⭕️◻️ازین پس شما عضو فرهیخته کانال اقتصاد رفتاری میتوانید در گروههای زیر، زیر نظر موسسه ایدهها و بینشهای رفتاری عضو شده و در مباحث کاربردی و نظری مرتبط با اقتصاد رفتاری شرکت کرده، سوالاتتان را بپرسید و همچنین ایدههایتان را در جمع متخصصین این حوزه مطرح کنید.
▫️گروه اقتصاددانان رفتاری:
https://t.iss.one/joinchat/BpXOWD-66SFW5cbyKbipMw
▫️گروه مترجمان اقتصاد رفتاری:
https://t.iss.one/joinchat/BpXOWEREh6o-yiQhFOc88w
✔️کانال موسسه ایدهها و بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
▫️گروه اقتصاددانان رفتاری:
https://t.iss.one/joinchat/BpXOWD-66SFW5cbyKbipMw
▫️گروه مترجمان اقتصاد رفتاری:
https://t.iss.one/joinchat/BpXOWEREh6o-yiQhFOc88w
✔️کانال موسسه ایدهها و بینشهای رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️اصول طراحی سیستم از منظر اقتصاد رفتاری
▫️کامنت روی اصل اول: «روی خوب و بینقص بودن آدمها حساب نکنید!»
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1128
✍🏼علی رسولی:
«مدیر مجموعه ما اصرار داشت که در محل کار یک فرهنگ همکاری ایجاد بشه که هر کس خودش رو در انجام کارهای مربوط به محل کار مسئول بدونه و همه به هم کمک کنن.
در این راستا یک قانونی گذاشتن که آبدارچی مسئول پر کردن سماور یا آبسردکن و برخی کارهای دیگه نیست، بلکه هرکسی هر وقت دید که سماور خالی شده، خودش آب بریزه و همه استفاده کنن.
من احساس کردم که این قانون با پیشفرض خوب بودن همه انسان ها وضع شده و طراحی درستی برای یک سیستم نیست.
چون فیدبک اشتباه میده، افرادی که هیچوقت به پر کردن سماور یا آبسردکن اقدام نمیکنن، نفع میبرن و افرادی که این عادت رو دارن همیشه باید دچار زحمت بشن.
لذا من حدس میزدم که با گذشت زمان همه به سمت گروه اول کشیده بشن.»
⭕️توضیحات: مثال بسیار خوبی توسط جناب رسولی زده شد. اسم این نوع طراحی(مدیریت) را میشود گذاشت: «مدیریت هیئتی»! شاید این سبک مدیریت در جمعهای کوچک و یا با انگیزههای دیگر-لحاظ و خیرخواهانه مشکلی ایجاد نکند(آنهم با تحمیل هزینه زائد)، اما وقتی جمعیت بیشتر شود و خودخواهی تشدید شود این روش با مشکل مواجه خواهد شد.
▫️تعادل نش این بازی فقط در حالتی خاص ممکن است مطلوب باشد که احتمال آن بخصوص با درنظر گرفتن جنبههای روانی اصلا بالا نیست. حالت مطلوب این است که کسانی که لذت و استفاده بیشتری میبرند هزینه بیشتری هم بدهند، اما این از طریقی که مدیر مذکور اقدام کرده به احتمال زیاد محقق نخواهد شد و نتیجه عکس حاصل خواهد شد.
▫️در نهایت در بهترین حالت، این بازی به یک «تقسیم کار مجدد»(و احتمالا نانوشته) منجر خواهد شد، اما تضمینی هم وجود ندارد که هزینه تعادل جدید قابل توجیه باشد. تصور کنید که توجه محدود کارکنان و وقت و انرژی ایشان باید صرف جستجو برای تعادل جدید بشود! آیا بهتر نیست همان تعادل به روشی کمهزینه کشف بشود؟
▫️مهمتر از همه اینکه اساسا ممکن است هیچگاه به تعادل نرسیم! یا احساسات منفی که سواری کنندگان مجانی ایجاد میکنند کارایی سیستم را کاهش بدهد. Free Riders کسانیاند که بدون پرداخت هزینه، از زیرساختهایی که دیگران ایجاد میکنند استفاده میکنند.
▫️باید توجه کرد که افراد معمولا در هماهنگ شدن با یکدیگر دچار مشکل هستند، اطلاعات موضعی دارند و توجه محدود دارند.
▫️مدیر مذکور، هم روی «خوب بودن» و هم روی «بینقص بودن» افراد حساب کرده است!
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
▫️کامنت روی اصل اول: «روی خوب و بینقص بودن آدمها حساب نکنید!»
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1128
✍🏼علی رسولی:
«مدیر مجموعه ما اصرار داشت که در محل کار یک فرهنگ همکاری ایجاد بشه که هر کس خودش رو در انجام کارهای مربوط به محل کار مسئول بدونه و همه به هم کمک کنن.
در این راستا یک قانونی گذاشتن که آبدارچی مسئول پر کردن سماور یا آبسردکن و برخی کارهای دیگه نیست، بلکه هرکسی هر وقت دید که سماور خالی شده، خودش آب بریزه و همه استفاده کنن.
من احساس کردم که این قانون با پیشفرض خوب بودن همه انسان ها وضع شده و طراحی درستی برای یک سیستم نیست.
چون فیدبک اشتباه میده، افرادی که هیچوقت به پر کردن سماور یا آبسردکن اقدام نمیکنن، نفع میبرن و افرادی که این عادت رو دارن همیشه باید دچار زحمت بشن.
لذا من حدس میزدم که با گذشت زمان همه به سمت گروه اول کشیده بشن.»
⭕️توضیحات: مثال بسیار خوبی توسط جناب رسولی زده شد. اسم این نوع طراحی(مدیریت) را میشود گذاشت: «مدیریت هیئتی»! شاید این سبک مدیریت در جمعهای کوچک و یا با انگیزههای دیگر-لحاظ و خیرخواهانه مشکلی ایجاد نکند(آنهم با تحمیل هزینه زائد)، اما وقتی جمعیت بیشتر شود و خودخواهی تشدید شود این روش با مشکل مواجه خواهد شد.
▫️تعادل نش این بازی فقط در حالتی خاص ممکن است مطلوب باشد که احتمال آن بخصوص با درنظر گرفتن جنبههای روانی اصلا بالا نیست. حالت مطلوب این است که کسانی که لذت و استفاده بیشتری میبرند هزینه بیشتری هم بدهند، اما این از طریقی که مدیر مذکور اقدام کرده به احتمال زیاد محقق نخواهد شد و نتیجه عکس حاصل خواهد شد.
▫️در نهایت در بهترین حالت، این بازی به یک «تقسیم کار مجدد»(و احتمالا نانوشته) منجر خواهد شد، اما تضمینی هم وجود ندارد که هزینه تعادل جدید قابل توجیه باشد. تصور کنید که توجه محدود کارکنان و وقت و انرژی ایشان باید صرف جستجو برای تعادل جدید بشود! آیا بهتر نیست همان تعادل به روشی کمهزینه کشف بشود؟
▫️مهمتر از همه اینکه اساسا ممکن است هیچگاه به تعادل نرسیم! یا احساسات منفی که سواری کنندگان مجانی ایجاد میکنند کارایی سیستم را کاهش بدهد. Free Riders کسانیاند که بدون پرداخت هزینه، از زیرساختهایی که دیگران ایجاد میکنند استفاده میکنند.
▫️باید توجه کرد که افراد معمولا در هماهنگ شدن با یکدیگر دچار مشکل هستند، اطلاعات موضعی دارند و توجه محدود دارند.
▫️مدیر مذکور، هم روی «خوب بودن» و هم روی «بینقص بودن» افراد حساب کرده است!
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Telegram
اقتصاد رفتاری
⭕️ ◻️اصول طراحی سیستم از منظر اقتصاد رفتاری
قسمت اول: روی خوب و بینقص بودن آدمها حساب نکنید!
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
▫️در سفری که به پاریس داشت کارت مترو(که در آنجا کاغذی به اندازه کارت پرواز هواپیما است) را با دقت داخل دستگاه کارتخوان گذاشت و به خاطر سپرد…
قسمت اول: روی خوب و بینقص بودن آدمها حساب نکنید!
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
▫️در سفری که به پاریس داشت کارت مترو(که در آنجا کاغذی به اندازه کارت پرواز هواپیما است) را با دقت داخل دستگاه کارتخوان گذاشت و به خاطر سپرد…
Forwarded from آرامش (چهلسالگي)...
🌿شيشه ي مرباي من كجاس؟
در دوران دانشجویی، پنیرتان را از یخچال مشترک خوابگاه کش رفته اند؟ راستش را بگویید آن سال ها با دیدن شیشه مربای هویج متعلق به یکی از دانشجویان، بی آن که به او بگویید، کمی از آن را نخورده اید؟!
نه شما "دزد" بودید و نه آن دانشجو یا دانشجویانی که پنیرتان را یواشکی برداشته بودند. اگر به جای پنیر یا مربا، داخل یخچال "پول" دیده بودید، آن را بر نمی داشتید و آن دانشجویان هم همین طور.
این، موضوعِ آزمایش دکتر دن آریلی است که در زمینه اقتصاد رفتاری پژوهش می کند. او در تعدادی از یخچال های خوابگاه دانشجویی دانشگاه MIT آمریکا 6 بسته کوکاکولا قرار داد. همه نوشابه ها ظرف 72 ساعت توسط دانشجویان برداشته شدند.
آریلی در ادامه به جای نوشابه، پول در یخچال ها گذاشت. همان دانشجویانی که نوشابه ها را برداشته و خورده بودند، به پول ها دست نزدند و سرانجام خود دکتر آریلی، پول ها را جمع کرد.
او آزمایش های بیشتری انجام داد. مثلاً در یک آزمایش به دانشجویان تعدادی سوال دادند؛ به آنها گفته شد به ازای هر پاسخ صحیح، مبلغی پول نقد می گیرند. به گروه دیگر گفته شد در قبال هر پاسخ صحیح، ژتونی می گیرند و می توانند آن ژتون را در همان اتاق، به پول نقد تبدیل کنند. نکته این بود که هر دانشجو، خودش تعداد پاسخ های صحیح اش را می شمرد و به ممتحن اعلام می کرد و بر اساس خوداظهاری، «پول» یا «ژتون قابل تبدیل به پول» می گرفت.*
@chehel_salegi
فکر می کنید دانشجویان کدام گروه بیشتر مرتکب تقلب شدند؟ دانشجویانی که قرار بود پول بگیرند، کمتر تقلب کردند ولی گروه دیگر با ناراستی، نمرات خود را بیش از واقعیت اعلام کردند.
علت این است: انسان ها نسبت به "پول" حساسیت بیشتری دارند و اگر درستکار باشند، هرگز به "پول" دیگران تعدی نمی کنند اما این حساسیت در قبال اشیاء دیگری که آنها نیز ارزش پولی دارند، کمتر می شود؛ شاید اسم این پدیده را بتوان "دزدی ملایم" گذاشت.
آزمایش دانشجویان و پول و ژتون را مرور کنید: وقتی قرار بود "پول" بگیرند، کمتر تقلب می کردند ولی وقتی قرار بود "ژتون" بگیرند بیشتر تقلب کردند و حال آن که می دانستند می توانند آن ژتون ها را در همان اتاق تحویل دهند و در مقابلش پول بگیرند.
پیشنهاد فردی:
به عنوان یک انسان درستکار، حواس تان به این باشد که ممکن است در قبال اموال غیر پولی دیگران، حساسیت کمتری داشته باشید و ناخودآگاه به حقوق آنها تعدی کنید.
مثلاً وقتی حواس رئیس تان نیست، ممکن نیست یواشکی از جیب اش 10 هزار تومان بردارید (اصلاً در شأن شما نیست و حتی فکر کردن به آن هم توهین آمیز است) اما بارها و بارها از تلفن اداره برای کار شخصی تان استفاده کرده اید در حالی که تلفن همراه تان روی میزتان قرار داشت.
در واقع با این کار، از جیب مدیرتان حتی بیش از 10 هزار تومان نیز برای تلفن های شخصی تان برداشت کرده اید اما غیر مستقیم.
شما ممکن نیست از حسابداری شرکت تان 5 هزار تومان پول بردارید، ولی به راحتی یک دسته کاغذ را به خانه می برید.
مثال های دیگر: کارگری که پولی را مستقیم نمی دزدد ولی کم کاری می کند، مسافری که از پتوی مسافرتی که داخل پرواز به او داده اند خوشش آمده و آن را درون کیفش می گذارد، یک مشتری که کتی را می خرد و از آن خوشش نمی آید و آن را بدون کندن اتیکت به فروشنده بر می گرداند ولی نمی گوید که وقتی کت دستش بوده، گوشه ای از آن به لبه میز گرفته و نخ کش شده است، ناشری که کتاب دیگری را بدون اجازه اش چاپ می کند و ... دهها مثال دیگر.
یادمان باشد که هر آنچه ارزش مالی دارد، درست مانند خود پول است و همان طور که در قبال پول و دزدی آن، حساس هستیم درباره دیگر چیزهایی که ارزش پولی دارند نیز حساس باشیم.
پیشنهاد سازمانی:
به عنوان صاحب یک کار و کسب، ساز و کارهای سازمانی را طوری بچینید که مراقبت از اموال سازمان نیز همانند مراقبت های پولی به رسمیت شناخته شود. به یاد داشته باشید که بسیاری از انسان های درستکار و شریف، در برابر اموال دیگران به اندازه پول دیگران حساس نیستند.
یک آمار نشان می دهد که زیان وارده از محل تقلب در بازگرداندن لباس ها به فروشگاه های لباس فروشی، از کل خرده دزدی ها در آمریکا بیشتر است.
پیشنهاد تربیتی:
به فرزندان خود، حفظ حقوق دیگران را به طور مشخص و با تعیین مصداق ها و گفتن مثال ها یاد دهید؛ به آنها بگویید که هر آنچه مشخصاً متعلق به خودشان نیست، اعم از پول و اشیاء دیگر، قطعاً متعلق به دیگری است و تنها با اجازه مشخص صاحبان آنها می توانند از آنها استفاده کنند.
منبع: کتاب نابخردیهای پیشبینی پذیر؛ نوشته دن آریلی، ترجمه رامین رامبد.نشر مازیار🥀
@chehel_salegi
در دوران دانشجویی، پنیرتان را از یخچال مشترک خوابگاه کش رفته اند؟ راستش را بگویید آن سال ها با دیدن شیشه مربای هویج متعلق به یکی از دانشجویان، بی آن که به او بگویید، کمی از آن را نخورده اید؟!
نه شما "دزد" بودید و نه آن دانشجو یا دانشجویانی که پنیرتان را یواشکی برداشته بودند. اگر به جای پنیر یا مربا، داخل یخچال "پول" دیده بودید، آن را بر نمی داشتید و آن دانشجویان هم همین طور.
این، موضوعِ آزمایش دکتر دن آریلی است که در زمینه اقتصاد رفتاری پژوهش می کند. او در تعدادی از یخچال های خوابگاه دانشجویی دانشگاه MIT آمریکا 6 بسته کوکاکولا قرار داد. همه نوشابه ها ظرف 72 ساعت توسط دانشجویان برداشته شدند.
آریلی در ادامه به جای نوشابه، پول در یخچال ها گذاشت. همان دانشجویانی که نوشابه ها را برداشته و خورده بودند، به پول ها دست نزدند و سرانجام خود دکتر آریلی، پول ها را جمع کرد.
او آزمایش های بیشتری انجام داد. مثلاً در یک آزمایش به دانشجویان تعدادی سوال دادند؛ به آنها گفته شد به ازای هر پاسخ صحیح، مبلغی پول نقد می گیرند. به گروه دیگر گفته شد در قبال هر پاسخ صحیح، ژتونی می گیرند و می توانند آن ژتون را در همان اتاق، به پول نقد تبدیل کنند. نکته این بود که هر دانشجو، خودش تعداد پاسخ های صحیح اش را می شمرد و به ممتحن اعلام می کرد و بر اساس خوداظهاری، «پول» یا «ژتون قابل تبدیل به پول» می گرفت.*
@chehel_salegi
فکر می کنید دانشجویان کدام گروه بیشتر مرتکب تقلب شدند؟ دانشجویانی که قرار بود پول بگیرند، کمتر تقلب کردند ولی گروه دیگر با ناراستی، نمرات خود را بیش از واقعیت اعلام کردند.
علت این است: انسان ها نسبت به "پول" حساسیت بیشتری دارند و اگر درستکار باشند، هرگز به "پول" دیگران تعدی نمی کنند اما این حساسیت در قبال اشیاء دیگری که آنها نیز ارزش پولی دارند، کمتر می شود؛ شاید اسم این پدیده را بتوان "دزدی ملایم" گذاشت.
آزمایش دانشجویان و پول و ژتون را مرور کنید: وقتی قرار بود "پول" بگیرند، کمتر تقلب می کردند ولی وقتی قرار بود "ژتون" بگیرند بیشتر تقلب کردند و حال آن که می دانستند می توانند آن ژتون ها را در همان اتاق تحویل دهند و در مقابلش پول بگیرند.
پیشنهاد فردی:
به عنوان یک انسان درستکار، حواس تان به این باشد که ممکن است در قبال اموال غیر پولی دیگران، حساسیت کمتری داشته باشید و ناخودآگاه به حقوق آنها تعدی کنید.
مثلاً وقتی حواس رئیس تان نیست، ممکن نیست یواشکی از جیب اش 10 هزار تومان بردارید (اصلاً در شأن شما نیست و حتی فکر کردن به آن هم توهین آمیز است) اما بارها و بارها از تلفن اداره برای کار شخصی تان استفاده کرده اید در حالی که تلفن همراه تان روی میزتان قرار داشت.
در واقع با این کار، از جیب مدیرتان حتی بیش از 10 هزار تومان نیز برای تلفن های شخصی تان برداشت کرده اید اما غیر مستقیم.
شما ممکن نیست از حسابداری شرکت تان 5 هزار تومان پول بردارید، ولی به راحتی یک دسته کاغذ را به خانه می برید.
مثال های دیگر: کارگری که پولی را مستقیم نمی دزدد ولی کم کاری می کند، مسافری که از پتوی مسافرتی که داخل پرواز به او داده اند خوشش آمده و آن را درون کیفش می گذارد، یک مشتری که کتی را می خرد و از آن خوشش نمی آید و آن را بدون کندن اتیکت به فروشنده بر می گرداند ولی نمی گوید که وقتی کت دستش بوده، گوشه ای از آن به لبه میز گرفته و نخ کش شده است، ناشری که کتاب دیگری را بدون اجازه اش چاپ می کند و ... دهها مثال دیگر.
یادمان باشد که هر آنچه ارزش مالی دارد، درست مانند خود پول است و همان طور که در قبال پول و دزدی آن، حساس هستیم درباره دیگر چیزهایی که ارزش پولی دارند نیز حساس باشیم.
پیشنهاد سازمانی:
به عنوان صاحب یک کار و کسب، ساز و کارهای سازمانی را طوری بچینید که مراقبت از اموال سازمان نیز همانند مراقبت های پولی به رسمیت شناخته شود. به یاد داشته باشید که بسیاری از انسان های درستکار و شریف، در برابر اموال دیگران به اندازه پول دیگران حساس نیستند.
یک آمار نشان می دهد که زیان وارده از محل تقلب در بازگرداندن لباس ها به فروشگاه های لباس فروشی، از کل خرده دزدی ها در آمریکا بیشتر است.
پیشنهاد تربیتی:
به فرزندان خود، حفظ حقوق دیگران را به طور مشخص و با تعیین مصداق ها و گفتن مثال ها یاد دهید؛ به آنها بگویید که هر آنچه مشخصاً متعلق به خودشان نیست، اعم از پول و اشیاء دیگر، قطعاً متعلق به دیگری است و تنها با اجازه مشخص صاحبان آنها می توانند از آنها استفاده کنند.
منبع: کتاب نابخردیهای پیشبینی پذیر؛ نوشته دن آریلی، ترجمه رامین رامبد.نشر مازیار🥀
@chehel_salegi
⭕️◻️آتش به اختیاری و طراحی سیستم
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
«چون کلوا خواندی بخوان لا تسرفوا...»
شعر بالا که تضمینی از آیه «کلوا واشربوا و لاتسرفوا» است، یک مصرع از یکی از داستانهای جذاب مثنوی معنوی است: داستان خر و ...و کنیز! مولوی در آن داستان به ضررهای دانش جزئی و غفلت از جنبههای مختلف یک پدیده و قضاوت و اقدام زودهنگام اشاره میکند.
▫️واژه آتش به اختیار اولین بار توسط مقام معظم رهبری مورد استفاده قرار گرفت و متأسفانه این واژه نیز مانند «اقتصادمقاومتی» چالش برانگیز شد.
▫️اما اخیرا جناب سردار جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تعریف آتش به اختیار فرمودهاند:
«آتش به اختیار یعنی محدودیتها، ملاحظات و «قوانین» نباید مانع انجام اقدامات انقلابی توسط جوانان شود.»
▫️این سخنان واکنشهایی در پی داشت که شاید مهمترین آنها پاسخ جناب تاج زاده(وزیر دولت اصلاحات) باشد. ایشان فرمودند: «دعوتِ فرمانده سپاه به عبور از قانون آیا اعتراف به شکست جمهوری اسلامی در حاکمیت قانون و اعلام آغاز دور جدیدی از هرج و مرج و بگیر و ببند نیست؟»
▫️هر کسی به مسائل از زاویه نگاه خودش نگاه میکند و مهم این است که نوعی سنتز از میان این نظرات به ظاهر متضاد حاصل بشود. فارغ از آنچه که سیاسیون میدانند و ما نمیدانیم یک چیز مسلم این است که حکومتِ قانون لازمه هر تمدنی است(چه اسلامی و چه غیراسلامی)؛ قانون باید قداست داشته باشد. سیستم قضایی باید شأنی بالاتر و برتر از سیستمهای امنیتی داشته باشد ولی این روزها شواهد متعددی میبینیم که افراد در سیستم امنیتی نسبت به افراد در سیستم قضایی قدرت بیشتری دارند تا جائیکه مثلا قضات سطح بالا هم از یک کارمند دون پایه وزارت اطلاعات احساس ترس دارند و اثر میپذیرند.(مثال اخیرش ماجرای فرار ناموفق سلطان قیر!)
▫️بنابراین از یک طرف میدانیم باید حرمت قانون پاس داشته شود و از طرف دیگر از کاستیهای قوانین خشک در کوتاهمدت و بخصوص در شرایط جنگ و تحریم و... آگاه هستیم. چطور میشود هم از مزایای قانون بهره جست و هم کاری کرد معایبش کمترین هزینه را تحمیل کنند؟
▫️پاسخ در اینجاست که رهبر انقلاب از یک طرف شأن سیاسی دارند و از طرف دیگر به عنوان یک مرجع تقلید شأنی دینی. بدون شک منظور ایشان از آتش به اختیار، کم کردن قداست قانون نیست، چون زیر سوال رفتن قداست قانون ناسازگار با مواضع دیگر ایشان در مورد تمدن اسلامی و... خواهد بود.
▫️بنابراین در تفسیر آتش به اختیار باید اینطور گفت: «همانطور که در زمان جنگ و جهاد بعضی افراد جان و مالشان را فدا میکنند، آتش به اختیاران نیز ممکن است قانون را دور بزنند، اما هزینه آن را «شخصا» از مال و جان خودشان پرداخت میکنند». بنابراین، نباید سخنان رهبری منجر به این بشود که سیستم قضایی یا دیگر نهادها کوچکترین ترحمی نسبت به قانون شکنان داشته باشند.
▫️اساسا همه جنبشهای اصلاحی ماهیتی آتش به اختیار دارند! در ابتدا قانونشکنی اتفاق میافتد و بعد قانون اصلاح میشود(و اصلاح نشدن قانون وقتی قانونشکنی اپیدمی شود در تضاد با قداست قانون است). با اینحال، قانون شکنان باید تا قبل از تغییر قانون هزینه کارشان را بدهند!
▫️در نهایت، اگر قانونی مطلوب اکثر افراد جامعه نباشد، کمهزینه ترین گزینه برای همه طرفها، گفتگو خواهد بود و در مرحله بعد، اصلاح قانون اتفاق خواهد افتاد.
پ.ن: بد نیست از ایده مرحوم هاشمی در مورد لزوم تفکیک سیستم امنیتی از سیستم قضایی(بخوانید "استقلال سیستم قضایی") هم یادی دوباره بشود و از خود سیستمهای امنیتی عاجزانه بخواهیم این ایده را عملیاتی کنند! و عاجزانه بخواهیم به «بهانه»های امنیتی سیستم قضایی را خراب نکنند و به هرزگی نکشانند! به قول مرحوم شهید بهشتی، در نظر گرفتن یک استثناء، ذهنها را آماده فسادهای بعدی و سیستماتیک خواهد کرد و راه را برای فساد باز خواهد کرد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
«چون کلوا خواندی بخوان لا تسرفوا...»
شعر بالا که تضمینی از آیه «کلوا واشربوا و لاتسرفوا» است، یک مصرع از یکی از داستانهای جذاب مثنوی معنوی است: داستان خر و ...و کنیز! مولوی در آن داستان به ضررهای دانش جزئی و غفلت از جنبههای مختلف یک پدیده و قضاوت و اقدام زودهنگام اشاره میکند.
▫️واژه آتش به اختیار اولین بار توسط مقام معظم رهبری مورد استفاده قرار گرفت و متأسفانه این واژه نیز مانند «اقتصادمقاومتی» چالش برانگیز شد.
▫️اما اخیرا جناب سردار جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تعریف آتش به اختیار فرمودهاند:
«آتش به اختیار یعنی محدودیتها، ملاحظات و «قوانین» نباید مانع انجام اقدامات انقلابی توسط جوانان شود.»
▫️این سخنان واکنشهایی در پی داشت که شاید مهمترین آنها پاسخ جناب تاج زاده(وزیر دولت اصلاحات) باشد. ایشان فرمودند: «دعوتِ فرمانده سپاه به عبور از قانون آیا اعتراف به شکست جمهوری اسلامی در حاکمیت قانون و اعلام آغاز دور جدیدی از هرج و مرج و بگیر و ببند نیست؟»
▫️هر کسی به مسائل از زاویه نگاه خودش نگاه میکند و مهم این است که نوعی سنتز از میان این نظرات به ظاهر متضاد حاصل بشود. فارغ از آنچه که سیاسیون میدانند و ما نمیدانیم یک چیز مسلم این است که حکومتِ قانون لازمه هر تمدنی است(چه اسلامی و چه غیراسلامی)؛ قانون باید قداست داشته باشد. سیستم قضایی باید شأنی بالاتر و برتر از سیستمهای امنیتی داشته باشد ولی این روزها شواهد متعددی میبینیم که افراد در سیستم امنیتی نسبت به افراد در سیستم قضایی قدرت بیشتری دارند تا جائیکه مثلا قضات سطح بالا هم از یک کارمند دون پایه وزارت اطلاعات احساس ترس دارند و اثر میپذیرند.(مثال اخیرش ماجرای فرار ناموفق سلطان قیر!)
▫️بنابراین از یک طرف میدانیم باید حرمت قانون پاس داشته شود و از طرف دیگر از کاستیهای قوانین خشک در کوتاهمدت و بخصوص در شرایط جنگ و تحریم و... آگاه هستیم. چطور میشود هم از مزایای قانون بهره جست و هم کاری کرد معایبش کمترین هزینه را تحمیل کنند؟
▫️پاسخ در اینجاست که رهبر انقلاب از یک طرف شأن سیاسی دارند و از طرف دیگر به عنوان یک مرجع تقلید شأنی دینی. بدون شک منظور ایشان از آتش به اختیار، کم کردن قداست قانون نیست، چون زیر سوال رفتن قداست قانون ناسازگار با مواضع دیگر ایشان در مورد تمدن اسلامی و... خواهد بود.
▫️بنابراین در تفسیر آتش به اختیار باید اینطور گفت: «همانطور که در زمان جنگ و جهاد بعضی افراد جان و مالشان را فدا میکنند، آتش به اختیاران نیز ممکن است قانون را دور بزنند، اما هزینه آن را «شخصا» از مال و جان خودشان پرداخت میکنند». بنابراین، نباید سخنان رهبری منجر به این بشود که سیستم قضایی یا دیگر نهادها کوچکترین ترحمی نسبت به قانون شکنان داشته باشند.
▫️اساسا همه جنبشهای اصلاحی ماهیتی آتش به اختیار دارند! در ابتدا قانونشکنی اتفاق میافتد و بعد قانون اصلاح میشود(و اصلاح نشدن قانون وقتی قانونشکنی اپیدمی شود در تضاد با قداست قانون است). با اینحال، قانون شکنان باید تا قبل از تغییر قانون هزینه کارشان را بدهند!
▫️در نهایت، اگر قانونی مطلوب اکثر افراد جامعه نباشد، کمهزینه ترین گزینه برای همه طرفها، گفتگو خواهد بود و در مرحله بعد، اصلاح قانون اتفاق خواهد افتاد.
پ.ن: بد نیست از ایده مرحوم هاشمی در مورد لزوم تفکیک سیستم امنیتی از سیستم قضایی(بخوانید "استقلال سیستم قضایی") هم یادی دوباره بشود و از خود سیستمهای امنیتی عاجزانه بخواهیم این ایده را عملیاتی کنند! و عاجزانه بخواهیم به «بهانه»های امنیتی سیستم قضایی را خراب نکنند و به هرزگی نکشانند! به قول مرحوم شهید بهشتی، در نظر گرفتن یک استثناء، ذهنها را آماده فسادهای بعدی و سیستماتیک خواهد کرد و راه را برای فساد باز خواهد کرد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️کارگاه اقتصاد رفتاری به مناسبت هفته پژوهش در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی.
زمان: چهارشنبه 5 دیماه، ساعت 9تا12.
(شرکت برای عموم آزاد)
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
زمان: چهارشنبه 5 دیماه، ساعت 9تا12.
(شرکت برای عموم آزاد)
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️سیاست بهینهی ارزی
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
▫️عدهای از اقتصاددانان طرفدار نرخ ارز بالا و عدهای طرفدار نرخ ارز پائین هستند، اما همه آنها قاطعانه مخالف نوسان و تلاطم نرخ ارز هستند.
▫️آزادسازی کامل نرخ ارز در اقتصاد ایران نه تنها پرابهام است، بلکه شدنی هم نیست و بخصوص در شرایط فعلی(تحریم و تهدید و...) قابل توصیه هم نیست، چون احساسات سفته بازان با نااطمینانیها و نوسانات خارجی بشدت نوسان نرخ ارز را افزایش خواهد داد و منجر به تشدید مضاعف ریسک و نااطمینانی خواهد شد.
▫️آنچه که در بلندمدت به اقتصاد ملی ضربه میزند نه نرخ ارز بالا و نه پائین است، بلکه تلاطم نرخ ارز و شوک ارزی است.
▫️بنابراین دولت باید نرخی که توانایی حمایت از آن را در بدترین سناریوها داشته باشد انتخاب کند و ثبات «نرخ ارز حقیقی»(نرخ ارز اسمی که متناسب نرخ تورم رشد کند) به عنوان اولین-بهترین گزینه، و «ثبات نرخ ارز اسمی» به عنوان دومین-بهترین گزینه(Second-Best) را پیگیری کند. مسلما کشف بازه قیمتی که دولت بتواند از آن حمایت کند بدون دانستن جزئیات موجودی ارزی و جریانهای آتی و متغیرهایی دیگر ممکن نیست و مرجح است که یک اقتصاددان بدون اطلاع از آنها عددی را اعلام نکند. (و متأسفانه دیده میشود که حتی همکارانی که دانشگاههای برتر دنیا مشغول تدریس هستند در این دام گرفتار میشوند!)
▫️مسلما میتوان سناریوهای ترکیبی متعددی از دو سناریوی فوق را برای بلندمدت طراحی کرد.
▫️ممکن است این نقد وارد شود که چرا منابع ارز بیتالمال باید ارزان فروخته شود؟ پاسخ این است که همیشه اینطور نیست. بلکه زمانهایی ارزانتر و زمانهایی گرانتر فروخته میشود، ولی در کل این تثبیت به نفع اقتصاد است. همچنین آثار مثبت ثبات در سطح اقتصاد کلان را نباید دست کم گرفت.
▫️ملاحظات دیگری(از جمله جنبه های توزیعی) هم در انتخاب نرخ بهینه و سناریوی اعمال آن وجود دارند که در نوشتهای مفصل در آینده به آن پرداخته خواهد شد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
▫️عدهای از اقتصاددانان طرفدار نرخ ارز بالا و عدهای طرفدار نرخ ارز پائین هستند، اما همه آنها قاطعانه مخالف نوسان و تلاطم نرخ ارز هستند.
▫️آزادسازی کامل نرخ ارز در اقتصاد ایران نه تنها پرابهام است، بلکه شدنی هم نیست و بخصوص در شرایط فعلی(تحریم و تهدید و...) قابل توصیه هم نیست، چون احساسات سفته بازان با نااطمینانیها و نوسانات خارجی بشدت نوسان نرخ ارز را افزایش خواهد داد و منجر به تشدید مضاعف ریسک و نااطمینانی خواهد شد.
▫️آنچه که در بلندمدت به اقتصاد ملی ضربه میزند نه نرخ ارز بالا و نه پائین است، بلکه تلاطم نرخ ارز و شوک ارزی است.
▫️بنابراین دولت باید نرخی که توانایی حمایت از آن را در بدترین سناریوها داشته باشد انتخاب کند و ثبات «نرخ ارز حقیقی»(نرخ ارز اسمی که متناسب نرخ تورم رشد کند) به عنوان اولین-بهترین گزینه، و «ثبات نرخ ارز اسمی» به عنوان دومین-بهترین گزینه(Second-Best) را پیگیری کند. مسلما کشف بازه قیمتی که دولت بتواند از آن حمایت کند بدون دانستن جزئیات موجودی ارزی و جریانهای آتی و متغیرهایی دیگر ممکن نیست و مرجح است که یک اقتصاددان بدون اطلاع از آنها عددی را اعلام نکند. (و متأسفانه دیده میشود که حتی همکارانی که دانشگاههای برتر دنیا مشغول تدریس هستند در این دام گرفتار میشوند!)
▫️مسلما میتوان سناریوهای ترکیبی متعددی از دو سناریوی فوق را برای بلندمدت طراحی کرد.
▫️ممکن است این نقد وارد شود که چرا منابع ارز بیتالمال باید ارزان فروخته شود؟ پاسخ این است که همیشه اینطور نیست. بلکه زمانهایی ارزانتر و زمانهایی گرانتر فروخته میشود، ولی در کل این تثبیت به نفع اقتصاد است. همچنین آثار مثبت ثبات در سطح اقتصاد کلان را نباید دست کم گرفت.
▫️ملاحظات دیگری(از جمله جنبه های توزیعی) هم در انتخاب نرخ بهینه و سناریوی اعمال آن وجود دارند که در نوشتهای مفصل در آینده به آن پرداخته خواهد شد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️لزوم استقلال سیستم قضایی
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
مدتی بود درگیر کمک به دو بچه یتیم(البته در سنین دانشگاه) در یک پرونده قضایی در اصفهان بودم و این مسئله بود که باعث شده بود ذهنم چندان درگیر باشد که نتوانم مطلبی بنویسم و از این بابت از مخاطبین فرهیخته کانال اقتصادرفتاری پوزش میطلبم.
▫️در طرف مقابل پرونده مذکور دو نفر بازنشسته وزارت اطلاعات هستند. داستان آن پرونده ( بخصوص اگر به ریشههای 50 سال پیش آن برگردیم و پدیده را از منظری شناختی و رفتاری نگاه کنیم) بسیار جذاب و آموزنده است، اما شاید مطرح کردن جزئیات آن در این مجال مصلحت نباشد. برای همین از توضیح بیشتر منصرف شده و به چند نکته که با چشمم مشاهده کردم و با پوستم لمس کردم اشاره میکنم.
1- بازیهای روانی روی قضات براحتی اثرمیگذارد. قضات هم این مسئله را میدانند و برای همین بجای شنیدن سعی میکنند اجتناب کنند. مثلا اجازه صحبت (یا حتی ارائه لوایح و مستندات) به افراد نمیدهند و تندخوئی امری بسیار متداول بین قضات است. علت این "خودفریبی" را میتوان در روش قضاوت شهودی(Heuristic) ایشان جستجو کرد. و شاید بتوان این مسئله را با آموزش و کم کردن بار کاری قضات و یا استفاده از تکنیکهای اقتصادرفتاری در طراحی سیستم بهبود بخشید.
2- تماس گرفتن از نهادهای امنیتی با قضات و توصیه و سفارش یک امر عادی و بسیار رایج است. مسلما اگر پای صحبت امنیتیها بنشینید میتوانند لیست بلندبالایی از مزایای این رویه بگویند، اما تغافل میکنند از اینکه این رویه به قول شهید بهشتی(درود خدا بر او) «باز کردن راه برای سوء استفاده» است:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1007
3- بروکراسی اداری بسترِ بسیار مناسبی برای فساد است. هرچه بیشتر الکترونیکی شدن فرآیندها میتواند در جمع کردن این بستر کمک شایانی بکند.
4- در ایران قوانینی وجود دارند که با همه کشورهای دنیا متفاوت است و وقتی سراغ ریشههای قانونهای مذکور میروید به یک خطای شناختی قانون گذار در اول انقلاب یا مثلا به احادیثی میرسید که اصالت و صحت آنها معلوم نیست.
▫️مواردی که در بالا ذکر شد همگی ریشههای نوعی از فساد است که به آن «فساد سیستماتیک» گفته میشود. فساد سیستماتیک به بیانی فسادی است که «قابل پیشبینی» است. مثلا اگر شما علیه یکی از قضات مطرح در یک دادسرا شکایتی بکنی، میتوانی پیشبینی کنی که با احتمال غیر صفری همکاران او از شما انتقام خواهند گرفت و رفتار دیگر قضات با شما به طور معناداری متفاوت خواهد شد. یا مثلا اگر طرف دعوای شما یک بازنشسته با نفوذ در سیستم اطلاعاتی باشد میتوانید از قبل بگوئید که احتمال اینکه رأی دادگاه به نفع شما نباشد بشدت افزایش پیدا خواهد کرد.
⭕️⭕️اما چه باید کرد؟
پاسخ دقیق و جامع به این پرسش که حالا باید چکار کرد شاید نیازمند پژوهشهای جدیتر باشد، اما مثل همیشه «اکسیر شفافیت» میتواند اینجا هم معجزه بکند.
▫️شفافیت که باشد بقیه راهحلها هم امکان اجرا پیدا میکنند.
▫️همچنین معمولا اقتصاددانان بر استقلال بانک مرکزی تأکید میکنند، اما شاید بتوان ادعا کرد که مهمتر از استقلال بانک مرکزی، «استقلال سیستم قضایی» است. این سیستم قضایی است که باید از «حقوق مالکیت»(و دیگر حقوق) مردم محافظت کند. بدون محافظت از حقوق مالکیت، بهترین سیاستهای پولی و مالی هم به نتایج دلخواه منجر نخواهند شد. با استقلال سیستم قضایی مکانیزمهای بازخورد و اصلاح در آن فعالتر خواهند شد.
▫️روی دیگر سکه عدم استقلال سیستم قضایی، سپرِ محافظی است که مانع اصلاح و بهبود جدی آن میشود.
پ.ن: به نظر میرسد که ایدهای مشابه استقلال سیستم قضایی را قبلا مرحوم هاشمی رفسنجانی در ملاقات با مرحوم سید مهدی طباطبائی هم مطرح کرده باشند و عبارتی که از ایشان نقل شده «جدا کردن امر قضا از سیستم اطلاعاتی» است.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
مدتی بود درگیر کمک به دو بچه یتیم(البته در سنین دانشگاه) در یک پرونده قضایی در اصفهان بودم و این مسئله بود که باعث شده بود ذهنم چندان درگیر باشد که نتوانم مطلبی بنویسم و از این بابت از مخاطبین فرهیخته کانال اقتصادرفتاری پوزش میطلبم.
▫️در طرف مقابل پرونده مذکور دو نفر بازنشسته وزارت اطلاعات هستند. داستان آن پرونده ( بخصوص اگر به ریشههای 50 سال پیش آن برگردیم و پدیده را از منظری شناختی و رفتاری نگاه کنیم) بسیار جذاب و آموزنده است، اما شاید مطرح کردن جزئیات آن در این مجال مصلحت نباشد. برای همین از توضیح بیشتر منصرف شده و به چند نکته که با چشمم مشاهده کردم و با پوستم لمس کردم اشاره میکنم.
1- بازیهای روانی روی قضات براحتی اثرمیگذارد. قضات هم این مسئله را میدانند و برای همین بجای شنیدن سعی میکنند اجتناب کنند. مثلا اجازه صحبت (یا حتی ارائه لوایح و مستندات) به افراد نمیدهند و تندخوئی امری بسیار متداول بین قضات است. علت این "خودفریبی" را میتوان در روش قضاوت شهودی(Heuristic) ایشان جستجو کرد. و شاید بتوان این مسئله را با آموزش و کم کردن بار کاری قضات و یا استفاده از تکنیکهای اقتصادرفتاری در طراحی سیستم بهبود بخشید.
2- تماس گرفتن از نهادهای امنیتی با قضات و توصیه و سفارش یک امر عادی و بسیار رایج است. مسلما اگر پای صحبت امنیتیها بنشینید میتوانند لیست بلندبالایی از مزایای این رویه بگویند، اما تغافل میکنند از اینکه این رویه به قول شهید بهشتی(درود خدا بر او) «باز کردن راه برای سوء استفاده» است:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1007
3- بروکراسی اداری بسترِ بسیار مناسبی برای فساد است. هرچه بیشتر الکترونیکی شدن فرآیندها میتواند در جمع کردن این بستر کمک شایانی بکند.
4- در ایران قوانینی وجود دارند که با همه کشورهای دنیا متفاوت است و وقتی سراغ ریشههای قانونهای مذکور میروید به یک خطای شناختی قانون گذار در اول انقلاب یا مثلا به احادیثی میرسید که اصالت و صحت آنها معلوم نیست.
▫️مواردی که در بالا ذکر شد همگی ریشههای نوعی از فساد است که به آن «فساد سیستماتیک» گفته میشود. فساد سیستماتیک به بیانی فسادی است که «قابل پیشبینی» است. مثلا اگر شما علیه یکی از قضات مطرح در یک دادسرا شکایتی بکنی، میتوانی پیشبینی کنی که با احتمال غیر صفری همکاران او از شما انتقام خواهند گرفت و رفتار دیگر قضات با شما به طور معناداری متفاوت خواهد شد. یا مثلا اگر طرف دعوای شما یک بازنشسته با نفوذ در سیستم اطلاعاتی باشد میتوانید از قبل بگوئید که احتمال اینکه رأی دادگاه به نفع شما نباشد بشدت افزایش پیدا خواهد کرد.
⭕️⭕️اما چه باید کرد؟
پاسخ دقیق و جامع به این پرسش که حالا باید چکار کرد شاید نیازمند پژوهشهای جدیتر باشد، اما مثل همیشه «اکسیر شفافیت» میتواند اینجا هم معجزه بکند.
▫️شفافیت که باشد بقیه راهحلها هم امکان اجرا پیدا میکنند.
▫️همچنین معمولا اقتصاددانان بر استقلال بانک مرکزی تأکید میکنند، اما شاید بتوان ادعا کرد که مهمتر از استقلال بانک مرکزی، «استقلال سیستم قضایی» است. این سیستم قضایی است که باید از «حقوق مالکیت»(و دیگر حقوق) مردم محافظت کند. بدون محافظت از حقوق مالکیت، بهترین سیاستهای پولی و مالی هم به نتایج دلخواه منجر نخواهند شد. با استقلال سیستم قضایی مکانیزمهای بازخورد و اصلاح در آن فعالتر خواهند شد.
▫️روی دیگر سکه عدم استقلال سیستم قضایی، سپرِ محافظی است که مانع اصلاح و بهبود جدی آن میشود.
پ.ن: به نظر میرسد که ایدهای مشابه استقلال سیستم قضایی را قبلا مرحوم هاشمی رفسنجانی در ملاقات با مرحوم سید مهدی طباطبائی هم مطرح کرده باشند و عبارتی که از ایشان نقل شده «جدا کردن امر قضا از سیستم اطلاعاتی» است.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Telegram
اقتصاد رفتاری
⭕️ ◻️انتخاب با شماست که سوزن قطار را به کدام سمت بچرخانید!
#تمدن
#توحش
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
#تمدن
#توحش
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️◻️روایت دلسوزانه دکتر میدری از لزوم "استقلال" و "شفافیت" سیستم قضایی و قانونگذاری.
@BehavioralEconomicsAndFinance
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️اضافه کردن قسمتی جدید به تنظیمات جیمیل تحت عنوان سقلمه «Nudges». در این قسمت کاربر سقلمه دلخواهش را انتخاب میکند.
▫️هنوز در این نسخه امکان «طراحی» و دستکاری دلبخواهی سقلمه ها وجود ندارد. همچنین پیشفرض، فعال بودن سقلمههاست.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
▫️هنوز در این نسخه امکان «طراحی» و دستکاری دلبخواهی سقلمه ها وجود ندارد. همچنین پیشفرض، فعال بودن سقلمههاست.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️#تفکر_شخص_محور در جمهوری اسلامی
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
🔺صحنه اول:
«به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم»،
دویست سال پیش است، زمان قاجار...،
و این جمله را جمالالدین اسدآبادی به زبان میآورد.
🔺صحنه دوم:
سال 1357 است. مردم در تظاهرات خیابانی به هم فشرده سرنگونی حکومت پهلوی را فریاد میزنند و چنین شعاری میدهند:
«سرنگون میکنیم نظام پهلوی را... برقرار میکنیم حکومت علی را...»
🔺صحنه سوم:
آیت الله جوادی آملی در ملاقات با وزیر کار اسبق میفرمایند: «چگونه است که کفار میتوانند کشورداری کنند، اما ما با داشتن امام حسین(ع) و امام علی (ع) نتوانستهایم؟»
▫️سه صحنه فوق، سه نقطه از تکامل تاریخی اسلام سیاسی در ایران از 200سال پیش تا امروز است. ابتدا فقط افراد خاصی دنبال چنین ایده ای هستند و بعدها این خواسته تبدیل به مطالبه و گفتمان فراگیر ملی می شود. دو صحنه اول ترسیمکننده ایدهآلی است که در پس ذهن انقلابیون 57 بوده است. امید به تحقق همین ایدهآل بود که باعث شد اکثریت قاطع مردم در رفراندوم سال 58 به جمهوری اسلامی رأی آری بدهند. چه جانها که داده شد تا آن ایدهآل محقق بشود، چه عمرها و ثروتها صرف شدند و چه ذهنها درگیر شدند... .
▫️انقلابیون تمام تلاششان را کردند تا «آدمهای خوب» را جایگزین «آدمهای بد» بکنند تا حکومت اسلامیشان محقق بشود. اما یک خطای فاحش در نوع تفکر ایشان وجود داشت و آن غفلت از «مکانیزم»ها بود.
▫️صحنه سوم نشان از ریشههای عمیق تفکر شخص-محور در ذهن نظریهپردازان اصلی جمهوری اسلامی دارد. نشانههای این نوع تفکر را در سخنان دیگر افراد بسیار تأثیرگذار در جمهوری اسلامی هم میتوان جستجو کرد. در مورد تفکر شخص محور قبلا در پست زیر توضیحاتی ارائه شده است:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1028
▫️یک سیستم متشکل است از اجزاء و روابط(مکانیزمها). تمام توجه انقلابیون به تغییر اجزاء سیستم بود و به بهبود مکانیزمها توجهی نداشتند. اساسا کسانی که در آن هیجانات اول انقلاب زمام امور را به دست گرفتند فهمی از این مباحث نداشتند( و هنوز هم متأسفانه ندارند). برای همین امروز میبینیم که سیستمهای کشور همانهایی هستند که در دوران پهلوی طراحی شدند و فقط آدمهای آن سیستمها جابجا شدند. و در این جابجایی کارایی سیستمها حتی کاهش هم پیدا کرد. از سیستم آموزشی گرفته تا سیستم قضایی و... همگی همان هستند که در دوران پهلوی شکل گرفته بودند، فقط آدمهای دیگری آمدهاند جایگزین قبلیها شدهاند.
▫️نتیجه این شد که خروجی سیستمها حتی اگر هم خوب باشد، وابسته به شخص است و به محض اینکه اشخاص جابجا بشوند کارایی سیستمها به طور معناداری متفاوت خواهد شد.
▫️میتوان در مورد اسلامی بودن سیستمهای انسانی چنین گفت: «ممکن است تمامی عناصر یک سیستم مسلمان باشند، اما سیستم اسلامی نباشد». مفهوم جمله جمالالدین اسدآبادی دقیقا همین است و شاید مطالعاتی که شاخصهای اسلامی بودن کشورها را بررسی کردهاند تأییدکننده جمله 200سال پیش ایشان باشد. همچنین رأی بالای مردم به جمهوری اسلامی در سال 58(که بسیاری از آنها مذهبی نبودند) نشان میدهد در پس ذهن مردم نیز چنین چیزی بوده است.
در نهایت، تقویت تفکر مکانیزم-محور(سیستم-محور) اگرچه برای اصلاح و بهبود حکمرانی کافی نیست، اما شرطی بشدت لازم است.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
🔺صحنه اول:
«به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم»،
دویست سال پیش است، زمان قاجار...،
و این جمله را جمالالدین اسدآبادی به زبان میآورد.
🔺صحنه دوم:
سال 1357 است. مردم در تظاهرات خیابانی به هم فشرده سرنگونی حکومت پهلوی را فریاد میزنند و چنین شعاری میدهند:
«سرنگون میکنیم نظام پهلوی را... برقرار میکنیم حکومت علی را...»
🔺صحنه سوم:
آیت الله جوادی آملی در ملاقات با وزیر کار اسبق میفرمایند: «چگونه است که کفار میتوانند کشورداری کنند، اما ما با داشتن امام حسین(ع) و امام علی (ع) نتوانستهایم؟»
▫️سه صحنه فوق، سه نقطه از تکامل تاریخی اسلام سیاسی در ایران از 200سال پیش تا امروز است. ابتدا فقط افراد خاصی دنبال چنین ایده ای هستند و بعدها این خواسته تبدیل به مطالبه و گفتمان فراگیر ملی می شود. دو صحنه اول ترسیمکننده ایدهآلی است که در پس ذهن انقلابیون 57 بوده است. امید به تحقق همین ایدهآل بود که باعث شد اکثریت قاطع مردم در رفراندوم سال 58 به جمهوری اسلامی رأی آری بدهند. چه جانها که داده شد تا آن ایدهآل محقق بشود، چه عمرها و ثروتها صرف شدند و چه ذهنها درگیر شدند... .
▫️انقلابیون تمام تلاششان را کردند تا «آدمهای خوب» را جایگزین «آدمهای بد» بکنند تا حکومت اسلامیشان محقق بشود. اما یک خطای فاحش در نوع تفکر ایشان وجود داشت و آن غفلت از «مکانیزم»ها بود.
▫️صحنه سوم نشان از ریشههای عمیق تفکر شخص-محور در ذهن نظریهپردازان اصلی جمهوری اسلامی دارد. نشانههای این نوع تفکر را در سخنان دیگر افراد بسیار تأثیرگذار در جمهوری اسلامی هم میتوان جستجو کرد. در مورد تفکر شخص محور قبلا در پست زیر توضیحاتی ارائه شده است:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1028
▫️یک سیستم متشکل است از اجزاء و روابط(مکانیزمها). تمام توجه انقلابیون به تغییر اجزاء سیستم بود و به بهبود مکانیزمها توجهی نداشتند. اساسا کسانی که در آن هیجانات اول انقلاب زمام امور را به دست گرفتند فهمی از این مباحث نداشتند( و هنوز هم متأسفانه ندارند). برای همین امروز میبینیم که سیستمهای کشور همانهایی هستند که در دوران پهلوی طراحی شدند و فقط آدمهای آن سیستمها جابجا شدند. و در این جابجایی کارایی سیستمها حتی کاهش هم پیدا کرد. از سیستم آموزشی گرفته تا سیستم قضایی و... همگی همان هستند که در دوران پهلوی شکل گرفته بودند، فقط آدمهای دیگری آمدهاند جایگزین قبلیها شدهاند.
▫️نتیجه این شد که خروجی سیستمها حتی اگر هم خوب باشد، وابسته به شخص است و به محض اینکه اشخاص جابجا بشوند کارایی سیستمها به طور معناداری متفاوت خواهد شد.
▫️میتوان در مورد اسلامی بودن سیستمهای انسانی چنین گفت: «ممکن است تمامی عناصر یک سیستم مسلمان باشند، اما سیستم اسلامی نباشد». مفهوم جمله جمالالدین اسدآبادی دقیقا همین است و شاید مطالعاتی که شاخصهای اسلامی بودن کشورها را بررسی کردهاند تأییدکننده جمله 200سال پیش ایشان باشد. همچنین رأی بالای مردم به جمهوری اسلامی در سال 58(که بسیاری از آنها مذهبی نبودند) نشان میدهد در پس ذهن مردم نیز چنین چیزی بوده است.
در نهایت، تقویت تفکر مکانیزم-محور(سیستم-محور) اگرچه برای اصلاح و بهبود حکمرانی کافی نیست، اما شرطی بشدت لازم است.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Telegram
اقتصاد رفتاری
⭕️ ◻️از تفکر شخص-محور تا تفکر مکانیزم-محور(سیستم-محور)
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
در دوران دبیرستان یکی از بچهها موتور سیکلتی داشت که ترمز و کلاجش خراب بود. او مطمئن بود که کسی دست به موتور سیکلتش نمیزند چون فقط خودش توانایی کار کردن با آن را داشت!
▫️«در سیستمهای…
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
در دوران دبیرستان یکی از بچهها موتور سیکلتی داشت که ترمز و کلاجش خراب بود. او مطمئن بود که کسی دست به موتور سیکلتش نمیزند چون فقط خودش توانایی کار کردن با آن را داشت!
▫️«در سیستمهای…
⭕️◻️نرخ ارز و دام غفلت از نرخ پایه در سرمایهگذاری
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
اگر به شما بگویند قیمت جهانی طلا افزایش پیدا خواهد کرد اولین گزینهای که به ذهنتان خطور میکند چیست؟(میتوانید این سوال را از اطرافیانتان بپرسید)
▫️چندماه پیش بود که با یکی از دوستان راجع به وضعیت آینده قیمت جهانی طلا صحبت میکردیم و جمعبندیمان این بود که قیمت جهانی رو به افزایش خواهد بود. حدس ما این بود که با نرخ ملایمی افزایش قیمت اتفاق بیفتد.
▫️آن زمان قیمت طلای جهانی به ازای هر اونس 1200 دلار بود و نرخ دلار هم 13هزار و پانصد تومان بود.
دوستم پرسید بنابراین سرمایهگذاری در طلا گزینه مناسبی است؟ و پاسخ من این بود که اگر فرض کنیم احتمال افزایش نرخ به بالاتر از 13500با احتمال کاهش آن برابر باشد، بنابراین با روش ارزش انتظاری، به طور متوسط بازدهی این سرمایهگذاری مثبت خواهد بود، بخصوص که بازدهی کل بصورت حاصلضرب رشد دو نرخ است.
▫️آن شخص بلافاصله اقدام به خرید طلای آبشده کرد، اما بلافاصله بعد از خرید او، نرخ ارز شروع به کاهش کرد. افق سرمایهگذاری او کوتاهمدت بود و او در کوتاهمدت ضرر کرد. این کاهش باعث شد او مجبور شود بین دو گزینه گیر بیفتد: 1- یا با ضرر داراییاش را بفروشد یا 2- نقدینگیاش در طلا محبوس بشود.
▫️سوگیریهای رفتاری متعددی را میتوان در ضرر کردن او موثر دانست، اما مهمترین سوگیری، غفلت از نرخ پایه(Base Rate Neglect) بود.
▫️آنچه که در سرمایهگذاری روی بسیاری از داراییها از جمله طلا در ایرانِ دوران تحریم و آن هم در کوتاهمدت اهمیت بیشتری دارد نرخ ارز است؛ هم از نظر بازدهی و هم از نظر ریسک.
▫️دوستمان زمانی که نرخ دلار تا 10هزار تومان ریزش کرد ولی اونس طلا در حد چنددلار بیشتر افزایش نداشت حدود 30درصد در زیان بود و دچار هراس شده بود و آن زمان بود که قصد داشت طلا را بفروشد و اگر کمک دوستانش نبود احتمالا طلایش را در کف قیمت فروخته بود. به عبارتی، چنانچه قبلا «طمع» باعث شده بود طلا بخرد، نزدیک بود «ترس» آخرین ضربه را به او بزند!
▫️الان که قیمت اونس به بیش از 1300 افزایش پیدا کرده(یعنی 8 درصد رشد)، علیرغم اینکه قیمت دلار دوباره به حدود 12 هزار تومان برگشته هنوز به نقطه سربه سر نرسیده است! یعنی علیرغم اینکه پیشبینی در مورد افزایش نرخ طلای جهانی درست بود، اما «نرخ پایه» و اصلی نرخ ارز بود و نباید بررسی دقیقتر آن مورد غفلت واقع میشد.
▫️یکی از کتابهای مشهور در حوزه مالی رفتاری عنوانش «فراتر از ترس و طمع»(Beyond Fear and Greed) است. یکی از اهدافِ دانش مالی رفتاری اصلاح تصمیمات ما در بازارهای مالی است. اگر راهنمایی دیگر دوستان با تجربه نبود دوستمان نزدیک بود تحت تأثیر ترس، داراییاش را در کمترین قیمت ممکن به فروش برساند!! هنر ما در سرمایهگذاریهایمان این است که سوگیریهای رفتاری مختلف باعث نشوند از مسیر بهینه دور بشویم و اگر قصد سفتهبازی داریم در کمترین قیمت خریداری کنیم و در بیشترین قیمت به فروش برسانیم.
▫️غفلت از نرخ پایه یعنی توجه بیش از حد به اطلاعاتی که خاص( و جلب توجهکننده) هستند و نادیده گرفتن اطلاعاتی که مهمتر هستند ولی به آنها عادت کردهایم. میتوان این سوگیری را یک حالت خاص از سوگیری نمایندگی(Representativeness) دانست.
#Base_Rate_Neglect
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
اگر به شما بگویند قیمت جهانی طلا افزایش پیدا خواهد کرد اولین گزینهای که به ذهنتان خطور میکند چیست؟(میتوانید این سوال را از اطرافیانتان بپرسید)
▫️چندماه پیش بود که با یکی از دوستان راجع به وضعیت آینده قیمت جهانی طلا صحبت میکردیم و جمعبندیمان این بود که قیمت جهانی رو به افزایش خواهد بود. حدس ما این بود که با نرخ ملایمی افزایش قیمت اتفاق بیفتد.
▫️آن زمان قیمت طلای جهانی به ازای هر اونس 1200 دلار بود و نرخ دلار هم 13هزار و پانصد تومان بود.
دوستم پرسید بنابراین سرمایهگذاری در طلا گزینه مناسبی است؟ و پاسخ من این بود که اگر فرض کنیم احتمال افزایش نرخ به بالاتر از 13500با احتمال کاهش آن برابر باشد، بنابراین با روش ارزش انتظاری، به طور متوسط بازدهی این سرمایهگذاری مثبت خواهد بود، بخصوص که بازدهی کل بصورت حاصلضرب رشد دو نرخ است.
▫️آن شخص بلافاصله اقدام به خرید طلای آبشده کرد، اما بلافاصله بعد از خرید او، نرخ ارز شروع به کاهش کرد. افق سرمایهگذاری او کوتاهمدت بود و او در کوتاهمدت ضرر کرد. این کاهش باعث شد او مجبور شود بین دو گزینه گیر بیفتد: 1- یا با ضرر داراییاش را بفروشد یا 2- نقدینگیاش در طلا محبوس بشود.
▫️سوگیریهای رفتاری متعددی را میتوان در ضرر کردن او موثر دانست، اما مهمترین سوگیری، غفلت از نرخ پایه(Base Rate Neglect) بود.
▫️آنچه که در سرمایهگذاری روی بسیاری از داراییها از جمله طلا در ایرانِ دوران تحریم و آن هم در کوتاهمدت اهمیت بیشتری دارد نرخ ارز است؛ هم از نظر بازدهی و هم از نظر ریسک.
▫️دوستمان زمانی که نرخ دلار تا 10هزار تومان ریزش کرد ولی اونس طلا در حد چنددلار بیشتر افزایش نداشت حدود 30درصد در زیان بود و دچار هراس شده بود و آن زمان بود که قصد داشت طلا را بفروشد و اگر کمک دوستانش نبود احتمالا طلایش را در کف قیمت فروخته بود. به عبارتی، چنانچه قبلا «طمع» باعث شده بود طلا بخرد، نزدیک بود «ترس» آخرین ضربه را به او بزند!
▫️الان که قیمت اونس به بیش از 1300 افزایش پیدا کرده(یعنی 8 درصد رشد)، علیرغم اینکه قیمت دلار دوباره به حدود 12 هزار تومان برگشته هنوز به نقطه سربه سر نرسیده است! یعنی علیرغم اینکه پیشبینی در مورد افزایش نرخ طلای جهانی درست بود، اما «نرخ پایه» و اصلی نرخ ارز بود و نباید بررسی دقیقتر آن مورد غفلت واقع میشد.
▫️یکی از کتابهای مشهور در حوزه مالی رفتاری عنوانش «فراتر از ترس و طمع»(Beyond Fear and Greed) است. یکی از اهدافِ دانش مالی رفتاری اصلاح تصمیمات ما در بازارهای مالی است. اگر راهنمایی دیگر دوستان با تجربه نبود دوستمان نزدیک بود تحت تأثیر ترس، داراییاش را در کمترین قیمت ممکن به فروش برساند!! هنر ما در سرمایهگذاریهایمان این است که سوگیریهای رفتاری مختلف باعث نشوند از مسیر بهینه دور بشویم و اگر قصد سفتهبازی داریم در کمترین قیمت خریداری کنیم و در بیشترین قیمت به فروش برسانیم.
▫️غفلت از نرخ پایه یعنی توجه بیش از حد به اطلاعاتی که خاص( و جلب توجهکننده) هستند و نادیده گرفتن اطلاعاتی که مهمتر هستند ولی به آنها عادت کردهایم. میتوان این سوگیری را یک حالت خاص از سوگیری نمایندگی(Representativeness) دانست.
#Base_Rate_Neglect
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️تکنیک خر ژان بوریدان چطور کار میکند؟
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
▫️قضیه خر ژان بوریدان مرتبط با حکایتی است که خری را بین دو کپه علف میگذارند که هر دو به یک اندازه خوب هستند و هر دو به یک اندازه فاصله دارد. خر نمیتواند بین یکی از دو گزینه با جذابیتِ یکسان یکی را انتخاب کند. به همین دلیل حیوان سرگردان، سرانجام از گرسنگی تلف میشود. ظاهراً این مساله در مورد انسان ها نیز مصداق دارد. زمانی که می خواهیم از بین گزینه های مختلف دست به انتخاب بزنیم گاهی اوقات گزینهها جذابیت یکسانی دارند و عملا یک تصمیم ساده تبدیل می شود به باتلاق. هر چه بیشتر فکر می کنیم بر تردیدهایمان اضافه می شود. هر چه بیشتر دست و پا می زنیم در باتلاق تردید (عدم توان تصمیم گیری) بیشتر فرو می رویم.
▫️برای همین تکنیکی در تصمیم گیری پیشنهاد شده است که ما را در چنین موقعیت هایی نجات می دهد. این تکنیک تصمیم گیری برای انتخاب بین دو یا تعداد بیشتری گزینه که همگی از لحاظ جذابیت با هم مشابهند کاربرد دارد. برای اجرای تکنیک خر ژان بوریدان کافی است فهرستی از نکات منفی و اشکالات هر گزینه تهیه کنید. این کار به این دلیل است که زمانی که دو یا چند گزینه با جذابیت نسبی مشابه داریم، ذهن ما قفل می کند.
(توضیح تکنیک از سایت چطور دات کام برداشت شده است)
⭕️⭕️اما این تکنیک چگونه باعث خروج ما از بیعملی خواهد شد؟
▫️در اقتصاد رفتاری بحث میشود که صورتبندی منفی مسئله منجر به ریسکپذیری انسانها در موضع انتخاب خواهد شد. موقعیت خر ژان بوریدان موقعیتی است که شخص دچار سوگیری رفتاریِ فلج تصمیم(Decision Paralysis) شده و نمیتواند گزینهای را انتخاب کند. بنابراین بیعملی را ترجیح میدهد که به نوعی مشابه ریسکگریزی است. اما وقتی که صورتبندی مسئله بجای بیان پیامدهای مثبت، روی پیامدهای منفی هر انتخاب تمرکز میکند آنوقت ریسکپذیری افزایش پیدا میکند و منجر به اقدام خواهد شد.
▫️همچنین صورتبندی با تأکید بر پیامدهای منفی از طریق سوگیری زیانگریزی هم باعث خواهد شد که اختلاف کوچکی در پیامدهای منفی دو گزینه بسیار بزرگتر جلوه کند و این یعنی دو گزینه دیگر یکسان نخواهند بود.
▫️اگرچه استفاده از صورتبندی منفی از قدیمالایام رایج بوده است، اما در مسائل دنیای جدید در همه حوزهها میتوان از این تکنیک استفاده کرد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
▫️قضیه خر ژان بوریدان مرتبط با حکایتی است که خری را بین دو کپه علف میگذارند که هر دو به یک اندازه خوب هستند و هر دو به یک اندازه فاصله دارد. خر نمیتواند بین یکی از دو گزینه با جذابیتِ یکسان یکی را انتخاب کند. به همین دلیل حیوان سرگردان، سرانجام از گرسنگی تلف میشود. ظاهراً این مساله در مورد انسان ها نیز مصداق دارد. زمانی که می خواهیم از بین گزینه های مختلف دست به انتخاب بزنیم گاهی اوقات گزینهها جذابیت یکسانی دارند و عملا یک تصمیم ساده تبدیل می شود به باتلاق. هر چه بیشتر فکر می کنیم بر تردیدهایمان اضافه می شود. هر چه بیشتر دست و پا می زنیم در باتلاق تردید (عدم توان تصمیم گیری) بیشتر فرو می رویم.
▫️برای همین تکنیکی در تصمیم گیری پیشنهاد شده است که ما را در چنین موقعیت هایی نجات می دهد. این تکنیک تصمیم گیری برای انتخاب بین دو یا تعداد بیشتری گزینه که همگی از لحاظ جذابیت با هم مشابهند کاربرد دارد. برای اجرای تکنیک خر ژان بوریدان کافی است فهرستی از نکات منفی و اشکالات هر گزینه تهیه کنید. این کار به این دلیل است که زمانی که دو یا چند گزینه با جذابیت نسبی مشابه داریم، ذهن ما قفل می کند.
(توضیح تکنیک از سایت چطور دات کام برداشت شده است)
⭕️⭕️اما این تکنیک چگونه باعث خروج ما از بیعملی خواهد شد؟
▫️در اقتصاد رفتاری بحث میشود که صورتبندی منفی مسئله منجر به ریسکپذیری انسانها در موضع انتخاب خواهد شد. موقعیت خر ژان بوریدان موقعیتی است که شخص دچار سوگیری رفتاریِ فلج تصمیم(Decision Paralysis) شده و نمیتواند گزینهای را انتخاب کند. بنابراین بیعملی را ترجیح میدهد که به نوعی مشابه ریسکگریزی است. اما وقتی که صورتبندی مسئله بجای بیان پیامدهای مثبت، روی پیامدهای منفی هر انتخاب تمرکز میکند آنوقت ریسکپذیری افزایش پیدا میکند و منجر به اقدام خواهد شد.
▫️همچنین صورتبندی با تأکید بر پیامدهای منفی از طریق سوگیری زیانگریزی هم باعث خواهد شد که اختلاف کوچکی در پیامدهای منفی دو گزینه بسیار بزرگتر جلوه کند و این یعنی دو گزینه دیگر یکسان نخواهند بود.
▫️اگرچه استفاده از صورتبندی منفی از قدیمالایام رایج بوده است، اما در مسائل دنیای جدید در همه حوزهها میتوان از این تکنیک استفاده کرد.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
چطور
صفحه اصلی
رسانه و مرجعی نوآور برای انتقال دانش روز دنیا به منظور رشد فردی و افزایش دانش عمومی؛ گنجینهای از فیلم های آموزشی و مقالات ارزشمند در حوزه موفقیت و ثروت.
Forwarded from اتچ بات
⭕️◻️موسسه بینشهای رفتاری با همکاری انجمن علمی اقتصاد انرژی و محیط زیست دانشگاه علامه طباطبایی برگزار می کند:
🔺کارگاه «فهم سوگیریهای رفتاری»
سوگیریهای رفتاری به بیان پروفسور دَن اریلی اصول و مبانی اقتصاد رفتاری به حساب میآیند. احتمالا برای شما هم پیش آمده است که بعد از مطالعه سوگیریهای رفتاری در تعیین مصادیق آنها در دنیای واقعی دچار نوعی ابهام شده باشید.
▫️ممکن است خواننده مطالب اقتصاد رفتاری این احساس را پیدا کند که سوگیریهای مختلفی وجود دارند که در واقع به یک پدیده واحد اشاره میکنند، در حالی که چنین نیست! سوگیریهایی که مشابه به نظر میرسند تفاوتهای ظریفی با همدیگر دارند که فهم این تفاوتها منجر به فهم عمیقتر مباحث اقتصاد و مالی رفتاری خواهد شد. به عنوان مثال، به وفور دیده شده است که سوگیری خوشبینی (Optimisim Bias) با بیشاطمینانی (Overconfidence) اشتباه گرفته میشود. این در حالی است که خوشبینی معطوف به پدیدههای خارج از کنترل شخص است، ولی بیشاطمینانی معطوف به مهارتهای شخصی است. ممکن است تشخیص افتراقی بین سوگیریهایی مثل «سفسطه برنامهریزی»(Fallacy of Planning)، «شکافِ کنش-هدف»(Actions-Goal Gap) و «خویشتنداری»(Self-controll) و دیگر سوگیریهای مرتبط با برنامهریزی سخت به نظر برسد! اما تفاوتهای ظریف مذکور آنها را متمایز میکند.
▫️بنابراین تصمیم گرفته شد که کارگاهی با عنوان «فهم سوگیریهای رفتاری» توسط موسسه بینشهای رفتاری در این راستا برگزار شود.
▫️مطالبی که در این کارگاه ارائه خواهند شد عبارتند از:
-معرفی مهمترین سوگیریها
-بحث راجع به نسبت سوگیریها با عقلانیت و عدم عقلانیت
-تشخیص افتراقی بین سوگیریهای مختلف
-چگونگی به کارگیری سوگیریها به عنوان ابزار تحلیل
-چگونگی به کارگیری سوگیریها در عمل و طراحی سیستم
-نکاتی برای طراحی پرسشنامههای سوگیریهای رفتاری
⭕️⭕️مخاطبین کارگاه:
-اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشتههای اقتصاد، مدیریت و حسابداری
-پژوهشگران اقتصاد رفتاری
-علاقمندان به مباحث و کتب اقتصاد رفتاری
▫️جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه فرمائید:
https://evnd.co/DVOpd
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
🔺کارگاه «فهم سوگیریهای رفتاری»
سوگیریهای رفتاری به بیان پروفسور دَن اریلی اصول و مبانی اقتصاد رفتاری به حساب میآیند. احتمالا برای شما هم پیش آمده است که بعد از مطالعه سوگیریهای رفتاری در تعیین مصادیق آنها در دنیای واقعی دچار نوعی ابهام شده باشید.
▫️ممکن است خواننده مطالب اقتصاد رفتاری این احساس را پیدا کند که سوگیریهای مختلفی وجود دارند که در واقع به یک پدیده واحد اشاره میکنند، در حالی که چنین نیست! سوگیریهایی که مشابه به نظر میرسند تفاوتهای ظریفی با همدیگر دارند که فهم این تفاوتها منجر به فهم عمیقتر مباحث اقتصاد و مالی رفتاری خواهد شد. به عنوان مثال، به وفور دیده شده است که سوگیری خوشبینی (Optimisim Bias) با بیشاطمینانی (Overconfidence) اشتباه گرفته میشود. این در حالی است که خوشبینی معطوف به پدیدههای خارج از کنترل شخص است، ولی بیشاطمینانی معطوف به مهارتهای شخصی است. ممکن است تشخیص افتراقی بین سوگیریهایی مثل «سفسطه برنامهریزی»(Fallacy of Planning)، «شکافِ کنش-هدف»(Actions-Goal Gap) و «خویشتنداری»(Self-controll) و دیگر سوگیریهای مرتبط با برنامهریزی سخت به نظر برسد! اما تفاوتهای ظریف مذکور آنها را متمایز میکند.
▫️بنابراین تصمیم گرفته شد که کارگاهی با عنوان «فهم سوگیریهای رفتاری» توسط موسسه بینشهای رفتاری در این راستا برگزار شود.
▫️مطالبی که در این کارگاه ارائه خواهند شد عبارتند از:
-معرفی مهمترین سوگیریها
-بحث راجع به نسبت سوگیریها با عقلانیت و عدم عقلانیت
-تشخیص افتراقی بین سوگیریهای مختلف
-چگونگی به کارگیری سوگیریها به عنوان ابزار تحلیل
-چگونگی به کارگیری سوگیریها در عمل و طراحی سیستم
-نکاتی برای طراحی پرسشنامههای سوگیریهای رفتاری
⭕️⭕️مخاطبین کارگاه:
-اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشتههای اقتصاد، مدیریت و حسابداری
-پژوهشگران اقتصاد رفتاری
-علاقمندان به مباحث و کتب اقتصاد رفتاری
▫️جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه فرمائید:
https://evnd.co/DVOpd
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Telegram
attach 📎
⭕️◻️یک سقلمه سهبعدی برای خط عابر پیاده در خیابانهای لندن، باعث میشود تا سرعت ماشینها کمتر شود.
▫️نکته کلیدی: همیشه برای تغییر رفتار رانندهها لازم نیست بودجههای هنگفت صرف فرهنگسازی شود!
✍🏼نوید طبسی
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
▫️نکته کلیدی: همیشه برای تغییر رفتار رانندهها لازم نیست بودجههای هنگفت صرف فرهنگسازی شود!
✍🏼نوید طبسی
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️سقلمههای دینی!
▫️شاید بتوان سقلمههای دینی را جایگزین ممنوعیتها و اجبارهای دینی کرد. معماری سنتی ما پر از انواع سقلمه دینی است!
(استندی که در عکس مشاهده میشود مربوط به سالن انتظار فرودگاه مهرآباد است.)
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
#گام_دوم_انقلاب
#nudge
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
▫️شاید بتوان سقلمههای دینی را جایگزین ممنوعیتها و اجبارهای دینی کرد. معماری سنتی ما پر از انواع سقلمه دینی است!
(استندی که در عکس مشاهده میشود مربوط به سالن انتظار فرودگاه مهرآباد است.)
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
#گام_دوم_انقلاب
#nudge
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️راه حل فساد از افشای اطلاعات فسادهای گذشته(حتی اگر مفسدین مجازات نشوند) میگذرد.
▫️چیزی که در کشور فراوان است نیروی انسانی شایسته برای جایگزینی با افراد قبلی است!
▫️مقاومت افراد جدید در برابر اصلاح مکانیزمها(سیستم) بسیار بسیار کمتر از افراد قدیمی است!
#گام_دوم_انقلاب
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
▫️چیزی که در کشور فراوان است نیروی انسانی شایسته برای جایگزینی با افراد قبلی است!
▫️مقاومت افراد جدید در برابر اصلاح مکانیزمها(سیستم) بسیار بسیار کمتر از افراد قدیمی است!
#گام_دوم_انقلاب
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️فرا تعهد
سال نو، ماه نو، هفته نو، ترم جدید، محل زندگی جدید و... از قدیمالایام بهانهای برای تغییر و بهبود بودهاند. اما گاهی این نقاط خاص زمانی و مکانی فقط بهانهای برای تعلل و پشت گوش انداختن کارها میشوند. عبارت «از شنبه شروع خواهم کرد» برای همه ما واژهای آشناست! شروع کارها به تعویق میافتند و برنامهها نیمهکاره رها میشوند چون «تعهد» ایجاد نشده است!
▫️در ادبیات اقتصاد رفتاری به تکنیکها و استراتژیهایی که برای تغییر رفتار به کار گرفته میشوند و باعث میشوند پایبندی فرد به یک برنامه از قبل طراحی شده بیشتر شود تعهد یا گاهی پیش-تعهد(Pre-Commitment) گفته میشود. مثلا تعیینِ اهداف بصورت دقیق و شامل زمان تحقق، یک نوع از تعهد به حساب میآید. اکثر تکنیکهای رفتاری که در کتابهایی مثل آن قورباغه را قورت بده، یا کار عمیق و بسیاری از کتابهای مدیریت زمان و... بیان میشوند از این جنس هستند و میتوان با مطالعه آنها مجهز به تکنیکهای تعهد شد.
▫️مثلا در مورد یادگیری زبانهای خارجی به دوستان توصیه میکنم که حتما در کلاس ثبتنام کنند، نه به این خاطر که خودشان نمیتوانند با استفاده از منابع در دسترس(از جمله کتابهای خودخوان) یادگیری داشته باشند، بلکه به این خاطر که کلاس و مطالبهی استاد و رقابت و همکاری با همکلاسیها و... نوعی پایبندی به برنامه و نظم ایجاد میکند. ثبتِ نام در کلاس یک تکنیک رفتاری از جنس تعهد است.
▫️حتی زمانی که میخواهیم شناختهای خودمان را اصلاح کنیم هم مجبوریم از تکنیکهای رفتاری استفاده کنیم. مثلا کتاب خواندن یا مراجعه به یک مشاور میتواند به بهبود شناختهای ما کمک کند، اما چطور خودمان را به خواندن کتاب وادار کنیم؟ پاسخ تعهد است!
▫️میخواهم واژه جدیدی را در ادبیات اقتصاد رفتاری ابداع (یا به قول فرنگیها coin) کنم: «فراتعهد»(Meta-Commitment).
پیش از آنکه تعهد اتفاق بیفتد، لازم است یک فراتعهد اتفاق افتاده باشد. فراتعهد را اینگونه تعریف میکنم: «تعهد به تعهدها: تکنیکهایی که فرد را پایبند به «طراحی» درست تعهد میکنند». اولین گام برای فراتعهد این است که بپذیریم ما انسانها برای بهبود و تغییرِ رفتار نیازمند تعهد هستیم! باید بپذیریم که برای تغییرِ رفتار لازم است «محیط تصمیمگیری» متفاوت بشود.
▫️تکنیکهای فراتعهد میتوانند از این جنس باشند:
- تعیین زمانی در هفته برای برنامهریزی.
-تشکیل گروهی از دوستان برای بحث و همفکری در مورد اهداف سال جدید.
-تعریف جریمه برای خودمان(یا دیگران) در صورت عدم تعیین اهداف و استراتژیها.
-طراحی سقلمههایی با هدف ترغیب به ایجاد تعهد.
-و... .
▫️برای شروع میتوانید زمانی را در لابلای تعطیلات نوروزی به خلوت کردن با خود و تفکر در مورد اهداف سال جدید تخصیص بدهید.
▫️بنده و دوستانم در موسسه بینشهای رفتاری امیدواریم سال 98 سال موفقیت، شادکامی و سعادت شما عضو فرهیخته کانال اقتصاد رفتاری باشد.
مصطفی نصراصفهانی
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
سال نو، ماه نو، هفته نو، ترم جدید، محل زندگی جدید و... از قدیمالایام بهانهای برای تغییر و بهبود بودهاند. اما گاهی این نقاط خاص زمانی و مکانی فقط بهانهای برای تعلل و پشت گوش انداختن کارها میشوند. عبارت «از شنبه شروع خواهم کرد» برای همه ما واژهای آشناست! شروع کارها به تعویق میافتند و برنامهها نیمهکاره رها میشوند چون «تعهد» ایجاد نشده است!
▫️در ادبیات اقتصاد رفتاری به تکنیکها و استراتژیهایی که برای تغییر رفتار به کار گرفته میشوند و باعث میشوند پایبندی فرد به یک برنامه از قبل طراحی شده بیشتر شود تعهد یا گاهی پیش-تعهد(Pre-Commitment) گفته میشود. مثلا تعیینِ اهداف بصورت دقیق و شامل زمان تحقق، یک نوع از تعهد به حساب میآید. اکثر تکنیکهای رفتاری که در کتابهایی مثل آن قورباغه را قورت بده، یا کار عمیق و بسیاری از کتابهای مدیریت زمان و... بیان میشوند از این جنس هستند و میتوان با مطالعه آنها مجهز به تکنیکهای تعهد شد.
▫️مثلا در مورد یادگیری زبانهای خارجی به دوستان توصیه میکنم که حتما در کلاس ثبتنام کنند، نه به این خاطر که خودشان نمیتوانند با استفاده از منابع در دسترس(از جمله کتابهای خودخوان) یادگیری داشته باشند، بلکه به این خاطر که کلاس و مطالبهی استاد و رقابت و همکاری با همکلاسیها و... نوعی پایبندی به برنامه و نظم ایجاد میکند. ثبتِ نام در کلاس یک تکنیک رفتاری از جنس تعهد است.
▫️حتی زمانی که میخواهیم شناختهای خودمان را اصلاح کنیم هم مجبوریم از تکنیکهای رفتاری استفاده کنیم. مثلا کتاب خواندن یا مراجعه به یک مشاور میتواند به بهبود شناختهای ما کمک کند، اما چطور خودمان را به خواندن کتاب وادار کنیم؟ پاسخ تعهد است!
▫️میخواهم واژه جدیدی را در ادبیات اقتصاد رفتاری ابداع (یا به قول فرنگیها coin) کنم: «فراتعهد»(Meta-Commitment).
پیش از آنکه تعهد اتفاق بیفتد، لازم است یک فراتعهد اتفاق افتاده باشد. فراتعهد را اینگونه تعریف میکنم: «تعهد به تعهدها: تکنیکهایی که فرد را پایبند به «طراحی» درست تعهد میکنند». اولین گام برای فراتعهد این است که بپذیریم ما انسانها برای بهبود و تغییرِ رفتار نیازمند تعهد هستیم! باید بپذیریم که برای تغییرِ رفتار لازم است «محیط تصمیمگیری» متفاوت بشود.
▫️تکنیکهای فراتعهد میتوانند از این جنس باشند:
- تعیین زمانی در هفته برای برنامهریزی.
-تشکیل گروهی از دوستان برای بحث و همفکری در مورد اهداف سال جدید.
-تعریف جریمه برای خودمان(یا دیگران) در صورت عدم تعیین اهداف و استراتژیها.
-طراحی سقلمههایی با هدف ترغیب به ایجاد تعهد.
-و... .
▫️برای شروع میتوانید زمانی را در لابلای تعطیلات نوروزی به خلوت کردن با خود و تفکر در مورد اهداف سال جدید تخصیص بدهید.
▫️بنده و دوستانم در موسسه بینشهای رفتاری امیدواریم سال 98 سال موفقیت، شادکامی و سعادت شما عضو فرهیخته کانال اقتصاد رفتاری باشد.
مصطفی نصراصفهانی
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️پیش-تعهد
موانع و پیامد(پاداش و جریمه)هایی که برای گزینهها تعریف میکنید تا خودتان را پایبند به برنامه نگه دارید. طراحی پیشاپیشِ چیزهایی که متوقفکننده (یا مهارکننده) وسوسه هستند.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
موانع و پیامد(پاداش و جریمه)هایی که برای گزینهها تعریف میکنید تا خودتان را پایبند به برنامه نگه دارید. طراحی پیشاپیشِ چیزهایی که متوقفکننده (یا مهارکننده) وسوسه هستند.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️پیاز شده کیلویی 13هزار تومن اونوقت دارند اونو صادر میکنند!
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
اخیرا ویدئویی از کامیونهای پیاز در مرز عراق با زیرنویس «پیاز شده کیلویی 13هزار تومن اونوقت دارند اونو صادر میکنند!» در فضای مجازی دست به دست میشود. زیرنویس مذکور میخواهد اینطور القا کند که نباید به تولیدکنندگان اجازه صادرات داد تا مجبور شوند محصولشان را در کشور به قیمت ارزانتری بفروشند.
▫️مطالب اینچنینی صرفا و صرفا یک صورتبندی بدبینانه از پدیدهای کاملا طبیعی است که قابل پیشبینی بود. چنانچه بنده در میانه جهش ارزی و پیش از آنکه اجناس تولیدِ داخل رشد قیمت داشته باشند نسبت به وقوع چنین پدیدهای هشدار داده بودم:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1071
▫️اگر بخواهیم همین صورتبندی بدبینانه را برای طرفهای عراقی هم ارائه کنیم میتوانیم چنین زیرنویسی برای ویدئوی مذکور بنویسیم:
«ایرانیها در جنگ 8ساله نتوانستند عراق را تسخیر کنند اما الان دارند عراق را تسخیر و کشاورزان عراقی را بیکار میکنند!»
▫️طبیعی است که این طرزِ نگاهِ بدبینانه به تجارت بینالملل منجر به بازیهای باخت-باخت برای کشورها خواهد شد. احتمالا مروجان این نگاه بدبینانه انتظار دارند دولت مانع صادرات محصولات بشوند اما این واکنشها(که من آنها را «واکنشهای فیزیکی» به بحران مینامم) آنطور که تصور میشود مطلوب نیستند. در پست زیر در مورد چرائی آن توضیح دادهام:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1098
▫️آنچه که در عمل اتفاق افتاده است این است که تقاضا برای محصولات ایرانی افزایش پیدا کرده است. این افزایش تقاضا از یک طرف باعث ثروتمندشدن نسبی کشاورزان ایرانی (و دیگر تولیدکنندگانی که محصولاتشان صادرات-محور (Export-oriented) هستند) خواهد شد.
▫️از طرف دیگر باعث خواهد شد سالهای آتی تولید محصولات مذکور افزایش پیدا کند؛ چون این محصولات سودآور هستند! اما لازمه این افزایش تولید، به کارگیری تعداد بیشتری نیروی کار و افزایش بهرهوری است و این یعنی رونق اقتصاد کشور.
▫️با اینحال شاید دولت بتواند تحقق چشمانداز مثبت فوق را تسهیل و تسریع کند که قبلا در مورد آن نوشتهام:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1102
▫️کمبود کالاها در کشور در اثر جهش نرخ ارز نشانه یک «دوران گذار» است که باید طی شود و فراری از آن نیست! تنها کاری که میتوانیم بکنیم (و هوشمندانهترین کار) این است که این دوره گذار را کوتاهتر کرده یا درد آن را کم کنیم!! مابقی تلاشها، تلاشهایی مذبوحانهاند!
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
اخیرا ویدئویی از کامیونهای پیاز در مرز عراق با زیرنویس «پیاز شده کیلویی 13هزار تومن اونوقت دارند اونو صادر میکنند!» در فضای مجازی دست به دست میشود. زیرنویس مذکور میخواهد اینطور القا کند که نباید به تولیدکنندگان اجازه صادرات داد تا مجبور شوند محصولشان را در کشور به قیمت ارزانتری بفروشند.
▫️مطالب اینچنینی صرفا و صرفا یک صورتبندی بدبینانه از پدیدهای کاملا طبیعی است که قابل پیشبینی بود. چنانچه بنده در میانه جهش ارزی و پیش از آنکه اجناس تولیدِ داخل رشد قیمت داشته باشند نسبت به وقوع چنین پدیدهای هشدار داده بودم:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1071
▫️اگر بخواهیم همین صورتبندی بدبینانه را برای طرفهای عراقی هم ارائه کنیم میتوانیم چنین زیرنویسی برای ویدئوی مذکور بنویسیم:
«ایرانیها در جنگ 8ساله نتوانستند عراق را تسخیر کنند اما الان دارند عراق را تسخیر و کشاورزان عراقی را بیکار میکنند!»
▫️طبیعی است که این طرزِ نگاهِ بدبینانه به تجارت بینالملل منجر به بازیهای باخت-باخت برای کشورها خواهد شد. احتمالا مروجان این نگاه بدبینانه انتظار دارند دولت مانع صادرات محصولات بشوند اما این واکنشها(که من آنها را «واکنشهای فیزیکی» به بحران مینامم) آنطور که تصور میشود مطلوب نیستند. در پست زیر در مورد چرائی آن توضیح دادهام:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1098
▫️آنچه که در عمل اتفاق افتاده است این است که تقاضا برای محصولات ایرانی افزایش پیدا کرده است. این افزایش تقاضا از یک طرف باعث ثروتمندشدن نسبی کشاورزان ایرانی (و دیگر تولیدکنندگانی که محصولاتشان صادرات-محور (Export-oriented) هستند) خواهد شد.
▫️از طرف دیگر باعث خواهد شد سالهای آتی تولید محصولات مذکور افزایش پیدا کند؛ چون این محصولات سودآور هستند! اما لازمه این افزایش تولید، به کارگیری تعداد بیشتری نیروی کار و افزایش بهرهوری است و این یعنی رونق اقتصاد کشور.
▫️با اینحال شاید دولت بتواند تحقق چشمانداز مثبت فوق را تسهیل و تسریع کند که قبلا در مورد آن نوشتهام:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1102
▫️کمبود کالاها در کشور در اثر جهش نرخ ارز نشانه یک «دوران گذار» است که باید طی شود و فراری از آن نیست! تنها کاری که میتوانیم بکنیم (و هوشمندانهترین کار) این است که این دوره گذار را کوتاهتر کرده یا درد آن را کم کنیم!! مابقی تلاشها، تلاشهایی مذبوحانهاند!
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Telegram
اقتصاد رفتاری
⭕️ ◻️توهم تورم زا نبودن افزایش نرخ ارز
✍مصطفی نصراصفهانی
سال گذشته زمزمه های سیاست تعدیل باز هم مطرح شده بود و از یک طرف طرفداران تعدیل از لزوم "واقعی شدن" قیمتها از جمله نرخ ارز سخن میگفتند و از فواید افزایش نرخ ارز برای تولید و صادرات کشور، و از طرف دیگر…
✍مصطفی نصراصفهانی
سال گذشته زمزمه های سیاست تعدیل باز هم مطرح شده بود و از یک طرف طرفداران تعدیل از لزوم "واقعی شدن" قیمتها از جمله نرخ ارز سخن میگفتند و از فواید افزایش نرخ ارز برای تولید و صادرات کشور، و از طرف دیگر…
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️◻️چگونه یک خطای ذهنی باعث مرگ در سیلاب میشود؟
( منبع: BBC)
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
( منبع: BBC)
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
⭕️◻️#تفکر_شخص_محور به مثابه یک سوگیری
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
بعد از طرح بعضی مباحث، بعضی از عزیزان در جستجوی ارتباط آنها با اقتصاد رفتاری شکست میخورند و بعد ممکن است این سوال را داشته باشند که ربط این بحث به اقتصاد رفتاری چیست؟ فارغ از اینکه اساسا تعیین مرز دقیق در علوم (بخصوص علوم انسانی) را درست نمیدانم، مشکل ایشان را میتوانم در دو چیز ببینم:
1- فقدان دانش کافی از اقتصاد رفتاری
بعضی افراد انتظار دارند که همیشه تحلیلهای اقتصاد رفتاری در تضاد با اقتصاد کلاسیک باشد. یا انتظار دارند که حتما در مدل تحلیلی ارائه شده محوریت با خطاهای تصمیمگیری و سوگیریها باشد. این در حالی است که در موارد متعددی اثبات میشود و نشان داده میشود که خروجی نهایی با فروض واقعی(یعنی همان رهیافت رفتاری) با خروجی مدل کلاسیکی یکسان است.
2- فقدان اعتماد بنفس کافی
بعضی افراد هم(بخصوص آنها که به علوم انسانی نگاهی شبیه علوم دقیقه دارند) اگر چیزی در کتابهای مشهور به آن پرداخته نشده باشد غیرعلمی، غیرمرتبط و کلا چیز بیارزشی میدانند!
اگرچه طرح مباحث جدید باید مطابق روششناسی علمی هر رشته صورت بگیرد، اما طرح فرضیههای معقول خودش نیمی از مسیر است.
▫️با مقدمه فوق فکر میکنم بد نباشد تفکر شخص-محور را بصورت یک سوگیری معرفی کنم:
«سوگیری تفکر شخص-محور»
این سوگیری به این معناست که مردم تمایل دارند موفقیت یا شکست سیستمهای انسانی را به فرد یا گروهی از افراد نسبت بدهند.
▫️توضیحات بیشتر در مورد این سوگیری را در پست زیر بخوانید:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1028
▫️و اثر مخرب تشدید این سوگیری در جریان 200ساله اسلامِ سیاسی(و بخصوص بعد از انقلاب) را هم در مطلب زیر بیان کردهام:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1146
▫️با اینحال، بررسی پدیدهای مشابه آن پیشترها در دانش روانشناسی انجام گرفته است. یکی از شبیهترین سوگیریها در دانش روانشناسی به پدیده مذکور، سوگیری (غریزه) مقصریابی (The Blame Instinct) است. این غریزه به معنای تمایل ذاتی به سرزنش کردن «افراد» بجای علل واقعی ناکامیهاست. غریزه مقصریابی را میتوان حالت خاصی از تفکر شخص-محور دانست.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
بعد از طرح بعضی مباحث، بعضی از عزیزان در جستجوی ارتباط آنها با اقتصاد رفتاری شکست میخورند و بعد ممکن است این سوال را داشته باشند که ربط این بحث به اقتصاد رفتاری چیست؟ فارغ از اینکه اساسا تعیین مرز دقیق در علوم (بخصوص علوم انسانی) را درست نمیدانم، مشکل ایشان را میتوانم در دو چیز ببینم:
1- فقدان دانش کافی از اقتصاد رفتاری
بعضی افراد انتظار دارند که همیشه تحلیلهای اقتصاد رفتاری در تضاد با اقتصاد کلاسیک باشد. یا انتظار دارند که حتما در مدل تحلیلی ارائه شده محوریت با خطاهای تصمیمگیری و سوگیریها باشد. این در حالی است که در موارد متعددی اثبات میشود و نشان داده میشود که خروجی نهایی با فروض واقعی(یعنی همان رهیافت رفتاری) با خروجی مدل کلاسیکی یکسان است.
2- فقدان اعتماد بنفس کافی
بعضی افراد هم(بخصوص آنها که به علوم انسانی نگاهی شبیه علوم دقیقه دارند) اگر چیزی در کتابهای مشهور به آن پرداخته نشده باشد غیرعلمی، غیرمرتبط و کلا چیز بیارزشی میدانند!
اگرچه طرح مباحث جدید باید مطابق روششناسی علمی هر رشته صورت بگیرد، اما طرح فرضیههای معقول خودش نیمی از مسیر است.
▫️با مقدمه فوق فکر میکنم بد نباشد تفکر شخص-محور را بصورت یک سوگیری معرفی کنم:
«سوگیری تفکر شخص-محور»
این سوگیری به این معناست که مردم تمایل دارند موفقیت یا شکست سیستمهای انسانی را به فرد یا گروهی از افراد نسبت بدهند.
▫️توضیحات بیشتر در مورد این سوگیری را در پست زیر بخوانید:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1028
▫️و اثر مخرب تشدید این سوگیری در جریان 200ساله اسلامِ سیاسی(و بخصوص بعد از انقلاب) را هم در مطلب زیر بیان کردهام:
https://t.iss.one/BehavioralEconomicsAndFinance/1146
▫️با اینحال، بررسی پدیدهای مشابه آن پیشترها در دانش روانشناسی انجام گرفته است. یکی از شبیهترین سوگیریها در دانش روانشناسی به پدیده مذکور، سوگیری (غریزه) مقصریابی (The Blame Instinct) است. این غریزه به معنای تمایل ذاتی به سرزنش کردن «افراد» بجای علل واقعی ناکامیهاست. غریزه مقصریابی را میتوان حالت خاصی از تفکر شخص-محور دانست.
✔️کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
Telegram
اقتصاد رفتاری
⭕️ ◻️از تفکر شخص-محور تا تفکر مکانیزم-محور(سیستم-محور)
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
در دوران دبیرستان یکی از بچهها موتور سیکلتی داشت که ترمز و کلاجش خراب بود. او مطمئن بود که کسی دست به موتور سیکلتش نمیزند چون فقط خودش توانایی کار کردن با آن را داشت!
▫️«در سیستمهای…
✍🏼مصطفی نصراصفهانی
در دوران دبیرستان یکی از بچهها موتور سیکلتی داشت که ترمز و کلاجش خراب بود. او مطمئن بود که کسی دست به موتور سیکلتش نمیزند چون فقط خودش توانایی کار کردن با آن را داشت!
▫️«در سیستمهای…