Forwarded from شبنم شعر (🌹 خــاورے 🌹)
💐💐💐💐💐
✍«بعضی وقتها باید
از بعضی ها یاد کرد...
شاید
همین بعضی ها،
بعضی روزها حالت را خوب می کردند...!!»
#بانو_مزاری🌸👌👌✌️
@Shabname_sher313
Banoo_mazari
✍«بعضی وقتها باید
از بعضی ها یاد کرد...
شاید
همین بعضی ها،
بعضی روزها حالت را خوب می کردند...!!»
#بانو_مزاری🌸👌👌✌️
@Shabname_sher313
Banoo_mazari
🌿🌿🌿🌿🌿
✍جعبهء طلایی
«مردی دختر شش سالهء خود را به خاطر هدر دادن یک رول کاغذ کادوی طلایی تنبیه کرد. اوضاع مالی مرد خوب نبود و وقتی دید که دختر سعی دارد یک جعبه را برای مراسم کریسمس تزیین کند عصبانی شد.
با این حال، صبح روز بعد دختر جعبه را به عنوان هدیه به پدرش داد و گفت: "این برای شماست پدر."
مرد از رفتار دیروزش شرمنده شد امّا خشمش دوباره بالا گرفت وقتی دید که جعبه خالی است. او بر سر دخترک فریاد زد: "نمیدونی وقتی به کسی کادویی میدی، باید چیزی توش باشه؟"
دختر کوچولو با چشمان اشک آلود به پدرش نگاه کرد و گفت: "نه پدر، اون خالی نیست. من کلّی بوس فرستادم تو این جعبه. اونا برای تو هستن، پدر."😢
پدر خرد شد. دستهایش را به دور دخترش حلقه زد و از او معذرت خواهی کرد.
مدّت کوتاهی بعد، حادثه ای جان دختر را گرفت. پدرش جعبهء طلایی دختر را برای سالها زیر تختش نگه داشت و هر موقع که غمگین می شد یک بوسه خیالی از توی جعبه برمی داشت و عشق دخترک که بوسه ها را در آن گذاشته بود برای خود یادآوری میکرد.»
🌸به هر یک از ما انسانها نیز جعبهای طلایی پر از عشق بی قید و شرط و بوسه داده شده است، از طرف فرزندانمان، اعضای خانواده، دوستان و خدا.
هیچ کس نمی تواند چیزی ارزشمندتر از این را برای خود نگاه دارد.
👌👌✌️😔
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍جعبهء طلایی
«مردی دختر شش سالهء خود را به خاطر هدر دادن یک رول کاغذ کادوی طلایی تنبیه کرد. اوضاع مالی مرد خوب نبود و وقتی دید که دختر سعی دارد یک جعبه را برای مراسم کریسمس تزیین کند عصبانی شد.
با این حال، صبح روز بعد دختر جعبه را به عنوان هدیه به پدرش داد و گفت: "این برای شماست پدر."
مرد از رفتار دیروزش شرمنده شد امّا خشمش دوباره بالا گرفت وقتی دید که جعبه خالی است. او بر سر دخترک فریاد زد: "نمیدونی وقتی به کسی کادویی میدی، باید چیزی توش باشه؟"
دختر کوچولو با چشمان اشک آلود به پدرش نگاه کرد و گفت: "نه پدر، اون خالی نیست. من کلّی بوس فرستادم تو این جعبه. اونا برای تو هستن، پدر."😢
پدر خرد شد. دستهایش را به دور دخترش حلقه زد و از او معذرت خواهی کرد.
مدّت کوتاهی بعد، حادثه ای جان دختر را گرفت. پدرش جعبهء طلایی دختر را برای سالها زیر تختش نگه داشت و هر موقع که غمگین می شد یک بوسه خیالی از توی جعبه برمی داشت و عشق دخترک که بوسه ها را در آن گذاشته بود برای خود یادآوری میکرد.»
🌸به هر یک از ما انسانها نیز جعبهای طلایی پر از عشق بی قید و شرط و بوسه داده شده است، از طرف فرزندانمان، اعضای خانواده، دوستان و خدا.
هیچ کس نمی تواند چیزی ارزشمندتر از این را برای خود نگاه دارد.
👌👌✌️😔
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌿🌿🌿🌿🌿
✍«مشکلات افرادموفّق کمترازافراد شکست خورده نیست.
تنهایک دسته ازمردم هستندکه هیچ مشکلی ندارند،
آنهادرگورستان خوابیده اند...!!»
#آنتونی_رابینز👌
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍«مشکلات افرادموفّق کمترازافراد شکست خورده نیست.
تنهایک دسته ازمردم هستندکه هیچ مشکلی ندارند،
آنهادرگورستان خوابیده اند...!!»
#آنتونی_رابینز👌
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌿🌿🌿🌿🌿
✍به آسمان رود و کار آفتاب کند...
«فاضل بزرگوار، سیّدجعفر مزارعى روایت کرده یکى از طلبه هاى حوزهء باعظمت نجف، از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحمّلى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى، کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السّلام) عرضه میدارد شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى ادارهء امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟
شب امیرالمؤمنین(علیه السّلام) را در خواب میبیند که آن حضرت به او میفرماید: اگر می خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فیجیل(نوعی سبزی) و فرش طلبگى است، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى، باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانهء فلان کس مراجعه کنى.
چون حلقه به در زدى و صاحبخانه در را باز کرد، به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرّف میشود و عرضه میدارد زندگى من اینجا پریشان و نا به سامان است، شما مرا به هندوستان حواله می دهید؟
بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم.
اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى، اقامت کن،
اگر نمى توانى، باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانهء فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد، سراغ خانهء آن راجه را مى گیرد.
مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکّن قصد ملاقات دارد تعجّب مى کنند.
وقتى به در خانهء آن راجه مى رسد در مى زند.
چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پلّه هاى عمارت به زیر آمد.
طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
راجه فوراً پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش، وى را به حمّام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید.
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجّار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند.
از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟
گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است.
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد.
همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان، در جاى ویژهء خود نشست.
نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان، من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود(از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه) به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من، منحصر به دو دختر است.
یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است، براى او عقد میبندم و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغهء عقد را جارى کنید.
چون صیغه جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود پرسید: شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل، قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین(علیه السّلام) شعرى بگویم.
یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم.
به شُعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شدهء آنها هم چندان مطلوب نبود.
به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد.
پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین(علیه السّلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوّم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوّم را گفتید.
دیدم از هر جهت این مصراع شما، درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است.
طلبه گفت: مصراع اوّل چه بود؟
راجه گفت: من گفته بودم: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند."
طلبه گفت: مصراع دوّم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین(علیه السّلام) است.
راجه سجدهء شکر کرد و خواند:
"به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند/
به آسمان رود و کار آفتاب کند!"
وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندى را این گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجهء نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد؟»😭
📚منبع: عبرت آموز،
حسین انصاریان
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج!»
آمین!
#محتاج_دعا...
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍به آسمان رود و کار آفتاب کند...
«فاضل بزرگوار، سیّدجعفر مزارعى روایت کرده یکى از طلبه هاى حوزهء باعظمت نجف، از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحمّلى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى، کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السّلام) عرضه میدارد شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى ادارهء امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟
شب امیرالمؤمنین(علیه السّلام) را در خواب میبیند که آن حضرت به او میفرماید: اگر می خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فیجیل(نوعی سبزی) و فرش طلبگى است، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى، باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانهء فلان کس مراجعه کنى.
چون حلقه به در زدى و صاحبخانه در را باز کرد، به او بگو: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرّف میشود و عرضه میدارد زندگى من اینجا پریشان و نا به سامان است، شما مرا به هندوستان حواله می دهید؟
بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم.
اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى، اقامت کن،
اگر نمى توانى، باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانهء فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد، سراغ خانهء آن راجه را مى گیرد.
مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکّن قصد ملاقات دارد تعجّب مى کنند.
وقتى به در خانهء آن راجه مى رسد در مى زند.
چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پلّه هاى عمارت به زیر آمد.
طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
راجه فوراً پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش، وى را به حمّام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید.
مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود.
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجّار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند.
از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟
گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است.
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد.
همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان، در جاى ویژهء خود نشست.
نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان، من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود(از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه) به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من، منحصر به دو دختر است.
یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است، براى او عقد میبندم و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغهء عقد را جارى کنید.
چون صیغه جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود پرسید: شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل، قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین(علیه السّلام) شعرى بگویم.
یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم.
به شُعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شدهء آنها هم چندان مطلوب نبود.
به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد.
پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین(علیه السّلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوّم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم.
شما آمدید و مصراع دوّم را گفتید.
دیدم از هر جهت این مصراع شما، درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است.
طلبه گفت: مصراع اوّل چه بود؟
راجه گفت: من گفته بودم: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند."
طلبه گفت: مصراع دوّم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین(علیه السّلام) است.
راجه سجدهء شکر کرد و خواند:
"به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند/
به آسمان رود و کار آفتاب کند!"
وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندى را این گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجهء نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد؟»😭
📚منبع: عبرت آموز،
حسین انصاریان
«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج!»
آمین!
#محتاج_دعا...
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌿🌿🌿🌿🌿
🎥مستند «ابو سه نقطه»
روایتی از شهید مدافع حرم «رضا اسماعیلی» اوّلین #ذبیح_فاطمیون
شنبه ۷ بهمن ساعت ۲۱
از شبکه افق سیما
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🎥مستند «ابو سه نقطه»
روایتی از شهید مدافع حرم «رضا اسماعیلی» اوّلین #ذبیح_فاطمیون
شنبه ۷ بهمن ساعت ۲۱
از شبکه افق سیما
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿🌿🌿🌿🌿
🎥 #اختصاصی | به یاد شهدای ذبیح حرم، رضا اسماعیلی و محسن حججی
بمناسبت سالگرد شهید «رضا اسماعیلی» #ذبیح_فاطمیون
روحش تمامی شهدای راه حقّ شاد!🌷
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🎥 #اختصاصی | به یاد شهدای ذبیح حرم، رضا اسماعیلی و محسن حججی
بمناسبت سالگرد شهید «رضا اسماعیلی» #ذبیح_فاطمیون
روحش تمامی شهدای راه حقّ شاد!🌷
💐اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
Forwarded from شبنم شعر (🌹بخشی🌹)
🏴🏴🏴🏴🏴
«تن مردم...سَرکها...سُنبل امشب/
شده صدپاره جسم کابل امشب/
بیاور درچنین حالی...خدایا!/
کمی مرهم برای کابُل امشب!»😭
#جویا_بابایی
🏴 #افغانستان_تسلیت🏴
@Shabname_sher313
Banoo_mazari
«تن مردم...سَرکها...سُنبل امشب/
شده صدپاره جسم کابل امشب/
بیاور درچنین حالی...خدایا!/
کمی مرهم برای کابُل امشب!»😭
#جویا_بابایی
🏴 #افغانستان_تسلیت🏴
@Shabname_sher313
Banoo_mazari
🏴🏴🏴🏴🏴
✍حمّام خون در قلب پایتخت😭
«طی ۳۰ روز گذشته در افغانستان ۲۱۲ نفر شهید شدند!!
۷ جدی(دی) ۴۲ نفر شهید
۱۰ جدی(دی) ۱۸ نفر شهید
۱۴ جدی(دی) ۱۱ نفر شهید
۳۰ جدی(دی) ۴۰ نفر شهید
۴ دلو(بهمن) ۶ نفر شهید
#امروز ۷ دلو(بهمن) ۹۵ نفر شهید
وزارت صحّت عامّه گفته که شمار تلفات انفجار انتحاری با آمبولانس در کابل به ۹۵ کشته و ۱۵۸ زخمی رسیده است. بیشتر کشتهشدگان این حمله غیرنظامیان خوانده شده است.
ریاست جمهوری و ریاست اجرایی افغانستان با نشر خبرنامههایی این رویداد را محکوم کردند.
وضعیّت به نحو ناامیدکننده، تیره و تلخ است.
بیانیه های محکومیت سران حکومت وحدت ملّی نیز مانند هشدارهای پشت پاکت سیگرت(سیگار)، دیگر برای هیچکس مهم نیست. شاید خودشان، بهتر از هر کس دیگری می دانند که این بیانیه ها هیچ جایی را نمی گیرند، هیچ چیزی را تغییر نمی دهند و هیچ قلب سوگوار و زخمی را التیام و آرامش نمی بخشند.
امّا ایکاش این را نیز بدانند که صدور بیانیهء محکومیت، تنها وظیفهء آنها در این بحران مرگبار و خونین نیست. مردم انتظار تغییر دارند.
همه روزه جوانان بی گناه مردم، بی سبب، گروه گروه کشته می شوند، تروریست ها بی هیچ تمهید و مانعی تا امن ترین و حفاظت شده ترین مناطق شهر، حتّی داخل هوتل(هتل)های به شدّت تحت مراقبت بین المللی، پیش می روند و اهداف مورد نظر خود را در یک چشم بهم زدن، به دود و خاکستر و خون می کشانند.
مسئولیت این وضعیت با کیست؟
تردیدی وجود ندارد که کاری که تروریست ها می کنند، محکوم است. در ماهیت جنایتکارانه بودن این اعمال و رفتارها هم شکّی وجود ندارد؛ امّا از آن گروه ها، بیش از این، چه انتظاری می توان داشت؟
آنها دشمن اند و دشمن با هر حربه و ابزاری، در صدد ایجاد ترس و آفرینش مرگ و به وجود آوردن نابودی و تباهی است. در این میان، کسانی که کرسی های بلند امنیّتی و حکومتی را اشغال کرده اند، از همهء امکانات و ظرفیت ها نیز برخوردارند و در پناه قانون، صلاحیت دارند تا برای تغییر این وضعیّت، تصمیم های بزرگی اتّخاذ کنند، چه میکنند؟ آنها کجا هستند؟ چرا در برابر مردم، پاسخگو نیستند؟
چرا صدای دردها و ناله ها و ضجّه های مردم را نمی شنوند؟ چرا برای تغییر این وضعیّت مرگبار و رقّت انگیز، کاری نمی کنند؟
متّحدان و حامیان خارجی دولت کجا هستند؟ امضاکنندگان پیمان های امنیّتی، فرماندهان ارتش های چندملّیتی، آنهایی که افغانستان را سراسر به عرصهء جولان های نامحدود و نمایش قدرت بی مهار خود بدل کرده اند، چرا نمی توانند جلو یک تروریست پابرهنه و آماتور را بگیرند؟
هواپیماهای بی سرنشین، دستگاه های فوق پیشرفته جاسوسی و استخباراتی، جت های جنگنده رادارگریز و پنهانکار، موشک های هدایت شونده از راه دور، بمب های مادر، نظامیان تا دندان مسلّح، کجا هستند؟
آنهایی که افغانستان را به انبار باروت و زرّادخانه های تسلیحات فوق مدرن خود بدل کرده اند و از آن به مثابهء میدان آزمایش تازه ترین دستاوردهای خود در عرصهء جنگ افزارهای مرگبار و تکنولوژی های جاسوسی و اطّلاعاتی، استفاده می کنند، چرا برای تأمین امنیّت مردم و توقّف حمّام خون در قلب پایتخت، کاری نمی کنند؟
سران حکومت وحدت ملّی، کجا هستند؟ آنهایی که برای استقرار یک مهرهء مورد نظر خود، حاضر اند، ماه ها با طرف مقابل، رقابت کنند و روندهای بزرگ ملّی و اصلاحات عمیق و آنی و فوری و حیاتی در ابعاد گسترده را به هدف به کرسی نشاندن جاه طلبی های فراقانونی قومی خود، به گروگان بگیرند و معطّل و متوقّف بگذارند، در معرکه های خونین و مرگبار پایتخت، کجا هستند؟
پناه بردن به فراسوی دیوارهای حفاظتی و محافظان تا دندان مسلّح، در حالی که ملّتی بی پناه و بی حفاظ و بی حامی، همه روزه در آتش ترور و آدم کشی و جنایت و انفجار و انتحار، ذرّه ذرّه جان می بازد، رسم مردانگی و سنّت سیاستمداری نیست.
#کابل_را_دریابید!
این مردم، مستحقّ این سرنوشت غمبار و تاریک و خونین نیستند. حقّشان را از آنها دریغ نکنید. زندگی در سایهء امنیّت، کمترین حقّی است که هر انسان در وطنش باید از آن برخوردار باشد؛ امّا همین حقّ هم از مردم افغانستان، دریغ می شود و این ستم است و رسم ستم، باید شکسته شود...
🏴ملّت شریف و قهرمان افغانستان، با قلبی خونین و با نهایت تأثّر این فاجعهء بس دردناک و هولناک را به تمامی شما عزیزان، بالأخص خانواده های شهدا و بازماندگان داغدار آنان تسلیّت و تعزیّت عرض مینمایم و از خداوندمتعال برای شهدای عزیز رحمت و مغفرت، برای مجروحین این فاجعهء المناک و جنایت خونین شفای عاجل، وبرای بستگان وخانواده های داغدار صبرجمیل خواهانم.
🥀🥀🥀🥀🥀
💔💔💔💔💔
🏴🏴🏴🏴🏴
⚫️اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍حمّام خون در قلب پایتخت😭
«طی ۳۰ روز گذشته در افغانستان ۲۱۲ نفر شهید شدند!!
۷ جدی(دی) ۴۲ نفر شهید
۱۰ جدی(دی) ۱۸ نفر شهید
۱۴ جدی(دی) ۱۱ نفر شهید
۳۰ جدی(دی) ۴۰ نفر شهید
۴ دلو(بهمن) ۶ نفر شهید
#امروز ۷ دلو(بهمن) ۹۵ نفر شهید
وزارت صحّت عامّه گفته که شمار تلفات انفجار انتحاری با آمبولانس در کابل به ۹۵ کشته و ۱۵۸ زخمی رسیده است. بیشتر کشتهشدگان این حمله غیرنظامیان خوانده شده است.
ریاست جمهوری و ریاست اجرایی افغانستان با نشر خبرنامههایی این رویداد را محکوم کردند.
وضعیّت به نحو ناامیدکننده، تیره و تلخ است.
بیانیه های محکومیت سران حکومت وحدت ملّی نیز مانند هشدارهای پشت پاکت سیگرت(سیگار)، دیگر برای هیچکس مهم نیست. شاید خودشان، بهتر از هر کس دیگری می دانند که این بیانیه ها هیچ جایی را نمی گیرند، هیچ چیزی را تغییر نمی دهند و هیچ قلب سوگوار و زخمی را التیام و آرامش نمی بخشند.
امّا ایکاش این را نیز بدانند که صدور بیانیهء محکومیت، تنها وظیفهء آنها در این بحران مرگبار و خونین نیست. مردم انتظار تغییر دارند.
همه روزه جوانان بی گناه مردم، بی سبب، گروه گروه کشته می شوند، تروریست ها بی هیچ تمهید و مانعی تا امن ترین و حفاظت شده ترین مناطق شهر، حتّی داخل هوتل(هتل)های به شدّت تحت مراقبت بین المللی، پیش می روند و اهداف مورد نظر خود را در یک چشم بهم زدن، به دود و خاکستر و خون می کشانند.
مسئولیت این وضعیت با کیست؟
تردیدی وجود ندارد که کاری که تروریست ها می کنند، محکوم است. در ماهیت جنایتکارانه بودن این اعمال و رفتارها هم شکّی وجود ندارد؛ امّا از آن گروه ها، بیش از این، چه انتظاری می توان داشت؟
آنها دشمن اند و دشمن با هر حربه و ابزاری، در صدد ایجاد ترس و آفرینش مرگ و به وجود آوردن نابودی و تباهی است. در این میان، کسانی که کرسی های بلند امنیّتی و حکومتی را اشغال کرده اند، از همهء امکانات و ظرفیت ها نیز برخوردارند و در پناه قانون، صلاحیت دارند تا برای تغییر این وضعیّت، تصمیم های بزرگی اتّخاذ کنند، چه میکنند؟ آنها کجا هستند؟ چرا در برابر مردم، پاسخگو نیستند؟
چرا صدای دردها و ناله ها و ضجّه های مردم را نمی شنوند؟ چرا برای تغییر این وضعیّت مرگبار و رقّت انگیز، کاری نمی کنند؟
متّحدان و حامیان خارجی دولت کجا هستند؟ امضاکنندگان پیمان های امنیّتی، فرماندهان ارتش های چندملّیتی، آنهایی که افغانستان را سراسر به عرصهء جولان های نامحدود و نمایش قدرت بی مهار خود بدل کرده اند، چرا نمی توانند جلو یک تروریست پابرهنه و آماتور را بگیرند؟
هواپیماهای بی سرنشین، دستگاه های فوق پیشرفته جاسوسی و استخباراتی، جت های جنگنده رادارگریز و پنهانکار، موشک های هدایت شونده از راه دور، بمب های مادر، نظامیان تا دندان مسلّح، کجا هستند؟
آنهایی که افغانستان را به انبار باروت و زرّادخانه های تسلیحات فوق مدرن خود بدل کرده اند و از آن به مثابهء میدان آزمایش تازه ترین دستاوردهای خود در عرصهء جنگ افزارهای مرگبار و تکنولوژی های جاسوسی و اطّلاعاتی، استفاده می کنند، چرا برای تأمین امنیّت مردم و توقّف حمّام خون در قلب پایتخت، کاری نمی کنند؟
سران حکومت وحدت ملّی، کجا هستند؟ آنهایی که برای استقرار یک مهرهء مورد نظر خود، حاضر اند، ماه ها با طرف مقابل، رقابت کنند و روندهای بزرگ ملّی و اصلاحات عمیق و آنی و فوری و حیاتی در ابعاد گسترده را به هدف به کرسی نشاندن جاه طلبی های فراقانونی قومی خود، به گروگان بگیرند و معطّل و متوقّف بگذارند، در معرکه های خونین و مرگبار پایتخت، کجا هستند؟
پناه بردن به فراسوی دیوارهای حفاظتی و محافظان تا دندان مسلّح، در حالی که ملّتی بی پناه و بی حفاظ و بی حامی، همه روزه در آتش ترور و آدم کشی و جنایت و انفجار و انتحار، ذرّه ذرّه جان می بازد، رسم مردانگی و سنّت سیاستمداری نیست.
#کابل_را_دریابید!
این مردم، مستحقّ این سرنوشت غمبار و تاریک و خونین نیستند. حقّشان را از آنها دریغ نکنید. زندگی در سایهء امنیّت، کمترین حقّی است که هر انسان در وطنش باید از آن برخوردار باشد؛ امّا همین حقّ هم از مردم افغانستان، دریغ می شود و این ستم است و رسم ستم، باید شکسته شود...
🏴ملّت شریف و قهرمان افغانستان، با قلبی خونین و با نهایت تأثّر این فاجعهء بس دردناک و هولناک را به تمامی شما عزیزان، بالأخص خانواده های شهدا و بازماندگان داغدار آنان تسلیّت و تعزیّت عرض مینمایم و از خداوندمتعال برای شهدای عزیز رحمت و مغفرت، برای مجروحین این فاجعهء المناک و جنایت خونین شفای عاجل، وبرای بستگان وخانواده های داغدار صبرجمیل خواهانم.
🥀🥀🥀🥀🥀
💔💔💔💔💔
🏴🏴🏴🏴🏴
⚫️اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
ساربان. مشک تازه میبارد ابر بر من کابل
@moozikestan_bot
#آهنگ_پایانی_شب
🎵 #مشک_تازه_میبارد
باصدای:مرحوم ساربان
«مشک تازه میبارد ابربهمن کابل/
موج سبزه میکارد کوی و برزن کابل!»😭
🏴بیادشهداومجروحین عزیز فاجعهءدردناک امروز #کابل
#تسلیت
@Andaki_tafakkor
🎵 #مشک_تازه_میبارد
باصدای:مرحوم ساربان
«مشک تازه میبارد ابربهمن کابل/
موج سبزه میکارد کوی و برزن کابل!»😭
🏴بیادشهداومجروحین عزیز فاجعهءدردناک امروز #کابل
#تسلیت
@Andaki_tafakkor
🏴🏴🏴🏴🏴
✍ابر بهمن
«مشک تازه ميبارد، #ابر_بهمن کابل/
موج سبزه ميکارد، کوی و برزن کابل/
ابر چشم تر دارد، سبزه بال و پر دارد/
نگهت ديگر دارد، سرو و سوسن کابل/
آسمان نيلی کار، بر ستاره چشمک دار/
تا سحر بود بيدار، چشم روشن کابل/
آب سرد پغمانش، تاک و توت پروانش/
زنده می کند جانش، طُرفه مأمن کابل/
مشک تازه میبارد، ابر بهمن کابل/
موج سبزه میکارد، کوی و برزن کابل!»
شاعر: زنده یاد #احمدضیاءقاریزاده
😔🥀
#انسانیت_تسلیت
#افغانستان_تسلیت
#کابل_تسلیت
#شبتان_خدایی🏴
⚫️اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍ابر بهمن
«مشک تازه ميبارد، #ابر_بهمن کابل/
موج سبزه ميکارد، کوی و برزن کابل/
ابر چشم تر دارد، سبزه بال و پر دارد/
نگهت ديگر دارد، سرو و سوسن کابل/
آسمان نيلی کار، بر ستاره چشمک دار/
تا سحر بود بيدار، چشم روشن کابل/
آب سرد پغمانش، تاک و توت پروانش/
زنده می کند جانش، طُرفه مأمن کابل/
مشک تازه میبارد، ابر بهمن کابل/
موج سبزه میکارد، کوی و برزن کابل!»
شاعر: زنده یاد #احمدضیاءقاریزاده
😔🥀
#انسانیت_تسلیت
#افغانستان_تسلیت
#کابل_تسلیت
#شبتان_خدایی🏴
⚫️اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
Forwarded from 🌹اندکی تفکر...!!؟؟🤔
🌷🌷🌷🌷🌷
🍁گلبانگ اذان #صبح🍁
🌹میخوانمت ،،بخوان مرا تا اجابتت کنم🌹
محتاج دعا...
🍃🌸 💖 💖 🌸🍃
💖اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🍁گلبانگ اذان #صبح🍁
🌹میخوانمت ،،بخوان مرا تا اجابتت کنم🌹
محتاج دعا...
🍃🌸 💖 💖 🌸🍃
💖اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌹🌹🌹🌹🌹
✍صبر و روزی حلال
💠امام علی(ع):
«بنده، به سبب بى صبرى، خودش را از روزى حلال محروم مى كند و بيشتر از روزى مقدّر هم نصيبش نمى شود.»
📚شرح نهج البلاغه ج۳، ص۱۶۰
#حدیث_روز
✅محتاج دعای خیر...
یاحق!!🌹🌹🌹🌹🌹☺️
🌿اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍صبر و روزی حلال
💠امام علی(ع):
«بنده، به سبب بى صبرى، خودش را از روزى حلال محروم مى كند و بيشتر از روزى مقدّر هم نصيبش نمى شود.»
📚شرح نهج البلاغه ج۳، ص۱۶۰
#حدیث_روز
✅محتاج دعای خیر...
یاحق!!🌹🌹🌹🌹🌹☺️
🌿اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
Forwarded from 🌹اندکی تفکر...!!؟؟🤔
🌹🌹🌹🌹🌹
پر برکت ميکنيم صبحمان را با:
✨سلام برگلهاي هستي✨
👋سلام بر
🌹محمّد"ص"
🌹علي"ع"
🌹فاطمه"س"
🌹حسن"ع"
🌹حسين"ع"
🌼پنج گل باغ نبي🌼
💐💐💐
👋سلام بر
🌹سجّاد"ع"
🌹باقر"ع"
🌹صادق"ع"
💐گلهاي خوشبوي بقيع،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹رضا"ع"
☀️شمس الشّموس،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹کاظم"ع"
🌹تقي"ع"
☀خورشيدهاي کاظمين،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹نقي"ع"
🌹عسکري"ع"
☀خورشيدهاي سامرّا،
🍃🌺🍃
و
👋سلام بر
🌻مهدي"عجّ"
🌼قطب عالم امکان،
🌼امام عصر و الزّمان،
که سلام و درود خداوند بر اين خاندان نور و رحمت باد.
💐💐💐🌺🌺🌺
👋خدايا به حقّ اين ۱۴ گل عترت،
ما را به زودی زود، به روزهای
طلایی ظهور قائم آل محمّد(عجّ) برسان!
🌷آمين يا ربّ العالمين🌷
️سلام مهربانان همراه،صبح یکشنبهء همگی بخیر وبرکت!☺️☺️☺️☺️
🌿اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
پر برکت ميکنيم صبحمان را با:
✨سلام برگلهاي هستي✨
👋سلام بر
🌹محمّد"ص"
🌹علي"ع"
🌹فاطمه"س"
🌹حسن"ع"
🌹حسين"ع"
🌼پنج گل باغ نبي🌼
💐💐💐
👋سلام بر
🌹سجّاد"ع"
🌹باقر"ع"
🌹صادق"ع"
💐گلهاي خوشبوي بقيع،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹رضا"ع"
☀️شمس الشّموس،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹کاظم"ع"
🌹تقي"ع"
☀خورشيدهاي کاظمين،
🍃🌺🍃
👋سلام بر
🌹نقي"ع"
🌹عسکري"ع"
☀خورشيدهاي سامرّا،
🍃🌺🍃
و
👋سلام بر
🌻مهدي"عجّ"
🌼قطب عالم امکان،
🌼امام عصر و الزّمان،
که سلام و درود خداوند بر اين خاندان نور و رحمت باد.
💐💐💐🌺🌺🌺
👋خدايا به حقّ اين ۱۴ گل عترت،
ما را به زودی زود، به روزهای
طلایی ظهور قائم آل محمّد(عجّ) برسان!
🌷آمين يا ربّ العالمين🌷
️سلام مهربانان همراه،صبح یکشنبهء همگی بخیر وبرکت!☺️☺️☺️☺️
🌿اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
🌹🌹🌹🌹🌹
✍🏼سکوت محض
«کائنات هم مثل ما قلبی نازنین
و قلبش تپشی منظّم دارد.
سالهاست به هر جا پا گذاشتهام
آن صدا را شنیدهام.
هر انسانی را جواهری پنهان
و امانت پروردگار دانستهام
و به گفتههایش گوش سپردهام.
شنیدن را دوست دارم؛
جملهها و کلمهها و حرفها را...
امّا چیزی که وادارم کرد این کتاب را
بنویسم سکوت محض بود...!!»
📔کتاب صوتی ملّت عشق
نویسنده: #الیف_شافاک🌸👌👌✌️
رمان ملّت عشق اثری است عاشقانه، از داستان زندگی زنی در غرب که درگیر اندیشه های عرفانی شرق میشود.
🌿اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
✍🏼سکوت محض
«کائنات هم مثل ما قلبی نازنین
و قلبش تپشی منظّم دارد.
سالهاست به هر جا پا گذاشتهام
آن صدا را شنیدهام.
هر انسانی را جواهری پنهان
و امانت پروردگار دانستهام
و به گفتههایش گوش سپردهام.
شنیدن را دوست دارم؛
جملهها و کلمهها و حرفها را...
امّا چیزی که وادارم کرد این کتاب را
بنویسم سکوت محض بود...!!»
📔کتاب صوتی ملّت عشق
نویسنده: #الیف_شافاک🌸👌👌✌️
رمان ملّت عشق اثری است عاشقانه، از داستان زندگی زنی در غرب که درگیر اندیشه های عرفانی شرق میشود.
🌿اندکی تفکر...!!؟؟🤔🤔🤔
@Andaki_tafakkor
Forwarded from شبنم شعر (🌹بخشی🌹)
#افغانستان
✍«اگر کسی ازغم اینهمه رنجی که افغانستان کشیدبمیردعجیب نیست،
عجیب اینست که چراکسی ازاین غم، نمیمیرد...!!»😔
#گلرخسار_شاعرتاجیک💔👌
@Shabname_sher313
Banoo_mazari
✍«اگر کسی ازغم اینهمه رنجی که افغانستان کشیدبمیردعجیب نیست،
عجیب اینست که چراکسی ازاین غم، نمیمیرد...!!»😔
#گلرخسار_شاعرتاجیک💔👌
@Shabname_sher313
Banoo_mazari