش پسر ماجراجو تر از اون چیزی بود که تحلیل گرای سیاسی فکر میکردند.
توی بازار اکثر افراد فکر میکردند که شرایط به شدت داره خراب میشه.

استاد زنگ زد!
بفروشیم دیگه؟
چرا؟
خوابی یا خودت رو زدی بخواب!
هچکدوم
خونتون تلویزیون نداری شازده؟؟
چطور مگه؟
شازده!! آمریکا داره میاد بغل گوشمون! صدای جنگ میاد! بوی باروت!ریسک سیستماتیک که میگن همینه دیگه!این جرج بوش دیوانه اس اگر هوس کرد یه موشک اینوری بفرسته چه خاکی تو سرمون بکنیم؟
تو دلم گفتم خاک کاهو!!
من هستم با سهم، شما اگر میخواهید، بفروشم براتون.

به شک افتاده بود!! تصمیم گیری براش سخت شده بود.
خوب حداقل نصفشو بفروشیم؟
اختیار با شماست.من فروشنده نیستم.
بفروش نصفه سهام منو ،بفروش.

نصف سهام استاد رو فروختم. جنگ شروع شد و کلیت بازار یه افت سنگینی کرد. استاد پیامک زد:
شازده
جواب دادم:
در خدمتم.

جواب نداد، اونجا بود که فهمیدم شازده علاوه بر معنای تحقیری یه کارکرد دشنامی هم داره.


◀️ادامه دارد...(لینک قسمت بعد: اینجا)

✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️داستان استااااد و شازده، قسمت ششم
✍️محمد مشاری

(◀️لینک قسمت قبل: اینجا)

جواب نداد، اونجا بود که فهمیدم شازده علاوه بر معنای تحقیری یه کارکرد دشنامی هم داره!

گزارش 12 ماهه شرکت اومد روی کدال، تو یادداشتهای توضیحی ریز فروش محصولات رو داشتم نگاه میکردم که با یه محصول جدید روبرو شدم که کلا هم صادر شده بود. از هر کی پرسیدم، هیچ کس اطلاعی نداشت. به شرکت هم زنگ زدم؛ یه جور عجیب و غریبی از دادن اطلاعات در مورد محصول جدید امتناع میکردن. محصول جدید انگار یه چیزی مثل مواد مخدر بود، وجود داشت ولی کسی در موردش صحبت نمیکرد، خودم اسمش رو گذاشته بودم "اسمشو نبر"!

آگهی دعوت به مجمع عمومی سالیانه شرکت منتشر شد. به قصد سر در آوردن از "اسمشو نبر"(محصول جدید شرکت) رفتم مجمع.

نوبت به سوالات سهامداران رسید. به عنوان اولین سوال کننده میکروفون رو گرفتم.

ریس هییت مدیره شرکت ریس مجمع بود. یه راست رفتم سر اصل مطلب:
این محصول جدید که توی گزارشات اومده چیه؟
یک محصول فرعی هستش که بصورت آزمایشی تولید کردیم.
این مبلغ درشت آزمایشی نمیتونه باشه!!
چرا هست، هنوز به فرمول اصلی نرسیدیم.
پس شما "محصول آزمایشی " رو صادر کردید؟ چه جالب!!!

پچ پچ توی حضار شروع شد!!

گزارش 3 ماهه ابتدایی شرکت نشون میده که این محصول آزمایشی 2 برابر گزارش 12 ماهه تولید شده و کلا هم فروش رفته یا بهتره بگم صادر شده!!

مدیر مجمع کلافه شده بود، اصلا دوست نداشت جواب سوالات رو بده. کنار مدیر مجمع مدیر عامل شرکت نشسته بود که داشت روی کاغذ تندتند چیزی می نوشت. مکالمه من با مدیر مجمع داشت مجمع رو متشنج میکرد که یکی از نیروی های خدماتی کاغذی رو که مدیرعامل روش یادداشت نوشته بود آورد داد دست من. خیلی بد خط نوشته بود:
خواهش میکنم، این مسئله مربوط به امنیت ملی کشوره، من به همه سوالات شما بعد از جلسه پاسخ میدم، دیگه ادامه ندید.

حس کردم که مدیر عامل میخواهد مدیر مجمع رو از گوشه رینگ خارج کنه. قصد نداشتم کوتاه بیام. یه لحظه با مدیرعامل چشم تو چشم شدم؛ دیدم مثل ژاپنی ها کف دو تا دستاشو چسبونده به هم و داره التماس میکنه که ساکت شم. ساکت شدم.

بعد از مجمع مدیرعامل دعوتم کرد به اتاقش. تا نشستیم گفت:
نسکافه که میخوری؟
یاد نسکافه استاد افتادم سه بار پشت سر هم گفتم:
نه نه نه....

با تعجب بهم نگاه کرد و دستور داد دو تا چای بیارن.
یه مقدار از خودش حرف زد و کارهایی که تو مدت تصدی پست مدیرعاملی تو شرکت انجام داده. بعدش رو به من کرد و گفت:
شما کجایی؟ وچکار میکنی؟!
با بی میلی و خیلی کوتاه جوابش رو دادم که یعنی برو سر اصل مطلب.
انگار مردد بود چیزی رو که مد نظرش بود بگه یا نه؟
خوب اگه تو کارگزاری هستی، برای من و خانواده ام هم سهم بخر؛ البته به شرطی اینکه اطلاعات معاملات من محرمانه بمونه.

باشه! چی بخرم؟
هه هه هه خوب معلومه دیگه!! از سهام همین شرکت رو دیگه.
باشه، کد بورسی خودتون و خانواده رو بهم بگین.
کد بورسی چیه؟
کدی که با اون میشه معامله کرد.
نداریم!!!
با تعجب نگاهش کردم؛ گفتم مدارک بدید براتون کد میگیرم.حالا میرید سر اصل مطلب؟؟؟

یه مقدار جا خورد و با دلخوری گفت:
همین که خودم دارم میخرم نشونه خوبی نیست؟؟
گفتم تو آمریکا یه شاخصی هست با نام " شاخص معاملات پرسنل"! اطلاعات خرید و فروش پرسنل شرکتها روی سهام شرکتی که خودشون توش کار میکنن بصورت روزانه افشا میشه.

چه جالب!! خوب به چه دردی میخوره؟!
مدیران و پرسنل شرکت "اطلاعات نهانی " دارند، یعنی همیشه یه "عدم تقارن اطلاعات" بین پرسنل و مدیران شرکت و سهامداران وجود داره؛ پرسنل زودتر از سهامداران از قراردادها، محصولات و سایر مسایل تاثیرگذار بر سود و زیان شرکت مطلع میشن. این شاخص تاثیر اطلاعات نهانی رو کم میکنه! چون تحلیل گران خرید و فروش های پرسنل رو به عنوان یه اطلاعات مفید تجزیه و تحلیل میکنند.

چه جالب! بعد این شاخصی رو که گفتی، چرا تو ایران نداریم؟

با بی حوصلگی گفتم:
تو ایران خیلی چیزها رو نداریم!!!

دیگه فهمید که نمیتونه حاشیه بره. چای رو تا ته سر کشید و گفت:
خبر داری که توی افغانستان جنگه؟
کی خبر نداره؟

◀️ادامه دارد...(لینک قسمت بعد: اینجا)

✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
👍1
72-73.pdf
208.4 KB
⭕️◻️گفتگوی بنده با هفته نامه وزین تجارت فردا با موضوع سرمایه گذاری و جنبه های رفتاری


✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance