#خاکریز_خاطرات
👆 ایده ی جالبِ شهید دکتر محمد علی رهنمون برای تربیت فرزند
#انس_با_قرآن #تربیت_فرزند #شهیدرهنمون #سحرخیزی
⭕ @Azyadraftegan
👆 ایده ی جالبِ شهید دکتر محمد علی رهنمون برای تربیت فرزند
#انس_با_قرآن #تربیت_فرزند #شهیدرهنمون #سحرخیزی
⭕ @Azyadraftegan
متن #خاکریز_خاطرات ۷
✍ ایده ی جالبِ شهید دکتر محمد علی رهنمون برای تربیت فرزند
.
#متن_خاطره :
محمدعلی صبح ها بعد از نماز قرآن
میخواند. اگه دخترمون بیدار بود، میگرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش مینشست و میگفت: اینـجا قـرآن میخوانم ، میخواهم چشم و گوشِ بچه ام از الان به این چیزها عادت کنه...
🌷خاطرهای از زندگی شهید دکتر محمد علی رهنمون
📚منبع: یادگاران16 «کتاب رهنمون» ، صفحه 90
#انس_با_قرآن #تربیت_فرزند #شهیدرهنمون #سحرخیزی
⭕ @Azyadraftegan
✍ ایده ی جالبِ شهید دکتر محمد علی رهنمون برای تربیت فرزند
.
#متن_خاطره :
محمدعلی صبح ها بعد از نماز قرآن
میخواند. اگه دخترمون بیدار بود، میگرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش مینشست و میگفت: اینـجا قـرآن میخوانم ، میخواهم چشم و گوشِ بچه ام از الان به این چیزها عادت کنه...
🌷خاطرهای از زندگی شهید دکتر محمد علی رهنمون
📚منبع: یادگاران16 «کتاب رهنمون» ، صفحه 90
#انس_با_قرآن #تربیت_فرزند #شهیدرهنمون #سحرخیزی
⭕ @Azyadraftegan
🔻روایتی از رشادت مردم ایران در دوران دفاع مقدس
🔻واکنش یک مادر به شهادت کودک شیرخوارهاش
🔹رشادتها و جانفشانیهای مردم ایران در دوران جنگ تحمیلی، برگ زرینی از تاریخ دفاع مقدس است. حجتالاسلام آل اسحاق در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است میگوید: رژیم بعث در روزهای اولیه جنگ تحمیلی از توپهای دوربرد استفاده میکرد که صدای مهیب و قدرت تخریب بالایی داشت. وقتی توپ میزدند ما با توکل به خدا بیرون میرفتیم که ببینیم توپ به کجا اصابت میکند تا دیگران را برای کمک خبر کنیم.
🔹وقتی شهر را میزدند و ما برای کمک میرفتیم، با صحنههای بسیار تأثرانگیزی مواجه میشدیم. مثلا یک بار زنی، بچه شیرخوارش را در حالی که سرش کنده شده و هنوز دست و پا میزد، در آغوش گرفته بود و میگفت: «خدایا این هم علی اصغر ما.»
🔹یک بار هم مردی گونی خون آلودی آورد و گفت: «آقا اینها کجا رفتهاند؟ من این را آوردهام.» فکر کردم برای بچهها گوشت آورده، گفتم: «در آشپزخانه بگذار. گفت: «چرا در آشپزخانه؟ این سر پسر شهیدم است که پیدا کردهام.» خیلی جا خوردم. او بعد رفت و یک بز آورد و پشت سر هم عذرخواهی میکرد که نتوانسته بیشتر از آن بیاورد. گفت: «این را برای بچههای بسیجی آوردهام تا ثوابش را به پسرم هدیه کنم.»
🔹آنها آن قدر صبور و بردبار بودند که بالاخره توانم را از دست دادم و دیگر صبر ماندن نداشتم. وقتی دیدم همه مصیبتها را تحمل کرده، چیزی نمیگویند، خجالت میکشیدم.
⭕ @Azyadraftegan
🔻واکنش یک مادر به شهادت کودک شیرخوارهاش
🔹رشادتها و جانفشانیهای مردم ایران در دوران جنگ تحمیلی، برگ زرینی از تاریخ دفاع مقدس است. حجتالاسلام آل اسحاق در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است میگوید: رژیم بعث در روزهای اولیه جنگ تحمیلی از توپهای دوربرد استفاده میکرد که صدای مهیب و قدرت تخریب بالایی داشت. وقتی توپ میزدند ما با توکل به خدا بیرون میرفتیم که ببینیم توپ به کجا اصابت میکند تا دیگران را برای کمک خبر کنیم.
🔹وقتی شهر را میزدند و ما برای کمک میرفتیم، با صحنههای بسیار تأثرانگیزی مواجه میشدیم. مثلا یک بار زنی، بچه شیرخوارش را در حالی که سرش کنده شده و هنوز دست و پا میزد، در آغوش گرفته بود و میگفت: «خدایا این هم علی اصغر ما.»
🔹یک بار هم مردی گونی خون آلودی آورد و گفت: «آقا اینها کجا رفتهاند؟ من این را آوردهام.» فکر کردم برای بچهها گوشت آورده، گفتم: «در آشپزخانه بگذار. گفت: «چرا در آشپزخانه؟ این سر پسر شهیدم است که پیدا کردهام.» خیلی جا خوردم. او بعد رفت و یک بز آورد و پشت سر هم عذرخواهی میکرد که نتوانسته بیشتر از آن بیاورد. گفت: «این را برای بچههای بسیجی آوردهام تا ثوابش را به پسرم هدیه کنم.»
🔹آنها آن قدر صبور و بردبار بودند که بالاخره توانم را از دست دادم و دیگر صبر ماندن نداشتم. وقتی دیدم همه مصیبتها را تحمل کرده، چیزی نمیگویند، خجالت میکشیدم.
⭕ @Azyadraftegan
WWW.AVINY.COM
www.aviny.com
من یادگار عشقم
به یاد پیام آور کربلا و اسیر همیشه آزاده ی نینوا
حضرت زین العابدین امام سجاد(ع)
@Azyadraftegan
به یاد پیام آور کربلا و اسیر همیشه آزاده ی نینوا
حضرت زین العابدین امام سجاد(ع)
@Azyadraftegan
Forwarded from دانشجومعلمان عدالتخواه کرمان
📷 شهادت جانباز ۷۵ درصد جنگ تحمیلی
⚫️حاج #حسین_منجزی خوشا به سعادتت که آخر، مزد سالها مجاهدت و ایثارت را با شهادت روی ویلچر، در ایام شهادت سالار شهیدان گرفتی...
@edalat_khah
⚫️حاج #حسین_منجزی خوشا به سعادتت که آخر، مزد سالها مجاهدت و ایثارت را با شهادت روی ویلچر، در ایام شهادت سالار شهیدان گرفتی...
@edalat_khah
🔅 #خاطره_گویی | میخواست گمنام بماند
🔻بخشی از مصاحبه اقای مهدی همایونفر درباره ارتباط گروه روایت فتح با ایتالله خامنهای:
❇️ در تابستان سال ۶۵ بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه دیدار کنند.
💠 مرتضی به من، که آن موقع مسئول گروه بودم، گفت لطف کنید در این دیدار نگویید چه کسی متن مینویسد و میخواند. به من گفت اگر نظر من را میخواهی، نگو چه کسی چه کاری انجام میدهد و اگر آقا سؤالی داشتند، جواب بده.
https://khl.ink/korv4
🎙 آقا گفتند این قلم و صدایی که پخش میشود خیلی زیباست. متنها را چه کسی مینویسد؟ از آنجایی که مرتضی خیلی تأکید داشت بر اینکه از باب اخلاص نگوییم اینها کار کیست، به ایشان گفتم: آقا اگر بخواهید من بچهها را به شما معرفی میکنم، ولی صاحب صدا و نویسنده میخواهند معرفی نشوند. آقا هم اصراری نکردند.
🚩 در آن جلسه، شهید آوینی برای همان گمنامی که خدمتتان گفتم، در ردیف دوم نشست و صحبتی نکرد.
متن کامل این گفتگو را میتوانید از طریق پیوند زیر بخوانید:👇🏼
https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=29383
🔻بخشی از مصاحبه اقای مهدی همایونفر درباره ارتباط گروه روایت فتح با ایتالله خامنهای:
❇️ در تابستان سال ۶۵ بود که از دفتر ریاستجمهوری با من تماس گرفتند که رئیسجمهور میخواهند با اعضای گروه دیدار کنند.
💠 مرتضی به من، که آن موقع مسئول گروه بودم، گفت لطف کنید در این دیدار نگویید چه کسی متن مینویسد و میخواند. به من گفت اگر نظر من را میخواهی، نگو چه کسی چه کاری انجام میدهد و اگر آقا سؤالی داشتند، جواب بده.
https://khl.ink/korv4
🎙 آقا گفتند این قلم و صدایی که پخش میشود خیلی زیباست. متنها را چه کسی مینویسد؟ از آنجایی که مرتضی خیلی تأکید داشت بر اینکه از باب اخلاص نگوییم اینها کار کیست، به ایشان گفتم: آقا اگر بخواهید من بچهها را به شما معرفی میکنم، ولی صاحب صدا و نویسنده میخواهند معرفی نشوند. آقا هم اصراری نکردند.
🚩 در آن جلسه، شهید آوینی برای همان گمنامی که خدمتتان گفتم، در ردیف دوم نشست و صحبتی نکرد.
متن کامل این گفتگو را میتوانید از طریق پیوند زیر بخوانید:👇🏼
https://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=29383
این سرباز فداکار در حادثه تروریستی دیروز جان خود را برای نجات جان هم وطن خود به خطر انداخته بود.
#فدای ملت
#فدای ملت
Telegram
attach 📎
﷽
قرار با شهداء هر شب معرفی یک شهید
شهید والا مقام رضا حیدری پور پیکر مطهرش بعد از ۱۰ سال تفحص و شناسایی شد و به وطن بازگشت .
شهید والا مقام رضا حیدری پور
مختصری از زندگینامه شهید حیدری پور:
در آغازین روز های سال ۱۳۴۵ در خانواده ای فقیر و عاشق اهل بیت فرزندی دیده به جهان گشود که او را «رضا» نام نهادند . کوچه پس کوچه های محله خنیای دیّر گام های کودکانه او را با بازی های محلی همچون کُنده ، قایم قایمو و کِلی در روز های طولانی تابستان با گرمای طاقت فرسایش هرگز فراموش نمی کند. هفت ساله بود که به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی را در دبستان آیه الله سعیدی دیر گذرانید. ورود او به مقطع راهنمایی همزمان با شروع جنگ تحمیلی ابر قدرت ها و نوکر سر سپرده شان – صدام – علیه مردم ایران اسلامی بود . با قرآن مأنوس بود و سعی می کرد نماز هایش را در مسجد بخواند. فردی حرف شنو بود و احترام زیادی به پدر و مادر قائل بود. پس از گذراندن دوره آموزش نظامی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و با شرکت در عملیات محرم در تاریخ ۲۰/۸/۶۱ در منطقه عین خوش به شهادت رسید ، اما پیکر مطهر او به مدت ۱۰ سال زیر آفتاب داغ جنوب بود تا این که توسط گروه تفحص شناسایی و با بازگشت به وطن باشکوه هر چه تمام تر توسط مردم شهید پرور دیّر تشییع و در امامزاده ابوالقاسم به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
کسانی که جهاد می کنند در راه ما هر آینه ما آن ها را به راه خود هدایت می کنیم.
الله اکبر.اشهد ان لا اله الا الله.اشهد ان محمداً رسول الله.اشهد ان علیاً ولی الله.
من نمی ترسم ز مرگی که سرآغاز زندگی است.
سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران،امام خمینی،سلام به روان پاک شهیدان راستین انقلاب اسلامی ایران و سلام به پدر و مادر و خواهرانم و برادرانم و سلام به تمام اهالی دیّر. شکر خدای را که توفیق یافتم در جنگ علیه باطل شرکت کنم.آیا به خود اجازه می دهید که با چشم خود ببینید آمریکا دست به قرآن و میهن اسلامیتان دراز کند؟
ای مردم شهرستان دیر! از نائب مهدی قدردانی کنید و او را تنها نگذارید. مردم شهید پرور دیّر! بسیج را خالی نگذارید که بسیج بازوی امام است.وصیت من به ملت ایران این است که این منافقان کوردل می خواهند اسلام و انقلاب را از شما بگیرند و شما ملت عزیز قدر این انقلاب را بدانید چرا که این انقلاب بیهوده به وجود نیامده است،بلکه با خون هزاران هزار جوان ایرانی به وجود آمده است.ای مردم وصیت من به شما این است که از فرمان امام و ولایت فقیه اطاعت کنید که ولایت فقیه ادامه دهنده حکومت انبیا است. مبادا اگر من شهید شدم برای من گریه کنید بلکه افتخار کنید که پسری را بزرگ کردید و به جنگ با آمریکا فرستادید.گریه به حال کسی کنیدکه هدفش را نشناخته باشد .پدر و مادرم مرا به اجبار به جبهه نفرستاده اند بلکه جبهه و شهادت آرزوی من بوده است. برادران،اسلحه مرا زمین نگذارید.سنگرم را خالی نگذارید به جهان خواران بگویید که ما از مرگی که در راه خداست نمی هراسیم.
از همه ی اهالی دیر تقاضا می کنم اگر اذیت و آزاری به کسی رسانده ام به خاطر رضای خدا مرا عفو نمایید. از مردم دیّر م خواهم تا می توانند از سپاه حمایت نند.
خداحافظ شما- برادر شما رضا حیدری پور
روحش شاد یاد و خاطرش گرامی باد
@azyadraftegan
قرار با شهداء هر شب معرفی یک شهید
شهید والا مقام رضا حیدری پور پیکر مطهرش بعد از ۱۰ سال تفحص و شناسایی شد و به وطن بازگشت .
شهید والا مقام رضا حیدری پور
مختصری از زندگینامه شهید حیدری پور:
در آغازین روز های سال ۱۳۴۵ در خانواده ای فقیر و عاشق اهل بیت فرزندی دیده به جهان گشود که او را «رضا» نام نهادند . کوچه پس کوچه های محله خنیای دیّر گام های کودکانه او را با بازی های محلی همچون کُنده ، قایم قایمو و کِلی در روز های طولانی تابستان با گرمای طاقت فرسایش هرگز فراموش نمی کند. هفت ساله بود که به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی را در دبستان آیه الله سعیدی دیر گذرانید. ورود او به مقطع راهنمایی همزمان با شروع جنگ تحمیلی ابر قدرت ها و نوکر سر سپرده شان – صدام – علیه مردم ایران اسلامی بود . با قرآن مأنوس بود و سعی می کرد نماز هایش را در مسجد بخواند. فردی حرف شنو بود و احترام زیادی به پدر و مادر قائل بود. پس از گذراندن دوره آموزش نظامی عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و با شرکت در عملیات محرم در تاریخ ۲۰/۸/۶۱ در منطقه عین خوش به شهادت رسید ، اما پیکر مطهر او به مدت ۱۰ سال زیر آفتاب داغ جنوب بود تا این که توسط گروه تفحص شناسایی و با بازگشت به وطن باشکوه هر چه تمام تر توسط مردم شهید پرور دیّر تشییع و در امامزاده ابوالقاسم به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
کسانی که جهاد می کنند در راه ما هر آینه ما آن ها را به راه خود هدایت می کنیم.
الله اکبر.اشهد ان لا اله الا الله.اشهد ان محمداً رسول الله.اشهد ان علیاً ولی الله.
من نمی ترسم ز مرگی که سرآغاز زندگی است.
سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران،امام خمینی،سلام به روان پاک شهیدان راستین انقلاب اسلامی ایران و سلام به پدر و مادر و خواهرانم و برادرانم و سلام به تمام اهالی دیّر. شکر خدای را که توفیق یافتم در جنگ علیه باطل شرکت کنم.آیا به خود اجازه می دهید که با چشم خود ببینید آمریکا دست به قرآن و میهن اسلامیتان دراز کند؟
ای مردم شهرستان دیر! از نائب مهدی قدردانی کنید و او را تنها نگذارید. مردم شهید پرور دیّر! بسیج را خالی نگذارید که بسیج بازوی امام است.وصیت من به ملت ایران این است که این منافقان کوردل می خواهند اسلام و انقلاب را از شما بگیرند و شما ملت عزیز قدر این انقلاب را بدانید چرا که این انقلاب بیهوده به وجود نیامده است،بلکه با خون هزاران هزار جوان ایرانی به وجود آمده است.ای مردم وصیت من به شما این است که از فرمان امام و ولایت فقیه اطاعت کنید که ولایت فقیه ادامه دهنده حکومت انبیا است. مبادا اگر من شهید شدم برای من گریه کنید بلکه افتخار کنید که پسری را بزرگ کردید و به جنگ با آمریکا فرستادید.گریه به حال کسی کنیدکه هدفش را نشناخته باشد .پدر و مادرم مرا به اجبار به جبهه نفرستاده اند بلکه جبهه و شهادت آرزوی من بوده است. برادران،اسلحه مرا زمین نگذارید.سنگرم را خالی نگذارید به جهان خواران بگویید که ما از مرگی که در راه خداست نمی هراسیم.
از همه ی اهالی دیر تقاضا می کنم اگر اذیت و آزاری به کسی رسانده ام به خاطر رضای خدا مرا عفو نمایید. از مردم دیّر م خواهم تا می توانند از سپاه حمایت نند.
خداحافظ شما- برادر شما رضا حیدری پور
روحش شاد یاد و خاطرش گرامی باد
@azyadraftegan
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✍ دیدگاهِ جالبِ یک نوجوانِ شهید نسبت به مدرسه
نمیدونستم هر وقت میخواد بره مدرسه ، وضو میگیره . چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه... بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو میگیری؟ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه ، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه...
🌷 نوجوان شهید رضا عامری🌷
📚منبع: کتاب دوران طلائی ، صفحه 54
⭕ @Azyadraftegan
✍ دیدگاهِ جالبِ یک نوجوانِ شهید نسبت به مدرسه
نمیدونستم هر وقت میخواد بره مدرسه ، وضو میگیره . چند بار دیدم که تویِ حیاط مشغولِ وضو گرفتنه... بهش گفتم: مگه الان وقتِ نمازه که داری وضو میگیری؟ گفت: مادر جون! مدرسه عبادتگاهه ، بهتره انسان هر وقت می خواد بره به مدرسه وضو داشته باشه...
🌷 نوجوان شهید رضا عامری🌷
📚منبع: کتاب دوران طلائی ، صفحه 54
⭕ @Azyadraftegan