این داستان: دست هایش رو به آسمان است
داستان های کوتاه
🍀🍀🍀🍀🍀
#فایل_صوتی
#قسمت_ششم
#عروسی_داریم
✅مقایسه تطبیقی #سبک_ازدواج_ما
🌼اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
#فایل_صوتی
#قسمت_ششم
#عروسی_داریم
✅مقایسه تطبیقی #سبک_ازدواج_ما
🌼اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
🌺 دوست واقعی
💠 امیرالمومنین امام علی عليه السلام:
"اَلصَّـديقُ الصَّدُوقِ مَنْ نَصَحَكَ فى عَيْبِكَ، وَ حَفِظَكَ فى غَيْبِكَ وَ آثَرَكَ عَلى نَفْسِهِ؛"
"دوست راستين كسى است كه نسبت به عيبهايت نصيحت و خيرخواهى كند و پشت سرت، آبرويت را حفظ كند و تو را بر خويش مقدّم بدارد و ايثار كند."
📚 ميزان الحكمة: ج 5، ص 311
#حدیث_روز
✅ محتاج دعای خیر...
یاحق!!🌻🌻🌻🌻🌻☺️
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌺 دوست واقعی
💠 امیرالمومنین امام علی عليه السلام:
"اَلصَّـديقُ الصَّدُوقِ مَنْ نَصَحَكَ فى عَيْبِكَ، وَ حَفِظَكَ فى غَيْبِكَ وَ آثَرَكَ عَلى نَفْسِهِ؛"
"دوست راستين كسى است كه نسبت به عيبهايت نصيحت و خيرخواهى كند و پشت سرت، آبرويت را حفظ كند و تو را بر خويش مقدّم بدارد و ايثار كند."
📚 ميزان الحكمة: ج 5، ص 311
#حدیث_روز
✅ محتاج دعای خیر...
یاحق!!🌻🌻🌻🌻🌻☺️
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
پر برکت ميکنيم صبحمان را با:
✨سلام برگلهاي هستي✨
👋سلام بر
🌹محمّد"ص"
🌹علي"ع"
🌹فاطمه"س"
🌹حسن"ع"
🌹 حسين"ع"
🌼پنج گل باغ نبي🌼
💐💐💐
👋سلام بر
🌹سجّاد"ع"
🌹باقر"ع"
🌹صادق"ع"
💐گلهاي خوشبوي بقيع
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹رضا"ع"
☀️شمس الشّموس،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹کاظم"ع"
🌹تقي"ع"
☀خورشيدهاي کاظمين،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹نقي"ع"
🌹عسکري"ع"
☀خورشيد هاي سامرّا
🍃🌺🍃
و
👋سلام بر
🌻مهدي"عجّ"
🌼قطب عالم امکان،
🌼امام عصر و الزّمان،
که سلام و درود خدا بر اين خاندان نور و رحمت باد.
💐💐💐🌺🌺🌺
👋خدايا به حق اين ۱۴ گل عترت
ما را به زودی زود به روزهای طلایی ظهور قائم آل محمّد(ع) برسان!
🙏آمين يا ربّ العالمين🙏
سلام مهربانان همراه، صبح دوشنبهءهمگی بخیر وبرکت!☺️☺️
🌾️اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEAZVJvRRI3SWLmmpQ
پر برکت ميکنيم صبحمان را با:
✨سلام برگلهاي هستي✨
👋سلام بر
🌹محمّد"ص"
🌹علي"ع"
🌹فاطمه"س"
🌹حسن"ع"
🌹 حسين"ع"
🌼پنج گل باغ نبي🌼
💐💐💐
👋سلام بر
🌹سجّاد"ع"
🌹باقر"ع"
🌹صادق"ع"
💐گلهاي خوشبوي بقيع
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹رضا"ع"
☀️شمس الشّموس،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹کاظم"ع"
🌹تقي"ع"
☀خورشيدهاي کاظمين،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹نقي"ع"
🌹عسکري"ع"
☀خورشيد هاي سامرّا
🍃🌺🍃
و
👋سلام بر
🌻مهدي"عجّ"
🌼قطب عالم امکان،
🌼امام عصر و الزّمان،
که سلام و درود خدا بر اين خاندان نور و رحمت باد.
💐💐💐🌺🌺🌺
👋خدايا به حق اين ۱۴ گل عترت
ما را به زودی زود به روزهای طلایی ظهور قائم آل محمّد(ع) برسان!
🙏آمين يا ربّ العالمين🙏
سلام مهربانان همراه، صبح دوشنبهءهمگی بخیر وبرکت!☺️☺️
🌾️اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEAZVJvRRI3SWLmmpQ
Telegram
🌹اندکی تفکر...!!؟؟🤔
خدایا برای تو، به یاد تو و به امید تو!🤲
تقدیم به روح پدر عزیزم و مادر گرامیام که همیشه شرمندهء ایشان هستم!🌹
یا صاحب الزّمان ادرکنی...🤲
تاسیس:👈 ۱۳۹۵/۱۱/۱۳
آدرس کانال:
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEAZVJvRRI3SWLmmpQ
تقدیم به روح پدر عزیزم و مادر گرامیام که همیشه شرمندهء ایشان هستم!🌹
یا صاحب الزّمان ادرکنی...🤲
تاسیس:👈 ۱۳۹۵/۱۱/۱۳
آدرس کانال:
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEAZVJvRRI3SWLmmpQ
﷽
🌻🌻🌻🌻🌻
✍ امام علی (ع) فرمودند:
"۱ _خودخواهی اساس نابودی است.
۲ _ فروتنی و تواضع نردبان بزرگواری است.
۳_ نگاه بد دیده بان فتنه ها و سختی هاست.
۴_ اسرافکاری هم نشین فقر است.
۵_ وفاداری قلعهء سروری میان مردم است
و اطاعت از دستورات خدا سبب آبرومندی
و عزّت میان مردم است ...!"
غررالحکم ص۶۶
🌴🌴
"کسی که در انفاق نمودن و احسان به مردم
یقین به جبران وعوض پروردگار دارد،
احســان و بخششاش در راه خـــدا بیشتر
خواهد شد؛
چنانچه خدای متعال در سورهء سباء آیه ۳۸ فرمود : و خــــــدا در وعــــــــدهء خــود برای
جبران احسان شما تخلّف نمی ورزد ...!!"
طرائف الحکم ج۱ ص۳۵۶
🌴🌴
"خـــودخـــواهی و تکبّر به هنـــگام ریاست
و حکمرانی، خواری و ذلّت به هنگام بر کنار
شدن از آن پست را در بر دارد ...!!"
غررالحکم ص ۶۴
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
✍ امام علی (ع) فرمودند:
"۱ _خودخواهی اساس نابودی است.
۲ _ فروتنی و تواضع نردبان بزرگواری است.
۳_ نگاه بد دیده بان فتنه ها و سختی هاست.
۴_ اسرافکاری هم نشین فقر است.
۵_ وفاداری قلعهء سروری میان مردم است
و اطاعت از دستورات خدا سبب آبرومندی
و عزّت میان مردم است ...!"
غررالحکم ص۶۶
🌴🌴
"کسی که در انفاق نمودن و احسان به مردم
یقین به جبران وعوض پروردگار دارد،
احســان و بخششاش در راه خـــدا بیشتر
خواهد شد؛
چنانچه خدای متعال در سورهء سباء آیه ۳۸ فرمود : و خــــــدا در وعــــــــدهء خــود برای
جبران احسان شما تخلّف نمی ورزد ...!!"
طرائف الحکم ج۱ ص۳۵۶
🌴🌴
"خـــودخـــواهی و تکبّر به هنـــگام ریاست
و حکمرانی، خواری و ذلّت به هنگام بر کنار
شدن از آن پست را در بر دارد ...!!"
غررالحکم ص ۶۴
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
"من هیـچ گناهی را بزرگ تر از این
نمی شناسم که بی گناهان را
«به نام خدا» زیر فشار قرار دهند...!!"
#الینارضوی
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
"من هیـچ گناهی را بزرگ تر از این
نمی شناسم که بی گناهان را
«به نام خدا» زیر فشار قرار دهند...!!"
#الینارضوی
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
⛔️ #ببخشید_چند_لحظه ⛔️
همه چیزمون باید به همه چیزمون بیاد؛
از این شاکی هستیم که چرا رسانه های بین المللی خبرهای طرف سوری رو پوشش نمیدن...
دو ساعت از انفجار راشیدن گذشته، هیچ خبرگزاری یه خبر درست نرفته، صدا و سیما و شبکه خبر یه زیر نویس نرفته،
همه یا دنبال قهرمان لیگ برتر هستن یا اینکه چه کسی کاندید شد....
توی یه حملهء مجهول ۵۰ غیرنظامی در خان شیخون کشته شدند، موج رسانه ای چنان کرد که یه قطع نامه در شورای امنیت مطرح شد، دو جلسه در شورای امنیّت برگزار شد، آمریکا به سوریه حمله کرد،
بعد رسانه های ما دنبال فلان خبر زرد که ثبت نام کننده های متفرّقه، چه دلقک بازیی بلدن....
😭😭😭😭😭
این نیز بگذرد....
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
⛔️ #ببخشید_چند_لحظه ⛔️
همه چیزمون باید به همه چیزمون بیاد؛
از این شاکی هستیم که چرا رسانه های بین المللی خبرهای طرف سوری رو پوشش نمیدن...
دو ساعت از انفجار راشیدن گذشته، هیچ خبرگزاری یه خبر درست نرفته، صدا و سیما و شبکه خبر یه زیر نویس نرفته،
همه یا دنبال قهرمان لیگ برتر هستن یا اینکه چه کسی کاندید شد....
توی یه حملهء مجهول ۵۰ غیرنظامی در خان شیخون کشته شدند، موج رسانه ای چنان کرد که یه قطع نامه در شورای امنیت مطرح شد، دو جلسه در شورای امنیّت برگزار شد، آمریکا به سوریه حمله کرد،
بعد رسانه های ما دنبال فلان خبر زرد که ثبت نام کننده های متفرّقه، چه دلقک بازیی بلدن....
😭😭😭😭😭
این نیز بگذرد....
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻تــقـدیـم میکــنم بــه:
دوست محترم و گرامی ام،
استاد بزرگوارم...
امیدوارم ابراز همدردی عمیق وصمیمانهء حقیر را بخوبی بپذیرند ودرک نمایند!😔😔😭😭😭
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
دوست محترم و گرامی ام،
استاد بزرگوارم...
امیدوارم ابراز همدردی عمیق وصمیمانهء حقیر را بخوبی بپذیرند ودرک نمایند!😔😔😭😭😭
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
✍💎جالب ترین خصوصیّت بشر "تناقض" است!
"به شدّت عجله داریم بزرگ شویم
و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان
تنگ میشود ..!
برای پول در آوردن خودمان را
مریض میکنیم،
بعد تمام پولمان را خرج میکنیم
تا دوباره سالم شویم !
طوری زندگی میکنیم
که انگار هرگز نمی میریم
و طوری می میریم
که انگار هرگز زندگی نکرده ایم ...!"
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
🌺🍂🌺
@Andaki_tafakkor 🌺🍂🌺
✍💎جالب ترین خصوصیّت بشر "تناقض" است!
"به شدّت عجله داریم بزرگ شویم
و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته مان
تنگ میشود ..!
برای پول در آوردن خودمان را
مریض میکنیم،
بعد تمام پولمان را خرج میکنیم
تا دوباره سالم شویم !
طوری زندگی میکنیم
که انگار هرگز نمی میریم
و طوری می میریم
که انگار هرگز زندگی نکرده ایم ...!"
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
🌺🍂🌺
@Andaki_tafakkor 🌺🍂🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥نماهنگ قوالی"مست قلندر علی"
از "سامی یوسف"که درواقع بازخوانی شدهءاثر "نصرت فاتح علی خان پاکستانی" میباشد!
جالبه این ویدئو در دل #کویر
اجراشده 👌 عالیه☺
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
از "سامی یوسف"که درواقع بازخوانی شدهءاثر "نصرت فاتح علی خان پاکستانی" میباشد!
جالبه این ویدئو در دل #کویر
اجراشده 👌 عالیه☺
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌼🌼🌼🌼🌼
"زخم ها را نبايد به هر غريبه اي نشان داد...
جایش را ياد مي گيرند."
#خسرو_شكيبايي
😔👌
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
"زخم ها را نبايد به هر غريبه اي نشان داد...
جایش را ياد مي گيرند."
#خسرو_شكيبايي
😔👌
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
👌 👌 👌 👌 👌 👌 👌 👌
"ما باید موفق بشویم ،
و به تمام هدفهایمان برسیم...
مهم نیست شکست بخوریم،
مهم این است که آنقدر بلند میشویم ،
و سختتر از قبل میشویم،
تا به بهترین نتیجه برسیم...
اتّفاقات خوب و خبرهای شیرینی در راه است...
امیدت به خدا باشد،
و قدر داشته هایت را بدان!!
دوست خوبم! تو همین
،الآن هم فوق العاده ای و خوشبخت،
پس بلندشو و ادامه بده پرقدرت تر ...!!"☺️
👌 👌 👌 👌 👌 👌 👌 👌
#جولایی
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
👌 👌 👌 👌 👌 👌 👌 👌
"ما باید موفق بشویم ،
و به تمام هدفهایمان برسیم...
مهم نیست شکست بخوریم،
مهم این است که آنقدر بلند میشویم ،
و سختتر از قبل میشویم،
تا به بهترین نتیجه برسیم...
اتّفاقات خوب و خبرهای شیرینی در راه است...
امیدت به خدا باشد،
و قدر داشته هایت را بدان!!
دوست خوبم! تو همین
،الآن هم فوق العاده ای و خوشبخت،
پس بلندشو و ادامه بده پرقدرت تر ...!!"☺️
👌 👌 👌 👌 👌 👌 👌 👌
#جولایی
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
"گفتم: ای یار مکن با دل عاشق بازی
گفت: حق است که با آتش ما دم سازی!
گفتم: این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت: این سادگی توست که دل می بازی!
گفتم: آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟
گفت: آنجاست که تو در ره خود سر بازی!
گفتم: این عشق نباشد که پرستم خود را
گفت:پس جان بده چون کرده ای آتشبازی"
👌👌
#الینارضوی
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
"گفتم: ای یار مکن با دل عاشق بازی
گفت: حق است که با آتش ما دم سازی!
گفتم: این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت: این سادگی توست که دل می بازی!
گفتم: آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟
گفت: آنجاست که تو در ره خود سر بازی!
گفتم: این عشق نباشد که پرستم خود را
گفت:پس جان بده چون کرده ای آتشبازی"
👌👌
#الینارضوی
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
✍ #بوسه_بعد_از_طلاق
برگهء طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد. دیگر تحمّل زندگی با یک همسر سرطانی را نداشتم ...
وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشویم، نسرین یهو آمد جلو و بدون مقدّمه گفت: مرا ببوس..!!
من که گیج شده بودم! نمیدانستم هدفش چی بود، چون ازهم جدا شده بودیم و دیگر محرم نبودیم...
ولی رفتم جلو ازش علّت درخواستش را پرسیدم!
گفت: تحمّلش را داری؟؟
گفتم: آره بگو...
گفت: شب اوّلی که باهم بودیم یادت هست چه قولی بهم دادی؟؟
هرچی به خودم فشار آوردم چیزی یادم نیامد!!🤔
بهم گفت: زیاد فکر نکن میدانم یادت نمیآید، ازتو بیشتر از این هم نمیشود توقّع داشت مهرداد جان!
فقط این را بدان یک زن تمام تاریخ ها و خاطرات مهم زندگی را در حافظه اش ثبت میکند چه خوب باشند چه بد...
تو حتّی یادت نمیآید چقدر مرا دوست داشتی!!!
درست است من الآن سرطان دارم و این حقّ توست که نخواهی با من زندگی کنی و اصلاً از بابت این موضوع ناراحت نیستم....
تمام ناراحتی من از فراموش کردن حرفهایت هست...😔
حرفهایش مثل پتک توی سرم کوبیده میشد، خیلی آرام و متین حرف میزد؛ امّا هر کلمه اش مثل پتکی بود که روی سرم میکوبند...
واقعاً فراموش کرده بودم چه حسّ و احساسی بهش داشتم و چقدر سنگدل شده بودم که دیگر نمیخواستم ماه های آخر کنارش زندگی کنم.
بهم گفت: تو آن شب پیشانی ام را بوسیدی و گفتی این بوس تا ابد اینجا یادگار بین من و توست و من هم گفتم اگر نشد چی؟ گفتی بوسم را پس میگیرم!!! حالا هم میخواهم ازت، که بوست را پس بگیری...
تقریباً چند نفری دورمان جمع شده بودند و داشتند به حرفهایمان گوش میدادند و منتظر واکنش من بودند...
آه...
چه قدر سنگدل شده بودم.. خیلی خودم را کنترل کردم که اشکی نریزم...
بغض حسابی گلویم را گرفته بود.. آرامش نسرین و حرفهایی که زد و نگاه سنگین اطرافیان که کاملاً میشد حس کرد مرا یک موجود دیو صفت میدانند، من را از درون خرد کرد و فهمیدم چقدر حقیرم...
زود باش مهرداد بوست را پس بگیر!!
دوباره به خودم آمدم..
بهش نزدیک شدم و پیشانی اش را برای آخرین بار بوسیدم..
ازمن تشکّر کرد و رفت ...
نسرین ۵ ماه بعد به خاطر سرطان خون، توی بیمارستان فوت شد ...
و من سالهاست که تنهایم...😔😭
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍ #بوسه_بعد_از_طلاق
برگهء طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد. دیگر تحمّل زندگی با یک همسر سرطانی را نداشتم ...
وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشویم، نسرین یهو آمد جلو و بدون مقدّمه گفت: مرا ببوس..!!
من که گیج شده بودم! نمیدانستم هدفش چی بود، چون ازهم جدا شده بودیم و دیگر محرم نبودیم...
ولی رفتم جلو ازش علّت درخواستش را پرسیدم!
گفت: تحمّلش را داری؟؟
گفتم: آره بگو...
گفت: شب اوّلی که باهم بودیم یادت هست چه قولی بهم دادی؟؟
هرچی به خودم فشار آوردم چیزی یادم نیامد!!🤔
بهم گفت: زیاد فکر نکن میدانم یادت نمیآید، ازتو بیشتر از این هم نمیشود توقّع داشت مهرداد جان!
فقط این را بدان یک زن تمام تاریخ ها و خاطرات مهم زندگی را در حافظه اش ثبت میکند چه خوب باشند چه بد...
تو حتّی یادت نمیآید چقدر مرا دوست داشتی!!!
درست است من الآن سرطان دارم و این حقّ توست که نخواهی با من زندگی کنی و اصلاً از بابت این موضوع ناراحت نیستم....
تمام ناراحتی من از فراموش کردن حرفهایت هست...😔
حرفهایش مثل پتک توی سرم کوبیده میشد، خیلی آرام و متین حرف میزد؛ امّا هر کلمه اش مثل پتکی بود که روی سرم میکوبند...
واقعاً فراموش کرده بودم چه حسّ و احساسی بهش داشتم و چقدر سنگدل شده بودم که دیگر نمیخواستم ماه های آخر کنارش زندگی کنم.
بهم گفت: تو آن شب پیشانی ام را بوسیدی و گفتی این بوس تا ابد اینجا یادگار بین من و توست و من هم گفتم اگر نشد چی؟ گفتی بوسم را پس میگیرم!!! حالا هم میخواهم ازت، که بوست را پس بگیری...
تقریباً چند نفری دورمان جمع شده بودند و داشتند به حرفهایمان گوش میدادند و منتظر واکنش من بودند...
آه...
چه قدر سنگدل شده بودم.. خیلی خودم را کنترل کردم که اشکی نریزم...
بغض حسابی گلویم را گرفته بود.. آرامش نسرین و حرفهایی که زد و نگاه سنگین اطرافیان که کاملاً میشد حس کرد مرا یک موجود دیو صفت میدانند، من را از درون خرد کرد و فهمیدم چقدر حقیرم...
زود باش مهرداد بوست را پس بگیر!!
دوباره به خودم آمدم..
بهش نزدیک شدم و پیشانی اش را برای آخرین بار بوسیدم..
ازمن تشکّر کرد و رفت ...
نسرین ۵ ماه بعد به خاطر سرطان خون، توی بیمارستان فوت شد ...
و من سالهاست که تنهایم...😔😭
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌻🌻🌻🌻🌻
داستان "جهانگیر خان قشقایی"
بروایت: "حجه الاسلام والمسلمین مسعودعالی"🌺
بسیارزیبا و تاثیرگذار...
حتماًتماشاکنید!
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
داستان "جهانگیر خان قشقایی"
بروایت: "حجه الاسلام والمسلمین مسعودعالی"🌺
بسیارزیبا و تاثیرگذار...
حتماًتماشاکنید!
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌻🌻🌻🌻🌻
✍...اینطور شوید،تا ما به سراغ شما آییم...
یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت "حضرت بقیّه اللّه ارواحنا فداه" را داشت و از عدم موفّقیّت خود، رنج می برد. مدّتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلّاب حوزهء نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.
مدّتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسّل شد، چلّه ها نشست و ریاضتها کشید، امّا باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید.
@Andaki_tafakkor
روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان(ع) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی».
به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چلّه گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الآن "حضرت بقیّه اللّه ، ارواحنافداه"، در بازار آهنگران، در مغازهء پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!»
با اشتیاق ازجا برخاست. به دکّان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید "حضرت ولی عصر(ع)" آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبّت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند.
در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم! این قفل دو عبّاسی (هشت شاهی) ارزش دارد؛ زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود!
پیرزن گفت: نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا می کنم.
پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حقّ کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم، زیرا در معامله دو عبّاسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت شاهی می خرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن دو عبّاسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم!
@Andaki_tafakkor
شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است.
پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛
همین که پیرزن رفت امام(ع) به من فرمودند: «آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، به جفر متوسّل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همهء این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اوّل بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتّی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»
✍(برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی(ع) به علما و طلّاب، ص۲۰۴-۲۰۲، به نقل از: سرمایهء سخن، ج۱ ملاقات با امام عصر(عج)، ص۲۶۸)
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍...اینطور شوید،تا ما به سراغ شما آییم...
یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت "حضرت بقیّه اللّه ارواحنا فداه" را داشت و از عدم موفّقیّت خود، رنج می برد. مدّتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلّاب حوزهء نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.
مدّتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسّل شد، چلّه ها نشست و ریاضتها کشید، امّا باز هم نتیجه ای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید.
@Andaki_tafakkor
روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان(ع) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی».
به عشق دیدار، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چلّه گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الآن "حضرت بقیّه اللّه ، ارواحنافداه"، در بازار آهنگران، در مغازهء پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!»
با اشتیاق ازجا برخاست. به دکّان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید "حضرت ولی عصر(ع)" آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبّت آمیز می گویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند.
در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم! این قفل دو عبّاسی (هشت شاهی) ارزش دارد؛ زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود!
پیرزن گفت: نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا می کنم.
پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حقّ کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم، زیرا در معامله دو عبّاسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت شاهی می خرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن دو عبّاسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم!
@Andaki_tafakkor
شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است.
پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛
همین که پیرزن رفت امام(ع) به من فرمودند: «آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، به جفر متوسّل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همهء این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اوّل بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتّی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»
✍(برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی(ع) به علما و طلّاب، ص۲۰۴-۲۰۲، به نقل از: سرمایهء سخن، ج۱ ملاقات با امام عصر(عج)، ص۲۶۸)
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
Latif Nangarhari لطیف ننگرهاری-- چرا ویرانه ها گلشن نمیشود
<unknown>
🌻🌻🌻🌻🌻
"چرا ویرانه ها گلشن نمیشود..."
باصدای دلنشین هنرمند توانای افغانستانی "لطیف ننگرهاری" تقدیم میگردد...💐
بسیار دلنشین و تاثیر گذار🌸😭
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
"چرا ویرانه ها گلشن نمیشود..."
باصدای دلنشین هنرمند توانای افغانستانی "لطیف ننگرهاری" تقدیم میگردد...💐
بسیار دلنشین و تاثیر گذار🌸😭
🌾اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor